مشاهده نسخه کامل
: [اختصاصی] خشونت
Arash4484
06-09-2014, 03:27
خشونت از جمله تعاریف شناخته شده است،
پس به مقدمه نمیپردازم و به نگاه رسانه ها و اخبار به خشونتهای گسترده که بخصوص در یکی دو ماه اخیر دوباره اوج گرفته اند میپردازم.
"کرختی خبری" که دائم بهش اشاره میشه، اینجا رخ میده و جالب اینکه مرتب رسانه ها رو تحت فشار میزاریم که:
در شرق: نه به اندازه کافی به داعش نپرداختی، موضوع فلسطین انگار پررنگتر بود.
در غرب: سیاه های آفریقا انسان نیستند؟ نسل کشی های سیاهان چه شد؟ همه اش خاورمیانه؟
و اما در مقابل پرداخت به همه اینها باز هم و بازهم بی حستر و کرختتر از قبل بهشون نگاه میکنیم...
آیا باید کاری کنیم؟ سر خبرنگاری رو بریدند من باید درگیر بشم؟ من باید کنشی اجتماعی کنم؟
متنهای با فوریت کاذب رو حتمن خوندید بخصوص در شبکه های اجتماعی: در حین خوندن این جملات n زن در شهرتون مورد تجاوز واقع شدن...
این جملات خودشون تزریق خشونت به جان من نیستند؟ چکار کنم از پنجره مثل بت من به بیرون بپرم و یکی یکی متجاوزین رو پیدا کنم؟ جز اینکه منو با دردی جانکاه تنها میزاری ؟ یا کم کم حس تحریک پذیریم رو به این اخبار از دست بدم.
به احتمال قوی هم من اگر یک متجاوز باشم وقتم با خوندن این متن نمیگذره نا با دیدنش تحریک میشم و خجالت بکشم، اگر هم ببینمش لابد نیشخندی میزنم، نقش آگاهی رسانیش هم به این شکل در نمیاد که من به همسرم به نمایندگی زنان عالم لبخند بزنم، بلکه لابد با نگرانی بهش زل میزنم!
پس راه چیست؟ تحلیل ساختارهای خشونت زا.
بطورکلی شاید اینچنین دیده میشه که خشونت بیشتر از سر قدرت سر میزنه: جوانان بیش از پیران، مردان بیش از زنان، دولتها بیش از مجرمین، سیستمها بیش از افراد...
ارقام کم کم حالت خودشون رو از دست میدن: در سده بیستم به تقریب دولتها از طریق قتلهای حکومتی بیش از 260 میلیون نفر از مردم خود را به وسیله خشونت پلیسی، اعدام، قتلعام، کمپهای کار بردگان و گاهی خشکسالیهای عمدی کشتهاند.(ویکی پدیا به نقل از Twentieth Century Democide; Atlas - Wars and Democide of the Twentieth Century.)
سوای اینکه این خشونت سیستماتیک یا غیر سیستماتیکه، آیا خشونت سیاسی است و... ، بزرگی این عدد ظرف صد سال گیج کننده است و این تازه در شرایطی است که نظریه پردازان متعددی به کاهش خشونت ، بخصوص از نوع روزمره در دوران اخیر نسبت به گذشته اذعان دارند.
قدرت، و مهار اون ، و نه مهار شخصی و بلکه سیستمی، تا ما باز منتظر سلطانی عادل و عارف پیشه و وکیل الرعایا نباشیم، که سرنوشتمون رو رقم بزنه، باید بدونیم که با یک ولیعهد دیوسیرت همه چی عوض میشه و این راهی است که هزاران ساله ملتها رفتند و نتیجه به تناوب بر سبیل مثال ده نفر روانی در مصدر و یک مهربان، بوده.
تا ما با شناخت میتوانیم بفهمیم خشونت از چه برمیاد: آیا ذاتی است؟ آیا اجتناب پذیر است؟ آیا مابه ازا دارد؟ آیا قابل جلوگیری است؟ آیا خشونت طبیعی با تمدن قابل پیشگیری است؟ آیا از عدم اشتراکات زبانی است؟ آیا قدرت خشونت زاست؟ من اگر قدرتی دارم چرا برای توضیح و تلاش وقت بزارم و با خشونت به هدفم نرسم؟ و...
ژیژک معتقده که در تحلیل خشونت نباید به اون عریان نگاه کرد وگرنه ذات انسانی ما باش درگیر میشه و باید با نگاهی زیرچشمی بهش پرداخت.
و در " خشونت،پنج نگاه زیر چشمی" میگه: فرض اساسی من این است که رودرویی مستقیم با خشونت ذاتن تحیرزاست: بیزاری شدید از اقدامات خشونت بار و همدردی با قربانیان، پیوسته همچون کششی دام گونه ما را از اندیشیدن باز میدارد. برای آنکه بتوانیم بی طرفانه به بسط نظری گونه شناسی خشونت بپردازیم باید بنا به تعریف ، چشم بر تاثیر اسیب زای آن ببندیم.[در ادمه ژیژک همین نگاه رو هم آسیب شناسی و باز نقد میکنه]
-این نگاه کوتاه رو در روزهای اوج جنگ غزه نوشتم ولی برای جلوگیری از موج سواری خبری الان تکمیل و ارسال کردم...دوستان عزیزی هم که در بحث مشارکت میکنند از رویکرد احساساتی به موضوع و خشونت آنلاین بپرهیزند، مایه سپاسگزاری است.
-عبارت فوریت کاذب: وام گرفته شده از اسلاوی ژیژک.
B.Russell
06-09-2014, 09:56
لویی فردینان دتوش با اسم مستعار سلین که حدود 50 سال هست چشم از جهان فرو بسته، همواره به دید سیاه به جهان و زندگی مشهور بود.
یک صحبت جالبی در مورد خشونت و این فجایع دنیا داره که به نظرم به درد تاپیکتان بخورد :
من همانطوری مینویسم که حس میکنم.
از من خرده میگیرند که بد دهنم و زبان بیادبانه دارم.
از بی رحمی و خشونت دائمی کتابهایم انتقاد میکنند.
چه کنم؟ دنیا ذاتش را عوض کند، من هم سبکم را عوض میکنم.
حقیقت دردی است که هیچ وقت انسان را رها نمیکند و حقیقت این دنیا مرگ است.
باید انتخاب کنی؛ مرگ یا دروغ؟
راستش را بخواهید شخصاً هیچوقت جرأت خودکشی را نداشتهام.
============
به نظر خود من، تمامی کسانی که خشونتی بروز میدن، کسانی هستن که نتوانسته اند با مرگ کنار بیان.
چه کسانی که منتظرن در سرایی دیگر به جاودانگی و رضایت ارباب برسن و در این راه از کشتن هیچکس و حتی خودشان در راه ارباب با خشونت های غنی شده با توجیه دریغ نمیکنند.
چه کسانی که دنیا پرست هستند و از اینکه با مرگ همه چیز رو تمام شده ببینن به شدت وحشت دارن و هر خشونتی رو انجام میدن تا این حیات کوتاه رو در اوج لذت و قدرت سپری کنند.
برای پرهیز از خشونت تنها باید سعی کرد مرگ رو به عنوان یک نقطه پایان درک کرد و به آن لبخند زد، مثل درک تولد به عنوان یک نقطه آغاز.
اونم خنده ی اینجوری : :)
ضمن خوشامد گویی به جناب راسل عزیز :n16:
میخوام نظرم رو از اینشتین وام بگیرم :
خشونت به تنهایی معنی نداره ، نبود مهربانی + عقل باعث بروز خشونت هست.
وقتی دو بچه کوچیک با هم بازی خشن میکنن که منجر به جراحت میشه ، نمیگیم خشونت چون فکر میکنیم عقل کافی ندارن و دلیلی برای بروز خشونت ندارن.
کلا اتفاقات طبیعی مثل زلزله چهره ی خشن دنیا رو نشون میده اما الان میدونیم هیچ خشونت و خصومتی در کار نیست هرچند در گذشته این رو خشم خدایان میدونستند.
میخوام نتیجه بگیرم برداشت ما از خشونت کاملا به عقل و دانایی ربط داره ( که نتیجش میشه مهربانی ) ؛ چه خشن باشیم چه نباشیم این تفاوت بدون عقل کافی قابل نامگذاری نیست.
اگه یک تروریست خشن ، فاقد عقل و شعور اجتماعی باشه ، نمیشه با اطمینان گفت این خشونت از عمد بوده ، بیشتر بخاطر افکاری هست که فقط خود رو برتر و مُحق میدونند، البته در کل به بقا هم مربوطه.
Arash4484
13-09-2014, 04:12
در همین رابطه...
به تصویر کشیدن خشونت، خشونتزاست یا خشونتزدا؟
داعش سر دو خبرنگار را از تن جدا کرد. فیلمها را در شبکههای اجتماعی میتوان دید. چرا این شبکهها ویدیوها را حذف نمیکنند؟ کلیک بیشتر به معنای انتقاد بیشتر به این اعمال خشونت بار است یا به معنای تماشاگر بیشتر؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با یک عکس میتوان یک "آن"، یک لحظه را برای همیشه نگهداشت، جاودانه کرد. یک عکس، بریدهای است از مکان و فضا. میگویند یک عکس به اندازه هزار واژه حرف و معنی و مفهوم در خود دارد و عکسهایی که شاهدان رویدادهای تاریخی شدند، گواه این گفتهاند.
سال ۱۹۶۸ در جریان جنگ ویتنام، عکسی که اِدی آدامز از اعدام یک ویت کنگ غیر نظامی توسط سرتیپ نگوک لوآن گرفت، بازتاب گستردهای در جهان یافت. تمامی خشونت و وحشیگری یک جنگ در یک عکس خلاصه شد. عکسی که برای عکاساش جایزههای مهمی به ارمغان آورد و چشم مردم جهان را به خشونت عریانی که در ویتنام در جریان بود، باز کرد.
[آدامز بعدها ضمن ابراز تاسف هنگام درگذشت این ژنرال و ارسال گل به خانواده اش، به تایم گفت: ژنرال آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم.هنوز هم عکاسی قویترین سلاح جهان است.مردم به عکاسان اطمینان دارند اما آنان به مردم دروغ میگویند، البته بدون دستکاری.آنها تنها نیمی از حقیقت اند......چیزی که عکاسها نمیگویند این است که اگر شما در آن لحظه، در آن مکان در آن روز حساس بودید و آن فرد را پس از آنکه یکی، دو تا یا سه تا آمریکایی را کشته میگرفتید چه میکردید؟ ]
تصویر دختر ۹ ساله نیمه سوخته که از یک انفجاربمب ناپالم در دهکده کوچکی در ویتنام، میگریزد، عکس دیگری بود که به نماد مبارزات ضد جنگ تبدیل شد. دخترک در جاده منتهی به روستا میدوید و فریاد میزد: «خیلی داغه، دارم میمیرم، آب میخوام، به من آب بدید.» صدای او را در عصری که رسانهی فیلم مانند امروز نبود، کسی نشنید، اما نیک اوت، عکاس ۲۱ساله، تصویر این دختر را جاودانه کرد.
اینها نمونههایی هستند از قدرت تصویر در برابر کلام. از تاثیر تصویر بر آگاهی مردم جهان از رویدادی که هزاران کیلومتر دورتر از خانه رخ میدهد. عنصر مشترک همهی این تصاویر، خشونت است. خشونتی شوکآور.
آیا برای آگاهی دادن، برای گواهی دادن به آنچه که در گوشهای از جهان میگذرد، میتوان به تصویر کشیدن خشونت را توجیه کرد؟ "دختر ناپالمی" و "سرباز در حال مرگ" و ویت کنگی که به سرش شلیک میشود، کافی هستند تا به این پرسش پاسخ مثبت دهیم. اما در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی و در روزگاری که هر کاربری به آسانی با چند کلیک میتواند صحنههای خشونت و شوکآور را در معرض دید دیگران بگذارد یا به تماشا بنشیند، تا کجا میتوان پیش رفت؟
برای فیس بوک هر خشونتی خشونت نیست
مردانی که دستهایشان پشت سر گره زده شده و پیش پای قاتلان زانو زدهاند و در انتظار صدای مرگبار شلیکاند. مردانی سیاهپوش که شلیک میکنند و نعرههای سرمستانه پیروزی سر میدهند. سرهای بریده بر نیزه. خبرنگاری که در برابر دوربین سرش از تن جدا میشود.
انسانها را در حال مرگ تماشا کردن هیچگاه تا به این اندازه آسان نبوده است. مرگ هر روز پیش روی ماست. اگر در گذشته تماشاچیان برای دیدن صحنههای سر بریدن و اعدام باید زحمت بیرون رفتن از خانه را میکشیدند و در میدان عمومی شهر جمع میشدند، امروز تنها کافی است که به دنیای اینترنت بپیوندند. تنها جستجوی چند واژه کافی است تا در مناطق بحرانزده زمین مانند عراق و سوریه و لیبی و ... خشونت را عریان و خونینن به نظاره نشست.
آیا خشونت بخشی از گفتمان جامعهای است که در آن زندگی میکنیم؟ فیسبوک مشکلی با ماندگاری اینگونه ویدیوها ندارد و به گفتهی یکی از سخنگویان فیسبوک، این تصمیمی است "آگاهانه". آیا فیس بوک میخواهد با عدم حذف صحنههای خشونت باری مانند جنایتهای "دولت اسلامی"[داعش] در کنار مشهورترین راویان و شاهدان جنگ قرار بگیرد؟
فیس بوک خود را پلتفرمی بیطرف میداند. پلتفرمی که محتوای پست شده توسط "خودِ کاربر" را در اختیار "دیگر کاربران" میگذارد. با این حال هر خشونتی برای فیس بوک خشونت نیست. یکی از سخنگویان فیس بوک میگوید: «ماندن یا حذف یک ویدیوی خشونتآمیز در این شبکهی اجتماعی بسته به متنی دارد که ویدیو در آن تولید و در معرض دید کاربر گذاشته شده است.»
به زبان ساده، اگر کاربر نگاه و برخوردی انتقادآمیز داشته باشد، فیس بوک حکم به ماندن این ویدیو میدهد. به گفته سخنگوی این شبکه، در مقابل، فیسبوک ویدیوهایی با محتوای تمجید از خشونت و تنفرپراکنی یا ویدیوهای نژادپرستانه را به هیچ عنوان تاب نمیآورد و حذف میکند.
کلیک بیشتر به معنای انتقاد بیشتر یا تماشاچی بیشتر؟
اما فیس بوک تنها کانال برای دیدن این ویدیوها نیست. بزرگترین پلتفرم ویدیویی جهان، یوتیوب پر است از ویدیوهای خشونتبار، وحشتآور و شوکآور.
در مقررات استفاده از یوتیوب آمده است: خشونت بیدلیل ممنوع است. یوتیوب به کاربر توصیه میکند اگر در ویدیوی آپلودی کسی مجروح میشود یا به کسی حمله میشود یا از کسی هتک حرمت میشود، کاربر نباید این ویدیو را آپلود کند. پس چگونه است که اعدامهای دسته جمعی و سرهای بریده به یوتیوب راه می یابند؟
هم اکنون در هر دقیقه بیش از ۱۰۰ ساعت فیلم بر روی یوتیوب آپلود میشود. پاسخ یوتیوب این است که بازبینی این ویدیوها عملا غیر ممکن است. این کاربر است که اگر محتوای ویدیویی را در تضاد با مقررات یوتیوب دید، میتواند آن را گزارش دهد. آیا میتوان گفت این که فیسبوک و یوتیوب و کنترل را به عهده کاربر گذاشتهاند، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است؟
مشکل اینجاست که فیس بوک و یوتیوب خود را پلتفرمی میدانند که محتوایشان را تنها و تنها کاربر تعیین میکند. مسئولیت محتوا بر شانههای کاربر سنگینی میکند نه گردانندگان این پلتفرمها.
فیلم نایافتنی یا Untraceable را میشناسید؟ داستان فیلم در مورد قاتلی است که صحنهی کشتن قربانیهایش را به طور مستقیم در وبسایت "کیل وید می" در اینترنت پخش میکند. هر چه شمار بازدیدکنندگان بیشتر باشد، قربانی زودتر میمیرد. قربانی زنده میماند، اگر کاربری به تماشا ننشیند.
پرسش این است که هدف کسانی که ویدیوهای خشونتبار را در شبکه در اختیار دیگر کاربران قرار میدهند چیست؟ آیا نیروهای دولت اسلامی غیر از ایجاد رعب و وحشت دلیل دیگری برای به تصویر کشیدن خشونت دارند؟ و در این روی سکه، آیا پرداختن به خشونت، ترویج خشونت نیست؟ آیا تماشاچی بیشتر به معنی ترس بیشتر، وحشت بیشتر و قدرت بیشتر برای این گروهها نیست؟
فیس بوک نظر دیگری دارد. باید برای ویدیوهای خشونتباری که قرار است کاربر نگاه "انتقادی" به آنها داشته باشد، همان ارزشی را قائل باشیم که برای عکسهای نیک اوت و ادی آدامز قائلیم؛ تصاویری که خشونت عریان را پیش چشم ما میگذارند تا "فراموش" نکنیم و بیدار بمانیم و شاید در بهترین حالت به اعتراض برخیزیم. البته اگر باور داشته باشیم که هر کلیک به معنای یک نگاه انتقادی است!
منبع: دویچه وله/ نویسنده: یلدا کیانی /با اندکی اضافات
#شبکه های اجتماعی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
B.Russell
13-09-2014, 17:29
پرسش این است که هدف کسانی که ویدیوهای خشونتبار را در شبکه در اختیار دیگر کاربران قرار میدهند چیست؟ آیا نیروهای دولت اسلامی غیر از ایجاد رعب و وحشت دلیل دیگری برای به تصویر کشیدن خشونت دارند؟ و در این روی سکه، آیا پرداختن به خشونت، ترویج خشونت نیست؟ آیا تماشاچی بیشتر به معنی ترس بیشتر، وحشت بیشتر و قدرت بیشتر برای این گروهها نیست؟
فیس بوک نظر دیگری دارد. باید برای ویدیوهای خشونتباری که قرار است کاربر نگاه "انتقادی" به آنها داشته باشد، همان ارزشی را قائل باشیم که برای عکسهای نیک اوت و ادی آدامز قائلیم؛ تصاویری که خشونت عریان را پیش چشم ما میگذارند تا "فراموش" نکنیم و بیدار بمانیم و شاید در بهترین حالت به اعتراض برخیزیم. البته اگر باور داشته باشیم که هر کلیک به معنای یک نگاه انتقادی است!
من این دیدگاه فیسبوک رو قبول ندارم و برام عجیبه چطور چنین چیزی رو مطرح کردند !!
دیدن خشونت پشت سر هم، قساوت قلب میاره.
فرقی نمیکنه مثل ملت سلحشور ایران اسلامی تخمه بخری ساعت 6 صبح بری اعدام متجاوز و قاچاقچی و... تماشا کنی یا پای اینترنت صحنه های سر بریدن داعشی ها رو تماشا کنی.
دیدن اینگونه صحنه ها بار روانی منفی شدیدی روی آدم میذاره و این پاشیده شدن بذر خشونت، یک جایی کار دست آدم میده.
چه در قالب پرخاشگری به اعضای خانواده، چه اعضای جامعه و چه دست زدن به خشونتی با غلظتی کمتر یا حتی بیشتر.
Arash4484
13-09-2014, 20:47
من این دیدگاه فیسبوک رو قبول ندارم و برام عجیبه چطور چنین چیزی رو مطرح کردند !!
دیدن خشونت پشت سر هم، قساوت قلب میاره.
فرقی نمیکنه مثل ملت سلحشور ایران اسلامی تخمه بخری ساعت 6 صبح بری اعدام متجاوز و قاچاقچی و... تماشا کنی یا پای اینترنت صحنه های سر بریدن داعشی ها رو تماشا کنی.
دیدن اینگونه صحنه ها بار روانی منفی شدیدی روی آدم میذاره و این پاشیده شدن بذر خشونت، یک جایی کار دست آدم میده.
چه در قالب پرخاشگری به اعضای خانواده، چه اعضای جامعه و چه دست زدن به خشونتی با غلظتی کمتر یا حتی بیشتر.
خیلی ها هم مثل ما با این دیدگاه مساله دارند، برای نمونه رسانه پیشرو و بسیار آزادی مثل توییتر بتازگی تصمیم گرفته خلاف این دیدگاه عمل میکنه، و در تکرار و تکرار و تکرار صرف و لخت این صحنه ها امر آگاهی رسانی یا گواهی و نقد و... نمیبینه:
...
حالا دیک کاستلو٬ مدیرعامل توییتر٬ با اتخاذ سیاستی جدید حتی اعلام کرده که این کمپانی اکانت کاربرانی را که ویدئوهایی نظیر ویدئوی سر بریدن جیمز فولی را منتشر میکنند٬ تعلیق یا مسدود خواهد کرد. اقدام توییتر از سوی بسیاری از کاربران گامی در جهت مقابله با توحش جاری در این تصاویر تعبیر شده؛ اقدامی که میتواند موانعی بر سر راه سوء استفاده از شبکههای اجتماعی برای تبلیغ٬ ترویج و تحسین تروریسم قرار دهد.
رویکرد فعالانه توییتر برای مقابله با بربریت به زعم بسیاری از شهروندان جهان تحسینبرانگیز است٬ اما آنجایی مسالهساز میشود که بسیاری از رسانههای برجسته جهانی فریمهایی از همین تصاویر را روی صفحات اول خود منتشر میکنند٬ اما همچون دیگر کاربران توسط توییتر تعلیق یا مسدود نمیشوند. استاندارد دوگانهای که در آینده و در پی دیگر رویدادهای پیچیده و بحثبرانگیز٬ میتواند دردسرها و چالشهای جدی برای توییتر به همراه داشته باشد.
جیمز بال٬ در گاردین مینویسد: «اقدام امروز توییتر را میتوان اقدامی از سوی جناح آزادی بیان حزب آزادی بیان دانست. امروز این کمپانی قصد دارد علیه محتوای شنیعی مستقیم اقدام کند٬ اما چشمانداز فردا باید روشن باشد تا همه بدانند همین کمپانی فردا چه خواهد کرد.»
منتقدان میگویند توییتر اگر قصد دارد جریان محتوا را کنترل کند٬ باید شرایط آن از پیش به شفافترین شکل ممکن تبیین و تشریح شود تا در صورت وقوع رویدادهای مشابه در آینده٬ رسانهها و کاربران بدانند سیستم حذف٬ تعلیق و انسداد بر اساس چه نظامنامهای اقدام خواهد کرد. (سانسور سربریدن فولی درتوییتر؛ چالش مقابله با توحش آنلاین / دویچه وله)
همین توییتر پاتوق اصلی آنلاین داعش و... بوده و هست و این اقدامات میتونه تاثیراتی هر چند کوچک رو بر جا بزاره...فضای نت رو نمیشه کنترل کرد ولی اینکه اینطوری هم رها بشه که این گروه ها به وحشت پراکنی و سنگ کردن دلها در اون بپردازن، هم عجیبه و نیازمند بازنگری.
B.Russell
30-09-2014, 22:55
همین توییتر پاتوق اصلی آنلاین داعش و... بوده و هست و این اقدامات میتونه تاثیراتی هر چند کوچک رو بر جا بزاره...فضای نت رو نمیشه کنترل کرد ولی اینکه اینطوری هم رها بشه که این گروه ها به وحشت پراکنی و سنگ کردن دلها در اون بپردازن، هم عجیبه و نیازمند بازنگری.
چند وقت پیش داشتم به جمعی از دوستان می پیوستم، از دور دیدم موبایل دستشونه و دارن چیزی رو میبینن و میخندند.
فکر کردم کلیپ طنزی هست.
نزدیک که شدم پرسیدم چه کلیپی بود اینقدر هیجان شمارو گرفته بود؟
دیدم نشستن سر بریدن مردم توسط داعش با اره برقی رو تماشا میکنن و میخندن !!!
چند جای دیگه هم دیدم که ایرانی های بسیاری اینگونه صحنه هارو با لذت و اشتیاق دنبال میکنن و رد و بدل کردن این کلیپ ها براشون بسیار هیجان انگیزه.
وقتی هم تعریف میکنن چطوری سر میبرن، نیششون هم تا بناگوش باز میشه !!!!
متاسفانه این قضیه از حالت گریه دار گذشته و به حالت تهوع آور رسیده.
مجبورم حرف قبلیم رو پس بگیرم و بگم دیدن این صحنه ها برای ملت روان پریش ایران اسلامی، میتونه بسیار مفید باشه و این اقدام فیسبوک هم احتمالا به خاطر این بوده که تو ایرانی ها خیلی طرفدار داره و اینجور صحنه ها براشون خاطره های شیرینه.
داشتم تاپیک های قدیمی انجمن رو مروری دوباره میکردم که به این مبحث رسیدم و یک مورد رو به یاد آوردم که به نظرم با این تاپیک بی ارتباط نیست .
در سایت آپارات کلیپ های مرتبط با خشونت و سر بریدن و دعواهای خیابانی و مرتبط با گنگ های مختلف آپلود و بارها مشاهده میشه و حتا بر سر این کلیپ ها و محتوای اون بحث های زیادی هم میشه .
بعضی مواقع که کلیپ ها کیفیت خوبی از لحاظ تصویر و نوع فیلمبرداری ندارن باعث میشه که یک سری جزئیات بخوبی دیده نشه . برای همین در قسمت نظرات آپارات اگه دقت کنین می بینید که بعضی کاربران این دعواهای خیابانی رو به شهر خودشون مربوط میدونن .
برای مثال یکی میگه دمشون گرم بر و بچ همدان بودن ... یکی دیگه میاد میگه : نه دعوای ناموسی بوده و مال اهواز بوده ... یکی میگه مال تهرانه و در کل خیلی از این صحبت ها مطرح میشه و خیلی ها با افتخار این کلیپها و درگیریها رو به شهرشون مرتبط میکنن .
از طرف دیگه خیلی ها در همین قسمت نظرات از کسی که کلیپ رو آپلود کرده تشکر میکنن و با جملاتی مثل خیلی باحال بود ... خیلی ترسیدم ولی ارزشش رو داشت ... قشنگ بود و ... از طرف تشکر میکنن !
حالا پرسش من اینه که چی شده و چه اتفاقی افتاده که اینقدر علاقمندیم همچین درگیریهایی رو که با کشت و کشتار و قطع عضو و هزار جور وحشی گری و خونریزی همراه هست رو با افتخار کامل به شهر و منطقه خودمون مرتبط کنیم ؟!
پشت این خونریزی ها و حرکاتی که از حیوانات هم سر نمیزنه چه نوع افتخار و ارزشی نهفته است که دوست داریم اسم شهرمون یا ساکنین شهرمون با اون اجین و همنام بشه ؟! این نوع کسب افتخار برای من خیلی عجیب تر از علاقه مفرط این افراد برای دیدن این کلیپ هاست .
البته برای مردمی که سال هاست شاهد اعدام های گوناگون در میان دیدگان عموم هستن و یا شاهد مجازات شلاق و سنگسار و مراسم قمه زنی و قربانی کردن هستن نمیشه انتظار داشت که از دیدن این پدیده ها و کلیپها و تصاویر دوری کنن .
ولی این که بیای اسم شهر و محل سکونتت رو بر روی درگیریها و سلاخی های خونین خیابانی بذاری یک مورد دیگه است که به هیچ وجه متوجه منطق پشت اون نمیشم و نشدم !!!
ولی این که بیای اسم شهر و محل سکونتت رو بر روی درگیریها و سلاخی های خونین خیابانی بذاری یک مورد دیگه است که به هیچ وجه متوجه منطق پشت اون نمیشم و نشدم !!!
هرچه خشونت رو به خودمون نزدیکتر بدونیم هیجان این اتفاق و همینطور وحشتی که ایجاد میشه بیشتر و پررنگتره.
دیگه اینکه وقتی نگاه یک نفر به یک صحنه ی خشونت آمیز همراه احساس افتخار باشه مشخصا سعی میکنه تا جای ممکن این افتخار رو به خودش نزدیک بدونه و این هم یک علت دیگه است.
در جامعه ی ما مرد بودن با نترس بودن و از صحنه های خشونت آمیز فرار نکردن در یک تعریف قرار میگیرن و مردی که از خون بترسه و فرار کنه مرد نیست! همین شاید علت دیگه ای باشه برای افرادی که بجای تغییر احمقانه ی این تعریف سعی میکنن خشونت رو معیاری برای مردانگی قرار بدن درحالیکه جنس مونث به این علت که جامعه ازش چنین تعریفی انتظار نداره خیلی راحت تر میتونه خشونت رو طرد کنه.
خیلی وقت ها جذب شدن به سمت خشونت و نترسیدن از اون یک مکانیسم دفاعیه برای کسانی که راه فراری ازش نمیبینن و سعی میکنن خودشون رو با شرایطی که مدام قراره در ترس و وحشت از اون به سر ببرن وفق بدن یا حتی سعی میکنن با تماشای صحنه های خشن به خودشون بقبولونن که این صحنه ها چیز ترسناکی نیستن و هرروز دارن اتفاق میفتن و باید باهاش کنار اومد!
خشونت مشخصا یک ابزار بسیار ابتدایی اما موثر برای ایجاد احساس برتریه و هر جنگ و مبارزه ای که خشونت بیشتری به همراه داشته باشه سر و صدای بیشتری به پا میکنه و شخص یا اشخاصی که مسبب اون خشونت بودن مشهورتر میشن و در جنگ هایی که در گذشته اتفاق میفتاده خیلی وقت ها به عمد از خشونت بیشتری مثل تجاوز به زن ها و کشتن کودکان و آتش زدن شهرها استفاده میشده تا قدرت باعث و بانی این جنگ بیشتر از اون چه که هست جلوه کنه.
هرچه خشونت رو به خودمون نزدیکتر بدونیم هیجان این اتفاق و همینطور وحشتی که ایجاد میشه بیشتر و پررنگتره.
دیگه اینکه وقتی نگاه یک نفر به یک صحنه ی خشونت آمیز همراه احساس افتخار باشه مشخصا سعی میکنه تا جای ممکن این افتخار رو به خودش نزدیک بدونه و این هم یک علت دیگه است.
در جامعه ی ما مرد بودن با نترس بودن و از صحنه های خشونت آمیز فرار نکردن در یک تعریف قرار میگیرن و مردی که از خون بترسه و فرار کنه مرد نیست! همین شاید علت دیگه ای باشه برای افرادی که بجای تغییر احمقانه ی این تعریف سعی میکنن خشونت رو معیاری برای مردانگی قرار بدن درحالیکه جنس مونث به این علت که جامعه ازش چنین تعریفی انتظار نداره خیلی راحت تر میتونه خشونت رو طرد کنه.
خیلی وقت ها جذب شدن به سمت خشونت و نترسیدن از اون یک مکانیسم دفاعیه برای کسانی که راه فراری ازش نمیبینن و سعی میکنن خودشون رو با شرایطی که مدام قراره در ترس و وحشت از اون به سر ببرن وفق بدن یا حتی سعی میکنن با تماشای صحنه های خشن به خودشون بقبولونن که این صحنه ها چیز ترسناکی نیستن و هرروز دارن اتفاق میفتن و باید باهاش کنار اومد!
خشونت مشخصا یک ابزار بسیار ابتدایی اما موثر برای ایجاد احساس برتریه و هر جنگ و مبارزه ای که خشونت بیشتری به همراه داشته باشه سر و صدای بیشتری به پا میکنه و شخص یا اشخاصی که مسبب اون خشونت بودن مشهورتر میشن و در جنگ هایی که در گذشته اتفاق میفتاده خیلی وقت ها به عمد از خشونت بیشتری مثل تجاوز به زن ها و کشتن کودکان و آتش زدن شهرها استفاده میشده تا قدرت باعث و بانی این جنگ بیشتر از اون چه که هست جلوه کنه.
بله صحبتتون درسته . ولی این که بیای اسم شهر و استان سکونت رو به عنوان محل حادثه عنوان کنی توجیه منطقی نداره . خوشبختانه ما نه در جنگ داخلی هستیم و نه نیازی به قدرت نمایی مناطق و شهرهای مختلف ایران نسبت به همدیگه هست که بیایم همچین نظراتی رو مطرح کنیم .
برای مثال یکی از همین کلیپ ها روی گوشی یکی از دوستان بنده بود میگفت درگیری بچه های اراک هست . ولی یکی از اقوام که از تهران اومد و همون کلیپ روی گوشی ایشون بود میگفت کلیپ درگیری تهرانی هاست . [حالا اصل کلیپ مریوط به گنگ های اندوزی یا مالزی بود!] ولی این جوش زدن برای مهر مالکیت درگیری ها به اسم منطق و شهر خودی خیلی عجیب هست !
در اصل پرسش مورد نظر من پیرامون همین مطلبی است که این اصرار و تلاش در این زمینه برای سند زدن این اتفاقات به سمت شهر خودی برای چیه ؟ همین افراد وقتی کلیپ زورگیرها منتشر شد شروع کردن به تف و لعنت کردن اونا که آدم نیستن و وحشی و حیوانن .
ولی همین افراد وقتی کلیپ های درگیری و سلاخی منتشر میشه با همدیگه رقابتی تنگاتنگ برای به کرسی نشاندن نام شهر خودشون به عنوان محل حادثه دارن ! فقط کمنت ها رو بخونین تا به عمق فاجعه پی ببرین .
بله صحبتتون درسته . ولی این که بیای اسم شهر و استان سکونت رو به عنوان محل حادثه عنوان کنی توجیه منطقی نداره . خوشبختانه ما نه در جنگ داخلی هستیم و نه نیازی به قدرت نمایی مناطق و شهرهای مختلف ایران نسبت به همدیگه هست که بیایم همچین نظراتی رو مطرح کنیم .
برای مثال یکی از همین کلیپ ها روی گوشی یکی از دوستان بنده بود میگفت درگیری بچه های اراک هست . ولی یکی از اقوام که از تهران اومد و همون کلیپ روی گوشی ایشون بود میگفت کلیپ درگیری تهرانی هاست . [حالا اصل کلیپ مریوط به گنگ های اندوزی یا مالزی بود!] ولی این جوش زدن برای مهر مالکیت درگیری ها به اسم منطق و شهر خودی خیلی عجیب هست !
در اصل پرسش مورد نظر من پیرامون همین مطلبی است که این اصرار و تلاش در این زمینه برای سند زدن این اتفاقات به سمت شهر خودی برای چیه ؟ همین افراد وقتی کلیپ زورگیرها منتشر شد شروع کردن به تف و لعنت کردن اونا که آدم نیستن و وحشی و حیوانن .
ولی همین افراد وقتی کلیپ های درگیری و سلاخی منتشر میشه با همدیگه رقابتی تنگاتنگ برای به کرسی نشاندن نام شهر خودشون به عنوان محل حادثه دارن ! فقط کمنت ها رو بخونین تا به عمق فاجعه پی ببرین .
فکر می کنم اینها به همون استریوتایپ های نژادپرستانه یا قومیتی برمی گرده که در کشورمون بسیار است. در ذهن مردم ما هست که شهر زندگی یا تولد/رشد شما فاکتوری بسیار مهم و دقیق (شاید مهمترین فاکتور) در پیشبینی رفتار آینده شماست و برای همین در هر زمینه ای این مسئله عنوان میشه و فقط مربوط به خشونت نیست، سریعا از افراد می پرسن: بچه کجایی؟ فلانی بچه کجاست؟ دامادتون کجاییه؟ عروس مال کجاست؟ این رفیقت بچه کجاست؟ و ..
و طبیعتا از نظر منطقی اینها طنز است ولی این ذهنیت وجود داره و همه جا دیده میشه در نهایت، وقتی دعوا میشه هم استثنا نیست. چون هیچ پشتوانه ای بین این ذهنیت ها نیست در عمل همه چیز رندوم هست!! و می بینیم یک ویدیوی اندونزی رو میگن بچه اراکه ! و نفر بعدی میاد میگه نه تهرانه.
Captain_America
24-12-2015, 09:34
با اینکه الان کشور ما جمهوری هستش و سابقه صد ساله مشروطیت هم داریم اما فراموش نباید کرد سابقه چند هزار سال دیکتاتوری و خودکامگی به این راحتی زدودنی نیست.
دیکتاتوری چندهزار ساله باعث شده خوی دیکتاتوری در اکثر افراد جامعه نهادینه بشه و حاصل دیکتاتوری چیزی جز خشونت و بازتولید اون نیست. قریب به اتفاق ما به نوعی دیکتاتور هایی هستیم که تو عرصه قدرت خودمون خشونت و زورگویی رو اگه بتونیم پیشه میکنیم.
Captain_America
15-08-2016, 15:41
پیرو پست قبلی خودم ، یه خانمی به اسم میترا بابک که خودشون رو دارای مدرک دکتری و روانپزشک معرفی میکنن و در شبکه ماهواره ای هم حضور دارند در صفحات اجتماعی خودشون تصاویر و ویدئو هایی از افرادی که موافق نظراتشون نیستند رو میگذراند و ضمن توهین و فحاشی از بقیه هم میخواهند که توهین و فحاشی کنند!
یا مثلا گروه های حمایت از حیوانات با پخش عکس و اسامی آزار دهندگان حیوانات خواهان مقابله به مثل با اون افراد هستند! و کاملا معتقد به همون خشونت و حتی بیشتر در حق طرف مقابل هستند.
مشکل اینجاست که قشری از مردم کلا با نفس زورگوئی و خشونت و امثال اینها مشکلی ندارند فقط اینکه خودشون زورگوئی کنند یا ظالم مورد علاقه اونا باشه کفایت میکنه.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.