دو توجيه جديد براي پديده فتوالكتريك
توجيه جديد اول :
ابتدا ميبايست مبحث اصل تبادل انرژي كوانتومي توسط لايهها و زير لايهها در اتمها را مطالعه فرماييد . به طور خلاصه موج الكترومغناطيس توليد شده توسط يك لايه يا يك زير لايه از يك اتم ( تراز انرژي ) ، فقط قابل جذب توسط همان لايه يا زير لايه از اتم ديگر است . به بيان ديگر موج الكترومغناطيس توليد شده توسط يك لايه يا يك زير لايه از يك اتم ، فقط در همان لايه يا زير لايه از اتم ديگر القا يا شارژ ميشود . يعني شكل زير :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يك لايه يا يك زير لايه نميتواند امواج گسيل شده توسط لايهها يا زير لايههاي نا همسان از اتم ديگري را جذب كند . همانطور كه از شكل فوق برميآيد تبادل انرژي فقط در لايهها و زير لايههاي همسان و مشابه مجاز و عملي است . علت اصلي اين موضوع مربوط به دو پديده مشاهده شده ، يعني طيف نشري خطي و طيف جذبي عناصر است .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در واقع هم در طيف گسيلي و هم در طيف جذبي هر عنصر ، طول موجهاي معيني وجود دارد كه از ويژگيهاي مشخصه آن عنصر است . طيفهاي گسيلي و جذبي هيچ دو عنصري مثل هم نيست . اتم هر عنصر دقيقا همان طول موجهايي را جذب ميكند كه اگر دماي آن به اندازه كافي بالا رود و يا بههر صورت ديگر برانگيخته شود ، آنها را تابش ميكند .
با دانستن اين موضوع مهم ، فلزي را در نظر ميگيريم كه در مقابل تابش نور مستقيم خورشيد قرار گرفته است . مسلما اين فلز محدوده مشخصي از نور خورشيد را منعكس و توسط چشم ما ديده ميشود ، ولي محدوده ديگري توسط فلز جذب و باعث بالا رفتن حرارت آن ميشود ، اينك اگر اين فلز را به محيط كاملا تاريك انتقال دهيم ، توسط چشم ما غير قابل رويت خواهد بود ، ولي ميتوانيم حرارت آن را با دستمان حس كنيم و اگر با چشمي مادون قرمز به آن بنگريم ، فلز كاملا قابل رويت بوده و حتي ميتوانيم حرارت آن را بسنجيم . اين پديده بيانگر اين است كه انرژي جذب شده در لايهها و زير لايهها در اتمها ميتواند به لايهها و زير لايههاي ديگر از همان اتم انتقال يابد . به طور مثال ما ميتوانيم با تابش شديد يك ليزر تكفام با نور آبي يا هر طيف ديگري بر سطح يك فلز يا عنصر ، طيفهايي همچون مادون قرمز و قرمز و حتي نور سفيد توليد كنيم و اين بستگي به حرارت ايجاد شده خواهد داشت نه رنگ يا طيف ليزر تابيده شده . در واقع اگر ما لايهها و زير لايهها را همانند سيم لولههاي تو در تو در نظر بگيريم ، ميتوانيم چنين استنباط كنيم كه ميدانهاي الكترومغناطيسي القا شده در هر سيم پيچ ، ميتواند توسط آن سيم پيچ به سيم پيچهاي ديگر نيز القا شود ( انتقال يابد ) ، به شكل زير توجه نماييد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر لايه يا زير لايه اتم به منزله يك سلف ( سيم لوله ) يا يك خازن ميتواند انرژي مشخصي را به صورت ميدان الكتريكي ( پتانسيل الكترومغناطيسي ) در خود جذب و ذخيره كند كه با افزايش آن ، يكجا و به صورت يك بسته ( كوانتوم ) از انرژي دفع ميشود كه در اين حالت هرقدر به هسته و مركز اتم نزديك شويم بر شدت ميدان الكتريكي افزوده و هر چه از مركز هسته فاصله بگيريم از شدت ميدان الكتريكي كاسته ميشود . پس ميتوان نتيجه گرفت كه كوانتومهاي انرژي دفع شده از لايهها و زير لايههاي پايين اتم ، پر انرژيتر از كوانتومهاي انرژي دفع شده از لايهها و زيرلايههاي بالاتر اتم است . آنچه كه اتفاق ميافتد اين است كه امواج الكترومغناطيسي بسته به فركانسشان در لايه و يا زير لايه مربوطه اتم القا و شارژ ميشوند و باعث بالا رفتن پتانسيل ميدان الكتريكي در لايه يا زير لايه ميشوند كه اين افزايش پتانسيل باعث شتاب الكترونها در صورت وجود در لايه و زير لايهها ميشود كه اگر اين انرژي و شتاب الكترون به اندازه كافي باشد ، الكترون به مدار بالاتر جهش ميكند كه در نهايت با تخليه انرژي به صورت ميادين و امواج الكترومغناطيسي ، الكترون به مدار قبلي تنزل ميكند . در واقع بجاي اينكه E=hν را مربوط به انرژي جنبشي ذره مادي به نام فوتون تعبير كنيم ، ميتوانيم آن را انرژي پتانسيل الكتريكي ذخيره شده در لايه يا زير لايه اتم بدانيم كه با افزايش فركانس موج يا شدت ميدان الكتريكي لايه و زير لايه رابطه مستقيم داشته ولي با افزايش محيط مدار ، يعني افزايش شعاع مدار رابطه معكوس دارد . پس ميتوان نتيجه گرفت كه ميادين الكتريكي به صورت دايرهوار پيرامون هسته اتمها شكل ميگيرند كه اگر به صورت كره بود اين انرژي ميبايست با مجذور فاصله ( شعاع مدار ) رابطه معكوس داشته باشد كه چنين نيست . به طور مثال طول موج طيف بنفش مريي از 390 الي 430 نانومتر و طول موج طيف قرمز 650 الي 800 نانومتر است ، در واقع فركانس طيف بنفش مريي تقريبا دو برابر تواتر طيف قرمز مريي است كه طبق رابطه پلانك ، انرژي طيف بنفش مريي تقريبا دو برابر طيف قرمز مريي خواهد بود كه بيانگر اين موضوع است كه پتانسيل و شدت ميدان الكتريكي در لايه اول اتم درست دو برابر پتانسيل و شدت ميدان الكتريكي در لايه هفتم اتم است ، براي اينكه شعاع مدار و محيط مدار ، دو برابر و بدنبال آن پتانسيل و شدت ميدان الكتريكي نصف و بدنبال آن سرعت زاويهاي الكترون كاهش و فركانس و تواتر نيز نصف شده است . يعني اگر شدت ميدان الكتريكي در پيرامون يك بار الكتريكي ساكن با عكس مجذور شعاع متناسب باشد يعني E≈1/r² ، شدت ميدان الكتريكي در پيرامون يك بار الكتريكي دوار ( با اسپين ) يعني هسته اتم با عكس شعاع مدار متناسب است يعني E≈1/r . كه در حالت كلي بيانگر اين موضوع است كه شدت ميدان الكتريكي در مدارهاي اتم با شعاع مدار رابطه عكس دارد نه با مجذور شعاع مدارها .
اينك فلزي را در نظر ميگيريم كه انرژي بستگي الكترون در آن W ميباشد . طيف نوري با انرژي E=hν بر آن تابانده ميشود . آنچه كه مسلم است اينكه اين انرژي بسته به فركانس خود در لايه يا زير لايه ( تراز انرژي ) مخصوص به خود القا و جذب ميشود . . اينك اگر hν<W باشد ، بديهي است كه تراز انرژي مربوط به انتشار و جذب موج ، بالاتر از تراز انرژي مربوط به تراز ظرفيت فلز يا انرژي بستگي الكترون است . در شكل زير :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به طور مثال اگر انرژي بستگي الكترون در سطح فلزي برابر انرژي طيف زرد باشد ، تابش نور قرمز نميتواند آن را از فلز جدا كند ، براي اينكه انرژي طيف زرد بيشتر از طيف قرمز است و طيف قرمز نميتواند در اين حالت تراز مربوط به طيف زرد را برانگيخته كند .
اينك اگر hν≥W باشد ، بديهي است كه اين انرژي به صورت پتانسيل ميدان الكترومغناطيسي به لايهها و زير لايههاي ديگر القا و در نهايت به تراز انرژي فوقاني ميرسد كه الكترون ظرفيت فلز به آن وابستگي دارد ، در اين حالت تراز انرژي مربوط به انتشار و جذب موج ، پايين تر از تراز انرژي مربوط به تراز ظرفيت فلز يا انرژي بستگي الكترون است . در شكل زير :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به طور مثال اگر انرژي بستگي الكترون در فلزي برابر انرژي طيف زرد باشد ، تابش نور بنفش ميتواند آن را از فلز جدا كند ، براي اينكه انرژي طيف زرد كمتر از طيف بنفش است و طيف بنفش ميتواند بعد از جذب به تراز انرژي مربوط به خود ، به تراز طيف زرد القا و ارتقا يابد و آن را برانگيخته كند . كه حاصل كار ، كنده شدن الكترون از فلز ميشود كه در اين وضعيت اگر hν=W باشد الكترون انرژي قابل توجهي نخواهد داشت ، ولي اگر hν>W باشد آنگاه الكترون به مقدار hν-W انرژي دريافت ميكند . يعني :
Ee=hν -W انرژي جنبشي الكترون كنده شده
از اين رو لازم نيست كه ما حتما خاصيت ذرهاي براي نور قائل شويم ، براي اينكه ميتوانيم با داشتن خاصيت موجي نور ، اين پديده را توجيه كنيم . با كوتاه شدن طول موج طيف و افزايش فركانس آن ، انرژي طيف افزايش نشان داده در نتيجه مقدار Ee=hν -W نيز زياد خواهد شد كه به دنبال آن انرژي جنبشي و سرعت الكترون افزايش نشان خواهد داد . با افزايش شدت طيف تابانده شدن به الكترود ( سطح فلز ) ، فقط به تعداد الكترونهاي جدا شده از فلز افزوده ميشود و هيچ افزايش سرعتي نخواهيم داشت .
بزرگترين ايراد وارده به فيزيك كلاسيك و فيزيك مدرن در رابطه با توجيه اين پديده ، اين است كه آنها سعي دارند برهمكنش مستقيم نور با الكترون را تحت برسي و كنكاش قرار دهند كه درست به نظر نميرسد . براي اينكه تابشهايي همچون گاما و ايكس به واسطه فركانس زيادي كه دارند ، ميتوانند با ميدان الكترومغناطيسي الكترون برهمكنش داشته باشند و علت آن سرعت زاويهاي ( اسپين ) بسيار زياد الكترون است كه مسلما سرعت زاويهاي ( چرخش ) الكترون به دور هسته بسيار كمتر بوده و به اين دليل طيفهاي مريي نور نميتوانند مستقيما با خود الكترون برهمكنش داشته باشند ، بلكه ميبايست با ترازهاي انرژي اتم برهكنش داشته باشند و از طريق اين لايهها و زير لايهها انرژي طيف ( نور ) به الكترون منتقل شود .
--------------------------------------------------------------------------------
توجيه جديد دوم :
با توجه به آزمايش ، وقتي نور با بسامد مناسب به الكترود A بتابد ، در مدار جريان برقرار ميشود بدون آنكه نياز باشد اختلاف پتانسيلي بين دو الكترود برقرار گردد و اين پايه و اساس كار كرد سلولهاي خورشيدي ( آفتابي ) است . ولي كار كرد اين نوع سلول ميبايست فراتر از تصورات ما باشد كه سعي ميكنيم اين فرايند جالب را توجيه كنيم . به شكل زير توجه نماييد :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در مرحله اول ، تابشي با انرژي hν به تراز مخصوص به خود القا و جذب ميشود ، الكترون تراز برانگيخته ميشود ، ولي چون تراز بالا پر است ، الكترون مجبور است به بيرون پرتاب شود ، اين در حالي است كه تمام انرژي hν را به صورت انرژي جنبشي همراه خود دارد . در مرحله دوم در مسير حركت خود با الكترون آزاد يا الكترون ظرفيت تصادم ميكند و تمام انرژي جنبشي خود را به آن منتقل ميكند و جايگزين آن ميشود . در مرحله سوم مقداري از اين انرژي صرف خنثي كردن انرژي بستگي الكترون به سطح فلز ( يعني W ) ميشود و بقيه به صورت انرژي جنبشي الكترون كنده شده از سطح فلز آشكار ميشود . در مرحله چهارم الكتروني پيرامون هسته به طرف داخل كشيده شده و سقوط ميكند و تراز خالي را پر خواهد كرد كه در اين صورت جريان الكتريكي يكنواخت و يكطرفه در مدار بر قرار ميشود . با اين روش ميتوان انرژي تابشي خورشيد را به انرژي الكتريكي تبديل كرد كه جهت بالا بردن راندمان سلول ، ميبايست از عناصر و تركيباتي استفاده نمود كه با كمترين انرژي تابشي ممكن ( طيف نارنجي و قرمز ) جريان الكتريسيته توليد كنند و صد البته با طيفهاي ديگر ميتوانند جريان الكتريكي با شدت بيشتري توليد كنند . اين عناصر و يا تركيبات ميبايست بخش عمده نور خورشيد را جذب و در نتيجه تيره و تاريك ديده شوند .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در حالت كلي تابشي با انرژي hν به تراز مخصوص به خود القا و جذب ميشود ، الكترون تراز برانگيخته ميشود ، ولي چون تراز بالا پر است مجبور است به بيرون پرتاب شود در حالي كه تمام انرژي hν را به صورت انرژي جنبشي همراه خود دارد . در مسير حركت خود انرژي بستگي الكترون به سطح فلز در مقابل فرار و خروج آن مقاومت ميكند كه تفاضل اين دو انرژي ، انرژي جنبشي نهايي الكترون خارج شده از فلز است .
بزرگترين ايراد توجيه پديده فتوالكتريك توسط انيشتين اين است كه الكترون در خلاف جهت اصابت فوتون پرتاب ميشود . يعني پديدهاي كه هيچ قانون فيزيكي ( مكانيكي ) فعلا نميتواند آن را توجيه كند ، يعني شكل زير :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در توجيه پديده فتوالكتريك توسط انيشتين ، فوتونها جرم پيدا ميكنند و همچنين تكانه دارند و تمام انرژي جنبشي خود را به الكترون منتقل كرده و خود نابود ميشوند . ميتوانيم توپ گلفي را تصور كنيم كه با سرعت زياد به توپ فوتبال برخورد كند و آن را به بيرون چمن پرتاب كند و خود از حركت باز ايستد ، ولي زاويه مسير حركت توپ گلف و مسير پرتاب توپ فوتبال همواره بيشتر از 90 درجه است و به احتمال زياد به اين دليل مهم ميباشد كه پلانك از پذيرش توجيه پديده فوتوالكتريك توسط انيشتين خودداري و امتناع نموده است .
منبع:
محمدرضا طباطبايي 24/3/87
کد:
http://www.ki2100.com/physics/photoelectric.htm
این منبع منبع پست قبلی نیز هست.