محمد7966
26-12-2015, 09:30
با سلام خدمت دوستان این تایپیکو زدم تا نظر دوستان را درباره این بدانم که فعالیت در موسسات خیریه بهتر است یا فروم ها پی سی و سایت های دیگر؟
واقعیت امر این است که چون دچار یاس فلسفی و نهیلیست شده بود و هیچ معنایی برای زندگی پیدا نکرده بودم دنبال راهی بود که بشه از اون لذت برد و عین لذت های حیوانی و جسمانی ناپایدار نباشد تا اینکه در 25 سالگی که دچار پوچی شده بودم کتاب فلسفه زیستن دکتر نمازی رو خوندم و تو اون کتاب الگویی معرفی کرده بود برای زندگی که ماردترزا و گاندی بود که البته فقط زندگی مادرترزا شرح داده شده بود از آنجایی که الگوهایی به مانند پیامبران داشتم دیدم پس گاندی و مادرترزا میتوانند الگویی برای زندگی باشند و گفتم پس روش آنها رو پیش بگیرم بماند که حالا کسانی مثل کریستف هیچنز می گوید مادرترزا هم به فکر تبلیع دینش بوده تا دردزدایی یا رنج زدایی ولی خب مادرترزا به تاریخ پیوست و در تاریخ هم قطعیت نمی توان یافت(راستی اگر کسی مقاله ای در رد سخنان کریستف هیچنز درباره مادر ترزا هم داره خوشحال میشم برای ما بازگو کند)
بگذریم
حالا که الگویی یافتم به مانند مادرترزا یا گاندی یا دکتر آلبرت شوایتزر پس باید راهی هم پیدا کنم به مانند آنها به شخصه از کارهایی که مادرترزا و دکتر شوایتزز انجام دادند بیشتر متناسب روحیه خودم هست یا بهتر بگم بیشتر متناسب با یوگای خودم هست تا روحیه و یوگای گاندی(جالبه گاندی به تاگور ایراد میگرفته که چرا پا به پای من نمیای تا در انقلاب هند کمک کنی و تاگور هم به گاندی ایراد میگرفت که گاندی خواسته ای از من میخواست که متناسب با یوگای من نیست)
حالا مثلا زندگینامه دکتر شوایتزر رو که خوندم دیدم اون هم به فکر راهی بوده که دردزدایی کنه و چون کشیش بوده میدید این راه خوب نیست کشیشان فقط درد روحی رو درمان می کنند نه درد جسمانی تا اینکه به صورت اتفاقی در روزنامه ای خواند در آفریقا بومیان آنجا دسترسی به دکتر ندارند با این حساب تصمیم گرفت که که بعد از اتمام الهیات سراغ پزشکی برود و چون آهنگساز هم بوده از طریق پولی که از این راه در آورده بود بیمارستان را با هزینه خودش در آفریقا تاسیس کرد و حتی به مترجمی که از بومیان بوده پول میداده تا بفهمد که این بومیان چی میگن
فیلسوفی به اسم پیتر آنگر کتابی دارد با عنوان فلسفه مشتی ایده های تهی است و ایشان خودش دکترای فلسفه تحلیلی دارند و در مقاله زیر که به صورت مصاحبه صورت گرفته گفته فلسفه ورزی رو متوقف کنید و به کار ثمر بخشی مشغول باشید.مصاحبه کننده از پیتر می پرسد به نظر شما آیا واقعا جوانان حرفت رو گوش میدند،پیتر می گوید:ممعلوم است که نه. همانطور که فکر نمیکنم آدمها زندگی فعلیشان را متوقف کنند تا هر روز هزاران کودک اینطور بیجهت و بیهوده در آفریقا نمیرند. این وضع حدود یک قرنی ادامه خواهد یافت.این هم لینک مقاله برای علاقه مندان به فلسفه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا از شما نظر میخوام و به نظر شما آیا واقعا فروم بازی در سایت پی سی یا سایت های دیگر واجب تر است یا اینکه انسان برود در موسسات خیریه کار کند؟آیا اینکه برویم به فکر کودکان کار و خیابانی باشیم بهتر است یا اینکه در فروم ها مشاوره دهیم به کسی که 5 میلیون پول میدهد تا بازی کند؟(قصد جسارت ندارم ها!خودم در سنین 25 سالگی تا 27 سالگی به خاطر پوچی و فکر نکردن به آن سراغ بازی رفتم یه جورایی برام حکم ماده مخدر داشت) هر چند هر دو کمک کردن است ولی به نظر شما کدامیک اولویت دارد؟
(در پایان از دوستان اگر کسی نقدی به نقدهای کریستف هیچنز به مادر ترزا دارد یا دیده یا شنیده خوشحال میشم در این تایپیک نیز قرار دهید.نخواستم تایپیک جدید بزنم)
با تشکر
واقعیت امر این است که چون دچار یاس فلسفی و نهیلیست شده بود و هیچ معنایی برای زندگی پیدا نکرده بودم دنبال راهی بود که بشه از اون لذت برد و عین لذت های حیوانی و جسمانی ناپایدار نباشد تا اینکه در 25 سالگی که دچار پوچی شده بودم کتاب فلسفه زیستن دکتر نمازی رو خوندم و تو اون کتاب الگویی معرفی کرده بود برای زندگی که ماردترزا و گاندی بود که البته فقط زندگی مادرترزا شرح داده شده بود از آنجایی که الگوهایی به مانند پیامبران داشتم دیدم پس گاندی و مادرترزا میتوانند الگویی برای زندگی باشند و گفتم پس روش آنها رو پیش بگیرم بماند که حالا کسانی مثل کریستف هیچنز می گوید مادرترزا هم به فکر تبلیع دینش بوده تا دردزدایی یا رنج زدایی ولی خب مادرترزا به تاریخ پیوست و در تاریخ هم قطعیت نمی توان یافت(راستی اگر کسی مقاله ای در رد سخنان کریستف هیچنز درباره مادر ترزا هم داره خوشحال میشم برای ما بازگو کند)
بگذریم
حالا که الگویی یافتم به مانند مادرترزا یا گاندی یا دکتر آلبرت شوایتزر پس باید راهی هم پیدا کنم به مانند آنها به شخصه از کارهایی که مادرترزا و دکتر شوایتزز انجام دادند بیشتر متناسب روحیه خودم هست یا بهتر بگم بیشتر متناسب با یوگای خودم هست تا روحیه و یوگای گاندی(جالبه گاندی به تاگور ایراد میگرفته که چرا پا به پای من نمیای تا در انقلاب هند کمک کنی و تاگور هم به گاندی ایراد میگرفت که گاندی خواسته ای از من میخواست که متناسب با یوگای من نیست)
حالا مثلا زندگینامه دکتر شوایتزر رو که خوندم دیدم اون هم به فکر راهی بوده که دردزدایی کنه و چون کشیش بوده میدید این راه خوب نیست کشیشان فقط درد روحی رو درمان می کنند نه درد جسمانی تا اینکه به صورت اتفاقی در روزنامه ای خواند در آفریقا بومیان آنجا دسترسی به دکتر ندارند با این حساب تصمیم گرفت که که بعد از اتمام الهیات سراغ پزشکی برود و چون آهنگساز هم بوده از طریق پولی که از این راه در آورده بود بیمارستان را با هزینه خودش در آفریقا تاسیس کرد و حتی به مترجمی که از بومیان بوده پول میداده تا بفهمد که این بومیان چی میگن
فیلسوفی به اسم پیتر آنگر کتابی دارد با عنوان فلسفه مشتی ایده های تهی است و ایشان خودش دکترای فلسفه تحلیلی دارند و در مقاله زیر که به صورت مصاحبه صورت گرفته گفته فلسفه ورزی رو متوقف کنید و به کار ثمر بخشی مشغول باشید.مصاحبه کننده از پیتر می پرسد به نظر شما آیا واقعا جوانان حرفت رو گوش میدند،پیتر می گوید:ممعلوم است که نه. همانطور که فکر نمیکنم آدمها زندگی فعلیشان را متوقف کنند تا هر روز هزاران کودک اینطور بیجهت و بیهوده در آفریقا نمیرند. این وضع حدود یک قرنی ادامه خواهد یافت.این هم لینک مقاله برای علاقه مندان به فلسفه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا از شما نظر میخوام و به نظر شما آیا واقعا فروم بازی در سایت پی سی یا سایت های دیگر واجب تر است یا اینکه انسان برود در موسسات خیریه کار کند؟آیا اینکه برویم به فکر کودکان کار و خیابانی باشیم بهتر است یا اینکه در فروم ها مشاوره دهیم به کسی که 5 میلیون پول میدهد تا بازی کند؟(قصد جسارت ندارم ها!خودم در سنین 25 سالگی تا 27 سالگی به خاطر پوچی و فکر نکردن به آن سراغ بازی رفتم یه جورایی برام حکم ماده مخدر داشت) هر چند هر دو کمک کردن است ولی به نظر شما کدامیک اولویت دارد؟
(در پایان از دوستان اگر کسی نقدی به نقدهای کریستف هیچنز به مادر ترزا دارد یا دیده یا شنیده خوشحال میشم در این تایپیک نیز قرار دهید.نخواستم تایپیک جدید بزنم)
با تشکر