PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ■ تاپیک اختصاصی زمان ■



A M ! N
01-05-2014, 14:32
سلام.

به نظرم مبحث جالبیه زمان. برای شروع این سوالها مناسب و چالش انگیزه:


- آیا زمان به آن شکلی که انسان تصور میکند وجود دارد؟

- آیا انسان باید جوابهای خود در مورد سفر به گذشته و آینده را لزومن در کلمه ی انتزاعی "زمان" جستجو کند؟

- با توجه به مفهوم کنونی زمان، آیا ما در زمان حال زندگی میکنیم؟

- وقتی نوری از جسمی به چشم ما بخورد ما آن جسم را می بینیم اما آیا این جسم را در زمان حال می بینیم؟

- آیا توجیه آغاز و پایان گیتی با توجه به مفهوم زمان امکان پذیر است؟

- آیا به راستی زمان یک بعد است؟

- اگر یک نسل فرازمینی بسیار پیشرفته را پیدا و با آنها ارتباط برقرار کنیم، به نظر شما آنها مانند ما انسانها،
"زمان" را یک بعد میدانند یا جواب کامل تر و بهتری از زمان دارند؟

- آیا ممکن است چیزی که ما امروزه به آن میگوییم "زمان"، خود از مشتقات مکان (و لذا هر قسمت از آن دستیافتنی در هرلحظه) باشد؟

-و...

A M ! N
02-05-2014, 02:02
ما دوست داریم باور کنیم که سرنوشت چیزی قطعی نیست و اینکه تمام زمان گذشته محو شده و به دست فراموشی سپرده شده‌است. ولی آیا ممکن است حرکت تنها یک توهم صرف باشد؟ فیزیکدان مشهور بریتانیایی چنین توضیح می‌دهد که در یک بعد خاص زمان وجود ندارد.

جولیان باربور Julian Barbour فیزیکدان بریتانیایی نویسنده کتاب “پایان زمان، انقلاب بعدی در فیزیک” در مصاحبه‌ای با بنیاد لبه Edge Foundation ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) می‌گوید: “اگر سعی کنید که دستتان به زمان برسد، همواره از لای انگشتان شما به بیرون می‌لغزد.” در حالیکه این بیان شاعرانه در فضا پیچیده بود، احتمالن باربور و روزنامه‌نگار هیچ ارتباطی با خودشان در یک ثانیه قبل نداشتند.

باربور معتقد است که مردم قادر نیستند زمان را بگیرند زیرا در واقع زمان وجود ندارد. اگرچه این نظریه جدید نیست، هرگز مقبولیت عمومی نظریه نسبیت اینشتین و یا نظریه ریسمان را نداشته‌است.
مفهوم جهان بدون زمان نه‌ تنها جذابیت غیرقابل مقاومتی برای تعدادی از دانشمندان داشته‌است بلکه چنین مدلی ممکن است راه را برای توضیح تناقضات بسیاری که فیزیک مدرن در توضیح جهان با آنها مواجه است باز کند.

ما تمایل داریم که درکی خطی از مفهوم زمان در طبیعت داشته‌ باشیم که در مسیری غیرقابل‌ اجتناب از گذشته تا آینده جریان دارد. این تنها یک درک شخصی برای افراد بشر نیست بلکه مکانیک کلاسیک نیز توابع ریاضی را در جهان در زمینه‌ای با درک خطی از زمان تحلیل و بررسی می‌کند. بدون چنین مفهومی از زمان، ایده‌هایی مانند اصل علت و معلول و عدم امکان بودن همزمان در دو رویداد باید از سطحی کاملن متفاوت مورد بررسی قرار گیرد.

ایده گسسته بودن زمان که توسط باربور پیشنهاد شده‌است، تلاش دارد که از زمینه نظری، جهان را متشکل از تعداد بسیاری از نقاط شرح دهد که آنها را “اکنون” می‌خواند. باید توجه کرد که این “اکنون‌ها” نباید به‌مانند لحظاتی درک شود که از گذشته آمده و در آینده محو می‌شود، بلکه هر اکنون تنها یکی از میلیونها اکنون موجود در موزاییک ابدی جهان از بعدی خاص و غیرقابل تشخیص می‌باشد که هرکدام به‌ گونه‌ای ظریف به بقیه متصل است، در حالیکه هیچ‌ کدام از همسایه‌ های خود برجسته‌ تر نیست. همه آنها به‌طور هم‌زمان وجود دارند.

نظریه باربور با چنین ترکیبی از سادگی و پیچیدگی وعده کمک بزرگی برای تمام کسانی است که مایل به پذیرش عدم وجود زمان قبل از انفجار بزرگ هستند.

باربور چنین تصور می‌کند که مفهوم زمان ممکن است شبیه مفهوم اعداد صحیح (تمامی اعداد صحیح) باشد. تمامی اعداد به‌طور همزمان وجود دارد و این منطقی نیست که تصور کنیم عدد یک قبل از عدد بیست قرار گرفته‌ است.

با رسیدن بحث به این نکته به احتمال زیاد و به‌طور اجتناب‌ناپذیری ممکن است خواننده بپرسد: “آیا شما در تلاش هستید که مرا متقاعد کنید که این حرکتی که من در حال انجام با ساعد خودهستم وجود ندارد؟ اگر کسرهای بی‌نهایت کوچک “اکنون‌ها” به یکدیگر متصل نیستند من چگونه ایده‌های موجود در این مقاله را به‌خاطر می‌آورم؟ چگونه به‌خاطر دارم که چه چیزی برای نهار خوردم؟ چگونه بیدار شده و برای انجام شغلی می‌روم که به “منی” تعلق دارد که هیچ ارتباطی با من ندارد؟ اگر آینده هم‌اکنون وجود دارد چرا اصلاً برای آن تلاش بکنیم؟”

چنین معماهای لاینحلی از این درک توهم‌آمیز ناشی می‌شود که زمان مانند آب رودخانه با سرعت در حال گذر است. می‌توان چنین جهان بدون زمانی را به‌مانند کاستارد (مخلوطی که از بهم زدن و حرارت دادن زردهٔ تخم مرغ و شیر و یا خامه درست می‌شود) وانیلی در نظر گرفت که مرکز آن با شکلات در تمام طول کاستارد پر شده‌است. اگر یک قطعه از آن را ببریم چیزی را که یک حالا یا “اکنون” می‌نامیم به‌دست می‌آوریم.

فرض کنید که ما شکلات مرکز باشیم در اینصورت تصور می‌کنیم که تکه ما تنها تکه موجود در جهان است و تکه‌های قبلی و بعدی تنها به‌صورت مفهومی وجود دارد. این عقیده از دید فرد ناظر بر کاستارد که می‌داند تمام قطعات با هم وجود دارد مضحک به‌نظر می‌رسد.

با در نظر گرفتن این مثال می‌توانید بگویید که “من” همان فردی نیستم که شروع به نوشتن این جمله کرد. من منحصربفرد هستم و شاید در ارتباطی آشکار با تمام افرادی هستم که این کلمات را در این پاراگراف نوشتند. با اینحال باید در نظر گرفت که این “اکنون‌ها”ی مستقل از یکدیگر پراکنده نیستند. آنان همچنان ساختاری را تشکیل می‌دهند و به‌صورت بلوکی از کل کاستارد می‌باشند که هیچ تکه خردشده‌‌‌‏ای ندارد.
نظریه باربور به اینصورت است: در یک فضای کیهانی، آینده هم‌اکنون در آنجا قرار گرفته‌است و هر لحظه از گذشته نیز هم‌اکنون آنجاست، نه به صورت یک خاطره بلکه یک موجود زنده. بر پایه طرح کلی فلسفه‌های شرقی، دردناکترین چیز برای بشر شکستن این قالب ثابت است.

فرد دانا کسی است که از این جریان از پیش تعیین‌شده تبعیت کند. در اینصورت فردی خشنود در میان این کاستارد شکلاتی هستی خواهیم بود که سعی می‌کنیم “اکنون‌ها”ی فوق‌العاده کوچک و منحصربفرد خود را زندگی بکنیم.

بسیاری از ما در سطحی از ناخودآگاه خود عمیقن متقاعد شده‌ایم که یک ساعت عظیم کیهانی در حال تیک‌تاک در هر ثانیه از این فضای عظیم است که جهان خوانده می‌شود. بااین‌وجود آلبرت انیشتن در آغاز قرن پیش نشان داد که واقعیت زمانی برای هر شی در هستی نسبی می‌باشد و زمان یک موضوع جدایی‌ناپذیر از فضا است. حتی متخصصینی که به همزمان‌سازی زمان در جهان اشتغال دارند به این واقعیت واقف می‌باشند که جهان توسط تیک‌تاک به‌دلخواه تعیین‌شده‌ای اداره می‌شود و درواقع ساعتها قادر نیستند به‌هیچ‌وجه زمان را اندازه بگیرند.

به‌وضوح تنها راه چاره غرق شدن در این “توهم موقت” از بینهایت است، با دانستن اینکه فضایی هست که گذشته ما همچنان در آن وجود دارد و آنچه انجام می‌دهیم چیزی را تغییر نمی‌دهد. یا همانطور که انیشتن خود گفته‌است: “افرادی مانند ما که به فیزیک اعتقاد داریم به این واقفیم که تمایز بین گذشته، اکنون و آینده تنها توهمی است که سرسختانه تداوم دارد.”

About Time: Cosmology and Culture at the Twilight of the Big Bang ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Chapter: The End of Beginnings and the End of Time
more info ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

A M ! N
05-05-2014, 21:34
یه مطلب جالبی میخوندم، گفتم اینجا قرارش بدم تا بقیه هم استفاده کنند.

تاکنون هیچ تعریف دقیقی از زمان ارائه نشده است و یا اگر شده به نوعی از مفاهیم وابسته به زمان کمک گرفته شده است. ذهن بشر به گونه ای تکامل یافته که او برای سهولت در بازخوانی رویداد ها مفهومی انتزاعی را خلق کرده و هر رویداد در فضای خارجی را در ساختار ذهنی که خودش ساخته(به اصطلاح زمان) تصویر می کند و موقعیت آنرا نسبت به دیگر وقایع می سنجد.

حال اگر نوع بشر به گونه ای تکامل می یافت که این فرایند فرایند مغزی در او حذف می شد و او نیازی به سنجش موقعیت رویداد ها نداشت و درکی از ترتیب آنها پیدا نمی کرد هیچ گاه چنین مفهومی خلق نمی شد .

زمان نوعی فرض و تلقین است که ذهن به کمک آن توانسته ترتیبی برای رویداد هایی که شاهد آنها بوده قائل شود پس نه در حال گذر است و نه قابل تند یا کند شدن و میدان گرانشی بر چیزی که در ذهن ساخته ایم تاثیر ندارد و ماهیت ساختار ذهنی(زمان) به گون ای است که معمولا از عوامل غیر ذهنی تاثیر نمی پذیرد جز چند مورد که در ادامه به طور خلاصه بررسی می کنم.

حال با این دیدگاه به توجیه پدیده ای می پردازم ک غالبا با آن مواجه شده ایم .

گاهی اوقات احساس می کنیم که یک رویداد زود تر یا آهسته تر رخ داده (نسبت به رویداد های مشابه یا نسبت به آنچه انتظار داشته ایم) مثلا کلاس ریاضی ریاضی خیلی طولانی و کلاس ادبیات بسیار زود گذر است که در مورد آن با با دو عامل مواجه ایم:

1) تعامل ذهن شخص و رویداد در حال رخ دادن
2) توان تفکیکی ذهن برای درک متمایز رویداد ها

تاثیر عامل اول بدین گونه است که ذهن بیشتر - خود را معطوف رویداد و افکار متعامل با خویش می سازد و از فعالیت های جانبی اش(مثل تصویر کردن رویداد ها بر پیوستار ذهنی یا همان زمان) کوتاهی می کند.نتیجه این است که ترتیب ثبت وقایع از روند معمول خود خارج شده و جسته گریخته ثبت میکند (برای کسی که ریداد را سریع حس کرده)و یا مازاد بر وقایع ثبت شده جزئیات غیر معمول و نا خواسته ای را ثبت میکند(برای کسی که رویداد را آهسته تر احساس کرده) و همین طور است که در هنگام خواب بعضی از خواب هارا طولانی و بعضی دیگر را کوتاه احساس می کنیم. بنابرین زمان و همه ی وابستگانش نسبی اند اما وجه نسبیت آن تفاوت مکانیزم ثبت رویداد ها در اذهان مختلف بر روی پیویتار و ساختار ذهنی(زمان) می باشد.

* (استفاده از داروهای آرامبخش و روانگردان و ... درک و روش ثبت وقایع و بسیاری از فعالیت های مغز را دچار اختلالی که در بالا گفتم میکند)

پس می توان گفت بنابه ادله ی فوق تعریف و ماهیت زمان نه یک بعد فیزیکی بلکه یک مفهوم و مکانیزم ذهنی است و چون اکثر انسانها دارای خصوصیات فکری و ذهنی مشترک هستند تا حدودی در واحد و یکتایی از آنچه ذهنشان ساخته(زمان) دارند.

هر رویداد یک پیوستار است و ذهن بسته به توان تفکیکی اش گاهی جسته گریخته از روی آن می پرد و گاهی حلزون وار عبور میکند.به طور مثال اگر حرکت جسمی را از نقطه ی A به B را رویداد K بنامیم و ذهن شخص X در حال مشاهده یا تصور و یا... رویداد K باشد بین A و B رویدادهایی وجود دارد که که ذهن شروع به ثبت آنها می کند. حال با در نظر گرفتن توان تفکیکی ذهن یا تاثیرات عوامل دیگر(داروها یا اختلالات عصبی و...) ذهن رویداد هارا بینهایت فشرده ویا بسیار منبسط (جسته و گریخته)تصویر می کند بنابراین زمان رویدادK نسبت به ذهن های مختلف نسبی است و می توان گفت درک مطلقی از آن وجود ندارد.ولی آنچه فراگیر شده همان درک تقریبا هماهنگ از زمان است که واحدی به نام ثانیه را تعریف کرده است و ذهن ما هم بر حسب عادت تعدادی رویداد ثبت شده را یک ثانیه در نظر می گیرد و اگر برای اشخاصی یک ثانیه را با رویداد های بیشتری که ثبت شده تعریف کنیم یک ثانیه ی او با ما فرق دارد و این همان نسبی بودن است.

نسبیت همزمانی یا هر پدیده ی دیگری که به زمان وابسته است از آن جهت نسبی است که با در نظر گرفتن هر ذهن به عنوان مبدا نتایج متفاوتی برای زمان و حتی درک زمان بدست می آید.آزمودن نسبیت زمان(با شرایط ذکر شده )توسط ساعت های اتمی و غیره خطاست زیرا تابش های گسیل شده از هسته ها یا رفت و برگشت نور بین دو آیینه یا ... ربطی به ساخطار و مکانیزم ذهنی انسان ندارد و زمان برای غیر از انسان(نماینده ی موجدی دارای حس یا درک یا اندیشه ) وجود ندارد.

ساعت ها هیچ درکی از زمان ندارند و ما آنهارا طوری ساخته ایم که تعارضی با درک خودمان از آن مفهوم ذهنی(زمان) نداشته باشد بنابراین چیزی جز آنچه که ما خواسته ایم نشان دهند-نشان نمی دهند و غیر از این هم نمیتوانست باشد چراکه زمان (مفهومی در ذهن ما) هیچ تاثیری بر عوامل خارجی ندارد که با استفاده از آن بشود وسیله ای برای سنجش آن ساخت و زمان در ابعا فیزیکی ذی نفوذ و موثر نمی باشد.پس مفهوم فضا زمان دچار تحول اساسی می شود و درک سابقی که از آن وجود داشته فرو می ریزد و همچنین تاثیر گرانش بر زمان و نور و ... در مواجهه با این تعریف متفاوت از زمان معانی خود را از دست می دهند و دامنه ی این فرو پاشی به نظریه ی نسبیت اینشتین هم خواهد رسید.

نگاه ما به علم و جهان مانند مصریان و یونانی ها و چینی های باستان نیست - همین طور افراد و اقوام بعد از ما مانند ما به عالم نگه نخواهند کرد. ممکن است برداشت ما از جهان بسیار محدود و پر از تصورات غلط باشد اما به احتمال زیاد روشن تر از دیدگاه پیشینیان ماست.

وقتی تفکر نیوتون و گالیله و بسیاری دیگر از دانشمندان با تفکرات نسبیت و کوانتوم اصلاح یا جایگزین شد امکان جایگزینی این نظریات با نظریات جدید تر و کارامد تر وجود دارد.

منبع : نامشخص

Lord-Voldemort
05-05-2014, 21:57
سلام
من همیشه از بحث زمان خوشم میومده ، دلیلش رو هم نمی دونم :n02:
و یه سوال که شاید دلیل علاقه من به زمان هم باشه ، سفر در زمانه
چجوری ما می تونیم سفر در زمان رو انکار یا رد کنیم یا چجوری می تونیم تایید کنیم ؟
چجوری بعضی افراد ادعا سفر در زمان (چه در زمان حال چه در زمان گذشته و چه در زمان آینده)دارن و در بعضی حالات تایید شدست یعنی این موضوع یه موضوع فیک نیست بگیم دارن دروغ می گن ، یجوری نمیشه انکارش کرد.

:n16:

A M ! N
06-05-2014, 00:38
سلام.

درسته. موضوع خیلی جالبیه و جای بحث فراوان داره.

به نظر من، همونطور که گفتم شاید کلید سفر در "زمان" لزومن جهشی در "زمان" نباشه. اینشتین هم زمان رو یک پارامتر خیالی و نسبی میدونه و میگه که رسیدن به سرعت نور چگونه باعث کندی این به اصطلاح "زمان" میشه ( رجوع به نظریه ی نسبیت خاص ) (بر اساس نسبیت عام ، گرانش میتونه باعث تغییرات زمان بشه ) . رابطه ی دویت - ویلر هم نتیجه ی جالب و از منظر برخی فیزیکدانان "ترسناک" رو ارائه داد، چرا که اونها عملن تئوری کوانتوم رو فارغ از مفهوم "زمان" تشریح کردند!

البته اسمولین کلن از بیخ و بنیاد مخالفه این قضیه اس (و بالطبع مخالف با اینشتین و باربور) ، و تعمیم جهان کوانتومی رو به جهان واقعی نادرست میدونه، از نظر اون توجیه معادله ی "ترسناک" دویت-ویلر اینه که حالت کوانتومی جهان ثابت است و لذا جهان کوانتومی یک جهان بی تغییر است!

در بین روش های سفر در "زمان" تئوری های اینشتین و استفاده از کرم چاله جز پیچیده ترین و مشکل ترین روش های پیشنهادیه، روشهای دیگه هم وجود دارند مثل استوانه ی تیپلر ، سیاه چاله ها و رشته ی کیهانی. کلن بیشتر نظریه های ازین حیث ، در رسیدن به سرعت نوری اشتراک دارند. (جالبه که قبلن ثابت شده بود که یک فوتون منفرد نمیتونه با سرعتی بیش از نور حرکت کنه. و لذا سفر در زمان هم غیرممکن میشه (+ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) )

به جز مشکلات فیزیکی که فعلن باهاشون روبرو هستیم و جواب روشنی هم نداریم براش، یک سری ایرادات فلسفی هم بر مقوله ی سفر در زمان وارد است. ساده ترینش مثلن پارادوکس پدربزرگ است، در این پارادوکس یک مسافر زمان به گذشته سفر میکند و تلاش میکند پدربزرگ خود را قبل ازینکه با مادربزرگش ازدواج کند بکشد! اگر موفق به انجام این کار شود، پدر و مادرش هیچگاه به دنیا نمیومدند و لذا خود مسافر زمان هم هیچگاه متولد نمیشد ، و بنابراین هرگز نمیتوانست به زمان گذشته سفر کند و پدربزرگ خود را بکشد. برخی میگویند ممکن است کسی به گذشته سفر کند ولی هرگز نمیتواند تغییری در گذشته پدید آورد. ( Novikov self-consistency principle ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) پس همانطور که میبینید با وجود پیشرفتهایی در این زمینه، نظریه های کوانتوم در توجیه چنین پارادوکسهایی همچنان بی جواب مانده اند.

جدا از آن، بدن انسان ذاتن قادر به زنده ماندن در شرایط سرعت مافوق نور نیست! استفاده از شیوه ی گرانش نیز عاقبت خوشی نخواهد داشت ، برای مثال هنگام این روند اگر فرض بگیریم که شما بر روی یک ستاره ی نوترونی بایستید، به دلیل جاذبه ی بسیار بسیار زیاد (حدود 300 میلیارد برابر جاذبه ی زمین) اول بدن خودتان تکه تکه خواهد شد.

هاوکینگ میگه که :

But the best evidence we have that time travel is not possible, and never will be, is that we have not been invaded by hordes of tourists from the future

"بهترین مدرک برای اینکه سفر زمان غیرممکن است و همیشه خواهد بود، این است که ما تحت هجوم توریست های آینده قرار نگرفته ایم (مسافرهای زمانی که از زمان آینده به زمان ما می آیند)"


البته طبیعتن این دلیل کافی برای نقض سفر در زمان نیست، چرا که مثلن ممکنه این اقدام از جهت فیزیکی شدنی باشه ولی هرگز کشف نشده باشه یا کشف شده باشه ولی بنا به دلایل خاصی ازش استفاده نشده باشه، یا به قول کارل ساگان ممکنه توریستهای آینده همین الان بین ما باشند ولی نقاب بر چهره ی خود گذاشته باشند یا شایدم به خاطر این باشه که هرگونه تغییر در پیوستار زمان-مکان باعث اعمال عواقب ناخوشایندی بر آن توریستها بشه.

:11:


سلام
من همیشه از بحث زمان خوشم میومده ، دلیلش رو هم نمی دونم :n02:
و یه سوال که شاید دلیل علاقه من به زمان هم باشه ، سفر در زمانه
چجوری ما می تونیم سفر در زمان رو انکار یا رد کنیم یا چجوری می تونیم تایید کنیم ؟
چجوری بعضی افراد ادعا سفر در زمان (چه در زمان حال چه در زمان گذشته و چه در زمان آینده)دارن و در بعضی حالات تایید شدست یعنی این موضوع یه موضوع فیک نیست بگیم دارن دروغ می گن ، یجوری نمیشه انکارش کرد.

:n16:

danielo
14-05-2014, 19:42
چیزی که من متوجه شدم.با قوانین فیزیکی زمان انیشتین برگشت به گذشته امکان پذیر هست.نه اینکه به این اسونی باشه.ولی از نظر علمی نمیشه 100 درصد ردش کرد.ولی ما شاهد پارادوکس پدربزرگ هستیم که همه میدونیم.بعضی ها میگن که جهان های موازی وجود دارند که میتونه پارادوکس پدربزرگ را توجیه کنه.که خود جهان موازی تمامی قوانین فیزیک و هر چه میدونیم را به چالش میکشه.یعنی در هر 2 حالت پارادوکس وجود داره.این پارادوکس چطوری توجیه میشه؟؟

laxer
14-05-2014, 23:07
نمیدونم واقعتیه یا صرفا" یک نظریه ولی میگن زمان با اندازه سه بعدی رابطه مستقیم داره,

مثلا" پارامتر های زمانی یک موش نسبت به انسان سریع تره.

نظریه جالب تر از اون اینکه میگن هر چقدر به مرکز زمین نزدیک تر باشی زمان زود تر میگذره و درواقع زمان رو به سرعت چرخش در شعاع زمین نسبت میدن. ( البته چون زمان در خارج از جو هم وجود داره شاید این نظریه مردود باشه)

A M ! N
15-05-2014, 23:57
نمیدونم واقعتیه یا صرفا" یک نظریه ولی میگن زمان با اندازه سه بعدی رابطه مستقیم داره,


سلام. این رو اولین باره میشنوم، اگه امکان داره سورسی بدید براش جالبه. ولی فکر میکنم همچین چیزی درست نباشه. برای درک این موضوع میشه جهان رو مثلن از دید یک دوربین سه بعدی کوچیک دید و این مسئله رو تست کرد.




نظریه جالب تر از اون اینکه میگن هر چقدر به مرکز زمین نزدیک تر باشی زمان زود تر میگذره و درواقع زمان رو به سرعت چرخش در شعاع زمین نسبت میدن. ( البته چون زمان در خارج از جو هم وجود داره شاید این نظریه مردود باشه)


بله دقیقن عکس این چیزی که گفتید نظریه ی اینشتین است (نسبیت عام). در ارتفاعات بالاتر با گرانش کمتر، زمان سریعتر میگذره. حتا به صورت عملی این ادعا آزمایش شده توسط ساعتهای اتمی کوانتوم لاجیک که میتوانند طی ~ 4 بیلیون سال زمان را با خطایی کمتر از ۱ ثانیه اندازه گیری کنند.

درفضا نیز تحت تاثیر {افزایش} پارامترهای سرعت و گرانش زمان میتونه کند بشه. به این معنی که اگر فضانوردان با سرعت بیشتری حرکت کنن گذر زمان آهسته تری خواهند داشت، اما با وجود جاذبه ی کمتر در جو ، گذر زمان براشون سریعتر اتفاق میفته. اما این دو پارامتر در فضا از یک قدرت یکسان برخوردار نیستند. (به این معنی که اثر یکدیگر رو خنثی نمیکنن مگر اینکه اون شی، مثلن ISS ، خیلی خیلی دورتر از زمین به دور مدار معین خودش بچرخه) چرا که تاثیر پارامتر سرعت بر روی زمان به مراتب بالاتر از میدان گرانشی است.

:n16:





چیزی که من متوجه شدم.با قوانین فیزیکی زمان انیشتین برگشت به گذشته امکان پذیر هست.نه اینکه به این اسونی باشه.ولی از نظر علمی نمیشه 100 درصد ردش کرد.ولی ما شاهد پارادوکس پدربزرگ هستیم که همه میدونیم.بعضی ها میگن که جهان های موازی وجود دارند که میتونه پارادوکس پدربزرگ را توجیه کنه.که خود جهان موازی تمامی قوانین فیزیک و هر چه میدونیم را به چالش میکشه.یعنی در هر 2 حالت پارادوکس وجود داره.این پارادوکس چطوری توجیه میشه؟؟

همونطور که گفتم توجیهات زیادی آورده شده برای این پارادوکسها.. ولی به نظر من به این سادگی ها نمیشه جواب چنین سوالی رو داد و ارزش این ادعاها در حد همون فرضیه باقی میمونه

مثلن Novikov که میگه مسافر زمان اصلن نمیتونه تاریخ رو تغییر بده و در هربار تلاش برای تغییر (مثلن در اینجا کشتن پدرپزرگ) با شکست مواجه میشه و لذا تاریخ تغییر پیدا نمیکنه.
یا جهان های بیشمار موازی ، میگه که هر رخداد در یک جهان جدا اتفاق میفته، مثلن در جهان A پدربزرگ و مادربزرگتون با هم دیگه ازدواج میکنند و بعده ها (در همون گذشته) شما به دنیا میاید. در جهان B شما از ازدواج پدربزرگ-مادربزرگتون جلوگیری کردین و بعدش هم به زندگی خودتون ادامه دادید! درواقع به زبان ساده تر، وقتی مسافر زمان به گذشته سفر میکنه بلافاصله یه جهان موازی براش ساخته میشه (یا به اون هدایت میشه) و در اون جهان جدید وقتی پدربزرگش رو در زمان گذشته میکشه ، پارادوکسی اتفاق نمیفته، چرا که اون پدربزرگ ، اون پدربزرگ اصلی از جهانی که خودش اومده نیست.
و ده ها توجیه دیگر که از حوصله ی بحث خارجه..

:11:

M o h a m m @ d
29-09-2014, 21:30
ماهیت زمان و شکل آن : زمان چیست؟ آیا همچنان که یک سرود کهن می گوید، جویباری جاودانه غلتان است که همه رویاهای ما را با خود می برد؟ یا همچون راه آهن است؟شاید پیچ ها و شاخه هایی داشته باشد و از این رو بتوان جلو رفت و در عین حال به ایستگاه قبلی روی خط بازگشت
زمان فضا بعد چهارم و شکل کیهان:
ما خود را موجودی سه بعدی می دانیم موجودی که دارای ارتفاع، عرض و عمق است.
ممکن است به وسیله ی فن آوری فضایی توانایی آن را داشته باشیم که میلیون ها کیلومتر در فضای سه بعدی سفر کنیم ولی باید دانست که ما در سفری همیشگی در طول بعد چهارم یعنی زمان هستیم.
شکل فضا:
دانشمندان اصطلاح فضا – زمان را برای توضیح دادن بعد چهارم فضا به کار می برند. کار دانشمند بزرگ آلبرت اینشتین برای درک مفهوم فضا – زمان بسیار مهم است.
طبق نظریه اینشتین هر چیزی که دارای جرم باشد از ذرات غبار گرفته تا ستاره ایی عظیم، فضا و زمان پیرامونش را خم می کند. این پدیده نسبت نیروی جاذبه می شود. این موضوع عده ی زیادی را درباره ی شکل کلی کیهان به شگفتی واداشته است. آیا کیهان منحنی شکل است؟ اگر ما در طول یکی از ابعاد آن شروع به حرکت کنیم در انتها به نقطه ایی که از آنجا حرکت خود را آغاز کرده ایم می رسیم؟ آیا شکل آن در طول زمان تغییر کرده است؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
جهان هستی در حال انبساط:
اغلب دانشمندان موافق این هستند که جهان در حال منبسط شدن می باشد. این انبساط با Big bang بیگ بنگ آغاز شد.
اکنون در جهان هستی هر چیزی دائماً از هر چیز دیگر دور می شود و خود فضا هم در حال گسترش است. اکنون بعضی دانشمندان تصور می کنند که تنها به خاطر این انبساط است که زمان فقط رو به جلو حرکت می کند. هیچ کس نمی داند انبساط جهان تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد یا نه؟ بعضی از مردم فکر می کنند اگر جهان هستی دوباره شروع به انقباض کندممکن است جهت زمان هم عوض شود و به سمت عقب برود. ( ۱ )
توضیح نسبیت بر ماهیت فیزیکی و علمی زمان:
اینشتین می گوید گاهی اوقات ممکن است زمان را آن طور که پیش می رود حس نکنیم مثلاً وقتی با سرعت نور حرکت می کنیم و داخل فضایی سه بعدی قرار داریم زمان برایمان کش می آید. و مثلاً اگر دو ساعت دیواری را در نظر بگیریم و یکی ثابت و دیگری با سرعت خاصی در حرکت باشد، زمان ساعت متحرک، به چشم ما دیر تر پیش می رود. ( ۲ )
خمیدگی زمان :
نسبت عام بعد از زمان را با سه بعد فضا درمی آمیزد تا فضا زمان را شکل دهد و می گوید توزیع ماده و انرژی در جهان، فضا زمان را دچار خمیدگی و تابیدگی می سازد و بدین سان، تاثیر گرانش را جزئی از اجزای نظریه می کند. چیزها در این فضا زمان می کوشند تا روی خط راست حرکت کنند، اما از آنجا که فضا زمان خمیده است سیر آنها خمیده به نظر می رسد. آنان چنان حرکت می کنند که گویا زیر تأثیر یک میدان گرانشی هستند.
یک رویه یا صفحه لاستیکی، می تواند همانندی و قیاسی تقریبی به دست دهد، توپ بزرگی به نشانه خورشید برآن می نهیم. سنگینی توپ بر رویه لاستیکی فشار آورده، آن را نزدیک خورشید خمیده می سازد. اکنون اگر توپهای کوچکی را بر رویه بغلتانیم، آنها مستقیما به سوی دیگر نخواهند غلتید و در عوض پیرامون توپ سنگین خواهند چرخید، مانند سیاره ها به گرد خورشید
این همانندی ناقص است زیرا تنها مقطع دو بعدی از فضا (سطح یک رویه لاستیکی) خمیده است و زمان نیز مانند زمان نظریه نیوتنی بدون تغییر مانده است. با این همه در نظریه نسبیت که با شمار زیادی از آزمونها جور در می آید، زمان و فضا به گونه ای جدایی ناپذیر به یکدیگر گره خورده اند. نمی توان بدون درگیر شدن با زمان، فضا را دچار خمیدگی کرد. از این رو زمان دارای ریخت و شکل است. نسبیت عام با خمیدن فضا و زمان ، آنان را از زمینه ای منفصل که در آن رویدادها رخ می دهند، به بازیگران فعال صحنه رویداد ها تبدیل می کند.
کم و بیش همه پاسخهایی که می توانست نمایانگر جهان باشد از داشتن تکینگی با چگالی بی نهایت اجتناب می ورزیدند: پیش از دوران گسترش و انبساط جهان، می بایست دوران انقباضی وجود داشته باشد که طی آن ماده بر روی خود فرو می پاشید، اما برخوردی روی نداد و اجزای ماده باز از یکدیگر دور شدند و مرحله گسترش کنونی تشکیل گردید. اگر چنین چیزی درست باشد، زمان جاودانه خواهد پایید؛ از گذشته بیکران تا آینده بی پایان.
آیا زمان ، دارای آغاز و پایان است یا از بی نهایت شروع شده تا بی نهایت ادامه دارد؟
پنروز و هاوینگ رویکرد دیگری را برگزیدند که نه بر مطالعه دقیق پاسخهای معادلات، بلکه بر ساختار کلی فضا زمان بنیان داشت. در نسبیت عام، نه تنها چیزهای توده ای درون فضا زمان، بلکه انرژی درون آن نیز، فضا زمان را دچار خمیدگی می کند. انرژی همواره کمیتی مثبت است از این رو فضا زمان را پیچ و تاب می دهد و پرتوهای نور را به سوی یکدیگر خم می کند.
پنروز و من پروفسور هاوکینگ توانستیم ثابت کنیم که مدل ریاضی نسبیت عام، زمان باید در آنچه انفجار بزرگ نامیده می شود، آغازی داشته باشد. به همین سان می توان برهان آورد که زمان، هنگامی که ستارگان و کهکشانها زیر گرانش خودشان فرو می پاشند و سیاهچاله ها را می سازند، پایانی خواهد داشت.
ریخت زمان: زمان چه شکلی است؟ زمان به شکل گلابی است!
اگر مخروط نوری گذشته مان را در طول زمان دنبال کنیم ، می بینیم که در جهان نخستین ماده آن را خمیده کرده بود. همه جهانی را که مشاهده می کنیم در ناحیه ای قرار دارد که کرانه ان در انفجار بزرگ به صفر می رسد. این یک تکینگی است، جایی که چگالی ماده بی نهایت است و نسبیت عام کلاسیک در آن در هم می شکند. ( ۳ )
بیگ بنگ
منابع :
۱- کتاب سفرهای فضایی
۲ – برداشتی از مقاله نسبیت اینشتین
۳ – کتاب جهان در پوست گردو