فرانز اشمل، نوازنده ای که اجرای قطعات کلاسیک با سازدهنی را معنا بخشید
نام فرانز اشمل Franz Chmel به منزله انقلابی در نوازندگی سازدهنی است و هنرش متعلق به آن دسته از نوازندگان است که اجرای موسیقی کلاسیک با این ساز را باور داشته و دارند. او با شکستن متدهای قراردادی، تکنیک بدیعی خلق کرد و امکان نواختن مشکل ترین قطعاتی را که حتی غیرممکن به نظر می رسید، فراهم نمود. چیره دستی او در نواختن این ساز به استعداد ذاتی اش برنمی گردد، بلکه نتیجه سالها سخت کوشی، ممارست و تجربه اوست.
فرانز اشمل در فوریه سال 1944 در اطریش متولد شد، از سن شش سالگی به همراه برادرانش نواختن سازدهنی را به صورت خود آموز آغاز کرد، در هشت سالگی وارد مدرسه موسیقی شد و در آنجا به نواختن آکاردئون و گیتار مشغول شد. در سال 1965 به ناگهان سازدهنی را کنار گذاشت و تصمیم گرفت بر حرفه اش به عنوان تعمیرکار شرکت راه آهن اطریش ، متمرکز شود، در همین سال او از همسر اولش جدا شد.
پس از آشنایی با همسر دومش بریجیتا Brigitta ، که یار و هم قدم فرانز در تمام مراحل زندگی بود، بر اثر تشویق های بیش از حد او، مجددا نوازندگی را از سر گرفت و این بار با نگاهی نو به این کار پرداخت. تلاش بی وقفه و عزم راسخش باعث شد پلکان ترقی را به سرعت صعود کند. در سال 1989 با جیمر مودی James Moody نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر برجسته انگلیسی تبار آشنا شد. مودی که تا آن زمان سابقه هم نوازی با تامی ریلی Tommy Reilly ستاره بی بدیل نوازندگی سازدهنی را دارا بود، پس از شنیدن صدای سازدهنی فرانز در کمال ناباوری به او گفت : " به نظر می رسد از یک کره دیگر آمده باشی، شیوه نوازندگی ات مافوق تصور است !"
فرانز به تلاش هایش با هدف از میان برداشتن محدودیت های این ساز، ادامه داد و در نواختن ساز دهنی به پیشرفت عظیمی دست یافت. صدایی که از نواختن این ساز توسط او به گوش می خورد، غیرقابل باور بود و تا آن زمان هیچ کس صدایی مشابه از این ساز نشنیده بود. او بر خلاف نوازندگان دیگر که از دستشان برای تولید ویبراتوها کمک می گرفتند، با استفاده از زبانش این کار را انجام می داد. فرانز اشمل با اجرای قطعاتی که حتی خبره ترین نوازندگان سازدهنی در آن زمان نواختن آنها را با این ساز امری غیرممکن تلقی می کردند، به شهرت دست یافت.
او روزانه 4 ساعت به تمرین می پرداخت و در سال 1989 موفق شد اولین آلبومش با عنوان " Zigeunerweisen " را عرضه نماید. او به تمارین روزانه اش شدت بیشتری بخشید و تقریبا شش ساعت از روز را به این امر اختصاص می داد. در سال 1994 دومین آلبومش با عنوان Fantasia Baroque را روانه بازار کرد. علاوه بر جیمز مودی بسیاری از آهنگسازان برجسته دیگر نیز برای او آهنگ های مختلفی ساخته اند. در سال 2000 سومین اثرش با عنوان "سازدهنی کلاسیک، بخش اول Classic Harmonica Vol 1" را منتشر ساخت.
در 27 فوریه سال 2003 جایزه Jakob Prandtauer در شهر St. Pölten اطریش به فرانز اشمل اعطا شد. او پس از دریافت این جایزه به رسانه های خبری اظهار داشت :" بسیار خوشحالم، نه به دلیل اجراهای موفقم، بلکه به این دلیل که توانستم این جایزه را برای سازدهنی دریافت کنم."
مجاهدت های اشمل در این عرصه، این امکان را برای نوازندگان سازدهنی فراهم نموده که ماحصل ده سال تجربه و مطالعه او را در مورد این ساز که همواره مورد بی مهری بزرگان موسیقی قرار گرفته، در اختیار داشته باشند.
او در ژوئیه سال 2001 یک سمینار شش روزه با موضوع سازدهنی، در اطریش برگزار کرد، در ماه مه سال 2004 متن کامل این سمینار با عنوان " هم نوایی سازدهنی با ارکستر" عرضه شد، در حال حاضر متن فوق الذکر در سایت اختصاصی اشمل قابل دسترسی است. در مقدمه این متن به نقل از او، خطاب به نوازندگان جوان آمده است :
" اصولا نداشتن استعداد در زمینه نوازندگی را بهانه ای بیش نمی دانم و معتقدم استعداد من در این زمینه مطلقا بیش از شما نیست، تنها تفاوتی که وجود دارد به توانایی ام در برخورد با مشکلات بنیادین در نواختن قطعات مختلف با این ساز بر می گردد که تا اندازه ای حرفه ای تر از برخورد شماست. "
در جایی دیگر آمده است :" اینکه دسته ای از افراد سازدهنی را بیشتر یک اسباب بازی می پندارند تا یک ساز، دو دلیل دارد: یکی اینکه تا به حال تک نوازی یک نوازنده واقعی را با این ساز نشنیده اند، دلیل دوم کمبود قطعات کلاسیک ساخته شده برای ساز دهنی است. در مورد دلیل اول، به هر ترتیب تمی توان برای چنین طرز تفکری افراد را سرزنش نمود، کار درست این است که بتوانیم با شیوه نواختنمان دید آنها را تغییر دهیم. در توضیح دلیل دوم نیز این کمبود واقعا وجود دارد، اساتیدی چون باخ، موزار و بتهوون هیچگاه قطعه ای برای سازدهنی نساختند، همه می دانیم که این ساز در آن روزگار به صورت کنونی وجود نداشته و با اطمینان می گویم اگر ساز دهنی امروزی در دوره موزار یا آهنگسازان مطرح دیگر یافت می شد، به طور قطع برای این ساز نیز قطعاتی ساخته می شد. "
در بخشی که به جنبه های تئوری و عملی مربوط به تکنیک های نوازندگی ساز دهنی مربوط است، دو روشی که امکان استفاده از آنها در نواختن این ساز وجود دارد، مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفته اند. به طور قطع نوازندگان این ساز با دو روش Puckering و Tongue Blocking آشنایی کامل دارند، در Puckering نوازنده لب هایش را در حالتی مانند سوت زدن قرار می دهد و هوا تنها در یکی از سوراخ های ساز جریان پیدا می کند، در Tongue Blocking نوازنده لبان خود را بر روی دو یا چند سوراخ قرار می دهد و سوراخ هایی از ساز که در لحظه مورد استفاده قرار نمی گیرند، با کمک زبان بسته می شوند. به عقیده اشمل، روش Tongue Blocking هر چند مشکل تر است، اما مزایای بسیاری را داراست و به سازدهنی امکانات شگفت آوری می افزاید، بنابراین در صورتی که نوازنده ای بخواهد از کلیه امکانات این ساز در اجراهایش بهره جوید، ناگزیر از به کار گیری تکنیک Tongue Blocking است.
سخنان اشمل در سمینار مزبور با یک جمله خطاب به عموم نوازندگان پایان می یابد :" موسیقی باید از روح و قلبتان نشات بگیرد، اگر با تمام وجود بنوازید، بدون شک مستمعین راضی و خرسند خواهند شد."
Sonny Boyاسطوره سازدهني بلوز(I)
اگر در تاريخ سازدهني بلوز (Blues Harp) دو نوازنده مطلقا غير قابل تقليد وجود داشته باشند قطعا يکي از آنها Sonny Boy Williamson II است (و ديگري هم Sonny Terry ). ساني بوي ويليامسونII، بي شك يكي از تاثير گذارترين و بزرگترين نوازندگان Diatonic Harmonica (ساز دهني دياتونيک) در تاريخ موسيقي بلوز واز قله هاي دست نيافتني آن است . بي اغراق مي توان او را از واپسين اسطوره هاي بلوز و حتي فراتر از هويت اسطوره اي، از نمادهاي بلوز دانست.
Sonny Boy Williamson II كه نام واقعی او Alec ‘Arthur’ Miller است، در سال 1899 ( و بنا به تحقیقی 1906) در قلب دلتای می سی سی پی در Glendora به دنیا آمد و در 1965 در هلنای آرکانزاس از دنیا رفت.
هرچند او نام مستعار خود را از یكی دیگر از نوازندگان بزرگ بلوز هارپ (Blues Harp) یعنی John Lee Williamson ملقب به Sonny Boy Williamson I برگرفته است، اما سبك منحصر به فرد و موسیقی های جاودانه او باعث شد تا همواره نام Sonny Boy بیشتر یاد آور او باشد.
جدا از اینكه او پایه گذار و نماینده مکتبی ویژه در نواختن بلوز هارپ است، Sonny Boy یك هویت اسطوره ای است كه شخصیت جذاب و غیر قابل پیش بینی او همواره با نوعی بدعت گذاری در سبك نواختن، زیبایی ملودیك و صداقت شاعرانه عجین است.
مهمترین ویژگی نوازندگی Sonny Boy Williamson II این است كه زمانی كه به نوازندگی او گوش می دهید، صدای هارپ او در کانون توجهات است. مهم نیست كه چند نوازنده بزرگ در كنار او در حال نواختن هستند. آنچه می شنوید، نوای غالب و برتر هارپ Sonny Boy است به طوری که در لحظاتی آهنگ را کاملا از آن خودش می کند. آهنگ Baby Please Don't Go که با Big Joe Williams اجرا کرده است نمونه خوبی از این دست است. به نحوه همراهی و جواب آوازهای سانی بوی توجه کنید.
در مورد كودكی و نوجوانی این نوازنده سیاه پوست اطلاع چندانی در دست نیست چون سانی بوی تمایلی به مصاحبه با دیگران نشان نمی داد و از این بابت روایتگر چندان قابل اعتمادی هم نبود. آنچه مسلم است این است كه او در سنین نوجوانی نواختن سازدهنی را بدون هیچ معلمی و بدون آشنایی با نت خوانی شروع كرد.
سانی بوی بر خلاف اغلب نوازندگان بلوز دوران کودکی آرامی را گذراند و تا سنین 30 سالگی و بیشتر در کنار خانواده زندگی می کرد و بیشتر وقتش صرف کشاورزی و کار در مزرعه می شد. او در اواسط دهه 30 به دنبال شغل بهتر رهسپار هلنا (Helena) در ایالت آرکانزاس شد. هلنا در دهه 30 به مرکز موسیقی بلوز در دلتا تبدیل شده و پذیرای بسیاری از بزرگان بلوز مانند Robert Johnson (سلطان موسیقی دلتا بلوز و بزرگترین نوآور نوازندگی گیتار در سبک دلتا بلوز)، Howlin' Wolf و Elmore James بود. درحدود 10 هزار نفر جمعیت داشت که 70 درصدشان سیاه پوست بودند.
به واقع در آن زمان برای خودش یک شیکاگوی کوچک بود. شهر 2 خیابان اصلی و موازی هم داشت: Cherry Street که محل گرد هم آمدن سفید پوستان بود و Elm Street که جایگاه استقرار بارها و کلوبهای سیاهان بود. سانی بوی در این سالها به همراه Robert Johnson ، Robert Jr. Lockwood و Robert Nighthawk و دیگران در خیابان الم و در بارهای مختلف برنامه اجرا می کرد. البته هیچ وقت یک جا بند نمی شد و سرتاسر ایالت های جنوبی را با دوستانش سیر می کرد.
حتی در شب مرگ Robert Johnson او را در آخرین اجرایش همراهی کرده بود. بی گمان این تجربیات او را در رسیدن به سبک خاص خودش در سالهای بعد یاری داده است. در این دوره در بین همقطارانش با نام های مختلفی چون Little Boy Blue یا Willie Williams(on) و یا "Rice" Miller شناخته می شد.
Sonny Boyاسطوره سازدهني بلوز(II)
در نوامبر سال 1941 Sam Anderson رادیو KFFA را که نخستین رادیوی محلی در هلنا بود تاسیس کرد. تا قبل از آن مردم هلنا، رادیوی محلی نداشتند و تنها برنامه های رادیوی Memphis را دریافت می کردند. با پشتیبانی یك شرکت مواد غذایی به نام Interstate Grocery Company که محصولاتش را با نام تجاری King Biscuit به بازار عرضه می کرد، سانی بوی توانست در دسامبر آن سال در یک برنامه رادیویی با نام King Biscuit Time (KBT) به اجرای زنده بلوز بپردازد.
این برنامه در 5 روز اول هفته راس ساعت 12 ظهر (بعدها ساعت پخش برنامه به 12:15 تغییر یافت) به مدت 15 دقیقه از رادیو KFFA پخش می شد. این ساعت روز زمان استراحت کارگران و زارعان بین شیفت های کاری برای صرف نهار بود. شعاع پخش برنامه در ابتدا تا 40 مایل و در سال 1944 به 80 مایل رسید. برنامه را مجری رادیو با این جمله شروع می کرد: "Pass the biscuits, 'cause it's King Biscuit Time!" ( یعنی "بیسکوییت ها رو رد کن بیاد چون که زمان برنامه King Biscuit رسیده!") و بعد آهنگ ابتدای برنامه پخش می شد که ضرباهنگی سریع داشت و با این مطلع آغاز می شد:
Good evenin' everybody, tell me how do you do
Good evenin' everybody, tell me how do you do
These King Biscuit boys, they've come out to play for you
سپس سانی بوی و گروهش (که ابتدا فقط گیتار Robert Jr. Lockwood بود و بعدها درام و پیانو هم به آن اضافه شد) آهنگ های خودشان و یا آهنگ های درخواستی را که مردم از طریق نامه مطرح می کردند برایشان می نواختند و در بین آیتم ها، مجری برنامه محصولات King Biscuit را تبلیغ می کرد. برخی روزهای شنبه هم اعضای گروه با کامیون شرکت Interstate به مناطق مختلف هلنا می رفتند و برای مردم برنامه اجرا می کردند. این اجراها همواره شلوغ و پرطرفدار بود و به محبوبیت آنها اضافه می کرد.
این برنامه بلافاصله پس از پخش با استقبال زیادی روبرو شد و هم میزان فروش محصولات مارک King Biscuit را (که مهمترینشان آرد بود و انصافاهم محصولات خوبی بودند!) افزایش داد و هم درآمد سانی بوی و گروهش را که برای هر شب اجرای موسیقی، نفری 75 و گاهی 100 دلار دستمزد می گرفتند، در شرایطی که درآمد یک شغل خوب آن وقت ها هفته ای 50 دلار بود. Robert Jr. Lockwood مقتصدتر از سانی بوی بود و توانست با پس انداز کردن پولهایش یک اتوموبیل پونتیاک مدل 39 بخرد که بسیار هم به آن افتخار می کرد و بعدها در آهنگ Pontiac Blues به آن اشاره شده بود.
تا قبل از این برنامه رادیویی سانی بوی در سرتاسر ایالتهای جنوبی به صورت زنده برنامه اجرا می کرد و هیچ وقت هم دریک مکان بند نمی شد. مانند اکثر نوازندگان بلوز دائم در سفر بود. ولی پخش صدایش از ایستگاه KFFA تا شعاع دست کم 40 مایلی موقعیتی بود که تابحال نصیبش نشده بود و آن را برای خودش نوعی برازندگی و شخصیت اجتماعی می دانست.
محصولات کارخانه Interstate با تصویر او به بازار می آمد و از سانی بوی چهره ای شناخته شده و احترام برانگیز در مناطق جنوبی ساخته بود. به همین جهت در دوره پخش این برنامه هر جا که بود سر ساعت 12 ظهر خودش را به استودیو می رساند تا برنامه را روی آنتن بفرستد. به نظر می رسید که سانی بوی با این برنامه اعتماد به نفس بیشتری یافته و به قول معروف خودش را پیدا کرده بود. آن طور که Sonny Payne گزارشگر رادیو KFFA در آن زمان می گوید: "تا قبل از این برنامه سانی بوی را مست و پاتیل دیده بودم ولی بعد از این برنامه هرگز او را در حالت مستی ندیدم."
به کمک این رادیو شهرت سانی بوی روز به روز بیشتر شد و او توانست دامنه فعالیتش را تا مناطق شمالی تر دیترویت و شیکاگو گسترش دهد. این نخستین باری بود در تاریخ دلتا که خواننده ای توانسته بود برای خودش یک حامی مالی (اسپانسر) دست و پا کند و با واسطه رسانه رادیو به شهرت برسد. ضمن اینکه گروه، محل اجرای هر شب خود را به گوش مردم می رساند تا مخاطبان بیشتر و بالطبع درآمد بیشتری را جذب کند. از همه مهمتر اینکه هلنا به سرعت در کانون توجه نوازندگان جوان و جویای نامی قرار گرفت که به قصد تجربه اندوزی و شغل بهتر به آنجا مهاجرت می کردند. از جمله آنها می توان به Jimmy Reed و Little Milton اشاره کرد. Muddy Waters هم گفته بود که در ایام جوانی هیچ گاه شنیدن برنامه KBT را از دست نمی داده است. حتی B.B. King هم از طرفداران پروپا قرص KBT بوده است.
همچنین باید Little Walter Jacobs و Jimmy Rogers را نام برد که بعدها پایه ثابت گروه Muddy Waters شدند و خود توانستند در رادیو KFFA برنامه زنده داشته باشند. جیمی راجرز در این باره می گوید: "آن برنامه خیلی از موسیقیدان ها را به هلنا می کشاند...هلنا در دهه 40 برای ما مرکز بلوز بود." جالب آن بود که گاهی به نوازندگان جوان اجازه می دادند موقع پخش برنامه در استودیو حضور داشته باشند و از محضر بزرگان بلوز درس بگیرند. تاثیرات برگرفته از سبک سانی بوی و Phrasing خاص او چه در اولین کارهای Little Walter (یكی از بزرگان صاحب سبك در نوازندگی ساز دهنی سلك بلوز)، مانند آهنگ Just Keep Loving Her و چه در کارهای سالهای بعدش به خوبی مشهود است.
گفتگوی هارمونی
بررسی کتاب های آموزش سازدهنی در ایران (i)
سازدهنی (Harmonica) با وجود کوچکی و سادگی قابلیت های اجرایی فراوان و جذابی دارد و به همین خاطر جزو رایج ترین و محبوب ترین سازهای موسیقی در جهان به شمار می آید. در کشور ما هم چند سالی است که با اقبال بیشتر هنرجویان و گروه های موسیقی مواجه شده و به تازگی می توانیم صدای سازدهنی را در تبلیغات تجاری پخش شده از شبکه های داخلی رادیو و تلویزیون نیز بشنویم. خوشبختانه در زمینه آموزش سازدهنی (انواع ترمولو و کروماتیک) چندین کتاب به زبان فارسی منتشر شده است که در این سری مطالب به بررسی آنها می پردازیم.
اما قبل از معرفی و بررسی کتاب های فوق لازم است تفاوت بین سازدهنی دیاتونیک (Diatonic) و ترمولو (Tremolo) را یادآور شویم. چون بعضا دیده شده که هنرجویان و حتی مدرسان به این تفاوت واقف نیستند و این مساله در کتابهای آموزشی هم دیده می شود.
سازدهنی ترمولو احتمالا رایج ترین نوع سازدهنی در دنیا و شناخته شده ترین نوع آن در ایران است که در مغازه های اسباب بازی فروشی هم پیدا می شود. در این نوع سازدهنی هر سوراخ تنها با فوت کردن (Blow) یا مکیدن هوا (Draw) به صدا در می آید و در هر سوراخ دو زبانه فلزی (Reed) تعبیه شده که با اختلاف اندکی در فرکانس (در حد چند cent ) نسبت به هم کوک شده اند. در هنگام نواختن هر دو زبانه با هم به ارتعاش در می آیند و صدای حاصل کیفیتی دوگانه دارد که اصطلاحا Tremolo Effect نام دارد و در سایر سازهای زبانه آزاد (Free Reed Instruments) مانند آکاردئون نیز وجود دارد.
سازدهنی ترمولو معمولا در هر اکتاو نت های مربوط به گام ماژور دیاتونیک (Major Diatonic Scale) را دارد و از این رو بسیار مناسب نواختن آهنگهای سبک Folk می باشد. به یک نمونه صدای سازدهنی ترمولو گوش دهید.
سازدهنی دیاتونیک معمولا ابعاد کوچک تری دارد و رایج ترین نوعش مدل 10 سوراخ (10 Hole) می باشد. هر سوراخش هم با فوت و هم با مکش نواخته می شود و آن کیفیت خاص ترمولو را که گفتیم ندارد. معمولا تنها اکتاو میانی آن دارای تمام نت های مربوط به گام ماژور دیاتونیک است و در اکتاوهای پایین و بالا برخی نت ها را ندارد. البته این نت ها را (که اصطلاحا Missing Notes نامیده می شوند) می توان با تکنیک موسوم به Bending به دست آورد. ببشترین کاربرد این نوع سازدهنی به سبک Blues بر می گردد و به همین جهت آن را Blues Harp نیز می نامند. امروزه سازدهنی دیاتونیک معمولا به صورت الکتریک وبا استفاده از امپلیفایر نواخته می شود.
بی جهت نیست که Charlie Musselwhite از لحن و صدای ساز William Clarke به عنوان مرجعی برای قضاوت در مورد کیفیت نوازندگی سایرین یاد کرده است!
همانطور که ذکر شد سازدهنی دیاتونیک و ترمولو از نظر نحوه طراحی و چیدمان نت ها و نوع استفاده با هم اختلاف دارند ولی در عین حال شیوه کوک کردن (Tuning) آنها هردو مبتنی بر گام ماژور دیاتونیک است. شاید به همین خاطر باشد که برخی از سازدهنی ترمولو به اشتباه با نام سازدهنی دیاتونیک یاد می کنند. از 4 کتابی که در این مطلب بررسی می کنیم 3 عنوان کتاب مربوط به سازدهنی ترمولو و یک کتاب در مورد سازدهنی کروماتیک است. راجع به سازدهنی دیاتونیک و همچنین سایر انواع سازدهنی شامل Octave و Bass و Chord هنوز کتابی به زبان فارسی منتشر نشده است.
کتاب اول: آموزش آسان سازدهنی دیاتونیک این کتاب تالیف آقای شهروز نوروزی (متولد 1354) است و در سال 1381 توسط نشر کتاب امروز منتشر شده است. نوار یا CD صوتی به همراه کتاب عرضه نشده است. این کتاب در اصل برای سازدهنی ترمولو 24 سوراخ نوشته شده ولی (بنا بر همان توضیحی که در بالا داده شد) در عنوان کتاب دیاتونیک ذکر شده است.
نویسنده در ابتدا نت های موسیقی و محل آنها روی خطوط حامل و ارزش زمانی نت ها را آموزش داده و سپس به معرفی نت های موجود در هر سوراخ سازدهنی به همراه تعدادی تمرین ساده و مفید برای جابجا شدن بین سوراخ ها پرداخته است.
اولین آهنگی که در این کتاب می بینید آهنگ Jingle Bells است. حسن بزرگ کتاب در این است که تمامی آهنگ ها با سیستم نت نویسی استاندارد (Standard Notation System) آورده شده و از سیستم Tablature پرهیز شده به طوری که کسر میزان و ارزش زمانی نت ها دقیقا مشخص است ولی به تمپوی آهنگ ها اشاره نشده است. بالغ بر 60 آهنگ در کتاب وجود دارد که اکثر آنها آهنگ های فولک و سنتی (Traditional) غربی می باشند و تنها آهنگ ایرانی موجود در این مجموعه "خواب های طلایی" (اثر استاد جواد معروفی) است. آهنگ ها به خوبی برای سازدهنی تنظیم شده اند و سطحشان از آسان به دشوار پیش می رود.(به منبع تهیه آهنگ ها اشاره نشده است.)
برای هنرجویانی که با آهنگ های فولک آشنا باشند این مجموعه می تواند شروع بسیار خوبی باشد. آهنگ هایی مانند Home On The Range و Camptown Races یا آهنگ های Gospel مثل Amazing Grace و Kum Bah Ya که در کتاب آمده همگی قطعاتی ساده و زیبا و فوق العاده مناسب سازدهنی می باشند. کتاب برای هنرجویانی که با این دسته از آهنگ ها آشنایی ندارند نیز مفید است اما مساله مهم در اینجا رعایت تمپوی خاص هر آهنگ است. مثلا آهنگ Oh Susanna باید با تمپوی نسبتا بالا اجرا شود.
خوانندگان در صورت عدم آشنایی با تمپوی آهنگ می توانند از فایل های MIDI مربوط (که با اندکی جستجو در شبکه اینترنت به دست می آید) کمک بگیرند.
شاخص ترین آهنگ کتاب قطعه ای است با نام "دعای صادقانه" (A Soulful Prayer) از آثار نوازنده برجسته Lee Oskar است که در آلبومی به نام "سازدهنی لی اسکار : So Much In Love " در ایران هم منتشر شده است. این آهنگ در اصل با دو سازدهنی لی اسکار مدل G Melody Maker و Em Natural Minor نواخته شده و در این کتاب برای اجرا با سازدهنی ترمولو ی گام C تنظیم شده است
واقعا Lee Oskar ویبره های مثال زدنی و لحن منحصر بفردی دارد! از نظر آموزش تکنیک های نوازندگی به نحوه صحیح نگه داشتن سازدهنی و استفاده از دست ها برای اجرای ویبره (یا در واقع Hand Tremolo ) اشاره شده و توضیح مختصری درباره طرز نفس گیری هنگام نواختن داده شده است. همچنین بر رعایت مسائل بهداشتی و تمیز نگه داشتن سازدهنی تاکید شده است.
در مجموع کتاب فوق می تواند نقطه شروع خوبی برای معرفی این سازبه علاقه مندان باشد. امیدواریم همان طور که نویسنده کتاب وعده داده شاهد انتشار کتابی در مورد سازدهنی کروماتیک از طرف ایشان باشیم.
بررسی کتاب های آموزش سازدهنی در ایران (ii)
کتاب "دنیای سازدهنی" نوشته آقای امیرعباس ابوطالبی (متولد 1355) و در سال 1383 توسط ایشان به چاپ رسیده است. این کتاب به همراه یک CD عرضه شده که به دو شکل Audio CD و فایل های WMA قابل تهیه است. نسخه WMA حاوی فایل های موسیقی زمینه (بدون سازدهنی) است که هنرجو می تواند برای همنوازی از آن استفاده کند. این کتاب هم در اصل برای سازدهنی ترمولو 24 سوراخ تالیف شده ولی بنا بر توضیحی که در قسمت قبلی دادیم در متن کتاب واژه "دیاتونیک" ذکر شده است.
آن طور که در خود کتاب اشاره شده از جزوه مارکوس در تهیه مطالب کتاب استفاده شده است. این جزوه در اصل کتابچه ای است با نام How To Play Chromatic Harmonica Instantly تالیف Marcos که در برخی آموزشگاه ها جهت تدریس گام های مختلف قابل اجرا با سازدهنی کروماتیک به کار می رود.
در شروع کتاب مقدمه ای آمده در باب تاریخچه و ساختمان سازدهنی و شکل های ابتدایی آن (به قلم دکتر امیر اشرف آریان پور) که متاسفانه حاوی یک اشتباه رایج تاریخی در مورد سازدهنی است. در مقدمه می خوانیم: "موتسارت در سال 1791 میلادی، یک کوئینتت برای سازهای آرمونیکا (تلفظ فرانسوی هارمونیکا) ،فلوت،ابوآ،ویولون آلتو و ویولون سل تصنیف کرد." این در حالی است که در آن زمان اصلا سازدهنی به شکل امروزی در اروپا وجود نداشت و موتسارت هم قطعه مزبور را برای سازی به نام Glass Harmonica تصنیف کرده که اصولا در خانواده سازهای بادی قرار نمی گیرد.
همان طور که می شنوید صدای این ساز شبیه پیانو است و ارتباطی با سازدهنی ندارد. برای اطلاعات بیشتر در مورد Glass Harmonica می توانید به این مطلب مراجعه کنید.
اما اولین نکته جالب توجه در این کتاب گرافیک و طراحی شخصیت های مصور آن است که حالتی فانتزی گونه و مفرح دارد. در ابتدای کتاب فهرست آهنگ های CD با ذکر صفحه مربوطه آورده شده که مشتمل بر 53 آهنگ ایرانی و خارجی می باشد. از این تعداد 13 آهنگ ابتدایی و نیز 7 آهنگ محلی ایرانی با سیستم نت نویسی استاندارد و بقیه با سیستم Tablature عرضه شده اند. در سیستم Tablature معمولا ارزش زمانی نت ها مشخص نمی شود ولی در اینجا به دلیل وجود CD همراه کتاب از این نظر برای هنرجو مشکلی پیش نمی آید.
نویسنده کتاب را به دو بخش اصلی تقسیم می کند: "دریافت حس" که شامل آموزش های مقدماتی و تعدادی آهنگ ساده و جذاب است و "دریافت عالی" که دربرگیرنده تکنیک های پیشرفته تر است.
مطالب مقدماتی با توضیح در مورد نت های موجود در سازدهنی ترمولو شروع می شود و سپس به نحوه صحیح نگه داشتن سازدهنی و نواختن نت ها به صورت گروهی و انفرادی (اصطلاحا Single Note ) اشاره شده است. تمرین های این بخش همگی در CD همراه کتاب ضبط شده و هنرجو می تواند با کمک آن ها در نواختن Single Note مهارت کافی به دست آورد.
از آهنگ های عرضه شده در بخش اول کتاب می توان به آهنگ های Jingle Bells و دو قطعه از Richard Clyderman اشاره کرد. بهتر بود نام آهنگ ها به زبان انگلیسی ذکر می شد و شماره Track مربوطه بر روی CD آموزشی نیز آورده می شد. نویسنده آهنگ تعدادی از فیلم ها ی سینمایی و برنامه های دوست داشتنی تلویزیونی را برای اجرا با سازدهنی ترمولو تنظیم کرده که همگی را با همراهی کیبورد یا پیانو در CD همراه می شنویم.
آهنگ ها با لحن بسیار پرنشاط و سرزنده ای اجرا شده که هنرجویان از آن لذت خواهند برد. آهنگ های جالب این بخش شامل موسیقی فیلم های معما ( Charade با بازی کری گرانت و ادری هپبورن) و "خوب، بد، زشت" (ساخته Sergio Leone و با موسیقی Ennio Morricone ) ونیز سریال "جاده ابریشم" و برنامه قدیمی "دیدنیها" است. به بخشی از موسیقی فیلم "خوب، بد، زشت" توجه کنید که در آن نوازنده به خوبی از تکنیک Wah-Wah استفاده می کند
از آهنگ های محلی و ایرانی موجود هم می توان "گل پامچال"، "مرا ببوس" و "نازنین مریم" را نام برد. بخش دوم کتاب ("دریافت عالی") به معرفی تکنیک های پیشرفته تر اختصاص دارد که از حیث جامعیت در بین کتاب های مشابه کم نظیر است. اما در عین حال سه ایراد اساسی به این بخش وارد است:
1. نام تکنیک ها به زبان انگلیسی بیان نشده و صرفا به ترجمه آن ها اکتفا شده که اغلب ترجمه ای نارسا (مانند "نواختن ضربدری" به جای Cross Harp Playing یا "پیچش" به جای Bending ) یا حتی اشتباه (مانند "لرزش نای" در برابر Throat Vibrato ) است.
ضمن این که اگر خواننده کتاب بخواهد در مورد این تکنیک ها در منابع دیگر (بخصوص اینترنت) جستجو کند، به دلیل ندانستن کلیدواژه (Keyword ) مناسب با مشکل روبرو خواهد شد. از این گذشته، به زعم نگارنده، هنرجویی که به دنبال فراگیری یک سبک یا یک ساز موسیقی خاص است باید با اصطلاحات مربوطه در زبان اصلی آن آشنا باشد. مثلا فرض بگیرید یک نفر انگلیسی زبان که بخواهد ساز سه تار یاد بگیرد، با اصطلاحاتی نظیر "ریز زدن" یا "کنده کاری" آشنا نباشد و صرفا به ترجمه آنها بسنده کند!
2. توضیحاتی که در مورد تکنیک ها آمده مختصر و گذرا است و نویسنده به شرح و بسط مطلب نپرداخته است. این در حالی است که تکنیک هایی مانند Bending و Throat Vibrato از مهمترین تکنیک های پایه در نواختن هارمونیکا محسوب می شوند. همان طور که در قسمت قبلی این مقاله توضیح دادیم از Bending برای نواختن Missing Notes و نیزبه دست آوردن نت های گام بلوز ( Blues Scale ) استفاده می شود. در ضمن خوانندگان باید توجه داشته باشند شکلی که در صفحه 40کتاب در مبحث Bending ترسیم شده خالی از اشتباه نیست (احتمالا اشتباه چاپی بوده است). برای توضیحات بیشتر می توانید به این مطلب مراجعه کنید.
در مورد Throat Vibrato هم باید گفت که از مهمترین تکنیک های لازم برای تسلط بر نواختن هارمونیکا است که هم در سازدهنی دیاتونیک و هم در سازدهنی کروماتیک کاربرد زیادی دارد. مثلا Cham-Ber Huang نوازنده برجسته سازدهنی کروماتیک در سبک Classical در Masterclass هایی که برگزار می کند دست کم 18 نوع مختلف Throat Vibrato را به هنرجویان آموزش می دهد. به یک نمونه بسیار خوب از اجرای این تکنیک (با سازدهنی دیاتونیک) توجه نمایید.
3. غیر از تکنیک ها، به دو شیوه خاص سنتی ( Traditional ) در نواختن هارمونیکا اشاره شده ولی بدون ادای توضیحات بیشتر یا آوردن نمونه صوتی در CD همراه و درواقع جای توضیحات بیشتر در این زمینه خالی است