PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : Whatever the God Decides. هر چه خدا بخواهد!



3274
20-07-2015, 21:05
سوار بر موتورسيكلت سوزوكي ٢٥٠ تريل در يكي از خيابانهاي خلوت سلطنت آباد (پاسداران) در حركت هستم. دو پسر ١٦-١٧ ساله را مي بينم كه در پياده رو مشغول شوخي و هستند. ناگهان يكي از آنها از دست ديگري فرار كرده و بدون نگاه كردن خيابان بسرعت ميدود كه از خيابان رد بشود و از بغل بشدت به موتور من زده و هر دو پخش زمين ميشويم. بلند شده و معذرت ميخواهد به او ميگويم كه اگر اينجوري به ماشين زده بودي كه مرده بودي؟! ميگويد هر چه خدا بخواهد!! موتور فقط چراغ جلويش شكسته آنرا به خيابان چراغ برق ميبرم كه چراغ را بخرم كه پيدا نميشد ولي شخصي گفت برو كمي بالاتر شخصي كه دكه اي دارد آنرا برايت تعمير ميكند او را پيدا ميكنم و معلوم ميشود كه وي كاسه چراغهاي اسقاطي دارد و ميتواند با بريدن شيشه جلو آنرا روي چراغ من با بتونه سوار كند. قيمت را طي ميكنيم و طرف دست بكار ميشود. تمام وسيله كارش يك انبردست است كه با آن شروع ميكند لبه هاي كاسه چراغ اسقاطي را بريدن تا به لنز چراغ برسد. لنز ازچراغ من بزرگتر است و او با مهارت هر چه تمامتر مشغول بريدن گوشه هاي لنز است. ذرات كوچك شيشه در پرواز هستند به طرف مي گويم اقلاً يك عينك شيشه اي بزن كه چشمت آسيب نبيند ميگويد خدا بزرگ است. چند بار شيشه به چشمم رفته و خون هم آمده ولي هر چه خدا بخواهد!!

در هشتگرد كار ميكنم و در قسمت ساخت بورد كامپيوتر، دستگاه ها با صداي بلند قطعات را روي كامپيوتر نصب ميكنند و در قسمتي پايه هاي زائد قطع ميشوند و گاه اين اشياء سوزن مانند چند ميليمتري، در هوا بپرواز در ميايند تا به مانعي بر خورد كنند. اگر آن مانع چشم شما باشد حتماً خسارت وارده سنگين خواهد بود. از سر پرست ميپرسم مگر عينك ايمني نداريد؟ ميگويد چرا؟ ميپرسم پس چرا كسي نزده؟ ميگويد بچه ها عادت ندارند! ميگويم گوشي صدا گير چطور؟ ميگويد بله داريم. ميپرسم چرا نميزنيد؟ ميگويد بچه ها عادت ندارند. به او ميگويم اينها جزو ملزومات اين شغل هستند و كساني كه عادت نميتوانند بكنند را مرخص كنيد كه بروند دنبال كار ديگر كه به عينك و گوشي احتياج نداشته باشد بگردند. بعد از نهار ميروم بازديد و ميبينم كه همه با اكراه عينك و گوشي را گذاشته اند. آنروز چند بار ديگر سرزده ميروم و همه وضعيت را رعايت كرده اند. در روزهاي بعد هر وقت سرزده ميروم علائمي بين كارگران رد و بدل مي شود كه خلاصه سريع همه گوشي به گوش و عينك به چشم دارند. نميدانم چه ضديتي با خودشان دارند كه از بكار بردن وسائل ايمني جلوگيري ميكنند. يكي از آشنايان كه كارخانه ساخت وسائل فلزي دارد ميگفت كه اصرار من براي استفاده از وسائل ايمني بدون نتيجه ماند و بالاخره يكي از كارگران تراشه فلز به چشمش رفت و راهي بيمارستان شد و معالجات چند ده ميليوني پرداختي كارفرما هم اثر نكرد و در نهايت كارگر از شركت شكايت و پول عضو از كار افتاده را هم گرفت. من اگر جاي اين كارگر بودم چشمم كور پول شركت را هم ميدادم و هيچ خسارتي هم نميگرفتم چون اين با پول دزدي هيچ فرقي ندارد. من و خانواده يارانه را هم نميگريم چون آنرا حق خود نميدانيم و گرنه شناسنامه خالي زياد داريم.

خلاصه مطلب ما فلسفه استثنايي در موارد مختلف داريم و قانون يك بام و دو هوا را هر روز اجرا ميكنيم. در مورد ماشين، ناموس، خانه، خود راساً مسئوليم و با قفل كردن در ماشين و در خانه و بستن پرده ها از دزدي جلوگيري ميكنيم هنگام رانندگي و از خيابان رد شدن و جان خود را بخطر انداختن يكمرتبه چنان با خدا ميشويم كه مسئوليت حفظ خود را كامل بخدا ميسپاريم و خود هيچ كوششي در مورد آن نميكنيم و به قضا و قدر روي مياوريم و اينكه سرنوشت هر كسي از قبل نوشته شده. خب اگر اينطور است در خانه را هم قفل نكنيد اگر از قبل مشخص و مقدر شده كه خانه اتان را دزد بزند پس در كار دنيا دخالت نكنيد و بگذاريد بزند. در ماشين را هم باز بگذاريد چون اگر مقدر نباشد هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.

خوشحالم كه در مورد كمربند ايمني انتخابي به افراد داده نشده و پليس خيلي جدي با آن برخورد ميكند ولي باز هم ميبينيم كه ماشيني تصادف ميكند و دو قهرمان ما كه بايد معلم بقيه باشند از ماشين به بيرون پرتاب ميشوند. گويي قهرمانان قرار نيست تصادف بنمايند و كمربند بستن براي راننگان ناشي است.

جان كلام اينكه اگر بخواهيم فكر كنيم كه همه چيز از قبل تعيين شده و تاريخ مرگ هم از قبل مشخص است به اين نتيجه خواهيم رسيد كه خداوند ما را چندان دوست ندارد و براي همين ميزان مرگ و مير ما مردم ايران بخصوص در تصادفات جاده اي را انقدر بالا قرار داده. اگر اين تئوري درست نباشد فقط يك جواب مي ماند و آن اينكه ما مسئول كار خود هستيم و با بي احتياطي ميتوانيم آنرا كوتاه نمائيم.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

3274
20-07-2015, 21:05
درباره ی نویسنده

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مهندس فرهاد کاشانی
وی از مدیران سابق IBM وشرکتهای حوزه ICT در سیلیکان ولی (Silicon Valley) آمریکاست


او در حدود 4 دهه است مقیم کالیفرنیا می باشد و طی سالهای اخیر اقدام به تاسیس شرکت آریادیزل (نمایندگی کامیونهای سنگین رنو Renault Trucks) در ایران نموده است
از بیش از 35 سال قبل در ماهنامه های علمی و فنی ایرانی مانند مجله ی ماشین و ... مقاله های وی منتشر می شود