ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : خـــــــانومـ



بانو . ./
19-05-2014, 23:00
اشعار ونوشته هایی در وصف زن

بانو . ./
19-05-2014, 23:01
بانو!

عشق‌ِ تو
نه‌ بازی‌ْچه‌ است‌،

نه‌ بَرگی‌ که‌ در دقایق‌ِ دل‌ْتنگی‌
مَرا به‌ خود سَرگَرم‌ کنَد!




بانو!

عشق‌ِ تو
خرقه‌یی‌ نیست‌ که‌ آن‌ را
در ایستگاه‌های‌ میانه‌ی‌ سفر
بر تن‌ کنم‌!


من‌ ناچارم‌ به‌ عشق‌ِ تو،
تا دریابم‌ که‌ انسانم‌
نه‌ یکی‌ سنگ‌!





نزار قبانی

بانو . ./
21-05-2014, 20:59
تو زنی هستی ظریف و ریز اندام
زنی سفید سفید تا به سحرگاهان
در پادشاهی مژگان بلندت

زیبایی ات را گاهی درختان
گاهی همسایه ها
و گاهی هم گل ها یادآورند بانو!

اگر با اینها تمام شدنی بود
که حرفی باقی نمی ماند
اما تو یک انسان را سهم خودت کرده ای
ترانه ای را
ابری را..

بی اندازه زیبا
و بی اندازه کودک هستی هنوز
ای معشوق!
آنگاه که در معیت گیسوانت
کنار پنجره ایستاده باشم
پیداست که از شمار خواهان های خویش با خبری

وقتی که دریا
وقتی که کشتی ها
دارند آرام آرام کنار اسکله کهنه می شوند

جمال ثریا

بانو . ./
23-05-2014, 18:26
.


چقدر دنیا ناامـن شده !

بگذار دست‌هات را پنهان کنم توی جیب‌هام
بگذار قشنگی‌ات را قورت بدهم

دنیا ناامـن شده بانوی من ! ....




.

بانو . ./
26-05-2014, 19:20
.


برو بانــــو

بگذار بیدار شوم

خیال تو را به دوش کشیدن خرج دارد

باران که می بارد

تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است

که میگویم

من تنها نیستم

تنها منتظرم

تنــــها




.

بانو . ./
27-05-2014, 23:38
.

بخند بانو!
بخند
من شکلک در می آورم، تو بخند!
بگذار
آن تک استخــوان مانده در گلویت
بــ پرد بیرون
،
بخند بانو! بخند ...



.

بانو . ./
29-05-2014, 06:36
.


ای بانو ...

من پیچیدن ِ باد را در گیسوان ِ تو دیده ام …
بهشت ، شگفت زده ام نخواهد کرد ...








.

بانو . ./
02-06-2014, 23:38
.



ما را قراری بود
جایی آرام، کنجِ یک نیمکت

من نرفتم، تو نیامدی

اما به گمانم تو هم هر روز وقتِ غروب،
دلت بی قرارِ آن قرار است...

نیست بانو؟




ا.رایان - از بانویی در فاصله.

بانو . ./
09-06-2014, 00:22
.




تو را بانو ناميده ام

بسيارند از تو بلندتر،بلندتر.
بسيارند از تو زيباتر،زيباتر.

اما بانو تويي.


اولین بار که این شعر رو خوندم یاد مادرم افتادم
این شعر تقدیم به مادرم



.

تو را بانو ناميده ام
بسيارند از تو بلندتر،بلندتر.
بسيارند از تو زيباتر،زيباتر.
اما بانو تويي.

از خيابان كه
... مي گذري
نگاه كسي را به دنبال نمي كشاني.
كسي تاج بلورينت را نمي بيند،
كسي بر فرش سرخ زرين زير پايت نگاهي نمي افكند.

و زماني كه پديدار مي شوي
تمامي رودخانه ها به نغمه در مي آيند
در تن من،
زنگ ها آسمان را
مي لرزانند،

و سرودي جهان را پر مي كند.
تنها تو و من،
تنها تو و من،عشق من،
به آن گوش سپرديم.


نرودا.

Atghia
11-06-2014, 20:59
بانو ،


از وقتی آمده ای


تقویم خانه مان به هم ریخته


هر روز بهار را نشان می دهد ...





صالح اسماعیل زاده

بانو . ./
13-06-2014, 15:19
.


زن‌ها مثل آبند ..
لطيفند و سرسخت

نبودن‌شان دنيا را بيابان می‌کند و خشم‌شان سبب ويرانی‌ست
قهرشان درختی صدها ساله و تنومند را می‌خشکاند
و محبت‌شان نهالی کوچک را به آسمان می‌رساند ..

نمی‌شود زن‌ها را تصاحب کرد حتی اگر هيکلی درشت داشته باشی
يا همه‌ی بچه محل‌هايت را لت و پار کرده باشی


زن مثل آب است ...
مُشتت را که سِفت کنی فرار می‌کند
جوری که هيچ وقت نمی‌توانی پيدايش کنی ...



.

Miss Shirin
22-06-2014, 13:19
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بانو . ./
24-06-2014, 22:31
.



زن ها فقط تکیه گاه می خواهند
به معنای تام کلمه
آنها می خواهند که یک مرد داشته باشند
به معنای تام کلمه
نه پول می خواهند ، نه زیبایی و نه موقعیت خاص اجتماعی و فرهنگی
فقط می خواهند با خیال آسوده به یک مرد به معنای تام کلمه تکیه کنند




.

بانو . ./
01-07-2014, 22:17
.

بی شرف! اینهمه زیبا شدنت کافی نیست؟

در دل هر غزلــی جا شدنت کافی نیست؟


آینــــه آینــــه تالار ِ فریبایــــی ِ توست
هر طرف محو ِ تماشا شدنت کافی نیست؟


اینهمه سیب نچین حضرت ِ خاتون ِ شگفت!
نقش ِ تکــــراری ِ حوا شدنت کافی نیست؟


هر کـــه یک بار تو را دیده شده مجنونت

رحم کن بانو ! لیلا شدنت کافی نیست?


گفتـــه بودند پرینـــــاز ، نگفتند اینقــــــــدر
مایه ی ِ رشک ِ پری ها شدنت کافی نیست؟


لعنتی! ماه نشو ، این همه شب قصه نگو
شهرزاد ِ شب ِ یلدا شدنت کافی نیست؟


ملکه! این همه سرباز ِ عسل ریز بس است

شهد ِ کندوی ِ غزلها شدنت کافی نیست؟


آی پروانـــه ترین پیــرهن ابریشـــم ِ رقص!
دشت تا دشت شکوفا شدنت کافی نیست؟


موشرابی ِ لب انگــوری ِ چشـــم الکل ِ مست!
پیک ِ هر بی سر و بی پا شدنت کافی نیست؟


دست بردار از این دلبری ات یعنـــی چه
هر طرف ورد ِ زبانها شدنت کافی نیست؟


من کــه هر ثانیه ای بی تو برایم قرنی ست
در دلی تنگ چنین جا شدنت کافی نیست؟


خسته ام می روم از بندر ، توفانی کاش

مرد ِ آواره ی ِ دریا شدنت کافی نیست؟


.

بانو . ./
02-07-2014, 20:40
.


رازهایی درباره ی زن ها(سه چيز- يك زن را مانند ملكه ميسازد):
١-وقتي كه پول در دستهاش باشه
٢-وقتي كه لباس سفيد عروسي ميپوشه
٣-وقتي كه اولين بچش به دنيا مياد


(سه چيز-زن را به گريه مياندازد):
١-حرفي كه جريحه دارش كند
٢-از دست دادن كسي كه دوستش داره
٣-مرور كردن خاطره هايي كه خوشحال كننده بوده براش و از دستش داده


(سه چيز-كه زن به آن احتياج دارد):
١-آغوشي كه از قلب و با محبت باشه
٢-حرفي زيبا كه انگيزه هاش را بالا ببره
٣-وقتي داشته باشه براي استراحت و تجديد قوا


(سه چيز -زن را ميكشد):
١-زني بر او ارجحيت داشته باشد
٢-داغون شدن آيند ه اش
٣-رفتن پدر و مادر و پسرش


(سه چيز-زن به آن افتخار ميكند):
١-زيباييش
٢-اصل و نسبش
٣-كارنامه و مقام اجتماعيش


(سه حالتِ زن كه اخطار به ديگران به حساب ميآيد و ديگران را مترساند و تعجب ميكنند):
١-سكوتش
٢-جرأت آنيَش
٣-سرد شدنش در يك آن
(یک چيز-راز زن را فاش ميكند):
نوع نگاه كردنش



(سه چيز-زن را وادار ميكند كه از زندگي شخصي برود بدون برگشت):
١-خيانت
٢-نا اميدي
٣-عدم احساس امنيت



زن قوت تحملي دارد كه مرد را شگفت زده ميكند!
سختيها را تحمل ميكند...
و غم و اندوهي را تحمل ميكند كه با خود خوشبختي و عشق به همراه دارد...
ميخندد وقتي كه ميخواهد جيخ و فرياد بزند!
ترانه ميخواند وقتي ميخواهد گريه كند!
گريه ميكند وقتي كه خوشحال است!
و ميخندد وقتي كه ميترسد!
عشقش بدون شرط است!


.

بانو . ./
06-07-2014, 21:09
.

زن به حمایت،صداقت،مهربانی و توجه مرد نیاز دارد
نه به اندامی قوی برای حفظ امنیتش

اندام یک مرد تنها اندک تضمینی برای در امان بودن است
همین...!

.

بانو . ./
08-07-2014, 01:16
ﻃﺒﻊ ﺯﻥ ! ﺍﯾﻦ ﻃﺒﻊ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ . ﻫﺮﮐﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﺭﻭ ﺑﺸﻮﻧﺪ . ﺑﻪ ﺁﺏ ﺩﺭﯾﺎ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺻﺤﺮﺍ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ . ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ
ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﯼ ﺫﺍﺗﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ.ﺁﯼ ... ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻫﺎ
ﺧﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ...

ﮐﻠﯿﺪﺭ | ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ

بانو . ./
08-07-2014, 19:37
.


ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﻦ !
ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﻭﺳﺘﺖ
ﻣﯽﺩﺍﺷﺘﻢ !
ﺩﺭ ﻋﺼﺮﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥﺗﺮ ﻭ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪﺗﺮ !

ﻋﺼﺮﯼ ﮐﻪ ﻋﻄﺮِ ﮐﺘﺎﺏ ،

ﻋﻄﺮِ ﯾﺎﺱ ﻭ ﻋﻄﺮِ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﺮﺩ !
ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺷﻤﻊ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺩﺍﺷﺘﻢ !

ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﻫﯿﺰﻡ ﻭ ﺑﺎﺩﺑﺰﻥﻫﺎﯼ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎﯾﯽ
ﻭ ﻧﺎﻣﻪﻫﺎﯼ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﭘﺮ
ﻭ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦﻫﺎﯼ ﺗﺎﻓﺘﻪﯼ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ !

ﻧﻪ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺩﯾﺴﮑﻮ ،
ﻣﺎﺷﯿﻦﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﺟﯿﻦ !
ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺼﺮِ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ !
ﻋﺼﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﮔﻨﺠﺸﮑﺎﻥ ، ﭘﻠﯿﮑﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﭘﺮﯾﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺣﺎﮐﻢ
ﺑﻮﺩﻧﺪ !

ﻋﺼﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻧﻘﺎﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ ،
ﺍﺯ ﺁﻥِ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽﺩﺍﻥﻫﺎ ،
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ،
ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ،
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ
ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﺎﻥ !

ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ
ﺩﺭ ﻋﺼﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮ ﮔﻞُ ﺷﻌﺮُ ﺑﻮﺭﯾﺎ ﻭُ ﺯﻥ ﺳﺘﻢ ﻧﺒﻮﺩ !

ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ !
ﻣﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ !
ﻣﺎ ﮔﻞ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ،
ﺩﺭ ﻋﺼﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ !

" ﻧﺰﺍﺭ ﻗﺒﺎﻧﯽ "



.

sasha3sh
09-07-2014, 21:42
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم

اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم

الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم
گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم

بنشین که با من هر نظر،با چشم دل ،با چشم سر
هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم

بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم

بوسم تو را با هر نفس ، ای بخت دور از دسترس
وربانگ برداری که بس ! غمگین تماشایت کنم

تا کهکشان ، تا بی نشان ، بازو به بازویت دهم
با همزمانی ، همدلی ، جان را هم آوایت کنم

ای عطر و نور توامان یک دم اگر یابم امان
در شعری از رنگین کمان با نوی رویایت کنم

بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من
امید فرداهای من ، تا کی تمنایت کنم ؟
فریدون مشیری
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بانو . ./
14-07-2014, 23:35
.

باور كرده بود

زنها ظريفند
زنها لطيف و حساسند...
باور كرده بود
مهربانى، وفادارى عنصرِ وجودِ زن است
و،
ميدانست زنها صبورند...
ولى '

هرگز نفهميد
كه زير پوستِ شيشه اى يك زن
در انتهاىِ صبوريش
غرشى بيصدا
و گريزى آرام
آماده ى كوچ است

هرگز نفهميد
زن عاشق است
عاشق جملات شيرين
نگاه هاى عاشقانه
لبخندهاى مهربان
و جايى كه ،بيهودگىِ تلاشش را براى
داشتن همين زنانه ها، يقين كند
كوچ را آرام آرام آغاز ميكند
اول چشمانش را ميبندد
بعد دروازه هاى قلبش را
و در آخر سايه اش را از شهرِ تو ميرهاند...
و تو هرگز باور نخواهى كرد
كه آن زن ، روزى زنى بود با همه ى خواص زنانه....!!!



.

Mehran
19-07-2014, 16:14
كور باش بانو ......نگاه كه ميكني ميگويند (نخ داد)

عبوس باش بانو ........لبخند كه ميزني ميگويند (پا داد)

لال باش بانو ....حرف كه ميزني ميگويند (جلوه فروخت)

شايد دست از سرمان بردارند ........شايد ...


با تشکر مهران...

Mehran
08-09-2014, 14:17
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

آشـــ ـوبـــ غــــزل هیــ ــچ، ڪـﮧ خـورشــــید هــ ـم امـــروز
در شـــــــــرق فـــ ـرو رفتــــﮧ و از غَــــــــــــــرب دمیــــ ــده

بانـــوے تر و تازه تــراز سیب ِ رسیده
بانوی تو را دست من از شاخه نچیده

باید که ببخشید پریشــاטּ شده بودم
تقصیرخودم نیست هـــوای تو وزیده

آشوب غزل هیچ که خورشید هم امروز
در شـــرق فرو رفته و از غـــــرب دمیده

این قصه ی من بود که خواندم که شنیدے
«افسانـــﮧ مجنــــون ِ بـــه لیلی نرسیده»


" مهدی فرجی " / قسمت دوم شعر "ای شعر تـر از شعـر تر از شعـرتر از شعر ..."

با تشکر مهران...

raha bash
13-09-2014, 13:37
زن بودن
بی نیاز بودن است
زن باید عشق باشد
اطمینان باشد
باید بشود در چشمانِ یک زن نگاه کرد
و تمامِ دل نگرانی ها را به یک باره دور ریخت
باید بشود در آغوشِ یک زن
خستگی ها را فراموش کرد
اینکه گاهی دختر بچه می شود
لوس می شود
ناز می کند
اینکه گاهی از مردش می پرسد
دوستم داری ؟
باید از زنانگی اش باشد
زنی باش
که اگر روزی تو را نفهمیدند
سرت را بالا بگیری
محکم لبخند بزنی
و مطمئن باشی
مرد می خواهد
تو را فهیمدن

انسی

raha bash
27-09-2014, 01:00
پیش آمده هیچ وقت
پیشانی ات بلند باشد
بختت بلند تر؟
و مردی بلند بلند
بگوید "دوستت دارم"!؟



باید پیش آمده باشد
تا خیال نکنی
زن بودنت
بر بادهای بیابان شده

raha bash
05-10-2014, 12:07
من تو را دوست دارم
تو او را
و در انتها
يا تو به او مي رسي
يا ديگري به تو
و من
پشتِ حقيقتِ اينكه
زن ها انتخاب مي شوند
روزگار مي گذرانم
.

raha bash
27-11-2014, 10:23
یکی که جهانش شبیه منه
فقط فرقمون اینه که اون زنه
یه زن که مثه مرد درکم کنه
که دردای مردونه‌ مُ کم کنه
یه زن که کتونی بپوشه هنوز
که یه دختر ساده تووشه هنوز
که توو نوجوونی براش پیر شم
واسش یه محلُّ بریزم به هم
یه زن که عروسی بگیرم براش
بدهکار شم واسه‌ ی خنده‌ هاش
که سیگارُ با هم بذاریم کنار
واسه بچّه‌ هامون بچسبیم به کار
یه زن که به پای خودم پیر شه
که با لقمه نونی باهام سیر شه
یه زن که جوون‌ تر باشه از خودم
که توو دامنِ اون یه روز جون بدم

ترانه سرا و آهنگساز:کامران رسول زاده

- Saman -
11-12-2014, 21:53
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



من یک زنم .. مثل خواهرم
مثل همسایه ام... مثل تو
گاه مثل یک عروسکم دست خودش
گیسوانم را رها می کند
چشما نم را سرمه می کشد
لپم را گلی می کند
گاه سوزن و نخم برای وصله جوراب دخترم
گاه کف صابونم برای پیراهن پسرم
من همان هزار دستانم
که هزار دست کم دارم !
گاه بس که خسته ام تی تن مرا می کشد
اجاق لطف می کند و دل مرا
مارمالاد سرخ برای صبحانه فردا می سازد
من شعرهایم را در خواب می گویم
و با طلوع صبح بلند می گویم
صبح بخیر عزیزم نگران نباش
من شاعر نیستم !
بهترین جایگاه من کنار ظرفشویی است
شعرهایم را بی اعتراض همه
برای ظرفها دکلمه می کنم
ظرفها کف می زنند
فردای آن روز رادیو شعر مرا می خواند
من شادیم را یک دور والس با جارو
کف آشپزخانه می رقصم
و به جای نماز ... چادر نماز مادرم را
به تعداد رکعتها تند می بویم و می بوسم
آه خدا کند مردی که به اندازه ظرفهای
آشپزخانه مرا باور نکرد
یک شب فقط یک شب
شعرهایم را فالگوش می نشست ! ؟



( از کتاب چهارم خسته از آفتاب نسرین بهجتی )

- Saman -
16-12-2014, 12:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




زن…بـــــــا چشمانش حرف می زند…
دوست داشتنش را با نگاهش می گوید…
دلتنگی در چشمانش اشک می شود وقت شادى، چشمانش برق می زند…
وقت عشق بازی، چشمانش خمار می شود…
تمام دنیا را میشود در چشم زن خلاصه کرد !
او مـــی تواند با نگاهش دنیا را عاشق کنــــد . . .

raha bash
05-02-2015, 12:28
شايد كفش هاى پاشنه بلند مى پوشد
تا كمى به آسمان نزديك شود!؟
سادگى را خوب درك كنى
نمى گويى؛
زن ها زياد پيچيده اند!

حالا كافيست سيگارت را خاموش كنى
گلويت را صاف
درست به چشم هاى زن خيره شوى و به اين فكر كنى
از خدا دو كاسه عشق خواسته اى
و او هم "چشم" گفته است!


(بهرنگ قاسمی)

Atghia
28-08-2015, 10:33
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


غمگين تر از گاليله ام بانو
اخبار مرتد بودنم، پيچيد
من معتقد هستم كه اين دنيا
دور تو مي گردد...نه اين خورشيد

بهزاد رحيمي

lieee
20-11-2015, 05:36
.

چشمش اگرچه مثل غزلهای ناب بود


چون شعر اعتراض لبش پر عتاب بود






معجون جنگ و صلح و سکوت و غرور و غم


بانوی نسل سومی انقلاب بود






مغرور بود، کار به امثال من نداشت


محجوب بود، گرچه کمی بد حجاب بود






با چشم می شنید، صدایم سکوت بود


با چشم حرف می زد، حاضر جواب بود






کابوس من ندیدن او بود و دیدنش


آنقدر خوب بود که انگار خواب بود



محمد مهدی سیار




.

green-mind
30-12-2015, 22:29
.

عاشق زنی مشو که می خواند
که زیاد گوش می دهد
زنی که می نویسد

عاشق زنی مشو که فرهیخته است
افسونگر، وهم آگین، دیوانه

عاشق زنی مشو که می اندیشد
که می داند که داناست، که توانِ پرواز دارد

به زنی که خود را باور دارد

عاشق زنی مشو که هنگام عشق ورزیدن می خندد یا می گرید
که قادر است روحش را به جسم بدل کند
و از آن بیشتر عاشق شعر است
(اینان خطرناک ترین ها هستند)

و یا زنی که می تواند نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد
و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد

عاشق زنی مشو که پُر، مفرح، هشیار، نافرمان و جواب ده است

که پیش نیاید که هرگز عاشق این چنین زنی شوی
چرا که وقتی عاشق زنی از این دست می شوی
که با تو بماند یا نه
که عاشق تو باشد یا نه
ازاینگونه زن بازگشتِ به عقب ممکن نیست
هرگز


Martha Rivera Garrido
شاعر ی معاصر
مترجم ناصر علیزاده



.

green-mind
03-01-2016, 23:08
.

بانو از خودت دست نكش
خودت چتر باش
خودت ابر باش
خودت باران
شك نكن خدا نابغه بوده،كه تو را آفريده
بيخيال بنده هايش كه دنياي زنانه ات را ناديده گرفتند
،
بانو ايندفعه سر سفره، تو نان گرم بخور
اصلا تمام زيتون هاي دنيا هم مال تو
هر وقت هم تنت سرد شد
تنهاييت را بغض نكن
آواز كن
با صداي بلند براي گرميه دلت بخوان
ديگر هيچ وقت تنهاييت را باگريه نشان نده
حتي وقتي تنها ميخوابي.
بگذار ايندفعه لالاييت را براي خودت...
،
چه خوب ميشد عصرانه ميهمان خودت باشي
بانو بانو بانو
چاي كه دم كشيد
دامن كوتاهت يادت نرود
قند توي دل قندان آب ميشود
طعم گس چاي را كه هورت ميكشي
،
بانو يك دل سير بخند
بخند به ريش روزگار
به ريش ناكساني كه تو را ناقص العقل خواندند
و خود زاده تو اَند
كه اگر عاطفه و مهر تو نبود
تو را به قضاوت نمي نشستند
و حكم به مشروطي آزاديت نميدادند
كه هر جا ميروي گزارش كني
كه من ميگويم، من ميخواهم و من منشان
گوشت كه سهل است جانت را پر كند
مهربان يك دل سير بخواب
تا درد حرفهايي كه دل كوچكت را ميشكند
فراموش كني
بانوي كامل
خدا آرامش هستي را در چشمانت
در حلقه آغوشت
درست روي لبهايت به امانت گذاشت
به جهنم برود، هر كه آرامشت را دستخوش زمختي خويش كند
به جهنم برود آنكه بلنداي روحت را نميبيند
ولي فرود و فراز تنت را خوب ميشناسد
به جهنم برود كسي كه تو را ضعيفه خواند
تا ضعف خودش به چشم نيايد
بين خودمان باشد
خدا شرمنده جاي نوازشهاييست كه روي تنت ماند.
-به جهنم ميرود
،
بانو راستي حال دلت چطور است؟
چند وقت است رويا نديده اي،
راستي هنوز اشك ميريزي؟!؟!؟
قول دادي كه ديگر تنهاييت را با گريه نشان ندهي
نكند هنوز منتظر شنيدن دوستت دارمي!!!
،
بيا بحث را عوض كنيم
راستي موهايت را بگذار بلند شود
بگذار از زير روسري هوايي بخورند
لاك قرمز يادت نرود
خدا هر چه صورتي و قرمز و سرخابيست براي تو آفريده
كلاغ ها دير زمانيست پشت سر طاووس حرف ميزنند
اصلا بگذار يك كلاغ چل كلاغ كنند
تو گوشواره هايت را فراموش نكني
،
،
بانو هر وقت دلت خواست دستت را از ماشين بيرون ببر و
تن وحشي باد را لمس كن
هر وقت هم دلت خواست
لبه ي جوي راه برو
حتي بلند حرف بزن و بخند
و هر روز هم برقص خواستي با ساز دلت خواستي با...
فقط يادت نرود كتاب بخواني
بانوي كامل و زيبا
تو سليقه خاص خدايي
آنِ خلقتت خدا قلياني چاق كرد
پا روي پايش انداخته
و روي بوم نازنين وجودت قلم عشق را چرخاند
پس تو نابتريني
،
بانو نابترين شعر خدايي تو
سَر انگشت بهاري
بخند از ته دل رها
و بزن قيد احساسي كه نخوانَد تمناي نگاهت را...




.

green-mind
08-01-2016, 16:07
《من زنماز نظر مردها وقتی:
به مردی احترام میزاری یعنی:بهش علاقه داری
احترام نمیزاری یعنی بی شخصیت هستی و تربیت خانوادگی نداری !!!
...
به سوال مردی پاسخ میدی یعنی داری پا میدی/ جوابش رو نمیدی یعنی امل و ندید بدید و دهاتی هستی !!!
لبخند میزنی یعنی جلفی/ نمیخندی یعنی بد اخلاقی و بیچاره اونی که قراره تو رو تحمل کنه !!!
وقتی حرف میزنی و معاشرت میکنی و از خودت دفاع میکنی یعنی هفت خطی / وقتی سکوت میکنی یعنی منزوی هستی و روابط عمومی خوبی نداری و شاید مشکل روانی داری !!!
وقتی گریه میکنی یعنی سست و ضعیفی یا داری اشک تمساح میریزی / گریه نمیکنی یعنی بی احساسی و زنانگی نداری و رفتارت مردونه هست !!!
وقتی دوست پسر داری یعنی خرابی هرچند این رو به روت نمیارن/ وقتی دوست پسر نداری دروغ میگی و داری جانماز آب میکشی !!!
وقتی قصد ازدواج داری یعنی میخوای یکی پیدا بشه آویزونش بشی و خودت رو بهش بندازی / وقتی قصد ازدواج نداری یعنی داری کلاس میزاری و از خداته که یکی بیاد تو رو بگیره !!!
وقتی مردی خیانت کنه همه براش دلسوزی میکنند و میگن: طرف براش کم گذاشت و رفت سراغ یکی بهتر و اون طرف حتی اگه همسرش هم باشه باید مردش رو ببخشه و خودش رو اصلاح کنه! اصلا مرد اگه تنوع طلب نباشه که مرد نیست! / وقتی زنی خیانت میکنه میگن: ای فاسد بی چشم و رو! و گذشتی در کار نیست و اگه همسرش نباشه اسید پاشی و اگه همسرش باشه سنگسار!!!
.
و......و.....و......!!!
و با تمام اینها من یک زنم ! میگم و میخندم و اشک میریزم و میجنگم و عشق میورزم !
و تو مرد باش! مردی که با تمام مردانگی ات حتی یک روز نمیتونی زیر بار این فشارها و قضاوتهای بی ربط به جای یک زن زندگی کنی》

green-mind
20-01-2016, 22:43
.


.روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده تنها سفر نره، تنها زندگی نکنه، اون لباسی که دوست داره نپوشه، اونجوری که دوست داره نخنده، اون حرفی که تو دلشه نزنه، و و و
همون روز به دخترت یاد دادی که جنس درجه ی دو باشه! چون دختره!!


همون روز اونو به این باور رسوندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از جنس مخالفش نیاز داره تا خوشبخت باشه، ..
همون روز پر پرواز دخترت رو شکستی و اون رو آماده کردی که برای یک عمر با باور درجه دو بودن زندگی کنه!

و امروز به سختی میشه اینجور خانم ها رو به باور برابری رسوند و قانون برابری رو بهشون آموزش داد..
در عادلانه ترین جامعه کماکان در باور جنس درجه ی دو بودنشون به زندگی ادامه میدن!


هنوز به مرد به چشم یک نردبان نگاه میکنند تا به آرزوهای دست نیافتنیشون برسند.. و من هنوز نمی دونم چطور می شه به این دسته از خانم ها تفاوت بین عشق و نردبان رو توضیح داد!


چطور میشه اعتماد بنفس به یغما رفته شون رو دوباره بازسازی کرد و چطور میشه ازشون یک انسان سالم و مستقل ساخت..
به امید روزی که هیچ پدر مادری به دخترانشون چنین خیانتی نکنند.



.

B3HZ@D
08-03-2016, 06:21
.ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ, ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﺭﯾﺨﻨﺪ
ﻫﻤﺎ ﻭﺛﻮﻕ

ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﯿﺪﯾﻢ
ﻭ ﻣﻬﺮ" ﻧﺠﺎﺑﺖ " ﻭ "ﻋﻔﺖ " ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﯼ
ﻧﺎﻣﺮﺗﺐ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﺸﺪﻩ ﻣﺎﻥ، " ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﻭ "ﻣﻌﺼﻮﻡ" ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭ ﺍﻧﻀﺒﺎﻁ ﺑﯿﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ
ﺗﺎ شبﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻥ ﺻﺒﺮکردﯾﻢ!

ﯾﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ!
ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ
ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ،
ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﮐﻮﺩﮐﯿﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺷﺪ!
ﻭﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺍ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ
ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺗﺮﺳﯿﻢ
ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﺗﺮﺳﯿﻢ
ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﺮﺳﯿﻢ
ﺗﺮﺱ ...ﺗﻌﺮﯾﻒ زنانگی مان
ﻭ ﺁﺗﺶ ...ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻮال هایمان!

آرزو! تنها آرزویمان پسر بودن بود!
ﺗﺎ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ برﻭﯾﻢ
ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ
ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺑﺪﻭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ
ﺑﻠﻨﺪﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻦﺑﺨﻮﺭﯾﻢ!
ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻔﺶ ﺳﻔﯿﺪ
ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﯿﻢ
ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﺮﺱ، ﮔﻨﺎﻩ، ﺁﺗﺶ، ﺍﺑﻠﯿﺲ !

ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺯﺷﺖ ﺗﺮ، ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮ
ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺍﯾﻢ
ﻣﺎ ﻭﺯﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ
ﻣﺎ ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺖ
ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﯼ ﻣﺎ ﺍﻭﺷﯿﻦ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭﺷﺪﻩ ﯼ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ
ﻭ ﻫﺎﻧﯿﮑﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻮﺟﯿﺮﻭﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ.
ﮐﻢ ﮐﻢ ﮔﻮﮔﻮﺵ ﻭ ﻫﺎﯾﺪﻩ وﻭﯾﺪﺋﻮ
ﻭ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ "ﺻﺎﻋﻘﻪ"ﺍﯼﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺧﺸﮑﺸﺎﻥ ﮐﻨﺪ!
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺻﺎﻋﻘﻪ، ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﺸﮏ ﮐﺮﺩﻩ!

ﻭﻗﺘﯽ توﯼ ماشین عروس ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻓﻘﻂ
ﺑﺎﯾﺪ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺑﭙﺰﯾﻢ
ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ
"ﺧﺪﺍ" ﺩﺭ ﺷﮑﻤﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ و دیگر هیچ...
ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺧﺸﮑﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ!!!
ﻣﺎ ﺯﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺮﺩ
ﺑﻪ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﻢ
ﻣﺮﺩﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯿﻢ
ﮐﺴﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ عاشقیمان ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ
ﻃﺮﺍﻭﺕ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ
ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﮑﻠﯿﻔﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺷﻤﺎﻥ
ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﺎ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﻭﺍﻧﺪﻧد
ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻧﺪ
ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ
ﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ
ﻣﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ

green-mind
27-03-2016, 20:22
.


زن این طوری است که می چسبد، سفت و سخت می خواهدت. هی می گوید که با همه چیز می سازم، حتی بهتر از آن که مادربزرگ با پدربزرگ و هوو می ساخت، هی اصرار می ورزد که بمانیم، تا ابد حتی، هی تصویر عاشقانه می سازد، بعد همان طور که مرد دارد ناز می کند، دارد طفره می رود، دارد خودش را به آن راه می زند و فکر می کند زن هنوز می خواهد، فکر می کند زن هنوز می سازد، یک هو ناغافل می بیند زنی نیست کنارش، که بخواهد، که بسازد، که بماند.
زنی که می خواست دیگر نمی خواهد. اگر همه ی پوئن های شهر را بدهی بهش، نمی خواهد. مرد، اگر به موقع نباشد، اگر سر بزنگاه قاپ را ندزدد، از کف ش رفته است برای همیشه.
زن، مرد را می خواهد به شرط آن که غرورش نرود زیر پای او له بشود.

Mehran
27-03-2016, 21:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

زن قِــداستـــ دارد

بــراى بـا او بـودَن بـاید "مرد" بود !

نه نر ... !

با تشکر مهران...

Captain_America
27-03-2016, 22:25
در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می سرایند
رویاهایی را که کابوس شان است
در پهنه آمستردام
در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می خوابند
همچون پرچم، همچون بیرق
در کناره های تنگ
در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می میرند
لبریز از آبجو، لبریز از غم
در نخستین پرتوهای روز
اما در بندر آمستردام
ملوانانی هم به دنیا می آیند
در گرمای زمخت رخوت اقیانوس



در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می بلعند
ماهی های آبدار را بر سفره های زیادی سپید
و با نیش های نمایان
سکه می سایند زیر دندان
هلال می کنند ماه را
به دندان می کشند طناب های دکل را
و بوی تند ماهی همه جا را پر کرده
حتی تا دل سیب زمینی های سرخ کرده
که دستان درشت شان
باز هم بیشتر می طلبد
و بر می خیزند خنده کنان
طوفان به پا می کنند
می بندند چاک تنبان شان را
و آروغ زنان بیرون می روند
در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می رقصند
و می مالند شکم شان را به شکم زنان
و می چرخند و می رقصند
همچون فوران ستارگان
با صدای ترشیده ی آکاردئونی دریده
می پیچانند خرخره شان را
که بهتر بشنوند صدای خنده شان را
تا اینکه ناگهان آکاردئون خفه می شود
و آن گاه با اشاره ای محکم
و آن گاه با نگاهی مغرور
بر می گردانند سر جایشان نرینگیشان را
در بندر آمستردام
ملوانانی هستند که می نوشند
و می نوشند و باز می نوشند
و آن وقت باز هم می نوشند
می نوشند به سلامتی روسپیان آمستردام
روسپیان هامبورگ یا هر جای دیگر
یعنی می نوشند به زنان
که به آن ها می بخشند پیکر زیبایشان را
که به آن ها می بخشند بکارت شان را
در ازای یک سکه طلا
و خوب که نوشیدند
دماغ شان را فرو می کنند در آسمان
فین می کنند در ستارگان
و وقتی من می گریم، آن ها می شاشند
بر زنان بی وفا
در بندر آمستردام
در بندر آمستردام

- ژاک برل ، بندر آمستردام

green-mind
01-04-2016, 20:51
.




شما زنان تبريك ميگم


به شما زنانى كه هر روز و هر لحظه به انسان و انسانيت نزديكتر ميشويد
انسانيتى كه از اولين شروط آن در هر مكتب و منشورى ، توجه به برابرى و حقوق برابر اوست
شما زنانى كه به جاى شعار برابرى آموخته ايد كه بايد برابرى حقيقى را در خود درونى و نهادينه كنيد
شما زنانى كه چنان به باور برابرى رسيده ايد كه ديگر براى شما خنده دار است گفتن جملاتى چون : ((مگه من بى صاحبم كه...)) ((اول بايد از پدرم/برادرم/... اجازه بگيرم بعد...))
شمايى كه در خودباورى به آنجا رسيده ايد كه امكان ندارد حتى براى لحظه اى در فكرخود ، خودتان را مال كسى بدانيد ، نحوه رفتارتان را ،و شكل گذران شبانه روزتان را ،و نحوه رفت و آمدتان در ساعات مختلف را ،تصميم گيريهايتان را،انتخاب همسرتان را،منوط به هيچ اعتقاد و طرز تفكر و هيچ شخص و شخصيتى كنيد
و اين كار را نه از روى لجبازى كه از روى علوّ حريم نفسانى ميكنيد
شما زنانى كه ديگر برايتان بسيار زشت است كه با اينهمه ادعاى برابرى هنووووز شكايتتان اين باشد كه:((مرد من به من خرجى نميدهد)) و منتظر تأمين از سمت و سويى باشيد
شما زنانى كه نه تنها با مردان به برابرى رسيديد بلكه بدانجايى از بزرگى و استحكام حرمت رسيده ايد كه حتى خود را باهم(زنان) مقايسه نميكنيد
روزتان شاد زنانى كه به آزادى و برابرى در عمق وجودتان رسيده ايد و تك تك انتخابهايتان مال خودِ خودِ خودتان است


دكتر فرجام جعفرپور

Captain_America
08-04-2016, 01:23
سالهاست زن بودن را فراموش کرده ام در عوض راننده خوبی شده ام! حسابدار خبره، مأمور خرید زرنگ، مدیر توانمند، باربر قوی، استراتژیست با هوشی شده ام. اما دیگر خودم نیستم، مدت زیادی است که در خودم گم شده ام! چه کسی مرا به عرصه های مردانه کشاند؟ در حالی که شانه هایم، بازوانم و زانوهایم هنوز زنانه اند، هنوز برای مرد شدن ساخته نشده ام! افسوس که ناآگاهانه مدتهاست به مرد بودنم افتخار میکنم. فراموش کرده ام که زن بودن اوج افتخار است. صبرم، عواطفم، هنرم ارزشمندتر از چیزهایی است که به دست آورده ام.
دلم برای نوه هایم می سوزد، چه کسی میخواهد به دخترانم مادر بودن را بیاموزد!
خانه ها بی مادر شده اند، مردان دیگر نگران هزینه های زندگی نیستند، نگران خرید، دیر رسیدن بچه ها، آینده خانواده و... نیستند! به لطف مرد شدن ما آنها فرصت زیادی برای سرگرمی پیدا کرده اند.
بهشت زیر پایمان بود! ولی اکنون در جهنم دوگانگی می سوزیم. دلم خیلی برای زن بودنم تنگ شده است.

Pr0m3en
08-04-2016, 07:00
سالهاست زن بودن را فراموش کرده ام در عوض راننده خوبی شده ام! حسابدار خبره، مأمور خرید زرنگ، مدیر توانمند، باربر قوی، استراتژیست با هوشی شده ام. اما دیگر خودم نیستم، مدت زیادی است که در خودم گم شده ام! چه کسی مرا به عرصه های مردانه کشاند؟ در حالی که شانه هایم، بازوانم و زانوهایم هنوز زنانه اند، هنوز برای مرد شدن ساخته نشده ام! افسوس که ناآگاهانه مدتهاست به مرد بودنم افتخار میکنم. فراموش کرده ام که زن بودن اوج افتخار است. صبرم، عواطفم، هنرم ارزشمندتر از چیزهایی است که به دست آورده ام.
دلم برای نوه هایم می سوزد، چه کسی میخواهد به دخترانم مادر بودن را بیاموزد!
خانه ها بی مادر شده اند، مردان دیگر نگران هزینه های زندگی نیستند، نگران خرید، دیر رسیدن بچه ها، آینده خانواده و... نیستند! به لطف مرد شدن ما آنها فرصت زیادی برای سرگرمی پیدا کرده اند.
بهشت زیر پایمان بود! ولی اکنون در جهنم دوگانگی می سوزیم. دلم خیلی برای زن بودنم تنگ شده است.
خییییییلی زیبا بود
هرکسی یا چیزی همونطور که هست و باید باشه خوبه

فرستاده شده از C2105ِ من با Tapatalk

green-mind
11-04-2016, 20:00
.


عاشق بشو دختر


قبل از ایتکه شکوفهء قرمز لبهایت پژمرده شود
قبل از اینکه جریان اشتیاق در تو سرد شود


بخاطر این چیزهای تو........


کی میدونه فردایی هست
زندگی کوتاهه


عاشق بشو دختر


قبل از اینکه گیس های مشکی تو
شروع به بی رنگ شدن کند


قبل از اینکه آتش قلبت
بلرزه و خاموش بشه


بخاطر این چیزها
امروز دیگه هیچوقت برنمیگرده.......





زیستن/ آکیرو کوروساوا

green-mind
18-05-2016, 18:15
.


.




عاقد گفت عروس خانوم وكيلم؟
گفتند عروس رفته گل بچينه. دوباره پرسيد وكيلم عروس خانوم؟
- عروس رفته گلاب بياره.
عاقد گفت براى بار سوم مى پرسم؛ عروس خانم. وكيلم؟
عروس رفته...
عروس رفته بود.


پچ پچ افتاد بين مهمانها. شيرين سيزده سالش بود؛ وراج و پر هيجان. بلند بلند حرف مى زد و غش غش مى خنديد. هر روز سر ديوار و بالاى درخت پيدايش مى كردند. پدرش هم صلاح ديد زودتر شوهرش دهد.
داماد بددل و غيرتى بود و گفته بود پرده بكشند دور عروس.
شيرين هم از شلوغى استفاده كرده بود و چهاردست و پا از زير پاى خاله خانبانجى ها كه داشتند قند مى سابيدند، زده بود به چاك.
مهمانى بهم ريخت. هر كس از يك طرف دويد دنبال عروس. مهمانها ريختند توى كوچه.
شيرين را روى پشت بام همسايه پيدا كردند.لاى طناب هاى رخت. پدرش كشان كشان برگرداندش سر سفره عقد. گفتند پرده بى پرده! نامحرمها را رفتند بيرون. كمال مچ شيرين را سفت نگه داشت.
عاقد گفت استغفرالله! براى بار دهم مى پرسم. وكيلم؟
پدر چشم غره رفت و مادر پهلوى شيرين يك نيشگون ريز گرفت. عروس با صداى بلند بله را گفت و لگد زد زير آينه. زن ها كل كشيدند و مردها بهم تبريك گفتند. كمال زير لب غريد كه آدمت مى كنم جووووجه و خيره شد به تصوير خودش در آينه شكسته.


فرداى عروسى شيرين را سر درخت توت پيدا كردند. كمال داد درخت هاى حياط را بريدند. سر ديوارها هم بطرى شكسته گذاشتند. به درها هم قفل زدند. اسم عروس را هم عوض كردند. كمال گفت چه معنى دارد كه اسم زن آدم شيرينى و شكلات باشد.
شيرين شد زهره.
زهره تمرين كرد يواش حرف بزند. كمال گفت چه معنى دارد زن اصلا حرف بزند؟ فقط در صورت لزوم! آنهم طورى كه دهانت تكان نخورد. طورى هم راه برو كه دستهايت جلو و عقب نرود. به اطراف هم نگاه نكن، فقط خيره به پايين يا روبرو.
زهره شد يك آدم آهنى تمام و عيار. فاميل ها گفتند اين زهره يك مرضى چيزى گرفته. آن از حرف زدنش، آن از راه رفتنش. كمال نگران شد. زهره را بردند دكتر. دكتر گفت يك اختلال نادر روانى است. همه گفتند از روز عروسى معلوم بود يك مرگش مى شود. الان خودش را نشان داده.
بستريش كه كردند، كمال طلاقش داد.
خواهرها گفتند دلت نگيره برادر!
زهره قسمتت نبود. برايت يك دختر چهارده ساله پسنديده ايم به نام شربت.








.

green-mind
29-05-2016, 22:26
.


اگه زنی در کار نباشه ، عشقی هم در کار نیست. شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد ول معطل اند. اگه روزی زن ها بخواند از این جا برند، تقریبا همه ادبیات و سینما و هنر دنیا رو باید با خودشون ببرند.





- مصطفی مستور | استخوان خوک و دست های جذامی

green-mind
13-06-2016, 01:43
.



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



داشتم به عکس هیلاری کلینتون نگاه میکردم .اولین زن کاندیدای نهایی ریاست جمهوری تاریخ آمریکا.
صورتش از غرور و اعتمادبه نفس میدرخشید.
گردن افراشته درمکانی ایستاده بودکه تابه حال هیچ زنی نایستاده.
به صورتش که نگاه میکردم کنارچشم هایش پراز چین و چروک بود و پیری پوست صورتش را از طراوت جوانی انداخته بود.
اما لبخند پیروزمندانه اش صورتش را روشن کرده بود.
من در مورد سیاست ها و نگرش های جهان بینانه او بحثی ندارم.اینکه بعداز رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا چه چیز برای کشورش و دنیا تدارک دیده است.
مهم این بود که اودر آن مقام ایستاده ، انسانی در نهایت قدرت ازهمجنسان ما.
وماهنوز درگیر بوتاکس و عمل های زیبایی و پروتز و آرایش های بی قاعده هستیم.
این قدرت و عظمت را برای زنان کشورم آرزو کردم که با تمام مشقات و تضییع حقی که در قبالشان روا می دارند باز دلخوش النگو و گوشواره هایی هستند و صدای اعتراضشان را برق این فلزات زرد خاموش می کند.
من نگران زنان کشورم هستم وقتی هنوز در جامعه مجازی میچرخند و جوک ارسال می کنند ولی متن های بلند و تکان دهنده را نمی خوانند چرا که از حوصلشان خارج است و اصولا علاقه ایی برای دانستن ندارند.
جامعه مجازی برای زنان در مملکت ما همان اجتماع های زنانه دم دربهای منزل است ولی باکلاس تر ومدرن تر با گوشی های لمسی و لمیده و آسوده بر مبل.
برای زنان جامعه خویش نگرانم که از اخبار جهان
بی خبرند و مطالعه رامشقت بار و کسل کننده
می دانند.
برای زنان جامعه ام نگرانم .....

"تهمینه میلانی"

green-mind
13-06-2016, 17:05
.




مسؤلیت داشتن نسبت بخود
یعنی نپذیرفتن اینکه دیگران برای شما فکر کنند، حرف بزنند و برای شما نام گذاری کنند.معنی‌اش این است که یاد بگیرید که به مغز و غریزه خود احترام بگذارید، و به تعبیری دست و پنجه نرم کردن با کاری دشوار.معنی‌اش اینست که با بدن خود مثل یک کالا رفتار نکنید که با آن محبت مصنوعی یا امنیت اقتصادی خریداری شود. برای اینکه در این زندگی فکر و جسم ما جدائی ناپذیرند، و وقتی ما اجازه می‌دهیم که با بدنمان مانند یک کالا رفتار شود، فکر ما در خطرنابودی قرار می‌گیرد.
یعنی پافشاری کردن بر اینکه عشق و دوستی خود را به کسانی ارائه بدهید که قادرند به فکر شما احترام بگذارند.
مسئوولیت داشتن معنی‌اش اینست که شما حاضر نمی‌شوید آرمان‌ها واستعداد‌هایتان را ارزان بفروشید، فقط برای اینکه از اختلاف نظر و مقابله کردن پرهیز کرده باشید. و این، درمقابل، به معنی مقابله کردن با نیروهایی در اجتماع است که می‌گوید زنان باید خوش برخورد باشند، محافظه کار و در حرفه کم توقع باشند، در عشق غرقه شوند و کار را فراموش کنند، از طریق دیگران زندگی کنند و در موقعیت‌هائی ایستا شوند که برای آنها مقرر شده است !
معنی‌اش این است که ما برای زندگی با کاری پر معنا و مفهوم پا فشاری کنیم، پافشاری کنیم که کار همانقدر که عشق و دوستی در زندگی پر معناست، پر معنا باشد...»



برگرفته از سخنرانی آدرین ریچ برای دانشجویان دختر دانشگاه داگلاس در 1997
ترجمه کیواندخت شکیبایی.

green-mind
15-08-2016, 17:39
.


‏هر چیزی میتونه یه زن رو خوشــــحال کنه،
اما "توجه" خوشبختــــــش میکنه . . .

green-mind
09-03-2017, 01:24
.



روز جهانی زن گذشت

امیدوارم یک روزی خودم . خودتون . خودمون بدون ترس از قضاوت های دیگران
بدون ترس از تحقیرهای جنسیتی
بدون دونستن خودمون به عنوان یک جنس دست دوم
بدون ترس از زیبایی یا زشتی ظاهریمون


با حجاب چادر یا با حجاب بیکینی با هر ایدولوژی ای
هرجا که رفتیم هر جا که بودیم بتونیم نظرمون و ازادانه بیان کنیم بتونیم شرافت و با تک شاهی پول طاق نزنیم .. تو کارمون هر کاری که میکنیم تخصص داشته باشیم و این ها محصول اعتماد به نفس و عزت نفس ماست و این عزت نفس محصول خودشناسی

آرزو میککنم روزی هر جور که خواستیم زندگی کنیم و این اجتماع حقیر موجودیت ما رو به عنوان یک انسان به رسمیت بشناسه و این مستلزم اینه که قبل همه خودمون خودمون رو به رسمیت بشناسیم
روز زن مبارک : )

green mind