PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : حکیم گریان!



فرهنگ دانشجو
22-08-2015, 06:47
حکیم گریان!
هراکلیتوس (530-480/پ.م) درخانواده ای اشرافی در شهر "اِفِسوس" ،واقع در ساحل شرقی دریای مدیترانه (ترکیه امروزی) به دنیا آمد.ظاهراً تغییرات به وجود آمده در نگرش وافکار اوموجب شد که ازآموزه های موروثی خانواده ومحیط زندگی اجتماعیش،رویگردان شود .چرا که او زندگی در محیط طبیعی کوهستان رابر بودن در کنار عوام وکسانی که ذهن خودرا ازدانش بی ثمر انباشته بودند،ترجیح داد.هراکلیتوس چکیده افکار خود را در" رساله ای در باب طبیعت"،بابیانی موجز وپیچیده ومبهم به رشته تحریردرآورد تادرفهم عوام وظاهربینان نگنجد.شاید همین امروگوشه گزینی او موجب شده باشد که از سوی کسانی که درک درستی از افکاراو نداشتند،به "حکیم گریان" معروف شود.
ازمنشأ وآبشخورفکری اواطلاع دقیقی در دست نیست،اماباتوجه به قرارگرفتن "اِفِسوس"درساحل دریای مدیترانه ورفت وآمدهمیشگی بازرگانان ومسافران،بی شک درکنارمبادلات بازرگانی وتجاری زمینهء مناسبی نیزبرای تبادل افکار واندیشه های مختلفی که ازایران ،مصر،فنیقیه ،هند وچین به این سرزمین سرازیرمی شده،فراهم بوده و ذهن افراد جستجوگروجویندگان دانایی ازاین اندیشه ها سیراب می شده است.
بررسی 130بندی که از رساله او برجای مانده،نشان از بزرگی اندیشه این فیلسوف عارف مسلک دارد. به طور کلی می توان افکاروفلسفه هراکلیتوس را در چهار بخش مهم تقسیم بندی کرد:
1-تأکیدبرتغییردائمی امورجهان
یکی از محورهای مهم فلسفه هراکلیت تغغیرات دائمی وهمیشگی در اور مختلف جهان است.هراکایت جهان را همچون رودی می داند که همواره در حال تغییر ودگرگونی همیشگی است.هیچ چیزی در جهان پایدار نیستوهمه چیز در حال "شدن" است.زیرا بدون این کشاکش ها تکاملی وجودنخواهد داشت.
2-آتش عنصر اولیه همه چیز:
اوآتش را ذات ومنشأهمه چیزمی دانست.هراکلیت آتش،حیات وخدارا مستقل از یکدیگر نمی بیند.اوآتش را هم به معنای حقیقی آن،به عنوان عاملی که تغییر در درون آن همواره موج میزند وهم درمعنای مجازی آن به عنوان نیرو وانرژی همیشه جاوید هستی یاد می کند.او معتقداست اصل حیات بهره ای از انژی ابدی دارد وخدا آتش جاوید و انرژی تباهی ناپذیر جهان است.
3-وحدت اضداد:
با آنکه هراکلیتوس امور جهان را پیوسته در حال تغییروکشاکش و تضاد می بیند اما عقیده دارد دراین کشاکش سازگاری وهماهنگی وجود دارد.ضرورت همبستگی اضداد است که زندگی را با معنا می سازد. بیماری،تندرستی را خوشایند می سازد،گرسنگی،سیری را ورنج،راحتی را و...همان گونه که آهنگ دلنشین چنگ وابسته به ارتعاش وکشاکش تارهای سست وسخت آن می باشد.
4- خردکلی(لوگوس) :
هرسه اصل آتش وتغییرووحدت درمفهومی که هراکلیتوس از خدا وحیات دارد راه دارند.چراکه اگر بتوانیم جهان را چون یک کل دریابیم ، آن را سرشار از دانش بی تعیین و پهناوریعنی خرد کل(لوگوس) خواهیم یافت وآنگاه خواهیم کوشید زندگی ما با نظام طبیعت وقانون گیتی واین خرد و نیروی منظم هماهنگ وسازگار شود.
درپایان لازم به یادآوری است افکاروآراء هراکلیتوس پس از او به فلسفه رواقیون والاهیات مسیحی راه یافت وفیلسوفانی چون هگل،برگسون،اسپنسرونیچه از اصل تضاد وتغییر،دراندیشه های خود بهره گرفتند.
---------------------------------------------------------------------------------
با نگاهی به : 1-تاریخ تمدن ویل دورانت،ج2(یونان باستان)
2-تاریخ فلسفه غرب: راسل ج 1.