مشاهده نسخه کامل
: dehghaneb
07-08-2016, 15:12
چگونه ترس از سخنرانی را کنترل کنیم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ترس از سخنرانی- چگونه ترس از سخنرانی را کنترل کنیم
همیشه یکی از ترس های من، ترس ازسخنرانی در جمع بوده است برای همین وقتی برای اولین بار مجری برنامه اسم من را خواند و از من برای سخنرانی دعوت کرد تا به جایگاه بروم انگار دنیا رو سرم خراب شده بود احساس کردم قلبم می خواهد از سر جایش بکند ونفسم تند تند می زد کف دستها یم عرق کرده بود و پاهایم جان نداشتند که حرکت کنند و زانوهایم بی حس شده بودند در دلم آشوب به پا شده بود بالاخره به هر جون کندنی بود خودم را به پشت تریبون رساندم وقتی به پشت تریبون رسیدم دیدم همه چهار چشمی به من زل زده اند انگار که ازمن طلب کار بودند مغزم هنگ کرده بود و هرچه فکر می‌کردم مطالب را به یاد نمی آوردم از ترس، محکم تریبون را گرفته بودم دهانم خشک شده بود بعدا از دوستان شنیدم که صورت و گردنم نیز سرخ شده بودند نگاهم را از جمعیت دزدیم تا ازیر فشار نگاه جمعیت رها شوم کمی آرام تر شدم و بالاخره دهانم راباز کردم که صحبت کنم اما لب‌هایم کلمات را بدرستی ادا نمی‌کردند و مرتبا تپق می زدم و…
اگر شما خواننده محترم در موقع سخنرانی مشکلاتی شبیه آنچه من قبلا داشتم را دارید به جمع انسان‌های طبیعی خوش آمدید و بدانید که شما تنها نیستید و همه افراد از سخنرانی می ترسند
برای ادامه مقاله روی لینک زیر کلیک نمایید
- See more at: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ].u4eLmkUn.dpuf
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ترس از سخنرانی- چگونه ترس از سخنرانی را کنترل کنیم
همیشه یکی از ترس های من، ترس ازسخنرانی در جمع بوده است برای همین وقتی برای اولین بار مجری برنامه اسم من را خواند و از من برای سخنرانی دعوت کرد تا به جایگاه بروم انگار دنیا رو سرم خراب شده بود احساس کردم قلبم می خواهد از سر جایش بکند ونفسم تند تند می زد کف دستها یم عرق کرده بود و پاهایم جان نداشتند که حرکت کنند و زانوهایم بی حس شده بودند در دلم آشوب به پا شده بود بالاخره به هر جون کندنی بود خودم را به پشت تریبون رساندم وقتی به پشت تریبون رسیدم دیدم همه چهار چشمی به من زل زده اند انگار که ازمن طلب کار بودند مغزم هنگ کرده بود و هرچه فکر می‌کردم مطالب را به یاد نمی آوردم از ترس، محکم تریبون را گرفته بودم دهانم خشک شده بود بعدا از دوستان شنیدم که صورت و گردنم نیز سرخ شده بودند نگاهم را از جمعیت دزدیم تا ازیر فشار نگاه جمعیت رها شوم کمی آرام تر شدم و بالاخره دهانم راباز کردم که صحبت کنم اما لب‌هایم کلمات را بدرستی ادا نمی‌کردند و مرتبا تپق می زدم و…
اگر شما خواننده محترم در موقع سخنرانی مشکلاتی شبیه آنچه من قبلا داشتم را دارید به جمع انسان‌های طبیعی خوش آمدید و بدانید که شما تنها نیستید و همه افراد از سخنرانی می ترسند
برای ادامه مقاله روی لینک زیر کلیک نمایید
- See more at: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ].u4eLmkUn.dpuf