ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : خسته شدن از زندگی ، ارایه راهکار ...



hosseinf722
01-01-2017, 13:00
سلام

فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


ممنون

Mohammad Hosseyn
01-01-2017, 14:20
سلام

فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


ممنون
قرار دادن خود در مقابل هر حادثه ای که شانس مرگ در اون بالا باشه، بدون هیچ دلیل دیگه ای، خودکشیه. بنابراین این فرد اگر خودکشی رو گناه میدونه محکوم به زندگیه!
مثلا کسی که در تلاش برای زدن یه رکود گینس کشته میشه حداقل با یه انگیزه ای وارد اینکار میشه که مرگ نیست!. شاید ایشون اگر مذهبی هستن بد نباشه داوطلب جنگ در سوریه بشه (هرچند با آتش بس اخیر یکم شانسش پائین اومده!).
ولی ایشون فکر نمیکنن اگر سعی کنن جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن براشون بهتر باشه؟

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

siava5h
01-01-2017, 15:49
سلام

فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


ممنون

من اینطور سوالارو در انجمنهای مختلف زیاد دیدم.. واقعا تاسف باره. واقعا این پیامها تضعیف روحیه میکنه. شعار مردن بهتر از زندگی با ظلت شعاریه که تقریبا همه گیر شده.
واقعا باید چیکار کرد؟ چجوری قانع شد؟ به چی امیدوار شد؟
فرض که از امروز همه چی برعکس بشه و سیاستها عوض بشه. چقدر طول میکشه تا نوبت خوشبختیشون برسه؟ چند سال دیگه؟!
اینجور آدمها حتی یک هفته هم فرصت ندارن، چه برسه به اینکه بخوان به این فکر کنن که 5 سال دیگه وضعیتشون خوب میشه.

همه به دنبال راه راحتی برای خودکشین. یه جوری که درد نداشته باشه، عذاب نداشته باشه، به دیگران هم آسیب نرسونه.

به جای پاسخ به این سوالات بایستی کمی افسوس خورد و خودشناسی کرد که چه کردیم، چطور شد، و چه کاری باید کنیم...؟

hosseinf722
01-01-2017, 16:00
من اینطور سوالرو در انجمنهای مختلف زیاد دیدم.. واقعا تاسف باره. واقعا این پیامها تضعیف روحیه میکنه. شعار مردن بهتر ازندگی با ظلت شعاریه که تقریبا همه گیر شده.
واقعا باید چیکر کرد؟ چجوری قانع شد؟ به چی امیدوار شد؟
فرض که از امروز همه چی برعکس بشه و سیاستها عوض بشه. چقدر طول میکشه تا نوبت خوشبختیشون برسه؟ چند سال دیگه؟!
اینجور آدمها حتی یک هفته هم فرصت ندارن، چه برسه به اینکه بخوان به این فکر کنن که 5 سال دیگه وضعیتشون خوب میشه.

همه به دنبال راه راحتی برای خودکشین. یه جوری که درد نداشته باشه، عذاب نداشته باشه، به دیگران هم آسیب نرسونه.

به جای پاسخ به این سوالات بایستی کمی افسوس خورد و خودشناسی کرد که چه کردیم، چطور شد، و چه کاری باید کنیم...؟


تحلیل تون از این که این جور سوال ها در انجمن های مختلف زیاد شده چیه؟
آیا وضع زندگی اینقدر خراب شده که تعداد زیادی از کاربرای انجمن ها که معمولا جوون ها هستن به مرگ راضی شدن؟
یا این که خوشی زده زیر دلشون و خسته شدن از زندگی؟
یا اینکه خیلی هاشون الکی سوال می پرسن و قصد جدی ای برای خودکشی و مرگ ندارن؟

به نظرتون چی شده که این جور سوال ها رو زیاد می بینین؟

siava5h
01-01-2017, 16:22
تحلیل تون از این که این جور سوال ها در انجمن های مختلف زیاد شده چیه؟
آیا وضع زندگی اینقدر خراب شده که تعداد زیادی از کاربرای انجمن ها که معمولا جوون ها هستن به مرگ راضی شدن؟
یا این که خوشی زده زیر دلشون و خسته شدن از زندگی؟
یا اینکه خیلی هاشون الکی سوال می پرسن و قصد جدی ای برای خودکشی و مرگ ندارن؟

به نظرتون چی شده که این جور سوال ها رو زیاد می بینین؟

بیکاری دوست عزیز...
فقط و فقط بیکاری....

نه خوشی زده زیر دلشون ، نه مخشون تاب داره، و نه فشار روحی.
فقط به خاطر بیکاری وبلاتکلیفی...
دیگه نمیتون از پدرشون پول تو جیبی بگیرن. حتی دخترها... (این مسئله دخترها خیلی بدتر از پسرهاست. فاحشگی رو رقم میزنه)
دیگه نمیتونن سر میز ناهار و شام کنار پدر و مادرشون باشن.
سر میز غذا احساس زیادی بودن و نون خور اضافی میکنن.
دیگه نمیتونن همراه پدر مادر به مهمونی ها و عید دیدنی ها برن. دیگه شرایط سنیشون اقتضای این رفتار رو نداره.
دوست دخترهاشونو بخاطر اینکه کار ندارن و نمیتونن حداقل خرج خودشون رو هم بدن از دست میدن.
ترحم های دیگران فشارهای وارده رو 100 برابر تشدید میکنه.
نگاه کج دیگران و بعضی از فامیل که به چشم یک موجود بی مصرف به طرف نگاه میکنن دیگه قابل تحمل نمیشه...
قدم زدن تو خیابونها و دیدن مردمی که به هر سمتی میرن و هرکدوم یه کاری دارن واسشون به شدت غیر قابل تحمل شده و ترجیح میدن دیگه به اجتماع هم نرن.
گوشه گیری و تنها نشستن تو خونه....
سرکوفتهای پدر و مادر که برو دنبال کاری...
تحقیرهای پدر و مادر به فرزندی که مهندس شده و میگه برو سر ماشین مردم، کارگری، باغبونی، نگهبانی....
تحقیر شدنها...
تحقیرهایی که مسببش خودشون نیستن..
همه این چیزها انگیزه زنده بودن رو از بین میبره...

گذشت اون موقع هایی که بعضی ها بخاطر از دست دادن پدرو مادرشون خود کشی میکردن. بخاطر از دست دادن عشقشون خودکشی میکردن.
این تعداد آمار قابل توجهی نبودن.

اما آمار الان خیلی فرق میکنه. رنگ و بوی دیگه ایی گرفته، طرز و شکل دیگه ایی گرفته. هر کی و دورو ورت میبینی بیکار... ازدواج نکرده.. بی هدف.. کار بخور نمیر... تو قهوه خونه ها... آینده سیاه و تاریک... منتظر معجزه... آگهی های دورغی و تبلیغاتی... ثبت نامهای استخدامی 100 هزار تومنی...

بزرگترین عامل خودکشی های الان بیکاری و تحقیر ناشی از بیکاریه.

رنج خودکشی که من دیدم در حدود 25-40 ساله و همشون هم واقعا میخوان اینکار رو کنن و اگه بیمارستانی جایی بود که عضوشون رو اهدا کنن و بمیرن، اینکار رو میکردن.

hosseinf722
01-01-2017, 16:47
قرار دادن خود در مقابل هر حادثه ای که شانس مرگ در اون بالا باشه، بدون هیچ دلیل دیگه ای، خودکشیه. بنابراین این فرد اگر خودکشی رو گناه میدونه محکوم به زندگیه!
مثلا کسی که در تلاش برای زدن یه رکود گینس کشته میشه حداقل با یه انگیزه ای وارد اینکار میشه که مرگ نیست!. شاید ایشون اگر مذهبی هستن بد نباشه داوطلب جنگ در سوریه بشه (هرچند با آتش بس اخیر یکم شانسش پائین اومده!).
ولی ایشون فکر نمیکنن اگر سعی کنن جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن براشون بهتر باشه؟

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk


ظاهرا شرایط این که جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن رو ندارن و راهی به جز مرگ ندارن و گرنه کیه که از زندگی با لذت بدش بیاد؟

ممنون

Mohammad Hosseyn
01-01-2017, 17:18
ظاهرا شرایط این که جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن رو ندارن و راهی به جز مرگ ندارن و گرنه کیه که از زندگی با لذت بدش بیاد؟

ممنون
شاید زندگی با لذت بیشتر فارغ از اینکه شرایط چیه رو باید در موردش کنکاش کرد. خودکشی چیزیه که با یک دارو میشه شدت تمایل بهش رو کم و زیاد کرد! باید بر مبنای چنین فکری بیشتر شک کرد و قبلش راههای دیگه رو واقعا تست کرد.
انسان موجود عقلایی نیست! بنابراین ممکنه نتایج کارهاش الزاما به لذت ختم نشه یا حتی ناآگاهانه فقط زندگی رو برای خودش سخت کنه. پس در عمل متاسفانه خیلی ها فرصت زندگی خوب رو از خودشون میگیرن...

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

mgh345
01-01-2017, 18:17
دوران قبل از انقلاب چون شاه به خصوصی سازی اعتقاد داشت شرکت های خصوصی بزرگی مثل ارج و آزمایش و ... راه افتاده بودن و با توجه به جمعیت پایین کشور، چیزی به اسم بیکاری وجود نداشت و برای همه یه کاری پیدا میشد. از نظر خیلیا این شکم سیری مردم باعث انقلاب شد برای همینم بعد از انقلاب برای اینکه مردم وابسته به دولت باشن هیچ حمایتی از این شرکت ها که نشد هیچ بلکه به طرق مختلف (مثل واردات یا دولتی سازی این شرکت ها) بهشون ضربه زده شد و تلاش شد مردم بیشتر کارمند و در نتیجه وابسته به دولت باشن که دوباره نزن زیر کاسه کوزه مقامات! اینکه شما می بینین به جای پشتیبانی از شرکت های بزرگ که هم سود و هم اشتغال زایی و هم اعتبار بهتری برای مملکت دارن، دولت به دنبال حمایت از بنگاه های کوچک و زود بازده هست، دقیقا برای همینه! و برای همینم هست که دولت عزم جدی ای برای نظارت روی کارگرهای بخش خصوصی نداره و همین باعث شده قراردادهای ظالمانه ای به کارگرها تحمیل بشه. شما توی اروپا و آمریکا اگه به یه فرد پیشنهاد کار با حقوقی زیر حقوق پایه رو بدی، اتحادیۀ کارگری می تونه کلا کسب و کارت رو تعطیل کنه!
همین امر و رشد وحشتناک جمعیت در دهه 60، باعث بیکاری وحشتناک نسل سوم و جدیدا نسل چهارم انقلاب (یعنی متولدین دهه 60 به این ور) شده! بنابراین متأسفانه مشکل بیکاری چیزی نیست که بشه تو سیستم کنونی برطرفش کرد. این مشکل حداقل تا وقتی که بچه های دهه 80 بخوان سرکار برن وجود داره.
بیکار بودن هیچ حس خوبی نداره! بیگاری کردن هم حس خوبی نداره! دیدن اینکه با زحمت های تو یه نفر به ثروت میرسه ولی تو در حد بخور و نمیر داری و پیشرفتی نکردی غیرقابل تحمله. خیلیا وقتی با یه جوون بیکار مواجه میشن میگن کار هست ولی آدم کارکن نیست! خب این تحلیل کاملا اشتباهه! بله کار هست ولی چه کاری؟ کار کردن با حقوقی زیر حقوق پایه وزارت کار، کار محسوب نمیشه.

از اونطرف رانت هایی که بعد از انقلاب برای برخی خواص به وجود باعث شده یه عده به پول های بادآورده برسن و چون فرهنگ درستی نداشنن که بهش افتخار کنن و همینطور بخاطر عقده های درونی شون، سعی می کنن با نمایش ثروت برای خودشون توجه و افتخار کسب کنن!
خب معلومه جوونی که برجی 100 تومن به زور داره درمیاره و دستش هنوز تو جیب باباشه، وقتی یه جوون همسن خودش رو سوار ماشین های میلیاردی می بینه که با وضع فعلیش تا صد سال دیگه هم نمی تونه به اون ماشین دست بزنه، حس خوبی بهش دست نمیده.
مشخصه جوون 35-30 ساله دیگه روش نمیشه صبح تا صبح دستش رو جلوی باباش برای پول دراز کنه یا به باباش بگه فلان چیز رو برام بخر! حتی اگه پدرش هم با این قضیه مشکلی نداشته باشه جامعه دید خوبی نسبت به این فرد نداره.
یه فرد 35-30 ساله حالا چه دختر و چه پسر بلاخره نیازهای جنسی داره وقتی نمی تونه این نیازش رو از طریق ازدواج حل کنه، از هر راهی که بخواد این نیاز رو حل کنه با فشار روحی مواجه هست!
بیکاری، سطح بالای فشارها و استرس های اجتماعی و از اینا مهمتر نبود یه آیندۀ روشن برای افراد باعث شده که آمار خودکشی بالا بره و افراد زیادی دنبال خودکشی باشن

برعکس چیزی که بعضیا فکر می کنن، خیلی از افرادی که قصد خودکشی دارن، نه تنها آدم های شکم سیری نیستن که خوشی زیردلشون زده، بلکه آدم های با وجدانی هستن که نمی خوان سربار خانواده و جامعه شون باشن! آدم های مفتخور صد سال نمیان دست به خودکشی بزنن! اصلا وجدان یا اخلاقی توی ذاتشون نیست که از اینی که هستن خجالت بکشن! یه استاد دانشگاه فوق العاده بی سواد رو از نزدیک میشناسم که عملا داره مفتخوری می کنه و برجی دقیقا 7.5 میلیون درآمد داره ولی ساده ترین سؤال های مربوط به تخصصش رو بلد نیست! توی همون دانشگاه هم مسخره همکاراش هست ولی این آدم ذره ای شرم و حیا توی وجودش نیست که حداقل استعفا بده و کارش رو بسپاره دست یکی دیگه!!!! حالا چه برسه که پیش خودش احساس زیادی بودن بکنه و فکر خودکشی باشه!!

درنهایت اینم بگم که تصمیم برای خودکشی نباید یه شبه گرفته بشه! الان اگه کسی بخواد تغییر جنسیت بده، این عمل رو حداقل 6 ماه بعد از اینکه درخواست داد انجام میدن تا فرد فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیمش داشته باشه. کسی که می خواد خودکشی کنه هم باید حداقل یک سال نسبت به تصمیمش فکر کنه و بعد اگه بازم نظرش عوض نشده بود، این کار رو انجام بده.

تانکر
01-01-2017, 18:29
شرکت در جنگ سوریه بد نیست. هم پول میدن بهت هم هیجانش یکم بیشتره هم اگه شهید شدی شاید بری بهشت.
ولی درکل مرگ سخته و خالق این سختی رو در مرگ قرار داده که انسان از مرگ دوری کنه ...

jahangir1400
01-01-2017, 19:27
سلام

نقش عواملی که در پست 6 ذکر شد صحیحه و هیچ حرفی درش نیست اما اینها تنها مزید بر علت هستن، اما ریشه اینا نیست، خیلیا هم هستن که در این عوامل زندگی میکنن اما به فکر خودکشی نمیوفتن، و بر عکس پولدارهایی هستن که از زندگی خسته میشن و خودکشی میکنن، پس عامل اصلی چیه؟

عامل اساسی اینه که انسان ها متخصص فرار از واقعیت شدن، و هر کاری میکنن که به واقعیت فکر نکنن، واقعیت همون چیزیه که در تنهایی به سراغ انسان میاد و در نگاه اول خیلی ترسناکه، اینکه انسان چیه و من برای چی اینجام و هدف چیه و... برای فرار از این واقعیته که انسان هرکاری میکنه که سرش گرم بشه تا به این نقطه نرسه، همه کارهایی که انسانها میکنن مثل کار، خوشگذرونی، دنبال سرگرمی شدن رفتن و... میکنن واسه اینه که سرشون گرم بشه و به واقعیت فکر نکنن، که البته همه این کارها خوبه و لازم و ضروری، اما این کارها نباید عاملی برای عدم تفکر باشه. انسان ها تا سرگرم هستن به این نقطه نمیرسن، اما کسی که مشکلات، بیکاری و عواملی که در پست 6 به سراغش میاد باعث میشه اجبارن با این واقعیت روبرو بشه و اینجاس که ممکنه راه رو فقط پایان دادن به زندگی ببینه. وگرنه پولدارهایی هستن که تمام خوشگذرونی هاشون و سفرها و تفریحاتشون واسه همینه که سرشون گرم باشه و اگه یه روز بیکار باشن دیوونه میشن. واسه همینه که میگم عامل اساسی اون مشکلات نیست چراکه اگه اون مشکلات هم حل بشه تنها انسان سرگرم میشه اما در نهایت همه با اجبار با این واقعیت روبرو خواهند شد، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره، پس چه بهتر که انسان با میل و در زمانی که فرصت داره بر ترسش غلبه کنه و شجاعت داشته باشه و به این واقعیت فکر کنه و این راه قدم برداره، و فقط از این طریقه که انسان به آرامش میرسه، فارق از اینکه شرایط خارجی چی باشه، به کجای دنیا بره، درآمدش چقدر باشه و سرگمیش چقدر باشه و...

البته این واقعیت چیزیه که هرکسی فقط و فقط خودش باید بهش برسه و به هیچ وجه امکان نداره کسی با حرف زدن یا نصیحت در ابتدا بتونه این رو به کسی منتقل کنه، تنها راه اینه که انسان بخواد، اگه انسان خواست اونموقع صحبت های دیگران هم میتونه تاثیر داشته باشه، اونموقع هست که تکه های پازل یکی یکی در ذهن انسان چیده خواهد شد و به مرور آرامش پیدا میکنه، و حتی اگه در بدترین شرایط قرار بگیره میتونه مقاوم باشه و نشکنه، وگرنه تمام ثروت و سرگرمی های دنیا هم نمیتونه به انسان آرامش بده.

ما اینجاییم که این پازل رو حل کنیم و کسب آگاهی کنیم، هرکس در حد توانش، پایان دادن به زندگی به عمد فقط این روند رو ناقص میکنه و ادامه کار رو سخت، مثل به دنیا اومدن جنین زودتر از موعد خودش.

اینجا صحبت از دلیل این اتفاقات شد من هم نظر خودمو گفتم، اما من معمولا در این بحثها شرکت نمیکنم چون میدونم این حرفها به مذاق خیلیا خوش نمیاد، چون همون واقعیتیه که داریم ازش فرار میکنیم...

siava5h
01-01-2017, 19:45
درنهایت اینم بگم که تصمیم برای خودکشی نباید یه شبه گرفته بشه! الان اگه کسی بخواد تغییر جنسیت بده، این عمل رو حداقل 6 ماه بعد از اینکه درخواست داد انجام میدن تا فرد فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیمش داشته باشه. کسی که می خواد خودکشی کنه هم باید حداقل یک سال نسبت به تصمیمش فکر کنه و بعد اگه بازم نظرش عوض نشده بود، این کار رو انجام بده.

اینطور نیست. تصمیم به خودکشی یک شبه گرفته نمیشه...
چندین سال درگیر این مسئله هستن.

گفتم که رنگ و بوی خود کشی عوض شده.
خودکشی های ناگهانی مربوط به حوادث ناگهانیه. مثل ازدواج کردن دوست دختر یا پسر. مثل فوت پدر و مادر.
اینها خودکشی های ناگهانی هستند و آمارشون خیلی کمه و تو روزنام ها همیشه چاپش میکردن که آمار رو خیلی بالا نشون بدن و حتی سعی نمیکردن یک مورد رو هم از دست بدن.

اما الان یک جوان بعد از مدتها فکر کردن، بعد مدتها سختی های روزگار رو چشیدن، دیگه راهی برای خودش نمیبینه... و معمولا به جایی میرسه که حتی فردارو هم نمیتونه تحمل کنه.

بعضی ها منتظر یک اتفاق میشن. منتظر یک تلگر میشن برای عملی کردن کارشون.
یعنی در اثر یک ناراحتی کوچیک که اصلا ربطی هم به موضوع قبلی خودش نداره تصمیم به خودکشی رو عملی میکنن. چونکه از نظر استقامتی سست شده و هیچ بهانه ای برای به تاخیر انداختن پیدا نمیکنه.

خیلی از جوانهای پسر، منتظر هستند که مادرشون فوت کنه تا اینکار رو بکنن. این دلیل ناشی از اینه که نمیخوان مادرشون از فوتشون ناراحت باشه.
خیلی از پسرها که با خواهرشون تنها زندگی میکنن منتظر هستند که خواهرشون ازدواج کنه یا ازشون جدا بشه تا اینکار رو بکنن.
منتظر یک تلنگرن...

چیزی که من فهمیدم اینه که چند عامل مانع از خودکشی جوانها ناشی از بیکاریه...!
یکیش ناراحتی عزیزانشونه. نمیخوان با کارشون عزیزشون رو ناراحت کنن. و اهمیتی به دیگران نمیدن.
مورد دیگه اینه که دورو ورشون آدمهای بیکار زیادن...
به این فکر میکنن این همه آدم بیکار هنوز هستن. ما هم چند وقت دیگه باشیم، اگه نشد بعدا اینکار رو کنیم.
فرصت به تاخیر انداختن دارن.
اما یکی یکی ضعیفتر هاشون دارن از ته صف امیدشون رو از دست میدن...
اونایی که در شرایط خیلی بدی قرار دارن، اونها حتی به این مسئله هم فکر نمیکنن.
اینطور اشخاص در مرز قرار دارن و یک تلنگر همه چی رو برای اینها به تاریکی تبدیل میکنه.
در این مورد شرایط مالی خیلی تاثیر گذار نیست. خیلی ها هستن که پول دارن، نمیگم زیاد، ولی روزمرگیشون رو میتونن سپری کنن. اما باز هم قصد خودکشی دارن. البته روزمرگی از دیدگاه خودشون. نه از دیدگاه واقعی.
دیدگاه واقعی هزینه روزمرگی: پرداخت هزینه برای یک سقف و جای خواب، غذا و لباس مناسب.
از دیدگاه اونها الان که بیکارن پول سیگارشون جور میشه. و پول لباس حالا یه جوری بهشون میرسه. در همین حد

donkeyoxte
01-01-2017, 20:24
سلام

نقش عواملی که در پست 6 ذکر شد صحیحه و هیچ حرفی درش نیست اما اینها تنها مزید بر علت هستن، اما ریشه اینا نیست، خیلیا هم هستن که در این عوامل زندگی میکنن اما به فکر خودکشی نمیوفتن، و بر عکس پولدارهایی هستن که از زندگی خسته میشن و خودکشی میکنن، پس عامل اصلی چیه؟

عامل اساسی اینه که انسان ها متخصص فرار از واقعیت شدن، و هر کاری میکنن که به واقعیت فکر نکنن، واقعیت همون چیزیه که در تنهایی به سراغ انسان میاد و در نگاه اول خیلی ترسناکه، اینکه انسان چیه و من برای چی اینجام و هدف چیه و... برای فرار از این واقعیته که انسان هرکاری میکنه که سرش گرم بشه تا به این نقطه نرسه، همه کارهایی که انسانها میکنن مثل کار، خوشگذرونی، دنبال سرگرمی شدن رفتن و... میکنن واسه اینه که سرشون گرم بشه و به واقعیت فکر نکنن، که البته همه این کارها خوبه و لازم و ضروری، اما این کارها نباید عاملی برای عدم تفکر باشه. انسان ها تا سرگرم هستن به این نقطه نمیرسن، اما کسی که مشکلات، بیکاری و عواملی که در پست 6 به سراغش میاد باعث میشه اجبارن با این واقعیت روبرو بشه و اینجاس که ممکنه راه رو فقط پایان دادن به زندگی ببینه. وگرنه پولدارهایی هستن که تمام خوشگذرونی هاشون و سفرها و تفریحاتشون واسه همینه که سرشون گرم باشه و اگه یه روز بیکار باشن دیوونه میشن. واسه همینه که میگم عامل اساسی اون مشکلات نیست چراکه اگه اون مشکلات هم حل بشه تنها انسان سرگرم میشه اما در نهایت همه با اجبار با این واقعیت روبرو خواهند شد، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره، پس چه بهتر که انسان با میل و در زمانی که فرصت داره بر ترسش غلبه کنه و شجاعت داشته باشه و به این واقعیت فکر کنه و این راه قدم برداره، و فقط از این طریقه که انسان به آرامش میرسه، فارق از اینکه شرایط خارجی چی باشه، به کجای دنیا بره، درآمدش چقدر باشه و سرگمیش چقدر باشه و...

البته این واقعیت چیزیه که هرکسی فقط و فقط خودش باید بهش برسه و به هیچ وجه امکان نداره کسی با حرف زدن یا نصیحت در ابتدا بتونه این رو به کسی منتقل کنه، تنها راه اینه که انسان بخواد، اگه انسان خواست اونموقع صحبت های دیگران هم میتونه تاثیر داشته باشه، اونموقع هست که تکه های پازل یکی یکی در ذهن انسان چیده خواهد شد و به مرور آرامش پیدا میکنه، و حتی اگه در بدترین شرایط قرار بگیره میتونه مقاوم باشه و نشکنه، وگرنه تمام ثروت و سرگرمی های دنیا هم نمیتونه به انسان آرامش بده.

ما اینجاییم که این پازل رو حل کنیم و کسب آگاهی کنیم، هرکس در حد توانش، پایان دادن به زندگی به عمد فقط این روند رو ناقص میکنه و ادامه کار رو سخت، مثل به دنیا اومدن جنین زودتر از موعد خودش.

اینجا صحبت از دلیل این اتفاقات شد من هم نظر خودمو گفتم، اما من معمولا در این بحثها شرکت نمیکنم چون میدونم این حرفها به مذاق خیلیا خوش نمیاد، چون همون واقعیتیه که داریم ازش فرار میکنیم...

زیبا بود عزیز
متاسفانه این بعد از زندگی در عموم مردم به شدت ناشناخته است, وقتی هم در مورد رسیدن به خود و اصالت درون لب به سخن باز میکنیم انگه دیوانگی میزنند و تنها جوابشون اینه "آقا دنیا دو روزه عشق و حالتو کن"
البته در مورد اینکه گفتید مردم برای اینکه به این حقیقت نزدیک نشند فرار میکنند واسه من جالب بود
این فرار از واقعیت و درک عرفان و اصالت وجود به نظر من درون تمام مردم نیست البته به صورت آگاهانه, چون ناخودآگاه رو نمیشه تحلیل کرد بعید نیست که درون هر انسانی این سیرت کاشته شده باشه

Gregar
01-01-2017, 20:38
صحبت های خوبی شد . واقعا نمیشه گفت دقیقا چه عاملی باعث این کار میشه . ولی قطعا افزایش بیکاری و ... که صحبتش شد از عوامل مهمیه که تو جامعه امروز زیاد شده و همراه با اون میبینیم که خودکشی هم زیاد شده .

ولی میخوام یه سوال بپرسم .
انسان یا هر موجودی به طور غریزی از مرگ فراریه . غیر از کسی که عامل دیگه ای رو داره برای غلبه بر ترس از مرگ . کسی که با اشتیاق به سمت شهادت میره . کسی که خودکشی میکنه . همه بر اون ترس غلبه کردن .
باید قبول کنیم که یکی از عوامل ایجاد تمایل به خودکشی در فرد اطرافیان هستن . اطرافیانی که اون فرد رو از جامعه طرد میکنن . با گفتارشون . با رفتارشون . با نگاهشون . وقتی تاثیرپذیری اون فرد از جامعه زیاد باشه این رفتارها چنان تاثیر مخربی میذارن که فرد به خودکشی فکر کنه .

نمیخوام دنبال راه چاره برای اون فرد باشم . ممکنه اصلا این قضیه به دلایل پزشکی برگرده که در حوصله این تاپیک نمیگنجه
ولی سوال من در مورد جامعه است که در شاید سوال جامع تری باشه . چرا اینطوری شده رفتار مردم ؟ همه هم داریم انتقاد میکنیم از رفتارهای تو جامعه و همه هم شاهدشیم .
دقیقا چرا مردم ما بی رحم شدن ؟ چرا میزان محبت کم شده ؟ چرا با تمام وجود سعی در نابودی شخصیت افراد دارن .افرادی که ضعیف تر از خودشونن .
یه فرد ثروتمند فرد فقیر رو خرد میکنه . یه فرد باکار یه فرد بیکار رو سرزنش میکنه . چرا یه فردی که از قدرت بهره منده دست اون فرد رو نمیگیره ولی به جاش اونو تحقیر میکنه . چرا به جای کمک به هم فقط حرف میزنن . به نظرم دقیقا این رفتارهاست که فکر خودکشی رو تو ذهن یه فرد بی انگیزه میندازه .

یه چیزی تو خط پایین میگم خیلی ارمانی ولی واقعا میتونستیم بهش نزدیک بشیم ولی ازش دور شدیم و برای همین دچار مشکلات عدیده ای شده جامعه مون که خودکشی فقط یکی از خطرناکترین و شدیدترین اونهاست .
چیزی که میخواستم بگم و شاید توضیح واضحات باشه اینه که اگه میزان محبت تو جامعه بالا بره امار خودکشی به شدت پایین میاد . جامعه ارمانی با محبت 100% وجود نداره ولی اگه وجود داشت فکر میکنم خودکشی تو اون جامعه معنایی نداشت .
حالا جامعه ما اصلا از محبت نکردن هم رد شده . رسیده به ظلم کردن . دولت ظلم میکنه که هیچ مردم هم شدیدتر ظلم میکنن به همدیگه . به قول یکی از دوستان تو همین فروم ملت به دولته و از رفتارهای دولت طبعیت میکنن . دولت ظالم ملتش هم ظالم میشن . مگر در صورت وجود یک رهبر که جایگزین اون دولت بشه .

بگذریم بحث سیاسی نشه . حرفم همینه که میزان محبت تو جامعه بالا بره این افکار خودکشی کم میشه . نه فقط اون بلکه خیلی از مشکلات دیگه کم میشن و به نظرم مقصر نظام حاکم بر اون جامعه است .

flashpoint1985
02-01-2017, 12:21
قرار دادن خود در مقابل هر حادثه ای که شانس مرگ در اون بالا باشه، بدون هیچ دلیل دیگه ای، خودکشیه. بنابراین این فرد اگر خودکشی رو گناه میدونه محکوم به زندگیه!
مثلا کسی که در تلاش برای زدن یه رکود گینس کشته میشه حداقل با یه انگیزه ای وارد اینکار میشه که مرگ نیست!. شاید ایشون اگر مذهبی هستن بد نباشه داوطلب جنگ در سوریه بشه (هرچند با آتش بس اخیر یکم شانسش پائین اومده!).
ولی ایشون فکر نمیکنن اگر سعی کنن جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن براشون بهتر باشه؟

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

نگران آتش بس نباش شما چون اصلا در كار نيست، راه برا مزدورى كاملا بازه بسم الله

hosseinf722
02-01-2017, 13:38
شرکت در جنگ سوریه بد نیست. هم پول میدن بهت هم هیجانش یکم بیشتره هم اگه شهید شدی شاید بری بهشت.
ولی درکل مرگ سخته و خالق این سختی رو در مرگ قرار داده که انسان از مرگ دوری کنه ...

شرایط خاصی داره برای اعزام به سوریه؟

در مورد سخت بودن مرگ، وقتی خالق ترجیح می ده فعلا برای مخلوقش کاری نکنه، مخلوق بالاخره خسته می شه و مرگ که سخت هست رو به زندگی که ظاهرا آسون هست ترجیح می ده.

MOHAMMAD_ASEMOONI
02-01-2017, 13:48
سلام
فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.
حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟
یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.
دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.
نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟
ممنونسلام
هیچ کدوم از احساسات بشر پایدار و ماندنی نیست پس از روی احساس نباید تصمیم گرفت
نه لحظه های خوش و شیرین ماندنی هست نه لحظه های تلخ و سخت
پس نه دل خوش باشید به لحظاتِ خوش نه دلتنگ باشید از لحظات سخت چون هر دو میگذره و تموم میشه
وقتی احساس بد دارید فقط صبر کنین تا بگذره و تمام بشه . برای صبر کردن هم به امید احتیاج دارید و برای امید به علم و دانش احتیاج دارید و برای علم دانش باید انرژی و وقت صرف کنین و شاید هم مقداری پول . کسی که نمیخواد وقت و انرژی صرف کنه پس دیگه هر چه بر سرس بیاد دست پختِ خودشه
===================================
فرار از بیهوده مردن کمتر از شهادت نیست

sasan.69
02-01-2017, 13:57
من الان مرگ رو ب زندگى ترجيح مى دم ولى هنوز تصميم جدى براى خودکشى نگرفتم... اميدى هم ندارم همه چى درست شه و هيچ اتفاقى نمى افته ک من خوشحال بشم و باشم، اميدوارم مث خيلى ب هردل و اتفاقى بميرم و جوانمرگ بشم... زندگى بايد همراه اسايش و ارامش باشه. ن اينکه از صب چشاتو وا کنى عذاب بکشه و ببينى تاااا شب! دنيا برمبناى مادى گرايى و ماديات. قشر من و امثال من فقط بى هوده نفس مى کشيم و تماشاچى خوشيهاى دگران هستيم و کار مى کنىم براى اونا....
مرگ و نبود شدن سعادت بزرگه... زندگى بعدمرگ هم وجود نداره و نخواهد داشت و حداقل دوس دارم اينجورى باشه!!! کاش راهى بود بدون درد ادم جانش گرفته مى شد...

hosseinf722
02-01-2017, 14:09
سلام
هیچ کدوم از احساسات بشر پایدار و ماندنی نیست پس از روی احساس نباید تصمیم گرفت
نه لحظه های خوش و شیرین ماندنی هست نه لحظه های تلخ و سخت
پس نه دل خوش باشید به لحظاتِ خوش نه دلتنگ باشید از لحظات سخت چون هر دو میگذره و تموم میشه
وقتی احساس بد دارید فقط صبر کنین تا بگذره و تمام بشه . برای صبر کردن هم به امید احتیاج دارید و برای امید به علم و دانش احتیاج دارید و برای علم دانش باید انرژی و وقت صرف کنین و شاید هم مقداری پول . کسی که نمیخواد وقت و انرژی صرف کنه پس دیگه هر چه بر سرس بیاد دست پختِ خودشه
===================================
فرار از بیهوده مردن کمتر از شهادت نیست


من همیشه برام سوال بود که در تصمیم گیری هام کجا باید حرف عقلمو گوش کنم کجا حرف احساساتمو؟
آیا باید در تصمیم گیری فقط از عقل استفاده کرد و تصمیمات عقلانی گرفت یا باید احساس رو هم دخالت داد؟
آیا تصمیمات صرفا عقلانی، تصمیم گیری های درستی هستند؟

اگر با این فرض که احساسات گذرا هستن، در تصمیم گیری ها ازشون استفاده نکنیم در آینده پشیمون نمی شیم که کاش در فلان انتخاب یکم احساس به خرج می دادم؟




وقتی احساس بد دارید فقط صبر کنین تا بگذره و تمام بشه
چقدر باید صبر کرد؟ اگر کسی مدت ها منتظر اتفاقی بوده و در راه رسیدن بهش تمام سعی و تلاششو کرده ولی هنوز بهش نرسیده و دچار بی انگیزگی شده، چی کار باید بکنه؟

Mohammad Hosseyn
02-01-2017, 14:37
من همیشه برام سوال بود که در تصمیم گیری هام کجا باید حرف عقلمو گوش کنم کجا حرف احساساتمو؟
آیا باید در تصمیم گیری فقط از عقل استفاده کرد و تصمیمات عقلانی گرفت یا باید احساس رو هم دخالت داد؟
آیا تصمیمات صرفا عقلانی، تصمیم گیری های درستی هستند؟

اگر با این فرض که احساسات گذرا هستن، در تصمیم گیری ها ازشون استفاده نکنیم در آینده پشیمون نمی شیم که کاش در فلان انتخاب یکم احساس به خرج می دادم؟




چقدر باید صبر کرد؟ اگر کسی مدت ها منتظر اتفاقی بوده و در راه رسیدن بهش تمام سعی و تلاششو کرده ولی هنوز بهش نرسیده و دچار بی انگیزگی شده، چی کار باید بکنه؟
قبل هرچیز باید دونست که مرز بین احساس و عقل اصلا این شکلی نیست. حداقل از وقتی که بشر فهمید همه ی احساسات و تفکرات تو مغز شکل میگیره این نوع نگاه هم باطل شده. علم عصب شناسی میگه مغز دو مکانیزم برای تصمیم گیری داره. یکی تصمیم گیری سریع، بر مبنای اطلاعات کم (تصمیم احساسی عملا تو دایره همین مکانیزمه) و یکی هم بر مبنای اطلاعات بیشتر ولی با سرعت کندتر(شاید بشه بهش گفت تصمیم.گیری بر مبنای منطق ولی اینکه فکر کنیم تو این مکانیزم احساس نقشی نداره هم غلطه). وقتی یه حیوان وحشی به ما حمله میکنه مکانیزم اول زندگی مارو نجات میده.
بجای تفکیک تصمیم ها به عقلی و احساسی، بهتره تلاش کنیم بفهمیم چطور به یه تصمیم رسیدیم. هیجان یا احساسات پشت اون تصمیم چی هستن و عواقب کوتاه مدت و بلندمدت اون چی بوده یا میتونه باشه.

در مورد صبر برخلاف دوستمون معتقدم اصلا نباید صبر کرد مگر اینکه راه حل در مورد یک مشکل پیدا نشه. وگرنه حتما باید کاری کرد... البته منظور ایشون از صبر بیکار بودن نیست ولی خود مفهوم صبر درسته نیازه ولی نباید پیش فرض ذهن ما باشه.

من الان مرگ رو ب زندگى ترجيح مى دم ولى هنوز تصميم جدى براى خودکشى نگرفتم... اميدى هم ندارم همه چى درست شه و هيچ اتفاقى نمى افته ک من خوشحال بشم و باشم، اميدوارم مث خيلى ب هردل و اتفاقى بميرم و جوانمرگ بشم... زندگى بايد همراه اسايش و ارامش باشه. ن اينکه از صب چشاتو وا کنى عذاب بکشه و ببينى تاااا شب! دنيا برمبناى مادى گرايى و ماديات. قشر من و امثال من فقط بى هوده نفس مى کشيم و تماشاچى خوشيهاى دگران هستيم و کار مى کنىم براى اونا....
مرگ و نبود شدن سعادت بزرگه... زندگى بعدمرگ هم وجود نداره و نخواهد داشت و حداقل دوس دارم اينجورى باشه!!! کاش راهى بود بدون درد ادم جانش گرفته مى شد...
همینکه شما زنده هستی یعنی ترجیح دادی زندگی رو بخصوص اینکه راه های بدون درد مرگ وجود داره. فکر میکنم شما دردهای زندگی رو درک میکنید ولی فکر نکنم به حدی رسیده باشه که مرگ رو ترجیح داده باشید...

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

siava5h
02-01-2017, 15:13
واقعیت همون چیزیه که در تنهایی به سراغ انسان میاد و در نگاه اول خیلی ترسناکه، اینکه انسان چیه و من برای چی اینجام و هدف چیه و... برای فرار از این واقعیته که انسان هرکاری میکنه که سرش گرم بشه تا به این نقطه نرسه
متاسفانه این مساله در ادیان بسیار دیده شده و ادیان نقش اساسی در اینگونه باورها ایجاد میکنه و تاثیر این مساله یک واقعیته و به شدت گریبان گیر انسانها شده.
اما این مساله در مورد اشخاصی که قصد خودکشی ناشی از بیکاری دارن به یک معیار تغییر یافته تبدیل شده. و این معیار تغییر یافته تشدید هم شده. (در اینجا میخوام منحصرا به این نوع خودکشی ها بپردازم چون از نوع سریع و گذرا نیست. و نوع شایع در بین جوانان به خصوص پسرها هست)

ما در ادیان داریم که پس از مرگ عذابهای سخت و مارها و اژدهای و آتشها و اینگونه تفاسیر که به روح فرد اعمال میشه و در لحظه مرگ چهره ترسناکی به سراغش میاد و وحشتی عظیم برای فرد رو رقم میزنه که از تحمل هر انسانی خارجه...
اما از اونجا که بیکار یک فرد بلاتکلیف و الافیه.. و اسم بیکار خودش گویای فعالیت روزمرگیشه، این اشخاص به یک سری شرایطی که جامعه حساسیت شدیدی به اون نشون میده گرایش پیدا میکنن و به سمت اون مسائل جذب میشن.
دو نوع از این مسائل سیاست و ادیان هستند که جامعه به شدت به اینها حساسیت نشون میده. دقیقا در همین 8-10 سال اخیر آمار فعالین سیاسی چشمگیر شده و هر کسی رو میبینی به طریقی با انواع مختلف مسائل سیاسی همسو شده و امار دستگیری و زندانی شدن تقریبا در هر شهری دیده میشه.
مورد دوم ادیانه و واقعا فعالیتهای ادیان در جامعه مدرن و امروزی مجازی به طرز چشم گیری فراگیر شده و بسیار هم موثر واقع شدن.
اما اثیر ادیان در اینه که اونهایی که در مورد ادیان فعالیت کردن رفته رفته باورهاشونو از دست دادن و دیگه به اون داستاهای غول شاخ دار و مار و اژدها و عذاب آتش باوری ندارن و خودکشی رو یک آرامش ابدی تلقی میکنن و اون ترس و وحشتی که در گذشته داشتن رو از دست میدن. در اینجا این اشخاص نه تنها اون خود شناسی ترسناک رو که در تنهایی به سراغ انسان میاد که دوستمون عنوان کردن ندارن، بلکه بیکاری باعث این عقیده شده. و این سبب میشه شجاعت این کار در فرد دوبرابر بشه. یعنی یکی یکی تمام معیارهای خودکشی نکردن کنار میرن و فرد به اون درب سیاه تاریکی نزدیک میشه.


نقش عواملی که در پست 6 ذکر شد صحیحه و هیچ حرفی درش نیست اما اینها تنها مزید بر علت هستن، اما ریشه اینا نیست

فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.

در پست اول میبینیم که فرد ابراز بی مصرفی میکنه و دلیلی برای ادامه حیات در خودش نمیبینه و یک موجود اتلاف کننده انرژی تلقی میکنه .
در واقع کار یک موضوع اصلی و ریشه ای در انجام عمل خودکشی نیست.
شما ممکنه کار داشته باشی ولی پدرت رو از دست بدی یا بچتون رو از دست بدی یا سرمایه زندگیتو از دست بدی یا اصلا آواره نشین بشی اما کار رو داشته باشی. اینها میتونه شمارو به یک خودکشی گذرا یا ناگهانی وادار کنه ولی اگه در یک پروسه زمانی مشخص اگه انجام نشه، بعد اون دیگه انجام نمیشه.
اما شما همه رو داشته باشی. خانواده رو داشته باشی.. خونه هم باشه. محل زندگی باشه. تمام عناصر مرتبط به انسان باشه اما کار نباشه. دلیلی بر انجام خودکشی دیده نمیشه. اما همه اون عناصر اطراف منتظر عملکرد شما هستن. همه به فرد نگاه میکنن. پدر، مادر، برادر، فامیل، دوست و آشنا، همسایه، همه به فرد نگاه میکنن که کار چی شد. امرزو، فردا، ماه بعد، سال بعد...!
اگه مادرت بمیره یک هفته میگن مادرت چی شد؟!
اما اگه بیکار باشی هر روز بهت میگن کار شد..!
به این ترتیب، کار که یک عامل برای خودکشی نبود، رفته رفته انگیرزه این کار رو در فرد در اثر نگاهها و تحقیرها ایجاد میکنه. فشار روحی ناشی از تحقیر و احساس بی مصرف بودن.

چرا میزان محبت کم شده ؟ چرا با تمام وجود سعی در نابودی شخصیت افراد دارن .افرادی که ضعیف تر از خودشونن .
یه فرد ثروتمند فرد فقیر رو خرد میکنه . یه فرد باکار یه فرد بیکار رو سرزنش میکنه . چرا یه فردی که از قدرت بهره منده دست اون فرد رو نمیگیره ولی به جاش اونو تحقیر میکنه . چرا به جای کمک به هم فقط حرف میزنن
دقیقا مسئله بیکاری موضوعی که فرد بیکار در تمام عمرش در تلاشه که از این موضوع فرار کنه. حالا به هر طریقی. اگه شد با بدست آوردن کار و اگر نشد با فراموش کردن این مسئله. اما هیچ کدوم از این دومسئله برای فرد بیکار شدنی نیست. نه کاری هست، ونه اطرافیان میزارن که فراموش کنه. و هر و هر روز وهر روز....
اطرافیان به جای اینکه برای اون فرد راه حلی ارائه بدن و اون رو کمک کنن، کمکی که درخور شرایط فرد باشه، فقط فرد رو مورد سرزنش و سوال قرار میدن که چرا کار نمیکنه. چرا دنبال کار نمیره. ویا با پیشنهادهای بد شرایط روحی فرد رو بیشتر تخریب میکنن.
من دیدم که کسی فوق لیسانس الکترونیکه و پدرش بهش میگه برات تاکسی میخرم برو سر تاکسی کار کن.
نه تنها این پدر مشکل این جوون رو حل نکرد، بلکه دلیلهای خودکشی نکردن رو برای فرد کم کرد.

اینکه بگیم دولت مقصره معنا و مفهومی نداره. ملت میتونه بدون دولت باشه. اما دولت نمیتونه بدون ملت باشه. اینکه دولت رو مسبب این اتفاقات بدونیم در واقع انداختن تقصیر به گردن اینو اونه.
اول بیایم به خودمون فکر کنیم که آیا در تعیین دولت و تصمیمهای دولت وظایف خودمون رو درست انجام دادیم؟
اگه درست انجام دادیم، پس سیاستهای رفتاری دولت و جامعه نسبت به یک فرد بیکار رفتار درستیه.
اگه درست انجام ندادیم، درستش رو انجام بدیم. و منتظر بازده های بلند مدت نباشیم، چراکه فردی که در حال فکر کردن به مراحل خودکشی هست انتظار نتایج سریع و تغییرات سریع داره. و فرصت فکر کردنش دیگه تموم شده.

MOHAMMAD_ASEMOONI
02-01-2017, 18:33
لااقل به جای اینکه بنویسید راهی پیشنهاد کنین تا خودکشی کنم بنویسید:
راهی پیشنهاد کنید تا از خودکشی منصرف بشم

مودم محدود کننده
02-01-2017, 18:56
برو کوه نوردی قله دماوند غذا هم کم ببر تا از گشنگی و سرما بمیری.( خیلی کوه رو برو بالا تا دیگه نتونی سلامت برگردی) لباس و غذا کم ببر تا دووم نیاری و بمیری ولی 1 مقدار غذا یواشکی بزار تو جیب کاپشنت که اگر پشیمون شدی انرژی داشته باشی برای برگشت ( 1 شکلات اسنیکر برای احتمال اینکه پشیمون بشی بزار تو جیبت)

تو دریا هم بری جواب میده یه 100 متر از ساحل دور شو شنا کن احتما زیاد غرق میشی.( جلیقه نجات بپوش که اگر پشیمون شدی برگردی)

اگر میخوای آروم آروم بمیری برو ایدز بگیر. این سرنگهای معتادا رو فشار بده تو دستت تا ایدز بگیری .

اگر میخوای واقعا بمیری خودتو مریض کن یعنی سرما بخور ولی دارو نخور که خوب نشی و بمیری. میگن از سرما خوردگی مردش هیچکس هم شک نمیکنه.(سرما که خوردی بازم برو بدون لباس گرم تو خیابون تا ضعیفتر بشی و کم کم تب کنی و خدانگهدارت

MOHAMMAD_ASEMOONI
02-01-2017, 19:54
برید پرونده ی همه ی خودکشی کرده های دنیا رو جمع کنین و بدین به یک سوپر کامپیوتر تا اونها رو دسته بندی کنه از نظر تابعیت , سن , جنس , میزان تحصیلات , شغل , وضعیت مالی , وضعیت خانوادگی (مجردی و متاهلی) , قد , وزن , سلامتی جسمی , مبزان شهرت یا گمنامی , قدرت بدنی , میزان رفاه , امکانات و غیره
میبینید همه جور آدمی توشون هست
پس عامل خودکشی یه چیزی غیر از اینهاست
====================================
انسان به امید زنده هست
وجهِ مشترَکِ همه ی خودکشی کرده ها اینه که "تصور میکنند" دیگه امیدی باقی نمونده
اینه اون احساسِ لعنتیِ گذرا که فردِ کم دانش به اشتباه اون رو پایدار و ماندگار تصور میکنه و بر اساسش تصمیم به خودکشی میگیره
برای همین گفتم از روی احساس تصمیم گرفتن اشتباهه . یعنی از روی مهربانی , حسادت , طمع , شهوت , کینه و خشم , غرور و تکبر , خساست , ترس و هراس و غیره
فقط عقل هست که میتونه بهترین تصمیم رو بگیره که این تصمیم کمترین خطر و ضرر رو داشته باشه و پشیمونی به بار نیاره
عقل , احساسات رو در نظر میگیره اما اجازه نمیده که "احساس" تصمیم گیرنده باشه
مثال:
مادری که عقلش ضعیف هست و مهربانیش بسیار قوی
فرزندی معتاد داره . چون عقلش ضعیفه و مهربانیش به جای عقل شده سلطانِ وجودش , به جای اینکه به فرزندش کمک کنه ترک کنه کمکش میکنه تا راحت و بی دغدغه مواد مصرف کنه و به اعتیادش ادامه بده !!!!!! این نتیجه ی تصمیم از روی احساسات هست
=====================================
مادر دیگری هم فرزند معتاد داره اما بسیار دانا و عاقل هست و مهربان هم هست اما سلطانِ وجودش "عقل" هست نه مهربانیش یعنی مهربان هست اما عاقلانه مهربان هست
این مادر , دوستیش مثل اون مادر کم عقل , دوستی خاله خرسه نیست که به فرزندش و خودش و خانواده و اجتماع صدمه بزنه
عاقلانه نفوذ میکنه توی سلولهای مغز فرزندش و اطلاعاتی بهش میده که انگیزه های ترک اعتیاد رو براش به وجود میاره تا تصمیم به ترک اعتیاد بگیره نه ادامه ی اعتیاد
نتیجه ی کار این دو مادر و اجر و پاداششون زمین تا آسمون با هم فرق داره
======================================
مشکل بنده اینه که اگر خلاصه بنویسم کلی سوال برای خواننده به وجود میاد که حق داره اونها رو بپرسه و یا حتی عجولانه بنده رو متهم میکنه که حرفهام بی تاثیر و حتی غلطه
اگر هم بخوام از ریشه شروع به باز کردن و بررسی موضوع کنم مطلب طولانی میشه و خیلیها اصلاً نمیخوننش یا طوطی وار و تند میخونند و رد میشند و بی تاثیر میمونه

EhsanCPU
02-01-2017, 20:12
برو کوه نوردی قله دماوند غذا هم کم ببر تا از گشنگی و سرما بمیری.( خیلی کوه رو برو بالا تا دیگه نتونی سلامت برگردی) لباس و غذا کم ببر تا دووم نیاری و بمیری ولی 1 مقدار غذا یواشکی بزار تو جیب کاپشنت که اگر پشیمون شدی انرژی داشته باشی برای برگشت ( 1 شکلات اسنیکر برای احتمال اینکه پشیمون بشی بزار تو جیبت)

تو دریا هم بری جواب میده یه 100 متر از ساحل دور شو شنا کن احتما زیاد غرق میشی.( جلیقه نجات بپوش که اگر پشیمون شدی برگردی)

اگر میخوای آروم آروم بمیری برو ایدز بگیر. این سرنگهای معتادا رو فشار بده تو دستت تا ایدز بگیری .

اگر میخوای واقعا بمیری خودتو مریض کن یعنی سرما بخور ولی دارو نخور که خوب نشی و بمیری. میگن از سرما خوردگی مردش هیچکس هم شک نمیکنه.(سرما که خوردی بازم برو بدون لباس گرم تو خیابون تا ضعیفتر بشی و کم کم تب کنی و خدانگهدارت
دوست عزیز در مسئله خودکشی تمسخر و شوخی هیچ جایی نداره
ما با فردی روبرو هستیم که بنا بر مشکلات زیاد کم آورده و به جایی رسیده که داره بهترین چیزش یعنی جونش را به خطر میندازه
به نظر من پیشگیری از خودکشی یک وظیفه همگانیه و همه باید به هم کمک کنیم تا چنین اتفاقی نیفته
باید با فرد همدردی کرد
نباید مسخره کنیم
باید ازش بپرسیم که چرا به این موضوع فکر میکنه
بپرسیم چرا دوست داره جای کسی باشه که مرده ؟
چه اتفاقی باعث شده که آرزوی مرگ کنه ؟

hosseinf722
02-01-2017, 22:13
برید پرونده ی همه ی خودکشی کرده های دنیا رو جمع کنین و بدین به یک سوپر کامپیوتر تا اونها رو دسته بندی کنه از نظر تابعیت , سن , جنس , میزان تحصیلات , شغل , وضعیت مالی , وضعیت خانوادگی (مجردی و متاهلی) , قد , وزن , سلامتی جسمی , مبزان شهرت یا گمنامی , قدرت بدنی , میزان رفاه , امکانات و غیره
میبینید همه جور آدمی توشون هست
پس عامل خودکشی یه چیزی غیر از اینهاست
====================================
انسان به امید زنده هست
وجهِ مشترَکِ همه ی خودکشی کرده ها اینه که "تصور میکنند" دیگه امیدی باقی نمونده
اینه اون احساسِ لعنتیِ گذرا که فردِ کم دانش به اشتباه اون رو پایدار و ماندگار تصور میکنه و بر اساسش تصمیم به خودکشی میگیره
برای همین گفتم از روی احساس تصمیم گرفتن اشتباهه . یعنی از روی مهربانی , حسادت , طمع , شهوت , کینه و خشم , غرور و تکبر , خساست , ترس و هراس و غیره
فقط عقل هست که میتونه بهترین تصمیم رو بگیره که این تصمیم کمترین خطر و ضرر رو داشته باشه و پشیمونی به بار نیاره
عقل , احساسات رو در نظر میگیره اما اجازه نمیده که "احساس" تصمیم گیرنده باشه
مثال:
مادری که عقلش ضعیف هست و مهربانیش بسیار قوی
فرزندی معتاد داره . چون عقلش ضعیفه و مهربانیش به جای عقل شده سلطانِ وجودش , به جای اینکه به فرزندش کمک کنه ترک کنه کمکش میکنه تا راحت و بی دغدغه مواد مصرف کنه و به اعتیادش ادامه بده !!!!!! این نتیجه ی تصمیم از روی احساسات هست
=====================================
مادر دیگری هم فرزند معتاد داره اما بسیار دانا و عاقل هست و مهربان هم هست اما سلطانِ وجودش "عقل" هست نه مهربانیش یعنی مهربان هست اما عاقلانه مهربان هست
این مادر , دوستیش مثل اون مادر کم عقل , دوستی خاله خرسه نیست که به فرزندش و خودش و خانواده و اجتماع صدمه بزنه
عاقلانه نفوذ میکنه توی سلولهای مغز فرزندش و اطلاعاتی بهش میده که انگیزه های ترک اعتیاد رو براش به وجود میاره تا تصمیم به ترک اعتیاد بگیره نه ادامه ی اعتیاد
نتیجه ی کار این دو مادر و اجر و پاداششون زمین تا آسمون با هم فرق داره
======================================
مشکل بنده اینه که اگر خلاصه بنویسم کلی سوال برای خواننده به وجود میاد که حق داره اونها رو بپرسه و یا حتی عجولانه بنده رو متهم میکنه که حرفهام بی تاثیر و حتی غلطه
اگر هم بخوام از ریشه شروع به باز کردن و بررسی موضوع کنم مطلب طولانی میشه و خیلیها اصلاً نمیخوننش یا طوطی وار و تند میخونند و رد میشند و بی تاثیر میمونه


شما هر چقدر هم طولانی بنویسین، من می خونم و استفاده می کنم از مطالبتون
با تشکر :n16:

مودم محدود کننده
03-01-2017, 12:17
دوست عزیز در مسئله خودکشی تمسخر و شوخی هیچ جایی نداره
ما با فردی روبرو هستیم که بنا بر مشکلات زیاد کم آورده و به جایی رسیده که داره بهترین چیزش یعنی جونش را به خطر میندازه
به نظر من پیشگیری از خودکشی یک وظیفه همگانیه و همه باید به هم کمک کنیم تا چنین اتفاقی نیفته
باید با فرد همدردی کرد
نباید مسخره کنیم
باید ازش بپرسیم که چرا به این موضوع فکر میکنه
بپرسیم چرا دوست داره جای کسی باشه که مرده ؟
چه اتفاقی باعث شده که آرزوی مرگ کنه ؟

.
دوست عزیز من اصلا مسخره نکردم. تیتر تاپیک کاملا عوض شده الان. دیروز تیتر تاپیک این بود چه کار میشه کرد که در معرض مرگ قرار گرفت.

ما که هیچکدوممون دکتر نیستیم کاربر ساده هستیم . معمولا به تیتر تاپیک نگاه میکنیم و جواب مناسب میدیم.نه روانشناسیم نه جامعه شناس که بشینیم فکر کنیم و ریشه یابی کنیم .

ولی امروز که تیتر تاپیک عوض شده حق با شماست منم مطمئنا اگر دیروز که پاسخ دادم با تیتر امروز رو به رو میشدم جواب مناسب تیتر جدید میدادم.

تیتر تا پیک از چه کار میشه کرد که در معرض مرگ قرار گرفت امروز عوض شده به خسته شدن از زندگی ارائه راهکار

-----------
برای جواب تیتر جدید
سر خودتونو اینقدر با کار خوب گرم کنید که وقت برای کار بد و فکر بد نداشته باشید. سر کار برید بیکار تو خونه نشینید. هفته ای 2 بار برید استخر.جمعه ها برید بیرون گردش در شهر سینما برید رستوران برید.
هفته ای 1 بار مشاوره روانشناسی برید برای تنظیم حالات روحی. ورزش دسته جمعی مثل فوتبال آدم رو از انزوا در میاره.خوردن ماهی و میگو هفته ای 2 بار نورن های مغز رو میسازه و خطر افکار پریشان کمتر میشه.
ازدواج آدم رو به آرامش میرسونه.شبکه دوستان خوب حال آدم رو خوب میکنه.مسافرت و تغییر آب و هوا هم که روحیه رو رفرش میکنه .

همه اینها در کنار هم باعث میشه امیدتون به زندگی هیچوقت کم نشه.:n40:

hosseinf722
03-01-2017, 20:09
اسم تاپیک چرا و چجوری عوض شده؟

siava5h
04-01-2017, 17:26
اسم تاپیک چرا و چجوری عوض شده؟

توسط مدیر بخش و یا ناظرین بخش. (ادمین)
احتمالا بخاطر نامناسب تشخیص داده شدن.

hosseinf722
04-01-2017, 18:56
توسط مدیر بخش و یا ناظرین بخش. (ادمین)
احتمالا بخاطر نامناسب تشخیص داده شدن.

همینجوری یه دفعه ای بدون اطلاع؟

siava5h
05-01-2017, 00:26
همینجوری یه دفعه ای بدون اطلاع؟

زور داره میتونه... :n25:

saeediranzad
05-01-2017, 02:48
جالب بود! سریع خوندم و رد شدم. راستی ؛ سلام:
این قضیه؛ دنبال مرگ آسون گشتن؛ قبلأ فیلم شده: هم هالیوود هم بالیوود هم خالیوود...
البته هنوز جای کار داره. سوژه خوبیه.(پادزهر افسردگی طنزه؛ نگو نه)
من یه خرده تغییرش دادم.
فرض کنید یه آدمی تمام زندگیش تو تنگناست. هرچی بیشتر تلاش میکنه کمتر نتیجه میگیره.
یه دفعه متوجه میشه یه جور موش آزمایشگاهیه. یعنی این شرایط را براش میسازند تا ببینند واکنشش چیه.
یعنی میفهمه که هرچی بیشتر دست وپا بزنه برای تماشاچیها جالبتر میشه.
به نظر شما موشه (همون آدمه) چه کار باید بکنه؟

shangil
05-01-2017, 22:32
بیکاری دوست عزیز...
فقط و فقط بیکاری....

نه خوشی زده زیر دلشون ، نه مخشون تاب داره، و نه فشار روحی.
فقط به خاطر بیکاری وبلاتکلیفی...
دیگه نمیتون از پدرشون پول تو جیبی بگیرن. حتی دخترها... (این مسئله دخترها خیلی بدتر از پسرهاست. فاحشگی رو رقم میزنه)
دیگه نمیتونن سر میز ناهار و شام کنار پدر و مادرشون باشن.
سر میز غذا احساس زیادی بودن و نون خور اضافی میکنن.
دیگه نمیتونن همراه پدر مادر به مهمونی ها و عید دیدنی ها برن. دیگه شرایط سنیشون اقتضای این رفتار رو نداره.
دوست دخترهاشونو بخاطر اینکه کار ندارن و نمیتونن حداقل خرج خودشون رو هم بدن از دست میدن.
ترحم های دیگران فشارهای وارده رو 100 برابر تشدید میکنه.
نگاه کج دیگران و بعضی از فامیل که به چشم یک موجود بی مصرف به طرف نگاه میکنن دیگه قابل تحمل نمیشه...
قدم زدن تو خیابونها و دیدن مردمی که به هر سمتی میرن و هرکدوم یه کاری دارن واسشون به شدت غیر قابل تحمل شده و ترجیح میدن دیگه به اجتماع هم نرن.
گوشه گیری و تنها نشستن تو خونه....
سرکوفتهای پدر و مادر که برو دنبال کاری...
تحقیرهای پدر و مادر به فرزندی که مهندس شده و میگه برو سر ماشین مردم، کارگری، باغبونی، نگهبانی....
تحقیر شدنها...
تحقیرهایی که مسببش خودشون نیستن..
همه این چیزها انگیزه زنده بودن رو از بین میبره...

گذشت اون موقع هایی که بعضی ها بخاطر از دست دادن پدرو مادرشون خود کشی میکردن. بخاطر از دست دادن عشقشون خودکشی میکردن.
این تعداد آمار قابل توجهی نبودن.

اما آمار الان خیلی فرق میکنه. رنگ و بوی دیگه ایی گرفته، طرز و شکل دیگه ایی گرفته. هر کی و دورو ورت میبینی بیکار... ازدواج نکرده.. بی هدف.. کار بخور نمیر... تو قهوه خونه ها... آینده سیاه و تاریک... منتظر معجزه... آگهی های دورغی و تبلیغاتی... ثبت نامهای استخدامی 100 هزار تومنی...

بزرگترین عامل خودکشی های الان بیکاری و تحقیر ناشی از بیکاریه.

رنج خودکشی که من دیدم در حدود 25-40 ساله و همشون هم واقعا میخوان اینکار رو کنن و اگه بیمارستانی جایی بود که عضوشون رو اهدا کنن و بمیرن، اینکار رو میکردن.

دوست خوبم درسته حرفت ولی فقط و فقط عاملش اون نیس. کسی که کار داره هم خودکشی میکنه حتی پولدارش هم دیدم من. پوچ گرایی شاید بشه گفت یه وزنه دیگه هست. درسته کار ممکنه کمک کنه واسه کاهشش ولی حتی از کسانی که کار داشتن هم بوده پوچ گرا لودن.
عاملهای روانشناختی مهمتری هم هستند. همه چوانها اونطوری که شما میگی نیستن. خیلی هم حال میکنن دارن از جیب بابا میخورن!!
اون قدیم بود! الان بچه به باباش میگه منو به دنیا اوردی وظیفته رسیدگی کنی بهم. پدر هم معمولا اینکار رو میکنه مگر در اقشار بسیار کم درامد که کار به گورخوابی و اینا میکشه.
به هر روی امیدوارم که عامل و بیماری روانی سراغ هیچ کی نره.

MOHAMMAD_ASEMOONI
05-01-2017, 23:13
سلام دوستان
در مورد نان خور بودن و نان آور بودن , اگر فردِ نان خور برای نان خور بودنش یک دلیل منطقی و قابل قبول داشته باشه دیگه نباید از نان خور بودنش ناراحت باشه اما باید وضعیتِ نان آورش رو مراعات کنه
توضیح بیشتر , مطلب 2604 در این صفحه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

donkeyoxte
05-01-2017, 23:44
جالب بود! سریع خوندم و رد شدم. راستی ؛ سلام:
این قضیه؛ دنبال مرگ آسون گشتن؛ قبلأ فیلم شده: هم هالیوود هم بالیوود هم خالیوود...
البته هنوز جای کار داره. سوژه خوبیه.(پادزهر افسردگی طنزه؛ نگو نه)
من یه خرده تغییرش دادم.
فرض کنید یه آدمی تمام زندگیش تو تنگناست. هرچی بیشتر تلاش میکنه کمتر نتیجه میگیره.
یه دفعه متوجه میشه یه جور موش آزمایشگاهیه. یعنی این شرایط را براش میسازند تا ببینند واکنشش چیه.
یعنی میفهمه که هرچی بیشتر دست وپا بزنه برای تماشاچیها جالبتر میشه.
به نظر شما موشه (همون آدمه) چه کار باید بکنه؟

یه دیالوگ تو فیلم طعم گیلاس کیارستمی بود همین جمله ای رو که گفتی شخصیت اصلی داستان میگه:

من می دونم که خودکشی گناه کبیره هست
اما این هم گناه بزرگیه که انسان خوشبخت نباشه
وقتی خوشبخت نیستی باعث اذیت و آزار اطرافیانت می شی!
این گناه بزرگی نیست؟؟؟
خانواده تو خودتو اطرافیانتو اذیت کنی؟؟؟
این گناه نیست ؟؟
من فکر می کنم خداوند اینقدر بزرگ و مهربون هست که بخواد رنج بندگانشو ببینه ....

پس به نظر من وقتی راه فراری نیست همچون عقرب در چنگ آتش, برقص و زهر را بنوش

تانکر
05-01-2017, 23:57
به این فکر کن شاید تمام این سختی ها توهمی بیش نباشه. تا آخرین لحظه زندگی کن. حتی اگه راه رو اشتباه رفتی تا لحظه ای که خدا بهت اجازه داده زندگی کن.

واسه خوب شدن حس و حالت سعی کن فقط خوب باشی و به کسی ظلم نکنی. پاک باشی حس و حالت هم خوب میشه.

siava5h
06-01-2017, 15:00
یه دیالوگ تو فیلم طعم گیلاس کیارستمی بود همین جمله ای رو که گفتی شخصیت اصلی داستان میگه:

من می دونم که خودکشی گناه کبیره هست
اما این هم گناه بزرگیه که انسان خوشبخت نباشه
وقتی خوشبخت نیستی باعث اذیت و آزار اطرافیانت می شی!
این گناه بزرگی نیست؟؟؟
خانواده تو خودتو اطرافیانتو اذیت کنی؟؟؟
این گناه نیست ؟؟
من فکر می کنم خداوند اینقدر بزرگ و مهربون هست که بخواد رنج بندگانشو ببینه ....

پس به نظر من وقتی راه فراری نیست همچون عقرب در چنگ آتش, برقص و زهر را بنوش

رقص عقرب دقیقا دیدگاه این شخصیتاست.

شما یه نگاهی به جوابا بندازی میبینی که به طور کلی حرف از خدا و روزی رسانی و تقدیر و حکمت شده. ولی اغلب کسانی که به این عمل گرایش دارن این مطالب رو یک خرافات و خالی از حقیقت تلقی میکنن و اگر اینگونه صحبتهارو پیش اینها کنیم از ادامه حرف زدن با شما بی انگیزه میشن و شمارو به یک شخصیت خود بین تشبیه میکنن و اینطور فکر میکنن که "تو هم نمیتونی کاری واسه من کنی. نو هم حرفات به درد لای جرز میخوره...."

اونها اینطور میگن : در مورد کدوم روزی رسونی خدا صحبت میشه؟ در مورد کدوم حکمت حرف زده میشه وقتی میبینن دورو ورشون خودکشی کردن و مردن...! ودیگ داره کم کم نوبت خودشون میرسه.
باید بپذیریم که صغیره بودن و یا کبیره بودن این عمل هیچ تاثیری در 80 درصد این افراد نداره. و بعضا معتقد هم هستند ولی اهمیتی به ظرفیت کبیره بودنش نمیدن. شما به پست اول توجه کنی کاملا مشخصه که فرد به ظرفیت گناه این عمل آشناست. اما باز هم میخواد اینکار رو کنه. یه جوری به دنبال فریب دادن خودشه. یه جوری که حداقل خودش رو کمی قانع کنه. و این ظرفیت گناه مانع از این عمل بری فرد نیست.

البته پست اول نگفته که چرا قصد این عمل رو داره و چه چیزی این انگیزه رو درش بوجود آورده.
به هر صورت ، اینها به دنبال یک جواب مدرن و غیر تمدنی هستن. و همه اونها به کلیه پاسخهای تمدنی و مذهبی آگاه هستن.

MOHAMMAD_ASEMOONI
06-01-2017, 18:44
یه دیالوگ تو فیلم طعم گیلاس کیارستمی بود همین جمله ای رو که گفتی شخصیت اصلی داستان میگه:
من می دونم که خودکشی گناه کبیره هست1- اما این هم گناه بزرگیه که انسان خوشبخت نباشه
2- وقتی خوشبخت نیستی باعث اذیت و آزار اطرافیانت می شی
3- این گناه بزرگی نیست؟؟؟
4- خانواده تو , خودتو و اطرافیانتو اذیت کنی؟؟؟این گناه نیست ؟
5- من فکر می کنم خداوند اینقدر بزرگ و مهربون هست که بخواد رنج بندگانشو ببینه ....
6- پس به نظر من وقتی راه فراری نیست همچون عقرب در چنگ آتش, برقص و زهر را بنوش
سلام
قسمتی از مشکلِ بیشتر مردم اینه که فکر میکنند اومده اند به دنیا برای مهمونی و خوش گذرونی و نباید سختی ببینند , نباید مشکلی براشون پیش بیاد یا اگر اومد راحت و سریع حل بشه . همه چیز باید بر وفق میل و مرادش باشه
همه ی آرروهاشون و خواسته هاشون چه حق باشه چه ناحق باید برآورده بشه اون هم راحت و آسون . به این میگن "کور خوندن"
قبول ندارند که زندگی در دنیا یک امتحان هست . چوبِ این عقیده و افکارشون رو هم میخورند .
هیچوقت آرامش ندارند چه پولدار باشند چه فقیر , چه سالم چه بیمار
==============================
1- انسان با این طرز فکر بدجوری راه رو گم کرده و داره بیراهه میره . گناه یه چیزه , خوشبختی یه چیز دیگه . خوشبختی هم فقط یک احساس هست در مغز انسان که ممکنه برای همه به وجود بیاد حتی برای بیمارِ فقیر
2- در این شخص کمبود علم و دانش هست . تا حقیقتِ جهان هستی و زندگی و علتِ بودن رو درک نکنه از چنگِ این افکار مسموم رها نمیشه
3- اصلاً گناه نیست که بخواد گناه بزرگ باشه
4- اگر با اراده ی خودش اذیتشون کنه بله , گناهه . اما وقتی ناخواسته باشه و یا اصلاً اذیت نباشه چطوری گناه باشه ؟ درضمن خانواده ش هم نیومدند دنیا برای مهمونی و خوش گذرونی . اونها هم با لذت و درد , با سختی و راحتی آزمایش میشند .
5- اگر قصد انتخاب تعدادی کماندو و خلبان جنگی و مبارز و بادی گارد داشته باشین مردم رو با بخور و بخواب و آسایش و راحتی و خوشی امتحان میکنین ؟ یا با فشار و سختی ؟
6- نظر ایشون از افکار مسمومش هست و سر تا پاش مخرّب هست برای خودش و کسانیکه حرفش رو درست میدونند
راهِ حل بسیار هست . آخرین راهِ حل صبر هست .صبر خردمندانه چون هیچ حالتی ماندگار نیست . نه خوشی نه سختی چون عمر هیچکسی نامحدود نیست
راهِ حلِ این مشکل ,تلاش شرافتمندانه و جوانمردانه هست
=====================================
ریشه ی نارضایتی انسانها از اینجاست :
جهان هستی خالق نداره
دسته ی دوم هم که وجود خالق رو قبول دارند باز هم دچار نارضایتی میشند اگر که 4 صفتِ اصلی این خالق رو قبول نداشته باشند یگانگی , دانای مطلق , قدرتمند مطلق , عادل مطلق
مرحله ی بعدی قبول کردن این موضوع هست که زندگی در دنیا فقط یک امتحان و آزمون هست و یک روز باید حساب و کتاب پس بده
همه ی اینها کلی دلیل و مدرکِ علمی و مادی و محسوس داره
کسی که این چیزهای بسیار مهم رو قبول نداشته باشه دیگه باید ازش توقع هر خلاف و جُرم و جنایتی رو داشته باشین
======================================
طرف به جای صرف کردن وقت و پول و انرژیش برای یادگیری حیاتی ترین اطلاعات میره دنبال اخباری مثل زندگی هنرپیشه ها و خواننده ها و سگهاشون و گربه هاشون و لباسهاشون و ماشینهاشون و ازدواج و طلاقهاشون وآهنگهاشون و فیلمهاشون و یادگیریِ اطلاعاتِ بی مصرف و حتی مضر دیگه , یه همچین آدمی هر بلائی سرش بیاد دیگه دست پختِ خودشه

donkeyoxte
06-01-2017, 20:20
سلام
قسمتی از مشکلِ بیشتر مردم اینه که فکر میکنند اومده اند به دنیا برای مهمونی و خوش گذرونی و نباید سختی ببینند , نباید مشکلی براشون پیش بیاد یا اگر اومد راحت و سریع حل بشه . همه چیز باید بر وفق میل و مرادش باشه
همه ی آرروهاشون و خواسته هاشون چه حق باشه چه ناحق باید برآورده بشه اون هم راحت و آسون . به این میگن "کور خوندن"
قبول ندارند که زندگی در دنیا یک امتحان هست . چوبِ این عقیده و افکارشون رو هم میخورند .
هیچوقت آرامش ندارند چه پولدار باشند چه فقیر , چه سالم چه بیمار
==============================
1- انسان با این طرز فکر بدجوری راه رو گم کرده و داره بیراهه میره . گناه یه چیزه , خوشبختی یه چیز دیگه . خوشبختی هم فقط یک احساس هست در مغز انسان که ممکنه برای همه به وجود بیاد حتی برای بیمارِ فقیر
2- در این شخص کمبود علم و دانش هست . تا حقیقتِ جهان هستی و زندگی و علتِ بودن رو درک نکنه از چنگِ این افکار مسموم رها نمیشه
3- اصلاً گناه نیست که بخواد گناه بزرگ باشه
4- اگر با اراده ی خودش اذیتشون کنه بله , گناهه . اما وقتی ناخواسته باشه و یا اصلاً اذیت نباشه چطوری گناه باشه ؟ درضمن خانواده ش هم نیومدند دنیا برای مهمونی و خوش گذرونی . اونها هم با لذت و درد , با سختی و راحتی آزمایش میشند .
5- اگر قصد انتخاب تعدادی کماندو و خلبان جنگی و مبارز و بادی گارد داشته باشین مردم رو با بخور و بخواب و آسایش و راحتی و خوشی امتحان میکنین ؟ یا با فشار و سختی ؟
6- نظر ایشون از افکار مسمومش هست و سر تا پاش مخرّب هست برای خودش و کسانیکه حرفش رو درست میدونند
راهِ حل بسیار هست . آخرین راهِ حل صبر هست .صبر خردمندانه چون هیچ حالتی ماندگار نیست . نه خوشی نه سختی چون عمر هیچکسی نامحدود نیست
راهِ حلِ این مشکل ,تلاش شرافتمندانه و جوانمردانه هست
=====================================
ریشه ی نارضایتی انسانها از اینجاست :
جهان هستی خالق نداره
دسته ی دوم هم که وجود خالق رو قبول دارند باز هم دچار نارضایتی میشند اگر که 4 صفتِ اصلی این خالق رو قبول نداشته باشند یگانگی , دانای مطلق , قدرتمند مطلق , عادل مطلق
مرحله ی بعدی قبول کردن این موضوع هست که زندگی در دنیا فقط یک امتحان و آزمون هست و یک روز باید حساب و کتاب پس بده
همه ی اینها کلی دلیل و مدرکِ علمی و مادی و محسوس داره
کسی که این چیزهای بسیار مهم رو قبول نداشته باشه دیگه باید ازش توقع هر خلاف و جُرم و جنایتی رو داشته باشین
======================================
طرف به جای صرف کردن وقت و پول و انرژیش برای یادگیری حیاتی ترین اطلاعات میره دنبال اخباری مثل زندگی هنرپیشه ها و خواننده ها و سگهاشون و گربه هاشون و لباسهاشون و ماشینهاشون و ازدواج و طلاقهاشون وآهنگهاشون و فیلمهاشون و یادگیریِ اطلاعاتِ بی مصرف و حتی مضر دیگه , یه همچین آدمی هر بلائی سرش بیاد دیگه دست پختِ خودشه

قبل از قضاوت و چنگ زدن به ریسمان دین و مذهب و امید واهی به حساب و کتاب آخرت, فیلم را ببینید بعد دیالوگ را به تحلیل و نقد میخ کنید
این شخص معنیش از خوشبختی, خوشگذرانی در این دنیا نیست و داستان چیز دیگریست

Mohammad Hosseyn
07-01-2017, 02:29
=====================================
ریشه ی نارضایتی انسانها از اینجاست :
جهان هستی خالق نداره
دسته ی دوم هم که وجود خالق رو قبول دارند باز هم دچار نارضایتی میشند اگر که 4 صفتِ اصلی این خالق رو قبول نداشته باشند یگانگی , دانای مطلق , قدرتمند مطلق , عادل مطلق
مرحله ی بعدی قبول کردن این موضوع هست که زندگی در دنیا فقط یک امتحان و آزمون هست و یک روز باید حساب و کتاب پس بده
همه ی اینها کلی دلیل و مدرکِ علمی و مادی و محسوس داره
کسی که این چیزهای بسیار مهم رو قبول نداشته باشه دیگه باید ازش توقع هر خلاف و جُرم و جنایتی رو داشته باشین
======================================
نکته ای که ممکنه در موردش درست بگید اینه که باور به عدم وجود خالق یه نوع نارضایتی از زندگی بوجود میاره. ولی شواهدی هست که نشون میده این مسئله قابله حله با پیدا کردن معنی جدید به جای اون باوره.
اما اینکه باور به این مسئله کلی دلیل و مدرک داره بذارید مخالفت کنم. هرچه سطح آموزش و علم بالاتر رفته این باور سست تر شده و من فکر میکنم و مطالعات علمی وجود داره که نشون میده افراد با سطح IQ بالاتر باورهای مذهبی کمتری دارن و احتمال آتئیست بودنشونم بیشتره. به همون اندازه من فکر میکنم امکان نهلیست بودنشونم بیشتره.
اخیرا تو یه سایت روانشناسی مطلبی میخوندم در مورد خودکشی و دلایل اون که دسته بندی کرده بود. افسردگی، بیماری های روانی شدید مثل اسکیزوفرنی، تاثیرات مواد مخدر، جلب توجه و ... جزو عوامل مهم بودن ولی یه دلیل دیگه ارائه داده بود بعنوان اینکه برخی افراد به فلسفه ای از زندگی میرسن که بودن براشون کاملا بی ارزشه. این افراد اگر تحت جلسه درمانی قرار بگیرن هیچ اثری از افسردگی یا بیماری روانی ندارن و کاملا سالمن. اونجا این گروه رو تنها گروهی میدونست که باید به حال خودشون رها بشن و خودشون برای زندگی یا مرگشون تصمیم بگیرن. این چیزی جز همون نهیلیسم نیست.
اگر کسی رنجی میکشه، افسرده شده یا مشکلات روانی زیادی داره که ریشه فکر خودکشیش هست، بهتره بره دنبال درمانش. اگر واقعا درمانی براش نیست، مثلا اگر بیماری شدید جسمی مثل ایدز داره و امیدی نیست و قراره درد بکشه باید امکان انتخاب مرگ براش فراهم باشه. نهیلیست ها هم همینطور. این افراد تعدادشون کمه. ولی اگر مشکل قابل حله خود این افراد بعد درمان به فکرای خودکشیشون میخندن!
حالا اگر یکی باور دینی داره که خودکشی حرامه، من همینجا بهش یادآوری میکنم اگر مشکلت قابل حله حتما برو این راهو تست کن و درمانش کن. اگر قابل حل نیست از خودت بپرس این دیگه چه عدالتیه که منو به رنج کشیدن بیشتر مجبور میکنه!
موردی که تو این تاپیک مطرح شد به نظرم قابل حله... مثل اکثریت مشکل های اینجوری.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

siava5h
07-01-2017, 03:25
ریشه ی نارضایتی انسانها از اینجاست :
جهان هستی خالق نداره
دسته ی دوم هم که وجود خالق رو قبول دارند باز هم دچار نارضایتی میشند اگر که 4 صفتِ اصلی این خالق رو قبول نداشته باشند یگانگی , دانای مطلق , قدرتمند مطلق , عادل مطلق
مرحله ی بعدی قبول کردن این موضوع هست که زندگی در دنیا فقط یک امتحان و آزمون هست و یک روز باید حساب و کتاب پس بده
همه ی اینها کلی دلیل و مدرکِ علمی و مادی و محسوس داره
کسی که این چیزهای بسیار مهم رو قبول نداشته باشه دیگه باید ازش توقع هر خلاف و جُرم و جنایتی رو داشته باشین

باید ازش توقع هر خلاف و جُرم و جنایتی رو داشته باشین:n13:

شما به خاطر اعتقاد به خالق از چراغ قرمز رد نمیشی؟
شما به خاطر اعتقاد به خالق پارک دوبل نمیکنی؟
شما به خاطر خدا در منطقه مطلقا ممنوع پارک نمیکنی؟
شما به خاطر اعتقاد به خالق دور میدون متوقف نمیشی؟
شما به خاطر اعتقاد به خالق کسی که در مورد علوم فرگشت حرف میزنه رو نمیکشی؟
شما به خاطر خدا کمربند ایمنی رو میبندی؟
به خاطر اعتقاد به خالق در حین رانندگی با موبایل حرف نمیزنی؟
به خاطر اعتقاد به خالق دزدی نمیکنی؟
به خاطر اعتقاد به خالق صف نونوایی رو رعایت میکنی؟
به خاطر اعتقاد به خالق پول قبض تلفن یا گاز رو میدی؟

saeediranzad
09-01-2017, 06:54
فرض کنید از تمام بدنتون فقط لبها و چشمهاتون را بتونید حرکت بدهید.
همه دنیا هم روی حرفتون حساب کنند و بیاند نظرتون را بپرسند.
با این وجود احساس بدبختی هم نمیکنید. علتش چیه؟ اعتقاد به خدا؟
اون وقت اگه خودت بگی که Atheist هستی، چطور باید داشتن روحیه ات را نفسیر کنیم؟

MOHAMMAD_ASEMOONI
09-01-2017, 08:26
فرض کنید از تمام بدنتون فقط لبها و چشمهاتون را بتونید حرکت بدهید.همه دنیا هم روی حرفتون حساب کنند و بیاند نظرتون را بپرسند.با این وجود احساس بدبختی هم نمیکنید. علتش چیه؟ اعتقاد به خدا؟اون وقت اگه خودت بگی که Atheist هستی، چطور باید داشتن روحیه ات را نفسیر کنیم؟
سلام
سوال به جایی هست
از خودش بپرسین با این وضع اَسف بار و اعتقاد به بی هدف بودنِ وجودش در دنیا , پس چرا گله ای نداره ؟ (البته اگر تونستین شخصی پیدا کنین که بی اعتقاد به وجود خالق و قیامت باشه و گله ای هم از وضعیت سختش نداشته باشه و صادق هم باشه نه دروغگو)

MOHAMMAD_ASEMOONI
09-01-2017, 09:30
نکته ای که ممکنه در موردش درست بگید اینه که باور به عدم وجود خالق یه نوع نارضایتی از زندگی بوجود میاره.

1- ولی شواهدی هست که نشون میده این مسئله قابل حله با پیدا کردن معنی جدید به جای اون باوره.

2- اما اینکه باور به این مسئله کلی دلیل و مدرک داره بذارید مخالفت کنم.


هرچه سطح آموزش و علم بالاتر رفته این باور سست تر شده و من فکر میکنم و مطالعات علمی وجود داره که نشون میده افراد با سطح IQ بالاتر باورهای مذهبی کمتری دارن و احتمال آتئیست بودنشونم بیشتره. به همون اندازه من


فکر میکنم امکان نهلیست بودنشونم بیشتره
3- .
اخیرا تو یه سایت روانشناسی مطلبی میخوندم در مورد خودکشی و دلایل اون که دسته بندی کرده بود. افسردگی، بیماری های روانی شدید مثل اسکیزوفرنی، تاثیرات مواد مخدر، جلب توجه و ... جزو عوامل مهم بودن

4- ولی یه دلیل دیگه ارائه داده بود بعنوان اینکه برخی افراد به فلسفه ای از زندگی میرسن که بودن براشون کاملا بی ارزشه. این افراد اگر تحت جلسه درمانی قرار بگیرن هیچ اثری از افسردگی یا بیماری روانی ندارن و کاملا سالمن. اونجا این گروه رو تنها گروهی میدونست که باید به حال خودشون رها بشن و خودشون برای زندگی یا مرگشون تصمیم بگیرن. این چیزی جز همون نهیلیسم نیست


5- اگر کسی رنجی میکشه، افسرده شده یا مشکلات روانی زیادی داره که ریشه فکر خودکشیش هست، بهتره بره دنبال درمانش. اگر واقعا درمانی براش نیست، مثلا اگر بیماری شدید جسمی مثل ایدز داره و امیدی نیست و قراره درد بکشه باید امکان انتخاب مرگ براش فراهم باشه. نهیلیست ها هم همینطور. این افراد تعدادشون کمه. ولی اگر مشکل قابل حله خود این افراد بعد درمان به فکرای خودکشیشون میخندن!
حالا اگر یکی باور دینی داره که خودکشی حرامه، من همینجا بهش یادآوری میکنم اگر مشکلت قابل حله حتما برو این راهو تست کن و درمانش کن. اگر قابل حل نیست از خودت بپرس این دیگه چه عدالتیه که منو به رنج کشیدن بیشتر مجبور میکنه!
موردی که تو این تاپیک مطرح شد به نظرم قابل حله... مثل اکثریت مشکل های اینجوری.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk
سلام
1- کسی که عقیده داره همه چیز تصادفی و خودبخود به وجود اومده و زندگی هییییییچ هدف و انگیزه ای نداره و نداشته و مرگ هم پایان همه چیز هست چطوری میخواد خودش رو قانع و راضی کنه و صبور باشه ؟؟؟
============================================
2- حالا خیلی زوده که قضاوت کنیم چه کسی آی کیو و هوش و ذکاوت و عقلش بیشتر و قویتره
عجله نکنین در قضاوت
هنوز زندگی ادامه داره , هنوز زمین هست و داره میچرخه و خورشید هم هنوز داره نورافشانی میکنه
هنور آدمهای زیادی دارند دنیا میان و کار هنوز تموم نشده
بعد از مرگ معلوم میشه که آی کیوش بیشتر بوده
بعد از مرگ معلوم میشه کی بازنده شده کی برنده


=========================================
اما بذارین همین الان بررسی کنیم ببینیم کدوم انسان آیکیوش بیشتره:
یه نفر 2 تا پرونده در ذهنش درست کرده . دلائل و مدارک و شواهد و علائمی که دال بر خالق داشتن دنیا و وجود قیامت و حساب و کتاب و پاداش و جزا هست رو جمع کرده در اون فایل
دلائل و مدارک بی خالق بودن دنیا رو هم در یک پرونده دیگه جمع کرده
عقلش و آیکیوش بهش میگه باید منافع کوتاه مدت رو فدای منافع بلندمدت کرد , برعکسش عاقلانه نیست و از آی کیو به دوره
برای همینه که میگن یک سال بخور نون و تره , 10 سال بخور نون و کره
این آدم طوری زندگی میکنه تا اگر بعد از مرگ معلوم شد که ای دل غافل , دنیا خالق داره و هر چی در دنیا شنیده حقیقت داشته , پشیمان نشه از نحوه ی زندگی کردنش در دنیا
===============================
نفر دوم هم آیکیوش رو به کار انداخته و به خودش گفته :
برو بابا , چه خالقی ؟ چه قیامتی ؟ چه کشکی ؟ همش مزخرفاته . ,
حالا بعد از مر گ, 2 احتمال فقط میتونه وجود داشته باشه:
الف - مرگ پایان نیست و راستی راستی قیامت برپا میشه
اونی که احتمالِ وجود خالق و قیامت رو جدی گرفته بوده در دنیا , فریاد میزنه : خدا رو شکر که راه عاقلانه رو انتخاب کردم و وجود خالق و قیامت رو جدی گرفتم و طوری زندگی کردم که اگر واقعاً قیامت بشه من در امان باشم
آخ جون , برنده شدم , قبول شدم . خطر به این بزرگی از بیخ گوشم گذشت

============
اونی که آیکیوش بهش گفته بوده بابا همش کشکه , روز قیامت میزنه توی سر و صورت خودش و میگه :
ای داد بیداد , بیچاره شدم , بدبخت شدم , بازنده شدم , من دلیلها و مدرکها رو خرافات و مزخرف گرفتم و بهش اهمیت ندادم
حتی کارهای خوبم هم فقط برای دلِ خودم و پز دادن جلو مردم و نمایش و جلب توجه مردم و اینها بود . حالا چکار کنم اینجا ؟ بیچاره شدم رفت , هیچ کاری برای رضای خالق انجام ندادم در دنیا تا حالا نجاتم بده . بدبخت شدم رفت
خوش به حال اونهائی که احتمالِ وجود خالق و قیامت رو جدی گرفتند . اونها عاقل بودند و عاقلانه انتخاب کردند , نه من


==============================
حالا حالت دوم :
ب- مرگ پایان همه چیز هست و بعد از مرگ هیچ کدومشون زنده نمیشند تا جنابِ بی خدا به باخدا بگه دیدی اشتباه میکردی ؟ دیدی گفتم خدا و قیامتی در کار نیست ؟
حالا خودتون قضاوت کنین کی آیکیوش بیشتره ؟
اونی که احتمالِ وجودِ خدا و قیامت رو با این همه مدرک علمی و ملموس جدی میگیره ؟ یا اونی که جدی نمیگیره ؟

جواب دادن به این سوال هم خودش نمایانگر میزان
آی کیوی فرد هست
==========+===+===================
3و 4- علتِ خودکشی در فردی که مغزش سالمه و تحت تاثیر الکل و مواد و اینها نیست , فقط از دست دادنِ همه ی امیدها هست
انسان مومن به وجودِ خالق و قیامت هرگز خودکشی نمیکنه چون اگر همه ی شمعهای امید هم در دلش خاموش بشه اما شمع امید به رحمت خالق همیشه در ذهنش روشن هست و خاموش شدنی نیست
این فرد صبر میکنه بر سختیها و احساس بد و شرافتمندانه تلاش میکنه برای بهبود وضعش و رهائی از سختی
5- فرد مومن به وجود خالق یکتای دانا و قدرتمندِ عادل مطلق و وجود قیامت در چنین وصعیتی با خدای سنوا و بینا سخن میگه و تواضع و احترام و ادب درخواست میکنه که یا صبرش رو زیاد کنه یا دردش رو دوا کنه
درک این حالتها برای شخصِ منکر خالق امکان پذیر نیست

Mohammad Hosseyn
09-01-2017, 16:45
1- کسی که عقیده داره همه چیز تصادفی و خودبخود به وجود اومده و زندگی هییییییچ هدف و انگیزه ای نداره و نداشته و مرگ هم پایان همه چیز هست چطوری میخواد خودش رو قانع و راضی کنه و صبور باشه ؟؟؟
همونطوری که اینهمه آتئیست و آگنوئیست تو دنیا اینکارو کردن و خودکشی هم نکردن!
برای زندگی معنی ساختن، نه اینکه معنی اون رو در چیزهایی مثل خالق، معاد و این چیزا خلاصه کنن.

مستند S#E%X, Death and the Meaning of Life از داوکینز رو ببینید در همین مورد هست.


حالا خودتون قضاوت کنین کی آیکیوش بیشتره ؟
اونی که احتمالِ وجودِ خدا و قیامت رو با این همه مدرک علمی و ملموس جدی میگیره ؟ یا اونی که جدی نمیگیره ؟

جواب دادن به این سوال هم خودش نمایانگر میزان
آی کیوی فرد هست
متاسفانه استدلال شما نمیتونه در مقابل یه یافته علمی که به این سوال جواب داده ایستادگی کنه. شما صرفا از نقطه نظر خودتون به مسئله نگاه میکنید ولی IQ یک معیار بی طرفانه از ضریب هوشی افراده و برداشت شخصی درش دخیل نیست بر خلاف استدلال شما. ضمن اینکه شما اول فرض میگیرید که عدم باور به خالق غیر منطقیه و بعد هر کسی که به این عدم باور رسیده باشه رو از نظر هوش ضعیف می‌بینید. در حالی که دیدگاه علمی معیار بی طرفانه برای ضریب هوشی رو به خدمت میگیره و سعی می‌کنه ببینه افرادی که ضریب هوشی بالاتری دارن اعتقادات مذهبیشون چطوره.


3و 4- علتِ خودکشی در فردی که مغزش سالمه و تحت تاثیر الکل و مواد و اینها نیست , فقط از دست دادنِ همه ی امیدها هست
انسان مومن به وجودِ خالق و قیامت هرگز خودکشی نمیکنه چون اگر همه ی شمعهای امید هم در دلش خاموش بشه اما شمع امید به رحمت خالق همیشه در ذهنش روشن هست و خاموش شدنی نیست
این فرد صبر میکنه بر سختیها و احساس بد و شرافتمندانه تلاش میکنه برای بهبود وضعش و رهائی از سختی
درست می‌گید. به نظر می‌رسه افرادی که حقیقتا به این مسائل معتقد باشن دست به خودکشی نمیزنن. چون اساسا طبق نگاه دینی خودکشی عقوبت داره. اینی که گفتید چیز واضحیه. من در اولین پستم گفتم اگر کسی این اعتقاد رو داره که خودکشی گناهه، محکوم به زندگیه.


5- فرد مومن به وجود خالق یکتای دانا و قدرتمندِ عادل مطلق و وجود قیامت در چنین وصعیتی با خدای سنوا و بینا سخن میگه و تواضع و احترام و ادب درخواست میکنه که یا صبرش رو زیاد کنه یا دردش رو دوا کنه
درک این حالتها برای شخصِ منکر خالق امکان پذیر نیست البته درکش که امکان پذیره! بالاخره ما هم یه زمانی به این چیزا باور داشتیم. ولی اگر منظورتون اینه که برای یک خداناباور اینکار ممکن نیست و فرد حتما با کنار گذاشتن خدا از زندگیش باید بره خودشو بکشه یا میره خودشو بکشه، بشکل واضحی غلطه. حتی شاید بشه از اون سمت به یک فرد مذهبی که از درد و رنج زندگی خسته شده کمک کرد. وقتی هر روز به درگاه الهی دعا کنی و صبر کنی ولی اتفاقی رخ نده این رنج میتونه بیشتر و بیشتر بشه. ولی اگر فرد بپذیره که خدایی نیست که به دادش برسه میتونه این فرصت رو به خودش بده که مشکلات زندگی رو بپذیره و راه دیگه ای برای حلشون پیدا کنه یا اگر واقعا راه حلی نیست (مثلا برای کسانی که بیماری غیر قابل درمان دارن و درد میکشن هرچی خدا خدا کنن اتفاقی نمی افته) تصمیم بگیرن زندگی کنن یا نه و قطعا در اکثر موارد راه حل وجود داره و عده زیادی میتونن به معنی بالاتری از زندگی برسن به جای یک توهم.

jahangir1400
09-01-2017, 22:56
و عده زیادی میتونن به معنی بالاتری از زندگی برسن به جای یک توهم.

ممنون میشم این معنای بالاتر از زندگی رو (حالا یا از قول دیگرانی که بهش رسیدن یا اگر هم خودتون بهش رسیدین چه بهتر) توضیح بدید

Mohammad Hosseyn
09-01-2017, 23:52
ممنون میشم این معنای بالاتر از زندگی رو (حالا یا از قول دیگرانی که بهش رسیدن یا اگر هم خودتون بهش رسیدین چه بهتر) توضیح بدید
منظور از معنای بالاتر اینه که چیزی که اون رو مبنای زندگیمون قرار می‌دیم اونقدر محکم باشه که به راحتی نشکنه و تبدیل به یاس و ناامیدی نشه.
اشاره کردم که باور به معنویات مذهبی نمی‌تونه این مبنا باشه بخاطر اینکه خودش در زمان رنج میتونه تبدیل به رنجی بالاتر بشه. میتونه به نحو های مختلفی خودش عامل رنج در زندگی باشه. اینها خیلی بحث میطلبه.
اما چیزی که من تا به اینجا بهش رسیدم، اینه که محکمترین پایه برای معنی دادن به زندگی پاسخ به این سواله که چه چیزی هست که ما از زندگی دنبالشیم و ایده آل همه ی ما تو زندگی چیه؟
پاسخ به این سوال فکر می‌کنم سادست؛ شادی. چیزی که بطور غریزی در وجود ما هست.
شادی برای هر فرد میتونه مصادیق متفاوتی داشته باشه ولی موقعیت هایی هم وجود دارند که برای همه ی ما میتونه منجر به شادی بشه یا مارو از رنج دور کنه. بنابراین از یکسو ما باید بدنبال فراگیری اون شرایط باشیم که چه چیزی ما انسان‌ها رو شاد میکنه و از یکسو هم خودمون رو بشناسیم و ببینیم مصادیق شخصی ما برای شادی چی هست. بنابراین شناخت اصلی ترین رهگذر به شادیه. شناخت خود و شناخت جهان.

بگذارید مصداقی صحبت کنم که واضح تر باشه. در این تاپیک یکی از دوستان گفت که هرکی باور به خدا رو بذاره کنار باید انتظار جنایت ازش داشت. در واقع معتقد بود بدون باور به خدا مبنای اخلاقی از بین میرن. اینطور نیست. بعنوان مثال بودا میگه: «اگر کسی با افکار خبیثانه رفتار کنه، رنج همیشه دنبالش میکنه همونطور که چرخِ گاری پای اسب رو دنبال میکنه.» (کتاب THE DHAMMAPADA). یا مثلا سم هریس در کتاب دروغگویی خودش با منطق شفاف و البته شواهد علمی نشون میده که دروغ در نهایت به رنج خودمون منجر میشه. بنابراین اگر مبنای زندگی ما شاد زیستن باشه می‌تونه اخلاقیات رو هم توجیه کنه و حتی نظام اخلاقی بهتر از ادیان رو بوجود بیاره چون اخلاقیات در ادیان از بالا به پائین هستن و مبنای عمل به اونها رسیدن به بهشت یا ترس از جهنمه و علاوه بر اینکه مشخص نیست آیا واقعا این مبانی اخلاقی واقعا به بشر کمک میکنه یا نه، ممکنه دستخوش تفاسیر تندروانه ای هم بشه، مثل یک بمب گذار انتحاری که فکر میکنه بعد از منفجر شدن 72 باکره بهشتی منتظرشن!!

اخلاقیات جزو اون دسته از عواملیه که شخصی نیست و با استدلال و مطالعه میشه فهمید چه اخلاقیاتی به نفع بشر هست و براش شادی به ارمغان میاره. دروغ، قتل، نفرت، ظلم و ... همگی در این دسته هستن. اما دسته دیگه همونطور که گفتم شخصی هستن. مثلا خیام به عنوان یه پوچگرا به شراب پناه میبره و معتقده هر دم این زندگی رو باید با نوش و لذت شراب گذروند و خوش بود. یک دانشمند آتئیست مثل داوکینز هم ممکنه بگه علم برای من این نقش رو بازی میکنه و هر روز صبح بلند میشم چون بیشتر بفهمم و این بهم لذت میده. هر کسی میتونه به شغلش، به معشوقه زندگیش، به خانوادش، به محیطش و چیزای دیگه عشق بورزه و از اونها بعنوان یه منبع لذت تو زندگیش بهره ببره.

من فکر میکنم به محض اینکه ما بپذیریم ما وجود داریم و این فرصت در اختیار ما قرار داده شده که زنده باشیم و میتونیم هدف از این زندگی رو دوری از رنج و شاد بودن بگذاریم زندگی بدون مشکل پیش میره. مگر اینکه واقعا هیچ راهی برای از بین بردن رنج جلومون نباشه و اونوقت طبیعت گزینه خودکشی رو هم جلومون قرار داده.

jahangir1400
10-01-2017, 02:08
منظور از معنای بالاتر اینه که چیزی که اون رو مبنای زندگیمون قرار می‌دیم اونقدر محکم باشه که به راحتی نشکنه و تبدیل به یاس و ناامیدی نشه.
اشاره کردم که باور به معنویات مذهبی نمی‌تونه این مبنا باشه بخاطر اینکه خودش در زمان رنج میتونه تبدیل به رنجی بالاتر بشه. میتونه به نحو های مختلفی خودش عامل رنج در زندگی باشه. اینها خیلی بحث میطلبه.
اما چیزی که من تا به اینجا بهش رسیدم، اینه که محکمترین پایه برای معنی دادن به زندگی پاسخ به این سواله که چه چیزی هست که ما از زندگی دنبالشیم و ایده آل همه ی ما تو زندگی چیه؟
پاسخ به این سوال فکر می‌کنم سادست؛ شادی. چیزی که بطور غریزی در وجود ما هست.
شادی برای هر فرد میتونه مصادیق متفاوتی داشته باشه ولی موقعیت هایی هم وجود دارند که برای همه ی ما میتونه منجر به شادی بشه یا مارو از رنج دور کنه. بنابراین از یکسو ما باید بدنبال فراگیری اون شرایط باشیم که چه چیزی ما انسان‌ها رو شاد میکنه و از یکسو هم خودمون رو بشناسیم و ببینیم مصادیق شخصی ما برای شادی چی هست. بنابراین شناخت اصلی ترین رهگذر به شادیه. شناخت خود و شناخت جهان.

بگذارید مصداقی صحبت کنم که واضح تر باشه. در این تاپیک یکی از دوستان گفت که هرکی باور به خدا رو بذاره کنار باید انتظار جنایت ازش داشت. در واقع معتقد بود بدون باور به خدا مبنای اخلاقی از بین میرن. اینطور نیست. بعنوان مثال بودا میگه: «اگر کسی با افکار خبیثانه رفتار کنه، رنج همیشه دنبالش میکنه همونطور که چرخِ گاری پای اسب رو دنبال میکنه.» (کتاب THE DHAMMAPADA). یا مثلا سم هریس در کتاب دروغگویی خودش با منطق شفاف و البته شواهد علمی نشون میده که دروغ در نهایت به رنج خودمون منجر میشه. بنابراین اگر مبنای زندگی ما شاد زیستن باشه می‌تونه اخلاقیات رو هم توجیه کنه و حتی نظام اخلاقی بهتر از ادیان رو بوجود بیاره چون اخلاقیات در ادیان از بالا به پائین هستن و مبنای عمل به اونها رسیدن به بهشت یا ترس از جهنمه و علاوه بر اینکه مشخص نیست آیا واقعا این مبانی اخلاقی واقعا به بشر کمک میکنه یا نه، ممکنه دستخوش تفاسیر تندروانه ای هم بشه، مثل یک بمب گذار انتحاری که فکر میکنه بعد از منفجر شدن 72 باکره بهشتی منتظرشن!!

اخلاقیات جزو اون دسته از عواملیه که شخصی نیست و با استدلال و مطالعه میشه فهمید چه اخلاقیاتی به نفع بشر هست و براش شادی به ارمغان میاره. دروغ، قتل، نفرت، ظلم و ... همگی در این دسته هستن. اما دسته دیگه همونطور که گفتم شخصی هستن. مثلا خیام به عنوان یه پوچگرا به شراب پناه میبره و معتقده هر دم این زندگی رو باید با نوش و لذت شراب گذروند و خوش بود. یک دانشمند آتئیست مثل داوکینز هم ممکنه بگه علم برای من این نقش رو بازی میکنه و هر روز صبح بلند میشم چون بیشتر بفهمم و این بهم لذت میده. هر کسی میتونه به شغلش، به معشوقه زندگیش، به خانوادش، به محیطش و چیزای دیگه عشق بورزه و از اونها بعنوان یه منبع لذت تو زندگیش بهره ببره.

من فکر میکنم به محض اینکه ما بپذیریم ما وجود داریم و این فرصت در اختیار ما قرار داده شده که زنده باشیم و میتونیم هدف از این زندگی رو دوری از رنج و شاد بودن بگذاریم زندگی بدون مشکل پیش میره. مگر اینکه واقعا هیچ راهی برای از بین بردن رنج جلومون نباشه و اونوقت طبیعت گزینه خودکشی رو هم جلومون قرار داده.

خب این هدف که شادیه و این اخلاق مداری که شما مطرح کردی ممکنه در تضاد با هم قرار بگیرن، اونموقع تکلیف چیه؟ میخواد شاد باشه اما اخلاقیات نمیزاره، این به وجود اومدن تضاد در زمینه فردی خودش به اندازه کافی مشکل ساز هست، و در این شرایط ادما زور رو بالای سرشون حس میکنن و اون زوره که جلوشون رو میگیره، حالا زور میتونه زور نرم باشه یا زور سخت، زور نرم مثل نُرم های جامعه و فرهنگ و ترس از نخ نما شدن، و زور سخت هم مثل قانون و پلیس و زندان و... که البته همه ما میدونیم به هیچ وجه این راهکارها 100% نیستن و به جاش طرف کار خودش رو میکنه.

اما مساله وقتی حتی از این هم بغرنج تر میشه که کسی بره بالای این هرم زور قرار بگیره، اونموقع چه مانعی جلوی خودش میبینه؟! دیکتاتوری همیشه به همین شکل به وجود میاد، تا قبل از به قدرت رسیدن همه این حرفهایی که شما زدی و بهترش رو هم میزنن و حفظ هستن، اما وقتی به قدرت میرسن هیچ مانعی جلوی خودشون نمیبینن، حالا قدرت در هر اندازه، ممکنه مدیر یه شرکت کوچک باشه یا یک کشور بزرگ، و همونطور که گفتین میره دنبال اینکه چه چیزی براش رضایت و شادی میاره و انجامش میده، حالا میخواد راه اندازی جنگ باشه و دزدی و...، چرا نکنن؟ وقتی غایت نهایی به گفته شما همین شادی باشه. اون خودش یه عمری همین شعارهارو داده و حفظه که مثلا بودا گفته کسی که با افکار خبیث رفتار کنه رنج دنبالشه. اما چنین شخصی در این جایگاه که افکار خودش رو خبیث نمیدونه، و هزار توجیح برای خودش درست میکنه که کار من خوب و درسته. اونموقع هست که همین آدم با همچین تفکر اخلاق مدار اما بی پشتوانه میتونه سرنوشت میلیون ها آدم رو به بدبختی یا به نابودی بکشونه و یه جامعه ای که هدف رو شادی میدونه و اخلاق مدار هم هست میتونه هردوی اینها یعنی شادی و اخلاقیات رو به وسیله همین تفکر بی پشتوانه از دست بده. بنابر این میبینید که این مبنا هم برای زندگی آنچنان که فکرشو میکنید محکم نیست و صحبت اون دوستمون هم که گفت "که هرکی باور به خدا رو بذاره کنار باید انتظار جنایت ازش داشت" زیاد هم بیراه نیست و به راحتی میتونه اون مبانی اخلاقی از بین برن (اگرچه من در این بخش که چه نوع خدایی منظورشه و اینکه باید اون عقاید عینی و مستدل باشه و نه کورکورانه، صحبت دارم وگرنه اونم تفاوتی با همین تفکر نخواهد داشت و میتونه بشکنه)، شاید بگید ما داریم در جنبه فردی صحبت میکنیم اما همه ما میدونیم شادی و رضایت و آرامش فردی انسان ها در رابطه تنگاتنگ با شرایط اجتماعی و غیرفردی هست.

بنابراین این مبنا و هدف هم زیاد قابل اعتماد و با پشتوانه نیست و میتونه به راحتی بشکنه

_LOVE_CODER_
10-01-2017, 03:43
یکی از تخصص های فوق العاده ای ایرانیان تو اینترنت اینه که وقتی کسی تاپیکی زد تو اون تاپیک در مورد همه جور موضوعات بیربط به سوال شروع کننده نوشته میشه الی پاسخ دادن به سوال شروع کننده تاپیک

بنده خدا در مورد چی سوال کرده پنج صحفه در مورد چیزهای دیگه صحبت شده
اگر کسی در مورد موضوع خاصی چیزی نمی دونه بهترین کار سکوت هست

Sent from my XT1562 using Tapatalk

Mohammad Hosseyn
10-01-2017, 09:11
خب این هدف که شادیه و این اخلاق مداری که شما مطرح کردی ممکنه در تضاد با هم قرار بگیرن، اونموقع تکلیف چیه؟ میخواد شاد باشه اما اخلاقیات نمیزاره
طبق اون دیدگاهی که عرض کردم، شادی مبنای اخلاقیاته. کاری اخلاقیه که به شادی ما و دیگران منجر بشه. بنابراین اینکه می‌فرمائید در تضاد با هم قرار بگیرن منطقا درست نیست.
فکر می‌کنم شما شادی (Happiness) رو با نفع شخصی (Self interest) و یا لذت (Pleasure) یکسان گرفتید که اصلا یکسان نیستن.


اما مساله وقتی حتی از این هم بغرنج تر میشه که کسی بره بالای این هرم زور قرار بگیره، اونموقع چه مانعی جلوی خودش میبینه؟! دیکتاتوری همیشه به همین شکل به وجود میاد، تا قبل از به قدرت رسیدن همه این حرفهایی که شما زدی و بهترش رو هم میزنن و حفظ هستن، اما وقتی به قدرت میرسن هیچ مانعی جلوی خودشون نمیبینن، حالا قدرت در هر اندازه، ممکنه مدیر یه شرکت کوچک باشه یا یک کشور بزرگ، و همونطور که گفتین میره دنبال اینکه چه چیزی براش رضایت و شادی میاره و انجامش میده، حالا میخواد راه اندازی جنگ باشه و دزدی و...، چرا نکنن؟ وقتی غایت نهایی به گفته شما همین شادی باشه. اون خودش یه عمری همین شعارهارو داده و حفظه که مثلا بودا گفته کسی که با افکار خبیث رفتار کنه رنج دنبالشه. اما چنین شخصی در این جایگاه که افکار خودش رو خبیث نمیدونه، و هزار توجیح برای خودش درست میکنه که کار من خوب و درسته. اونموقع هست که همین آدم با همچین تفکر اخلاق مدار اما بی پشتوانه میتونه سرنوشت میلیون ها آدم رو به بدبختی یا به نابودی بکشونه و یه جامعه ای که هدف رو شادی میدونه و اخلاق مدار هم هست میتونه هردوی اینها یعنی شادی و اخلاقیات رو به وسیله همین تفکر بی پشتوانه از دست بده.
فکر می‌کنید جنگ افروزی فردی مثل هیتلر به شادی خودش منجر شده؟ یا به شادی جهان منجر شده؟ خیر . میلیون ها انسان که زجر کشیدن به کنار، نتیجه کارش هم این بود که در نهایت اسلحه بگذاره روی مخش و شلیک کنه!
مثال هایی از این دست نشون میدن که اگر مبنای زندگی یک فرد شادی نباشه، نتیجه اصف باره. شاید بگید که این فرد حتما با جنگ افروزیش و به سلطه رسیدن نژاد آلمان احساس شادی و شعف میکرده. بله میکرده ولی اون احساسی که اینجا راجع بهش میگیم با این متفاوته. در پست قبلیم گفتم یک بخش اینه که بفهمیم چه شرایطی برای بشر به شادی منجر میشه. این فهم همگانیه و اگر من و شما یا هیتلر از فهم اون قافل بشیم خودمون ضرر میکنیم و باعث رنج دیگران هم میشیم و به اون شادی حقیقی نمیرسیم. آخرش مجبوریم کلت رو بذاریم رو سرمون و شلیک کنیم!. همونطور که گفتم دنبال شادی بودن در ذات ما هست ولی این به این معنی نیست که ما نیاز نداریم دانشمون رو در موردش بالا ببریم . از خودمون بپرسیم اگر من به کسی ظلم کنم که مثلا قدرت یا پول بدست بیارم باعث شادی من میشه؟


بنابر این میبینید که این مبنا هم برای زندگی آنچنان که فکرشو میکنید محکم نیست و صحبت اون دوستمون هم که گفت "که هرکی باور به خدا رو بذاره کنار باید انتظار جنایت ازش داشت" زیاد هم بیراه نیست و به راحتی میتونه اون مبانی اخلاقی از بین برن (اگرچه من در این بخش که چه نوع خدایی منظورشه و اینکه باید اون عقاید عینی و مستدل باشه و نه کورکورانه، صحبت دارم وگرنه اونم تفاوتی با همین تفکر نخواهد داشت و میتونه بشکنه)، شاید بگید ما داریم در جنبه فردی صحبت میکنیم اما همه ما میدونیم شادی و رضایت و آرامش فردی انسان ها در رابطه تنگاتنگ با شرایط اجتماعی و غیرفردی هست.

بنابراین این مبنا و هدف هم زیاد قابل اعتماد و با پشتوانه نیست و میتونه به راحتی بشکنه
خب هر پایه ای میتونه ضعف های خودشو داشته باشه. من معتقد نیستم این دیدگاه حتما همه ی انسان ها رو از پوچی نجات میده. بلکه معتقدم علارغم ضعف هایی که میتونه داشته باشه، بهترین مبنای ممکنه. هدف از مطرح کردن این مسئله این بود که بگیم برای اینکه به پوچی و خودکشی نرسیم میشه چکار کرد. قطعا معنی دادن به زندگی نقطه مقابلِ پوچ بودنه. این معنی و مبنا میتونه باور به الهیات و خدا و ... باشه و یا میتونه به قدرت درونمون برای رسیدن به آرامش و شادی باشه.

MOHAMMAD_ASEMOONI
10-01-2017, 12:02
یکی از تخصص های فوق العاده ای ایرانیان تو اینترنت اینه که وقتی کسی تاپیکی زد تو اون تاپیک در مورد همه جور موضوعات بیربط به سوال شروع کننده نوشته میشه الی پاسخ دادن به سوال شروع کننده تاپیک
بنده خدا در مورد چی سوال کرده پنج صحفه در مورد چیزهای دیگه صحبت شدهاگر کسی در مورد موضوع خاصی چیزی نمی دونه بهترین کار سکوت هست
سلام
علت داشت که گفتگو به مسائل دیگه کشیده شده و صحیح هم همینه
دوست عزیزی که تاپیک رو شروع کردند گفتند که بنا به دلایلی از زندگی خسته شده اند و در فکر پایان دادن به زندگی هستند
این احساس و تصمیم از افکار و عقیده سرچشمه میگیره
کاری که انجام شد در این چند صفحه , بررسی همون چیرهائی هست که باعث میشه یک نفر فریبِ احساسِ گذرایِ ناامیدی رو بخوره و به فکر بیافته که به زندگی خاتمه بده و یا فریب این احساس گذرا رو نخوره و با لبخندِ امیدوارانه این مرحله رو پشت سر بگذاره هر چند طولانی باشه

jahangir1400
11-01-2017, 12:16
طبق اون دیدگاهی که عرض کردم، شادی مبنای اخلاقیاته. کاری اخلاقیه که به شادی ما و دیگران منجر بشه. بنابراین اینکه می‌فرمائید در تضاد با هم قرار بگیرن منطقا درست نیست.
فکر می‌کنم شما شادی (Happiness) رو با نفع شخصی (Self interest) و یا لذت (Pleasure) یکسان گرفتید که اصلا یکسان نیستن.

فکر می‌کنید جنگ افروزی فردی مثل هیتلر به شادی خودش منجر شده؟ یا به شادی جهان منجر شده؟ خیر . میلیون ها انسان که زجر کشیدن به کنار، نتیجه کارش هم این بود که در نهایت اسلحه بگذاره روی مخش و شلیک کنه!
مثال هایی از این دست نشون میدن که اگر مبنای زندگی یک فرد شادی نباشه، نتیجه اصف باره. شاید بگید که این فرد حتما با جنگ افروزیش و به سلطه رسیدن نژاد آلمان احساس شادی و شعف میکرده. بله میکرده ولی اون احساسی که اینجا راجع بهش میگیم با این متفاوته. در پست قبلیم گفتم یک بخش اینه که بفهمیم چه شرایطی برای بشر به شادی منجر میشه. این فهم همگانیه و اگر من و شما یا هیتلر از فهم اون قافل بشیم خودمون ضرر میکنیم و باعث رنج دیگران هم میشیم و به اون شادی حقیقی نمیرسیم. آخرش مجبوریم کلت رو بذاریم رو سرمون و شلیک کنیم!. همونطور که گفتم دنبال شادی بودن در ذات ما هست ولی این به این معنی نیست که ما نیاز نداریم دانشمون رو در موردش بالا ببریم . از خودمون بپرسیم اگر من به کسی ظلم کنم که مثلا قدرت یا پول بدست بیارم باعث شادی من میشه؟


خب هر پایه ای میتونه ضعف های خودشو داشته باشه. من معتقد نیستم این دیدگاه حتما همه ی انسان ها رو از پوچی نجات میده. بلکه معتقدم علارغم ضعف هایی که میتونه داشته باشه، بهترین مبنای ممکنه. هدف از مطرح کردن این مسئله این بود که بگیم برای اینکه به پوچی و خودکشی نرسیم میشه چکار کرد. قطعا معنی دادن به زندگی نقطه مقابلِ پوچ بودنه. این معنی و مبنا میتونه باور به الهیات و خدا و ... باشه و یا میتونه به قدرت درونمون برای رسیدن به آرامش و شادی باشه.


نمیخواستم وارد این بحث بشم اما چون گفتید دیدگاه شما بهترین مبنای ممکنه مجبورم مختصر راجع به جایگزین صحبت کنم چون تا جایگزین مطرح نشه بحث ناقصه و شما میتونید ادعا کنید که بهترین مبنارو دارید، مقایسه بین این دو دیدگاه و مبنا بر عهده خواننده:

اونچه که من بهش رسیدم اینه که حضور ما در این دنیا مرحله و آزمونیه برای تعیین مکان بعدیمون، قراره به ما قدرت و امکانات فراوانی داده بشه و شرطش اینه که ما جوری خودمون رو بار آورده باشیم که بتونیم بر خودمون غلبه کنیم و احساسات منفی، خشم، نفرت، برتری طلبی و تمام صفات منفی خودمون رو باید کنار بذاریم تا شایسته دریافت اون قدرت بشیم و ازش سوء استفاده نکنیم، همونطور که یه راننده که وسیله رانندگیش چشمشه باید امتحان چشم بده و بعد بهش گواهی نامه میدن، ما اینجا باید خصوصیات بد خودمون رو تا جایی که میتونیم از خودمون دور کنیم و خصوصیات مثبت مثل (مهربانی و خوش اخلاقی)، (دوستی همنوع)، (زور نگفتن به دیگران حتی زمانی که قدرتش رو داریم)، (اولویت دادن به اصلاح خود به جای تلاش برای اصلاح دیگران)، (کنترل خشم)، (صبر) و بسیاری خصوصیات دیگه رو در حد توانمون به دست بیاریم تا نشون بدیم میتونیم حتی در صورت داشتن قدرت ازش استفاده منفی نکنیم. در این دنیا که هیچ قدرتی نداریم ببینید چه بلایی سر هم میاریم چه برسه که قرار باشه قدرتی داشته باشیم، تا علمی رو کشف میکنیم به جای استفاده اون به نفع بشریت به دنبال استفاده منفی ازش هستیم برای تولید اسلحه و...
این بخش از صحبت های وزیر دفاع سابق کانادا از قول فرازمینی ها رو بخونید، دقیقا همین رو داره میگه و این حرفها مال 1400 سال پیش و قبلترش نیست، نیاز مبرم همه زمان هاست:


.
.
.
- منظور شما چیست، خیلی از مردم هستند که میخواهند با آنها ارتباط برقرار کنند، خیلی هستند که میخواهند آنها را ببینند و اینکه آنها که هستند. آیا آنها دعوت خاصی نیاز دارند؟ یعنی چه که آنها نمیخواهند در کارهای ما دخالت کنند؟
آنها نمیخواهند به ما بگویند چگونه امور خود را اداره کنیم، آنها این را پذیرفته اند که اینجا سیاره ماست، و این حق ماست که آن را اداره کنیم، اما آنها بسیار بسیار نگران اند: آنها فکرمیکنند ما مدیران خوبی برای سیاره مان نیستیم، ما جنگل های خود را نابود میکنیم، رودخانه ها و دریاچه های خود را آلوده میکنیم و فاضلاب خود را در اقیانوس ها تخلیه میکنیم، و انواع کارهایی که نشان میدهد مدیران خوبی نیستیم. آنها این را دوست ندارند و این را به وضوح اعلام کرده اند. در واقع آنها به ما هشدار داده اند.

-چگونه؟
با مردم صحبت کرده اند. یکی از افرادی که حدود یک ماه پیش با او صحبت کردم در سال 1974 با آنها ارتباط داشته، او و برادرش، در پرو. آنها را به سیاره خود بردند، تلپورت کردند. به آنها گفته شده بود که مردم آنجا درباره ما چه فکری میکنند، اینکه ما واقعا داریم سیاره خود را نابود میکنیم و در واقع اتفاقی به غایت وحشتناک اتفاق خواهد افتاد اگر ما به هوش نیاییم و مسیر خود را تغییر ندهیم. ما بسیار زمان خود را صرف جنگیدن با یکدیگر کرده ایم، ما بسیار پول صرف توسعه دادن ارتش ها کرده ایم، و به اندازه کافی به فقرا و بی خانمانان و مریض ها نرسیده ایم، و اینکه ما آب و هوای خود را آلوده کرده ایم، و اسلحه های عجیب مثل اسلحه هسته ای و اتمی تولید کرده ایم، که تاثیر بسیار مخربی روی زمین و دیگر نقاط کیهان داشته است. آنها از این مسائل ناراحت اند و دلیل اینکه میخواهند با ما کار کنند این است که به ما راه های بهتری بیاموزند، اما تنها با رضایت ما. آنها با اشخاص مستقل این مسائل را در میان میگذارند، کسانی که از آنها نترسند.

- من با خودم فکر میکنم که شما در حال اعلام حضور علنی آنها هستید، و این چیزی نیست که آنها میخواهند چون آنها پنهان میشوند، چرا شما از پیامد اینکار نمیترسید، و میگویید این موجودات وجود دارند؟
آنها در میان ما هستند و من نمیترسم، چون در اکثرا موارد، تا آنجایی که به تکنولوژی مربوط میشود، آنها سالهای بسیار زیادی از ما پیشرفته تر هستند، و ما چیزهای زیادی از آنها یاد گرفته ایم. خیلی از چیزهایی که ما امروزه از آن استفاده میکنیم از آنها گرفته ایم، میدانید، چراغهای ال ای دی LED، میکروچیپ ها و جلیقه ضد گلوله و همه چیزهایی که از تکنولوژی آنها به دست آورده ایم و میتوانیم خیلی بیشتر نیز به دست بیاوریم، مخصوصا در زمینه دارو و کشاورزی، اگر به طور صلح آمیز اقدام کنیم. اما بعضی از ما هستند که بیشتر به دنبال بدست آوردن راه تولید تکنولوژی های جدید نظامی از آنها هستند، و فکر میکنم اینکار اشتباه هست و به نتیجه نخواهد رسید، و این یکی از مسائلی است که باید آن را عوض کنیم، همه ما باید با هم کار کنیم، همه ما در هرجای کره زمین.

- شما به تکنولوژی نظامی اشاره کردید، میخواهم به عنوان وزیر دفاع سابق کانادا از شما بپرسم، آیا جنگ بین ستاره ای امکان پذیر است؟ آیا ما باید برای دفاع از خود در برابر هجوم احتمالی نیرویی شبیه جنگ ستارگان بسازیم؟
فکر میکنم این یک احتمال است، مخصوصا اگر ما به هر یوفو ای که میبینیم شلیک کنیم بدون اینکه بپرسیم آنها که هستند و چه میخواهند. از همان ابتدا ما شروع کردیم به فرستادن جنگنده به دنبال آنها تا به آنها شلیک کنند، اما تکنولوژی آنها به اندازه ای برتر است که ما نتوانستیم کاری کنیم. مشخصا برای مدت زیادی. در همان دوره که ما مشغول این کارها بودیم آنها میتوانستند به راحتی بر ما غلبه کنند و ما را شکست دهند، اگر میخواستند. بنابراین من فکر میکنم بجای اینکه نیروی جنگ ستارگانی برای دفاع از خود در برابر آنها ایجاد کنیم، ما باید با نوع خیراندیش آنها که اکثریت آنها هستند کار کنیم، و عمدتا به آنها تکیه کنیم و البته با آنها همکاری کنیم. بنابراین فکر نمیکنم ایجاد نیرویی بزرگ که خود صاحب آن باشیم و در نهایت باعث شرارت شود فایده ای داشته باشد، و این چیزی است که آنها نگران آن هستند.

- با خودم فکر میکنم اگر آنها برای مدت زیادی اینجا هستند و میخواهند به ما کمک کنند، اینطور که شما میگویید، چرا دنیای ما دچار هرج و مرج است، اگه شما میخواهید به کسی کمک کنید کمک کنید، شما منتظر دعوت کسی نمی مانید، نه؟
والدین هم گاهی به فرزندانشون میگویند این کاری است که باید انجام بدهید، اما این به این معنی نیست که فرزندان حتما آن کار را انجام میدهند، نه؟ کیهان بر اساس انتخاب آزاد پایه گذاری شده است. به ما گزینه اشتباه کردن هم داده شده، انتخاب های اشتباه، و به نظرم چیزی که خیلی از ما را می آزارد، این است که ما اشتباه های بسیار زیادی کرده ایم، و تصمیمات خوب زیادی نداشته ایم. بنابراین ما باید اولویت های خود را عوض کنیم و به صرف وقت و هزینه برای تولید سلاح برای کشتن یکدیگر یا برای تسلط بر دیگران پایان دهیم، و به جای آن تلاش و زمان خود را در این راه صرف کنیم که چگونه به یکدیگر کمک کنیم، برای داشتن زندگی بهتر و چیزی بیشتر از تنها یک جامعه، و زندگی که سالم تر باشد. وقتی که خدمات درمانی بهتر شود و وقتی توزیع غذا بهتر شود و وقتی هوا و آب تمیز تر شود و همه چیزهایی که منتظر انجامش هستیم. اگر دور هم جمع شویم و همانطور که گفتم به سمت درست حرکت کنیم، در یک جهت، امکان انجام دارد، اما این مسیری طولانی است که تاکنون انجام نداده ایم. حرف آخر من این است که ما باید اینکار را انجام دهید، و باید انجام این کار را سریعا آغاز کنیم.
منبع: (1) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (2) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


در حالی که هزاران شخص در طول تاریخ (پیامبران) اومدن و همه بدون اختلاف همین حرف رو زدند و از این حرفاشون نه تنها نفع و سودی به دست نیاورند بلکه بیشترین سختی و رنج ها رو کشیدند و زندگی دنیاییشون نابود شده، آیا جز این میتونه باشه که مدیریتی بالاتر در کار بوده و این اشخاص به دنبال هدفی بالاتر و برتر بودند که حاضر بودند در راهش هر سختی رو تحمل کنند و می دیدند ارزشش رو داره؟ بگذریم بیشتر وارد جزئیات نشیم.


حکایت انسان و مرگ حکایت این تمثیل زیره، اگه کسی بخواد طبق شرایط فعلی و موجود قضاوت کنه میشه مثل "اولی" در متن زیر:

گفتگوی دو جنین در شکم مادر:
اولی: تو به زندگی بعد از تولد اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم...شاید بتونیم با دهان چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره. ما از طریق ناف تغذیه می شیم. طنابش هم انقدر کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم.
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش.
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دور ماست.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.

Mohammad Hosseyn
11-01-2017, 15:12
نمیخواستم وارد این بحث بشم اما چون گفتید دیدگاه شما بهترین مبنای ممکنه مجبورم مختصر راجع به جایگزین صحبت کنم چون تا جایگزین مطرح نشه بحث ناقصه و شما میتونید ادعا کنید که بهترین مبنارو دارید، مقایسه بین این دو دیدگاه و مبنا بر عهده خواننده:

من سعی میکنم چارچوب صحبتم در محدوده سوال دوستمون باشه.


اونچه که من بهش رسیدم اینه که حضور ما در این دنیا مرحله و آزمونیه برای تعیین مکان بعدیمون، قراره به ما قدرت و امکانات فراوانی داده بشه و شرطش اینه که ما جوری خودمون رو بار آورده باشیم که بتونیم بر خودمون غلبه کنیم و احساسات منفی، خشم، نفرت، برتری طلبی و تمام صفات منفی خودمون رو باید کنار بذاریم تا شایسته دریافت اون قدرت بشیم و ازش سوء استفاده نکنیم، همونطور که یه راننده که وسیله رانندگیش چشمشه باید امتحان چشم بده و بعد بهش گواهی نامه میدن، ما اینجا باید خصوصیات بد خودمون رو تا جایی که میتونیم از خودمون دور کنیم و خصوصیات مثبت مثل (مهربانی و خوش اخلاقی)، (دوستی همنوع)، (زور نگفتن به دیگران حتی زمانی که قدرتش رو داریم)، (اولویت دادن به اصلاح خود به جای تلاش برای اصلاح دیگران)، (کنترل خشم)، (صبر) و بسیاری خصوصیات دیگه رو در حد توانمون به دست بیاریم تا نشون بدیم میتونیم حتی در صورت داشتن قدرت ازش استفاده منفی نکنیم. در این دنیا که هیچ قدرتی نداریم ببینید چه بلایی سر هم میاریم چه برسه که قرار باشه قدرتی داشته باشیم، تا علمی رو کشف میکنیم به جای استفاده اون به نفع بشریت به دنبال استفاده منفی ازش هستیم برای تولید اسلحه و...
خب ما در واقع بدنبال یک معنی هستیم که بتونیم با اون وجودمون و زندگیمون رو شکل بدیم. شما اون معنی و مبنای رو اعتقاد به وجود مکان بعدی قرار دادید. حالا باید پرسید این مکان بعدی که ازش حرف می‌زنید رو از کجا بهش رسیدید؟ جای تعجب نیست که بگیم همین اعتقاد سسته چون شواهد کمی اون رو تائید می‌کنن.

اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار،
كاواز دهل برادر از دور خوش است.
-خیام

یکم به دور و اطرافمون نگاه کنیم می‌بینیم برای هممون این چیزها به مرور داره تبدیل به داستان میشه. از زمان ارسطو تا به الان انسان همچنان داره از آسمان به زمین و به درون خودش سیر میکنه برای یافتن معنی برای زندگیش. جالبه که دیدگاه شما تا حد زیادی مشابه دیدگاه بودائیسم هست. مسئله تناسخ و زندگی های مکرر. جالبه بدونید که کسی مثل دالایی لاما وقتی میخواد معنی و راه درست زندگی کردن رو از زبان خودش بگه هیچوقت نمیگه برای اینکه از زندگی مکرر تو دنیا رها بشیم و به روشن‌فکری غایی (enlightenment) برسیم باید شایستگی خودمون رو در این زندگی نشون بدیم!. بلکه میگه باید مبنا رو شادی قرار بدیم. حتی برخی از بودایی‌های مطرح ایده‌ی تناسخ رو صرفا یک تمثیل می‌دونن و اصل قضیه رو همون بهره بردن از فرصت زندگی برای شادی حقیقی در نظر می‌گیرن. به همین طریق دیدگاه شما هم قابل تعدیله و من صددرصد باهاش مخالفت نمیکنم چون از نظر مصادیق اخلاقی ممکنه به نظر من نزدیک باشه خیلی. ولی اینکه پایه‌ی محکمی داره من کمی بهش شک میکنم. چون حداقل می‌دونیم که گزاره‌ی "بدنبال شادی در زندگی باش" قابل قبول‌تر از "خودتو برای زندگی بعدیت آماده کن" هست!. اولی اشاره به همین الان و درون انسان داره. ذاتی که هممون بی درنگ میتونیم بفهمیمش و انکارش نکنیم. ولی دومی اشاره به اتفاق یا چیزی داره که قراره بعدا اتفاق بیافته و کسی تجربش نکرده.




این بخش از صحبت های وزیر دفاع سابق کانادا از قول فرازمینی ها رو بخونید، دقیقا همین رو داره میگه و این حرفها مال 1400 سال پیش و قبلترش نیست، نیاز مبرم همه زمان هاست:


.
.
.
- منظور شما چیست، خیلی از مردم هستند که میخواهند با آنها ارتباط برقرار کنند، خیلی هستند که میخواهند آنها را ببینند و اینکه آنها که هستند. آیا آنها دعوت خاصی نیاز دارند؟ یعنی چه که آنها نمیخواهند در کارهای ما دخالت کنند؟
آنها نمیخواهند به ما بگویند چگونه امور خود را اداره کنیم، آنها این را پذیرفته اند که اینجا سیاره ماست، و این حق ماست که آن را اداره کنیم، اما آنها بسیار بسیار نگران اند: آنها فکرمیکنند ما مدیران خوبی برای سیاره مان نیستیم، ما جنگل های خود را نابود میکنیم، رودخانه ها و دریاچه های خود را آلوده میکنیم و فاضلاب خود را در اقیانوس ها تخلیه میکنیم، و انواع کارهایی که نشان میدهد مدیران خوبی نیستیم. آنها این را دوست ندارند و این را به وضوح اعلام کرده اند. در واقع آنها به ما هشدار داده اند.

-چگونه؟
با مردم صحبت کرده اند. یکی از افرادی که حدود یک ماه پیش با او صحبت کردم در سال 1974 با آنها ارتباط داشته، او و برادرش، در پرو. آنها را به سیاره خود بردند، تلپورت کردند. به آنها گفته شده بود که مردم آنجا درباره ما چه فکری میکنند، اینکه ما واقعا داریم سیاره خود را نابود میکنیم و در واقع اتفاقی به غایت وحشتناک اتفاق خواهد افتاد اگر ما به هوش نیاییم و مسیر خود را تغییر ندهیم. ما بسیار زمان خود را صرف جنگیدن با یکدیگر کرده ایم، ما بسیار پول صرف توسعه دادن ارتش ها کرده ایم، و به اندازه کافی به فقرا و بی خانمانان و مریض ها نرسیده ایم، و اینکه ما آب و هوای خود را آلوده کرده ایم، و اسلحه های عجیب مثل اسلحه هسته ای و اتمی تولید کرده ایم، که تاثیر بسیار مخربی روی زمین و دیگر نقاط کیهان داشته است. آنها از این مسائل ناراحت اند و دلیل اینکه میخواهند با ما کار کنند این است که به ما راه های بهتری بیاموزند، اما تنها با رضایت ما. آنها با اشخاص مستقل این مسائل را در میان میگذارند، کسانی که از آنها نترسند.

- من با خودم فکر میکنم که شما در حال اعلام حضور علنی آنها هستید، و این چیزی نیست که آنها میخواهند چون آنها پنهان میشوند، چرا شما از پیامد اینکار نمیترسید، و میگویید این موجودات وجود دارند؟
آنها در میان ما هستند و من نمیترسم، چون در اکثرا موارد، تا آنجایی که به تکنولوژی مربوط میشود، آنها سالهای بسیار زیادی از ما پیشرفته تر هستند، و ما چیزهای زیادی از آنها یاد گرفته ایم. خیلی از چیزهایی که ما امروزه از آن استفاده میکنیم از آنها گرفته ایم، میدانید، چراغهای ال ای دی LED، میکروچیپ ها و جلیقه ضد گلوله و همه چیزهایی که از تکنولوژی آنها به دست آورده ایم و میتوانیم خیلی بیشتر نیز به دست بیاوریم، مخصوصا در زمینه دارو و کشاورزی، اگر به طور صلح آمیز اقدام کنیم. اما بعضی از ما هستند که بیشتر به دنبال بدست آوردن راه تولید تکنولوژی های جدید نظامی از آنها هستند، و فکر میکنم اینکار اشتباه هست و به نتیجه نخواهد رسید، و این یکی از مسائلی است که باید آن را عوض کنیم، همه ما باید با هم کار کنیم، همه ما در هرجای کره زمین.

- شما به تکنولوژی نظامی اشاره کردید، میخواهم به عنوان وزیر دفاع سابق کانادا از شما بپرسم، آیا جنگ بین ستاره ای امکان پذیر است؟ آیا ما باید برای دفاع از خود در برابر هجوم احتمالی نیرویی شبیه جنگ ستارگان بسازیم؟
فکر میکنم این یک احتمال است، مخصوصا اگر ما به هر یوفو ای که میبینیم شلیک کنیم بدون اینکه بپرسیم آنها که هستند و چه میخواهند. از همان ابتدا ما شروع کردیم به فرستادن جنگنده به دنبال آنها تا به آنها شلیک کنند، اما تکنولوژی آنها به اندازه ای برتر است که ما نتوانستیم کاری کنیم. مشخصا برای مدت زیادی. در همان دوره که ما مشغول این کارها بودیم آنها میتوانستند به راحتی بر ما غلبه کنند و ما را شکست دهند، اگر میخواستند. بنابراین من فکر میکنم بجای اینکه نیروی جنگ ستارگانی برای دفاع از خود در برابر آنها ایجاد کنیم، ما باید با نوع خیراندیش آنها که اکثریت آنها هستند کار کنیم، و عمدتا به آنها تکیه کنیم و البته با آنها همکاری کنیم. بنابراین فکر نمیکنم ایجاد نیرویی بزرگ که خود صاحب آن باشیم و در نهایت باعث شرارت شود فایده ای داشته باشد، و این چیزی است که آنها نگران آن هستند.

- با خودم فکر میکنم اگر آنها برای مدت زیادی اینجا هستند و میخواهند به ما کمک کنند، اینطور که شما میگویید، چرا دنیای ما دچار هرج و مرج است، اگه شما میخواهید به کسی کمک کنید کمک کنید، شما منتظر دعوت کسی نمی مانید، نه؟
والدین هم گاهی به فرزندانشون میگویند این کاری است که باید انجام بدهید، اما این به این معنی نیست که فرزندان حتما آن کار را انجام میدهند، نه؟ کیهان بر اساس انتخاب آزاد پایه گذاری شده است. به ما گزینه اشتباه کردن هم داده شده، انتخاب های اشتباه، و به نظرم چیزی که خیلی از ما را می آزارد، این است که ما اشتباه های بسیار زیادی کرده ایم، و تصمیمات خوب زیادی نداشته ایم. بنابراین ما باید اولویت های خود را عوض کنیم و به صرف وقت و هزینه برای تولید سلاح برای کشتن یکدیگر یا برای تسلط بر دیگران پایان دهیم، و به جای آن تلاش و زمان خود را در این راه صرف کنیم که چگونه به یکدیگر کمک کنیم، برای داشتن زندگی بهتر و چیزی بیشتر از تنها یک جامعه، و زندگی که سالم تر باشد. وقتی که خدمات درمانی بهتر شود و وقتی توزیع غذا بهتر شود و وقتی هوا و آب تمیز تر شود و همه چیزهایی که منتظر انجامش هستیم. اگر دور هم جمع شویم و همانطور که گفتم به سمت درست حرکت کنیم، در یک جهت، امکان انجام دارد، اما این مسیری طولانی است که تاکنون انجام نداده ایم. حرف آخر من این است که ما باید اینکار را انجام دهید، و باید انجام این کار را سریعا آغاز کنیم.
منبع: (1) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (2) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


نمی‌خوام راجع به اینکه این حرفا چقدر درسته صحبت کنم. فقط میخوام یادآوری کنم چون طرف وزیر دفاع یک کشور بوده دلیل بر این نیست که حرفاش سندیت داشته باشه. ما هم یه رئیس جمهور داشتیم که معتقد بود هاله نور احاطش کرده!!


در حالی که هزاران شخص در طول تاریخ (پیامبران) اومدن و همه بدون اختلاف همین حرف رو زدند و از این حرفاشون نه تنها نفع و سودی به دست نیاورند بلکه بیشترین سختی و رنج ها رو کشیدند و زندگی دنیاییشون نابود شده، آیا جز این میتونه باشه که مدیریتی بالاتر در کار بوده و این اشخاص به دنبال هدفی بالاتر و برتر بودند که حاضر بودند در راهش هر سختی رو تحمل کنند و می دیدند ارزشش رو داره؟ بگذریم بیشتر وارد جزئیات نشیم.

بازم جای بحثش اینجا نیست و خب انجمن هم محدودیت بحث مذهبی به این شکل رو داره. ولی من فکر نمیکنم این افرادی که می‌گید (که فقط از زندگی چندتاشون اطلاعاتی وجود داره) آنچنان هم بی بهره نموندن از فعالیتشون!



حکایت انسان و مرگ حکایت این تمثیل زیره، اگه کسی بخواد طبق شرایط فعلی و موجود قضاوت کنه میشه مثل "اولی" در متن زیر:
گفتگوی دو جنین در شکم مادر:
اولی: تو به زندگی بعد از تولد اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم...شاید بتونیم با دهان چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره. ما از طریق ناف تغذیه می شیم. طنابش هم انقدر کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم.
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش.
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دور ماست.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.
نکته‌ی این تمثیل و تمثیل‌های مثل این اینه که تنها زمانی معنی دارن که دیدگاه ما راجع به وجود زندگی بعدی یا زندگی پس از مرگ درست باشه. یعنی یک تمثیل برپایه یک فرضه که خود اون فرض منطقی نیست.
به هر حال موضع ما نسبت به این معنی تقریبا مشخصه و من حرفهاتون رو درک میکنم. ما بعنوان دو انسان معنی های متفاوتی برای زندگی پیدا کردیم و نظرمون رو در مورد محکم بودن اون معنی گفتیم. امیدوارم دوستانی که میخونن براشون انگیزه برای فکر کردن بهتر به زندگی باشه :n39:

saeediranzad
12-01-2017, 03:50
سلام
سوال به جایی هست
از خودش بپرسین با این وضع اَسف بار و اعتقاد به بی هدف بودنِ وجودش در دنیا , پس چرا گله ای نداره ؟ (البته اگر تونستین شخصی پیدا کنین که بی اعتقاد به وجود خالق و قیامت باشه و گله ای هم از وضعیت سختش نداشته باشه و صادق هم باشه نه دروغگو)

راستش من گشتم ببینم هیچوقت خواسته خودکشی کنه یاه نه.
انگار یه بار که خواستند تراکّوتومی1980 کنند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])به مدت کوتاهی دوست داشته خودکشی کنه. یعنی سعی کرده نفس نکشه که خوب واکنش قوی بوده و زنده مونده!
اینجا هم میگه اگه باری روی دوش دیگران باشه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) یا دیگه کاری ازش برنیاد به خودکشی فکر میکنه، ولی خوب خیلی کار علمی داره که انجام بده.
»کسی را برخلاف میل خودش زنده نگهداشتن منتهای بی آبرویی یا بی احترامی است" یا یه همچین چیزی.

تانکر
12-01-2017, 07:58
حتی شاید بشه از اون سمت به یک فرد مذهبی که از درد و رنج زندگی خسته شده کمک کرد. وقتی هر روز به درگاه الهی دعا کنی و صبر کنی ولی اتفاقی رخ نده این رنج میتونه بیشتر و بیشتر بشه. ولی اگر فرد بپذیره که خدایی نیست که به دادش برسه میتونه این فرصت رو به خودش بده که مشکلات زندگی رو بپذیره و راه دیگه ای برای حلشون پیدا کنه یا اگر واقعا راه حلی نیست (مثلا برای کسانی که بیماری غیر قابل درمان دارن و درد میکشن هرچی خدا خدا کنن اتفاقی نمی افته) تصمیم بگیرن زندگی کنن یا نه و قطعا در اکثر موارد راه حل وجود داره و عده زیادی میتونن به معنی بالاتری از زندگی برسن به جای یک توهم.


این عقیده اشتباهه که از خدا چیزی رو به صورت زبانی درخواست کنی. قوانین دنیا از پیش تعیین شده است و موجود حقیری مثل انسان نمیتونه از خدا درخواست کاری دنیوی داشته باشه.
تا جایی که به من ثابت شده شما اگه واقعا خوب باشی و ذاتت پاک باشه کمک های باور نکردنی و معجزه های زیادی رو میتونی ببینی. همونجوری که چهره آدم بد ذات و گناهکار کاملا قابل تشخیص با چهره انسانی مظلومه انرژی های دیگه هم روی انسان های خوب و بد تاثیر میذاره.

انرژی مثبت و انرژی منفی. شانس و بدشانسی نمونه هایی از این نیروهاست که فعلا کشف شده.
اگه حضور خالق رو تو زندگیت حس نکردی مشکل از خودت بوده.

درضمن سعی نکن این باور خودت رو به دیگران تلقین کنی چون بعضی ها حضور خدا رو از بچگی کنار خودشون با همه وجود حس کردن.

Mohammad Hosseyn
12-01-2017, 12:44
فرض کنید از تمام بدنتون فقط لبها و چشمهاتون را بتونید حرکت بدهید.
همه دنیا هم روی حرفتون حساب کنند و بیاند نظرتون را بپرسند.
با این وجود احساس بدبختی هم نمیکنید. علتش چیه؟ اعتقاد به خدا؟
اون وقت اگه خودت بگی که Atheist هستی، چطور باید داشتن روحیه ات را نفسیر کنیم؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

siava5h
13-01-2017, 14:04
تذکر مهم

من نمیدونم چرا شماها دارید بحث میکنید و واسم خیلی عجیبه، مخصوصا در مورد دگر اندیشان.
دگر اندیشان بایستی به این قضیه آگاه باشن که تمدن اندیشان هرگز به دنبال درک چیزی غیر از عقاید خودشون نیستند و شما دارید تلاش بیهود میکنید. به خواب زده را نمیتوان بیدار کرد.
بهتر نیست به این بحث پایان بدید؟!

اگر به فعالیت شروع کننده تاپیک توجه کنید متوجه میشید که این کاربر بعد از پست 28# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هیچ پستی رو لایک نکرده و به این معنیه که نه تنها بحث های شما کمکی به کاربر نمیکه بلکه کاربر از اتفاقی که نویسنده پست 21# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) خواسته بودن هم ناراضیه و تاپیک رو ترک کرده و تاپیک به بیراهه کشیده شده.

فکر میکم دیگه وقت بسته شدن تاپیک باشه. شماها هم به اندزه درک طرف مقابلتون باهاش بحث کنید.

hosseinf722
18-01-2017, 14:44
سلام به همه دوستان

اول تشکر کنم از تک تکتون
@Mohammad Hosseyn ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@MOHAMMAD_ASEMOONI ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@siava5h ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@mgh345 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تانکر تانکر
jahangir1400
@donkeyoxte ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@Gregar ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@sasan.69 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مودم محدود کننده
@EhsanCPU ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@saeediranzad ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@shangil ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
@_LOVE_CODER_ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

همه نوشته ها رو خوندم و در مورد تک تکشون فکر کردم. همه کسایی که زحمت کشیدن و نظرشونو گفتن، نظرشون برام ارزش و اهمیت داره.ممنون که وقت می ذارید و صحبت هاتونو می نویسید. :n12::n12::n12:

تو این چند وقت هم نگاهم به خودم و دنیا کمی تا قسمتی تغییر کرده.


تنها چیزی که می تونم بگم اینه: متاسفانه هنوز زندگی در جریان هست.

تانکر
18-01-2017, 21:25
siava5h ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


در یک جامعه 10 نفری، یک نفر فکر میکنه که عاقله و 9 نفر دیگه احمق هستن. پس یقینا اون یک نفر احمقه. و 9 نفر دیگه عاقل هستن.
شعور ریاضیات که نداری، واست چرتکه میزنم.
یک نفر از 10 نفر میشه یک دهم
9 نفر از 10 نفر میشه 9دهم.
10% = 100 * 0.1
90% = 100 * 0.9

سلام. جواب توهیناتی که کردی رو نمیدم فقط در مورد همین قسمت بالا بگم که.

از هر چند نفر 1 نفر نخبه داریم؟
از هر چند نفری 1 نفر هست که به حقوق حیوانات احترام میذاره؟
از هر چند نفر 1 نفر محیط زیست براش مهمه؟
از هر چند نفر 1 انسان امانت دار داریم؟
از هر چند نفر 1 انسان خوشگل داریم؟


بعد از این پستت یه جورایی دلم واست سوخت. یعنی علاوه بر اون زندگی و افکار بدی که داری مشخصه که اعصابت هم خرابه و سریع ناراحت میشی از هرچیزی. من نمیخوام کسی رو ناراحت کنم اما به عقایدم ایمان کامل دارم پس سعی نکن نظر منو تغییر بدی یا فحش بدی و ... خلاصه دلم سوخت دیدم اینجوری قاطی کردی شرمنده :n27:

Mr.World.Wide
19-01-2017, 00:07
============
اونی که آیکیوش بهش گفته بوده بابا همش کشکه , روز قیامت میزنه توی سر و صورت خودش و میگه :
ای داد بیداد , بیچاره شدم , بدبخت شدم , بازنده شدم , من دلیلها و مدرکها رو خرافات و مزخرف گرفتم و بهش اهمیت ندادم
حتی کارهای خوبم هم فقط برای دلِ خودم و پز دادن جلو مردم و نمایش و جلب توجه مردم و اینها بود . حالا چکار کنم اینجا ؟ بیچاره شدم رفت , هیچ کاری برای رضای خالق انجام ندادم در دنیا تا حالا نجاتم بده . بدبخت شدم رفت
خوش به حال اونهائی که احتمالِ وجود خالق و قیامت رو جدی گرفتند . اونها عاقل بودند و عاقلانه انتخاب کردند , نه من



خب احتمال نمیدید که مثلا فرض کنیم خدایی هم وجود داشته باشه
خدایی که یک آدم باهوش در نظر میتونه داشته باشه با خدایی که یه مذهبی اون رو در نظر میگیره خیلی تفاوت داره
خدای مذهبی ها خدا نیست
نمیتونه خدا باشه
خدای انتقام گیرنده
عه؟؟منو قبول نداشتی؟ پس برو جهنم بسوز
یعنی خدای مذهبی ها خیلی تفکرات انسانی داره
مثل یک انسان عقده ای فکر میکنه

ولی فرض کنیم خدایی هم باشه قطعا خدای مسخره ادیان و مذهبی ها نیست که برای مسئله ای که من به نتیجه رسیدم ، بخواد منو توبیخ کنه
که اگه کسی هم بخواد توبیخ بشه خود کثیفشه که بخواد توبیخ بشه که همچین ذهنی رو برای من قرار داده که دلائل مسخره ای رو که بهم تحویل میده رو نتونم قبول کنم
باید من رو احمق تر خلق میکرد تا بتونم بپذیرم صحبت هاش رو
تصور کن من بگم خب آقای خدا دلیل ت چیه که تو خدایی؟؟؟؟
آقای خدا: دلیل من چیه؟؟؟ پووووووف مار رو اژدها کردم
من::n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی که من وجود دارم؟؟؟ پوووووووووف مرده رو برات زنده کردم
من: :n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی؟؟ پس کی این جهان رو تو شش روز خلق کرده؟
من: شش روزه خلق نشده بیشتر بوده :n29:
آقای خدا : قبول نداری؟؟؟ میندازمت جهنم بسوزی
من: :n29:

واقعا این خداست؟؟؟؟

اینقد تناقضات به وجود میاد اگر خدایی وجود داشته باشه
شما فقط تناقض وجود داشتنتون و علت نداشتنتون رو در نظر میگیرید
ولی تناقض های دیگه ای که در هستی وجود داره که همه نشون دهنده اینه که خالقی پشت این قضیه نیست !!! اقلا خالق هوشمندی نیست

MOHAMMAD_ASEMOONI
19-01-2017, 17:07
خب احتمال نمیدید که مثلا فرض کنیم خدایی هم وجود داشته باشه
خدایی که یک آدم باهوش در نظر میتونه داشته باشه با خدایی که یه مذهبی اون رو در نظر میگیره خیلی تفاوت داره
خدای مذهبی ها خدا نیست
نمیتونه خدا باشه
خدای انتقام گیرنده
عه؟؟منو قبول نداشتی؟ پس برو جهنم بسوز
یعنی خدای مذهبی ها خیلی تفکرات انسانی داره
مثل یک انسان عقده ای فکر میکنه

ولی فرض کنیم خدایی هم باشه قطعا خدای مسخره ادیان و مذهبی ها نیست که برای مسئله ای که من به نتیجه رسیدم ، بخواد منو توبیخ کنه
که اگه کسی هم بخواد توبیخ بشه خود کثیفشه که بخواد توبیخ بشه که همچین ذهنی رو برای من قرار داده که دلائل مسخره ای رو که بهم تحویل میده رو نتونم قبول کنم
باید من رو احمق تر خلق میکرد تا بتونم بپذیرم صحبت هاش رو
تصور کن من بگم خب آقای خدا دلیل ت چیه که تو خدایی؟؟؟؟
آقای خدا: دلیل من چیه؟؟؟ پووووووف مار رو اژدها کردم
من::n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی که من وجود دارم؟؟؟ پوووووووووف مرده رو برات زنده کردم
من: :n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی؟؟ پس کی این جهان رو تو شش روز خلق کرده؟
من: شش روزه خلق نشده بیشتر بوده :n29:
آقای خدا : قبول نداری؟؟؟ میندازمت جهنم بسوزی
من: :n29:

واقعا این خداست؟؟؟؟

اینقد تناقضات به وجود میاد اگر خدایی وجود داشته باشه
شما فقط تناقض وجود داشتنتون و علت نداشتنتون رو در نظر میگیرید
ولی تناقض های دیگه ای که در هستی وجود داره که همه نشون دهنده اینه که خالقی پشت این قضیه نیست !!! اقلا خالق هوشمندی نیست

سلام
باور بفرمائین اگر شما دوست عزیز یا هر فرد دیگه ای که راهی عاقلانه تر و منطقی تر ارائه بده که
منافع بلند مدتِ انسان رو بیشتر تضمین کنه , بنده درجا مریدش میشم و ازش پیروی میکنم تا آخر عمر
=======================================
اما اینکه میگین اگر قیامتی برپا شد میخواین مچ خدا رو بگیرین و محکومش کنین و بهش بگین اشتباه کردی و هوشمند نیستی و خلقت پر از عیب و ایراد هست و اینها , این با عقل و منافع بلندمدت جور درنمیاد .
شما متاسفانه خالق رو ساده گرفتین
یک نگاهی به عظمت خلقتش و پیچیدگیش و گوناگونیش بندازین , عظمتِ حجم علم و دانشهای موجود در جهان هستی رو تصور کنین که ما فقط مقدار بسیار بسیار اندکیش رو "کشف کرده ایم" مثل ریاضیات و فیزیک و شیمی , زمین شناسی , زیست شناسی , فلسفه , منطق , مدریت , الکترونیک , آیرودینامیک , آشپزی , خیاطی , بنائی , نجاری , آهنگری , شیشه گری , ریخته گری , فرش بافی , ریسندگی , بافندگی , کشاورزی , پزشکی , موسیقی , برق ,نقاشی , چاپ , معماری , تجارت , حمل و نقل و غیره و غیره

به حجم فوق العاده سنگین قوانینِ قدرتمندِ کنترل کننده ی جهان هستی و موجوداتش فکر کنین که ما جز اندکی از اندکش چیزی کشف نکرده ایم (قوانین ریاضی , فیزیک , شیمی و غیره)
خالق یک همچین سامانه ی عظیم و فوق فوق پیشرفته ای رو میشه به چالش کشید و محکوم کرد ؟؟؟
این خیال باطل و خوشخیالی و کور خوندن هست

===================================
ایده ی به چالش کشیدن خالقی با این همه قدرت و توانائی و عظمت , ایده خوبی نیست و منافع بلند مدتمون رو بدجوری به خطر میندازه
چون باعث میشه با خیالِ باطلِ "محکوم کردنش" زندگی کنیم و پرونده ی اعمالمون بدجوری به هم بریزه و دست آخر هم بفهمیم که راه اشتباهی رو انتخاب کردیم و اشتباهی خیال میکردیم که وقتی باهاش ملاقات میکنیم محکومش میکنیم و نمیتونه حساب کتاب پس بگیره ازمون و نمیتونه مجازاتمون کنه و خلاصه بیچاره میشیم میره

اگر ایده ی دیگه ای دارین که منافع بلندمدتِ انسان رو بیشتر از "راهِ درست"(الصراط المستقیم ) تامین و تضمین کنه ارائه اش بدین تا بررسیش کنیم . قول از بنده ی مخلص که فوراً مریدتون بشم اما این ایده که مطرح کردین باور بفرمائین کار نمیکنه و گندش درمیاد و دخلمون رو میاره اون هم در موضوعی که اصلاً شوخی بردار نیست و جای معذرت خواهی و درخواست امتحانِ دوباره رو هم نداره
ارادتمند

Mohammad Hosseyn
20-01-2017, 13:07
سلام
باور بفرمائین اگر شما دوست عزیز یا هر فرد دیگه ای که راهی عاقلانه تر و منطقی تر ارائه بده که
منافع بلند مدتِ انسان رو بیشتر تضمین کنه , بنده درجا مریدش میشم و ازش پیروی میکنم تا آخر عمر
=======================================
اما اینکه میگین اگر قیامتی برپا شد میخواین مچ خدا رو بگیرین و محکومش کنین و بهش بگین اشتباه کردی و هوشمند نیستی و خلقت پر از عیب و ایراد هست و اینها , این با عقل و منافع بلندمدت جور درنمیاد .
شما متاسفانه خالق رو ساده گرفتین
یک نگاهی به عظمت خلقتش و پیچیدگیش و گوناگونیش بندازین , عظمتِ حجم علم و دانشهای موجود در جهان هستی رو تصور کنین که ما فقط مقدار بسیار بسیار اندکیش رو "کشف کرده ایم" مثل ریاضیات و فیزیک و شیمی , زمین شناسی , زیست شناسی , فلسفه , منطق , مدریت , الکترونیک , آیرودینامیک , آشپزی , خیاطی , بنائی , نجاری , آهنگری , شیشه گری , ریخته گری , فرش بافی , ریسندگی , بافندگی , کشاورزی , پزشکی , موسیقی , برق ,نقاشی , چاپ , معماری , تجارت , حمل و نقل و غیره و غیره

به حجم فوق العاده سنگین قوانینِ قدرتمندِ کنترل کننده ی جهان هستی و موجوداتش فکر کنین که ما جز اندکی از اندکش چیزی کشف نکرده ایم (قوانین ریاضی , فیزیک , شیمی و غیره)
خالق یک همچین سامانه ی عظیم و فوق فوق پیشرفته ای رو میشه به چالش کشید و محکوم کرد ؟؟؟
این خیال باطل و خوشخیالی و کور خوندن هست

===================================
ایده ی به چالش کشیدن خالقی با این همه قدرت و توانائی و عظمت , ایده خوبی نیست و منافع بلند مدتمون رو بدجوری به خطر میندازه
چون باعث میشه با خیالِ باطلِ "محکوم کردنش" زندگی کنیم و پرونده ی اعمالمون بدجوری به هم بریزه و دست آخر هم بفهمیم که راه اشتباهی رو انتخاب کردیم و اشتباهی خیال میکردیم که وقتی باهاش ملاقات میکنیم محکومش میکنیم و نمیتونه حساب کتاب پس بگیره ازمون و نمیتونه مجازاتمون کنه و خلاصه بیچاره میشیم میره

اگر ایده ی دیگه ای دارین که منافع بلندمدتِ انسان رو بیشتر از "راهِ درست"(الصراط المستقیم ) تامین و تضمین کنه ارائه اش بدین تا بررسیش کنیم . قول از بنده ی مخلص که فوراً مریدتون بشم اما این ایده که مطرح کردین باور بفرمائین کار نمیکنه و گندش درمیاد و دخلمون رو میاره اون هم در موضوعی که اصلاً شوخی بردار نیست و جای معذرت خواهی و درخواست امتحانِ دوباره رو هم نداره
ارادتمند
هر کسی میتونه تو خیالاتش جهان رو به شیوه خاصی تصور کنه و بعد بر اساس اون بسنجه که نفع بلندمدتش چیه. مسئله نفع بلند مدت نیست که اونو هممون قبول داریم که باید بدنبال سعادت باشیم و خیلی از اندیشمندا هم اومدن راجع به اینکه سعادت چیه صحبت کردن.
مسئله اینه که شما چطور به جهان نگاه میکنید. فرض بفرمائید من جای خدا و شیطان رو عوض کنم و بگم در واقع شیطان جهان رو خلق کرده و خدا هم بخاطر خوبی هاش از درگاه شیطان رونده شده و قسم خورده که انسان رو به خوبی دعوت کنه. قاعده هم اینه که هرکی بد باشه اون جهان میره بهشت هرکی خوب باشه حرف خدارو گوش کنه میره تو آتش!
با این تصور نفع بلند مدت انسان ها در بد بودن و خبیث بودنه.

جوابی که هر انسان منطقی به من میده اینه که این نگاه به دنیا یک توهمه و نمیشه سعادت بشر رو به یک توهم گره زد! این سعادت شرطی تعریف میشه. اگر A آنگاه B. اگر جهان خالقی عقوبت گر داشته باشه آنگاه باید به فرمانش گوش داد تا سعادتمند شد. اگر A توهم باشه Bهم توهمه!

دوستمون در پست قبل در یک دیالوگ ساده سعی کرد نشون بده چرا باور به چنین خدایی یک توهمه. دیگه هر کسی میتونه با تفکر بپذیره این رو یا نپذیره و سعادت زندگیشو تعریف کنه. واقعا نیازی هم نیست اینجا بیایم استدلال کنیم چون قبل از ما خیلی ها اینکارو کردن. مثلا کتاب توهم خدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])داوکینز رو بخونید. یاکتاب خدا بزرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نیست هیچنز یا کتاب ادله خدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گریلینگ حاوی استدلال های کافی هستن از نظر من.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

MOHAMMAD_ASEMOONI
20-01-2017, 15:58
هر کسی میتونه تو خیالاتش جهان رو به شیوه خاصی تصور کنه و بعد بر اساس اون بسنجه که نفع بلندمدتش چیه. مسئله نفع بلند مدت نیست که اونو هممون قبول داریم که باید بدنبال سعادت باشیم و خیلی از اندیشمندا هم اومدن راجع به اینکه سعادت چیه صحبت کردن.
مسئله اینه که شما چطور به جهان نگاه میکنید. فرض بفرمائید من جای خدا و شیطان رو عوض کنم و بگم در واقع شیطان جهان رو خلق کرده و خدا هم بخاطر خوبی هاش از درگاه شیطان رونده شده و قسم خورده که انسان رو به خوبی دعوت کنه. قاعده هم اینه که هرکی بد باشه اون جهان میره بهشت هرکی خوب باشه حرف خدارو گوش کنه میره تو آتش!
با این تصور نفع بلند مدت انسان ها در بد بودن و خبیث بودنه.

جوابی که هر انسان منطقی به من میده اینه که این نگاه به دنیا یک توهمه و نمیشه سعادت بشر رو به یک توهم گره زد! این سعادت شرطی تعریف میشه. اگر A آنگاه B. اگر جهان خالقی عقوبت گر داشته باشه آنگاه باید به فرمانش گوش داد تا سعادتمند شد. اگر A توهم باشه Bهم توهمه!

دوستمون در پست قبل در یک دیالوگ ساده سعی کرد نشون بده چرا باور به چنین خدایی یک توهمه. دیگه هر کسی میتونه با تفکر بپذیره این رو یا نپذیره و سعادت زندگیشو تعریف کنه. واقعا نیازی هم نیست اینجا بیایم استدلال کنیم چون قبل از ما خیلی ها اینکارو کردن. مثلا کتاب توهم خدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])داوکینز رو بخونید. یاکتاب خدا بزرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نیست هیچنز یا کتاب ادله خدا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گریلینگ حاوی استدلال های کافی هستن از نظر من.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

سلام
تشکر از پاسختون
پایان و عاقبتِ اون نویسندگانی که اسم کتابهاشون رو نوشتین رو هم خواهیم دید . عجله نکنین . هنوز کار تمام شده تا معلوم بشه کی راست میگفته , حق با کی بوده , کی عاقلتر بوده و درست انتخاب کرده .
چهره های نویسندگانِ اون کتابها و مریدانشون دیدنی و غم انگیز هست اگر که مرگ پایان نباشه
چون اگر مرگ پایان نباشه و برانگیخته بشیم پس دیگه یقین داشته باشین همه ی چیزهایی که هشدارِ رخ دادنش به انسان داده شده رخ خواهد داد
=======================================
وجودِ وسوسه کننده ای که میگن اسمش شیطان هست رو با تمام وجود حس کردم , وسوسه هاش رو , تذفندهاش رو , وعده هاش پوچ و توخالیش رو حس کردم .
مثالِ جابجا کردنش با خالق , مالک و فرمانروای مطلق آسمانها رو زمین حتی در خیال هم کاری به دور از عقل و منطق و عدل و انصاف هست
چرا از خالق یکتا بدتون میاد ؟!!
خالق گلها , خالق پرنده ها , خالق عشق , خالق مهربانی , خالق کودکان نازنین , خالق یک جهان پر از زیبایی . چرا ازش بدتون میاد ؟

چون سختی میکشین ؟ چون آرزوهاتون برآورده نشده ؟ چون به عشقتون نرسیدین ؟ چون مال و متال فراوان ندارین ؟ چون گرسنگی و تشنگی و درد و بیماری و سرما و گرما آفریده ؟
برید تمام آسمانها و زمان رو بگردین , همه ی کتابهائی رو که گفته میشه کلام خالق یکتا هست رو بگردین
خدا هرگز , هیچوقت , هیچ جا , به هیـــــــــــــچ کسی قول نداده که اگر ایمان بیاره به وجودش و صفاتش و آزمون بودنِ زندگی دنیا و رخ دادن روز حساب , در این دنیا راحت و خوش و سرمست و غرق در لذت زندگی خواهد کرد و همه ی آرزوهاش برآورده میشه و هیییییچ مشکلی براش پیش نمیاد و اگر هم پیش بیاد راحت و آسون حل میشه



خدا برعکس این رو قول داده !!!"
گفته هر کسی ادعای بیشتری به ایمان و مطیع بودن از من داشته باشه امتحانش سخت تر خواهد بود و وسوسه های دنیای اطرافش بیشتر و بزرگتر خواهد بود تا صداقتِ ادعاش رو ثابت کنه
همونطور که ما انسانها هم کسانی رو که ادعا کنند هوششون زیاده , زور بازوشون زیاده , قدرت تحمل و استقامتشون زیاده رو با سختیها و چالشها و مشکلات و موانع و فشارها و ضربه ها امتحان میکنیم تا ادعای مُدعیان رو محک بزنیم و بهترین ها و بهترینِ بهترینها مشخص بشند
=========================================
مشکل عده ی زیادی از مردم اینه که وقت و انرژی کافی صرف نمیکنند برای جمع آوری اطلاعات و دلیلها و علامتها و نشانه ها
مشکلشون اینه که دلِ نرم حق پذیر ندارند و با حق و حقیقت لجبازی میکنند و جَدَل میکنند
وگرنه اگر با بی طرفی و منصفانه و عاقلانه و دلی نرم و حق پذیر دنبال جمع آوری اطلاعات و مدارک و دلائل و شواهد برند و بیاندیشند و حق و حقیقت و انصاف و عدالت و منافع بلند مدتشون ملاک و معیارشون باشه راهِ صحیح اعتقادیشون رو پیدا میکنند حتی اگر فقیرترین و بیمارترین و بیسوادترین انسان باشند


=======================================
مشکل عده ای از انسانها این هم هست که قوانین دنیا رو درست درک نمیکنند چون براش وقت و اترژی کافی صرف نمیکنند
مثال:
شما رونالدو و مسی و پِله و چند بازیکن درجه یک دیگر فوتبال و بستکتبال و کشتی و تنیس و غیره رو درنظر بگیرین
همه ی اونها دارای قدرت بدنی بسیار بالا و استقامت زیاد , هوش سرشار و مهارت بسیار زیاد هستند
اما تصور کنین هیچکدومشون هیــــــــــــــچ چیزی از قوانین فوتبال و بسکتبال و کشتی و تنیس ندونند
حالا جنابِ رونالدوی باهوش و ماهر و سریع و چابکِ قدرتمند رو با این وضع بفرستین توی زمین فوتبال
یک دقیقه نمیشه که اخراج میشه از زمین چون تلاشش و اهدافش و زحمتهاش و انرژی صرف کردنهاش طبق قوانین و مقررات نیست
همه از داورها و مربیها گرفته تا مردم عادی بهش میگن از طبق قوانین کار نکنی در زمینِ فوتبال پس مهارتها و قدرتها و استقامتت به هیچ دردی نمیخوره و باعث شکست خودت و تیمت میشی .

========================================
عده ای از مردم هم همینطورند . هوش سرشار دارند , قدرت بدنی زباد دارند , مدرک تحصیلی بالا دارند , پست و مقام بالایی دارند , شهرت زیاد دارند , اعتبار زیاد دارند بین عده ای از مردم اما قوانین و مقرراتِ زندگی در آزمونِ دنیا رو بلد نیستند و خودشون و پیروانشون رو به سمت هلاکت و شکستِ در امتحان هدایت میکنند
مثل بسیاری از دانشمتدان و محققان و نویسندگان و نظریه پردازان و که عاقلانه ترین و مهمترین اصل رو فراموش کرده اند (منافع بلند مدت بسیار بسیار مهمتر هست از منافع کوتاه مدت )
اگر این اصل مهم و حیاتی رو در نظر میگرفتند به مردمی که دنبالشون راه افتاده اند میگفتند:
باید از "حسابِ احتمالات" استفاده کنیم و دلیلها و مدرکها رو هم منصفانه و بیطرفانه جمع آوری کنیم و آنگاه با درنظر گرفتن منافع بلندمدتِ خودمون راهِ اعتقادیمون و نحوه ی زندگی کردنمون در دنیا رو مشخص کنیم
پس ای مردم طبق این اصل و مدارک و شواهد موجود , وجود خالق رو پذیرفتیم , 4 صفتِ اصلیش رو پذیرفتیم (یگانگی , دانش مطلق , قدرت مطلق , عدالت مطلق) , آزمون بودنِ زندگی دنیا رو پذیرفتیم , رخ دادن قیامت و روز حساب رو پذیرفتیم , ضرورت اطاعت از دستورالعملها و مقرراتی که منافع بلندمدتمان رو تامین و تضمین میکنه پذیرفتیم , دوری از افکار و سخنان و اعمال بد رو در حد توان و توانائی پذیرفتیم , انجام کارهای خوب در حد قدرت و توان رو پذیرفتیم , ثابت قدم بودن در این راه تا لحظه ی آخر زندگی رو هم پذیرفتیم
همه ی اینها رو پذیرفتیم چون راهی بهتر از این که منافع بلندمدتمون رو تضمین کنه وجود نداره .

========================================
راهِ صحیح فقط یکیست و اون همون راه پذیرفتن حق و دنبال کردن حق هست
هر کسی قبول نداره , آزاده هر مسیر اعتقادیِ دیگری رو که خواست انتخاب کنه و از هر کسی که خواست پیروی کنه حتی از شیطان
در انتخابش آزاده , مسئولیت و عواقب انتخابش هم با خودشه

Mr.World.Wide
22-01-2017, 00:38
سلام
تشکر از پاسختون
پایان و عاقبتِ اون نویسندگانی که اسم کتابهاشون رو نوشتین رو هم خواهیم دید . عجله نکنین . هنوز کار تمام شده تا معلوم بشه کی راست میگفته , حق با کی بوده , کی عاقلتر بوده و درست انتخاب کرده .
چهره های نویسندگانِ اون کتابها و مریدانشون دیدنی و غم انگیز هست اگر که مرگ پایان نباشه
چون اگر مرگ پایان نباشه و برانگیخته بشیم پس دیگه یقین داشته باشین همه ی چیزهایی که هشدارِ رخ دادنش به انسان داده شده رخ خواهد داد
=======================================
وجودِ وسوسه کننده ای که میگن اسمش شیطان هست رو با تمام وجود حس کردم , وسوسه هاش رو , تذفندهاش رو , وعده هاش پوچ و توخالیش رو حس کردم .
مثالِ جابجا کردنش با خالق , مالک و فرمانروای مطلق آسمانها رو زمین حتی در خیال هم کاری به دور از عقل و منطق و عدل و انصاف هست
چرا از خالق یکتا بدتون میاد ؟!!
خالق گلها , خالق پرنده ها , خالق عشق , خالق مهربانی , خالق کودکان نازنین , خالق یک جهان پر از زیبایی . چرا ازش بدتون میاد ؟

چون سختی میکشین ؟ چون آرزوهاتون برآورده نشده ؟ چون به عشقتون نرسیدین ؟ چون مال و متال فراوان ندارین ؟ چون گرسنگی و تشنگی و درد و بیماری و سرما و گرما آفریده ؟
برید تمام آسمانها و زمان رو بگردین , همه ی کتابهائی رو که گفته میشه کلام خالق یکتا هست رو بگردین
خدا هرگز , هیچوقت , هیچ جا , به هیـــــــــــــچ کسی قول نداده که اگر ایمان بیاره به وجودش و صفاتش و آزمون بودنِ زندگی دنیا و رخ دادن روز حساب , در این دنیا راحت و خوش و سرمست و غرق در لذت زندگی خواهد کرد و همه ی آرزوهاش برآورده میشه و هیییییچ مشکلی براش پیش نمیاد و اگر هم پیش بیاد راحت و آسون حل میشه



خدا برعکس این رو قول داده !!!"
گفته هر کسی ادعای بیشتری به ایمان و مطیع بودن از من داشته باشه امتحانش سخت تر خواهد بود و وسوسه های دنیای اطرافش بیشتر و بزرگتر خواهد بود تا صداقتِ ادعاش رو ثابت کنه
همونطور که ما انسانها هم کسانی رو که ادعا کنند هوششون زیاده , زور بازوشون زیاده , قدرت تحمل و استقامتشون زیاده رو با سختیها و چالشها و مشکلات و موانع و فشارها و ضربه ها امتحان میکنیم تا ادعای مُدعیان رو محک بزنیم و بهترین ها و بهترینِ بهترینها مشخص بشند
=========================================
مشکل عده ی زیادی از مردم اینه که وقت و انرژی کافی صرف نمیکنند برای جمع آوری اطلاعات و دلیلها و علامتها و نشانه ها
مشکلشون اینه که دلِ نرم حق پذیر ندارند و با حق و حقیقت لجبازی میکنند و جَدَل میکنند
وگرنه اگر با بی طرفی و منصفانه و عاقلانه و دلی نرم و حق پذیر دنبال جمع آوری اطلاعات و مدارک و دلائل و شواهد برند و بیاندیشند و حق و حقیقت و انصاف و عدالت و منافع بلند مدتشون ملاک و معیارشون باشه راهِ صحیح اعتقادیشون رو پیدا میکنند حتی اگر فقیرترین و بیمارترین و بیسوادترین انسان باشند


=======================================
مشکل عده ای از انسانها این هم هست که قوانین دنیا رو درست درک نمیکنند چون براش وقت و اترژی کافی صرف نمیکنند
مثال:
شما رونالدو و مسی و پِله و چند بازیکن درجه یک دیگر فوتبال و بستکتبال و کشتی و تنیس و غیره رو درنظر بگیرین
همه ی اونها دارای قدرت بدنی بسیار بالا و استقامت زیاد , هوش سرشار و مهارت بسیار زیاد هستند
اما تصور کنین هیچکدومشون هیــــــــــــــچ چیزی از قوانین فوتبال و بسکتبال و کشتی و تنیس ندونند
حالا جنابِ رونالدوی باهوش و ماهر و سریع و چابکِ قدرتمند رو با این وضع بفرستین توی زمین فوتبال
یک دقیقه نمیشه که اخراج میشه از زمین چون تلاشش و اهدافش و زحمتهاش و انرژی صرف کردنهاش طبق قوانین و مقررات نیست
همه از داورها و مربیها گرفته تا مردم عادی بهش میگن از طبق قوانین کار نکنی در زمینِ فوتبال پس مهارتها و قدرتها و استقامتت به هیچ دردی نمیخوره و باعث شکست خودت و تیمت میشی .

========================================
عده ای از مردم هم همینطورند . هوش سرشار دارند , قدرت بدنی زباد دارند , مدرک تحصیلی بالا دارند , پست و مقام بالایی دارند , شهرت زیاد دارند , اعتبار زیاد دارند بین عده ای از مردم اما قوانین و مقرراتِ زندگی در آزمونِ دنیا رو بلد نیستند و خودشون و پیروانشون رو به سمت هلاکت و شکستِ در امتحان هدایت میکنند
مثل بسیاری از دانشمتدان و محققان و نویسندگان و نظریه پردازان و که عاقلانه ترین و مهمترین اصل رو فراموش کرده اند (منافع بلند مدت بسیار بسیار مهمتر هست از منافع کوتاه مدت )
اگر این اصل مهم و حیاتی رو در نظر میگرفتند به مردمی که دنبالشون راه افتاده اند میگفتند:
باید از "حسابِ احتمالات" استفاده کنیم و دلیلها و مدرکها رو هم منصفانه و بیطرفانه جمع آوری کنیم و آنگاه با درنظر گرفتن منافع بلندمدتِ خودمون راهِ اعتقادیمون و نحوه ی زندگی کردنمون در دنیا رو مشخص کنیم
پس ای مردم طبق این اصل و مدارک و شواهد موجود , وجود خالق رو پذیرفتیم , 4 صفتِ اصلیش رو پذیرفتیم (یگانگی , دانش مطلق , قدرت مطلق , عدالت مطلق) , آزمون بودنِ زندگی دنیا رو پذیرفتیم , رخ دادن قیامت و روز حساب رو پذیرفتیم , ضرورت اطاعت از دستورالعملها و مقرراتی که منافع بلندمدتمان رو تامین و تضمین میکنه پذیرفتیم , دوری از افکار و سخنان و اعمال بد رو در حد توان و توانائی پذیرفتیم , انجام کارهای خوب در حد قدرت و توان رو پذیرفتیم , ثابت قدم بودن در این راه تا لحظه ی آخر زندگی رو هم پذیرفتیم
همه ی اینها رو پذیرفتیم چون راهی بهتر از این که منافع بلندمدتمون رو تضمین کنه وجود نداره .

========================================
راهِ صحیح فقط یکیست و اون همون راه پذیرفتن حق و دنبال کردن حق هست
هر کسی قبول نداره , آزاده هر مسیر اعتقادیِ دیگری رو که خواست انتخاب کنه و از هر کسی که خواست پیروی کنه حتی از شیطان
در انتخابش آزاده , مسئولیت و عواقب انتخابش هم با خودشه

اخر همه این صحبت های کلیشه ای یه سوال بپرسم
چه نفعی برای خدا داره پذیرفتن حق از سمت انسان ها؟
چیزی که حق باشه با پذیرفتن یا نپذیرفتن من تاثیری در اون نداره
فرض کن انسانی خوب زندگی کنه و به همنوعاش خدمت کنه
چون خدا رو نپذیرفته پس باید بره بسوزه؟
این پذیرفتن خدا چه خاصیتی داره؟
اصلا فرض کن دنیای دیگه ای هم باشه
چرا این دنیا باید آزمایش باشه که بعد وارد یه فاز جایزه دادن یا انتقام گرفتن بشه؟
چجور حقیقتی هست که نمیتونه خودش رو اثبات کنه
عقل سالم میگه هروقت در استدلال به درستی و حقانیت مطلبی رشوه و تهدید بود ، اون مطلب نه درسته نه حقانیتی داره
این که من خدا رو قبول داشته باشم یا نه ، توی وجود خدا به فرض وجود داشتنش تاثیری نمیذاره
چرا باید کسی که قبولش نداره رو عذاب کنه؟
خودش میگه این دنیا محل گذره محل آزمایشه و ما فقط راه خیر و بد رو بهش نشون میدیدم خواست قبول کنه خواست قبول نکنه
همین حرف تناقض داره با همه قوانین سخت گیرانه ش
این که مجازات کسی که تو خانواده مسلمان به دنیا اومده ولی بعدا به این نتیجه رسیده که عمری سر کار بوده ، مرگه این یعنی چی؟
این که پیامبری بفرسته و اون با زور شمشیر به همه کشورها حمله کنه که چی شده؟ همه رو به زور بخواد زیر یه پرچم جمع کنه؟
چرا از اول این آزادی رو داد به بشر برای پذیرش مثلا طاغوت به قول خودش؟
اگر قراره به زور شمشیر کسی خوب بشه خب چرا از اول جوری ذهن رو خلق نکرد که فقط خودش رو بپذیره و از شیطان متنفر باشه؟؟
مگه نمیگی این دنیا محل آزمون و امتحانه
پس چرا با شمشیر گردن مخالفین خودش رو میزنه؟
نگید این کار داعشه و ربطی به اسلام نداره

واقعا این دین و این خدای شما سرشار از تناقضه
هیچ چیزش منطقی نیست
استدلال رو شما توجه کن سوره بقره:
نمرود میگه من خدام میگه اگه خدایی پس بیا کاری کن که خورشید از غرب طلوع کنه
و بعد خودش میاد و خودش رو تحسین میکنه و میگه نمرود در برابر این استدلال کاملا خاموش شد و حرفی برای گفتن نداشت و شروع میکنه به فخر فروشی
واقعا کسی نبود تو اون مجلس و بگه خب تو خودت خدایی بی زحمت کاری کن خورشید از غرب طلوع کنه
استدلال ها رو تو سوره واقعه در نظر بگیر
میگه قبول ندارید من خدام؟؟؟
به این آبی که میاشامید توجه کنید چه کسی اون رو اینطور گوارا قرار داده
اگر میخواستیم اون رو تلخ و غیر قابل خوردن قرار میدادیم
خب این یعنی چی؟؟؟
تو آب رو که نیاز اساسی مثلا مخلوقاتت هست رو تلخ و غیر قابل خوردن قرار بدی؟ که چی بشه؟؟ خب اون چیزی که خلق کردی چی باید بخوره؟ این منت گذاشتن داره؟
این شکر کردن داره؟؟ خدا رو شکر کنیم که به ما اب گوارا داده؟ خدا رو شکر کنیم که به ما مقعد داده برای ریدن؟؟؟؟ چون دقیقا تو دعای موقع دستشویی یکی ش همینه!!!!
اصلا شما یه توجه به این قضایا بکن و این حرف ها
هیچ چیزیش منطقی نیست
این حرف ، حرف یک آدم عاقل نیست!!!
اصلا جمله رو توجه کن
یعنی برای خودش متصور هست که اگر میخواستیم آب رو برای شما غیر قابل خوردن قرار میدادیم!!!!
واقعا من هربار که این رو میخونم کلی تو فکر میرم
که یکی بیاد بگه من خدام و عاقل و حکیم و دانای مطلق هستم و همچین حرفی رو بزنه
اگر میخواستیم برای تو سوراخ مقعد قرار نمیدادیم تا تو از کثافت بترکی
خب فرض کن از کثافت ترکیدیم !!! این ضعف من رو میرسونه؟ یا ضعف خالق من رو؟؟؟
چجور میتونه همچین چیزی رو تصور کنه؟؟؟؟
برا همین چیزهاست که میگم این خدای شما واقعا خدا نیست
یک انسان عقده ایه
شما ول معطلید جماعت
ول معطلید
همچین موجودی با همچین تفکراتی خدا نیست نمیتونه خدا اینقد احمق باشه

ali.1963
22-01-2017, 20:10
دقیقا چه مشکلی داری؟
پول نداری؟
بیکار و بلاتکلیفی؟
شکست عشقی خوردی؟
با خانواده مشکل داری؟
دقیقا مشکلت رو بگو شاید بتونیم بهت کمک کنیم

MOHAMMAD_ASEMOONI
22-01-2017, 23:53
اخر همه این صحبت های کلیشه ای یه سوال بپرسم
چه نفعی برای خدا داره پذیرفتن حق از سمت انسان ها؟
چیزی که حق باشه با پذیرفتن یا نپذیرفتن من تاثیری در اون نداره
فرض کن انسانی خوب زندگی کنه و به همنوعاش خدمت کنه
چون خدا رو نپذیرفته پس باید بره بسوزه؟
این پذیرفتن خدا چه خاصیتی داره؟
اصلا فرض کن دنیای دیگه ای هم باشه
چرا این دنیا باید آزمایش باشه که بعد وارد یه فاز جایزه دادن یا انتقام گرفتن بشه؟
چجور حقیقتی هست که نمیتونه خودش رو اثبات کنه
عقل سالم میگه هروقت در استدلال به درستی و حقانیت مطلبی رشوه و تهدید بود ، اون مطلب نه درسته نه حقانیتی داره
این که من خدا رو قبول داشته باشم یا نه ، توی وجود خدا به فرض وجود داشتنش تاثیری نمیذاره
چرا باید کسی که قبولش نداره رو عذاب کنه؟
خودش میگه این دنیا محل گذره محل آزمایشه و ما فقط راه خیر و بد رو بهش نشون میدیدم خواست قبول کنه خواست قبول نکنه
همین حرف تناقض داره با همه قوانین سخت گیرانه ش
این که مجازات کسی که تو خانواده مسلمان به دنیا اومده ولی بعدا به این نتیجه رسیده که عمری سر کار بوده ، مرگه این یعنی چی؟
این که پیامبری بفرسته و اون با زور شمشیر به همه کشورها حمله کنه که چی شده؟ همه رو به زور بخواد زیر یه پرچم جمع کنه؟
چرا از اول این آزادی رو داد به بشر برای پذیرش مثلا طاغوت به قول خودش؟
اگر قراره به زور شمشیر کسی خوب بشه خب چرا از اول جوری ذهن رو خلق نکرد که فقط خودش رو بپذیره و از شیطان متنفر باشه؟؟
مگه نمیگی این دنیا محل آزمون و امتحانه
پس چرا با شمشیر گردن مخالفین خودش رو میزنه؟
نگید این کار داعشه و ربطی به اسلام نداره

واقعا این دین و این خدای شما سرشار از تناقضه
هیچ چیزش منطقی نیست
استدلال رو شما توجه کن سوره بقره:
نمرود میگه من خدام میگه اگه خدایی پس بیا کاری کن که خورشید از غرب طلوع کنه
و بعد خودش میاد و خودش رو تحسین میکنه و میگه نمرود در برابر این استدلال کاملا خاموش شد و حرفی برای گفتن نداشت و شروع میکنه به فخر فروشی
واقعا کسی نبود تو اون مجلس و بگه خب تو خودت خدایی بی زحمت کاری کن خورشید از غرب طلوع کنه
استدلال ها رو تو سوره واقعه در نظر بگیر
میگه قبول ندارید من خدام؟؟؟
به این آبی که میاشامید توجه کنید چه کسی اون رو اینطور گوارا قرار داده
اگر میخواستیم اون رو تلخ و غیر قابل خوردن قرار میدادیم
خب این یعنی چی؟؟؟
تو آب رو که نیاز اساسی مثلا مخلوقاتت هست رو تلخ و غیر قابل خوردن قرار بدی؟ که چی بشه؟؟ خب اون چیزی که خلق کردی چی باید بخوره؟ این منت گذاشتن داره؟
این شکر کردن داره؟؟ خدا رو شکر کنیم که به ما اب گوارا داده؟ خدا رو شکر کنیم که به ما مقعد داده برای ریدن؟؟؟؟ چون دقیقا تو دعای موقع دستشویی یکی ش همینه!!!!
اصلا شما یه توجه به این قضایا بکن و این حرف ها
هیچ چیزیش منطقی نیست
این حرف ، حرف یک آدم عاقل نیست!!!
اصلا جمله رو توجه کن
یعنی برای خودش متصور هست که اگر میخواستیم آب رو برای شما غیر قابل خوردن قرار میدادیم!!!!
واقعا من هربار که این رو میخونم کلی تو فکر میرم
که یکی بیاد بگه من خدام و عاقل و حکیم و دانای مطلق هستم و همچین حرفی رو بزنه
اگر میخواستیم برای تو سوراخ مقعد قرار نمیدادیم تا تو از کثافت بترکی
خب فرض کن از کثافت ترکیدیم !!! این ضعف من رو میرسونه؟ یا ضعف خالق من رو؟؟؟
چجور میتونه همچین چیزی رو تصور کنه؟؟؟؟
برا همین چیزهاست که میگم این خدای شما واقعا خدا نیست
یک انسان عقده ایه
شما ول معطلید جماعت
ول معطلید
همچین موجودی با همچین تفکراتی خدا نیست نمیتونه خدا اینقد احمق باشه
سلام
وقتی مشخص میشه یک نفر سرطان داره , چند حل و حرف کلیشه ای بهش ارائه میدن
جراحی , پرتو درمانی شیمی درمانی

آیا کلیشه ای بودن حرفشون دلیل بر غلط بودنشه ؟
همه چیز استاندارد و قوانین و مقررات معینی داره . رانندگی خوانندگی خیاطی , معماری , خلبانی , قضاوت , آهنگری , زندگی در دنیا و غیره و غیره

========================================
سوالهای اینچنینی فراوونه
خدا چه شکلیه ؟ یعنی چی از ازل بوده ؟
اگه بی نیازه پس چه نیازی داره مخلوقات خلق کنه ؟
آیا میتونه یه سنگ بسازه که نتونه بلندش کنه ؟ اگه نمیتونه بسازه پس قادر مطلق نیست , اگر میتونه بسازه باز هم قادر مطلق نیست
چرا پنهان شده ؟ چرا نمیذاره همه ببیننش ؟
و دهها سوال دیگه
اگر فکر میکنین با این سوالها و سوالات مشابه مچش رو گرفتین و محکومش کردین و حربفتون نمیشه پس بچسبید به همین سوالها و دلخوش باشین و برید هر طور دوست دارین زندگی کنین تا ببینیم پایانتون چطور خواهد بود اگر که قیامتی در کار باشه
شما مسئله رو شوخی و کم اهمیت گرفتین وگرنه صد سال ریسکِ به این بزرگی رو انجام نمیدادین که منافع بلند مدتتون رو فدای 80 سال زندگی در دنیا کنین که فقط 2 هفته اش لذتِ خالص هست یا حداکثر یک ماهش و بقیه اش خواب و کار و زحمت و ترس و نگرانی و غم و اندوه و الافی و درد و مرض و غیره و غیره هست

============== == ============================

اگر کسی یقین داره خالقی در کار نیست و قیامتی وجود نداره و مرگ پایان هست , یه همچین آدمی باید عقیده اش این باشه که فوق العاده احمقه اگر خودکشی نکنه چون دهها سال عذاب و درد ورنج و نگرانی برای چی ؟؟؟!!! برای دو هفته لذت ؟؟؟!!!!
اصلاً ارزش نداره . همین الان مردن که سودمندتر هست
=========================================
حرف آخر :
از عقل و انصاف کمک بگیرین , منافع بلند مدتتون رو در نظر بگیرین و مدارک جمع کنین برای وجود خالق یا وجود نداشتنش
وجود این سامانه ی فوق العاده عظیم و فوق فوق پیشرفته جهان هستی , وجود مرگ , نبودِ راه فرار از مرگ , زندگی روزمره که چیزی نیست جز فرصتهای خوب و بد , وجود علم و دانشها که انسان فقط اونها رو کشف میکنه
وجود اختراعاتِ بشری که چیزی نیست جز ترکیبِ اکتشافات !!!
وجود ملیاردها چیز که نمیتونه تصادفی به وجود بیاد مثل وجود مونث و مذکر ( نر و ماده ) .
وجود چیزهائی که وجوغ داره اما با حواسمون قابل حس نیست و فقط از آثارشون پی به وجودشون بردیم
وجود میلیونها میلیون سیستم فوق پیشرفته در بدن جانداران و جهان هستی که بر اساس قوانین ریاضیات و فیزیک و شیمی کار میکنه

================================================

گفتگو در مورد این مسائل باید از ریشه ی اختلاف شروع بشه وگرنه بیهوده تر از مشت به سندان کوبیدنه
مدرکها رو بررسی کنین و با عقل و انصاف و دل نرم و حق پذیر و به دور از لجباری و تکبر بباندیشید:
جهان هستی خالق داره یا نه ؟
این اولین قدم در تعیین مسیر اعتقادی و سرچشمه پندار و گفتار و کردار هر انسان هست
تعیین کننده اولویتهاش و ارزشهاش و خط قرمزهاش و آرزوهاش و خوب و بدهاش و خیر و شرهاش و ظالمانه و عادلانه هاش و غیره و غیره هست

کسانی که میگن عقل و انصاف و وجدان و دل نرم حق پذیر رو به کار گرفتیم و منافع بلندمدتمون رو هم در نظر گرفتیم و به این نتیجه رسیدم که جهان خالق نداره دیگه چیزی برای گفتگو با او باقی نمانده . کار تمامه .
فقط بهش میگیم :
حالا باید صبر کنین تا مرگمون فرا برسه تا بعد از مرگ معلوم بشه کی اشتباه انتخاب کرده , برنده شده کی بازنده .
==========================================
ایراد به خلقت خالق به علت علم و دانش کم هست
اونی که این سامانه ی بسیار عظیم رو آفریده نمیتونسته کاری کنه که دندان انسان هم مثل دندان بعضی جانوران دائماً قابل رویش و جایگزینی باشه ؟
نمیتونسته انسان رو بدون بیماری خلق کنه ؟
مشکلات برای اینه که این یک آزمونه
انسان رو با مشکلات و ضعفهاش و قوتهاش
==================================
ما معطلیم ؟
گفته هاتون رو پراکندید و مسئولیتش به گردنتون افتاد دیگه
بعد از مرگمون اگر قیامتی رخ داد عکس العملتون رو خواهیم دید
زرنگ اونه که دستِ آخِر میخنده
===================================
بنده که سهله , اونی هم که برترین مسنجر و پبام رسانِ خالق بود , خالق به او میفرماید:
هدایت مردم با تو نیست
تو فقط پیام رسان و هشدار دهنده و بشارت دهنده ای
پیام رسانی با تو , حسابرسی با ما
غمگین نشو از سخنان منکران . همگیشان رو جمع میکنیم و به حساب همه خواهیم رسید . فقط صبر کن چون دیگر مسنجرها تا پایانِ کار فرا برسه

========================================
کسی که دیوانه نیست و اطلاعاتی در بین مردم منتشر میکنه که منافع بلندمدتشون رو به خطر میندازه پس یا دوست نادان هست یا دشمن دانا و علتِ سومی نداره

fmotalleb
23-01-2017, 19:37
سلام

فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


ممنون
اگه از ارتفاع 40 متری با یه نفر دیگه که اونم از زندگیش سیر شده (یکی مثل من) دعوا بیفتی بعد یکیتون بیفته پایین یکیتون همونجا میمیره یکی دیگه هم اعدام میشه

فرستاده شده از SM-J700Fِ من با Tapatalk

fmotalleb
23-01-2017, 19:41
خب احتمال نمیدید که مثلا فرض کنیم خدایی هم وجود داشته باشه
خدایی که یک آدم باهوش در نظر میتونه داشته باشه با خدایی که یه مذهبی اون رو در نظر میگیره خیلی تفاوت داره
خدای مذهبی ها خدا نیست
نمیتونه خدا باشه
خدای انتقام گیرنده
عه؟؟منو قبول نداشتی؟ پس برو جهنم بسوز
یعنی خدای مذهبی ها خیلی تفکرات انسانی داره
مثل یک انسان عقده ای فکر میکنه

ولی فرض کنیم خدایی هم باشه قطعا خدای مسخره ادیان و مذهبی ها نیست که برای مسئله ای که من به نتیجه رسیدم ، بخواد منو توبیخ کنه
که اگه کسی هم بخواد توبیخ بشه خود کثیفشه که بخواد توبیخ بشه که همچین ذهنی رو برای من قرار داده که دلائل مسخره ای رو که بهم تحویل میده رو نتونم قبول کنم
باید من رو احمق تر خلق میکرد تا بتونم بپذیرم صحبت هاش رو
تصور کن من بگم خب آقای خدا دلیل ت چیه که تو خدایی؟؟؟؟
آقای خدا: دلیل من چیه؟؟؟ پووووووف مار رو اژدها کردم
من::n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی که من وجود دارم؟؟؟ پوووووووووف مرده رو برات زنده کردم
من: :n29:
آقای خدا: بازم قانع نشدی؟؟ پس کی این جهان رو تو شش روز خلق کرده؟
من: شش روزه خلق نشده بیشتر بوده :n29:
آقای خدا : قبول نداری؟؟؟ میندازمت جهنم بسوزی
من: :n29:

واقعا این خداست؟؟؟؟

اینقد تناقضات به وجود میاد اگر خدایی وجود داشته باشه
شما فقط تناقض وجود داشتنتون و علت نداشتنتون رو در نظر میگیرید
ولی تناقض های دیگه ای که در هستی وجود داره که همه نشون دهنده اینه که خالقی پشت این قضیه نیست !!! اقلا خالق هوشمندی نیست
اقا اینقد بحث نکنین سر این که خدا کیست به این بیندیش که اگه انسان اختیار داشت پس خدا حق عذاب نداشت از کجا معلوم شاید قوم لوط یا هود یا هر قوم دیگه ای که عذاب داده شدن یه شبه پیغمبر میشدن خدا حق نداشت جونشونو بگیره.

فرستاده شده از SM-J700Fِ من با Tapatalk

siava5h
23-01-2017, 19:51
سلام
وقتی مشخص میشه یک نفر سرطان داره , چند حل و حرف کلیشه ای بهش ارائه میدن
جراحی , پرتو درمانی شیمی درمانی

آیا کلیشه ای بودن حرفشون دلیل بر غلط بودنشه ؟
همه چیز استاندارد و قوانین و مقررات معینی داره . رانندگی خوانندگی خیاطی , معماری , خلبانی , قضاوت , آهنگری , زندگی در دنیا و غیره و غیره

========================================
سوالهای اینچنینی فراوونه
خدا چه شکلیه ؟ یعنی چی از ازل بوده ؟
اگه بی نیازه پس چه نیازی داره مخلوقات خلق کنه ؟
آیا میتونه یه سنگ بسازه که نتونه بلندش کنه ؟ اگه نمیتونه بسازه پس قادر مطلق نیست , اگر میتونه بسازه باز هم قادر مطلق نیست
چرا پنهان شده ؟ چرا نمیذاره همه ببیننش ؟
و دهها سوال دیگه
اگر فکر میکنین با این سوالها و سوالات مشابه مچش رو گرفتین و محکومش کردین و حربفتون نمیشه پس بچسبید به همین سوالها و دلخوش باشین و برید هر طور دوست دارین زندگی کنین تا ببینیم پایانتون چطور خواهد بود اگر که قیامتی در کار باشه
شما مسئله رو شوخی و کم اهمیت گرفتین وگرنه صد سال ریسکِ به این بزرگی رو انجام نمیدادین که منافع بلند مدتتون رو فدای 80 سال زندگی در دنیا کنین که فقط 2 هفته اش لذتِ خالص هست یا حداکثر یک ماهش و بقیه اش خواب و کار و زحمت و ترس و نگرانی و غم و اندوه و الافی و درد و مرض و غیره و غیره هست

============== == ============================

اگر کسی یقین داره خالقی در کار نیست و قیامتی وجود نداره و مرگ پایان هست , یه همچین آدمی باید عقیده اش این باشه که فوق العاده احمقه اگر خودکشی نکنه چون دهها سال عذاب و درد ورنج و نگرانی برای چی ؟؟؟!!! برای دو هفته لذت ؟؟؟!!!!
اصلاً ارزش نداره . همین الان مردن که سودمندتر هست
=========================================
حرف آخر :
از عقل و انصاف کمک بگیرین , منافع بلند مدتتون رو در نظر بگیرین و مدارک جمع کنین برای وجود خالق یا وجود نداشتنش
وجود این سامانه ی فوق العاده عظیم و فوق فوق پیشرفته جهان هستی , وجود مرگ , نبودِ راه فرار از مرگ , زندگی روزمره که چیزی نیست جز فرصتهای خوب و بد , وجود علم و دانشها که انسان فقط اونها رو کشف میکنه
وجود اختراعاتِ بشری که چیزی نیست جز ترکیبِ اکتشافات !!!
وجود ملیاردها چیز که نمیتونه تصادفی به وجود بیاد مثل وجود مونث و مذکر ( نر و ماده ) .
وجود چیزهائی که وجوغ داره اما با حواسمون قابل حس نیست و فقط از آثارشون پی به وجودشون بردیم
وجود میلیونها میلیون سیستم فوق پیشرفته در بدن جانداران و جهان هستی که بر اساس قوانین ریاضیات و فیزیک و شیمی کار میکنه

================================================

گفتگو در مورد این مسائل باید از ریشه ی اختلاف شروع بشه وگرنه بیهوده تر از مشت به سندان کوبیدنه
مدرکها رو بررسی کنین و با عقل و انصاف و دل نرم و حق پذیر و به دور از لجباری و تکبر بباندیشید:
جهان هستی خالق داره یا نه ؟
این اولین قدم در تعیین مسیر اعتقادی و سرچشمه پندار و گفتار و کردار هر انسان هست
تعیین کننده اولویتهاش و ارزشهاش و خط قرمزهاش و آرزوهاش و خوب و بدهاش و خیر و شرهاش و ظالمانه و عادلانه هاش و غیره و غیره هست

کسانی که میگن عقل و انصاف و وجدان و دل نرم حق پذیر رو به کار گرفتیم و منافع بلندمدتمون رو هم در نظر گرفتیم و به این نتیجه رسیدم که جهان خالق نداره دیگه چیزی برای گفتگو با او باقی نمانده . کار تمامه .
فقط بهش میگیم :
حالا باید صبر کنین تا مرگمون فرا برسه تا بعد از مرگ معلوم بشه کی اشتباه انتخاب کرده , برنده شده کی بازنده .
==========================================
ایراد به خلقت خالق به علت علم و دانش کم هست
اونی که این سامانه ی بسیار عظیم رو آفریده نمیتونسته کاری کنه که دندان انسان هم مثل دندان بعضی جانوران دائماً قابل رویش و جایگزینی باشه ؟
نمیتونسته انسان رو بدون بیماری خلق کنه ؟
مشکلات برای اینه که این یک آزمونه
انسان رو با مشکلات و ضعفهاش و قوتهاش
==================================
ما معطلیم ؟
گفته هاتون رو پراکندید و مسئولیتش به گردنتون افتاد دیگه
بعد از مرگمون اگر قیامتی رخ داد عکس العملتون رو خواهیم دید
زرنگ اونه که دستِ آخِر میخنده
===================================
بنده که سهله , اونی هم که برترین مسنجر و پبام رسانِ خالق بود , خالق به او میفرماید:
هدایت مردم با تو نیست
تو فقط پیام رسان و هشدار دهنده و بشارت دهنده ای
پیام رسانی با تو , حسابرسی با ما
غمگین نشو از سخنان منکران . همگیشان رو جمع میکنیم و به حساب همه خواهیم رسید . فقط صبر کن چون دیگر مسنجرها تا پایانِ کار فرا برسه

========================================
کسی که دیوانه نیست و اطلاعاتی در بین مردم منتشر میکنه که منافع بلندمدتشون رو به خطر میندازه پس یا دوست نادان هست یا دشمن دانا و علتِ سومی نداره




توصیه میکم قبل اینکه این مطالب رو بنویسی... یک نگاهی به این تاپیک بندازی. چونکه در پست شما انواع مغلطه دید میشه.
انـــواع مــغــلـــطــه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

ایراد به خلقت خالق به علت علم و دانش کم هست
اونی که این سامانه ی بسیار عظیم رو آفریده نمیتونسته کاری کنه که دندان انسان هم مثل دندان بعضی جانوران دائماً قابل رویش و جایگزینی باشه ؟
نمیتونسته انسان رو بدون بیماری خلق کنه ؟
مشکلات برای اینه که این یک آزمونه
انسان رو با مشکلات و ضعفهاش و قوتهاش
این مورد مربوط به برهان نظم میشه که کلهم این برهان باطله. مثال: تولد فرزند ناقص از بدو تولد با وجود رعایت کلیه مسائل شرعی و سفارشات قرآن (یک بی نظمی در خلقت)



وجود ملیاردها چیز که نمیتونه تصادفی به وجود بیاد مثل وجود مونث و مذکر ( نر و ماده ) .
مغلطه نادیده گرفتن استثنائات
همه چیز نر و ماده نیست.
سنگها نر و ماده نیستند. اکثر گیاهان نر و ماده نیستند. همه جانوران نرو ماده نیستند. مثل نوع خاصی حلزون که دو جنسیتی است.


حالا باید صبر کنین تا مرگمون فرا برسه تا بعد از مرگ معلوم بشه کی اشتباه انتخاب کرده , برنده شده کی بازنده .
مغالطه طلب برهان از مخالفین


اگر کسی یقین داره خالقی در کار نیست و قیامتی وجود نداره و مرگ پایان هست , یه همچین آدمی باید عقیده اش این باشه که فوق العاده احمقه اگر خودکشی نکنه چون دهها سال عذاب و درد ورنج و نگرانی برای چی ؟؟؟!!! برای دو هفته لذت ؟؟؟!!!!
اصلاً ارزش نداره . همین الان مردن که سودمندتر هست
مغلطه توسل به فلاکت

اگه از من بپرسی که این جهان از کجا اومد میگم که خودش بود.
اگر تو منکر این جوابی، پس بگو از کجا اومد؟
حال بگو اون از کجا اومد؟
اگه بگی خودش بود، شما یک مغلطه استثنای بی توجیح قائل شدی.

در صحبتهای شما انبوهی از مغلطه ها دیده میشه.

SNOW PATROL
24-01-2017, 11:34
درود لطفن از پرداختن به مسائل مذهبی خودداری کنید
با تشکر

bas ali
24-01-2017, 12:03
بهترین راهکار رفتن به سر کار هست . من هم تا وقتی که بیکار بودم عصبی بودم ولی خدارو شکر کار جور شد
بعد از ظهرها هم برای اینکه یکنواخت نشه ، برین پیاده روی ، استخر و یا با دوستتون برین بیرون و به هم فحش بدین و بخندین
خندیدن مهمتر چیز هستش . شما وقتی همه چیز داشته باشین ولی لبخند نزنین زندگیتون ارزشی نداره .
حتی وقتی میبینین دیوار ترک خورده به ترک دیوار هم بخندین :n02:

hosseinf722
08-02-2017, 14:33
دلم یک خواب آرام میخواهد
انقدر آرام که بیدار شدنی وجود نداشته باشد

شاید اینجوری خودمم آروم گرفتم

erfan90ir
08-02-2017, 16:20
بهترین راهکار رفتن به سر کار هست . من هم تا وقتی که بیکار بودم عصبی بودم ولی خدارو شکر کار جور شد
بعد از ظهرها هم برای اینکه یکنواخت نشه ، برین پیاده روی ، استخر و یا با دوستتون برین بیرون و به هم فحش بدین و بخندین
خندیدن مهمتر چیز هستش . شما وقتی همه چیز داشته باشین ولی لبخند نزنین زندگیتون ارزشی نداره .
حتی وقتی میبینین دیوار ترک خورده به ترک دیوار هم بخندین :n02:
داداش خوش به حالت که کارت نیمه وقته و خوبه و میتونی بعداز ظهر ها هم تفریح کنی و با دوستانت باشی
من هر چی کار پیدا کردم صبح تا شب بوده تازه جمعه ها و روزهای تعطیل هم اضافه کاری اجباری هست که باید حتما بری آخریش باید 6 و نیم صبح میزدم از خونه بیرون از اون طرف 9 و نیم شب میرسیدم خونه
یه مدت رفتم که افسردگی ام شدیدتر شد و سر کار تشنجی میشدم دیگه نتونستم برم:n03:
راهکارش کار هست ولی نه هر کاری یه کاری مثل کار شما راحت و نیمه وقت که بعداز ظهرش بیکار باشی و بتونی تفریح کنی داداش
که به نظر من کار اینجوری هم هیچ جا پیدا نمیشه باید پارتی کلفتی داشته باشی:41:

bas ali
08-02-2017, 19:52
داداش خوش به حالت که کارت نیمه وقته و خوبه و میتونی بعداز ظهر ها هم تفریح کنی و با دوستانت باشی
من هر چی کار پیدا کردم صبح تا شب بوده تازه جمعه ها و روزهای تعطیل هم اضافه کاری اجباری هست که باید حتما بری آخریش باید 6 و نیم صبح میزدم از خونه بیرون از اون طرف 9 و نیم شب میرسیدم خونه
یه مدت رفتم که افسردگی ام شدیدتر شد و سر کار تشنجی میشدم دیگه نتونستم برم:n03:
راهکارش کار هست ولی نه هر کاری یه کاری مثل کار شما راحت و نیمه وقت که بعداز ظهرش بیکار باشی و بتونی تفریح کنی داداش
که به نظر من کار اینجوری هم هیچ جا پیدا نمیشه باید پارتی کلفتی داشته باشی:41:

دوست عزیز شما از کجا میدونی که کارمن راحته یا نیمه وقته ؟!!!
من هم از 7.30 میرم و 5.30 هم میرسم خونه و توی کارگاه مترو هم کار میکنم که دیگه فکر نکنم نیاز به تعریف داشته باشه

MOHAMMAD_ASEMOONI
08-02-2017, 20:38
دلم یک خواب آرام میخواهدانقدر آرام که بیدار شدنی وجود نداشته باشد
شاید اینجوری خودمم آروم گرفتم
سلام
این خواب که اسم دیگرش مرگ هست دیر یا زود به سراغ همه میاد . نه پیر میشناسه نه جوون , نه پولدار میشناسه نه فقیر , نه باسواد میشناسه نه بی سواد , نه مشهور میشناسه نه گمنام , نه زن و بچه دار میشناسه نه مجرد , نه دیندار میشناسه نه بی دین , نه مومن میشناسه نه کافر , نه , نه قوی میشناسه نه ضعیف . وقتِ اومدنش که بشه دیگه هیچی جلودارش نیست
آرام و راحت بودنش هم میگن بستگی داره به خودِ فرد
ابدی بودنش هم تضمینی نداره چون مدارک و شواهد و علائم و دلائلِ مادّیِ زیادی هست که نشون میده این خواب ابدی نیست
تعجب از اونهائی هست که میگن قبول دارند که مرگ یک خوابِ موقّت هست و یک روز برانگیخته میشن برای حساب و کتاب اما روی سنگ قبرهاشون مینویسند آرامگاهِ ابدی !!!!
شاعر هم میگه:
غم رزق و روزی و مرگ مخور , کین هر دو به وقتِ خویش از راه رسد
پایانتان خوش باد

siava5h
08-02-2017, 21:22
...... حذف شود.

V E S T A
17-02-2017, 14:49
دلم یک خواب آرام میخواهد
انقدر آرام که بیدار شدنی وجود نداشته باشد

شاید اینجوری خودمم آروم گرفتم

می تونم بپرسم انگیزه شما از زندگی کردن تا الان چی بوده که از دستش دادین ؟

شاید لازمه برای تغییر اول روی انگیزه هاتون تجدید نظر کنید ..

brad pitt
24-02-2017, 11:20
صبحها سر کار میرم تا ساعت 4
4 میخابم تا 6

6 تا آخر شب حوصله ی هیچکاری ندارم . میشینم پای تلویزیون و واتس و ..
انرژی واسه ورزش رفتن ندارم

قبلن اینجوری ندارم . حوصله حتی خوندن درسای دانشگام ندارم
الان دانشگام شده ترم 8 واسه ارشد . نمیدونم باید چکار کنم اراده و انرژی م تقویت بشه
همه ی انرژی م سره کار گرفته میشه دیگه حوصله هیچکاری ندارم

erfan90ir
24-02-2017, 11:56
صبحها سر کار میرم تا ساعت 4
4 میخابم تا 6

6 تا آخر شب حوصله ی هیچکاری ندارم . میشینم پای تلویزیون و واتس و ..
انرژی واسه ورزش رفتن ندارم

قبلن اینجوری ندارم . حوصله حتی خوندن درسای دانشگام ندارم
الان دانشگام شده ترم 8 واسه ارشد . نمیدونم باید چکار کنم اراده و انرژی م تقویت بشه
همه ی انرژی م سره کار گرفته میشه دیگه حوصله هیچکاری ندارم
داداش چند سالته؟مجردی یا متاهل؟

brad pitt
24-02-2017, 12:32
داداش چند سالته؟مجردی یا متاهل؟

27
مجرد
کارمند

Mohammad Hosseyn
24-02-2017, 13:07
صبحها سر کار میرم تا ساعت 4
4 میخابم تا 6

6 تا آخر شب حوصله ی هیچکاری ندارم . میشینم پای تلویزیون و واتس و ..
انرژی واسه ورزش رفتن ندارم

قبلن اینجوری ندارم . حوصله حتی خوندن درسای دانشگام ندارم
الان دانشگام شده ترم 8 واسه ارشد . نمیدونم باید چکار کنم اراده و انرژی م تقویت بشه
همه ی انرژی م سره کار گرفته میشه دیگه حوصله هیچکاری ندارم
قطعا اگر برید یه مشاوره خوب، جواب شوالهاتون رو پیدا میکنید و مشکل حل میشه. من فقط چندتا نکته از تجربه شخصیم و دانسته هام میگم.

1. ورزش انرژی نمیخواد!... شاید فکر کنید اگر برید باشگاه بدنسازی (بهترین ورزش ممکن از نظر من) اونجا باید کلی انرژی بسوزونید و توان میخواد، ولی مسئله ورزش اینه که وقتی مثلا 1 ساعت یک روز در میون بدنسازی کنید (تو هفته میشه 3 تا 4 ساعت) مابقی ساعتهای زندگیتون خیلی پر انرژی ترید. هم تو محل کار پیشرفت میکنید (پژوهش های علمی زیادی هست که نشون میده ورزش، علی الخصوص بدنسازی با پیشرفت شغلی رابطه زیادی داره) و حوصلتون برای درس، مطالعه و هر تفریح دیگه ای بیشتر میشه. تنها چیزی که نیاز داره کمی هزینه و البته کمی ارادست که من بهتون قول میدم دو هفته ورزش کنید بعد از اون اگر ورزش نکنید حس میکنید یه چیز کم دارید!

2. اینکه میگید حوصله هیچکاری ندارید یک احساسه. تو روانشناسی میگن بین احساس، افکار، موقعیت و رفتار رابطه دو طرفه وجود داره. یعنی وقتی احساس بی حوصلگی میکنید مثلا میرید سراغ شبکه های اجتماعی (رفتار) و از اونجایی که وقتتون سرش میره همزمان از خوندن درس هم عقب می مونید و هر روز که این پروسه تکرار میشه بیشتر حالتون گرفته میشه و اون احساس بی حوصلگی شدیدتر میشه. ولی اگه سعی کنید رفتارتون رو تغییر بدید و همجهت با احساستون نکنید به مرور که وضع درستون بهتر بشه حس بهتری پیدا میکنید و از این دور باطل خارج میشید. ورزش کردن هم یه رفتاره که احساس کلی شما رو تغییر میده و شمارو در جهت رفتارها و موقعیت های بهتر سوق میده.

3. واقعیت هارو باید پذیرفت. زندگی کارمندی یا کارگری به نوبه خودش کسل کننده و گاهی عذاب آوره ولی بهترین راه حل استفاده از حداکثر امکانات برای لذت بردن از زندگیه. پس بجای فکر کردن به جنبه های منفی این نوع زندگی خوبه که انرژی رو بذاریم روی اینکه تو همین وضعیت بد چطور از لحظه ها خوشی بیرون بیاریم.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

saeediranzad
26-02-2017, 06:52
27
مجرد
کارمند


و دانشجو؟
خوب من اگه جای شما بودم فکر میکردم که تو زندگیم به چی علاقه دارم. یعنی چی باعث میشه از زندگیم لذت ببرم. (گذشته از ســکس)
جتا شاید ادامه تجصیل بیمورد باشه. (اگه پیامدهای شعلی مناسب نداشته باشه)
اینجا ایرانه و نمیشه آدم دست به اقدامات بزرگ بزنه: ولی میتونید مثلاُ در یک گروه طبیعت گردی ثبتنام کنیدو تعطیلیها باشون بروید به طبیعت.
راههای لذت بردن از زندگی به تعداد آدمها است.

Iman_m71
16-02-2021, 23:19
یه راه کاری هم به من بدین :rolleye: