PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : کلیشــه | Stereotype



V E S T A
07-09-2014, 00:15
ما انسانها،‌ برای تحلیل و قضاوت سریع‌تر، روشی جالب، کاربردی و البته خطرناک را آموخته‌ایم: طبقه‌بندی!

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



این مرد است. او زن است. این ایرانی است. او خارجی. این متولد ماه فروردین است. او متولد ماه مهر. طبقه‌بندی، هم سرعت قضاوت ما را افزایش می‌دهد، هم به ما احساس «شناخت بهتر محیط» را می‌دهد.
به عبارت دیگر،‌ برای هر یک از ما، بسته به تجربیات خود، «مرد بودن»، تبعاتی هم دارد. همچنانکه «مسلمان بودن». همچنانکه: «مدیرعامل بخش خصوصی بودن». همچنانکه «متاهل بودن». این پدیده ای است که در روانشناسی استریوتایپ نامیده میشود. قضاوت بر روی انسانها بر اساس گروه یا جامعه ای که به آن تعلق دارند. زنان به جرم زن بودن و مردان به دلیل مرد بودن، قربانی چنین قضاوتهایی هستند. همچنانکه تهرانی‌ها به دلیل «تهرانی» بودن و ساکنان شهرهای دیگر به دلیل «شهرستانی» بودن. همچنانکه «مسلمانان» به دلیل مسلمان بودن و «غیرمسلمانان» به دلیل مسلمان نبودن.(4)
کلیـشه یا تفکـر قالبـی به یک نظـر از پیـش تشکیـل‌شده در ذهـن جمعـی گـروه‌هـایی از جامعـه اشاره دارد، که مانـع قضـاوت و شنـاخـت منـطقـی افراد نسبت به دیگران شده و ویـژگی‌های خاصـی را به تمـام اعضـای یک گـروه‌دیگـر یا مجمـوعـه‌ای متفـاوت نسبت می‌دهد. این امـر سبب می‌گردد افراد برپایـهٔ اطلاعـاتی ناچیـز و تصـورهای کلیشـه‌ای خود که غالباً برگرفته از جامعـه و یا رسـانه‌ها است، بـدون آنکه شنـاخت کافـی از دیگران داشته‌باشند، نسبت به آنها قضاوت کنند.(1)

معــرفـی :

کلیشه(Stereotype) یا تفکر قالبی به تصاویری در ذهن گفته می شود که به شکل ثابت و محدود درآمده و اغلب به باورها، اعتقادات و ارزش ها بازمی­گردند. به همین دلیل ماهیتی انتزاعی دارند و چون از جامعه سرچشمه می­ گیرند، می توانند به درک های افراد یک جامعه از پدیده ها و واقعیت ها و... وحدت بخشیده و از نسلی به نسل دیگر انتقال یابند. از آن جایی که کلیشه ها ثابت و محدود هستند، کمتر دستخوش تغییر شده و اگر عاملی تغییرزا بر آن واقع شود حتمن مقاومتی را برمی انگیزد . که بسته به نوع و میزان کلیشه ها، محدوده و شدت این مقاومت ها گوناگون است. مثلن برخی برداشت ها از احکام مذهبی می توانند به سرعت به کلیشه تبدیل شوند و به عنوان راهنمای عمل و تصورات افراد قرار گیرند، برای همین هرگونه تغییر در قبال آن با مقاومت مواجه می شود که در مقایسه با کلیشه های دیگر این مقاومت ها بیش تر است.(2)

این لغت اگر در معنی منفی آن به کار رود، فرضی ساده‌انگارانه، اغراق شده، و تحقیرآمیز را به اعضای یک گروه به‌دلیل عضویت در آن گروه نسبت می‌دهد. کلیشه‌ها احترام یا مشروعیت را از اشخاص به دلیل تعلّقشان به آن گروه می‌گیرند و یا برعکس، کلیشه مثبت احترام، ارزش و محبوبیتی غیرواقعی و برپایه‌ای غیرمنطقی برای عده‌ای بدون دلیل خاصی بوجود می‌آورند. به عنوان مثال قضاوت در مورد افراد برپایهٔ نوع لباس آنها و یا شکل ظاهری آنها.(1)

خصوصیت کلیشه این است که حاضر و آماده است.کلیشه، ما را از رنج اندیشیدن رهایی می­دهد و با تنبلی و تن آسانی آدمی سازگارتر است.در واقع کلیشه ها همیشه ما را به مسیر دلخواه خود به حرکت در می­آورند.(3)


■■■■■■■■■


شـکل گیــری کلیــشـه :(1)



طبق یکی از تعاریف کلیشه، برای شکل‌گیری کلیشه دو نوع نگرش لازم است، وجود یک دیدگاه و طرزفکر درون‌گروهی و دیگری وجود یک دیدگاه و روش برون‌گروهی. بدین ترتیب در ذهن هرکس، افراد گروهی که وی در آن قرار دارد افرادی طبیعی و برتر به نظر می‌رسند و گروه او گروهی به نظر می‌رسد که دیگران تمایل دارند در آن عضو باشند و باقی افراد، افراد بیرون‌گروه او هستند که پست‌تر و پایین‌تر از افراد هم‌گروه هستند.



دیدگاه دومی که در زمینهٔ طرز شکل‌گیری کلیشه‌ها وجود دارد، نقش ناخودآگاه را در این مورد پررنگ می‌داند. برطبق این نظریه کلیشه‌ها به طور کامل توسط ناخودآگاه انسان شکل می‌گیرند.بدین ترتیب که انسان‌ها در خودآگاه با افکار متفاوتی روبرو می‌شوند، اگر این افکار به‌طور مداومی تکرار شوند، رفته‌رفته این طرز تفکرها از ضمیر خودآگاه فرد به ضمیرناخودآگاه او منتقل می‌شوند. ضمیرناخودآگاه نیز با توجه به تأثیرپذیری که از خودآگاه گرفته‌است در ملاقات‌ها با دیگر افراد برای آنکه هرچه سریعتر بتواند به قضاوتی از طرف مقابل دست‌یابد بر پایهٔ تفکرات پیشین فرد نسبت به دیگران قضاوت سریع‌تری را ارائه می‌دهد، تمام این مراحل بدون آنکه فرد متوجه شود در ذهن او شکل می‌گیرند. برای اطلاعات بیشتر از مفهوم ضمیرناخودآگاه به عنوان <ضمیرناخودآگاه> مراجعه شود.


نمـونـه هـایـی از کلیشــه :

بگذارید با یک معما آغاز کنیم، بد نیست خودتان را محکی بزنید:
«پدر و پسری در جاده­ای هنگام رانندگی تصادف می­کنند،پدر در دم فوت می­کند، اما پسر را به بیمارستان منتقل می­کنند و یک پزشک حاذق و توانارا برای جراحی پسر می­آورند، اما به محض رسیدن بالای سر پسر ،پزشک می­گوید: این که پسر من است.حالا با فرض این که مرد فوت شده پدر واقعی پسر بوده است این معما را حل کنید.»
اگر نتوانستید جواب درستی به این سوال بدهید خیلی نگران نباشید،چون بیش از 80 درصد افراد قادر به حل این معمای ساده نیستند، و اما جواب : پزشک، مادر پسر بوده است!
اگر این معما برایتان سخت بوده است بدانید شما هم گرفتار کلیشه­ ها هستید.چرا که وقتی از یک پزشک حاذق سخن به میان آمد، آن پزشک در ذهن شما از جنس مرد بود(3)

کلیشـه های نـژادپرستـانه و مـذهبـی ▼ (4)

|.(در کلیسای یک شهر توریستی) اون طرف نرو. چند تا سیاه پوست وایستادن. می‌دونم آدمهای خوبی هستنا. اما نری بهتره.
||. اصلاً هر چی بدبختی داریم از این مسلمان‌ها است (به جای مسلمان می‌توانید یهودی / مسیحی / زرتشتی و … )بگذارید.
|||. ما ایرانیها همه … هستیم. اما این خارجی ها همه … هستند.

کلیشـه های قـوم گرایـانه ▼

تفکر غالب درباره قومیت خاص مانند جک هایی که برای قومیت های مختلف ساخته می شود.

کلیشـه های جنسیتی ▼

|. مذموم بودن داشتن فرزند دختر در بعضی از جوامع
||. اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.(4)
|||.کلیشـه های جنسیتـی در حوزه ی بیولـوژی بـدن :(2)


بدن مردان قوی تر از بدن زنان است.

بارداری و زایمان بدن زنان را ضعیف می کند.

بدن زنان زودتر از بدن مردان پیر می شود.

بدن زنان اغواانگیز تر از بدن مردان است.

مردان پرخورتر از زنان هستند.


||||. کلیشـه های جنسیتـی در حـوزه ی پوشـش بـدن:(2)


زنان باید بدن خود را هر چه بیشتر بپوشاند.
مردان باید نگاه خود را از بدن زنان حفظ کنند.
زنانی که چنین پوششی دارند زنان خوبی نیستند.


مردانی که نگاهشان را درویش نمی کنند افرادی چشم چران هستند.



کلیشـه های سن گرایانه ▼

|. بچه اس و نمیفهمد.
||. خجالت بکش این کار/ علاقه مندی/ تفریح / تحصیل / ازدواج / طرز پوشش / گفتار و .. برای سن تو مناسب نیست.
|||. سر پیری و معرکه گیری...


کلیشـه های اسطوره گرایانه ،
کلیشه هایی که بر اساس ظاهر افراد شکل میگیرد،
کلیشه هایی که بر اساس وضعیت مالی افراد به وجود آمده،
کلیشه هایی که بر اساس اعتقادات افراد شکل میگیرد،
کلیشه هایی که بر اساس شغل افراد شکل گرفته و ...

نمونه های دیگری از کلیشه هستند که توسط نهادهای جمعی مانند گروه های همسالان، رسانه ها، خانواده، نهادهای آموزشی و غیره بازتولید شده و بدین ترتیب طول عمر زیادی خواهند داشت.

استریوتایـپ که زمانی ابـزاری برای زنـدگی بود، به عنوان شاخصـی برای سنجـش عقـب مانـدگی فکـری و فرهنـگی شمـرده میشود. کافـی است کمـی فکـر کنیـم که استریوتایـپ‌ها و این نگرش آمـاری به گـروه‌های اجتمـاعی – که معمـولاً از نظـر پایـه‌های آمـاری هم سست است – چه اثـرات زیـان‌بـاری را به زنـدگی فـردی و اجتمـاعی ما وارد کرده است.


منابع:
1. ویکی پدیا
2. انسان شناسی و فرهنگ(anthropology.ir)
3. رهیاب (rahyabiran.org)
4. متمم(motamem.org)


چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟

New Ray
07-09-2014, 12:17
استریوتایـپ که زمانی ابـزاری برای زنـدگی بود، به عنوان شاخصـی برای سنجـش عقـب مانـدگی فکـری و فرهنـگی شمـرده میشود. کافـی است کمـی فکـر کنیـم که استریوتایـپ‌ها و این نگرش آمـاری به گـروه‌های اجتمـاعی – که معمـولاً از نظـر پایـه‌های آمـاری هم سست است – چه اثـرات زیـان‌بـاری را به زنـدگی فـردی و اجتمـاعی ما وارد کرده است.

چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟

شاید جواب من به نظرسنجی کمی اغراق آمیز بنظر برسه ولی نسبت به چندسال قبل الان کمتر کلیشه ها رو میپذیرم ؛ هرچند همیشه کاری از دستم برنمیاد ...

به تازگی یه مورد مهم در این پست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مطرح شد که بنظر میاد قبل از هرگونه بررسی بهش نگاه کلیشه ای میشه. من نظرم رو نوشتم فقط خواستم بگم ظاهرا قبلا در دولت سازندگی یکی از مسئولین بخش کشاورزی همون موقع هشدار و راه حل داده بود که بعدها چنین مشکلی پیش میاد ولی با مقاومت خیلیها که فقط از بیرون بهش نگاه میکردند ، همونطور ادامه پیدا کرد تا الان تبدیل به یک کلیشه در ذهن ما بشه.

کلیشه های اصلی اینه که :
باید زمین کشاورزی رو بعنوان منابع طبیعی حفظ کنیم که باید توسط نهاد مسئولش خریداری و کنترل بشه .
بعنوان محصول استراتژیک بهش نگاه کنیم ، که با حجم انبوه و قیمت ارزان تر برنجهای وارداتی این مورد مردوده .

ولی مدتهاست فقط تصمیمات بازدارنده گرفته میشه و کاری به ریشه مسئله ندارند.
یه مَثَل کلیشه ای هست که میگه : خرِ ما از کُره گی دم نداشت ، مصداق این نگاه هست.

*Ali*
07-09-2014, 23:20
سلام

چه کلیشــه های دیگری را میشناسیـد ؟

شمــا اعتقـاد به کلیشــه ها داریــد ؟ آیـا قضـاوت هـای شمـا بر اسـاس استـریوتایـپ هاست؟

استریوتایـپ ها چه تاثیــراتی می تـواند بر زنـدگی فـردی و اجتمــاعی افـراد داشتـه باشــد؟
زمانی که توی یک سری از تاپیک های این انجمن مشغول بحث با دوستان بودم، دقیقاً با این طرز فکر برخورد کردم و به خوبی تجربه ش کردم! بعضی از دوستان صرفاً به خاطر رنگ و بوی خاصی که نوشته های بنده داشت، بدون داشتن یک فضاوت کامل، برچسب ها و انگ های مختلفی بهم می زدند. از بیسواد و بی مطالعه گرفته تا متعصب و متحجر. در کل این طرز فکر اصلاً چیز خوبی نیست و متأسفانه مانع بزرگی بر سر قضاوت های صحیح ما در مورد افراد هست.
در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.

B3HZ@D
08-09-2014, 00:53
سلام

زمانی که توی یک سری از تاپیک های این انجمن مشغول بحث با دوستان بودم، دقیقاً با این طرز فکر برخورد کردم و به خوبی تجربه ش کردم! بعضی از دوستان صرفاً به خاطر رنگ و بوی خاصی که نوشته های بنده داشت، بدون داشتن یک فضاوت کامل، برچسب ها و انگ های مختلفی بهم می زدند. از بیسواد و بی مطالعه گرفته تا متعصب و متحجر. در کل این طرز فکر اصلاً چیز خوبی نیست و متأسفانه مانع بزرگی بر سر قضاوت های صحیح ما در مورد افراد هست.
در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.

این صحبتتون من رو یاد یک شعر انداخت .


شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی

گفتا شیخا هرآنچه گویی هستم
آیا تو چنان که مینمایی هستی؟


خوب در این صورت باز هم شما دچار کلیشه شدین .

به فرض که شخصی رفتاری متفاوت و خاص در مواجه با جنس مخالف بروز میده و اخلاقش نسبت به اطرافیانش متفاوت به نظر میرسه . خوب چه دلیلی داره که ما شروع به اسم گذاری یا نسبت دادن صفت ها کنیم ؟ کاری که بقیه دارن میکنن همین صفت گذاری هاست .
چون به قول شما یک سری وظایف خاص به طرف سپرده شده و شغلش اینـه و تن فروشی میکنه دلیل بر این نمیشه که آدم درستی نیست و حرفاش همه اشتباهه و در کل انسان خرابیه و ... .

خیلی از افراد هم هستن که ظاهری شیک و عالی دارن و در انظار عمومی رفتار خیلی خوبی از خودشون بروز میدن . ولی وقتی به خفا میرسن خیلی کارها میکنن .
ولی همین افراد در انظار عموم که دچار کلیشه هستن بالاترین درایج رو کسب میکنن . چرا ... چون که از شخص شناخت آنچنانی ندارن . ولی چون رفتار خوبی از اون دیدن و ظاهر شیکی داشته مورد قبول واقع شده پس انسان درستیه و هر چی میگه حقه .

یعنی بدون شناخت طرف و تنها با نگاه کردن به شغل و وظیفه ای که بعضی مواقع از روی اجبار نسبت به انجامش روی میارن ما در مورد بُعد جزئی و کلی طرف مقابل به نتیجه رسیدیم .


یک کلیشه دیگه رو هم میشه مد نظر گرفت .
برای مثال به طرف میگن چرا به اعتیاد روی آوردی ... اولین چیزی که میگه "دوست و رفیق ناباب " داشتم و به این راه کشیده شدم .... تا طرف اینو میگه همه افراد قانع میشن که برای من خیلی عجیبه !!!
پرسشی که باید توی این مواقع دوباره مطرح بشه اینه که "خوب رفقات در اصل مواد میکشیدن تو چرا معتاد شدی !؟ " ... الیته منکر تاثیر این گونه دوستان نیستن ... ولی وقتی خود طرف خمیر مایه اش رو داشته باشه پس به طور حتم به سمتش میره .

پس در اصل طرف خودش هم بدش نمیومده یا از خودش مقاومت و ایستادگی نشون نداده و نتونسته "نه" بگه .

خیلی ها هستن که رفقای سیگاری و معتاد دارن ... ولی خودشون حتا سمت سیگار نمیرن و لب نمیزنن ... چرا اینا معتاد نشدن ؟! برای همین به نظرم میشه این پاسخ " چون رفقام اینطوری بودن پس من هم شدم ... " رو جزو کلیشه ها در نظر گرفت .

V E S T A
08-09-2014, 01:38
در مورد کلیشه های جنسیتی و سن گرایانه با چیزهایی که اومده موافق نیستم. وقتی میبینم که از طرف هر دو جنس زن یا مرد، صرف نظر از اینکه اون زن یا مرد چه نژاد و فرهنگ و مذهب و زبان و ملیت و... داره، یک سری از رفتارها، حالات روانی، ویژگی های جسمی، سلایق متفاوت و بسیاری از مؤلفه های دیگه رو به طور خاص و ویژه و در مواردی کاملاً متفاوت با جنس دیگه بروز میده، این نکته آشکار میشه که بین این دو جنس تفاوت وجود داره و یکی نیستند. اگر هم نگاه متفاوتی به این دو جنس میشه و یا وظایف متفاوتی به اونها سپرده میشه به خاطر تفاوتهای آشکار و واضحیه که در هردوی اونها وجود داره و لزومی نداره با وجود این تفاوت ها اصرار بر داشتن نگاه کاملاً متساوی داشته باشیم و نگاه به تفاوت ها رو کلیشه به حساب بیاریم. در مورد سن هم همینطور.

مقابله با کلیشه های جنسیتی به معنی انکار یا نفی تفاوت های بیولوژیکی بین دو جنس نیست برای واضح شدن بحث مربوط به کلیشه جنسیتی باید دقت کنیم بین دو کلمه جنس(s.e.x) وجنسیت (gender) تمایز وجود داره . جنس (s.e.x) تفاوت های بیولوژیکی و آناتومیکال رو در برمیگیره(به تفاوت های طبیعی مبتنی بر ویژگی های ذاتی و بیولوژیکی و به خواص فیزیولوژیکی از قبیل حالت بدن، هورمون‌ها، ژن‌ها، کروموزوم‌ها و اعضای تناسلي اشاره دارد.) و جنسیت (gender) شامل تفاوت های اكتسابی، فرهنگی، روان‌شناختی و اجتماعی بین زن و مرد هست كه صرفآ دلالت بر ویژگی های اجتماعی داره.

کلیشه های جنسیتی، مجموعه ای از بـاورهای ذهنـی است که مبنـای نگـرش فرهنـگی و اجتـمـاعـی به مفهوم جنسیت(gender) قرار می گیرند. به عبارتی وجود این کلیشه ها باعث می شود که ویــژگی های خاصــی به طــور جــداگانه به زنــان / مــردان تعلــق گرفته، به گونه ای که چنین مشخصـاتی به لحـاظ «خــاص بــودگی»( specific) ویـژه ی تنهــا یک جنــس تلقی شوند. بدین ترتیب مبنـای قضـاوت در مورد زن بـودگی / مرد بـودگی عمـل فـرد نیـست، بلـکه جنسیـت وی تعییـن می کنـد که او دارای چه خصوصیـات مثبـت یا منفـی غیر قابل تغییــر یا تعدیــل– صرف نظر از درسـت بودن قضـاوت ارزشی- است. این کلیشه ها بیش از هر چیز در سطح زبان خود را نشان می دهد و به شکل گزاره های مفهومی کاربرد دارد و بدین ترتیب در ادبیات و زبان هر جامعه ای به وفور پیدا می شود.



این مقالــه درباره کلیشــه های جنسیــتی توضیحــات مفیــدی رو داده :




یکی از مهم­ترین عواملی که کلیشه­ ها را در اذهان تثبیت می­کند، جامعه‌پذيری جنسيتی است. جامعه‌پذيري جنسيتي فرآيند بازتوليد نابرابري جنسيتي است و با نهادينه كردن نابرابري و تداوم بخشيدن به آن در نسل‌هاي بعدي مي‌توان جامعه‌پذيری جنسيتی را بستر اصلي نابرابری دانست.
جامعه‌پذيری جنسيتی از درون خانواده ریشه می گیرد . در اثر جامعه‌پذيری جنسيتی كه در خانواده رخ مي‌دهد، دختر و پسر هر يك با هنجار‌هاي جنسيتي زنانه يا مردانه اجتماعي مي‌شوند. رفتارهای تبعيض‌آميز والدين از همان ابتدا با تهيه لباس و اسباب بازي با توجه به جنسيت شروع مي‌شود. از همان سال‌هاي اول زندگي، دختر بچه‌ها براي نقش‌های جنسيتی مشخص، جامعه‌پذير مي‌شوند، مثلاً در هندوستان اولين درسي كه يك دختر بچه ياد می گيرد، اين است كه رفتار متفاوتی كه نسبت به او و برادرانش اعمال مي‌شود يك حقيقت زندگی است

آزادي‌هاي دختران در زمينهء پيوستن، ارتباط برقرار كردن و تماس با ديگران، محصور در حد و مرزها و محدوديت‌های مشخص است. همچنين بدون توجه به دشواري‌ها و از خودگذشتگی هايي­كه يك فرد بايد متحمل شود، به آنان ياد می دهند كه دنيای او، به خانواده محدود است و مشغله اصلی او بايد ارضای نيازهای ضروری اعضای خانواده باشد و در كل وظيفه اصلي او مادري كردن است. از آنان خواسته مي‌شود كه سر به راه ، صلح‌جو و سازشگر باشند و اختلافات را نه با جدال بلكه با محبت حل كنند. از سويی دیگر از پسرها انتظار می رود كه براي احقاق حق خود ايستادگي كنند، سلطه جو، مستقل، پرخاشگر و رقابت‌طلب باشند، از آنان مي­خواهند مرد باشند و گريه نكنند و در برابر سلطه‌جويی ديگران مقاومت كنند.

در نتیجه ، ‌اين نوع آموزش در خانواده موجب می شود که كودكان نقش‌های جنسيتي خود را به سرعت و مؤثر فرا بگيرند و در جامعه به گونه ای متمایز رفتار‌كنند. نقش‌های اساسی جنسيت كه كودكان در خانه مي‌آموزند بعد‌ها به طور گوناگون در مدرسه تقويت می شود.
آموزش در مدارس فرآيندي رسمي‌است، برنامه های درسی كه دختران و پسران بايد فرا گيرند مشخص است، اما نظام آموزش از جنبه‌اي ظريف‌تر برنامه‌هاي آموزش پنهاني را نیز در خود نهفته دارد كه كودكان را مطابق آن تربيت مي‌كند. با اين توجيه كه زن و مرد توانايي‌ها و علايق فكري متفاوتي دارند دختران در نظام آموزشي هم از جهت رشته‌هاي عرضه شده و هم از نظر نظام‌هاي سهميه‌بندي، متفاوت با پسران در نظر گرفته شده‌اند. بنابراين فكر تربيت دختر براي نقش‌هاي آينده‌اش به عنوان زن خانه‌دار و مادر، در متون درسي عرضه شده به دختران تأثيری مهم دارد.

یکی از متداول‌ترين و مهم‌ترين عوامل يادگيري‌ تقليد است، تقليد يعني همانندسازي با شخصيت‌هاي مختلفي كه فرد با آن‌ها مواجه مي‌شود. در سنين مدرسه افراد در مواجهه با شخصيت‌هاي مختلف انساني و غيرانساني در كتاب‌ها سعي در تقليد از رفتار‌هاي شخصيت‌هاي هم‌جنسشان مي‌كنند و با اين عمل به جنبه‌هايي از شخصيت‌شان می پردازند که به‌ اين ترتيب باورها و ارزش‌هاي خود را با توجه به ميزان رشد ذهني، تجارب قبلي و آگاهي‌هاي اجتماعي شان شکل می دهند.

به‌اين ترتيب آموزش و پرورش در محتواي كتاب‌هاي خود از كليشه‌هاي جنسيتي استفاده مي‌كندکه مثلاً كمتر، يك زن را در مقام نويسنده، مخترع، پليس و كارمند نشان مي‌دهد ، بلكه ، بیشتر ،آنان را در نقش مادران و همسران مي‌توان مشاهده كرد. در واقع نوعی نگرش مردسالارانه در تدوین کتب درسی حاکم است که زنان را هیچ­گاه به عنوان سازمان­دهنده و هدایت­گر فعالیت­های سیاسی و اجتماعی نشان نمی­دهد و معمولاً نقش پیرو و مطیع دارند و از هر گونه نقش اعتراضی بدورند . بنابراين نظام آموزش به كمك باورهاي كليشه‌اي معلمان، مربيان، برنامه‌ريزان اين نظام و همچنين در لايه‌هاي آشكار و پنهان متون درسي، جامعه‌پذيري جنسيتي را تقويت مي‌كند و نابرابري جنسيتي را در سطوح گوناگون اجتماعي تداوم مي‌بخشد

گروه‌هاي همسالان از دیگر عوامل جامعه‌پذيري است. محافل دوستي اين گروه مخصوصاً در جوامع سنتي از سن معيني به بعد معمولاً گروه‌هاي تمام دختر و يا تمام پسر هستند. اين گروه‌ها مطابق با جنس خود نقش‌ها و بازي‌هاي خاصي را دنبال مي‌كنند. در اين گروه‌ها معمولاً سعي مي‌شود از داشتن رفتار‌هاي جنس مخالف دوري كرد. مثلاً پسران در گروه‌هاي هم‌سال خود به نسبت سن سعي مي‌كنند مسابقه شجاعت دهند و در سن‌هاي بالاتر سعي مي‌كنند با تحقير‌هاي جنس پرستانه و حتي تحقيرهمه چيزهاي زنانه، مردانگي خود را ثابت كنند.
در دوران معاصر مي‌توان رسانه‌هاي جمعي را هم از مهم‌ترين عوامل جامعه‌پذيري جنسيتي تلقي كرد. مثلاً تصوير كليشه شده زن در برنامه‌هاي تلويزيوني تقريباً در همه جوامع ديده مي‌شود. رسانه‌ها سعي در تبليغ نقش‌هاي خانه‌داري و امور خانگي زنان دارند. بنابراين اگر دختر بچه از طريق رسانه‌ها، زنان را در مشاغلي مانند وكالت و قضاوت مشاهده كند، اين احتمال وجود دارد كه گمان كند ،او نيز مي‌تواند چنين نقشي را بر عهده گيرد. اما زماني كه زنان را هميشه در تلويزيون در نقش همسر، مادر يا زن خانه‌دار يا پرستار ببيند تصوير از خود متفاوتي خواهد داشت .

بنابرآنچه گذشت، مشخص شد كه كليشه‌هاي جنسيتي چگونه شكل گرفتند و به دلايل خاص اجتماعي، تاريخي كليشه‌هاي مردانه بهتر در نظر گرفته شدند که اين كليشه‌ها از طريق فرآيند و عوامل جامعه‌پذيري جنسيتي باز توليد مي‌شوند.

"ژوليت ميچل "هدف هر نوع كليشه سازي را " تقويت و توجيه وابستگي، فرودستي و نابرابري موقعيت زنان در جامعه" مي‌داند. حتي اگر این گونه هم نبینیم ، مي‌توان اقرار كرد كه قرار دادن افراد در اين گونه قالب‌هاي از پيش ساخته شده مانعي براي رشد و پيشرفت فردي مي‌شود، چرا كه انسان‌ها براي جلوگيري از طرد جامعه، مجبورند حالات رواني، شيوه بيان احساسات و حتي علايق خودشان را در چهارچوب هنجار‌هاي اجتماعي مبتني بر كليشه‌هاي جنسيتي قرار دهند. تا همين چند دهة قبل شايد كسي باور نداشت كه جنسيت مي‌تواند عاملي مهم در نابرابري ها باشد، اما امروزه مي‌دانيم كه تعلق به يك جنس خاص باعث امتياز و رفتار‌هاي متفاوت افراد با آن جنس مي‌شود; چرا كه دانش ما دربارة زنان و مردان توسط كليشه‌هاي جنسيتي شكل مي‌گيرند.

هنجارهايي كه كليشه‌هاي جنسيتي را تقويت مي‌كنند، شايد براي جوامع محافظ ه­كار دارای کارکرد باشند، اما اين كليشه‌ها محدوديت‌هايی را براي هر دو جنس به بار می آورند.

از آن­جا كه بر اساس كليشه‌هاي جنسيتي، زنان و مردان با رفتارها، ويژگي‌ها و حالات رواني خاص در نظر گرفته مي‌شوند ، آنان را داراي قابليت انجام وظايف متفاوت از هم می دانند. ‌اين گونه كليشه‌هاي جنسيتي نهايتاً به تقسيم كار جنسی منجر مي‌شود. به طوري كه در كليشه‌ها، زنان داراي صفات گرم ،بيانگر، وابسته، احساساتي، با محبت، نرم و ملايم، خوش قلب، ضعيف، قدردان، حساس و مطيع هستند، پس بهتر است تا درحریم خصوصی خانواده بمانند و به كارهای خانه‌داری و بچه داری و شوهرداری بپردازند و مردان هم به دليل صفات صلاحيت-شايستگی، ماجراجویی، بي‌رحم، با جرأت، مستقل، با اعتماد به نفس، محكم و قوی در عرصه عمومی و نان‌آور خانه باشند.

كليشه‌های جنسيتی حتی باعث تقسيم جنسيتی مشاغل هم می شوند، مثلاً گفته مي‌شود كه چون زنان احساساتی هستند پس صلاحيت و شايستگي احراز برخي سمت ها همچون قضاوت را ندارند.
از ديگر نتايج كليشه‌هاي جنسيتي و جنسيت گرايي كم ارزش شمردن كار زنان است، چون معمولاً صفات منتسب به زنان چندان بار مثبتی به همراه ندارد. البته ‌اين به آن معنی نيست كه صفات منتسب به مردان ذاتاً مثبت است بلكه مساله اين است كه هر آنچه معمولاً مربوط به مردان است مثبت در نظر گرفته مي‌شود.

كليشه‌ها و جنسيت گرايي بسياري اوقات عليه مردان هم است، اما باز اين مردان هستند كه سرسختانه‌تر از هر كس، از كليشه‌هاي جنسيتي دفاع مي‌كنند. از آنان توقع مي‌رود كه در برابر سختي‌ها و مشكلات ، مقاوم و سرسخت باشند و خم به ابرو نياورند، حتي گاهي از آنان پرخاشگري در خواست مي‌شود، از آنان انتظار مي‌رود در برابر زبان درازي‌ها خشونت به خرج دهند و اگر طبق آن رفتار نكنند بي‌عرضه و دست و پا چلفتي نامیده می شوند و از طرفي در برابر اين انتظارات از آنان خواسته مي‌شود كه احساسات خود را به نزديكان نشان ندهند.
همه ‌اين فشارها نقش سنگينی را برايشان تحمیل می کند مخصوصاً، براي آن دسته كه با اين نقش‌هاي مردانه همنوا نيستند. همه مردان نمی خواهند خشن و بی رحم و پرخاشگر به حساب آيند اما كليشه‌ها آنان را تبديل به چيزی می كنند كه نمی خواهند باشند. آيا با شكستن بسياری از اين كليشه‌های دست و پا گير، زندگي آرامش بخش تر نخواهد بود؟

جامعه‌پذيري جنسيتی كنونی با كاركرد‌های آشكار و پنهان خود نابرابری را هر چه بيش‌تر نهادينه مي‌كند و اين مانعی براي توسعه‌ای همه جانبه و به ويژه توسعه‌ای انساني است. امروز بيش‌تر از هر زماني ديگر نيازمند برنامه‌ريزی منسجم و هدفمند براي برقراري جامعه پذيری خنثی و بدون ارجحيت جنسی در ساختار‌های جامعه و عوامل مهم جامعه‌پذيري از جمله خانواده، نهاد آموزش و رسانه‌ها برای تغيير روند كنوني جامعه پذيری جنسيتی هستيم و اين هم به نفع مردان است و هم به نفع زنان

رهیاب - قسمت هایی از مقاله جامعه­ پذیری و کلیشه­ های جنسیتی محسن مالجو

N I G H T P E A C E
08-09-2014, 13:14
کلیشه هم مثه موارد دیگه ناشی از تنبلی آدمه، چون حال و حوصلش رو نداره بره در مورد یک چیز خاص تحقیق کنه، یا صبر کنه تا همه جوانب موضوع براش روشن بشه، یه استقرای ناقصی میکنه، و هر نظری در مورد چیزای مشابه داره به این یکی هم تسری میده و خودش رو راحت میکنه
اما بدتر، عمل کردن، احساس کردن و نظر دادن بر اساس این کلیشه هاست. و بدتر از این هم، سوء استفاده بعضی از این تنبلی و خام اندیشی افراد سطحی نگر هست

مثلا فروشنده کافیه یه مارک معرف بزنه رو بنجل ترین لباسش
یا کافیه به بعضی از خر مغزترین! ادما بگین فلانی فلان دین رو داره، تا مال و جان و ناموسش رو حلال کنن و به وحشیانترین شکل ممکن سلاخیش کنن (تروریستها)

danielo
08-09-2014, 13:47
کلیشه همیشه نمیتونه غلط باشه.غیر از اینه.
خیلی از ایرانی ها به این ضرب المثل اعتقاد دارند که تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها

V E S T A
08-09-2014, 14:54
کلیشه همیشه نمیتونه غلط باشه.غیر از اینه.
خیلی از ایرانی ها به این ضرب المثل اعتقاد دارند که تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها

بله کلیشه ها هم مثل هر تفکر دیگه ای میتونن در مواردی درست باشن ولی امکان غلط بودنشون هم در موارد دیگه وجود داره. چیزی که باعث میشه یه نوع تفکر به کلیشه تبدیل بشه نسبت دادن یک ویژگی خاص ( و احتمالا درست در مواردی ) به تمام اعضای گروه در همه موارد ،تحت تاثیر القائات و تصورات کلیشه ای جامعه یا اطلاعات محدود هست . طوری که امکان شناخت منطقی رو از افراد میگیره و باعث میشه قضاوت هاشون رو در همه ی موارد بر اساس چند موردِ درست که قبلا دیدن قرار بدن.

مثل موردی که درباره کلیشه جنسیتی مثال زده شد :

اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.

ممکن است بعضی از زنان مهارت درست پارک کردن رو نداشته باشند ولی این امکان هم وجود دارد که بسیاری از زنان با مهارت بالا "درست" پارک کنند همانطور که این احتمالات در مردان هم وجود دارد بسیاری از مردان مهارت درست پارک کردن رو ندارند همانطور که ممکن است گروه دیگر مهارت بالایی در پارک کردن ماشین داشته باشن. ولی تفکر قالب(کلیشه) یک تفکر و نظر از پیش تعیین شده درباره گروه زنان است که ؛ اون ماشینی که همه رو معطل کرده و نمی تواند درست پارک کند حتما یک زن است! و دلیل درست بودن کلیشه رو هم این ضرب المثل قرار میدن: "تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها"


یا مثل این مورد درباره کلیشه سنی:

سر پیری و معرکه گیری...

ممکن هست یک پیرمرد 70 ساله یا یک پیرزن 70 ساله بعد از فوت همسر، علاقه ، اشتیاق و نیازبه ازدواج مجدد داشته باشه ولی کلیشه "سر پیری و معرکه گیری" باعث میشه اشتیاق، نیاز و علاقه خودش رو به علت اینکه باید پیر، سالخورده و منتظر مرگ باشد و اطرافیان چنین انتظاری رو ازش دارن ، سرکوب کند!

danielo
08-09-2014, 15:48
بله کلیشه ها هم مثل هر تفکر دیگه ای میتونن در مواردی درست باشن ولی امکان غلط بودنشون هم در موارد دیگه وجود داره. چیزی که باعث میشه یه نوع تفکر به کلیشه تبدیل بشه نسبت دادن یک ویژگی خاص ( و احتمالا درست در مواردی ) به تمام اعضای گروه در همه موارد ،تحت تاثیر القائات و تصورات کلیشه ای جامعه یا اطلاعات محدود هست . طوری که امکان شناخت منطقی رو از افراد میگیره و باعث میشه قضاوت هاشون رو در همه ی موارد بر اساس چند موردِ درست که قبلا دیدن قرار بدن.

مثل موردی که درباره کلیشه جنسیتی مثال زده شد :

اون ماشین رو ببین. یک ربعه همه رو معطل کرده و نمیتونه پارک کنه. حتماً راننده‌اش یک زنه.

ممکن است بعضی از زنان مهارت درست پارک کردن رو نداشته باشند ولی این امکان هم وجود دارد که بسیاری از زنان با مهارت بالا "درست" پارک کنند همانطور که این احتمالات در مردان هم وجود دارد بسیاری از مردان مهارت درست پارک کردن رو ندارند همانطور که ممکن است گروه دیگر مهارت بالایی در پارک کردن ماشین داشته باشن. ولی تفکر قالب(کلیشه) یک تفکر و نظر از پیش تعیین شده درباره گروه زنان است که ؛ اون ماشینی که همه رو معطل کرده و نمی تواند درست پارک کند حتما یک زن است! و دلیل درست بودن کلیشه رو هم این ضرب المثل قرار میدن: "تا نباشد چیزکی مردم نگوینند چیزها"


یا مثل این مورد درباره کلیشه سنی:

سر پیری و معرکه گیری...

ممکن هست یک پیرمرد 70 ساله یا یک پیرزن 70 ساله بعد از فوت همسر، علاقه ، اشتیاق و نیازبه ازدواج مجدد داشته باشه ولی کلیشه "سر پیری و معرکه گیری" باعث میشه اشتیاق، نیاز و علاقه خودش رو به علت اینکه باید پیر، سالخورده و منتظر مرگ باشد و اطرافیان چنین انتظاری رو ازش دارن ، سرکوب کند!
با این مثال ها موافقم.ولی بعضی موقع ها وقتی حق انتخاب وجود داره و اون انتخاب میتونه در زندگیمون تاثیر بزاره.بهترین گزینه استفاده از کلیشه هاست.
مثلا کسی دانشگاه قبول میشه.و بین 2 شهر انتخاب داره.کلیشه ای وجود داره در مردم یکی از این 2 شهر که اون فرد به شدت ازش متنفره.
طبیعتا میگن سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندند.اون طرف بیخیال اون شهر میشه.

یک مثال دیگه میزنم.من در شهر توریستی بابلسر زندگی میکنم.مسافر یک شهر اینجا زیاد میاد.شدیدا دید منفی بین مردم این شهر نسبت به دختر های اون شهر وجود داره.
هر چند هم شاید غلطه ولی من کسی را میشناسم که چند سال با یک دختر دوست بود و اخر به خاطر همین کلیشه دوستیش را بهم زد.
چون کلیشه حرف مردم را با خودش داره.
شما و امثال من شاید از نظر نژآدی بیاییم هزار تا حرف رروشنفکری بر ضد نژآد پرستی بزنیم و شاید هم اعتقاد داشته باشیم که همه انسان ها برابر هستیم.
ولی ایا شما حاظری دخترت را بدی به افغانی که حتی دکترای دانشگاه اکسفورد داشته باشه.
مسلما نه چون این کلیشه و دید منفی نسبت به افغانی ها وجود داره.شما در جامعه ای زندگی میکنید که این کلیشه را پذیرفته

miss_ava7
08-09-2014, 18:21
منم با نظر danielo موافقم. بعضی وقتا این کلیشه ها میتونن درست باشن و یا غلط باشن اما ما نتونیم برعکسش عمل کنیم..
همه می دونیم این کلیشه ها لزوما راجع به همه صحیح نیستند و باید راجع به خیلی چیزا دیدمون رو منصفانه و واقع بینانه کنیم و این کلیشه ها باعث شدن نسل ها یه اشتباهاتی مدام تکرار شن ولی به نظرم خیلی طول میکشه در عمل به این نقطه برسیم..
راجع به علت این پدیده، یه بحثی هست به اسم همرنگی (conformity) با جامعه، که وقتی می بینیم چند نفر دیگه هم به این کلیشه ها باور دارن به درستی نظرمون شک می کنیم و فکر می کنیم شاید از روی بی تجربگی یا سادگی..، نظر منفی راجع به بعضی از مردم نداریم و ناخودآگاه برای اینکه از سمت اطرافیان طرد نشیم با اونا هم عقیده میشیم.( آزمایشات شریف و asch..)
این کلیشه ها سالهاست که برای ما جز بدیهیات و واقعیات شده ولی باید از یه جایی (مثل کتابهای درسی) شروع کرد و دست از این خودی و غیرخودی و خوب و بد کردن ها برداشت..
ممنون از تاپیک خوبی که زدید

*Ali*
08-09-2014, 21:34
به فرض که شخصی رفتاری متفاوت و خاص در مواجه با جنس مخالف بروز میده و اخلاقش نسبت به اطرافیانش متفاوت به نظر میرسه . خوب چه دلیلی داره که ما شروع به اسم گذاری یا نسبت دادن صفت ها کنیم ؟ کاری که بقیه دارن میکنن همین صفت گذاری هاست .
چون به قول شما یک سری وظایف خاص به طرف سپرده شده و شغلش اینـه و تن فروشی میکنه دلیل بر این نمیشه که آدم درستی نیست و حرفاش همه اشتباهه و در کل انسان خرابیه و ... .
منظور من از وظایف خاص، کارهایی هست که اختصاصاً مردها باید انجام دهند یا حداقل در اون زمینه به شکل قابل ملاحظه ای ماهرتر از زنان هستند و برعکس.
این نشون میده بین دو جنس تفاوت وجود داره و حتی با کنار گذاشتن کلیشه هم نمیشه اونها رو پاک کرد. مثلاً نمیشه با جاافتادن این جمله که "فلانی اینقدر تو رانندگی ماهره که مثل یه زن پارک دوبله میکنه" کاری کرد که زنان تو این زمینه از مردان ماهرتر بشن. یا مثلاً رایج بشه که "اون آهو مثل یک مرد خوشگل خودنمایی میکنه" و بعد از این مردهای ما مظهر خودنمایی و خوشگل بودن بشن!
در مورد شغل افراد و کلیشه، باید گفت قهراً بعضی از شغل ها و کارها با خودشون بارهای معنایی خاصی حمل میکنند. مثلاً از یک آهنگر نمیشه راجع به ظرافت گلدوزی سؤال کرد، یا همین تن فروشی که شما گفتید، نمیتونه دوره آموزشی "اخلاق در خانواده" راه بیندازه!

جنسیت (gender) شامل تفاوت های اكتسابی، فرهنگی، روان‌شناختی و اجتماعی بین زن و مرد هست كه صرفآ دلالت بر ویژگی های اجتماعی داره.
کاملاً موافق نیستم. برخی از خصوصیات هست که کاملاً ورای هرگونه پیش زمینه فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و...بروز میکنه. مثالهاشو تو نقل قول قبلی آوردم.

Arash4484
08-09-2014, 22:33
این نشون میده بین دو جنس تفاوت وجود داره و حتی با کنار گذاشتن کلیشه هم نمیشه اونها رو پاک کرد. مثلاً نمیشه با جاافتادن این جمله که "فلانی اینقدر تو رانندگی ماهره که مثل یه زن پارک دوبله میکنه" کاری کرد که زنان تو این زمینه از مردان ماهرتر بشن. یا مثلاً رایج بشه که "اون آهو مثل یک مرد خوشگل خودنمایی میکنه" و بعد از این مردهای ما مظهر خودنمایی و خوشگل بودن بشن!
در مورد شغل افراد و کلیشه، باید گفت قهراً بعضی از شغل ها و کارها با خودشون بارهای معنایی خاصی حمل میکنند. مثلاً از یک آهنگر نمیشه راجع به ظرافت گلدوزی سؤال کرد، یا همین تن فروشی که شما گفتید، نمیتونه دوره آموزشی "اخلاق در خانواده" راه بیندازه!

بطور دقیق الان همه این مثالها کلیشه است، یک آهنگر میتونه تعمق برانگیزترین آثار رو با همون پتک و چکش خلق کنه .
اینکه خیلی جاها میگیم مثل شیر نر ، بطور دقیق باید بگیم مثل ماده شیر (خیلی از قدیمیها هم درست بکار میبرند).
خیلی از خانمها(خیلی) در امر رانندگی قابلتر از آقایون ظاهر میشن . الان که آمدم خدمتتون یکیشون با همین قابلیت جای پارک دوست ما رو گرفت: ) (البته با این نوع تحلیل لابد مردانگی ما کم بوده که این اتفاق افتاده...یعنی کلیشه خودش رو بازسازی میکنه و به شکلی نو در میاد)
یا همون تن فروش میتونه اصلاح بشه، یا ممکنه در زمینه امانتداری انسان خوبی باشه.
یک مقدار کلیشه مطرح کردید، و میگید نمیشه با کنار گذاشتنشون تفاوتها رو کمرنگ کرد....نه مرزی وجود نداره.

V E S T A
08-09-2014, 23:33
منظور من از وظایف خاص، کارهایی هست که اختصاصاً مردها باید انجام دهند یا حداقل در اون زمینه به شکل قابل ملاحظه ای ماهرتر از زنان هستند و برعکس.
این نشون میده بین دو جنس تفاوت وجود داره و حتی با کنار گذاشتن کلیشه هم نمیشه اونها رو پاک کرد. مثلاً نمیشه با جاافتادن این جمله که "فلانی اینقدر تو رانندگی ماهره که مثل یه زن پارک دوبله میکنه" کاری کرد که زنان تو این زمینه از مردان ماهرتر بشن. یا مثلاً رایج بشه که "اون آهو مثل یک مرد خوشگل خودنمایی میکنه" و بعد از این مردهای ما مظهر خودنمایی و خوشگل بودن بشن!
در مورد شغل افراد و کلیشه، باید گفت قهراً بعضی از شغل ها و کارها با خودشون بارهای معنایی خاصی حمل میکنند. مثلاً از یک آهنگر نمیشه راجع به ظرافت گلدوزی سؤال کرد، یا همین تن فروشی که شما گفتید، نمیتونه دوره آموزشی "اخلاق در خانواده" راه بیندازه!

کاملاً موافق نیستم. برخی از خصوصیات هست که کاملاً ورای هرگونه پیش زمینه فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و...بروز میکنه. مثالهاشو تو نقل قول قبلی آوردم.


کارهایی که به قول شما اختصاصا مردها بایــد انجام بدهند با حذف کلیشه ها از زیر دست مردها خارج نمیشه یا اختصاصا مربوط به زنان نمیشه . کلیشه یعنی اینکه شمای نوعی بگین این کار اختصاصا برای مردهاست و زن ها بنا به تصور ذهنی بنده نمی توانند کار اختصاصی مردها رو انجام بدهند(مثلا تصور ذهنی شما نوعی یا تجربه شخصی نشان داده زن از برگ گل نازکتره و به علت برگ گل بودن نمیتواند این کار را انجام دهد) این تصور درباره همه افراد گروه زنان اشتباه است چون نمونه های زیادی از زنان هستند که از برگ گل نازکترند ولی می تواند کارهای اختصاصی مردانه رو خیلی تخصصی تر و با مهارت بیشتر نسبت به مردان انجام دهند. یا ممکن است خانوم نازکتر از برگ گل به علت تلقین کلیشه (تو یک برگ گلی) از انجام کار اختصاصی مردانه برنیاد!

نمیتوان گفت چون این خانم روح لطیفی داره حق نداره مهندسی برق گرایش قدرت بخونه چون این رشته مردانه اس! چون دختران زیادی هستند که خیلی بهتر از یک پسر می تونن دروس تئوری و عملی این رشته رو بگذرونن و در کنار این ممکن است بعضی دختران مانند بعضی پسران از پس دروس عملی و تئوری این رشته بر نیان.

کلیشه علاوه بر اینکه بر قضاوت ها تاثیر میگذاره و باعث میشه شناخت غیر منطقی درباره گروه خاصی رو داشته باشیم ، بر روی افراد اون گروه هم نقش القاکننده داره زنان سمت کارهایی که به صورت کلیشه ای اختصاصی مردان شده نمیروند تا زنانگی شان به علت کلیشه ها (زن باید لطیف باشد) زیر سوال نرود!

یک فرد از شهری تحت تاثیر القائات جامعه نسبت به حساب و کتاب های خودش حساس تر است حتی اگر واقعا خصوصیت خساست نداشته باشد (تلقین تحت تاثیر کلیشه)

یک سیاه پوست تحت تاثیر نگاه جامعه به خشن بودنش خودش رو یک فرد خشن نشون میده چون جامعه ازون خشونت میخواد(تلقین تحت تاثیر کلیشه)




مثلاً نمیشه با جاافتادن این جمله که "فلانی اینقدر تو رانندگی ماهره که مثل یه زن پارک دوبله میکنه" کاری کرد که زنان تو این زمینه از مردان ماهرتر بشن. یا مثلاً رایج بشه که "اون آهو مثل یک مرد خوشگل خودنمایی میکنه" و بعد از این مردهای ما مظهر خودنمایی و خوشگل بودن بشن!

هدف بحث هم این نیست که کلیشه ای رو جا بندازیم تا کلیشه دیگر حذف شود! یا یک مسئله رو از حالت توجه به جنس مرد و سرکوب جنس زن به سمت سرکوب جنس مرد و توجه به جنس زن تغییر بدیم ( کلیشه در هر حالتی باعث نگاه ناعادلانه به دو جنس میشه ) یا کمک به ترویج جمله کلیشه ای زیباتر کنیم .بحث ما بر سر حذف نگاه کلیشه ای به مسائل هست.

کلیشه های جنسیتی، مجموعه ای از باورهای ذهنیست که مبنای نگرش فرهنگی و اجتماعی به مفهوم جنسیت(gender) قرار می گیره. باور ذهنی جامعه بر اساس این هست که چون رانندگی کار اختصاصی مردان است پس اگر کسی بد رانندگی کند حتما یک زن است!!



کاملاً موافق نیستم. برخی از خصوصیات هست که کاملاً ورای هرگونه پیش زمینه فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و...بروز میکنه. مثالهاشو تو نقل قول قبلی آوردم.

اگر این تفاوت ها تماما بر اساس تفاوت های بیولوژیکی بین دو جنس تعریف شده بود ما باید در تمام فرهنگ ها تنها یک نوع نقش از زن و مرد شاهد می بودیم (هیچ زنی در هیچ فرهنگی قادر به انجام هیچ کدام از کارهای اختصاصی مردان نبود!) ولی در واقعیت چنین چیزی نیست در فرهنگ های مختلف زنان و مردان فارغ از تفاوت های بیولوژیکی بین دو جنس نقش های کاملا متفاوت از فرهنگ دیگر دارند و این به وضوح نشان میده که فرهنگ و اجتماع تفاوت های جنسیتی رو به وجود میارن این ویژگی های خاص در هر فرهنگ از دوران کودکی از طرف خانواده و هر جامعه ای که کودک باهاش در ارتباط بوده بر اساس جنسیتش تقویت شده ..

V E S T A
09-09-2014, 15:41
کلیشـه های قـوم گرایـانه ، نژاد پرستـانه و جنسیت گرا ▼

تفکر غالب درباره قومیت خاص مانند جک هایی که برای قومیت های مختلف ساخته می شود.


آیا همه مردم این کشور .. احمق هستند ؟

آیا همه مردم این کشور .. نژادپرست هستند ؟

آیا همه مردم این کشور .. تنبل هستند ؟

آیا همه مردم این کشور .. ترسو هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر همنجنس گرا هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر .. واقعا بی قیـد و راحـت طلـب هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر .. واقعاخسیـس هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر .. واقعا بدجنـس هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر .. واقعا اهل غلـو و بزرگ نمـایی هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر ..ساده لـوح و زودبـاور هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر ... نـادان هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر ... متعصـب هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت/ شهر ... بی غیـرت هستند ؟

آیا همه مردم این قومیت / شهر .. تنبــل هستند ؟

آیا همه مردم این شهر ..قومیت / شهر غیـور هستند ؟

و ....

چیزی که معمولا این لطیفه ها را آسیب رسان می کند این است که شخصیت‌های یک گروه با درجاتی اغراق شده از همان خصلت های نامطلوبی معرفی می شوند که بعضی افراد فکر می‌کنند تمام اعضای آن گروه به آن خصلت‌ها متصفند.
در واقع ما این لطیفه‌ها را بر اساس گروه‌های قومی یا جنسی و نقطه ضعفشان، که همان کلیشه‌ی بزرگ نمایی شده است، دسته بندی می‌کنیم. مثل لطیفه‌های مربوط به زن موطلایی خنگ، همجنس باز فراری، یونانی دغل باز، و امثال اینها. برای ساخت یک لطیفه جدید درباره این گروه ها شما داستانی درباره اعضای گروه هدف می سازید که نقایص بزرگ نمایی شده را به این شخصیت ها نسبت می دهد.


خنده داری این لطیفه ها در تکیه بر کش دادن کلیشه‌ی منفی ست. گویندگان لطیفه های جنسیت گرا و نژادپرستانه چه این کلیشه‌ها را قبول داشته باشند چه نه، بازی کردن ‌شان با آنها از طریق اغراق،‌ باعث می شود ایـده های اخلاقـی مذمـوم به ایـده های قابـل هضـم تر تبدیـل شونـد.

قرار دادن کلیشه‌ها در « قابِ بازی» در یک لطیفه آن‌ها را زیباشناسانه می کند و دسـت کم موقتـا از قضـاوت اخلاقـی معـاف‌شـان می کنـد. شنوندگانی که از لطیفه های جنسیت گرا یا نژادپرستانه لذت می برند اجازه می دهند کلیشه‌ها‌ی آسیب رسان از رادار قضاوت اخلاقی شان پنهان شوند. از یک ادعای سر راست ممکن است سریعا انتقاد کنند ولی از یک نسخه غلو شده از کلیشه که به صورتی هوشمندانه ارایه بشود احتمالا فقط لذت می‌برند.


آنچه در لطیفه های نژادپرستانه و جنسیت گرا مذموم است این است که آنها همه اعضای یک گروه را یکدست و با نقایص یکسان معرفی می کنند. به جای احترام گذاشتن به اعضای گروه به عنوان اشخاصی که فردیت دارند، کسانی که کلیشه‌ای فکر می کنند معمولا مایلند که همگی آنها را به افرادی درجه دوم فرو بکاهند. تحقیرشان می کنند و خوارشان می شمارند و نادیده‌شان می گیرند.

همه‌ی گروه را تحقیر می کنند یعنی با اعضای گروه به عنوان موجوداتی خوار، بی ارزش، و غیر قابل توجه رفتار می‌کنند. همانطور که ریچارد مُر درباره لطیفه های ضدهمجن*س گرایان گفته «ویژگی‌های فردی شخص حذف می شود و در قالب پیش‌داورانه‌ای حلول می‌یابد که همه ویژگی های مهم او در چشمان جامعه تعیین می شود. این لطیفه ها… با این فرض ساخته می شوند که یک فرد همجنسگرا چیزی جز تمایل جن*سی و لذت‌هایش نیست.»


هیچ چیزی به اندازه باوری که با پیچیدگی‌های شناختی درآمیخته، چنین لطیفه هایی را آسیب رسان نمی‌کند. صرف تصور دایمی گروه ها در کلیشه‌‌های منفی به قدر کافی مشوق‌ است تا با افراد واقعی نه بر اساس نقاط قوت و ضعف واقعی‌شانى رفتار کنیم (که شرط انصاف است)، بلـکه طوری رفتار کنیم که انگار چون به آن گروه ها تعلق دارند پس خود به خود سطح پایین ترند.

در حالت های خفیف ممکن است این سوء رفتار تنها مساله مدارا را دربرگیرد ولی در دیگر موارد، همچون آپارتاید آفریقای جنوبی ، و همجنس‌گرا هراسی، مسائلی چون بی‌اعتمادیِ مخرب ، تنفر، سرکوب، و حتی قتل را دربرگیرد. به همین دلیل است که گروه هایی که از چنین سوءرفتار هایی رنج کشیده اند اغلب از طنزی که آنها را کلیشه کرده است متنفرند؛ سیاه پوستان امریکایی از طنزی با مضمون تبعیض علیه سیاهان، زنان و مردان از لطیفه های جنسیت گرا، و همجنس گرایان از «جوک های اُبنه‌ای».

کلیشه‌‌هایی که بوسیله لطیفه ها تدوام می یابند، وقتی درباره مردمانی باشند که از نظر موقعیت و قدرت اجتماعی کمبود دارند -و وقتی چنین کلیشه‌‌هایی بخشی از آن نظام اجتماعی باشد که آنها را حاشیه نشین می کند و «سر جای خودشان می نشاند»- بیشتر مذموم اند.


به این ترتیب شاید بتوان یک اصل عمومی اخلاقی را پیشنهاد داد که چیزی شبیه به «با آتـش بـازی نکـن» است: بی توجهی به چیزی که مردم باید به آن توجه کنند را ترویج نکن.




قسمت هایی از مقاله تاملاتی اخلاقی در باب لطیفه‌های قومی و جنسیتی نوشته‌ی جان موریل. ترجمه و تلخیص از محمود فرجامی و دانیال جعفری. بازنشر از تهران ریویو
منبع: debsh

paiinful
10-09-2014, 09:59
کلیشه ها هستند که خوب و بد رو به ما نشون میدهند

ارزش های اخلاقی واقعیت عقلانی ندارد و خوب و بد تابع آرا مردم است



سوال نظر سنجی شما که کلیشه تا چه حد بر زندگی شما تاثیر گذاشته سوالی عجیب و بیهوده است

در واقع کلیشه ها هستند که ما رو برای علامت گذاری محیط اطرافمون راهنمایی میکنند

بسیاری افراد عقیده دارند که قدرت تمییز صواب و نا صواب به عهده ی عقل آدمه یا موازین اخلاقی فرد باعث انجام عملی یا بازدرنده او از

انجام اون عمله

ولی متاسفانه یا بهتر بگم برای بسیاری از ما خوشبختانه در اکثر مواقع تصمیم گیری های ما بر عهده ی جامعه است و این کار رو برای ما

بسیار آسون تر کرده

در واقع بدون وجود همون کلیشه ها ما حتی قادر به زندگی کردن نبوددیم. چون در ابتدا آزادی بیش از حدی به دست میاوردیم که در کمال

نادانی قدرت تصمیم گیری به خودمون داده میشد که این خودش فاجعه باره

البته در بعضی جوامع خاص تعدادی از کلیشه ها بسیار احمقانه هستند و آدم تاب تحمل کنار اومدن با اونها رو نداره که البته خود این بی تابی

هم ریشه در مشاهده ی کلیشه های جوامع دل نشین اطراف داره که در بهترین حالت منجر به مقابله ما با اون کلیشه ی خاص جامعه مون

میشه و در آخر این پوزیتیویسم اخلاقی تغییر میکنه و جالب اینجاست که این چرخه تا منتهای بی نهایت ادامه داره و تمام ارزش ها روزی بی

ارزش و دوباره به ارزش تبدیل میشند

V E S T A
10-09-2014, 19:08
کلیشه ها هستند که خوب و بد رو به ما نشون میدهند

ارزش های اخلاقی واقعیت عقلانی ندارد و خوب و بد تابع آرا مردم است



سوال نظر سنجی شما که کلیشه تا چه حد بر زندگی شما تاثیر گذاشته سوالی عجیب و بیهوده است

در واقع کلیشه ها هستند که ما رو برای علامت گذاری محیط اطرافمون راهنمایی میکنند

بسیاری افراد عقیده دارند که قدرت تمییز صواب و نا صواب به عهده ی عقل آدمه یا موازین اخلاقی فرد باعث انجام عملی یا بازدرنده او از

انجام اون عمله

ولی متاسفانه یا بهتر بگم برای بسیاری از ما خوشبختانه در اکثر مواقع تصمیم گیری های ما بر عهده ی جامعه است و این کار رو برای ما

بسیار آسون تر کرده

در واقع بدون وجود همون کلیشه ها ما حتی قادر به زندگی کردن نبوددیم. چون در ابتدا آزادی بیش از حدی به دست میاوردیم که در کمال

نادانی قدرت تصمیم گیری به خودمون داده میشد که این خودش فاجعه باره

البته در بعضی جوامع خاص تعدادی از کلیشه ها بسیار احمقانه هستند و آدم تاب تحمل کنار اومدن با اونها رو نداره که البته خود این بی تابی

هم ریشه در مشاهده ی کلیشه های جوامع دل نشین اطراف داره که در بهترین حالت منجر به مقابله ما با اون کلیشه ی خاص جامعه مون

میشه و در آخر این پوزیتیویسم اخلاقی تغییر میکنه و جالب اینجاست که این چرخه تا منتهای بی نهایت ادامه داره و تمام ارزش ها روزی بی

ارزش و دوباره به ارزش تبدیل میشند

بله اگر باجامعه ای روبرو باشیم که اکثریت دچار عقب ماندگی های فکری و فرهنگی باشن و پیشرفت جامعه اهمیتی براشون نداشته باشه، آسان ترین و راحتترین راه حل استفاده از کلیشه هایی است که زحمت فکر کردن و شناخت کافی رو قبل از قضاوت ازشون میگیره. این کلیشه ها که میتونن منشا خرافی یا غیرواقعی هم داشته باشن راحتترین و آسون ترین راه حل برای گذران عمر هستن به نظر عاقلانه نمیاد برای همچین آسودگی و آرامش خیالی انتخاب ، تصمیم و قضاوتی داشته باشیم که منشا حقیقی نداشته باشه و به هر حال باید به خاطر اینکه راحتی رو به زحمت برای شناخت کافی ترجیح دادیم ضررهایی رو هم متحمل بشیم .

دلیل انتخاب این سوال برای نظرسنجی تفکیک شدن افراد براساس علاقه به استفاده از منطق و عقل یــا استفاده از پیش فرض های قبلی و بعضا غیرعقلانی بوده یا تشخیص اینکه چه کسانی تمایل دارند از کلیشه به جای شناخت دقیق تر استفاده کنند ؟ (کسانی که خودشون قربانی کلیشه هستند ؟ کسانی که حوصله فکر کردن ندارند ؟ کسانی که درگیر مشکلات روانی خاصی هستند ؟و ... )

ممکن است استفاده از روش عقلانی و منطقی برای گروهی که عادتی به استفاده از"درست فکر کردن" نداشته باشن یا عقل رو در کتگوری کالای لوکس قرار میدن ، یا افرادی که افکار و آرای دیگرانرو بیشتر از نتیجه تعقل خودشون داارای اهمیت میدونن ،به نظر بیهوده بیاد ولی هدف از ایجاد این تاپیک تشویق و ترغیب این گروه به استفاده هر چه بیشتر از اصول منطقی و عقلانی (یا همان تشویق به رجوع به کالای لوکسی به نام عقل) و آشنایی با ضررهای استفاده از روش های کلیشه ای در قضاوت هاست .

در متن پست اصلی هم تاکید شده راه آسان، در دسترس وراحت طلبانه تر در عین حال مضر ، بی خردانه ، ساده لوحانه راهی هست که نیازی به صرف انرژی برای فکر کردن یا شناخت کافی رو نداشته باشه و بر این هم تاکید شده چنین راه حلی ساده و در دسترس بر زندگی فردی و اجتماعی افراد گروه مورد نظر و سایر مردم چه تاثیری خواهد داشت، وجود این نوع کلیشه ها چه تاثیری روی فعالیت های مفید اجتماعی (پسرفت و پیشرفت یک جامعه) میتونه داشته باشه و فردی که محصول پرورش چنین فرهنگی هست به چه شکل خلا های شخصیتیش رو در جامعه نشون میده .

paiinful
10-09-2014, 20:10
حرف شما کاملا درسته ولی مطلب من اینه که شما بدون وجود یک کلیشه چطور میتونید خوب و بد رو از هم تشخیص بدید؟!

مثالی ساده و قدرتمند میزنم در باب برهنگی

در بسیاری از فرهنگ ها برهنگی نوعی توهینه . در جامعه ما به ظاهر "تابویی" هست که باید شکسته شه! بعضی از جوامع نشونه خوبی

میدونن این امر رو بعضی دیگه نسبت به این موضوع بی تفاوت هستن! جالب اینجاست که همگی به تفکر و عقل خودشون به این نتایج رسیدن.

فکر کردن یعنی خلاف موازین اخلاقی جامعه پیش رفتن؟!

سارتر میگه چون اکثریت جامعه افراد احمقی هستند پس نظری که همه گیر تر باشه به طبع احمقانه تر هم هست. تا حدودی این حرف درسته

ولی هیچ وقت نمیتونه به عنوان یک قانون کلی در بیاد چون به هر حال هر جامعه با تفکر خاص خودش به نتیجه ی خاص خودش رسیده

و اینکه چون با شما هم جهت نیستن پس تفکر نمیکنند حرف عجیبیه . اگر قرار بود همه یک جور فکر کنند که این همه ایده الوژی بوجود نمیومد.

همچنین اگر این همه طرز فکر متفاوت بدون اندیشه و باور قلبی میبودند تا این حد دووم نمیاوردند

مثال آخری که میخوام بزنم فاشیسم و آنارشیسم و دموکراسیه.

هر سه تفکر از غول های ایده الوژی هستند که تاثیری بسیار زیاد روی جهان امروز گذاشتن و هر یک به نوعی با دیگری مخالفه

مسلما تو کشور هایی که یکی از این سه تفکر حاکمه پس قوانین و مرام این نوع طرز فکر به کلیشه ای تبدیل شده که مردم خواسته و ناخواسته

ازش تبعیت میکنند


آیا اگر نظر شخصی رو کنار بذاریم میشه گفت کدوم یک از این سه ایده "درست تر " از دیگریه؟ یا روی دیگری "بیشتر " تفکر شده؟!

همچنین باید بگم آزادی یعنی قرار گرفتن بر سر دو راهی انتخاب. مسوؤلیت بزرگیه و هر کسی توان حمل چنین چیزی رو نداره. بهترین راه برای

حفظ یک جامعه ی دموکرات پیروی از همین کلیشه های به ظاهر درست یا غلطه

V E S T A
10-09-2014, 21:21
حرف شما کاملا درسته ولی مطلب من اینه که شما بدون وجود یک کلیشه چطور میتونید خوب و بد رو از هم تشخیص بدید؟!

مثالی ساده و قدرتمند میزنم در باب برهنگی

در بسیاری از فرهنگ ها برهنگی نوعی توهینه . در جامعه ما به ظاهر "تابویی" هست که باید شکسته شه! بعضی از جوامع نشونه خوبی

میدونن این امر رو بعضی دیگه نسبت به این موضوع بی تفاوت هستن! جالب اینجاست که همگی به تفکر و عقل خودشون به این نتایج رسیدن.

فکر کردن یعنی خلاف موازین اخلاقی جامعه پیش رفتن؟!

سارتر میگه چون اکثریت جامعه افراد احمقی هستند پس نظری که همه گیر تر باشه به طبع احمقانه تر هم هست. تا حدودی این حرف درسته

ولی هیچ وقت نمیتونه به عنوان یک قانون کلی در بیاد چون به هر حال هر جامعه با تفکر خاص خودش به نتیجه ی خاص خودش رسیده

و اینکه چون با شما هم جهت نیستن پس تفکر نمیکنند حرف عجیبیه . اگر قرار بود همه یک جور فکر کنند که این همه ایده الوژی بوجود نمیومد.

همچنین اگر این همه طرز فکر متفاوت بدون اندیشه و باور قلبی میبودند تا این حد دووم نمیاوردند

مثال آخری که میخوام بزنم فاشیسم و آنارشیسم و دموکراسیه.

هر سه تفکر از غول های ایده الوژی هستند که تاثیری بسیار زیاد روی جهان امروز گذاشتن و هر یک به نوعی با دیگری مخالفه

مسلما تو کشور هایی که یکی از این سه تفکر حاکمه پس قوانین و مرام این نوع طرز فکر به کلیشه ای تبدیل شده که مردم خواسته و ناخواسته

ازش تبعیت میکنند


آیا اگر نظر شخصی رو کنار بذاریم میشه گفت کدوم یک از این سه ایده "درست تر " از دیگریه؟ یا روی دیگری "بیشتر " تفکر شده؟!

همچنین باید بگم آزادی یعنی قرار گرفتن بر سر دو راهی انتخاب. مسوؤلیت بزرگیه و هر کسی توان حمل چنین چیزی رو نداره. بهترین راه برای

حفظ یک جامعه ی دموکرات پیروی از همین کلیشه های به ظاهر درست یا غلطه

درباره قسمتی که قرمز شده این قسمت : تشخیص خوب و بد در حوزه اخلاقیات هست و هنجارها و موازین اخلاقی هر جامعه که بر اساس نظام اخلاقی حاکم بر یک جامعه مشخص میشه نسبت به خوبی و بدی اظهار نظر داره

خوبی و بدی مفاهیمی هستند با توجه به فرهنگ و هنجارهایی که در هر جامعه تثبیت شده معنا پیدا میکنن گرچه ممکن است یک مفهوم در یک جامعه معنای ارزشمندی داشته باشه و در جامعه دیگه این مفهوم فاقد ارزش باشه ارزشگذاری خوب و بد به فرهنگ وسنت های یه جامعه مربوط میشه مثل برهنگی که در جامعه ما هنجارشکنی ست ولی در جامعه دیگر مغایرتی با هنجارهای اخلاقی نداره. (نسبی بودن اخلاقیات)

ولی بحث ما خارج از اینه که بگیم آیا این خوب از نظر این فرهنگ واقعا ارزش مثبت داره ؟ یا منفی ( بحث درست یا غلط هنجارها خارج از محدوده موضوع تاپیک هست و مربوط به فلسفه اخلاق >> فلســـفه اخــلاق | Moral Philosophy ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) )

وجه تمایز بین بحث اخلاق با بحثی که این تاپیک داره تفاوت میان هنجار و کلیشه اس هنجار یک الگوی رفتاری در موازات نظام اخلاقی حاکم بر اون جامعه است که خروج از اون باعث مجازات فرد از طرف جامعه میشه و کلیشه یک قضاوت از روی پیش فرض های قبلی و باور های ذهنیست که میتواند در مواردی درست و در بسیاری از موارد نادرست باشد! ولی به حالت یک قانون نانوشته یا یک الگوی رفتار اجتماعی درنیومده که درصورتی که رعایت نشود مجازاتی از طرف جامعه برای اون وجود داشته باشه (درست برعکس هنجار) .

کلیشه حاصل راحت طلبی فکری یا تعصبات خاص درباره یه موضوعه که البته هنجارهای خاص هم میتونه در بزرگ نمایی کلیشه ها یا تقویت کلیشه ها تاثیر داشته باشه. مثل هنجار ِ >> زنان خوب بایــد پوشش بیشتری داشته باشد >> کلیشه ای که شکل میگیرد >> زنانی که پوشش ندارند زنان بدی هستند

یه مثال دیگه از کلیشه : مردم این شهر ساده لوح هستند پس اون ادمی که رفتار ابلهانه داره اهل این شهر است این یک باور ذهنی اشتباه از روی اطلاعات ناکافیه نه یک هنجاراخلاقی که مردم اون رو پذیرفته باشن و کنش اجتماعی یا روابط اجتماعیشون رو بر اساس اون تنظیم کنن و درصورتی که بهش عمل نکنن از طرف جامعه به عنوان یک هنجارشکن مجازات بشن.

paiinful
10-09-2014, 22:08
جواب مناسبی دادین
متاسفانه من معنای حقیقی کلیشه رو درست متوجه نشدم و به عبارتی همانطور که شما فرمودین هنجار رو با کلیشه اشتباه گرفتم
ممنون بابت راهنماییتون. الان متوجه شدم که بی جهت از کلیشه دفاع میکردم و بیشترم نظرم روی هنجارها بود :)

*Ali*
12-09-2014, 01:28
بطور دقیق الان همه این مثالها کلیشه است، یک آهنگر میتونه تعمق برانگیزترین آثار رو با همون پتک و چکش خلق کنه .
اینکه خیلی جاها میگیم مثل شیر نر ، بطور دقیق باید بگیم مثل ماده شیر (خیلی از قدیمیها هم درست بکار میبرند).
خیلی از خانمها(خیلی) در امر رانندگی قابلتر از آقایون ظاهر میشن . الان که آمدم خدمتتون یکیشون با همین قابلیت جای پارک دوست ما رو گرفت: ) (البته با این نوع تحلیل لابد مردانگی ما کم بوده که این اتفاق افتاده...یعنی کلیشه خودش رو بازسازی میکنه و به شکلی نو در میاد)
یا همون تن فروش میتونه اصلاح بشه، یا ممکنه در زمینه امانتداری انسان خوبی باشه.
یک مقدار کلیشه مطرح کردید، و میگید نمیشه با کنار گذاشتنشون تفاوتها رو کمرنگ کرد....نه مرزی وجود نداره.
ممکنه یک آهنگر به قول شما اثر تعمق برانگیزی خلق کنه، اما هرگز نمیتونه در ظرافت و زیبایی بصری مثل یک مینیاتوریست بشه. حتی اگه ما در به قول شما کلیشه هامون کاملاً جای آهنگر و مینیاتوریست رو عوض کنیم. خانمهای راننده ماهر هم کم نداریم، اما عموماً وضع اینه که خانمها هم در یادگیری و هم در بسیاری از مهارتهای رانندگی در درجه پایین تری نسبت به مردان قرار دارند، همون طور که مردان هم در بسیاری از کارها به پای زنان نمی رسند. این واقعیت هم تا حالا نتونسته با کلیشه تغییر کنه. در توضیح همین مقوله، میتونید وضع جوامع کاملاً غیر اسلامی رو با جامعه خودمون که بیشتر از همه جا ادعای اسلامی بودن داره رو ببینید. وضع زنان در این دو جامعه اگه نگیم کاملآً، در بالاترین حد از تفاوت قرار داره. اما باز هم بسیاری از حقایق هست که در این دو جامعه بین زنان و مردان مشترکه. نیازی هم به آوردن مثال نیست و واضحات رو میشه دید. مشت نمونه خروار، میم هایی هست که با موضوع FacePalm راجع به دختران جوان ساخته میشه.

*Ali*
12-09-2014, 01:51
کارهایی که به قول شما اختصاصا مردها بایــد انجام بدهند با حذف کلیشه ها از زیر دست مردها خارج نمیشه یا اختصاصا مربوط به زنان نمیشه . کلیشه یعنی اینکه شمای نوعی بگین این کار اختصاصا برای مردهاست و زن ها بنا به تصور ذهنی بنده نمی توانند کار اختصاصی مردها رو انجام بدهند(مثلا تصور ذهنی شما نوعی یا تجربه شخصی نشان داده زن از برگ گل نازکتره و به علت برگ گل بودن نمیتواند این کار را انجام دهد) این تصور درباره همه افراد گروه زنان اشتباه است چون نمونه های زیادی از زنان هستند که از برگ گل نازکترند ولی می تواند کارهای اختصاصی مردانه رو خیلی تخصصی تر و با مهارت بیشتر نسبت به مردان انجام دهند. یا ممکن است خانوم نازکتر از برگ گل به علت تلقین کلیشه (تو یک برگ گلی) از انجام کار اختصاصی مردانه برنیاد!

نمیتوان گفت چون این خانم روح لطیفی داره حق نداره مهندسی برق گرایش قدرت بخونه چون این رشته مردانه اس! چون دختران زیادی هستند که خیلی بهتر از یک پسر می تونن دروس تئوری و عملی این رشته رو بگذرونن و در کنار این ممکن است بعضی دختران مانند بعضی پسران از پس دروس عملی و تئوری این رشته بر نیان.

کلیشه علاوه بر اینکه بر قضاوت ها تاثیر میگذاره و باعث میشه شناخت غیر منطقی درباره گروه خاصی رو داشته باشیم ، بر روی افراد اون گروه هم نقش القاکننده داره زنان سمت کارهایی که به صورت کلیشه ای اختصاصی مردان شده نمیروند تا زنانگی شان به علت کلیشه ها (زن باید لطیف باشد) زیر سوال نرود!

اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه. یا تو همین جامعه خودمون. الان باب شده که تفاوت چندانی بر سر رشته های تحصیلی و جنسیت اونها مطرح نمیشه. اما باز هم در عمل، مشاغل دست جنسیت هایی هست که متناسب با اونه. دختر خانم مدیریت صنعتی خونده اما منشی شرکته. یا مثلاً مهندس عمرانه، اما یک کار دفتری کوچولو رو به اون ترجیح داده. آقاپسر مثلاً لیسانس هنرهای تجسمی داره، اما دنبال یه شرکته که توش حسابدار بشه، فلانی لیسانس صنایع غذایی داره اما یه کار دفتری توی دانشگاه رو انتخاب کرده. بنده خودم شاهد بودم دخترهای همکلاسی های خودم رو که با عشق و علاقه رشته تحصیلی (یکی از گرایشات پیراپزشکی) رو انتخاب کردن و آخر سر گفتن یا میخوان توی دانشگاه بمونن و ادامه بدن تا تدریس کنن یا اینکه اصلاً سر کار نمیرن. ممکنه شما باز هم بگید اینها به خاطر اینه که کلیشه ها اجازه ندادن توی رشته تحصیلیشون به جایی برسن. اما به نظرم انکار واقعیت تا این حد صحیح نیست.

هدف بحث هم این نیست که کلیشه ای رو جا بندازیم تا کلیشه دیگر حذف شود! یا یک مسئله رو از حالت توجه به جنس مرد و سرکوب جنس زن به سمت سرکوب جنس مرد و توجه به جنس زن تغییر بدیم ( کلیشه در هر حالتی باعث نگاه ناعادلانه به دو جنس میشه ) یا کمک به ترویج جمله کلیشه ای زیباتر کنیم .بحث ما بر سر حذف نگاه کلیشه ای به مسائل هست.

کلیشه های جنسیتی، مجموعه ای از باورهای ذهنیست که مبنای نگرش فرهنگی و اجتماعی به مفهوم جنسیت(gender) قرار می گیره. باور ذهنی جامعه بر اساس این هست که چون رانندگی کار اختصاصی مردان است پس اگر کسی بد رانندگی کند حتما یک زن است!!
هر کلیشه ای که بر اساس یک مبنای غیر واقعی به وجود اومده باشه مسلماً راه به جایی نخواهد برد و محکوم به شکسته. اما کلیشه هایی که مبنای عقلی و واقعی داشته باشن و تجربه تاریخی هم مهر تأیید بر اونها زده باشه با هیچ راه حلی قابل حذف شدن نیستند. ممکنه یک سری از تلاش ها (مثل همین نظریه رادیکالی) بتونه اونها رو چند صباحی به حاشیه ببره، اما واقعیت جای خودش رو پیدا خواهد کرد.

New Ray
12-09-2014, 04:28
اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه. یا تو همین جامعه خودمون. الان باب شده که تفاوت چندانی بر سر رشته های تحصیلی و جنسیت اونها مطرح نمیشه. اما باز هم در عمل، مشاغل دست جنسیت هایی هست که متناسب با اونه. دختر خانم مدیریت صنعتی خونده اما منشی شرکته. یا مثلاً مهندس عمرانه، اما یک کار دفتری کوچولو رو به اون ترجیح داده. آقاپسر مثلاً لیسانس هنرهای تجسمی داره، اما دنبال یه شرکته که توش حسابدار بشه، فلانی لیسانس صنایع غذایی داره اما یه کار دفتری توی دانشگاه رو انتخاب کرده. بنده خودم شاهد بودم دخترهای همکلاسی های خودم رو که با عشق و علاقه رشته تحصیلی (یکی از گرایشات پیراپزشکی) رو انتخاب کردن و آخر سر گفتن یا میخوان توی دانشگاه بمونن و ادامه بدن تا تدریس کنن یا اینکه اصلاً سر کار نمیرن. ممکنه شما باز هم بگید اینها به خاطر اینه که کلیشه ها اجازه ندادن توی رشته تحصیلیشون به جایی برسن. اما به نظرم انکار واقعیت تا این حد صحیح نیست.

هر کلیشه ای که بر اساس یک مبنای غیر واقعی به وجود اومده باشه مسلماً راه به جایی نخواهد برد و محکوم به شکسته. اما کلیشه هایی که مبنای عقلی و واقعی داشته باشن و تجربه تاریخی هم مهر تأیید بر اونها زده باشه با هیچ راه حلی قابل حذف شدن نیستند. ممکنه یک سری از تلاش ها (مثل همین نظریه رادیکالی) بتونه اونها رو چند صباحی به حاشیه ببره، اما واقعیت جای خودش رو پیدا خواهد کرد.

بحث درست و غلط بودن کلیشه یا اینکه از تصور ذهنی اومده یا از واقعیت ، نیست .
کلیشه معمولا تعمیم جزء به کل داره و این فقط یکی از مشکلاتشه. مشکل اصلی روشی هست که بجای تفکر ، یکسری پیش قضاوتهایی در اختیار ما قرار میده که اگه غلط هم باشه باز تداوم خودش رو حفظ میکنه (توسط باورمندان بهش) و شرایط رو طوری رقم میزنه که کلیشه درست بنظر بیاد !

هدف هم یکسان سازی کلیشه های درست و غلط نیست ، کلا کلیشه ای فکر کردن باید کنار گذاشته بشه ( کم بشه ) و بجاش دنبال شناختِ دقیق در لحظه باشیم :
* آقای X دزدی کرده پس آدم بدی هست و اگه الان آدم بدی هست پس 10 سال بعد هم ببینمش آدم بدی هست و تغییر نکرده.
* خانمها بد رانندگی میکنن ، پس اگه تصادفی بین آقا و خانوم پیش بیاد 100% مقصر خانوم هست.

تجربه فعلی ما نشون میده مقداری تفاوت هست ولی این تفاوتها رو نمیشه ذاتی و تغییر ناپذیر دونست. همینکه موردی از نظر عقلانی تغییر پذیر باشه یعنی نباید در موردش کلیشه ای فکر کرد چون جلوی این تغییر گرفته میشه.

Arash4484
12-09-2014, 04:54
ممکنه یک آهنگر به قول شما اثر تعمق برانگیزی خلق کنه، اما هرگز نمیتونه در ظرافت و زیبایی بصری مثل یک مینیاتوریست بشه. حتی اگه ما در به قول شما کلیشه هامون کاملاً جای آهنگر و مینیاتوریست رو عوض کنیم. خانمهای راننده ماهر هم کم نداریم، اما عموماً وضع اینه که خانمها هم در یادگیری و هم در بسیاری از مهارتهای رانندگی در درجه پایین تری نسبت به مردان قرار دارند، همون طور که مردان هم در بسیاری از کارها به پای زنان نمی رسند. این واقعیت هم تا حالا نتونسته با کلیشه تغییر کنه. در توضیح همین مقوله، میتونید وضع جوامع کاملاً غیر اسلامی رو با جامعه خودمون که بیشتر از همه جا ادعای اسلامی بودن داره رو ببینید. وضع زنان در این دو جامعه اگه نگیم کاملآً، در بالاترین حد از تفاوت قرار داره. اما باز هم بسیاری از حقایق هست که در این دو جامعه بین زنان و مردان مشترکه. نیازی هم به آوردن مثال نیست و واضحات رو میشه دید. مشت نمونه خروار، میم هایی هست که با موضوع FacePalm راجع به دختران جوان ساخته میشه.


اینکه شما پیدایش کلیشه ها رو صرفاً از روی "تصور ذهنی" میدونید به نظرم یک اظهار نظر تند و غیرقابل قبوله. صرفاً نباید به خاطر یک نظریه که "اینها همه کلیشه است." هرچه که هست و نیست را به یک چوب بزنیم و تمام واقعیات رو کنار بگذاریم. خیلی از همین کلیشه ها یک منشأ پیدایش واقعی دارند. یا حداقل در تاریخ اونقدر تجربه شدن که انکارشون ناممکن هست.
شما یک سرچ کوچیک بزنید راجع به پارک دوبل زنان در همین کشورهای متمدن غربی که تفکرات فمنیستی کاملاً توشون متجلی شده و ظاهراً تمام کلیشه ها رو از بین بردند. ببینید نتیجه واقعاً اینه که تفاوتها از بین رفته یا نه.

میتونم اسم این رو بگذاریم توسل به غرب، اینکه در کشورهای غربی اینجوریه، خوب باشه...اونجا هم پر کلیشه است، کی گفته بت ما کشورهای غربیه که اگه تایید شد چیزی اونجا هم به این صورته پس اینجا هم ایرادی نداره؟
صدسالی بیشتر نمیگذره که در همین کشورهای غربی زنان صاحب حق رای شدن، جنبشهای فمینستی که اشاره میکنید برای احقاق حقوق زنان در همین کشورهای غربی بوجود آمدن.

بله، کسی منکر این نیست در زنان هم رانندگان ناماهر وجود داره، ولی کلیشه باعث میشه قبل از قضاوت از روی مهارت اون خانم(کاری که برای یک آقا میکنیم یعنی به شکل رانندگیش دقت میکنیم) از اینکه یک روسری یا مدل موی زنانه از دور میبینید روش قضاوت کنیم، و بنوعی تفکر شرطی شده برسیم.(و همونطور که New Ray اشاره کردند روش قضاوت هم کنیم)
کلیشه باعث میشه شما اون بخش که قرمز کردم رو بگید، بهمین راحتی یک هرگز....هیچ دلیل عقلانی نداریم که به این قاطعیت هرگز رو بکار ببریم، فقط میتونیم بگیم امکانش کمه.، خیلی کمه ولی هرگز نیست. چرا هرگز؟ چرا روش شرط ببندیم؟ این متضاد همون تفکریه که نمیدونم حدود دویست سال پیش پسر فراهانی رو به درون اتاق درس کشید.

بحثم خیلی مصداق ها نیست، حالا آهنگر فلان یا خانم بیسار. مصداق های جدیدی میارم که این میدان رو بازتر بتونم نشون بدم.
اینکه ما یک روش تفکری داریم در دسته بندی موضوعات بسیار هم درست و غیرقابل اجتناب، حرفی که گفته میشه اینه که نباید بزاریم این روش تعقلی روی آزادی فکری ما تاثیر بزاریه و همه چیز رو از روی کلیشه ها قضاوت کنیم. بعد آخرین نفراتی میشیم که تغییر یک کلیشه رو میفهمیم،
مثل کلیشه: در اینترنت دختر وجود نداره، در سال 2007 یک حرف قابل قبول(و حتا به شوخی براش قانون هم درست کرده بودند) و در حال حاضر تنها طی مدت هفت سال یک حرف خنده دار شده.
یکی از میدانهای بروز کلیشه همین ریج کمیک هاست که مثالش میزنید. کلیشه میگه هر کسی در نته چاق، زشت، بیکار، اهل جرو بحثه....پوکر فیس برای خانمها اگر هست برای خیلی چیزهای دیگه هست، اما یک عکس میبینی یا یک قرار ملاقات عمومی میری و میبینی کلیشه چقدر باعث شده شما گمراه بشی،
کلیشه میگه هر کی از خاورمیانه میاد تمام ذهن و فکرش جنگ عقیدتیه ، کلیشه میگه هر کی از غرب میاد دماغش رو بالا میگیره و فخر میفروشه.
کلیشه میگه زنان بددستند در رانندگی وقتی افسر میاد و میگه مقصر تصادف شما(نوعی) بودی نه اون خانم، کلیشه بعدی شکل میگره حتمن این افسر به این خانم نظر پیدا کرده، و اگر کل کتابهای قانون رانندگی دنیا در اثبات تقصیر شما ورق زده بشه ، باز کلیشه نمیزاره این اتفاق منجر به اصلاح رانندگی شما بشه. چون خانمها بددستن و افسرها عاشق پیشه.
هزاران بار غلط بودن این کلیشه ها و حکم کلی و قاطع دادن بر اساسشون و عدم قائل شدن استثنا و تبعات اجتماعی و فردیش ثابت شده بهمون در روزمره و زندگی ولی باز هم به کلیشه ها استناد میکنیم.

*Ali*
13-09-2014, 06:34
بحث درست و غلط بودن کلیشه یا اینکه از تصور ذهنی اومده یا از واقعیت ، نیست .
کلیشه معمولا تعمیم جزء به کل داره و این فقط یکی از مشکلاتشه. مشکل اصلی روشی هست که بجای تفکر ، یکسری پیش قضاوتهایی در اختیار ما قرار میده که اگه غلط هم باشه باز تداوم خودش رو حفظ میکنه (توسط باورمندان بهش) و شرایط رو طوری رقم میزنه که کلیشه درست بنظر بیاد !

هدف هم یکسان سازی کلیشه های درست و غلط نیست ، کلا کلیشه ای فکر کردن باید کنار گذاشته بشه ( کم بشه ) و بجاش دنبال شناختِ دقیق در لحظه باشیم :
* آقای X دزدی کرده پس آدم بدی هست و اگه الان آدم بدی هست پس 10 سال بعد هم ببینمش آدم بدی هست و تغییر نکرده.
* خانمها بد رانندگی میکنن ، پس اگه تصادفی بین آقا و خانوم پیش بیاد 100% مقصر خانوم هست.

تجربه فعلی ما نشون میده مقداری تفاوت هست ولی این تفاوتها رو نمیشه ذاتی و تغییر ناپذیر دونست. همینکه موردی از نظر عقلانی تغییر پذیر باشه یعنی نباید در موردش کلیشه ای فکر کرد چون جلوی این تغییر گرفته میشه.
اگه سعی بشه کلیشه های غلط و بعضاً مغرضانه ای که بین مردم جاافتاده حذف بشه، بسیاری از همین فضاوت های غلط هم محو خواهند شد. نه این که به کل تیشه به ریشه ش بزنیم.
در کلیشه های با مبنای واقعی هم، نگاه صفر و صد به اون شکلی که شما مطرح کردید نیست. آقای X چون ده سال پیش دزدی کرده و من بعد از ده سال دارم اونو می بینم و خبر ندارم که اصلاح شده یا نه، هنوز تو ذهنم تصویر یک آدم دزد رو ازش دارم. پس سعی میکنم کمی جانب احتیاط رو رعایت کنم. اما اون هنوز دزد هست یا نه، نمیتونم قضاوت کنم. بین آقا و خانم تصادفی صورت گرفته، چون من تصادف های زیادی رو دیدم که خانمها توش مقصر بودن پس اینجا هم احتمال میره که همینطور باشه، اما آیا اینطور هست یا نه نمیشه قضاوت کرد. کلیشه ها میتونن در ایجاد پیش زمینه کمک کننده باشن، اما صدور رأی قطعی با استفاده از اونها درست نیست.
تغییرپذیری به چه قیمتی؟ به صرف اینکه اون چیز عقلاً تغییر پذیره؟ آیا این فرصت سوزی نیست؟ ظرفیت های بسیاری که میتونه در جای صحیح خودش مصرف بشه، به بهانه "عقلاً تغییر پذیر بودن" در جاهای مختلف هدر بره و آخر هم بعد از نتیجه گرفتن باید به نقطه آغاز برگردیم؟ تغییر کردن بد نیست، اما توجه به ظرفیت ها و توانایی ها قبل از اون مهم تره.

*Ali*
13-09-2014, 07:09
میتونم اسم این رو بگذاریم توسل به غرب، اینکه در کشورهای غربی اینجوریه، خوب باشه...اونجا هم پر کلیشه است، کی گفته بت ما کشورهای غربیه که اگه تایید شد چیزی اونجا هم به این صورته پس اینجا هم ایرادی نداره؟
صدسالی بیشتر نمیگذره که در همین کشورهای غربی زنان صاحب حق رای شدن، جنبشهای فمینستی که اشاره میکنید برای احقاق حقوق زنان در همین کشورهای غربی بوجود آمدن.
چیزی که بنده از فمینیسم میدونم با مطالبی که تو این تاپیک گفته شده بسیار همخوانی داره. در همین تفکر هم مطرح میشه که زنان به خاطر کلیشه های ساخته توسط ما زن شدند و مردها هم به همین خاطر مرد هستند. در نوع افراطی این تفکر حتی پیدایش صفات جنسی مردانه و زنانه رو هم ناشی از کلیشه میدونن.
اما حرف من اینه که امروز ما میبینیم در همین کشورها که این تفکرات اونجا شکل گرفته و سالها بهش عمل شده، نتیجه ای که حاصل شده اون چیزی نیست که از اول ادعا میشده و هنوز که هنوزه کلیشه ها در بین مردم وجود داره و حذف نشده. حالا چرا ما باید تفکری که امتحان خودش رو پس داده و ناموفق بیرون اومده رو دوباره بیایم و روی خودمون اجرا کنیم؟ این فقط فرصت سوزیه. متأسفانه این حربه ای هست که همیشه برای عقب نگه داشتن کشورهای دیگه به کار برده میشه. تفکرات سوخته و امتحان پس داده رو به خورد ما میدن تا مطمئن باشن حداقل چند دهه ای ازشون عقب هستیم.

کلیشه باعث میشه شما اون بخش که قرمز کردم رو بگید، بهمین راحتی یک هرگز....هیچ دلیل عقلانی نداریم که به این قاطعیت هرگز رو بکار ببریم، فقط میتونیم بگیم امکانش کمه.، خیلی کمه ولی هرگز نیست. چرا هرگز؟ چرا روش شرط ببندیم؟ این متضاد همون تفکریه که نمیدونم حدود دویست سال پیش پسر فراهانی رو به درون اتاق درس کشید.
بله شاید گفتن "هرگز" درست نباشه، اما نفی کامل این کلیشه هم درست نیست و قرار نیست واقعیت رو عوض کنه.
نظر من در مورد کلیشه همون چیزیه که در مورد دزد و تصادف و... به دوستمون New Ray گفتم.

New Ray
13-09-2014, 10:59
اگه سعی بشه کلیشه های غلط و بعضاً مغرضانه ای که بین مردم جاافتاده حذف بشه، بسیاری از همین فضاوت های غلط هم محو خواهند شد. نه این که به کل تیشه به ریشه ش بزنیم.
در کلیشه های با مبنای واقعی هم، نگاه صفر و صد به اون شکلی که شما مطرح کردید نیست. آقای X چون ده سال پیش دزدی کرده و من بعد از ده سال دارم اونو می بینم و خبر ندارم که اصلاح شده یا نه، هنوز تو ذهنم تصویر یک آدم دزد رو ازش دارم. پس سعی میکنم کمی جانب احتیاط رو رعایت کنم. اما اون هنوز دزد هست یا نه، نمیتونم قضاوت کنم. بین آقا و خانم تصادفی صورت گرفته، چون من تصادف های زیادی رو دیدم که خانمها توش مقصر بودن پس اینجا هم احتمال میره که همینطور باشه، اما آیا اینطور هست یا نه نمیشه قضاوت کرد. کلیشه ها میتونن در ایجاد پیش زمینه کمک کننده باشن، اما صدور رأی قطعی با استفاده از اونها درست نیست.

تغییرپذیری به چه قیمتی؟ به صرف اینکه اون چیز عقلاً تغییر پذیره؟ آیا این فرصت سوزی نیست؟ ظرفیت های بسیاری که میتونه در جای صحیح خودش مصرف بشه، به بهانه "عقلاً تغییر پذیر بودن" در جاهای مختلف هدر بره و آخر هم بعد از نتیجه گرفتن باید به نقطه آغاز برگردیم؟ تغییر کردن بد نیست، اما توجه به ظرفیت ها و توانایی ها قبل از اون مهم تره.

یه مورد مهم تفاوت مغز زنان و مردان هست که بررسیهای علمی هم نشون میده. بخشی از یه مقاله رو میذارم :

دکتر راگینی ورما، استادیار رادیولوژی دانشگاه پنسیلوانیا و مولف اصلی این مقاله می گوید از آنجا که این تغییرات نزدیک به بزرگسالی شکل می گیرد، نمی توان عوامل زیستی مانند تغییرات هورمونی را در این تفاوت ها دخیل دانست بلکه باید عوامل اجتماعی نظیر فشارهای فزاینده فرهنگی ـ اجتماعی یا سازگاری با نقش های جنسیتی را نیز در بررسی های خود در نظر داشته باشیم.

طبیعتا سوالی که بلافاصله به ذهن می رسد این است که کدام یک از این عوامل نقش اصلی را به عهده دارند؟ آیا تفاوت های زیستی الگوهای متفاوت ارتباطات شبکه ای مغز زنان و مردان را می سازد، یا نقش های جنسیتی اجتماعی شبکه های عصبی خاصی را شکل می دهد؟


واقعیت این است که پژوهش مذکور نمی تواند به چنین پرسشی جواب دهد. این که آیا شبکه قوی تر میان نواحی ادراک و کنش است که مردان را در مهارت های جسمانی ممتاز می سازد یا پرداختن بیشتر به انجام وظایف فیزیکی سبب تقویت شبکه ارتباطی میان این نواحی می شود. به همین طریق، آیا شبکه مغزی گسترده تر در تلفیق قوای تحلیل و شهود زنان است که می تواند مهارت های اجتماعی بهتری به آنها بدهد یا فعالیت اجتماعی بیشتر است که سبب ارتباط قوی تر آن نواحی مغزی و در نتیجه تقویت استعداد اجتماعی آنها می شود.


اما چرا باید تاثیرات فرهنگی ـ اجتماعی را در بررسی های علمی تا این اندازه مهم دانست؟ به این دلیل که اکنون شواهد کتمان ناپذیر بسیاری در تائید اهمیت چنین تاثیراتی در اختیار داریم. برای مثال، در ایالات متحده دختران در مقایسه با پسران معمولا در حل مسائل ریاضی توان کمتری از خود نشان می دهند، اما در کشورهای اسکاندیناوی که زن و مرد از مساوات بیشتری بهره می برند و تبعیض جنسیتی بسیار کمتر است، یا هیچ تفاوتی میان دختران و پسران در حل مسائل ریاضی دیده نمی شود یا اگر هم هست بسیار ناچیز است. به طور مثال در هندوستان طی آزمونی که برای سنجش مهارت های بصری مورد نیاز ریاضیات به عمل آمده معلوم شده است که در نواحی روستایی، دختران متعلق به قبایل دارای شرایط اجتماعی مطلوب تر در مقایسه با دختران متعلق به قبایل دارای نظام شدید پدرسالار نمرات بهتری گرفته اند.


به طور خلاصه باید گفت یافته های پژوهش اخیر دانشگاه پنسیلوانیا الزاما به این معنا نیست که همه زنان از تمام مهارت های هیجانی برخوردارند یا همه مردان همیشه در ورزش و ریاضیات مستعد هستند. دکتر کوردلیا فاین، استادیار دانشگاه ملبورن استرالیا که تالیفاتی در این زمینه دارد و البته در مطالعه فوق مشارکت نداشته است، می گوید: «داده های اولیه محققان نشان می دهد چه میزان همپوشانی میان جنس های مذکر و مؤنث وجود دارد.» به گفته او، دختران در 40 درصد حوزه هایی که تصور می شود جنس مذکر برتر است، بهتر عمل می کنند و البته همین حکم را می توان برای پسران نیز صادر کرد.


پس به طور کلی این یافته ها نه مؤید کامل توانایی جنسیتی در زمینه ای خاص به شمار می رود و نه می تواند تأیید ضعف جنسیتی باشد. تاکنون ما فقط توانسته ایم تفاوت هایی را در الگوی شبکه پیوند های عصبی مغز زنان و مردان مشاهده کنیم. برای پی بردن به علت اصلی این تفاوت ظاهرا راه درازی در پیش است. با این حال، اکنون این فرض قوت گرفته است که تلفیقی از ممارست عملی و نیز عوامل زیستی سبب شکل گیری شبکه های عصبی ویژه متفاوت در زنان و مردان خواهد شد.

منبع کامل خبر : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


حتی وقتی برتری مغز مردها رو در ریاضی بپذیریم ، باز هم امثال خانم میرزاخانی مثالهای نقضی هستن بر این دیدگاههای کلیشه ای.
نمیشه کلیشه های منفی رو پاک کرد ، وقتی کسی این طرز قضاوت رو قبول داشته باشه خودبخود براش کلیشه سازی پیش میاد ( هم درست هم غلط ). مشکل از خوده روشه که بجای ریشه یابی ، آسونترین راه رو پیشنهاد میکنه یعنی مشاهده جزء و صدور حکم برای کل.

" کلیشه های با مبنای واقعی " ، این از کلیشه خارج میشه. زمانی کلیشه هست که بدون شناخت و مبنای درست فقط بر اساس تعمیمهای ناروا و حتی قابل مشاهده قبولش کنیم.

قضاوت و احتمال ؛ قضاوت بر اساس احتمال انجام نمیشه بلکه باید شناخت انجام بشه . اگه من از شرایطِ فعلی کسی شناخت ندارم چه سابقه دار و چه بی سابقه در موردش قضاوت نمیکنم و اگه قراره نسبت به یک سابقه دار احتیاط کنم نسبت به افراد عادی هم احتیاط میکنم چون نمیدونم خلافکار هستن یا نه .

قسمت آخر هم خودتون جواب نوشتین ، که این توجه به ظرفیتها و تواناییها با شناخت درست انجام میگیره .

کم کم داریم به توافق نظر میرسیم :n02:

Arash4484
13-09-2014, 11:37
اما حرف من اینه که امروز ما میبینیم در همین کشورها که این تفکرات اونجا شکل گرفته و سالها بهش عمل شده، نتیجه ای که حاصل شده اون چیزی نیست که از اول ادعا میشده و هنوز که هنوزه کلیشه ها در بین مردم وجود داره و حذف نشده. حالا چرا ما باید تفکری که امتحان خودش رو پس داده و ناموفق بیرون اومده رو دوباره بیایم و روی خودمون اجرا کنیم؟ این فقط فرصت سوزیه. متأسفانه این حربه ای هست که همیشه برای عقب نگه داشتن کشورهای دیگه به کار برده میشه. تفکرات سوخته و امتحان پس داده رو به خورد ما میدن تا مطمئن باشن حداقل چند دهه ای ازشون عقب هستیم.
برخلاف گفته شما کلیشه در تفکرات بسیار بسیار کمتر شده، باعث رشد جوامع هم شده. در نتیجه: چه تفکری؟ فرصت سوزی ؟ حربه؟ اینها فقط تئوری توطئه است.(تئوری ای که چفت و بست درستی نداره و همینطوری دلبخواهی مطرح شده)
(خواستید شما شواهد مطرح کنید من هم مطرح میکنم)


چیزی که بنده از فمینیسم میدونم با مطالبی که تو این تاپیک گفته شده بسیار همخوانی داره. در همین تفکر هم مطرح میشه که زنان به خاطر کلیشه های ساخته توسط ما زن شدند و مردها هم به همین خاطر مرد هستند. در نوع افراطی این تفکر حتی پیدایش صفات جنسی مردانه و زنانه رو هم ناشی از کلیشه میدونن.
در مورد فمینیسم بنظر من، اطلاعات اشتباهی دارید. میتونید در موردش تاپیک بزنید و پرسش کنید اطلاعات صحیحتر در اختیارتون قرار بگیره.

N I G H T P E A C E
13-09-2014, 12:43
دوستان ببخشید من پارازیت میندازم :n02:
فقط یه نکته در مورد نحوه کار ذهن بگم که چندان بی ربط به کلیشه ها هم نیست
اساسا ما در دنیای واقعی زندگی نمیکنیم، یعنی دنیا رو همونطور که هست نمیبینیم، بلکه در دنیای ذهنمون زندگی میکنیم، تو یه دنیای مجازی که ذهنمون برامون ساخته، بقول یه فیلسوف (اسمش یادم نیست، فک کنم هگل باشه) ما دنیا رو اونطور که دوست داریم میبینیم نه اونطور که هست! یعنی ادرات من از جهان خارج از هزاران فیلتر رد میشه تا وارد ذهنم میشه و بخشی از ماتریکس! ذهنیم رو میسازه، فیلترهای مثه ژنتیک فرد، تاریخ فرد، جغرافیاش، دینش، عقایدش، علاقه هاش، عقلش، تجربه هاش، عقده هاش، وضع اقتصادیش، نظام سیاسیش، ناخوداگاهش و ...
به همین دلیله که به اندازه افراد روی زمین دنیا وجود داره!
از طرف دیگه امکان نداره شما چیزی وارد ذهنت بشه و تاثیری در تغییر جهان ذهنی و دیدگاه شما نداشته باشه، امکان نداره کسی بگه فلانی فلان خصلت رو داره، و این حرفش هیچ تاثیری بر ذهن شما نداشته، حداقل وارد ناخوداگاه شما خواهد شد و خودش رو جایی بروز خواهد داد، امکان نداره من از مثلا یک نفر از یک جنس یا قوم چیزی ببینم یا بشنوم، و سعی کنم در کارکرد ذهنم تاثیری نذاره، ذهن چه ما بخوایم چه نخوایم از این به بعد بر اساس همین رفتار و مشابهت نظر میده، اما اینکه من سعی کنم بر رفتارم تاثیر نذاره یا اون رو با پادزهرهایی خنثی کنم یک بحث دیگه اس، ذهن با دو دو تا چها تا کار میکنه، اگر دید مثلا زنا/مردا یک رفتار خاص دارن، میگه بقیه هم اینطور هستن! اما این درسته؟ به هیچ وجه! تنها راه مقابله با این میل ذهن (جزء به کل) استفاده از فرا شناخت هست، یعنی بدونیم این برداشت ذهنی ما میتونه اشتباه باشه، اما آیا این تصویری که از زن/مرد در ذهن من درست شد اینطور پاک میشه، خیر! هست و تاثیراتش رو هم خواهد گذاشت، این تصویر در ذهنم یک جریان قوی درس میکنه سعی میکنه احساس و قضاوت من رو سمت خودش بکشه، فراشناخت باید در برابر چنین جریان قوی مقاومت کنه و خلاف اون ما رو بکشونه، و این سخته! راه آسان و راحت چیه؟ با جریان برو! و این یعنی افتادن در دام کلیشه ها!
یک بحث دیگه هم هست و اون اینکه آیا همه کلیشه ها از نظر قابلیت کشف و مقاومت در یک حد هستن؟ بنظرم خیر، بعضی از این کلیشه آنچنان با وجود ما آمیخته شدن و در عمیق ترین لایه های ذهنی ما پنهان شدن که دیدن شون کار حضرت فیله! شاید ما هیچ وقت نتونیم همه کلیشه های موجود در ذهنم رو پیدا کنیم و در برابرشون مقاومت کنیم! حالا فرض کنید اینا خودشون ریشه کلیشه های دیگه باشن! و همینطور بیا بالا!

*Ali*
13-09-2014, 23:16
قضاوت و احتمال ؛ قضاوت بر اساس احتمال انجام نمیشه بلکه باید شناخت انجام بشه . اگه من از شرایطِ فعلی کسی شناخت ندارم چه سابقه دار و چه بی سابقه در موردش قضاوت نمیکنم و اگه قراره نسبت به یک سابقه دار احتیاط کنم نسبت به افراد عادی هم احتیاط میکنم چون نمیدونم خلافکار هستن یا نه .

قسمت آخر هم خودتون جواب نوشتین ، که این توجه به ظرفیتها و تواناییها با شناخت درست انجام میگیره .

کم کم داریم به توافق نظر میرسیم :n02:
به هر حال جانب احتیاط نسبت به خلافکار سابق پررنگ تره. به خصوص اگه ندونید خودش رو اصلاح کرده یا نه.
فرض کنید رئیس یک اداره هستید. آیا برای یک مسئولیت مهم و امنیتی دنبال فرد لایق نمیگردید؟ کشف "لایق بودن" فرد مورد نظر، در این تعریف میتونه کلیشه باشه.
فلانی مثلاً تو کارش منظمه پس برای این مسئولیت مناسبه، فلانی چون نظم و انضباط نداره به درد این کار نمیخوره و... این صرفاً نگاه به ظرفیت هاست و توجیه پذیر و عقلانی هست.

منظور جمله آخر من این بود که با هدف "حذف کلیشه ها" ظرفیت ها رو به فراموشی نسپاریم و صرفاً به دلیل "تغییر پذیر بودن" هرچیزی رو دگرگون نکنیم.

*Ali*
13-09-2014, 23:22
برخلاف گفته شما کلیشه در تفکرات بسیار بسیار کمتر شده، باعث رشد جوامع هم شده. در نتیجه: چه تفکری؟ فرصت سوزی ؟ حربه؟ اینها فقط تئوری توطئه است.(تئوری ای که چفت و بست درستی نداره و همینطوری دلبخواهی مطرح شده)
(خواستید شما شواهد مطرح کنید من هم مطرح میکنم)


در مورد فمینیسم بنظر من، اطلاعات اشتباهی دارید. میتونید در موردش تاپیک بزنید و پرسش کنید اطلاعات صحیحتر در اختیارتون قرار بگیره.
شواهدی که میتونم ارائه بدم همین توضیح واضحات هست. تئوری هایی که در جوامع به اصطلاح در حال توسعه اجرا میشه همیشه گزینه هایی هست که قبلاً در جاهای دیگه اجرا شده. راه حل واضحی به نظر میاد. کسی که دوست داشته باشه رقیبش رو عقب تر از خودش نگه داره چیزی بهش میده که خودش قبلاً امتحان کرده و میدونه تهش چی هست و به کجا میرسه.
در مورد فمنیسم هم مطالعه وسیعی نداشتم. اما در همین حد رو اطمینان دارم که وجود داره. حرفی هم ندارم که ممکنه در این جنبش ها اهداف دیگه ای هم دنبال شده باشه، اما مطمئناً چنین تفکراتی هم بینشون وجود داشته.

V E S T A
14-09-2014, 00:39
کلیشـه های جنسیتی ▼

کلیشه‌های جنسیتی مجموعه‌ای از باورهای فرهنگی و اجتماعی مشترک هستند که قابلیت‌ها و ویژگی‌های خاصی را به افراد، یعنی زن و مرد نسبت می‌دهند و خانواده، نهادهای آموزشی، گروه‌های هم‌سالان، رسانه‌ها و دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی در بازتولید این کلیشه‌ها مؤثر هستند

کلیشه‌های جنسیتی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و نسل‌ها در فرایند جامعه‌پذیری، نقش‌های جنسیتی خود را درونی می‌سازند. کتاب‌ها می‌توانند از طریق پیام‌های ارائه شده در متون و تصاویر، ذهن و افکار کودکان را تحت تأثیر قرار دهد و منجر به فراگیری نقش‌های جنسیتی بر طبق الگوهای قالبی و کلیشه‌ای شوند. این کلیشه‌های جنسیتی از یک سو، مردان را دارای ویژگی‌هایی قلمداد می‌کند که زنان فاقد آن هستند و از سوی دیگر، زنان را دارای صفاتی می‌دانند که در مردان وجود ندارد.

بر طبق کلیـشه‌ها مردان منطقـی، باهـوش، فعـال، خـطر پذیـر، دارای اعتمـاد به نفـس و مستقـل ترسیم می‌شوند و در مقابل، زنان طیف احساسـاتی، غیـر منطقـی، منفـعل و نیازمنــد کمک توصیف می‌شوند.

هر چند ویژگی‌هایی که عموماً به مردان نسبت داده می‌شود، دارای بار ارزشی مثبتی است، ولیکن هر دو گروه دختران و پسران را باید قربانیان کلیشه‌های جنسیتی دانست.

به عبارتی، کلیشه‌های جنسیتی مانع از بروز توانمندی‌ها و خلاقیت‌های دو جنس می‌شود و به طور خاص در رابطه با دختران موجب محرومیت آنها از استقلال و مانع پیشرفت آنها به سبب جنسیت‌شان می‌شود و این گونه کلیه منشور‌های ملی و بین‌المللی را نفی می‌کند.

از سوی دیگر، توانایی‌های خلاق دختران و زنان که اسیر عادات کلیشه‌ای شده‌اند، از شکوفائی باز می‌مانند. جامعه نیز با محروم شدن از این توانایی‌ها در حقیقت سرمایه انسانی سرشاری را از دست می‌دهند.


در فرهنگ ما اینکه:

مرد، نباید گریه کند.

زن احساساتی است و نمی تواند قضاوت درستی بکند.

زن ترسو خرافاتی و نازک دل است.

زن بی عقل و غیر منطقی است .

مرد سنگ دل سخت گیر سلطه گر و پرخاشگر است.

نمونه های معدودی از فهرست طولانی کلیشه های جنسیتی راجع به ویژگی های شخصیتی زنان و مردان می باشد، آنچه در بررسی کلیشه های جنسیتی در جامعه جلب توجه می نماید :

کلیشه های عمدتا منفی در مورد زنان و شیوع و پذیرش کلیشه های عمدتا مثبت راجع به مردان است که این کلیشه های در نهایت به پیش داوری و تبعیض جنسیتی منجر می گردند.

آیا چنین کلیشه های جنسیتی صحت دارند ؟ و مردان و زنان به طور واقعی در شیوه های رفتاری که این کلیشه های بیان می کنند متفاوت اند ؟

پاسخ به این سوال دشوار است، چرا که تفاوت های بین دو جنس بیش از آنکه نشان دهنده تفاوت های اساسی و بنیادین بین مردان و زنان باشد، منعکس کننده تاثیر کلیشه های جنسیتی و ماهیت خوداستحکام بخشی از این کلیشه هاست.

به عبارت واضح تر، گرچه برخی تفاوت های واقعی بین مردان و زنان در برخی از جنبه های زندگی اجتماعی وجود دارد، اما شدت و گستردگی این تفاوت ها بسیار کمتر از آن چیزی است که کلیشه های جنسیتی بیان می کنند.با این وجود متاسفانه این واقعیت که کلیشه های جنسیتی نادرست اند مانع اثرات زیان آور آنها نمیگردد و تبعیض علیه زنان و انتظارات بیش از حد مردان را به دنبال خواهد داشت.

نکته مهم آن است که زمانی که افراد یک الگوی ویژه از صفات مرتبط با جنسیت را کسب کرده و کلیشه های جنسیتی را پذیرفتند، تمایل دارند تا برحسب تصورات و باورهایشان درباره رفتارهای متناسب با جنسیت (کلیشه های جنستی) عمل کنند یعنی آنها به شیوه هایی رفتار می کنند که به عنوان مردانه، زنانه ویا مردانه-زنانه (بینابین یا خنثی) شناخته شده اند.

لذا شناسایی میزان شیوع کلیشه های جنسیتی و نیز عوامل موثر بر تشکیل و ترویج آن ها می تواند گامی مهم در پیشگیری از پیش داوری و تبعیض جنسیتی(به ویژه علیه زنان) محسوب گردد و نقش آن ها را در فرآیند توسعه برجسته نماید.




برگرفته از مقاله عوامل اجتماعی موثر بر میزان پذیرش کلیشه های جنسیتی
وبسایت انسان شناسی و فرهنگ

M0RTEZA_R
14-09-2014, 18:35
به نظر من اجتناب ازین کلیشه ها اجتناب ناپذیره:n02:

چون معمولا این موارد به صورت ناخوداگاه اتفاق میوفته و به صورت یک اعتقاد در اومده و خود فرد کاری از دستش برنمیاد که برای خودش انجام بده
فکر میکنم این موارد حتی بوسیله رسانه ها هم ترویج میشه متاسفانه
باید فرهنگ سازی بشه که اونم عمرا نمیشه

V E S T A
14-09-2014, 19:59
باید فرهنگ سازی بشه که اونم عمرا نمیشه


به نظرم اگر هر کسی به سهم خودش سعی کنه از کلیـشه ها تو قضـاوت هاش استفـاده نکنـه یا به اطرافیـان خـودش آگاهـی بده و اطرافیـان رو ترغیـب کنه از کلیـشه ها در قضـاوت هاشون استفـاده نکنـن یا در تربیـت و پرورش نسـل بعـد از خـودش (فرزنـدان) کلیشـه ها رو حـدف کنـه می تونه نقش مفیدی در کمرنگ شدن یا حذف کلیشه ها داشته باشه.

V E S T A
11-08-2016, 11:40
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



اجــازه ندهیــم کلیشــه هـای جنسیـتی،
انتخـاب هـایمـان را محـدود کنــد.