مشاهده نسخه کامل
: پایبندی به معشوقی که دچار نقص عضو جدی میشود؟
Motaharri
01-07-2014, 14:55
این مشکلی که مطرح میکنم برای چند مورد از افرادی که از نزدیک میشناختم پیش اومده.
اینکه دختر و پسری همدیگه رو خیلی دوست داشتن و یکجورایی عاشق و معشوق بودن.
هدفشون هم تشکیل یک زندگی بوده حالا چه با ازدواج سفید چه ازدواج رسمی یا هر اسمی که میخواهین روش بذارین.
اما یکی از طرفین در اثر حادثه ای قبل از جدی تر شدن رابطه دچار نقص عضو جدی میشه.
مثلا دوتا پاشو از دست میده، دست هاشو از دست میده، چشمهاشو از دست میده یا ...
به نظرتون از نظر اخلاقی ما چقدر وظیفه داریم پس از وارد شدن نقص عضو جدی به کسی که دوستش داشتیم، همچنان باهاش ادامه بدیم برای یک عمر زندگی مشترک؟
اگر بنا به فداکاری باشه، این وسط چه کسی باید فداکاری کنه و کنار بکشه!!
شما اگر چنین اتفاقی خدایی نکرده براتون بیوفته چه اقدامی میکنین؟
من یادمه یه بار این سئوال رو به صورت پرسش نامه در دانشگاه مطرحش کردیم، اما متاسفانه اکثریت بهش جواب ندادن و وقتی علت رو جویا شدیم گفتن میترسیم سرمون بیاد !!!!!
امیدوارم اینجا حداقل جواب هایی بگیریم که اگه برای کسی چنین موقعیت هایی پیش اومد، بشه اخلاق و وظیفه رو تعریف کرد.
:n16:
Motaharri
01-07-2014, 19:08
خوب همانطور که حدس میزدم کسی پاسخی شفاف به این سئوال نمیده. :n02:
تو تمامی سئوالاتی که به صورت نظرسنجی از بین دانشجویان جامعه شناسی و روانشناسی در دانشگاه تهران پرسیده شد این سئوال با اختلافی فاحش کمترین میزان دلایل تشریحی رو داشت.
نمیدونم چرا تا این حد فکر کردن و نظر دادن به این مسئله برای خیلی از ماها خطرناکه.
والا من ۱۶ سال دارم و تا الآن به اون صورت وارد روابط عاشقانه نشدم :دی !
اما بنظرم فداکاری باید از سمت شخص دچار نقص عضو باشه ( چه عاشق و چه معشوق)
هر چند میدونم که یه همچین شرایطی فوقالعاده ویژه هستش و تا کسی در اون شرایط قرار نگیره واقعا نمیتونه بگه که چی کار میکنه!
اما راستش رو بگم خودِ من پایبندِ این رابطه نخواهم بود ( هر چند اگر معشوقم هم من رو واقعا دوست داشته باشه قائدتا اون باید از من بخواد که ترکش کنم :n13:)
عشق اغلب بر پایه ظاهر است و زیاد به باطن توجه نمیشه , ظاهر که از بین بره عشق هم از بین میره.
عشق اغلب بر پایه ظاهر است و زیاد به باطن توجه نمیشه , ظاهر که از بین بره عشق هم از بین میره.
البته من خودم دیدم عشق هایی رو که ریشه تو جونِ آدم میدوونه :n12:
اما حرفِ شما هم متینه
در دنیایی که همه چیز ارزش مادی داره
ارزش ها کمرنگ شدند
و جوانان از اعلام علنی اینکه به واسطه زیبایی و یا مال یک شخص با اون ازدواج میکنند
در جامعه ای که حتی اون عاشق ترین هاش هم بعد از مدت کوتاهی به دلزدگی میرسن و سراغ دیگران حالا به هر نحو به هر اسم میرن
واقعا جواب این سوال واضح هست!
بیشتر شبیه سریال ها و فیلم های درام میشه اگر بخوام بگم اره من پایبند میمونم
البته فقط نظر شخصیم هست که بگم:
نه من پایبند همجین شخصی نمیشم چون صد درصد در موقعیت مشابه تنهام میگذاشت! الانم دنیا دنیای منفعت طلبی شده چرا و تا کی کسی باید فداکاری کنه؟
رای من گزینه 2:n01:
Motaharri
02-07-2014, 10:24
در دنیایی که همه چیز ارزش مادی داره
ارزش ها کمرنگ شدند
و جوانان از اعلام علنی اینکه به واسطه زیبایی و یا مال یک شخص با اون ازدواج میکنند
در جامعه ای که حتی اون عاشق ترین هاش هم بعد از مدت کوتاهی به دلزدگی میرسن و سراغ دیگران حالا به هر نحو به هر اسم میرن
واقعا جواب این سوال واضح هست!
بیشتر شبیه سریال ها و فیلم های درام میشه اگر بخوام بگم اره من پایبند میمونم
البته فقط نظر شخصیم هست که بگم:
نه من پایبند همجین شخصی نمیشم چون صد درصد در موقعیت مشابه تنهام میگذاشت! الانم دنیا دنیای منفعت طلبی شده چرا و تا کی کسی باید فداکاری کنه؟
رای من گزینه 2:n01:
فقط بحث کمرنگ شدن ارزش ها نیست.
فرض کنین وقتی خانمی در سن 23 سالگی در اثر تصادف جفت چشماشو از دست میده، اون پسر 26 ساله باید چیکار کنه حتی اگه ارزش گرا باشه؟
از ابتدای جوانی همسرش رو با خودش کجا ببره؟ نه طبیعت گردی نه گردش های دو نفره و اتفاقا بخش زیادی از عاطفه هم از دست میره.
یکجورایی حس عذاب وجدان و سرپرستی این وسط پیش میاد.
و اینکه ما چقدر حق داریم از کسی بخواهیم در این شرایط بمونه؟
حتی اگر خودش مایل بود که بمونه.
شاید مثلا دو نفر که هر دو فلج شده اند بهتر همدیگه رو درک کنن تا یک انسان سالم و یک انسانی که اینجوری شده.
مشکلات احساسی شدیدی رو تحمیل میکنه ولی برای من مهمه جایگاه اخلاق رو این وسط پیدا کنم.
havzhini
02-07-2014, 10:37
چرا ما باید به همه چیز زنگ و لعاب اخلاقیات بزنیم؟
من اصلا نمیفهمم در همین موارد ( که استثناعات هم هستن) چرا ما باید به میان کشیدن اخلاقیات بخوایم شرایط طرفین رو درگیری چیزهای کنیم که راه حل درست رو از اونها بگیره
من در همین مواردی اصلا بحث اخلاقیات رو پوچ و عبث میدونم
مثلا ما بگیم اخلاقی هست که طرفی که سالم هست تا اخر عمر باید بمونه؟
ولی در مقابل ایا نمیشه اخلاقیتر باشه که طرفی که اسیب دیده طرف مقابلش رو ترد کنه که به زندگی نرمال برگرده؟
در همچین مواردی اول احساسات و بعد منطق کاربرد دارند نه اخلاقیات
Motaharri
02-07-2014, 10:46
چرا ما باید به همه چیز زنگ و لعاب اخلاقیات بزنیم؟
من اصلا نمیفهمم در همین موارد ( که استثناعات هم هستن) چرا ما باید به میان کشیدن اخلاقیات بخوایم شرایط طرفین رو درگیری چیزهای کنیم که راه حل درست رو از اونها بگیره
من در همین مواردی اصلا بحث اخلاقیات رو پوچ و عبث میدونم
مثلا ما بگیم اخلاقی هست که طرفی که سالم هست تا اخر عمر باید بمونه؟
ولی در مقابل ایا نمیشه اخلاقیتر باشه که طرفی که اسیب دیده طرف مقابلش رو ترد کنه که به زندگی نرمال برگرده؟
در همچین مواردی اول احساسات و بعد منطق کاربرد دارند نه اخلاقیات
فکر نکنم اینجا گفتیم حرکت اخلاقی تر کدوم حرکته، به قول شما اخلاقی تر اینه اونی که آسیب دیده ترک کنه.
اما به هر حال دو نفر که به هم وابسته هستن، در اثر حادثه وقتی میخوان این وابستگی رو از بین ببرن، باید یک حداقل های اخلاقی رو رعایت کنن.
پس چه انتظاری داری؟
پسر و دختری 10 سال با هم هستن و به قول شما که طرفدار ازدواج سفید هم هستی دوستی خیلی ویژه ای دارن، دختره فلج میشه پسر بگه اخلاق چیه، فلج شدی خدافظ عزیزم !!!
منطق مطلق !!!
havzhini
02-07-2014, 11:15
گرامی این حرف شماست و حرف خودتون رو توی دهن من نزارید
کی گفت باید گفت خداحافظ؟
دقیقا برعکس، عقیده من تا 95درصد بر موندن هست نه خداحافظ
پس لطفا رو به سفسطه نیارید
منطق مطلق شما اگه این هست محترم! ولی منطق مطلق من این نیست که شما دارید
من میگم با وارد کرد بحث اخلاقیات طرفین رو توی حالتی بین اخلاقی و بی اخلاقی قرار ندید
اگر طرفین بمونن با هم شما خواهید گفت طرفی که اسیب دیده بی اخلاق هست
اگر بگن خداحافظ یک سری دیگه میگن طرفی که سالم بود چه بی اخلاق هست که بعد از دست رفت سلامتی و زییابی راحت گفت خداحافظ
اخلاقیات کاملا چیزی نسبی و موهوم هست و فرمول ثابتی نداره
بلکه در این موارد احساسات طرفین و منطقشون هست که به میان میاد برای تصمیم گیری
و باید به احساسات و منطق طرفین احترام گذاشت که چه تصمیمی خواهند گرفت
ولی این وسط مشکل دیگه تعریف نشدن درست اسیب و صدمه هست
مثلا خیلی فرق هست بین اینکه کسی شنواییش رو فقط از دست داده باشه تا کسی که کلا زندگی جن*سی رو از دست داده
hamid_diablo
02-07-2014, 12:13
عشق اغلب بر پایه ظاهر است و زیاد به باطن توجه نمیشه , ظاهر که از بین بره عشق هم از بین میره.
کی همچین حرفی رو زده...اسم اون چیزی که از روی ظاهر بوجود میاد فکر نکنم عشق باشه
پسری رو میشناسم که با وجود ظاهر بی نهایت زیبای دختر خانم(به شدت زیبا) اونو به خاطر آزادی هایی که از نظر آقا پسر مشروع نبوده رهاش کرده...
شاید هر کس دیگه ای بود نمیتونست اون دختر خانم رو به خاطر زیبایی بیش از حدش رها کنه
Mr_100_dolari
03-07-2014, 01:08
اگر طرفی که بهش آسیب وارد شده واقعا طرف مقابلش رو دوست داشته باشه و از طرفی برای خودش ارزش قائل باشه و به جای اینکه بخواد تحت عنوان عشق و علاقه و تعهد و ... خودش رو یک عمر سربار یکی دیگه کنه (البته در صورتی که آسیب طوری باشه که امیدی به بهبود نباشه) خودش با پای خودش میره توی مرکز توان بخشی یا درمانی و ... که با کمک پرستار و متخصص و ... به زندگیش ادامه بده و میزاره که اون کسی هم که قبلا باهاش بوده بره دنبال زندگی خودش حالا هر چقدرم که سخت باشه براش ... (از نظر اخلاقی)
به قول یکی از دوستان که میگفتش من به خاطر داشتن زنگوله پای تابوت نمیرم ازدواج کنم نیازی هم به عصای دست موقعه پیری و کوری ندارم هر وقتم پیر و ناتوان شدم خودم با پای خودم میرم خونه سالمندان بستری میشم ...
از نظر عقلی هم اگر شما نوعی میتونی به زندگی با فردی که دچار همچین نقص عضوی شده ادامه بدی به زندگی ادامه بده و نذار اخلاقیات به خطر بی افته و مردم پشت سرتون بد و بی راه نگن و دچار عذاب الهی هم نشی عشقتون هم بشه یک نوع عشق و تعهد مثال زدنی برای بشریت .... در غیر این صورت شاید توی مراکز درمانی هم اون طرف راحتر به زندگی ادامه بده و هم شما توی زندگی عادی ...
Saeed Dz
07-07-2014, 01:38
حذف بشه لطفن، اتفاقاتی افتاد که نظرم تغییر کرد :n02:
شیت
MOHAMMAD_ASEMOONI
07-07-2014, 22:56
سلام
عاشق موندن خیلی خیلی مهم تر از عاشق بودن هست
برای پاسخ به این سوال که چرا عده ای در عشق ثابت قدم هستند و عده ای نه ( علتِ عاشق ماندن ) , باید اول درک کنیم که این دنیا و زندگی انسانها و حتی احساساتشون از یک سری قوانینِ ثابت و تغییر ناپذیر پیروی میکنه و نه دنیا نه انسان قدرتِ خروج از چهارچوبِ این قوانین رو نداره .
2 تا از این قوانین ثابت که عاشق شدن و عاشق ماندن رو تحتِ کنترل داره اینهاست :
1- انسان هرگز کاری رو مجانی انجام نمیدیه و همیشه در ازای چیز یا چیزهائی که میده , یک چیز یا چیزهائی میخواد
2- عاشق در معشوق دنبال یه چیزهای جذّاب میگرده . یعنی اینکه معشوق چی داره براش .
تا زمانی که معشوق در وجودش , چیزهائی رو که عاشق دوست داره داشته باشه , عاشق در کنارش میمونه و به عشقش ادامه میده .
حتماً شما هم دیدین یا شنیدین که دختری زیبا و سالم حاضر شده همسر یک مرد معلول و ناتوان بشه .
این دختر دیوانه نیست . چیز یا چیزهائی در وجود اون مرد هست که اون دختر رو جذب میکنه .
شاید فقط کسبِ رضای خدا و پاداش عظیمی که گفته میشه نصیبش میشه
عشقِ به شخصیتِ اون مردِ ناتوان و معلول ( مثلاً یک مخترع یا دانشمند و غیره ...)
پول و مال و اموال , زندگی راحت و آینده ی تضمین شد
فرار از درد و رنج و یا فقر زندگی در خانه ی پدری
یا ترکیبی از اینها
یا چیزهای دیگه
اما در هر صورت امکان نداره بدونِ مقابل باشه موافقتِ این دختر برای زندگی با یک انسان معلول و ناتوان
====================================
حالا دیگه جواب به سوال آسان میشه :
تا وقتی انگیزه ی عاشق ماندن پابرجا بمونه , عاشق هم به عشقش ادامه میده و عاشق میمونه چون چیزهائی رو که خواهانش هست , معشوق میتونه بهش بده .
حالا دیگه کاملاً واضح میشه که علت پایان گرفتن یک عشق چی هست :
از بین رفتن جذابیتِ معشوق . یعنی معشوق دیگه چیزی رو که عاشق میخواد نمیتونه بهش بده .
===================/=========
بر طبق همین قوانین , عده ای عقیده دارند که :
مرد عشق رو به زن میده تا سک/س رو بگیره و زن سک/س رو به مرد میده تا عشق رو بگیره .
اگر هر کدوم از طرفین نتونند خواسته ی طرفِ مقابل رو فراهم کنند عشق منتفی میشه و از بین میره .
البته این فقط در موردِ رابطه ی سک/س و عشق هست .
عشق ( عاشق شدن ) رابطه های دیگه ای هم داره با چیزهای دیگه :
عشق برای مادیات
عشق برای شهرت
آرامش
عشق برای رسیدن به پاداش بی حد و اندازه و وصف نشدنیِ الهی
و غیره
اما عاشق هرگز مجانی عاشق نمیشه . در مقابلش یک چیزی یا چیزهائی میخواد
-======================================
حرف آخِر:
وجودِ قوانینِ ثابت و تغییر ناپذیری که همه چیز رو در جهانِ هستی تحتِ کنترل و سیطره ی خودش داره , برای خردمندانِ اندیشمند ( عاقلانِ متفکّر ) یکی از نشانه هاست . یکی از دلیلها . یکی از علامتها .
از جهات مختلفی میشه بهش نگاه کرد ، اما وظیفه ای در کار نیست .
ولی چون اخلاق مدنظر بوده و با موجود هوشمندی سروکار داریم که احساس از اولویتهای مهمش هست، با توجه به میزان علاقه باید تصمیم بگیریم که میمونیم یا نه.
وقتی هردو همدیگرو برای یک عمر انتخاب کردن جازدن با هر مشکلی اشتباه است !!
Motaharri
17-11-2014, 13:57
علي اكبر عباسي شاعر جواني است كه سال هاست با ذهنش زندگي مي كند. با ذهنش و با قلمش. او ناتواني و كم تواني هاي جسمش را در نوشته هايش و در بزرگي روحش پنهان مي كند.
نظرتون در مورد حرفای ایشون در رابطه با ازدواج با کسی که دچار نقص عضو شده یا میشه چست؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتي پاي ازدواج افراد معلول به ميان مي آيد ساده ترين پيشنهاد و البته به نظر من نخستين راهكاري كه به ذهن همه افراد سالم مي ر سد، اين است:
خب افراد معلول هم ازدواج كنند؛ اما نه با افراد سالم. يك فرد معلول بايد با آدمي مثل خودش ازدواج كند.
يك دختر و پسر معلول وقتي در كنار هم قرار بگيرند كنار آمدن با زندگي براي هر دوي آن ها ساده تر مي شود. چون نگاه هر دوي آن ها به زندگي يكي است و تحمل شرايط متفاوت شان براي هر دوي آن ها ساده تر است... و هزار و يك دليل ديگر و همه از همين دست.
اما از نظر من معلول كه خودم به شرايطم واقفم؛ از نظر من كه مي دانم در خيلي از شرايط به ظاهر ساده زندگي من به كمك ديگري نياز دارم اين همراهي يعني قوز بالاي قوز! خود شما فكر كنيد من معلول، همسرم هم معلول باشد اصلا چطور مي توانيم از پس زندگي بر آييم؟!
درحالي كه اگر يك آدم سالم در كنار آدم معلول قرار بگيرد هر 2 مي توانند كمك حال هم باشند و مي توانند دست همديگر را بگيرند تا به آخر خط برسند.
آدم هاي سالم تنها يك خط كش براي سنجش معلول ها دارند. خط كش آن ها فقط توان جسمي ما معلول ها را مي سنجد؛ همين و بس. هيچ وقت يك آدم سالم به اين فكر نمي كند كه اين جسم كم توان، فكر دارد، روح دارد، احساس دارد و دوست داشتن را مي فهمد.
خب افراد معلول هم ازدواج كنند؛ اما نه با افراد سالم. يك فرد معلول بايد با آدمي مثل خودش ازدواج كند.
دبیرستانی که بودم یه سوالی بودش که ذهنمو درگیر خودش کرده بود : اگه ما با دخترهایی زیبا ازدواج کنیم ، پس تکلیف زشت ها چه می شود ؟ اونها حق زندگی و عاشق شدن ندارند ؟ آیا لیاقت عشق رو ندارند ؟
بعد جواب ساده ای به ذهنم رسید :
زشت ها با زشت ها ازدواج کنند !!!! مدتی بعد به این فکر کردم که اگه خودم رو جزو زشت ها قرار میدادم ، آیا باز هم جواب فوق واسم قابل قبول بود ؟ اونجا بود که به شدت غلط بودن این پاسخ رو متوجه شدم .
ازدواج اهدافی رو دنبال می کنه که همه اونا الزاما اخلاقی و انسانی نیستند . همینطور الزاما هر ازدواجی مساوی عشق نیست .
باید عشق و ازدواج رو از هم تفکیک کرد .
من شعار نمیدم ولی اگه پای عشق وسط باشه ، من معلولیت رو می پذیرم . چون اولا به این راحتی عاشق نمیشم ، ثانیا میتونم خودم رو در جایگاه اون معلول قرار بدم . درسته که گاهی زندگی کردن با یک معلول سخته ، ولی لذت و آرامشی که ناشی از وجود و گرمای عشق باشه ارزشش رو داره . چیزی که این روزا خیلی کم گیر میاد .
Motaharri
23-11-2014, 11:01
دبیرستانی که بودم یه سوالی بودش که ذهنمو درگیر خودش کرده بود : اگه ما با دخترهایی زیبا ازدواج کنیم ، پس تکلیف زشت ها چه می شود ؟ اونها حق زندگی و عاشق شدن ندارند ؟ آیا لیاقت عشق رو ندارند ؟
بعد جواب ساده ای به ذهنم رسید :
زشت ها با زشت ها ازدواج کنند !!!! مدتی بعد به این فکر کردم که اگه خودم رو جزو زشت ها قرار میدادم ، آیا باز هم جواب فوق واسم قابل قبول بود ؟ اونجا بود که به شدت غلط بودن این پاسخ رو متوجه شدم .
ازدواج اهدافی رو دنبال می کنه که همه اونا الزاما اخلاقی و انسانی نیستند . همینطور الزاما هر ازدواجی مساوی عشق نیست .
باید عشق و ازدواج رو از هم تفکیک کرد .
من شعار نمیدم ولی اگه پای عشق وسط باشه ، من معلولیت رو می پذیرم . چون اولا به این راحتی عاشق نمیشم ، ثانیا میتونم خودم رو در جایگاه اون معلول قرار بدم . درسته که گاهی زندگی کردن با یک معلول سخته ، ولی لذت و آرامشی که ناشی از وجود و گرمای عشق باشه ارزشش رو داره . چیزی که این روزا خیلی کم گیر میاد .
میشه اینکه گفتین خودم رو جای یک معلول قرار میدم، بیشتر توضیح بدین؟
یعنی اینکه فردی که دچار معلولیت هست یا مثلا ظاهر مناسبی نداره، منطقی هست انتظار داشته باشه که یک فردی سالم با ظاهری زیبا عاشقش بشه؟
من به هچ وجه نمیخوام آدما رو دسته بندی کنم و خدایی نکرده بگم کی زشته و کی زیبا.
اما اینکه بعضا میگیم خودمون رو جای اونا بذاریم و بعدا دلمون چیزی فراتر از آنچه هستیم رو بخواد، آیا چنین خواسته ای درست هست یا نه؟
میشه اینکه گفتین خودم رو جای یک معلول قرار میدم، بیشتر توضیح بدین؟
یعنی اینکه فردی که دچار معلولیت هست یا مثلا ظاهر مناسبی نداره، منطقی هست انتظار داشته باشه که یک فردی سالم با ظاهری زیبا عاشقش بشه؟
من به هچ وجه نمیخوام آدما رو دسته بندی کنم و خدایی نکرده بگم کی زشته و کی زیبا.
اما اینکه بعضا میگیم خودمون رو جای اونا بذاریم و بعدا دلمون چیزی فراتر از آنچه هستیم رو بخواد، آیا چنین خواسته ای درست هست یا نه؟
تنهایی همیشه بزرگترین ترس من بوده و هست .
انصاف نیست هیچ انسانی به خاطر مشکلی ظاهری که خارج از کنترل و اختیار وی بوده ، به چنین تنبیهی دچار بشه .
انسان معمولا عاشق زیبایی ها میشه . این زیبایی ها همیشه زیبایی ظاهری نیستند . افکار و شخصیت انسانها هم میتونه زیبایی و جذابیت داشته باشه . به نظر من وفاداری یکی زیباترین خصلت های انسانی هستش .
بحث الان سر دو موضوع هست :
1 - انسانی که در عشق با کس دیگری بوده ، ناگهان دچار مشکلات ظاهری و نقص عضو بشه ،
2 - انسانی که ابتدا دچار نقص عضو بوده و حالا عاشق فردی سالم شده است .
در مورد اول ، کاملا میتونم خودم رو جای فرد معلول بذارم . اگه کسی منو دوست داشته باشه و به خاطر نقص عضو بخواد ولم کنه واقعا ناراحت خواهم شد . چون اولا حوادثی مثل نقص عضو ، هر لحظه برای هر کسی میتونه اتفاق بیفته و دوست ندارم به خاطر اتفاقی که در حیطه اختیار انسانی من نبوده دچار تنهایی بشم . ثانیا واقعا ناراحت میشم وقتی میفهمم شخصیت و افکار و احساساتم برای اون آدم هیچ ارزشی نداشته و ثالثا همونطور که در بالا عرض کردم وفاداری رو خیلی مهم میدونم .
پس چیزی رو که برای خودم نمی پسندم برای دیگران هم نخواهم پسندید .
در مورد دوم اوضاع فرق می کنه . نمیتونم کاملا خودم رو جای اون فرد بگذارم چون عشق بایستی دوطرفه باشه و اینکه من عاشق کسی بشم (که منو به هر علتی دوست نداره ) برای من حقی ایجاد نمی کنه . ولی باز هم معتقدم اونقدر فاکتور های اکتسابی زیبایی در دنیا زیاد هستند که فرد معلول بتونه با کمک اونها فرد سالمی رو تحت تاثیر قرار بده و لیاقت عشق رو پیدا کنه .
اینکه شما فرمودید "خواستن چیزی فراتر از آنچه هستیم " ، البته این امر در همه شئونات زندگی اشتباه هستش . ولی گاهی میشه با اکتساب صفاتی مناسب ، فراتر از چیزی بشویم که هستیم .
همه شما استیون هاوکینز رو میشناسید دیگه ؟؟؟
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.