PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : داروينسيم اجتماعي - Social Darwinism



Motaharri
11-09-2016, 12:48
در اواخر قرن نوزدهم که اصول نظریه تکامل به طرز وسیعی بر جامعه‌شناسی حاکم شد اکثر جامعه‌شناسان بیشتر به بررسی مفهوم تکامل و تشخیص عامل اصلی تکامل جامعه پرداختند. برداشتی از این دیدگاه صورت گرفت که مورد توجه قرار گرفت و آن "داروینیسم اجتماعی" بود.

این نام به دلیل تاثیر به‌سزایی بود که اصل انواع داروین بر اندیشه تفکر تکاملی گذاشت.
داروینیسم اجتماعی مفاهیمی را که توسط داروین درباره تکامل زیستی عنوان شده بود برای تفسیر ماهیت و کارکرد جامعه به کار می‌گرفت.

طبق نظریه داروینیسم اجتماعی گفته می‌شود که ‌جوامع انسانی مانند ارگانیسم‌های زیستی با یکدیگر برای بقا منازعه می‌کنند.


جوامع امروزی غرب در این منازعه برتر از دیگران بوده‌اند و بنابراین عالی‌ترین مرحله پیشرفت اجتماعی را که تا کنون به دست آمده است، نشان می‌دهند. پیش از ظهور انسان‌شناسی تجربی امروزی که گوناگونی فرهنگ انسانی را به طور مستند نشان می‌دهد و به اصلاح شیوه نگرش اروپامدارانه مرتبط با داروینیسم اجتماعی کمک می‌کند، این نظریه در طی دوران تلاش برای دستیابی و استعمار ممالک آفریقایی، در میان قدرت‌های اروپایی در اوج شهرت خود بود.

هربرت اسپنسر (1) (1820-1903) از معاصران کنت و اهل انگلستان بود؛ برای او نیز همانند کُنت، شناخت تحولات عظیم عصر خویش اهمیت داشت.

اندیشه های اسپنسر، بخصوص بخش «داروینیسم اجتماعی» و اِعمال اصل «بقاء اصلح» در جوامع، در آغاز مورد سوء استفاده ی صاحبان قدرت قرار گرفت و تبلیغات استکباری، وی را به عنوان بزرگترین متفکر قرن معرفی کرد.


بیش از 16 میلیون کشته، بیش از 20 میلیون زخمی، هزاران کیلومتر در آتش سوخت و همانند تکه ای از جهنم شد
براستی دلیل این فاجعه چه بوده است؟
صرفنظر از اسباب مشحص آن این نزاع از پشتیبانی گرایش های نظامی خبیثی که بر پایه زیست شناسی است، برخوردار است. دانشمندان تکاملی آلمان معتقد بودند که جنگ بخاطر تکامل امری ضروری است.

وکیلوژ به عنوان یک متخصص زیست شناسی در دانشگاه آکسفورد از طرفداران نظریه تکامل بود. وی با فرماندهان نظامی آلمان در بلژیک دیدار کرد
یکی از افسران نظامی که کیلوژ با وی دیدار کرد استاد علم جانورشناسی در یکی از دانشگاه های آلمان بود.

کیلوژ میگوید: با پروفسور ون بوزن در مورد توجیه زیست شناختی جنگ به گفتگو پرداختیم. او میگفت وقوع جنگ به مصلحت جهان است و این نزاع ویرانگر بر پایه انتخاب طبیعی داروین است.

این اندیشه مثل کتابی مقدس برای آلمان ها بود وی میگفت:

انسان هایی که در بالاترین سطح تکامل قرار دارند در خطر هستند و بخاطر حفظ آنها باید در جنگ و نزاع آنها پیروز گردند.

و این جنگ باید تا زمانی ادامه پیدا میکرد که گونه های مختلف بشری مورد آزمایش قرار گیرند و تنها انسان های تکامل یافته تر باقی بمانند.


منبع 1 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%85%20%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C/)
منبع 2 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
منیع 3 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


در مورد گسترش داروینیسم اجتماعی و نقش اون در اینهمه جنگ و کشتار انسان های بی گناه چه فکری میکنید؟
آیا داروینیسم اجتماعی امروز جان یک شهروند غربی را ده ها بار ارزشمند تر از جان یک کودک آفریقایی یا سوریه ای نمی داند؟

Captain_America
11-09-2016, 13:30
داروین بد فهمیده شده و همین بدفهمی داروینیسم اجتماعی رو پدید آورده که اون هم اسم داروین رو یدک میکشه فقط و توسط اسپنسر مطرح شده. همونجوری که جوامع مذهبی نظریه داروین رو به شیوه های احمقانه رد میکنند گروهی دیگر هم به شیوه ای که مد نظرشون هست از داروینیسم اجتماعی بهره برداری می کنند.

Mohammad Hosseyn
13-09-2016, 10:43
به نظر من این تفسیر از نظریه فرگشت داروین در جوامع انسانی یک واقعیته که جاری هست. از اونجایی که بقا هدف انسانه و خواسته های انسان به نظر می‌رسه بیش از منابع موجود در دسترس هست، طبیعیه که نزاع برای بقا رخ بده. همونطوری که در مابقی موجودات هم رخ میده. ولی اینکه چقدر از جنگ‌ها مستقیما تحت تاثیر این اندیشه به این شکلی که مثلا اسپنسر مطرح کردند باشه، به نظرم تعدادشون شاید بسیار محدود باشه. تا زمانی که مشخصا بسیاری از جنگ‌ها ریشه در منافع مادی تحت اون داره نیازی به چنین توجیه هایی برای جنگ افروزی نیست.

یک تفسیر مناسب تر از این داروینیسم اجتماعی این هست که «کسانی که خودشون رو با شرایط جدید بهتر وفق میدن، شانس بیشتری برای بقا دارن». از این منظر هم نگاه کنیم مسئله صرفا جنگ نیست بلکه هر نوع رقابت بین جوامع انسانی رو شامل میشه.

به نظر من واژه‌ی «تکامل» اصلا واژه درستی نیست. چون بحث داروین هم به نظر من «کامل» شدن نیست. همونطور که گفتم مسئله وفق با شرایط جدید و تلاش برای بقا در این شرایط هست. الزامی نداره جامعه ای که وفق پیدا کرده جامعه‌ی کامل باشه. به همین جهت الزامی هم نداره که در این چارچوب بگیم شهروند غربی از شهروند افریقایی یا شرقی «ارزشمندتر» یا «کامل‌تر» یا هر صفت نسبی از این دست هست.