-
درياچههاي ايران
درياچة اروميه : درياچة اروميه كه در گذشته «چيچست» و «كبودان» نام داشته بزرگترين و شورترين درياچة دائمي ايران و يكي از درياچههاي فوق اشباع از نمك دنيا است كه از اين نظر با درياچة بزرگ نمك Great Salt Lake آمريكا شباهت دارد.
درازاي آن 140 و پهناي آن ميان 15 تا 50 كيلومتر و مساحت آن بين 5000 تا 6000 كيلومترمربع (بر حسب ميزان بارش و تبخير) است. به باور فورون (1941)، در پليو – پليستوسن، درياچة اروميه تا تبريز و مراغه گسترش داشته است. اين درياچه در يك فرونشست كم ژرفاي وسيع با ميانگين ژرفاي 6 متر قرار گرفته است. ولي ژرفترين نقطة آن با 13 متر عمق در گوشة شمال باختري جاي دارد. سطح آن نسبت به سطح آب درياهاي آزاد، 1300 متر بالاتر قرار دارد. در اين درياچه بيش از 102 جزيره وجود دارد كه شكل و اندازة آنها با ميزان بارش سالانه تناسب دارد. در بين اين جزايركوچك و بزرگ، شبه جزيرة اسلامي (شاهي) بزرگترين آنها است كه در سالهاي پر بارش به صورت جزيره درميآيد. بر خلاف جزيرة اسلامي كه از سنگهاي آتشفشاني پليوسن است، ديگر جزاير، نهشتههاي فليش گونة كرتاسة زيرين و يا سنگ آهكهاي ريفي زمان ميوسن (سازند قم) هستند. سطح حوضة آبريز درياچه حدود 50000 كيلومترمربع است. زرينهرود، سيمينهرود، زولايچاي و آجيچاي از رودهاي عمدة وارده به درياچه هستند. از ميان رودهاي گفته شده، آجيچاي از رسوبهاي نمكي نئوژن خاور تبريز عبور ميكند و در حمل مقدار قابل ملاحظهاي نمك به درياچه نقش دارد.
اگرچه در گزارشهاي قديمي (گونتر، 1899 و بوبك، 1934)، درياچة اروميه را باقيماندة درياي مديترانه دانستهاند ولي از نگاه زمينشناسي، اين حوضه حاصل عملكرد سامانههاي گسلهاي فشاري مانند گسل تبريز و زرينهرود است كه در سيستم آبگيري آن نقش اساسي داشتهاند. از نگاه زمينساختي صفحهاي، به باور مكنزي (1972 و 1976) درياچة اروميه، در قسمتي از پهنة خرد شدة بين صفحههاي عربستان و ايران و ريزصفحههاي ايران و تركيه قرار گرفته و ميتوان آن را نوعي درياچة زمينساختي دانست كه كوههاي بلندي آن را در بر گرفته است.
حدود 35 تا 40 متر نهشتههاي نرم درياچهاي بر روي پيسنگ سخت شدة كرتاسة زيرين و يا سنگآهكهاي مارني ميوسن (سازند قم) قرار گرفته كه با ويژگيهاي كنوني، سن درياچه را 30 تا 40 هزار سال تعيين ميكند. ولي بر اساس پادگانههاي درياچهاي پيرامون آن، سن درياچه را 400 تا 500 هزار سال برآورد ميكنند.
نمونههاي گرفته شده از رسوبات نرم بستر، نشانگر رديفي از رسوبات هولوسن است كه قسمتهاي زيرين آن بازگوي محيطهاي ديرينهPaleoenviroment از نوع كويري Playa و يا كفةگلي Mud flat است. بررسي دانههاي گرده موجود در رسوبات درياچه نشان ميدهد كه در طول عمر درياچه، شرايط خشك اقليمي نيز وجود داشته است.
بيشتر نهشتههاي درياچه از نوع شيميايي است. وجود بعضي لايههاي نازك تخريبي (كوارتز، كلسيت، پلاژيوكلاز، كائولينيت) نشانگر تغيير موقتي آب و هوا و شوري درياچه است. از رسوبهاي شيميايي درياچه، آراگونيت بيشترين مقدار را دارد كه به صورت تيغههاي نازك و منظم و يا نامنظم است. ژيپس به صورت لايههاي مستقل و بلورهاي درشت در گل و لاي رشد كرده و تشكيل آن در زماني بوده كه سطح آب به حداقل رسيده است. كلسيتهاي موجود آواري است و همراه آب رودها به درياچه رسيدهاند و تغيير مقدار آن نسبت به كوارتز، نمايانگر تغييرات آب و هوايي است. گاهي در رسوبات درياچهاي گل و لاي دولوميتي هم وجود دارد كه ممكن است به شيوة جانشيني تشكيل شده باشند. نمك طعام و فلدسپارهاي پتاسيمدار كاني فرعي هستند. اگرچه در نهشتههاي كف ائوليت ديده نشده، ولي در كرانة باختري درياچه، ائوليت در حال تشكيل است. در اين نهشتهها، اثري از خاكسترهاي آتشفشاني ديده نشده است. در ضمن نمك مجزا هم ديده نشده كه نشان ميدهد درياچه هيچگاه به طور كامل خشك نشده است.
آب درياچة اروميه با pH از 2/7 تا 6/7 از نوع كلريدسديم، منيزيم و سولفات سديم و در حالت زيرقليايي است. تغيير شوري آب، رابطة عكس با ژرفاي درياچه دارد و با افزايش ژرفا، شوري كمتر ميشود. ميزان شوري آن در هنگام پرآبي 220 گرم در ليتر و در تابستان تا 280 گرم در ليتر افزايش مييابد. سطح آب در فصول مختلف تا يك متر در نوسان است و به همين دليل در مواقع پر آبي بخشهايي از ساحل آن به زير آب ميرود. به رغم شوري زياد، جلبكهاي سبز مانند Dundella ، سختپوستان Artemia salina و باكتريها از موجودات زندة درياچه هستند. اين جانداران در دوام درياچه نقش مؤثر دارند و از نابودي آن جلوگيري ميكنند.
مطالعات اكتشافي انجام شده براي استحصال نمك از درياچة اروميه نشان داده است كه مجموع تهنشست جامد درياچه به بيش از 5 ميليارد تن ميرسد. در اين ميان، پتاسيم بر حسب O2K حدود 27 ميليون تن و بر حسب سولفات پتاسيم حدود 60 ميليون تن، منيزيا 244 ميليون تن، بروميد حدود 28 تن و ليتيم حدود 250 تن برآورد شده است (سازمان صنايع و معادن آذربايجان غربي، 1380) بنابراين، پس از مطالعات فرآوري، استحصال نمكهاي درياچة اروميه با احداث حوضچههاي تبخير خورشيدي و كارخانة فرآوري امكانپذير است.
درياچة بختگان – طَشك : درياچههاي بختگان و طشك دو فرونشست ميانكوهي هستند كه ارتفاع آنها از سطح درياي آزاد حدود 1558 متر است. درياچة بختگان كه در باختر نيريز قرار داردو به صورت يك فروافتادگي كشيده به طول تقريبي 70 تا 100 كيلومتر است كه روند شمال باختر – جنوب خاور دارد و سطح زير پوشش آن حدود 2000 كيلومترمربع است. سواحل اين درياچه با رسوبات سفيدرنگ تبخيري پوشيده شدهاند ولي در سواحل نزديك به سنگهاي افيوليتي، رنگ تيرهتر است. درياچة طَشك با وسعت تقريبي 800 كيلومترمربع در شمال باختري درياچة بختگان و 160 كيلومتري خاور شيراز قرار دارد. تنها راه ارتباطي اين دو درياچه، از طريق دلتاي رودكُر است كه بخشي از آن به درياچة بختگان و بخش ديگر به درياچة طشك ميريزد. تعدادي جزيره و شبه جزيرة كوچك و بزرگ از جنس راديولاريت، سنگهاي پلاژيك و آهكهاي سروك در اين دو درياچه وجود دارند كه مهمترين آنها جزاير نرگس و گنبان (در درياچة طشك) و جزيرة مناك در درياچة بختگان است كه مساحت آنها، تابع شرايط بارندگي سالانه است. بلندترين نقطة جزيرة گنبان 1734 متر از سطح دريا است كه از سطح درياچه حدود 185 متر بلندتر است. درياچة طشك ژرفايي كمتر از بختگان دارد و در فصول خشك، ارتباط آن با بختگان قطع ميشود.
تأمين كنندة اصلي آب اين دو درياچه، «رودكُر» است كه از كوههاي برآفتاب و موسيخاني، در 50 كيلومتري جنوب باختري دهبيد سرچشمه ميگيرد و در شمال باختري مرودشت، پس از يكي شدن با رود شادكان (شادكام)، و عبور از دشت مرودشت به درياچهها ميريزد. از طريق چشمه سارها كه از سنگآهكها و دولوميتهاي پيرامون درياچه سرچشمه ميگيرند نيز مقدار قابل توجهي آب وارد درياچهها ميشود.
تركيب شيميايي آب دو درياچه از نوع كلريدسديم، كلريدمنيزيم، سولفات سديم (4SO 2Na 2MgCl، (NaCl ميباشد.
از نظر زمينساختي و خاستگاه بايد گفت كه اين دو درياچه نواحي گود فرونشست نيريز – مرودشت هستند كه در تشكيل آنها، گروهي از گسلهاي راندگي، با روند شمال باختري – جنوب خاوري نقش دارند و بر اساس دانستههاي موجود، پارهاي از آنها، مانند راندگي بختگان، در دورة كواترنر فعال بودهاند. ژرفاي بسيار كم درياچهها و نبود پادگانههاي درياچهاي كهن، درك زمان تشكيل درياچه را ناممكن ساخته، ولي كرينسلي (1970) به زمان پليستوسن پسين (همزمان با دورة يخچالي وُرم) باور دارد. چنين زماني با جنبشهاي كوهزايي چرخة پاياني آلپ كه با فراخاست همراه بوده همخواني دارد.
بررسيهاي اكتشافي انجام شده براي استحصال پتاسيم و منيزيم، رضايتبخش نبوده است (وزارت صنايع و معادن، 1381).
درياچههاي تار و هَوير : درياچههاي زمينساختي تار و هوير در 30 كيلومتري خاور شهرستان دماوند، از جمله درياچههاي آب شيرين كوهستاني هستند كه در ارتفاع بيش از 2900 متر از سطح دريا قرار دارند و راه ارتباطي آنها، جاده ماشين روي دماوند – درياچة تار است. اين دو درياچه در فاصلة حدود 500 متري از يكديگر قرار دارند. بيشترين درازاي درياچة تار 3/1 كيلومتر و ميانگين پهناي آن 400 متر و درازي درياچة هوير حدود 900 متر و ميانگين پهناي آن 150 متر است. دو درياچه بر روي هم نزديك به 7/0 كيلومترمربع وسعت دارند. سرشاخة آبهايي كه به اين درياچهها ميريزند، چشمهساران كوههاي قرهداغ، سياهچال و شاهنشين در شمال و آبراهههاي فصلي از جنوب است كه قسمتي ازآب آنها وارد درياچهها ميشود و قسمتي ديگر، آب رودهاي تار و هوير را تأمين ميكنند.
در بارة چگونگي تشكيل اين دو درياچه، زمينشناسان (اشتال، 1897، آلنباخ، 1972، شهرابي، 1373) ديدگاه واحدي دارند. شواهد زمينشناسي پيرامون دو درياچه سبب شده تا آنها بر اين باور باشند كه در شكلگيري دو درياچه، عملكرد توأم راندگي مُشا – فشم (آبيك، فيروزكوه، شاهرود) و كوه لغز پهلوي جنوبي درياچه (زرينكوه) نقش اساسي داشتهاند. بدينسان كه حركات جوان اين راندگي در زمان كواترنر، سبب رانش به نسبت بزرگي از زرينكوه (رشته كوههاي جنوب درياچه) شده و با ايجاد پشتهاي به بلنداي بيش از 50 متر، سدي طبيعي در برابر روان آبهاي سطحي ايجاد و شرايط لازم براي انباشت آب فراهم آمده است. تيپ شيميايي آب درياچة تار، بر اساس مطالعات (لوفلروين، 1950) از نوع كلسيم، منيزيم، كربنات )3 –MgCO 3 (CaCOاست.
درياچة پريشان (فامور) : درياچة پريشان يا فامور، در 15 كيلومتري جنوب خاوري شهرستان كازرون قرار داد و نام درياچه از كوه فامور، در شمال خاوري آن گرفته شده است. آب درياچه شيرين است و بخش بيشتر آن، از آبراهههايي است كه از كوه فامور سرچشمه ميگيرند و بخشي نيز از منابع زيرزميني تأمين ميشود. ژرفاي كم درياچه سبب ميشود كه در فصول خشك بخشي از آن زير پوشش نهشتههاي تبخيري قرار گيرد. درياچة پريشان با حدود 43 كيلومترمربع وسعت، در فرونشست كم ژرفايي تشكيل شده كه از سطح دريا حدود 820 متر بلندتر است و در پيرامون آن رخنمونهاي مرتفع از واحدهاي سنگچينهاي زاگرس ديده ميشود كه به سن كرتاسة پسين تا كواترنر است. از ديدگاه ساختاري و زمينشناسي، درياچة فامور در پهنة زاگرس چين خورده قرار گرفته. شهرابي (1373) بر اين باور است كه حركتهاي جوان گسل فعال كازرون و گسلهاي وابسته كه در فاصلة كمي از درياچه قرار دارند، در شكلگيري فرونشست كازرون و لغزش سازند نامقاوم گچساران نقش داشتهاند. نامبرده وجود چندين زمينلغز از سازند گچساران را تأييدي بر نظر خود ميداند.
درياچة جازموريان ( جزموريان ) : هامون جازموريان، يك فرونشست زمينساختي جوان در 150 كيلومتري باختر ايرانشهر است كه و بلندي آن از سطح درياي آزاد 350 متر ميباشد. وسعت اين هامون در فصول پرباران، 3300 كيلومترمربع است و به دليل شرايط اقليمي ويژه، در بيشتر مواقع سال، بخش اعظم آن به كفة نمكي وكفههاي رسي تبديل ميشود. رودها و آبراهههاي متعدد دائمي و موقت، به اين هامون ميريزند كه از ميان آنها، رود بَمپور و هليلرود اهميت بيشتري دارند. در بارة شوري رودهاي وارده و درصد نمك آب درياچه گزارشهاي موجود هماهنگي دارد. در گزارش اوبرلندر (1988)، آب هامون قابل شُرب دانسته شده ولي فيشر (1968) آب هامون را شور ميداند. بنابر دانستههاي موجود، شوري آب جازموريان تا حد فوق اشباع از نمك است. كرينسلي (1970) گسترة هامون جازموريان را شامل سه بخش زير دانسته است:
* درياچة فصلي كه گسترة آن در فصول خشك و مرطوب تغييرات زيادي دارد و در بيشتر جاها در اواخر تابستان و اوايل پاييز ناپديد ميشود.
* پهنة مرطوب كه سطحي در حدود 22 درصد ميپوشاند.
* پهنة باتلاقي كه 59 درصد از منطقة مرطوب را زير پوشش دارد و مرز بالايي آن به پهنههاي سيلتي- رسي است.
هامون جازموريان در مركز يك فرونشست زمينساختي جوان است كه بين رشته كوههاي جبالبارز (در شمال) و رشته كوههاي بشاگرد (در جنوب) قرار دارد. در گذشته اين فرونشست را لبة جنوبي بلوك لوت ميدانستند، ولي در حال حاضر اين باور وجود دارد كه جازموريان نوعي فرونشست پيش كماني است كه در شكلگيري آن، فرورانش پوستة اقيانوسي عمان به زير مكران و همچنين عملكرد گسلهاي همروند با فروافتادگي، به ويژه مجموعة گسلي بشاگرد، نقش داشتهاند. اشتوكلين (1970) پديدة فروافتادگي را به رخدادهاي نئوژن – كوارترنري نسبت داده، ولي كرينسلي (1970) زمان تشكيل آن را پليستوسن ميداند.
درياچة حوضسلطان : درياچة حوضسلطان يا درياچة شاهي، فروافتادگي نامتقارني با 330 كيلومترمربع وسعت، در 35 كيلومتري شمال قم و در شمال باختري درياچة نمك است. اين درياچه شامل دو چالة جدا از هم يكي به نام «حوضسلطان» و ديگري به نام «حوضمره» است كه با آبراهة باريكي به هم وصل ميشوند. حوضة باختري (حوضسلطان) داراي بلندي 806 متر از سطح دريا است كه به طور معمول از روانآبهاي سطحي تغذيه ميشود. حوضة خاوري (حوضمره)، افزون بر روانآبها، از رودهايي مانند رودشور و قرهچاي نيز بهره ميگيرد. مطالعات مستوفي (1350) نشان ميدهد كه آب ابتدا وارد حوضمره شده و پس از پر شدن آن، از مسيل دو حوض گذشته وارد حوضسلطان ميشود و هنگامي كه آب در حوضسلطان چند متر بالاتر آمد، به طرف حوضمره بازميگردد و سرريز اين دو حوض، به درياچة نمك تخليه ميشود. مشاهدات صحرايي كرينسلي (1970)، نشان ميدهد كه از مركز درياچه به خارج دو پهنة جداگانة قابل شناسايي است. يكي مركز درياچه كه حدود 24 درصد از مساحت آن را زير پوشش دارد و با پوستة نمكي پوشيده شده است. دوم، زون مرطوب كه 76 درصد بقيه را تشكيل ميدهد كه به زون گياهان ريشه بلند به پهناي 20 متر ميرسد. پوستة نمكي با 5 سانتيمتر ضخامت، شامل نوارهاي هممركز سفيد و خاكستري است و در زير آن سيلتهاي رسي و خاكستري رنگ مرطوب قرار دارد. اين زون (پوستة نمكي) به طور فصلي با آب پوشيده ميشود، ولي مناطق مركزي آن ممكن است در تمام سال، آبدار باشد. مطالعات انجام شده در زون مرطوب نشان داده كه ميزان رس موجود در نمونهها، 35 تا 45 درصد است كه 10 تا 90 درصد كانيها، كائولينيت است. در پشتههاي شن و ماسهاي زون گياهان با ريشة بلند، چند خط داغ آب وجود دارد كه به سمت سراشيبي تا ارتفاع 826 متر ادامه دارد. اختلاف ارتفاع بين پستترين و بلندترين خط داغ آب 20 متر است. پيشروي وسيع مخروطافكنهها در پهناي زون مرطوب و روي پوستة نمكي نشانگر آن است كه روانآب سطحي بيش از گذشته است و تغيير آب و هوايي به سوي دورة مرطوبتر از گذشته، پيش ميرود.
مطالعات معتمد و همكاران (1356) نشان داده است كه رسوبات حوضسلطان بيشتر از نوع گچ و نمك، مارن و رس است. بررسيهاي لرزهنگاري و حفاري نيز نشان داده كه نمك تا عمق 46 متر وجود دارد. اين نمك، به صورت 5 لاية جدا از هم با ضخامت كل تا 20 متر است كه با رسهاي قهوهاي تا خاكستري از يكديگر جدا ميشوند.
درياچة زريوار (زرهوار) : درياچة زريوار در 8 كيلومتري باختر مريوان قرار دارد و از درياچههاي آب شيرين كوهستاني است كه در ارتفاع 818 متر از سطح دريا قرار دارد و حدود 200 متر پايينتر از شهر مريوان است. بيشترين درازاي زريوار 5 كيلومتر و ميانگين پهناي آن 7/1 كيلومتر است.
اين درياچه با وسعت حدود 5/8 كيلومترمربع، در يك فرونشست محلي به نسبت باريك در پهنة سنندج – سيرجان تشكيل شده كه دو سوي خاوري و باختري آن، به گسل طولي شمال باختري – جنوب خاوري محدود است. احتمال ميرود كه دو گسل ياد شده در تشكيل و تكوين اين درياچه نقش داشته باشند. وسعت حوضة آبريز اين درياچه، حدود 500 كيلومترمربع و بيشينة ژرفاي آن حدود 50 متر است. رود چمزريوار همراه با آبراهههاي ديگر و به ويژه چشمههاي درياچهاي تأمين كنندة اصلي آب اين درياچه هستند. مهم آنكه رود مريوان از اين درياچه سرچشمه ميگيرد. سنسنجي نمونههاي اين درياچه به روش كربن 14 و مطالعات گردهشناسي، نشان داده كه اين درياچه بيش از 20000 سال پيش از ميلاد مسيح (پليستوسن) و در شرايط آب و هواي سرد تشكيل شده است (بوتما، 1977).
باتلاق گاوخوني (گاوخاني) : باتلاق گاوخاني (چاه بزرگ) كه به گاوخوني مشهور است در حدود 60 كيلومتري جنوب اصفهان قرار گرفته است. وسعت آن نزديك به 280 كيلومترمربع است كه در ارتفاع 1470 متري از سطح درياهاي آزاد قرار دارد. پيرامون اين باتلاق را تا فواصل زياد، دشتهاي آبرفتي و يا تپه ماهورهاي كم ارتفاع تشكيل دادهاند كه بيشينة ارتفاع آنها از 220 متر تجاوز نميكند. زايندهرود كه از كوههاي زردكوه سرچشمه ميگيرد، تغذيه كنندة اصلي اين باتلاق است. تعدادي رود و آبراهه فصلي نيز در آبرساني به اين باتلاق شركت دارند كه در بيشتر ايام سال خشك هستند. به همين دليل، گسترة اين باتلاق در فصلهاي مختلف سال متغير است.
از نظر ريختشناسي، باتلاق و حاشية آن، داراي ريختهاي متفاوت زير است.
* بخش آبدار كه بيشترين سطح اين باتلاق را زير پوشش دارد.
* بخش كرانهاي كه نيمهخشك يا خشك بوده و زير پوشش كفههاي رسي و رسوبات تبخيري هستند.
* گسترة زير پوشش تلماسهها در شمال باختري باتلاق.
باتلاق گاوخوني بخشي از يك فرونشست ناپيوستة زمينساختي است كه از درياچة وان در تركيه آغاز و پس از عبور از درياچة اروميه، درياچة توزگل اراك به مرداب گاوخوني ميرسد و به سمت جنوب باختري تا كفه سيرجان و فروافتادگي جازموريان و حتي فروافتادگي ماشكل در پاكستان ادامه مييابد. اين گودالها، در واقع نوعي فروافتادگي بيش كماني هستند كه در شكلگيري آنها گسلهاي پرشيب نقش اساسي دارند.
درياچة گَهَر : در دامنة جنوبي اشترانكوه، دو درياچة آب شيرين به نام گَهَر بالا و گَهَر پايين وجود دارد كه از يكديگر حدود 100 متر فاصله دارند. درياچة پاييني بزرگتر از بالايي است و فاصلة خطي دو درياچه، حدود 1600 متر است . سطح درياچة گَهَر در ارتفاع 2300 متري است و از شهرهاي دورود، ازنا به ترتيب 850 و 430 متر بالاتر است. درازاي گَهَر حدود 2100 متر و ميانگين پهناي آن 355 متر و مساحت آن حدود 75/0 كيلومترمربع است (نبوي، 1364).
اصليترين گسترة حوضة آبريز درياچه، پهلوي جنوبي اشترانكوه يعني «برآفتاب» با حدود 45 كيلومترمربع وسعت است. آب درياچه محدود به آبهاي سطحي نيست و به نظر ميرسد كه بخشي از آب درياچه، از چشمههاي كف تأمين ميشود.
درياچة گَهَر در درهاي به همين نام در پشت اشترانكوه شكل گرفته است در محل درياچه تودة بزرگي از خاك و سنگ وجود دارد كه چون سدي طبيعي در جلوي آبراهههاي بالادره را گرفته و در نتيجه درياچه به وجود آمده است. بنابراين، بنياد درياچه را همين تودة فروريخته و جنبش گسلهاي گَهَر و دورود تشكيل ميدهد. زمان تشكيل اين درياچه دانسته نيست و نياز به مطالعه دارد.
درياچة مهارلو : درياچة مهارلو در حدود 18 كيلومتري جنوب خاوري شيراز قرار دارد. ارتفاع اين درياچه، 1460 متر از سطح دريا و بيشينة ژرفاي آن 3 مترگودي است. به همين دليل ميزان تبخير بالاست و بخشي از بستر آن را لايهاي از نمك ميپوشاند و فقط در بخشهاي شمالي و مركزي آن، آن هم با ژرفاي خيلي كم (حداكثر 50 سانتيمتر) و شوري زياد،آب وجود دارد. تأمين كنندة اصلي آب اين درياچه رودها و آبراهههايي هستند كه از شمال باختري و جنوب خاوري در آن تخليه ميشوند. مساحت آن در فصول مختلف متفاوت و تابع بارشهاي جوي است. جدا از تبخير زياد، نهشتههاي گچي سازند ساچون و دو گنبد نمكي واقع در خاور اين درياچه، در شوري بياندازة آن تأثير به سزايي دارند.
درياچة مهارلو در يك فرونشست ناوديس مانند با روند شمال باختري – جنوب خاوري، شكل گرفته كه گسل جوان و لرزهاي سروستان از آن ميگذرد. به نظر ميرسد كه حركات اين گسل به ويژه از زمان پليستوسن پسين به بعد، موجب تشكيل اين فرونشست ناوديس گونه شده باشد. به باور كرينسلي (1970) به دليل نبود سواحل كهن يا پادگانههاي بلند، امكان وجود درياچهاي در زمان پيش از پليستوسن كم است و اگر درياچهاي هم وجود داشته، در نقاطي بوده كه امروزه در حاشية درياچة فعلي قرار ميگيرد.
آب اين درياچه از نوع كلريدسديم – منيزيم، سولفات سديم(4SO 2Na ، 2 MgCl، NaCl ) است و از نمك اين درياچه براي صنايع پتروشيمي استفاده ميشود. در ضمن بالابودن پتاسيم و به ويژه منيزيم در شورابههاي درياچة مهارلو، امكان استحصال اقتصادي نمكهاي منيزيم به عنوان فرآوردة اصلي و پتاسيم به عنوان محصول فرعي را امكانپذير نشان ميدهد (وزارت صنايع و معادن، 1381).
درياچة نمك : از اين درياچه به نامهاي ديگري همچون درياچة نمك كاشان، درياچة نمك قم، درياچة قم، درياچة آران و درياچة مسيله، ياد ميشود و نام درياچة نمك بيشتر به كار ميرود. انتخاب اين نام به دليل شوري بسيار زياد درياچه است به طوري كه در فصل تابستان قطعات نمك بر روي آن شناور ميشود.
اين درياچه، با درازاي 80 و پهناي 30 كيلومتر، يك فرونشست زمينساختي است كه در ارتفاع حدود 795 متر از سطح درياي آزاد تشكيل شده و فاصلة آن تا قم حدود 62 كيلومتر است. وسعت و شكل اين درياچه، متناسب با آبهاي تغذيه كننده و ميزان بارندگي، تغييرات زياد دارد و وسعت آن همراه با كفههاي گلي پيرامون، حدود 1900 تا 2000 كيلومترمربع است. ولي با توجه به شكل و ريختشناسي پيرامون، به نظر ميرسد در زمان پليوسن، درياچة نمك وسعت بيشتري داشته و به احتمال گوديهاي پيرامون اشتهارد، ساوه، ايوانكي قم و كاشان را احاطه ميكرد. بيش از 250 متر از رسوبات سخت نشدة زمان كواترنر در اين درياچه نهشته شده است كه نشانگر زمان كواترنر پيشين تا زمان حال هستند (حفاريهاي شركت ملي نفت ايران، 1960).
درياچة نمك در يك فرونشست كم ژرفاي زمينساختي تشكيل شده كه پيرامون آن تعدادي گسلهاي اصلي و فرعي وجود دارد كه بعضي از آنها مانند گسلهاي مرنجاب، راوند (بخشي از گسل كوشك نصرت – زفره)، سياهكوه و دوازده امام، از گسلههاي جوان و فعال كواترنر به شمار ميروند. اين مجموعة گسلها كه دو روند متفاوت دارند درياچه را دربر گرفته تا در تشكيل درياچه نقش داشته باشند.
درياچة هامون : درياچة هامون با حدود 1800 كيلومترمربع وسعت، بزرگترين حوضة درياچهاي خاور ايران است كه از سه حوضچة اصلي يوزك، صابري و هيرمند تشكيل شده كه در فصول كم باران و در زمان بادهاي 120 روزه از هم جدا و در زمانهاي پرباران، درياچة واحدي را تشكيل ميدهند. هيرمند در ايران، و بخشي از صابري در افغانستان است. رودها و آبراهههاي زيادي به اين درياچه و باتلاقهاي اطراف آن تخليه ميشود كه از ميان آنها، رود هيرمند بيشترين آبدهي را دارد. از نگاه ريختشناسي، درياچهها از سه بخش تشكيل شدهاند:
* درياچههاي دائمي، كه بيشترين سطح را با ژرفاي بيشينه حدود 11 متر دارد.
* درياچههاي فصلي، كه بصورت نوار به نسبت باريكي پيرامون درياچههاي دائمي قرار دارند.
* كفههاي گلي و باتلاقها، كه بيشتر در حاشية خاوري و جنوب خاوري درياچهها توسعه دارند.
از ديدگاه زمينشناسي، درياچه يا مجموعة درياهاي هامون بخشي از بلوك ساختاري هيلمند (هلمند) افغانستان دانسته شده كه در خاور گسل شمالي – جنوبي هريرود قرار دارد. اما دادههاي منطقهاي نشان ميدهد كه دشت زابل بخشي از فرونشست داريرود افغانستان است كه نقاط پست آن مانند درياچههاي هامون، پايانه و محل انباشت بخشي از روانآبهاي هندوكُش و آبراهههاي سرچشمه گرفته از خاك ايران است.
ديگر درياچههاي ايران : تعدادي درياچة به نسبت كوچك، در نقاط مختلف ايران وجود دارد كه چندان شناخته شده نيستند و اطلاعات چنداني از آنها در دسترس نيست. درياچههاي زير از آن جملهاند:
درياچة آب بوندار: اين درياچه در حدود 60 كيلومتري باختر تا شمال باختري شهرستان دهدز قرار دارد و از جمله درياچههاي آب شيرين كوهستاني ايران است كه در يك فروافتادگي زمينساختي قرار گرفته و از سطح دريا حدود 850 متر بلندي دارد. بيشينة درازاي آن 2 كيلومتر و پهناي ميانگين، 6/1 كيلومتر است. آب اين درياچه، به طور عمده از چشمههاي كارستي زير درياچه و به مقدار كم از نهرهاي كوچكي كه در فصول پر باران آب دارند، تأمين ميشود.
درياچة مور زرد زيلايي: اين درياچه در حدود 180 كيلومتري شمال باختري ياسوج و در ارتفاع 2180 متري از سطح دريا قرار دارد. برممورزرد زيلايي و برمدليبو نامهاي ديگر اين درياچه است. به نظر ميرسد كه اين درياچه از انواع كارستي باشد و آب آن از چشمههاي كارستي و روان آبهاي سطحي تأمين شود.
درياچة سيرانگل: اين درياچه در جنوب درياچة اروميه و در كنارة باختري جادة اروميه – مهاباد قرار دارد. فاصلة آن از اروميه 85 كيلومتر است و در 20 كيلومتري شمال خاوري نقده قرار دارد. آب اين درياچه از رودهاي فرعي و اغلب فصلي، تأمين ميشود و به مقدار كمتر، چشمههاي زيردرياچهاي نيز در اين امر مشاركت دارند.
بر خلاف درياچة اروميه كه فوق اشباع از نمك است، اين درياچه از انواع شور ميباشد.
درياچة قوريگل: اين درياچه در 18 كيلومتري شمال باختري بستانآباد تبريز قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دريا 1890 متر است. آب اين درياچه بيشتر از رودها و آبراهههاي فصلي و سيلابي و به مقدار كمتر از طريق چشمههاي زيردرياچه تأمين ميشود و شيرين است.
درياچة بَزَنگان: اين درياچه در بلنديهاي كپهداغ و در 130 كيلومتري جادة مشهد – سرخس قرار دارد. مساحت اين درياچة آب شيرين، حدود 80 هكتار و بيشينة عمق آن 12 متر است.
درياچة شطتمي: اين درياچه يك درياچة كوهستاني در كوههاي زاگرس است كه در نزديكي كوه منار قرار دارد. راه ماشينرو ندارد و ميتوان از اليگودرز يا فريدونشهر، ابتدا به روستاي دستگرد و بعد به درياچه رسيد. اين درياچه، به احتمال از منشأ چشمههاي كارستي است و به دليل قرارگيري در زون راندگيها، ممكن است منشأ زمينساختي داشته باشد.
درياچة شورابيل اردبيل: اين درياچه با مساحت تقريبي 64 كيلومترمربع در جنوب اردبيل قرار دارد و از درياچههاي شور است. بسترآن پوشيده از گل و لاي و لجن سياهرنگ است و نمك به ضخامت 5 تا 8 سانتيمتر روي آن را ميپوشاند.
درياچه يا بركة نئور اردبيل: اين درياچه در 48 كيلومتري جنوب خاوري اردبيل به طرف خلخال و در فاصلة 18 كيلومتري خاور جاده، در منطقة كوهستاني قرار دارد. مساحت كل درياچه در حدود 1/2 كيلومترمربع و ژرفاي متوسط آن حدود 3 متر است. در هنگام تابستان، به علت كم آبي، به دو درياچة كوچك و بزرگ تقسيم ميشود. آب آن شيرين است.
کد:
http://geology-group.blogfa.com/post-27.aspx
-
سلام
اطلاعات خوبی بود
مخصوصاً در مورد در یاچه ارومیه که من از یکی از مسافرتهام به اونجا خیلی خاطره دارم
-
دریاچه های کوچک ایران
ایران بخشى از سرزمینهاى نیمهخشک و خشک آسیا با بارش سالانه به نسبت کم است. به همینرو، آبهاى داخلى (دریاچهها) آن کم، و اغلب در فروافتادگیهاى زمینساختى جوان، قرار دارند. با وجود این، پارهاى از دریاچههاى ایران، مانند دریاچههاى تار و گَهَر در بلندیها قرار دارند.
دریاها و دریاچههاى ایران، به جز مطالعات پراکنده، چندان مورد توجه نبودهاند. به همین دلیل، اطلاعات زمینشناسى چندانى از آنها در دسترس نیست، در حالى که سازوکار تشکیل و تأثیر آنها بر زمینشناسى و اقتصاد ایران درخور توجه است و باید مورد توجه ویژه قرار گیرند، به گونهاى که «زمینشناسى دریایى» یکى از شاخههاى فعال علوم زمین ایران باشد.
دریاچههاى دائمى ایران بیشتر به مناطق پر باران شمال غربی و جنوب غربی ایران محدود است در مناطق خشک و صحرایى، دریاچهها از نوع فصلى و پایانهاى بوده و آب شور دارند.
دریاچة بختگان – طَشک :
دریاچههاى بختگان و طشک دو فرونشست میانکوهى هستند که ارتفاع آنها از سطح دریاى آزاد حدود 1558 متر است. دریاچه بختگان که در باختر نیریز قرار داردو به صورت یک فروافتادگى کشیده به طول تقریبى 70 تا 100 کیلومتر است که روند شمال غرب – جنوبشرق دارد و سطح زیر پوشش آن حدود 2000 کیلومترمربع است. سواحل این دریاچه با رسوبات سفیدرنگ تبخیرى پوشیده شدهاند ولى در سواحل نزدیک به سنگهاى افیولیتى، رنگ تیرهتر است. دریاچه طَشک با وسعت تقریبى 800 کیلومترمربع در شمال باخترى دریاچه بختگان و 160 کیلومترى خاور شیراز قرار دارد. تنها راه ارتباطى این دو دریاچه، از طریق دلتاى رودکُر است که بخشى از آن به دریاچه بختگان و بخش دیگر به دریاچه طشک میریزد. تعدادى جزیره و شبه جزیره کوچک و بزرگ از جنس رادیولاریت ، سنگهاى پلاژیک و آهکهاى سروک در این دو دریاچه وجود دارند که مهمترین آنها جزایر نرگس و گنبان (در دریاچه طشک) و جزیرة مناک در دریاچه بختگان است که مساحت آنها، تابع شرایط بارندگى سالانه است. بلندترین نقطه جزیره گنبان 1734 متر از سطح دریا است که از سطح دریاچه حدود 185 متر بلندتر است. دریاچه طشک ژرفایى کمتر از بختگان دارد و در فصول خشک، ارتباط آن با بختگان قطع میشود.
تأمین کننده اصلى آب این دو دریاچه، «رودکُر» است که از کوههاى برآفتاب و موسیخانى، در 50 کیلومترى جنوب باخترى دهبید سرچشمه میگیرد و در شمال باخترى مرودشت، پس از یکى شدن با رود شادکان (شادکام)، و عبور از دشت مرودشت به دریاچهها میریزد. از طریق چشمه سارها که از سنگآهکها و دولومیتهاى پیرامون دریاچه سرچشمه میگیرند نیز مقدار قابل توجهى آب وارد دریاچهها میشود.
ترکیب شیمیایى آب دو دریاچه از نوع کلریدسدیم، کلریدمنیزیم، سولفات سدیم (4SO 2Na 2MgCl، (NaCl میباشد.
از نظر زمینساختى و خاستگاه باید گفت که این دو دریاچه نواحى گود فرونشست نیریز – مرودشت هستند که در تشکیل آنها، گروهى از گسلهاى راندگى، با روند شمال غربی – جنوبشرقی نقش دارند و بر اساس دانستههاى موجود، پارهاى از آنها، مانند راندگى بختگان، در دوره کواترنر فعال بودهاند. ژرفاى بسیار کم دریاچهها و نبود پادگانههاى دریاچهاى کهن، درک زمان تشکیل دریاچه را ناممکن ساخته، ولى کرینسلى (1970) به زمان پلیستوسن پسین (همزمان با دوره یخچالى وُرم) باور دارد. چنین زمانى با جنبشهاى کوهزایى چرخة پایانى آلپ که با فراخاست همراه بوده همخوانى دارد.
دریاچههاى تار و هَویر :
دریاچههاى زمینساختى تار و هویر در 30 کیلومترى خاور شهرستان دماوند، از جمله دریاچههاى آب شیرین کوهستانى هستند که در ارتفاع بیش از 2900 متر از سطح دریا قرار دارند و راه ارتباطى آنها، جاده ماشین روى دماوند – دریاچة تار است. این دو دریاچه در فاصله حدود 500 مترى از یکدیگر قرار دارند. بیشترین درازاى دریاچه تار 3/1 کیلومتر و میانگین پهناى آن 400 متر و درازى دریاچه هویر حدود 900 متر و میانگین پهناى آن 150 متر است. دو دریاچه بر روى هم نزدیک به 7/0 کیلومترمربع وسعت دارند. سرشاخه آبهایى که به این دریاچهها میریزند، چشمهساران کوههاى قرهداغ، سیاهچال و شاهنشین در شمال و آبراهههاى فصلى از جنوب است که قسمتى ازآب آنها وارد دریاچهها میشود و قسمتى دیگر، آب رودهاى تار و هویر را تأمین میکنند.
در باره چگونگى تشکیل این دو دریاچه، زمینشناسان (اشتال، 1897، آلنباخ، 1972، شهرابى، 1373) دیدگاه یکسانی دارند. شواهد زمینشناسى پیرامون دو دریاچه سبب شده تا آنها بر این باور باشند که در شکلگیرى دو دریاچه، عملکرد توأم راندگى مُشا – فشم (آبیک، فیروزکوه، شاهرود) و کوه لغز پهلوى جنوبى دریاچه (زرینکوه) نقش اساسى داشتهاند. بدینسان که حرکات جوان این راندگى در زمان کواترنر، سبب رانش به نسبت بزرگى از زرینکوه (رشته کوههاى جنوب دریاچه) شده و با ایجاد پشتهاى به بلنداى بیش از 50 متر، سدى طبیعى در برابر روان آبهاى سطحى ایجاد و شرایط لازم براى انباشت آب فراهم آمده است. تیپ شیمیایى آب دریاچه تار، بر اساس مطالعات (لوفلروین، 1950) از نوع کلسیم، منیزیم، کربنات )3 –MgCO 3 (CaCOاست.
دریاچه حوضسلطان :
دریاچه حوضسلطان یا دریاچه شاهى، فروافتادگى نامتقارنى با 330 کیلومترمربع وسعت، در 35 کیلومترى شمال قم و در شمال غربی دریاچه نمک است. این دریاچه شامل دو چاله جدا از هم یکى به نام «حوضسلطان» و دیگرى به نام «حوضمره» است که با آبراهه باریکى به هم وصل میشوند. حوضه باخترى (حوضسلطان) داراى بلندى 806 متر از سطح دریا است که به طور معمول از روانآبهاى سطحى تغذیه میشود. حوضه شرقی (حوضمره)، افزون بر روانآبها، از رودهایى مانند رودشور و قرهچاى نیز بهره میگیرد. مطالعات مستوفى (1350) نشان میدهد که آب ابتدا وارد حوضمره شده و پس از پر شدن آن، از مسیل دو حوض گذشته وارد حوضسلطان میشود و هنگامى که آب در حوضسلطان چند متر بالاتر آمد، به طرف حوضمره بازمیگردد و سرریز این دو حوض، به دریاچه نمک تخلیه میشود. مشاهدات صحرایى کرینسلى (1970)، نشان میدهد که از مرکز دریاچه به خارج دو پهنه جداگانة قابل شناسایى است. یکى مرکز دریاچه که حدود 24 درصد از مساحت آن را زیر پوشش دارد و با پوسته نمکى پوشیده شده است. دوم، زون مرطوب که 76 درصد بقیه را تشکیل میدهد که به زون گیاهان ریشه بلند به پهناى 20 متر میرسد. پوسته نمکى با 5 سانتیمتر ضخامت، شامل نوارهاى هممرکز سفید و خاکسترى است و در زیر آن سیلتهاى رسى و خاکسترى رنگ مرطوب قرار دارد. این زون (پوسته نمکى) به طور فصلى با آب پوشیده میشود، ولى مناطق مرکزى آن ممکن است در تمام سال، آبدار باشد. مطالعات انجام شده در زون مرطوب نشان داده که میزان رس موجود در نمونهها، 35 تا 45 درصد است که 10 تا 90 درصد کانیها، کائولینیت است. در پشتههاى شن و ماسهاى زون گیاهان با ریشه بلند، چند خط داغ آب وجود دارد که به سمت سراشیبى تا ارتفاع 826 متر ادامه دارد. اختلاف ارتفاع بین پستترین و بلندترین خط داغ آب 20 متر است. پیشروى وسیع مخروطافکنهها در پهناى زون مرطوب و روى پوسته نمکى نشانگر آن است که روانآب سطحى بیش از گذشته است و تغییر آب و هوایى به سوى دوره مرطوبتر از گذشته، پیش میرود.
دریاچه زریوار (زرهوار) :
دریاچه زریوار در 8 کیلومترى باختر مریوان قرار دارد و از دریاچههاى آب شیرین کوهستانى است که در ارتفاع 818 متر از سطح دریا قرار دارد و حدود 200 متر پایینتر از شهر مریوان است. بیشترین درازاى زریوار 5 کیلومتر و میانگین پهناى آن 7/1 کیلومتر است.
این دریاچه با وسعت حدود 5/8 کیلومترمربع، در یک فرونشست محلى به نسبت باریک در پهنه سنندج-سیرجان تشکیل شده که دو سوى خاورى و باخترى آن، به گسل طولى شمال غربی – جنوب شرقی محدود است. احتمال میرود که دو گسل یاد شده در تشکیل و تکوین این دریاچه نقش داشته باشند. وسعت حوضه آبریز این دریاچه، حدود 500 کیلومترمربع و بیشینه ژرفاى آن حدود 50 متر است. رود چمزریوار همراه با آبراهههاى دیگر و به ویژه چشمههاى دریاچهاى تأمین کننده اصلى آب این دریاچه هستند. مهم آنکه رود مریوان از این دریاچه سرچشمه میگیرد. سنسنجى نمونههاى این دریاچه به روش کربن 14 و مطالعات گردهشناسى، نشان داده که این دریاچه بیش از 20000 سال پیش از میلاد مسیح (پلیستوسن) و در شرایط آب و هواى سرد تشکیل شده است (بوتما، 1977).
دریاچ گَهَر :
در دامنه جنوبى اشترانکوه، دو دریاچه آب شیرین به نام گَهَر بالا و گَهَر پایین وجود دارد که از یکدیگر حدود 100 متر فاصله دارند. دریاچه پایینى بزرگتر از بالایى است و فاصله خطى دو دریاچه، حدود 1600 متر است . سطح دریاچه گَهَر در ارتفاع 2300 مترى است و از شهرهاى دورود، ازنا به ترتیب 850 و 430 متر بالاتر است. درازاى گَهَر حدود 2100 متر و میانگین پهناى آن 355 متر و مساحت آن حدود 75/0 کیلومترمربع است (نبوى، 1364).
اصلیترین گستره حوضة آبریز دریاچه، پهلوى جنوبى اشترانکوه یعنى «برآفتاب» با حدود 45 کیلومترمربع وسعت است. آب دریاچه محدود به آبهاى سطحى نیست و به نظر میرسد که بخشى از آب دریاچه، از چشمههاى کف تأمین میشود.
دریاچه گَهَر در درهاى به همین نام در پشت اشترانکوه شکل گرفته است در محل دریاچه توده بزرگى از خاک و سنگ وجود دارد که چون سدى طبیعى در جلوى آبراهههاى بالادره را گرفته و در نتیجه دریاچه به وجود آمده است. بنابراین، بنیاد دریاچه را همین توده فروریخته و جنبش گسلهاى گَهَر و دورود تشکیل میدهد. زمان تشکیل این دریاچه دانسته نیست و نیاز به مطالعه دارد.
دریاچه مهارلو :
دریاچه مهارلو در حدود 18 کیلومترى جنوب شرقی شیراز قرار دارد. ارتفاع این دریاچه، 1460 متر از سطح دریا و بیشینه ژرفاى آن 3 مترگودى است. به همین دلیل میزان تبخیر بالاست و بخشى از بستر آن را لایهاى از نمک میپوشاند و فقط در بخشهاى شمالى و مرکزى آن، آن هم با ژرفاى خیلى کم (حداکثر 50 سانتیمتر) و شورى زیاد،آب وجود دارد. تأمین کننده اصلى آب این دریاچه رودها و آبراهههایى هستند که از شمال باخترى و جنوب خاورى در آن تخلیه میشوند. مساحت آن در فصول مختلف متفاوت و تابع بارشهاى جوى است. جدا از تبخیر زیاد، نهشتههاى گچى سازند ساچون و دو گنبد نمکى واقع در خاور این دریاچه، در شورى بیاندازه آن تأثیر به سزایى دارند.
دریاچه مهارلو در یک فرونشست ناودیس مانند با روند شمال غربی – جنوب شرقی ، شکل گرفته که گسل جوان و لرزهاى سروستان از آن میگذرد. به نظر میرسد که حرکات این گسل به ویژه از زمان پلیستوسن پسین به بعد، موجب تشکیل این فرونشست ناودیس گونه شده باشد. به باور کرینسلى (1970) به دلیل نبود سواحل کهن یا پادگانههاى بلند، امکان وجود دریاچهاى در زمان پیش از پلیستوسن کم است و اگر دریاچهاى هم وجود داشته، در نقاطى بوده که امروزه در حاشیه دریاچه فعلى قرار میگیرد.
آب این دریاچه از نوع کلریدسدیم – منیزیم، سولفات سدیم(4SO 2Na ، 2 MgCl، NaCl ) است و از نمک این دریاچه براى صنایع پتروشیمى استفاده میشود. در ضمن بالابودن پتاسیم و به ویژه منیزیم در شورابههاى دریاچه مهارلو، امکان استحصال اقتصادى نمکهاى منیزیم به عنوان فرآورده اصلى و پتاسیم به عنوان محصول فرعى را امکانپذیر نشان میدهد (وزارت صنایع و معادن، 1381).
دریاچه نمک :
از این دریاچه به نامهاى دیگرى همچون دریاچه نمک کاشان، دریاچه نمک قم، دریاچه قم، دریاچه آران و دریاچه مسیله، یاد میشود و نام دریاچه نمک بیشتر به کار میرود. انتخاب این نام به دلیل شورى بسیار زیاد دریاچه است به طورى که در فصل تابستان قطعات نمک بر روى آن شناور میشود.
این دریاچه، با درازاى 80 و پهناى 30 کیلومتر، یک فرونشست زمینساختى است که در ارتفاع حدود 795 متر از سطح دریاى آزاد تشکیل شده و فاصله آن تا قم حدود 62 کیلومتر است. وسعت و شکل این دریاچه، متناسب با آبهاى تغذیه کننده و میزان بارندگى، تغییرات زیاد دارد و وسعت آن همراه با کفههاى گلى پیرامون، حدود 1900 تا 2000 کیلومترمربع است. ولى با توجه به شکل و ریختشناسى پیرامون، به نظر میرسد در زمان پلیوسن، دریاچه نمک وسعت بیشترى داشته و به احتمال گودیهاى پیرامون اشتهارد، ساوه، ایوانکى قم و کاشان را احاطه میکرد. بیش از 250 متر از رسوبات سخت نشده زمان کواترنر در این دریاچه نهشته شده است که نشانگر زمان کواترنر پیشین تا زمان حال هستند .
دریاچه نمک در یک فرونشست کم ژرفاى زمینساختى تشکیل شده که پیرامون آن تعدادى گسلهاى اصلى و فرعى وجود دارد که بعضى از آنها مانند گسلهاى مرنجاب، راوند (بخشى از گسل کوشک نصرت – زفره)، سیاهکوه و دوازده امام، از گسلههاى جوان و فعال کواترنر به شمار میروند. این مجموعه گسلها که دو روند متفاوت دارند دریاچه را دربر گرفته تا در تشکیل دریاچه نقش داشته باشند.
دریاچه هامون :
دریاچه هامون با حدود 1800 کیلومترمربع وسعت، بزرگترین حوضة دریاچهاى شرق ایران است که از سه حوضچه اصلى یوزک، صابرى و هیرمند تشکیل شده که در فصول کم باران و در زمان بادهاى 120 روزه از هم جدا و در زمانهاى پرباران، دریاچه واحدى را تشکیل میدهند. هیرمند در ایران، و بخشى از صابرى در افغانستان است. رودها و آبراهههاى زیادى به این دریاچه و باتلاقهاى اطراف آن تخلیه میشود که از میان آنها، رود هیرمند بیشترین آبدهى را دارد. از نگاه ریختشناسى، دریاچهها از سه بخش تشکیل شدهاند:
- دریاچههاى دائمى، که بیشترین سطح را با ژرفاى بیشینه حدود 11 متر دارد.
- دریاچههاى فصلى، که بصورت نوار به نسبت باریکى پیرامون دریاچههاى دائمى قرار دارند.
- کفههاى گلى و باتلاقها، که بیشتر در حاشیه خاورى و جنوب خاورى دریاچهها توسعه دارند.
از دیدگاه زمینشناسى، دریاچه یا مجموعه دریاهاى هامون بخشى از بلوک ساختارى هیلمند (هلمند) افغانستان دانسته شده که در شرق گسل شمالى – جنوبى هریرود قرار دارد. اما دادههاى منطقهاى نشان میدهد که دشت زابل بخشى از فرونشست داریرود افغانستان است که نقاط پست آن مانند دریاچههاى هامون، پایانه و محل انباشت بخشى از روانآبهاى هندوکُش و آبراهههاى سرچشمه گرفته از خاک ایران است.
دیگر دریاچههاى ایران : تعدادى دریاچه به نسبت کوچک، در نقاط مختلف ایران وجود دارد که چندان شناخته شده نیستند و اطلاعات چندانى از آنها در دسترس نیست. دریاچههاى زیر از آن جملهاند.
دریاچه آب بوندار:
این دریاچه در حدود 60 کیلومترى غرب تا شمال غربى شهرستان دهدز قرار دارد و از جمله دریاچههاى آب شیرین کوهستانى ایران است که در یک فروافتادگى زمینساختى قرار گرفته و از سطح دریا حدود 850 متر بلندى دارد. بیشینه درازاى آن 2 کیلومتر و پهناى میانگین، 6/1 کیلومتر است. آب این دریاچه، به طور عمده از چشمههاى کارستى زیر دریاچه و به مقدار کم از نهرهاى کوچکى که در فصول پر باران آب دارند، تأمین میشود.
دریاچه مور زرد زیلایى:
این دریاچه در حدود 180 کیلومترى شمال غربی یاسوج و در ارتفاع 2180 مترى از سطح دریا قرار دارد. برممورزرد زیلایى و برمدلیبو نامهاى دیگر این دریاچه است. به نظر میرسد که این دریاچه از انواع کارستى باشد و آب آن از چشمههاى کارستى و روان آبهاى سطحى تأمین شود.
دریاچه سیرانگل:
این دریاچه در جنوب دریاچه ارومیه و در کناره باخترى جاده ارومیه – مهاباد قرار دارد. فاصلة آن از ارومیه 85 کیلومتر است و در 20 کیلومترى شمال خاورى نقده قرار دارد. آب این دریاچه از رودهاى فرعى و اغلب فصلى، تأمین میشود و به مقدار کمتر، چشمههاى زیردریاچهاى نیز در این امر مشارکت دارند.
بر خلاف دریاچه ارومیه که فوق اشباع از نمک است، این دریاچه از انواع شور میباشد.
دریاچ قوریگل:
این دریاچه در 18 کیلومترى شمال غربی بستانآباد تبریز قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 1890 متر است. آب این دریاچه بیشتر از رودها و آبراهههاى فصلى و سیلابى و به مقدار کمتر از طریق چشمههاى زیردریاچه تأمین میشود و شیرین است.
دریاچه بزنگان:
این دریاچه در بلندیهاى کپهداغ و در 130 کیلومترى جاده مشهد – سرخس قرار دارد. مساحت این دریاچه آب شیرین، حدود 80 هکتار و بیشینه عمق آن 12 متر است.
دریاچه شورابیل اردبیل:
این دریاچه با مساحت تقریبى 64 کیلومترمربع در جنوب اردبیل قرار دارد و از دریاچههاى شور است. بسترآن پوشیده از گل و لاى و لجن سیاهرنگ است و نمک به ضخامت 5 تا 8 سانتیمتر روى آن را میپوشاند.
دریاچه یا برکه نئور اردبیل:
این دریاچه در 48 کیلومترى جنوب شرقی اردبیل به طرف خلخال و در فاصلة 18 کیلومترى خاور جاده، در منطقه کوهستانى قرار دارد. مساحت کل دریاچه در حدود 1/2 کیلومترمربع و ژرفاى متوسط آن حدود 3 متر است. در هنگام تابستان، به علت کم آبى، به دو دریاچه کوچک و بزرگ تقسیم میشود. آب آن شیرین است