بار دیگر شهری که دوست می داشتم
بار دیگر شهری که دوست می داشتم ، داستان عاشقی پسر مردی کشاورز است که سخت دلباخته دختر خان شده است و هنگامی این داستان را روایت می کند که عشقش (هلیا) پس از گذر روزها از فرارشان از شهری که در آن کودکی خود را به دست جوانی سپرده بودند ، او را تنها رها کرده و به خانه بازگشته بود.مرد عاشق به شهری باز می گردد که روزگاری به خاطر عشقش از آن گریخته بود و از آن طرد شده بود.به شهری که دوستش می داشت...و می گوید هیچ عشقی ماندگارتر از عشق به خاک نیست...حتی عشقی که برایش از خاکت بگذری !
این کتاب کوچک ، تنها داستان گلایه ها و واگویه های مرد عاشقی نیست که محبوبش رهایش کرده...نویسنده با دقت و ظرافت در پس پرده دلتنگی عاشقی تنها ، بسیاری از عادات ، معضلات و نکات اجتماعی و حتی سیاسی را در چارچوب یک جامعه کوچک مورد اشاره قرار داده است.
نادر ابراهیمی در این کتاب خواننده را با جریانی آرام وارد دنیایی از تضاد ها و تناقض های جامعه می کند که افکار پوسیده حاکم بر آن معصومیت کودکی را به بی وفایی ، عشق را به نفرت و زندگی را به زنده مانی تبدیل کرده است و هنگامی که عاشق تنها رها شده به شهری که روزگاری دوستش می داشت...در آن به دنیا آمده بود و با هر نفس عشق را در دل پرورانده بود...بازمی گردد ، هر چند پدران این شهر از دنیا رفته اند اما رسوم و عادات کهنه آنان همچون تار عنکبوتی ، هر زنده و جانداری را به بند می کشد؛ عنکبوت پیر مرده اما تارها هنوز پابرجا مانده است.
sandevich84.blogfa
هليا، اسمي كه نادر ابراهيمي آن را ساخت
«هلیا» اسمی كه برای نخستین بار در ایران به وسیله نادرابراهیمی، در كتاب «بار دیگر شهری كه دوست می داشتم» به كار رفت، ساخته خلاقیت نویسنده آن است، ریشه تاریخی ندارد و با این حال میان مردم، به عنوان اسمی زنانه، رواج یافته است.
نادر ابراهیمی كه در سال های اخیر به دلیل بیماری، خانه نشین شدهاست، نام «هلیا» را سالها پیش، در مسافرتی از تهران به اصفهان خلق كرد.
فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی درباره چگونگی شكل گیری این اسم زنانه در ذهن نویسنده رمان «آتش بدون دود»، گفت:« سال ها پیش، نادر ابراهیمی در حالی كه با اتوبوس از تهران به اصفهان سفر می كرد، شروع به بازی و در هم ریختن واژه«الهی» كرد تا بتواند از دل آن نامی خوش آهنگ و متفوت بسازد. پس از مدتی واژه خود ساخته«هلیا» را از به هم ریختن حروف واژه «الهی» ساخت و در داستان بلندش «بار دیگر شهری كه دوست می داشتم» به كار برد. مدت ها بعد نادرابراهیمی متوجه شد كه واژه «هلیو» در لاتین قدیم به معنی خورشید است.»
فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی، ادامه داد: «پس از انتشار كتاب، این اسم در میان مردم رواج زیادی پیدا كرد و جزو نام های ایرانی محسوب شد. بارها پیش آمده است كه خوانندگان داستان «بار دیگر ...» تماس گرفته اند و ضمن جویا شدن معنی این اسم، گفته اند كه می خواهند اسم دخترشان را «هلیا» بگذارند.»
بااین كه هم اكنون اسم «هلیا» درمیان مردم رواج یافته است، اما درهیچ یك از فرهنگ نام های رایج در بازار كتاب، این اسم دیده نشده است.
در فرهنگ های«آوای نام های ایارن زمین» نوشته پری زنگنه، «فرهنگ جامع نام های ایرانی» نوشته محمد حاجی زاده و «فرهنگ جامع نام های ایارن زمین» نوشته اسماعیل هیرمند نیا، اسم «هلیا» ذكر نشده است.
در این فرهنگ ها، نزدیك ترین اسم های لاتین به «هلیا»، اسم های هلن، هلنا و هلینا است.
7sang.com
یادم میاد بانو فرانک هم یه بار گفته بودند..