-
درخشش هنر ایرانی
گنبد سلطانیه زنجان
بنای تاریخی گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان واقع شده ، دشتی که گنبد در آن قرار دارد حدود 2000 متر از سطح دریا ارتفاع دارد . ساخت بنای عظیم سلطانیه در بین سالهای 675 الی 685 هجری قمری صورت می پذیرد و به عبارت دیگر کار ساختمان آن به مدت 10 سال به طول انجامید . قصد از بنای چنین گنبد با شکوهی آن بود تا مرقد مطهر حضرت علی (ع) را به آنجا منتقل سازند
علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدا بنده و گرایش او به حضرت علی بود ، شاید به اعتباری گنبد سلطانیه را بتوان اولین اثر هنری شیعه در کشور ایران دانست . بعد از اتمام بنا به علت مخالفت علماء دین با این عمل ، سلطان محمد از انجام این کار منصرف شد .
این بنا در نمای داخلی و خارجی حالت تظاهری دارد ، ارتفاع آن 46 متر و قطر دهانه گنبد آن 26 متر می باشد ، اساس طرح بنا بر عدد 8 قرار دارد و معلوم نیست این عدد به چه منظوری انتخاب گردیده است ، زیرا عدد 8 عدد مقدسی ماننده 7 و 12 که به احتمال الهامی از خورشید است نمی باشد ، شاید عدد 8 به علت ساختن ساعت آفتابی و یا ایستایی فوق العاده اش بوده است ، آنچه در این بنا ماننده بناهای دیگر اسلامی به چشم می خورد حالت تمرکزی است که این هشت ضلعی در مرکز مجموعه بنا دارد .
در این اثر روابط معماری در دو جهت افقی و عمودی حل گردیده است ، طبق معمول حرکت عمودی بر عهده منارها قرار دارد ، بنابراین دو نوع منار می باشد ، یک نوع منار
پنهان که داخل اسکلت بنا قرار دارد و نوع دوم که در قسمت فوقانی به صورت گلدسته
خودنمایی می کند ، در بنای سلطانیه حرکت افقی در چهار سطح می باشد که ارتباط آنها توسط اجزاء عمودی که قبلا توضیح داده شد برقرار گردیده است ، در قسمت همکف که برای قرار دادن مرقد حضرت علی در نظر گرفته شده بود فضای بسیار وسیعی قرار دارد که برای طواف و اجراء مراسم خاص مذهبی از آن استفاده می گردید . سطح دوم که در هر یک از اضلاع 8 ضلعی ایوانی را ایجاد کرده و به وسیله راهرو پوشیده ای به هم مرتبط می باشند که به احتمال برای استقرار خانمها جهت دیدن مراسم مذهبی تعبیه گردیده است. سطح سوم عبارتست از غرفه های شبیه به طبقه دوم که بر روی نمای خارجی بنا ایجاد شده و دشت پیرامون در برابر آنها با زیبایی خاصی گسترده شده است ، این غرفه ها به احتمال محل جمع شدن علما و طلاب علوم دینی بوده است ، در دوران صفویه این غرفه ها را به اطاق تبدیل ساخته اند و از آنها برای سکونت طلاب استفاده کرده اند . در تعمیرات اساسی گنبد سلطانیه این دیوارهای افزوده را که سبب سنگین شدن اسکلت بنا شده بود برداشتند و آن را به صورت نخستین آن بازگرداندند . سطح چهارم عبارت است از پشت بام بنا ، در این محل فضای مناسبی برای انجام حرکت آزاد در اطراف گنبد وجود دارد ، از این فضا برای تعمیر گنبد یا ریختن برف استفاده می شده است .
این بنا دارای هشت مؤذنه بوده که تمام آنها خراب شده است ، این مؤذنه ها برای پخش صدای اذان و خبر بطور یکنواخت در تمام شهر با چند نفر مؤذن تعبیه گردیده زیرا در صورت بودن یک منار به علت وجود گنبد صدا به تمام شهر نمی رسید .
مقید بودن مسلمانان به تشخیص دقیق زمان برای انجام مراسم مذهبی را می توان سبب ایجاد ساعت آفتابی در اسکلت این بنا دانست ، باین طریق اگر نور از سوراخ گنبد اصلی بتابد زمان اذان ظهر است ، نوری که از پنجره های بزرگ می تابد مبین ساعت و نور پنجره های کوچک حدود دقیقه را مشخص می ساخت ، به احتمالی طرح هشت ضلعی بنا نیز به خاطر ایجاد چنین ساعتی بوده است . بدون شک کشف و پیاده سازی علمی این مطلب بسیار قابل اهمیت است که متاسفانه تا کنون توجهی بدان نشده است . در شب هم به یاری بعضی از ستاره ها که از این پنجره ها دیده می شدند زمان را مشخص می کردند.
زمین این ساختمان از طبقات فشرده شن و ماسه به عمق تقریبی 10 متر تشکیل یافته است ، بنا روی پایه هایی مرکب از هشت جرز بزرگ حمال آجری استوار شده است که در پلان تشکیل یک هشت ضلعی منتظم را می دهند ، طول هر یک از اظلاع هشت ضلعی 17 متر و سطح هر یک از این جرزهای باربر حدود 50 متر مربع می باشد ، بار این جرزها و به کلی بار تمام بنا روی پی هایی به قطر دو متر وارد می شود که به صورت رادیه ژنرال ایجاد شده است .
پی های این ساختمان عظیم بسیار ناچیز و سطحی است ، دلیل این امر مربوط به مقاومت عالی زمین می باشد ، نکته ای که سازندگان بنا به آن توجه داشتند ، فقط در قسمت شمال بنا است که پی ها از سطح طبیعی زمین حدود 5/1 متر پایین رفته است ولی در سایر قسمت ها عمق پی ها از 50 – 60 سانتی متر تجاوز نمی کنند ، پی های مزبور از بلوک های سنگی منظم به ابعاد 20 – 25 سانتی متر و ملات گچ و آهک ساخته شده است.
شاید هیچ چیز به اندازه تزئینات سلطانیه رسالت فکری هنرمند را نشان ندهد زیرا اگر اسکلت بنا در فرم و روابط تاثیر بسزایی دارد ولی برای عامه مردم قابل درک نیست و تنها همین تزئینات است که در وحله اول چشم بیننده را خیره می کند و نحوه تفکر هنرمند زمان را برای بیننده به روشنی بازگو می سازد .
به اختصار نمونه هایی از طرح های نهفته در این تزئینات و نقش رنگ در سلطانیه بیان شده است :
کلمات الله به عنوان علت غایی جهان هستی ، محمد به عنوان بنیانگذار مکتب و علی به عنوان مظهر حکومت عدل الهی با خط تزئینی به بیننده القا می شود . بر روی پاقوس گنبد با ترکیب کاشی الوان که از رنگ سرد استفاده گردیده به خط بنائی ترکیبی از کلمات الله ، محمد و علی ایجاد گردیده ، این طریقه در بدنه مناره ها هم به کار رفته است. در داخل فضا بر روی دیواره های ایوانهای داخلی نیز به خط بنایی با ترکیب کاشی آبی و آجر کلمات الله محمد و علی نقش شده است ، در یک سری تقسیم بندی کاملا ریاضی و با ایجاد مدول های متنوع بعضی از شعار های اسلامی همچون " لا اله الا الله - سبحان الله " به خط بنائی نوشته شده است ، در همین زمینه از کلمه علی نیز ترکیبهای پیچیده ریاضی عرضه شده که نمونه های آن را در تزئینات کاشی کاری میابیم . به نظر می رسد در تزئین کاشی ها فقط رنگ آبی مورد نظر بوده ولی به علت عدم امکانات تکنیکی رنگهای متنوعی از آبی سیر تا آبی آسمانی و حتی سبز پررنگ مایل به آبی بوجود آمده است ، ترکیب کلی این رنگها در گنبد اصلی ، رنگ فیروزه ای بسیار زیبایی ایجاد می کند که این نوع رنگ ها در ترکیبات داخلی گنبد هم مورد استفاده قرار گرفته است .
-
برج طغرل
سرزمین ایران اقلیمی كهن با سابقه شگرف علمی همواره در صحنه تمدن بشری درخششی خیره كننده دارد و فرزانگان و اندیشمندان این مرز و بوم مهم بسزائی در گسترش اندیشه بشری و تبلوری از خلاقیتها و نمودی از شاهكارهای فكری اعصار را در منظر جهانیان به نمایش در آوردهاند آثاری كه هر كدام در جای خود حكایت از فرهنگی غنی و پشتوانهای علمی بس محكم و اندیشهای پویاست. آری ایران سرزمین تمدن و شاهراه تفكر انسانی، كه این عبارت را در خور مدح خود كرده «هنر نزد ایرانیان است و بس» و یا در طنین وحی الهی از زبان پیام آور بزرگ دادار یكتا چنین حكایت شده «اگر دانش در ثریا مسكن گزیند مردانی بلند همت از دیار ایران به آن دست خواهد یافت» و این منت خداوند و تاج زرین الهی بر بلندای سرزمین ایران است و این زمزمه شكوه اندیشه ایرانی در برابر جهانیان است.
كه ایران نباشد تن من مباد. روز تاریخ سرزمین كهن ایران را از اعمال اعصار میپیماید و از ادوار متعهد یادگارانی را به همراه میآورد از سرزمین مغان و سرودههای زردشت مگذر، دیار شاهان و سلسلههای مختلف را میپیماید و با عنای و صفای مردمان عجین میشود، تا به دوران سلجوقیان میرسد. همواره در قرون مختلف پیران طریقت علم و اندیشه یاد سرداران و سلاطین زمان را با پدید آوردن آثاری جاودانه ، به تاریخ میسپارند. و فرزندان آینده را به پدران گذشته پیوند ناگسستنی میدهند. اگر طریقتگران بنیان آفرین دوران هخامنش نبودند و زیبائیهای شهر پارسه را نمیآفریدند چه پیوندی بین ما فرزندان این عصر با نیاكانمان در آن عصر بود. اگر شاهكارهای هنرمندان دوران و فرزانگان عهد صفوی نبود چه حلقهای و چه افتخاری و چه فرهنگی قابل مباحات باقی مانده بود كه حكایت از تمدن ایران زمین كند.
یكی از شاهكارهای دوران و زیبائیهای بر جای مانده در زمان در حاشیة شهر تهران در منطقه ابن باویه شهر كهن ری در میان انبوهی از سازههای زمان سر به فلك كشیده شكوه خود را پس از 700 اندی سال كه از قدمت آن گذشته حفظ نموده است ، برجی به بلندای تاریخ ، و شكوه و تمدن ایران زمین. آری، این برج، برج طغرل نام داردیادواره سردار دلاور و بنیانگذار سلسله مقتدر و با عظمت سلجوقیان «طغرل بیك سلجوقی» میباشد كه بنا به گفتة پیر كاوشگر ری باستان مرحوم دكتر حسین كریمان كه روحش شاد باد. آرامگاه وی و مادرش و بنا به حكایت مورخ دوران و فرزانه فرهیخته زمان مرحوم محمد محیط طباطبائی زوارهای كه مرقد وی در زوایه شمالی این برج حقایقی را فریاد میكند «نه تنها آرامگاه طغرل سلجوقی و مادرش میباشد بلكه مرقد بسیاری از فرزانگان و دانشمندان عصر سلجوقی نیز میباشد كه این بقعه به پاسداشت عظمت آنها بنا شده بوده است» (كیهان فرهنگی...) كه مرحوم محیط برای فراموش نشدن این مهم وصیت بر تدفین خود در جنب این برج با شكوه نموده است كه یادش گرامی و روانش شاد باد. این بنا با مساحتی بالغ بر 48 متر مربع و ارتفاعی در حدود 20 متر و با اسكلتی خشتی و آجری به صورت استوانهای افراشته خودنمائی میكند كه نمای داخلی آن به صورت استوانه گون و نمای بیرونی آن بصورت مشلع تزئین یافته است كه از 24 كنگره با زوایههای حاده تشكیل شده است. در ضلع شمالی و جنوبی برج دو سر در با معماری طرح رازی ساخته شده است و تقریباً تا ارتفاع چهارمتری برج دیوارها به صورت توپ تا قطر دیوارهای حدود 5/1 متر تشكیل شده و دیوارهای بالای ارتفاع چهارمتر به صورت تو خالی طراحی شده و وسط آن پلیكانی وجود دارد كه درب آن در همان ارتفاع در ضلع شمالی بنا خودنمائی میكندكه رابطی بین قسمتهای تحتانی و فوقانی برج میباشد دربها و قوسهای رازی كه فشار فوقالعادهای را تحمل میكند و تو خالی بودن دیوارهای فوقانی به استحكام بنا كمك كرده و جنس خشت به كار رفته در برج كه از زاج و خاك و سفیده تخم مرغ است بر استحكام آن میافزاید.
قدمت برج و پا برجا بودن آن در طی 700 سال كه از ساخت آن میگذرد با توجه به وقوع زلزلههای سهمگین در ناحیه نشان از پی مستحكم و عمیق این بنا دارد. پی سازنده این برج در كف آن در كنارههای دیوارها كانالهای گذر هوا را تعبیه كرده كه این كانالها مانع از رطوبت دیوارها و از بین بردن خرابیهای ناشی از آن میشود و دیاوراهای برج طوری طراحی شده كه موجب طنین صدا در درون بنا میشود. و اگر واعظی یا خوانندهای در وسط برج خطبهای ایراد كند و یا تصنیفی را بسراید صدای آن در همة برج طنین انداز میشودو به صورت اكو وار به سمع همه میرسد. كه البته وجود سقفی مخروطی كه بر فراز دیوارهای برج قرار داشته كه هم اكنون اثری از آن بر جای نیست شاید به این فناوری اكستیكی جلوهای دیگر میداده است. این برج علاوه بر آنكه با داور فرزانگان و دلاوران عصر خود میباشد استاد سازنده آن كاربردهای دیگری را در جاودانه ساختن آن بكار برده و معماری پنهانی را برای پی بردن به اسراری با آن عجین كرده است. از جمله كاربرد این برج استفاده در شبهای تار با استفاده از روشن كردن آتش بر باروی بلند آن برای راهنمائی مسافران جاده ابریشم كه از جانب خراسان به جانب ری میآمدند بوده و در روز احتیاجات گاهشماری مردم را مرتفع نموده است. بنا به گفته فرزانه اندیشمند استاد منوچهر آرین پژوهشگر خراسانی عرصه تاریخ علم كشور در مقاله نگاه دیگری به برجها اطلاق واژه برج به این بنا و بناهای مشابه از آنجا كه برج به منازل عبور حركت سالانه خورشید در دائرهالبروج گفته میشود حكایت از این مطلب دارد كه گذشتگان از این روی سایههای این ابنیه و دریچههای گذر نور خورشید كه در روی آنها تعبیه شده پی به برجی كه خورشید در آن غوطه ور میباشد میبردند زیرا كه در هر برجی خورشید ارتفاع خاصی در آسمان نسبت به افق و میل خاصی نسبت به جهات جغرافیایی مناطق داردلاجرم سایهها و طرز تابش آن متفاوت خواهد بود كه از این تغییرات میتوان در تعیین روزها و برجها بهره برد و این فناوری به كار رفته در این ساختمانهاست كه كلمة برج را زیبنده نام آن كرده است. برج طغرل علاوه بر این ویژگی فوقالعاده، ویژگی منحصر به فرد دیگری در خود نهفته دارد كه سرود زیبای اندیشه استاد سازنده خود را جلوهگر میكند. و آن ساعت آفتابی منحصر به فردی است كه در دل كنگرههای آن پنهان دارد. كه شاید مورد مشابه آن در تاریخ علم كمتر یافت میشود. همان طور كه ذكر شد حول این برحج از نمای بیرونی 24 كنگره با زاویة حاده جلوهگر شده كه اگر در روبروی درگاه آن بایستید گویی شیری با دهانی باز به شما مینگرد. در دقت در این بنا از آنجا كه این كنگرهها درو تا دور این اثر را فرا گرفته به گونهای خاص طراحی شده كه اگر چنانچه طلوع آفتاب اتفاق بیافتد در جانب شرق بنا كمكم یكی از كنگرهها روشن میشود و آفتاب درون آن میتابد، اگر نیم ساعت از طلوع آفتاب بگذرد.
نصف كنگره روشن میشود اگر یك ساعت از طلوع خورشید بگذرد یك كنگره به طور كامل روشن میشود و اگر چنانچه دو ساعت بگذرد و كنگره روشن میشود، همین طور اگر سه ساعت بگذرد سه كنگره تا هنگامی كه به لحظهای میرسیم كه خورشید روی نصف النهار منطقه قرار میگیرد. یعنی بیشترین ارتفاع خود را از افق دارد، در این هنگام خورشید درست در بالای سر در جنوبی برج قرار میگیرد چرا كه دربهای برج كاملاً شمالی جنوبی بوده و روی نصف النهار واقع است در این هنگام سایه تیغهای كه بالای سر سردرب ورودی است درست در بالای تبری ضربی گونه سر در قرار گرفته و حكایت از لحظه اذان ظهر میكند و در زمستان كه ارتفاع خورشید پائینتر است در لحظه ظهر خورشید از درب جنوبی درست وسط برج میتابد. اگر چنانچه خورشید از لحظه ظهر زوال پذیر و به جانب غرب گرایش یابد حال كنگرههای جانب غرب شروع به روشن شدن میكند. اگر نیم ساعت از لحظه ظهر بگذرد نیمی از كنگره از جانب غرب روشن میشود اگر یك ساعت بگذرد یكی از كنگرهها و اگر دو ساعت از ظهر بگذرد نیمی از كنگرهها روشن میشود و همین گونه تا خورشید غروب كند. پس از روی كنگرههای این برج و روشن شدن آن توسط خورشید میتوان مقدار گذشت زمان را از لحظه طلوع آفتاب، لحظه ظهر ، و مقدار گذشت زمان از لحظه ظهر را محاسبه و تعیین نمود.
برج طغرل شاهكار معماری و نجوم مهندسی رازیست و حكایتگر ری باستان ما در تهران كه گر زمانه چهره پر فروغ آن را بی رمق كرده و حجاب تاریخ سیمای تابناك آن را مكدر نموده پس بر فرزندان ایران زمین است كه با نظری بر پیشینه فرهنگی خود خودباوری خود را دو چندان كرده و با افتخار از پیشینه تابناك خود كه در حدود هزار سال گذشته رصد خانهای چون رصدخانه ابو محمد خضر خجندی را در دامنه كوه طبرك ری و در هفتصدسال پیش شاهكار گاهشماری اعصار را داشتهاند آیندهای درخشان را رقم زنند كه ابقای روزگار سوار بر مركب گدشته به سوی آینده روشن قدم گذاشتهاند آیندهای همراه با فناوریف اخلاق و تمدن عالی و با دو بال علم و اخلاق نظر بر جلال ملكوتی حق انداخته و هیاهوی زمان را زیر لگام اندیشه و نیك و كردار خوب و رفتار عالی به زیر سیطرة خود گیرند. این است نوید و سروش و ارمغان و میراث تاریخ برای ما اینان زمان. با سلام و صد درود بر روان همه پاكان و فرزانگان صالحان اقلیم تمدن بشریت.
-
باغ ماهان
تاریخ و میراث فراز و فرود تیسفون ، درخشش هنر ایرانی ، باغ ماهان و قنات در سال 637 میلادی زمانی كه اعراب به سوی سرزمین های مهم ساسانیان، پادشاه ایران حركت كردند، گنجینه ای بی نظیر را یافتند . با ارزش ترین قسمت آن گنجینه، فرشی با نقش باغ بود.شكوه و جلال این فرش چنان عظیم و افسانه ای بود كه از همه شگفتی های ساسانیان كه به شرح زیر است افزون می نمود، صدها فیل، هزاران كنیز و غلام، گنبدهایی پوشیده از طلا و نقره، آویزهای سنگین، ستون های نقره ای، گویی طلایی كه صور فلكی را نشان می داد، دوشیزه ای با هفت ذراع قد،هدیه پادشاه هند .فرش با نقش باغ را ایلیاتی های بیابانگرد آورده بودند .
وصف حیرت فوق العاده ای كه از دیدن فرش به آنها دست داده بود، بعدها توسط مورخان" بلعمی" و" طبری" نقل شده است . فرش كه نقش باغ رویایی در آن تصویر شده بود، 2.940فوت مربع (هشتاد و چهار در سی و پنج فوت ) مساحت داشت با زمینه ای غیر فابل تصور، سنگین و بافته شده از ابریشم . مثل یك باغ واقعی كه به وسیله مسیرهای زیبا و جوی های آب تقسیم بندی شده بود . استادكاران برای نشان دادن زمین از نخ های طلایی استفاده كرده بودند، آب داخل جوی ها همچون كریستال می درخشید، شن و ماسه داخل مسیرها از مروارید بود، در طرح هندسی آن بدنه و شاخ و برگ درختان از طلا و نقره و میوه ها از جواهرات گرانبها ساخته شده بود . جواهرات به شكل گل ها تراش داده و به وسیله چمنزارهایی از زمرد احاطه شده بود . این فرش كه یك بهشت همیشگی برای بیرون راندن زمستان از قلب شاهانه بود،"بهار خسرو"نام داشت و پادشاهان ساسانی دستور بافت آنرا داده بودند؛ هر چند حتی پادشاهان نمی توانستند بهار را جاودانه كنند .
بعد از پیروزی اعراب این فرش قطعه قطعه و به غارت برده شد . آنها جواهرات مرصع نشان فرش را جدا و فروختند و فرش برای همیشه از بین رفت . اما روح و تصویر قالی بعد از هزاران سال كه خسرو فرمان بافت آنرا داد همچنان زنده است . نقش آن هرگز نمرد و از تزئینات آن در قرن های متوالی تقلید شد .بعد از آن فاتحان موفق شدند باغ ها و قالی هایی به همان صورتی كه در ایران در شهر تیسفون دیدند، بسازند . بعدها اعراب این شهر را كه وارث هفت قرن شهر پادشاهی است و در ابتدا تصویر فرش را در آنجا دیده و شگفت زده شده بودند " مدائن " خواندند .
مورخ عرب، ابن خلدون (1332-1406 میلادی )در نوشته های خود ذكر كرده است كه : "زمانی كه اعراب از رعایت دستورات سخت دینی خود سرباز زده و فریفته شدند و طعم زندگی راحت را چشیدند، هنر معماری را از ایرانیان آموختند ."
طرح ها و الگو های ایرانی به وسیله جنگ ها و تجار به شرق، شمال و غرب آسیای مركزی، اروپا و هند سفر كرد . باغهای مغول در كشمیر ، آگرا ،لاهور و دهلی و همچنین باغ های موریس اسپاین در كوربودا و گرانادا با طرح و روش ایرانی ساخته شد .طرح اولیه همه آنها از ما قبل تاریخ آغاز شده بود .
در باغ های ایرانی فضای سبز و هندسی از الگوهای اولیه است كه به نیازهای عمیق انسان پاسخ می دهد و نشانه های بیرونی و ظاهری را به زیبایی های درونی و نامرعی تقدیم می كند ،جلوه ای است از وعده الهی مثل نظم در میان غوغا وهیاهو ، تجدید حیات پس از مرگ و سهولت پس از سختی و مشقت .
این باغ یك سمبل جهانی است كه هنوز هم ماهیتی عجیب و غریب در مكانی خاص برای مردمان آن دارد . شاید به همین دلیل است كه غربی ها آنرا دشوار و غیر قابل درك و فهم می دانند .
جهانگردان قرن هفدهم جین كاردین مثل همه مشاهده گران آثار ایرانی معتقد بودند كه گل ها مطبوع و دلپذیرند اما باغبان هایشان بی تجربه هستند
در"باغ های ایرانی " او می نویسد:" به طور معمول یك گردشگاه بزرگ شامل یخش هایی از پارك، مسیرهای عبور و مرور احاطه شده با ردیفی از گیاهان و با Bason of Water در مركز و قرینه سازی های به وضوح و دو مسیر پیاده روی كه فضای بین آن كاملا با گل و گیاهان و درختان میوه و بوته های رز پوشیده شده است . آنجا همه چیز تزئین یافته است.آنها گلدان ها و خانه های سبز را نمی شناسند؛ بیابان و بهارخواب نمی دانند چیست؛ زینت و تزئینات باغ های ما كدام است . "
سبك باغ های غربی در حال تغییر است البته مهارت درخواست كاردین كمتر از كاری است كه انجام داده است . هنوز هم مطمئنا در میان دیگران ویكتوریا ساكویل غربی یكی از بانفوذترین باغبان ها كه در این قرن است كه روش ایرانی را داراست
در نظر اروپایان هر چند در طبیعت لطیف تربیت شده اند . هدف باغ های اروپایی این است كه به طبیعت اطرافشان بپیوندند.آندره نورتث بزرگترین چشم انداز ویستا در میان ییلاقات فرانسوی در باغ های واكس له ویكتومدر ویرسالسبرای بیان این گرایش شكل گرفته اندو ویكتوریا ساكویل غربی مشهورترین باغ ها هستند كه به آرامی در
سیسینگاردجای گرفته اند .
باغ های ایرانی محكم در برابر مناظر اطراف خود ایستاده اند و بدون حصار اطراف كامل نیستند و آن طور كه باید به نظر بیایند دیده نمی شوند . در خارج همیشه دیوارهای بلند وجود دارد . ممكن است كه در میان كوهستان ها ویا در بیابان های بیرحم باشند كه در این صورت گویی كه باغ در میان شهر جای گرفته ،دیوارها در برابر دود ،آلودگی ،سرو صدای جمعیت و خیابان های اطراف آن را محافظت می كنند .
در داخل همه جا آرامش است . باغ ها یك نقطه آرام در جهان پر هیاهو هستند . زمین پایدار این تغییرات ماهرانه باغ دست ساز بشر را در برگرفته اند . یك نمونه آن باغ شازده است كه در سال 1890 میلادی به دستور حاكم كرمان نزدیك زیارتگاه شهر ماهان ساخته شده است . اطراف باغ را بیابان احاطه كرده است ،ورودی یك دروازه و گذر از میان ساختمان تابستان نشین با چشم اندازی باز است .آبشارهای جوی اصلی آب در كنار محور پیاده سایه دار و ردیف درختان سرو واقع شده است .در اینجا درخشندگی خورشید حركت نور و سایه دیده می شود . باد بیابان در میان قطرات و ذرات آب می دمد و در لای شاخ و برگ درختان نجوا می كند . در اینجا چمن كم است اما گلهای رنگارنگ و خوشبو همه جا در سایه و یا در زیر نور خورشید كه از لابه لای برگ ها می گذرد ،پراكنده اند .
بیشتر حیات ایرانیان در حیاط خانه ها می گذرد . كمتر فرهنگی را می توان یافت كه تصویر هایشان به ابن راحتی قابل درك باشد .
از ابتدا آب و درختانشان ،گل ها و پرندگانشان در مذهب ،تصورات ،زبان و هنر ایرانی شكل گرفته است . این موضوع یك قانون نیست ،بلكه چیزی است كه به آن اعتقاد دارند .گویی همچون گل های یك درخت بزرگ مو در طی هزاران سال شكوفه كرده ،جوانه زده و همگام با فرهنگ و تاریخ تراژیكشان می پیچد و بالا می رود .
زمینی كه این باغ ها در آن روییده است ،شبیه ویكتوریا ساكویل غربی اصالت و شكوهش را به رخ باغبان ها می كشد .
سرزمین پهناور ایران یك فلات است كه رشته كوه البرز در شمال و زاگرس در غرب و جنوب به استثنای نوار باریكی در كنار دریای خزر و خلیج فارس آن را احاطه كرده است .این فلات به اندازه سه تا پنج هزار فوت امتداد و كوه های با ارتفاع هجده هزار فوتی دارد . در آنجا رودخانه كم است و برآمدگی های بلند به آب باران موجود در فلات حیات می بخشد . هفتاد درصد این زمین بیابان غیرقابل سكونت با سرمای زیاد در زمستان و گرما و بادهای شنی شمال و شمال غرب در تابستان است .در بین فصل ها این درست است كه بهارهای كوتاه و زیبایی دلرد. وقتی كه زمین خشك تبدیل به فرشی از گل های وحشی میشود . بعضی از آنها اجداد گیاهانی هستند كه تكامل یافته آنها در غرب رز،گیاهان پر طراوت،شقایق،گل های muscariدرخشان آبی ،لاله های زرد و قرمز و راه راه زرد ،شكوفه های بزرگ گل سنبل وحشی كه شاعران ایرانی آنرا با دوشیزگان مقایسه كرده اند، minute،زنبق و سوسن سبز كمرنگ ایرانی .
این فراوانی گل ها بلافاصله بعد از ذوب شدن برف ها در اعتدال بهاری می آید و یقینا یكی از دلایلی است كه نوروز،سال نو ایرانی، در این زمان رخ می دهد .وگرنه به طور طبیعی این گل ها فقط در دره های پنهان در حصار كوهستان و در مرغزارهای و واحه های پراكنده و در ساحل دریای خزر در شمال البرز یافت می شوند.؟؟؟
در سرتاسر خاورمیانه آب خیلی زود به عنوان منبع حیات شناخته شد . شاید این بر حسب نیاز آن زمان و انرژی كه تمدن های اولیه برای تهیه آن اختصاص دادند ،باشد .
در پایتخت شهرهایی بین النهرین در هزاره سوم قبل از میلاد –سومر ،آكاد،بابل،آشور –آب دجله و فرات از طزیق كانال های شطرنجی بزرگ آبیاری انتقال پیدا می كرد .
قبیله های هند و اروپایی كه صد هزار سال قبل از میلاد از روسیه مهاجرت كرده بودند و ما اكنون آنها را به عنوان ماد ها و پارس ها می شناسیم ،در ابتدا قادر نبودند كه به این سرزمین امپراطوری قدرتمند آنها تجاوز كنند .
آنها در اطراف فلات ساكن شدند . مادها در شمال غرب ،در سرزمین های مرتفع پادشاه ساسانیان و پارس ها در جنوب غربی در زمینی كه آنرا پارسا یا فارس نامیدند .این قبایل توانستند كه در دره های كوهستان ها ساكن شوند و از فن آوری های آبیاری سنتی برای راندن و ذخیره كردن آب برف های ذوب شده استفاده كنند .در آنجا آب رودخانه برای تامین آب كانال های آبیاری كافی نبود ،حتی اگر آب كم عمقی نیز وجود داشت ،به سرعت در زیر چشمهای آتشین آفتاب تبخیر می شد .
به نظر می رسد كه فقط ملت امپراتور اورارتوها (در شهر اهلی كه امروزه ما آنرا مرند می نامیم .) در شمال زاگرس موفق شدند این مشكل را با هدایت كانال های آب ذوب برف ها در زیر زمین حل كنند .سارگون دوم از آشوری ها این كانال های زیر زمینی را در زمان غلبه خود در سال 741 قبل از میلاد دید و گفته می شود كه آنها را تحسین و كارشان را تقلید كرد.
بعد از دو قرن آشوری ها و سایر پادشاهان بین النهرین مجذوب سرزمین های باشكوه امپراتوری مادها و كوروش بزرگ شدند .هخامنشیان از نوادگان آریایی ها در فارس هستند .كورش و نوادگان آن زمانی كه كانال های قدیمی زیرزمینی آبیاری را دیدند ،آنرا در سرتاسر امپراتوری خود از فارس تا عمان و حتی مصر رواج دادند .در این قرون مطابق قانون هخامنشیان این سیستم در فلات كه 250 هزار مایل مربع مساحت داشت با تولید 10 میلیون گالن آب در دقیقه گسترش یافت .
طبق گفته زمین شناس فرانسوی هنری گابوت یكی از بزرگترین پروژه های مهندسی عمران شهری در تاریخ جهان
امروزه این كانال های آبیاری زیرزمینی را به نام" قنات" می شناسیم .اگر چه برای تقلیل و مسدود كردن چشمه های آب زیرزمینی و سطوح آب استفاده می شود .حجم آنان بسیار ساده و ساختش نیازمند كار زیادی است.آب قنات به برف ذوب شده در كوهستان های مركزی ایران بستگی دارد . برای رسیدن به قنات مركزی چاهی به عمق صد و پنجاه فوت باید حفر شود ،سپس كانال هایی به طرف مكان هایی كه در آن آب هست ایجاد می شود كه ممكن ایت مایل ها طول داشته باشد .كانال به اندازه های شیب دارد كه نیروی ثقل آب در آن به جریان بیاندازد . به وسیله چاهی كه آب از آن برداشت می شود .به فاصله 15 یا 16 فوت آب پراكنده می شود .
بعد از اینكه قنات كامل شد،درجاهایی كه زمین متخلخل است دیواره بدنه تونل سرامیك هایی ردیف گذاشته می شود كه "كاول "نام دارد. چاه ها فرایندی را تولید می كنند برای كار اصلی كه طاقت فرسا و ممتد است .در اواخر دهه 1930 یك سوم فنات ها ساخته شدند . بیابان های ایران به كانال هایی ازچاه ها مشبك شدند .
از آسمان قنات ها به نظر توده های عظیم خاكی (كه موش كور زیرزمینی درست می كند .)به نظر می رسد .
زمانی كه آنها به مقصد خود می رسند –یك روستا یا یك مجموعه مسكونی-ازآب قنات به طور مستقیم به كمك كوتاهترین گودال ممكن كه به آن جوی می گویند استفاده می شود . بنابراین آب ممكن است میان باغ جریان پیدا كند ،درون آبگیر راكد بماند یا از حوضچه ها سرازیر شود و از آنجا به طرف محصولات و كشتزارها برود برای آبیاری آنها همانند بخار آب كه چرخ آسیاب را به حركت در می آورد . هیچ آبی هدر نمی رود .آب مقدس است.
-
مسجد کبود تبریز
مسجد جهانشاه یا مسجد كبود (گوی مسجید) از آثار ابوالمظفر جهانشاه بن قرایوسف از سلسله تركمانان قراقویونلو می باشد كه در870 هجری به همت و نظارت جان بیگم خاتون،زن جهانشاه بن قرایوسف قره قویونلو ،پایان یافته است
در كتابهای تاریخی،این بنای باشكوه را «عمارت مظفریه»خوانده اند كه مورد توجه ابو المظفر یعقوب بهادر خان قرار گرفت.در این روزگار تبریز در نهایت آبادانی و رونق بود.در نیمه اول قرن یازدهم هجری،كاتب چلبی و اولیا چلبی جهانگردان ترك عثمانی و در نیمه دوم همین قرن،تاورنیه و شاردون جهانگردان فرانسوی از این مسجد دیدن كرده بودند.كاتب چلبی در تاریخ جهان نما می نویسد:
«درگاه مسجد جهانشاه بلند تر از طاق كسری است.بنایی عالی است كه با كاشیهای زیبا آراسته شده،گنبد های بلندی دارد....جامع دل انگیزی است كه هر كس داخل شود دلش اجازه بیرون شدن را نمیدهد.لیكن شیعیان غالبااز رفتن بدان مسجد خودداری میكنند.این بنا با كاشیهای زیبا آراسته شده،گنبدهای بلندی دارد و همه در ودیوار آن با كاشیهای رنگارنگ زینت یافته است»
مادام دیولافوا جهانگرد فرانسوی می نویسد:
«شهر تبریز ابنیه قدیمی زیادی ندارد اما آنچه باقی مانده شایان توجه است بهترین نمونه آن مسجد كبود است كه در قرن 15 میلادی در زمان جهانشاه قره قویونلوها ساخته شده است.متاسفانه گنبد این بنای بی نظیر به واسطه زلزله خراب شده و قسمتی از دیوارها را نیز با خود فرو ریخته است.این مسجد حیاط بزرگی داشته كه در اطراف آن طاق نماهای جالب توجهی بوده و در مركز آن حوض بزرگی برای وضو گرفتن وجود داشته است«
انگیزه ایجاد این مسجد را به خاطر علاقه جهانشاه قراقویونلو به مذهب شیعه یاد كرده و می نویسد: «این شخص دوستدار خاندان نبوت و عصمت و طهارت بوده است.در تمام كاشیكاریهای بی نظیرش،عبارت(علی ولی الله)و اسامی مقدس حسینین سلام الله علیها به اشكال مختلف ،زینت بخش دیوارها بوده است.سنگفرش كف این بنا بسیار باشكوه و خوش منظره بوده كه هنوز هم آسیب ندیده است.درب ورودی مسجد به دهلیز یا كفشكن باز می شود.مسجد مركزی بزرگ در جنوب دهلیز واقع شده است .این مسجد به شكل مربع و طول هر ضلع آن شانزده ونیم متر است. گنبد فیروزه گون بزرگ و بسیار معروف مسجد كبود در بالای این قسمت قرار داشت.این گنبد بود كه مسجد را به فیروزه اسلام مشهور ساخته بود .
متاسفانه پس اززلزله وحشتناك تبریز به سال 1192 هجری،تمام سقف مسجد فرو ریخته و خس و خاشاك فراوانی چون پوشاكی ستبر روی آنها را فرا گرفته و مرمر محراب بی نظیر آن از وسط شكسته و به روی خاك افتاده بود.»
در صحن و محل عمارات ضمیمه مسجد كبود،دبستان جهانشاه و موزه آذربایجان بر پاست كه در سال 1337 ساخته شده و اكنون یكی از مراكز دیدنی و تاریخی تبریز می باشد. موزه مشروطیت مهمترین قسمت موزه آذربایجان است.
معماری مسجد
نمای روبروی مسجد با سردرب كاشیكاری شده،شكوه و جلال بخصوصی دارد.مصالح بنا آجری است.سنگهای ساختمانی نادری در آن به كاررفته است.از بقایای مسجد معلوم می شود كه آجرها با گچ بند كشی شده است.صحن مربع شكل،حوضی برای وضو،شبستانهای اطراف برای درس و همچنین پناهگاه مستمندان،مسجد را تشكیل می دادند.در قسمت جلوی صحن و رو به قبله،بنای اصلی مسجد به پا شده كه محوطه ای محصور،پوشیده ومربع شكل است.فاصله پایه های سقف ضربی آن ، 12 متر است كه بر روی چهار پایه یك محوطه مربع شكل قرار دارد.بالای این بنا گنبدی قرار داشت كه از آجر ساخته شده بود ، كه ریخته است.تزیینات دل انگیز و زیبای متنوع به داخل مسجد اختصاص دارد.كف مسجد كاشیهای براق داشت . شبستان بزرگ محاط به رواق های به هم پیوسته است و از سه سو با طاقنماهایی به رواقهای اطراف خود ارتباط دارد . این شبستان با سقفی ضربی پوشیده شده است كه قطر دهانه آن 17 متر است . تنها خصوصیت جالب این گنبد ساخت آن برروی چهارپایه مربعی است كه این مربع خود به خود به تقارن و تجانس در درون مسجد می انجامد لذا عظمت و زیبایی مسجد را كه طی قرون مختلف به نامهای مختلف خوانده شده است باید به لحاظ معماری خاص آن دانست .
اگرنمازگاه را كه شامل محراب نیز است از بنای اصلی جدا كنیم، مربعی به طول 30 متر به وجود می آید.
آنچه در ابتدا به چشم ناظر می خورد، بزرگی و پهنای سردر است كه با دیگر قسمتهای بنا هماهنگ نیست . ارتفاع سردر دو برابر پهنای آن است اما خطای چشم در ارزیابی عمودی و افقی آن را مرتفع تر و بلندتر نشان می دهد . سر در با ویژگیهای خاص خود به سه قسمت تقسیم شده است ؛ دو پایه بزرگ كه طاق ضربی روی آنها زده شده و در وسط دو پایه محل استقرار درب ورودی است.حاشیه طاق سردر را ستون مارپیچی ممتد تشكیل می دهد.همه هنرها در كار تزیین این سردر به كار گرفته شده است.
این مسجد گلدسته ندارد. احتمالا محل دو گلدسته مسجد در انتهای دو دیوار جلویی بود، زیرا گذشته از این كه هیچ گونه محل ریزش ، پایه و پله ای برای صعود به گلدسته در محل نزدیك سردر مشاهده نمی شود، تمركز سردر عظیم بادو گلدسته مرتفع ظرافت و عظمت خاصی به بنا می داد كه با هنر سازندگانش مغایرت داشت و حتی كمترین اعتباری نمی توانست در معیارهای معماری داشته باشد .
مرمت و تعمیر بنا
در مورد بناهای تاریخی،همواره هدف اصلی و اساسی مرمت است.
روش كار در مرمت مسجد كبود به این صورت می باشد كه قسمتهای تخریب شده بعد از اینكه زیر سازی و سفید كاری گردید طرحها و كتیبه ها و امثال اینها بازیابی شده و سپس بر روی دیوار منتقل می شود و بعد از شیارزنی،دور خطوط رنگ آمیزی شده و در انتها با لایه پارالویید تثبیت می شود.
از سال 1376 مرمت نقش و نگار و از آبان ماه 1377 مرمت كتیبه ها آغاز و تا به حال نیز ادامه داشته است.در شبستان اصلی چهار پایه كتیبه های هفت پایه تكمیل و دوباره نویسی شده است.
طرحهای گره بندی اضلاع هر پایه تقریبا 60%مرمت شده است.طرحهای لچك و ترنج
چهار گوشه شبستان اصلی 90%مرمت شده است.كتیبه های فوقانی لچك و ترنج نیز 70%مرمت شده است.بقیه كار به صورت كادر بندی پیشرفته است.كاشیهای شش گوشه لانه زنبوری به كار رفته در شبستان كوچك تقریبا 20%به صورت نقاشی مرمت شده است.
-
پاسارگاد
شهر پاسارگاد در 70 كیلومتری شمال تخت جمشید ، در جاده آسفالته شیراز – آباده ، در فاصله سه كیلومتری جاده قرار دارد. دشتی كه پاسارگاد در آن واقع شده، " دشت مرغاب" نامیده می شود و با مساحتی حدود 20×15 كیلومتر ، 1200 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. رود پُلوار كه در ایران باستان مدوس ( Medus) نامیده می شد، این دشت را سیراب می كند
پیش از این كه شهر پاسارگاد در دشت مرغاب ساخته شود، این دشت از سابقه تمدنی سه هزار ساله برخوردار بود و روستاهایی چون تل نخودی، تل خاری(خری)، تل سه آسیاب و دو تولان ( دو تُلون) كه در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد، در آنها كشاورزی می شد، دارای رونق و شكوه ویژه ای بود. برخی از مورخان ذكر كرده اند كه كورش با شكست آستیاگس ( آستیاك ) در سال 550 پیش از میلاد، امپراتوری ماد را سرنگون كرد. او در میدان جنگی كه بر مادها پیروز شد، محلی را برای اقامت خود به عنوان پایتخت برگزید. این محل همین دشت مرغاب است.
وجه تسمیه پاسارگاد
در مورد واژه پاسارگاد نظریات گوناگونی ابراز شده است: نخستین كسی كه در این زمینه اظهار نظر كرده، هردوت است كه از « پاسارگادی » به عنوان مهم ترین طایفه و عشیره پارسیان نام برده و هخامنشیان را برخاسته از این طایفه می داند. «كنت كورس» این واژه را به صورت « پارسه گَـَد » آورده است..اصولاً وجه اشتقاق این واژه در پارسی باستان مورد تردید است و پاسارگاد را « محل استقرار پارسیان » ، « زیستگاه پارسیان » ، « تختگاه پارسه » و « دژپارسیان » معنی كرده اند.
« هالُك » براساس گـِل نبشه های تخت جمشید معتقد است كه صورت ایلامی واژه پاسارگاد، بَتَركَتَ (Batrakata) بوده است.
آثار باستانی پاسارگاد
مجموعه آثار پاسارگاد در محوطه ای به پهنای دو و درازی سه كیلومتر گسترده است. همین گستردگی موجب شده كه « هنری فرانكفورت » اظهار نماید پاسارگاد مكان استقرار یك فرمانروای كوچ نشین بود.
این آثار از شمال به جنوب به پنج گروه زیر تقسیم می شوند:
1. صفه ( ایوان مسقف ) عظیم تل تخت یا تخت مادر سلیمان و باروی( دیوار) خارجی آن.
2. محوطه مقدس در شمال غرب آن.
3. ساختمان زندان.
4. مجموعه كاخ ها شامل محوطه چهار باغ با آب گذرها، حوضچه های سنگی و كاخ های پذیرایی یا بارعام، كاخ اختصاصی كوروش یا كاخ مسكونی، كوشك های الف و ب ، درگاه و پل.
5. آرامگاه كوروش در فاصله 5/1 كیلومتری كاخ ها.
آثار باستانی پاسارگاد از لحاظ تاریخی به سه دوره ویژه تعلق دارند:
1. آثار پیش از تاریخ و پیش از دوره هخامنشی:ضمن كاوش های باستان شناسی در شمال آرامگاه كوروش، در صفه سنگی مشهور به تخت سلیمان، چند تكه سفال نقش دار و قسمتی از یك مجسمه سنگی از دوره ایلامی كشف شد..
2. آثار دوره هخامنشی:این آثار در برگیرنده ی كاخ پذیرایی كوروش ، كاخ اختصاصی كوروش ، كاخ شرقی با نقش برجسته انسان بال دار، صفه سنگی معروف به تخت مادر سلیمان ( تل تخت ) ، آب نماهای كاخ شاهی ، حوضچه های سنگی ، ویرانه برج سنگی ، بنای موسوم به زندان ، دژ پاسارگاد ، آتشكده پاسارگاد و آرامگاه كوروش.
3. آثار بعد از اسلام:این آثار شامل مسجد اتابكان كه در رمضان سال 621 ه. ق توسط « اتابك زنگی » ساخته شد ، كتبیه و محراب كنده شده در اتاق آرامگاه كوروش كه در همان زمان اتابك زنگی حجاری شد ، بنای اسلامی به نام مدرسه یا كاروانسرا درصد متری شمال آرامگاه كوروش كه آن را هم اتابك زنگی ساخته و اینك به صورت ویرانه درآمده است.
در سال 1328 شمسی یك قطعه سنگ از كتیبه ای كه روی آن جمله « السطان المطاع ابوالفارس » به خط ثلث زیبا حكاكی شده ، از زیر خاك بیرون آمد. با توجه به این كه ابوالفارس لقب « شاه شجاع مظفری » (759 تا 776 ه. ق) بود و چند سكه از وی نیز پیدا شد، نظر بر این است كه این پادشاه هم، ساختمان یا ساختمان هایی در پاسارگاد احداث كرده بود.
آرامگاه كوروش
آرامگاه كوروش بزرگ مهم ترین اثر مجموعه ی پاسارگاد كه در دوره ای به « مشهد مادر مقدس » مشهور بود، از سال 1820 به بعد به عنوان آرامگاه كوروش شناسایی شد. بنای آرامگاه میان باغ های سلطنتی قرار داشت و از سنگ های عظیم كه درازای بعضی از آنها به هفت متر می رسد ، ساخته شده است. تخته سنگ های آرامگاه با بست های فلزی به هم پیوسته بود. این بست ها بعدها سرقت شد ؛ هر چند بیشتر این آسیب ها بعدها ترمیم شد، اما جای خالی برخی از آنها به صورت حفره هایی در دل سنگ باقی مانده است.
بنای آرامگاه از دو قسمت تشكیل شده است
:یكی سكویی شش پله است كه قاعده آن به شكل مربع مستطیل به وسعت 165 متر مربع است ودیگری اتاقی كوچك به وسعت 5/7 متر مربع با سقف شیب دار است كه ضخامت دیوارهایش به 5/1 متر می رسد. در ورودی آرامگاه با پهنای 75 سانتی متر در سمت شمال غربی بنا قرار دارد.پس از كشته شدن كوروش در جنگ با سكاها، جسد او را مومیایی كردند و در میان تخت زرینی نهادند و اشیای سلطنتی و جنگی او را در كنارش گذاشتند. این آرامگاه در حمله ی اسكندر مقدونی تاراج شد.
آرامگاه كوروش در تمام دوره هخامنشی مقدس به شمار می آمد. این تقدس در دوران اسلامی نیز به قوت خود باقی ماند و مردم از آنجا كه ساختن بناهای عظیم سنگی را خارج از قوت بشری می دانستند، ساخت آن را به حضرت سلیمان كه دیوها را برای انجام كارهای دشوار در خدمت خود داشت، نسبت دادند و آن را " مشهد مادر سلیمان" نامیدند.
-
بسیار عالی ادامه بده.
برای اینکه بین پست هات فاصله نیفته یا نظر نمیدم یا اگه بخوام نظر بدم همینو ویرایش میکنم.
باز هم ممنون.
سعی از ناشناخته ها بیشتر بزاری.که البته نباز به همکاریهای هم وطنامون از شهرهای دیگه هم هست.
-
قلعه رودخان آرمیده در دل جنگل انبوه
این قلعه در 12 كیلومتری جنوب شرقی فومن و در دل جنگل های انبوه مناطق كوهستانی جای دارد. این قلعه كه به سكسار و قلعه حسامی نیز شهرت دارد، از بزرگترین و با عظمت ترین دژهای نظامی گیلان و حتی ایران به شمار میآید و مساحت آن بالغ بر 50 هزار متر مربع است.
این قلعه در ارتفاع 600 متری و در بلندترین نقطه كوه قرار دارد. با توجه به خاك برداری محوطه داخلی و بررسی پی بنا احتمالااین دژ به عصر ساسانی تعلق دارد و در زمان حكومت سلاجقه تجدید بنا شده است. ازاین رو قلعه رودخان را از قلعه های اسماعیلیه به حساب میآورند. توجه به اینكه شهر فومن دورانی طولانی مركز حكومت گیلان بیه پس از خاندان اسحاقوند بود، اهمیت این قلعه را بیشتر محسوس می دارد.
رابینو درباره این قلعه نوشته است: سنگ نوشته ای كه در آنجا وجود دارد نشان می دهد كه این قلعه به نام حسامی برای اولین بار در سال 918 هجری(13-1512 میلادی) تا 921 (16- 1515میلادی ) به فرمان سلطان حسام الدین امیر دباج بن امیر علاء الدین اسحقی مرمت گردیده است و این سنگ نوشته از كمال الدین محمد گیلانی است و منظومه آن ازخان احمد شیروانی و نوشته آن اثر ابن حسین الخراسانی است.
هدایت خان هنگامی كه بر ضد كریمخان زند به شورش پرداخت شروع به تعمیر آنجا نمود و در آنجا اسلحه و مهمات قرارداد. این كتیبه چند سال پیش توسط یكی از كارشناسان میراث فرهنگی پیدا شد و امروز در گنجینه رشت نگهداری می شود.
این قلعه از دو بخش تشكیل شده است:
1- ارگ یا محل اسكان حاكم و خانواده : ارگ یا شاه قلعه در دو طبقه و از آجر ساخته شده و در قسمت غربی این بنا واقع است. قلعه كلادارای دو ارگ و 16 قراول خانه است . قراول خانه ها به صورت دو طبقه با نورگیرها و روزن های متعدد بر محیط اطراف مسلط است.ورودی قلعه در سمت شمال جای دارد و در دو طرف آن دو برج عظیم سنگی دیده می شود. در گذشته چشمه آبی در داخل قلعه جاری بود كه وقت محاصره از آب آن استفاده می شد. این چشمه پس از زلزله سال 1369 گیلان خشك شد.
2- قسمت نظامی یا قورخانه: در قسمت شرقی قلعه رودخان بناهایی مخروبه وجود دارد. در قسمت شمال و جنوب ، دیوارهای محصور كننده قلعه و برج های نگهبانی در فواصل مختلف به چشم می خورد. اتاق های هشت ضلعی كه از آجر ساخته شده هنوز برفراز برج ها دیده می شود. دیوارهای قلعه حدود 40 برج دیده بانی دارد. در این دیوارها منافذ و تركش هایی برای ریختن مواد مذاب و تیراندازی نیز تعبیه شده بود. از وجوه جالب توجه در معماری قلعه رودخان، كاربرد طاق های جناقی و انواع مختلف آن و نیز طرح های آجر كاری و سنگ چینی است كه نشان از دقت نظر سازندگان آن دارد. سازندگان قلعه از اصول پیشرفته علمی دفاع و حصاربندی كاملاآگاه بودند و به همین دلیل در طی قرون متمادی این قلعه در برابر تهاجم و یورش ها هرگزدر مقابل دشمن سر تسلیم فرود نیاورده و نشانی از تخریب انسانی و حریق در آن به چشم نمی خورد. امروزه قسمت عمده ای از بنا در زیر قشری از پیچك ها پنهان شده و قلعه در هاله ای رمز آلود در دل جنگل سرسبز غنوده است.
-
بزرگترین دژ آجری ایران
در فاصله 20 کیلومتری جنوب غربی فومن در قسمتی از ارتفاعات پوشیده از درخت های سرسبز قلعه رودخان بزرگ ترین دژ آجری کشور قرار دارد، مدتها مرکز فرمانروایان گیلان بوده است. مساحت قلعه در حدود 50 هزار متر مربع و در ارتفاع 600 متری در بلندترین نقطه کوه واقع شده است. 65 برج و بارو و دیواری به طول 1500 متر دارد. رطوبت بیش از حد هوا باعث رویش گیاه در لابهلای دیوارهای قلعه و پوسیدگی آنها شده، اما با این حال در مقایسه با قلعههای دیگر، رودخان سالم مانده است.
برخی بنیاد قلعه را به دوره ساسانیان یعنی قبل از اسلام نسبت دادهاند. قلعه در زمان حکومت سلجوقیان تجدید بنا شده است و از پایگاههای مبارزاتی اسماعیلیان بوده است. برای رسیدن به این قلعه بعد از عبور از شهر فومن و گذشتن از روستاهای گشت، کردمحله، سیاه کش، شمس تالان، گوراب پس، هولس کام، سیدآباد و قلعه رودخان به روستای حیدرآلات میرسیم که از این روستا تا خود قلعه حدود 5 کیلومتر فاصله است که شامل مسیری زیبا همراه با رودخانهای کوچک میباشد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
هفت تپه
محوطه باستاني هفت تپه حدود 15 كيلومتري جنوب شرقي شهر شوش واقع شده و همانطور كه از نام آن پيداست از تپههاي متعددي تشكيل شده است. گستردگي اين محوطه باستاني به مراتب باعث جلب توجه كاوشگران مختلف قرار گرفته است. اولين عمليات حفاري به سرپرستي دكتر عزت الله نگهبان در سال 1344 در اين محل آغاز گرديد كه تا سال 1357 ادامه يافت. بررسيهاي سطح الارضي كه قبلاً مَكآدامز (Robert McC Adams) در اينناحيه انجام داده بود، گوياي اين مسئله بودند كه اين محوطه گسترده باستاني فقط در دوره محدودي مسكوني بوده است
در هفت تپه قسمتي از يك ديوار خشتي و طاقي آجري در هنگام تسطيح زمين و راه سازي توسط بولدوزرهاي طرح نيشكر هفت تپه نمايان گرديد. اين محل توسط هيئت حفاري به عنوان نقطه شروع كار انتخاب شده و با ايجاد شبكهاي كه داراي خانههاي 10 × 10 متر بود که عمليات حفاري از اين محل به سمت جنوب ادامه پيدا ميكرد. خاكهاي ناشي از حفاري در قسمت شمال غربيِ محوطه حفاري، در مجاورت تپهاي كه مجموعه آرامگاهها بر روي آن واقع شده، انباشته شدهاند. با ادامه كاوش در طول فصلهاي بعدي، ترانشههاي متعددي به ابعاد 10 ×10 متر حفاري شدند كه تعداد آنها مجموعاً حدود 150 ترانشه ميباشد.
در ابتدا تمركز كار بر روي آزادسازي دو آرامگاهي بود كه در شماليترين بخش حفاري واقع بودند. آرامگاه بزرگتر توسط دكتر نگهبان آرامگاه تپتي آهار و ملكه او ناميده شده است. اين فرضيه به جهت ذكر نام پادشاه مذكور در متن سنگ نوشتهاي است كه در حياط مجموعه پيدا شده است.
در آرامگاه سكوي بزرگي ايجاد شده كه توسط ديوارچههاي كوتاهي به سه بخش تقسيم ميشده است. در بخش شمالي هفت اسكلت قرار داشته، بخش مياني كه كوچكتر از دو بخش ديگر است، بدون اسكلت و بخش جنوبي داراي دو يا سه اسكلت بوده است. در پاي سكو در جنوبيترين قسمت آرامگاه، مجاور درب ورودي تعداد ده اسكلت بصورتي بي نظم بر روي هم قرار داشتند. به اين ترتيب مجموعاً حدود 21 يا 22 اسكلت در معبد پيدا شدهاند. تقسيم بندي سكوي آرامگاه به بخشهاي مختلف خود گواه اينست كه اين مقبره براي تدفين اشخاص متعددي ساخته شده و احتمالاً يك آرامگاه شاهي نميباشد. وجود اسكلتهاي متعدد بر روي سكو و انباشته كردن اسكلتهاي قديمي در گوشه آرامگاه نيز اين مسئله را تأييد ميكند. با توجه به اكتشافاتي كه در نقاطِ مختلفِ منطقه انجام شده است، درب ورودي آرامگاه پس از هر تدفين با سنگ يا آجر بسته و در هنگام تدفينهاي بعدي مجدداً باز ميشده است. مشاهداتي كه در هفت تپه شده، نيز حاكي از اين مسئله ميباشد.
اشياي يافته شده در آرامگاه هفت تپه بسيار ساده بوده و اين امر نشان دهنده اين است كه اسكلتهاي مزبور به افرادي عادي تعلق داشتهاند. تنها يك جام سفالي ته دكمهاي در آرامگاه پيدا شده كه مسلماً نميتواند نشانگر اشياي يك مقبره شاهي باشد. همچنين ابعاد آرامگاه در مقايسه با مقبرههاي شاهي بسيار كوچك ميباشد.
بر طبق گزارش حفاري ديوارهاي آجري هر دو آرامگاه توسط ديوار قطور خشتي احاطه شده بودند. قسمت عمدهاي از اين ديوار خشتي در سمت شمالي آرامگاهها توسط بولدوزر در هنگام تسطيح محوطه براي جاده سازي از بين رفته بود و پس از حفاري مشخص گشت كه فقط ارتفاع كمي از آن در حدود 60-40 سانتيمتر باقي مانده است.
در طرف شرقي آرامگاهها در ترانشههاي D-G XVII-XVIII مجموعهاي از ساختمانهاي كوچك كشف شده كه ع.نگهبان آنها را به عنوان خانههاي مسكوني مربوط به دورانهاي پارتي و ساساني ذكر ميكند. با توجه به اطلاعات موجود، شرايط بناهاي حفاري شده در قسمت غربي آرمگاهها، نشانگر وجود لايههاي مختلفي هستند كه احتمالاً به دورانهاي متفاوتي تعلق دارند. البته شناخت دقيقتر اين مسئله تنها از طريق بررسي مجدد اين محوطه امكانپذير است.
در طول حفاريهاي هفت تپه علاوه بر كشف دو آرامگاه بزرگ، بازماندههاي دو صفه بسيار بزرگ خشتي مشخص شدهاند كه در مجاورت آنها اتاقها و سالنهاي مختلفي قرار داشتهاند. عمليات حفاري بصورت عمقي انجام شده و نيروي كار بيشتر براي خاكبرداريِ بسيار عميقِ يك محوطه محدود به كار رفته است. در شرق اولين صفه بزرگ خشتي يا به عبارت ديگر در جنوب شرقي بنايي كه ساختمان شماره يك ناميده شده است. در ترانشههايL XXXIV، L XXXIII،
M XXXIV و M XXXIIIمجموعهاي از چند اتاق حفاري شده كه برمبناي اشياي يافته شده در آنها احتمالاً كارگاهي براي توليد اشياي زينتي بوده است.
نكته جالب اين است كه ساختمان شماره يك در اين قسمت به ساختماني كه در مجاورت دومين صفه خشتي قرار داشته، متصل ميگردد. جهت ديوارهاي دو ساختمان مختلف بوده و اينطور به نظر ميرسد كه اين دو بنا در يك زمان ساخته نشدهاند. بررسي دقيقتر اين محل و تشخيص چگونگي رابطه ديوارهاي اين دو بنا ميتواند كمك موثري به شناخت تقدم و تأخر اين دو ساختمان و تاريخنگاري نسبي آنها نمايد.
مجموعهاي كه به عنوان ساختمان شماره يك معرفي شده است، داراي ديواري به پهناي 5/10 متر بين سالنهاي شماره 4 و 5 ميباشد. اين ديوار در حقيقت سالن شماره 5، كارگاه و حياط مقابل آنها را از بقيه سالنهاي قسمت شمالي صفه جدا ميسازد. هيچ گونه راه ارتباطي بين اين دو بخش كشف نشده است. احتمال دارد كه اين مجموعه از دو ساختمان مجزا تشكيل شده باشد و ديوار واقع بين سالنهاي 4 و 5 كه پهناي آن بسيار زياد است، در حقيقت ديواري باشد كه دو ساختمان مزبور را از هم جدا ميكرده است. اين مسئله وقتي مشخص ميشود كه بخش شمالي محوطه كه هنوز حفاري نشده، كاوش گردد و نقشه كامل تري از چگونگي قرارگيري اتاقهاي اين ساختمان بدست آيد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
بناي بانك ملي بازار
بناي بانك ملي بازار با طراحي و معماري محسن فروغي، مهندس و معمار ايراني، ساخته شده است كه رضا شاه از او براي ساخت برنامههاي سازندگي دعوت كرده بود. بناهايي كه او ساخته است هرچند مدرن، داراي ظرافت و سنت اسلامي است.
ساختمان بانك ملي بازار شايد در ميان بناهاي عمومياي كه وي ساخته است، به بهترين وجه نشان دهنده سبك او باشد. اين بنا در دهه 1320 ش آغاز شد، ولي به دليل مشكلات متعدد ناشي از وضعيت خاك، ساخت آن چند سال به طول انجاميد.
اين ساختمان با 4110 متر مربع مساحت، در دو طبقه و با دو طبقه زير زمين با استفاده از بتون مسلح، آجر و ملات و سيمان ساخته شده است. هر چند طرح بنا عقلاني و مدرن است، از اسلوب معماري سنتي خردمندانه در آن استفاده شده است. ورودي اصلي بانك از كاشي كاري رنگارنگ بهره برده تا با بازار اصلي تهران در همسايگي آن هماهنگ شود. اين خردمندي در استفاده او از عناصر سايه ساز و ايوانها، به ويژه در ضلع جنوبي بنا، كه ايواني با 24 ستون بر پا شده، آشكار است. تزيين برخي سطوح با كاشي كاري نيز موجب تأكيد بر نماها و وروديهاي اصلي بنا شده است.
در سمت چپ مدخل ورودي، يك تخته سنگ حجاري شده حدود 2 در 5/1 متر و در سمت راست نيز، نقش چند دنده و كارگر به عنوان نماد صنعت و كار حجاري شده است. سمت چپ نيز نقش چند كشاورز گندم در دست كه در واقع نماد زندگي و كار است، وجود دارد كه هر دو باهم در مي آميزند تا صنعت و كار و زندگي نويني را به وجود آورند.