PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : انسانیت



فرهنگ دانشجو
12-08-2015, 06:36

مولیر(1622-1673/م) نمایشنامه نویس وبازیگر بزرگ عصر لوئی چهاردهم ،در آخرین سال زندگیش نمایشنامه "بیمارخیالی" را به روی صحنه برد. او با وجود بیماری تصمیم گرفت نقش "آرگان" یعنی قهرمان نمایش را بازی کند.
در هفتم فوریه 1673 "آرماند"همسر مولیر و دیگران که شاهدفرسودگی وضعف مزاجیش بودند،از او خواهش کردند که تماشاخانه را چند روزی تعطیل کندتا دوباره قوای تحلیل رفته اش رابازیابد.اما مولیر به آنان پاسخ داد:"چگونه می توانم حاظر به این کار شوم؟پنجاه نفر کارگر بینوا منتظرند که آخرشب دستمزدشان رابگیرند.اگر من بازی نکنم تکلیف آن ها چه می شود؟بعداٌ همیشه من خودم را سرزنش خواهم کرد چراتا زمانی که قادر به بازی بودم حتی برای یک روز ،پرداخت حقوق آنان را پشت گوش انداختم.
در پرده آخرنمایش، سرفه راه گلوی مولیر را گرفت.همسرش اورا شتابان به خانه برد. مولیرکشیش خواست اما هیچ روحانی بر بالین او حاظر نشد.سرفه رو به شدت گذاشت.رگی درگلویش پاره شد و جهش خون او را خفه کرد.
"هارلی دوشانوالون"اسقف اعظم پاریس فتواداد که چون مولیر به هنگام مرگ توبه نکرده،نبایدجسد اورا در گورستان مؤمنان به خاک بسپارند.با پیغام لوئی چهاردهم اسقف فتوایش را تعدیل کرد. جسد نمی بایست برای انجام مراسم تدفین به کلیسا برده می شد،لیکن اجازه داده شد پس از غروب آفتاب در گوشه دور افتاده ای از گورستان سن ژوزف واقع در کوچه مونمار ،بی سروصدا دفن شود.
(برگرفته از کتاب:تاریخ تمدن ویل دورانت ج 8)

Mehrshad-msv
12-08-2015, 07:08
ممنون. قبلا فکر کنم همچین مطلبی رو خونده بودم ممنون بابت یاد آشنایی.ولی فکر می کنم جسدشو می فرستاند فضا یا تقدیم به دانشمندا می کردند بهتر بود تا دفن کردن.هرچند اون موقع زود بود الانشم زوده:دی

ولی کلال نمی دونم منظورتون از وازه انسانیت و این داستان دقیقا چی بود؟!

در ضمن حیف نیست جسدو دفن کنند! می تونند حداقل با این همه جسد برای خدمت به بشر انرژی تولید کنند....نه
اصلا کلا بحث درمورد چیه دقیقا.لطفا بگید تا ادامه بدیم...:n01: