kolahgermezi
07-08-2014, 20:52
سلام و خسته نباشید
از کجا بگم میخام دردی رو بگم که تو دل خیلی هاتون هست
واقعیت اینه که بعد از تموم کردن دانشگاه یک برگه موقت بهتون میدن تا برین برای معرفی به نیروی انتظامی جهت خدمت کردن...
وخیلی فکر ها تو سرتونه که بعد خدمت بیاین و برین سرکاری که مربوط به رشته خودتون باشه ولی واقعیت یک چیزه دیگست
توخدمت با خیلی از سربازان صفر هم خدمت و هم صحبت میشین همشون یک هنری بلدین یکیش جوشکاره یکیش مکانیک یکی کابینت ساز یکی صافکار همشون هم قبل خدمت ماهی کم کمش تا دو میلیون درامد داشتن با اینکه 20سال هم ندارند ولی متاسفانه ما جز یک مدرک چیزی نداریم خیلی هاشون با حالتی خاصی بهتون نگاه می کنن و میگن خدارو شکر که درس نخوندیم پیش اونا هیچی نمیگی ولی از تو داغون میشی
حالا که خدمت تموم میشه تازه میفهمی اونا چی میگفتن میای بیرون یک هفته اول رو استراحت می کنی بعد همه یک جوری نگاات می کنن یک جوری میخوان بهت بفهمونن که دیگه استراحت تمومه خودتم وقتی کف گیرت میخوره ته دیگ خجالت می کشی با 26 سال سن از باباییت پول بگیری مجبوری بیرون نری تا خرجت کم شه و مثل من بشینین پای سیستم...
اینا تقصیر من نیست تقصیر والدین محترمه اصلا یادم نمیره بابام میگوفت نشد خونه رو میفروشم تو فقط درس بخون تا ایندت تضمین شه
من پسر خیلی درس خونی بودم یادمه تو محله مون نزدیک 20 تا همسن داشتم همه میرفتن فوتبال من داشتم تو اتاق درس میخوندم صداشون میومدم میخواستم برم ولی حرف والدین یادم میوفتاد که میگفت بخون تا ایندت کارت زندگیت تضمین شه اینقدر به خودم میبالیدم که بین بیست نفر فقط من دارم درس میخونم و اخر سر هم هم فقط من دانشجو شدم چه کیفی که نمی کردم ولی نمیدونستم دستی دستی خودم رو به خاک سیاه نشوندم همه اون 19 تا الان چند ساله صاحب کارن طرف تا حدی پیشرفت کرده که همسن منه ولی از خودش خونه داره
این اشتباه رو من نکردم این حرفی بود که والدین میزدن و ما عمل ...
با بدی و خوبی گذشت و الان ماییم یک مدرک کارشناسی که به درد جرز لای در هم نمی خوره...
خیلی برای گذشته افسوس میخورم خیلی دلم پره کاش درس نمیخوندم اما خوندم
اگر درس نخونده بودیم هرکاری رو میشد از صفر شروع کرد حتی میشد بوتیک کفش فروشی و کیف فروشی باز کرد و یا هر کار دیگه ای....
ولی با مدرک لیسانس نمیشه جامعه بهت اجازه نمیده فقط یک حرفشون برات کافیه که میگن واقعا لیسانس داری و این حرفشون این یک نوع خنجر تو قلبته...
پس همون طوری که میبینید نمیشه هر کار وبساطی رو تو شهر شروع کرد
شهرستان ما شهر کوچیکیه 70الی 80 هزار جمعیت داره جا برای مانور خیلی داره خیلی فکر کردم چه کاری رو تو مغازه ای که دارم راه بندازم ولی فکرم به جای قد نمی کنه شما جای من بودین چه کاری انجام میداین پیشنهاد شما چیه ؟
دنبال کاری هستم که درامد مناسبی داشته باشه و جوری نباشه که برگردن بگن وای مهندسی بوتیک زدی خوب درس نمی خوندی دیگه چه کاری بود ...
بچه ها شما تو شهرتون مغازه تو بازار داشتین چه کار ابرومندانه ای رو راه مینداختین چون کرایه نمیدم جای پیشرفت بسیاری داره
ممنون میشم نظراتتون رو اعلام کنیدهر نظری که به فکرتون میرسه رو بگین تو فامیل و دوستان حتما بودن کسانی که مثل من بودن اونا چه کاری رو شروع کردن میتونین بهم بگین شاید عجیب به دادم برسه
با تشکر...
رشتم:لیسانس عمران
رزومه:خدای موبایل و کامپیوتر و اشنا به نرم افزارهای عمرانی و اماده برای هر کاری...
از کجا بگم میخام دردی رو بگم که تو دل خیلی هاتون هست
واقعیت اینه که بعد از تموم کردن دانشگاه یک برگه موقت بهتون میدن تا برین برای معرفی به نیروی انتظامی جهت خدمت کردن...
وخیلی فکر ها تو سرتونه که بعد خدمت بیاین و برین سرکاری که مربوط به رشته خودتون باشه ولی واقعیت یک چیزه دیگست
توخدمت با خیلی از سربازان صفر هم خدمت و هم صحبت میشین همشون یک هنری بلدین یکیش جوشکاره یکیش مکانیک یکی کابینت ساز یکی صافکار همشون هم قبل خدمت ماهی کم کمش تا دو میلیون درامد داشتن با اینکه 20سال هم ندارند ولی متاسفانه ما جز یک مدرک چیزی نداریم خیلی هاشون با حالتی خاصی بهتون نگاه می کنن و میگن خدارو شکر که درس نخوندیم پیش اونا هیچی نمیگی ولی از تو داغون میشی
حالا که خدمت تموم میشه تازه میفهمی اونا چی میگفتن میای بیرون یک هفته اول رو استراحت می کنی بعد همه یک جوری نگاات می کنن یک جوری میخوان بهت بفهمونن که دیگه استراحت تمومه خودتم وقتی کف گیرت میخوره ته دیگ خجالت می کشی با 26 سال سن از باباییت پول بگیری مجبوری بیرون نری تا خرجت کم شه و مثل من بشینین پای سیستم...
اینا تقصیر من نیست تقصیر والدین محترمه اصلا یادم نمیره بابام میگوفت نشد خونه رو میفروشم تو فقط درس بخون تا ایندت تضمین شه
من پسر خیلی درس خونی بودم یادمه تو محله مون نزدیک 20 تا همسن داشتم همه میرفتن فوتبال من داشتم تو اتاق درس میخوندم صداشون میومدم میخواستم برم ولی حرف والدین یادم میوفتاد که میگفت بخون تا ایندت کارت زندگیت تضمین شه اینقدر به خودم میبالیدم که بین بیست نفر فقط من دارم درس میخونم و اخر سر هم هم فقط من دانشجو شدم چه کیفی که نمی کردم ولی نمیدونستم دستی دستی خودم رو به خاک سیاه نشوندم همه اون 19 تا الان چند ساله صاحب کارن طرف تا حدی پیشرفت کرده که همسن منه ولی از خودش خونه داره
این اشتباه رو من نکردم این حرفی بود که والدین میزدن و ما عمل ...
با بدی و خوبی گذشت و الان ماییم یک مدرک کارشناسی که به درد جرز لای در هم نمی خوره...
خیلی برای گذشته افسوس میخورم خیلی دلم پره کاش درس نمیخوندم اما خوندم
اگر درس نخونده بودیم هرکاری رو میشد از صفر شروع کرد حتی میشد بوتیک کفش فروشی و کیف فروشی باز کرد و یا هر کار دیگه ای....
ولی با مدرک لیسانس نمیشه جامعه بهت اجازه نمیده فقط یک حرفشون برات کافیه که میگن واقعا لیسانس داری و این حرفشون این یک نوع خنجر تو قلبته...
پس همون طوری که میبینید نمیشه هر کار وبساطی رو تو شهر شروع کرد
شهرستان ما شهر کوچیکیه 70الی 80 هزار جمعیت داره جا برای مانور خیلی داره خیلی فکر کردم چه کاری رو تو مغازه ای که دارم راه بندازم ولی فکرم به جای قد نمی کنه شما جای من بودین چه کاری انجام میداین پیشنهاد شما چیه ؟
دنبال کاری هستم که درامد مناسبی داشته باشه و جوری نباشه که برگردن بگن وای مهندسی بوتیک زدی خوب درس نمی خوندی دیگه چه کاری بود ...
بچه ها شما تو شهرتون مغازه تو بازار داشتین چه کار ابرومندانه ای رو راه مینداختین چون کرایه نمیدم جای پیشرفت بسیاری داره
ممنون میشم نظراتتون رو اعلام کنیدهر نظری که به فکرتون میرسه رو بگین تو فامیل و دوستان حتما بودن کسانی که مثل من بودن اونا چه کاری رو شروع کردن میتونین بهم بگین شاید عجیب به دادم برسه
با تشکر...
رشتم:لیسانس عمران
رزومه:خدای موبایل و کامپیوتر و اشنا به نرم افزارهای عمرانی و اماده برای هر کاری...