ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دریا



Ahmad
29-03-2014, 23:27
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




دریا
اقیانوس

عظمتی دارد
شکوهی دارد
آرامشی دارد
آن‌چنان روح و دلی بزرگ دازد
...

که باعث می‌شود، قلب هر انسانی در مواجهه با آن به تپش افتد.
تپشی آرام‌بخش



اشعار و نوشته‌هایی دریایی همراه با ذوق و هنر نگارشِ ما

Ahmad
29-03-2014, 23:28
امواج دریا...





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





امواج دریا
در دل سیاه شب
چه خشمگین و ظالمند
دریا در حرکت

امواج در تلاطم
شب سایه بر دریا دارد
دریا در تاریکی شب دست و پا می‌زند
باد بر امواج می‌کوبد

امواج ز درد ضجه می‌کشند
صدای فریادشان دلم لرزاند

سیاهی شب سایه بر دریا دارد
امواج صدایم می زنند
ز درد ضربه باد می‌نالند
کمک می‌جویند

دریا مرا صدا می‌زند

صدای سیلی باد بر امواج مرا می‌کشد

من
می‌روم
و
در اعماق دریا
در دل سیاه شب
گم می‌شوم


باد همچنان به دریا می‌کوبد


گیتی میرزایی

Atghia
29-03-2014, 23:36
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم



جليل صفربيگي

Sanomas
30-03-2014, 11:54
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

که این دیوانه از خود بدر کیست ؟

چه گویم ؟ از که گویم ؟ با که گویم ؟

که این دیوانه را از خود خبر نیست .




به آن لب تشنه می مانم که - نا آگاه

به دریای در افتد بیکرانه ،

لبی ، از قطره آبی ، تر کرده ،

خورد از موج وحشی تازیانه !




مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

مرا با عشق او تنها گذارید .

غریق لطف آن دریا نگاهم

مرا تنها به این دریا سپارید !




شاعر: فريدون مشيری





به چشمان پریرویان این شهر،

یه صد امید می بستم نگاهی ،

مگر یک تن ازین نا آشنایان ،

مرا بخشد به شهر عشق راهی




به هر چشمی - به امیدی که این اوست –

نگاه بیقرارم خیره می ماند ،

یکی هم ، زین همه ناز آفرینان ،

امیدم را به چشمانم نمی خواند !



غریبی بودم و گم کرده راهی ،

مرا با خود به هر سویی کشاندند ،

شنیدم بار ها از رهگذاران

که زیر لب مرا دیوانه خواندند !




ولی من ، چشم امیدم نمی خفت .

که مرغی آشیان گم کرده بودم

ز هر بام و دری سر می کشیدم

به هر بوم و بری پر می گشودم .




امید خسته ام از پای ننشست ،

نگاه تشنه ام در جستجو بود .

در آن هنگامه دیدار و پرهیز ؛

رسیدم عاقبت آنجا که او بود !




" دو تنها و دو سر گردان ، دو بی کس "

ز خود بیگا نه ، از هستی رمیده ،

ازین بیدرد مردم ، رو نهفته ،

شرنگ نا امیدی ها چشیده ،




دل از بی همزبانی ها شکسته ،

تن از نا مهربانی ها فسرده ،

ز حسرت پای در دامن کشیده ،

به خلوت ، سر به زیر بال برده ،




" دو تنها و دو سر گردان ، دو بی کس " ،

به خلوتگاه جان ، با هم نشستند ،

زبان بی زبانی را گشودند ،

سکوت جاودانی را شکستند .




مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

که این دیوانه از خود بدر کیست ؟

چه گویم ؟ از که گویم ؟ با که گویم ؟

که این دیوانه را از خود خبر نیست .




به آن لب تشنه می مانم که - نا آگاه

به دریای در افتد بیکرانه ،

لبی ، از قطره آبی ، تر کرده ،

خورد از موج وحشی تازیانه !




مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید

مرا با عشق او تنها گذارید .

غریق لطف آن دریا نگاهم

مرا تنها به این دریا سپارید !

Demon King
30-03-2014, 12:11
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.



قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
هم‌چنان خواهم راند.
نه به آبی‌ها دل خواهم بست
نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در می‌آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران
می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان.
هم‌چنان خواهم راند.
هم‌چنان خواهم خواند:
“دور باید شد، دور.”
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.
هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور باید شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره‌هاست.”
هم‌چنان خواهم خواند.
هم‌چنان خواهم راند.
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.




" سهراب سپهری "

Atghia
31-03-2014, 13:44
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

کوچک تر از آنم ، نه! دریا مال ماهی هاست
من سرنوشتم ساحل و این گوش ماهی هاست


قدّ دلِ دریا نبودم ... ، نیستم ... ؛ حالا
چیزی که مانده روی دستم، روسیاهی هاست


دیوانگی کردن کمی سخت است، باور کن
وقتی جهان مجموعه ای از سربه راهی هاست


عاشق که باشی پشت هم خط میخوری و خط !
خطـــــی که پیشانی نوشت اشتباهـی هاست ...


گفتم « من از راهم نمی برّم » ، نبرّیدم !
دریا تو که فهمیده ای، ترسم دوراهی هاست


گاهی دلم میخواهد، اما ... آخ از این اما ...
«امّا» همان حرفی که پشت دل بخواهی هاست



رئوف عاشوری

Atghia
04-04-2014, 10:10
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

متلاطم ...
تنها ...
بیکران ...
کاش اقیانوسی نبودم
پنجه کشان بر ساحل ...


شمس لنگرودی

Йeda
04-04-2014, 19:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


ســــاکـــــن دریــای آبــی نیستــــم
سرنشـین و بــار کشتـــی نیستــم
لنـــج تنهایـی کنـــار ســاحل اسـت
هیچــم و بــی "ناخدایی" نیستـــم

موج طوفــان خــم به زیر مــوج نـــــو
موجیـَـم من، یــارِ خاکــی نیستــــم
سوت کشتی بان، صـــدای گیــرودار
وقت حمــلــه روی کشتی نیستــــم

چشم ها در چشم ها هی میدونـد
من درین امــواج و ماهـی نیـستـــم
سُر نخور در قلـب مغـلــوب جهـــــان
فکــر کـــن تنهــــا تویـــیُ نیسـتــــم

شعر من در عمق چشمان تـواست
چشــــم آبــی! من خیالی نیستــم
سالها چشمم به شکل ابرهاســت
هـــی ببـارد، " آفتـابــــی" نیستـــم

چتر خواهم شد برایت، گـــوش کــن!
حیــف حتــی بـادبـــان ـی نیستـــــم
می روم از مـــوجِ چشـمـــانـت به رود
قطره ای ام، سوی خشکی نیستــم

..................***..................

آب خـواهـــی خــورد از_ایـن رودهـــا
حیــف در آن رود نیـلـــی، نیــستـــم
سالهـــا پلک پر آبــت بستــــه بــــود
پلکِ شب وا کن، "ندا" یت نیستــــم





ندا



پ.ن: در مورد بیت آخر عاشق به انکار میافته، حتی میزنه قافیه رو هم میشکنه.

Atghia
08-04-2014, 18:02
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

اسمش را خودکشی نگذار ،
حتی نهنگی مثل من
که عمق اقیانوس را دیده
دل‌ش برای سواحل تو تنگ می‌شود




كامران رسول زاده

Atghia
12-04-2014, 21:45
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

رود راهي شد به دريا ،كوه با اندوه گفت

مي روي اما بدان دريا ز من پايين تر است


فاضل نظري

Йeda
10-05-2014, 22:18
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



هر چند مرا دوست نه داری، نه نداری
هی ساختی اما به همین دار و نداری

هی خواستی از سلطه ی من بگذری اما...
این قصّه ی دریــــاست و یک موج فراری

تو موجی و بد نیست که در موقع رفتن
یک بوسه به روی لب دریا بگذاری

یک موج که چینی ست به پیشانیِ دریا
دریا خودمم؛ پیر شدم، پیرِ تو آری!

نه! موج منم موج که دلبسته ی دریاست
دریا! چه کنم تا تو به من دل بسپاری؟

یک موجم و یک غرقه ی دریام عجیب است:
از غرق شده منتظر صبر و قراری

ما زنده به آنیـــم که آرام نگیـــریم1
(هرچند تلاشی ست سرا پا سرِ کاری)

دریا شدم و موج شدم موجیِ موجی
از صحبت موجی که تو سر در نمی آری



~ ~ ~ ~




یک بار تو دریایی و من موجم و... بر عکس...
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری


یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری


یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری

یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری




یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری












[*=1]«امیرحسین رحیمی زنجبار»





1...........موجیـــم که آسودگـــیِ ما عـــدمِ ماست

ما زنده به آنیـــم که آرام نگیریم
«کلیم کاشـانی»

sasha3sh
17-05-2014, 22:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قصه ی ساحل و دريا غزلی دیرین است
موج وحشی طلب و خواسته اش تمکین است
گر چه ساحل ز لب آب عنان داده ز دست
لیک درباره ی دريا هدفش تسکین است
خوشبحال لب دريا که همه با لب او
دفتر خاطرشان مثل شکر شیرین است
از خجالت رخ مهتاب که افتاده بر آب
عاشقی گفت یقین کار لب پروین است
موج در موج غزل شد به دل ساحل هنوز
آب در فکر مد و جزر،مرامش این است ...

Miss Shirin
22-06-2014, 10:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



کلبه ام پنجره ای باز به دریا دارد
خوب من! منظره ی خوب ، تماشا دارد

ساختم آینه ای را به بلندای خیال
تا خودت را به تماشای خودت وا دارد

راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزی است
که به اندازه ی صد فلسفه معنا دارد

گوش کن خواسته ام خواهش بی جایی نیست
اگر آیینه ی دستت بشوم ، جا دارد

چشم یک دهکده افتاده به زیبایی تو
یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد

کوزه بر دوش سر چشمه بیا تا گویند
عجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد

در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان است
از همان وسوسه هایی که یهودا دارد

عشق را با همه شیرینی و شورانگیزی
لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد

بی قرار آمدن ، آشفتن و آرام شدن
حس گنگی است که من دارم و دریا دارد

یخ نزن رود معمایی من ! جاری باش
دل دریایی ام آغوش پذیرا دارد

محمد سلمانی

raha bash
22-06-2014, 10:55
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا كه از اهالی این روزگارنیست
امشب ولی هوای جنون موج میزند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای كاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین
دریا هم اینچنین كه منم بردبار نیست

Atghia
03-07-2014, 12:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


اول دریا آرام بود و شب ها راه نمی رفت،
تا تو هوای شهر به سرت زد.
حالا هزار سال است
دریا گیج،
هی می رود
هی بر می گردد!


الیاس علوی

sarinaj
07-07-2014, 14:21
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



خـدایــا!
یا نوری بیفکن یا توری...
ماهی کوچکت ازتاریکی اقیانوس می ترسد

sasha3sh
09-07-2014, 18:10
به دریا شکوه بردم از شب دشت

وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت

به هر موجی که می گفتم غم خویش

سری میزد به سنگ و باز می گشت !

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 59[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Йeda
16-08-2014, 22:59
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])سایز اصلی عکس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])


بـہ پیش روے من، تا چشم یارے مے کند، دریـــاسـت!

چراغ ســـــاحل آســـــودگے ها در افق پیــــداســت!


درین سـاحل کـہ من افتادہ ام خامــــــــوش،

غمــــــم دریــــــــــا، دلـــــم تنهــــاسـت..... .


وجودم بـسـتـہ در زنجیر خونینِ تعلــــق هــــاسـت!

خروش مـــــــــوج، با مــــــن مے کند نجـــــــــوا... !


که: هر کـس دل بـہ دریـــــــا زد رهـــایے یــــافت!

کـہ هر کـس دل بـہ دریـــــا زد رهــایے یــــافت....


مـــرا آن دل کـہ بر دریـــــا زنـــم، نیـسـت!

ز پا این بنــــد خــــونیــن بر کنـــم نیــست!


امید آنکـہ جــان خـستــــــــــــــہ ام را،

بـہ آن نادیدہ ســـاحل افکنم نیـسـت!



«فریدون مشیری»

Atghia
18-08-2014, 20:42
دریـا را از چـه کســی بپرسـم


کــــه بشــناســــد و

غرق نشده باشد

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])



امیرعباس مهندس

Atghia
22-08-2014, 10:30
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

دهان باز کنی
قلاب ها
به صلابه ات می کشند
هی ماهی جان
دریا را فراموش کن
روزی
حسرت همین رودخانه به دلت می ماند.


کریم رجب زاده

Demon King
22-08-2014, 11:20
قلب من مانند دریا وسیع بود,

ولی افسوس که دریا هیچگاه تنها نبود, ماهی ها عقل نداشتند ... وفا داشتند,

انسان ها عاقلانی بی وفا هستند,

و تنهایی من از وفا به این عاقلان است .. /



" Demon King "

Йeda
09-09-2014, 23:54
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در تُنـ ـ ـ ـگ دیگر شور دریـــ ـ ـ ـ ـ ـــا غـــ ــوطـہ‌ور نیست

آטּ ماهـ ــ ــ ـےِ دلتنـ ــ ــگ، خوشبختانـہ مُــ ـ ـ ـردہ‌ست

«فاضـــل نظـــری»

imanparsa
10-09-2014, 02:29
خیلی خوب بودن دوستان عزیز.شعر های بسیار قشنگی در وصف دریا بیان کردید.
یه نکته ی جالب توی پرانتز میگم اونم اینه چیز جالب اینه اکثرا خانمای عزیز توی این تاپیک شعر میگن.فکر کنم روحیه آقایون انجمن زیاد طبع ادبی نداشته باشه.
با سپاس از عزیزان

silver65
11-09-2014, 14:02
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب
اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست


مهتاب یغما

imanparsa
12-09-2014, 18:03
دریا اولین عشق مرا بُردی،دنیا دم به دم مرا تو آزوردی.
نیما چهرازی، دریا

imanparsa
20-09-2014, 15:07
دریا.سرگذشتم را بیاد آورد.
دنیا سرنوشتم را مکن باور

Йeda
28-09-2014, 01:49
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~

از آب‏ هــاے جـهــــــاטּ سهمـــ بی‏کـــــــرانگــی‏ اҐ
جــزیره‏ اے ست کـہ در خود شنــاورҐ کردہ است
جـــزیــــرہ ‏اے کـہ تـــویے ابتــداے اقـیــــانــــوس
و انتهــــاے زمــینے کـہ «شـــــاعرم» کردہ است



«محمد علی بهمنی»

Йeda
30-09-2014, 23:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



دریــــــــا واســہ کشتیـــاے بــــے‌ســـرنشین جــا ندارہ
پس مــن چـرا غــــرق بودم تهــــــران کـہ دریـــــــا ندارہ

ایــن گـــوشـہ از شهــر، امنـہ من سعے کردم نمیـــرم
اینقــدر نـمیـــرم کـہ آخـــــر این گوشـہ پهلـــــو بگیــرم

تـــو ســــــال‌هــا ســرنشین این گوشـہ از شهـر بودے
امـــا بـا مــن کـہ همیشـہ همســایه‌ ـتم قهــــر بودے






[*=right]بخشی از ترانه




«حسین صفا»





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

- Saman -
04-10-2014, 23:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




ای بر سر بالینم افسانه سرا دریا
افسانه عمری تو باری به سر آ دریا
ای اشک شباهنگت آیینه صد اندوه
ای ناله شبگیرت آهنگ عزا دریا
با کوکبه خورشید
در پای تو میمیرم
بر دار به بالینم دستی به دعا دریا
امواج تو نعشم را افکنده در این ساحل
دریاب مرا دریاب مرا دریا



زان گمشدگان آخر با من سخنی سر کن
تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دریا
چون من همه آشوبی در فتنه این طوفان
ای هستی ما یکسر آشوب و بلا دریا
با زمزمه باران در پیش تو میگریم
چون چنگ هزار آوا پر شور و نوا دریا
تنهایی و تاریکی آغاز کدورتهاست
خوش وقت سحر خیزان وان صبح و صفا دریا
بردار و ببر دریا ای پیکر بی جان را
در سینه گردابی بسپار و بیا دریا
تو مادر بی خوابی من کودک بی آرام
لالایی خود سر کن از
بهر خدا دریا
دور از خس و خاکم کن موجی زن و پاکم کن
وین قصه مگو با کس کی بود و کجا دریا



شاعر: فريدون مشيری

sarinaj
05-10-2014, 21:16
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دریا باش تا هرکس لایق توست
با توآرام گیرد و
هرکس لایقت نیست در تو غرق شود.

- Saman -
26-11-2014, 21:51
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


دريا
جنگل!
جنگل
دريا!
بيهوده مي پيموديم
سرنوشت
زودتر از ما
راه افتاده بود



-آرزو نوری-

- Saman -
15-12-2014, 23:13
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




در آن خلوت كه دل درياست آنجا / همه سرچشمه‌ها آنجاست آنجا


خسرو شيرين... نظامی گنجوی

- Saman -
14-01-2015, 11:39
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


بحريست نه کاهنده نه افزاينده
امواج برو رونده و آينده


ابوسعيد ابوالخير

- Saman -
17-03-2015, 11:47
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







با عاشقانه‌های تو
اين دريا
رام می‌شود
بخوان
كه دريا به خواب رود.



سينا
18 شهريور 92




سينا بچاری

- Saman -
03-04-2015, 19:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]







هنوز لنگرم
تن‌اش را درتن تو می‌شويد
تا وقتي به ساحل می‌رسيم
در جشن پايكوبی
عروس دريا
خوابش نبرد



علی غلامی




Photo: Anchored by Tommy Ingberg

Doublex
03-04-2015, 19:37
دریا جوابم بده دریا جوابم بده منو ازین گرفتاری رها کن

shi.irani
04-04-2015, 11:57
عاشق دریا بود و دست امواج رها...
روزی که طینت نوازشگر اما بی صفت امواج او را به اعماق تاریکی و لابه لای لجن ها رساند باله هایش برای رهایی بازی با موج ها را آموخت
و زمانی رسید که آن ماهی موج موج دریای بی مروت را درهم شکست
با نگاهی به امواج عصیانگر از او گذشته دریافت
آنچه که روزی دل به دلشان داده بود و آنچه روزی به زیر کشیده بودنش
حقیقت وجودی جز کف و حباب نداشته اند...

Йeda
23-04-2015, 16:24
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی‌ست
و من مسافرِ قایق، هزارها سال است
سرودِ زنده‌ی دریانوردهای کهن را
به گوشِ روزنه‌های فصــول می‌خوانم


«سهراب سپهـری»

- Saman -
11-06-2015, 17:14
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





کنار بیا
می‌خواهم چیزی به گوشت بگویم
من پری دریایی‌ات نیستم
دریانوردم
قایقم همین تن خسته است
بادبان، پیراهنم