PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : فقط درباره اصفهان



soleares
25-10-2006, 21:14
سلام با اجازه فرانك خانم و تمام اصفهاني هاي عزيز بفرماييد هر چي دل تنگتون مي خواد كه نه ولي هر چي درباره اصفهان داريد بگيد ... :happy:

مخلص بعضيا .. ;)



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اول با منطقه ها شروع مي كنم ...

soleares
25-10-2006, 21:17
نقشه مناطق هشثد گانه اصفهان :

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-10-2006, 21:19
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-10-2006, 21:27
در مورد پست بالا بايد بگم فقط به خاطر آشنايي با اسمهاست نه توضيح درباره آنها حالا اگر شما چيزي ميدونيد بگيد من كه نميدونم ...
ميدان امام ...
در محل این میدان (قبل از آنكه شهر اصفهان به پایتختى صفویه انتخاب شود) باغى وسیع به نام نقش ‏جهان وجود داشته است. در دوره شاه‏ عباس اول، آن باغ را تا حدود امروزى آن وسعت داده و در اطراف آن مشهورترین و عظیم‏ ترین بناهاى تاریخى اصفهان به وجود آمده است. مساحت این میدان حدود 85 هزار متر مربع مى‏باشد. در دوره شاه‏ عباس و جانشینان او این میدان محل بازى چوگان و رژه ارتش و چراغانى و محل نمایشهاى مختلف بوده است. دو دروازه‌ سنگی‌ چوگان‌ در شمال‌ و جنوب‌ این‌میدان‌ تعبیه‌ شده ‌است‌.طول این میدان از شمال به جنوب بالغ بر 500 متر و عرض آن در حدود 150 متر است. به عقیده عموم سیاحان خارجى میدان شاه یكى از بزرگترین میدانهاى جهان است. میدان نقش جهان شاهد بسیارى از خاطرات تاریخى ایران درچهار قرن اخیر بوده است. خاطرات زندگى شاه عباس كبیر و جانشینان او تا آخر عهد صفویه بااین میدان بزرگ تاریخى به هم آمیخته است .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-10-2006, 21:30
این مسجد كه در ضلع جنوبى میدان امام قرار دارد در سال 1020 هجرى به فرمان شاه‏ عباس اول در بیست و چهارمین سال سلطنت وى شروع شده و تزئینات و الحاقات آن در دوره جانشینان او به اتمام رسیده است. معمار مهندس آن استاد على‏اكبر اصفهانى و ناظر ساختمان محب‏على بیك الله بوده‏ اند. این مسجد شاهكارهاى جاویدان از معمارى، كاشى‏كارى و نجّارى در قرن یازدهم هجرى است.از نكات‌ جالب‌ توجه‌ این‌ مسجد، انعكاس‌صوت‌ در مركز گنبد بزرگ‌ جنوبی‌ آن‌ است‌. ارتفاع‌ گنبد مسجد 52 متر و ارتفاع‌ مناره‌های‌ داخل‌ آن ‌48 متر وارتفاع‌ مناره‌های‌ سردر آن‌ در میدان‌ نقش‌ جهان 42 متر است‌. قطعات‌ بزرگ‌ سنگ‌های‌ مرمر یكپارچه‌ وسنگاب‌های‌ نفیس‌، از دیدنیهای‌ جالب‌ این‌ مسجد است‌. كتیبه سر در مسجد به خط ثلث غلیرضاى عباسى و مورخ به سال 1025 حاكى از آن است كه شاه عباس این مسجد را از مال خالص خود بنا كرده و ثواب آن را به روح جدا اعظم خود شاه طهماسب اهدا نموده است. در ذیل این كتیبه به خط ثلث محمد رضا امامى، كتیبه دیگرى نصب شده كه به موجب آن مقام معمارى و مهندسى معمار مسجد شاه استاد على اكبر اصفهان و ناظر ساختمان محب على بیكالله تجلیل شده است. مسجد شاه یكى از شاهكارهاى معمارى و كاشیكارى و حجارى ایران در قرن یازدهم هجرى است و آخرین سال تاریخى كه در مسجد دیده مى‏شود سال 1077 هجرى یعنى آخرین سال سلطنت شاه عباس دوم و 1078 هجرى یعنى اولین سال سلطنت شاه سلیمان است و معلوم مى‏دارد كه اتمام تزیینات مسجد در دوره جانشینان شاه عباس كبیر یعنى شاه صفى و شاه عباس دوم و شاه سلیمان صورت گرفته است. كتیبه‏هاى مسجد شاهكار خطاطان معروف عهد صفویه مانند علیرضا عباسى و عبدالباقى تبریزى و محمد رضا امامى است. تزیینات عمده این مسجد از كاشیهاى خشت هفت رنگ است. در مدرسه جنوب غربى مسجد قطعه سنگ ساده‏اى به شكل شاخص در محل معینى تعبیه شده است كه ظهر حقیقى اصفهان را در چهار فصل سال نشان مى‏دهد و محاسبه آن را شیخ بهائى دانشمند فقیه و ریاضیدان معروف عهد شاه عباس انجام داده است. از نكات جالب در مسجد شاه انعكاس صورت در مركز گنبد بزرگ جنوبى است ارتفاع گنبد عظیم مسجد شاه 52 متر و ارتفاع مناره‏هاى داخل آن 48 متر و ارتفاه مناره‏هاى سردر آن میدان نقش جهان 42 متر است. قطعات بزرگ سنگهاى مرمرى یكپارچه و سنگابهاى نفیس از دیدنیهاى جالب مسجد شاه است.

این مسجد كه ساختمان آن در سال 1020 هجرى قمرى آغاز و در سال 1025 به پایان رسید و براى تزیین آماده شد، از مهمترین مساجد عصر صفویه و در ضلع جنوبى میدان نقش جهان واقع است. تزیینات این مسجد كه از سال 1025، زمان سلطنت شاه عباس اول، آغاز شد تا زمان سلطنت دو تن از جانشینان او (صفى و عباس دوم) نیز ادامه یافت. معمار این بنا استاد على اكبر اصفهانى است كه نام او به عنوان مهندس و معمار در كتیبه سردرمسجد به خط ثلث آمده است.

كتیبه سر در با شكوه مسجد به خط علیرضا عباسى خوشنویس نامدار عصر صفویه است كه تاریخ آن سال 1025 ذكر شده است.

اسپرهاى طرفین در ورودى 8 لوحه با نوشته هایى مشكى بر زمینه فیزوه‏اى دارند كه در هر یك از این اسپرها 4 لوحه كار گذاشته شده. در جلو خان سردر مسجد نیز كتیبه هایى با عبارات و اشعارى وجود دارد. تخت سنگ بزرگى نیز در ضلع غربى جلوخان هست كه از نوشته‏ هاى آن تنها بسم الله الرحمن الرحیم به جا ماند. كتیبه نماى خارجى سردر، خط ثلث سفید بر زمینه كاشى خشت وجود دارد.

اشعارى به خط نستعلیق در اصلى مسجد را كه پوشش نقره و طلا دارد. زینت بخشیده است در این اشعار سال اتمام و نصب در 1038 تا 1052 ذكر شده است. اشعار فوق الذكر 16 بیت است كه هشت بیت آن بر یك لنگه و هشت بیت دیگر بر لنگه دیگر آن به طور برجسته نقش بسته است. این در، در ضلع جنوبى واقع است.

كتیبه‏ هاى داخل مسجد را خوشنویسانى چون عبدالباقى تبریزى، محمد صالح اصفهانى محمد رضا امامى و محمد غنى نوشته‏اند كه از آن جمله‏اند: كتیبه ایوان بزرگ مسجد و اطراف محوطه زیرگنبد به خط عبدالباقى تبریزى كتیبه بالاى محراب مرمرى به خط محمد صالح اصفهان، كتیبه‏هاى چهلستون شرقى گنبد جنوبى به خط محمد رضا امامى و كتیبه داخل ایوان شمالى مسجد به خط عبدالباقى تبریزى.

این مسجد عظیم داراى دو شبستان قرینه در اضلاع شرقى و غربى صحن است. یكى از این شبستانها (شبستان شرقى) بزرگتر اما ساده و بى تزیین است و دیگرى (شبستان غربى) كوچكتر است اما تزییناتى با كاشیهاى خشت هفت رنگ دارد و محراب آن نیز از زیباترین محرابهاى مساجد اصفهان است.

در دو زاویه جنوب غربى و جنوب شرقى دو مدرسه به طور قرینه قرار دارد كه مدرسه زاویه جنوب شرقى را كه حجره‏هایى نیز براى سكونت طلاب دارد، مدرسه ناصرى و مدرسه زاویه جنوب غربى را سلیمانیه مى‏نامند.

ارتفاع ایوان بزرگ جنوبى مسجد 33 متر است و دو مناره در طرفین آن قرار گرفته‏اند كه ارتفاع هر یك از آنها 48 متر است. این دو مناره با كاشى تزیین شده‏اند و نامهاى محمد و على به طور تكراراى به خط بنایى بر بدنه آنها نقش بسته است.

گنبد بزرگ مسجد تزئینات جالبى از كاشیكارى دارد و نیز دارى كتیبه‏اى به خط ثلث سفید بر زمینه كاشى خشت لاجوردى است.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-10-2006, 21:32
این مسجد بى‏نظیر هم كه شاهكار دیگرى از معمارى و كاشى‏كارى قرن یازدهم هجرى است به فرمان شاه‏ عباس اول در مدت هیجده سال بنا شده و معمار و بناى مسجد استاد محمدرضا اصفهانى بوده است. تزئینات كاشى‏كارى آن در داخل از ازاره‏ ها به بالا همه از كاشى‏هاى معرّق پوشیده شده است. باستان ‏شناسان خارجى در مورد عظمت معمارى این مسجد گفته‏ اند: «به سختى مى‏توان این بنا را محصول دست بشر دانست». شیخ‌ لطف‌ الله ازعلمای‌ بزرگ‌ شیعه‌ در لبنان‌ امروزی‌ بود كه‌ به‌ دعوت‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ در اصفهان‌ اقامت‌ گزید. این‌ مسجد به‌ منظور تجلیل‌ از مقام‌ او و برای‌ تدریس‌ و نمازگزاری‌ وی‌ احداث‌ شد.

مسجد شیخ لطف الله‏یكى از زیباترین آثار تاریخى اصفهان كه چشم هر تماشا كننده‏اى را خیره مى‏كند و نسبت به هنرمندانى كه در انجام آن دخیل بوده‏اند به اظهار تحسین و اعجاب وا مى‏دارد مسجد شیخ لطف الله است كه در ضلع شرقى میدان نقش جهان و مقابل عمارت عالى قاپو واقع شده و به واسطه كاشیكاریهاى معرق داخل و خارج گنبد و كتیبه‏هاى بسیار زیباى خط ثلث كه مقدارى از آنها به خط علیرضاى تبریزى عباسى است از زیبایى و ظرافت كمتر نظیر دارد. این مسجد كه شاهكارى از معمارى و كاشیكارى ایران در نیمه اول قرن یازدهم هجرى است به فرمان شاه عباس اول ساختمان آن شروع شده و سر در زیباى آن در سال 1012 هجرى به پایان رسیده است. سال اتمام بناى مسجد و تزیینات كاشیكارى آن و نام استاد سازنده آن در داخل محراب معرق نفیس مسجد به خط نستعلیق سفید بر زمینه كاشى لاجوردى به این ترتیب ذكر شده است

عمل فقیر حقیر محتاج به رحمت خدا محمد رضا بن استاد حسین بناى اصفهانى 1028

درباره وجه تسمیه مسجد شیخ لطف الله باید گفت كه شیخ لطف الله اصلاً كه از مردم میش از قراى جبل عامل یعنى جبل لبنان حالیه بوده است و خاندان او همه از فقهاى امامیه بوده‏ اند چنانكه پدر وجد وجد اعلاو پسرش همه به این عنوان اشتهار داشته ‏اند. به مناسبت سعى بى اندازه پادشاهان صفوى در ترویج احكام مذهب تشیع و تشویق و اكرام فقهاى آن، شیخ لطف الله میسى عاملى نیز مانند جمع كثیر دیگرى از علماى بحرین و جبل عامل در اوایل عمر از موطن خود به قصد ایران عازم شد و ابتدا در مشهد مقدس اقامت گزید و در آنجا پس از استقاضه از محضر علماى ارض اقدس از حمله ملا عبدالله شوشترى از جانب شاه عباس بزرگ به خدمت آستانه رضوى برقرار گردید و تا تاریخ فتنه ازبكان و دست یافتن ایشان بر مشهد در آن شهر مقیم بود. سپس از شرایشان به قزوین پناه جست و در آنجابه كار تدریس مشغول شد، شاه عباس او را از قزوین به اصفهان آورد و در سال 1011 هجرى در جنب میدان نقش جهان مدرسه و مسجدى را كه هنوز هم به نام او شهرت دارد براى محل تدریس و اقامت و امامت وى پى نهاد و انجام این كار تا 1028 هجرى طول كشید و در حین اتمام همین ساختمان بود كه شاه عباس در قسمت جنوبى میدان نقش جهان كه اكنون به نام میدان شاه شهره است طرح انشا جامع اعظم پادشاهى یعنى مسجد شاه را ریخت. بعد از آنكه مدرسه و مسجد شیخ لطف الله براى تدریس و نمازگزارى او مهیا گردید. این مرد جلیل محترم در آن مدرسه كه امروز وجود ندارد مقیم شد و در مسجدى كه براى معرفى آثار هنرى ایران خوشبختانه صحیح و سالم مانده و آرزمندیم قرنهاى دیگر نیز با مراقبت فرزندان ایران جاویدان بماند، به امامت و تدریس مشغول گردید و شاه عباس براى وجه معاش او وظیفه‏اى معین و مقرر داشت. تاریخ وفات شیخ لطف الله را مولف كتاب مجمل التواریخ در سال 1032 یعنى در همان سالى كه بغداد به تصرف شاه عباس درآمده است مى‏نویسد. همچنین در عالم آراى عباسى تاریخ فوت او را مولف این كتاب در ذیل واقع سال 1032 آورده است و صریحاً مى‏گوید كه شیخ لطف الله میسى جبل عاملى در اوایل این سال و قبل از سفر دارالسلام بغداد كه هنوز ایات جلال در ییلاقات فیروزكوه بود در اصفهان مریض گشته به عالم بقا پیوست. یكى از شخصیتهاى بزرگ هنرى ایران كه نام او در مسجد شیخ لطف الله مخلد شده است علیرضاى تبریزى از خوشنویسان بزرگ زمان شاه عباس كبیر است كه كتیبه سردر مسجد و دو كتیبه بزرگ كمربندى داخل گنبد به خط زیباى اوست علیرضا چون به خدمت شاه عباس در آمد خود را علیرضاى عباسى خواند. این خوشنویس استاد نخست در تبریز شاگرد ملامحمد حسین تبریزى و علاء الدین محمد بن محمد تبریزى معروف به علاء بیك بود و خط ثلث و نسخ را نیكو مى‏نوشت. پس از آنكه در زمان شاه محمد خدابنده پدر شاه عباس تركان عثمانى آن شهر را به تصرف آوردند، علیرضا از آنجا بیرون آمده و به قزوین پایتخت دولت صفوى رفت و در مسجد جامع آن شهر منزل گرفت و به كار كتابت مشغول شد و قسمتى از كتیبه‏هاى آن مسجد را با چند قرآن در آنجا تمام كرد. علیرضا روز پنجشنبه اول شوال سال 1001 هجرى به خدمت شاه عباس درآمد و در زمره ندیمان مخصوص وى داخل شد و شاه جمعى از خوشنویسان مانند محمد رضا امامى و محمد صالح اصفهانى و عبدالباقى تبریزى را بدو سپرد تا زیردست او خط ثلث را بیاموزند. علیرضاى عباسى تا پایان عمر در زمره مقربان و ندیمان مخصوص شاه بود و در سفر و حضر در سلك مقربان شرف اختصاص داشت و به تفقدات و انعامات و نوازشهاى بى پایان شاهانه سرافراز و مفتخر و به لقب شاهنواز ملقب شد. محبت و علاقه شاه عباس به این مردهنرمند بدان پایه بود كه گاه پهلوى او مى‏نشست و شمعى به دست مى‏گرفت تا علیرضا در روشنایى آن كتابت كند

پروفسور ارتور اپهام پوپ‏ایرانشناس معاصر و مشهور امریكایى كه كتاب مشهود او تحت عنوان بررسى هنر ایران در شش جلد قطور تدوین شده و شهرت جهانى دارد راجع به عظمت صنعت معمارى و كاشیكارى مسجد شیخ لطف الله چنین نوشته است: مسجدى كه در سمت مشرق میدان شاه و مقابل ساختمان عالى قاپو قرار دارد یكى از شاهكارهاى بینظیر معمارى است كه در سراسر آسیا خود نمایى مى‏كند. این مسجد زیبا كه همچون جواهرى درخشان در تاریخ معمارى ایرانیان مى‏درخشد مسجد شیخ لطف الله نام دارد. شاه عباس بزرگ این مسجد را به افتخار پدر زن خود شیخ لطف الله كه یكى از پیشوایان عالیقدر آن زمان بود بر روى خرابه‏هایى كه از بقایاى مسحد قدیمى بحار مانده بود بنا كرد. در حقیقت میدان بزرگى كه قصر باشكوه عالى قاپو در یك طرف آن قرار داشت به چنین گوهرى گرانبها در برابر خود احتیاج داشت و شاید همین نكته شاه عباس را برآن داشت تا با ساختن این بنا كه به سختى مى‏توان آن را محصول دست بشر دانستا زیبایى میدان را به كمال رساند. در ساختمان این مسجد باردیگر استادى و مهارت هنرمندان ایرانى یك مسئله مشكل را حل كرده است بدین معنى كه چون مسجد در ضلع شرقى میدان واقع است و خواه و ناخواه در ورودى مسجد به سمت مشرق میدان خواهد بود. اگر بنا بود مسجد را نیز به همین جهت مى‏ساختند كارجهتیابى از لحاظ قبله مختلف مى‏شد. در اینجا با ایجاد یك راهرو كه از ابتداى مدخل مسجد به سمت چپ و سپس به سمت راست مى‏چرخد بر این مشكل فائق آمده‏اند یعنى اگر چه ساختمان مسجد در مشرق است و از نماى خارجى آن چنین بر مى‏آید كه دیوار جبهه آن در جهت شمال به جنوب است لكن در همین محراب دیوار بنا شده كه به سوى قبله است و وقتى به عظمت این فكر پى مى‏بریم كه در بیرون مسجد اثرى از كژى و زاویه به چشم نمى‏خورد، اما به مجرد ورود ناچاریم قبول كنیم كه صحن نسبت به نماى خارجى پیچشى دارد در صورتى كه گنبد كوتاه این مسجد به علت مدور بودن جهت یا زاویه مخالفى نشان نمى‏دهد. این گنبد یكى از زیباترین گنبدهاى اصفهان است كه از طرفى به خاطر عظمت و از طرف دیگر بر اثر تزییناتى كه از زمینه كرمى (Cafe ou lait) با نقش و نگارهایى به رنگ آبى سیر تشكیل مى‏شود نظر هر بیننده‏اى را به خود جلب مى ‏كند.

گنبد مسجد شیخ لطف الله یكى از چند گنبد یك پوششى زمان صفویه است كه با ارتفاع كم پوششى مناسبى براى صحن كوچك آن به شمار مى‏رود. از طرفى بلندى آن تا آن اندازه است كه بتواند در كنار میدان بزرگ خود نمایى كرده و بر آن فضا مسلط باشد. خمیدگى گنبد از نقطه برآمدگى بزرگ ناگهان به سمت داخل گراییده و راس گنبد را تشكیل داده است و این فشار زیاد را دیوارهاى قطور مسجد تحمل مى‏كند. )قطر دیوارها كه از پنجره‏هاى دیوار اندازه‏گیرى شده در حدود 70و1 سانتیمتر است دیوارهاى داخلى از یك هشت ضلعى شروع مى‏شود. این هشت ضلعیها هر یك به وسیله كاشیهاى طناب مانند فیروزه‏اى محصور شده و خطوط بسیار زیبا كه از آثار علیرضا است مانند قابى هر یك از اضلاع هشتگانه را در میان مى‏گیرد این خطوط از كاشیهایى به رنگ سفید خیره كننده در میان كاشیهاى آبى تیره به كار رفته است و زاویه هایى كه از این هشت ضلع به وجود آیند پایه خمیدگى بزرگ را تشكیل مى‏دهند لكن انحناى تدریجى گنبد نقطه شروع انحنا و دایره بزرگ گنبد را از نظر پنهان مى‏كنند. خمیدگى گنبد را دیوارهاى بادبادك شكل زاویه دارى به اضلاع هشت گانه وصل مى‏كند. قسمت بعدى به سمت خمیدگى به اندازه‏اى عادى و یكنواخت بزرگ گرایش دارد سرتا سر این خمیدگى به اندازه‏اى عادى و یكنواخت است كه به ندرت احساس شده یا به چشم مى‏آید. كاشیكارى پوشش داخلى گنبد از ابتدا تا انتها تقریباً به یك اندازه بود و تزیین گنبد را تشكیل مى‏دهد. دیوارهاى جانبى صحن مسجد با گل و بوته‏هاى متصل به هم به رنگ آبى در یك متن كرمیرنگ تزیین شده است. زاویه‏هاى فوقانى دیوارهاى جانبى از گل و بوته هایى كه طرح آن با سایر قسمتها تفاوت كلى دارد پوشیدئه شده و تنوع خاصى به تزیین كلى صحن بخشیده و در اولین نگاه نظر بیننده را جلب مى‏كند. زیبایى كاشیكارى این مسجد اعم از كاشیهاى معرق خود تنوعى است دلپذیر كاشى معرق ظریفترین نوع كاشى و متعلق به قرن هفدهم است. در حقیقت كاشى معرق نوع ظریفى از كاشى هفت رنگ قرن پانزدهم و شانزدهم است. تزیینات سطح داخلى گنبد عبارت است از ستاره‏هاى بسیار بزرگ مكرر به رنگ زرد طلایى كه با طرح درهمى از پیچكهاى به هم پیچیده پوشیده شده. طرح و ترسیم این مسجد و نقشه قالیهاى اردبیلى منبع الهام مشتركى دارند. ضمناً شباهت بسیار نزدیك با تزیینات مسجد شاه دارد، كاشیكارى بقیه گنبد از طاق رومیهایى تشكیل شده كه هر یك شامل گل و بوته‏هاى زیبایى است. این گل بوته‏ها در پارچه بافى هم به كار رفته و هم اكنون نمونه هایى از آن وجود دارد. روشنایى داخل این مسجد نیز قابل توجه است. در اطراف گنبد به فواصل روشنایى داخل این مسجد نیز قابل توجه است. در اطراف گنبد به فواصل منظم سوراخهایى در قطر گنبد تعبیه شده كه به وسیله پنجره‏هاى گچبرى از داخل و خارج مسدود مى‏شود. این گچبریها عباراتند از طرحهاى منظمى كه به نسبت مساوى فضاى خالى در میان آنها وجود دارد. مجموع نورهایى كه از این پنجره‏ها به داخل مى‏تابد زیبایى آسمانى و خیالپرورى به تزیینات كلى صحن مى‏بخشد. كوچكترین نقطه ضعفى در این بنا دیده نمى‏شود اندازه‏ها بسیار مناسب نقشه طرح بسیار قوى و زیبا به طور خلاصه توافقى است بین یك دنیا شور و هیجان و یك سكوت و آرامش با شكوه كه نماینده ذوق سرشار زیباشناسى بوده و منبعى جز ایمان مذهبى و الهام آسمانى نمى‏تواند داشته باشد. كتیبه‏هاى زیبایى كه علیرضا بر داخل و خارج این مسجد نگاشته زیباترین خط زمان خود است نابغه‏اى كه این همه شكوه و جلال زیبایى و هنر را به این مسجد بخشیده كسى است كه سمت چپ و راست محراب را امضا نموده و خود رافقیر حقیر محتاج به رحمت خدا محمد رضا بن استاد حسین بناى اصفهانى معرفى كرده است و بعد از نام او تاریخ 1028 هجرى (1618 میلادى) دیده مى ‏شود



در ضلع شرقى میدان نقش جهان اصفهان، روبه روى كاخ عالى قاپو، مسجدى قرار دارد كه از زیباترین و چشمگیرترین آثار تاریخى اصفهان است. این بنا كه به مسجد شیخ لطف الله معروف است در زمان حكومت سلسله صفویه به منظور عبادت و تدریس شیخ لطف اله ساخته شد. شیخ لطف الله از علماى شیعى مذهب لبنان و فرزند شیخ عبدالكریم بوده است كه در زمان صفویه، به دلیل رسمیت یافتن مذهب تشیع به عنوان مذهب ایرانیان، همراه با بسیارى دیگر از جمله شیخ بهائى به ایران مهاجرت كرد. این مرد روحانى به هنگام ورود مورد احترام واقع شد و در آغاز به مشهد مقدس رفته ضمن سكنى گزیدن در آن دیار به تبلیغ مذهب تشیع پرداخت. شیخ لطف اله همزمان با تصمیم شاه عباس براى پایتخت قرار دادن اصفهان به این شهر كوچ كرد. شاه عباس صفوى براى اینكه این عالم به تدریس و تبلیغ و امامت مشغول شود دستور داد تا مسجد و مدرسه‏اى براى او بنا نهند. از این رو بناى این مسجد و مدرسه در سال 1011 هجرى قمرى آغاز شد و تا سال 1028 به دراز كشید. شیخ لطف الله پس از اتمام بناى مسجد و مدرسه به فعالیتهاى مذهبى پرداخت. مدرسه كه ذكر آن به میان آمد، امروزه وجود ندارد، اما مسجد آن همچنان با زیبایى تمام باقى است. شیخ لطف‏اله بر اساس مندرجات كتابهاى عالم آراى عباسى و مجمل التواریخ در سال 1032 هجرى قمرى بدرود حیات گفت.

مسجد شیخ لطف اله چند تفاوت اساسى به دیگر مساجد اصفهان دارد. این مسجد داراى صحن نیست و مناره نیز ندارد، حال آنكه مساجد باستانى دیگر معمولاً صحنى بزرگ و مناره یا مناره هایى نیز دارند. گنبد مسجد شیخ اله با گنبدهاى مساجد دیگر متفاوت است و دو پوش پیوسته است. این مسجد به خلاف مساجد دیگر وسعت چندانى ندارد و در حقیقت نمازخانه‏اى كوچك است.

از عجیب‏ترین هنرهاى به كار رفته در این مسجد كه زاییده ذوق و استعداد هنرمندان معمار ایرانى است، حل مشكل قبله در این مسجد است كه در شرق میدان واقع است. پوپ در این زمینه چنین نوشته است:

... چون مسجد در ضلع شرقى میدان واقع است و خواه ناخواه در ورودى مسجد به سمت شرق میدان خواهد بود، اگر بنا بود مسجد را نیز به همین جهت مى ‏ساختند، كار جهت یابى از لحاظ قبله مختل مى‏ شد. در اینجا با ایجاد یك راهرو كه از ابتداى مدخل مسجد به سمت چپ و سپس به سمت راست مى ‏چرخد، بر این مشكل فائق آمده ‏اند ؛ یعنى اگر چه ساختمان مسجد درمشرق است و از نماى خارجى آن چنین بر مى‏آید كه دیوار جبهه ان در جهت شمال به جنوب است لیكن در همین دیوار محراب بنا شده كه به سوى قبله است و وقتى به عظمت این فكر پى مى ‏بریم كه در بیرون مسجد اثرى از كجى و زاویه به چشم نمى ‏خورد اما به مجرد ورود ناچاریم قبول كنیم كه صحن نیست به نماى خارجى پیچش دارد در صورتى كه گنبد كوتاه مسجد به علت مدور بودن جهت با زاویه مخالفى نشان نمى ‏دهد.

البته باید خاطر نشان كرد كه دهلیز ورودى مسجد به این دلیل كه همانند زاویه‏ اى قائمه ساخته شده كمتر كسى به محض ورود انحراف مسجد را نسبت به ضلع میدان در مى ‏یابد.

بناى مسجد بر یك چهار ضلعى استوار است كه در قسمت بالاتر بنا به هشت ضلعى تبدیل شده در نهایت دایره وار به ساقه گنبد مى ‏پیوندد.

دیوارهاى مسجد شیخ لطف اله براى تحمل سنگینى و فشار گنبد قطور ساخته شده ‏اند و به طورى كه آن را از قسمت پنجره‏ها اندازه گرفته‏اند به یك متر و هفتاد سانتیمتر و در قسمتهاى اصلى به پیش از دو متر هم مى‏رسد. كف مسجد از سطح میدان بالاتر است. در ساختمان و تزئین اژدرهاى سردر و جلوخان و همچنین سكوهاى طرفین سردر، مرمرهاى بسیار خوب به كار رفته و بفیه قسمتهاى جلوخان و سر در با كاشیهاى خشتى الوان و معرق زینت یافته‏اند. در این تزئینات نقوش هندسى، گل و بوته، طاووس و همچنین كتیبه هایى به چشم مى‏خورد كه به خط خوش نسخ و نستعلیق نوشته شده‏اند. اطراف جناغ تاق با كاشى پیچ فیروزه‏اى زینت یافته است. مقرنس كارى بى نظیرى از كاشیكارى معرق زیر جناغ تاق وجود دارد كه زیر آنها در وسط سردرپنجره‏اى مشبك از كاشى ساخته‏اند. سردر با نقوش و رنگهاى متنوعى تزئین شده‏است كه چشم را خیره مى‏كند. بالاى پنجره‏اى سر در مسجد دو كتیبه به خط نستعلیق وجود دارد كه یكى از آنهاچنین عبارتى را در بردارد: ((مایه محتشمى خدمت اولاد على است)) كتیبه بزرگ و اصلى واقع در سر در مسجد به خط علیرضا عباسى است كه با خط ثلث بر كاشیهاى معرق نوشته شده است. دو كتیبه بزرگ كه به صورت كمربندى درون گنبد موجودند نیز به خط همین استادند. علیرضا عباسى از هنرمندان بزرگ عهد صفویه است. او تبریزى بود و خطوط ثلث و نسخ را در محضر استادانى چون ملا محمد حسین و علاء الدین محمد بن محمد تبریزى آموخت. او هنگام تصرف تبریز به دست عثمانیان به قزوین آمد و هنگامى كه پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل گردید او نیز همچون شیخ لطف اله به اصفهان آمد. او به آموزش بسیارى از خطاطان آن زمان پرداخت. خط علیرضا عباسى را در بسیارى از كتیبه‏هاى موجود در بناهاى تاریخى شهرهایى چون مشهد، قزوین و اصفهان مى‏توان مشاهده كرد. از تاریخ مرگ این هنرمند اطلاع دقیقى در دست نیست.

نقوش و رنگهاى به كار رفته در كاشیكارى استادانه گنبد مسجد از زیباترین كاشیكاریهاى موجود در معمارى ایران است. نور درون مسجد از پنجره‏هاى مشبكى كه در جوانب گوناگون ساقه گنبد ساخته شده‏اند تامین مى‏شود. پرتوى كه از این پنجره‏ها به درون مسجد مى‏تابد، علاوه بر اینجاد روشنایى كافى، خود به خود نمایشگر فضاى روخانى بناست. ساقه گنبد با كاشیهایى آبى رنگ و نقوش گل و بوته و كتیبه‏اى از كاشیهاى معرق شامل چند سوره كوتاه از قرآن دارد، تزیین شده است. فاصله بین پنجره‏ها را نیز كتیبه هایى از كاشیهاى خداوند زینت بخشیده است كه به شیوه خط بنایى جلوه گرى مى ‏كند.

محراب مسجد زیباى شیخ لطف اله از شاهكارهاى بى نظیر هنر معمارى و از زیباترین محرابهایى است كه در مساجد دیگر اصفهان مى‏توان مشاهده كرد. این محراب با كاشیكارى معرق و مقرنسهاى بسیار دلپذیر تزیین شده است. درون محراب دو لوح وجود دارد كه عبارت »عمل فقیر حقیر محتاج برحمت خدا محمد رضا بن استاد حسین بناء اصفهان« را مى‏توان در آنها مشاهده كرد. در اطراف محراب كتیبه‏هاى دیگرى به خط علیرضا عباسى و خطاط دیگرى كه باقر نام داشته است، دیده مى‏شود. در این كتیبه‏ها روایاتى از پیامبر اكرم و امام ششم شیعیان امام جعفر صادق نقل شده است. اشعارى نیز بر كتیبه‏هاى ضلعهاى شرقى و غربى به چشم مى‏خورد كه احتمالاً سراینده آنها شیخ بهایى، عارف دانشمند و شاعر بزرگ دوره صفوى است.

همان طور كه گفته شد در ورودى مسجد به دهلیزى به صورت زاویه‏اى قائمه باز مى‏شود كه به دو در دیگر مى‏انجامد كه از دو مى‏توان وارد مسجد شد. یكى از این درها به طرف محراب و دیگرى به سوى شمال غرب مسجد قرار گرفته است. از همین دهلیز به شبستان زمستانى و همچنین به پشت بام نیز مى‏توان وارد شد.

پوپ در مورد این مسجد نوشته است:

... كوچكترین نقطه ضعفى در این بنا دیده نمى‏ شود، اندازه ‏ها بسیار مناسب، نقشه طرح بسیار قوى و زیبا و به طور خلاصه توافقى است بین یك دنیا شور و هیجان و یك سكوت و آرامش با شكوه كه نماینده ذوق سرشار زیباشناسى بوده و منبعى جز ایمان مذهبى و الهام آسمانى نمى ‏تواند داشته باشد.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

soleares
25-10-2006, 21:41
از آثار تاریخى بعد از ورود اسلام به ایران بوده كه در قرن چهارم هجرى بناگذارى شده و در دوره‏ هاى سلجوقیان، آل ‏مظفر و شاه‏ عباس اول بر ابعاد ان افزوده شده است، در جاى جاى مسجد، غیر از سبك هاى مختلف معمارى، انواع خطوط و نظم و نثر قابل ‏مشاهده است
این‌ مسجد مجموعه‌ای‌ از ساختمان‌ها و آثار هنری‌ دوره‌های‌ بعد از اسلام‌ در ایران‌است‌. بخش‌های‌ جالب‌ توجه‌ این‌ مسجد عبارتند از

صفه‌های‌ كوچك‌ سمت‌ راست‌ دالان‌ و رودی‌ همراه‌ با ستون‌های‌ مدور و گچ‌ بری‌های‌ زیبا كه‌ از آثار دوره ‌دیلمی‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌ قمری‌ است - گنبد خواجه‌ نظام‌ الملك‌، وزیر ملكشاه‌ سلجوقی‌ كه‌ در سال‌های‌ 465 تا 485 ه. ق‌ ساخته‌ شده‌ است‌. چهل‌ستون‌ ضلع‌ غربی‌ این‌ گنبد در دوره‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ به‌ ساختمان‌های‌ مسجد افزوده‌ شده‌ است‌ - چهل‌ ستون‌ كه‌ در سمت‌ چپ‌ دالان‌ ورودی‌ واقع‌ شده‌، از آثار دوره‌ پادشاهان‌ آل‌ مظفر است‌ - ساختمان‌ ایوان‌ جنوبی‌ مسجد از قرن‌ ششم‌ و تزئینات‌ داخل‌ و خارج‌ آن‌ از قرن‌ هشتم‌، نهم‌، دهم‌ و یازدهم‌هجری‌ قمری‌ است‌. دو مناره‌ این‌ ایوان‌ در عهد حسن‌ بیك‌ تركمان‌ افزوده‌ شده‌ و بانی‌ تعمیرات‌ و الحاقات‌ این‌مسجد «ابونصر حسن‌ عبادر» است - تزئینات‌ كاشی‌ كاری‌ اطراف‌ صحن‌ كه‌ از آثار دوره‌ حسن‌ بیك‌ تركمان‌ است‌ - ایوان‌ شرقی‌ مسجد باگچ‌ بری‌های‌ زیبا از آثار دوره‌ سلجوقی‌ است - صفه‌ عمر در شرق‌ این‌ ایوان‌ در دوره‌ قطب‌ الدین‌ محمود، شاه‌ آل‌ مظفر، به‌ وسیله‌ «مرتضی‌ بن‌ الحسن‌ العباسی‌الزینبی‌» ساخته‌ شده‌ است‌ - ایوان‌ غربی‌ مسجد با تزئینات‌ كاشی‌ كاری‌ از آثار قرن‌ ششم‌ هجری‌ است‌ كه‌ در دوره‌ شاه‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌تعمیر و دوباره‌ تزئین‌ شده‌ است - ایوان‌ شمالی‌ مسجد، معروف‌ به‌ صفه‌ درویش‌ از قرن‌ ششم‌ و كتیبه‌ گچ‌ بری‌ داخل‌ آن‌ از دوره‌ شاه‌ سلیمان‌صفوی‌ است‌. چهل‌ ستون‌های‌ شمال‌ و شرقی‌ آن‌ از قسمت‌های‌ جالب‌ و دیدنی‌ این‌ بنای‌ عظیم‌ تاریخی‌ بشمارمی‌رود - اثر تاریخی‌ مسجد جمعه‌، گنبد تاج‌ الملك‌ است‌ كه‌ بانی‌ آن‌ «ابوالغنائم‌ تاج‌ الملك‌ خسرو فیروز شیرازی‌» یكی‌ از وزیران‌ ملكشاه‌ سلجوقی‌ است‌ كه‌ در سال‌ 481 ه.ق‌ ساخته‌ شده‌ است - ساختمان‌ حوض‌ وسط‌ مسجد نیز در زمان‌ سلطنت‌ شاه‌ محمد خدابنده‌ صفوی‌، به‌ وسیله‌ «یوسف‌ آقا» بنا شده‌ است

این بنا با عظمت خاموش و جدى واسرار آمیزش یكى از زیباترین آثار معمارى جهان است در اینجا تذكار چند نكته لازم است :

1- بعضى از بازدیدكنندگان ابنیه تاریخى اصفهان تصور كرده‏اند كه دو گنبد شمالى و جنوبى مسجد جمعه در اصل آتشكده بوده و بدیهى است این اشتباه از آنجا ناشى شده كه سبك ساختمان گنبدهاى نظام الملك و تاج الملك در جنوب و شمال مسجد جمعه از سبك معابد ایرانى در دوره ساسانیان اقتباس شده است.

در قرون اولیه اسلامى كه ایرانیان تدریجاً به دین اسلام گرویدند به فكر ساختن مساجد باشكوه افتادند وچون قرنها در ساختن ابنیه و عمارات مختلف سابقه داشتند مساجد را به سبك معمارى اصیل ایران ساختند و تزیین كردند، به این جهت از نظر سبك مشابهت زیاد بین مساجد اولیه و معابد دوره ساسانى موجود است و هین كیفیت در نظر اول تولید اشتباه مى‏نماید. كتیبه‏هاى داخل این گنبدها شامل آیات قرآنى و كتیبه‏هاى ساختمانى به نام پادشاهان و وزراى وقت است.

2- در آثار تاریخى موجود مسجد جمعه اصفهان غیر از سبك‏هاى مختلف معمارى انواع خطوط كوفى و ثلث و بنایى و نستعلیق راهم مى‏توان مطالعه نمود.

3- مسجد جمعه درهاى متعدد دارد ولى از همه آنها جالبتر در شمال شرقى مسجد و قدیمیترین سردر مسجد مورخ به سال 515 هجرى است و كتیبه كوفى سردر كه خوشبختانه قسمت بیشتر آن باقى مانده است از تعمیرات مسجد پس از حریقى كه به وسیله اسماعیلیه در آن صورت گرفته است حكایت مى‏كند وبعد سردر باشكوه دیگرى است كه در جنب گنبد تاج الملك واقع شده و از الحاقات دوره محمود شاه آل مظفر و مورخ به سال 768 هجرى است.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




عالی ‏قاپو


این قصر كه نمونه منحصر به فردى از معمارى كاخهاى عهد صفوى است، در اوایل قرن یازدهم هجرى به فرمان شاه‏ عباس اول ساخته شد و شاه صفوى سفراء و شخصیت هاى عالى‏قدر را در این كاخ به حضور مى‏پذیرفته است. این كاخ داراى 5 طبقه است كه هر طبقه تزئینات مخصوص دارد. در زمان شاه‏ عباس دوم به بناى اصلى افزوده شده و شاه و میهمانانش از تالار همین عمارت، مناظر و چوگان و چراغانى و آتش‏بازى و نمایش هاى میدانى را تماشا مى ‏كردند . این‌ قصر كه‌ «دولتخوانه‌ مباركه‌ نقش‌ جهان‌» و «قصر دولتخوانه‌» نام‌ داشت‌، نمونه‌منحصر به‌ فردی‌ از معماری‌ كاخ‌های‌ عهد صفوی‌ است‌. مینیاتورهای‌ هنرمندانه‌ رضاعباسی‌،نقاش‌ معروف‌ عهد شاه‌عباس‌، نقاشی‌های‌ گل‌ و بوته‌، شاخ‌ و برگ‌، اشكال‌ وحوش‌ و طیور و گچ‌ بری های‌ زیبای‌ آن‌ به‌ شكل‌ انواع‌ جام‌ و صراحی‌ در تاق‌ها و دیوارها تعبیه‌ شده‌ است . گچ‌بری های‌ اتاق‌ صوت‌ با هدف‌ آكوستیك ‌طراحی‌ و اجرا شده‌اند تا نغمه‌ها و صداها به‌ طور طبیعی‌ و دلنشین‌ شنیده‌ شوند

عالی قاپو به دو صورت تلفظ گردیده كه براى هر كدام وجه تسمیه‏ى است. آنچه بیشتر در مورد محاورات و مكاتبات متداول می باشد عالى قاپو است كه مركب از كلمه عالى و قاپوى تركى به معنى در می باشد یعنى باب عالى و مراد اینست همان طور كه در عثمانى باب عالى معمول بوده بین ایرانیان شیعه هم چنین یابى وجود داشته كه مانند باب عالى عثمانیه ا مورد احترام بوده است و از این رو كلیه كسانى كه می خواستند وارد عالى قاپو شوند باید خم شده آستانه را بوسیده و داخل شوند و حتى شاه عباس هم هنگام دخول باین عمارت از اسب پیاده می شده است. گذشته از این عالى قاپو محل تحصن مقصران و گناهكاران بوده كه هر جانى و یا گناهكارى كه وارد درب عالى قاپو می گردید كسى نمی توانست او را از آنجا بیرون بیاورد مگر به امر شاه صفوى و خلاصه عالى قاپو همان احترامى را داشت كه باب عالى در عثمانى داشت. و اما عده ای كه آنرا على قاپو و على قاپو نوشته ‏اند معتقدند كه هنگامیكه شاه عباس كبیر درب نقره براى بارگاه حضرت امیرالمومنین علیه السلام به نجف برد و نصب كرد درى را كه در پیش آنجا نصب شده بود براى تیمن و تبرك اصفهان آورد و در عالى قاپو نصب كرد و از این جهت آن را عالى قاپو و یا قاپى نامیده ند كه این در منسوب به حضرت على بن ابى طالب علیه السلام است و از این رو مورد احترام شاه و مردم بود و حتى تا چند سال پیش هم مردم در اطراف آنجا آش‏ ها مى ‏پختند و نذوراتى می كردند و بزنجیر جلو در مزبور رشته هائى بعنوان دخیل مى ‏بستند و همانطور كه گفته شد در زمان سلاطین صفویه جاى بست گناهنكاران بود. در هر حال از هر دو نام و وجه تسمیه چیزیكه استنباط می گردد نصب این دو رفتارى كه در مقابل آت در می شده مربوط به یك امر سیاسى بوده كه همان استقلال صفویه در مقابل عثمانی ها باشد. و اما عمارت عالى قاپو بنیانش از زمان سلطنت سلاجقه است و در زمان صفویه داراى آن همه زیبائى و شكوه شده است و درب آنرا شاه عباس بزرگ از نجف اشرف آورده و از این جهت مورد احترام سلاطین صفویه و مردم بوده است و چون این كاخ در مقابل باب عالى عثمانى ‏ها قرار داشته فوق العاده در جهت عظمت و زیبائى آن همت مصروف داشته‏ اند. كاخ عالى قاپو سه طبقه و هر طبقه منقسم به دو طبقه اطاق است كه در واقع شش طبقه می شود و چون از بام طبقه آخر میتوان تمام مناظر شهر را دید خود بام را هم یك طبقه حساب كرده‏ اند و می گویند عالى قاپو هفت طبقه است ارتفاع آن 48 متر و در 28 مترى داراى ایوان بزرگى است كه در میان ستون هاى آن حوض مسى قرار دارد كه آب از آن فوران می كرده است. گچبرى و نقاشیهاى عالى اطاق‏ ها متعدد آن هر بیننده را خیره می كرده و اكثر گچبری ها بشكل بطرى و شیشه‏ هاى شراب است. این كاخ در غرب میدان شاه است كه عرصه آن 386 متر طول و 140 متر عرض است در مقابل عالى قاپو مسجد شیخ لطف الله در شرق میدان واقع شده است. شاردن فرانسوى كه سه مرتبه باصفهان مسافرت كرده و عمارت و كاخهاى دولتى را دیده گفته است

عالى قاپو بزرگترین كاخى است كه ممكن است در یك پایتخت وجود داشته باشد. پس می توان گفت كه این كاخ در زمان صفویه از بهترین كاخ ها دنیا محسوب می شده است و از این رو محتوى بر تمام مزایا و محاسن بوده و آنچه لازمه یك كاخ سلطنتى بوده در آن وجود داشته است.

براى اینكه وضع كاخ مزبور در پایان قرن سیزدهم هجرى معلوم گردد بهتر این است كه نظریه مورخان آن زمان را نقل كنیم. مولف نصف جهان فى تعریف الاصفهان چنین گفته است: اما عمارت عالى قاپو كه دروازه بزرگ عمارات دولتى برآن است و آن مثل سردرى بر آن واقع شده محل نظر مهندسان و تمام معماران ایران و غیره است و به وضعى ساخته شده كه مایه حیرت جمع گشته است. عمارت باین ارتفاع و باین قطر و باین پایه و این استحكام كه از وقت بناى آن تاكنون كه قریب سیصد سال، است با وجود تواتر شلیك توپ و تفنگ كه در آن میدان واقع است اصلا خللى و تزلزلى در اصول و بنیان آن راه نیافته مگر بعض فروع آن از كاشیكارى و غیره كه فى الجمله ریخته است. و مجملاً عمارت مذكور ارتفاعاً محتوى بر پنچ چشمه دارد كه همه آنها مشتمل بر حجرات و همه بالاى یكدیگر است و محلهاى نیكو است و یك جهت آن با دیگرى چشمه‏ ها متفاوت است این عمارت را شاه عباس بزرگ بنا و تمام نموده و دروازه از صحن نجف اشرف تیمناً و تبركاً آورده ست و بر آن نصب كرده و تا حال دروازه عمارات است و بجا است و به همین سبب آنرا عالى قاپو نام نهاده است. سلاطین بعد از او پیش این دروازه را عمارت خروجى بطرف میدان طرح انداخته و ساخته‏ اند و دو طرف آنرا هم یمیناً، یساراً، دخولى و حجرات بنا كرده و بر بالاى همه آن تالارى به طرزى خوب و جهى مرغوب بنا و تمام نموده ‏اند با ستون هاى بلند و سقف مرتفع به استحكام استوار كرده كه بیننده را حیرت افزاید و در میان آن تالار حوضى ساخته‏ اند كه در زمان پیش آب مینموده ‏اند و با استحكامى است كه اصلاً رطوبتى بسقف بناى زیر آن نشر نمی كرده و این تالار محل نشیمن پادشاه براى عرض لشكر بوده و از چند حجره میانى آن عمارتن رفیع راه ورود باین تالار است و چنان استادى در ساخت و اتصال این دو عمارت نموده‏ اند كه كسى گمان نمی كند اینها را در دو وقت ساخته و متصل نموده اند و چون بر بالاى این عمارت به طبقه آخرى روند تمام شهر بل اطراف آن نمایان و ناظر را حالت انبساط و فرح روى بنماید و در آن بالا هم یك مربعى محلى باز ساخته‏ اند كه چون بر آن روند نمایندگى زیاد و صفا بیشتر و كیفیت غریب‏تر باشد. مثل این عمارت و غرابت و نفاست آن كه در تمام ایران بلكه بسیارى از ممالك دیگر موجود نیست. میرزا علیخان نائینى روزنامه نویس ناصرالدین شاه قاجار در سال 1300 هجرى قمرى گزارشى كه راجع به تاریخ و جغرافیاى ایران در دو جلد تهیه كرده كه هنوز مخطوط و تا چند سال قبل در كتابخانه وزارت دارائى بود و به طوریكه در پیش اشاره شده آنچه راجع به اصفهان نوشته عیناً با كتاب جغرافیاى اصفهان میرزا حسینخان تحویلدار كه به چاپ رسیده بعین منطق می باشد راجع به كاخ عالى قاپو چنین نوشته است. تالار و قصر عالى قاپو تا حال به نیكوئى و عظمت و ارتفاع آن عمارتى در ایران ساخته نشده پنج طبقه قصر مزبور بانضمام كلاه فرنگى عرشه آن 34 ذرع ارتفاع دارد هر كدام از طبقاتش و مشتمل برمكان هاى ملوكانه و اطاق هاى وسیع و طاق هاى رفیع و بیوتات زمستانه و تابستانه و جلو قصر از پایه روى زمین الى محاذى سقف طبقه دوم قصر پایه و صحن تالار عظیم تالار فوقانى واقع شده چاه و منبع طبقه دوم قصر، من بعد از ظهر آن منبع حوض از مس یكپارچه است و غیر از مجراى دو سوراخ تنگ تنلبه ممر و مدخلى بجهت قصر و تالار ندارد كه با چرخ و دلو بتوان آب كشید. و دیگر درب بسیار عالى كه بدروازه دالان تحتانى قصر منصوب است از چوب زیاد با دوام و قوامى است معروف به چوب كلوذه كه جوزق درختى باشد از هر چوبى هست درب اول بقعه متبر كه حضرت امیرمومنان علیه السلام است كه سلاطین هندوستان در نجف اشرف برده بودند. وقتى شاه عباس صفوى درب نقره را برد و بجاى آن نصب نمود درب مزبور را جهت تیمن و تبرك به اصفهان آورد و به دروازه دالان قصر و تالار برقرار فرمود، الان قصر منسوب به آن درب است و درب موسوم به على قاپو و قبله گاه خلایق است. وضع ساختمان عالى قاپو را مسترسایكس انگلیسى بطور اختصار چنین توصیف كرده: در طرف مشرف میدان شاه عالى قاپو یا عالى قاپو دروازه بزرگى قرار دارد كه آن مدخل قصر سلطنتى بوده است. این بنا عبارت از یك طاق نماى بزرگى است كه روى آن یك تالار بزرگ بر روى ستون هاى چوبى قرار گرفته و یكى از نمونه‏ هاى خاص معمارى عصر نوروز را رعام می دادند. شاردن میگوید این تالار زیباترین این تالارى است در نوع خود كه من در تمام دنیا دیده‏ ام و از همین عمارت بود كه شاه صفوى مسابقه‏ هاى چوگان بازى، اسب سوارى، و جنگ حیوانات وحشى، را در حضور هزاران رعایاى خود تماشا مى‏ كردند. جابرى انصارى در تاریخ اصفهان و رى اظهار نظر كرده كه اشتهار اینكه درب عالى قاپو را از نجف آورده ‏اند براى جلب افكار عمومى و احترام بدر بار صفوى بوده است و اگر نه آوردن درب از نجف اشرف محرز نیست. در تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان وضع گذشته و زمان تالیف 1335 ه.ش را تشریح كرده و چنین گفته: عالى قاپو - على قاپو - در میدان نقش جهان دوره تیموریان كه تبدیل به میدان شاه امروزى شده است عمارتى از زمان تیموریان باقى بود كه در زمان شاه اسماعیل صفوى تا اندازه ‏اى آباد و سپس بحالت خرابى در آمده وقتى كه شاه عباس اول صفوى پاى تخت را به اصفهان انتقال داد ابتدا در باغ بزرگى كه در طرف طوقچى بود منزل نمود و سپس كه میدان را مسطح و مرتب كرد عمارت قدیمى را نیز براى سكونت خود و درباریان ساختمان نمود. و در دوران شاه صفى و شاه عباس دوم (1053) و شاه سلسمان و شاه سلطان حسین نیز تعمیراتى از آن به عمل آمده است. سیاحان و مورخین خارجى و داخلى شرح مفصلى نسبت به وضعیت و شكوه این كاخ نوشته ‏اند بخلاصه اینكه در آن تاریخ این قصر از تمام قصور سلاطین زیباتر و دلرباتر و جامع‏تر بوده است. این عمارت فعلاً داراى جلوخانى است كه در طرفین آن دو اطاق و از اره‏اش تماماً به ارتفاع یك متر و نیم از سنگ سیاه پوشیده و استوار شده و تمام بنا از آجرهاى تراش و یكنواخت ساختمان گردیده است و كسى حق نداشته سواره وارد شود. در جلو این جلوخان از قدیم زنجیر دانه درشت آهنى وجود داشت كه بحلقه‏ هاى طرفین باز و بسته میشد كه هر كس پناهنده میشد در امان سلطان بوده است. به فاصله چند متر در اصلى كاخ ببلندى 5 متر واقع است كه روى آنرا از فلز مطلا جدول كشى نموده‏ اند و در طرفین دو سكوى بزرگى به ابعاد 4 در 5.2 متر از شش پارچه سنگ مرمر ظریف ساخته شده و بالاى در ورودى عبارت: انا مدینة العلم. و على بابها بر روى كاشى زمینه زرد نوشته شده است. آستانه این در سنگ مرمر مدورى است كه میگویند شاه عباس هر وقت سواره می آمد در اینجا پیاده می شد و پا روى آستانه نمی گذاشت و عبور می كرد. درباره وجه تسمیه عالى قاپو بعضى را عقیده آنست كه این در را شاه عباس از نجف و بجاى در نقره‏ اى كه بدانجا برده آورده و از این جهت على قاپو نامیده می شود. عده دیگرى گویند به جهت اینكه در بلند و عالى است بنام عالى قاپو گفته‏ اند و یا در برابر باب العالى تركیه نام گذارده شده این در نیز داراى زنجیر مطلائى بوده كه حكم بست را داشته و الحال نیز قطعه از آن باقى است كه تا این اواخر مردم متوسل بآن شده نذوراتى مینمودند و مانند مقابر متبركه نیز پارچه ‏اى باین زنجیر مى ‏بستند. بالاى در ورودى پنجره مشبك چوبى از زمان قدیم باقى است. دهلیز عمارت ازاره ‏اش از سنگ هاى سیاه و بالاتر تماماً از نقاشی هاى زیبا گل و بوته تزیین یافته ورودى آنرا گچ كشیده بودند كه این اواخر كم و بیش نثاشی ها را از زیر گچ بیرون آورده‏ اند. دو دهلیز ورودى و خروجى عمارت از مشرق به مغرب یا به عكس بطور عمود بر یكدیگر مانند صلیب ساخته شده كه در اصلى و سكوهاى سنگ مرمر طرفین واسطه بین آن دو است. در یكى از چادرهاى این كاخ طبقات مختلفه تعمیر و نقاشى كاخ را در گذشته بخوبى نشان مى ‏دهد در روى یكى از ورقه‏ هاى نقاشى، دیوار این عبارت خوانده میشود: گركند براه تو.... زانكه تقوى سر هم كرم است نا گرفتن درم بوجه حرام

بهتر از بذل كردن امیرالمومنین ...

كتبه الفقیر سید افضل مقصود على دورانى بتاریخ جمادى الاول 1032 و مخصوصاً نامى از شاه صفى و تاریخ آن برده است. این بنا در قدیم دو راه پلكان پیچ مانند داشته كه اكنون باقى است و شاه عباس راه وسیع‏ ترى براى ایاب و ذهاب خود و سفراء ساختمان نموده كه كف تمام آنها از كاشی هاى هفت رنگ عالى تزیین شده بوده است. این راه شامل 40 پلكان و دوراه دیگر داراى 17 پله می باشد و تا طبقه چهارم اطاق هاى متعدد و منقوش در اطراف دهلیز ببالار دارد كه مختص بدرباریان بوده است. شاه عباس كبیر بیشتر وقت خود را در این قصر بسر میب رد و پذیرائى ‏هاى و رسمى را نیز در همین جا اختصاص داده و از بالاى تالار سان قشون و پیشك هاى سفرا و چوگان بازى و یا عملیات ورزشى پهلوانان را تماشا می كرده. این ایوان بطول 28 و عرض 16 و ارتفاع 12 متر و از كف میدان تازیر سقف 24 متر می باشد كه فقط طرف غرب آن متصل بكاخ یا اطاق هاى مسكونى است ایوان داراى 18 ستون چوبى و بر روى پایه ‏هاى سنگى منشورى شكل قرار دارد. این ستون ها مانند ستون هاى عمارت چهلستون 16 ضلعى و 8 ضلعى و داراى نقاشى و آینه كارى بوده است كه در دوره قاجاریه از بین رفته و در سال 1327 نیز براى تعمیر و جلوگیرى از نفوذ موریانه تخته‏ هاى روكوب آن برداشته شد. در وسط این ایوان حوض مستطیل شكلى بابعاد 4در6/5 متر است كه اطرافش از سنگ هاى مرمر و كف حوض از مس پوشیده شده و داراى سه فواره بوده است. در پاشویه این حوض قسمتى از سنگ مرمر مشبك و براى خروج آب هاى زیادى بوده كه در ناودان مطلاى طرفین تالار رو بطرف میدان شاه می ریخته است منبع آب این حوض را در دامنه كوه صفه می دانند كه از آنجا به عمارات سلطنتى دنباله رودخانه مانند آینه خانه و هفت دست و غیره می رسیده و سپس به این عمارت می آمده است. ولى از نوشتجات سیاحان و غیره مخصوصاً بنا به گفته شاردن چنین معلوم میشود كه در جنب این كاخ نیز چاهى بوده كه بوسیله چهار گاو با دم مخصوصى آب بطبقات مختلفه می رسیده است در بالاى این تالار اشعارى بشرح زیر موجود است كه چند فرد آن نوشته می شود:

كلب درگاه على فخر شهان - یا الله

حامى دین جان سلطان زمان - یا محمد

زانكه آب رحمتست خاك بهشت- یا على مدد

دست قدرت طینت گردون سرشت - یا الله

پایه ایوان كاخش بى حساب - یا محمد

باشد آن جائى كه سرزد آفتاب - یا محمد یا على

منتظم باشد از آن گردون ماب - یا الله

ران........ همچو........انتخاب - یا محمد

روز بادا امیرالمومنین - یا على

شاه دین شاه زمان سلطان حسین

یا الله........... این سلیمان بن سلیمان بارگاه

از اره دیوارها تماماً از نقاشی هاى بسیار زیبا و مصلا تزیین شده بود ه كه الان نیز مشاهده میشود در قسمت هاى بالا هم تصاویر متعدد ایرانى و اروپائى موجود است كه هر بیننده را مات و متحیر میسازد این نقاشی ها در دوران هر یك از سلاطین بطرز خاصى تعمیر و نقاشى شده و بعد در زیر گچ مستور گردیده روى بعضى صورت هاى موجوده را در سال 1328 از طرف باستانشناسى شیشه نصب نموده‏ اند كه از دستبرد و خرابكارى جهال محفوظ ماند ولى متاسفانه افراد مغرض و نادان از شكستن شیشه‏ ها و خرابى صورت هاى دریغ نداشته‏ اند. سقف این تالار از تخته چوب هاى مثلث الشكل و با رنگهاى عالى منقش تزیین گردیده است. اتاق شاه نشین بمساحت 9*8*7 متر و طول آن شش اطاق كوچكتر و منقش گوناگون كه هر یك دلپذیرتر از دیگرى است واقع شده و طول زمان و كچ كشى روى آنها كمترین تاثیرى و تغییرى و در نقاشى و آب و رنگ آنها نداده است. در شاه نشین اطاق از از اره ببالا همان نقاشى ‏هاى عالى و قلم معجزآساى نقاشان با ایمان صفوى كه با استادى علیرضا و امثالهم ساخته شده بقدى زنده با روح و متناسب است كه هر قدر نگاه كنى غیر ممكن است كه دیده خسته و یا كسل شود. هر قسمتى از این اطاق ها و طاقچه‏ ها نوعى مخصوص و بقلم نقاشان ایرانى و اروپایى تزیین شده است. اطراف این ایوان در قدیم نرده و طارمی هاى چوبى مشبكى داشته است. چوب بست روى ایوان كه از الوارهاى قطور و چوب هاى عظیم با اصول معمارى و هندسى كلاف كشى شده و سقف ایوان و ستون ها را استوار داشته موجب حیرت و تعجب است. در سال 1334 بنابرتصمیم اداره كل باستان‏شناسى تعمیرات لازمه سقف و طرح‏ هاى اطراف بعمل آمده و شیروانى آهنى زده شده در طبقه پنجم عمارت اطاق ها و ایوانچه هائى است كه همه از نقاشی هاى بسیار زیبا و خوش آب و رنگ نقاشى شده و چنانچه معروف است و مورخین نیز نوشته‏ اند از این طبقه ببالا مسكن حرامسراى شاهى بوده كه مسلط بر تالار و ایوان شاهى باشند و بتوانند عملیات و جشنها و پذیرائى ‏هاى شاهانه را مشاهده نمایند. در طبقه ششم كه وارد شوید بر حیرت و تعجب شما افزوده می شود زیرا اطاق هاى متعدد تو در تو و گچبری ها و نقاشی هاى حیرت‏ انگیز مختلف را خواهید دید كه هر قسمتى بطرز خاصى جلوه گر است از اره و بدنه بنوعى خاص نقاشى شده و در بالا گچبری هاى زیبائى مانند جاى ظروف و یا باشكال هندسى ساخته‏ اند. عده ‏اى را عقیده بر آنست كه در زمان شاه عباس حبس الصوت بوده كه وقتى نوازندگان دست از نواختن می كشدند مجدداً همان صدا و آواز بگوش می رسیده است و در كتب و نوشتجات نیز این اطاق ها را بسفره خانه و یا شرابخانه و یا چینى خانه نامیده ‏اند. طبقه هفتم عمارت یا سقف بام كه بارتفاع 48 متر از روى زمین می باشد مشرف بر تمام شهر اصفهان است و منظره بى نهایت عالى و جالب توجهى را در بیننده ایجاد می كند و بیشتر سیاحان و یا تماشاچیان آمدن به عالى قاپو را براى دیدن منظره شهر اصفهان و نقاشی هاى زیباى آن انتخاب می نمایند. از بالاى این كاخ آثار تاریخى اصفهان در مشرق مانند بناهاى دوره سلجوقى و مسجد سلطانى در جنوب و طرف مغرب كوه آتشكاه و مدرسه سلطانى و سایر بناهاى زیباى اصفهان را میتوان بخوبى مشاهده و عكس بردارى نمود. منظره میدان شاه و مسجد زیباى شیخ لطف الله روح تازه یا بهر بیننده و عاشق این ابنیه میدهد. در مغرب این كاخ عمارت شهربانى است كه گنبد آجرى توحید خانه یا گنبد طاوس دوره صفوى واقع شده این گنبد داخلش تزیینات آجرى زیبائى دارد كه در زمان صفویه قابل توجه بوده و اكنون زندان شهربانى است و عوامل آنرا گنبد شیر گویت می نمامند. این كاخ در زمان صفویه احترام خاصى داشته و تمام مردم درباره آن بچشم احترام و بزرگوارى نگاه میكردند و بتمام باغات و عمارات سلطنتى متصل بوده است. شاه عباس جشن نوروز سال 1006 ه1598 م را براى اولین مرتبه در اینجا بر پا نمود و بعد از او نیز هر یك از سلاطین در این قصر جشن هائى ترتیب داده و پذیرائی هاى شاهانه از بزرگان و سفراى خارجى نموده و بر شكوه و جلال این قصر افزوده‏ اند شاه عباس دوم و شاه سلیمان هر یك از پذیرائی هاى مفصلى در این كاخ نموده كه شرح تفضیلى آنها در تاریخ درج است. در زمان شاه سلطان حسین نیز این قصر تعمیر شده و در دوره افاغنه و اواخر قاجاریه خراب گردیده است. مطابق كتیبه سر در ورودى بر روى كاشى بسال 1274 هجرى در زمان ناصرالدین شاه قاجار تعمیر گریده و بعداً متروك مانده تا در دوره رضا شاه فقید تحت تعمیر درآمده و مدتى اداره شهردارى بوده و اكنون در تصرف وزارت فرهنگ و اداره باستان‏شناسى محافظت می شود. در این پانزده سال اخیر كه نگارنده عهده دار قسمتى از امور باستان‏شناسى میباشم بعلت نبودن اعتبار نمایندگان محترم باستان‏شناسى موفق نشدند كنجكاوى بیشترى نسبت به نقاشی ها و یا تاریخ و كتیبه‏ هاى آن بنمایند علاوه بر این احتیاج كاملى بتعمیر و كلاف كشى اطراف و تعویض بعضى ستون هاى معوج آن دارد زیرا شكاف هاى گوناگون بر این بناى باستانى وارد گردیده و امید است بزودى تعمیرات شایانى از این بعمل آید.

مولف دانشمند گنجینه آثار تاریخى اصفهان راجع بوضع ساختمان عالى قاپو چنین نوشته است: تالار عمارت عالى قاپو از الحاقات دوره شاه عباس دوم است: به طبقه سوم عمارت عالى قاپو در دوره شاه عباس دوم تالارى با 18 ستون از چوب چنار اضافه شده است كه ستون هاى آن با آینه پوشش می شده و سقف آن با صفحات بزرگ نقاشى روى آلت هاى چوبى تزیین شده. با یك نظر بساختمان این تالار، الحاقى بوده آن بعمارت اصلى، واضح می شود. در وسط این تالار حوضى از، مرمر و مس قرار دارد كه داراى فواره هائى بوده و در مراسم مخصوص آب از آنها جستن می كرده شاردن سیاح فرانسوى كه در دوره سلطنت شاه عباس دوم و شاه سلیمان در اصفهان بوده و این عمارت را در سفرنامه خود توصیف كرده است صریحاً می نویسد كه آب را بوسیله ماشین هاى مخصوصى بالا می آوردند و بدیهى است آنچه را كه شاردن ماشین می نامد چیزى غیر از چرخ آبهاى معمولى منازل اصفهان، نمی تواند باشد: مولف اصولا توجه به ساختمان تالارها با حوض وجهش آب از فواره یا شیرهاى سنگى از اختصاصات بناهاى دوره شاه عباس ثانى است و این كیفیت در تالار چهلستون و تالار عمارت آئینه خانه كه در دوره سلطنت این پادشاه با تمام رسیده به خوبى مشاهده می شود. دیوارهاى تالار عمارت عالى قاپو بطوری كه عیان است داراى دو پوشش تزییناتى می باشد كه بر روى هم قرار گرفته‏ اند. پوشش زیرین تزیینات عهد شاه عباس دوم است و پوشش بعدى تزییناتى است كه بذوق و سلیقه شاه سلطان حسین در تالار این كاخ اضافه شده است. تزیینات نقاشى و اشعارى بخظ نستعلیق قرمز رنگ بر زمینه گچ سفید در زیرقشرى از گچ دیگر كه در اواخر عهد قاجاریه در پوشش عهد صفوى را مستور نموده بوده است آسیب زیاد دیده معذلك در بعضى قسمت ها تشخیص این تزیینات و بعضى خطوط در سنوات اخیر از زیر گچ خارج شده امكان‏پذیر شده است

كلمات و مصرعهائى از اشعار منقوش بر دیوار عمارت عالى قاپو كه از تعمیرات با اضافات دوره شاه سلطان حسین حكایت می كند و هنوز قابل خواندن است بشرح زیر می باشد.

یا الله (شهنشاه دین) یا محمد (داور دین پرور ایران زمین) یا على مدد

كلب درگاه على فخر شهان (یا الله) حامى دین نبى...(یا محمد) آنكه ز آب، رحمت و خاك بهشت (یا على مدد) دست قدرت طینت گردون سرشت (یا الله) پایه، ایوان قدرش بى حجاب (یا محمد) باشد آنجائیكه سر زد آفتاب (یا على مدد)، منتظم باشد از آن گردون مآب -یا الله.

ملت همچون آن جناب (یا محمد) - (یا على مدد) شاه دین شاه زمان سلطان حسین (یا الله) بن سلیمان این سلطان بارگاه. اشعار دین شاه زمان سلطان حسین (یا الله) بن سلیمان این سلطان بارگاه (اشعار محمد بیك فرصت راجع بساختمان ایوان عالى قاپو )بنقل از قصص الخاقانى، خطى در سال 1053 هجرى شاه عباس ثانى به میرزا تقى الدین محمد وزیر اعظم خود دستور داد معماران عالى قدر در عمارت عالى قاپو رو بطرف میدان نقش جهان تالارى بنا نمایند و روز پنجشنبه بیست و چهارم شهر ذى القعده سال 1053 بناى این تالار گذاشته شد و در عرض اندك مدتى با تمام رسید. شاعرى موسوم به محمدى بیك متخلص به (فرصت) كه تو پیچى سركارشاهى بود در تاریخ بناى تالار این اشعار را سروده است

اى معلا بناى عرش نظام وى فلك كرسى فرشته مقام

سر به سر عالم از تو گلشن شد از تو چشم زمانه روشن شد

گرچه فرزند مادر خاكى خلف خاندان افلاكى

تا زمین از تو یك نشان دارد سرفرازى برآسمان دارد

آسمان از بلندیت شده پست تا تو برخاستى سپهر نشست

گر فرو ریزد آسمان بر هم نشود خشتى از بناى تو كم

چل ستون تو چهلستون باشد كه مدامت نگاه بآن باشد

هر ستونى كه از تو پاى بجاست فلك پیر را بدست عصاست

هر ستون تو اى رفیع بناى شده راهى بعالم بالاى

طرحش از گرد نور ریخته ‏اند در گچ او ستاره بیخته‏اند

آسمان با مهى در افشانش كهنه فانوسى از شبستانش

بهر دیوان آن سپهر بنا زحل افكنده خشت بر بالا

حسن خورشید بام دیوارش من ندانم كه بوده معمارش

سقف او را چه جاى زیور بود قبه زر بسى مكرر بود

نصب كرد آخر اوستاد هنر مهر انور بجاى قبه زر

زده آن طارم فلك پایه آسمان را بسر گل سایه

سقف تالار آن رفیع بنا بر سر عرش گشته چتر گشا

تا فلك دیده سرفرازى او خوانده تكبیر جان درازى او

روى طاقش ز فیض یزدانى چون كریمان گشاده پیشانى

درو دیوارش از كرشمه نگار گل تصویر او همیشه بهار

بلبلان خمش بناله زار میسرایند بن در و دیوار

مرع تصویرش ازر نظاره كند گل گریبان رنگ پاره كند

نیست ممكن كه هیچ دانائى بخیال آورد چنین جائى

دم عیسى هواى منظر او لوح تقدیر تخته در او

بت چنین است نقش خاك درش در فردوس سینه چاك درش

دیده كى بیند از نظر سیرش دل گرفتار زلف زنجیرش

بارها خورده آسمان بلند بشر آستانه‏اش سوگند

كه برون از تلاش گفت و شنید كس چنین نقش بى قرینه ندید

هست در وصف او زبان مغرور شاه بیت است در جهان مشهور

الواحى از كاشى بر جبهه شرقى عمارت عالى قاپو از تعمیرات دوره ناصرالدین شاه قاجار حكایت می كند چهار جانب عمارت عالى قاپو در دوران پادشاهى شاه عباس اول و شاه عباس دوم با كاشی هاى خشتى خوش نقش تزیین شده بود كه توام به درها و پنجره‏ هاى نفیس آن منظره ‏اى بس جالب باین عمارت تاریخى می داده است و موجب نهایت تاسف است كه از آن همه در و پنجره فقط یك پنجره در طبقه سوم عمارت بر جاى مانده و بقیه آنها به تاراج رفته است. در دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار كه مختصر توجهى نسبت به تعمیر بعضى بناهاى تاریخى اصفهان شده در عمارت عالى قاپو و هم ظاهراً كارهائى صورت گرفته كه بطور حتم تعویض طرح ‏هاى فوقانى عمارت یكى از آن جمله كارها است و به این مناسبت بجاى كاشى ‏هاى خشتى گل و برگ عهد صفویه بر جبهه بالاى سردر ورودى فعلى كاشی هاى دیگرى كه در بین آنها سه لوح خط نیز جاى داده شده قرار داده‏ اند. عبارت این سه لوح اشعارى است كه شاعرى بنام كفاش سروده ضمن تعمیرات سال 1274 هجرى قمرى بخط نستعلیق سفید و در هم بر زمینه لاجوردى بجاى كاشی هاى عهد صفویه نصب شده است.

عبارات و اشعار لوح وسط این كاشیكارى بشرح زیر است:

ناصرالدین شاه قاجار

در زمان ناصرالدین شاه قیصر پاسبان شد ز تعمیر على قاپى رشك جنان

باده دولت بجامش تا در آید آفتاب سكه شاهى بنامش تا بگردد آسمان

السلطان بن السلطان

لوح سمت راست:

دلا تاریخ تعمیر على قاپو است این انشاء كه شد از ناصرالدین شاه‏این نیكو بنا احیاء

لوح سمت بشرح زیر است:

تا على در عالم امكان ولى الله باد

صدر اعظم در پناه ناصرالدین شاه باد در فهرست ابنیه تاریخى و اماكن باستانى ایران نیز تایید گردیده كه عمارت عالى قاپو در سال 1274 هجرى قمرى تعمیر گردیده است و حاج میرزا حسن خان جابرى انصارى در كتاب آگهى شهان از كار جهان تاریخ تعمیر را سال 1272 نوشته است. در اشعارى كه كفاش اصفهانى براى تعمیر عالى قاپو در زمان ناصرالدین شاه سروده تاریخ تعمیر كه در شعر گفته شده با تاریخى كه در ذیل اشعار نوشته شده و نیز با تاریخ مرقوم در آگهى شهان از كار جهان مطابقتى ندارد. تاریخى كه صراحة در ذیل السلطان بن السلطان نوشته شده: 1274 میباشد و تاریخى كه از شعر ماده تاریخ كفاش بر میاید كه شد از ناصرالدین شاه این نیكو بنا احیا یك هزار و دویست و هشتاد و نه می باشد و اگر فرض كنیم كه لفظ كه عدد آن به حروف جمل 25 است جز تاریخ نباشد می شود 1274 و با تاریخ تصریح شده در كتیبه مطابقت دارد و قسمت دوم درست بنظر می رسد و ممكن است گفت كه تاریخ مندرج در آگهى شهان از كار جهان تاریخ شروع تعمیر بوده است. در هر حال در سال 1299ه.ق ممیزمالیه اصفهان عمارت عالى قاپو را جزء عهمارات نیمه خراب قلمداد كرده و در مجله ارمغان سال اول شماره 59 صفحه 986 مندرج می باشد. آنچه مسلیم است بعد از ناصرالدین شاه توجهى كه به عمعارت عالى قاپو نشده كه هیج حتى المقدور وقت درصدد خرابى و برداشتن آثار عتیقه آن بوده‏ اند و حتى آثار گذشتگان را محو می كرده ‏اند و از همین جهت بوده كه روى نقاشی ها را گچ می گرفتنه ‏اند. نگارنده بخاطر دارم پیش از طلوع سلسله پهلوى این عمارت گردشگر عمومى هر كسى به سلیقه خود می توانست در آنجا تصرفاتى كند و با یادگارى بنویسد و آنجا محل آش پختن و دخیل بستن شده بود و در واقع خرابه و جغد نشین بود. ولى پس از طلوع سلسله پهلوى روز به روز موجبات تعمیر و حفط اینگونه عمارات با تصویب قانون عتیقات و تاسیس ادارات وابسته به آن فراهم گردید و اكنون این كاخ تاریخى و دیگر انبیه باستانى تقریباً بحال اول برگدانیده شده‏ اند. عمارت عالى قاپو اكنون مورد تعمیرات اساسى و تزیینى و مهاركشى آهنى بنا و اصلاح نقاشی هاى داخل ساختمان و تحدید كاشیكارى جبهه خارجى و پشت بغل هاى آن می باشد. كاخ مزبور در طى شماره 104 به ثبت تاریخى رسیده است

عمارت عالى قاپو از دو قسمت متمایز تشكیل شده است:

1- قسمت جلویى و مدخل عمارت

2 - ساختمان اصلى كاخ

1 - قسمت جلویى ساختمان از ساختمان اصلى جلوتر است و مدخل وسیع عمارت در همین بخش واقع است. مدخل داراى تاق جناغى است و در دو طبقه طرفین آن درها و تاقنماهاى كوچكترى وجود دارند. بالاى مدخل ایوانى هست كه از سه جهت باز است و تاق چوبى دارد. تاق ایوان بر 18 ستون تراشیده قرار گرفته است. در زمانهاى گذشته به هنگام ضرورت اطراف ایوان را باپرده مى‏ پوشانیده‏ اند. حوضى با لبه‏ هاى مرمرین در وسط ایوان قرار دارد كه فواره هایى دارد ؛ كف حوض را از مس ساخته‏اند. از نوشته‏هاى جهانگردانى چون تارونیه و شاردن چنین بر مى‏آید كه در گذشته دور، دیوار انتهاى ایوان و سطوح ستونها آینه كارى بوده است. بناى این ایوان یا به عبارت دیگر تالار بر اساس كتاب قصص الخاقانى در سال 1053 هجرى قمرى آغاز شده در مدتى بسیار اندك به اتمام رسیده است. مدخل به دهلیزى راه مى‏یابد كه به صورت شمالى - جنوبى ساخته شده. در پشت این دهلیز عمارت اصلى عالى قاپو قرار دارد كه در آن مقابل مدخل كه از آن نام بردیم قرار دارد.

2 - بناى اصلى عالى قاپو از شش طبقه تشكیل شده است. در طرفین در ورودى عمارت شش طبقه دو سكوى سنگى وجود دارد. كتبه‏ اى نیز در بالاى این در قرار دارد كه قسمتى از آن با گذشت زمان از بین رفته است. كرباسى كه پس از در ورودى قرار گرفته سقفى بلند به اندازه مدخل جلویى ساختمان دارد. در همین كرباس مقابل در ورودى عمارت اصلى درى دیگر با دو سكو در طرفین هست كه كرباس را به حیاط پشت ارتباط مى ‏دهد. بالاى این در پنجره‏اى مشبك قرار دارد كه از آن نور به داخل كرباس مى ‏تابد. اتاق هاى اطراف همین كرباس در حقیقت محل ادارات دولتى بوده است.

دو راه پله مارپیچ در دو گوشه طبقه اول راههاى ارتباطى را تشكیل مى‏دهند. بالاى طبقه اول چهار طبقه هست كه هر دو طبقه علاوه بر اتاقهایى كه دارند داراى تالار بزرگ هستند. نخستین تالار به وسیله درى بزرگ به ایوان بخش جلویى عمارت باز مى‏شود. بر در دیوار این تالار نقوشى زیبا و رنگارنگ وجود دارد كه اغلب از آثار رضا عباسى است.

طبقه ششم تالارى بزرگ دارد كه تماماً گچ كارى است. این تالار كه به اتاق صوت نیز شهرت دارد، بر اساس شناخت فیزیكى صوت و انعكاس آن به نحوى ساخته شده كه مثل یك استودیوى مجهز به ضبط صدا طنین‏هاى اضافى صدا را از بین مى ‏برده است و اصوات را به صورتى صاف به تمام قسمتهاى تالار مى‏رسانده است. دیوارهاى اتاقهاى اطراف نیز با نقاشیهاى زیبا تزیین شده‏اند.

با چند روش مختصر از سفرنامه پیترودولااله، جهانگرد ایتالیایى كه در سال 1617 میلادى، هنگام روى كاربودن سلسله صفویه به ایران سفر كرده به معرفى بیشتر عمارت عالى قاپو مى ‏پردازیم:

... اتاقهاى كوچك به اندازه‏اى از راههاى مختلف به یكدیگر مرتبط شده‏ اند كه به قرار گفته مستحفظ در عمارت پانصد در كوچك به وجود آمده است. زیبایى این عمارت بیشتر از آن ناشى است كه تمام دیوارها از صدر تا ذیل تذهیب و با مینیاتورهاى بسیار ظریف و الوان منقوش شده است و در بین طلاكاریها و رنگهاى مختلف در بعضى نقاط روى دیوار كنده كاریهایى شده كه واقعاً زیبایى خاصى دارد، مضافاً به اینكه دایوارها نمى‏دانم از گچ مخصوص با چه ماده دیگرى به وجود آمده كه علاوه بر یكپارچگى و صافى، درخشش و جلاى خاصى دارند و گویى از حریر سفیدند و روى آنها نه تنها خطوط سیاه كنده كارى شده بلكه برق طلا و رنگ لاجوردى و رنگهاى تند دیگرى كه به كار رفته فوق العاده جلب نظر مى ‏كند.

به اندازه ‏اى سقفها زیبباست كه باید از طرف ما ایتالیایی ها مورد تقلید قرار گیرد.

بعضى پنجره ‏ها نیز واقعاً شایسته تقلیدند. این پنجره‏ها غالباً در بالاى اتاق واقع شده‏اند زیرا فقط براى گرفتن نور از آنها استفاده مى‏ شود و به این ترتیب باز كردن آنها مورد لزوم نیست.

در داخل این عمارت، روى دیوارها به طور تك تك چهارچوبى وجود دارد كه داخل آن را نقاشى كرده ‏اند.

اینك كه با كل عمارت عالى قاپو آشنا شدیم، یادآورى این موضوع نیز خالى از فایده نیست كه از پشت بام آخرین طبقه آن مى ‏توان منظره عمومى شهر اصفهان را تماشا كرد.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



كاخ چهل‏ستون‏


باغ چهل‏ستون كه بالغ بر 67 هزار متر مربع مساحت دارد، در دوره شاه‏ عباس اول احداث گردیده و در وسط آن عمارتى ساخته شده و در سلطنت شاه ‏عباس دوم در ساختمان موجود مركزى، تغییرات كلى صورت گرفته است اگرچه انعكاس ستون هاى بیست‏ گانه، تالار چهل‏ستون در حوض مقابل عمارت، مفهوم چهلستون را بیان مى‏كند ولى در حقیقت عدد چهل در ایران، كثرت و تعداد را مى‏رساند و وجه تسمیه عمارت مزبور به چهل ستون‏ به علت تعداد زیاد ستون هاى این كاخ مى‏باشد
قسمت‌های‌ جالب‌ و دیدنی‌ كاخ‌ چهل‌ ستون‌عبارتند از
شیرهای‌ سنگی‌ چهارگوشه‌ حوض‌ مركزی‌، تالار و ازاره‌های‌ مرمری‌ منقش‌ اطراف‌ آن - تزئینات‌ طلاكاری‌ سرسرای‌ پادشاهی‌ و اتاق‌های‌ طرفین‌ تالار آینه‌ و تابلوهای‌ نقاشی‌ تالار پادشاهی‌ كه‌ تصویرشاهان‌ صفوی‌ بر آن‌ نقش‌ بسته‌ است - تصویر شاه‌عباس‌ اول‌ با تاج‌ مخصوص‌ و مینیاتورهای‌ اتاق‌ گنجینه - سردر «مسجد قطبیه‌» و سردرهای‌ «زاویه‌ درِكوشك‌» و آثاری‌ از مسجد «درب‌ جوباره‌» و «مسجد آقاسی‌» كه‌ بردیوارهای‌ ضلع‌ غربی‌ و جنوبی‌ باغ‌ نصب‌ شده‌ است‌. تالار و ایوان‌ این‌ كاخ‌ در پنجمین‌ سال‌ سلطنت‌ شاه‌ عباس‌دوم‌ بناشده‌ است‌. انعكاس‌ ستون‌های‌ بیست‌گانه‌ تالارهای‌ چهل‌ ستون‌ در حوض‌ مقابل‌ عمارت‌، مفهوم‌ چهل‌ستون‌ را القاء می‌كنند

این كاخ در جنوب خیابان سپه كنونى واقع و 67000 متر مربع مساحت دارد. اغلب مورخان نوشته ‏اند كه كاخ مزبور قسمتى از باغ نقش جهان بوده و مقدارى از آن را شاه عباس بزرگ جدا كرده و در وسط آن عمارت كلاه فرنگى سبكى ساخته بوده و جشن و نوروز سال بیست و سوم جلوس خود را در آن محل بر پا داشته است.

سپس در زمان سلطنت شاه عباس دوم بر عمارات آن افزوده و كاخ چهلستون بنا گردید. و در تاریخ یك هزار و پنجاه و هفت هجرى پایان یافت و ماده تاریخ آن را مباركترین بناهاى دنیا گفتند.

برخى از مورخان گفته‏اند چهلستونى كه بدست شاه عباس دوم ایجاد گردید داراى چهل ستون بوده و در هنگام آتش سوزى كه در 21 رمضان سال هزار و یكصد و هیجده (1118) هجرى اتفاق افتاد از پنج ستونى هشت تائى فقط بیست ستون آن باقى مانده و در واقع قسمتى از عمارت و بیست ستون طرفین از جلو سوخته است و تاریخ آتش سوزى آنرا چنین سروده‏اند:

یكصد و هیجده زهجرت نبوى

گذشته بود كه آتش به چهلستون افتاد و تاریخ تعمیر آن‏را كه در زمان سلطنت شاه سلطان جسین صفوى اتفاق افتاده چنین سروده‏اند. مبارك باد تالار بلند ایوان جمجماهى كه سال 1118 ه.ق را میرساند.

این كاخ كه شامل چهلستون و باغ است عمارت چهلستون در وسط آن واقع شده و ساحتش دو هزار و یك صد و بیست متر مربع می باشد و یك شعبه از مادى فدا از وسط آن میگذرد محل بناى عمارت ساخته شده كه حكم دریاچه دارد. گویا بعنوان دولتخانه بنا شده بوده و لیكن چون چهلستون داشته بنام اخیر معروف شده است. كاخ چهلستون مشتمل بر ایوان بزرگ بطول 38 متر و عرض 17 متر و به ارتفاع 14 متر رو بطرف مشرق ساخته شده و هیجده ستون از چوب چنار و كاج دارد و شكل آن كثیرالاضلاع و 16 ضلعى و 8 صلعى مدور می باشد. چهارستون وسط بر روى چهارشیر سنگى قرار دارد و طورى حجارى شده دو شیر با یك سرنشان داده می شود و از دهان چهارشیر جلو آب جستن كرده وارد حوض مرمر وسط می شده است.

در ایوان دومى كه اندكى مرتفع‏تر است دو ستون چوبى با ارتفاع دوازده متر قرار گرفته كه با ستونهاى ایوان بزرگ بالغ بر بیست ستون میشود.

بالاى این ایوان دو كتیبه یكى از زمان شاه عباس دوم شامل این اشعار است:

بعهد شهنشاه عباس ثانى كه عهدش جوان كر دپیر جهان را

بنا كرد از فیض لطف الهى بنائى كه شد رشك نه سقف مینا

زیس رعتش بر سپهر كواكب نماید چو ریگ ته جو ثریا

كواكب چو گلهاى باغش نمایان مجره در او همچو جوئى است پیدا

كند سالها اندر آن كامرانى بود قرنها سجده گاه برایا

مبارك بود زانكه تاریخ آن شد مباركترین بناهاى دنیا

كتیبه دیگر از اول تا آخر ایوان در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوى و بخط نستعلیق سفید محمد صالح نوشته شده كه شامل 28 فرد بوده و قسمتى از آن كه خوانده میشود چنین شروع میگردد:

بحمدالله كه باز از نو باقبال شهنشاهى مرصع شد زمین و آسمان از ماه تا ماهى

تجلى در گریبان طالع از جام جهان بین شد صفاى صبح عید و فیض انوار سحرگاهى

بحكم شاه دین سلطان حسین آن ماه مهر آئین كه صبح و شام عالم را كند خورشیدى و ماهى

سهیل صبح عید زندگانى خسرو عادل فروغ اختر روشن دلى خورشید آگاهى

ز شیر و پرچم سرپنجه تیغ جهانگردى بلند و پست عالم را گرفت از ماه تا ماهى

زبس در كفه میزان احسانش سبك گشته خجالت میكشد دائم طلا از چهره كاهى

شب و روز جهان را ریخت درهم مهر و مه یكجا كه ریزد طرح و رنگ این بناى آسمان جاهى

زهى عالى بنا كاندر بلندریهاى اوصافش قباى لفظ براندام معنى كرده كوتاهى

خدا زان بیستون گرداند خلق این آسمانها را كه بر پا باشد از این چهل ستون از ماه تا ماهى

چو شمع محفل خضر نبى زرین ستونهایش یدبیضا بكف با خضر و موسى كرده همراهى

برنگ چل تنان چلستون در ربع آن مسكون گرفته اربعین بهر دوام دولت شاهى

مرصع كارى سرو ستونهایش بآن ماند كه آیین كرده با دست دعا با عرش همراهى

چهل دیوند بر سر داده جا تخت سلیمان را ستونهاى مرصع پوش تالار شهنشاهى

بجز در آب و آئینه ندیده مثل و مانندش سكندر گرد عالم گشت همچون حرف افواهى

زهى نقاش صورت آف‏رین كلك نقاشى كشیده درین روشندلى تصویر آگاهى

زرنگ روحى و جسمى نموه ظاهر و باطن بهر معنى كه میجوئى و هر صورت كه میخواهى

ز آهنگ شبیه چارتارى هم نیم غافل دو گاهى میرساند گاه بر گوشم سحرگاهى

صفاى منبع فواره گوهرفشان آن كبوترهاى زرین بال انجم را كند چاهى

ضیاء چار دیوار مرصع كار مینایش بود تا صبح حش آئینه دار طلعت شاهى

اگر چه ماه اوج سلطنت دارد بهر شهرى مكان هاى همایونى و منزل هاى جمجماهى

ولیكن این همیون بارگاه آسام رفعت گرفت از كرسى اعلى خطاب عرش درگاهى

نگهدارش بود از چشم زخم دیده بدبین على مرتضى تعوید بازوى یداللهى

چو شد اتمام این عالى بنا زینت ده گردون بتاییدات یزدانى و توفقیات الهى

نجیب از نو بطاق آسمان بنوشت تاریخش مبارك باد تالار بلند ایوان جمجاهى

كتیبه محمد صالح

از قصیده مزبور كه بعضى از ابیات آن خوانده نمیشود معلوم میگردد كه نامیدن این كاخ به چهلستون براى شكون عدد چهل و داراى بیست ستون بوده كه در آب منعكس و جمعاً چهلستون میشده است.

این نكته از شعر:

برنگ چل تنان چل ستون در ربع آن مسكون گرفته اربعین بهر دوام دولت شاهى

و شعر:



چهل دیوند بر سر داده تخت سلیمان را ستونهاى مرصع پوش تالار شهنشاهى

كاملاً معلوم می گردد. از دو موضوع دیگر بسیار توصیف شده یكى فواره‏ها و دیگر تذهیب كارى ستونه و سقف.

این اشعار سروده نوالدین محمد نجیب كاشانى است كه ملك الشعراى دربار شاه سلطان حسین صفوى بوده و كتابى هم بنام كشیك خانه در (1109ه.ق( تالیف كرده است كه در كتابخانه سلطنتى كاخ گلستان دیده شده است.

در دو طرف شاه نشین چهلستون و ایوان مدخل سالون پادشاهى و در داخل تزیینات آئینه كارى دو طرف مقرنس سقف آن در دو لوح بخط نسخ مشكى بر زمینه گل و بوته دار مذهب بخط شمس الدین بن ملا محمد سعید جیلانى مورخ بسال (1119 ه.ق( این عبارات نوشته شده.

1 - لوح جنوبى شاه نشین نصر من الله و فتح قریب و بشر المومنین رب انزلنى »منزلا مباركاً وانت خیرالمنزلین تولوا قفل تولوا قفل حسبى الله كتیبه العبد شمس الدین بن ملا محمد سعید الجیلانى فى 1119)

2 - لوح شمالى: نصر من الله و فتح قریب و بشر المومنین رب انزلنى منزلا.

مباركاً و انت خیرالمنزلین و لایوده حفظهما و هو العلى العظیم كتیبه العبد شمس الدین بن ملا محمد سعید الجیلانى.«

تمام آنچه در ساختمان و نقاشیها و تذهیبها كه در كاخ مزبور دیده میشود از دوره صفویه است مگر چند تابلو كه عبارت از:

1 - جنگ شاه اسماعیل اول با سپاه عثمانى در چالدران 2 - مجلس جنگ نادر شاه افشار با هندوها كه بعد از صفویه الحاق شده است.

میرزا علیخان نائینى روزنامه نگار دربار ناصرى در سال یكهزار و سیصدهجرى قمرى گزارشى راجع به عمارت چهلستون داده كه با مطالب جغرافیاى اصفهان میرزاحسین خان تحویلدار عیناً مطابقت دارد و آن چنین است:

عمارت باغ چهلستون و دریاچه‏هاى دو طرف تالار وسط باغ و اطاقهاى بزرگ جنین و بیوتات فوقانى و اطاق طنابى تحتانى كه سرتاسر عقب تالار افتاده با عرض عریض و ارتفاع طاقى كه دارد و درهاش بچهار سمت باز، بانضمان ایوانهاى بزرگ و ایوانچه‏هاى و غلام گردشهاى اطراف عماراتى است قوى بنیاد كه نظیر مانند ندارد از بنائى و نجارى و حجارى و آینه كارى و طلا و لاجورد و تصویرات كثیره كارهاى استادان بزرگ و ستونهاى رفیعه و حمالهاى عظیمه و سایرآلات ادوات جراثقالى كه در زیر و رو و جوف سقف تالار و غیره بكار رفته در غرابت عظمت و در رفعت و صناعت عقل همه اهالى خبره و بصیرت بحیرت است.

یك زبان خواهد زافواه ملك تا بگوید وصف آن رشك فلك

یكى از اوصاف این عمارت آن است كه در بزرگى و وسعت هم میان تالار جلو و هم در اطاق طنابى عقب میتوان سلام عام ملوكانه بست و نیز یك دریاچه بزرك جلو طنابى عقب و یك دریاچه عظیم كه در عظمت ثانى ندارد در پیش روى تالار افتاده كه همیشه آب رودخانه از آنها جارى است وجوى وجداول سنگى و آب نماها و آب افشارها در میان خیابانهاى باغ واقع شده كه بسیار نقل دارد.

مولف تاریخ نصف بیشتر به توصیف كیفیت ساختمان كاخ چهلستون پرداخته و چنین گفته است؟

دیگر از عمارات عالیه دولتى كه قابل ذكر است عمارت چهلستون است كه آنرا شاه عباس ثانى ساخته و وضع آن مركب است از طرز عمارات چین و فرنگستان و ایران و بنفاست و خبوى این عمارت در تمام ایران نیست، تالار عالى با سقف آینه و ستونهاى غریب چوبى كه در زیر چهارعدد آنها سنگى بزرگ و اطراف آن سنگها را صورت شیریال دار در آورده و ساخته‏اند، و حجارى بكمال خوبى نموده و حوضى در میان این چهارستون است كه اطراف آنها بسنگ مرمر فرش نموده‏اند ساخته و از دهان آن شیرهاى روى بحوض راه و سوراخ آب هست كه در آن حوض میریخته و در سقف آن مهندسان صنعتهاى عجیب نموده‏اند و در استحكام آن مبالغه فرموده ستونهاى آن بیست عدد است و تمام آنها را نقش و آینه كارى نموده بودند، عقب آن تالار طنابى است بس عالى و زیبا كه آن را سقفى رفیع به سه چشمه زده‏اند و مذهب تذهیب و زرنشان نموده و در نماهاى آن صورت بعضى از سلاطین صفویه را ساخته‏اند كه اكثر آن مطابق واقع است چنانچه صورت شاه اسماعیل و هر دو ساه عباس موافق صورت شاه اسماعیل در میدان جنگ اوزبك است و از دیگران مجلس بزم است و در نماهاى میان صورت جنگ شاه اسماعیل با رومى.

و جنگ نادرشاه را با محمد شاه هندى ساخته‏اند در زمان متاخر از آنها و هیچیك از صورتها موافق نیست.

بالجمله این عمارت مطمح نظر همه كس میباشد و این عمارت و تالار در باغى است كه معروف به همان چهلستون است و در پیش روى آن عمارت دریاچه مربع طولانى ساخته‏اند كه اكثر پرآب و در كمال صفا است.

جابرانصارى كه در تاریخ اصفهان بصیرت كافى داشته راجع بساختمان این كاخ و بانى و زمان آن نیز مطالبى نوشته كه عین آن نگاشته میشود.

و باغ چهلستون كه آن هم از باغ نقش جهان گرفته شده یكى از بزرگترین مبانى صفویه است و طرحش را زمان شاه عباس اول ریختند و بناى چهلستون را شاه عباس دوم در (1057) پس از صلح با عثمانى اقدام كرد، و مساحت آن با باغچه‏هاى گرداگردش قریب پنجاه جریب میشود. عمارت وسط چون دیگر مبانى قدیم تیموریه روى به مشرق افتاده طنابى بزرگ عقب تالار ایوان است كه شاه نشین سلطنتى بوده و داراى سه گنبد طول تقریباً بازیردیوارها 28 ذرع و عرض بیش از 11 ذرع و نیم در بهایش از اطراف روبه ایوانهاى گرداگرد باز میشود و دو اطاق بزرگ خروجى جنبین ایوان شاه نشین است و صندوق خانه‏ها و بالاخانه‏ها عقب هم دارد و خود جنین ایوان شاه نشین و اطاقها است و بیست ستون بلند پایه‏هاى آن سقف بیستون مانند است و بیست ستون هم عكس آن در آینه‏هاى سقف میافتاد. طول حوض بیرون تخمیناً 12 ذرع و عرضش بیش از 10ذرع و آن سقف محیرالعقول را از چوبهاى كاج زده‏اند حقیقة دیدنى است. چوتیرهائى قویتر از تیرهاى عصارى و بلندتر با چه آهنها و میخها بهم بسته و با جرثقیل بالا كشیده‏اند و بچه زنجیرها پیوسته میان كف سقف زیرین و سقف پائین ایستاده براحتى گردش توان كرد و دربها و بباغ باطراف براى دخول هوا میان دو سقف باز است و تذهیب ستونها و قابهاى سقف زیرین نمایش زیبا دارد، و سقف ایوان و دیوارهایش همه به آینه‏هاى سنگ بزرگ و نقشهاى كار استاد مزین بود و در این شصت ساله پیش از (1300) همى بردند و فقط شاه نشین آینه كارى ماند، آینه‏هاى بزرگ دیوارها حكایتى از چرخ آینه گون مینمود خصوصاً آینه چهلستون نما یا جهان نماى دیوار بالاى سر حوض كه چندان بزرگ و عالى و شفاف و روشن بود هر قدر جمعیت از درب عراد چهلستون كه تا عمارت تقریباً 180 متر فاصله داشت پیدا میشد عكس آن جماعت در آن آینه بخوبى نمودار بود و دربها یكسره خاتم و پاره منقش بنقوش دلربا كار اساتید بزرگ و ستونها نیز بآینه‏هاى ریزه و رنگارنگ با نقاشیهاى قشنگ زینت افزا و آن آینه‏هاى را با دربهاى بحدود (1300 قمرى( بمسعودیه طهران بردند و شنیدم آینه چهل ستون نما را یكپارچه دربى بزرگ قرقره دار ساخته كه با فنر باز و بسته میشد و جیوه را برداشته و دور و بلور نمایان و بعضى از آن آینه‏ها در هجوم بختیارى بطهران شكسته و بعضى را به عمارت دیگر پیوسته پنجره‏هاى بالاى سردرب‏ها نیز بسى زیبائیها داشت. وسط ایوان حوض میریخت و منبع آن آب از هزار جریب و جوى سیاه بود و در شاه نشین پرده شكل جوانى ناصرالدین شاه كار حسن خان لال مصور بود گوئى خود ناصرالدین شاه است سخن میگوید و از محمد شاه نیز صورتى عینا در طنابى بود و دو آیة الكرسى خط میرزااحمد تبریزى استاد نسخ بستونها و سلام سلطنتى در این ایوان بود و حوض بزرگ وسط باغ و طول تالار بیش از 32 ذرع و عرض 22 ذرع.

در 1118 عمارت چهل ستون سوخت كه بفال بدگرفتند و پس از چهارده سال فتنه افغان عراق و فارس را ویران نمود خاصه اسپهان را دیوارهاى دو ایوان شمالى و جنوبى طنابى را نقشهائى بود از چهره دختران گرجى و ارامنه كه دیده را خیره میساخت و دل بدان نقش و نگار بى روان میباخت. امروزه كه بر آن گچها كشیده اند و طرح برداشته باز حسنش نمودار است.

بالاخانه‏هاى گوشه ایوآنهابراى خلوت نشینى و خواب بود و خرقه شاه صفى و طومار عهدنامه منسوب به حضرت امیر)ع( و قرآن منسوب بخط امام حسن عسگرى )ع( در آن بالاخانه محفوظ و خواص را ملحوظ، خط طومار و قرآن را چنین نسبت میدادند ولى خلجانى بقلب مولف بخاطر است كه شاید مانند سیاست آل عثمان در قرآن منسوب بخط عثمان صفویه نیز در مورد این قرآن خط قدیم نظر سیاسى داشته‏اند.

در طنابى چهل ستون ارازه‏هاى سنگ مرمر و گچبرى كار اساتید معتبر و طلا و میناكارى و شش مجلسى نقاشى است: چهار مجلس آن را گویند از عهد صفویه بوده یكى مجلس همایون شاه پسر ظهیرالدین با بركه پس از هجوم شیرخان بدو او بدرباز ایران پناه آورد در (951) هر چند آن روزگار قزوین مركزیت داشت اما همایون را بگردش بلاد تا اصفهان آوردند كه طهماسب بزرگ همه جا سلطان محمد پدر شاه عباس را بمهماندارى او مقرر داشت و اگر مهمانى هم شهر دیگر بوده نقشه را اینجا كشیده‏اند.

و مجلسى هم بزم شاه عباس بزرگ و حضور ولى محمد خان پادشاه ترك 1019 كه او نیز ملتجى بدربار صفویه شد.

و مجلسى هم جنگ شاه عباس و باز مجلسى دیگر از شاه صفوى و اكبر یكى از شاهزادگان هندى كه باصفهان آمده و دو مجلس هم پس از صفویه نقاشى شده و بامر نادر و یقیناً مجالس قدرت صفویه را قبلا داشته از آمدن سلاطین ترك چون ولى محمد خان و عبدالعزیز خان و ندر محمد باصبهان یا جنگهاى فاتحانه شاه عباس بزرگ بارومیان و بامر نادر بسیاست اتحاد اسلام و برانداختن نام صفویه حك نموده‏اند و روى آنها نقشه شكت شاه اسماعیل را از سلطان سلیم و فتح نادر هند را كشیده‏اند ظنى قوى است و هم گمان میبرم نقش بزم باده گسارى صفویه نیز بامر نادر پیوست بوده خصوصاً مجلش شاه طهماسب كه یقینى است باده نبوده و او سالها بوده همه را از میگسارى توبه داده و خود لب نیالوده پس از نادر هم كریمخان زند صورت خود را گفته كشیده‏اند. بكودكى یاد دارم در طنابى چهلستون قالى تخت دو رو بافت بود كه هر وجبى از آن را ببهائى گزاف میخریدند بى مبالاتى از سال 1298 قمرى تا 1305 قطعه قطعه از میان رفت.

مسترسایكس انگلیسى در جلد دوم تاریخ ایران ترجمه فخر داعى در باب كاخ چهلستون كه آنجا را در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى مشاهده كرده شرخ مختصرى چنین ایراد كرده است:

عالى قاپو انسان را به باغهاى وسیعى هدایت میكند كه در آن كاخهاى متعددى قرار داشته و مهمتر از همه كاخ چهلستون است. این تختگاه مجلل بابام آن از تنه درختان عظیم چنار بنا شده و بر بیست ستون ساخته شده‏اى از همان درخت یعنى درخت چنار نگاهداشته‏اند. اطراف این ایوان از سنگ مرمر سفید پوشیده شده بود و روى آن آئینه كارى كرده بودند. جایگاه واقعى سریر سلطنت در عقب این ایوان واقع شده بود و از آنجا شاه نشینى تكیه گاه سریر راه داشت در هر طرف اطاقهاى كوچكى براى وزیران و كار آنها تعبیه شده بود و پشت سر كه در تمام طول ساختمان امتداد دارد راهرو و یا غلام گردش درازى با سه تابلو نقاشى روغنى بسیار بزرگ و نفیس در هر طرف آن وجود دارد كه هر سه تاى آنها در این كتاب گراور شده است لرد گرزن شرحى كه در این باب نوشته ما آنرا ذیلاً نقل میكنیم:

این تابلوها دوره مجلل سلطنت شاه عباس و اسلاف و اخلاف او را در نظر ما مجسم میسازد، در این تابلوها شاه ایران در حال جنگ و یا در مجلسى بزم با پیاله شراب مشاهده میشود، سبیلهاى بلند و ضخیم، چانه‏هاى تراشیده و عمامه هائى، كه در این تابلو بنظر میرسد نماینده یك نوع آرایشى است كه مدتها است و از مد اتفاده و منسوخ گردید است. سلاح و لباس جنگجویان آلات طرب مطربان و حركات رقاصه‏ها درهاى بسته گذشته را بر روى ما باز و تاریح روزگار پیشین را در پیش چشم ببینده مصور مى‏نمایند و گوئى بى اختیار هر بیننده‏اى خود را در این مجالس پرشور و مجلل بزم و رزم پادشاهان صفوى شریك و سهیم میباشد.

كروزنیسكى میگوید: عمارت اولیه چهلستون طعمه حریق شده و این بناى فعلى را دوباره شاه سلطان حسین بجاى آن ساخته است.

این بود وضع گذشته كاخ چهلستون كه مورخان شرح آنرا نوشته‏اند و در برخى موارد اختلافات مختصرى دیده میشود و اما وضع كنونى این كاخ مطابق آنچه اخیراً نوشته‏اند بررسى میگردد:

مولف تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان كه در سال 1335 شمسى انتشار یافته شرح مبسوطى راجع بكاخ چهلستون نوشته كه منتخبى از آن این است:

در جنوب خیابان سپه باغ مشجر بزرگى بمساحت 67000 متر مربع واقع شده كه میگویند در ابتدا جز باغ نقش جهان بوده و از وسط آن مادى فدا میگذرد این باغ داراى سه درب خروجى است و در قدیمى باغ در طرف خاور میباشد. در وسط باغ تقریباً یك متر بلندتر كاخ چهلستون ساخته شده و مساحت آن دو هزار و یكصد وبیست (2120) متر میباشد. پس از نقل قول میرسید على جناب مولف الاصفهان راجع بسوختن بیست ستون از چهل ستون گفته كه آقاى معارفى معمار ابنیه تاریخى آثار سوختگى را در قسمت غرب عمارت دیده است .و نیز گفته‏اند بعضى را عقیده بر اینست عمارت چهلستون دورو بوده و تالار بیست ستونى یا كمتر در طرف مغرب عمارت وجود داشته و این قسمت آتنش گرفته كه آثار در و پنجره آن هنوز باقى و در زمان شاه سلطان حسین تعمیرات كلى در آن بعمل آمده است. و نیز متذكر شده‏كه سلاطین صفویه پس از عالى قاپو جشن‏هاى مهم را در كاخ مزبور برگزار میكرده‏اند و وضع كنونى را چنین بیان كرده است:

ایوان بزرگ كاخ بطول 38 متر و عرض 17 متر و بارتفاع 14 متر روبطرف مشرق بنا شده و داراى 18 ستون از چوب چنار و كاج است كه بشكل كثیرالاضلاع 16 ضلعى و 8 ضلعى مدور میباشد چهارستون وسط بر روى چهار شیر سنگى قرار داد و حجارى آنها طورى است كه دو شیر بایك سر نشان داده میشود و از دهان چهار شیر جلو آب فوران نموده داخل حوض مرمر وسط میریخته است.

تاریخ حجارى شیرها را بعضى بزمان هخامنشیان و عده‏اى بساسانیان )خسرو پرویز( و حتى اشكانیان و برخى بدیالمه و بالاخره بصفویه مربوط میدانند.

در ایوان دومى كه كمى مرتفعتر است دو ستون چوبى بارتفاع 12 متر قرار دارد كه با ستونهاى ایوان بزرگ كه بیست ستون میشود. بالاى این ایوان دو كتیبه دارد یكى مربوط ببناى آن در سلطنت شاه عباس دوم یعنى سال (1057ه.ق( دیگرى مربوط به تغییر آن بعد از حریق یعنى سال یكهزار و یكصد و هیجده قمرى هجرى است كه در سال 1327 هجرى شمسى از زیر گچ بیرون آمده است.

سقف ایوان از آیئنه‏هاى مستطیل شكل و اطرافش از قطار بندیهاى رنگین ساختمان شده است دیوارهاى سفیدیكه دیده میشود در قدیم نقاشى و آینه كارى بوده و ازاره‏اش سنگهاى مرمر منقوش میباشد.

در دو طرف ایوان دو اطاق كه بچهار طرف در دارد واقع شده و هر یك داراى تصاویر گوناگون است كه ازیر گچ بیرون آمده است و میرزا عبدالله نقاش طرحهاى اولیه رضا عباسى را با تغییراتى تعمیر نموده است در اطاق شمالى در منبت كارى و منبر خاتمه دور صفوى و كاشیهاى متفرقه سلجوقى و صفوى و سقف زراندودى كه از زیر گچ بیرون آورده‏اند و نیز در اطاق جنوبى تصویرهائى دیده میشود.

ایوان سومى كه مرتفعتر و كوچكتر است بنام شاه نشین و بمساحت 7*5/5 متر ساخته شده. در طرفین ایوان علاوه بر آینه‏هاى مستطیل شكل سنگى چهارتابلو مصور كه دو تاى آنها بسیار خوب و بلباس اروپائى و دو تاى دیگر را تعمیر بسیارى بدى كرده‏اند و دو لوحه از آیات قرآنى بخط شمس الدین ملا محمد سعید الجیلانى در 1119 دیده میشود.

در طرفین شاه نشین دو اطاق منقوش است كه درهایش به ایوان شمالى و جنوبى باز میشود. نقاشیهاى اطاق جنوبى كه داراى صورتهاى اصلى و قدیمى است در سال 1331 از زیر گچ بیرون آورده شده است و شامل مجلس بزم مفصلى است كه به سبك ایرانى و هندى نقاشى شده شاید طرح عروسى رضاقلى میرزا باشد یاقصه وامق و غذرا و طاقچه بلند سمت راست مجلس یوسف و زلیخا و روبرویش خسرو و شیرین است و چند تصور دیگر. در اطاق مقابل شمالى كه در دیماه سال 1334 شمسى از زیر گچ خارج شده روبرو مجلس بزم شاه عباس است كه در كنار نهر آبى نشسته و جمعیت زیادى از مرد و زن در اطارفش میباشند و در طاقچه سمت راست یكى از شاهزادگان صفوى و روبرو شاه عباس با كلاه مخصوص گرجى دیده میشود كه از ساقى با حضور چند نفر جام میگرد.

در جرزهاى طرفین در ورودى دو اطاق سه تصویر زیبا دیده مى‏شود كه بنا بگفته حاج مصور الملكى نقاش از آثار رضا عباسى است.

در بالاى شاه نشین محفظه‏اى وجود دارد كه در قدیم قرآن امام حسن و عهدنامه على بن ابى طالب بانصارى وجبه شیخ صفى الدین اردبیلى در آنجا محفوظ بوده و الحال در ویترینهاى سالن گذارده شده است.

شاه نشین بسالن بزرگى كه طولش 22 و عرضش 11 متر از شمال بجنوب و به ارتفاع 12 متر متصل میگردد. سالن داراى سه گنبد منقوش زراندود عالى است كه بیننده رامات و مبهوت مینماید. لچكهاى رنگارنگ و طرحهاى طلائى و شفاف از شاهكارهاى هنرى و نفیس محسوب است ازاره طالار كه فعلاً با گچ سفید پوشیده شده در قدیم از كاشیهاى منقش مستور بوده است.

ولى اكنون روى نمونه كتاب بررسیهاى هنر ایران پرفسور پوپ كاشیهائى تهیه و زینت افزاى تالار گردیده است. در بالاى ازاره دور تا دور 24 مجلس مینیاتور مختلف دیده میشود كه در حال عیش و سرورند همه بر روى گچ و اطرحهاى اولیه زمان شاه عباس صفوى است كه در سال 1307 شمسى بدون توجه بطرز و سبك قدیمى آنها تعمیر و روغن مالى شده است. بالاتر شش مجلس نقاشى نفیس بطول 4*6 مشاهده میشود كه دو مجلس وسط طرفین تالار جنگ چالدران و كرنال را نشان میدهد و مربوط بدوره نادرشاه افشار است كه در زمان محمد خان قاجار بقلم استاد صادق نقاشى تعمیر گردیده است. و در زیر تابلو جنگ كرنال چنین نوشته شده است:

بحسب الحكم شاهنشاه دوران فریدون فر محمد خان قاجار

زكلك صادق نقاش نو شد نشان و فر نادرشاه افشار

یا صادق الوعد

چهار مجلس كه دو تا از آنها مجلس پذیرائى شاه عباس اول و دوم پادشاهان از بك و دو تا دیگر مجلس پذیرائى شاه طهماسب از همایون شاه هندى پسرظهیرالدین بابركه از شیرزار افغان شكست خورد و در سال 951 هجرى قمرى به ایران پناهنده شد و یكى جنگ با ازبكان از نقاشیهاى خوب قدیمى و جالب است. بنا بنظر حاج مصور الملكى نقاش معروف مجالس آخرین بقلم استاد رجبعلى شاگرد مظفر على و دو تاى اول بقلم استاد صادق است.

عكس ناصرالدین شاه قاجار بقلم محمد حسن افشار نقاش در تاریخ 1276 هجرى در زیر لنگه طاق نیر دیده میشود. چهاربخارى در اطراف سالن بدستیارى مرحوم استاد حاجى اسماعیل گچ بر و میرزاعلى بطرز قدیم در سال 1327 شمسى ساخته شده است.

اشیائى كه در این سالن دیده مى‏شود بیشتر مربوط به مقبره شیخ صفى الدین اردبیلى است كه بر حسب مساعى جناب سید محمد تقى مصطفوى ریاست وقت اداره كل باستان‏شناسى و مساعدت مرحوم احسنى رئیس فرهنگ وقت و سرپرستى مهندس روانبد از تهران به اصفهان نقل شده و اعلیحضرت همایونى شاهنشاه آریا مهر هنگام مسافرت براى زدن كلنگ تونل كوهرنگ موزه چهلستون را نیز افتتاچ فرمودند و این افتتاح در تاریخ هشتم مهر ماه 1327واقع گردید.

در سه طرف دیگر این سالن سه ایوان وجود دارد كه هر یك داراى نقاشیها و صورتهاى بسیار عالى ایرانى و اروپائى است كه با لباسهاى قرن 17 میلادى ترسیم شده و امكان دارد صورت سفرا یا شاهزادگان فرانسوى و ایتالیائى باشد كه بدست نقاشان هندى و ایتالیائى ساخته شده است.

در توصیف آن محمد بیك شاعر معاصر شاه عباس دوم سروده است:

عكس آئینه‏اش بجلوه گرى میكند دیو را بشكل پرى

در و دیوار گشته رنگارنگ همه تصویرهاى كارفرنگ

روى دو ایوان بزرگ چوب بست عجیب و غریبى از الوارهاى قطور و بلند با یك اسلوب هندسى و. فنى درست كلاف شده كه ببیننده را متعجب میسازد و بفاصله سه متر بالاترشیروانى آجرى كه بمنزله بام عمارت است ساخته شده و پنجره‏هاى اطراف براى هواكش و عبور و مرور پرندگان میباشد. اطراف عمارت مجراى آب است كه در وسط آن فواره‏اى سنگى از قدیم موجود است.

در جنوب شرقى باغ عمارت استاندارى از زمان قاجاریه است و برج هشت شلعى سه طبقه مرتفعى از زمان صفویه نیز دیده میشود. قسمت فوقانى آن مورد استفاده استاندارى و تحتانیش در تصرف اداره آمار میباشد. نكته ایكه ممكن است مورد مداقه و بحث واقع شود چهلستون است كه با اینكه كمتر از چهل ستون داشته و دارد آنرا چهلستون نامیده‏اند.

آنچه از مطالعه تاریخى اینگونه اسامى استنباط میگردد اعداد 7و40و100 در موقع اغراق در توصیف و غرابت ابنیه بكار میرفته است.

مثلاً كاخ صد ستون در تخت جمشید و یا چهلستون مسجد جامع اصفهان و چهلستون مسجد جمعه تهران و نظائر آنها و یا چهلستون مسجد گوهرشاد در مشهد مقدس كه هیچكدام از نظر عدد با اسم مطابق نیست بلكه چهلستون كنایه از اینستكه آن قصر یا شبستان در بزرگى و توسعه بحد اعلى كه احتیاج بداشتن چهل ستون باشد رسیده و آن اندازه وسیع است كه بدون اتكاء به چهل ستون ابقاى آن مقدور نبوده است.

و همینطور است كلمه صد ستون در كاخ صد ستون كه حاكى و مبین وسعت زیاد كاخ است كه در حدود صد ستون تكیه گاه لازم دارد.

و با تشریح نكات مزبور روشن گردید اینكه گفته‏اند كاخ چهلستون در موقع حریق چهل ستون داشته و بیست ستون آن سوخته است اساسى ندارد و همان بیست ستون را داشته است، زیرا اگر كاخ چهلستون پیش از حریق داشته بود خلف شاه عباس دوم هنگام حریق همان چهل ستون را میساخت نه اینكه نقصى در آن قائل شود و با بیست ستون تجدید بنا كند.

در كاخ چهلستون سردرها و ساختمانها و تابلوها و آثار دیگرى مشاهده میشود كه جزكاخ مزبور نبوده و براى محافظت بآنجا نقل گردیده است:

1 - پنجره عالى گچبرى كه از شاهكارهاى این صنعت است و ابتداء تمام آن از گچ ریخته شده و سپس از قسمت پشت خلل و فرج آن با شیشه ‏هاى رنگى تزیین شده و سرانجام تركیبى بى نظیر و عالى شده است این پنجره از بناى تاریخى درب امام كه ساختمان آن مورخ بسال 857 ه.ق است بعمارت چهل ستون انتقال داده شده است.

2 - پایه ستونهایى كه به صورت مجسمه‏ هاى شیر و انسان در چهارگوشه استخر قرار دارد و چهار قطعه است و دو تخته سنگ حجارى شده بشكل چهارشیر كه در دو باغچه دو طرف خیابان ورودى كاخ قرار دارد از بقایایى عمارات سرپوشیده صفوى و آینه خانه بكاخ چهلستون نقل شده است.

3 - سردركاشیكارى مسجد قطبیه مربوط بزمان شاه طهماسب اول كه در مسیر خیابان واقع و براى محافظت چهل ستون انتقال یافته ورودى دیوارهاى جنوبى باغ چهلستون قرار داده شده است.

4 - قطعات كاشیكارى از مسجد آقاسى - مسجد خواجه علم - مسجد درب جوباره - پیربكران نیز بر روى دیوارهاى جنوبى باغ كاخ مزبور دیده میشود.

5 - سردرب كاشیكارى بناى تاریخى در كوشك مورخ بسال 902 ه.ق از عهد رستم آق قوینلو كه براى محافظت به كاخ چهل ستون منتقل و در قسمت ضلع غربى باغ نگهدارى می گردد.

این كاخ باستانى طى شماره 108 به ثبت تاریخى رسیده است.



کاخ چهلستون به روایتی دیگر



باغ چهلستون كه بالغ بر 67000 متر مربع مساحت دارد در دوره شاه عباس كبیر احداث شده و در وسط آن عمارتى ساخته شده بوده است. در سلطنت شاه عباس دوم در ساختمان موجود مركزى تغییرات كلى داده شده و تالار آینه و تالار 18 ستون و دو اتاق بزرگ شمالى و جنوبى تالار آینه و ایوانهاى طرفین سالن موزه فعلى و حوض بزرگ مقابل تالار با تمام تزیینات نقاشى و آینه كارى و كاشیكارى دیوارها و سقفها افزوده شده است.

قسمتهاى جالب و دیدنى كاخ چهلستون به شرح زیر است:

1 - سقف باشكوه نقاشى تالار 18 ستون و سقف آینه كارى تالار آینه و مدخل آینه كارى سالن جلوس شاه عباس دوم.

2 - ستونهاى عظیم تالارهاى 18 ستون و تالار آینه كه هر یك از آنها تنه یك درخت چنار است.

3 - شیرهاى سنگى چهارگوشه حوض مركزى تالار و ازاره‏هاى مرمرزى منقش اطراف كه معرف صنعت حجارى در عهد صفویه است.

4 - تزیینات عالى طلاكارى سالن پادشاهى و اطاقهاى طرفین تالار آینه و تابلوهاى بزرگ نقاشى سالن موزه كه پداشاهان صفوى را به شرح زیر معرفى مى‏نماید:

شاه عباس كبیر در حال پذیرایى از ولى محمد خان فرمانروایى تركستان شاه اسمعیل اول در جنگ چالدران شاه طهماسب اول در حال پذیرایى از همایون پادشاه هندوستان. شاه اسماعیل اول یا شاه عباس اول در جنگ ازبكان، شاه عباس دوم در حال پذیرایى از ندر محمد خان امیر تركستان. بعلاوه یك تابلو از جنگ كرنال كه در سلطنت نادر شاه افشار افزوده شده و تصویرى از ناصرالدین شاه قاجار.

5 - تصویرى از شاه عباس كبیر با تاج مخصوص مینیاتورهاى دیگرى در اتاق گنجینه چهلستون كه در سنوات اخیر از زیر گچ خارج شده و اخیراً به وسیله متخصصین ایتالیایى تحت تعمیر و ترمیم واقع شده است.

6 - پنجره عالى گچبرى اتاق جنوبى تالار آینه كه از بناى تاریخى دیگرى به نام درب امام به عمارت چهلستون انتقال داده شده و شاهكار هنرگچبرى در ایران است.

7 - قرآنهاى بسیارى نفیس به خط كوفى و خرفه شیخ صفى الدین اردبیلى



تبصره:

1 - سال ساختمان كاخ چهلستون به موجب اشعارى كه در جبهه شرقى تالار از زیر گچ خارجى شده مصراع مباركترین بناهاى دنیا است كه به حساب حروف ابجد سال 1057 هجرى مى‏شود یعنى پنجمین سال سلطنت شاه عباس ثانى.

2 - سنگ شیرها و مجسمه‏هاى سنگى اطراف حوض و داخل باغچه‏ها تنها آثارى است كه از دوقصر با شكوه دیگر صفویه یعنى آینه خانه و عمارت سرپوشیده باقى مانده است.

3 - اگر چه انعكاس ستونهاى بیست گانه تالارهاى چهلستون در حوض مقابل عمارت مفهوم چهلستون را تشریح مى‏كند ولى در حقیقت عدد چهل در ایران كثرت و تعدد را مى‏رساند و وجه تسمه عمارت مزیور به چهلستون تعدد ستونها است.

اكنون كه قصر سلطنتى چهلستون تا حدى توصیف شد به شرح دو مجلس از نقاشیهاى دیوارى چهلستون كه موضوع آنها پیرایى شاه عباس اول و دوم از مهمان خود ولى محمد خان و ندر محمد خان پادشاهان تركستان است و در شهر اصفهان پذیرایى شده ‏اند مى‏پردازیم.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




كاخ هشت‏ بهشت‏

عمارت تاریخى «هشت‏ بهشت» نمونه‏ اى از كاخهاى محل سكونت آخرین سلاطین دوره صفویه است كه در دوره شاه سلیمان در سال 1080 هجرى بنا شده است. كاشی‌ كاری هایی‌ كه‌ انواع‌ حیوانات‌ پرنده‌، درنده‌ و خزنده‌ برروی‌ آن‌ نقش‌ بسته‌، از آثار این‌ كاخ‌ بشمار می‌آیند . از باغ وسیع «هشت ‏بهشت» مقدار زیادى باقى نمانده ولى قصر تاریخى آن هنوز اثر ارزنده و جالبى است كه پس از انقلاب پاركى در اطراف آن ساخته شده است

این كاخ كه در هنگام سلطنت شاه سلیمان صفوى بنا شده از بهترین كاخهائى است كه در روزگار صفویه ساخته شده و چون كیفیت ساختمان و وضع بنا در اثر مسرور زمان تغییر كرده ناچار براى امكان بیان وضع آن در زمان های مختلف باید نوشته‏ هاى كسانى را كه در زمان های گوناگون كاخ را مشاهده و از وضع آن آگاهى كامل داشته‏ اند از نظر اهل تحقیق گذرانید.

از كسانى كه مكرر در این كاخ رفته و به اوضاع آن آشنائى كامل حاصل كرده و شاردن فرانسوى است كه در سفرنامه خود بطور مشبع شرح اوضاع كاخ را نوشته است و قسمتى از ترجمه نوشته او را ذیلا مینویسیم.

من قول داده ‏ام كه در طى توصیف باغهاى اطراف خیابان زیباى اصفهان شرح یكى از تالارهاى یكى از باغها را بنام باغ بلبل بدهم اى تالار را عمارت هشت بهشت می نمامند. تمام سقف هاى آن موزائیك بسیار عالى است دیوارها و جرزها دو طبقه و دالانها و غلام گردشهائى در اطراف آنها است. در این دالان ها صدها مكان است كه دلكشترین و فرح انگیزترین نقاط دنیا محسوب میگردد و هر یك بوسیله منفذى كه بدان نور میتابد روشن میشود این روشنائى متناسب با تفریحاتى است كه این مکان ویژه آنها ساخته شده است.

هیچ یك از این نقاط از حیث شكل و ساختمان و تزیینات به دیگرى شبیه نیست در هر جائى چیز تازه و گوناگون است چنانكه در بعضى از بخاری هاى متنوع و در برخى حوض‏ ها و فواره‏ ها است كه از لوله هائى كه در داخل دیوارها میباشد آب می گردند این تالار عجیب در حقیقت لابیرنتى است زیرا انسان در قسمت فوقانى هر جا كم میشود و پله‏ ها چنان مخفى است كه بآسانى پیدا نمیشوند. قسمت پایین تا ده پا از سطح زمین از سنگ یشم و نرده‏ها از چوب زرنگار، و قاب‏ها چهارچوبها از نقره و جامها از بلور و آلتها از شیشه‏ هاى رنگارنگ ظریف ساخته شده است.

اما راجع به تزیینات نمی توان این اندازه شكوه و عظمت دلربائى فریبندگى را كه در هم آمیخته است تصور كرد. میان کاشی هاى این بنا تصاویر برهنه و فرح‏انگیز بسیار زیبا وجود دارد و در همه جا آئینه‏ هاى بلورین و در دیوارها بكار رفته است در این تالار اطاق هاى آئینه كارى كاملى است كه اثاثه هر اطاق از باشكوه ترین و شهوت انگیرترین نوع خود در دنیا است. اطاق هاى كوچكى نیز در آنجا میباشد كه فقط گنجایش یك رختخواب دارد. در خاور زمین رختخواب پرده نداشته و روى زمین پهن می شود. یك رختخواب جالب توجهى دیدم كه فقط لحاف آن دو هزار اكو می ارزید كه براى گرمى و سبكى از پوست سمور تهیه شده بود. بمن گفتند شاه تشك هاى بسیارى از همین جنس دارد من یك كتاب از تزیینات و تصاویر و اشكال و مینیاتورها و ظروف و كتیبه‏ هاى این تلار تصنیف خواهم كرد در برخى از این كتیبه‏ هاى شامل افكار لطیف عاشقانه و برخى قطعات اخلاقى است.

چند قطعه زیر نمونه‏اى از آنها است كه در دفتر خود ثبت كرده‏ ام.

بالاى گلدانى چنین نوشته شده است: گل لاله نماینده راز درون من است من چهره آتشین و دلى سوخته دارم. هر چه زیبائى گردنى افراشته داشته باشد همواره پاى در گل است. دل من صدها باربچپ و راست بدون اینكه بكسى تعلق یابد منحرف شد تا تو را دید و بتو پیوست من بیش از این تاب درد هجر تو را ندارم و نمیتوانم آنجا كه تو نیستى مسكن گزینم. تو مردمك چشك منى. تو را گم كرده ‏ام نمیدانم بچه نظر افكنم. كارى جز مردن نتوانم.

پادشه پاسبان درویش است گر چه نعمت بفر دولت اوست

گوسفند از براى چوپان نیست بلكه چوپان براى خدمت اواست

زیر پایت گربدانى حال مور همچو حال تواست زیر پاى پیل

روى یك پیش بخارى عبارت زیر را انگاشته ‏اند.

زمستان نترسید زیرا فقط سردى و سلامت است.

نمیتوانم از بیان این نكته خوددارى كنم كه بهنگام گردش در این محل كه مخصوصى لذت و حظ و عشق ساخته شده است و در حال عبور از اطاق ها و شاه نشین‏ ها آدم چنان تحت تاثیر قرار می گیرد كه بگاه بیرون شدن از خود بیخود میگردد بدون تردید هواى این تالار اثر مهمى در این حالت عاشقانه كه به انسان دست مى‏دهد دارد. اگر چه این بنا چندان با دوام و استوار نیست ولى فرح انگیرتر از مجللترین كاخهاى ممالك اروپائى است.

گوست سیاحى كه در زمان فتحعلى شاه قاجار بایران آمده و اصفهان را دیده درباره این كاخ چنین نوشته است:

این عمارت در وسط باغ باندازه متر از سطح زمین بلندتر و 35 متر طول 26/25 متر عرض دارد اطاق هاى این عمارت تمامى منقش و گچبرى و درهایش خاتم سازى و زیبا میباشد. تالار وسط گنبدى شكل است كه از یك نوه پنجره ساختمان گردیده در گنبد آن هشت پنجره بطور مساوى باطراف قرار دارد كه از چوب ساخته‏ اند و در وسط این تالار حوضى هشت ضلعى بقطر 83 سانتیمتر از مرمر عالى ساخته شده و به حوض مروارید معروف است و طورى حجارى شده كه وقتى آب از سوراخهایش خارج میشود چون دانه مروارید میباشد پلكان هاى این عمارت طورى بنا شده كه از هر طرف بعمارت فوقانى و تحتانى عبور و مرور میشود، داراى غلام گردش‏ها و بالاخانه‏ هاى زیادى است درختان كهن و چنارهاى مرتبى دارد و قسمتى از آب جوى شاه از برابر عمارت بالائى داخل این باغ می شود. در زمانى كه در اصفهان بودم فتحعلى شاه در این عمارت مى‏نشست و تماشاى رقاصه هائى كه میرقصیدند مینمود در و ودیوارها، ازاره ‏ها، هلالیها، گنبدها و بالاخره تمام این عمارت سرتاپاى از طلا تزیین یافته و اشكال و تصاویر گوناگون پرندگان و گلها و غیره بر طیبائى قضر افزوده است داراى تابلوهاى منقش و زیبا است كه جلب توجه مینماید.

میرزا علیخان نائینى روزنامه نوس عصرناصرالدین شاه قاجار كه از طرف دربار وقت ماموریت یافته بود نسبت باوضاع جغرافیایى و تاریخى ایران مطالبى تهیه كند و نسبت به قسمتى از كشور موفق شد و مطالبى در دو جلد بزرگ تهیه كرد كه آن دو جلد را در كتابخانه وزارت دارائى مطالعه كردم راجع بكاخ هشت بهشت در سال 1300 ه.ق چنین گزارش داده است:

باغ هشت بهشت و عمارت تحتانى و فوقانى قصر میان و وسعت دستگاه آن از حد توصیف بیرون است غیر از ایوان هاى عالى وارسی هاى یكصد و پنجاه و یكزوج درب اطاق تنها در بالا و پائین دارد. از معماران معتبر شنیده شده كه طرح آنرا در طرز عمارت كرامت كرده‏ اند چنانچه نقشه این قصر را بكشند و در جاى دیگر بخواهند مثل آن بنا كننده مشكل كه بتوانند از عهده برآیند. باغ مزبور باغى است بسیار بزرگ خیابان هاى عریض و قطعه بندی هاى وسیع در آن است دیوار یك طول باغ باقدرى از دیوار چهارباغ شاه مشترك دو نهر بزرگ از چهارباغ عرضاً این باغ را تقاطع میكند یكى مقابل قصر موصوع وسط وارد دو دریاچه بزرگ مى‏شود. كه بعرض باغ در دو طرف عمارت متقابل یكدیگر است و دو حوض بزرگ هم در دو سمت دیگر عمارت است و دوره عمارت نیز جوى سنگى آب نماها قرار داده‏اند كه اب دائماً از اینها جارى است. مقابل این دریاچه و قصر سردرى است عالى و دو رو كه یك روش مشرف بچهار باغ و حوض بزرگ پاى آن ورودى دیگرش منظر قصر وسط باغ است سر در مزبور نیز وصف زیاد دارد نهر دیگر هم مقابل و هم عرض نهر بفاصله زیاد باز از چهارباغ میاید و بعرض باغ جارى است و بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ جارى است. بهمین قانون سردرى دارد عالى مشتمل بر تالار بزرگ مشرف بر باغ و عمارات عقبش منظر چهارباغ و اینجاست كه سالها است تلگرفخانمه شده در این باغ حیاط دیگر هم هست وسیع صاحب اطاق ها وارسیهاى مرغوب آشپژخانه و طویله و غیره معروف به نارنجستان هشت بهشت است.

موضوع قابل توجه این كه گزارش میرزاعلیخان نائینى روزنامه نگار ناصرالدین شاه و شرحى را كه میرزاحسین خان تحویلدار در سال 1308 ه.ق نوشته‏اند عیناً مطابقت دارد و ناچار باید گفت یكى از آنها از دیگرى گرفته و بنظر میرسد چون تاریخ ختم تالیف جغرافیاى اصفهان 1308 ه.ق و بعد از 1300ه.ق است. جغرافیاى اصفهان از گزارش میرزاعلى خان نائینى گرفته است و ذكر ماخذى هم نشده است.

آنچه از گزارش مزبور معلوم می ‏گردد اینستكه كاخ مزبور تا اول قرن چهاردهم بوضع سابق زمان صفویه باقى بوده و نقصى در آن راه نیافته و تغیراتى كه در آن راه یافته در قرن چهاردهم هجرى انجام شده است.

میرزا حسن خان جابرانصارى كه از معمران اصفهان و آگاه بتاریخ و تغییرات مبانى آن سامان بوده راجع باین كاخ چنین نوشته است:

در هشت بهشت نیز بمنوال چهلستون طرح باستانى بستانیش كه از نقش جهان جدا كرده زمان شاه عباس بزرگ شده و باساختمانى مختصر و بناى عمارت شگرف هشت بهشت را سایر شاعر مشهدى گفته زمان شاه سلیمان‏به هزار و هشتاد (1080) و كاشى كاریهاى زیبا خصوصاً طاوسها و دیگرمرغان در 1102 باز بفرموده شاه و عرصه این باغ از چهلستون بسى بیشتر بود براى حرمخانه شاهى چوحد جنوبیش به بازارچه بلند منتهى میشد و در حكومت ظل السلطان بانوى عظمى خواهرش با همه اولاد و خانواده در آن بزرگترین پارك سلطنتى میدان جولانى براى خوش گذرانى داشتند، امروزه آن باغ را قطعات كوچك نموده و به مقبلان فروخته‏اند كه شاید پنجاه خانه و باغچه سرا از آن جدا شده و باز قسمت بزرگى رااز خود دارند بنگاهها و سراچه‏ها و مغازه‏هاى بسیارى در چهارباغ عباسى بیرون انداخته كه نفع بزرگى دارد و كوچه جهانبانى با خانه‏هاى دو طرف و حمام نمره نامى را از میان باغ ردكرده و در آنجا حوض مرمرى یكپارچه مروارید میدیدم و از آثار صفویه دو سه حوض یك قطعه مرمر موسوم به مروارید پدید بود یكى در عمارت اشرف و آن چنان بود كه همه آن سنگ را شبیه به حوض حجارى استادانه كرده و براى همه فواره‏هاى كوچك باندازه انگشت سبابه از تمام سنگ درآورده هر حوضى بیش از صد فواره داشت و آن حوض را كه نصب نموده بودند از زیر سنگ آب جریان یافته مانند دانه‏ هاى مروارید بوسیله آن فواره ها جستن كرده و حوض را پر از آب نموده بانوى عظیمى یك حوضش را بیدیع الملك پسرش داد در عماراتش از باغ بادامستان تلگرفخانه جدا نموده داد و آن عمارات بعد به بختیاریها و از آنها منتقل به جلاالسلطنه شد قنات آب حلال كه روى به ماربین بالا میرفته و آبش متصل به جوى شاه میشد براى آب دائمى هشت بهشت و دیگر عمارات صفویه احداث كرده بودند و هر عمارتى بهرى و بخشى معین داشت وزیر و مستوفى خاص از نیاكان بنده براى آن مقرر بود تا بتواند در حرمخانه سلطنتى حكم بخش آب را بدهد و رفع مشاجره سكنه باغچه سراها را بنماید و وجه نامش به آب حلال از آن رهگذر بود كه شاه عباس دوم وجهى را كه بنظر خود و علما حلال شرعى میدانستند بخرج احداث آن قنات داده تا آب غسل وضوى حرمخانه نهایت حلیت را داشته شبهه كم و زیاد آب رودخانه از حقوق دیگر محلها نرود. حالیه شنیده ‏ام آن آب را از پشت آتشگاه به جر و كان اولاد بانوى عظمى میبرند و چون بانوى عظمى و اولادش شصت سال و كسرى است در هشت بهشت ساكنند ضمناً باغات و عمارات دولتى دیگر مجاور را بدست داشتند مانند بهشت آئین ورشك جنان و انگورستان، و بهشت آئین امروزه در كوچه فتحیه كالج دختران شده و انگورستان را با عمارت خسروخانى بدست سردار اعظم داده بودند.

این كاخ كه روزى از كاخهاى كم نظیر بوده در سال 1334 شمسى كه آقاى حسینى از طرف اداره باستان‏شناسى اصفهان مورد بازدید قرار داده چنین گزارشى و اظهار نظر كرده است:

این عمارت را فعلاً آقاى ابوالفتح قهرمان (سردار اعظم) بموجب دستخطى مالك و در تصرف دارد از قرار مشهور در اراضى و باغات قدیمى آن تغییراتى داده و كاخ اصلى بحال خود ولى مخروبه باقى است. ذخائر آن از بین رفته است. یك دفعه در دوره وزارت سید ضیاءالدین باغ ملى شد ولى در زمان شاه فقید مسترد و محدداً درش بسته شده است. در سال 1334 شمسى كه از این عمارت بازدیدى بعمل آمده محتاج بتعمیرات كامل است زیرا نقاشیهاى زیبا و گچبریهاى عالى )نظیر تزیینات عالى قاپو( آن از بین رفته و آنچه باقى است نیز جلب توجه را مینماید اشكال و حوش و طیور و شكارگاهها كه بعضى قدیمى و برخى جدید بر روى كاشى نقش و در پشت بغل هاى اطراف نصب شده جالب توجه و تماشائى است مساحت فعلى آن قریب 7500 متر مربع است.

برخى نوشته‏ اند كه كاخ و باغ مجموعاً در ابتداى ساختمان آن 85 جریب بوده است ولى مساحت كنونى آن در حدود پنج هزار متر میباشد.

تاریخ شهریور 1343 شمسى تحویل دولت گردیده است.

این كاخ در خیابان چهارباغ عباسى در مقابل خیابان كنونى شیخ بهائى واقع و اكنون در دست دولت است.

از گزارش ‏هاى گوناگونى كه در توصیف این كاخ داده‏ اند معلوم گردید كه علت شهرت آن براى بكار بردن سنگ هاى مرمر عالى در آن و داشتن طاق هاى مقرنس كارى و نقاشى بوده است.

ساختمان كاخ دو طبقه و داراى شاه نشین و غلام گردش‏ هاى زیبا و نقوش گوناگون طلائى و تزیینات جالب و پشت بغل هاى كاشى بى نظیر و نقوش و حوش و طیور و آئینه كارى بسیار ممتاز و در واقع از قصور ممتاز دوره صفویه است.

كاخ مزبور كه آنرا باغ بلبل نیز نامیده ‏اند قسمتى از باغ نقش جهان زمان شاه عباس بوده و در زمان شاه عباس (1078-1105) مجزا و شروع به ساختن گردیده است.

این كاخ تاریخى زیر شماره 227 به ثبت رسیده است.

در توصیف و تاریخ ساختمان آن شعراى زمان اشعارى نیز سروده ‏اند.

از جشن و نشاط و كامرانى دایم در وى جاى پادشه دولتمند

از قصر بلند زیبا اركان گردید زمین اصفهان تاج جنان

درگاه عبادت این بود ورد ملك پاینده عمارت از سلیمان زمان

ایضاً هر مصرعى تاریخ است:

چون بدوران شه اعلاشان كه زدل گشته سلیمان زمان

جان پناهى كه مدیحش عام است مرشد و داد ده ایام است

تاج دارى كه زوى شد نازان زدل صدق همه خلق جهان

صوفى صافى تابع مقصود كو باخلاق و صفا ساعى بود

آنكه مقصود وى از عمر و حیات بندگى ره شه باطاعات

كرد سركارى این مسكن سعد كه چو وى نیست مقدر من بعد

دل گشائى است كه از لطف صبا شد فرح لازم و شادى افزا

چه مكان شبه بناى فلك است چون لب قند سراپا نمك است

طاق از آن سرشكن قوس و قزح ركن او قائمه جشن و فرح

آفتاب آینه درگاهش طلبد سرمه گرد راهش

بنم آورده گلش آب حیات میل شادى بارم داده زكات

از لب شكر لیلى لعلیش شد از آیینه جان به كاشیش

دوده‏اش سرمه بیننده كشید زگچش شد قصب صبح سفید

آیه نور ز سنگش شامل بدرش حاتم بى حد سایل

اشعارى را كه نصرآبادى در توصیف و ماده تاریخ بناى كاخ هشت بهشت سروده بخوبى روشن مپدارد كه كاخ مزبور در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوى و در سال یك هزار و هشتاد هجرى (1080) ساختمان آن بپایان رسیده و این ساحتمان بسعى و اهتمام مقصود نامى كه از صوفیان سرسپرده درگاه بوده انجام گردیده است.

گرچه ممیزاتى براى مقصود نگفته ولى نمیتوان بانى مسجد مقصود بیك واقع در تكیه ظلمات در سال یكهزار و ده را با مباشر ساختمان كاخ هشت بهشت كه در سال یكهزار و هشتاد انجام شده است متحد دانست.

باغى كه سابقاً عمارت هشت بهشت در آن قرار داشته، بسیار بزرگ و زیبا بوده است كه امروز تنها محوطه‏اى كوچك از آن باقى است.

كاخ هشت بهشت، آنچنانكه از نوشته ‏ها بر مى‏آید، محل تفریج بوده است و گوشه و كناران به منظور خوشگذرانى ساخته شده. شاردن سیاح فرانسوى درباره این كاخ چنین نوشته است:

... كاخ هشت بهشت در باغ بلبل قرار دارد. تمام سقفهاى آن موزائیك بسیار عالى است. دیوارها و جرزها دو طبقه و دالانها و غلام گردشهایى در اطراف آنهاست. در این دالانها صدها مكان است كه دلكش‏ترین و فرح انگیزترین نقاط دنیا محسوب مى‏گردد و هر یك به وسیله منفذى كه بدان نور مى‏تابد روشن مى‏شود. این روشنایى متناسب با تفریجاتى است كه این امكنه ویژه آنها ساخته شده است.

هیچ یك از این نقاط از حیث شكل و ساختمان و تزئینات به دیگرى شبیه نیست. در هر جایى چیزهایى تازه و گوناگون است چنانكه در بعضى بخاریهاى متنوع و در برخى دیگر حوضها و فواره هایى است كه از لوله هایى از داخل دیوار آب مى‏گیرند. این تالار عجیب در حقیقت لابیرنتى است كه انسان در قسمت فوقانى آن گم مى‏شود و پله‏ها چنان مخفى است كه به آسانى پیدا نمى‏شود. قسمت پائین تا ده پا از سطح زمین از سنگ پشم و نرده‏ها از چوب زرنگار و قابها و چهارچوبها از نقره و جامها از بلور و آلتها از شیشه‏هاى رنگارنگ ظریف ساخته شده است.

اگر چه این بنا چندان با دوام و استوار نیسات ولى فرح انگیزتر از مجلل‏ترین كاخهاى اروپایى است. در اثر تغییرات بسیارى كه در ساختمان كاخ هشت بهست سالها پس از تاریخ ساخت آن روى داده بسیارى كسان تصویر كرده‏اند كه این عمارت در زمان خیلى نزدیك‏تر از زمان صفویه ساخته شده به طورى كه مادام دیولافوا ساختمان آن را به دوران قاچاریه نسبت داده است.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



مدرسه چهارباغ‏

مدرسه چهارباغ كه به نام مدرسه مادرشاه نیز نامیده مى‏شود، آخرین بناى تاریخى باشكوه عهد صفویه در اصفهان است كه براى تدریس و تعلیم طلاب علوم دینى در دوره شاه‏ سلطان حسین از سال 1116 تا 1126 هجرى ساخته شده است.

مدرسه چهارباغ از لحاظ كاشى‏كارى انواع مختلف این فن را در خود جاى داده و در حقیقت موزه كاشى‏كارى اصفهان مى‏باشد كاروان‏سراى مادرشاه كه مجلل ‏ترین اقامتگاه مسافرین سه قرن پیش بوده هم‏ اكنون تبدیل به مهمان‏سراى عباسى شده و از لحاظ سبك معمارى در بین هتل هاى دنیا در زمان حاضر بى‏نظیر و منحصر به فرد است.

‏مدرسه چهارباغ كه به نام مدرسه سلطانى و مدرسه مادر شاه نیز نامیده مى‏شود آخرین بناى تاریخى با شكوه عهد صفویه در اصفهان است كه براى تدریس و تعلیم طلاب علوم دینى و در دوره آخرین پادشاه صفویه شاه سلطانحسین از سال 1116 تا1126 هجرى ساخته شده و درختهاى چنار كهنسال و نهر آبى كه در آن جریان دارد بر زیبایى تزئینات نفیس كاشیكارى آن افزوده و بناى مزبور را بسیار فرحبخش و روحنواز نموده است.

گنبد مدرسه چهار باغ بعد از گنبد مسجد شیخ لطف الله قرار دارد ولى در مجلل آن كه با طلا و نقره تزیین شده از لحاظ زرگرى و طلاكارى و طراحى و قلمزنى در نظر استادان بزرگ امروز این فن شاهكارى از صنایع ظریفه است و نظیر ندارد. مدرسه چهارباغ از لحاظ كاشیكارى هم انواع مختلف این فن را مانند كاشیهاى هفت رنگ و معرق و گره سازى و پیلى و معقلى واجد است. محراب با شكوه و منبر یكپارچه مرمرى و حجره مخصوص شاه سلطانحسین كاشیكارى معرق اطراف گنبد و داخل مدرسه و درها و پنجره ‏هاى چوبى آلب برى شده از قسمت هاى بسیار جالب و تماشایى این بناى نفیس تاریخى است. :blink:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




گردشگاه چهارباغ‏


اصفهان در سال 1006 هجرى رسماً به پایختى شاه عباس اول انتخاب شده است و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظه‏اى براى ساختن قصرها و پلها و مساجد تاریخى به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فكر ایجاد گردشگاهى مانند چهارباغ هم در همین سال براى پادشاه صفوى پیدا شده و دستور داده شده از محل دروازه دولت (مقابل كاخ فعلى شهردارى) تا دامنه كوه صفه (دروازه شیراز) خیابان طویل و عریضى مشجر احداث شود. در حقیقت چهارباغ بیشتر براى این كه باغ باشد ساخته شده نه خیابان خاصه كه این اسلوب خیابانسازى براى عبور و مرور آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هئیت و تركیب طورى است كه بیشتر براى محل گردش و تفرج بوده تا براى رفت و آمد شهر به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرحریزى شده و بیشتر مخصوص گردش خانواده سلطنتى و درباریان بوده است. از جمله تفریحات زنان حرمخانه شاهى و دیگر زنان شهر یكى این بود كه روزهاى چهارشنبه در چهار باغ اصفهان و پل سى و سه چشمه با روى گشاده و بى نقاب مى‏گشتند و تا مدتى از شب درپرتو مشعلها و شمعها در آنجا به سر مى‏بردند و به شادى و خنده و خوردن و نوشیدن مى‏گذراندند. در این روز تمام چهارباغ (قرق) مى‏شد در اطراف آن خواجه سرایان و ماموران خاصى از عبور مردان شهر به سختى جلوگیرى مى ‏كردند و در این روز فروشندگان چهارباغ همه زن بودند گردش اختصاصى زنان اصفهان در چهارباغ از روز چهارشنبه بیست و سوم ماه صفر سال 1018 هجرى آغاز شده است.

پى یترودولاواله‏سیاح معروف ایتالیایى كه هر وقت صحبت از اصفهان زمان شاه عباس مى ‏شود نام او هم به میان مى ‏آید مى ‏نویسد: چهارباغ بعضى روزها مخصوص گردش بانوان بوده و مسلماً براى یك جاده و معبر عمومى نمى‏توان چنین اختصاصى را قابل شد. طول این خیابان سه میل و پهناى آن دو برابر خیابان رم است ابتداى این خیابان در جانب شهر اصفهان عمارت كوچكى است كه به شكل كلاه فرنگى ساخته‏اند و اطرافش تمام ایوان و پنجره است. این عمارت با نقاشى و تزیینات بسیار دیگرى آراسته شده و براى آن بنا شده است كه بتوان خیابان را از آن مكان بلند تماشا نمود و طول آنرا تشخیص داد. دو دیوار به ارتفاع مساوى در دو سمت خیابان است و پشت این دیوارها تا حدود نصف خیابان باغهایى است كه به شاه تعلق دارد. مردم اجازه دادند داخل این باغها شده گردش كنند و حتى از میوه‏هاى بیشمار آنجا در مقابل اندك انسانیت و تعارفى نسبت به باغبان استفاده نمایند. در طرفین خیابان در فاصله‏هاى مساوى درهاى این باغها دیده مى‏شود كه رو به روى یكدیگر قرار گرفته و هر كدام آنها عمارت كوچك زیبایى است كه فقط براى تفریح كسانى ساخته شده است كه بخواهند در آنجا غذایى بخورند و یا ساعتى را تفریح نمایند. شماره این عمارتها بى اندازه و زیاد و نماى آنها خیلى آراسته و دلربا است و طورى با هم قرینه و جور و متناسب است كه نمى‏توان تصور كرد چیزى دلپذیرتر از آن وجود داشته باشد. درختهاى فراوان در هر سو چه در خیابان و چه داخل باغ در دو سمت دیوارها دیده مى‏شود كه ردیف هم بیك اندازه در فواصل مساوى كاشته شده و چنان سبز و خرم است كه هر اندازه تصور كنید این نقطه با طراوات و دلگشا است. علاوه بر اینها گوشه به گوشه در فاصله‏ هاى معین مقابل بناهاى بسیار زیبا در وسط خیابان حوضهاى بزرگ آب با تناسب صحیح و اشكال مختلف بدون لبه دیده مى‏شود. آب در كف سنگفرش خیابان موج مى‏زند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور پیاده و سواره ساخته‏اند. نهر آب بزرگى كه در وسط خیابان جاریست در جویبارى كه از سنگ ساخته شده جریان دارد و به آبنماها مى‏ریزد در چندین حوض فواره‏هاى بسیار زیبایى دیه مى‏شود و در بعضى از آنها نیز به وسیله احداث پاره‏اى سراشیبها آبشارهایى كه در دنیا نظیر آن به این دلپسندى وجود ندارد درست كرده‏اند. قسمت وسط خیابان و پاى دیوارها با سنگهاى كوچكى فرس شد كه براى مردم و اسبها راحت نیست لكن این طرف و آن طرف خیابان دو نقطه‏اى كه خاك خوبى دارد جا گذاشته و گلهاى رنگارنگى نشانده‏اند. یقیناً این گلها در موسم خود از عطر و منظره زیباى خویش دل و مشام جان را محظوظ و سرشار مى ‏نمایند. در سال 1025 هجرى گردشگاه چهارباغ به طوریكه شاه عباس كبیر انتظار داشته آراسته شده بوده است. اسكندر بیك تركمان مولف تاریخ عالم آراى عباسى در این باره چنین نوشته است:

القصه هر كسى از امرا و اعیان و سركاران عمارات و به وقوف معماران و مهندسان شروع در كار كرده و در انجام ان ساعى گشتند و از ان تاریخ تا حال كه سنه هجرى به خمس و عشرین و الف (1025 هجرى) رسیده و این شگرفنامه تحریر مى‏یابد عمارات باصفا و باغات دلگشا به نوعى كه طرج كارخانه ابداع در عرصه ضمیرمبارك اشرف طرح افكنده بود به حیز ظهور امده در كمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت. درختان سر به فلك افراشته و اشجار میوه دارش گویى به طوبى جنان پیوند دارد. الحاصل هر باغى از آن رشگ جنان و عمارات رفیعش كه به نقوش بدیع مذهب و مزین و به صور مصوران نادره كار آراستگى دارد گویى سدیر و خور نق از آن نشانى است بلكه در عرصه گیتنى نظیر وى و عدیل آن محض خیال و گمانى.

عرصه گیتى نظیر وى وعدیل آن محض خیال و گمانى عجب چارباغى است بهجت فزا

گرش تاریخ آن دل طلب كرد گفتم نهالش به كام دل شه برآید

شادرن سیاح فرانسوى كه در دوره پادشاهى شاه عباس دوم و شاه سلیمان مدتى در اصفهان به سر برده است راجع به خیابان چهارباغ در سفرنامه خود نوشته است: »این خیابان زیباترین معبرى است كه تاكون دیده و یا شنیده‏ام، ولى امروز منظره خیابان چهارباغ به كلى تغییر یافته است. نهر سنگى وسط پیاده رو را پر كرده و خیابان را تسطیح نموده‏اند. باغچه‏هاى گلگارى طرفین پیاده رو براى سواره رو اختصاص داده شده. مغازه‏هاى درجه اول شهر در طرفین پیاده روهاى دو جانب خیابان متمركز شده‏اند. سینماها و تئاترها و پاساژها و مهمانخانه‏هاى جدید جاى سردر باغات سابق را گرفته و از آنهمه گلهاى فراوان كه در وصف آنها گفته شده:

دست نگارین چو به گل مى ‏رسید حرف نچین تا سر پل مى ‏رسید

و از چنارهاى تنومند و شاداب آن دیگرى اثر نیست

در زمان صفویه شهر اصفهان گشترس پیدا كرد و محله هایى تازه بنا نهاده شد. در این محله‏هاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان كه اغلب از جلفا و تبریز واقع در آذربایجان كوچ داده شده بودند، ساكن شدند. در همین زمان در اطراف میدان نقش جهان كه تنها عمارت آن بنایى باقى مانده از زمان امیر تیمور بود و در محل كنونى عمارت عالى قاپو قرار داشت، بناهایى ساخته شده كه هر یك از نظر معمارى از بهترین آثار هنرى و ارزنده این سرزمین به حساب مى‏آید. در حد فاصل عمارتها و محله‏هاى جدید و شهر قدیم اصفهان خیابان بزرگى به صورت تفرجگاهى ساخته شد كه آن را چهارباغ نامیدند. سال احداث خیابان چهار باغ به استناد تاریخ عالم آراى عباسى سال 1006 هجرى قمرى است. هر یك از باغهاى اطراف چهارباغ نامى مخصوص داشته است كه مشهورترینشان بنا به نوشته شاردن جهانگرد فرانسوى، عبارت بوده‏اند از: باغ تخت، باغ چهلستون، باغ كاج، باغ باامیر،باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ فتح آباد، باغ پهلوان حسین، باغ بلبل،باغ مرغداران، باغ خانه شیران، باغ هزار جریب، باغ داوریش حیدرى و باغ دراویش نعمت اللهى.

با گذشت زمان در محل باغهاى اطراف چهارباغ، بناهاى مسكونى و تجارى ساختند و به تدریج به دلیل ماشینى شدن زندگى و نیاز به عبور و مرور اتومبیلها، حوضها و جوى وسط خیابان از بین رفت و به همین منظور آسفالت شدند. نهالهاى تازه‏اى نیز جایگزین درختان كهنسال خیابان شدند. در بخش شمالى چهارباغ نیز خیابان همانند آن ساخته شد كه مجموعاً طول این دو به 6 كیلومتر مى‏رسد. هنگامى كه جهانگرد مشهور ایتالیایى، پیترودولاواله در سال 1025 هجرى قمرى از اصفهان دیدن مى‏كرده است، هنوز محله‏هاى جدید و قدیم با هم مرتبط نبوده‏اند ؛از این رو این جهانگرد چنین نوشته است:

محل تماشایى دیگر اصفهان خیابانى است كه فعلاً خارج از شهر قرار دارد ولى وقتى كه محلات به یكدیگر ملحق مى‏شوند، كاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو تا سه میل و عرض آن شاید دو برابر پنت موله (Pontmolle) در رم باشد. در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان، خانه كوچك چهارگوشى قرار گرفته كه ایوآنهاو پنجره‏هاى زیادى دارد و با تصاویر و نقش و نگارهاى جالبى تزیین شده است. از بالاى این خانه تمام خیابان را به خوبى مى‏توان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است.

پیترودولاواله درباره باغهاى اطراف خیابان چهارباغ كه در پشت دیوارهاى منظم و یكنواخت چهارباغ واقع بوده‏اند چنین نوشته است:

مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصى در مقابل یكدیگر قرار گرفته‏اند و بالاى هر یك از درها عمارت كوچك ولى زیباى ساخته شده كه مى‏توان ضمن گردش و تلفن وارد آنها شد و ممكن است اشخاص غذاى خود را در آن صرف كنند. تعداد این عمارات آن قدر زیاد است و قرینه سازى و تناسب به اندازه‏اى در آنها رعایت شده كه واقعاً زیباتر از آن نمى‏توان تصور كرد. به علاوه در داخل باغها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانى و منظم درختان انبوهى قرار گرفته كه تناسب و نظم ان فوق العاده است. نیز با فاصله هایى چند و غالباً در مقابل خانه‏هاى زیبا حوضهاى بزرگى به اشكال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته است كه مملو از آب است و هر یك از آنها تا كنار معبر عریضى كه براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ؛ به فاصله هایى چند سنگفرش قطع و در زمین گلهاى مختلف كاشته شده است. خیابان را رودخانه‏اى قطع مى‏كند كه عمق آن زیاد نیست و از تركیب هزاران جویبارى كه از كوهستانهاى نزدیك سرازیر مى‏شوند به وجود آمده است.

... روى این رودخانه پلى وجود دارد كه تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تنمام پلهاى رم بیشتر و طول آن حداقل سه تا چهار برابر آن پلهاست...

... بعد از این رودخانه خیابان كماكان با همان دیوارها و درختان و خانه‏ ها و باغ ها و حوض ها ادامه دارد.

پیترودولاواله درباره وجه تسمیه چهارباغ چنین نوشته است:

...خیابان به باغ بسیار زیبایى كه باغ هزار جریب نام دارد منتهى مى‏شود. این باغ و همچنین خیابانى كه بدان اشاره كردم امروز به اسم چهارباغ خوانده زیر در اصل باغهاى چهارگانه‏اى در این محل وجود داشته‏اند كه از مجموع آنها وضع فعلى به وجود آمده است. سطح باغها یكى بالاتر از دیگرى قرار دارد منتها عبور از آتنها با اسب به آسانى صورت مى‏گیرد. در آنجا چیز دیگرى جز رشته درختان پرشاخ و برگ میوه وجود ندارد و تمام آنها آنقدر كوتاهند كه پیاده‏ها و سواران با دست مى‏توانند میوه بچینند و به علاوه هر محوطه‏اى مخصوص درختان خاصى است. مثلاً یك مربع مخصوص درختان انجیز و مربع دیگر مخصوص درختان هلو و به همین نحو الى آخر...

... در عرض و طول باغ راههاى زیادى وجود دارد كه اطراف آن را درختان سرو كاشته ‏اند. این معابر به اندازه‏اى طویلند كه انتهاى آن دیده نمى‏شود. از آخرین باغ كه از همه بلندتر است نهرى عبور مى‏كند و سپس دیوارى آن را محدود مى ‏سازد.

پیترودولاواله وقتى خیابان چهارباغ را با خیابانهاى مشابه آن در سرزمین خود مقایسه مى ‏كند چنین مى نویسد:

...واقعاً داراى عظمتى بى نظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف كنم خیابان پوپولو درم، خیابان پوجیودرناپل، خیابان شهرژن در خارج شهر ژن و خیابان مونرآل در شهر پالرمو، هیچكدام به پاى آن نمى‏رسد

خانم دیولافوا كه سالها پس از انقراض صفویه - زمانى كه چهارباغ از رونق افتاده بود و دیگر از آن همه زیبایى خبرى نبود - از اصفهان دیدن كرده بود، در سفرنامه‏اش چنین نوشته است:

... در این جا پنج خیابان عریض امتداد دارد كه چنارهاى سیصدساله بر آنها سایه انداخته اما در قرون گذشته به این درختان پیر حس ترحمى نشان نداده ‏اند.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


اين طولاني ترين پستي بود كه توي انجمن زده ام ...

soleares
25-10-2006, 21:49
پل سى‏و سه پل‏

این پل كه در نوع خود شاهكارى بى‏نظیر از آثار دوره سلطنت شاه‏ عباس اول است، به هزینه و نظارت سردار معروف او الله ‏وردى‏خان بنا شده. این پل در حدود 300 متر طول و 14 متر عرض دارد و طویل‏ ترین پل زاینده ‏رود است كه در سال 1005 هجرى ساخته شده است. در دوره‌ صفویه‌،مراسم‌ جشن‌ آبریزان‌ یا آبپاشان‌ ارامنه‌ در كنار این‌ پل‌ صورت‌ می‌گرفت‌. ارامنه‌ جلفا، مراسم‌ «خاج‌ شویان‌» را نیزدر محدوده‌ همین‌ پل‌ برگزار می‌كرده‌اند. پل‌ مزبور یكی‌ از شاهكارهای‌ معماری‌ و پل‌ سازی‌ ایران‌ و جهان‌ محسوب‌ می‌شود.

و به روایتی دیگر:

این پل در سال (1011 ه.ق) باهتمام اللهوردیخان سپهسالار شاه عباس و بنا به فرموده شاه مزبور شروع به ساختمان گردید و به طورى كه در عالم آراى عباسى نوشته شده داراى چهل چشمه (دهانه) بوده كه از هر چشمه آب خارج مى‏گردیده، پلى بسیار عریض و طویل و مرتفع، شالوده آن با سنگ و آهك ریخته شده و با آجر و گچ بالا رفته و دو طرف پل غرفات و غلام گردشهاى بلند فوقانى ساخته و چشمه ‏هاى زیرینش زیاد با عرض و مرتفع و طول آن 350 قدم و عرضش بیست قدم و شش معبر باین شرح داشته است:

1- راه وسط كه مخصوص عبور سواره و گردونه‏ها بوده است. 2 و 3 دو طرف پل كه از میان گالالریها ى زیبا مى‏گذشت و به پیاده‏رو تخصیص داشت. 4 و 5 پشت بامهاى گالارى از دو طر ف كه دور آن نرده داشته و موقع طغیان رود تفرجگاه باشكوهى بوده است، سرانجام گالاریهاى پل به وسیله پله‏هاى ظریف بزیر پل متصل مى‏شد و از زیر پل هم موقع كم آبى عبور مى‏كردند. 6 از زیر پل بود.

مساحت این پل را سیاحان انگلیسى چهارصد و نود یارد تعیین كرده‏اند. هفت دهانه این پل گرفته شده و اكنون 33 دهانه دارد و از این رو به پل 33 چشمه شهرت دارد.

این پل را بنامهاى: پل شاه عباسى - پل اللهوردیخان - پل جلفا - پل چهل چشمه - پل سى و سه چشمه خوانده‏اند و وجه تسمیه هر یك چنین است: 1- پل شاه عباسى از آن جهت گویند كه شاه عباس اول دستور بناى آن را داده است و چون بمباشرت و اهتمام اللهوردیخان ساخته شده به پل اللهوردیخان معروف گردیده و از لحاظ اینكه معبر مردم به جلفا بوده آن را پل جلف هم گفته‏اند و چون در ابتداء چهل چشمه داشته پل چهل چشمه و اینك سى و سه چشمه دارد به پل سى و سه چشمه اشتهار دارد.

این پل براى اتصال خیابان چهار باغ كهنه عباسى به خیابان چهارباغ بالا و باغ هزار جریب و عباس آباد ساخته شده است. این پل در جشن آبریزگان و آب پاشان محل اجتماع شاه و بزرگان و شعراء و رجال و سایر مردم بوده است.

شرحى را كه سرپرسى سایكس انگلیسى راجع به این پل نوشته از نظر اینكه بسیار دقیق و وضع پل را در آخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجرى مجسم مى‏نماید عیناً در اینجا نقل مى‏گردد:

خیابان با شكوه چهارباغ از یك طرف به پل اللهوردیخان كشیده مى‏شود، كه با این كه حالیه روى بویرانى نهاده معذا از پل هاى درجه اول عالم به شمار مى‏آید، اینجا از یك شاهراه سنگ فرش شده وارد مدخل عمومى پل مى‏شوند شكل فوق العاده و شگفت آور این پل كه 388 یارد طول آنست مقابل یك جاده سنگ فرش شده‏اى به عرض 30 پا بدین قرار ایت كه در آن سه معبر در سه سطح مختلف تعبیه شده كه یكى از آنها راه معمولى روى پل است كه در دو طرف آن طاق نماهاى سرپوشیده ساخته‏اند. طاقنماها از طرفى برودخانه و از طرفى به همین جاده مشرف مى‏باشند، در بالا و پائین این طاقنماها كه با تابلوى نقاشى شده تزیین یافته بود هر كدام یك پیاده روهائى است كه با پله كانها باین راه اصلى وصل مى‏شود و در كنار سطح رودخانه معبر دیگرى است كه به طول رودخانه امتداد مى‏یابد. تنها انتقاد مخالفى كه براى ساختمان این پل مى‏شود كرد و آن از تصویر هم نمایان است آنكه، پل مزبور در مقابل جریان ضعیف و باریك زنده رود در بیشتر فصول سال بیش از، انداغزه جنبه ظرافت دارد.

در تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهان درباره این پل تاریخى چنین نوشته است:

در انتهاى جنوبى خیابان چهارباغ پل اللهوردیخان است كه به نام بانى و سازنده آن خوانده مى‏شود و در همان موقعى كه شاه عباس دستور كاشتن درختان چهارباغ را مى‏داده رفیق و سپهسالار شاه نیز در ساختمان این پل به وسیله آجر و سنگ تراش فعالیتى به خرج مى‏داد، وضعیت این پل با قدیمش تفاوت زیادى نكرده است. ایوانچه‏ها و غرفه‏هاى زیبا و متناسب طرفین پل كه جاى نشستن اهالى و عبور و مرور است به همان حالت اولیه باقى مانده است. طول این پل 295 متر و عرضش 13/75 متر مى‏باشد. نوشته‏اند كه در ابتدا چهل چشمه داشته و به تدریج سى و سه چشمه شده در سنوات اخیر قسمت زیادى از بستر رودخانه را تصرف كرده و اشجارى غرس نموده بودند به طورى كه چند چشمه پل از عبور آب محروم گشته ممكن بود بكلى متروك شود وى در سال 1330 كه آقاى مصطفى خان مستوفى ریاست شهردارى اصفهان را داشت شهامت و شجاعت به خرج داد و اراضى مزبور را از تصرف غاصبین خارج و مجراى عبور آب چشمه‏ها را باز كرد و اقدام به ساختمان دیوارهاى سنگى در طرف شما رودخانه نموده كه نوز آثارش پابرجا و عملیاتش زبانزد مردم این شهر است. در دوره صفویه ارامنه حق داشتند تا میدانى كه اول پل احداث شده بود جمع شوند و مال‏التجاره و صنایع خویش را با صنعتگران اصفهانى تبدیل نمایند و حق نداشتند از این پل عبور كرده داخل شهر شوند در جل این پل مجسمه رضا شاه كبیر بر روى ستونى بارتفاع 5 متر دیده مى‏شود كه اسبى سوار و به طرف شما متوجه است اطراف این مجمسه فعلاً میدان 24 اسفند و با میدان مجسمه نامیده مى‏شود.

در شمال شرقى پل یعنى اول خیابنى كه به طرف شرق امتداد دارد ساختمان آجرى است كه بیاد مقبره كمال الدین اسماعیل )قبرش در جهانباره است( ساخته شده و خیابان مزبور به نام آن بزرگوار نامیده مى‏شود كه به طرف پل جوئى و خواجو امتداد دارد.

به طورى كه ملاحظه شد گفتار تاریخچه ابنیه تارخى اصفهان وضع پل زاینده رود را در گذشته و حال تشریح كرده و اقتضاء داشت كه براى استحضار سرگذشت پل ایام گوناگون درج گردد.

تاورنیه سیاح فرانسوى راجع باین پل در سفرنامه خود كه نظم الدوله ابوتراب نورى آن را ترجمه كرده چنین نوشته است:

پلى كه در وسط خیابان تقاطع مى‏كند موسوم به پل اللهوردیخان كه بانى آن بوده است مى‏باشند و آن را پل جلفا هم مى‏گویند. این پل تمام از آجر و سنگ بنا شده و سطح آن بیك میزان است. دو طرف آن از وسطش پست‏تر نیست، 350 قدم طول و بیست قدم عرض دارد و زیر آن چندین چشمه و طاق از سنگ ساخته شده كه خلى پست و كم ارتفاع است، در دو كناره پل راهروى به عرض هشت نه پا و به طول تمام امتداد پل كه چندین طاق با پایه‏هاى مرتفع به ارتفاع 25 یا 30 پا سقف آن را نگاهداشته‏اند دیده مى‏شود، اشخاصى كه مى‏خواهند هوا خورى كنند وقتى كه خیلى گرم نباشد از بالاى سقف راهروها عبور مى‏نمایند، اما معبر معمولى از زیر آن راهروها است كه به منزله نرده و نگهبان است و روزه نهائى به طرف رودخانه دراد كه هواى لطیف و خنك از آنه داخل راهرو مى‏شود. زمین راهرو از سطح پل خیلى بلندتر است و به توسط پله به راحتى بالاى آنها مى‏روند. فضاى وسط پل مخصوص عبور گارى و دواب است و تقریباً 35 پا عرض دارد. یك معبر دیگر هم دارد كه در تابستان و وقع كمى آب به واسطه خنكى خیلى مطبوع است و آن از میان خود رودخانه است در خط مخصوصى كه تخته سنگها نزدیك هرم اتفاق افتاده مى‏توان از روى آنها رد شد بدون اینكه پاتر بشود. از تمام دهنه‏هاى زیر پل به واسطه درهائى كه به هر چشمه گذراده‏اند مى‏توان عبور نمود از پلكانى كه در قطر پایه پل ساخته شده از روى پل به زیر چشمه‏ها و طاقها پائین مى‏روند و همینطور پله هائى در دو طرف دارد كه به بالاى مهتابى روى راهروها صعود مى‏نمایند و عرض راه پله‏ها بیش از 2 تواز (4 ذرع تقریباً( است، و در دو طرف نرده و محافظى كشیده‏اند كه از پرت شده جلوگیرى مى‏نمایند.

بنابراین این شش معبر در روى این پل وجود دارد: یكى در وسط و چهار تا در دو طرف كه عبارت است ازى زیر و بالاى هراهرورهاى پلكان تنگى كه به زیر پل مى‏رود حقیقتاً این پل از روى صنعت و استادى بنا شده و مى‏توان گفت قشنگترین صنعت و شاهكار ابنیه ایران است، اما بسى دور است از اینكه به استحكام پل نف پاریس ساخته شده باشد.

سرپرسى سایكس انگلیسى در شرحى كه راجع به پل زاینده رود نوشته بود گفته بود كه این پل با اینكه روى به ویرانى نهاده از پل هاى درجه اول عالم است و اما تاورنیه تعصب ملى نگذارده كه در قضاوت خود انحراف نورزد، گرچه تاورنیه در كلیه موراد نظرش ساده نبود و اغلب خواسته است بناها و یدگر آثار ایران را كوچك و پست جلوه دهد و از دیگران هم استفاده كرده كه در تجلیل اصفهان غلو كرده‏اند.

اینكه آراى مختلفى راجع به این پل نگاشته شد براى امكان استخراج نظر صحیح و صائب درباره آن بود و اینكه درستى و نادرستى نظرهائى چون نظر تاورنیه معلوم گردد. در هر حال اكنون این پل در اصفهان ممتاز و در درجه اول قرار دارد و چون از آثار باستانى به شمار مى‏رود زیر شماره 110، به ثبت تاریخى رسیده است.

شاه عباس اول به طورى كه مورخان و سیاحان خارجى نوشته‏اند در هر حال در جشن آبریزان شركت مى‏كرد و اگر در اصفهان بود در كنار زاینده بود برابر پل سى و سه پل و اگر در مازندران بود در كنار دریاى خزر، و گاهى روى پل سى و سه چشمه برگزر مى‏كرد.

در كتاب زندگانى شاه عباس اول راجع به جشن نوروز كه شاه در سال 1018 هجرى در روى پل سى و سه پل برگزار كرده چنین نوشته است.

جشن نوروز غالباً از سه تا هفت شبانه روز دوام مى‏یافت. گذشته از باغ نقش جهان پل اللهوردى خان را نیز آئین مى‏بستند و چراغان مى‏كردند. و گاه به فرمان شاه عباس بر سر پل مراسم گلریزان صورت مى‏گرفت، و گلهاى فراوان در راه شاه و همراهان او ریخته مى‏شد. از آن جمله در سال 1018 با آنكه جشن فروردین مصادف با ماه محرم بود، به فرمان شاه هفت شبانه روز جشن نوروزى گرفتند و بر سر پل گلریزان كردند و چون مردم اصفهان در چراغان و آئین بندى هنر نمائى بسیار كرده بودند، شاه مبلغ پانصد تومان از مالیات آن سال را به ایشان بخشید.

در تاریخ این جشن و گلریزان میر حیدر معمائى كاشى چنین سروده است:

گل گشت روى پل چو كند خسرو عجم گل گشت روى پل پى تاریخ كن رقم

موضوعى كه باقى ماند تاریخ بناى پل است كه بامر شاه عباس كبیر انجام شده است. آنچه مسلم است در سال 1018 كه جشن گلریزان در حضور شاه عباس انجام گردید پل مزبور ساخته بوده است ولى مورخان سال اتمام را متفاوت نشوته‏اند:

اسكندربیك در عالم آراء در وقایع سال (1011) چنین نوشته:

در انتهاى خیابان باغى بزرگ و وسیع، پست و بلند، نه طبقه جهت خاص پادشاهى طرح انداخته بباغ عباس آباد موسوم گردانیدند و پل عالى مشتمل بر چهل چشمه به طرز خاص، میان گشاده كه در هنگام طغیان آب در كل، یك چشمه به نظر در مى‏آید، قرار دادند كه بر زاینده رود بسته شده هر دو خیابان بیكدیگر اتصال یابد.

حاج میرزا حسن خان جابرى انصارى در تاریخ اصفهان و رى در وقایع اسل 1005 ه.ق( چنین نوشته:

شاه عباس اصفهان را پاى تخت دائمى خود نموده طرح عمارات عالیه انداغخ، سر درب درب قیصریه جنگ او است با ازبكان.

و در وقایع سال (1008 ه.ق) چنین نوشته:

شاه از هرات به اصفهان آمده و تكمیل طرح عمارات و باغات كه هر یك از امراء باغى به نما خود ساخته در حواشى چهار باغ كهنه در چهار باغ بالا.

و نیز در وقایع سال (1008 ه.ق) مى ‏نویسد:

شاه عباس به اصفهان برگشت، اللهوردیخان را فرمود پل زاینده رود را با عمارات دیوانى بساخت.

در وقایع سال (1012) نوشته است:

بناى سر درب عالى عیصریه و كاشى كارى ممتاز آن ...

میرزا علینقى كمره‏اى متخلص به نقى كه از شعراى زمان بوده ماده تاریخى سروده كه ابیات آن چنین است:

فلك قدر الله و یردى كه قدر ز عباس شاه اندر ایام یافت

بامداد بیگ ویردى دادگر پلى كدر آغاز و انجام یافت

بسعى ملك سیرت آقا حسین بخیر العمل حسن اتمام یافت

به دست زبر دست صعب امیر چو بند امیر این بنا نام یافت

پى سال تاریخ این پل نیافت كسى خوبتر از »پل اتمام یافت«

ظاهراً گفته عالم آرا اینستكه پل در سال (1011 ه.ق) ساخته شد و گفته‏هاى جابر انصارى قسمتى حاكى است كه در سال مزبور ساخته شده و قسمتى مى‏رساند كه دستور داده شده كه بسازند و در قسمت نوشته كه ساختن آن با سر در قیصریه مقارن بوده و حال آنكه ساختمان سر در قیصریه را از وقایع سال 1012 نوشته است. و هیچ اشاره بسند این گفته‏ها هم نشده است.

ماده تاریخ منسوب به نقى كمره‏اى هم حاكى است كه ساختمان پل امیر در سال (1005 ه.ق) انجام یافته است ولى تاریخ شروع آن معلوم نیست و باید اذعان كرد كه اگر منظور همان پل چهل چشمه و یا اللهوردیخان باشد محال است كه در ظرف یكسال چینن پلى ساخته شده باشد و حدال باید در سال (1003 ه.ق) شروع شده باشد تا در (1005 ه.ق) به اتمام برسد.

آنچه به نظر مى‏رسد این است كه براى ساختمان عباس آباد مسلم است كه باید ابتداء پل واسطه ساخته شود و سپس شروع به ساختمان آن طرف پل شود. تاریخ ساختمان چهارباغ یعنى اتمام آن مطابق ماده تاریخى كه سروده‏اند و عالم آراء نوشته است. هزار و پنج هجزرى است و ماده تاریخ چنین است:

عجب چارباغى است بهجت فزا گرش ثانى خلد گویند شاید

چو تاریخ آن دل طلب كرد گفتم: نهالش به كام دل شه بر آید

كه با حساب حروف جمل با هزار و پنج مطابقت دارد و نیز تاریخ تكگائى كه در خیابان چهارباغ طبق دسترو شاه عباس ساخته شده سال هزار و یازده است كه در تذكره نصرآبادى به نقل از تاریخ جلال منجم به شاه عباس اول منسوب شده و آن ماده تاریخ چنین است:

كلبه‏اى را كه من شدم بانى مطلبم تكیه سگان على است

زین سبب فیض یافتم ز اله كه مرا مهر با على ازلى است

خانه دلگشا شدش تاریخ چونكه از كلب آستان على است

و از طرفى اللهوردیخانه در سال (1004 ه.ق) از طرف شاه عباس اول به ایالت فارس منسوب گردید و در آنجا به اداره امور و تمشیت مى‏پرداخت تا اینكه حكومت كهكیلویه هم بر حزوه حكومتش افزوده گردید و از مجموع این تواریخ استنباط مى‏شود كه شاه عباس پس از استقرار به سلطنت و پیش از اینكه مقر خود را صافهان قرار دهد در صدد بوده كه اصفهان را به پایتختى انتخاب كند و از این رو دستور داده بود كه طرحهائى براى آبادى اصفهان مهیا كردن آن براى پایتختى ریخته شود و شاید اعزام اللهوردیخان به فراس هم از این نظر بوده كه اقدامات عمرانى اصفهان هم زیر نظر او قرار گیرد و عمدتاً باید عمران اصفان از بعد از تاریخ اعزام اللهوردیخان یعین بعد از سال (1004 هجرى) انجام یافته باشد و تقریباً هم همین طور است چه مطابق ماده تاریخى نقى كمره‏اى هم ساختمان پل اللهوردیخانه در سال (1005 ه.ق( اتمام یافته و عمران خیابان چهار باغ در (1005 ه.ق) و تكایا چهارباغ در (1011 ه.ق) و در سال (1025 ه.ق) تمام ساختمانهائى كه از زمان شاه عباس شروع شده بوده سرانجام یافته بوده است.

و اما اینكه گفته شده در سال (1011 ه.ق)مأمور ساختمان پل شده با تاریخ اتمام پل كه (1005 ه.ق) باشد مغایر است، مى ‏توان گفت اللهوردیخان ابتداء طبقه زیرین پل را براى امكان عبور و مرور ساخته بوده كه در (1005 ه.ق) به اتمام رسیده بوده و بعد در (1011 ه.ق) مأمور شده كه پل را به اتمام برساند یعنى طبقه بالا را نیز بسازد كه در موقع طغیان رودخانه هم عبور و مرور از طبقه دوم مقدور باشد و شاید طغیان رودخانه زاینده رود موجب تكمیل پل بوده است و با این فرض دیگر مغایرتى در بین نخواهد بود.

نظر دیگرى هم امكان دارد و آن این است كه بگوئیم پل موضوع ماده تاریخ نقى كمره‏اى در فارس بوده نه در اصفهان ولى چون در تاریخ چنین اشاره‏اى نشد ناچار باید پل موضوع ماده تاریخ نقى را همان پل سى و سه پل دانست.

*hamedkhatar*
25-10-2006, 23:28
ممنون دوست عزیز
خدایی کل ایران رو رو بگردی جایی باحال تر از اصفهان پیدا نمیکنی واقعلا خیلی سبزه (چشم حسود بترکه) حالا اگه فردا زلزله نیومد اصفهان :ohno:

ولی کو حال خوندن این همه مطالب
:biggrin:

Asalbanoo
26-10-2006, 00:03
هوارتا هوارتا ايول به رفيق عزيزي كه اين تاپيكو زد
اصفهان واقعا جايي قشگي مخصوصا واسه عشاق
يه جاي دنج تو فصل بهار و تابستان حد فاصل بين پل فازي و پل مارنون است سمت راست رودخانه.زير درختهاي بيد مجنون
باغ گلها هم بد نيست

Asalbanoo
26-10-2006, 00:07
شهر من من به تو مي انديشم نه به تنهايي خويش

از پس شيشه تو را مي بينم كه گرفتي مرا در بر خويش

چون گفته شده در اين تاپيك هركي چيزي در مورد اصفهان مي خوتد بگه با احترام تمام به عقايد همه دوستان لطفا در حين نوشتن مطالب حتما احترام به همه اصفهاني ها را هم در نظر داشته باشيد

AK1
26-10-2006, 00:13
به نظر من بايد يك بخش به نام ايران شناسي باز كنيم و اطلاعات رو تو انجا قرار بديم نه؟
براي هر شهر يه تاپيك [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

magmagf
26-10-2006, 01:12
اقا سامان اختيار داريد
مرسي تازه كه لطف داشتيد و سعي در معرفي شهر قشنگ و زيباي ما كرديد
دستتون درد نكنه

soleares
29-10-2006, 18:22
مخلص تك تك دوستان عزيزم هستم يه مدت كوتاه نمي تونم چون دارم روي يك شركت كار مي كنم بقيه مطالب رو بعدا قرار مي دم 10 -20 تا موضوع ديگه مونده ...

متشكرم از فرانك خانم عزيز امير دوست گلم در تاپيك رد آلرت و عسل بانوي عزيز كاربر فعال انجمن ها ... منتظرم باشيد ..

nightmare
29-10-2006, 18:45
مرسی از این تاپیک ،
خوب از اصفهانی های عزیز که اطلاعی دارن ، آیا منار جنبان هنوز هم هست؟ سالمه؟ یه بار تجربش رو داشتم ، جالب بود ....
ممنون میشم بگید.

تا بعد....

Meisam
30-10-2006, 01:03
سلام ...
تاپیک رو ویرایش کردم ، دوستان به بحثشون ادامه بدن

یه تذکر برای کسانی که به قصد منحرف کردن تاپیک ها ، پست های بی محتوا ارسال میکنند و این تاپیک رو هم در عرض چند ساعت منحرف کردند ... این آخرین باری بود که مدارا کردم
برای رعایت حال سایر دوستان هم که شده دفعه ی بعد برخورد میکنم



ممـنــون :)
مـیـثــم

Asalbanoo
30-10-2006, 09:34
بله عزيز منار جنبان هنوز هم هست.اما اجازه داده نمي شه كه تكانش بدهيم.( به خدا جدي مي گم چون دو تا چوب گذاشتند كنارش و نمي شود تكانش داد)
پيشنهاد مي كنم دوستاني كه به اصفهان تشريف مي اورند سري هم به هتل عباسي بزنند. اونجا هم خيلي قشنگ.خيلي خيلي.

soleares
31-10-2006, 16:37
ميشه يه توضيح مختصري درباره منار جنبان از زبان يه اصفهاني بشنوم ؟

magmagf
31-10-2006, 20:26
این بنا به‏ صورت یك بقعه و دو مناره است كه بر روى قبر «عمو عبدالله» از زهاد و صُلحاى معروف قرن هشتم هجرى بنا شده است. ایوان منارجنبان یكى از نمونه‏ هاى ابنیه سبك مغولى ایران است و از آن دوره كاشى‏كارى‏هایى هم دارد. مناره‏ ها بعداً و در تاریخى كه درست معلوم نیست و احتمالاً در آخر عصر صفویه به ایوان مزبور اضافه شده و با حركت دادن یكى از آنها، نه تنها مناره دیگر به حركت درمى‏آید بلكه تمامى این ساختمان مرتعش مى‏شود.

شهرت منارجنبان اصفهان از دیرباز به این خاطر بوده است كه هر گاه یكى از مناره‏هاى طرفین ایوان بنا را مى ‏جنبانده ‏اند این حركت به مناره دیگر هم منتقل مى ‏شده است. چگونگى این حركت و انتقال آن به مناره دیگر - اگر چه دیرگاهى تعجب بسیارى از مردم و بازدیدكنندگان آن را بر مى ‏انگیخته است - از دیدگاه صاحبنظران و آنان كه بر امورى چون معمارى آگاهند، چندان شگفت و غیر طبیعى نیست آنان بر این باورند كه در تمام بناهایى كه چنین شكل و مناره هایى دارند حركت هست و اگر در اینجا بسیار چشمگیرتر است دلیل آن باریكى و سبكى این مناره هاست و گرنه جهانگردان و سیاحان به مناره ‏ها و ساختمان هایى كه به همین طریق مى ‏جنبیده ‏اند در نقاط دیگر جهان اشاره كرده ‏اند.

منارجنبان اصفهان در حقیقت بقعه ‏اى است كه بر مزار شیخى زاهد و عابد به نام عمو عبدالله كه در ذیحجه سال 716 هجرى قمرى وفات یافته، ساخته شده است و در آغاز تنها ایرانى بوده است كه بعدها دو مناره معروف منارجنبان را به ساختمان آن افزوده ‏اند. بنابراین بى شك ساختمان ایوان و مناره‏ ها پس از سال 716 هجرى قمرى آغاز شده و به انجام رسیده است. منارجنبان بر سر راه اصفهان به نجف آباد در روستایى به نام كاردالان قرار دارد. هر یك از دو مناره این بنا 17 متر بلندى دارد و ارتفاع بنا 10 متر است.

كاشی هاى لاجوردى و فیروزه‏اى زینت بخش این بناست و برمزار آن روحانى زاهد و عابد قطعه سنگى مرمرى قرار داده‏ اند كه سوره یس از قرآن كریم حاشیه آن را زینت داده است. كتیبه ‏هاى دیگرى نیز در این آرامگاه هست كه از آن جمله است كتیبه‏ اى بر سنگ مرمر بالاى سنگ اصلى كه از عمد عبدالله به عنوان یك مرد پرهیزگار و زاهد نام مى ‏برد و تاریخ او را نیز ذكر مى ‏كند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

mercedes
01-11-2006, 08:42
مرسی از این تاپیک ،
خوب از اصفهانی های عزیز که اطلاعی دارن ، آیا منار جنبان هنوز هم هست؟ سالمه؟ یه بار تجربش رو داشتم ، جالب بود ....
ممنون میشم بگید.

تا بعد....
حدود سال 74 من یه بار تجربه کردم. برای بالا رفتن از برج خیلی باید مراقب بود چون ممکنه گری بیفتی و دیگه در نیای . موقعی هم که تکونش دادم باورم نشد خیلی جالب بود یه صدایه هبهمی هم میداد اون روز کلی توریست ژاپنی اونجا بودند و از دیدن این منظره متحیر شده بودند یه لحظه به ایرانی بودن خودمون افتخار کردم.
............
بازم به اون نصف جهان برگردم

برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود....... ترانه و شعر و سرود. این ترانه براتون آشنا ست؟

soleares
01-11-2006, 18:43
پل خواجو (پل شاهى)

این پل كه از اواخر تیمورى شالوده‏ هایى داشته به امر شاه‏ عباس دوم در سال 1060 به صورت امروزى آن ساخته شده است. در وسط این پل براى اقامت موقتى شاه صفوى و خانواده او ساختمان مخصوصى كه به نام بیگربیكى شهرت دارد بنا شده كه هم‏ اكنون وجود دارد و طاق هاى آن داراى تزئینات نقاشى است. نام‌ پل‌خواجو، تحریف‌ كلمه‌ «خواجه‌» است‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ لقب‌ بزرگان‌ وخواجه‌های‌ عصر صفوی‌ نام‌ گذاری‌ شده‌ است‌.

این پل در انتهاى شرق خیابان كمال اسماعیل اصفهانى و انتهاى جنوبى خیابان خواجو واقع شده است. به طورى كه باستان شناسان تحقیق كرده‏اند پل مزبور بر روى پلى كه در پیش وجود داشته و خرابى بآن راه یافته بوده بنا گردیه است.

در باب ساختمان این پل و زمان ساختنمان و بانى ساختمان و كیفیت آن اقوال گوناگونى نوشته‏ اند ولى آنچه مناسب به نظر مى ‏رسد شرحى است كه مؤلف تاریخچه ابنیه تاریخى اصفهانى در این باب نگاشته و از این رو نوشته مزبور عیناً نقل مى ‏گردد.

در انتهاى شرقى خیابان كمال اسماعیل و انتهاى جنوبى خیابان خواجو كه به طرف تخت فولاد (قبرستان اصفهان) و راه یزد مى ‏رود پل زیبا و تاریخى خواجو واقع شده - این پل بر روى خرابه ‏هاى پل حسن بیك به وسیله شاه عباس دوم صفوى در سال (1065 ه) ساخته شده است. آن را با اسامى: پل خواجو - پل حسن بیك پل بابا ركن الدین - پل گبرها نوشته ‏اند.

تارونیه سیاح اروپائى نوشته است كه در دو طرف خیابان این پل دو خانه وجود دارد كه متعلق به شاه است و رودخانه در هیچ كجا بسترى بقشنگى این ندارد و چون این محل از همه جا گودتر است همین امر تا اندازه‏اى شاه عباس را وادار به ساختمان این پل نمود و چون محل گبرها آن طرف رودخانه بوده براى این كه آنان از خیابان چهارباغ نگذرند و از این پل كه راه را كوتاهتر مى‏نمود زودتر به منزل برسند ساخته شد و تاریخ آن 1057 تا 1077 هجرى است.

و نیز نوشته شده است وقتى كه پل به اتمام رسید به همان نام حسن بیك نامیده شد. این پل كه طولش 150 متر و عرضش 14 و معبر آن 7/5 متر مى‏باشد از سنگ و آجر ساخته شده و 21 جوى و 26 چشمه دارد.

این پل به منزله سد و از حیث معمارى و استحكام بى اندازه زیبا و بى نظیر آن، شامل چهار طبقه و در دو طرف داخلى معبر فوقانى هر طرف 51 غرفه بزرگ و كوچك دارد.

طول سنگهاى این پل متجاوز از دو متر و امتداد ستونهاى فاصله هر چشمه به سقف 20 متر است جلو هر سقف و دیوار پیش آمدگى و فرو رفتگى وجود دارد اگر تخته‏اى با اندازه دهانه پل ها بگذارند آب رودخانه بالا آمده و مدتى ذخیره مى‏شود.

و در قدیم مواقع جشن و غیره نیز قایقرانى مى‏نموده‏اند و. در هذه السنه از طرف شهردارى تخته گذارى و قایقرانى و منظره زیبائى ایجاد شده و چنانچه براى خسرانى نداشته باشد، اقدام خوبى است اما نه براى همیشه. در قسمت شرقى پل طرفین دو صفه مسطح سنگى وجود دارد و در وسط آن دو تقریباً در كف رودخانه سنگرس مفصلى دیده مى‏شود و چنانچه نوشته‏اند دریاچه‏اى وجود داشته كه از فواره‏هاى آن جستن مى‏نموده است، تا كف رودخانه یازده پله سنگى مى‏خورد، دو طرف شرقى قسمت پائین پل دو شیر سنگى بزرگ از قدیم موجود است كه در بى مبالاتى و جهالت افراد خرابیهائى بدان وارد شده. غرفه‏ها و اطاقهاى وسط پل به همان طرز نقاشى و طلاكارى دوره صفئویه باقى است و طبقه بالاى اطاقها را در چندین سال قبل خراب نموده‏اند. پشت بغلهاى این پل از كاشیهاى خشت هفت رنگ تزیین شده كه متأسفانه در اثر لاقیدى بى مواظبتى مسئولین امر و یا ت.ثیر باد و باران همه ساله تعداد زیادى از آنها خراب و از بین رفته بود. از وسط پل در طرفین تالار دو راه پله موجود است كه به وسیله آن دو طبقه زیرین مى‏توان رفت و آمد كرد. تاریخ تعمیر این پل مطابق كتیبه كوفى كه در طرف راست جنوبى پل رو بكار خانه نور است در سال 1290 هجرى بسعى نصر الله خان در زمان ناصر الدین شاه قاجار مى‏باشد.

اطراف پل مانند قدم در ایام بهار و تابستان و روزهاى تعطیل محل گردشگاه عموم اهالى است و بعضى روزها به حدى جمعیت زیاد است كه راه عبور و مرور در طبقه دوم تقریباً مشكل مى‏شود.

در كتاب عباسنامه تألیف محمد طالهر وحید قزوینى به سال (1110 تا 1015 ه( شرح مفصلى راجع به ساختمان پل حسن آباد »خواجو« نوشته به خلاصه اینكه پس از اتمام شاه عباس دوم دستور آئین بستن و گلریزان نمودن پل را به عهده و اهتمام مقصود بیك سفره چى باشى واگذار نمود و تزیین هر یك از طاقهاى آن پل به عهده یكى از امرا محل گردید و چشمه‏هاى وسط كه به منزله دل در بدن و معنى در سخن است از طرف شاه آئین بسته شد و مى‏نویسد: آب رودخانه را ببالا پل سد نموده به طورى كه فواره حوض آن تقریباً سه گز مى‏جست، سایبانهاى زرنگار از مبداء تا منتهاى پل بر سر پا بود و رشته‏هاى مفتول جهت آویختن فانوس و قنادیل به طرحهاى مختلف كشیده بودند.

و در هر مجلسى فرشهاى قالى كرمانى و قائنى افتاده بود و در هر حجره‏اى شاهد سنبل مو بر پاى ایستاده و جوانان خطه ارم عباس آباد و سیمبران خوش اب ورنگ هندو و ارامنه شمشاد قامت گلرخسار مجلس را به صورت نگار گردانیده بودند و اعلیحضرت ضل‏اللهى كامران و كامیاب تا حین طلوع صبح عالمتاب در عبارت شرقى پل مزبور استراحت و امرا و مقربان و ملازمان هر یك در حجرات مختلف خود غنودند.

حبذا زین پل مبارك فال كه بود آسمان جاه و جلال

بر سرش سایبان رنگارنگ چون كله بر سر بتان فرنگ

باطن او ز جوشش سرشار چون رگ شاخ گل به فصل بهار

×××

گشت در عهد پادشاه زمان جنتى بر پل صراط عیان

×××

در آن خلد برین گردیده پیدا ز مینا شمع و از آیینه مینا

كس از بینندگان كم دیده انسان چراغان در چراغان در چراغان

در وصف ساختن دریاچه و سد بر روى پل مزبور بابا محمد على اصفهانى حدود (1081 ه.ق( از شعراى مصاحب حكیم شفائى چنین سروده است:

ندانم چوئن كنم تعریف آن پل كزو ایجاد شد راه توكل

شكوه بحر اگر آنجا كشد سر جهد مانند میمونى ز چنبر

و نیز شیخ رمزى كاشى در تاریخ بستن سد بر روى زاینده رود چنین نوشته:

سدى كه از خارا به پیش زنده رود از عطاى شاه دین عباس ثانى بسته‏اند

در تاریخش گذشت از آب رمزى و نوشت:

(سد اسكندر بآب زندگانى بسته ‏اند)

(1076)

از مزایاى اختصاصى این پل سدى بوده كه براى آن در موقع ساختن در نظر گرفته ‏اند كه هر زمان اقتضاء داشته با بستن چشمه‏ هاى پائین آب بالا مى ‏آمده و حكم دریاچه و سدى پیدا مى ‏كرده و از این رو گفته ‏اند:

داراى جهان پناه عباس دریاچه و سد و پل بنا كرد

و بناى این سد و دریاچه براى این بوده كه منظره عمارات و باغهاى واقع در آن محل باشد و در هنگام جلوس در آن عمارات و باغات از منظره دریاچه‏اى كه با بستن سد ایجاد مى‏گردید لذت برند.

منظور از عباس كه در شعر بالا گفته شد عباس ثانى است كه امر ببناى ل و سد نمود، زیرا بانى آن همان شاه عباس دوم است و تاریخ بناى پل (1060 ه.ق) و بناى سد (1068 ه.ق) بوده است.

این پل علاوه بر اینكه براى عبور و مرور قوافل و عابران ساخته شده بود براى تفرج و گردش مردم و پادشاه نیز مستعد بوده است. چنانچه از قصص الخاقانى نقل شده در سال (1060 ه.ق( كه پل ساخته شد و به پل شاهى اشتهار یافت بعد از تعطیلات نوروز آن سال بر حسب فرمان شاه عباس ثانى پل را آئین بندى و چراغان كردند و هر یك از غره‏هاى آن را یكى از امراء و بزرگان تزیین نمود و براى جشن مهیا گردید و سائراى مشهدى قصیده‏اى در 45 بیت و نیز صائب تبریزى قصیده‏اى در وصف آن چراغانى و جشن سروده‏ اند.

مؤلف تاریخ اصفهان ورى چنین گفته:

و اما مبانى شگرف اصفهان یكى پل هائى است كه روى زاینده رود زده شده مانند پل بابا ركن الدین كه به پل خواجو معروف است. ریشه و اساسش قبل از عجم بوده و زمان تركمان‏هاى آق‏قوینلو تعمیرى از آن شده و به عهده صفویه مرتبه بالا را طرح انداخته و در بیگلربیگى صدر اصفهانى روى مرتبه فوقانى بالاخانه ساخته بود بنام خود كه در 1310 اجزاى ظل السلطان خراب كردند و راه چهارباغ نو است براى تخت پولاد.

اینكه مؤلف تاریخ اصفهان ورى گفته اساسش قبل از عجم بوده معلوم نشد چه زمانى را در نظر داشته است ولى آنچه مسلم مى‏نماید اینستكه پیش از دولت اسلام اساس آن پل وجود داشته و در زمان تركمانها تعمیرى از آن شده و در دوران صفرویه طبقه بالاى آن ساخته شده و در زمان بیگلربیگى صدر اصفهانى روى مرتبه فوقانى بالاخانه‏اى به نام خود ساخته كه در سال (1310 ه.ق( از طرف ظل السلطان خراب گردیده است.

این پل را باسامى: بابا ركن الدین - خواجو - گبرها - شیراز - حسن آباد - پل شاهى تیمورى خوانده‏اند اما اینكه آن را پل بابا ركن الدین گفته‏اند از این جهت است كه در تخت فولاد كه نزدیكى جاده قدیم شیراز واقع شده قبر و بقعه بابا ركن الدین كه از عرفاى معروف زمان خود در 26 ربیع‏الاول سال (769 ه.ق( وفات كرده در آنجا واقع وم مورد توجه و مزار عمومى است از این رو پل به نام او معروف گردیده است.

اما نامیدن آن به پل خواجو به مناسبت این است كه در مجاورت محله خواجو ساخته شده و پل شیراز از این نظر كه نزدیك جاده اصفهان به شیراز واقع گردیده و پل گبرها از نظر اینكه گبرها از این پل به محله خود مى‏رفته‏اند و پل حسن آباد از جهت این كه محل خواجو را در قدیم حسن اباد مى‏نامیده‏اند و اما پل شاهى از این جهت بود كه چون شاه عباس دوم در سال یكهزار و شصت پل را كامل كرد و از هر جهت آراسته گردید به پل شاهى معروف گردید و تیمورى از آن نظر گفته‏اند كه تیمور به داماد خود حسن پاشا دستور داده بود كه آن پل را بنا كند و بنا كرد.

مؤلف صنف جهان در باب پل خواجو چنین نوشته است:

پل هشتم - پلى است كه الحال به پل خواجو اشتهار دارد زیرا كه در آخر چهارباغ مشهور به خواجو واقع است و قبل از چهار باغ در آخر و كنار آن محله واقع بوده و پل طرف یمین است و در اول قبل از خرابیها بر سر محله حسن آباد بوده و بانى آن را به اسم پل حسن آباد موسوم نموده بوده و چون محله حسن آباد در فترت افغان و فتنه‏هاى بعد از آن خراب و بكلى از آبادى افتاده است و محله خواجو نزدیك آن بوده به اسم آن معروف شده. این ل در كمال خوبى و زیبایى است و زیاده خوش نماتر از پلى سى و سه چشمه است اما با آن عرض و طول نیست لكن به همان استحكام ساخته شده و دقیقه‏اى از استحكام و خوش نمائى را فرو گذار ننموده‏اند، آن را شاه عباس ثانى بنا نموده و میرزا طاهر وحید تخلص كه در آن زمان وقایع نگار و مورخ زمان آن پادشاه بود آن را ضبط و در تاریخى كه به نام او نوشته ثبت نموده است و آورده كه در محل این پل یك پل كهنه مدروس و ویران بود و شاید آن پلى بوده است كه در كتاب ماروخى با اسم جس حسین نوشته شده و باالجمله به حكم پادشاه آن را خراب نموده و برداشتند و این پل را به این وضع خوب و هیئت مرغوب مشتمل بر بیست و چهار چشمه به زمان اندك بساختند و چون پیش محله حسن اباد و جنوب آن بوده ان پل حسن اباد نام نهادند و تصریح نموده است كه یك طرف آن باغ سعادت آباد است كه مشتبه به پل دیگر به هیچ وجه نیست و مرحوم امیر الشعراء رضا قلى خان هدایت تخلص نیز در كتاب روضةالصفاى ناصرى در آخر احوال شاه عباس ثانى اشاره‏اى از بناى این پل از پادشاه مذكور نموده است. بر بالاى این پل به دستور خیابان و دو طرف غرفه‏ها بسته‏اند و سرطاقهاى غرفه‏ها را كاشى كارى نموده و در میان آن عمارت و نمائى ساخته‏اند كه در غرفه‏ها و آن عمارت همه نشیمن مردمان عام و خاص مى‏باشد كه به تفریج و تماشا آیند و شاه عباس بعد از اتمام آن در آنجا چند شبى جشن و چراغان خود را كه موسوم به فتح آباد است متصل به این پل بنا كرده است. زیر این پل را به طرز دیگر ساخته ‏اند كه زیاد از حد مزید حسن آن گشته. دو طرف شرقى و غربى پل را كه جهت دخول و خروج آب است مهتابى طرح انداخته و میان پل ها را طاقنمائى ساخته‏اند و در میان هر طاقنمائى نه بزرگ سنگى بنا كگرده‏اند كه آب قسمت آن چشمه از میان نهر مى‏رود و دو طرف آن شهر راه روى است كه مردمان بر سر آن مى‏روند و مى‏نشینند و گاهى كه در فصل بهار اب زیاده طغیان مى‏كند تا بالاى جویهاى میان آمده راه عبور و مرور را مى‏بندد و براى مهتابى روى به مشرق در میان ممرهاى آب و محل ریزش آن زینه‏ها قالب آب ساخته‏اند كه مردمان بر آن نشسته از صفا و تماشى آب محظوظ شوند و نمائى دیگر به طرف طول در میان پل ساخته‏اند ایوان مانند از اول تا آخر چشمه‏ها محاذى یكدیگر، چنانچه از اول چشمه آخرى آن پیدا است مجملاً مانند این پل و پل سى و سه چشمه پلى بایران ساخته نشده و بنفاست و استحكام آنها نپرداخته‏اند. و در نزد مردم عامل و كسانى كه از تاریخ خبر ندارند این پل به پل حسن خان تركمان مشهور شده است و مراد ایشان امیر حسن بیك آق‏قوینلو است كه امیر آذربایجان بوده و بر این سمتها نیز فرمان روا بود ولیكن او هرگز به این جاها نپرداخته و چنین همت و سلیقه نداشت بلكه تمام دولت او به همه عمر به قدر خرج این پل نبوده است و او قبل از زمان سلطنت صفویه بوده و سلطنت از اولاد او به صفویه منتقل شده و اگر این پل را بنا نموده بود و شاه عباس بزرگ كه بسیار سال بعد از او بود و این وضع و تركیب را دیده بود سلیقه شاه عباس هرگز به وضع و هیئت پل سى و سه چشمه رضا نمى‏داد و همت به شكل و وضع به از این مى‏گماشت نه كس از آن، چه این پل فایق دارد و زیاده قابل تعریف و تحسین است هزار آفرین به دانش و ذهن مهندسان آن زمان و صد هزار آفرین به همت آن پادشان به فروتمكین باد كه ذره‏اى در مخارج آن خست و اهمالى ننموده است و مسلماً وجه اشتباه نزدیكى اسم شده و از بى خبرى پل حسن آباد را پل حسنخان گفته و دانسته‏اند و حال آنكه آن هم غلط است نه خان است و نه شاه بلكه امیر حسن بیك تركمان است و هرگز لقب خانى و شاهى نداشته.

از گفتار مورخان معلوم گردید كه در جاى كنونى پل هاى خواجو پل دیگرى بوده كه به وضع آندراس در آمده بوده و قابل استفاده نبوده است و از این رو شاه عباس دوم دستور داده بر طبق نقشه پلى بر روى زاینده رود كه در نزدیكى باغ سعادت آباد و عمارت آینه خانه بوده ساخته شود و كاركنان بر طبق دستور ساعى بوده‏اند كه این پل از پل اللهوردیخان و سایر پل ها زیباتر و بهتر ساخته شود و مسلم پل با وضع كنونى بعد از شاه عباس دوم ایجاد شده و پلى كه پیش بوده، اهمیتى از نظر ساختمان نداشته است و مسلم سطح معمارى آن پل در هنگام احداث پل اللهوردیخان پائین‏تر بوده است.

در طول این پل اختلاف است، چنانچه در گفته‏هاى پیش نوشته شد طول را 150 و عرض را 14 متر نوشته‏اند ولى در گنجینه آثار تاریخى اصفهان طول 132/5 متر و عرض 12 متر نوشته شده است.

عدد چشمه مهى این پل را بعضى 26 و برخى 24 و كسانى 21 و دیگران 28 نوشته‏اند و گمان مى‏رود بعضى از چشمه‏هاى آن در زین شن و خاك مسطور شده باشد.

این پل شماره 111 به ثبت تاریخى رسیده است.

soleares
01-11-2006, 18:46
پل شهرستان‏

قدیمى‏ترین پل زاینده‏ رود است كه به عقیده بعضى از محققین اساس امروز آن ساسانى است ولى ریشه و پایه هخامنشى دارد و قسمتهاى فوقانى آن الحاقاتى از آثار دوره دیالمه و سلاجقه را در بر مى‏گیرد. این‌ پل‌ قدیمی‌ در ناحیه‌ «جی‌ قدیم‌» ‌ واقع‌ شده‌ و از نظر معماری‌ فوق‌العاده‌ جالب‌ توجه‌ است‌ و یكى از پل هاى باستانى است كه در چهاركیلومترى مشرق اصفهان واقع و از دو طرف از آن پل عبور مى‏كنند. یكى از خیابانهاى مشتاق و سارویه و از دامنه تپه اشرف و دیگر از دالان بهشت؛ در دوطرف این پل بیشه و باغها و آپارتمانهاى تابستانى وجود دارد.

این پل از نظر معمارى بسیار جالب و بعقیده باستان شناسان مربوط به دوره ساسانیان است و پایه ‏هاى آن بر روى سنگهاى طبیعى كف رودخانه استوار گردیده است عده‏اى هم ساختمان آن را به دوره دیلمیان مربوط مى ‏دانند. این پل در نه كیلومترى مشرق پل خواجو واقع شده است ثبت این پل در گردش ادارى است.

امروزه این پل را پل شهرستان مى‏ نامند، ولى در روزگاران قدیم جسر حسین و پل جى هم نامیده مى‏شده. از نویسندگان قدیم، مفضل بن سعدبن‏حسین مافروخى اصفهانى در كتاب خود بنام محاسن اصفهان، از این پل بنام جسر حسین یاد كرده است و قصرهایى كه نزدیك این پل بنا شده بوده را ستوده است. با توجه به مطالب كتب تاریخى و آثار به دست آمده كه به آن اشاره خواهد شد، پل مذكور از پل‏هاى معروف اصفهان در دوران دیلمیان و سلجوقیان بوده است. بر پایه شباهت پل شهرستان با پل‏هاى ساسانى خوزستان، مانند: پل شادروان شوشتر و پل دزفول، اساس و بنیاد این پل را به دوران ساسانى نسبت داده‏اند. زیرا توجه ساسانیان به پل سازى كه یكى از لازمه‏هاى شهرهاى كنار رودخانه یا است شهرت دارد.

اقدامات ساسانیان در زمینه ایجاد تاسیسات زیربنایى، نظیر جاده، پل، سد و كانال‏هاى آبرسانى، نشانه‏اى از توجه آنها به برنامه ریزى عمرانى است و از پیش مى‏توان پذیرفت كه شكوفایى زندگى شهرى با جمعیت رو به افزایش شهرها، بدون وجود تجهیزات فوق، امكان‏پذیر نبوده است. برخى از آثار بجا مانده از تاسیسات ساسانى و همچنین اشارات مورخین اسلامى به جنبه هایى از اقدامات مزبور، بیانگر توجه ساسانیان به هر دو نوع برنامه ریزى فوق الذكر است. افزایش جمعیت و گسترش ابعاد شهرها، بى شبهه مسایل متعدى بر كارگردانان عصر ساسانى مطرح مى‏كرد كه از آن جمله، مشكل تامین آب مردم بود. ساسانیان سدهاى متعدد بدین منظور ایجاد كردند و به توزیع آب، میان شهرنشینان اهتمام نمودند. سپس با استفاده از نوشته ‏هاى اصطخرى و این حوقل در مى‏یابیم كه حتى قرنها پس از اسلام، اداره تقسیم آب در شهرهایى چون سمرقند، به عهده زرتشتیان بود.

سمرقند، منبع آبى مهم و شبكه توزیعى از لوله‏هاى فلزى (قلعى) داشت و نمودارى از ابتكارات ارزنده ساسانیان به شمار مى‏رفت. توزیع آب در محلات نیشابور نمونه دیگرى از اقدامات ساسانیان در زمینه تاسیسات آبرسانى شهر ى است. در زمان قدیم، آب رودخانه‏اى را كه از طرف شمال به شهر نیشابور سرازیر مى‏شد، از زیرزمین به داخل شهر مى‏آوردند و آن را پس از رسیدن به شهر، به وسیله رشته‏هاى متعدد قنوات به محله‏هاى و خانه‏ها تقسیم مى‏كردند. به طورى كه تقریباً بیشتر مناطق، داراى آب جارى بوده است.

تقسیم آب زاینده رود نیز همانطور كه ذكر شد، به اردشیر بابكان نسبت داده شده است. شاید احداث مادى ‏هاى اصفهان نیز از اقدامات دوره ساسانى باشد. این رسته یادآور مى ‏شود كه نامگذارى رودخانه زرین رود (زاینده رود) از اقدامات اردشیر بابكان بوده است.

soleares
01-11-2006, 18:47
مصالح ساختمان به كار رفته در پل شهرستان

الف) سنگ

از لاشه سنگ و ملات براى ساختن پل استفاده شده است.

ب) آجر

در ساختمان پل و بناى موسوم به گمرك خانه، از آجر استفاده شده است. ابعاد آجرها به این شرح است 25*25*5 سانتیمتر، قرمز رنگ 26*26*5 سانتیمتر، كرمى مایل به سبز.

پ) خشت

ابعاد خشت‏ها به علت اندودى كه در اثر مرمت‏هاى مكرر بر روى آن انجام شده، نامشخص مى ‏باشد. از خشت، در ساختمان گمرگ خانه پل استفاده شده است.

soleares
01-11-2006, 18:48
خصوصیات پل شهرستان

طول پل مزبور از ستون مدور آجرى تا انتهاى سنگفرش قدیمى، در حدود 105 متر و عرض آن از 4/25 تا5 متر متغیر است. جهت پل، شمالى - جنوبى با كمى انحراف است. انحراف آن از فاصله چهل مترى از سمت جنوب آغاز مى‏گردد كف پل هموار نیست، بلكه از مركز پل در دو سمت داراى شیب ملایمى است.

پل شهرستان داراى یازده چشمه و دوازده پایه سنگى بزرگ است دو دهنه كنارى آن، مربوط به نهرهاى منشعب از رودخانه است. بر روى هر كدام از پایه ‏هاى سنگى، یك طاقنما دیده مى‏شود كه از پایه سوم (سمت جنوب) شروع شده و تعداد آنها به هشت عدد مى ‏رسد، ابعاد آنها متفاوت است در سمت شمال پل، بنایى از خشت و آجر ساخته شده كه سقف آن فرو ریخته بود. بنا داراى اتاق كوچك و دو طاقنما به عرض 1/16 متر و ارتفاع 93 سانتیمتر مى‏باشد. این ساختمان به گمرك خانه شهرت دارد كه مرمت كرده و به صورت چاپخانه سنتى در آورده ‏اند.

در یكى از جرزها، یك ستون مدور آجرى به ارتفاع 1/30 سانتیمتر به دست آمده كه ابعاد آن 25*17/5*5 سانتیمتر و قرمز رنگ مى ‏باشد آجرها، به دلیل اینكه بتوانند ستون دایره‏اى شكل ایجاد كنند، به صورت ذوزنقه‏اى ساخته شده ‏اند.

شیوه ساختمان پل

همانطور كه ذكر شد، پل بر بستر صخره‏اى رودخانه احداث شده است. در زمان‏هاى باستان، براى ایجاد پل‏ها، بستر صخره‏اى رودخانه انتخاب مى‏شد. همچنین محل مورد نظر را در جایى انتخاب مى‏كردند كه رودخانه باریك شده است. این شیوه، براى استحكام و صرفه جویى در مصرف مصالح در ساختمان پل به كار گرفته مى‏شد در این شیوه، ابتدا صخره را تراشیده سپس با سنگ و ساروج پایه‏هاى پل را به وجود مى ‏آوردند. در ساختن پل شهرستان نیز از همین شیوه استفاده شده، و پایه‏ها را از سنگ لاشه و ساروج ساخته ‏اند

به نظر مى ‏رسد تمام پل از سنگ و ملات ساخته شده و سپس بعد از ویرانى كه بر اثر طغیان‏هاى مكرر زاینده رود صورت گرفته، طاق‏ها را مرمت كرده‏اند. آثار مرمت، به خاطر ناهمگونى قوس هاى طاق مشخص مى‏باشد . آثار بجامانده از پل و مرمت‏ها را اینگونه مى‏توات تقسیم بندى كرد:

1 - آثار بناى اولیه در پا طاق قوس‏ ها كه از سنگ و ملات استفاده شده، با پایه‏هاى پل از نظر مصالح یكسان مى ‏باشند.

2 - آثار مرمت بعدى كه به شیوه اولیه ساختمان پل و با سنگ و ملات انجام گرفته است. این مصالح اندكى با مصالح اولیه از نظر ابعاد سنگ‏ها متفاوت مى ‏باشد.

3 - قسمت‏هاى بالاى طاق چشمه‏ها كه مرمت شده، در دوران بعدى (احتمالاً سلجوقیان) با آجر مرمت شده است. ابعاد آجرهاى این قسمت 25*25*5 و رنگ قرمز ملایم مى‏باشند. آجرهاى مذكور با آجرهاى ستون روى پل، از نظر جنس و ابعاد یكسان مى ‏باشد. بر روى آجرها از اندود مقاومى استفاده شده است.

4 - قسمت‏هاى دیگرى از پل، از جمله حاشیه قوس‏ها و بعضى نقاط دیگر طاق‏ها یا آجرهایى به ابعاد 26*26*5 به رنگ كرمى مایل به سبز مرمت شده است. این مرمت بر اساس نوع آجرها، احتمالاً به دوران صفوى مربوط مى‏گردد. نمونه آجرهاى یاد شده در ساختمان پل خواجوى اصفهان نیز به كار گرفته شده و مرمت‏هاى دوران اخیر نیز با آجرى به همین شكل انجام گرفته است.

5 - آجرهاى دیگر در مرمت پل به كار گرفته شده كه ابعاد آن عبارتند از: 20*20*4 23*23*7 سانتیمتر، رنگ این آجرها، كرمى مایل به زرد و كرمى مایل به قرمز است.



نتیجه

از سبك ساختمان پل مى‏توان دریافت كه تاریخ احداثل پل، با ساختمان اولیه كه در تپه اشرف ایجاد شده، مربوط به یك دوره است. به كارگیرى مصالح و بریدن صخره‏ها، همه حاكى از این موضوع مى‏باشد. احتمالاً پل،

در دوران آل بویه، سلجوقى و صفوى، مورد مرمت كلى قرار گرفته است. اهمیت پل كه تا دوران صفوى، راه اصفهان به شیراز از فراز آن مى‏گذشت، محرز مى‏باشد.

اصفهان، داراى دو پل دیگر نیز هست كه به شیوه پل شهرستان، بر روى صخره‏هاى كف رودخانه ایجاد شده‏اند. ساختمان اولیه آنها را نیز به دوران پیش از اسلام نسبت مى‏دهند، مانند پل مارنان . پل مزبور در طغیان‏هاى زاینده رود ویران شده و در سال 1367 به طور كامل بازسازى شد. در عكسى كه زمان ویرانى پل برداشته شده است، مى‏توان استفاده از مصالح متنوع را، مانند پل شهرستان، مشاهده كرد؛ همچنین پل خواجو كه در دوران صفوى به طور كامل بازسازى شد. بنابراین شاید بتوانیم اساس بناى این سه پل را از احداثات زمان ساسانیان بدانیم.

از دیوار خشتى كه به موازات رودخانه، در حفارى سال 1352 به دست آمد، مى‏توان پى برد كه قسمت شمالى پل - كه شهرستان نامیده مى ‏شده - كاملاً محصور بوده و راه دست یافتن به شهر، تنها از طریق بناى گمرك خانه پل بوده و در واقع گمرك خانه، دوازه شهرستان محسوب مى‏ شده است.

یا آثار بجا مانده از پل و پیرامون آن، مى ‏توان نتیجه گرفت كه پل شهرستان در دوره ساسانى ساخته شد و سپس در دوران بعد از اسلام، به دفعات مورد مرمت قرار گرفت. زیرا پل، بنایى است كه براى همگان سودمند است و باید آن را حفظ مى‏كردند. بناى گمرك خانه پل، مربوط به دوران بعدى است. با این نوع بناها از روزگار آل بویه آشنا هستیم. نمونه‏هاى از آن، در بند امیر در جلگه مرودشت باقى مانده است. ولى به احتمال زیاد، این شیوه ماخوذ از دوره پیش از اسلام مى‏باشد و، شاید گمرك خانه بر بنایى كهنتر ساخته شده باشد. بنابراین اگر ساختمان اولیه تپه اشرف را بناى تدافعى قلمداد كنیم، دلیل منطقى خواهیم یافت كه نگهبانى از پل ورود و خروج به شهر را از وظایف ساكنان قلعه بدانیم.

soleares
01-11-2006, 18:48
فرانك خانم زحمت عكسهاي پل شهرستان رو مي كشي ؟

soleares
01-11-2006, 18:50
این پل در اصل ماربین نام داشته كه استم تصحیف «مهربین» از فرهنگ اوستایى است و در طى 15 قرن تاریخ اسلامى ایران پیوسته به همین نام شناخته شده و در غربى‏ترین قسمت شهر اصفهان بوده است. این پل در عصر صفوى تغییرى نكرده ولى تعمیرات مكرّر داشته است.

چهارفرسنگ به شهر اصفهان مانده رودخانه زاینده رود به شكل مارپیچى راست خم گشته وارد شهر مى ‏گردد و و گفته‏ اند كه به همین جهت قریه مارنان را مارنان یا ماریانان گفته ‏اند و در همین محل پل مارنان را ساخته و جلفا را بقریه مارنان اتصال مى ‏دهد پل مزبور اكون داراى هفده دهانه است ولى در پیش بیش از هفده دهانه داشته است كه حالا بسته شده است. این پل را پل سرفراز هم نامیده ‏اند و وجه تسمیه ‏اش را چنین بیان كرده ‏اند كه در زمان شاه سلیمان صفوى یكى از ثروتمندان ارامنه آن را ساخت و به قلب سرفراز نائل گردید و مدتى هم به همان نام سرفراز مشهور بود.

در هر حال متمول مزبور تعمیرى كرده است چه این پل قبل از آن وجود داشته است منتهى هر چه عبور و مرور به نسبت جمعیت زیادتر مى ‏شده پل فرسوده مى ‏گردیده است و احتیاج به تعمیر و تجدید بناء حاصل مى ‏گردیده است ثبت تاریخى این پل در گردش ادارى است.

soleares
01-11-2006, 18:51
پل جویى‏

این پل كه با عرض كم و طول حدود 147 متر ساخته شده از مستحدثات دوره شاه‏ عباس ثانى در سال 1065 هجرى است، این پل براى عبور و مرور عامه مردم نبوده بلكه صرفاً وسیله ارتباط باغ هاى سلطنتى در ساحل شمالى و جنوبى رودخانه و محل عبور خانواده شاه ‏صفوى و امراء و اشراف و مهمان ‏ها و سفرایى بوده كه (در بناهاى باشكوه این باغ ها كه امروزه چیزى از آنها باقى نمانده) با شاه ‏عباس دوم ملاقات داشته‏ اند.

این پل میان پل هاى اللهوردیخان و خواجو بنا شده و وسیله اتصال و ارتباط باغهاى سلطنتى واقع در شمال و جنوب رودخانه زاینده بوده است، و چون جوى كوچك سنگى روى این پل تهیه شده بود كه آب از آن عبود كند با این نام مشهور شده است. آن جوى كوچك ظریفى از سنگ بوده كه در عهد صفویه بر روى پل تعبیه كرده بودند و این جوى، آب را از طرفى به طرف دیگر پل جارى مى ‏كرده است. این پل بیست و یك دهانه دارد كه با سنگ و آجر بنا شده است. ولى در سالهاى اخیر جوى پر و مسطح گردیده است. نسبت به ثبت تاریخى این پل اقدام گردیده است ولى تاكنون به ثبت نرسیده است.

soleares
01-11-2006, 18:52
كلیساى وانگ‏

در میان كلیساهاى بنا شده در جلفا، كلیساى «وانك» از همه مشهورتر است، ساختمان آن در سلطنت شاه ‏عباس دوم در سال 1065 هجرى آغاز شده و در سال 1074 به اتمام رسیده است. این كلیسا تزئینات نقاشى، گل و بوته و كاشى‏كاریهاى جالب و تابلوهاى زیبائى از زندگانى حضرت مسیح(ع) را در بردارد و به غیر از تابلوهاى نقاشى آن، كه نفوذ صنعت نقاشى ایتالیا و هلند در آن پدیدار است، نوع معمارى و تمام تزئینات دیگر آن ایرانى است.

در جنب كلیساى وانك موزه جالب كوچكى بر اهمیت كلیساى مزبور افزوده است. این موزه قدیمى‏ترین كتابى را كه در اصفهان به چاپ رسیده است در اختیار دارد و فرامین سلاطین ایران مجموعه جالبى است كه در موزه مزبور دیده مى‏شود.

soleares
01-11-2006, 18:53
آتشگاه

كوه كم ‏ارتفاعى است در هشت كیلومترى مغرب اصفهان، كه قسمت بالاى آن را ویرانه‏ هایى از خشت ضخیم و محكم تشكیل داده و به گفته مورخین یكى از آتشكده‏ هاى معروف اصفهان بوده است. اگرچه تعیین تاریخ قطعى ساختمان مشكل مى‏نماید، ولى آنچه مسلم است از دوره ساسانى جدیدتر نمى‏تواند باشد.

بر روی كوه كوچكی به فاصله 20 كیلومتری از سوی باختر اصفهان و در جلگه با صفای فرح انگیز قرب و مشرف بر رودخانه زاینده رود عمارات ویران و آثاری قرار دارد كه به احتمالی به دوره اشكانی و به زعم قوی متعلق به دوره ساسانیان است . موقعیت محلی از این باب كه زردتشتیان قدیم آتش مقدس را همواره در جایی قرار می داده اند كه در دیدگاه مردم باشد و دیگر كیفیت و نقشه ساختمان و مصالحی كه در آن به كار رفته و شهرت این محل بر حسب وجود منابع بسیار به آتشگاه همه و همه نشان می دهد كه برروی این كوه یكی از آتشگاههای زردشتی وجود داشته است و در روی بلندی بر همه جا اشراف داشته است . مصالح ساختمان آن اگر چه گل وخشت است ولی باز هم قدمت وكهولت از آن پیداست .

حمزه اصفهانی از مورخان بزرگ قدیم كه كتاب تاریخ اصفهان او سخت معروف است به ساختن سه آتشكده از طرف بهمن پسر اردشیر اشاره می كند و می گوید یكی در قلعه ماربین به نام شهر اردشیر و دو دیگر به نام زروان اردشیر و مهر اردشیر كه در دو ناحیه دارك و اردستان ساخته است . مفضل بن سعد مافروخی در رساله محاسن اصفهان خود پس از وصف ادیبانه و دلنشینی از ماربین و متنزهات و طراوتها و زیباییها آن می گوید : در این ناحیت چهار باغ وسیع و زیبا قرار دارد یكی به نام ولاشان و دیگری به نام كوهان (این دونام امروز به دو قریه نزدیك به محل آتشگاه اطلاق می شود ) و در قلعه ای در ماربین آتشكده بیت النار قرار دارد كه بهشتی (باغستانهایی ) در جلو آن است .

در اینجا مجال سخن برای ما تنگ است ولی همین قدر می گوییم كه دیوارهای برآورده با خشت خام به طول و عرض40 سانتی متر و ضخامت 14 سانتی متر با ملاط گل و لابه لای آنها حصیر مصالح این ساختمان را كه تا امروز هزار سال بیشتر است و در مقابل حوادث مقاومت كرده است تشكیل می دهد عرض عظیم این دیوارها تنظیمات معماری و هندسی آنها و شباهتی كه به هر حال آثار باقی مانده با نقشه های آتشگاههایی دارد كه در دست است وجود آتشگاه را در اینجا تایید می كند و گفتار محقق معروف ماكسیم سیرو كه معتقد شده است . آتشگاه فعلی اصفهان یكی از قصور شاهزادگان ساسانی بوده است را مردود می شمارد .

پیش از اینكه سخن خود را درباره آتشگاه به پایان ببریم می گوییم كه در دور بر اصفهان دیه هایی هست كه به نحوی با آتش و آتشگاه مرتبط بوده اند و شاید این دیه ها بر این آتشگاه وقف بوده است .

شایسته ذكر است كه در ده نقطه ایران و از جمله اردبیل و كهگلیویه امكنه ای به نام آتشگاه نامیده می شود كه من از كم و كیف آنها آگاه نیستم باز قابل توجه است كه 25 محل در اطراف ایران نام آتش را به نحوی بر خود دارند .از جمله مثلاً آتشان (جیرفت ) آتش خسرو (اهر) آتشكده (زابل و محلات ) و دو آتشكده (بیرجند )و آتشگان (مشهد) .

soleares
01-11-2006, 18:54
تخت فولاد

بعد از قبرستان وادی السلام درنجف اشرف وسایر گورستانهای اعتاب مقدسه و همچنین گورستان قدیمی قم و مقبره شیخان باید قبرستان تخت فولاد را شریفترین و ارجمند ترین و متبركترین مقابر و گورستانهای ایران بلكه عموم شهرهای شیعه نشین محسوب داشت . وجود « لسان الارض » كه از بدو خلقت حكایت می كند و همچنین وجود قبر جناب « یوشع» از انبیای بزرگوار بنی اسرائیل در این سرزمنی مقدس كه مربوط به دو هزار سال قبل و شاید كمی بیشتر باشد از امتیازات این زمین و گورستان می باشد.

باید در حفظ و نگهداری این آثار كوشید و آنها را از محو و فراموشی در امان داشت . در سال 1328 ه ،ش نویسنده كتاب مختصر و مفید « تذكره القبور» تالیف علامه جلیل القدر مرحوم مولی عبدالكریم گزی را با حواشی و ملحقات كه خوشبختانه مورد توجه و عنایب بزرگان علم و دانش و همچنین مومنین و مقدسین قرار گرفت ازهمان تاریخ عده ای از اهل فضل و كمال پیشنهاد كردند كه :

اگر جزوه ای شامل اسامی تكایای تخت فولاد و ذكر نام بزرگان مدفون در آنها و همچنین تاریخچه مختصری از این گورستان نوشته می شد وبه چاپ می رسید راهنمای اهل تحقیق و مطالعه و دلیل و گره گشای مقدسین برای درك فیض زیارت قبور می گردید .

كتاب رجال اصفهان یا تذكره القبور اگر چه ظاهراً كتاب كوچكی است اما شامل اسامی قریب ششصد نفر از بزرگان علماء ، شعراء ، فلاسفه ، حكماء، عرفاء و صوفیان و هنرمندان و خلاصه نمونه مختصری از رجال و مردان نامی اصفهانی در طول قرون و اعصار می باشد .

نویسنده در سال 1348 ه، ش كتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان »را تالیف ومنتشر ساخت و چون اساس و مبنای كتاب بر پایه تالیف قبلی بود نام دیگر آنرا هم تذكره القبور نهاد . این كتاب نیر مورد توجه و عنایت اهل مطالعه و تحقیق قرار گرفت و تقاضای فضلاء اصفهان بخصوص در موضوع تهیه مقالت یا كتابی كه در حقیقت شناسنامه تخت فولاد باشد تجدید شد . در این موقع دیگر گورستانهای اصفان كه شرح اجمالی واسامی آنها در مقدمه كتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ذكر شده است یكی پس از دیگری به وسیله شهرداریهای وقت یا مردم سودجو تسطیح واراضی آن عموماً بصورت خیابان ، بیمارستان، مدرسه و یا خانه و مغازه در آمد و بطور كلی از بین رفت و هیچ گونه اثری از آنها باقی نماند حتی اسامی آنها را نیز تغییر دادند .

این سرنوشت برای گورستان عمومی و منحصر بفرد اصفهان یعنی : تخت فولاد نیز پیش بینی می شد زیرا از یك طرف وجود فرودگاه و تأسیسات مربوط به آن و از طرف دیگر ساخته شدن چندین باب مدرسه و دبیرستان در قسمت اراضی بائر آنجا و ازهمه مهمتر و اساسی تر تصرف غاصبانه برخی از منتفذین محلی و به ثبت رسانیدن اراضی بعنوان ملكیت و ساختن ده ها بلكه صدها خانه از چهار طرف موجبات از بین رفتن این گورستان و محو آثار ارزنده آن گردید .

در اواخر فروردین ماه سال 1363 ه، ش شهرداری اصفهان گورستان تخت فولاد را متروكه اعلان نمود و دفن اموات را در آنجا از اول اردیبهشت ماه سال مذكور (مطابق با 19 رجب سال 1404 ه ،ق ) قدغن كرد.

در اول گفته میشد كه با قبور مومنین و مقابر خصوصی و تكایا كاری ندارند و بهمین صورت باقی خواهد ماند و فقط شهرداری درنظافت آنجا نظارت كرده و برای تلطیف هوا ایجاد فضای سبز می كند لكن بعداً مشاهده شد كه تعدادی از قبور مومنین و تكیه و مقابر خصوصی را یكی پس از دیگر خراب كردند . البته شهرداری اظهار می داشت كه این خرابیها با رضایت صاحبان اماكن است . این سخن هر چه باشد و تا هر اندازه بحقیقت نزدیك باشد كلام ما در نفس عمل تخریب و تسطیح و محو آثار ارزنده تخت فولاد است كه آنرا عقلاً و شرعاً و عرفاً جائز نمی دانیم و می گوئیم درهر صورت آثار فرهنگی این گورستان باید حفظ شود ، البته از شهرداری تشكر وقدردانی می كنیم كه در نظافت و پاكیزگی آنجا می كوشد .

ما می دانیم كه گورستان متروكه همانند پیر فرتوت و بیمار محتضری است كه با سختی جان كندن ومرگ روبروست و از این حال اواطرافیانش رنج می برند و مرگ او را بدعا از خدا می طلبند و مردن را جهت او آسایش و آرامش تصور می كنند . اما اگر پزشكی از راه دلسوزی و انسان دوستی كه كسی را از رنج بردن و درد كشیدن آنهم كسیكه مرگش حتمی است بخواهد نجات دهد و به وسیله های مرگ او را نزدیك كند و از زندگی و حیات رهائیش بخشد مطابق كلیه قوانین و عقل و منطق و شرع چنین پزشكی جنایتكار و قاتل شمرده می شود و باید طبق موازین قانونی محاكمه و مجازات شود .

با اعتراف به این نكته كه : قبرستان تخت فولاد طبق قانون وسنت طبیعی از بین رفتنی بوده (وهست) همانگونه كه سایر گورستانها از بین رفت و ما خود شاهد و ناظر تعدادی از آنها بودیم ، اما كسانی كه آنها را از بین بردند و در محو آثار تاریخی و نابودی آنها كوشیدند مجرمند .

گورستانها یكی از مبانی تاریخ هر ملت و شهر می باشند . تاریخ علمی و ادبی هرناحیه ای را می توان بطور اجمال از مقابر آن شهر بدست آورد . اگر قبور علماء ادباء، حكماء و شعرا و دیگر مشاهیر علمی از بین رفت دیگر آثار آنان نیز خواه ناخواه از بین رفتنی است مگر اندكی از مولفات آنها . اگر به یكنفر اصفهانی گفته شود : ابن مسكویه ای كه او را اصفهانی میدانی و در شهر تو از دنیا رفت در كجا بخاك سپرده شد یا حافظ ابونعیم با آنهمه اهمیت كه در كتب تاریخ وحدیث برای او نقل شده قبرش كجاست و ده ها بلكه صدها عالم دیگر چه جواب خواهد داد؟

آل خجند و آل صاعد دو خاندان روحانی و متنفذ اصفهان كه تقریبا مدت چهار قرن مركز علمی و قدرت سیاسی اصفهان بلكه نیمی از ایران به دست آنها بود قبورشان كجاست باید بگوئیم كه در قبرستان طوقچی و قبرستان شاه میر حمزه بود كه به مرور زمان ویران شده و زمینهای آنرا بصورتهای گوناگون در آورده اند ، اگر فرض شود كه اینها سنی بودند ، پس آل تركه كه شیعه بودند چرا مقابرشان را خراب كردید و . . . جواب همه این پرسشها جز شرمندگی و سرافكندگی چیزی نیست .

باید متوجه باشیم كه كاری نكنیم كه یك قرن دیگر اعقاب ما مردم این زمان را بجهت عدم توجه به آثار گذشتگان و افتخارات آنها مورد سرزنش و نفرین قرار دهند .

در این جا ممكن است برای عده ای این پرسش بنظر برسد كه : حفظ آثار و قبور گذشتگان چه لزومی دارد و آیا این عمل خلاف دستورات اسلام نیست مگر نگفته اند كه اگر قبری خراب شد تجدید ساختمان نكنید (غیر از قبور علماء و بزرگان دین ) و. . .

در جواب آنها گوئیم كه این همه دستورات بخاطر آنست كه ملت مسلمان « مرده پرست » نباشد اما باید دوستدار علم و عالم باشد احترام به قبور علماء و زیارت آنان مرده پرستی نبوده بلكه احترام بمقام علم و دانش است مثلاً بزیارت قبر علامه مجلسی رضوان الله علیه می رویم و جهت ترویج روح آن عالم خدمتگزار فاتحه می خوانیم بخاطر علم او بخاطر خدماتی كه بعالم اسلام و شیعه انجام داده بجهت قدردانی از یك عالم حقیقی . زیارت قبور جهت تنبیه و بیداری وعبرت است . از رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده كه فرمودند : « زورو القبور فانها تذكر كم الاخره » (نهج الفصاحه ـ ذكر اخبار اصفهان ) در اینجا بی مناسبت نیست چند بیت از قصیده ای كه ادیب سخن سنج نكته پرداز آقای فضل الله اعتمادی متخلص به برنا كه در رثاء جوان دانشمندان مرحوم دكتر مهندس بیژن نوربهشت فرزند سرتیپ نور بهشت اصفهانی (1315 ـ 1342 خورشیدی ) سروده است را جهت تنه و تذكر یاد آور شوم .

نیست این پهن دشت گیتی جز كشتزاری برای بذر افكن

گیر عبرت زرفتن دگران كه رسد زود نوبت تو و من

تا بهم چشم برزنی گذرد عمر چون آفتاب از روزن

عمر شمع است و مرگ همچون باد شمع را باد كی نهد روشن

نكته ای گویمت زشیخ اجل كه مضامین اوست زیب سخن

اجل است آفتاب و عمر چو برف كی بود ز آفتاب برف را ایمن

بعد از مشاهده این اوضاع و خراب شدن تخت فولاد و متروك ماندن آنجا و در نتیجه از بین رفتن آن لزوم تهیه ی رساله ای در معرفی مدفونین در این گورستان و ذكر تاریخچه اجمالی و مختصر آن ضروری بلكه واجب اخلاقی به نظر می رسد ، ضمناً عده ای از دوستان نیز در این باره اشاره ای فرمودند وتقاضای مومنین نیز موجب تشویق و ترغیب نویسنده شده كه رساله ای به نام لسان الارض و مزار تخت فولاد بنویسم و آنچه را در این باره شنیده و خوانده و دیده ام جمع آوری كرده تقدیم محضر ارباب دانش و كمال گردانم و از همگان بخواهم كه مرا در تكمیل آن یاری دهند و از نواقص و معایب آن چشم بپوشند .

این قسمت در حال حاضر شامل مباحث زیر است :

1. وجه تسمیه (علت نامگذاری)

2. تخت فولاد قبل از اسلام .

3. دوره دیالمه و آل زیار.

4. اسامی تكایای تخت فولاد و برخی از مدفونین در آنها بر حسب حروف تهجی .

اكنون بیاری خداوند تبارك و تعالی شروع در شرح مطالب یاد شده می كنیم و از ذات مقدس حضرت احدیت جل جلاله توقیق در انجام آن را می طلبیم و من الله التوفیق و علیه التكلان .

سید مصلح الدین مهدوی



1- وجه تسمیه (علت نام گذاری )

این گورستان در طول تاریخ بچندین نام شهرت داشته و برای هر كدام از این اسامی وجوهی ذكر شده است به این ترتیب :

لسان الارض ـ تخت فولاد ـ مزار بابا ركن الدین .

الف : لسان الارض یعنی زبان زمین .

برای این نام دو وجه ذكر شده است :

1- حافظ ابونعیم اصفهانی (احمد بن عبدالله بن اسحق بن موسی بن مهران متولد در 330 یا 336 و متوفی در یكشنبه 21 محرم الحرام سال 430 مدفون در قبرستان آب بخشان كه در زمان حاضر به میدان شهداء معروفست ) محدث جلیل القدر مولف كتب و رسائل عدیده از آنجمله : حلیه الاولیاء و مانزل من القرآن فی امیر المومنین علیه السلام و اربعین در حالات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و كتاب ذكر المهدی علیه السلام و غیره در كتاب ذكر اخبار اصفهان (ص 41 جلد یكم ) می نویسد: حدثناابو جعفر محمد بن احمد بن عمروالطهرانی المودب ثنا عمر بن احمد السامری الخزاز ثنا احمد بن الحسن الواسطی ثنا احمد بن محمد بن غالب غلام الخلیل ثنا هذبه ابن خالدثنا حمد (حامد) بن سلمه فی قول الله عزوجل قال: لما قال للسموات و الارض :« ائتیا طوعاً او كرهاً قالتا طائعین »

اجابه ارض اصبهان فم الارض و لسانها .

یعنی : گاهی كه حق جل وعلا خطاب به آسمانها و زمین فرمود:

بمیل یا بكراهت بیائید در جواب گفتند آمدیم از روی فرمانبرداری (ومیل) آیه : 11 سوره فصلت .

ما فروخی اصفهانی (مفضل بن سعد بن الحسین الاصفهانی ) در كتاب :« محاسن اصفهان » در باره اصفهان مولد و منشاء خود پس از ذكر حدیث مروی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كه فرمودند : « حب الوطن من طیب المولد » حدیث خطاب خداوند تبارك و تعالی را به آسمانها و زمین نقل می كند (ص 5 مقدمه مولف ) .

حسین بن محمد بن ابی الرضا آوی اصفهانی از فضلاء و نویسندگان بزرگ قرن هشتم در كتاب : ترجمه محاسن اصفهان (ص 79 ) داستان جواب گفتن زمین اصفهان را از قول حافظ ابونعیم نقل می كند :

مرحوم آقا محمد مهدی ارباب اصفهانی (فرزند حاج محمد رضا فرزند حاج محمد كاظم بن میرزا كوچك بن میرزا ابو تراب میرزا محسن بن حاج میرزا جوادین حاج ملا مومن اصفهانی متوفی بسال 1314 مدفون در قبرستان آب بخشان اصفهان كه خراب و تسطیح شده و اراضی آنجا را فروخته اند و چند موسسه دولتی نیز در آنجا ایجاد كرده اند .

دركتاب « نصف جهان فی تعریف الاصفهان » گوید:

« از جمله امكنه معروف تخت فولاد بقعه مشهور به لسان الارض است كه در آن قبریست می گویند قبر شعیای پیغمیر است و بین الانام معروف است كه این محل جواب انبیای طائعین را گفت و در این باب حدیثی گفته و نقل كرده اند . پس از این بیان گفتار ما فروخی را در كتاب محاسن اصفهان نقل می كند .»

توضیح و رفع اشتباه

1- از بیان مرحوم ارباب معلوم می شود كه وی كتاب ذكر اخبار اصفهان تألیف حافظ ابونعیم را ندیده است و ضمناً قبر شعیا در امامزاده اسماعیل واقع و مشهور و معروف و معلوم است و در آن خلافی نیست و این قبر مربوط به جناب یوشع می باشد .

مرحوم ارباب پدر مرحوم میرزا محمد حسن ذكاء الملك فروغی از فضلاء و ادباء و شعراء و نویسندگان معروف دوره ناصری و او پدر مرحوم محمد علی فروغی مولف : سیرحكمت در اروپا وغیره و مرحوم ابوالحسن فروغی ادیب و دانشمند و شاعر و مورخ از مفاخر علمی و ادبی معاصر ایران می باشد .

2- مرحوم مولی عبدالكریم گزی در تذكره القبور (ص 44 رجال اصفهان ) می نویسد : گویند حضرت امام حسن علیه السلام كه به اصفهان آمد این زمین با او تكلم كرده كه یهود جادو می كنند پس آن حضرت تختی از فولاد ساخته و در آن منزل كرد كه جادو می كنند پس آن حضرت تختی از فولاد ساخته و در آن منزل كرد كه جادو در آن اثر نكند و به این مناسبت این قبرستان را تخت فولاد می گویند (همچنین لسان الارض به قسمتی از آن گفته شده است ) ولی آمدن آن حضرت به اصفهان محل تامل است اگر چه بعضی از علماء ورود حضرت را به كهنگ (بروزن نهنگ) كه از دهات اصفهان است وغیر آن را نقل نموده اند .

« آنچه گویند در تشریف آوردن حضرت مجتبی علیه السلام به اصفهان این زمین سخن گفته مدركی نیافته ام فقط در كامل ابن اثیر به سال 31 تشریف آوردن حضرت مجتبی بلكه حضرت سیدالشهداء علیهما السلام را كه آنهم بسیار مورد تعجب و تامل است با عبدالله بن عباس و عبدالله بن زیبر به خلافت عثمان در لشكری كه برای فتح جرجان و استر آباد میرفتند نوشته حال از اصفهان گذشته باشند یا از طرف اردستان و كهنگ رفته اند یا از نهاوند به قم یا قزوین خدا داناست » (انتهی محل الحاجه )

مسافرت حضرت مجتبی علیه السلام

در بین مردم اصفهان چنین شهرت دارد كه حضرت امام حسن علیه السلام به اصفهان تشریف آورده و درمحل مسجد لبنان نماز خوانده است از اینرو مسجد لبنان كه از مساجد قدیمی اصفهان است از نظر توجه مومنین و مقدسین بدانجا از اهمیت بیشتری برخوردار است لكن در كتب معتبر از این سفر ذكری نشده است .

مرحوم سپهر در ناسخ التواریخ (ص 173 چاپ اسلامیه ) می نویسد : در تاریخ روضه الاحباب مسطور است كه در سفر جرجان حسنین علیهما السلام باتفاق سعید بن العاص بودند . در تاریخ مازندران و در كتاب روضه الصفا و حبیب السیر بدین قصه اشاراتی رفته و این جمله سند بر روضه الاحباب می برند و صاحب روضه الاحباب در این سخن منفرد است و این سخن از وی معتبر نیست.

دانشمند محترم جناب آقای حاج آقا حسین عماد زاده اصفهانی در كتاب زندگانی حضرت مجتبی علیه السلام در ضمن شرح مسافرتهای آن حضرت بنقل از تاریخ فتوحات اسلامی (ص 175) می نویسد : حضرت در جنگهای اسلامی و فتوحات زمان عمر وعثمان شركت داشت . . . بطوریكه می نویسند در سال 26 و 28 در جنگهای ایران فرماندهی داشت و در سال 30 در جنگ طبرستان شركت فرمود (ص 365 زندگانی حضرت مجتبی علیه السلام )

حافظ ابونعیم اصفهانی دركتاب « ذكر اخبار اصفهان » جائیكه از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم كه به اصفهان آمده اند یاد می كند گوید :

از جمله آنهاست : ریحانه رسولخدا حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام . . . شبیه رسول الله صلی الله علیه وآله . . . در حال عبور جهت جنگ جرجان داخل اصفهان گردید .

مرحوم عباسی بهشتیان هم در كتاب : «بخشی از گنجینه آثار ملی » در وجه تسمیه لسان الارض (ص 74) شرحی نوشته كه از نظر علمی ارزشی ندارد و طالبان می تواند به آن كتاب مراجعه نمایند .

ب : تخت فولاد

معروفترین اسامی این مزار متبرك .

در علت شهرت این گورستان بدین نام از طرف نویسندگان نظریاتی و بیاناتی گفته شده است بدین قرار :

1- سابقاً از قول مرحوم مولی عبدالكریم جزی درتذكره القبور راجع به نام لسان الارض شرح نوشتیم كه :گفته می شود كه حضرت مجتبی علیه السلام جهت رفع آثار جادوی یهود اصفهان تختی از فولاد تهیه فرمومد و در این محل بر روی آن نشست . این سخن همانند گفتار مرحوم بهشتیان هیچگونه ارزش نداشته و فقط پنداری عامیانه بیش نیست .

2- مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری انصاری در تاریخ اصفهان وری (ص 93 قسمت پائین صفحه ) در ضمن وقایع سال 407 ه،ق می نویسد :

« در ری پسر پولاد از اتباع بویهیان یاغی شده و بمدد منوچهرین قابوس وی را حصار داده و آنها را ناچار كرد تولیت اصفها را به او دادند و تخت پولاد منسوب به پدر اوست كه دلیری رشید بود و تختی سنگی ساخته بر او نشسته و تا زمان پدر مولف آن تخت سنگی بود . كشتی گیران از زمان معتمد در آن نقطه كشتی میگرفتند وچون دیگر مبانی اتباع ظل السلطان آنرا از میان بردند . یعنی تخت را شكستند لكن محل او معلوم و معین است » .

محل این سنگ و قبر وفولاد در قسمت غربی غسالخانه قرار داشت ، كه متاسفانه سال قبل یعنی سال 1407 خراب كردند و قصد ایجاد و ساختن میدان میوه در آن محل را دارند در صورتیكه در سال 1404 شهرداری اصفهان از عده ای از مطلعین و دانشمندان برای برنامه ریزی در كار تخت فولاد دعوتی نمود كه در آن نماینده مرحوم آیت الله خادمی نیز شركت داشت نویسنده نیز در آن جلسه حضور داشتم پس از مطالبی كه جناب آقای شهردار و آقاری پوریای ولی اظهار كردند و مطالبی كه شهردارآن وقت ناحیه 6 كه با كلیه اصول و قواعد مخالف بود و فقط و فقط بخرابی و انهدام و محو آثار تخت فولاد می اندیشید گفته شد و پس از مطالبی كه دانشمند بزرگوار جناب آقای دكتر محمد مهریار ودیگران اظهار داشتند قرار شد كه :

1- هیئتی بنام : « هیئت امناء تخت فولاد» از افرادی ذی صلاحیت و آشنا بتاریخ علمی و اجتماعی اصفهان وعده ای ازمردم خوشنام و خدمتگزار انتخاب شود كه كلیه كارها زیر نظر آنان انجام گیرد.

2- محدوده تخت فولاد از چهار طرف معین شد و قرار شد كه در آن قسمت دیگر اجازه ساختن خانه و مغازه وغیره داده نشود و حتی المقدور افرادی كه در آنجا ملكیتی دارند املاك آنها باز خرید شده و ضمیمه تخت فولاد گردد .

3- نسبت به تكایا و بقاع و قبور تا تعیین هیئت امناء و تشخیص و نظرات آنان هیچگونه اقدامی نشود.

متاسفانه این جلسه مانند بسیاری از جلسات كه :«نشستند و گفتند و برخاستند» عمل شد و هیچ اثر مثبتی از آن گرفته نشد و جناب شهردار محترم با عده ای مشورت كردندوبر خلاف نظرات آنها عمل فرمودند و مهمتر از همه آنكه مرتب می گویند : ما با قبور كاری نداریم نمیدانیم مقصودشان از كار داشتن چیست ؟ دیگر غیر از خراب كردن و سنگ و آجر آنها را بغنیمت بردن چه می تواند بكنند . آیا هنوز هم فكری دارند خداوند عاقبت زنده و مرده مارا حفظ كند .

4- شاردن سیاح معروف فرانسوی در سفرنامه خود (ص 77 ترجمه محمد عباسی قسمت اصفهان ) پس از شرحی كه راجع به مقبره اللهوردیخان (اللهوردی بیك ) و محمد علی می نویسد گوید:

« درماورای آنها ناحیه تخت فولاد واقع شده است كه به مناسبت سكونت سردار بزرگی در آنجا كه به واسطه پیروزیهایش « پولاد بازو» لقب داشته چنین نامیده شده است .»

ج: مزار بابا ركن الدین

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در قرنهای پنجم تا نهم به مناسبت اختلافات داخلی و جنگهای پادشاهان و قحط و غلاها و كشت و كشتارها ودیگر سوانح آنچنان كه باید و شاید نوشته نشده و قسمت عمده آن مجهول است .

درباره مقابر این شهر همینقدر می دانیم كه هر محله ای از محلات اصفهان برای خود گورستان مخصوص داشته و بزرگی و كوچكی این گورستانها مربوط به اهمیت آن محله ای بوده كه گورستان مربوط به اهمیت محله آن محله ای بوده كه گورستان مربوط به آنجا بوده است .

این وضع تقریباً تا حدود یكصد سال قبل ادامه داشته است از آن تاریخ به بعد بتدریج مقابر داخلی شهر یكی پس از دیگری متروك و مهجور و خراب شده تا این اواخر كه قبرستان تخت فولاد گورستان منحصر بفرد اصفهان گردید .

در این پنجاه ساله اخیر ما خود شاهد و ناظر بودیم كه شهرداریها بعناوین مختلف بسیاری از این گورستانها را از بین بردند و هیچ اثری از آنها باقی نگذاشتند و چون شهرداری خود را وارث همه مردم در طول تاریخ می داند ، قبور آنها را نیز ملك خود انگاشته قسمتی را به ادارات دولتی از: آموزش و پرورش و یا بهداری واگذار كرده كه در آنجا بنای مدرسه ودبیرستان و بیمارستان و هنرستان و بهداری و غیره نمودند و قسمتی از آنها را نیز فروخته و مردم لاابالی و بی همه چیز در آنجا خانه و مغازه بنا كردند .

برای نمونه ازچند گورستان یاد می كنیم :

1- مزار آب بخشان كه در هزار سال قبل آنجا را «مردبان » می گفتند و اكنون محله مجاور آنرا مورنان كه تصحیف مردیان است می خوانند و قبر حافظ ابونعیم اصفهانی در آنجا بوده است كه اكنون اثری از آن باقی نیست نویسند در كتاب رجال اصفهان اسامی عده ای از علماء مدفون در آنجا را بشرح نوشته ام (بنقل از حواشی حضرت آیت اله العظمی آقای حاچ سید شهاب الدین مرعشی نجفی )

2- گورستان چملان یا سنبلان كه مربوط به قبل از اسلام و بعد از آن بوده و آنرا در حدود سال 1310 ه.ش خراب كردند .

3- گورستان ستی فاطمه در محله چهار سوق شیرازیها از مقابر معتبر در دوران صفوی تا این اواخر قسمتی از آن باقی بود كه در چند سال اخیر آنرا نیز از بین بردند .

4- گورستان شاه میرحمزه از مقابر كهن مربوط بخاندان خجندی كه در سال 1363 ه.ش خراب شده قسمتی به خانه و مغازه و خیابان و دانشسرای كشاورزی تبدیل شد.

5- گورستان طوقچی از مقابر كهن مربوط به خاندان صاعدیان كه آنجا را نیز شهرداری خراب كرده و دبیرستان هاتف و غیره در آنجا ساخته شده است .

6- گورستان گلستانه مربوط بسادات جلیل گلستانه و دوستداران اهل بیت علیهم السلام واقع در بیرون دروازه احمد آباد كه تا حدود چند سال قبل باقی بود و شهرداری آنجا را خراب و تسطیح نمود و عمارت شیرخوارگاه در آن قبرستان ساخته شده است .

اینها چند نمونه بود و اگر بخواهیم نام تمام گورستانها را ذكر كنیم مطلب بدرازا می كشد و همینقدر گوئیم كه عامل اصلی در این خرابیها دولت وقت بوده است و شهرداریها و عده ای از مردم سودجو و فرصت طلب .

مردم مسلمان بچشم خود می دیدند كه قبور پدرانشان راخراب می كنند لكن قدرت مخالفت نداشتند و جائی و موسسه ای كه به شكایت آنها گوش دهد وجود نداشت همه سرنگونی و نابودی دولت و آمرین آنها را از خدا می خواستند .

مقدمات انقلاب اسلامی بدست روحانیت ورهبری و هدایت علماء بزرگوار فراهم شد مردم متوجه شدند كه تنها راه وصول بمقاصد عالیه و تجدید حیات اجتماعی اسلام و برآورده شدن هزاران امید و آرزو كه یكی از آنها حفظ و نگهداری قبور پدرانشان وعلماء و بزرگان بود تقویت انقلاب است والحق در این راه خوب فهمیده بودند. در دوران گذشته صدها قانون خلاف اسلام وضع كردند و بزور بر مردم تحمیل نمودند . انقلاب اسلامی بود كه می توانست همه نادرستیها را اصلاح كند و فسادها را بصلاح بر گرداند.

شكر خدای را كه انقلاب اسلامی به ثمر رسید و اوضاع حكومت دگرگون گردید رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی تبدیل شد . اكنون موقع آن رسیده است كه آرزوهای ملت یكی پس از دیگری طبق موازین شرعی برآورده شودبسیاری از آنها صورت عمل بخود گرفت . درب مراكز فسادبسته شد از منكرات جلوگیری شد و. . .

وقت آن رسید كه به اوضاع گورستانها نیز سروسامانی داده شود. گفتند محیط تخت فولاد دیگر مناسب دفن اموات نیست زیرا از چهار طرف مردم در آنجا خانه ساخته اند و بودن گورستان مخالف اصول بهداشت است . گفتند محیط كثیف و آلوده است و باید در نظافت آن كوشید و از انگونه حرفهای صحیح اما همه اینها مصداق ضرب المثل معروف بود كه : «كلمه حق یرادبها الباطل » آنها كه این سخنان را می گویند و می گفتند در زیر لفافه عبارات شیرین نیتی فاسد وقصدی شیطانی داشته و دارند . آنها برخلاف عموم مسلمانها كه برای گذشتگانشان احترام قائلند فكر می كنند شاید ازافكار فرقه گمراه رهاییها الهام میگیرند كه در حجاز همه قبور را با خاك یكسان كردند . قصد ادامه سخن نداریم همینقدر گوئیم :«شقشقه هدرت ثم قرت » گاه می شود كه انسان تحت تاثیر عواطف قرار گرفته و قلم و زبان باختیار خود می نویسد می گوید :

برگردیم به مطلب :

در قرنهای پنجم تا نهم مزار تخت فولاد یكی از جایگاههای عباد و ریاضت بوده و عرفاء و صوفیه و مرتاضین و عبادو زهاد در آنجا برای خود عبادت خانه ها ساخته بودند و در آنها شب وروز به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بودند .

در بعضی از كتابها دیدهشد كه تعداد این زوایا و تكیه ها در عهد صفویه قریب چهار صد عدد بوده است كه عموماً در فتنه افغان و بعد از آن خراب « بابا ركن الدین » عارف و صوفی معروف می باشد .

نامش ركن الدین مسعود بن عبدالله انصاری بیضاوی وفاتش در روز یكشنبه 26 ربیع الاول سال 769 ه.ق شرح حالش همچون دیگر باباها مجهول است همینقدر معلوم است كه مورد توجه و عنایت علماء بزرگ همچون جناب شیخ بهائی و مولی محمد تقی مجلسی و حاجی كلباسی بوده است .

باباركن الدین ظاهراً در زاویه عبادت خویش مدفون گردیده (شرح تكیه و گنبد آن بعداً نوشته می شود ) پس از وفات باباركن الدین در این محل آنجا را گاه تخت فولاد گاه مزار باباركن الدین می گفتند .

میرزا طاهر نصر آبادی درتذكره الشعراء خود (ص 153 )در شرح حال میرابوالقاسم فندرسكی پس از شرحی كه درباره او می گوید :

« مرقد پرفتوحش در مزار قطب العارفین باباركن الدین است واقع در اصفهان »

شاردن در سفرنامه خود (ص 69 ترجمه آقای محمد عباسی قسمت اصفهان )در تحت عنوان «شاهعباس كبیر بانی مزار باباركن الدین و شمه ای از تاریخچه آن » باباركن الدین می نویسد :

« نام باباركن كه به این پل (مقصود پل خواجو می باشد كه در آن زمان آن را پل باباركن الدین نیز می گفته اند ) یكی از بزرگترین و مشهورترین گورستانهای اصفهان می باشد و بمناسبت دفن یك درویشی شهیر پارسای باستانی در یك مزار زیبای مرمری كه در گورستان مزبور بنا گشته چنین نامیده شده است» استاد بزرگوار جناب آقای عریضی در ترجمه این قسمت از كتاب (ص 148) می نویسد:

«نام بابا ركن الدین را كه به این پل نهاده اند از نام قبرستانی به این اسم اقتباس شده است كه بزرگترین و مشهورترین قبرستانهای اصفهانست و درویش مشهور پارسائی كه همین نام را داشته وقبر مجللی از سنگ مرمر دارد در آن مدفونست » .

خاتون آبادی در كتاب : «وقایع السنین و الاعوام» در ضمن وقایع سال 1116 می نویسد:

«فوت فاضل عالم عامل مجتهد عم امجد میر اسماعیل اشهیر بخاتون آبادی روز چهارشنبه چهارم ربیع الثانی سنه هزارویكصد و شانزده دفن او در مقبره ای كه خود ساخته بودند در قبرستان باباركن الدین و مشتمل برگنبدی است و هفت حجره و هفت نفر طالب علم در آنجا سكنی دارند» (ص 555 وقایع السنین)

فائدة لغوی

كلمه فولاد (معرب پولاد ) بر وزن بودار، در لغت به معانی زیر اطلاق شده است : 1- فلز معروف 2- گرز و عمود 3- تیغ و شمشیر 4- نام پهلوان ایرانی در زمان كیقباد 5- نام پهلوان تورانی 6- پولاد غندی (بضم غین منقوط ) نام دیو مازندرانی (برهان قطع ـ فرهنگ شاهنامه ـ فرهنگ نوبهار )

در قرون اولیه علاوه بر آنكه لفظ پولاد را برخی از اشخاص صفت قرار داده و گفته اند : پولاد بازو. . . نام خاص نیز بوده است همچون پولاد دیلمی كه تخت فولاد منسوب به او است .

فولاد ستون (یا فلادستون ) آخرین پادشاه آل بویه : ابومنصور فرزند ابوكالیجار مرزبان بن سلطان الدوله دیلمی كه پس از مرگ پدر در 14 جمادی الاولی سال 440 در شیراز به تخت سلطنت و حكومت نشست و تا سال 447 سلطنت كرده و بشرحی كه در كتب تواریخ مسطور است در این تاریخ گرفتار گردیده و در سال 448 وفات یافت ( حبیب السیر ـ روضه الصفا ـ ریحانه الادب (ص 331 ششم ) و دیالمه و غزنویان تالیف عباس پرویز و كتاب : آثار الشیعه الامامیه جلد سلاطین (ص 31 جلد سوم ) .

گورستانهای اصفهان

در دوران قدیم و قدیمتر كه شهر اصفهان به صورت محلات و قریه های پراكنده و دور از هم بود هر محله و قریه ای برای خود گورستانی داشت و مردگان اهل آن ناحیه را بگورستان اختصاصی آن محل برده و مدفون می ساختند و ندرتاً اتفاق می افتاد كه جنازه ای را از محلة دیگر ببرند .

نویسنده در مقدمه كتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان اسامی قریب پنجاه گورستان و مقبره های خصوصی را یاد آورشده ام كه از آنجمهل است : گورستان تخت فولاد یا مزار بابا ركن الدین .

شاردن فرانسوی در سفرنامه خود دنجا كه آمار واحصائیه نهائی و كلی شهر اصفهان را در دروه صفویه بیان می كند می نویسد: اصفهان دارای

1- یكصد وشصت ودوباب مسجد

2- چهل وهشت باب مدرسه

3- یكهزار وهشتصد ودو باب كاروانسرا

4- دویست و هفتاد و سه باب گرمابه

5- دوازده گورستان

می باشد (ص 121 سفرنامه شاردن ترجمه محمد عباسی )

البته باید متذكر بود كه این گورستانهای دوازده گانه غیر از مقابر خصوصی و امامزادگان میباشند كه در اطراف آنها نیز عده ای را دفن می كردند .

وجود یكهزار و هشتصد باب كاروانسرا بیانگر كثرت ایاب و ذهاب مسافرین و همچنین وضع تجارت این شهر بوده چه كاروانسرا بیانگر كثرت ایاب وذهاب مسافرین و همچنین وضع تجارت این شهر بوده چه كاروانسرا هم محل رفت و آمد قافله ها و مسافرین و هم محل سكونت تجار و دادوستد بازرگانان بوده است .

مرحوم ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی محقق و متتبع معاصر در كتاب «آثار ملی اصفهان » نام 33 گورستان از گورستانهای اصفهان را ذكر می كند طالبین مراجعه فرمایند .

2- تخت فولاد در قبل از اسلام :

همانگونه كه ذكر شد زمین لسان الارض بشرحی كه از كتاب : (ذكر اخبار اصفهان ) تالیف حافظ ابونعیم نقل كردیم حكایت از بدو خلقت می كند كه قدمت و اهمیت آن با خلقت انسان و زمین و آسمان شروعمی شود .

خبری را كه حافظ ابونعیم روایت می كند هر چه باشد نشانگر سابقه تاریخی این زمین مقدس بوده و از آن حكایت می كند كه قبل از اسلام نیز مورد توجه و عنایت مردم این شهر بوده است .

قبر جناب یوشع در این زمین مقدس نیز دلیل دیگری است از صدها سال قبل از اسلام یعنی در زمانیكه بخت النصر یهود را از فلسطین كوچانیده بود و بعداً در اصفهان ساكن شدند همچنین جناب یوشع از انبیاء و احباء بزرگ آنان در این شهروفات یافته ودراین زمین كهدر آن زمان هم دارای شهرت و نام بود دفن گردید .

حافظ ابونعیم در كتاب خود (ص 39) می نویسد :

قال اسحق : (وبنی ماربین یوشع بن نون . . . ) سپس شرحی در وجه تسمیه ماربین می نویسد .طالبین مراجعه فرمایند و مراد از اسحق :

ابویعقوب اسحق بن علی بن ابراهیم بن قولویه است كه در 5 ربیع الاول سال 368 وفات یافته است و الز احادیثی كه به اسنادش از او روایت می كند یكی قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم .

« المرء مع من احب » یعنی : انسان (در روز رستاخیز) با كسی است كه ویرا دوست می دارد.

مرحوم انصاری در تاریخ اصفهان و ری (ث 317) می نویسد:

«و ابن یوشع غیر از یوشع بن نون وصی حضرت موسی علیه السلام می باشد » (و این نكته خود معلوم است كه مابین زمان جناب یوشع وصی حضرت موسی علیه السلام تا داستان اسارت یهود بدست بخت النصر و سپس مهاجرت به اصفهان فاصله زمانی زیادی است .)

قبر جناب یوشع در اطاقی در تكهیه السان الارض قرار داشت كه متاسفانه در سالهای اخیر تكیه و بقعه وسط آن و همچنین ابن مقبره و اطاقهای مجاور آنرا از روی جهالت ونادانی خراب كردند و قبور متعلق به خاندان علامه فقیه مفسر آقا میرزا محمد باقرنواب را با خاك یكسان نموده وقبر جناب یوشع از پیغمبران بنی ایرائیل را همچنون قبور بزرگان اجداد پیغمبر اكرم در جنه المعلی (در مكه معظمه ) و قبرستان بقیع (قبور ائمه اطهار علیهم السلام) فقط باقی گذارده و پارچه ای سبز بر روی آن كشیده اندو سنگی نیز بر روی قبر است كه این عبارت بر روی آن منقور است : «قبر شعیای پیغمبر»

قبر جناب دانیال پیغمبری دیگر از بنی اسرائیل در شوشتر با كمال عزت و احترام دارای بقعه و بارگاه و حرم و قبر جناب یوشع در صفهان بابن وضع اسف انگیز .

بابا فولاد حلوائی

گفتیم كه در قرن هفتم و هشتم و حتی در زمان صفویه تاقرن یازدهم عده ای از عرفاء و صوفهبنام «بابا» شهرت دارند . نویسنده در كتاب : دانشمندان و بزرگان اصفهان (ص 152) اسایم 35 نفر از كسانی را كه به بابا معرفند ذكر نموده است و البته نام عده ای نیز نوشته نشده است كه از آنجمله : بابا فولاد حلوائی كه عده ای معتقدند كه تختگاه او در این زمین متبرك بود و به همین جهت آنجا را تختگاه بابا فولاد بو بعداً تخت فولاد گفتند .

شرح حال این باباها عموماً مجهول و آنچه در همه مشتركی است تصوف و عرفان است و ظاهراً عده ای از آنها شیعه اثنی عشری بوده ا ند مانند : بابا ركن الدین، بابا فولاد و بابا شیخ علی و . . .

جناب یوشع

یوشع از پیغمبران بنی اسرائیل است كه در زمنی لسان الارض مدفون گردیده است و آن مربوطست به زمانیكه كورش پادشاه ایران یهودیان را از اسارت بابل نجات داده و به ایران كوچ داد و جماعتی از آنها را در اصفهان ساكن گردانید . دو تن از پیشوایان مذهبی آنان و از پیغمبران بنام جناب شعیا و جناب یوشع در اصفهان مرده و بخاك رفتند . اولین در امامزاده اسماعیل در محله گلبهار (گلبار) از متفرعات یهودیه قدیم مدفونست و قبر او معین و معلوم می باشد و دومین در تخت فولاد در اراضی لسان الارض آنهم معلوم و معین و زیارتگاه بود و قبر داخل اطاقی بوده و مردم بزیارت آنجا می رفتند . اخیراً در توسعه یافتن تكیه شهداء (گلستان شهداء ) كلیه آثار لسان الارض را كه برخی از آن مربوط به زمان دیالمه بوده و آثار دیلمی در آن ظار بود و همچنین مقبره جناب یوشع علی نبینا و آله و علیه السلام و همچنین اطاق مربوط به اعقاب علامه فقیه مفسر ادیب شارح نهج البلاغه و مفسر قرآن یعنی میرزا محمد باقر نواب لاهیجی را خراب كردند و دیگر اثری از آن باقی نماند .

اگر جناب یوشع همزمان با استرخاتون مدفون در قریه پیربكران باشد و احتمالاً مقدم بر اوست زمان او مربوط به بیست قرن قبل خواهد بود زیرا یكی از كتیبه های بقعه استرخاتون كه بزبان عبری است سال (3890) از خلقت حضرت آدم علیه السلام را معین می كند كه تا این سال یعنی سال 1409 قمری یك هزار و نهصد سال تمام خواهد شد .

پدران واجداد ما كه خداوند همه آنها را راحمت كند این قبور را در طول نوزده قرن تمام حفظ كردند لكن در زمان حاضر اولاد ناخلف آن پدران قبر را از بین بردند .

توضیح : مقبره جناب یوشع بن نون علی نبینا و آله وعلیه السلام در جبل لبنان و در حوالی طیبه قرار دارد (ص 25 یكم الكرام البرره ).

3- تخت فولاد در عهد دیالمه و آل زیار

مرداویج (مرد آویز) فرزند زیار كه نسب او به « ارغش» كه در عهد كیخسرو والی و حاكم گیلان بوده می رسد ، بشرحی كه در تواریخ مسطور است در سال 316 در اصفان بر تخت سلطنت نشست و تاج بر سر گذاشت . وی در زنده كردن سنتهای ایرانیان قدیم اهتمامی تمام داشت از آنجمله : در ماه صفر سال 323 مطابق دهم بهمن ماه و جشن سده دستور بر پا ساختن مراسم جشن و آتش بازی و آتش افروزی مفصلی داد كه شرح آن بطور اجمال از اینقرار است :

از مدتی قبل دستور داد كه از طرف چوب و هیزم فراوان گردآورده در زمین مابین رودخانه زاینده رود و هزار دره كه زمین تخت فولاد و لسان الارض را نیز شامل می شود رویهم انباشتند و بر آنها نفت ریختند تمام دامنه كوههای اطراف را چراغانی كرده وعده ای از مرغان را دستور داد كه بپای آنها پارچه نفت آلود بستند و عده ای از افراد نفت باز را كه در نفت افشانی مهارتی داشتند نیز بخواند تمام وسائل جشنو چراغانی و آتش بازی فراهم شداما در شب عید سده وی ببهانه ای خشمناك شد و شخصاً در مراسم شركت نكرد و علاوه بر آن كلیه مامورین و متصدیان امور جشن را دشنام داده و تهدید كرد . پس از یكی دو روز واقعه ای دیگر رویداد كه بر خشم و غضب او افزود و نسبت به عده ای از غلامان ترك كه در خدمت او بودند توهین بسیار كرده و دستور داد كه بر آنها زین ولگام نهند و در اصطبل زندانی كنند . این عمل بر آنها گران آمده به قصد انتقام عده ای از آنها هم عهد شدند (توزن ـ بجكم ـ بقرا ـ محمدبن ینال) و كورتكین غلام مخصوص او را فریفته و تیغه خنجری را كه مرداویج همیشه همراه داشت شكستند . در وقتی كه وی بحمام رفته بود بحمام ریخته و قصد جان او كردند، مراویج خنجر بركشید كه از خود دفاع كند آنرا بدون تیغه دید از توطئه آگاه شد با كرسی (چهارپایه) كه زیر پایش بود از خود دفاع می كرد لكن سرانجام كشته شد.

مرحوم انصاری در تاریخ اصفهان و روی (ص 77) ضمن وقایع سال 323 و مراسم جشن سده و سرانجام كشته شدن مرداویج می نویسد: آتشبازی زاغ و كلاغ بروی میمون نیامد .

مساجد تخت فولاد

زمین تخت فولاد بالاخص قسمت معروف به لسان الارض متبرك و در نزد مومنین و مقدسین از زمینهائی است كه امید استجابت دعا در آن بیشتر از جاهای دیگر است .

در قرون هشتم تا دهم تعدادی زیادی خانقاه و تكیه از طرف عرفاء و صوفیه در آنجا برقرار بود كه در آن جمعی از عباد و زهاد بعبادت و نماز و دعا و ذكر اوراد مشغول بوده اند و متاسفانه در طول تاریخ آن خانقاه ها یكی پس از دیگر خراب گردیده است .

از قرن دهم كه سلاطین صفویه روی كار دمدند و بخصوص زمان شاه عباس اول كه حقاً او را كبیر گفته اند ساختن مسجد جهت عبادت بوسیله بزرگان و متمكنین در اصفهان و سایر شهرهای ایران رواج گرفت . بمین جهت در تخت فولاد كه محلی آرام و خلوت بود و مومنین می توانستند در آنجا با فكر آسوده و خیال راحت عبادت كنند نیز شبستانهائی ساخته شد . بعضی از این مساجد و شبستانها كه از آن تاریخ تا كنون ساخته شده است بقرار زیر است :

1- مسجد تكیه میر محمد اسماعیل خاتون آبادی:

مرحوم میر محمد اسماعیل مدرس خاتون آبادی در تخت فولادی مدرسه ای بنا كرد كه خود نیز در آنجا مدفون گردید . برای این مدرسه در قسمت جنوبی مسجدی طرح انداخت ، تاریخ ساختن مدرسه قبل از 1116 هجری یعنی سال فوت مرحوم خاتون آبادی می باشد.

2- مسجد تكیه آقا میرزا محمد باقر چهار سوقی ، صاحب روضات الجنات :

شبستانی در سمت جنوب تكیه جهت عبادت و احیاء در شبهای جمعه و همچنین برگزاری مراسم فاتحه خوانی و برگزاری مراسم هفته و چهلم و غیره بنا گردیده است .

3- مسجد حضرت امام حسن علیه السلام :

در سالهای اخیر در قسمت جنوب تكیه خاتون آبادی عده ای از اهالی تخت فولاد زمین قبرستان را تصرف نموده و در آنجا خانه ساختند و هم طرح مسجدی كوچك انداخته و آن را بنام حضرت مجتبی امام حسن علیه السلام نامیدند .

4- مسجدتكیه آقا حسین خوانساری :

در سمت جنوب غربی تكیه (شبستان ) جهت نماز واحیای شبهای جمعه .

5- مسجد تكیه حاج محمد حسین كازورنی :

در قسمت جنوب غربی تكیه شبستان آجری و آبرومندی است كه در موقع ساختن تكیه آنجا نیز بنا گردید و شبهای جمعه در طول سال مراسم دعای كمیل و نماز جماعت در آنجا انجام میگیرد .

6- مسجد ركن الملك (میرزا سلیمان خان ) :

مهمترین مسجد در مزار تخت فولاد است كه بوسیله مرحوم ركن الملك شیرازی نایب الحكومه اصفهان در سال 1320 (تقریباً) در اول تخت فولاد بنا گردیده است . شرح آنرا در كتاب نفیس گنجینه آثار تاریخی اصفهان مطالعه فرمائید .

7- مسجد تكیه حاج آقا مجلس خادم الشریعه (شبستان) :

كه متاسفانه در سالهای اخیر در موقع احداث خیابان این شبستان نیز خراب شد وقبلاً شبهای جمعه در آنجا مراسم دعا و احیاء و قرائت دعای كمیل بوسیله مرحوم حاج آقا شمس الدین خادمی اجرا می شد.

8- مسجد مصلی :

در قرون اولیه اسلام همانگونه كه هر محله ای جهت خود گورستانی مخصوص داشت بهمین كیفیت مصلائی نیز داشته كه نماز عید را عموماً در آنجا اقامه می كردند از آنجمله :

1. مصلای بید آباد بنام قبله دعا كه اكنون نیز محله ای بهمین نام معروف است و قبرستان آنجا را در سال 1331 ه.ش به بعد از بین بردند .

2. مصلای خواجو (حدود امامزاده باقر)

3. مصلای طوقچی (جنب منار باغ قوشخانه و ظاهراً محل مسجد قبا صورت یا قباسوخته )

4. مصلای لبنان حدود شاهزاده ابراهیم واقع در محله مستهلك .

5. مسجد مصلی در اراضی تخت فولاد .

مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی در كتاب ریاض العلماء در شرح حال مرحوم محقق خونساری آقا حسین علیه الرحمه می نویسد: او را در صحرای بابا ركن الدین دفن كردند . در وقایع السنین می نویسد: وی را مابین مصلی و آب انبار دفن كردند .

این مسجد از حیث وسعت و اهمیت از جهانی بر سایر مصلاهای اصفهان برتری داشته و عموماً جهت نماز استسقاء در آنجا جمع می شده اند . در قسمت جنوبی این مسجد مقصوره كوچكی (جای محراب امام جماعت و منبر ) داشت كه مربوطه به زمان آق قویونلوها و شاید یكی دو قرن قبل از آنها بوده و در طول تقریباً هفت قرن از آسیب زمان محفوظ مانده بود لكن متاسفانه در سالهای اخیر آنجا را خراب كردند و ندانسته یكی از آثار تاریخی این سرزمین مقدست و مسجد را از بین بردند .

در گرداگرد این مسجد دیواری كشیده بودند كه صحن مسجد از دیگر اراضی مجزا باشد در طول قرون متمادی این حصار احتیاج به تعمیراتی پیدا كرد كه بوسیله مردمان خیر و نیكوكار و مومنین به هدایت وراهنمائی علماء بزرگوار تعمیرات انجام گردیده است .

از آنجمله در حدود سال 1300 بوسیله مرحوم حاج محمد تقی نقشینه تاجر نیكوكار و در سالهای 1360 به بعد براهنمائی مرحوم حجه الاسلام آقا شیخ محمد باقر زند كرمانی و به كمك و مساعدت مالی مردم دیندار تعمیرات اساسی و كلی در دیوارهای مسجد انجام شده و در طرف شرق و غرب جهت آن گلدسته بنا كردند . شبستان مسجد مزبور نیز از آثار حاج محمد تقی نامبرده است . آب انبار داخل مسجد نیز مربوط به یكی دو قرن قبل از این تاریخ می باشد .

در سالهای اخیر دیوار اطراف مسجد تجدید گردیده لكن متأسفانه مقصوره قبلی را ندانسته منهدم كرده و قسمتی از فضای مسجد را نیز از مسجد بیرون انداختند و در نتیجه فضای مسجد كوچكتر از اول گردید . این مسجد دارای چهار درب می باشد .

1- درب شمالی محاذی قبور سادات بهشتی

2- درب جنوبی داخل تكیه مرحوم آقا میرزا محمد باقر چهارسوقی

3- درب غربی در خیابان موسوم به آب 250

4- درب شرقی مقابل مدرسه راهنمائی كه شهرداری زمین آنجا را به آموزش و پرورش واگذار كرده و آنان در این محل مدرسه ای ساختند .

آب انبار

چون معمولاً آب چاههای تخت فولاد شور بوده و قابل شرب نمی باشد از اینرو جهت آب آشامیدنی از آب انبار استفاده می شد كه در فصل بهار و بارندگی آنها را از آب انباشته و در فصل تابستان و پائیز از آن استفاده می كردند و جهت آب حوض و حوضخانه از چاهها استفاده می شد . آب انبارهای تخت فولاد تا آنجا كه نویسنده اطلاع دارد از اینقرار است :

1. آب انبار تكیه كازرونی كه در خارج تكیه ساخته شده و ساختمان آن مربوط به سال 1342 هجری قمری هنگام ساختن تكیه می باشد .

2. آب انبار تكیه حاج آقا مجلس كه گاهی آنجا را تكیه آقا سید ابوجعفر نیز می خوانند و در خارج تكیه قرار داشت و در موقع احداث خیابان شهرداری وقت آنرا منهدم ساخت . تاریخ بنای آن در قرن دهم بوده و بوسیله مرحوم حاج آقا مجلس خادم الشریعه تعمیر گردیده بود.

3. آب انبار لسان الارض كه در قسمت غربی لسان الارض قرار داشت و ساختمان آن مربوط به قرن 11 واحتمالاً قرن 10 و یاكمی جلوتر می باشد .

4. آب انبار مسجد ركن الملك داخل مدرسه ركن الملك كه مدخل مسجد نامبرده بوده و ساختمان آن مربوط به سال 1325 پس از اتمام ساختن مسجد می باشد .

مرحوم ملاعبدالجواد خطیب در تاریخ آن قطعه ای سروده كه بر سنگ مرمر بخط نستعلیق و شاید بخط خود مرحوم خطیب نقش بسته است .

از همت ركن الملك معمور صفاهان شد درمسجدش آب انبار سرچشمه حیوان شد

نوشاندش از كوثر هر لحظه عوض حیدر كاین آب روان پرور ، زان منبع احسان شد .

خواهی اگرش اطوار بنگر تو بدین آثار كاین مسجد و آب انبار شرذمه از آن شد .

می جست خطیب از غیب تاریخ كه ذوقش گفت « این صرح ممرد نیز بنیان زسلیمان شد»

«1325»

مرحوم ملا عبد الجواد خطیب در اشعار خودگاهی ادیب و زمانی خطیب تخلص می كرد .

5- آب انبار سمائیان از بناهای مرحوم سمائیان (مرحوم حاج ملاحسین بزاز معروف به سمائیان از تجار محترم و بازرگانان متدین اصفهان ) وی در سالهای اخیر یعنی بعداز سال 1360 قمری در تخت فولاد بنای آب انباری نمود . محل این آب آنبار در سمت راست راهی است كه از تكیه میرزا ابولامعالی كلباسی جهت تكیه ملك میرود قبر خود آن مرحوم نیز در سمت غربی آب انبار نامبرده قرار دارد .

6- آب انبار مسجد مصلی كه از آثار عهد صفوی وشاید قبل از آن است ، این آب انبار در اول قرن چهاردهم بوسیله حاج محمدتقی نقشینه تعمیر گردید و كتیبه آن بخط خوشنویس معروف مرحوم عبدالرحیم افسر می باشد .

7- آب انباری كه در قسمت غربی تكیه بابا ركن الدین قرار داشت و ظاهراً ساختمان آن مربوط به قرن نهم و یا دهم مینمود و در سالهای اخیر جزو ساختمانهای وابسته بفرودگاه قرار گرفت و خراب شد قبور چندتن از مشایخ و بزرگان صوفیه عهد صفوی در مجاورت آن قرار داشت كه نویسنده آنها را دیده بودم .

از موقعیكه لوله كشی آب در شهر و خارج بوسیله سازمان آب و فاضلاب اصفهان انجام گردید ، دیگر نیازی بوجود آب انبارهای نامبرده نبود و كلاً متروك و بدون استفاده گردید . باید كلیه ادارات و مسئولین آنها را بعنوان حفظ آثار ملی و میراث فرهنگی نگاهداری كنند و ازمحو و خرابی آن به وسیله هر دستگاهی جداً ممانعت نمایند .

غسالخانه

هر فرد مسلمانی كه از دنیا رفت واجب است كه او را :

1- غسل بدهند . 2- كفن كنند 3- بر او نماز بخوانند 4- دفن كنند .

هر یك از این افعال چهارگانه شرایط و مسائلی دارد كه فقهاء بزگوار در كتابهای خود بدانها اشاره كرده اند . در زمانهای گذشته همچنانكه قبلاً اشاره شد محلات برای خود گورستانهای مستقل داشتند وهر یك از این گورستانها نیز جهت غسل دادن با موات ، محلی معین و معلوم داشت . درجنب برخی از مساجد نیز غسالخانه وجود داشت كه تا نیم قرن قبل یعنی تا حدود سال 1350 بعضی از آنها دائر بود و بعداً متروك گردید . از وقتیكه گورستانهای داخلی شهر یكی پس از دیگری متروك و دفن در آنها عرفاً و قانوناً ممنوع شد احتیاج به غسالخانه در تخت فولاد یعنی مزار عمومی شهر احساس گردید . از اینرو از طرف یكی از تجار متدین و خدمتگزار به اجتماع و دین در قسمت شمالی تكیه خاتون آبادیها كه تقریباً اول اراضی تخت فولاد محسوب می شد مفسل آبرومندی بنا نمود كه تا سال 1404 ه. ق دائر بود و سپس متروك و بوسیله برخی افراد تخریب شد . بعضی از غسالخانه های اصفهان كه نویسنده خود بیاد دارم و یا از افراد مطلع شنیده ام عبارتند از :

1- غسالخانه آب بخشان در نزدیكی مسجد آب بخشان (میدان شهداء )

2- غسالخانه پا قلعه حوالی چشمه باقرخان

3- غسالخانه خواجو در كنار چهارباغ خواجو در مجاورت كارخانه پشمباف فعلی

4- غسالخانه ستی فاطمه در پشت بیمارستان كاشانی .

5- غسالخانه قبرستان قبله دعا در جنوب دبیرستان صدیق اعلم

6- غسالخانه مسجد جامع در زاویه شمال غربی مسجد كه قسمتی از آن جزو مسجد احداثی در تكیه علامه مجلسی قرار گرفت (به اجازه و تصویب مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه زیر نظر هیئت امناء )

7- غسالخانه طوقچی و غیره

یك مسئله فقهی

از نظر شرع مطهر مسافر بكسی گفته می شود كه : قصد طی مسافت 8 فرسخ (48 كیلومتر) متصل یا چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن در یك روز داشته باشد . بر چنین كسی واجب است كه نماز را شكسته بخواند و روزه را افطار كند (برای آگهی از مسائل قصر و اتمام و همچنین مسائل مربوط به روزه شخص مسافر باید به رساله عملیه مراجعه شود ) .

اكنون گوئیم چون مسافت گورستان جدید اصفهان یعنی « باغ رضوان» تا شهر بیشتر از 25 كیلومتر می باشد و رفتن و برگشتن آن جمعا بیشتر از 50 كیلومتر می شود بنابر این كسانیكه جهت زیارت اموات و یا تشییع جنازه و یا شركت در مراسم بدانجا می روند اگر بخواهند نمازظهر و عصر بخوانند باید آنرا شكسته بخوانند و هر گاه در ایام ماه مبارك رمضان قبل از ظهر بدانجا مسافرت كرده و بعد از ظهر برگشتند روزه آنها باطل شده باید اقتضاء آن را بگیرند . جهت تنبه خود وآگهی دیگران یاد آوری گردید . در این مورد باید به مسافت شهر و گورستان دقیقاً رسیدگی شود .

یك رسم و عادت پسندیده

در قدیم الایام افراد یك خاندان پدران و اعمام ، برداران و عموزادگان و دیگر خویشان سببی و نسبی از روی عواطف انسانی و احساسات دینی و دیگر حال یكدیگر آگاه بوده و به آسانی به دید و بازدید هم بروند وصله رحم كنند . در آن زمانها غنی و فقیر جدا از هم زندگی نمی كردند همه با هم در یك محله و یك كوچه خانه داشتند. توانگران از حال مستمندان با خبر بوده و به آنها رسیدگی می كردند. این رسم و عادت پس از مرگ نیز رعایت می شد یعنی بیشتر افراد یك خاندان دریك گورستان و گرد یكدیگر دفن می شدند .

هر ناحیه و محله ای گورستانی مخصوص داشت نتیجه این كار آن بود كه كسیكه بزیارت قبور میرفت بدون تحمل رنج و زحمت زیاد موفق می شد كه قبر همه خویشان خود را زیارت كند و عموماً این مقابر گرداگرد قبور علماء و بزرگان دین ایجاد می شد و بدین ترتیب مردم مسلمان علاقه خود را نسبت به علم و علماء و روحانیت و خدمتگزاران اجتماع نشان می دادند .

با توسعه شهرها و نفوذ فرهنگ غربیان و آمیزش وخلطه مردم با این میهمانان ناخوانده كم كم آداب و سنن اسلامی یكی پس از دیگری فراموش شد و توانگران از مستمندان جدا شدند و برای خود كوی و برزن علیحده ای انتخاب كردند در طهران كاخ نشینان بشمال شهر وفقیران در جنوب و در اصفهان بر عكس كسانیكه ثروتی و مكنتی یافتند بجنوب شهر منتقل شده و مردمان كارگر و طبقه سوم همچنان در محلات قدیمی و شمال شهر باقی ماندند لكن گورستان یكی بود تا شهرداری بدون رضایت مردم و نظر خواهی از عقلاء و صاحبان نظر گورستان شهر را به چند كیلومتری منتقل كرد و برای آن مقررات خاصی معین نمود دیگر افراد خاندانها از هم جدا شدند همه پراكنده و دور از هم بخاك رفتند و اگر كسی بخواهد برای افراد خاندان خود قبری تهیه كند باید مبلغی بپردازد و آنرا بعنوان «محافظت قبر» دریافت می دارند . جهت اطلاع معروض می دارم كه این گورستان چند سال قبل از انقلاب تهیه شده بود و آیت الله خادمی و آیت الله طاهری و دیگر روحانیون كاملاً درجریان آن بودند و شهردار فعلی آن را افتتاح كرد.

قابل توجه همگان : نقل یك فتوی

یكی از دوستان كه اقوالش در نزد من مورد اعتماد است و من به صحت گفته های او یقین دارم نقل كرد كه :

در سالهای آخر حكومت رژیم سابق كه موضوع تعطیل و تخریب تخت فولاد و انتقال آن به محلی دیگر مورد بحث قرار گرفته بود جمعی از مومنین و مقدسین از چند تن از علماء و مجتهدین اصفهان و قم و نجف اشرف در این باره استفتاء كردند كه همگان با تخریب مخالف بوده و صریحاً مرقوم فرمودند از آنجمله مرحوم آیت الله العظمی حاج میر سید علی بهبهانی رضوان الله علیه مرقوم فرموده بودند: این عمل مستلزم سه معصیت كبیره است به این شرح :

1- تصرف در مال غیر بدون اجازه و رضایت صاحبانش (یعنی ورثه صاحب قبر)

2- نبش قبر اگر عمل تخریب موجب آن گردد كه استخوانها ظاهر شود .

3- اگر استخوانها ظاهر شدو تركیب آن را بهم زدند یعنی استخوانها راجابجا كرده و یك جا جمع كنند و یا هر عمل دیگری كه اندام پوسیده مرده را بهم زند در حكم مثله كردن است و این هر سه كار معصیت بوده و عامل آن گناهكار است .

این مسئله قابل توجه است و باید مسئولین فعلی امور كه خویشتن را مسلمان و تابع اوامر و دستورات مراجع و مجتهدین بزرگوار می دانند مراقب و مواظب باشند كه خدای ناخواسته مرتكب گناهی نشوند و بدانند كه تصویب نامه ها نمی تواند سلب مالكیت از افراد بنماید .



«بسم الله الرحمن الرحیم »

الحمدلولیه والشكر علی نعماته والصلوه والسلام علی محمد وآله واللعن الدائم علی اعدائهم .

اكنون كه بخواست خداوند متعال از نوشتن مقدمه فراغت حاصل شد به ذكر مطلب اصلی و مقصد نهائی پرداخته و قبل از شروع در مقصود و بیان تكایای تخت فولاد و ذكر اسامی عده ای از مدفونین در آنجا كلمه تكیه را معنی می كنیم و موارد استعمال آن وبه ذكر برخی از تركیبات آن می پردازیم .

تكیه در لغت به معنی : پشت دادن ـ لمیدن ـ اعتماد كردن ـ محل سكونت درویشان و جای سوگواری و عزاداری جهت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می باشد و از كلمات مركبه آن : تكیه زدن ـ تكیه دادن ـ تكیه كردن ـ تكیه گاه ـ تكیه نمودن ـ تكیه كلام می باشد . ذیلاً به اشعار زیر توجه فرمائید:

تكیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف مگر اسباب بزرگی همه آماده كنی

تكیه زدن بر مقام ومنصب دنیا نزد خردمند نیست لایق و سایا

تكیه كردن بر كلام خویشتن زابلهی دانند جمله مرد و زن

مكن تكیه بر جاه دنیا و پشت كه بسیار كس چون تو پرورد و كشت

تكیه كن بر علم خود ای با ادب نی به مال و نی بجاه و نی نسب

و در اصطلاح و استعمال تكیه بمعنی حسینیه یعنی جای برگزاری مراسم عزاداری و تكیه بمعنی مقابر علماء و بزرگان و این معنی همان تكیه درویشان است یعنی تكیه گاه ایشان كه جای سكونت و عبادت و ریاضت آنها بوده و زندگی و معیشت آنان نیز از محل موقوفات و نذورات اداره می شده است و عموماً پس از مرگ نیز در همان محل دفن می شدند .

4. اسامی تكایای تخت فولاد و برخی از مدفونین در آنها بر حسب حروف تهجی

این نوع تكیه ها در زمان پادشاهان صفوی در داخل و خارج شهر اصفهان نسبتاً زیاد بوده است اینك اسامی برخی از تكایای موجود از قدیم را كه در داخل شهر اصفهان قرار دارندنام می بریم:



شماره نام تكیه محل تكیه ملاحظات


1. میرزا اشرف محل خواجو

2. پاچنار دالبطی مقبره خواجه نظام الملك دارالبطیخ

3. نایب جواد محله خواجو كوچه درویشان

4. تكیه حسن خاكی محله خواجو كوچه میرزا كریم

5. تكیه خواجو معروف به حسینیه صرافها

6. روغنی

7. صائب شاعر معروف عهد صفوی لبنان خیابان صائب

8. حاج میرزاداوود جویباره

9. طوقچی مقابل مقبره صاحب بن عباد حسینیه

10. محمد علی یزدی محله نو ـ چهارسو شیرازیها

11. قلیانی ها

12. گرك یراق سینه پائینی

13. گل بندها حسن آباد گاو بندها

14. نورباران انتهای خ شاه عباس دوم (شریف واقفی)

در سالهای اخیر بوسیله مردم متدین ونیكوكار چندین تكیه و حسینیه در اصفهان بناگردید كه به نامهای : بیت الزهراء علیهما السلام ـ بیت العباس جوادیه ـ حسینیه و غیره نامیده شده است .

اسامی برخی از تكیه ها كه در داخل شهر اصفهان قرار داشته و در طول تاریخ از بین رفته است در ذیل نگاشته می شود :





شماره نام تكیه محل تكیه


1 تكیه باباحیدر چهارباغ

2 تكیه بكتاش محله حسن آباد

3 تكیه در دشت پامنار در دشت

4 تكیه درویش صادق لبنان

5 تكیه درویش صالح جنب نهر طاق نما ، محله لبنان

6 دولت صفوی

7 دولت قاجاری

8 تكیه ظلمات كوچه میر عماد خطاط مشهور

9 تكیه ملا عابد مقابل مقبره صاحب بن عباد ، جنب كوچه

10 تكیه علی اكبر بیك محله خواجو ـ جنب مسجد علی اكبر بیك

11 تكیه علی بابا كوچه مقابل مسجد آقا علی بابا، كوچه تخت گنبد

12 تكیه فیض در سال 1068 بنا گردیده بانی شاه عباس دوم

13 تكیه چله خانه نزدیك تكیه باباركن الدین ، تاریخ آن 1112

14 تكیه مفت دست مقابل مسجد و حمام علی اكبر درخیابان جمال الدین عبدالرزاق



تقسیم بندی تكیه های تخت فولاد :

تكیه های واقع در تخت فولاد را بر چهار دسته تقسیم می كنیم :

الف : آنها كه فقط نامشان را می دانیم لكن خود تكیه و آثار آن از بین رفته است .

ب : تكایای عهد صفوی

ج : تكایای دوره قاجاریه

د: تكایای ساخته شده بعد از قاجاریه

اینكه اسامی تكیه ها و بقعه ها

الف : 1- تكیه سید ابولقاسم خواجوئی (سادات خواجوئی ) اخیراً تبدیل به فضای سبز گردید .

2- بقعه اللهوردیخان

3- تكیه بابا بیات از عرفاء وصوفیه

4- تكیه بابالكات از عرفاء و صوفیه

5- بقعه سكاكی

6- تكیه شیخ زین الدین

7- بقعه سادات كتابی در جنب تكیه میرزا رفیعاء نائینی

8- تكیه درویش صادق مربوط به زمان صفویه

9- تكیه فیض (غیر از بقعه فیض)

10- گنبد لالا

11- بقعه محمد بیك مربوط به عهد صفوی

و شاید تكیه های دیگری كه فعلاً نام و مشخصات آن بر نویسنده مجهول است .

ب : تكایای عهد صفویه :

در دوره سلاطین صفویه علاوه بر عبادتگاههائی كه برای جمعی از بزرگان دین بنا كردند و برخی از آنها از نظر ساختمان و كاشیكاری و هنر معماری جزو آثار باستانی و میراث فرهنگی بشمار می رود تكیه هائی نیز بناكردند این تكیه ها به قرار زیر می باشد (بترتیب سنوات ):

1- لسان الارض : همانگونه كه قبلاً متذكر شدیم اصل بنا از دیالمه بوده و تا قبل از خراب شدن آثار دیلمی در آن ظاهر بود در دوران صفویه ساختمان تكمیل وتجدید شده لكن هیچگونه آثاری از گج بری و كاشیكاری نداشت فقط ساختمان مختصری بنظر می رسید .

2- تكیه باباركن الدین از آثار شاه عباس كبیر صفوی و تاریخ كتیبه ساختمان 1039 می باشد. این تكیه دارای گنبد 12 ترك است .

3- تكیه میرفند رسكی حكیم و عارف و فیلسوف مشهور متوفی بسال 1050 بدون بقعه لكن اطاق بالای سر قبر و كتیبه آن كه بخط میر عماد حسنی خطاط معروف است از آثار گرانقدر موجود در تخت فولاد می باشد .

4- تكیه میرزا فیعاء نائینی عالم فقیه حكیم فیلسوف زاهد جلیل القدر عظیم المنزله متوفی بسال 1082 دارای بقعه بسیار عالی و نفیس از آثار باستانی اصفهان و از بناهای دوران شاه سلیمان صفوی است : این تكیه بمناسبت فرودگاه خراب شد و بقعه در داخل فرودگاه قرار گرفت .

5- تكیه آقا حسین خونساری كه به استاد الكل فی الكل معروفست ودر سال 1098 وفات یافته و شاه سلیمان جهت او بقعه ای رفیع بنا نمود ، كه جزو آثار باستانی اصفهان محسوب است .

6- تكیه آقا رضی الدین محمد بن محمد تقی حسینی موسوی شیرازی اصفهانی عالم جلیل متوفی بسال 1113 قبر او در اطاقی مختصر بدون بقعه قرار گرفته وعده زیادی از اعقاب و اولاد او در همین بقعه مدفون می باشند .

7- تكیه خاتون آبادی : میر محمد اسماعیل حسینی خاتون آبادی متوفی بسال 1116 مدفون در مدرسه ای كه خود در تخت فولاد بنا كرده بود . بقعه از آثار شاه سلطان حسین صفوی و از جمله آثار باستانی اصفهانست .

8- تكیه فاضل سراب كه آنرا تكیه جویباره ایها نیز می گویند و قبر عالم جلیل مولی محمد بن عبدالفتاح تنكابنی سرابی متوفی بسال 1124 در داخل بقعه قرار دارد . بقعه بدون گنبد و از آثار شاه سلطان حسین صفوی است .

ج : تكیه هایی كه در دوره پادشاهان قاجاریه ساخته شده است

این تكیه ها عموماً فاقد گنبد كاشیكاری و تزئینات معماری و بیشتر ساده است . اینك اسامی این تكایا بر حسب حروف تهجی :





شماره نام معروفترین فرد مدفون بانی ساختمان و سال وفات صاحب تكیه

1 تكیه آباده ای حاج محمد جعفرآباده ای سلیمان خان ركن الملك

2 تكیه آغا باشی میر محمد اسماعیل پاقلعه ای فوت 1323 ه.ق

3 سید ابوجعفر سید ابوجعفر خادم الشریعه فوت 1324

4 میرزا ابوالمعالی میرزا ابوالمعالی كلباسی فوت 1315

5 تكیه میرزا محمد علامه فقیه صاحب روضات فوت 1313

باقرچهارسوقی

6 حاج آقا باقر قزوینی حاج آقا باقر در دشتی فوت 1363 ه. ق

7 سید محمد ترك سیدمحمد ترك خوئی فوت 1266ه .ق

8 شیخ محمد تقی رازی شیخ محمد تقی رازی فوت 1248 ه.ق

9 تویسركانی میرزا عبدالغفار تویسركانی فوت 1319 ه.ق

10 ریزی شیخ مرتضی ریزی فوت 1329 ه.ق

11 شهشهانی میر سید محمد شهشهانی فوت 1287 ه.ق

12 صدرالعلماء سید عبد الوهاب شمس آبادی تكیه ساده بدون اطاق

13 بقعه فیض علیشاه علیمرادخان

14 كازورنی سید محمد باقر درچه ای حاج محمد حسن كازرونی

15 گلزار رجبعلی گلزار شاعر (1302- 1366 )

16 آقا محمد بید آبادی آقا محمد بید آبادی میرزا سلیمان خان ركن الملك

17 مشایخ نعمت اللهی چند تن از آقایان نعمت اللهی شیخ اسدالله ایزد گشسب و غیره

18 ملك آخوند كاشی حاج محمد ابراهیم ملك التجار

19 مهدوی آقا سید حسن مجتهد بدون اطاق

20 واله آقا محمد كاظم واله از آثار باستانی

توضیح (1) : تكیه آقا سید ابوجعفر را گاهی بنام تكیه حاج آقا مجلس می خوانند .

توضیح (2) : تكیه حاج آقا باقر قزوینی بنام تكیه خلیلی معروفست .

توضیح (3) : تكیه سید محمد ترك را بنام تكیه جهانگیر خان قشقائی می گویند .



نكته ای قابل توجه :

اگر كسی سنگ نبشته های تخت فولاد را قبل از آنكه بكلی از بین برود با كمال دقت و حوصله بخواند و اشعار آنرا یادداشت و اسامی مدفونین و تاریخ آنرا بنویسد قسمت مهمی از تاریخ علمی و ادبی اصفهان از دوران پر افتخاری صفوی تا كنون بدست می آید .

چه بسیار دانشمندانی كه نامشان فقط در سنگ قبرشان تا كنون باقی مانده و بسیاری از شعراء و ادباء گمنام كه تنها اثر آنها ماده تاریخهائی است كه جهت معاصرین خود گفته اند و حتی اشعاری از شعرای معروف و گویندگان مشهور كه دیوان اشعارشان نیز چاپ شده لكن برخی از اشعارشان در آن نیامده است . بطور مثال :

1- ماده تاریخی كه مرحوم سید احمد هاتف شاعر بسیار معروف و مشهور در رثاء و ماده تاریخ فوت حاج محمد حسن كلباسی پدر علامه جلیل حاجی كلباسی گفته در دیوانش نقل شده است .

2- نام كفاش شاعر معروف قرن 13 هجری ونمونه اشعارش در هیچ كجا ثبت نشده و فقط چند نمونه ماده تاریخ از او در دست می باشد اگر چه دیوان اشعارش در كتابخانه حضرت آیت الله گلپایگانی در قم موجود است .

تذكر: آنچه از اسامی بزرگان از مجتهدین وحكماء و شعراء و غیره در این مجموعه ذكر می شود معمولاً آنهائی است كه دارای سنگ نوشته می باشند و یا نویسنده از آنها مطلع است . (آنها كه سنگ نوشته ندارند) و ده ها بلكه صدها عالم و فقیه وادیب وخطاط وهنرمند دیگر از بزرگان در این مزار متبرك بخاك رفته اند كه چون دارای سنگ قبر نبوده اند نامشان برای همیشه از خاطره ها محو گردیده است .

قدیمی ترین قبر در گورستان تخت فولاد :

در اینكه زمین تخت فولاد ولسان الارض قبل از سلاطین صفویه گورستان بوده سخنی نیست . شاردن فرانسوی و دیگران این نكته را بصراحت در كتابهای خود ذكر نموده اند . اما متاسفانه در اثر گذشت زمان و بی توجهی مردم و همچنین سیل و بارندگیها و دیگر عوارض بسیاری از قبور بزرگان و دیگران را ساكنین تخت فولاد و غاصبین اراضی آنجا از بین بردند و بصورت خانه و باغ در آوردند اما آنچه مسلم است و قبور آنان مربوط به قبل از سلاطین صفوی می باشد بدین قرار است :

1- فولاد دیلمی (بابا فولاد) مربوط به اوایل قرن پنجم هجری قمری .

2- سكاكی عالم معروف (ابویعقوب یوسف بن ابی بكر) مولف مفتاح العلوم متوفی در رجب 626 ه.ق بنا بقولی .

3- رضی الدین علی لالا غزنوی شاعر عارف مشهور متوفی بسال 643 ه.ق

4- بابا ركن الدین بیضاوی عارف مشهور متوفی بسال 769 ه.ق

5- بابا بیات از عرفاء قرن هشتم

6- بابالكات از عرفاء قرن هشتم

7- در اول تخت فولاد جنب غسالخانه چند قبر موجود بود كه تاریخ آنها مربوط به اوائل قرن دهم هجری و یكی از آنها را كه بر روی نهر آب انداخته بودند سال 950 واندی بود .

مرحوم استاد همائی مكرر میفرمود كه تمام قبور تخت فولاد را دیده ام و سنگ نبشته های آنرا خوانده ام و تاریخ همه آنها را ثبت و ضبط نموده ام .

ایكاش این اثر نفیس روزی بچاپ می رسید و یك قسمت از تاریخ اصفهان روشن می شد به امید آنروز.

در بعضی از كتابها دیده شد كه قبر ابن مسكویه در تخت فولاد است و یقیناً اشتباه است . اینك اسامی تكیه ها و مدفونین در آن :





تكیه آباده ای

این تكیه منسوبست به علامه فقیه عالم فاضل جلیل جامع معقول و منقول مجتهد بارع مرحوم حاج محمد جعفر فرزند محمد صفی آباده ای و آنرا مرحوم میرزا سلیمان خان ركن الملك شیرازی نایب الحكومه اصفهان در سال 1316 هجری بنا نهاده است . كتیبه سردرب تكیه بخط نستعلیق از میرزا فتح الله جلالی خطاط و شاعر و ادیب و اشعار از طغرل شاعر مشهور قرن 13 در اوایل قرن 14 بدین شرح می باشد .

حبذا از آصف دوران سلیمان زمان ركن ملك حق گزار حق پرست حق شناس

آنكه عمر خویش را فرموده درخیرات صرف حسن اعمال جنابش بی حساب وبی قیاس

تكیه حاجی محمد جعفرآباده ای عالم ربانی آن ذخر خواص وفخر ناس

كرد آباد وبدین جعفری خدمت نمود خدمت دین را كند آن حضرت اندر هر لباس

بهر تاریخش بزرجعفری طغرل نوشت « از سلیمانست دین جعفری محكم اساس»

تكیه مرحوم آباده ای از تكایای باصفا و منظم و مورد توجه و عنایت خواص و عوام مردم اصفهانست كه جهت زیارت وقبور علماء مدفون در آن بقعه شریفه در ایام هفته و بخصوص درشب و روز جمعه مومنین بدانجا رفته و فاتحه می خوانند .



تفاوت دو زمان :

در اول قرن سیزدهم نایب الحكومه اصفهان در این شهر مسجد و مدرسه می سازد و برای بزرگان علماء بقعه و تكیه بنا می كند اما در اول قرن پانزدهم برخی از موسسات و مردم در انهدام و محو آثار علماء و قبور آنان می كوشند . بین تفاوت ره از كجاست تا بكجا؟ اینك شرح حال اجمالی مرحوم آباده ای :

عالم جلیل بزرگوار فقیه عادل كامل زاهد عابد متقی جامع معقول و منقول و حاوی فروع و اصول حاج محمد جعفر بن محمد صفی صغا بادی آباده ای اصفهانی در آباده شیراز متولد گردیده و در اصفهان خدمت بسیاری از بزرگان كه از آنجمله است : 1- حاج محمد ابراهیم كلباسی 2- حاج سید محمد باقر حجه الاسلام شفتی 3- حاج ملا علی نوری (احتمالاً) 4- آقا سید محمد مجاهد اصفهانی تلمذ نموده وجزو خواص اصحاب مرحوم حجه الاسلام شفتی بوده و در اصفهان حوزه درس و قضاوت شرعی داشته و بسیار زیرك وفطن و دانا بوده و مرافعات و نوشتجاتی را كه در نزد او نوشته می شده است در دفتری ثبت می نموده است . (همانند دفاتر اسناد رسمی در زمان حاضر كه مبادا بعداً موجب اختلاف شود) وی عالمی خلیق و مهربان و ظریف و خوش طبع و شوخ بذله گو بوده و شوخیهائی لطیف از او معروفست . در اصفهان حوزه درس او از نظر تنوع و جامعیت مشهور بوده و امام مسجدی بوده كه به نام ایشان در محله جماله بنا شده بوده (مسجد حاج محمد جعفر آباده ای) كتب زیر از تالیفات اوست :

1- تعلیقه بر تلخیص الاقوال 2- رساله حمامیه درمحل نزاع حمام شیخ بهائی 3- رساله عملیه كه عده زیادی از او تقلید میكردند . 4- سئوال و جواب 5- شرح تجرید الكلام تالیف خواجه نصیر الدین طوسی 6- شرح دروس فقه جعفری 7- مرایا در اصول 8- نقود المسائل الجعفریه در فقه استدلالی 9- وجیزه در تلخیص كتاب تحفه الابرار تالیف مرحوم سید حجه الاسلام و غیره

مرحوم آباده ای در شب 19 رمضان المبارك سال 1280 در اصفهان وفات یافت و در اول تخت فولاد مدفون گردید . میرزا علیرضا پرتو در مرثیه و ماده تاریخ وفات آن مرحوم گوید :

حیف از حاجی محمد جعفر آنك گمرهانرا سوی حق بردی بره

سال تاریخش زپرتو شد سئوال گفت « اللهم نور مضجعه »

Asalbanoo
01-11-2006, 23:53
دوست عزيز مرسي كه اين مطالبو مي نويسي. من كه خيلي هاشو نمي دونستم با اينكه خيلي عشق اصفهانم
از دوستاني كه تشريف ميارن اصفهان دعوت مي كنم از كليسا وانك ديدن كنند و ان تار موي معروف را ببينند
در ضمن محراب كليسا هم خيلي زيباست

Asalbanoo
02-11-2006, 22:31
این كلمه به دو قسم تلفظ و نوشته می شود نخست چهارسو و دیگرى چهارسوق. و چون در شهر اصفهان این كلمه زیاد مورد محاوره است چند كلمه ‏اى براى توضیح مطلب می نگارد:
چهارسو به مكانى اطلاق می شود كه چهارسمت و گنبدى داشته باشد حالا گاهى چهارسمت آن بازار است در چنین فرضى آنجا را چهار بازار یا چهارسوق می خوانند و اما اگر چهارسمت آن بازار نباشد دیگر اطلاق كلمه چهارسوق مورد نخواهد داشت. و در هر حال چه چهارسمت بازار باشد چه نباشد اطلاق چهارسو بر آن درست خواهد بود از اینرو در تمام موارد این كلمه و به لفظ چهارسو به كار می بریم.

چهارسو شیرازی ها
این چهارسو در بازار محله چهارسو شیرازی ها واقع از بناهاى قطب الدین على باب الدشتى 955 ه.ق و جز بخش از محلات شمالى رودخانه زاینده رود می باشد. گنبد این چهارسو از میان رفته است.

چهارسو شاه
این چهارسو در اول بازار شاه و نزدیكى مدرسه ملا عبدالله و حمام شاه واقع میباشد.

چهارسو در شیخ
این چهارسو كه بسیار وسیع و مرتفع است در نزدیكى محله شیخ ابومسعود رازى قرار گرفته است.

چهارسو آجرى
این چهارسو كه به مناسبت ساختمان آن با آجر بنام آجرى معروف است محله خواجو گردیده است.

چهارسو مخلص
این چهارسو در نزدیكى سراى مخلص در بازار بزرگ می باشد كه كمى زیرتر از سراى مخلص بطرف شمال ساخته‏ اند. چهارسوهاى دیگرى نیز وجود دارد كه معروفیتى ندارند.

چهارسوچوبى
این چهارسو از چهارسوهاى بزرگ است در قسمت خواجوى كوچك قرار دارد.
و از مستحدثات زمان صفویه است.

چهارسو كوچك
این چهارسو در چهارسو شیرازی ها و بجانب مشرق آن واقع است.

چهارسوى ساروتقى
این چهارسو در بازرا قهوه كاشی ها واقع مسجد و كاروانسرائى نیز از همان ساروتقى بجامانده بود كه كاروانسراى آن در دست مالك آن و مسجد به حال نیم ویران افتاده است. واحد ساختمان هاى منسوب به ساروتقى عبارت از: بازار - چهارسو - كاروانسرا و مسجد می باشد.
این سه واحد از بازار منشعب مى ‏شود كارانسرا در ضلع شمالى چهارسو و مسجد ساروتقى در ایوان جنوبى آن واقع است در حال حاضر كاروانسرا با تغییراتى كه در آن داده شده معمور شده ولى مسجد وضع اسفناكى دارد و قسمتى از مقرنس هاى آجرى سر در و كتیبه خط ثلث آن بقلم محمد رضا امامى است ریخته و از بین رفته است.
سقف بازار آن در بعضى قسمت ها فروریخته این بازار چون در قدیم معبر مردم به میدان قدیم بوده وضع بهترى داشته است ولى اكنون كه مسیر تغییركرده و بصورت یك بازارچه متروك درآمده است.
در اطراف چهارسو در هشت لوحه در بالاى چهارگوشواره و زوایاى چهارسو به خط نستعلیق سفید بر زمینه كاشى خشت لاجوردى رنگ بقلم محمد رضا امامى و مورخ بسال 1056ه.ق چهار بیت شعر نوشته شده است كه فرد آخر حاكى است كه بناى مزبور پس از گذشتن یكسال كشته شدن او باتمام رسیده است. اشعار مزبور چنین خوانده می شود:
دولت عباس ثانى در جهان
خاك در گاهش.............چشم
از شرف شد جانشین تونیا
سال تاریخش چو جستم از خرد
در ره این مصرعم شد رهنماى
حاسد شد را سرافكندند و شد
چاراركان چارركن این بنا
و در یك نیم لوح در آخر این اشعار به خط نستعلیق سفید بر زمینه كاشى لاجوردى رنگ نوشته شده است:
كتبه المذنب المحتاج محمد رضا الامامى
بر یكى از دیواره‏ هاى بازار چهارسوى مزبور كه در حال ویرانى است لوح سنگى به طور نیم متر و عرض سى سانیتمتر نصب شده كه كتیبه آن بخط نستعلیق برجسته چنین است:
مخفى نماند كه چهاردانگ ازدكان نشاسته گرى جنب چهارسوق ساروتقى با متعلقات آن به موجب وقفنامه جداگانه وقف است بر تعزیه دارى جناب خامس آل عبا حضرت سیدالشهداء علیه الاف التحیة و الثناء و یك دانگ دیگر وقف است. بر امامزاده واجب التعظیم امامزاده اسماعیل. هر كس تبدیل و تغییر دهد به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود. فى غره ذیحجه الحرام 1298.

این چهارسو ها از آثاری است كه فقط نامى از آنها مانده است.
چهارسو نقاشى یا چهارسو اسفندیار بیك
چهارسو نمكى
چهارسوى قیصریه
چهارسوى بازار مثقالى فروشها
چهارسوى بازار چیت سازها
چهارسوى امامزاده اسماعیل
چهارسو مقصود
چهارسو علیقلى آقا
چهارسوى بیدآباد
چهارسوى دروازه نو واقع در محله دروازه نو
چهارسو فریدون واقع در محله خواجو

Asalbanoo
02-11-2006, 22:33
اصفهان در سال 1006 هجرى رسماً به پایختى شاه عباس اول انتخاب شده است و از این سال به بعد فعالیت قابل ملاحظه‏اى براى ساختن قصرها و پلها و مساجد تاریخى به منظور تزیین پایتخت به عمل آمده است. فكر ایجاد گردشگاهى مانند چهارباغ هم در همین سال براى پادشاه صفوى پیدا شده و دستور داده شده از محل دروازه دولت (مقابل كاخ فعلى شهردارى) تا دامنه كوه صفه (دروازه شیراز) خیابان طویل و عریضى مشجر احداث شود. در حقیقت چهارباغ بیشتر براى این كه باغ باشد ساخته شده نه خیابان خاصه كه این اسلوب خیابانسازى براى عبور و مرور آن زمان مورد احتیاج نبوده است و از حیث هئیت و تركیب طورى است كه بیشتر براى محل گردش و تفرج بوده تا براى رفت و آمد شهر به علاوه این خیابان در حاشیه شهر طرحریزى شده و بیشتر مخصوص گردش خانواده سلطنتى و درباریان بوده است. از جمله تفریحات زنان حرمخانه شاهى و دیگر زنان شهر یكى این بود كه روزهاى چهارشنبه در چهار باغ اصفهان و پل سى و سه چشمه با روى گشاده و بى نقاب مى‏گشتند و تا مدتى از شب درپرتو مشعلها و شمعها در آنجا به سر مى‏بردند و به شادى و خنده و خوردن و نوشیدن مى‏گذراندند. در این روز تمام چهارباغ (قرق) مى‏شد در اطراف آن خواجه سرایان و ماموران خاصى از عبور مردان شهر به سختى جلوگیرى مى ‏كردند و در این روز فروشندگان چهارباغ همه زن بودند گردش اختصاصى زنان اصفهان در چهارباغ از روز چهارشنبه بیست و سوم ماه صفر سال 1018 هجرى آغاز شده است.
پى یترودولاواله‏سیاح معروف ایتالیایى كه هر وقت صحبت از اصفهان زمان شاه عباس مى ‏شود نام او هم به میان مى ‏آید مى ‏نویسد: چهارباغ بعضى روزها مخصوص گردش بانوان بوده و مسلماً براى یك جاده و معبر عمومى نمى‏توان چنین اختصاصى را قابل شد. طول این خیابان سه میل و پهناى آن دو برابر خیابان رم است ابتداى این خیابان در جانب شهر اصفهان عمارت كوچكى است كه به شكل كلاه فرنگى ساخته‏اند و اطرافش تمام ایوان و پنجره است. این عمارت با نقاشى و تزیینات بسیار دیگرى آراسته شده و براى آن بنا شده است كه بتوان خیابان را از آن مكان بلند تماشا نمود و طول آنرا تشخیص داد. دو دیوار به ارتفاع مساوى در دو سمت خیابان است و پشت این دیوارها تا حدود نصف خیابان باغهایى است كه به شاه تعلق دارد. مردم اجازه دادند داخل این باغها شده گردش كنند و حتى از میوه‏هاى بیشمار آنجا در مقابل اندك انسانیت و تعارفى نسبت به باغبان استفاده نمایند. در طرفین خیابان در فاصله‏هاى مساوى درهاى این باغها دیده مى‏شود كه رو به روى یكدیگر قرار گرفته و هر كدام آنها عمارت كوچك زیبایى است كه فقط براى تفریح كسانى ساخته شده است كه بخواهند در آنجا غذایى بخورند و یا ساعتى را تفریح نمایند. شماره این عمارتها بى اندازه و زیاد و نماى آنها خیلى آراسته و دلربا است و طورى با هم قرینه و جور و متناسب است كه نمى‏توان تصور كرد چیزى دلپذیرتر از آن وجود داشته باشد. درختهاى فراوان در هر سو چه در خیابان و چه داخل باغ در دو سمت دیوارها دیده مى‏شود كه ردیف هم بیك اندازه در فواصل مساوى كاشته شده و چنان سبز و خرم است كه هر اندازه تصور كنید این نقطه با طراوات و دلگشا است. علاوه بر اینها گوشه به گوشه در فاصله‏ هاى معین مقابل بناهاى بسیار زیبا در وسط خیابان حوضهاى بزرگ آب با تناسب صحیح و اشكال مختلف بدون لبه دیده مى‏شود. آب در كف سنگفرش خیابان موج مى‏زند و راه نسبتاً عریضى در دو طرف براى عبور پیاده و سواره ساخته‏اند. نهر آب بزرگى كه در وسط خیابان جاریست در جویبارى كه از سنگ ساخته شده جریان دارد و به آبنماها مى‏ریزد در چندین حوض فواره‏هاى بسیار زیبایى دیه مى‏شود و در بعضى از آنها نیز به وسیله احداث پاره‏اى سراشیبها آبشارهایى كه در دنیا نظیر آن به این دلپسندى وجود ندارد درست كرده‏اند. قسمت وسط خیابان و پاى دیوارها با سنگهاى كوچكى فرس شد كه براى مردم و اسبها راحت نیست لكن این طرف و آن طرف خیابان دو نقطه‏اى كه خاك خوبى دارد جا گذاشته و گلهاى رنگارنگى نشانده‏اند. یقیناً این گلها در موسم خود از عطر و منظره زیباى خویش دل و مشام جان را محظوظ و سرشار مى ‏نمایند. در سال 1025 هجرى گردشگاه چهارباغ به طوریكه شاه عباس كبیر انتظار داشته آراسته شده بوده است. اسكندر بیك تركمان مولف تاریخ عالم آراى عباسى در این باره چنین نوشته است:
القصه هر كسى از امرا و اعیان و سركاران عمارات و به وقوف معماران و مهندسان شروع در كار كرده و در انجام ان ساعى گشتند و از ان تاریخ تا حال كه سنه هجرى به خمس و عشرین و الف (1025 هجرى) رسیده و این شگرفنامه تحریر مى‏یابد عمارات باصفا و باغات دلگشا به نوعى كه طرج كارخانه ابداع در عرصه ضمیرمبارك اشرف طرح افكنده بود به حیز ظهور امده در كمال لطافت و نهایت خوبى اتمام یافت. درختان سر به فلك افراشته و اشجار میوه دارش گویى به طوبى جنان پیوند دارد. الحاصل هر باغى از آن رشگ جنان و عمارات رفیعش كه به نقوش بدیع مذهب و مزین و به صور مصوران نادره كار آراستگى دارد گویى سدیر و خور نق از آن نشانى است بلكه در عرصه گیتنى نظیر وى و عدیل آن محض خیال و گمانى.
عرصه گیتى نظیر وى وعدیل آن محض خیال و گمانى عجب چارباغى است بهجت فزا
گرش تاریخ آن دل طلب كرد گفتم نهالش به كام دل شه برآید
شادرن سیاح فرانسوى كه در دوره پادشاهى شاه عباس دوم و شاه سلیمان مدتى در اصفهان به سر برده است راجع به خیابان چهارباغ در سفرنامه خود نوشته است: »این خیابان زیباترین معبرى است كه تاكون دیده و یا شنیده‏ام، ولى امروز منظره خیابان چهارباغ به كلى تغییر یافته است. نهر سنگى وسط پیاده رو را پر كرده و خیابان را تسطیح نموده‏اند. باغچه‏هاى گلگارى طرفین پیاده رو براى سواره رو اختصاص داده شده. مغازه‏هاى درجه اول شهر در طرفین پیاده روهاى دو جانب خیابان متمركز شده‏اند. سینماها و تئاترها و پاساژها و مهمانخانه‏هاى جدید جاى سردر باغات سابق را گرفته و از آنهمه گلهاى فراوان كه در وصف آنها گفته شده:
دست نگارین چو به گل مى ‏رسید حرف نچین تا سر پل مى ‏رسید
و از چنارهاى تنومند و شاداب آن دیگرى اثر نیست
در زمان صفویه شهر اصفهان گشترس پیدا كرد و محله هایى تازه بنا نهاده شد. در این محله‏هاى جدید بسیارى از هنرمندان و بازرگانان كه اغلب از جلفا و تبریز واقع در آذربایجان كوچ داده شده بودند، ساكن شدند. در همین زمان در اطراف میدان نقش جهان كه تنها عمارت آن بنایى باقى مانده از زمان امیر تیمور بود و در محل كنونى عمارت عالى قاپو قرار داشت، بناهایى ساخته شده كه هر یك از نظر معمارى از بهترین آثار هنرى و ارزنده این سرزمین به حساب مى‏آید. در حد فاصل عمارتها و محله‏هاى جدید و شهر قدیم اصفهان خیابان بزرگى به صورت تفرجگاهى ساخته شد كه آن را چهارباغ نامیدند. سال احداث خیابان چهار باغ به استناد تاریخ عالم آراى عباسى سال 1006 هجرى قمرى است. هر یك از باغهاى اطراف چهارباغ نامى مخصوص داشته است كه مشهورترینشان بنا به نوشته شاردن جهانگرد فرانسوى، عبارت بوده‏اند از: باغ تخت، باغ چهلستون، باغ كاج، باغ باامیر،باغ توپخانه، باغ نسترن، باغ فتح آباد، باغ پهلوان حسین، باغ بلبل،باغ مرغداران، باغ خانه شیران، باغ هزار جریب، باغ داوریش حیدرى و باغ دراویش نعمت اللهى.
با گذشت زمان در محل باغهاى اطراف چهارباغ، بناهاى مسكونى و تجارى ساختند و به تدریج به دلیل ماشینى شدن زندگى و نیاز به عبور و مرور اتومبیلها، حوضها و جوى وسط خیابان از بین رفت و به همین منظور آسفالت شدند. نهالهاى تازه‏اى نیز جایگزین درختان كهنسال خیابان شدند. در بخش شمالى چهارباغ نیز خیابان همانند آن ساخته شد كه مجموعاً طول این دو به 6 كیلومتر مى‏رسد. هنگامى كه جهانگرد مشهور ایتالیایى، پیترودولاواله در سال 1025 هجرى قمرى از اصفهان دیدن مى‏كرده است، هنوز محله‏هاى جدید و قدیم با هم مرتبط نبوده‏اند ؛از این رو این جهانگرد چنین نوشته است:
محل تماشایى دیگر اصفهان خیابانى است كه فعلاً خارج از شهر قرار دارد ولى وقتى كه محلات به یكدیگر ملحق مى‏شوند، كاملاً در وسط قرار خواهد گرفت. طول این خیابان دو تا سه میل و عرض آن شاید دو برابر پنت موله (Pontmolle) در رم باشد. در شروع این خیابان از سمت شهر اصفهان، خانه كوچك چهارگوشى قرار گرفته كه ایوآنهاو پنجره‏هاى زیادى دارد و با تصاویر و نقش و نگارهاى جالبى تزیین شده است. از بالاى این خانه تمام خیابان را به خوبى مى‏توان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است.
پیترودولاواله درباره باغهاى اطراف خیابان چهارباغ كه در پشت دیوارهاى منظم و یكنواخت چهارباغ واقع بوده‏اند چنین نوشته است:
مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصى در مقابل یكدیگر قرار گرفته‏اند و بالاى هر یك از درها عمارت كوچك ولى زیباى ساخته شده كه مى‏توان ضمن گردش و تلفن وارد آنها شد و ممكن است اشخاص غذاى خود را در آن صرف كنند. تعداد این عمارات آن قدر زیاد است و قرینه سازى و تناسب به اندازه‏اى در آنها رعایت شده كه واقعاً زیباتر از آن نمى‏توان تصور كرد. به علاوه در داخل باغها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانى و منظم درختان انبوهى قرار گرفته كه تناسب و نظم ان فوق العاده است. نیز با فاصله هایى چند و غالباً در مقابل خانه‏هاى زیبا حوضهاى بزرگى به اشكال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته است كه مملو از آب است و هر یك از آنها تا كنار معبر عریضى كه براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است ؛ به فاصله هایى چند سنگفرش قطع و در زمین گلهاى مختلف كاشته شده است. خیابان را رودخانه‏اى قطع مى‏كند كه عمق آن زیاد نیست و از تركیب هزاران جویبارى كه از كوهستانهاى نزدیك سرازیر مى‏شوند به وجود آمده است.
... روى این رودخانه پلى وجود دارد كه تماماً از آجر ساخته شده و عرض آن از تنمام پلهاى رم بیشتر و طول آن حداقل سه تا چهار برابر آن پلهاست...
... بعد از این رودخانه خیابان كماكان با همان دیوارها و درختان و خانه‏ ها و باغ ها و حوض ها ادامه دارد.
پیترودولاواله درباره وجه تسمیه چهارباغ چنین نوشته است:
...خیابان به باغ بسیار زیبایى كه باغ هزار جریب نام دارد منتهى مى‏شود. این باغ و همچنین خیابانى كه بدان اشاره كردم امروز به اسم چهارباغ خوانده زیر در اصل باغهاى چهارگانه‏اى در این محل وجود داشته‏اند كه از مجموع آنها وضع فعلى به وجود آمده است. سطح باغها یكى بالاتر از دیگرى قرار دارد منتها عبور از آتنها با اسب به آسانى صورت مى‏گیرد. در آنجا چیز دیگرى جز رشته درختان پرشاخ و برگ میوه وجود ندارد و تمام آنها آنقدر كوتاهند كه پیاده‏ها و سواران با دست مى‏توانند میوه بچینند و به علاوه هر محوطه‏اى مخصوص درختان خاصى است. مثلاً یك مربع مخصوص درختان انجیز و مربع دیگر مخصوص درختان هلو و به همین نحو الى آخر...
... در عرض و طول باغ راههاى زیادى وجود دارد كه اطراف آن را درختان سرو كاشته ‏اند. این معابر به اندازه‏اى طویلند كه انتهاى آن دیده نمى‏شود. از آخرین باغ كه از همه بلندتر است نهرى عبور مى‏كند و سپس دیوارى آن را محدود مى ‏سازد.
پیترودولاواله وقتى خیابان چهارباغ را با خیابانهاى مشابه آن در سرزمین خود مقایسه مى ‏كند چنین مى نویسد:
...واقعاً داراى عظمتى بى نظیر است و باید با طیب خاطر اعتراف كنم خیابان پوپولو درم، خیابان پوجیودرناپل، خیابان شهرژن در خارج شهر ژن و خیابان مونرآل در شهر پالرمو، هیچكدام به پاى آن نمى‏رسد
خانم دیولافوا كه سالها پس از انقراض صفویه - زمانى كه چهارباغ از رونق افتاده بود و دیگر از آن همه زیبایى خبرى نبود - از اصفهان دیدن كرده بود، در سفرنامه‏اش چنین نوشته است:
... در این جا پنج خیابان عریض امتداد دارد كه چنارهاى سیصدساله بر آنها سایه انداخته اما در قرون گذشته به این درختان پیر حس ترحمى نشان نداده ‏اند.

Asalbanoo
02-11-2006, 22:34
مدرسه چهارباغ كه به نام مدرسه مادرشاه نیز نامیده مى‏شود، آخرین بناى تاریخى باشكوه عهد صفویه در اصفهان است كه براى تدریس و تعلیم طلاب علوم دینى در دوره شاه‏ سلطان حسین از سال 1116 تا 1126 هجرى ساخته شده است.
مدرسه چهارباغ از لحاظ كاشى‏كارى انواع مختلف این فن را در خود جاى داده و در حقیقت موزه كاشى‏كارى اصفهان مى‏باشد كاروان‏سراى مادرشاه كه مجلل ‏ترین اقامتگاه مسافرین سه قرن پیش بوده هم‏ اكنون تبدیل به مهمان‏سراى عباسى شده و از لحاظ سبك معمارى در بین هتل هاى دنیا در زمان حاضر بى‏نظیر و منحصر به فرد است.
‏مدرسه چهارباغ كه به نام مدرسه سلطانى و مدرسه مادر شاه نیز نامیده مى‏شود آخرین بناى تاریخى با شكوه عهد صفویه در اصفهان است كه براى تدریس و تعلیم طلاب علوم دینى و در دوره آخرین پادشاه صفویه شاه سلطانحسین از سال 1116 تا1126 هجرى ساخته شده و درختهاى چنار كهنسال و نهر آبى كه در آن جریان دارد بر زیبایى تزئینات نفیس كاشیكارى آن افزوده و بناى مزبور را بسیار فرحبخش و روحنواز نموده است.
گنبد مدرسه چهار باغ بعد از گنبد مسجد شیخ لطف الله قرار دارد ولى در مجلل آن كه با طلا و نقره تزیین شده از لحاظ زرگرى و طلاكارى و طراحى و قلمزنى در نظر استادان بزرگ امروز این فن شاهكارى از صنایع ظریفه است و نظیر ندارد. مدرسه چهارباغ از لحاظ كاشیكارى هم انواع مختلف این فن را مانند كاشیهاى هفت رنگ و معرق و گره سازى و پیلى و معقلى واجد است. محراب با شكوه و منبر یكپارچه مرمرى و حجره مخصوص شاه سلطانحسین كاشیكارى معرق اطراف گنبد و داخل مدرسه و درها و پنجره ‏هاى چوبى آلب برى شده از قسمت هاى بسیار جالب و تماشایى این بناى نفیس تاریخى است