PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : بی انگیزگی در زندگی



stabesh
22-02-2015, 10:53
سلام
من چند ساله که نسبت به زندگی بی علاقه شدم نمیدونم چیکار کنم
رشته ام کامپیوتره اوایل خیلی برام جالب بود وقتی سر کار میرفتم از کارم لذت میبردم اما الان مدام غیبت میکنمو کار برام یه نواخت شده کارمم توسعه نرم افزاره
کلا زندگی برام بی معنی شده نمیدونم برای چی زنده ام
یکی گفت باید برای خودت هدف تعیین کنی خوب من هدف دارم اما انگیزه ندارم
یکی گفت برو کلاس ورزش رفتم ولی حوصله اونم نداشتم
یکی گفت برو کلاس موسیقی اوایل جالب بود تمرین میکردم اما از وقتی که یکم سخت تر شده دیگه اعتماد به نفسمو از دست دادمو کمتر تمرین میکنم
پیش روانپزشکم رفتم بهم کپسولو و قرصو داده خیلی فرق نکردم گفت افسردگیه
صبحا اصلا دوست ندارم بیدار بشم دلم میخاد همش بخوابم
دوستان لطفا راهنمایی کنید من چند روزه همش به این فروم سر میزنم روحیم بهتر شده برای همینم تاپیک زدم
ممنونم

sarinaj
22-02-2015, 13:23
سلام دقیقا منم مشکل شما رودارم
منم دانشجوی نرم افزار کامپیوترم من هم اصلا انگیزه ی برای زندگی کردن نمی بینم وهیچ هدفی برای زندگی ندارم واقعا نمی دونم چیکارکنم زندگی برام خیلی یکنواخته هیچ اشتیاقی برای هیچ کاری ندارم واقعا دارم ازدرون داغون میشم

stabesh
22-02-2015, 13:36
میدونید یجایی میخوندم کم تحرکی و پشت میز نشینی انسان رو خسته و دلزده میکنه ما هم که مدام پشت کامپیوتر هستیم با یه ماشین سرو کله میزنیم انسان باید با بقیه انسانها رابطه داشته باشه اما تکنولوژی با تمام خوبیهایی که داره آدما رو از هم دور میکنه
کلا چه راهکارهایی برای به وجود آوردن شور و نشاط در زندگی هست؟ برای اینکه دلزده نشیم و دچار بی انگیزگی و روزمرگی نشیم؟

stabesh
22-02-2015, 13:46
وقتی فهمیدم افسردگیه رفتم یه سی دی در موردش خریدم مال آقای دکتر مجد بود میگفتن افسردگی سرماخوردگیه روحیه زمان میبره تا خوب بشید منم که خیلی دیر به فکر دکتر رفتن افتادم میگفتن که در خانمها آمار افسردگی بیشتر به خاطر بالا و پایین شدن هورمون ها و در سنین بالای 25 سال معمولا رخ میده و در فصولی که آفتاب کمتره هم بیشتره مطالب زیادی گفتن جالب بود

sarinaj
22-02-2015, 15:11
من نرفتم دکتر شاید دوماهی هستش که فکر کنم بیشتر زیاد توفکر میرم میشه گفت بیشتر شبیه خوددرگیری زیادبه طرز برخورد اطرافیانم نسبت به خود توجه میکنم یه جرقه کافیه که اعصابم بهم بریزه تاحدی هم سعی میکنم آروم باشم جدیدا استرس زیاد بهم وارد میشه

Demon King
22-02-2015, 16:49
سلام
من چند ساله که نسبت به زندگی بی علاقه شدم نمیدونم چیکار کنم
رشته ام کامپیوتره اوایل خیلی برام جالب بود وقتی سر کار میرفتم از کارم لذت میبردم اما الان مدام غیبت میکنمو کار برام یه نواخت شده کارمم توسعه نرم افزاره
کلا زندگی برام بی معنی شده نمیدونم برای چی زنده ام
یکی گفت باید برای خودت هدف تعیین کنی خوب من هدف دارم اما انگیزه ندارم
یکی گفت برو کلاس ورزش رفتم ولی حوصله اونم نداشتم
یکی گفت برو کلاس موسیقی اوایل جالب بود تمرین میکردم اما از وقتی که یکم سخت تر شده دیگه اعتماد به نفسمو از دست دادمو کمتر تمرین میکنم
پیش روانپزشکم رفتم بهم کپسولو و قرصو داده خیلی فرق نکردم گفت افسردگیه
صبحا اصلا دوست ندارم بیدار بشم دلم میخاد همش بخوابم
دوستان لطفا راهنمایی کنید من چند روزه همش به این فروم سر میزنم روحیم بهتر شده برای همینم تاپیک زدم
ممنونم


سلام؛

تعریف ما از مشکل هست که میتونه زندگی رو‌بر ما تلخ و یا شیرین کنه. گاهی اوقات حتی یک شکست تحصیلی یا شغلی کوچیک هم برای فرد، مشکلی بزرگ حساب میشه! اینکه تمام توانایی هاش رو فراموش میکنه و مشکل پیش اومده رو ناشی از ضعف شدید خودش در زندگی میدونه! که همین میتونه زمینه های افسردگی رو به وجود بیاره.

گاهی باید سوالاتی رو از خودمون بکنیم! به شرطی در جوابش حقیقت رو بگیم:

من کی هستم؟! دلیل من برای زندگی چیه؟ از موقعی که در این جهان هستی هستم چه کارهایی انجام دادم؟ برای چه کسی مفید بودم؟ هدف من چیه؟ و ...


مشابه مشکل شما رو آشنایی از من هم داشت: قبولی رشته ی شیمی در دانشگاه صنعتی اصفهان بود. با رتبه ی نسبتا خوب. اما هیچ انگیزه ای برای درس نداشت، کلافه بود و همین ها باعث شد افسردگی شدیدی بگیره که خیلی بهش آسیب زد.

اما یه راهکار خیلی کمکش کرد:

« به پایین دست ها نگاه کن. ببین نسبت به آنهایی که از تو پایین ترند چه چیز هایی داری که تورو اولا میکنه؟! این جواب سوالت هست که بهت انگیزه میده.

آیا من نسبت به کودکانی که در مراکز درمان سرطان بستری شده اند که توانایی تحصیل ندارند و تنها هدفشان زنده ماندن است، برتری دارم؟

آیا من همانند خیلی از قشر های ضعیف جامعه، نمیتوانم خرج تحصیلم را بدهم؟

آیا من مشکل مالی خاصی دارم و ... »



+

تا زمانی که اطمینان پیدا نکردید که افسرده هستید! به هیج وجه قرصی مصرف نکنید مگر با تایید بیش از دو متخصص روانپزشک.
چون افسرده نامیدن خودتون و وارد کردن این تلقین بر روانتون تاثیرات مخربی میذاره.
و اینکه آشنای ما که مشکل افسردگی داشت تنها با چند قرص تقویتی که مربوط به کم خونی، کمبود ویتامین و ... درمان شد. در کمتر از یک هفته.

پس شاید اون مشکلی که شما بگید اصلا در شما وجود نداشته باشه و تنها یک مشکل جسمی باشه. چون ضعف جسمی روی روان هم تاثیر میذاره. گاهی کلافی و بی حالی افسردگی نیست.


امیدوارم مفید واقع بشه.

:n01:

Mehrshad-msv
22-02-2015, 17:35
با دوستمون موافقم شاید شما اصلا بیماری جسمی دارید که ازش خبر ندارید همین باعث بی حالی کم خوابی یا پر خوابیو غیره میشه و فکر می کنید که افسرده اید! افسردگی علاومی که شما گفتید دارید نداره شما معلومه آدم اجتماعیم هستید. شاید بی توجهی به چیزی یا گم کردن چیزی یا از دست دادن دوباره چیزی:n02: باعث شده شما فکر کنید افسرده اید. بنظرم زیادی تو خودت گیر کنی و به خودت انگ بزنی وضعیت بدتر از اینی که هست میشه...سعی کن زندگی و عادت و روش های زندگیت رو رفرش کنی نه اینکه از این شاخه بپری رو اون شاخه و الی...

Mehrshad-msv
22-02-2015, 17:39
من نرفتم دکتر شاید دوماهی هستش که فکر کنم بیشتر زیاد توفکر میرم میشه گفت بیشتر شبیه خوددرگیری زیادبه طرز برخورد اطرافیانم نسبت به خود توجه میکنم یه جرقه کافیه که اعصابم بهم بریزه تاحدی هم سعی میکنم آروم باشم جدیدا استرس زیاد بهم وارد میشه

چرا تو فکر می ری؟! چرا به نگاه و رفتار دیگران نسبت به خودت اهمیت می دی اول به این دو سوال جواب بده البته شخصیه و بهتره در خودت پاسخش رو پیدا کنی. بعد اگر صلاح دونستی اینجا مطرح کن کالبد شکافی کنیم.:n02:
من خودم خیلی به اعمال و رفتار دیگران توجه می کردم و به قولی می خواستم همه رو عوض کنم بعدها فهمیدم که تنفره من بیجاستف اگر خودمو عوض کنم جای اون بنده های خدا هم مشکل بنده حل می شه هم اوشون!

Mehrshad-msv
22-02-2015, 17:43
وقتی فهمیدم افسردگیه رفتم یه سی دی در موردش خریدم مال آقای دکتر مجد بود میگفتن افسردگی سرماخوردگیه روحیه زمان میبره تا خوب بشید منم که خیلی دیر به فکر دکتر رفتن افتادم میگفتن که در خانمها آمار افسردگی بیشتر به خاطر بالا و پایین شدن هورمون ها و در سنین بالای 25 سال معمولا رخ میده و در فصولی که آفتاب کمتره هم بیشتره مطالب زیادی گفتن جالب بود

شما افسرده نیستید چون اگر بودید در این مدت به یکی از بیماری های روانپرشی و وسواسی مبتلا می شدید مثل انسان بیزاری یا ملیخولیا یا دوگانگی شخصیتی و یا شیدایی پس نتیجه می گیرن شما بیماری مزمن روزمرگی گرفتار شدید. مجبور نیستی برای اینکه شاد باشی به حرف من گوش بدی و بری باشگاه!

شاید اگر هوس کردی بری مسافرت یا کسی رو ببینی یا کوهی چیزی بری بدون تنظیمات راهی شو و تز دیگران نخواه که برات راه بسازن راهت رو خودت بساز تا حالشو ببری.

sarinaj
22-02-2015, 18:52
چرا تو فکر می ری؟! چرا به نگاه و رفتار دیگران نسبت به خودت اهمیت می دی اول به این دو سوال جواب بده البته شخصیه و بهتره در خودت پاسخش رو پیدا کنی. بعد اگر صلاح دونستی اینجا مطرح کن کالبد شکافی کنیم.:n02:
من خودم خیلی به اعمال و رفتار دیگران توجه می کردم و به قولی می خواستم همه رو عوض کنم بعدها فهمیدم که تنفره من بیجاستف اگر خودمو عوض کنم جای اون بنده های خدا هم مشکل بنده حل می شه هم اوشون!
نمی دونم احساس میکنم یه چیزی کم دارم تو زندگی ام یا یه چیزی ازدست میدهم من خانوده ام خیلی برام مهمن همیشه توفکراین هستم که اگه اونا نباشن چیکار کنم یا چه اتفاقی برام میافته
طرزبرخوردطرف مقابلم نسبت به من چطور ؟گرم برخورد میکنه یا سرد واینکه من چه جوابی دادم (این مسئله باعث میشه خیلی به طرز رفتار خودم وطرف مقابلم فکر کنم وذهن منو خیلی مشغول میکنه)

M . Sayid
22-02-2015, 19:20
وقتی فهمیدم افسردگیه رفتم یه سی دی در موردش خریدم مال آقای دکتر مجد بود میگفتن افسردگی سرماخوردگیه روحیه زمان میبره تا خوب بشید منم که خیلی دیر به فکر دکتر رفتن افتادم میگفتن که در خانمها آمار افسردگی بیشتر به خاطر بالا و پایین شدن هورمون ها و در سنین بالای 25 سال معمولا رخ میده و در فصولی که آفتاب کمتره هم بیشتره مطالب زیادی گفتن جالب بود

بخشی ازین مطلب که افسردگی در خانم ها شایع تره ، به خاطر اینه که بیشتر دنبال درمان می گردن ! و گرنه خیلی از آقایون هستن که افسردگی دارن و چون مراجعه نمی کنن و به طبع تشخیصی هم داده نمیشه ، در آمارهای اعلام شده جایی ندارن .


با دوستمون موافقم شاید شما اصلا بیماری جسمی دارید که ازش خبر ندارید همین باعث بی حالی کم خوابی یا پر خوابیو غیره میشه و فکر می کنید که افسرده اید! افسردگی علاومی که شما گفتید دارید نداره شما معلومه آدم اجتماعیم هستید. شاید بی توجهی به چیزی یا گم کردن چیزی یا از دست دادن دوباره چیزی:n02: باعث شده شما فکر کنید افسرده اید. بنظرم زیادی تو خودت گیر کنی و به خودت انگ بزنی وضعیت بدتر از اینی که هست میشه...سعی کن زندگی و عادت و روش های زندگیت رو رفرش کنی نه اینکه از این شاخه بپری رو اون شاخه و الی...

احساس غمگینی و پوچی ، لذت نبردن از زندگی ، پرخوابی

این علائم رو توی توضیحاتشون مبشه فهمید ، حالا شما چطور با قاطعیت تشخیص صادر می کنید که علائم نیست !
دوست عزیز به روانشناس بالینی یا مشاور مجرب مراجعه کنید !


چرا تو فکر می ری؟! چرا به نگاه و رفتار دیگران نسبت به خودت اهمیت می دی اول به این دو سوال جواب بده البته شخصیه و بهتره در خودت پاسخش رو پیدا کنی. بعد اگر صلاح دونستی اینجا مطرح کن کالبد شکافی کنیم.:n02:
من خودم خیلی به اعمال و رفتار دیگران توجه می کردم و به قولی می خواستم همه رو عوض کنم بعدها فهمیدم که تنفره من بیجاستف اگر خودمو عوض کنم جای اون بنده های خدا هم مشکل بنده حل می شه هم اوشون!

چون انسان موجودی اجتماعیه و علاقه اجتماعی ( Gemeinschaftsgefühl ) داره


شما افسرده نیستید چون اگر بودید در این مدت به یکی از بیماری های روانپرشی و وسواسی مبتلا می شدید مثل انسان بیزاری یا ملیخولیا یا دوگانگی شخصیتی و یا شیدایی پس نتیجه می گیرن شما بیماری مزمن روزمرگی گرفتار شدید. مجبور نیستی برای اینکه شاد باشی به حرف من گوش بدی و بری باشگاه!

شاید اگر هوس کردی بری مسافرت یا کسی رو ببینی یا کوهی چیزی بری بدون تنظیمات راهی شو و تز دیگران نخواه که برات راه بسازن راهت رو خودت بساز تا حالشو ببری.

قسمتی که بولد کردم رو میشه توضیح بدید چطور به این نتیجه گیری رسیدید .

می دونم قصد شما کمک کردنه ، ولی از راهش !

shahram
22-02-2015, 19:36
سلام
زندگی در ایران همراه افسردگی اجباری می باشد.
از دست کسی کاری بر نمی آید.

javad34
22-02-2015, 20:08
زمستون اصلا فصل افسردگیه.روزها کوتاه باز خداروشکر داره روزها بلندتر میشه..کم کم داره تموم میشه.به نظرم تا بعد عید صبر کنید ببینید بهتر میشید یا نه. عید مسافرت برید . ورزش هم خیلی خوبه.

25 سالگی لعنتی شروع افسردگیه.یعنی از خیلی ها پرسیدم چه افکار بدی میاد سراغشون مثلا یه نفر میگفت میترسیدم شوهرمو بکشم..چاقوها رو جمع میکرد از تو کشو.یکی میگفت میترسم پدرم بمیره.یکی میگفت میترسم خونه آتیش بگیره یا زلزه بیاد. یه نف راز آیندش خیلی مترسید. گریه میکرد.

اگر به جایی رسیدی که نتونیستید افکارتون رو کنترل کنید و افکار منفی بهتون غلبه کرد اونموقع باید برید دکتر. مخصوص اگر به گریه افتادید.بدون دلیل.

این عکس زیر رو ببینید: اگر در زندگی بیشتر در حال ورزش کردن و شادی کردن وعشق ورزیدن باشید روحیتون خیلی بالا میره.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

javad34
22-02-2015, 20:16
من حقیقتش دیگه بزار بگم.پارسال هم تازه رفته بودم تو 25 سال و هم زمستون شد نتونستم افکارمو کنترل کنم به گریه افتادم ..ترس از آینده مبهم.امنیت شغلی. امنیت مالی. خلاصه کارم به دکتر کشید دیگه افکار منفی بهم غلبه کرد.

ولی امسال دیگه گفتم برو بابا آینده اصلا هر چی می خواد بشه.ورزش میکنم روزی نیم ساعت.دوچرخه میزنم.با آهنگ تا روحیم بره بالا. خداروشکر امسال افسردگی نگرفتم تا اینجا.گوش شیطون کر.

Atghia
22-02-2015, 20:18
میدونم حوصله خوندن حرفای طولانی نداری
کاملا قابل درک هست
خلاصه میگم عزیز
ببینید بخش اصلیش حالت تلقین هم داره شما هی به خودت میگی من اینجوریم من غمگینم و...هی بدتر میشه اوضاع
ورزش تاثیرش اثبات شده هست
همون حرفهایی که قبولش داری و دم از هورمونی بودن قضیه زده
همون علم میگه که با ورزش یک هورمون خاص ترشحش زیاد میشه جوری که حتی خودتم متوجه نمیشی چطور حالت بهتره

پس
ورزش (حتی مختصر و جزئی حتی فقط پیاده روی) حتما انجام بده

unknown47
22-02-2015, 20:18
بخاطر رشته ی تحصیلیتونه:n02:
ماهم که کامپیوتریم همین مشکلو داریم:n08:

stabesh
22-02-2015, 20:30
من حقیقتش دیگه بزار بگم.پارسال هم تازه رفته بودم تو 25 سال و هم زمستون شد نتونستم افکارمو کنترل کنم به گریه افتادم ..ترس از آینده مبهم.امنیت شغلی. امنیت مالی. خلاصه کارم به دکتر کشید دیگه افکار منفی بهم غلبه کرد.

ولی امسال دیگه گفتم برو بابا آینده اصلا هر چی می خواد بشه.ورزش میکنم روزی نیم ساعت.دوچرخه میزنم.با آهنگ تا روحیم بره بالا. خداروشکر امسال افسردگی نگرفتم تا اینجا.گوش شیطون کر.

دقیقا افکار منم از همینجا شروع شد اونم 24 سالگی
یعنی میگید هرچه باداباد؟

sarinaj
22-02-2015, 22:06
ببینید بخش اصلیش حالت تلقین هم داره شما هی به خودت میگی من اینجوریم من غمگینم و...هی بدتر میشه اوضاع
راستش من تلقین زیاد میکنم :n03:

javad34
22-02-2015, 22:39
دقیقا افکار منم از همینجا شروع شد اونم 24 سالگی
یعنی میگید هرچه باداباد؟
نباید بزارید زیاد بشه باید شکستش بدید. ورزش کنید من روزی نیم ساعت دوچرخه میزنم عرق میکنم از اونموقع روحیم بهتر شده آهنگم گوش میدم یه دمبل سبک هم میزنم رو دوچرخه.

ببین فکر میاد الان بابام میمیره مثلا من چیکا رکنم؟ یا آینده چی میشه من یه وقت بی کس و کا رو بی خانمان نشم؟کارتون خواب نشم. یا هیچکس منو دوست نداره من تنهام.

بعد ورزش که میکنی عرق که میکنی آهنگم گوش میدی فکرها کمتر میشه. فقط من یه چیزی رو فهمیدم تو این یک سال مبارزه با افسردگی و فکر منفی اتفاقی رو که هنوز نیفتاده رو براش نگران نباشم..هنوز که بابام نمرده چرا بترسم؟ هنوز که بیکار نشدم چرا از کارتون خوابی بترسم؟ هنوز که بیماری ندارم چرا از سرطان بترسم؟

Khan gholi
22-02-2015, 23:12
قدیمی ها میگفتن فردایی که نیومده فریاد نکن(برای چیزی هنوز اتفاق نیوفتاده عزا نگیرید)
این فکر غم از دست دادن عزیزان برای همه اتفاق میفته ولی نباید بهش فکر کرد چون کاری از دستتون بر نمیاد.هر کسی یک روز چشماش رو به این دنیا باز میکنه, یک روزی هم برای همیشه بسته میشه
توقع ها رو از خودتون کم کنید.90 درصد این جامعه زندگی معمولی دارند و 10 درصد جامعه هستند که به سبک اعیان زندگی می کنند. سعی کنید برای خودتون زندگی کنید چون یک دفعه این فرصت رو دارید.ببینید چی رو دوست دارید برید دنبالش, به حرف بقیه هم گوش نکنید(اگر ضرری برای خودتون و نزدیکان نداره).تو اجتماع باشید چون گذر زمان سریعتر میگذره.با ادم ها شاد ارتباط داشته باشید تا ادم های که یک سر از این دنیا بد میگن

javad34
22-02-2015, 23:50
تغذیه هم نقش داره خوراکیهایی بخورید که سروتونین ساز هستند مثل ماکارونی که خیلی هم اروزنه.اگه بتونید ماهی هم بخورید حیف که گرونه خیلی.

و ورزش هم که سروتونین طبیعی تولید میکنه در بدن.سروتونین هم که یه ناقل عصبی در مغز که باعث میشه احساس شادی و و لذت از زندگی ببریم. تو قرصهای ضد افسردگی هم یه ماده داره که باعث میشه غلظت سروتونین د رمغز زیاد بشه.

موز هم دوپامین تولید میکنه اگر بتونید روزی 1 دونه موز بخورید تا 1 ماه هر نوع افسردگی رو رفع میکنه.موز هم یه مقدار گرونه و چون خوش خوراکه تو خونه بزاری سر 3 سوت تمومش میکنن.مگه اینکه قایم کنی.تو کابینت :n10:

Mehrshad-msv
23-02-2015, 01:58
من حقیقتش دیگه بزار بگم.پارسال هم تازه رفته بودم تو 25 سال و هم زمستون شد نتونستم افکارمو کنترل کنم به گریه افتادم ..ترس از آینده مبهم.امنیت شغلی. امنیت مالی. خلاصه کارم به دکتر کشید دیگه افکار منفی بهم غلبه کرد.

ولی امسال دیگه گفتم برو بابا آینده اصلا هر چی می خواد بشه.ورزش میکنم روزی نیم ساعت.دوچرخه میزنم.با آهنگ تا روحیم بره بالا. خداروشکر امسال افسردگی نگرفتم تا اینجا.گوش شیطون کر.

منم منظورم همینه افسرذگی دلیل داره و مراحلی داره که حالا با اصطلاحات تخصیصیش کار ندارم چون وقتشم ندارم....و اگر طولانی و دراز مدت بشه اونوقت با خودش بیماری های دیگه رو به همراه میاره. با شما موافقم دوست عزیز. باید بیخایلش شی وگرنه زمین گیرت می کنه.

راستی یکی از دوستان گفتن پوچی: پوچی یعنی خالی شدن. هیچ شدن. نیست شدن پاک از هر ذین و مذهب و فلسفه و ملیت و عقیده شدن، پوچی یعنی فوبیا. ترس از اعماق تاریکی. این کلمه تعریف کردنی نست دوست من متاسفانه باید تجربش کنی که کار هرکسی نیست و من رو بدجور داغون کرد ولی هیچوقت به قرص رو نخواهم آورد. چون پزشک هم نوعی دلال می باشد برای پر کردن جیب های خود... بگذریم فقط پوچی رو در اعماق فراموشی باید تجربه کردو ایشون پوچی رو هنوز درک نکردند چون در این صورت در اینجا پست نمی دادند.

البته پوچی زیباست اما چون خلاف تکامل اجتماعی بشر و عرف جامعه هست هنوز برای من و شما زود است که پوچ شو.یم تا دوباره پر شویم!

javad34
01-03-2015, 20:55
من حالم بد شد..ورزشم فاییده نداشت. الان چند روزه بعدظهرها وسواس فکری مگیرم..خشمگین هم میشم یه نفر بهم گیر بده ( خیلی کنترل میکنم عصبانی نشم). بعدش اظطراب میاد.بعدش فکر میکنم چرا من به این راحتی باید خشمگین بشم.

لعنتی فقط نمیدونم چرا صبح ها و بعدظهرها حالم خوبه شبا حالم بد میشه.از ساعت 7 عصر به بعد..

شاید برم روانپزشک..اگر نتونم کنترل کنم افکارمو...

stabesh
01-03-2015, 21:22
یعنی بیخودی عصبانی میشید؟
اگر شاغل هستید شاید از فشار کاره
خوابتون کافیه؟
دمنوش های گیاهی رو استفاده کنید مثل بابونه رزماری چای کوهی
منم گاهی بعد از ظهرا کلافه و مضطرب میشم یکی از اینا رو دم میکنم حدود 10 دقیقه یه قاشقش رو دم کنید بعد با عسل یا حتی بدن شیرین کننده میل کنید خیلی خوبه تمام عطاری هم دارن

supermax15
01-03-2015, 22:26
منم مث توام کاردانی کامپوتر هم هستم و افردگی زیادی دارم و فقط باید دلیلش رو پیدا ک که چه چیزی باعث شده من اینطور بشم در کل همه چیز بستگی بنگاه ادم و از این دنیا داره ک چجوری هدفش رو پیدا کنه و خودم تصمیم گرفتم مث قبل نباشم فقط باید اراده کرد
ی حدیث هم بود ک میگفت
<نماز برای ارامش روح هست و ورزش برای ارامش جسم >

javad34
01-03-2015, 22:29
یعنی بیخودی عصبانی میشید؟
اگر شاغل هستید شاید از فشار کاره
خوابتون کافیه؟
دمنوش های گیاهی رو استفاده کنید مثل بابونه رزماری چای کوهی
منم گاهی بعد از ظهرا کلافه و مضطرب میشم یکی از اینا رو دم میکنم حدود 10 دقیقه یه قاشقش رو دم کنید بعد با عسل یا حتی بدن شیرین کننده میل کنید خیلی خوبه تمام عطاری هم دارن

یه جور وسواس فکریه ..حالا فردا میرم روانپزشک فایده نداشت ورزش .ببین اینجوریه یه جور وسواس فکریه که 80% فکرو اشغال میکنه ..ترس هم در کنارش هست با خشم.آدم مثل بمب سنسوری میشه. فقط روانپزشک میتونه درست کنه

یه دوست دارم میگه ناقلهای عصبیته حالا یا توازنشون بهم خورده یا هرچی کم و زیاد شدن.

javad34
02-03-2015, 14:13
ریشه همه اینها تو پیدا نکردن جایگاه خودمه تو زندگی.وقتی 10 سال تو بازار جون بکنی واسه هر کس و ناکسی چایی بریزی و تی بکشی.آخرش بهت انگ دزدی بزنن و بندازنت بیرون.کل سرمایت بعد 10 سال 10 میلیون نشه اونم دست مادرت باشه.

وقتی میدونی هیچ آینده ای نداری و نمیتونی تصور کنی..آخرش تو فکر گیر میکنی مریض میشی دیگه..مجبوری قرص بخوری.ورزشم فاییده نداره.

Mr_100_dolari
03-03-2015, 23:19
ریشه همه اینها تو پیدا نکردن جایگاه خودمه تو زندگی.وقتی 10 سال تو بازار جون بکنی واسه هر کس و ناکسی چایی بریزی و تی بکشی.آخرش بهت انگ دزدی بزنن و بندازنت بیرون.کل سرمایت بعد 10 سال 10 میلیون نشه اونم دست مادرت باشه.

وقتی میدونی هیچ آینده ای نداری و نمیتونی تصور کنی..آخرش تو فکر گیر میکنی مریض میشی دیگه..مجبوری قرص بخوری.ورزشم فاییده نداره.


هر کی مشکلات خودش و می بینه شاید یکی هم پیدا شه از نظرش مشکلات شما پیش اون کوچیک باشه ...

تو این شرایط در کنار روانپزشک بهتر خودتون هم تصمیم بگیرین که به خودتون کمک کنید هدف گذاری کوتاه مدت کنید و هر روز در راستای اهدافتون یه قدم کوچیک بردارید ...

ببینید با شرایط موجود چطوری میتونید از زندگیتون و داشته هاتون لذت ببرید ...

دست از شاکی بودن از زمین و زمان بردارید و انتظار هم نداشته باشید دیگران براتون معجزه کنند ...

موفق باشید ...

javad34
03-03-2015, 23:41
هر کی مشکلات خودش و می بینه شاید یکی هم پیدا شه از نظرش مشکلات شما پیش اون کوچیک باشه ...

تو این شرایط در کنار روانپزشک بهتر خودتون هم تصمیم بگیرین که به خودتون کمک کنید هدف گذاری کوتاه مدت کنید و هر روز در راستای اهدافتون یه قدم کوچیک بردارید ...

ببینید با شرایط موجود چطوری میتونید از زندگیتون و داشته هاتون لذت ببرید ...

دست از شاکی بودن از زمین و زمان بردارید و انتظار هم نداشته باشید دیگران براتون معجزه کنند ...

موفق باشید ...

حرفت درسته رفیق ..ولی میدونی مشکل من اینه که بابام کارمند بود. .باید تا آخر عمر با ماهی 600 تومن بگذرونم با کار در مغازه مردم .آرزوم بود بابای منم یه مغازه داشت تو بازار مثل همین حاج صادق صاحب کارم عشق میکنه.بهترین ماشین. بهترین خونه بهترین .سفرهای خارجی . ماهی 540 هزا رتومن به من میده ..خودش 500 تومن پول ادکلنشه. من باید 140 هزار تومن پول کرایه بدم. رفیق ولش کن زندگی سخته.ما محکومیم به زندگی اما معنی زندگی برای ما و دیگران فرق میکنه.

Mehrshad-msv
06-03-2015, 02:51
روانپزشک هم یه 500 ازت می گیره بعدم انگ دیوونه بهت می زنن. دکتر خودت باش رفیق. تو که اینقدر مقاومت کردی و بار زندگی رو تنهایی به این شکل به دوش کشیدی غیر ممکنه نتونی از پس چیزی بر نیایی. به خودت انگ نزن فکر نکنم مشکلی داشته باشی... تو یه مردی که برای زندگیت تلاش کردی و پاک زندگی کردی. حداقل سالمی و زنده ای. یکم از زندگی لذت ببر. یکم فکر خودت باش اما خودخواه نباش به خودت برس جایی که پول قرص و دکتر بدی.. خوب می شه...صبر و فقط صبر و زمان همه چیزو مشخص می کنه. زود تسلیم نشو رفبق:n01:

من که آرزومه مثل تو اینقدر مرد بودم که از مادرم نگهداری می کردم. بهتره برای خودت هدف پیدا کنی...:n18:

lieee
06-03-2015, 02:57
روانپزشک هم یه 500 ازت می گیره بعدم انگ دیوونه بهت می زنن. دکتر خودت باش رفیق. تو که اینقدر مقاومت کردی و بار زندگی رو تنهایی به این شکل به دوش کشیدی غیر ممکنه نتونی از پس چیزی بر نیایی. به خودت انگ نزن فکر نکنم مشکلی داشته باشی... تو یه مردی که برای زندگیت تلاش کردی و پاک زندگی کردی. حداقل سالمی و زنده ای. یکم از زندگی لذت ببر. یکم فکر خودت باش اما خودخواه نباش به خودت برس جایی که پول قرص و دکتر بدی.. خوب می شه...صبر و فقط صبر و زمان همه چیزو مشخص می کنه. زود تسلیم نشو رفبق:n01:

من که آرزومه مثل تو اینقدر مرد بودم که از مادرم نگهداری می کردم. بهتره برای خودت هدف پیدا کنی...:n18:

اولا که اونی که به کسی انگ دیوانه بزنه خودش دیوانست
دوما دوست عزیز وقتی یک شخص اینقدر منفعلانه از زندگیش صحبت میکنه مطمینا مشکلش جدی تر از این حرف هاست که با حرف های هیر خواهانه من و شما مشکلش حل شه



+

دوست عزیز به نظر من به یک روانپزشک مراجعه کنید در کنارش پیش مشاور برید و در کنار اینها ورزش رو فراموش نکنید
و این رو هم فراموش نکنید برای خودتون هدف بچینید و برای هدفتون بجنگید همین انگیزه میشه که منفعل نباشید4
موفق باشید:n16:

Mehrshad-msv
06-03-2015, 20:55
اولا که اونی که به کسی انگ دیوانه بزنه خودش دیوانست
دوما دوست عزیز وقتی یک شخص اینقدر منفعلانه از زندگیش صحبت میکنه مطمینا مشکلش جدی تر از این حرف هاست که با حرف های هیر خواهانه من و شما مشکلش حل شه

+

دوست عزیز به نظر من به یک روانپزشک مراجعه کنید در کنارش پیش مشاور برید و در کنار اینها ورزش رو فراموش نکنید
و این رو هم فراموش نکنید برای خودتون هدف بچینید و برای هدفتون بجنگید همین انگیزه میشه که منفعل نباشید4
موفق باشید:n16:

سلام خیرخواهانه صحبت کردن مگه بده! روانشناس ها هم خیلی خیرخواهانه صحبت می کنند و فقط فرقش اینه که جیب خودشون رو پر می کنند و به داروخانه ها هم فرصت می دن یه سودی بکنند.
منظورم از انگ زدن یعنی این بود که خود شخص باورش بشه که مشکل داره در صورتی که واقعا مشکلی نداره و چون به قول شما بهش فشار اومده داره باور می کنه که شکسته اما هنوز جا داره! ظرفیت هضم ادم ها در مشکلات باهم فرق دارد.

ولی خوب من با روانکاو موافق ترم... و با اون هدف شدیدا موافقم:n11:

stabesh
08-03-2015, 20:21
سلام دوباره
من با خوندن پستهای تاپیک زیر به این نتیجه رسیدم سردرگمی و ناامیدی از آینده برای خیلی از هم نسلهای منم وجود داره فقط من این مشکلو ندارم به قول یکی از دوستان مشکل من اینه خودمو با اونایی که خیلی بالاتر از من هستند مقایسه می کنم ولی حالا دیدم شرایط من نسبت به خیلی ها هم بهتره سعی میکنم از این به بعد خودمو با دیگران مقایسه نکنم و اهداف دستیافتی برای خودم تعیین کنم دیگه بلند پروازی نکنم
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا دنبال یه هم پا میگردم برای اینکه عصرا باهم بریم پیاده روی یه خانم ساکن مشهد فکر کنم بریم پارک ملت خوب باشه
منتظرم

Masoud-2014
08-03-2015, 23:42
یکی از راههای خوب ضد افسردگی تلاش همیشگی برای پول درآوردنه؟مگه نه؟

SADEGH 7
09-03-2015, 02:11
یکی از راههای خوب ضد افسردگی تلاش همیشگی برای پول درآوردنه؟مگه نه؟

اگه هدف، خودِ پول نباشه موافقم.

Masoud-2014
09-03-2015, 09:14
اگه هدف، خودِ پول نباشه موافقم.

خود پول که ارزشی نداره و یک نوع ارزش قراردادیه و کاغذی بیش نیست و این منافع حاصل از پوله که انسان رو ترغیب به تلاش بیشتر میکنه ...
با پول خیلی از چیزها رو میشه بدست آورد که باعث رفاه و انگیزه فرد میشه

Mehrshad-msv
14-03-2015, 03:22
خود پول که ارزشی نداره و یک نوع ارزش قراردادیه و کاغذی بیش نیست و این منافع حاصل از پوله که انسان رو ترغیب به تلاش بیشتر میکنه ...
با پول خیلی از چیزها رو میشه بدست آورد که باعث رفاه و انگیزه فرد میشه

خیلی چیزهارو هم میشه از دست داد اگر تنها هدفت پول باشه. و کلا پول خوب است. رحم ...علیه:n02:

Masoud-2014
14-03-2015, 17:44
خیلی چیزهارو هم میشه از دست داد اگر تنها هدفت پول باشه. و کلا پول خوب است. رحم ...علیه:n02:
بدون پول که همه چیز و از دست میدی اصلا چیزی بدست نمیاری که بخوای از دست بدی!!! :n02:
انسان موجودی منفعت طلب است

Mehrshad-msv
15-03-2015, 01:56
بدون پول که همه چیز و از دست میدی اصلا چیزی بدست نمیاری که بخوای از دست بدی!!! :n02:
انسان موجودی منفعت طلب است

بستگی از تغریف از شناخت و تفکر شما از معنی انسان هست برادر... من می گم حیوان منفعت طلب است اونم از روی غریزه و اجبار:n01:
پول خوبه اما همه چیز نیست و چیزی که ساخته دست بشر باشه سیری نمیاره برای اون انسانی که شما ازش صحبت می کنید.

Masoud-2014
16-03-2015, 13:12
بستگی از تغریف از شناخت و تفکر شما از معنی انسان هست برادر... من می گم حیوان منفعت طلب است اونم از روی غریزه و اجبار:n01:
پول خوبه اما همه چیز نیست و چیزی که ساخته دست بشر باشه سیری نمیاره برای اون انسانی که شما ازش صحبت می کنید.
دقیقا فرمایش شما صحیح است و انسان مادی گرا و متریالیست این فاکتورها براش خیلی مهمه نمیگیم که برای بقیه مهم نیست ولی قطع و یقین همه چیز نیست و معیارهای بسیار والاتر و ارزشمندتر مهمه و البته منفعتی که در راه رسیدن به مراحل کمک یار باشه یا میتونه پول داشته باشه ولی فکرش اون چیز بهتر و بخواد

stabesh
04-04-2015, 21:09
سلام دوستان
وقتی دلتون میگیره یا خسته و بی حوصله میشید چیکار میکنید؟
راستش من بعضی اوقات دلم میخواد با یکی حرف بزنم ولی تو خانواده کسی هم سن وسالم نیست دوست صمیمی هم ندارم نمیدونم این جور موقعا چیکار کنم مدام با خودم فکر میکنم گاهی بلند بلند حرف میزنم یا میخوابم تا از این فکرا بیام بیرون
به نظرتون چیکار کنم؟
کلا من از بچگی تنها بودم تنهاییو دوست داشتم ولی حالا برام زجر آور شده

stabesh
09-06-2016, 19:30
سلام دوستان
امروز بعد مدتها اومدم اینجا
میخواستم بگم حالم بهتره دارو ها و مشاوره جواب داد البته هنوزم یکم بی انگیزه هستم گاهی ولی باید صبور بود تا زمان بگذره متاسفانه مثل اینکه طول میکشه
موفق باشید
طاعات و عباداتتونم قبول باشه تو این ماه ما رو هم دعا کنید

Sent from my GT-N7100 using Tapatalk