ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : زبان اول واحد برای کل جهان؟



B.Russell
03-12-2014, 15:34
زبان اول به اولین زبانی گفته می‌شود که کودک تکلم به آن را یاد می‌گیرد.
زبان اول (در فارسی به اشتباه زبان مادری هم گفته میشود!) زبان شخصی است که انسان از زمان تولد آن را آموخته و به بهترین وجه صحبت می‌کند و اغلب معنایی برای همسانی جامعه‌شناسی زبان است.

در مقابل، زبان دوم زبانی است که هر فردی متفاوت با زبان اولش صحبت می‌کند.

از نظر عصب‌شناسی زبان اول در مقایسه با زبان‌هایی که فرد بعداً در بزرگسالی می‌آموزد (زبان دوم) جایگاهی متفاوت را در قشر مغز اشغال می‌کند.
اما در صورتی که کودک در همان اوایل کودکی بیش از یک زبان را فرا بگیرد ناحیه مغزی مربوط به همه این زبان‌ها با ناحیه زبان اول مشابه‌است و نمی‌توان ازنظر علمی هیچ‌یک از آنها را زبان دوم وی دانست.


از طرفی بنابه هر دلیلی زبان علمی و ارتباطی در دنیای امروز زبان انگلیسی انتخاب شده است.

و برای بسیاری از افرادی که زبان اولشان زبان انگلیسی نیست، مشکلاتی در برقراری ارتباط و نوشتن و احساسات و ... ممکن است پیش بیاید.

از طرفی با توجه به گسترش ارتباطات و جهانی شدن، بحث اینکه همچنان زبان های اول بومی در کنار زبان انگلیسی برای کشورهای غیر انگلیسی زبان باقی بمانند موافقان و مخالفان خاص خودش را دارد.

موضع شما نسبت به یکسان شدن زبان اول واحد برای کل جهان چیست؟

یعنی به مرور زبان اول های بومی حذف شوند و زبان واحد غیر بومی نظیر انگلیسی برای تمامی انسان ها جایگزین شود؟
زبان اول سرجایش باشد و زبان دوم هم گسترش یابد؟
یا ....؟

Stream
03-12-2014, 16:31
از یک جهت خیلی از تاریخ و فرهنگ و ادبیات و هنر و ... یک منطقه وابسته به زبان بومی اون منطقه است، و از طرف دیگه آینده اون منطقه در گرو زبان دیگه به خصوص وقتی تقریبا 100 درصد دست آوردهای علمی و فلسفی و ... جهان به اون زبان منتشر و ارائه (و تفکر) میشه. یکی از دلایلی که باعث شده خیلی از کشورها از دنیای علم فاصله بگیرند همین مسئله زبان است به خصوص اونهایی که به نحوی دلایل ایدئولوژیک برای منع گسترش یک زبان دارند (شوروی و انگلیسی یک مثال خوب است).

در نهایت باید تصمیم گرفت آیا مهمتر است زبان مادری و زبان اول بر اساس درک بهتر دست آوردهای علمی جهان و ارتباط با همدیگه و ... انتخاب بشه یا بر اساس چسبیدن به ادبیات و هنر و فرهنگ و تاریخ منطقه. پاسخ به نظر من قطعا مورد اول است. اینکه یک شخص بطور دقیق و کامل بتونه بر اساس زبان مادریش مثلا اشعار حافظ و سعدی و فردوسی رو درک کنه مهم است، ولی نه به اندازه اینکه به خوبی و بطور دقیق از دنیای اطراف خودش در همون لحظه و علم و مدرنیت و ... آگاهی داشته باشه. اولویت ها متفاوت است و در حقیقت رقابتی است بین چسبیدن و بغل کردن گذشته یا حرکت به سوی آینده.

hamed29
03-12-2014, 18:16
با سلام؛ گزینه دوم رو در نظر سنجی انتخاب کردم: زبان اول های بومی همه کشورها باید همیشه زنده بمانند و صرفا زبان دومی واحد گسترش یابد.


گزینه اول: زبان اول مشترک جهانی + حفظ زبان بومی به منزله ی زبان دوم
گزینه دوم: زبان بومی هر کشور زبان اول + یک زبان مشترک جهانی به عنوان زبان دوم باشد.



در مورد ایران:
روزگاری عربی زبان مشترک بود (؟!) تا جایی که بعضی دانشمندان و علمای فارس هم کتب خود را به زبان عربی مینوشتند.
اما امروز که انگلیسی زبانی رایج است، چنانچه زبان فارسی به عنوان زبان دوم مطرح شود، اقتضای شرایط و زمان، در عمل آن را به حاشیه خواهد برد. نهایتاً پس از مدتی همان بلایی که یک بار بر اثر اختلاط با عربی بر سر زبان فارسی آمد، این بار از طرف زبانی دیگر تکرار خواهد شد.
بعد از چند قرن چنانچه زبان دیگری رایج شود، زحمت هماهنگ شدن را اگر نادیده بگیریم، زبان زیان دیده خود را چگونه باید زنده کنیم؟


قرار دادن زبانی غیر بومی به عنوان زبان اول یک کشور، تبعاتی به دنبال دارد. در مورد زبانهای دیگر مثلاٌ عربی، به دلیل حوزه ی نفوذ و جمعیت بالایی که با آن تکلم میکنند، شاید اتفاق خاصی نیفتد؛ ولی در مورد فارسی چنانچه این زبان به عنوان زبان دوم مطرح شود، دست کم با دلایل زیر عملاً به حاشیه خواهد رفت:
»» جمعیت کم
»» قلمرو محدود
»» استعداد ذاتی ما در غریب نوازی!

منظور از قلمرو محدود این است که در صورت آسیب دیدن زبان در یک کشور، بازیگر مؤثر دیگری برای احیای آن وجود نخواهد داشت. تاجیکستان حداقل به دلیل خط متفاوت و افغانستان به دلیل برخی مسائل، توانایی احیای زبان فارسی را نخواهند داشت.

B.Russell
03-12-2014, 18:25
در مورد ایران:
روزگاری عربی زبان مشترک بود (؟!) تا جایی که بعضی دانشمندان و علمای فارس هم کتب خود را به زبان عربی مینوشتند.
اما امروز که انگلیسی زبانی رایج است، چنانچه زبان فارسی به عنوان زبان دوم مطرح شود، اقتضای شرایط و زمان، در عمل آن را به حاشیه خواهد برد. نهایتاً پس از مدتی همان بلایی که یک بار بر اثر اختلاط با عربی بر سر زبان فارسی آمد، این بار از طرف زبانی دیگر تکرار خواهد شد.

قرار دادن زبانی غیر بومی به عنوان زبان اول یک کشور، تبعاتی به دنبال دارد. در مورد زبانهای دیگر مثلاٌ عربی، به دلیل حوزه ی نفوذ و جمعیت بالایی که با آن تکلم میکنند، شاید اتفاق خاصی نیفتد؛ ولی در مورد فارسی چنانچه این زبان به عنوان زبان دوم مطرح شود، دست کم با دلایل زیر عملاً به حاشیه خواهد رفت:
»» جمعیت کم
»» قلمرو محدود
»» استعداد ذاتی ما در غریب نوازی!

منظور از قلمرو محدود این است که در صورت آسیب دیدن زبان در یک کشور، بازیگر مؤثر دیگری برای احیای آن وجود نخواهد داشت. تاجیکستان حداقل به دلیل خط متفاوت و افغانستان به دلیل برخی مسائل، توانایی احیای زبان فارسی را نخواهند داشت.

البته منظور من اینگونه جایگزینی نیست که فرضا عربی رو جایگزین فارسی کنیم.

خواسته یا ناخواسته امروز زبان انگلیسی زبان علم شده و شما وقتی مقالات خارجی رو مطالعه میکنید، با دنیایی از اصطلاحات در حوزه تخصصی خودتون مواجه میشین که هیچ معادلی براش در زبان اول شما وجود نداره.
و مجبور به خلق واژه های مرکب میشیم که علاوه بر خنده دار بودن کاربردی ندارند.

مرگ زبان به نوعی میتونه مرگ گذشته رو هم به همراه داشته باشه.
ولی چالش اصلی ما این هست که به گذشته باید بیشتر افتخار کرد یا آینده؟

و اگر بنا باشد یکی فدای دیگری شود، آینده واحد بشریت باید فنا شود یا گذشته بومی هر سرزمین؟

Masoud-2014
03-12-2014, 18:32
یک زبان مشترک جهانی باید باشه به شرطی که زبان بومی فراموش نشه هر دو رو باید داشت ولی بلد بودن زبان جهانی مثل انگلیسی خیلی تو پیشرفت انسان و جامعه تاثیر میزاره و نمیشه منفک از اون بود پس به شرطی که الکی گفته نشه زبان جهانی بلد باشیم بلکه واقعا بلد باشیم و در ضمن یادگرفتن تجربی و در بطن خیلی راحت تره و باعث میشه آدم از علم روز دنیا عقب نمونه - هیچی نباشه ما همه انسانیم و از یک نوع هستیم و باید زبون هم و بفهمیم

N I G H T P E A C E
03-12-2014, 20:10
من فکر میکنم اینطور نیست که حتما مجبور باشیم بین گذشته (زبان بومی) و آینده (زبان انگلیسی) یکی رو فدا کنیم، بلکه میشه مثل همین الان با داشتن زبان بومی زبان علم رو هم اموخت و ازش استفاده کرد. چیزی که الان هم وجود داره، یعنی هستن کشورهای که زبانشون انگلیسی نیست ولی جزو اولین های جهان از نظر علم و تکنولوژی هست، مثه آلمان، فرانسه، ایتالیا، روسیه، کره جنوبی، ژاپن، چین و ...

تاریخ نشون داده این زبان نیست که باعث پیشرفت علمی کشورها میشه، بلکه عوامل دیگری دخیل هستن، مثال زیاد هست، مثلا مسلمونا قرن 3-6 میان علم رو به زبان خودشون ترجمه میکنن و میشن جلودار تمدن بشری و زبانشون میشه زبان علم، بعدش اروپا میاد این علم رو به زبون خودش برمیگردونه و گوی سبقت رو از مسلمونا میگیره و زبانش میشه زبان علم و ... این سیر تاریخه، معلوم نیست زبون کدوم فرهنگ و کشور قرار زبون بعدی علم باشه ... علم در یک زبان خاص منجمد نشده، به یک زبان خاص پیوند نخورده و نچسبیده، که اگر اون زبون رو زبون همه نکنیم ملت های دیگه تا ابد الدهر عقب بمونن و آیندشون خراب بشه، و بنابراین مجبور باشن برای پیشرفت بین زبون خودشون و زبون علم یکی رو انتخاب کنن... آیا مسلمونا برای اینکه علمدار علم و تمدن بشن رفتن زبان عربی رو کنار گذاشتن و زبان یونانی، و هندی و ... رو زبون رسمیشون کردن؟ آیا اروپایی ها زبونشون رو عربی کردن و داشته های ادبی و دینی و فلسفی و ...فدا کردن تا به اینجا رسیدن؟

از طرف دیگه مگه اگر زبان رو انگلیسی کردیم وضعمون بهتر از این خواهد شد؟ بنظرم اصلا! مگه الان که انگلیسی زبان علمه همه انگلیسی زبونا اهل علم هستن و با جدیدترین پیشرفت های علم آشنا هستن؟ قطعا خیر. همیشه اهل علم هستن که دنبال علم میرن، عوام دنبال زندگی خودشون هستن. مگه به همین زبون فارسی خودمون کتاب و مقاله علمی کم داریم؟ با این وجود چند درصد از مردم ما اهل علم و مطالعه هستن و این کتاب ها و مقاله رو میخونن؟ خب حالا زبونمون هم انگلیسی شد، یعنی دیگه معجزه میشه و مردم ما اهل مطالعه و تحقیق میشن؟ همین الانم تمام دانشمندان ما و کسانی که اهل علم و تحقیق هستن اکثرا با زبان انگلیسی آشنا هستن، چون لازمش دارن، اما بقیه مردم نیازی در اون حد بش ندارن، پس دیگه چه لزومی داره زبونمون رو بکلی انگلیسی کنیم؟

علاوه بر این، تنوع زبان ها خودش یکی از عوامل لذت بخش زندگی هست. فرض کنید بگیم چون یک نژاد مثلا هوش بالایی داره پس بهتره همه مردم دنیا رو تبدیل به اون نژاد کنیم! فکرش رو بکنید برای خاطر هوش، زیبایی، قدرت، شوخ طبعی، شادی و ... رو که در نژادهای دیگه پخش شده رو از بین ببریم و مردمی بسازیم که فقط باهوشن ...

فکرش رو بکنید زیبایی هایی رو که در ترانه ها و آهنگهای سنتی ملل مختلف مثل امریکای جنوبی، آسیا شرقی، ایران، اعراب و ... وجود داره رو همه رو بخاطر علم بریزم دور! اشعار، غزل ها عاشقانه، داستان ها و رمانها، فلسفه، عرفان، اساطیر و افسانه ها و تمدن های باستانی و ... ملل مختلف رو همه رو بریزیم دور .... دیگه چی میمونه که ازش لذت ببریم و به دید ما وسعت و غنا ببخشه...؟

B.Russell
03-12-2014, 20:41
من فکر میکنم اینطور نیست که حتما مجبور باشیم بین گذشته (زبان بومی) و آینده (زبان انگلیسی) یکی رو فدا کنیم، بلکه میشه مثل همین الان با داشتن زبان بومی زبان علم رو هم اموخت و ازش استفاده کرد. چیزی که الان هم وجود داره، یعنی هستن کشورهای که زبانشون انگلیسی نیست ولی جزو اولین های جهان از نظر علم و تکنولوژی هست، مثه آلمان، فرانسه، ایتالیا، روسیه، چین و ...

دیگه تاریخ نشون داده این زبان نیست که باعث پیشرفت علمی کشورها میشه، بلکه عوامل دیگری دخیل هستن، مثال زیاد هست، مثلا مسلمونا قرن 3-6 میان علم رو به زبان خودشون ترجمه میکنن و میشن جلودار تمدن بشری و زبانشون میشه زبان علم، بعدش اروپا میاد این علم رو به زبون خودش برمیگردونه و گوی سبقت رو از مسلمونا میگیره و زبانش میشه زبان علم و ... این سیر تاریخه، معلوم نیست زبون کدوم فرهنگ و کشور قرار زبون بعدی علم باشه ...
علم در یک زبان خاص منجمد نشده، به یک زبان خاص پیوند نخورده و نچسبیده، که اگر اون زبون رو زبون همه نکنیم ملت های دیگه تا ابد الدهر عقب بمونن و آیندشون خراب بشه، و بنابراین مجبور باشن برای پیشرفت بین زبون خودشون و زبون علم یکی رو انتخاب کنن... آیا مسلمونا برای اینکه علمدار علم و تمدن بشن رفتن زبان عربی رو نار گذاشتن و زبان یونانی، و هندی و ... رو زبون رسمیشون کردن؟ آیا اروپایی ها زبونشون رو عربی کردن تا به اینجا برسن؟

از طرف دیگه مگه اگر زبان رو انگلیسی کردیم وضعمون بهتر از این خواهد شد؟ بنظرم اصلا! مگه الان که انگلیسی زبان علمه همه انگلیسی زبونا اهل علم هستن و با جدیدترین پیشرفت های علم آشنا هستن؟ قطعا خیر. همیشه اهل علم هستن که دنبال علم میرن، عوام دنبال زندگی خودشون هستن. مگه به همین زبون فارسی خودمون کتاب و مقاله علمی کم داریم؟ با این وجود چند درصد از مردم ما اهل علم و مطالعه هستن و این کتاب ها و مقاله رو میخونن؟ خب حالا زبونمون هم انگلیسی شد، یعنی دیگه معجزه میشه و مردم ما اهل مطالعه و تحقیق میشن؟ همین الانم تمام دانشمندان ما و کسانی که اهل علم و تحقیق هستن اکثرا با زبان انگلیسی آشنا هستن، پس دیگه چه لزومی داره زبونمون رو بکلی انگلیسی کنیم؟


در گذشته یونان و اعراب و... که مثال زدید نه ارتباطات در این سطح گسترده بود و نه اختلاف علم این کشورها خیلی زیاد بوده است و مقایسه اینها صحیح نیست.
مشکلی که در دنیای امروز داره پیش میاد این هست که یکسری زبان ها مثل فارسی، عربی، چینی و... از نظر گنجینه واژگان منجمد شدن ولی یکسری زبان ها و در راس اون زبان انگلیسی در حال گسترده تر شدن هستند.

علم هم در کنار گسترش واژگان نتیجه اش رو به طور مستقیم در زبان و فرهنگ میذاره.

مثلا وقتی یک فرد عوام میگه پلیس اتومبیل مرا جریمه کرد، عملا داره دو واژه علمی پلیس و اتومبیل رو وارد زبانش میکنه.
اینگونه واژگان با گذشت زمان سر به فلک میذارن و زبان شما صرفا یک رسم الخطی خواهد داشت که واژگان انگلیسی رو بازنویسی میکنه.

مخصوصا در علوم مهندسی و زیستی اگر نگاهی به مقاله های فارسی بندازین صرفا واژه های تخصصی رونویسی فارسی شدن !!
مثل اسید به جای acid !!! و... بینهایت مثال مشابه.




علاوه بر این، تنوع زبان ها خودش یکی از عوامل لذت بخش زندگی هست. فرض کنید بگیم چون یک نژاد مثلا هوش بالایی داره پس بهتره همه مردم دنیا رو تبدیل به اون نژاد کنیم! فکرش رو بکنید برای خاطر هوش، زیبایی، قدرت، شوخ طبعی، شادی و ... رو که در نژادهای دیگه هست رو از بین ببریم و مردمی بسازیم که فقط باهوشن ... فکرش رو بکنید زیبایی هایی رو که در ترانه ها و آهنگهای سنتی ملل مختلف مثل امریکای جنوبی، آسیا شرقی، ایران، اعراب و ... وجود داره رو همه رو بخاطر علم بریزم دور! اشعار، غزل ها عاشقانه، فلسفه، عرفان، اساطیر و افسانه ها و تمدن های باستانی ... ملل مختلف رو همه رو بریزیم دور به خاطر علم و .... دیگه چی برامون میمونه؟

اینکه تنوع زبان چطوری اسباب لذت میشه رو باید بیشتر بررسی کرد.
شما اگر انگلیسی زبان باشی از خواندن شکسپیر لذت میبری و کل دنیا هم انگلیسی زبان باشن از خوندنش لذت میبرن.
لذت ها با توجه به داشته ها به دست میان و وقتی داشته ها تغییر میکنن، لذت ها هم به موازاتش تغییر میکنن.

اینکه نژاد بشر هم به مرور اصلاح بشه اتفاقا خیلی کار خوبی هست.
وگرنه باید بگیم بذاریم معلول ها و بیماران زیاد بشن چون باعث تنوع در زندگی میشن و اگر ادم مریض و ناقص نداشته باشیم دنیا صفایی نداره هیچکس کور نباشه!!!
ولی علم با پیشرفت خودش داره سعی میکنه تا حد امکان جلوی به دنیا آمدن معلولیت و بیماری هارو بگیره و این یکجور اصلاحه.
پس اگر بشه ژن ها رو هم اصلاح کرد که همه باهوش باشن خیلی بهتر هست.

چون فعلا ارمغان احمق ها برای دنیا بیشتر جنگ و دردسر بودن، تاریخ هم نشون میده احمق ها به دلیل ویژگی های خاص احمقی اکثریت رو میتونن از ان خودشون کنن.

کدوم شعر خوانی فلسفه خوانی؟!!
همین الان از ایرانی ها بپرسین چندتاشون یک بار کتاب گلستان سعدی رو خوندن، جواب سئوالاتتون رو میگیرین.
حتی این لذت هایی هم که من باهاتون موافقم لذت هست، باز هم شامل لذت های عوام نمیشه و لذت های اهل دانش هست که بازم میشه با زبانی دیگر برای کسی که اهلش هست درک کرد.

danielo
04-12-2014, 01:05
در یکی از قسمت های درون کرمچاله مورگان فریمن در موردش بحث شده بود.
کلا به همین نتیجه رسید که زبون ها بومی تاریخ مصرف دارند و در نهایت از بین میرند.

A.M.D.D.E.V.I.L
04-12-2014, 10:46
تا زمانی که تاریخ و ادبیات زنده باشد ، زبان ها هم زنده خواهد ماند . حتی زبان هایی که اخیرا دوباره احیا شده اند .

Atghia
04-12-2014, 14:15
برای چندین دقیقه بعد از خوندن پست دوستان نظرم این بود که گزینه دوم رو انتخاب خواهم کرد
ولی بعد به این فکر کردم همانطوری که زبان رسمی کشور ما فارسی هست اما فرضا یک شخص ترک یا کرد یا گیلک گویش خاص خودش رو داره و اون رو حفظ کرده با تمام زیبایی هاش تاریخی بودنش اصالتش و هردلیل دیگه ای که هنوزم پابرجاست!
پس چرا نشه که ما زبان مشترکی با کل جهان داشته باشیم برای ارتباط بهتر و استفاده بیشتر و کامل از خواص ارتباط با جهان! و البته زبان رسمی خودمون رو هم همچنان حفظ کنیم و داشته باشیم با همه ی تاریخچه ی گرانبهای ادبی و تاریخیش!

پس نظر من هم گزینه اول هست:n16:

hamed29
04-12-2014, 21:59
برای چندین دقیقه بعد از خوندن پست دوستان نظرم این بود که گزینه دوم رو انتخاب خواهم کرد
ولی بعد به این فکر کردم همانطوری که زبان رسمی کشور ما فارسی هست اما فرضا یک شخص ترک یا کرد یا گیلک گویش خاص خودش رو داره و اون رو حفظ کرده با تمام زیبایی هاش تاریخی بودنش اصالتش و هردلیل دیگه ای که هنوزم پابرجاست!
پس چرا نشه که ما زبان مشترکی با کل جهان داشته باشیم برای ارتباط بهتر و استفاده بیشتر و کامل از خواص ارتباط با جهان! و البته زبان رسمی خودمون رو هم همچنان حفظ کنیم و داشته باشیم با همه ی تاریخچه ی گرانبهای ادبی و تاریخیش!

پس نظر من هم گزینه اول هست:n16:



متوجه منظور شما هستم ولی...
خود من در 2 استان غیر فارس ساکن بودم که ترکی و کردی زبان بومیــشون هست.
زبان اول برای اونها همون زبان محلی هست و حتی در مدرسه درسهاشون به زبان بومی تدریس میشه.
من که در یکی از این استانها دانشجو بودم، به وضوح میدیدم که دانشجویان بومی اصلاً با فارسی حرف زدن راحت نیستند. در واقع زبان اول یا پیشفرض برای اونها فارسی نیست و فارسی رو اگرچه یاد میگیرند، اما تا مجبور نشن باهاش صحبت نمیکنن.
البته من مشاهدات خودم رو گفتم؛ ممکنه جاهای دیگه اینطور نباشه.







البته منظور من اینگونه جایگزینی نیست که فرضا عربی رو جایگزین فارسی کنیم.

خواسته یا ناخواسته امروز زبان انگلیسی زبان علم شده و شما وقتی مقالات خارجی رو مطالعه میکنید، با دنیایی از اصطلاحات در حوزه تخصصی خودتون مواجه میشین که هیچ معادلی براش در زبان اول شما وجود نداره.
و مجبور به خلق واژه های مرکب میشیم که علاوه بر خنده دار بودن کاربردی ندارند.

مرگ زبان به نوعی میتونه مرگ گذشته رو هم به همراه داشته باشه.
ولی چالش اصلی ما این هست که به گذشته باید بیشتر افتخار کرد یا آینده؟

و اگر بنا باشد یکی فدای دیگری شود، آینده واحد بشریت باید فنا شود یا گذشته بومی هر سرزمین؟




من هم چنین منظوری نداشتم؛ نگاه به گذشته نشون میده تغییر زبان مشترک چه بلایی ممکنه بر سر زبان بومی بیاره.
اگه به خاطر زبان علم بودن، انگلیسی رو به عنوان زبان اول انتخاب کنیم، ای بسا بعد از چند قرن زبان دیگری جایگزین بشه و باز کل جهان باید خودشون رو با وضعیت جدید هماهنگ کنن. البته بعید نیست در آن وضعیت زبان انگلیسی هم به حاشیه بره.

اینکه کلمات خارجی مثل Police و ... رو به صورت فارسی بنویسیم، چیز عجیبی نیست.
اما اینکه بگیم کسانی که زبان اولشون با زبان مشترک یکی نیست پس از قافله علم عقب هستند، به نظرم حرف بجایی نیست.
لزوم وجود یک زبان مشترک رو انکار نمی‌کنم. هر کس نیاز به دسترسی به مقلات داشته باشه میره ترجمه میکنه و یا زبان مرجع رو یاد میگیه تا تولید محتوای جدید به یک زبان مشترک باشه.

انجمادی که مطرح میکنید، در واقع راکد ماندن یک زبان نیست بلکه ثبت علم به زبانی دیگر است.
وگرنه چنانچه دانشمندانی که انگلیسی زبان نیستند، این زبان رو تحریم کنند پس از مدتی عملاً انگلیسی از دستور کار خارج میشه. اتفاقی که مشابه اون بعد از جنگ اول و دوم البته در مورد زبان آلمانی افتاد!

چیزی که شما مطرح کردی در واقع گسترده شدن علم هست، که به دنبال اون کلمات تخصصی جدید هم ایجاد میشن. اگر مقالات و... مثلاً به زبان آلمانی ثبت بشن، خُب کلمات جدید هم ریشه در همین زبان خواهند داشت.
گذشته از این گاهی محققین یک کشور که انگلیسی زبان نیستند، مقالاتی رو ثبت میکنن که واژگان و اصطلاحات جدیدِش ریشه در زبان خودشون داره. یعنی مقاله به زبان انگلیسی هست ولی بعضی کلمات جدید انگلیسی نیستند و صرفاً با الفبای انگلیسی نوشته شُدن.







در گذشته یونان و اعراب و... که مثال زدید نه ارتباطات در این سطح گسترده بود و نه اختلاف علم این کشورها خیلی زیاد بوده است و مقایسه اینها صحیح نیست.
مشکلی که در دنیای امروز داره پیش میاد این هست که یکسری زبان ها مثل فارسی، عربی، چینی و... از نظر گنجینه واژگان منجمد شدن ولی یکسری زبان ها و در راس اون زبان انگلیسی در حال گسترده تر شدن هستند.

علم هم در کنار گسترش واژگان نتیجه اش رو به طور مستقیم در زبان و فرهنگ میذاره.

مثلا وقتی یک فرد عوام میگه پلیس اتومبیل مرا جریمه کرد، عملا داره دو واژه علمی پلیس و اتومبیل رو وارد زبانش میکنه.
اینگونه واژگان با گذشت زمان سر به فلک میذارن و زبان شما صرفا یک رسم الخطی خواهد داشت که واژگان انگلیسی رو بازنویسی میکنه.

مخصوصا در علوم مهندسی و زیستی اگر نگاهی به مقاله های فارسی بندازین صرفا واژه های تخصصی رونویسی فارسی شدن !!
مثل اسید به جای acid !!! و... بینهایت مثال مشابه.




اینکه تنوع زبان چطوری اسباب لذت میشه رو باید بیشتر بررسی کرد.
شما اگر انگلیسی زبان باشی از خواندن شکسپیر لذت میبری و کل دنیا هم انگلیسی زبان باشن از خوندنش لذت میبرن.
لذت ها با توجه به داشته ها به دست میان و وقتی داشته ها تغییر میکنن، لذت ها هم به موازاتش تغییر میکنن.

اینکه نژاد بشر هم به مرور اصلاح بشه اتفاقا خیلی کار خوبی هست.
وگرنه باید بگیم بذاریم معلول ها و بیماران زیاد بشن چون باعث تنوع در زندگی میشن و اگر ادم مریض و ناقص نداشته باشیم دنیا صفایی نداره هیچکس کور نباشه!!!
ولی علم با پیشرفت خودش داره سعی میکنه تا حد امکان جلوی به دنیا آمدن معلولیت و بیماری هارو بگیره و این یکجور اصلاحه.
پس اگر بشه ژن ها رو هم اصلاح کرد که همه باهوش باشن خیلی بهتر هست.

چون فعلا ارمغان احمق ها برای دنیا بیشتر جنگ و دردسر بودن، تاریخ هم نشون میده احمق ها به دلیل ویژگی های خاص احمقی اکثریت رو میتونن از ان خودشون کنن.

کدوم شعر خوانی فلسفه خوانی؟!!
همین الان از ایرانی ها بپرسین چندتاشون یک بار کتاب گلستان سعدی رو خوندن، جواب سئوالاتتون رو میگیرین.
حتی این لذت هایی هم که من باهاتون موافقم لذت هست، باز هم شامل لذت های عوام نمیشه و لذت های اهل دانش هست که بازم میشه با زبانی دیگر برای کسی که اهلش هست درک کرد.





انسان تنها یک بُعد نداره که اون رو در همان بُعد خلاصه کنیم. انسانهای تک بعدی هم نمیتونن معلم بشریت باشن. تأکید روی یک بُعد اگر به منزله نادیده گرفتن جنبه های دیگر وجودی انسان باشه، کار عاقلانه ای نیست.
جدای از دانش آموختنی‌های برخی حوزه ها به زبانی خاص ثبت شدن. مثلاً زبان تصوّف، فارسی هست! کاری با خوبی یا بدی تصوف ندارم ولی هر کسی بخواد با این حوزه آشنا بشه به ناچار باید فارسی رو یاد بگیره. اینکه می‌فرمایید به خاطر آینده، آثار گذشته ترجمه بشه، بله میشه این کار رو کرد ولی مشکلاتی داره.
زبان مقصد لزوماً از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های مشابهی برای پذیرش محتوای مورد نظر برخوردار نیست. در نتیجه شاخ و برگ‌ها و ظرافتهای آن حوزه در اثر ترجمه هرس خواهد شد. این مشکل مخصوصاً در مورد آثار ادبی و اشعار پیش میاد.

اما اینکه بشر به هوش نیاز داره، مسلماً درسته؛ اما هوش علمی تنها چیزی نیست که انسان برای پیشرفت بهش نیاز داره. انسان علاوه بر هوش به عقلانیت و... هم نیاز داره.
جمع شدن دانش و حماقت بارها در تاریخ علم اتفاق افتاده. چه کسی ایده و لزوم ساخت بمب اتم رو برای صاحبان قدرت مطرح کرد؟ همان کسی که دانش فیزیک رو متحول کرد!
البته همین دانشمند نابغه هست که میگه: دو چیز هیچ پایانی ندارند: کهکشانها و حماقت انسانها. البته در مورد اولی چندان مطمئن نیستم!

B.Russell
05-12-2014, 00:00
من هم چنین منظوری نداشتم؛ نگاه به گذشته نشون میده تغییر زبان مشترک چه بلایی ممکنه بر سر زبان بومی بیاره.
اگه به خاطر زبان علم بودن، انگلیسی رو به عنوان زبان اول انتخاب کنیم، ای بسا بعد از چند قرن زبان دیگری جایگزین بشه و باز کل جهان باید خودشون رو با وضعیت جدید هماهنگ کنن. البته بعید نیست در آن وضعیت زبان انگلیسی هم به حاشیه بره.

اینکه کلمات خارجی مثل Police و ... رو به صورت فارسی بنویسیم، چیز عجیبی نیست.
اما اینکه بگیم کسانی که زبان اولشون با زبان مشترک یکی نیست پس از قافله علم عقب هستند، به نظرم حرف بجایی نیست.
لزوم وجود یک زبان مشترک رو انکار نمی‌کنم. هر کس نیاز به دسترسی به مقلات داشته باشه میره ترجمه میکنه و یا زبان مرجع رو یاد میگیه تا تولید محتوای جدید به یک زبان مشترک باشه.

انجمادی که مطرح میکنید، در واقع راکد ماندن یک زبان نیست بلکه ثبت علم به زبانی دیگر است.
وگرنه چنانچه دانشمندانی که انگلیسی زبان نیستند، این زبان رو تحریم کنند پس از مدتی عملاً انگلیسی از دستور کار خارج میشه. اتفاقی که مشابه اون بعد از جنگ اول و دوم البته در مورد زبان آلمانی افتاد!

چیزی که شما مطرح کردی در واقع گسترده شدن علم هست، که به دنبال اون کلمات تخصصی جدید هم ایجاد میشن. اگر مقالات و... مثلاً به زبان آلمانی ثبت بشن، خُب کلمات جدید هم ریشه در همین زبان خواهند داشت.
گذشته از این گاهی محققین یک کشور که انگلیسی زبان نیستند، مقالاتی رو ثبت میکنن که واژگان و اصطلاحات جدیدِش ریشه در زبان خودشون داره. یعنی مقاله به زبان انگلیسی هست ولی بعضی کلمات جدید انگلیسی نیستند و صرفاً با الفبای انگلیسی نوشته شُدن.


همین زبان های فعلی که امروز در جهان پایدار شدن هم از ابتدای تاریخ وجود نداشتن !
اونا هم یکسری زبان هارو کنار زدن و به مرور قدرت پیدا کردن.

همانطور که رسم الخط و زبان ایرانی ها از ابتدا فارسی نبوده، چندین خط به طور کامل اومدن و نابود شدن.
و اینقدر زمان گذشته که تقریبا برای کسی اهمیت نداره زبان و خط ایران قبل اسلام چی بوده جز یکسری محقق.

شما مطمئن باشید در هزار سال دیگه هم، زبان و رسم الخط ما برای آیندگان هیچگونه اهمیتی نخواهد داشت.
چون عمر انسان اونقدر کفاف نمیده که بتونه به همه گذشته اش بها بده و مجبوره نزدیکترین گذشته ای که بتونه باهاش ارتباط برقرار کنه رو انتخاب کنه.

همینطور که نسل جوان امروز تقریبا چیزی از سعدی و حافظ و مولوی و... نمیدونه، با تعویض یکی دو نسل دیگر این اندیشمندان به مرور به کتابخانه های محققین خواهند رفت.
چون زبان فارسی پویایی خودش رو از دست داده و نتونسته با علم جلو بیاد.

هرچه فاصله زبان یک کشور و علم رایج زمانش در تاریخ بیشتر شده، اون زبان هم به مرگ نزدیک تر شده و کاملا بین پایداری یک زبان و علم ارتباط تنگاتنگی وجود داره.

حتی یک مثال نقض در این مورد نمیتونید پیدا کنید که چگونه علم های جدید با ورودشون به کشورها زبان بومی اونارو هم به مرور محو کردن.
چه زمانی که زبان علم، عربی شد و فارسی رو روز به روز ضعیف تر کرد و چه امروز که انگلیسی داره فارسی رو ضعیف و ضعیف تر میکنه.

مطمئن باشید از تعصب ما به زبان خودمان چیزی گیر این زبان بدبخت نمیاد تا ما حرفی برای گرفتن در علوم تجربی و انسانی نداشته باشیم و کل مفاخرمون یا مال صدها سال پیش باشن یا مفسرین تفکرات صحرای عربستان !!!
.
.
.

مجددا مجبورم نقل قولی که از دکتر مشایی نوشته بودم رو تکرار کنم و امیدوارم دوستان بهش بدون تعصب فکر کنند:



اگر امروز به افرادي مانند رازي و ابوعلي سينا افتخار مي كنيم به طوري كه قد آنها از اعماق تاريخ بيرون است :

براي بلندي قد آنها نيست بلكه كوتاهي قد نسل هاي بعدي آن را نمايان كرده است.

شايد بوعلي سينا در عصر خود قامتي برجسته داشته اما قرار نيست افتخار هزار سال بعد آدميان نيز باشد و اين نشانه فقر انسان ها در دهه هاي بعدي است چرا كه نشان می دهد فرصت شكوفايي در دوره هاي متعدد پديد نيامده است.

مهـندس مسعود
26-01-2015, 21:06
بنده معتقدم زبانی واحد برای همه جهان ایده مناسبی است ولی پرسش این است که چه زبانی؟ فارسی که زبان فرهنگ و ادب و هنر است؟ فرانسوی پا اسپانیولی که زبان استعمار است؟ انگلیسی که زبان توحش است؟ عربی که زبان مذهب و دانش است؟ چه کسی انتخاب کند این زبان واحد را؟

PLAΨMID
27-01-2015, 00:05
بنده معتقدم زبانی واحد برای همه جهان ایده مناسبی است ولی پرسش این است که چه زبانی؟ فارسی که زبان فرهنگ و ادب و هنر است؟ فرانسوی پا اسپانیولی که زبان استعمار است؟ انگلیسی که زبان توحش است؟ عربی که زبان مذهب و دانش است؟ چه کسی انتخاب کند این زبان واحد را؟

اینکه کدام زبان ، موضوع مورد بحث تاپیک نیست .
موضوع ، وجود یا عدم وجود یک زبان واحد برای همه مردم دنیاست .
----------------------------------------------------------------------------------------
با سلام .
ببینید ، زبان ها کلا در ابتدا چگونه بوجود آمده اند ؟ خیلی زبان ها قبلا وجود داشته اند و بواسطه " تغییر مردم " اکنون منسوخ شده اند . زبان همانند تمام چیز های مشترک بین مردم یک کشور ، حاصل ارتباط و به هم پیوستگی است .
وقتی دنیا داره رو به " یکپارچگی" میره ، وجود یک زبان واحد ، نه تنها امری عجیب نیست بلکه اجتناب ناپذیر هستش .

sise
30-01-2015, 08:39
در بیشتر کتابهای زبان شناسی، زبان the means of communication معرفی شده. دقت شود منظور از communication کل روابط و زیر مجموعه های آن استو کلمه "ارتباطات" که ما براش به کار میبریم نمیتونه همه ابعاد آنرا نشان بدهد.

حالا این بحثهای زبان شناسی از کجا اینقدر رشد کرد و سرشون بحث شد؟ از وقتی که صحبت از آموزش زبان دوم پیش آمد. رشد و لزوم آموزش زبان دوم آنقدر مهم شد و هست که به سرعت نظریه ها رشد و تغییر کرد. بخصوص این که زیان چیست و چه عملکردهایی دارد و اینکه چطور میشه زودتر و بهتر یادش گرفت.

حالا این یاد گرفتن زبان دوم (که ابتدا زبان آلمانی بود برای نیروهای آمریکایی در جریان جنگ دوم) یه کمک خیلی مهمی کرد به اینکه فهمیده شود که بر خلاف نظر بعضی دوستان ، زبان تنها کاربرد علمی ندارد که با رشد و تسلط جنبه علمی یک کشور یا گروه، طبیعتا زبانشون هم بتونه به همون شکل رایج بشه و به زبان خودشون نیار نباشه

بخوایم خلاصه کنیم آنچه الان داره بهش توجه میشه نظریه هایی هست که حتی زبان را ایدیولوژی معرفی میکند. یعنی یک زبان خودش یک ایدِولوژی است. مثلا کسی میتونه کامل و جامع ربان انگلیسی بلد باشه که یک انگلیسی باشه. و یه انگلیسی بودن به معنی چند سال رندگی کردن در اون کشور یا حتی خیلی روان صحبت کردن آن زبان نیست بلکه درونی شدن اون فرهنگ و گفتمان است.
فرهنگ و گفتمان یک جامعه بر مبنای ایدیولوژی است و ...


نکته ای که خیلی از دوستان بهش توجه نمیکنن ابزار و کاربرد چندگانه زبان است.
زبان هر گروه و قوم و منطقه ای بر مبنای جغرافیا و نیازهایش شکل گرقته. حالا اگر شما بتونید نیازها و شرایط و فرهنگ یک کشور را مثل کشور دیگه بکنید، اونوقت میتوان گفت که میشود زبان اونا را هم تغییر داد.
اگر زبان انگلیسی الان خیلی در کلمات من و شما رایجه، به دلیل همین مسایل علمیه. اما مثلا وقتی چند نفر دادن معمولی و در حد روابط اجتماعی صحبت میکنن، آیا کلمات انگلیسی دیگه جایی دارن؟ (مگه اینکه بخواهیم برای بعضی امور اجتماعی عمدا از کلمه خارجی استفاده کنیم که این دیگه مربوز به مشکلات فرهنگی میشه نه لزوما علم)

اگه الان مثلا چین در اوج امور علمی دنیا بود مطمین باشید دور و بر شما پر از کانون زبان چینی بود!

اتفاقا مشکلی نیست. اصلا همه اصطلاحات علمی یک کشور هم انگلیسی شود باز تنها جنبه ای از زبان را اشغال کرده و اصولا نمیتواند جایگزین بشود.


بحث گذشته و حال هم نیست، صحبت الان و آینده است. من و شما الان داریم با این زبان صحبت میکنیم و اگه هنوز حافظ و سعدی -هرچند کم - خوانده میشه به دلیل اینست که با همین امروز ما رابطه دارند.
حالا چرا بعضی زبانهای بومی از بین رفتن؟ چون همه فرهنگ اون اجتماع به دلایلی متحول شد. اولا چون جمعیت و قدرت زیادی نداشتن که بتونن تاثیر بگزارن.
اما ژاپن را در نظر بگیرید تا متوجه شوید که چقدر به زبان و فرهنگ خود وابسته هستن بدون اینکه ذره ای از قدرت علمی و فرهنگی خود را از دست بدهند.

زبان بیشتر با مسایل اجتماعی، فرهنگی ، عاطقی درگیر است تا مسایل علمی.

البته از یک بعد دیگه هم به زبان جهانی توجه شده و اون ربان مشترک جهانی است که هیچ کدام از زبانهای فعلی نیست بلکه بر اساس نظریه ربان جهانی چامسکی (universal Grammar) است که سالهاست در موردش کار شده. اما باز به دلایل بالایی موفق از آب در نیامد.

B.Russell
30-01-2015, 15:23
نکته ای که خیلی از دوستان بهش توجه نمیکنن ابزار و کاربرد چندگانه زبان است.

زبان هر گروه و قوم و منطقه ای بر مبنای جغرافیا و نیازهایش شکل گرقته. حالا اگر شما بتونید نیازها و شرایط و فرهنگ یک کشور را مثل کشور دیگه بکنید، اونوقت میتوان گفت که میشود زبان اونا را هم تغییر داد.
اگر زبان انگلیسی الان خیلی در کلمات من و شما رایجه، به دلیل همین مسایل علمیه. اما مثلا وقتی چند نفر دادن معمولی و در حد روابط اجتماعی صحبت میکنن، آیا کلمات انگلیسی دیگه جایی دارن؟ (مگه اینکه بخواهیم برای بعضی امور اجتماعی عمدا از کلمه خارجی استفاده کنیم که این دیگه مربوز به مشکلات فرهنگی میشه نه لزوما علم)

اگه الان مثلا چین در اوج امور علمی دنیا بود مطمین باشید دور و بر شما پر از کانون زبان چینی بود!


باهاتون موافقم که زبان کاربردهای چندگانه داره، اما همین محاورات اجتماعی هم با گذر زمان و توسط علم تغییر میکنن.
و بسته به میزان گسترش علم، در ارتباطات اجتماعی هم تاثیر میذارن.
و البته رشدشون کندتره اما کاملا محسوسه.

مثلا وقتی یک دانش آموز دبیرستانی به همکلاسی خودش میگه:

این هفته یادمون رفته بود قبض تلفنمون رو پرداخت کنیم و اینترنتمون قطع شد، منم نتونستم پروژه ام رو با ایمیل برات بفرستم یا تو وایبر برات توضیح بدم.


همین جمله محاوره ای ساده رو شما جلوی استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی هم بذارید چیزی متوجه نمیشه.
در حالیکه اون دو نوجوان بحث کاملا روزمره ای دارن اما علم تاثیرش رو در زبان روزمرگی گذاشته.

از طرفی این تاثیر علم بر زبان محاوره ای در روستا کمتر دیده میشه چون علم زمان روستا از علم زمان شهر عقب تر هست.
همین زبان امروز ما هم محصول تکامل علم در تاریخ چندصد هزار ساله زندگی انسان هست.
هرچی زبان ما با علم فاصله اش بیشتر باشه، واژه های بیگانه در زبان ما بیشتر جایگزین میشن و زبان محاوره مارو هم به مرور از بین خواهند برد، مثل زبان امروز هندوستان که پر از واژه های انگلیسی و حتی فارسیه !!

A.M.D.D.E.V.I.L
30-01-2015, 23:20
همه ی زبان های فعلی جهان به طور وحشتناکی ناقص و ابتدایی هستن ، پس نه هیچ کدوم از زبان های فعلی شایستگی جهانی شدن و جایگزین شدن با زبان های اول بومی رو ندارن .
اما اگر یک زبانی به کمک علم تدوین بشه که کاملتر و شایسته تر باشه ، چرا که نه؟

Stream
31-01-2015, 10:30
همه ی زبان های فعلی جهان به طور وحشتناکی ناقص و ابتدایی هستن ، پس نه هیچ کدوم از زبان های فعلی شایستگی جهانی شدن و جایگزین شدن با زبان های اول بومی رو ندارن .
اما اگر یک زبانی به کمک علم تدوین بشه که کاملتر و شایسته تر باشه ، چرا که نه؟

البته در نظر خیلی ها مسئله اصلی خود مفهوم زبان هست که راه کند و غیربهینه ای برای انتقال اطلاعات هست. فرضا روزی که تله پاتی بر اساس تکنولوژی (اتصال مغز به چیپ ها و انتقال وایرلس اطلاعات بین چیپ ها) ممکن بشه احتمالا تبادل اطلاعات به اون شکل و در سطح نورون های مغز خیلی بهینه تر خواهد بود نسبت به لغت ها و زبان.

hamed29
03-02-2015, 23:07
باهاتون موافقم که زبان کاربردهای چندگانه داره، اما همین محاورات اجتماعی هم با گذر زمان و توسط علم تغییر میکنن.
و بسته به میزان گسترش علم، در ارتباطات اجتماعی هم تاثیر میذارن.
و البته رشدشون کندتره اما کاملا محسوسه.

مثلا وقتی یک دانش آموز دبیرستانی به همکلاسی خودش میگه:

این هفته یادمون رفته بود قبض تلفنمون رو پرداخت کنیم و اینترنتمون قطع شد، منم نتونستم پروژه ام رو با ایمیل برات بفرستم یا تو وایبر برات توضیح بدم.


همین جمله محاوره ای ساده رو شما جلوی استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی هم بذارید چیزی متوجه نمیشه.
در حالیکه اون دو نوجوان بحث کاملا روزمره ای دارن اما علم تاثیرش رو در زبان روزمرگی گذاشته.

از طرفی این تاثیر علم بر زبان محاوره ای در روستا کمتر دیده میشه چون علم زمان روستا از علم زمان شهر عقب تر هست.
همین زبان امروز ما هم محصول تکامل علم در تاریخ چندصد هزار ساله زندگی انسان هست.
هرچی زبان ما با علم فاصله اش بیشتر باشه، واژه های بیگانه در زبان ما بیشتر جایگزین میشن و زبان محاوره مارو هم به مرور از بین خواهند برد، مثل زبان امروز هندوستان که پر از واژه های انگلیسی و حتی فارسیه !!


میخوام منظورم رو خیلی ساده و شوخی وار توضیح بدم:

پیدایش و رواج یک کلمه علمی انگلیسی مثل این هست که یک فرد انگلیسی زبان متولد بشه و اسمش رو مثلاً بزارن وایبر :n02:
طبیعتاً قرار نیست به یُمن تولد این نوزاد، 7 میلیارد نفر منزوی بشن یا خودکشی کنن، فقط به خاطر اینکه آقای وایبر خیلی معروف شدن و همه جا ذکر خیرشون هست!

این طور در نظر بگیرید که واژگان علمی در واقع اسم هستن؛ مثل این که اسم یه نفر تلفن باشه و اسم یکی اینترنت! اسم یک نفر سعدی باشه و اسم فرد دیگر گوته. :n31:

مسلماً سعدی هم اگه بخواد گوته رو صدا کنه اون رو با همون اسم صدا میزنه و نمیاد کلمه ی گوته رو در زبان فارسی معادل سازی کنه یا اسم خودش که سعدی باشه رو تغییر بده؛ و این اصلاً اتفاق عجیب و غیر قابل درکی نیست.

معادل سازی کلمات هم مثل اینه که یک نفر 2 تا اسم داشته باشه؛ یکی انگلیسی، یکی هم فارسی. فارسی زبانها اون فرد رو با نام فارسیـش صدا بزنن و انگلیسی زبانان با نام انگلیسی.

کاربرد کلمات علمی خارجی در شهر مثل اینه که ساکنین شهر آقایان وایبر، ایمیل و تلفن رو بشناسن و ساکنین روستا اسم اون افراد به گوششون نرسیده باشه!

و اما جدای از شوخی معادل سازی کلمات ضمن اهداف زبان شناختی به منظور پذیرش راحتـتر یک ابزار، فناوری یا یک مفهوم علمی میان عموم مردم انجام میشه نه فقط بین کارشناسان و دانشمندان. البنه این پذیرش و آشنایی با سطح علمی و نیاز هر فرد به آن فناوری متناسب است.

hamed29
03-02-2015, 23:12
باهاتون موافقم که زبان کاربردهای چندگانه داره، اما همین محاورات اجتماعی هم با گذر زمان و توسط علم تغییر میکنن.
و بسته به میزان گسترش علم، در ارتباطات اجتماعی هم تاثیر میذارن.
و البته رشدشون کندتره اما کاملا محسوسه.

مثلا وقتی یک دانش آموز دبیرستانی به همکلاسی خودش میگه:

این هفته یادمون رفته بود قبض تلفنمون رو پرداخت کنیم و اینترنتمون قطع شد، منم نتونستم پروژه ام رو با ایمیل برات بفرستم یا تو وایبر برات توضیح بدم.


همین جمله محاوره ای ساده رو شما جلوی استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی هم بذارید چیزی متوجه نمیشه.
در حالیکه اون دو نوجوان بحث کاملا روزمره ای دارن اما علم تاثیرش رو در زبان روزمرگی گذاشته.

از طرفی این تاثیر علم بر زبان محاوره ای در روستا کمتر دیده میشه چون علم زمان روستا از علم زمان شهر عقب تر هست.
همین زبان امروز ما هم محصول تکامل علم در تاریخ چندصد هزار ساله زندگی انسان هست.
هرچی زبان ما با علم فاصله اش بیشتر باشه، واژه های بیگانه در زبان ما بیشتر جایگزین میشن و زبان محاوره مارو هم به مرور از بین خواهند برد، مثل زبان امروز هندوستان که پر از واژه های انگلیسی و حتی فارسیه !!


میخوام منظورم رو خیلی ساده و شوخی وار توضیح بدم:

پیدایش و رواج یک کلمه علمی انگلیسی مثل این هست که یک فرد انگلیسی زبان متولد بشه و اسمش رو مثلاً بزارن وایبر :n02:
طبیعتاً قرار نیست به یُمن تولد این نوزاد، 7 میلیارد نفر منزوی بشن یا خودکشی کنن، فقط به خاطر اینکه آقای وایبر خیلی معروف شدن و همه جا ذکر خیرشون هست!

این طور در نظر بگیرید که واژگان علمی در واقع اسم هستن؛ مثل این که اسم یه نفر تلفن باشه و اسم یکی اینترنت! اسم یک نفر سعدی باشه و اسم فرد دیگر گوته. :n31:

مسلماً سعدی هم اگه بخواد گوته رو صدا کنه اون رو با همون اسم صدا میزنه و نمیاد کلمه ی گوته رو در زبان فارسی معادل سازی کنه یا اسم خودش که سعدی باشه رو تغییر بده؛ و این اصلاً اتفاق عجیب و غیر قابل درکی نیست.

معادل سازی کلمات هم مثل اینه که یک نفر 2 تا اسم داشته باشه؛ یکی انگلیسی، یکی هم فارسی. فارسی زبانها اون فرد رو با نام فارسیـش صدا بزنن و انگلیسی زبانان با نام انگلیسی.

کاربرد کلمات علمی خارجی در شهر مثل اینه که ساکنین شهر آقایان وایبر، ایمیل و تلفن رو بشناسن و ساکنین روستا اسم اون افراد به گوششون نرسیده باشه!

و اما جدای از شوخی معادل سازی کلمات ضمن اهداف زبان شناختی به منظور پذیرش راحتـتر یک ابزار، فناوری یا یک مفهوم علمی میان عموم مردم انجام میشه نه فقط بین کارشناسان و دانشمندان. البنه این پذیرش و آشنایی با سطح علمی و نیاز هر فرد به آن فناوری متناسب است.

B.Russell
03-02-2015, 23:28
پیدایش و رواج یک کلمه علمی انگلیسی مثل این هست که یک فرد انگلیسی زبان متولد بشه و اسمش رو مثلاً بزارن وایبر :n02:
طبیعتاً قرار نیست به یُمن تولد این نوزاد، 7 میلیارد نفر منزوی بشن یا خودکشی کنن، فقط به خاطر اینکه آقای وایبر خیلی معروف شدن و همه جا ذکر خیرشون هست!

این طور در نظر بگیرید که واژگان علمی در واقع اسم هستن؛ مثل این که اسم یه نفر تلفن باشه و اسم یکی اینترنت! اسم یک نفر سعدی باشه و اسم فرد دیگر گوته. :n31:

مسلماً سعدی هم اگه بخواد گوته رو صدا کنه اون رو با همون اسم صدا میزنه و نمیاد کلمه ی گوته رو در زبان فارسی معادل سازی کنه یا اسم خودش که سعدی باشه رو تغییر بده؛ و این اصلاً اتفاق عجیب و غیر قابل درکی نیست.

معادل سازی کلمات هم مثل اینه که یک نفر 2 تا اسم داشته باشه؛ یکی انگلیسی، یکی هم فارسی. فارسی زبانها اون فرد رو با نام فارسیـش صدا بزنن و انگلیسی زبانان با نام انگلیسی.

کاربرد کلمات علمی خارجی در شهر مثل اینه که ساکنین شهر آقایان وایبر، ایمیل و تلفن رو بشناسن و ساکنین روستا اسم اون افراد به گوششون نرسیده باشه!

و اما جدای از شوخی معادل سازی کلمات ضمن اهداف زبان شناختی به منظور پذیرش راحتـتر یک ابزار، فناوری یا یک مفهوم علمی میان عموم مردم انجام میشه نه فقط بین کارشناسان و دانشمندان. البنه این پذیرش و آشنایی با سطح علمی و نیاز هر فرد به آن فناوری متناسب است.

چندتا کلمه غیرعلمی مثال میزنید؟
مثلا بر چه اساسی فکر میکنید ستاره خورشید یک نام علمی نیست اما سیاره پلوتون یک نام علمی هست؟

به نظر من شما علم رو با تکنولوژی عصر معاصر اشتباه گرفتین.
وگرنه تک تک واژه هایی که ما در اختبار داریم با توجه به علم زمان به وجود آمدن و برای همین هم هست که گنجینه واژگان با گذر زمان در حال تکاملند.

این استدلال شما درست نیست.
چون بر این اساس شکل گرفته که یکسری واژه ها علمی هستند و یکسری واژه ها علمی نیستند.

مثال:

استعمال دخانیات اکیدا ممنوع است.

چهار واژه عربی در یک جمله کوتاه فارسی !!
میتونید بگین کدام واژه علمی هست و کدامیک غیر علمی و چگونه در زبان فارسی نفوذ کرده اند؟

hamed29
04-02-2015, 14:52
چندتا کلمه غیرعلمی مثال میزنید؟
مثلا بر چه اساسی فکر میکنید ستاره خورشید یک نام علمی نیست اما سیاره پلوتون یک نام علمی هست؟

به نظر من شما علم رو با تکنولوژی عصر معاصر اشتباه گرفتین.
وگرنه تک تک واژه هایی که ما در اختبار داریم با توجه به علم زمان به وجود آمدن و برای همین هم هست که گنجینه واژگان با گذر زمان در حال تکاملند.

این استدلال شما درست نیست.
چون بر این اساس شکل گرفته که یکسری واژه ها علمی هستند و یکسری واژه ها علمی نیستند.

مثال:

استعمال دخانیات اکیدا ممنوع است.

چهار واژه عربی در یک جمله کوتاه فارسی !!
میتونید بگین کدام واژه علمی هست و کدامیک غیر علمی و چگونه در زبان فارسی نفوذ کرده اند؟


ایرادی که گرفتید درسته و من به دلیل بدیهی بودن به ذهنم نرسید که بهش اشاره کنم و بیشتر از مثال خودتون استفاده کردم؛ وگرنه علمی بودن کلماتی مثل خورشید و... واضح هست.

به طور کلی علم رو همان آگاهی و شناخت میدونم که گاهی در بُعد طبیعت است و گاهی در زمینه های دیگر.
علاوه بر این استفاده از برچسب علم رو انحصاراً در زمینه های مثل طبیعت، ابزارها، مصنوعات قبول ندارم.
مثلاً دانشی که به بررسی مسائل انسانی (جامعه، شخصیت و...) بپردازه هم علم محسوب میشه!

sise
04-02-2015, 22:26
باهاتون موافقم که زبان کاربردهای چندگانه داره، اما همین محاورات اجتماعی هم با گذر زمان و توسط علم تغییر میکنن.
و بسته به میزان گسترش علم، در ارتباطات اجتماعی هم تاثیر میذارن.
و البته رشدشون کندتره اما کاملا محسوسه.

مثلا وقتی یک دانش آموز دبیرستانی به همکلاسی خودش میگه:

این هفته یادمون رفته بود قبض تلفنمون رو پرداخت کنیم و اینترنتمون قطع شد، منم نتونستم پروژه ام رو با ایمیل برات بفرستم یا تو وایبر برات توضیح بدم.


همین جمله محاوره ای ساده رو شما جلوی استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی هم بذارید چیزی متوجه نمیشه.
در حالیکه اون دو نوجوان بحث کاملا روزمره ای دارن اما علم تاثیرش رو در زبان روزمرگی گذاشته.

از طرفی این تاثیر علم بر زبان محاوره ای در روستا کمتر دیده میشه چون علم زمان روستا از علم زمان شهر عقب تر هست.
همین زبان امروز ما هم محصول تکامل علم در تاریخ چندصد هزار ساله زندگی انسان هست.
هرچی زبان ما با علم فاصله اش بیشتر باشه، واژه های بیگانه در زبان ما بیشتر جایگزین میشن و زبان محاوره مارو هم به مرور از بین خواهند برد، مثل زبان امروز هندوستان که پر از واژه های انگلیسی و حتی فارسیه !!

من موافقم که پیشرفت علمی - اابته به شرط اجرایی شدن آن در منطقه ای - روی زبان یک قوم و گروه تاثیر میذاره اما خب باز هم مسأله اصلی یعنی همون چندگانه بودن کاربرد زبان سر جاشه.
اتفاقا مثال شما درباره زبان هندی همینو تایید میکنه
خب؛ فرض بگیریم که یک هندی در هر جمله ای نصف یا بیشتر کلماتش انگلیسی باشه. اما حتی در همین حیطه باز این ظاهر زبان است. قواعد دستوری و اجتماعی هیییچ تغییری نکرده. مثلا یه افغانی به جای "برنامه" میگه "پروگرم" همین. اینکه تغییر زبان نیست.

با هزاران اصطلاح که با توجه به بافت و فرهنگ و اجتماع ایجاد شده اند چکار میکنید؟
موسیقی و ادبیات در کجای این تحول جا میگیرن؟
مگر اینکه همه را با هم تغییر بدیم. البته اگه چنین بشه، اتوماتیک وار زبان خودش کم کم تغییر میکنه و نیازی به تلاش افرادی برای این کار نیست.

تنها کاری که میشه بهش تشویق کرد یادگیری زبانی است که اون جنبه از زندگی بیشتر باهاش سر و کار داره. مثلا چون فعلا زبان انگلیسی در زمینه علمی جلوتره، تمام موسسات علمی باید جدی بگیرن.
اما اگه مثلا کسی در زمینه ادبی زیاد کار میکنه، شاید بهتر باشه علاوه بر انگلیسی؛ روسی و آلمانی و فرانسه هم یاد بگیره و غیره

B.Russell
04-02-2015, 23:00
با هزاران اصطلاح که با توجه به بافت و فرهنگ و اجتماع ایجاد شده اند چکار میکنید؟
موسیقی و ادبیات در کجای این تحول جا میگیرن؟
مگر اینکه همه را با هم تغییر بدیم. البته اگه چنین بشه، اتوماتیک وار زبان خودش کم کم تغییر میکنه و نیازی به تلاش افرادی برای این کار نیست.


به نظر من قضیه اینقدرها هم پیچیده نیست، البته درک میکنم ما زبان خودمان را دوست داریم و نمیخواهیم باور کنیم که در حال از بین رفتن هست !

ما امروز هیچ نویسنده بزرگ معاصری نداریم که مردم سایر کشورها بخواهند نوشته هایش را بخوانند.
موسیقی دان برجسته ای هم نداریم که سایر تمدن ها بخواهند به موسیقی آنها گوش دهند.

تک و توک اساتیدی هستند که در حال منسوخ شدن هستن و هیچ جایگزینی ندارن و داریم پیر شدنشون رو به چشم میبینیم.

اینقدر که جوانان امروز ایران پائلو کوئیلو میخونن یا ماجراهای هری پاتر، گلستان سعدی نمیخوانند و مثنوی معنوی.
راه حل ساده انگارانه اش این هست که بگیم مردم ما خودباخته اند و اینا جنگ نرم دشمن است و...

اما متاسفانه حقیقت این است که ما به خاطر اصرار به حفظ گذشته با همون کیفیت، جلوی ابداع و خلاقیت و هنر رو گرفتیم و با عقب افتادن از علم روز دنیا، عقب افتادن از ادبیات و موسیقی رو هم خواهیم داشت.

تمامی این مواردی که شما گفتین در صورت شکست علمی شکست خواهند خورد.
اینکه دوران طلایی ادبیات ایران با دوران حضور دانشمندان برجسته ایرانی متقارن است تصادفی نیست؛ این خاصیت علم هست که به مردم یک سرزمین اجازه تنفس میده و ادبیات و موسیقی و... میتونن رشد پیدا کنن وگرنه اصطلاحات ادبی هم از بین میرن و تیکه های فرنگی جایگزینش میشن.

sise
05-02-2015, 02:02
به نظر من قضیه اینقدرها هم پیچیده نیست، البته درک میکنم ما زبان خودمان را دوست داریم و نمیخواهیم باور کنیم که در حال از بین رفتن هست !

ما امروز هیچ نویسنده بزرگ معاصری نداریم که مردم سایر کشورها بخواهند نوشته هایش را بخوانند.
موسیقی دان برجسته ای هم نداریم که سایر تمدن ها بخواهند به موسیقی آنها گوش دهند.

تک و توک اساتیدی هستند که در حال منسوخ شدن هستن و هیچ جایگزینی ندارن و داریم پیر شدنشون رو به چشم میبینیم.

اینقدر که جوانان امروز ایران پائلو کوئیلو میخونن یا ماجراهای هری پاتر، گلستان سعدی نمیخوانند و مثنوی معنوی.
راه حل ساده انگارانه اش این هست که بگیم مردم ما خودباخته اند و اینا جنگ نرم دشمن است و...

اما متاسفانه حقیقت این است که ما به خاطر اصرار به حفظ گذشته با همون کیفیت، جلوی ابداع و خلاقیت و هنر رو گرفتیم و با عقب افتادن از علم روز دنیا، عقب افتادن از ادبیات و موسیقی رو هم خواهیم داشت.

تمامی این مواردی که شما گفتین در صورت شکست علمی شکست خواهند خورد.
اینکه دوران طلایی ادبیات ایران با دوران حضور دانشمندان برجسته ایرانی متقارن است تصادفی نیست؛ این خاصیت علم هست که به مردم یک سرزمین اجازه تنفس میده و ادبیات و موسیقی و... میتونن رشد پیدا کنن وگرنه اصطلاحات ادبی هم از بین میرن و تیکه های فرنگی جایگزینش میشن.

ببینید این خیلی خوبه که مسایل را ساده کنیم و پیچیده نکنیم. اما بعضی مسایل خودشون پیچیده اند و من مطمن هستم که "زبان" یکی از اونهاست.

اما تا میشه سادش میکنم:

من موافقم که پیشرفت در "علم" باعث کمک به پیشرفت در دیگر زمینه ها مثل موسیقی، ادبیات، سینما و جمعا فرهنگ میشه. اما حواسمون باشه که پیشرفت علم خودش در بستر یک "فرهنگ و تمدن" صحیح شکل میگیره. این دو رشدشون به هم وابسته است. اصولا در جوامعی که مشکل فرهنگی دارن پیشرفت علمی خیلی جایی نداره. مگر امکان داره یک جامعه ای که به فرهنگ و تمدن اهمیتی نمیده، به علم اهمیت بده؟ ما نمیبینیم که مثلا تو یک کشور پیشرفته دانشگاه علوم مهندسیشون قوی باشه اما ادبیاتشون ضعیف.

واقعیت اینه که "علم" خودش یه وابستگی فرهنگه. وقتی در حکومتی آرامش و صلح و خردورزی حاکم بشه، اندیشمندان و عالمان در اون دوره فرصت میکنن به رشد و اعتلای کافی برسن. دانشمندان فرصت و امنیت و زمینه اینو پیدا میکنن که مسایل علمی را بسط بدن . فلاسفه نظریه های خودشونو میگن؛ هنرمندان و شاعران و ادیبان بهترین آثار خودشونو خلق میکنن.

خلاصه همه در گرو یک حکومت و زمینه مساعد هستند. نه اینکه علم همه این بساط را مهیا کرده باشه, چون خود رشد علم لازمه اش همین امنیت و آرامش است.

دوران طلایی ادبیات ایران و دانشمندان آن دوره همه به خاطر بستری بوده که فراهم شده. نه اینکه لزوما چون دانشمندان بودن ادیبان هم بوجود اومدن.


حال وقتی یک یا چند جامعه تو این زمینه قوی و اثرگذار شدن طبیعتا در دنیای امروز به سرعت اثرشون را روی جوامع دیگه میزارن. هم فرهنگی هم اقتصادی هم اجتماعی که زبان هم یکی از اونهاست.

اما اثر گذاری با غالب شدن کامل تفاوت دارد. اینکه ما پیتزا هم بخوریم با اینکه همه غذاهامون خارجی بشه و قیمه و قورمه سبزی و آش رشته دیگه تو سفره ایرانی جایی نداشته باشه خیلی فرق میکنه. وقتی زبان یک جایی کامل از بین میره که تمام نمودهای فرهنگی اون جامعه(چه مدرن چه سنتی) از بین بره و دقیقا مثلا زندگی انگلیسی با تمام جوانبش (نه فقط زبان) جایگزین زندگی در حال حاضر ایرانی بشه. مثل یک کودک ایرانی که توی انگلستان بزرگ بشه.

شما میگید که مثلا شعرا و اساتید کهن دیگه جایی ندارن. این امر که ربطی به صحبت ما نداره. کلا آثار کلاسیک به دلیل عدم انطباق با حال و هوای کنونی استقبال کمتری ازشون میشه. چه اینجا و چه در کشورهای پیشرفته. مطمین باشید مقدار خومدن شکسپیر در بین جوانان انگلیسی از مقدار خوندن سعدی در ایران کمتره. منتها موضوع این نیست.
الان ترانه های پاپ شعراشون فارسیه منتها نه کلاسیک. این بحث کلاسیک و مدرن و اینکه ما زیادی به گذشته به صورت نامناسبی چسبیدیم درسته منتها در هر زبانی مربوط به خودشه نه زبانهای متفاوت.

برای غالب شدن کامل یک زبان دیگه اینها کافی نیستن. باید همه اشعار نو و جدید فارسی(حتی اونایی که توی ترانه های پاپ و رپ خونده میشن)، تمام وابستگیهای زبانی (مثل مثلها، کنایه ها، اصطلاحات) عوض بشن. باید فرهنگ زبانی کوچه بازار از بین بره. مثلا جمله هایی مثل "اکبر آقا چاکرتیم" جایی نداشته باشه و ...و مثلا پائلو کوئیلو را همه به انگلیسی -نه ترجمه فارسیش - بخونیم.


من قبول دارم که خیلی از وابستگی های زبانی در حال تغییر یا از بین رفتن هستند اما اینا لزوما به خاطر وارد شدن زبان دیگر نیست مثلا طبیعیه که بر اساس اصل "اقتصاد" زبان نیز به طرف راحت تر شدن پیش میره و مرتب در طول زمان خودشو صیقل میده. تا میتونه دوتاها را یکی میکنه و حتی برای راحت تر شدن یک کلمه به جای یک جمله ابداع میشه و موارد دیگه(مثلا کلمه "خز شدن" به جای عبارت " چیزی یا رفتاری که توسط عموم به شکل افراط در حال انجام است"). اینهم باز بحث درون زبانیه و ربطی به علاقمندی به زبان دیگه نیست.

اما من غافل نیستم که پیشرفت علم توجه - بخصوص عوام - را به همه جوانب اون کشورها توجه میده نه اینکه لزوما خودشون در این زمینه برتری داشته باشن. چطور میشه که بین این همه کشور آمریکای جنوبی یهو ادبیات و سینما و مکانهای فرهنگی برزیل مورد توجه قرار میگیره؟؟! دلیلش ساده است.
برزیل پیشرفت اقتصادی میکنه، بیشتر مورد توجه قرار میگیره، توریست جذب میکنه، بازار بهتری در زمینه همه امور کشور پیدا میشه و ...
یکیش هم همین ترکیه بغل گوشمونه

اصولا "قدرت عرضه مورد قبول" اصلی ترین عامل برتری است که به حیطه زبان هم کشیده میشه. اینجا دیگه فقط صحبت علم نیست. فرعیات دیگش هم همراش میاد. حس برتر بودن، با کلاس تر بودن، جنبه روانی و ....
حالا گروهی اینو یه توطئه از پیش طراحی شده میبینن و گروهی از ملزومات واردات علم.

... به نظر من از بین رفتن زبانها چیز نشدی نیست و اتفاق افتاده و خواهد افتاد. منتها هرچقدر اثر و قدرت یک زبان که وابسته به عوامل فرهنگی و علمی (نه فقط علمی) قوی باشن این امر خیلی به سختی اتفاق میافته و هنوز در زبانهای باقدرت دنیا اتفاق نیفتاده.

Stream
05-02-2015, 02:46
ببینید این خیلی خوبه که مسایل را ساده کنیم و پیچیده نکنیم. اما بعضی مسایل خودشون پیچیده اند و من مطمن هستم که "زبان" یکی از اونهاست.

اما تا میشه سادش میکنم:

من موافقم که پیشرفت در "علم" باعث کمک به پیشرفت در دیگر زمینه ها مثل موسیقی، ادبیات، سینما و جمعا فرهنگ میشه. اما حواسمون باشه که پیشرفت علم خودش در بستر یک "فرهنگ و تمدن" صحیح شکل میگیره. این دو رشدشون به هم وابسته است. اصولا در جوامعی که مشکل فرهنگی دارن پیشرفت علمی خیلی جایی نداره. مگر امکان داره یک جامعه ای که به فرهنگ و تمدن اهمیتی نمیده، به علم اهمیت بده؟ ما نمیبینیم که مثلا تو یک کشور پیشرفته دانشگاه علوم مهندسیشون قوی باشه اما ادبیاتشون ضعیف.

واقعیت اینه که "علم" خودش یه وابستگی فرهنگه. وقتی در حکومتی آرامش و صلح و خردورزی حاکم بشه، اندیشمندان و عالمان در اون دوره فرصت میکنن به رشد و اعتلای کافی برسن. دانشمندان فرصت و امنیت و زمینه اینو پیدا میکنن که مسایل علمی را بسط بدن . فلاسفه نظریه های خودشونو میگن؛ هنرمندان و شاعران و ادیبان بهترین آثار خودشونو خلق میکنن.

خلاصه همه در گرو یک حکومت و زمینه مساعد هستند. نه اینکه علم همه این بساط را مهیا کرده باشه, چون خود رشد علم لازمه اش همین امنیت و آرامش است.

دوران طلایی ادبیات ایران و دانشمندان آن دوره همه به خاطر بستری بوده که فراهم شده. نه اینکه لزوما چون دانشمندان بودن ادیبان هم بوجود اومدن.


صد درصد شرایط جامعه کمک می کنه به پیشرفت در علم / نمونه اش اینکه دو کشور جهان الان بیشتر از 80 درصد علم دنیا رو تولید می کنند. اما معنیش این نیست که هر چیز مرتبط با فرهنگ تاثیر مهمی در پیشرفت علم داره. شرایط اصلی که به پیشرفت علم کمک می کنه عدالت اجتماعی، ذهنیت منطقی، بودجه مناسب برای علم و جایگاه مناسب علم در سیستم آموزشی و اجتماعی است. اینطور نیست که رابطه علیت بین زبان و ادبیات و پیشرفت علم وجود داشته باشه... رابطه برعکسش معمولا قوی تر است چون پیشرفت علمی شرایط جامعه رو از لحاظ اقتصادی بهینه تر می کنه و جا برای هنر باز میشه.

تا جایی که به بحث این تاپیک مربوط میشه، واضح است که شرایط علمی مردمی که با یک زبان صحبت می کنند اهمیت بالایی در زنده موندن این زبان داره (واضحه تنها فاکتور نیست) و فاکتورهایی که باعث میشه پیشرفت علمی در جامعه شکل بگیره لزوما و بطور اتوماتیک سایر فاکتورهای مهم در مراقبت از زبان رو تحت تاثیر قرار نمیدن. فکر می کنم صحبت راسل این باشه بطور خلاصه.



... به نظر من از بین رفتن زبانها چیز نشدی نیست و اتفاق افتاده و خواهد افتاد. منتها هرچقدر اثر و قدرت یک زبان که وابسته به عوامل فرهنگی و علمی (نه فقط علمی) قوی باشن این امر خیلی به سختی اتفاق میافته و هنوز در زبانهای باقدرت دنیا اتفاق نیفتاده.

وقتی بحث از فرهنگ میشه خیلی مواقع تصور میشه یک گذشته درخشان کافی است (ادعا نمی کنم حرف شما این است ولی حرف خیلی ها این است، نمونه اش افرادی که تا از ضعف علمی/ادبی ایران حرف می زنیم از شاعران قدیم و دوران طلایی اسلام صحبت می کنند)، زبان چیزیه که الان مهم است و همه مسائل فرهنگی که به قول شما در زبان مهم هستند در اصل چیزی که ازشون مهم است تولیدات فعلی فرهنگی و علمی است. اگه تولیدات فعلی نزدیک به صفر باشه (که متاسفانه در زبان فارسی اینگونه است)، طبیعتا ضعیف شدن زبان رو هم در پی خواهد داشت که همین الان هم اثراتش رو می بینیم. فارسی نسبت به 50 سال پیش زبان بسیار ضعیف تری در سطح جهان است.

زبان های "باقدرت" هم در طول تاریخ منسوخ شدند. دیگه ساده ترین نمونه لاتین است که زمانی غنی ترین زبان تاریخ چه از نظر فرهنگ چه ادبیات چه علم بود ولی بواسطه از ضعف در تمدن الان در جایی به جز مراسم های قدیمی اون رو نمی بینید. زبان هایی که زمانی فوق العاده با قدرت بودند هم الان خیلی ضعیف شدن و رو به منسوخ شدن هستند (مثال: یونانی). فارسی هم به تنها دلیلی که در کنار یونانی قرار نمی گیره زاد و ولد بسیار زیاد ایرانی ها در صد سال اخیر نسبت به اونها بوده.

hamed29
05-02-2015, 16:49
نظر @sise ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در مورد نقش حکومت در ایجاد بستر مناسب را قبول دارم و این عامل را اولویت اول برای رشد فرهنگ و زبان میدانم.

قطعاً میل و اراده ی دولت ها میتواند تقش تعیین کننده ای روی زبان داشته باشد. تاجیکستان را به عنوان نمونه ای خاص در نظر بگیرید که بعد از تغییر رسم الخط عملاً مردم تاجیک گذشته خود را فراموش کردند و قدم در راه آینده ای مبهم گذاشتند. در این مورد ادبیات قربانی سیاست شد.


به طور کلی زبان بسته به نوع حکومت در 3 حالت رشد کرده و یا دست کم منجمد نمیشود:

1 ) حکومت انسانی: حالتی که حکومت زمینه لازم جهت رشد و تعالی مردم را فراهم نماید که در این صورت جامعه میتواند در تمام ابعاد -نه فقط علم و ادبیات- پیشرفت کند.

2 ) حکومت حیوانی: حالتی که حکومت عرصه را بر مردم تنگ کند که در چنین شرایطی تنها افرادی با اراده ای پولادین و شکست ناپذیر میتوانند دوام بیاورند. حال اگر این افراد دانشمند باشند، به جز دانش بقیه ابعاد هویتی آن ملت نابود میشود. یا اگر این افراد ادیب باشند ادبیات نه تنها زنده می ماند بلکه احتمالاً متناسب با دغدغه های زمان تغییراتی لااقل در محتوا خواهد داشت.

3 ) حکومت نباتی: حالت میانه ای هم هست که در آن حکومت به صورت نباتی (بخور و نمیر!) به حیات خود ادامه میدهد و به دنبال آن زبان هم همین روال را طی خواهد کرد. در چنین شرایطی رشد زبان، علم و سایر حوزه ها به عهده افراد مستعدی است که علاوه بر توانایی تحمل مشکلات، تا حدی به آینده هم امیدوارند. اگر این افراد خلاق هم باشند زبان لااقل در برخی حوزه ها دچار تحول میشود.
در این وضع اگر حکومت نتواند بستر لازم جهت رشد و یا لااقل جلوگیری از زوال زبان را فراهم کند، بعد از آنکه شخصیت های مستعد و شاخص عمرشان به سرانجام رسید زبان به نوعی دچار خلأ میشود. در این صورت وضع برای پذیرش زبانهای خارجی از طرف عامه مردم فراهم میشود و هر فرد به نسبت نیازش و یا به میزانی که با غیر هم زبانان خود ارتباط دارد از زبان خارجی استقبال میکند.

Captain_America
18-03-2015, 08:49
هر دو گزینه نظر سنجی بحث ظالمانه و استبدادی هستند.
یه فرد اگه نخواد هیچ نیازی نداره هیچ زبانی رو بغیر از زبان مادریش یاد بگیره، الان در بعضی کشورها حتی آموزش و پرورش هم به یه زبان در کل کشور نیست و افراد این حق رو دارند که به زبان مادریشون آموزش ببینند. دقت کنید نه فقط آموزش زبان مادری بلکه آموزش به زبان مادری.

ZINOSHTAN
02-04-2015, 21:17
حس اینکه «این دیگه آخرین وضعیت و ریختی هست که دنیا به خودش می‌تونه بگیره» تقریبن در همه‌ی زمان‌ها رواج داشته.

اجازه بدید من فقط راجع‌به فارسی حرف بزنم

- زبان لاتین در دوره‌ای چند صد ساله وضعیتی هزار بار قوی‌تر از انگلیسی امروز داشت. یعنی به طور مطلق، هر فعالیت علمی و مکاتبه‌ای به این زبان انجام می‌شده. ولی این وضع فرو ریخت.

- چند وقت پیش نوشته‌ای می‌خوندم که برای اوایل دهه هفتاد بود. از این می‌گفت که خط فارسی چقدر برای محیط دیجیتال نامناسب هست و با فراگیرتر شدن تکنولوژی دیگه منسوخ خواهد شد و اقدام فوری برای کوچ کردن به یک زبان دیگه یا اصلاح خط فعلی ناگزیر هست و چه پیشنهاد‌هایی هم داده بودند!

1- برای ارتباط جهانی الزامن نیاز به زبان مشترک نداریم، بلکه یک پروتکل ارتباطی، یک قرارداد مشترک هم کافیه

2- شما در اکثر صحبت‌هاتون نفوذ لغات رو با هجوم به ساختار زبان اشتباه گرفتید. هر قومی که مفهومی ناب رو می‌سازه، حتمن قوم دیگه مجبور به استفاده از اون میشه. «بازار» رو ما تحمیل کردیم و «لیزر» رو اونا. اما این ربطی به غلبه‌ی یک زبان بر دیگیری نداره. هیچ کدوم از ما موقع استفاده از لغات خارجی توی صحبت‌ها، فعل رو هم از انتهای جمله به وسط نمیاریم، بلکه فقط لغت رو جایگزین مفهومی می‌کنیم که بین ما و شنونده مشترک هست (می‌تونه این نماد با یه قرارداد دستکاری بشه، مثل «پیامک»، یا نشه، مثل آنتن)

3- مدت‌هاست که نشونه‌های بازنشسته شدن انگلیسی پیدا شده. ما الان زبان برنامه‌نویسی‌ای داریم که با گرامر و عبارات غیر انگلیسی نوشته میشه، تصور همچین چیزی تا 10 سال قبل به نظر بسیاری دیوانگی بود.

4- پویایی در وجود تضاد هست، نه یکدست شدن. برای مثال تلاش‌هایی که یونسکو برای برانگیختن احساس‌های قومی و ملی می‌کنه از سر دلسوزی نیست. نوشته‌ای از دوسوسور می‌خوندم که به درخواست یونسکو تو دهه‌ی هفتاد میلادی آماده کرده بود و دقیقن تاکیدش بر برجسته کردن همین تضادها بود.

5- زبان رو طبقه‌ی الیت و برجسته‌ی جامعه تغذیه می‌کنند، داده‌های آماری و مشاهدات میدانی گمراه کننده‌هستند

6- ما فارسی‌زبان‌ها کمینه‌ی مطلقِ علمی رو گذروندیم. زمانی حدود 80-90 سال پیش، وقتی حجم زیادی لغت فرانسه و مفاهیم مدرن هجوم آوردن به سمت ما، کسی فکر نمی‌کرد یک روزی توی کوچه و خیابون به جای یونیورسیته مردم بگن دانشگاه. وقتی توی استنفورد روی پردازش زبان طبیعی برای انگلیسی کار می‌شد، کمتر کسی فکر می‌کرد روزی بشه با ماشین به زبان فارسی حرف زد. ما روز‌های تهی از علمِ‌فارسی رو گذروندیم

7- زبان تاثیر عجیبی در فکر کردن داره...هزار پروژه‌ی آماری و تحقیقاتی تو این موارد انجام شده. فیلسوف‌هایی بودند که توی آلمان بودند و آلمانی فکر می‌کردند و بعد مهاجرت کردند به آمریکا و انگلیسی فکر کردند و نوشتند..مقایسه‌ کنید آثارشون رو تا شگفت‌زنده بشید.

8- این بر دوش ماست که به فارسی فکر کنیم و به فارسی فعالیت عملی کنیم تا این زبان رو توی این حوزه‌ها ورزیده کنیم. فعالیت داناها (به معنی واقعی کلمه) در این زمینه کاملن امیدوار کننده‌هست، من و شما هم باید سهمی داشته‌باشیم ( نه به خاطر تعصب کور، اونطور که شما فکر می‌کنید، بلکه به خاطر مورد 7، مورد 4 و باقی موراد به شکل خفیف‌تر)

9- اینکه تا از فارسی میگیم ذهن رو قرن‌ها به عقب برگردونیم ظلمی هست که شخص به خودش می‌کنه و در حقیقت خودش رو از دیدن فارسی معاصر محروم می‌کنه، مثلن شما نثر آقای آشوری رو ببینید، یا نظم آقای شفیعی‌کدکنی..حیف نیست!


پ.ن: نظرات دوستان بسیار خوندنی بود

Motaharri
29-08-2016, 13:46
یکی از بزرگترین اشتباهی که بسیای از کشورها و مخصوصا کشورهای شرقی با فرهنگ کهن انجام دادن این بود که اجازه داده، زبان انگلیسی خودش رو به عنوان زبان بین الملل جا بندازه.
این زبان حتی در حال بلعیدن زبان های غربی دیگر مثل آلمانی و فرانسوی و ... هست.

یک بار از خودمان بپرسیم چرا از بین اینهمه زبان، زبان مردم انگلیس؟
بزرگترین استعمارگر و آدمکش تاریخ از قتل عام و چپاول مردن در هند و خاورمیانه و آفریقا بگیرید تا کشتار سرخپوست های آمریکایی و ...

مردم کشورهای مستعمره هم که ماشالله همه عاشق زبان استعمارگر شدن و وقتی عنوان میشه تدریس زبان رو از انحصار زبان انگلیسی در بیارید، همه رگ غیرتشون میزنه بیرون که علم چی شد.
سرزمینی که نتونه علم به زبان خودش تولید کنه و مردمی تا این حد توسری خور داشته باشه، هم زبانش رو از دست میده هم هویت و تاریخش رو.

Iloveu-ALL
29-08-2016, 14:48
به نظرم بهترین زبان واحد ( بین المللی ) یک زبان فراساخته باید باشه ...
مانند زبان اسپرانتو (Esperanto)، زبان لگلان (Loglan) و زبان لژبان (Lojban) - منبع ویکی پدیا
یا زبانی آسانتر که با کمک کشور ها و سازمان ملل ساخته بشه. و فراگیری آن در همه کشور های موافق شروع بشه

از همان اول بعنوان زبان اصلی سازمان ملل بالاتر از انگلیسی فرانسوی اسپانیولی روسی چینی عربی قرار داده بشه
++ در کنار این زبان ، مردم زبان خودشون هم داشته باشند. بعنوان یک داشته و فرهنگ داخلی