ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اشعار و مقالات دکتر افشین قناد | طنزپرداز دندانپزشک



Dj.Cuber
22-11-2016, 23:04
در این موضوع مقالات و اشعار طنز دندانپزشکی دکتر افشین قناد قرار میگیره
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

- - - Updated - - -

شعر طنز – سخن گفتن در احوالات نسوان

گمان نمی کنم دندانپزشکی وجود داشته باشد که هنگام درمان خانم ها از روژ لب و گیره سرشان شاکی نباشد. این قطعه شعر درد دل دندانپزشکان و التماس دعای ایشان از خانم هاست.


سخن گفتن در احوالات نسوان/ خطر بسیار دارد بهر انسان
کلامت گر نباشد کاملا نرم/ به سختی زان میان در می‌بری جان
وگر باشد زبانت اندکی سرخ/ سر سبزت رود بر باد، آسان
پس آن بهتر که چون جنسی لطیفند/ سخن گویی تو با سبک لطیفان
وگرنه بر سرت آید بلایی/ دَوی پای پیاده تا لویزان
برای درک این‌گونه حقایق/ خدا را می‌کنم شکر فراوان
لذا با احتیاط و شرم وافر/ تقاضا می‌نمایم زین عزیزان
اگر روزی خدا ناکرده گشتند/ دچار مشکلات فک و دندان
سر امثال من منت گذارند/ چو می‌آیند نزد ما خرامان
برای خاطر حق پاک سازند/ ز لب‌ها جلوه روژهای الوان
اگرچه آینه از عهد دیرین/ بود از ساکنین کیف ایشان
برای کنترل‌های دمادم/ دهد سرویس بی‌منت کماکان
همین آیینه در دستان دکتر/ بود عضوی مهم از تیم درمان
که گر سطحش شود ماتیک مالی/ خدا داند نشاید دید در آن
و اما خواهش دوم از این قوم/ بود مربوط با انبوه زلفان
به روی کله گاهی گیره سر/ تداعی می‌نماید کوه تفتان
به روی جاسری چون سر گذارند/ شوی در کار خود مبهوت و حیران
پوزیشن دادن اینگونه کله/ به هر نحوی ندارد هیچ امکان
از این‌رو گر کمی هموار سازند/ بن اُکسیپیتال کله‌هاشان
بود اقدام نیکی در مسیر/ شفای گردن دندان‌پزشکان
اگر این حرف‌ها زشت و قبیح است/ خداوندا خطایم را بپوشان
وگراین خواهشم خوب و صحیح است/ الهی قلبشان را نرم گردان

dorhato
15-07-2019, 13:58
آن دم که از نتیجه خود با خبر شدم/ از جای خود جهیدم و گویی فنر شدم
هرچند نیست حرکت موزون مرام من/ آن دم عجیب بنده اسیر کمر شدم
زان پیش‌تر چهره نازم قراضه بود/ ناگه از این فسانه چو قرص قمر شدم
دوران پر مشقت تحصیل هم گذشت/ اما به دل ز خاتمه آن پکر شدم
لیکن به خویش گفتم از این پس تو دکتری/ زین مژده بود گر که بر افلاک بر شدم
دوران طرح گرچه که در روستا گذشت/ گفتم که در ازاش پزشکی قدر شدم
تا آمدم به جان ببرم حال زندگی/ آمد صدای ونگ که یعنی پدر شدم
تا این زمان اگر نبدم در هوای پول/ ناچار از این به بعد به دنبال زر شدم
چون بنده را برای مخارج توان نبود/ رفتم به سوی خانه بابا پسر شدم
دستم گرفت مادر و رفتیم پا به پا/ بی‌آنکه سودشان برسانم ضرر شدم
عمرم گذشت با کمک و وام و قرض و قول/ گویی نه دکترم که به حق رفتگر شدم
از بهر اخذ وام عزیزم عجب مدار/ گر دیدی‌ام که سوی امیر قطر شدم
چون نان ماست در دهن مردم مریض/ تا یابمش، همه، ز سر و پا بصر شدم
گویم به قول شیخ اجل با مریض خویش/ «از در در آمدی و من از خود به در شدم»
زین شرح حال خود که بگفتم، «افق»، چه سود/ تنها همین که صاحب این شعر‌تر شدم