Printable View
فرض کنید دانشمندتن جمع شده اند و عدد بینهایت رو هر چی هست محاسبه کرده اند .(منظور عدد ابدی اعداد که با مفهوم بینهایت میشناسیم)پس بینهایت بعلاوه 1 ، 2 و هرچه بعد از اون هست باید با بینهایت برابری کنند(چون فرض کردیم حد نهایی همه اعداد هست)بنابراین :
با روابط فوق ثابت میشه همه اعداد با هم برابرند.
همین اثبات رو میشه برای اعداد منفی البته با منفی بینهایت انجام داد .
اول از همه وقتی تو نوشتینقل قول:
درواقع از طرفین نامساوی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بینهایت کم کردی و گفتی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
,در حالی که عبارت بالا بی معنی است مثلا همون چیزی که در حد میگیم بی معنی
مفهوم بینهایت خیلی شاید پیچیده باشه یا خیلی وسیع
میدونستتی بینهایت های وجود داره که از بعضی بینهایت ها بزرگتره
این قضیه رو اولین بار کانتور اثبات کرد اون تعداد اعضای مجموعه اعداد طبیعی و مجموعه اعداد گویا رو در نظر گرفت وبا اینکه تعداد اعضای هر دو بینهایت او اثبات کرد مجموعه اعداد گویا تعداد بیشتری عضو داره.!!!
واسه همین هم بینهایت ها رو با alpha1,alph2,alpha3,...نشون میدن و به نتیجه رسیدن که اسرار زیادی از بینهایت برای بشر نا معلوم میماند مثلا نمیدونم کی !!نشون داد که بشر نمیتونه هیچ وقت بفهمه Alpha13 بزرگتره یا alpha27.!!!!
منظورم اینه اگه بینهایت وجود داشته باشه پس با هر عددی جمع بشه چون بالاترش نیست پس حاصل ،تساوی هست . یعنی بینهایت بعلاوه یک با بینهایت برابر میشه.به نظرم همه اعداد نماد هستند و وقتی میگوییم 2 قرارداد میکنیم 2=1+1نقل قول:
اگه و آخه نداریم:31: همونطور که گفتم بینهایت یه چیز نیست یه عدد نیست همون بینهایت به علاوه یک برابر بینهایت اسم هر دو بینهایته چون از هر عددی بزرگترن ولی میتونی اون alpha1+1=alpha2 بنویسینقل قول:
طبق چیزی که گفتم وقتی دو چیز بینهایت اند دلیل نداره که با هم برابر باشن
مثل تعداد همون مجموعه ها
اصلا فرض کن بزرگترین عدد رو پیدا کردن اسمشو هر چی دوست داری بذار .خاصیت این عدد مگه این نیست که با هر عددی جمع بشه بزرگتر از اون نیست و با همون عدد بزرگ برابر میشه
مشکل همینه همچنین عددی وجود نداره چون اگه باشه به اضافه یک بشه بزرگتر از اون هست و تناقض میشه توجه کن بینهایت یه مفهومه نه یه عدد آقا چه گیر دادی تو ریاضی تناقض ایجاد کنی!!!!!!
یه مثال ساده بزنم: :20:
شما مجموعه اعداد رو یک ظرف در نظر بکیرید که اونو کمکم پر کنیم و بدونیم که این ظرف یک حد مشخص داره(البته این حد رو هنوز بشر کشف نکرده و مطمئنا زمانی اونو پیدا میکنه) .شروع به پر کردن ظرف میکنی تا پر بشه و زمانی که پر شد ، به پر کردن ادامه بده آیا در مجموعه ظرف مقدار حجم آب پر شده با مقدار حجم ظرف با آب اضافی فرقی میکنه(در مجموعه ظرف منظورم هست)
شما کلا فرضت اشتباهه.این دوستمون توضیح داد من قانع شدم ولی شما با فرض اشتباه میخای بری جلو و به جایی نمیرسی
بزار منم واست یه تناقض بگم پس(البته چیزه گنگ و مبهمی نیست):
این داستان در در زمان یونان باستان.یکی از همین فیلسوف ها(اسمشو یادم نیست) هنگامی که کودک بود اتفاق میفته
پدرش بیدارش میکنه که بره به مدرسه.پسر بچه رو به پدرش میکنه میگه:پدر شما قبول داری من بخام برم مدرسه باید ابتدا نصفه مسیر رو طی کنم؟
پدر میگه:آره قبول دارم
-و برای طی شدن نصفه این مسیر باید نصفیش رو دوباره طی کنم
-درسته
-و باز هم برای این نصفه مسیر باید نصفش رو طی کنم
-درسته
پس من همش باید یک نصفی رو طی کنم.بنابراین هیچوقت به مدرسه نمیرسم!!!
پدره هم دست پسر رو میگیره زورکی میبرتش مدرسه و میگه رسیدی!!!
گرفتی چی شد داستان؟
عجب گرفتاری شدیما !!!:31::46: ظرف چیه مگه فیزیکه!!! آقا همون دو جمله قرمز مشکل داره اصلا حدی وجد نداره برای اعداد که روزی پیدا بشه.حالا تو میتونی ظرفی مثال بزنی که حد نداشته باشه.نقل قول: