PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : سندرم استکهلم



XENON24
30-08-2014, 15:59
اگر نمی‌دانید چرا کسی که آزارتان می‌دهد/محدودتان می‌کند/شکنجه‌تان می‌دهد را دوست دارید؛ این مطلب را بخوانید

در آگوست 1973 سارقی مسلّح به نام یان اریک اُلسون به همراه یکی از دوستانش ، در جریان سرقت از یک بانک در استکهلم (سوئد) ، چهار کارمند را به مدت شش روز به گروگان گرفتند. بین پلیس و گروگان‌گیران تبادل آتش صورت میگیرد و در جایی که پلیس تصمیم گرفته بود از گاز استفاده کند، سارقین بانک گروگان‌ها را مجبور میکنند در حالی که حلقه دار بر گردن داشته‌اند بایستند، تا اگر پلیس از گاز استفاده کرد، افتاده و کشته شوند. در تمام این مدت، گروگان‌ها با دینامیت به صندوق امانات بسته شده‌ بودند. در پایان با حمله پلیس غائله بدون قربانی از دو طرف ختم شد

نکته مهم این است که در طی این حوادث گروگان‌ها به گروگان‌گیرها علاقمند شدند و از آنها دفاع نمودند، به طوری که کریستین(یکی از گروگان‌ها) از داخل بانک به نخست وزیر زنگ زد و از رفتار پلیس انتقاد کرد. این طرفداری و حمایت حتی بعد از پایان ماجرا هم ادامه پیدا کرد. گروگان‌ها برای شهادت علیه گروگان‌گیرها در دادگاه حاضر نشدند، بلکه در مصاحبه‌های تلویزیونی تاکید کردند که بیشتر نگران بودند که پلیس حمله کند و بخواهد آنها را آزاد کند. بعدها سارقین با برخی از گروگان‌ها رابطه صمیمانه پیدا کردند. اریک (گروگان‌گیر اصلی) نامه‌های بسیاری از زنانی دریافت می‌کرد که عاشق او شده بودند و نهایتا هم با یکی از آن ها ازدواج کرد

این بیماری روانی «سندرُم استکهلم» نام گرفت. بیماری که در آن فرد مظلوم عاشق شخص ظالم می‌شود و رفتار او را تایید کرده و می ‌پسندد. عارضه فوق در موارد کودک آزاری و همسر آزاری، که کودک یا همسر از آزاردهنده حمایت می‌کند، قابل تشخیص است. همچنین رابطه عاطفی میان زندانیان جنگی و شکنجه‌گران، پرستش افسران خشن توسط سربازها، و عشق مردم یک کشور به دیکتاتور خودکامه؛ در این سندرم قابل بررسی است

منابع
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

miss_ava7
08-09-2014, 18:30
برام سوال شده بود چرا مظلوم میتونه عاشق ظالم شه.. می خواستم از دید روانشناسی علت این قضیه رو بدونم و سرچش کنم اما حتی اسمشو نمیدونستم :n03:
که بالاخره اینجا پیداش کردم! ممنون:n01:

*Ali*
08-09-2014, 21:00
سلام
اینجاست که به صحت این سخن میرسیم: "آدمیزاد تخم عادت است."
به نظر من علت اصلی این رفتارها اینه که شخص ظلم شونده به خاطر رابطه بلندمدت و ادامه داری که با طرف مقابلش برقرار میکنه و به نوعی همنشینش میشه، کم کم بهش عادت میکنه و اون رو ناچاراً به عنوان یک همراه میپذیره و چون به جز قبول کردن اون طرف راه دیگه ای نداره کم کم سعی میکنه رفتارهای اون رو توجیه کنه و اونها رو درست بدونه. حتی اگه این رفتارها ظلم به خود او باشند.
اما اگه یک علت واقعی و مبتنی بر عقل باشه که مخالفت اون شخص ظلم شونده رو برانگیخته کنه و اون رو در مقابل ظلمی که بهش میشه قرار بده، دیگه عادت نمیتونه باعث بشه رفتارهایی مشابه این سندرم استکهلم به وجود بیاد. چون شخص به عنوان یک واقعیت این رو پذیرفته که ظلمی که داره در حقش میشه ناروا هست و نمیتونه اون رو بپذیره. نمونه این رفتارها رو هم در جوامع مختلف در طول تاریخ و به ویژه در کشور خودمون در قالب نهضت ها و جنبش های مردمی شاهد بودیم. به نظرم اون گروگان های استکهلمی از این ویژگی برخوردار نبودند و به همین دلیل دچار این حالت غیرطبیعی شدند. البته آروم تموم شدن این غائله و قتل و خونریزی نداشتنش هم شاید یکی از مهمترین دلایلی باشه که باعث به وجود نیامدن حس ضدیت و مخالفت و تنفر در گروگان ها شد.

miss_ava7
08-09-2014, 21:23
خوندن این مطلب هم توصیه میشه:n01:

فرایند روانی این سندرم چگونه است؟در این سندرم هیچ قصد قبلی نه در زندانی و نه در زندانبان مبنی بر ایجاد رابطه دوستانه با فرد مقابل وجود ندارد. از دید روانشناسی ذهن انسان مسئول فراهم کردن مکانیسم دفاعی برای افراد است و به آنها کمک می کند از خطر دوری کنند.
در وضعیت گروگان و گروگانگیر، ذهن سالم به دنبال بقاست و در این حالت سندرم استکهلم شکل می گیرد. بعضی از متخصصان می گویند زندانی در این حالت به دوران نوزادی خود بازمی​گردد که برای غذا گریه می​کند و در وضعیت وابستگی است. در مقابل زندانبان در نقش مادری که کودکش را از تهدید محافظت می کند، قرار می گیرد. قربانی سپس برای بقا تلاش می کند. در این حالت انگیزه زندگی برای قربانی مهم تر از متنفر بودن از فردی است که او را در وضعیتی دشوار قرار داده است.
چیزی شبیه شست و شوی مغزاگــر چیزی دربـــاره شست​وشوی مغز شنیده باشید متوجه شباهت روند آن با سندرم استکهلم خواهید شد. هر دوی اینها تحت تأثیر روابط ناشی از قدرت هستند. در این حالت گروگان گیر مدام توهم توطئه دارد و فکر می کند پلیس یا زندانی در حال طرح نقشه ای برای خلاصی هستند و می خواهند او را از آنچه حالا برای او قدرت خوانده می شود، خلا کنند. به این ترتیب گروگانگیر سعی می کند با دروغ هایی مانند اینکه خانواده اش او را دوست ندارند و نمی خواهند مبلغ لازم را پرداخت کنند یا حتی پلیس دست از تلاش برای یافتن او دست برداشته است ذهن زندانی را به خود معطوف کند.
روند همدردی چگونه شکل می گیرد؟در وضعیت های تهدید و بقا همه به دنبال روزنه امید هستند؛ نشانه ای هر چند کوچک برای اثبات امید. وقتی گروگانگیر به قربانی کمی محبت نشان می دهد حتی اگر به نفع گروگانگیر باشد، قربانی آنها را به عنوان صفات مثبت زندانبان درک می کند. اجازه استفاده از حمام و خوردن و نوشیدن کافی است تا علائم سندرم بروز کند.
در رابطه بین گروگانگیر و گروگان ممکن است هر کدام از آنها درباره گذشته شان صحبت کنند اینکه چگونه درباره آنها بدرفتاری شده، مورد آزار قرار گرفته اند یا به آنها ظلم شده است. در این حالت همدردی نسبت به گروگانگیر اتفاق می افتد و به همین دلیل بیشتر اوقات قربانیان سندرم استکهلم اغلب از گروگانگیر دفاع می کنند. با جملاتی مثل «می دانم او فک من را خرد کرده است اما او دوران کودکی بدی داشته است.» در سندرم استکهلم قربانی برای نجات خود سعی می کند همه چیز را از دریچه چشم گروگانگیر ببیند و بنابراین سعی می کند آنچه او را خوشحال می کند، انجام دهد. در حقیقت در این حالت گروگان در حال تلاش برای به حداقل رساندن تماس با موقعیت هایی است که ممکن است او را هدف سوءاستفاده لفظی یا خشونت قرار دهد.
لازم به ذکر است که این سندرم برای همه گروگان گیرها و گروگان ها پیش نمی آید.

Mohammad Yek110
08-09-2014, 22:05
سلام
گوش دادن به آهنگ Stockholm Syndrome از گروه Muse توصیه میشه