Geek1337
28-05-2021, 15:32
این نفس که میگویند یا نفس اماره...
البته امروزه بسیاری از مردم این چیزها را باور ندارند، ولیکن پلیدی یا نتیجهء تسلیم شدن در برابر نفس اماره را در بسیاری انسانها میتوان دید. میبینی، با اینکه دیدنی به چشم نیست، ولیکن اگر کمی بصیرت داشته باشی میبینی، و حس میکنی، و بوی گندش را میفهمی
آدمیان فکر میکنند فقط چیزهای مادی و قابل دیدن یا شنیدن یا لمس کردن یا چشیدن میتوانند وجود داشته باشند، و این درجهء شدید جهل آنها را نشان میدهد...
یا اینکه فکر میکنند نشانه های خداوند را نمیبینند چون خدایی نیست، درحالیکه طبیعتا مادیگرایی و غلبهء نفس بر وجودشان باعث میشود که بیشتر و بیشتر از ابعاد بالاتر دور شوند. پس هرچه ما بیشتر مادیگری و بی اعتقادی پیشه کنیم، طبیعتا نشانه های کمتر و کمتر از خداوند و مسائل ماورایی خواهیم دید.
و اما نفس چیست...
تاجاییکه فهمیده ام، پس از چهل سال زندگی و تجربه و البته منابع ومطالعاتی که داشتم، نفس یک چیزی بالاتر از مرتبهء ماده است ولیکن نه خیلی هم دور از آن، و میتوان نفس را روح حیوانی دانست. انسان وقتی به جسم وارد میشود، روح ملکوتی اش با روح حیوانی آمیخته و بنوعی ترکیب میشود، و از اثرات این ترکیب ایجاد روان و انواع نفس ها در وجود آدمیست که نفس اماره یکی از آنهاست.
نفس یا روح حیوانی، یا درواقع حاصل برخورد و ترکیب روح حیوانی با روح ملکوتی انسان، شباهت زیادی به میمون دارد. یعنی یک حیوان ولی دارای درجهء بالایی از هوش در میان حیوانات... شاید در ویدئوهایی یا در جهان واقع دیده اید که میمون ها بازیگوشی یا حتی موذیگری و شرارت میکنند؟
و میمون دنبال مسخره بازی و شلوغ بازی است...
راهبان بودایی هم دقیقا به ذهن میمون (Monkey mind) اشاره میکنند، و بسیار روی مسئلهء کنترل ذهن و این میمون که مدام در حال فکرهای مختلف صادر کردن و مشغول کردن آدمیست کار میکنند. مراقبه درواقع خاموش کردن تدریجی ذهن میمون است. حال به روشها و تفسیرهای مختلف. مثلا یکی از روشها مشغول کردن میمون به چیز دیگریست... بطور مثال توجه به تنفس...
بنده در زندگی اکثر آدمهایی که دیده و میبینم، که بسیار یا حتی عمدهء زندگی را سطحی و به شوخی میگذرانند... به گمانم بخاطر غلبهء ذهن میمون بر آنهاست.
و البته این میمون در خودم هم هست و مدام کار خودش را میکند و سعی میکند همه چیز را به مسخره بگیرد... نفس، شیطان، میمون... گاهی تفاوت آنها را فهمیدن دشوار است، گویی همه یکی هستند. مثلا وقتی نماز میخوانم، میمون دنبال کوچکترین بهانه ایست تا ذهن مرا منحرف کند و همه چیز را مسخره ببینم... افکار تمسخرآمیزی به ذهنم می آورد، ولیکن بنده مدام سعی میکنم با آن مبارزه کنم... درواقع این نبردیست برای دراختیار گرفتن کنترل کامل ذهن و روان خویش.
در خیلی اوقات دیگر زندگی هم وضع به همین منوال است. میمون همیشه در کار است! این میمون هرگز خسته نمیشود. مبارزه با آن هم باید دائمی باشد... حقیقت این است که آدمی از وقتی فهمید، باید تا آخرین لحظهء عمرش در حال نبرد و پیشرفت و تکامل باشد، وگرنه چیز زیادی از زندگی عایدش نخواهد شد.
البته امروزه بسیاری از مردم این چیزها را باور ندارند، ولیکن پلیدی یا نتیجهء تسلیم شدن در برابر نفس اماره را در بسیاری انسانها میتوان دید. میبینی، با اینکه دیدنی به چشم نیست، ولیکن اگر کمی بصیرت داشته باشی میبینی، و حس میکنی، و بوی گندش را میفهمی
آدمیان فکر میکنند فقط چیزهای مادی و قابل دیدن یا شنیدن یا لمس کردن یا چشیدن میتوانند وجود داشته باشند، و این درجهء شدید جهل آنها را نشان میدهد...
یا اینکه فکر میکنند نشانه های خداوند را نمیبینند چون خدایی نیست، درحالیکه طبیعتا مادیگرایی و غلبهء نفس بر وجودشان باعث میشود که بیشتر و بیشتر از ابعاد بالاتر دور شوند. پس هرچه ما بیشتر مادیگری و بی اعتقادی پیشه کنیم، طبیعتا نشانه های کمتر و کمتر از خداوند و مسائل ماورایی خواهیم دید.
و اما نفس چیست...
تاجاییکه فهمیده ام، پس از چهل سال زندگی و تجربه و البته منابع ومطالعاتی که داشتم، نفس یک چیزی بالاتر از مرتبهء ماده است ولیکن نه خیلی هم دور از آن، و میتوان نفس را روح حیوانی دانست. انسان وقتی به جسم وارد میشود، روح ملکوتی اش با روح حیوانی آمیخته و بنوعی ترکیب میشود، و از اثرات این ترکیب ایجاد روان و انواع نفس ها در وجود آدمیست که نفس اماره یکی از آنهاست.
نفس یا روح حیوانی، یا درواقع حاصل برخورد و ترکیب روح حیوانی با روح ملکوتی انسان، شباهت زیادی به میمون دارد. یعنی یک حیوان ولی دارای درجهء بالایی از هوش در میان حیوانات... شاید در ویدئوهایی یا در جهان واقع دیده اید که میمون ها بازیگوشی یا حتی موذیگری و شرارت میکنند؟
و میمون دنبال مسخره بازی و شلوغ بازی است...
راهبان بودایی هم دقیقا به ذهن میمون (Monkey mind) اشاره میکنند، و بسیار روی مسئلهء کنترل ذهن و این میمون که مدام در حال فکرهای مختلف صادر کردن و مشغول کردن آدمیست کار میکنند. مراقبه درواقع خاموش کردن تدریجی ذهن میمون است. حال به روشها و تفسیرهای مختلف. مثلا یکی از روشها مشغول کردن میمون به چیز دیگریست... بطور مثال توجه به تنفس...
بنده در زندگی اکثر آدمهایی که دیده و میبینم، که بسیار یا حتی عمدهء زندگی را سطحی و به شوخی میگذرانند... به گمانم بخاطر غلبهء ذهن میمون بر آنهاست.
و البته این میمون در خودم هم هست و مدام کار خودش را میکند و سعی میکند همه چیز را به مسخره بگیرد... نفس، شیطان، میمون... گاهی تفاوت آنها را فهمیدن دشوار است، گویی همه یکی هستند. مثلا وقتی نماز میخوانم، میمون دنبال کوچکترین بهانه ایست تا ذهن مرا منحرف کند و همه چیز را مسخره ببینم... افکار تمسخرآمیزی به ذهنم می آورد، ولیکن بنده مدام سعی میکنم با آن مبارزه کنم... درواقع این نبردیست برای دراختیار گرفتن کنترل کامل ذهن و روان خویش.
در خیلی اوقات دیگر زندگی هم وضع به همین منوال است. میمون همیشه در کار است! این میمون هرگز خسته نمیشود. مبارزه با آن هم باید دائمی باشد... حقیقت این است که آدمی از وقتی فهمید، باید تا آخرین لحظهء عمرش در حال نبرد و پیشرفت و تکامل باشد، وگرنه چیز زیادی از زندگی عایدش نخواهد شد.