[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جنگ هاي جهاني اول و دوم
نويسنده : كامران فاني
گرداورنده : پويا رباني ( خودم )
کد:http://tarekhir.persiangig.com/tarekh/world_wars.rar
جذابيت گفتاري واقعه جنگ جهاني دوم از بعضي جهات از جنگ جهاني اول جالب تر است شايدکد:http://parsbook.persiangig.com/tarekh/world_wars.rar
به خاطر حضور ادولف هيتلر و يا موسوليني بود به هر صورت براي شخص خود من جذابيت بيشتري
دارد اما قضاوت را بر عهده شما مي گزارم و تنها شرح كوتاهي از خونين بارترين نبرد جهاني را براي
شما توصف مي كنم.
ادولف هيتلر نود و هفت سال پيش ، در شهر برانوم اتريش ، در نزديكي مرز المان متولد شد پدرش
كارمند جز گمرك بود و چند سالي از تولد ادولف نگذشته بود كه بازنشسته شد. ادولف در يازده سالگي
به دبيرستان رفت. پدرش ارزومند بود كه پسرش كارمند دولت شود ليكن ادولف كوچك تمايلي به اين شغل
نداشت. هيتلر در چهارده سالگي پدرش را از دست داد و به قول خودش ازاد شد و دبيرستان را براي هميشه
ترك گفت .
سالهاي 1909 تا 1913 غم انگيز ترين سالهاي زندگي او بود . هيتلر بيكار و بي چيز بود. در شهر پرشكوه وين
با ان همه جاذبه و جلالش گمنام و تهي دست بود. به دانشكده هنرهاي زيبا نرفت چون نقاشي هاي پرتره
ادولف هرگز مورد نظر مسولان هنركده واقع نشد.
هيتلر جوان هيچ اينده روشني نداشت كه به ناگاه جنگ اغاز شد و او را نيز همچون ميليونها انسان ديگر
با چنگال هراس انگيز خود در ربود. سه روز از جنگ نگذشته بود كه به ارتش المان پيوست و هيتلر ميهن پرستي
متعصب بود و به حقانيت المان ايمان داشت و با شهامت مي جنگيد. دو بار نشان صليب اهن گرفت و اين نشاني
است كه بسيار كم نصيب يك سرباز ساده مي شود. مدت 14 سال در جبهه غرب جنگيد و سرانجام در بيمارستان
ارتش خبر شكست المان را شنيد.
در اواخر زمستان 1918 هيتلر تنها و ناشناس از بيمارستان خارج شد و به مونيخ رفت. هنوز لباس هاي نظاميش
را بر تن داشت و احساس غرور مي كرد. در سپتامبر 1919 اداره اطلاعات به او دستور داد كه در مونيخ به يكي از
جلسات يك گروه سياسي كوچك كه خود را ( حذب كارگران المان ) مي ناميدند سري بزند. سخناني كه هيتلر
در اين جلسه شنيد با اعتقادات او يكي بود به يهوديان و خيانت كاران حمله مي شد و از نژاد برتر المان سخن
مي رفت.
چند روز بعد هيتلر عضو اين حذب شد و تشكيلات ان را يكسره عوض كرد. رهبرانش را كنار زد و خود پيشواي
حذب جديد شد. اما حذب او تنها دو چيز كم داشت پرچم و شعار . هيتلر ، پس از تفكر بسيار طرح پرچمي
را ريخت كه زمينه سرخ داشت و در ميان ان دايره اي سفيد بود و در داخل دايره يك صليب شكسته سياه
نقش بسته بود و زير ان نوشته بود ( المان بيدار شو )
سرانجام حذب نازي در سال 1933 در انتخابات پيروز شد و هيتلر به مقام صدراعظم المان رسيد. رايش سوم
ايجاد شد و نظام فاشيستي بر المان حكم فرما شد.
در تابستان 1935 المان مدعي قسمتي از خاك لهستان شد . ولي اين بار بر خلاف بارهاي پيش دولت هاي
فرانسه و انگليس تن به قبول اين خواست ندادند. هيتلر نيز ، در سحرگاه اول سپتامبر 1935 به لهستان حمله
و جنگ جهاني دوم اغاز شد.
در سپيده دم اول سپتامبر 1935 ارتش المان ، بدون اعلان جنگ به لهستان حمله برد. بيش از 1500000 سرباز
الماني و 1500 هواپيماي جنگي وارد خاك لهستان شدند. كشور 35 ميليوني لهستان در كمتر از يك ماه به تصرف
قواي هيتلري درامد.
سه روز پس از حمله المان به لهستان فرانسه و انگلستان به دولت المان اعلام جنگ دادند. 3 ميليون سرباز
فرانسوي در پشت خط ماژينو اماده حمله به المان بودند.
پس از تصرف بلژيك و فرانسه ارتش تا بن مسلح المان نازي حمله اي برق اسا به اتحاد جماهير شوروي صورت داد
كه بزرگترين لشكر كشي تاريخ جهان به شمار مي ايد. در ساعت 4 بامداد 22 ژوئن 1941 سه ميلون سرباز الماني
در جبهه اي به طول هزار كيلومتر به خاك روسيه حمله كردند. ارتش روسيه غافلگير شده بود. همه پلها دست نخورده
به تصرف المانها درامد و 1500 هواپيماي روسي در فرودگاهها بر زمين منهدم شدند . تانكهاي الماني به سرعت
در دشتهاي روسيه به پيش مي تاختند.
اما كم كم تراژدي المان شروع شد و با فرا رسيدن فصل سرما و يخ بندان نخستين حمله ارتش شوروي به
فرماندهي ژنرال ژوكف در جبهه مسكو وارد امد ژوكوف 100 لشكر تازه نفس و جنگيده كه در برف و سرماي شديد
تعليم ديده بودند وارد ميدان كرد. ضربه اين نيروي سهمگين چنان ناگهاني و خرد كننده بود كه ارتش المان هرگز
نتوانست نيروهاي از دست يافته خود را باز يابد. در سراسر ان زمستان سخت و وحشتناك كه سربازان الماني
مي خواستند جشن سال نو را در مسكو بگذرانند قدم به قدم عقب رانده شدند.
افسانه شكست ناپذيري المان از ميان رفته بود مجموع تلفات ارتش المان به 1005936 نفر رسيد.
اما با شروع فصل بهار هيتلر نقشه حمله به حساس ترين نقاط خاك روسيه را كشيد چاه هاي نفت كه
منبع اصلي سوخت هواپيما ها و تانك ها بود دو شهر مد نظر هيتلر بود قفقاز و استيلنگراد.
در همين زمان بود كه به ناگاه ارتش شوروي دومين ضربه مهلك خود را وارد اورد . در 19 نوامبر 1942
يك نيروي زرهي خرد كننده در شمال غربي استيلنگراد در جبهه ارتش المان رخنه كرد و ارتش ششم كه
در رزم اوري شهره شده بود را از بقيه نيروهاي المان جدا كرد. ارتش ششم به فرماندهي ژنرال پائولوس اينك
در حومه شهر استيلنگراد رسيده بود. استيلنگراد شجاعانه از خود دفاع مي كرد. رخنه كردن ارتش روسيه
در ارتش المان سبب شده بود كه جبهه المان به دو نيم تقسيم شود و رابطه ارتش پيشرو ششم با بقيه نيروهاي الماني قطع شود.
مشاوران هيتلر به او اصرار كردند كه دستور عقب نشيني ارتش ششم را صادر كند. اما هيتلر فرياد مي زد
از استيلنگراد عقب نمي نشينيم. نيروهاي روسي از جنوب و شمال به پيش مي امدند. ارتش ششم يكسره
در محاصره افتاده بود. نبرد در شهر استالينگراد خانه به خانه ادامه داشت. مردم استالينگراد و سربازان روسي
در كوچه ها و خيابان ها با سربازان الماني مي جنگيدند.
در بامداد 8 ژانويه 1943 سه افسر جوان ارتش شوروي با پرچم سفيد وارد خطوط المانيها شدند و اخرين
پيشنهاد را از سوي فرمانده نيروهاي استالينگراد به ژنرال پائولوس دادند. ژنرال با بيسيم با هيتلر تماس
گرفت هيتلر با هرگونه تسليم مخالف بود. در 20 ژانويه پائولوس اين پيام رادويي را براي هيتلر فرستاد
به انهدام نهايي ما بيش از 24 ساعت نمانده است.
در روز فوريه 1942 ارتش ششم المان تسليم شد. 91000 سرباز الماني از جمله ژنرال نيمه گرسنه سرمازده
افتان و خيزان روي برف و يخ به سوي اردوگاه هاي كار اجباري سيبري راه مي سپردند.
نبرد استالينگراد سرنوشت جنگ جهاني دوم را تعيين كرد.
و پايان جنگ 50 ميلون قرباني در بر داشت.
