PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : چرا وسواس من درمان نمیشه؟!



شروین 4
13-03-2017, 01:15
یه بیوگرافی بدم..من در کودکی 2-3 سالگی آسیب مدفوع شدید داشتم ( میدونم روی آدم تاثیر بدی میزاره).در 20 سالگی هم حملات پانیک شدیدی داشتم .

الان از 24 سالگی تا 27 سالگی وسواس شدید دارم و هر چی دارو میخورم درمان نمیشه. فلووکسامین روزی 300 میلیگرم. ریسپریدون روزی 1 میلی گرم.

خلاصه با این همه دارو که 3 سال خوردم و نزدیک به 30 بار روانپزشک رفتم یعنی روانپزشک من منو از خودش بهتر میشناسه اینقدر که پیشش رفتم..30 بار در 3 سال رفتم روانپزشک ماهی 1 بار.

خلاصه با این همه هنوز هم وسواس دارم و درمان نشده..مثلا از الان میترسم تو جاده که 10 روز دیگه میخوایم بریم مسافرت تو جاده تصادف کنیم بمیریم..

روانشناس هم 4 جلسه رفتم منتها خسته شدم ..بحث هایی که می کرد حس کردم به من ربطی نداره...مثلا در مورد فروید توضیح میداد 1 جلسه..خلاصه سرد شدم دیدم به من کاری نداره.

یعنی درمانی نداره وسواس؟

CHAPTER
13-03-2017, 12:54
با آرزوی سلامتی برای شما در سال جدید


* سعی کنید با تغذیه مناسب و تغییر سبک زندگی، سطح سروتونین مغز خود را افزایش دهید. در ضمن به این نکته هم توجه داشته باشید که تقریباً 90 درصد از سروتونین موجود در بدن انسان در غشای دستگاه گوارش و مخصوصاً روده متمرکز است، بنابراین سلامت دستگاه گوارش بسیار اهمیت دارد.


* تحریک (غیر تهاجمی) عصب واگ (Vagus Nerve Stimulation) هم می تواند کمک کند.

* به یک طبیب سنتی مراجعه کنید.

MOHAMMAD_ASEMOONI
13-03-2017, 17:07
یه بیوگرافی بدم..من در کودکی 2-3 سالگی آسیب مدفوع شدید داشتم ( میدونم روی آدم تاثیر بدی میزاره).در 20 سالگی هم حملات پانیک شدیدی داشتم .
الان از 24 سالگی تا 27 سالگی وسواس شدید دارم و هر چی دارو میخورم درمان نمیشه. فلووکسامین روزی 300 میلیگرم. ریسپریدون روزی 1 میلی گرم.
خلاصه با این همه دارو که 3 سال خوردم و نزدیک به 30 بار روانپزشک رفتم یعنی روانپزشک من منو از خودش بهتر میشناسه اینقدر که پیشش رفتم..30 بار در 3 سال رفتم روانپزشک ماهی 1 بار.
خلاصه با این همه هنوز هم وسواس دارم و درمان نشده..مثلا از الان میترسم تو جاده که 10 روز دیگه میخوایم بریم مسافرت تو جاده تصادف کنیم بمیریم..روانشناس هم 4 جلسه رفتم منتها خسته شدم ..بحث هایی که می کرد حس کردم به من ربطی نداره...مثلا در مورد فروید توضیح میداد 1 جلسه..خلاصه سرد شدم دیدم به من کاری نداره.
یعنی درمانی نداره وسواس؟سلام

بنده زمان جنگ , توی جبهه یه همچین حالتی داشتم که همش فکر میکردم یک گلوله توپ یا خمپاره داره میاد و الانه که بخوره توی سرمون توی ماشین یا سنگر یا پیاده
دو سه هفته این فکرِ بیخودی همه ی کار و زندگی و اعصاب و راحتی بنده رو ریخته بود به هم
موقع خواب , غذا خوردن , کار و خلاصه هی این وسوسه ی مزخرف میومد سراغم که آی بدو آی قایم شو , آی فرار کن که یه گلوله داره میاد طرفت
اما با یک روش زیرکانه زدم درب و داغونش کردم به فضل خدای دانای مطلق و از شرّش خلاص شدم
ادامه دارد .....

Life24
13-03-2017, 18:16
با سلام
اگر پاسخ نگرفتید بعد از این همه مدت خوب رواپزشک رو عوض کنید... در ضمن ارتباط تنگاتنگی بین وسواس فکری-علمی با اضطراب وجود داره .. به پزشک تون بگید..درصورت نیاز بهتون داری ضد اضطراب هم بدهند

laxer
13-03-2017, 18:55
درود،

این موضوع باید باروانپزشکتون مطرح بشه و ایشون باید در تشخیص بیماری یا نوع درمان صرف نظر کنند.

داروهایی که برای شما تجویز شده برای OCD بسیار خوب هستند بطوری که اکثر بیماران به تنهایی به ریسپریدون جواب میدن.

ممکن است با تعویض Fluvoxamine به داروی دیگری از همین خانواده نتیجه بهتری بگیرید.

پیشنهاد میکنم قبل از عوض کردن روانپزشک بار دیگه بهشون مراجعه کنید و ازشون بخواید که وضعیت شما رو دوباره بازبینی کنند.

MOHAMMAD_ASEMOONI
14-03-2017, 23:53
سلام
مغز هم مثل کامپیوتر از سخت افزار و نرم افزار درست شده
مشکلات مغز یا به علت مشکل در سلولهای مغز و مویرگها و ارتباط سلولها با هم هست و یا در اطلاعاتی هست که در مغز ذخیره شده (باورها و عقیده های غلط , عادتهای بد , خرافات , تربیت غلط و غیره )
بنده بعد از دو سه هفته سر کردن با اون افکار و نگرانیهای بیخودی به خودم گفتم :
این همه مدت گذشت و همش ترسیدم و لرزیدم و دلهره داشتم اما هییییییچ اتفاقی نیافتاد پس دچار وهم و خیال و افکار و وسوسه های پوچ و باطل شده ام پس باید با این وسواسِ دروغگوی حقه باز بجنگم . بهترین روش بی اعتنائی هست . یعنی دیگه اصلاً ارزشی قائل نباشم برای این افپار و وسوسه ها و اوهام و خیال .
با خودم گفتم: تو خودت به مردم میگی 99% از مردم غصه ی چیزهایی رو میخورند که هنوز رخ نداده و چه بسا هیچوقت هم اتفاق نیافته , اونوقت خودت اسیر این افکار و خیال باطل و وسوسه شدی ؟؟؟؟!!!! اُفت نداره این ؟؟؟ .

از اون روز دیگه تا این وسوسه میومد سراغم , توی ذهنم بهش میگفتم برو برس به کارت دیگه وسواسِ بی شرم و حیای دروغگو , دستت رو شده دیگه و حنات رنگی نداره و بی اعتبار شدی . برو گم شو ببینم . یه اردنگی هم توی ذهنم نثارش میکردم و لبخند مخفیانه ای هم میزدم و میگفتم حقش همینه این وسواس دروغگو , اگه دوباره اومد همچین میزنم توی سرش که یکی هم از دیوار بخوره
چند هفته گذشت و بنده با همین ترفندِ ساده اما کار آمد زدم دخل اون افکار و خیالهای پوچ رو آوردم و رفت که رفت , هنوز هم داره میره
:20:
نه دارو خوردم نه پیش روانپزشک رفتم نه از هیچ مخلوقی کمک خواستم
شاید برای شما هم کارساز باشه . امتحانش نه هزینه ای داره نه ضرری
اولین چیزی که باید توی ذهنتون جا بندازین اینه که غصه و نگرانی برای حوادثی که هنوز پیش نیومده و چه بسا هرگز هم پیش نیاد نه عاقلانه هست نه منطقی نه سودمند و به درد بخور
دومین چیز اینه که باید در ذهنتون جا بیافته که وقتی احساس خطر میکنیم باید اقداماتِ عاقلانه ی ایمنی و امنیتی رو انجام بدیم تا بتونیم د؟ حد توانمون از خطر و ضرر دور بشیم . مثل چک کردن ماشین , کسب تجربه کافی برای رانندگی در شهر و جاده و آمادگی دائمی با حوادث غیر منتظره مثل ترکیدن لاستیک و بریدن ترمز و غیره
خودِ بدنِ انسان بزرگترین و مدرنترین درمانگاه و داروخانه هست . به بعضی بیماران فقط دارونما میدند , تاثیرش بیشتر از داروی واقعی هست چون خود بدن قادر به معالجه و درمان هست .
از امکانات این درمانگاه و داروخانه ی فوق مدرن استفاده کنین
افکار مثبت آغاز این خوددرمانی هست . وسوسه ها رو دشمنان احمقی فرض کنین که شما رو محاصره کرده اند و قصد دارند بهتون صدمه بزنند اما همگی پوشالی و پوچ و توخالی هستند و با یک فکر مثبت دود میشند و میرند هوا و گم و گور میشند

=====================================
موضوع دیگه که بسیار موثر هست:
معنویات

بنده نمیدونم شما دوست عزیز معنویاتتون در چه وضعی هست

اما میدونم کسانی که افتخارِ داشتنِ معنویاتِ قوی نصیبشون میشه , از بقیه ی مردم موفقترند در همه ی مراحل زندگی . چه در فقر مادی و چه ثروت , چه سلامتی و چه بیماری , چه روزها و ساعتها و لحظاتِ تلخ و سختِ زندگی , چه روزها و لحظات خوش و شیرین
الفبای این معنویات اینهاست:
ایمان به خالق داشتن جهان هستی
ایمان به یگانه بودنش
ایمان به علم و دانش مطلقش , ایمان به قدرت و نیروی مطلقش , ایمان به عدالت مطلقش
ایمان به امتحان و آزمایش بودنِ زندگیمون در دنیا
ایمان به رستاخیز و حساب و کتاب و پاداش و جزا توسط خالق , مالک و فرمانروای مطلق جهان هستی , تنها قاضی دانای مطلق و عادلِ مطلق
دوری از بدیها تا حد توان و برای رضای او
انجام خوبیها در حد توان و برای رضای او
کسی که معنویاتش قوی هست سختی میبینه اما بدبختی و ذلت و خواری نمیبینه
در راهِ زندگی پیچ و خم و بالا پائین میبینه اما هرگز گم نمیشه و به سلامت و روی سفید راه رو به پایان میبره
موفق باشید

M.R.S.
15-03-2017, 01:06
یه بیوگرافی بدم..من در کودکی 2-3 سالگی آسیب مدفوع شدید داشتم ( میدونم روی آدم تاثیر بدی میزاره).در 20 سالگی هم حملات پانیک شدیدی داشتم .

الان از 24 سالگی تا 27 سالگی وسواس شدید دارم و هر چی دارو میخورم درمان نمیشه. فلووکسامین روزی 300 میلیگرم. ریسپریدون روزی 1 میلی گرم.

خلاصه با این همه دارو که 3 سال خوردم و نزدیک به 30 بار روانپزشک رفتم یعنی روانپزشک من منو از خودش بهتر میشناسه اینقدر که پیشش رفتم..30 بار در 3 سال رفتم روانپزشک ماهی 1 بار.

خلاصه با این همه هنوز هم وسواس دارم و درمان نشده..مثلا از الان میترسم تو جاده که 10 روز دیگه میخوایم بریم مسافرت تو جاده تصادف کنیم بمیریم..

روانشناس هم 4 جلسه رفتم منتها خسته شدم ..بحث هایی که می کرد حس کردم به من ربطی نداره...مثلا در مورد فروید توضیح میداد 1 جلسه..خلاصه سرد شدم دیدم به من کاری نداره.

یعنی درمانی نداره وسواس؟
درمان وسواس از دو روش دارویی و مشاوره با روش CBT هست؛مثل بقیه بیماری های روانپزشکی‌درمان ها طولانی هست و حتی ممکن هست دارو ها چند بار عوض بشه تا نتیجه مطلوب حاصل بشه؛این ویژگی درمان دارویی در روانپزشکی هست؛
همیشه توصیه ما به اینجور بیماران،عدم رها کردن مصرف دارو و تعویض مکرر پزشک هست؛
مراجعه مجدد داشته باشید،شاید نیاز باشه داروهای شما اصلاح بشهیا داروی دیگری به درمان اضافه بشه

M . Sayid
15-03-2017, 13:32
یه بیوگرافی بدم..من در کودکی 2-3 سالگی آسیب مدفوع شدید داشتم ( میدونم روی آدم تاثیر بدی میزاره).در 20 سالگی هم حملات پانیک شدیدی داشتم .

الان از 24 سالگی تا 27 سالگی وسواس شدید دارم و هر چی دارو میخورم درمان نمیشه. فلووکسامین روزی 300 میلیگرم. ریسپریدون روزی 1 میلی گرم.

خلاصه با این همه دارو که 3 سال خوردم و نزدیک به 30 بار روانپزشک رفتم یعنی روانپزشک من منو از خودش بهتر میشناسه اینقدر که پیشش رفتم..30 بار در 3 سال رفتم روانپزشک ماهی 1 بار.

خلاصه با این همه هنوز هم وسواس دارم و درمان نشده..مثلا از الان میترسم تو جاده که 10 روز دیگه میخوایم بریم مسافرت تو جاده تصادف کنیم بمیریم..

روانشناس هم 4 جلسه رفتم منتها خسته شدم ..بحث هایی که می کرد حس کردم به من ربطی نداره...مثلا در مورد فروید توضیح میداد 1 جلسه..خلاصه سرد شدم دیدم به من کاری نداره.

یعنی درمانی نداره وسواس؟

برید پیش یه روان شناس دیگه !

روانپریش
15-03-2017, 14:29
سلام
مغز هم مثل کامپیوتر از سخت افزار و نرم افزار درست شده
مشکلات مغز یا به علت مشکل در سلولهای مغز و مویرگها و ارتباط سلولها با هم هست و یا در اطلاعاتی هست که در مغز ذخیره شده (باورها و عقیده های غلط , عادتهای بد , خرافات , تربیت غلط و غیره )
بنده بعد از دو سه هفته سر کردن با اون افکار و نگرانیهای بیخودی به خودم گفتم :
این همه مدت گذشت و همش ترسیدم و لرزیدم و دلهره داشتم اما هییییییچ اتفاقی نیافتاد پس دچار وهم و خیال و افکار و وسوسه های پوچ و باطل شده ام پس باید با این وسواسِ دروغگوی حقه باز بجنگم . بهترین روش بی اعتنائی هست . یعنی دیگه اصلاً ارزشی قائل نباشم برای این افپار و وسوسه ها و اوهام و خیال .
با خودم گفتم: تو خودت به مردم میگی 99% از مردم غصه ی چیزهایی رو میخورند که هنوز رخ نداده و چه بسا هیچوقت هم اتفاق نیافته , اونوقت خودت اسیر این افکار و خیال باطل و وسوسه شدی ؟؟؟؟!!!! اُفت نداره این ؟؟؟ .

از اون روز دیگه تا این وسوسه میومد سراغم , توی ذهنم بهش میگفتم برو برس به کارت دیگه وسواسِ بی شرم و حیای دروغگو , دستت رو شده دیگه و حنات رنگی نداره و بی اعتبار شدی . برو گم شو ببینم . یه اردنگی هم توی ذهنم نثارش میکردم و لبخند مخفیانه ای هم میزدم و میگفتم حقش همینه این وسواس دروغگو , اگه دوباره اومد همچین میزنم توی سرش که یکی هم از دیوار بخوره
چند هفته گذشت و بنده با همین ترفندِ ساده اما کار آمد زدم دخل اون افکار و خیالهای پوچ رو آوردم و رفت که رفت , هنوز هم داره میره
:20:
نه دارو خوردم نه پیش روانپزشک رفتم نه از هیچ مخلوقی کمک خواستم
شاید برای شما هم کارساز باشه . امتحانش نه هزینه ای داره نه ضرری
اولین چیزی که باید توی ذهنتون جا بندازین اینه که غصه و نگرانی برای حوادثی که هنوز پیش نیومده و چه بسا هرگز هم پیش نیاد نه عاقلانه هست نه منطقی نه سودمند و به درد بخور
دومین چیز اینه که باید در ذهنتون جا بیافته که وقتی احساس خطر میکنیم باید اقداماتِ عاقلانه ی ایمنی و امنیتی رو انجام بدیم تا بتونیم د؟ حد توانمون از خطر و ضرر دور بشیم . مثل چک کردن ماشین , کسب تجربه کافی برای رانندگی در شهر و جاده و آمادگی دائمی با حوادث غیر منتظره مثل ترکیدن لاستیک و بریدن ترمز و غیره
خودِ بدنِ انسان بزرگترین و مدرنترین درمانگاه و داروخانه هست . به بعضی بیماران فقط دارونما میدند , تاثیرش بیشتر از داروی واقعی هست چون خود بدن قادر به معالجه و درمان هست .
از امکانات این درمانگاه و داروخانه ی فوق مدرن استفاده کنین
افکار مثبت آغاز این خوددرمانی هست . وسوسه ها رو دشمنان احمقی فرض کنین که شما رو محاصره کرده اند و قصد دارند بهتون صدمه بزنند اما همگی پوشالی و پوچ و توخالی هستند و با یک فکر مثبت دود میشند و میرند هوا و گم و گور میشند

=====================================
موضوع دیگه که بسیار موثر هست:
معنویات

بنده نمیدونم شما دوست عزیز معنویاتتون در چه وضعی هست

اما میدونم کسانی که افتخارِ داشتنِ معنویاتِ قوی نصیبشون میشه , از بقیه ی مردم موفقترند در همه ی مراحل زندگی . چه در فقر مادی و چه ثروت , چه سلامتی و چه بیماری , چه روزها و ساعتها و لحظاتِ تلخ و سختِ زندگی , چه روزها و لحظات خوش و شیرین
الفبای این معنویات اینهاست:
ایمان به خالق داشتن جهان هستی
ایمان به یگانه بودنش
ایمان به علم و دانش مطلقش , ایمان به قدرت و نیروی مطلقش , ایمان به عدالت مطلقش
ایمان به امتحان و آزمایش بودنِ زندگیمون در دنیا
ایمان به رستاخیز و حساب و کتاب و پاداش و جزا توسط خالق , مالک و فرمانروای مطلق جهان هستی , تنها قاضی دانای مطلق و عادلِ مطلق
دوری از بدیها تا حد توان و برای رضای او
انجام خوبیها در حد توان و برای رضای او
کسی که معنویاتش قوی هست سختی میبینه اما بدبختی و ذلت و خواری نمیبینه
در راهِ زندگی پیچ و خم و بالا پائین میبینه اما هرگز گم نمیشه و به سلامت و روی سفید راه رو به پایان میبره
موفق باشید

صحبتهاي آقا محمد رو تاييد صد در صد ميكنم
به نظرم دارو فاييده اي نداره بايد باور ها رو عوض كرد
بيماري هاي رواني در اثر افكار اشتباه و مدوام به وجود ميان