مشاهده نسخه کامل
: چرا زندگی کنیم؟
alittlequestion11
27-03-2014, 13:57
با سلام
ما به دنیا می آییم، بزرگ می شویم، درس می خوانیم، کار می کنیم، ازدواج می کنیم، فرزند تولید می کنیم، فرزندانمان را تربیت می کنیم و آمادیشان می کنیم برای تکرار این چرخه... (این وسط ها شاید چیزهای جدیدی هم برای راحتی بشر از خودمان به جا بگذاریم! - و شاید هم برعکس، مخرب باشیم!)
و شاید فراموش کرده ایم که از خود بپرسیم "خب، همه ی اینها را انجام می دهیم... اما کی چی بشه؟" .
آیا ما فقط مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها هستیم؟
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
siahkamar
27-03-2014, 14:13
همون طوری که با خواست خودمون ب این دنیا نیومدیم ب خواست خودمون هم نمیتونیم ترکش کنیم
ب نظر من ی جورایی مجبوری زندگی کنی و یکی از سوالاتی هس که تو ذهن همه هست و بدون جواب قطعیه
vestlaif
27-03-2014, 14:44
با سلام
ما به دنیا می آییم، بزرگ می شویم، درس می خوانیم، کار می کنیم، ازدواج می کنیم، فرزند تولید می کنیم، فرزندانمان را تربیت می کنیم و آمادیشان می کنیم برای تکرار این چرخه... (این وسط ها شاید چیزهای جدیدی هم برای راحتی بشر از خودمان به جا بگذاریم! - و شاید هم برعکس، مخرب باشیم!)
و شاید فراموش کرده ایم که از خود بپرسیم "خب، همه ی اینها را انجام می دهیم... اما کی چی بشه؟" .
آیا ما فقط مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها هستیم؟
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
جواب سوال شما در گرو پرسش فلسفی و دینی هدف خدا از آفرینس انسان چیست ؟
تمام این ها یه آزمایشه یه اتفاق مثل اتفاق های دیگه . منم اینکه چجوری از زندگی بیرون بیایم . با موفقیت یا با شکست ... اونی پیروزه که برای هدفش تلاش کنه نه برای گذروندن روزاش ... عینه کنکوره . هدف معلوم باشه و براش زحمت بکشی بردی ولی اگه بیخیال باشی بدجوری باختی . زندگی باید کنیم تا خودمونو بسنجیم و امتحان زندگیمون رو پاس کنیم .
امیدوارم موفق باشید
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
A.M.D.D.E.V.I.L
27-03-2014, 14:56
زندگی میکنیم چون زنده ایم و نمی خوایم بمیریم چون مرگ برامون درد ناکه
زندگی میکنیم چون میتونیم
چاره ای هم جز این نیست . درست به همون دلیل که حباب کره ای شکل هست ما هم به همون دلیل زنده ایم
با سلام
ما به دنیا می آییم، بزرگ می شویم، درس می خوانیم، کار می کنیم، ازدواج می کنیم، فرزند تولید می کنیم، فرزندانمان را تربیت می کنیم و آمادیشان می کنیم برای تکرار این چرخه... (این وسط ها شاید چیزهای جدیدی هم برای راحتی بشر از خودمان به جا بگذاریم! - و شاید هم برعکس، مخرب باشیم!)
و شاید فراموش کرده ایم که از خود بپرسیم "خب، همه ی اینها را انجام می دهیم... اما کی چی بشه؟" .
آیا ما فقط مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها هستیم؟
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
بله ما فقط وسیله انتقال ژن ها هستیم (وسیله انتقال فرهنگ و رسم و ... هم نیستیم، همه اون ها خودشون وسیله انتقال ژن ها هستند). اما این ربطی نداره به اینکه "چرا ما زندگی کنیم؟" / این سوالیه که کسی به ما پاسخی بدهکار نیست، خودمون هستیم که تشخیص میدیم هدف زندگیمون چیه و در نهایت هم همونطور که گفتند حالا که اینجا هستیم و می تونیم زندگی کنیم، راهی به جز زندگی کردن نداریم.
Demon King
27-03-2014, 16:17
چرا زندگی میکنیم؟ سوالی نیست که جواب همه برای این سوال یکی باشه.
هر کسی به یه دلیل داره برای زندگی کردن و انگیزه های مختلف و جوابی جامع برای اون وجود نداره ...
بعضی برای رسیدن به هدف های مهم و بعضی ها زندگی میکنند چون راهی جز این ندارند و بعضی ها ... جواب های مختلفی وجود دارد که هر کدام به نحوی درست میباشد.
mohammad varaste
27-03-2014, 16:18
دلیلی نیست فقط همینو میدونم
هیچ دلیلی برای زندگی خودم پیدا نکردم
چرا خودمو نمیکشم ؟ نمیدونم واقعا نمیدونم.
قبلا فکر میکردم که میترسم اما الان دلیلشو ترس نمیدونم.
انگیزه ام از زندگی چیه ؟ هیچی .
این سوالات نیاز به تفاسیر فلسفی و دینی نداره.چون همه اونها به پوچی و نیستی ختم میشه
Demon King
27-03-2014, 16:21
این سوالات نیاز به تفاسیر فلسفی و دینی نداره.چون همه اونها به پوچی و نیستی ختم میشه
کاملا اشتباهه در این انجمن باید با فلسفه و علم صحبت بشه و اگه بخوایم تفسیر دینی بکار ببریم دقیقا برعکس جواب شما میشه و من نمیخوام خیلی بحث رو باز کنم ...
mohammad varaste
27-03-2014, 16:28
کاملا اشتباهه در این انجمن باید با فلسفه و علم صحبت بشه و اگه بخوایم تفسیر دینی بکار ببریم دقیقا برعکس جواب شما میشه و من نمیخوام خیلی بحث رو باز کنم ...
منم میدونم که برعکس جوابم میشه .به همین دلیل گفتم دلایل دینی و فلسفی پیچیده برای پیدا کردن جواب این موضوع نیاز نیست
alittlequestion11
27-03-2014, 17:05
زندگی میکنیم چون زنده ایم و نمی خوایم بمیریم چون مرگ برامون درد ناکه
زندگی میکنیم چون میتونیم
چاره ای هم جز این نیست . درست به همون دلیل که حباب کره ای شکل هست ما هم به همون دلیل زنده ایم
من دقیقا متوجه نشدم که می خواید چی بگید.
اینکه مرگ برامون دردناک و ترسناکه و به طور غریزی ازش فرار می کنیم که درسته... و مشترکه بین همه ی حیوانات دیگه
ولی ما انسان هستیم!
و به نظر من انسان اگه به این نتیجه برسه که زندگی بیهوده است، زیاد براش سخت نیست که خودشو خلاص کنه...
من سوالم اینه که حالا که هستیم، چرا باید زندگی کنیم؟
وسیله انتقال فرهنگ و رسم و ... هم نیستیم، همه اون ها خودشون وسیله انتقال ژن ها هستند
ولی به نظر من اونها وسیله ی انتقال ژن نیستن...
بلکه اونها وسیله ی کنترل جامعه ی انسان ها هستند تا جامعه به هدف های خاص خودش برسه (و هدفش تا حد زیادی مجبور کردن افراد به تشکیل دادن خانواده و سیستم های تک همسری و خلاصه مقابله با غرایز جنسی (و انتقال ژن) آدم ها هست)
و به طور ضمنی با بهانه هایی مثل اخلاق و عرف و ... ما رو مجبور میکنه که به نسل بعد انتقالشون بدیم
اما این ربطی نداره به اینکه "چرا ما زندگی کنیم؟" /
به نظرم "مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها" بودن، خودش جوابی هست به سوال "چرا زندگی کنیم"
A.M.D.D.E.V.I.L
27-03-2014, 17:50
به نظر من زندگی به خودی خود بیهوده هست چرا؟
چون در طبیعت هرگز این سوال پیش نمیاد: چرا زنده ایم
این سوال رو فقط گونه ی انسانی به کمک یک وسیله ی تفکر به نام "زبان" میپرسه که جوابی که داره یه جواب مطلق درست نمیتونه باشه چرا که زبان یک وسیله ی تفکر کامل نیست و خیلی قدیمیه برای همینه که هر روز ابزارالات جدید برای تفکر اختراع میشن.(ریاضی / موسیقی / دین / فیزیک / شعر / کامپیوتر / فیلم / ... اینا همشون وسیله های تفکر(و ارتباط)هستن دیگه؟ همشون هم ناقصن!)
جواب من اینه که زندگی ای که طبیعت برا ما تعریف کرده بی هدف هست . چون خود مقصود طبیعت از به وجود آوردن حیات ، خود زندگی بوده نه اینکه از به وجود آوردن زندگی یه مقصودی داشته باشه.
صحبت من هم مختص چرایی زنده بودن انسان ها نیست . مربوط به باکتری های تکسلولی هم میشه
اما در مورد خودم ، من دوست دارم وقتی که زنده ام کارهایی بکنم که احساس رضایت بهم دست بده ( که وقتی بعد ها دارم زندگیمو مرور میکنم ببینم چقدر خاطرات زیادی دارم ) و احساس زنده بودن بکنم . هر انسان برای خودش یک هدفی تعریف میکنه . یکی هدفش این میشه که به خودش بمب ببنده انتحاری بره رو هوا . یکی دیگه هدفش این میشه که ببینه چطور میشه محیط اطراف رو رام کرد که بشه با یه وسیله ی چند صد تنی پرواز کرد. هیچ کس روز تولدش بهش نمیگن شما ماموری فلان کار رو بکنی . اما در نهایت هر کس روز مرگش میفهمه فقط 1 سرنوشت داره .
badboys_87
27-03-2014, 18:32
جهان هدفمنده و هر کسی رو بهر کاری ساخته ان..... زندگی کاملا" دارای مفهوم و معنی هست فقط کافیه بشینیم صادقانه تفکر کنیم.
havzhini
27-03-2014, 20:34
به نظرم این سوال میشه گفت بیهوده ترین سوال که انسان میتونه بپرسه(البته به این نیست که چرا همچین سوال بوجود میاد بلکه منظور این هست که جوابی براش نیست)
اصولا سوال از چرایی بنظر من در طبیعت و کیهان بهیچ وجه جوابی براش نمیشه پیدا کرد و در مقابل هم حتی دانستن جواب چرایی هم هیچ ارزش خاصی نخواهد داشت
هرچند این سوال بسیار وجود وجود داره ولی من این رو از ضعف انسان میدونم وقتی درباره ضعف خودش فکر میکنه و توانایی برطرف کردن ضعف و رفتن به سمت چگونگی نداره به سراغ مطرح کردن چرایی میاد
ما زنده ایم پس زندگی میکنیم و چرای اون کوچکترین تاثیری در زنده یا مرده بودن ما نداره و تنها چیزی که تاثیرگذار هست و باید سراغش رفت چگونگی زندگی هست
کلا هیچ هدف و چرایی در طبیعت وجود نداره و حداقل تابحال کسی جوابی به این سوال داده
از نظر من هدف و چرایی زندگی انسان حتی در تولیدمثل یا انتقال ژن هم نیست و ما ژن انتقال بدیم یا ندیم هیچ تفاوتی در طبیعت ایجاد نمیکنه و هیچ هدفی پست توالی ژنی ما هم نیست
Demon King
27-03-2014, 22:44
به نظر من زندگی کردن چگونه بودنش مهمه و رسیدن به چرای اون چندان فایده ای برای ما نداره.
و تنها دلیل زندگی کردن رو این میدونم : نبودن چاره ای دیگر
طعم و حس مرگ رو بیشتر میپسندم .
A.M.D.D.E.V.I.L
27-03-2014, 23:32
یا میشه گفت. چرا زندگی نکنیم؟
Demon King
27-03-2014, 23:35
یا میشه گفت. چرا زندگی نکنیم؟
کاملا موافقم و به نظرم توی زندگی به دنبال هر هدفی باشی بازم هیچ فایده ای نداره چون در نهایت به حقیقت مرگ میرسی.
alittlequestion11
27-03-2014, 23:36
یا میشه گفت. چرا زندگی نکنیم؟
به نظرم انسان اگه به این نتیجه برسه که زندگی بیهوده هست، ترجیح میده زندگی نکنه (به نظرم لذت های زندگی به سختی هاش نمی صرفه!)
vestlaif
27-03-2014, 23:49
به نظرم انسان اگه به این نتیجه برسه که زندگی بیهوده هست، ترجیح میده زندگی نکنه (به نظرم لذت های زندگی به سختی هاش نمی صرفه!)
آب چه طعمی داره ؟ شاید شما بگی آب طعمی نداره و معمولی هست.
اما برای کسی که دو روز پیاده رفته یا یه کوه رو یه نفس بالا رفته آب شیرین تر از عسله و لذتبخش ترین نوشیدنی و خوردنی دنیاست .
زیبایی سختی به نتیجه ی لذت بخشه آخرشه . لذت یکسال درس خوندن و زحمت کشیدن با یه کارنامه که نتیجه عالی داره میاد دستت اولاش فکر میکنی نمی ارزه ولی وقتی خودت راحتی بعد از سختی رو میبینی خیلی برات لذت بخش تر از راحتیه بدون زحمته . ما انسان ها تا برای چیزی زحمت نکشیم قدرشو نمیدونیم . برای رسیدن به لذت ها باید زحمت کشید و سختی هارو تحمل کرد تا قدر اون لذتو بدونی و بفهمی ...
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
alittlequestion11
27-03-2014, 23:52
آب چه طعمی داره ؟ شاید شما بگی آب طعمی نداره و معمولی هست.
اما برای کسی که دو روز پیاده رفته یا یه کوه رو یه نفس بالا رفته آب شیرین تر از عسله و لذتبخش ترین نوشیدنی و خوردنی دنیاست .
زیبایی سختی به نتیجه ی لذت بخشه آخرشه . لذت یکسال درس خوندن و زحمت کشیدن با یه کارنامه که نتیجه عالی داره میاد دستت اولاش فکر میکنی نمی ارزه ولی وقتی خودت راحتی بعد از سختی رو میبینی خیلی برات لذت بخش تر از راحتیه بدون زحمته . ما انسان ها تا برای چیزی زحمت نکشیم قدرشو نمیدونیم . برای رسیدن به لذت ها باید زحمت کشید و سختی هارو تحمل کرد تا قدر اون لذتو بدونی و بفهمی ...
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
آیا نظر شما این هست که "زندگی کنیم تا لذت هاش رو تجربه کنیم" ؟
Demon King
28-03-2014, 00:00
آب چه طعمی داره ؟ شاید شما بگی آب طعمی نداره و معمولی هست.
اما برای کسی که دو روز پیاده رفته یا یه کوه رو یه نفس بالا رفته آب شیرین تر از عسله و لذتبخش ترین نوشیدنی و خوردنی دنیاست .
زیبایی سختی به نتیجه ی لذت بخشه آخرشه . لذت یکسال درس خوندن و زحمت کشیدن با یه کارنامه که نتیجه عالی داره میاد دستت اولاش فکر میکنی نمی ارزه ولی وقتی خودت راحتی بعد از سختی رو میبینی خیلی برات لذت بخش تر از راحتیه بدون زحمته . ما انسان ها تا برای چیزی زحمت نکشیم قدرشو نمیدونیم . برای رسیدن به لذت ها باید زحمت کشید و سختی هارو تحمل کرد تا قدر اون لذتو بدونی و بفهمی ...
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
چقدر لذت؟ تا کی؟ بعد از گذراندن لذت ها چه؟ زندگی کردن هم لذت هایی داره و هم سختی هایی. اما آیا اونها تمام شدنی نیست؟
خیلی مهمه که شما چگونه زندگی کنی اما دلیل زندگی کردنت اگر هم بدونی آیا سودی به حال شما داره؟
لذت ها و سختی های زندگی همه ی اونها پایان تلخ یا بهتر بگم پایان شیرینی به نام مرگ. رو به همراه داره. همین بس که زندگی کردن رو امری بیهوده و مرگ رو یه حقیقت شیرین بدونیم.
alittlequestion11
28-03-2014, 00:10
لذت ها و سختی های زندگی همه ی اونها پایان تلخ یا بهتر بگم پایان شیرینی به نام مرگ. رو به همراه داره. همین بس که زندگی کردن رو امری بیهوده و مرگ رو یه حقیقت شیرین بدونیم.
نظر خودم در مورد اینکه "چرا زندگی کنیم" معمولا در حال نوسان هست، ولی باید اعتراف کنم که خیلی به این چیزهایی که شما می گید می رسم.
راستش باور عمیق اینکه ما در نهایت خواهیم مرد، کمی دلهره آور هست ولی اگر واقعا این رو درک کنیم و همچنین درک کنیم که شمارش معکوس عمر ما شروع شده هست، واقعا زندگی زیباتری خواهیم داشت. (موارد بالینی که این مدعا را ثابت می کند زیاد هست که مثلا کسانی که فهمیده اند سرطان دارند و یا مثلا از یک تصادف وحشتاناک جان سالم به در برده اند، از باقی عمر خود به بهترین نحو استفاده کرده اند)
ولی این یه ریسک هست... ممکن است افراد را حسابی نا امید کند....
B.Russell
28-03-2014, 00:23
زندگی شوخی سنگینی است که محیط با ما میکند و ما سال ها زندگی میکنیم بی انکه بدانیم زندگی چیست !!!
Saeed Dz
28-03-2014, 00:24
با سلام
ما به دنیا می آییم، بزرگ می شویم، درس می خوانیم، کار می کنیم، ازدواج می کنیم، فرزند تولید می کنیم، فرزندانمان را تربیت می کنیم و آمادیشان می کنیم برای تکرار این چرخه... (این وسط ها شاید چیزهای جدیدی هم برای راحتی بشر از خودمان به جا بگذاریم! - و شاید هم برعکس، مخرب باشیم!)
و شاید فراموش کرده ایم که از خود بپرسیم "خب، همه ی اینها را انجام می دهیم... اما کی چی بشه؟" .
آیا ما فقط مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها هستیم؟
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
تنها دلیلی که برای زندگی از منظر طبیعت وجود داره بقاست.
دیگر دلیل ها، اهداف و فعالیت ها رو با توجه به اینکه انسان هستیم، خودمون برای خودمون تعیین میکنم وگرنه حقیقت و دلیل اصلی زندگی انسان تنها و تنها حفظ نسل و بقاست. دقیقن همونطور که یک موجود تک سلولی، یک گیاه و یا دیگر موجودات برای همین هدف تلاش و فعالیت میکنن. اهدافی مثل تحصیل، اشتغال، پیشرفت، ثواب برای آخرت و ... همگی ساخته ذهن بشر هستند.
Demon King
28-03-2014, 05:57
نظر خودم در مورد اینکه "چرا زندگی کنیم" معمولا در حال نوسان هست، ولی باید اعتراف کنم که خیلی به این چیزهایی که شما می گید می رسم.
راستش باور عمیق اینکه ما در نهایت خواهیم مرد، کمی دلهره آور هست ولی اگر واقعا این رو درک کنیم و همچنین درک کنیم که شمارش معکوس عمر ما شروع شده هست، واقعا زندگی زیباتری خواهیم داشت. (موارد بالینی که این مدعا را ثابت می کند زیاد هست که مثلا کسانی که فهمیده اند سرطان دارند و یا مثلا از یک تصادف وحشتاناک جان سالم به در برده اند، از باقی عمر خود به بهترین نحو استفاده کرده اند)
ولی این یه ریسک هست... ممکن است افراد را حسابی نا امید کند....
زندگی بسیار زیباست و میتوان از همه ی لذت های آن بهره برد اما کابوس یا رویایی به نام مرگ زندگی را بیهوده کرده گرچه درس خواندن و محترم بودن در زندگی بر مرگمان نیز تاثیر خواهد گذاشت اما از نظر من و به قول سعید درویش زاده عزیز: تنها هدف طبیعی زندگی تولید مثل و بقاست.
به نظر من اين مثه بقيه كارهاي زندگيه ولي كلي تره از همه
مثلا يه نفر ميتونه بگه چرا من 12(وبعد بيشترو بيشتر) سال ميرم مدرسه درس مي خونم آخرش كه چي در صورتي كه كساني كه اين برنامه رو ريختن واسش هدفهايي داشتن و هركس كه توي اين برنامه قرار ميگيره ميتونه واسش هدفي داشته باشه
فكر كردن به اين چيزا با اين ديد بيهودست به نظرم.آدم وقتي كه از زندگي نااميد ميشه و همچين چيزايي به اين مسايل(با ديد منفي )فكر ميكنه
مهم اينه كه از زندگي لذت ببري،اگه آدم خودشو به كارهاي مفيد،انرزي بخش و انگيزه دهنده مشغول كنه اين چيزا ذهنشو نميگيره
با سلام
ما به دنیا می آییم، بزرگ می شویم، درس می خوانیم، کار می کنیم، ازدواج می کنیم، فرزند تولید می کنیم، فرزندانمان را تربیت می کنیم و آمادیشان می کنیم برای تکرار این چرخه... (این وسط ها شاید چیزهای جدیدی هم برای راحتی بشر از خودمان به جا بگذاریم! - و شاید هم برعکس، مخرب باشیم!)
و شاید فراموش کرده ایم که از خود بپرسیم "خب، همه ی اینها را انجام می دهیم... اما کی چی بشه؟" .
آیا ما فقط مهره های کوچکی برای انتقال ژن ها و رسم ها و فرهنگ ها و اخلاق ها هستیم؟
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
هیچ دلیل واضحی برای زندگی نیست!
مردم تنها دلیل زندگی رو خدا و آخرتش میدونن! اگر این دلیل رو ازشون بگیری هیچ دلیل دیگری برای زندگی نیست هیچ ذلیلی!
کاملا اشتباهه در این انجمن باید با فلسفه و علم صحبت بشه و اگه بخوایم تفسیر دینی بکار ببریم دقیقا برعکس جواب شما میشه و من نمیخوام خیلی بحث رو باز کنم ...
دوست عزیز هزاران مطلب فلسفه و دینی دارم بگم ولی چه بسا فردا به اسم مرتد یا بیخدا پایتان به اطلاعات شهرتان باز میشود!
دلیلی نیست فقط همینو میدونم
هیچ دلیلی برای زندگی خودم پیدا نکردم
چرا خودمو نمیکشم ؟ نمیدونم واقعا نمیدونم.
قبلا فکر میکردم که میترسم اما الان دلیلشو ترس نمیدونم.
انگیزه ام از زندگی چیه ؟ هیچی .
این سوالات نیاز به تفاسیر فلسفی و دینی نداره.چون همه اونها به پوچی و نیستی ختم میشه
من هم به همین موضع رسیدم چرا خودمو نمیکشم؟
میدونی چرا ؟ چون از بعد از مرگ خبر ندارم! شاید بعد از مرگ نیستی باشه! پس از نیستی میترسم.
آب چه طعمی داره ؟ شاید شما بگی آب طعمی نداره و معمولی هست.
اما برای کسی که دو روز پیاده رفته یا یه کوه رو یه نفس بالا رفته آب شیرین تر از عسله و لذتبخش ترین نوشیدنی و خوردنی دنیاست .
زیبایی سختی به نتیجه ی لذت بخشه آخرشه . لذت یکسال درس خوندن و زحمت کشیدن با یه کارنامه که نتیجه عالی داره میاد دستت اولاش فکر میکنی نمی ارزه ولی وقتی خودت راحتی بعد از سختی رو میبینی خیلی برات لذت بخش تر از راحتیه بدون زحمته . ما انسان ها تا برای چیزی زحمت نکشیم قدرشو نمیدونیم . برای رسیدن به لذت ها باید زحمت کشید و سختی هارو تحمل کرد تا قدر اون لذتو بدونی و بفهمی ...
انسان رو با یک چیز گول میزنن! جوادنگی!
هدف از خلق انسان چیست؟
چرا انسان که موجودی مقدس (!) است برای زندگی آخرت تلاش میکند؟ مگر نه اینکه زندگی انسان خیلی بالا تر از خوردنو آشامیدنو ورابطه جنسی با حوریان در بهشت است؟
موجودی که سال ها عمرش را تربیت میکند که از شراب و رابطه نامشروع دوری کند آن وقت باید در بهشت به اون شراب و حوریان جایزه داده بشه؟
سوال " چرا زندگی میکنم" رابطه کاملا مستقیمی با خلقت و آخرت انسان داره.
جهان هدفمنده و هر کسی رو بهر کاری ساخته ان..... زندگی کاملا" دارای مفهوم و معنی هست فقط کافیه بشینیم صادقانه تفکر کنیم.
اگر صادقانه به به خلقت انسان نگاه کنیم میتونیم متوجه بیشم که:
انسان در نوع خود یک سرطان است! اما چرا؟
انسان مانند سرطان از کنترل خارج شده! ( در طبیعت هر جانداری وجود دارد و هر جادار طبیعی زندگی میکنند! تفکر ندارد , به محیط دست درازی ندارد و ...)
انسان مانند سرطان به هرکجا که برود نابودش میکنند! دقیقا" مثل یک سلول سرطانی.
انسان مانند سرطان که تقسیم سلولی کنترل نشده ای دارد کاملا" به صورت بی پایان در حال زاد و ولد هست ( هر موجودی در یک زمانی بوجود می آید و در آخر بعد از چند میلیون سال از بین میرود ولی انسان با این وضعیت هیچ وقت از بنی نیمرود)
انسان مانند سرطان توازن طبیعی را از بین برده!
در واقع میشه گفت انسان اشتباه طبیعت بوده!
در آخر مهم ترین چیزی که بهش دست یافتم اینکه مرگ درست مثل متولد نشدنه! وقتی شما متولد نشده بودید چه حسی داشتید؟ ( هیچ حسی چون متولد نشده بودید) و وقتی هم بمیرید همونجوری خواهد بود. ( پس مرگ هیچ دردی نداره)
سوال بسیار عالی ای مطرح شد. اینکه واقعا چرا باید زندگی کنیم؟جواب این سوال بر می گرده به این که:1- «من» رو چی معنی کنیم؟2- «زندگی» رو چی معنی کنیم؟3- «هدف رو چی معنی کنیم و اون رو در چه حیطه ای بدونیم4- تاثیر تفکرات افراد مختلف بر تعیین اهدافشون چه طوریه؟سوال اول: معنای «من»«من» که اصطلاحا بهش می گن «نفس»، یک موجود غیر مادیه. از اون جایی که هر 7 سال کل سلول های بدن آدم عوض میشه. ولی یه آدم 40 ساله، خودش رو همون آدم 25 ساله ی 15 سال پیش می دونه و میگه: دوره ی جوونی «من»، دوران کودکی «من».پس ما باید راجع به خودمون این دیدگاه رو داشته باشیم که مادی نیستیم.می دونیم که موجودات غیر مادی، قدرت و وسعت بیشتری نسبت به موجودات مادی دارن و از یک سطح وجودی بالاتری نسبت به مادیات برخوردارند و تسلط بر عالم ماده می تونن داشته باشن. از اونجایی که وقتی یک مرتاض به خودش سختی میده و بعد غیر مادی خودش رو با بی اعتنایی به دنیا تقویت می کنه، قدرت های خاصی پیدا می کنه که حتی غربی هایی که خیلی هاشون مادی گرا هستن و اصلا ماوراء الطبیعه و موجودات غیر مادی رو قبول ندارن، به این سمت کشیده شدن که متافیزیک وجود داره و ما موجوداتی داریم که مثل موجودات مادی نیستن.پس من -که مادی نیستم، باید بدونم که اصل هستی من، مال عالم ماده نیست. وقتی که اصل هستی من مال عالم ماده نبود، پس زندگی من هم مثل زندگی موجودات مادی ای که بعد غیر مادی یا ندارن یا بسیار ضعیف دارن نیست. (خواستین بگین توضیح بیشتر می دم)سوال دوم: معنای «زندگی»زندگی، دو معنی دارد. یک معنای آن به موجوداتی که دارای رشد هستند اطلاق میشود، و یک معنای دیگر آن به هر چیزی که وجود دارد. طبق معنای اول، فقط موجودات مادی زندگی و حیات دارند. اما طبق معنای دوم، همه ی موجودات. ما در این جا باید بنا بر معنای دوم پیش برویم. چون انسان مادی نیست تا رشد داشته باشد. بله. جسم انسان مادی است و رشد دارد. اما «من» انسان و حقیقت انسان و روح انسان و نفس انسان (همه یک چیز اند) مادی نیست، و از آنجایی که رشد فقط در موجودات مادی معنی دارد، پس فقط جسم مادی انسان است که رشد میکند. نه «من» او و روح و نفس و حقیقت او. اشکال: پس چطور یک نفر قدرت روحی پیدا می کند؟ آیا این رشد نیست؟جواب: خیر، این شخص از همان اول این قدرت های روحی را داشته. منتهی چون توجه او به جسم عنصری مادی بسیار زیاد بود (تا جایی که برخی از آن ها حاضر به انکار وجود روح شدند!)، نمی توانست از این قدرت ها استفاده کند. ولی وقتی با ریاضت و سختی ها ی خاص، علاقه و توجه خود را از این جسم مادی برید، توانست از قدرت های خودش استفاده کند.طبق معنای دومی که از زندگی بیان شد، زندگی چیزی نیست که با مردن تمام شود. بله. زندگی به معنای اول با مردن تمام می شود، ولی معنای اول، در خور شأن انسان نیست.پس ما وقتی می خواهیم هف از رندگی را مشخص کنیم و بگوییم که: «چرا زندگی کنیم»، باید اولا خودمان را جدای از این جسم عنصری مادی در نظر بگیریم، و ثانیا زندگی را به این معنی بگیریم که حتی با مرگ هم این زندگی تمام نمی شود.اصلا یک چیز جالب تر اینکه می شود قبل از مردن، به عوالم پس از مرگ دسترسی پیدا کرد. اگر خواستید، در بحثی دیگر این را مطرح کنم.سوال سوم: معنای «هدف» و حیطه ی آنحال که زندگی ما با مرگ از بین نمی رود و مرگ پایانی برای انسان نیست، هدف ما از زندگی باید ورای زندگی دنیوی و عالم ماده باشد. اما واقعا آن طرف عالم چه خبر است؟ من با چه علمی نسبت به عالم دیگر می خواهم برای خودم در آن هدف تعیین کنم؟این سوالیست که انسان قادر به جواب آن نیست. و چون در هدف گزاری کلی زندگی به آن نیاز داریم، بر خدا لازم است که جواب این سوال را برای انسان ها مشخص کند. و اگر نکند، با عدالت او ناسازگار خواهد بود.به همین خاطر، ما باید قرآن را کتاب قانون زندگی خود قرار دهیم. چون اولا از طرف خداست، و ثانیا هم می گوید از کجا آمده ایم، در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت، و هم می گوید برای رسیدن به هدفی که به خاطر آن خلق شدیم، چه باید بکنیم. برای اینکه برخی نقاطی که فهم آن برای ما دشوار یا غیر ممکن است، باید به احادیث هم رجوع کنیم. البته نه ما. بلکه متخصصین این کار.سوال چهارم: تاثیر تفکر در هدف گزاریهر که مطالب گذسته را قبول داشته باشد، یک گونه هدف گزاری دارد. دیگران هدف گزاری های متفاوت دیگری دارند. مثلا برخی به خودکشی می رسند، برخی به نقض قوانین اخلاقی، بعضی به تفسیر به رأی از مبانی فلسفه ی اخلاق، برخی به پوچی گرایی، برخی به مادی گرایی و ... که تاثیر هر یک بر نگرش به زندگی، بر اهل فن پوشیده نیست. مثلا مادی گرایی، منجر به این می شود که شخص مادی گرا، پاسخ مثبت به هوس های دنیوی را خوب بداند، یا مثلا یهود، ربا را خوب بداند، زور گویی را خوب بداند. یا مثلا برخی بر این عقیده باشند که انسان نمی تواند یا نباید با شهوات جنسی مقابله کند.پس ما در زندگی باید:1- به دنبال مسیری که خدا برایمان مشخص کرده باشیم، نه اینکه خودمان هدف تعیین کنیم2- به دنبال بهترین الگو که اهل بیت هستند باشیم، نه غربی ها که امروزه بخش زیادی از زندگی ما تحت تاثیر غربی ها ی بی دین است.3- بهترین و بیشترین تلاش را در راه رسیدن به هدف معین شده انجام دهیم.سوال: خدا گفته هدف چیست و باید چگونه به آن برسیم؟جواب: انسان می تواند چند هدف را برگزیند:1- به جهنم نرود. حال چه بهشت برود چه نرود (چون غیر بهشت و جهنم، جایگاهی هست به نام أعراف)2- به بهشت برود: 2-1: درجات پایین بهشت 2-2: درجات بالای بهشت 2-3: درجات متوسط بهشت3- به جایی برود که از بهشت هم بالا تر است: يا أیَّتُها الَّنفسُ المُطمَئِنَّة، إرجِعي إلی رَبِّکِ راضِيَةً مَرضِیَّةً، فادخُلِي في عِبادِي و أدخُلِي جَنَّتيکه تنها جایی که خدا فرمود بهشت من، اینجاست. غالبا بهشت های سرسبز و باغ و بوستان در قرآن آمده. ولی اینجا بهشت خداست و فوق بهشت های دیگر. باز هم اگر خواستید راجع به این بهشت هم توضیح دهم.و برای رسیدن به هر یک از اینها، باید در زمان غیبت امام، یک مرجع تقلید برای خود انتخاب کند، و رساله ی ایشان را داشته باشد و به آن حتی در مواردی که به ظاهر به ضرر اوست عمل کند (خدا بهتر می داند چه چیزی سود مند و چه چیزی مضر است)
پس جواب جناب Laxer هم داده شد!
صحیح ترین انسان شناسی متعلق به عرفا هست اون ها همیشه منزوی بودن. چون مردم نمی فهمیدن اونا چی می گن. ولی آیا این دلیل بر اینه که حرفشون اشتباهه؟
هیچ دلیل واضحی برای زندگی نیست!
مردم تنها دلیل زندگی رو خدا و آخرتش میدونن! اگر این دلیل رو ازشون بگیری هیچ دلیل دیگری برای زندگی نیست هیچ ذلیلی!
خدا و آخرت که خودش دلیل واضج شد که!!:n06:
همون طور که تو پست قبل گفتم، چون آینده ی ما ارتباط مستقیم با خدا و آخرت داره، برا همینم مهم تر از این، دلیلی نیست. و اگر هم خدا و آخرت تنها دلیل باشه، مشکلی ایجاد نمی کنه که قبول کنیم
در واقع میشه گفت انسان اشتباه طبیعت بوده!
دوست عزیز. شما که فرمودین انسان اشتباه طبیعت بوده، یعنی انسان زاییده ی طبیعت هست و خدا تاثیری در خلقت انسان نداشته. اگر این رو قبول نداشته باشین که معنی حرفتون اینه، معنیش اینه که خدا اشتباه کرده. در صورتی که عقلا امکان نداره خدا خطا کنه.
چرا انسان که موجودی مقدس (!) است برای زندگی آخرت تلاش میکند؟ مگر نه اینکه زندگی انسان خیلی بالا تر از خوردنو آشامیدنو ورابطه جنسی با حوریان در بهشت است؟
موجودی که سال ها عمرش را تربیت میکند که از شراب و رابطه نامشروع دوری کند آن وقت باید در بهشت به اون شراب و حوریان جایزه داده بشه؟
این جمله ی شما رو واقعا قبول دارم. یعنی من انسان که می تونم خیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییلی بالاتر از اینها باشم، کپی همین لذت های پست دنیوی رو اونجا داشته باشم؟
نه خیر. میشه بالاتر رفت. و برخی رفتند. واقعا کسی که فقط به لذت های بهشتی رسیده باشه می تونه امام علی علیه السلام بشه؟ هیهات. هرگز. عمراً!!!!!
Demon King
28-03-2014, 09:30
اگه از نظر دینی بخوام توضیح بدم دلایل زیادی برای زندگی وجود داره و من بحث رو باز نمیکنم و اینجا عنوان نمیکنم اما اگه از لحاظ های دیگه بخوایم حساب کنیم باید گفت زندگی دارای هدف های مشخصیه که تمام شدنیست.
اگه از نظر دینی بخوام توضیح بدم دلایل زیادی برای زندگی وجود داره و من بحث رو باز نمیکنم و اینجا عنوان نمیکنم اما اگه از لحاظ های دیگه بخوایم حساب کنیم باید گفت زندگی دارای هدف های مشخصیه که تمام شدنیست.
منظورتون از لحاظ های دیگه چیه؟ اول باید صحت لحاظ های دیگه درست بشه، بعد بیایم اون لحاظ ها رو انجام بدیم.
بنده می گم اصلا ما باید فقط و فقط از دیدگاه دینی وارد علوم انسانی بشیم. چون واقعا دستمون از معارف نفس شناسی و جهان شناسی تا حد زیادی کوتاهه. ما خیلی چیزا رو نمی دونیم. حتی ملا صدرایی که خیلی از حقائق دینی رو باعقل اثبات کرد، اگه مسلمون نبود نمی تونست. چون -فکر کنم خودش می گفت- بحث بزرگ اتحاد عاقل به معقول رو حضرت معصومه سلام الله علیها براش حل کرد. تو حرم ایشون ظاهرا این بحث تو ذهنش اومد. چند جا از کتاب اسفار خودش گفته که این مطالب بر قلب من وارد شده. یعنی اول به صورت علم حضوری و کشفی حقائق عالم رو می دید، بعد اثبات می کرد.
Demon King
28-03-2014, 10:16
منظورتون از لحاظ های دیگه چیه؟ اول باید صحت لحاظ های دیگه درست بشه، بعد بیایم اون لحاظ ها رو انجام بدیم.
بنده می گم اصلا ما باید فقط و فقط از دیدگاه دینی وارد علوم انسانی بشیم. چون واقعا دستمون از معارف نفس شناسی و جهان شناسی تا حد زیادی کوتاهه. ما خیلی چیزا رو نمی دونیم. حتی ملا صدرایی که خیلی از حقائق دینی رو باعقل اثبات کرد، اگه مسلمون نبود نمی تونست. چون -فکر کنم خودش می گفت- بحث بزرگ اتحاد عاقل به معقول رو حضرت معصومه سلام الله علیها براش حل کرد. تو حرم ایشون ظاهرا این بحث تو ذهنش اومد. چند جا از کتاب اسفار خودش گفته که این مطالب بر قلب من وارد شده. یعنی اول به صورت علم حضوری و کشفی حقائق عالم رو می دید، بعد اثبات می کرد.
ببینید از لحاظ دینی زندگی یه ارزش ها و هدف هایی داره که چون خلاف قوانینه اینجا نمیتونم بر اساس دین با شما صحبت کنم و البته که وارد شدن دین به علوم انسانی اونو کامل تر میکنه اما در زندگی اگر به هر عزت و بزرگی برسی بسیار عالیه اما از لحاظ اخروی ( دینی ) و از لحاظ علمی بخوایم بگیم رسیدن به عزت و بزرگی فایده ای نداره چون مرگ پایان کامله و دیگر زندگی نخواهد بود.
از لحاظ علمی بخوایم بگیم رسیدن به عزت و بزرگی فایده ای نداره چون مرگ پایان کامله و دیگر زندگی نخواهد بود.
منظور شما از علم چیه؟ علوم تجربیه؟ یا علوم انسانی غربی و فلسفه ی غربه؟
Demon King
28-03-2014, 10:32
منظور شما از علم چیه؟ علوم تجربیه؟ یا علوم انسانی غربی و فلسفه ی غربه؟
دقیقا هر دو مورد. مخصوصا مورد دوم. چرا که بر اساس دین زندگی دارای ارزش های بسیار است و علوم تجربی و فلسفه غربی زندگی اخروی رو معنا نمیکنند و معتقدند که زندگی با مرگ کاملا به پایان میرسه که البته من هم مخالف این موضوع هستم.
یا بهتر بگم. منظور شما اثبات عقلی صِرف، بدون استناد به نقل هست. درست می گم؟
البته بگم. از نظر عقلی هم معاد و چیز های دیگه ای که تو زندگی ما به درد می خوره، در فلسفه و کلام اسلامی شیعی اثبات شده. فلسفه در واقع وجود شناسی و هستی شناسی هست. اول فلسفه ی اسلامی داریم که مفهوم وجود بدیهی هست (رک: بدایة الحکمة علامه طباطبایی) و در ادامه، یک بخش مستقل راجع به نفس دارن. شما اگه یه سر به فهرست کتب فلسفی بزنین،می بینین که اونجا مفصلا بحث کردن.
حتی یه چیز جالب راجع به همین کتاب بدایة الحکمةعلامه طباطبایی بگم و اون اینکه در این کتاب، نه یک آیه از قرآن اومده، نه یک حدیث. استدلالات عقلی محض داره.
یک مغالطه ای که احساس می کنم شایع شده، اینه که عقل رو در برابر دین و شرع قرار می دن. این اشتباهه. منابع دینی ما 4 چیزه: قرآن، سنت، عقل و إجماع. عقل یکی از منابع دینه. در چیزی در مقابل دین. عقل در مقابل نقل (سنت) هست.
لذا فلسفه که عقلی محضه و نقلی نیست، این هم دینی هست. پس ما نگیم از نظر دینی جواب نداره ولی از نظر عقلی داره. می خوام بگم عقل، منبع دینه و نباید این دو تا رو از هم جدا کرد.
به همین جهت، برای جواب به موضوع تاپیک، نیاز به بررسی محض دیدگاه های غربی نیست. در فلسفه ی اسلامی هم میشه دنبالش گشت.
حالا اگه خدا بخواد، راجع به فلسفه ی غرب از دیدگاه فلاسفه ی اسلامی هم باید بحث شه. چون ریشه ی همه ی این بحث ها به عقیده ی من به اونجا برمیگرده
Demon King
28-03-2014, 10:54
یا بهتر بگم. منظور شما اثبات عقلی صِرف، بدون استناد به نقل هست. درست می گم؟
البته بگم. از نظر عقلی هم معاد و چیز های دیگه ای که تو زندگی ما به درد می خوره، در فلسفه و کلام اسلامی شیعی اثبات شده. فلسفه در واقع وجود شناسی و هستی شناسی هست. اول فلسفه ی اسلامی داریم که مفهوم وجود بدیهی هست (رک: بدایة الحکمة علامه طباطبایی) و در ادامه، یک بخش مستقل راجع به نفس دارن. شما اگه یه سر به فهرست کتب فلسفی بزنین،می بینین که اونجا مفصلا بحث کردن.
حتییه چیز جالب راجع بههمین کتاب بدایة الحکمةعلامه طباطبایی بگم و اون اینکه در این کتاب، نه یک آیه از قرآن اومده، نه یک حدیث. استدلالات عقلی محض داره.
یک مغالطه ای که احساس می کنم شایع شده، اینه که عقل رو در برابر دین و شرع قرار می دن. این اشتباهه. منابع دینی ما 4 چیزه: قرآن، سنت، عقل و إجماع. عقل یکی از منابع دینه. در چیزی در مقابل دین. عقل در مقابل نقل (سنت) هست.
لذا فلسفه که عقلی محضه و نقلی نیست، این هم دینی هست. پس ما نگیم از نظر دینی جواب نداره ولی از نظر عقلی داره. می خوام بگم عقل، منبع دینه و نباید این دو تا رو از هم جدا کرد
حرف شما کاملا درسته عقل و دین هیچگاه از هم جدا نمیشن اما در یک مواردی که من مثال نمیزنم دین و عقل مخالفت شدیدی با هم دارن که علت اون هم ناقض بودن عقله و فلسفه دینی زندگی هم شاید ارزش های زیادی درش نهوفته باشه که ما اونو هنوز نمیدونیم.
A.M.D.D.E.V.I.L
28-03-2014, 12:21
دارین تاپیک رو به بی راهه می کشید . پیشنهاد من اینه که سوال رو تغییر بدیم به این :
چرا زندگی کنیم ، دلایل دنیوی زندگی چیا هستند ؟
چون اساسا اینجا همه با شما هم نظر نیستند . و اظهار نظر هایی که شما میکنید نظر های شخصی هستند و حقیقت های اثبات شده نیستند .
havzhini
28-03-2014, 12:40
اگه از نظر دینی بخوام توضیح بدم دلایل زیادی برای زندگی وجود داره و من بحث رو باز نمیکنم و اینجا عنوان نمیکنم اما اگه از لحاظ های دیگه بخوایم حساب کنیم باید گفت زندگی دارای هدف های مشخصیه که تمام شدنیست.
دقیقا هر دو مورد. مخصوصا مورد دوم. چرا که بر اساس دین زندگی دارای ارزش های بسیار است و علوم تجربی و فلسفه غربی زندگی اخروی رو معنا نمیکنند و معتقدند که زندگی با مرگ کاملا به پایان میرسه که البته من هم مخالف این موضوع هستم.
دوست عزیز مطلبتون کاملا اشتباه و یک برداشت سطحی و خام از منظر علم هست وحتی تا حدود زیادی میشه گفت برعکس دارید میفرمایید
البته لفظ علم از نظر من غلط و هست و علم کاری به این مسائل نداره بلکه بهتر اینه گفته بشه فلسفه های ناباور به زندگی بعد از مرگ
در اینگونه خطهای فکری درسته مرگ پایان زندگی هست و بعد از اون معنایی نداره ولی دقیقا بهمین خاطر زندگی بسیار ارزشمند تلقی میشه و زندگی تنها موجودیتی هست که باید بهش پرداخته بشه و در این زندگی باید تا جای ممکن بالارفت و بهترین زندگی که متصور هست رو بدست اورد
پس به این زندگی ارزش گذاشته میشه و تلاش میشه به بالاترین درجه انسانی در زندگی رسید و زندگی دیگران رو بهتر کرد
و همین تفکر هست حالا حاکم شده درجه کیفیت زندگی رو بالا برده و زندگی رو برای انسانها با رفاه و اسایش بیشتر و درد و رنج کمتر به ارمغان اورده
علم پزشکی علم روانشناسی علم مهندسی و .... تماما در راستای بالابردن کیفیت و کمیت زندگی تلاش میکنن نه اینکه زندگی رو بی ارزش نشون بدن و معنای اون رو پایین بیارن
ولی در مقابل تفکرها و ایدولوزیهای باورمند به زندگی پیش از مرگ( خصوصیا ادیان) اغلب و حتی تماما این زندگی حال حاظر رو بی ارزش و سست تعریف میکنن و حداکثر ارفاقشون این هست این زندگی یک امتحان رنج و سختی هست برای زندگی پس از مرگ و بهمین دلیل نه تنها هیچ دین و مذهبی به کیفیت و کمیت زندگی انسان کمکی نکرده بلکه تماما باعث پایین اوردن معنای زندگی در کمیت و کیفیت کردند
دین خونین ترین جنگها رو شکل داده دین فقر رو ترویج میکنه دین با رفاه و اسایش انسانها مخالفت داره و ....
Demon King
28-03-2014, 14:25
دوست عزیز مطلبتون کاملا اشتباه و یک برداشت سطحی و خام از منظر علم هست وحتی تا حدود زیادی میشه گفت برعکس دارید میفرمایید
البته لفظ علم از نظر من غلط و هست و علم کاری به این مسائل نداره بلکه بهتر اینه گفته بشه فلسفه های ناباور به زندگی بعد از مرگ
در اینگونه خطهای فکری درسته مرگ پایان زندگی هست و بعد از اون معنایی نداره ولی دقیقا بهمین خاطر زندگی بسیار ارزشمند تلقی میشه و زندگی تنها موجودیتی هست که باید بهش پرداخته بشه و در این زندگی باید تا جای ممکن بالارفت و بهترین زندگی که متصور هست رو بدست اورد
پس به این زندگی ارزش گذاشته میشه و تلاش میشه به بالاترین درجه انسانی در زندگی رسید و زندگی دیگران رو بهتر کرد
و همین تفکر هست حالا حاکم شده درجه کیفیت زندگی رو بالا برده و زندگی رو برای انسانها با رفاه و اسایش بیشتر و درد و رنج کمتر به ارمغان اورده
علم پزشکی علم روانشناسی علم مهندسی و .... تماما در راستای بالابردن کیفیت و کمیت زندگی تلاش میکنن نه اینکه زندگی رو بی ارزش نشون بدن و معنای اون رو پایین بیارن
ولی در مقابل تفکرها و ایدولوزیهای باورمند به زندگی پیش از مرگ( خصوصیا ادیان) اغلب و حتی تماما این زندگی حال حاظر رو بی ارزش و سست تعریف میکنن و حداکثر ارفاقشون این هست این زندگی یک امتحان رنج و سختی هست برای زندگی پس از مرگ و بهمین دلیل نه تنها هیچ دین و مذهبی به کیفیت و کمیت زندگی انسان کمکی نکرده بلکه تماما باعث پایین اوردن معنای زندگی در کمیت و کیفیت کردند
دین خونین ترین جنگها رو شکل داده دین فقر رو ترویج میکنه دین با رفاه و اسایش انسانها مخالفت داره و ....
دوست گرامی من و شما هیچوقت به نتیجه نمیرسیم چون من با دین حرف میزنم و شما باعقل و ترجیح میدم بحث رو ادامه ندیم
چون تنها به بیراهه کشیده میشه و نه من انتظار دارم شما حرف منو قبول کنید و نه شما چنین انتظاری داشته باشید.
مرسی ...
vestlaif
28-03-2014, 20:26
چرا شما سعی دارید اثبات کنید مرگ پایان تلخه زندگیه ؟
مرگ برای کسی پایان تلخ داره که زندگیشو خراب کرده . همونطور که قبلا گفتم پایان زندگی مثل دادن یه کنکور هست اما بدون بازگشت . اگر نتیجه خوبی بگیری با مرگ که همون جواب کارنامه ی شما هست یه دانشگاه خوب که همون بهشت موعود هست گیرت میاد . اما اگر هرچی از زندگیت بی بهره باشی نسبت به تلاش ها و سختی ها و لذت های توش کار آخر رو خراب کردی و نسبت به همون درجه جایی که توش قبول میشی کم میشه و گاهی ممکنه جایی قبول نشی راهی عذاب الهی بشی ... دین میگه مرگ پلی یه سوی زندگی جاویدان برای مومنان هست و پایان تلخی برای کسانی که دنیای خود یا از دست داده اند و تلاشی برای آخرت نکرده اند و یا آنقدر غرق دنیای خود شده اند که آخرت خود را از یاد برده اند ....
منظور از لذت های دنیایی همون شیرینیه نتیجه تلاش هایی هست که خداوند خودش به ما میچشانه از اینکه زندگیه خودمون رو صرف قرب به خودش و اجرای احکامش گذروندیم
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
Demon King
28-03-2014, 20:40
چرا شما سعی دارید اثبات کنید مرگ پایان تلخه زندگیه ؟
مرگ برای کسی پایان تلخ داره که زندگیشو خراب کرده . همونطور که قبلا گفتم پایان زندگی مثل دادن یه کنکور هست اما بدون بازگشت . اگر نتیجه خوبی بگیری با مرگ که همون جواب کارنامه ی شما هست یه دانشگاه خوب که همون بهشت موعود هست گیرت میاد . اما اگر هرچی از زندگیت بی بهره باشی نسبت به تلاش ها و سختی ها و لذت های توش کار آخر رو خراب کردی و نسبت به همون درجه جایی که توش قبول میشی کم میشه و گاهی ممکنه جایی قبول نشی راهی عذاب الهی بشی ... دین میگه مرگ پلی یه سوی زندگی جاویدان برای مومنان هست و پایان تلخی برای کسانی که دنیای خود یا از دست داده اند و تلاشی برای آخرت نکرده اند و یا آنقدر غرق دنیای خود شده اند که آخرت خود را از یاد برده اند ....
منظور از لذت های دنیایی همون شیرینیه نتیجه تلاش هایی هست که خداوند خودش به ما میچشانه از اینکه زندگیه خودمون رو صرف قرب به خودش و اجرای احکامش گذروندیم
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
دوست عزیز توصیه میکنم از جنبه ی دینی وارد این موضوع نشی من که شدم به هیچ نتیجه ای نرسیدم
به قول یکی از دوستانم علوم انسانی به افرادی که علم رو حلال همه ی مشکلات نمیدونن خوش آمد نمیگه.
alittlequestion11
28-03-2014, 22:00
با درود
بخش هایی از کتاب "انسان در جستجوی معنا" از ویکتور فرانکل رو که به نظرم مرتبط با تاپیک بود، اینجا گذاشتم.
به نظرم ارزش خواندن و فکر کردن چندباره را دارد....
زنداني ای که اميد به آينده خود را از دست داده بود، محکوم به فنا بود و با از دست دادن ايمان به آينده، دستاويز معنوي خود را نيز به يکباره از دست مي داد، او خود را محکوم به فروپاشيدن و پوسيدگي جسماني و رواني مي ديد. معمولا اين فروپاشي به شکل يک بحران و کاملا ناگهاني اتفاق مي افتاد و زندانيان با تجربه اردوگاه با نشانه هاي آن آشنا بودند. ما همه از اين لحظه شوم بيشتر براي دوستانمان وحشت داشتيم تا خودمان. معمولا هم جريان چنين شروع مي شد که زنداني يک روز صبح از بلند شدن و لباس پوشيدن و شستشو يا رفتن به زمين رژه خودداري مي ورزيد. التماس و فشار و تهديد نيز چون آب در هاون کوبيدن بود. زنداني از دست رفته در جاي خود دراز مي کشيد و حرکتي هم نمي کرد. اگر اين بحران همراه يک بيماري پديد مي آمد، زنداني از رفتن به بخش بهداري و يا از دريافت هرگونه کمکي خودداري مي کرد. به واژه اي ديگر، او از همه چيز دست مي شست. در بستر خود در مدفوع و ادرار خود مي لوليد و ديگر چيزي آزارش نمي داد.
چنانکه نيچه مي گويد «کسي که چرايي براي زيستن داشته باشد، از پس هر چگونه اي نيز بر مي آيد» و اين مي تواند يک شعار هدايت کننده براي همه تلاش هاي روان درماني گرايانه و بهداشت رواني زندانيان باشد. بايد هر وقت فرصتي دست مي داد چرايي – يعني يک هدف- به زندانيان مي داديم تا بتوانيم براي تحمل چگونگي وحشتناک زندگي شان به آنان نيرو ببخشيم. واي بر کسي که ديگر معنايي در زندگيش نمي يافت، هدفي و مقصودي هم نداشت، چه خود را در چنين حالي تهي مي ديد و قادر به ادامه زندگي نبود. و به اين ترتيب بود که ديگر ديري نمي پاييد. پاسخي که اين فرد گم گشته به همه بحثهاي اميد بخش مي داد و آنرا رد مي کرد يکي بود: «من ديگر چيزي از زندگي نمي خواهم.» و ديگر چه پاسخي مي توانستيم به چنين شخصي بدهيم؟
در چنين مرحله اي به آنچه که واقعا و جدا نياز بود، يک تغيير ريشه اي در نگرش و طرز تفکر ما به زندگي بود. ما نه تنها بايد چنين حالتي را در خود، بازسازي مي کرديم، بلکه بايد به ساير مردان نوميد و افسرده نيز مي آموختيم که آنچه اهميت دارد اينست که زندگي از ما چه مي خواهد، نه اينکه ما از زندگي چه انتظاري داريم.
از اينرو تعريف معناي زندگي و دادن يک فرمول، ناممکن است. هرگز نمي توانيم پرسش هاي در مورد معناي زندگي را با عبارات گسترده و کلي پاسخ دهيم. «زندگي» به معناي چيز مبهم نيست، بلکه برعکس چيزي است بسيار واقعي و قابل لمس، همانگونه که وظايف موجود در زندگي نيز بسيار واقعي و لمس پذيرند. اين وظايف سرنوشت بشر را که ويژه خود اوست مي سازد. هيچ فرد يا هيچ سرنوشتي را نمي توان با فرد يا سرنوشت ديگري مقايسه کرد. هيچ موقعيتي تکرار نمي گردد و به هر موقعيتي پاسخ متفاوتي بايد داده شود. گاهي موقعيتي که مرد در آن قرار مي گيرد، ايجاب مي کند با عملي که در پاسخ به آن موقعيت در پيش مي گيرد، سرنوشتش را شکل بخشد گاهي اگر از فرصت استفاده کند و به وضع موجود و آنچه هست بينديشد، برايش سودمندتر خواهد بود. گاهي نيز لازم است سرنوشت خود را بپذيرد و رنجهايش را تحمل کند. هر موقعيتي با استثنايي بودن خود مشخص مي شود و هماره يک پاسخ راستين براي هر مشکلي که در پيش روي است وجود دارد.
وقتي انسان پي مي برد که سرنوشت او نيز رنج بردن است، ناچارست رنجش را به عنوان وظيفه – وظيفه اي استثنايي و يگانه- بپذيرد. ناگزير بايد اين حقيقت را بپذيرد که در رنج بردن نيز در جهان تک و تنهاست. هيچکس نمي تواند او را از رنجهايش برهاند و يا به جاي او رنج برد. تنها فرصت موجود، بستگي به نحوه برخورد او با مشکلات و تحمل مشقات دارد.
براي ما زندانيان اين انديشه ها جدا از واقعيت نبود و به ما کمک هم مي کرد. زيرا حتي در بدترين شرايط نيز که هيچ راه گريزي به نظر نمي رسيد، ما را از نوميدي رهايي مي بخشيد. مدتها بود که ما مرحله پرسش درباره معناي زندگي را پشت سر گذاشته بوديم.
من دو مورد را به ياد دارم که امکان داشت به خودکشي بيانجامد و شباهت زيادي هم به يکديگر داشت. هر دو زنداني از قصد خودکشي صحبت کرده بودند و هر دو علت خودکشي را همان جمله معمول که ديگر انتظاري از زندگي ندارند را مي گفتند. در هر دو مورد بايد به آنان تفهيم مي کرديم که هنوز هم زندگي از آنان انتظار داشت، چيزي در آينده در انتظار آنان بود. در واقع ما پي برديم که يکي از آندو فرزندي داشت که در کشور خارجي در انتظار او بود، فرزندي که او به حد پرستش دوست مي داشت. براي ديگري هم چيزي مطرح بود نه شخص. دوم مرد دانشمندي بود که يک سري کتاب نوشته بود و بايد آنان را به پايان مي برد. هيچکس ديگري نمي توانست جاي اين دانشمند را پر کند، چنانکه هيچ کس نمي توانست جاي آن پدر را براي فرزند پر کند. اين يکتايي و وحدت که هر فرد را از ديگري ممتاز مي سازد و به هستي او معنا مي بخشد، در کارهاي خلاقه نيز مانند عشق بشري تاثير مي گذارد. وقتي به ناممکن بودن جابجايي فردي با ديگري پي مي بريم، آنگاه با مسئوليت فرد نيز در برابر هستي خويش . ادامه آن با همه عظمتش آشنا مي شويم. مردي که به مسئوليت خويش در برابر يک انسان که مشتاقانه در انتظار اوست، يا در برابر يک کار ناتمام آگاه است، هرگز نخواهد توانست دست به خودکشي بزند ،او همچنين «چراي» هستي اش را مي داند و توان آنرا نيز خواهد داشت که با هر «چگونه اي» در افتد.
mehdi.t.f
28-03-2014, 22:36
منه نوعی زندگی میکنم تا بتوانم علم آموخته و به دیگران خدمت کنم اینطوری وجدانم آسوده تره.
شاید بگید خب که آخرش چی؟
چون معتقدم انسان ها پس از مرگ نمیمیرند بلکه بشکل دیگری در این دنیا بدنیا می آیند زمانی که برای بازگشت به خانواده دیر شده!
A.M.D.D.E.V.I.L
28-03-2014, 23:00
من برام یه سوال پیش اومده . اصلا چرا باید این سوال پرسیده بشه؟
چرا چرا باید زندگی کنیم؟
اگه میخوایم دنبال چرایی باشیم باید از سطح هوشی سوال یک مرحله بالا تر بریم
مثلا وقتی یکی داره میگه "خودکارت آبیه؟ / نه خیر سبزه ." اونجا سطح هوشی سوال در مورد رنگ هست برای فهمیدنش کافیه مفعول رو در هر جمله پیدا کرد و نوع اش رو بررسی کرد . تا متوجه بشیم چیزی که واقعا اهمیت داره "رنگ" هست . در این مورد هم برای فهمیدن چیزی که واقعا مهم هست باید یک مرتبه بالا تر رفت و سوال دیگری پرسید .
در این سوال که می پرسه چرا باید زندگی کنیم ، تنها راه این که بشه سوال رو از یک زاویه دیگر دید اینه که یک مرحله بالا تر از سطح سوال بریم و بگیم چرا انسان باید بتواند بپرسد "چرا باید زندگی کنیم"
یا این که بپرسیم :
چرا نباید زندگی کنیم؟
چرا باید زندگی نکنیم؟
زندگی میکنیم؟
زنده ایم یا زندگی میکنیم؟
اینها سوالاتی هستند که مانند مثال رنگ خودکار پرسیده میشن (در مثال قبل میشد گفت . خودکارت صورتیه؟ بنفشه؟ خودکارت جوهرش تموم شده؟ در این مورد چیزی که در واقع مهمه اینه که به خود کار نیاز هست و رنگ نشان دهنده ی اینه که برای کار خاصی این خودکار لازم است .)
در واقع با بررسی سوالاتی همچون (چرا نباید زندگی کنیم و ...) سوالی که واقعا اهمیت داره اینه که چرا این سوالات پیش میان؟ چه چیزی موجب میشه که فرد اصلا این سوال رو بپرسه؟
این بحثتون منو یاد فیلمی از وودی آلن به اسم hannah and her sisters میندازه که سال 1986 ساخته شده. کسانی که فیلم های وودی آلن رو دیدن میدونن که توی اکثر فیلم هایش دغدغه مرگ و پوچی زندگی وجود دار. اینم یه مونولوگ از این فیلم که به نظرم کامل کننده ی بحث. این حرفا رو خود وودی آلن توی فیلم می زنه:
«یه روز، حدود یک ماه پیش
دیگه به آخر خط رسیده بودم
یهو احساس کردم تو یه دنیای بدون خدانمیخوام به زندگیم ادامه بدم
بعد، تفنگی که خریده بودم رو
پر کردم و گذاشتمش روی پیشونیم
و یادمه این فکرو میکردم که:
میخوام خودمو بکشم
بعد فکر کردم، اگه اشتباه کرده باشم چی ؟
« شاید » خدایی وجود داشته باشه
و هیچ کس شناختی ازش نداشته باشه
بعد فکر کردم:
نه، « شاید » به اندازۀ کافی خوب نیست
من یا « مطمئناً » میخوام یا هیچی
و خیلی خوب یادمه که ساعت داشت تیک تاک میکرد
و من اونجا خشکم زده بود، با تفنگی که روی سرم بود
با خودم کلنجار میرفتم که شلیک کنم یا نکنم
یه دفعه، تنفگ در رفت. خیلی دستپاچه شدم
چون نزدیک بود ماشه رو بکشم
ولی خیلی عرق کرده بودم و لولۀ تفنگ
از روی پیشونیم سر خورد و گلولهاش بهم نخورد
همسایهها، با مشت میکوبیدن به در خونه
و ... نمیدونم ... غلغلهای به پا شده بود
و من ... دویدم به سمت در ، نمیدونستم چی بگم
خیلی دستپاچه و سرآسیمه شده بودم
تو یه لحظه فکرم هزار جا رفت
و من فقط یه چیزو میدونستم
باید از خونه میزدم بیرون، باید هوای تازه میخوردم
و ذهنمو از این همه اتفاق پاک میکردم
و خیلی خوب یادمه که تو خیابونها
قدم میزدم و قدم میزدم
نمیدونستم توی ذهنم چه خبر بود
تمومش خیلی خشن و غیرواقعی بود
و زمان زیادی رو تو محلۀ « آپر وست ساید»
سرگردان بودم
چند ساعتی میشد. پاهام درد میکرد
و سرم داشت تیر میکشید. باید یه جایی مینشستم
رفتم تو یه سینما. نمیدونم چه فیلمی پخش میشد
فقط یه کم وقت میخواستم
که افکارمو جمع کنم و منطقی باشم
و با چشم عقل به دنیا نگاه کنم
رفتم توی لژ طبقۀ بالا و نشستم
فیلم، همونی بود که از وقتیکه بچه بودم
چندین بار دیده بودمش
و همیشه دوستش داشتم
و شروع کردم به تماشای آدمای روی پردۀ نمایش
و کم کم فیلم منو به خودش جذب کرد
و این احساسو پیدا کردم که:
چطور به فکر کشتن خودت افتادی؟ کارت احمقانه نبود ؟
به اون همه آدم توی فیلم نگاه کن
اونا واقعاً خندهدارن
و چی میشه اگه بدترین حالت اتفاق بیفته؟
اگه هیچ خدایی وجود نداشته باشه
و تو فقط یه بار شانس زندگی داشته باشی ؟
نمیخوای یه سری چیزها رو تجربه کنی ؟
چه مرگته ؟ همه چیز که بد و ناراحت کننده نیست
و با خودم فکر کردم:
باید از تباه کردن زندگیم دست بکشم
و بیخیال جوابهایی بشم که هیچوقت بهشون نمیرسم
و فقط تا آخرین لحظه از عمرم لذت ببرم
و بعد از مرگم، دیگه مهم نیست
شاید یه چیزی باشه. هیچکسی واقعاً نمیدونه
میدونم که « شاید » نازکتر از اونیه که بخوای
زندگیتو ازش آویزون کنی، ولی بهترین چیزیه که داریم
بعدش راحت تو صندلیم نشستم
و واقعاً شروع کردم از خودم لذت بردن»
M0hsen3D
31-03-2014, 09:42
وقتی میتونیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم یعنی خلق شدیم برای محقق کردن هدفی, هرکس باید هدف زندگیش تو این دنیا رو پیدا کنه و برای کاری که خلق شده تلاش کنه.مسلما اینکه بگیم هدفی در کار نبوده بی منطق ترین و بی ارزش ترین پاسخ به این پرسش هست.
B.Russell
31-03-2014, 09:45
وقتی میتونیم فکر کنیم و تصمیم بگیریم یعنی خلق شدیم برای محقق کردن هدفی, هرکس باید هدف زندگیش تو این دنیا رو پیدا کنه و برای کاری که خلق شده تلاش کنه.مسلما اینکه بگیم هدفی در کار نبوده بی منطق ترین و بی ارزش ترین پاسخ به این پرسش هست.
شما یک توضیحی درباره هدف خلقت میلیون ها کودکی که در اثر گرسنگی، زلزله و حوادث طبیعی میمیرن بی زحمت ارائه کنین تا ببینیم چرا باور داشتن به بی هدفی حیات، تا این حد بی منطق هست.
M0hsen3D
31-03-2014, 09:57
ممکنه میلیون ها کودک در اثر گرسنگی بمیرن و دلیلشم میتونه تقسیم شدن ناعادلانه ثروت باشه! شما فک کن اگه این همه ثروتمند تو دنیا وجود داره هر کس یک دهم یک هزارم و ... ثروت خودش رو صرف ریشه کن کردن گرسنگی و بیماری میکرد الان بشر به این نقطه نمیرسید! جاه طلبی و ثروت اندوزه و خودخواهی یه عده که میخوان تو این دنیا هر طور شده راحث و اسوده و در کمال مطلق زندگی کنن میتونه دلیل گرسنه شدن اون کودکان باشه! یکم فکر کنید اگه انسانیت پررنگ تر از حالا بود ممکن بود کودکی از گرسنگی نمیره.
به نظر من دلیل اینکه دنیا دچار اشفتگی شده و یه عده گرسنه و بیمار هستن و یه عده در رفاه و اسایش تمام فقط خود انسان ها هستند.
B.Russell
31-03-2014, 10:11
ممکنه میلیون ها کودک در اثر گرسنگی بمیرن و دلیلشم میتونه تقسیم شدن ناعادلانه ثروت باشه! شما فک کن اگه این همه ثروتمند تو دنیا وجود داره هر کس یک دهم یک هزارم و ... ثروت خودش رو صرف ریشه کن کردن گرسنگی و بیماری میکرد الان بشر به این نقطه نمیرسید! جاه طلبی و ثروت اندوزه و خودخواهی یه عده که میخوان تو این دنیا هر طور شده راحث و اسوده و در کمال مطلق زندگی کنن میتونه دلیل گرسنه شدن اون کودکان باشه! یکم فکر کنید اگه انسانیت پررنگ تر از حالا بود ممکن بود کودکی از گرسنگی نمیره.
به نظر من دلیل اینکه دنیا دچار اشفتگی شده و یه عده گرسنه و بیمار هستن و یه عده در رفاه و اسایش تمام فقط خود انسان ها هستند.
این مواردی که شما دارین بهش اشاره میکنین یک جور آرمانگرایی هست.
که اگر بشر اینجوری بود اینجوری میشد و....
فعلا واقعیت جهان همینی هست که میبینین.
اینکه انسان مرغ باغ ملکوت است و نیست از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته است از بدنش و بیاییم مهربان باشیم و... صرفا به درد کتاب های شعر میخوره.
که من هم یک تاپیکی در موردش زدم :
آرمانگرایی یا واقع گرایی؟ (غلظت کدام در اندیشه شما بیشتر است؟) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
وقتی شما بحث هدفمند بودن پا گذاشتن هر انسانی به حیات رو مطرح میکنید، باید برای هر انسانی یک هدف رو هم تعریف کنید. کما اینکه من نمیدونم سیل و زلزله چه ربطی به جاه طلبی انسان بدبخت داره !!!
من از شما سئوال خیلی ساده ای پرسیدم، نگفتم مردن کودکان محصول چیست، گفت هدف از خلقت این کودکان چیست؟
M0hsen3D
31-03-2014, 10:37
این مواردی که شما دارین بهش اشاره میکنین یک جور آرمانگرایی هست.
که اگر بشر اینجوری بود اینجوری میشد و....
فعلا واقعیت جهان همینی هست که میبینین.
اینکه انسان مرغ باغ ملکوت است و نیست از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته است از بدنش و بیاییم مهربان باشیم و... صرفا به درد کتاب های شعر میخوره.
که من هم یک تاپیکی در موردش زدم :
آرمانگرایی یا واقع گرایی؟ (غلظت کدام در اندیشه شما بیشتر است؟) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
وقتی شما بحث هدفمند بودن پا گذاشتن هر انسانی به حیات رو مطرح میکنید، باید برای هر انسانی یک هدف رو هم تعریف کنید. کما اینکه من نمیدونم سیل و زلزله چه ربطی به جاه طلبی انسان بدبخت داره !!!
من از شما سئوال خیلی ساده ای پرسیدم، نگفتم مردن کودکان محصول چیست، گفت هدف از خلقت این کودکان چیست؟
من و شما نمیتونیم برای هر انسانی هدفی رو تعریف کنیم...
و من خالق نیستم که بدونم هرکسی که اومد به این دنیا باید چیکار کنه و سیر زندگیش چگونه هست و چه کاری باید انجام بده! مشکل شما اینه که فکر میکنید اگه حتی یک کودک در اثر گرسنگی, زلزله و ... مرد یعنی زندگیش بی هدف بوده!نمیشه برای همه انسان ها یه هدف رو تعیین کرد میشه؟ مثلا هدفی که من دارم ممکنه با هدف شما کاملا متفاوت باشه ممکنه به هدف هامون هم حتی نرسیم! ممکنه ادامه اهداف مارو آیندگان محقق کنند; چون زندگی بشر اجتماعی هست و با هم به قله کمال میرسن با هم به کشف علوم و اسرار جهان میپردازند که هدف کلی خلقت هم همین هست.
B.Russell
31-03-2014, 10:45
من و شما نمیتونیم برای هر انسانی هدفی رو تعریف کنیم...
و من خالق نیستم که بدونم هرکسی که اومد به این دنیا باید چیکار کنه و سیر زندگیش چگونه هست و چه کاری باید انجام بده! مشکل شما اینه که فکر میکنید اگه حتی یک کودک در اثر گرسنگی, زلزله و ... مرد یعنی زندگیش بی هدف بوده!نمیشه برای همه انسان ها یه هدف رو تعیین کرد میشه؟ مثلا هدفی که من دارم ممکنه با هدف شما کاملا متفاوت باشه ممکنه به هدف هامون هم حتی نرسیم! ممکنه ادامه اهداف مارو آیندگان محقق کنند; چون زندگی بشر اجتماعی هست و با هم به قله کمال میرسن با هم به کشف علوم و اسرار جهان میپردازند که هدف کلی خلقت هم همین هست.
برادر عزیز من، وقتی شما از یک چیزی سر در نمیاری، نمیتونی بگی وجود داره.
همیشه آدم ابتدا باید از وجود چیزی سر در بیاره، بعدا ادعا کنه اون چیز وجود داره یا نه، در غیر اینصورت میشه بحث سر موهومات.
حالا اون موهومات میخواد حقیقت داشته باشه یا نه !!!
من ادعا میکنم که :
حیات انسان ها هیچ هدف مشخص شده ای نداره و ابن ما انسان ها هستیم که به تنهایی هدف رو به زندگی میبخشیم یا نمیبخشیم.
شما چطوری میخوای این ادعای من رو نفی کنی؟
M0hsen3D
31-03-2014, 11:01
برادر عزیز من، وقتی شما از یک چیزی سر در نمیاری، نمیتونی بگی وجود داره.
همیشه آدم ابتدا باید از وجود چیزی سر در بیاره، بعدا ادعا کنه اون چیز وجود داره یا نه، در غیر اینصورت میشه بحث سر موهومات.
حالا اون موهومات میخواد حقیقت داشته باشه یا نه !!!
من ادعا میکنم که :
حیات انسان ها هیچ هدف مشخص شده ای نداره و ابن ما انسان ها هستیم که به تنهایی هدف رو به زندگی میبخشیم یا نمیبخشیم.
شما چطوری میخوای این ادعای من رو نفی کنی؟
من نمیتونم از اسرار و راز های خالق سر در بیارم چون مخلوق نمیتونه بر خالق احاطه پیدا کنه اما خالق انسان هارو نفرستاده رو زمین که مثل بقیه حیوانات و جانوران زندگی کنند, براش هدایت گر فرستاده, مستقیم با انسان ها حرف زده و من فقط میتونم بر اساس گفته های خودش راهنمایی بشم و تا حدی بفهمم هدف از خلقت چی بوده.
+
اینکه شما بگین"حیات انسان ها هیچ هدف مشخص شده ای نداره" خب این نظر و عقیده شماست و در دنیا هزاران نظر و عقیده وجود داره و هرکس بر سر درستی و اثبات عقیده اش تلاش زیادی میکنه و منم به شما پیشنهاد میکنم اگه میخوایین عقیدتون کوچیکترین بررسی و نقدی بشه تا حدی اون رو اثبات کنید. من میگم تا 1 ساعت دیگه کره زمین از وسط نصف میشه و همه نابود میشن شما چطوری میخوای این ادعای من رو نفی کنید؟ (وظیفه من نفی یا اثبات ادعا شما نیست ما اینجا نظرات همدیگرو بررسی میکنیم و نظر خودمون رو بیان میکنیم)
B.Russell
31-03-2014, 11:14
من نمیتونم از اسرار و راز های خالق سر در بیارم چون مخلوق نمیتونه بر خالق احاطه پیدا کنه اما خالق انسان هارو نفرستاده رو زمین که مثل بقیه حیوانات و جانوران زندگی کنند, براش هدایت گر فرستاده, مستقیم با انسان ها حرف زده و من فقط میتونم بر اساس گفته های خودش راهنمایی بشم و تا حدی بفهمم هدف از خلقت چی بوده.
+
اینکه شما بگین"حیات انسان ها هیچ هدف مشخص شده ای نداره" خب این نظر و عقیده شماست و در دنیا هزاران نظر و عقیده وجود داره و هرکس بر سر درستی و اثبات عقیده اش تلاش زیادی میکنه و منم به شما پیشنهاد میکنم اگه میخوایین عقیدتون کوچیکترین بررسی و نقدی بشه تا حدی اون رو اثبات کنید. من میگم تا 1 ساعت دیگه کره زمین از وسط نصف میشه و همه نابود میشن شما چطوری میخوای این ادعای من رو نفی کنید؟ (وظیفه من نفی یا اثبات ادعا شما نیست ما اینجا نظرات همدیگرو بررسی میکنیم و نظر خودمون رو بیان میکنیم)
آفرین، دقیقا زدی تو خال.
وظیفه اثبات به عهده مدعی هست.
منم این مثال رو آوردم که شما همین حرف رو مرحمت بفرمایید.
چون از ملا نصر الدین هم پرسیدن مرکز زمین کجاست، گفت همین جا که من ایستادم. ازش پرسیدن چطوری اثبات میکنی؟ گفت شما اثبات کن اینجا مرکز زمین نیست.
در این تاپیک هم شما مدعی شدی هر انسانی با هدفی به این زمین میاد، وقتی ازتون خواسته شد اثبات کنین گفتین من نمیدونم !!!
اون بحث هدایت گر و حرف زدن با انسان ها و... رو هم تو همین خاورمیانه بهش باور داشتن و دارن و با سرعت خیره کننده ای در حال از بین رفتن هم هست که چون بحث مذهبی در اینجا مجاز نیست، منم کاری باهاش ندارن.
چون معمولا پیروان ادیان فقط حرف میزنن و تا میگین اثبات کن میگن ما عقلمون نمیرسه خدا گفته، ولی خودشون از آدم و عالم واسه واژه واژه تئوری های علمی و اخلاقی و انسانی اثبات های دقیق میخوان !!!
M0hsen3D
31-03-2014, 11:42
آفرین، دقیقا زدی تو خال.
وظیفه اثبات به عهده مدعی هست.
منم این مثال رو آوردم که شما همین حرف رو مرحمت بفرمایید.
چون از ملا نصر الدین هم پرسیدن مرکز زمین کجاست، گفت همین جا که من ایستادم. ازش پرسیدن چطوری اثبات میکنی؟ گفت شما اثبات کن وجود نداره.
در این تاپیک هم شما مدعی شدی هر انسانی با هدفی به این زمین میاد، وقتی ازتون خواسته شد اثبات کنین گفتین من نمیدونم !!!
اون بحث هدایت گر و حرف زدن با انسان ها و... رو هم تو همین خاورمیانه بهش باور داشتن و دارن و با سرعت خیره کننده ای در حال از بین رفتن هم هست که چون بحث مذهبی در اینجا مجاز نیست، منم کاری باهاش ندارن.
چون معمولا پیروان ادیان فقط حرف میزنن و تا میگین اثبات کن میگن ما عقلمون نمیرسه خدا گفته، ولی خودشون از آدم و عالم واسه واژه واژه تئوری های علمی و اخلاقی و انسانی اثبات های دقیق میخوان !!!
ببینید در همه ادیان توحیدی اصل بر سر "ایمان" هست. ایمان از ایمن بودن میاد یعنی من در مسیر اعتقاد به خدا و ...ایمن خواهم بود چون با این "ایمان" به یک سری ویژگی های خوب و انسانی روی میارم که باعث میشه انسان شایسته ای باشم و در مسیر درستی قرار بگیرم.بحث هیچ وقت به طور مثال بر سر اثبات خدا نبوده چون شما هیچ وقت نمیتونید با قوانین و علم محدودی که برای زندگی در زمین پایه ریزی و برنامه ریزی کرده خودش رو اثبات کنید!گرچه هدف خلقت رسیدن انسان به قوله های دانش و کشف راز های هستی بوده.
پس هیچ وقت انتطار نداشته باشین با "علوم پایه" به اثبات خدا در چهارچوب همون علوم دست یابیم (یعنی امکانش نیست خدا رو برد تو ازماسشگاه و شواهدش رو به عینه دید و ثبت کرد و در ژورنال های علمی تایید کرد تا شما باور کنید!!!!!!)
اون بحث هدایت گر و حرف زدن با انسان ها و... رو هم تو همین خاورمیانه بهش باور داشتن و دارن و با سرعت خیره کننده ای در حال از بین رفتن هم هست که چون بحث مذهبی در اینجا مجاز نیست، منم کاری باهاش ندارن.
مشکل شما اینه که بدون اینکه هیچ مطالعه ای ازشون داشته باشین نفی میکنید مثل مابقی دوستان که تا الان اشاراتی به ویژگی های این باور ها داشتن که اکثرا زایده ذهن خودشون بوده و میشه گفت "چرت و پرت" میگن با کمال احترام.
B.Russell
31-03-2014, 11:54
ببینید در همه ادیان توحیدی اصل بر سر "ایمان" هست. ایمان از ایمن بودن میاد یعنی من در مسیر اعتقاد به خدا و ...ایمن خواهم بود چون با این "ایمان" به یک سری ویژگی های خوب و انسانی روی میارم که باعث میشه انسان شایسته ای باشم و در مسیر درستی قرار بگیرم.بحث هیچ وقت به طور مثال بر سر اثبات خدا نبوده چون شما هیچ وقت نمیتونید با علم محدودی که برای زندگی در زمین پایه ریزی و برنامه ریزی کرده خودش رو اثبات کنید!گرچه هدف خلقت رسیدن انسان به قوله های دانش و کشف راز های هستی بوده.
پس هیچ وقت انتطار نداشته باشین با "علوم پایه" به اثبات خدا در چهارچوب همون علوم دست یابیم (یعنی امکانش نیست خدا رو برد تو ازماسشگاه و شواهدش رو به عینه دید و ثبت کرد و در ژورنال های علمی تایید کرد تا شما باور کنید!!!!!!)
مشکل شما اینه که بدون اینکه هیچ مطالعه ای ازشون داشته باشین نفی میکنید مثل مابقی دوستان که تا الان اشاراتی به ویژگی های این باور ها داشتن که اکثرا زایده ذهن خودشون بوده و میشه گفت "چرت و پرت" میگن با کمال احترام.
شما از کجا میدونی من اطلاعاتی در مورد باورهای شما ندارم؟ مگه منو میشناسی؟ من حاضرم با همه شما و خیلی بزرگتر از شما شرط بندم که بحث به جزئیات مذهبی بکشه، یک دهم من هم شناخت از مذهب ندارین، ولی عرض کردم اینجا بحث مذهبی ممنوع هست وگرنه دلایلش خدمتتون ارائه میشد تا با کمال تاسف توهم نزنید که کل جهان خوابن و عزیزان ایمان دار بیدارن !!!
اما در باب انسان درست بودن.
من به کارنامه علمی جهان پیش رو کار دارم و نه آرمان ها، شما تو آرمان هاتون ممکنه مدینه های فاضله زیادی متصور باشین، صدها هزار سال از قدیمت نخستین انسان میگذره روز به روز جرم و جنایت بیشتر میشه.
شما هی بشینین تفسیر کنین خدا اینجور میخواد، خدا اونجور میخواد.
فقط امیدوارم عمرمون کفاف بده ببینیم آینده این جهان معاصر در دست قوانین بشری نسبت داده شده به بشر درست خواهد شد یا قوانین بشری نسبت داده شده به آسمان.
M0hsen3D
31-03-2014, 12:12
شما از کجا میدونی من اطلاعاتی در مورد باورهای شما ندارم؟ مگه منو میشناسی؟ من حاضرم با همه شما و خیلی بزرگتر از شما شرط بندم که بحث به جزئیات مذهبی بکشه، یک دهم من هم شناخت از مذهب ندارین، ولی عرض کردم اینجا بحث مذهبی ممنوع هست وگرنه دلایلش خدمتتون ارائه میشد تا با کمال تاسف توهم نزنید که کل جهان خوابن و عزیزان ایمان دار بیدارن !!!
اما در باب انسان درست بودن.
من به کارنامه علمی جهان پیش رو کار دارم و نه آرمان ها، شما تو آرمان هاتون ممکنه مدینه های فاضله زیادی متصور باشین، صدها هزار سال از قدیمت نخستین انسان میگذره روز به روز جرم و جنایت بیشتر میشه.
شما هی بشینین تفسیر کنین خدا اینجور میخواد، خدا اونجور میخواد.
فقط امیدوارم عمرمون کفاف بده ببینیم آینده این جهان معاصر در دست قوانین بشری نسبت داده شده به بشر درست خواهد شد یا قوانین بشری نسبت داده شده به آسمان.
شما از کجا میدونی من اطلاعاتی در مورد باورهای شما ندارم؟ مگه منو میشناسی؟ من حاضرم با همه شما و خیلی بزرگتر از شما شرط بندم که بحث به جزئیات مذهبی بکشه، یک دهم من هم شناخت از مذهب ندارین، ولی عرض کردم اینجا بحث مذهبی ممنوع هست وگرنه دلایلش خدمتتون ارائه میشد تا با کمال تاسف توهم نزنید که کل جهان خوابن و عزیزان ایمان دار بیدارن !!!
نمیدونم چقدر اطلاعات دارین ولی اکثر کسانی که اینجا نظرشون رو بیان کردند متوهم بودند که هزاران برابر همه اطلاعات دارند در حالی که از نظرهاشون پیدا بود در حد همون چرت و پرت هایی که از این باور ها رایج هست اطلاعات دارند.
+ اینکه
در حال حاظر حدود 70 80 درصد مردم امریکا دین دار هستند و به خداوند ایمان دارند,در کل جهان هم تعداد مردمانی که به ادیان توحیدی مثل مسیحیت, یهودیت, اسلام ایمان دارند خیلی بیشتر از کسانی هست که منطقشون به هیچی و پوچی ختم میشه و منکر خدا هستند, پس متاسفانه اینجا شما توهم زدین و در خواب هستین!
اگه "اینجور میخواد، خدا اونجور میخواد" میدونه صلاح بشریت در چی هست چون "خدا" هست و خالق, حالا شما عقیدت این باشه که او دشمن بشریت هست و خواهان نابودی انسان و ارزش های انسانی!!, ذره ای اهمیت نداره! (عقیده هرکس برای خودش قابل احترام هست)
امیدوارم قوانین هر طوری تنظیم میشه به پیشرفت بشریت در همه علوم ختم بشه و اوضاع جهان بهبود پیدا کنه مسابقه فوتبال نیست تیم کشی کردین و منتظرین فقط عمرتون جواب بده و به نتیجه پی ببرین!!
B.Russell
31-03-2014, 12:21
نمیدونم چقدر اطلاعات دارین ولی اکثر کسانی که اینجا نظرشون رو بیان کردند متوهم بودند که هزاران برابر همه اطلاعات دارند در حالی که از نظرهاشون پیدا بود در حد همون چرت و پرت هایی که از این باور ها رایج هست اطلاعات دارند.
+ اینکه
در حال حاظر حدود 70 80 درصد مردم امریکا دین دار هستند و به خداوند ایمان دارند,در کل جهان هم تعداد مردمانی که به ادیان توحیدی مثل مسیحیت, یهودیت, اسلام ایمان دارند خیلی بیشتر از کسانی هست که منطقشون به هیچی و پوچی ختم میشه و منکر خدا هستند, پس متاسفانه اینجا شما توهم زدین و در خواب هستین!
اگه "اینجور میخواد، خدا اونجور میخواد" میدونه صلاح بشریت در چی هست چون "خدا" هست و خالق, حالا شما عقیدت این باشه که او دشمن بشریت هست و خواهان نابودی انسان و ارزش های انسانی!!, ذره ای اهمیت نداره! (عقیده هرکس برای خودش قابل احترام هست)
امیدوارم قوانین هر طوری تنظیم میشه به پیشرفت بشریت در همه علوم ختم بشه و اوضاع جهان بهبود پیدا کنه مسابقه فوتبال نیست تیم کشی کردین و منتظرین فقط عمرتون جواب بده و به نتیجه پی ببرین!!
شما داری با ایمانت به جنگ خرد میای؟
خودت متوجه هستی که اصلا این مباحثه، یک مباحثه از اساس باطل و غیرمنطقیه؟
مثلا طرف با علم اثبات کنه، خواب دیدن از شگفتی های مغز هست، شما با ایمانت میگی نه کار روحه، انسان روح داره، جن وجود داره و...
اونیکه با یک سلاح دیگه به جنگ عقل و خرد میاد توهم زده دوست خوب من.
اگر شما هم ابزارت خرد بود بله میتونستی بگی دیگران توهم زدن، ولی وقتی ازتون سئوال میشه هدف خلقت اون بچه ها چی بوده میگی من نمیدونم ولی ایمان دارم خدا میدونه، بعدا دیگران رو متهم میکنی به توهم !!!
حداقل نگاهی به ابزار و داشته های خودتون بندازین بعدا از این و آن گلایه کنید.
+ اینکه
تا قبل از 100 سال پیش همین 67 درصد مذهبی فعلی دنیا تقریبا 95 درصد جمعیت دنیا بود عزیز دل برادر.
ریزش 30 درصدی تو 100 سال کجا و 67 درصد چندین هزار ساله کجا، شما عجول نباش قربان.
من هم نگفتم خدایی هست که دشمن بشریت هست !!! انسان هایی هستند که دشمن بشریت هستند چون خیالات سروری بر بشر رو دارن حالا به هر پشتوانه مادی و معنوی و توهمی و... اینا هم جز با آگاهی کامل انسان ها و از بین رفتن پدیده هایی چون رعیت و عوام به دست نمیان.
AshkeMahtab
31-03-2014, 12:34
یادمه تو یه فیلم میگفت اصن ادامه زندگی چه معنی میده راس می گفت
اصن چرا زندگی کنیم وقتی آخرش قرار بمیریم
B.Russell
31-03-2014, 12:40
یادمه تو یه فیلم میگفت اصن ادامه زندگی چه معنی میده راس می گفت
اصن چرا زندگی کنیم وقتی آخرش قرار بمیریم
از زبان چارلی چاپلین جوابی میدم :
شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی، اما حالا که به آن دعوت شده ای، تا میتوانی زیبا برقص. :n16:
M0hsen3D
31-03-2014, 12:43
شما داری با ایمانت به جنگ خرد میای؟
خودت متوجه هستی که اصلا این مباحثه، یک مباحثه از اساس باطل و غیرمنطقیه؟
مثلا طرف با علم اثبات کنه، خواب دیدن از شگفتی های مغز هست، شما با ایمانت میگی نه کار روحه، انسان روح داره، جن وجود داره و...
اونیکه با یک سلاح دیگه به جنگ عقل و خرد میاد توهم زده دوست خوب من.
اگر شما هم ابزارت خرد بود بله میتونستی بگی دیگران توهم زدن، ولی وقتی ازتون سئوال میشه هدف خلقت اون بچه ها چی بوده میگی من نمیدونم ولی ایمان دارم خدا میدونه، بعدا دیگران رو متهم میکنی به توهم !!!
حداقل نگاهی به ابزار و داشته های خودتون بندازین بعدا از این و آن گلایه کنید.
+ اینکه
تا قبل از 100 سال پیش همین 67 درصد مذهبی فعلی دنیا تقریبا 95 درصد جمعیت دنیا بود عزیز دل برادر.
ریزش 30 درصدی تو 100 سال کجا و 67 درصد چندین هزار ساله کجا، شما عجول نباش قربان.
من هم نگفتم خدایی هست که دشمن بشریت هست !!! انسان هایی هستند که دشمن بشریت هستند چون خیالات سروری بر بشر رو دارن حالا به هر پشتوانه مادی و معنوی و توهمی و... اینا هم جز با آگاهی کامل انسان ها و از بین رفتن پدیده هایی چون رعیت و عوام به دست نمیان.
الان بحث شما چی هست؟ من که گفتم نمیشه حتی با علم و قوانین زمینی راز های خدا, روح و ... رو اثبات کرد! حالا میای میگی با ایمانت به جنگ خرد میای؟ اصلا میخونی شما من چی میگم؟
اصل اولیه "ایمان" داشتن این هست قبول کنیم که یه سری چیز های فرا بشری وجود داره که انسان ها نمیتونن با مغز محدودشون بهش دست یابند مثل اثبات خدا یا روح در چهارچوب علم.
مشکل شما اینه که فکر میکنین "ایمان" با "علم" منافات داره و در جنگ با هم هستن که توهم زدین با ایمانم دارم به جنگ خرد میام!!!!!!
در حالی که اشتباه میکنید خیلی از دانشمندان و محققان هستند در سر تا سر جهان که به وجود خدا ایمان و اعتقاد دارند و این نمیتونه مانع پیشرفت علم باشه.
من هم نگفتم خدایی هست که دشمن بشریت هست !!! انسان هایی هستند که دشمن بشریت هستند چون خیالات سروری بر بشر رو دارن حالا به هر پشتوانه مادی و معنوی و توهمی و... اینا هم جز با آگاهی کامل انسان ها و از بین رفتن پدیده هایی چون رعیت و عوام به دست نمیان.
کاملا این قسمت از حرف شما رو قبول دارم حتی خود خدا هم بهش اشاره کرده که خیلی از کسانی که ادعای ایمان دارند انسان هایی هستند که دین رو وسیله ای برای فریب مردم و در خدمت منافع خودشون گرفتند.
havzhini
31-03-2014, 12:55
نمیدونم چقدر اطلاعات دارین ولی اکثر کسانی که اینجا نظرشون رو بیان کردند متوهم بودند که هزاران برابر همه اطلاعات دارند در حالی که از نظرهاشون پیدا بود در حد همون چرت و پرت هایی که از این باور ها رایج هست اطلاعات دارند.
+ اینکه
در حال حاظر حدود 70 80 درصد مردم امریکا دین دار هستند و به خداوند ایمان دارند,در کل جهان هم تعداد مردمانی که به ادیان توحیدی مثل مسیحیت, یهودیت, اسلام ایمان دارند خیلی بیشتر از کسانی هست که منطقشون به هیچی و پوچی ختم میشه و منکر خدا هستند, پس متاسفانه اینجا شما توهم زدین و در خواب هستین!
اگه "اینجور میخواد، خدا اونجور میخواد" میدونه صلاح بشریت در چی هست چون "خدا" هست و خالق, حالا شما عقیدت این باشه که او دشمن بشریت هست و خواهان نابودی انسان و ارزش های انسانی!!, ذره ای اهمیت نداره! (عقیده هرکس برای خودش قابل احترام هست)
امیدوارم قوانین هر طوری تنظیم میشه به پیشرفت بشریت در همه علوم ختم بشه و اوضاع جهان بهبود پیدا کنه مسابقه فوتبال نیست تیم کشی کردین و منتظرین فقط عمرتون جواب بده و به نتیجه پی ببرین!!
دوست عزیز متاسفانه شما براحتی میتونید روی عقیدتون مانور بدین و هرچی هم دوست دارید بگید ولی اجازه نقد عقاید شما داده نمیشه وگرنه براحتی میشه عقاید شما رو نقد کرد و پوچی و مضر بودن عقاید شما رو نشون داد و نشون داد اون عقاید چرت و پرت که اسم گذاشتین حالا این همه پیشرفت و اسایش رو برای انسان به ارمغان اورده نه مذهب و 70 80 درصد باورمنان شما
با مراجعه ساده به جامعه های اماری خیلی راحت میشه دید هرجا اون 70 80 درصد حاکم هستن فقر و جنگ و .... سر به فلک میکشه و هرجا عقاید چرت و پرت حاکم شده رفاه و اسایش و حقوق انسانی حاکم شده
M0hsen3D
31-03-2014, 13:08
دوست عزیز متاسفانه شما براحتی میتونید روی عقیدتون مانور بدین و هرچی هم دوست دارید بگید ولی اجازه نقد عقاید شما داده نمیشه وگرنه براحتی میشه عقاید شما رو نقد کرد و پوچی و مضر بودن عقاید شما رو نشون داد و نشون داد اون عقاید چرت و پرت که اسم گذاشتین حالا این همه پیشرفت و اسایش رو برای انسان به ارمغان اورده نه مذهب و 70 80 درصد باورمنان شما
با مراجعه ساده به جامعه های اماری خیلی راحت میشه دید هرجا اون 70 80 درصد حاکم هستن فقر و جنگ و .... سر به فلک میکشه و هرجا عقاید چرت و پرت حاکم شده رفاه و اسایش و حقوق انسانی حاکم شده
شما هم که کلا 180 درجه برعکس چیزی که گفتم برداشت کردین!!!!
منظورم از چرت و پرت یه سری از خصوصیات و نسبت هایی است که به دین نسبت میدن (اینکه میگن دین فلانه و بهامنه در حالی که چیزایی که به کل از این باور ها میدونن ناقص هست و "چرت و پرت")
عقاید من رو هرجو و هرجا(به جز اینجا البته!) هم دوست داری نقد کن هیچ کس نمیتونه آزادی رو از انسان بگیره و هیچ کسی هم در قبال عقیده دیگری مسئول نیست.
B.Russell
31-03-2014, 13:47
الان بحث شما چی هست؟ من که گفتم نمیشه حتی با علم و قوانین زمینی راز های خدا, روح و ... رو اثبات کرد! حالا میای میگی با ایمانت به جنگ خرد میای؟ اصلا میخونی شما من چی میگم؟
اصل اولیه "ایمان" داشتن این هست قبول کنیم که یه سری چیز های فرا بشری وجود داره که انسان ها نمیتونن با مغز محدودشون بهش دست یابند مثل اثبات خدا یا روح در چهارچوب علم.
مشکل شما اینه که فکر میکنین "ایمان" با "علم" منافات داره و در جنگ با هم هستن که توهم زدین با ایمانم دارم به جنگ خرد میام!!!!!!
در حالی که اشتباه میکنید خیلی از دانشمندان و محققان هستند در سر تا سر جهان که به وجود خدا ایمان و اعتقاد دارند و این نمیتونه مانع پیشرفت علم باشه.
کاملا این قسمت از حرف شما رو قبول دارم حتی خود خدا هم بهش اشاره کرده که خیلی از کسانی که ادعای ایمان دارند انسان هایی هستند که دین رو وسیله ای برای فریب مردم و در خدمت منافع خودشون گرفتند.
خوب، یکسری چیزها به قول شما وجود داره که انسان نمیتونه با مغز محدودش به اونها دست پیدا کنه، مثل روح و جن و شیطان و فرشته بالدار و....
حالا فرض کنید یک بدبختی خواست با شما سر این چیزها بحث کنه و بهتون ثابت این چیزا خرافاته و وجود ندارن و ساخته تخبلات بشر هستن.
هر کاری که فکر میکنی اون فرد اگر بکنه دیگه اسمش توهم نیست، و شما ممکنه فکر کنین اون داره راست میگه رو رو برای من خواهشا لیست کنین. :n16:
Arash4484
31-03-2014, 13:51
1- فونت پیش فرض در متن بهره وری بهتری دارد ، سایزهای بزرگتر فونت برای تیتر و اهمیت است به بخشی از متن، استفاده از اون در همه متن مشابه فریاد در گفتگو یا اعلامیه ریختن با هواپیماست.
2-وقتی قراره بحث مذهبی ممنوع باشه ، قبلش با ذکر اینکه "میدونم ممنوعه ولی.." و یا بردنش در اسپویلر، فرقی نداره، ما ناچاریم اینها رو حذف کنیم و چه بسا پستی بسیار ارزشمند و پرمحتوا و زمان برده از بین بره...+عزیزان پست شما جراحی نمیشه برای حذف یک یک جملات. فقط پارگرافهای واضح حذف میشه.
3-محدودیتهای انجمن رو در نظر بگیرید. مثال ها رو رعایت کنید.
M0hsen3D
31-03-2014, 17:43
خوب، یکسری چیزها به قول شما وجود داره که انسان نمیتونه با مغز محدودش به اونها دست پیدا کنه، مثل روح و جن و شیطان و فرشته بالدار و....
حالا فرض کنید یک بدبختی خواست با شما سر این چیزها بحث کنه و بهتون ثابت این چیزا خرافاته و وجود ندارن و ساخته تخبلات بشر هستن.
هر کاری که فکر میکنی اون فرد اگر بکنه دیگه اسمش توهم نیست، و شما ممکنه فکر کنین اون داره راست میگه رو رو برای من خواهشا لیست کنین. :n16:
همونطور که بنده گفتم ایمان نمیتونه در چهارچوب علم موجود (علوم تجربی - به طور مثال آزمایش روح در آزمایشگاه) یه سری چیزا رو فقط اثبات (اما برای ایمان داشتن نیاز به اثبات نیست) کنه پس برعکسش شما هم نمیتونید دلایلی بیارین که به همه مردم جهان اثبات بشه این باور ها خرافه هستن چون به نظر بنده بسیار بسار منطقی تر هستن تا اینکه بگیم دنیا شانسی بوجود اومد و نتیجه سیستم پیچیده مغز انسان و طراحی خود او بازم نتیجه شانس هست!!!در مورد خود اگاهی هم که هیچی, نظریه ای نیست.
اما با علوم فلسفه میشه برهان هایی اورد که قابل قبول باشه که در کتاب های فلسفی ابن سینا میشه اون هارو پیدا کرد.
B.Russell
31-03-2014, 19:03
همونطور که بنده گفتم ایمان نمیتونه در چهارچوب علم موجود (علوم تجربی - به طور مثال آزمایش روح در آزمایشگاه) یه سری چیزا رو فقط اثبات (اما برای ایمان داشتن نیاز به اثبات نیست) کنه پس برعکسش شما هم نمیتونید دلایلی بیارین که به همه مردم جهان اثبات بشه این باور ها خرافه هستن چون به نظر بنده بسیار بسار منطقی تر هستن تا اینکه بگیم دنیا شانسی بوجود اومد و نتیجه سیستم پیچیده مغز انسان و طراحی خود او بازم نتیجه شانس هست!!!در مورد خود اگاهی هم که هیچی, نظریه ای نیست.
اما با علوم فلسفه میشه برهان هایی اورد که قابل قبول باشه که در کتاب های فلسفی ابن سینا میشه اون هارو پیدا کرد.
بسیار خوب، این منطقی که به شما میگه جهان به صورت تصادفی به وجود نیامده رو شما چطوری به دست آوردین؟
این منطق هم بخشی از اون ایمان هست؟
اگر نه، ریشه این منطق رو توضیح بدین. (ریشه در خرد داره، در علم تجربی داره، در استدلال ریاضیاتی داره، در ...؟)
اگر آری، پس در واقع یکسری انسان از بدو تولد با پدیده ای به نام ایمان روبرو میشن که این براشون اثبات میشه حالا با منطقی که معلوم نیست از کجا اومده، سپس دیگه نباید طرف ایمان رفت چون اثبات شده و تمام.
البته اینم دیدگاه جالبی به جهان هست، ولی من بیشتر فکر میکنم این دیدگاه رو عوام بیشتر بپسندند و اگر هم الان دقت کنی تقریبا اینجوریه.
چون :
برای کلیدی ترین پرسش های بشر، کلیشه ای ترین پاسخ های ممکنه را ارائه داده اند.
M0hsen3D
31-03-2014, 20:02
ریشه در خرد و تعقل داره;
الان من براتون چند هزار خط برنامه نویسی میکنم و یه هوش مصنوعی تحویلتون میدم که میتونه در ازای دریافت Input های خاصی کاری رو انجام بده یا چیزی رو به نمایش بزاره; ایا این طراحی من هوشمندانه بوده یانه؟ ایا من بدون اینکه کد نویسی انجام بدم برنامه من میتونه خود به خود خودش کامل شه و کاری انجام بده یا نه؟ ایا وقتی من فکر میکنم یه سری عملیات پردازشی خاصی در مغز من در جریان هست که از قبل برنامه ریزی شده یا نه؟
همونطور که برنامه من نمیتونه خودش رو کامل کنه و شانسی پانسی کد به خودش اضافه کنه تا ساختارش کامل شه مغز و طراحی انسان هم نمیتونه شانسی باشه و هوشمندانه طراحی نشده باشه و خیلی مثال های مختلف و برهان های متفاوت میشه اورد که راحت میشه نظریه به وجود امدن تصادفی جهان رو به چالش کشید و در نهایت بی منطق جلوه داد.
اگر آری، پس در واقع یکسری انسان از بدو تولد با پدیده ای به نام ایمان روبرو میشن
ایمان تعریفش این نیست! رجوع کنید به تعریف ایمان از بنده در پست های قبلی...
خب شاید به نظر شما فقط کلیشه هست! ممکن هست به نظر دانشمندان یا محققانی که ایمان دارند کلیشه نباشه و جواب هاشون هم به پرسش های مد نظر شما متفاوت باشه و در کل طرز فکر ایمان اورندگان با شما متفاوت باشه کما اینکه اینطور هست.
دوست گرامی لازمه درک فرگشت اینه که در مورد اون مطالعه کنین . بعد از اون به مقایسه اشتباه مغز انسان و زبان برنامه نویسی پی میبرین .
توی تاپیک مربوطه مطلبتون رو عنوان کنین تا پاسخ مناسب هم دریافت کنین .
Iloveu-ALL
31-03-2014, 22:24
یادمه تو یه فیلم میگفت اصن ادامه زندگی چه معنی میده راس می گفت
اصن چرا زندگی کنیم وقتی آخرش قرار بمیریم
با این استدلال باید لامپ هم نخرید چون آخرش میسوزه!!
hermione
31-03-2014, 23:16
چون به هر صورت این فرصتیه که به ما رسیده باید نهایت استفاده رو کرد . شاد بود و شادی رو هدیه داد .
M0hsen3D
31-03-2014, 23:33
دوست گرامی لازمه درک فرگشت اینه که در مورد اون مطالعه کنین . بعد از اون به مقایسه اشتباه مغز انسان و زبان برنامه نویسی پی میبرین .
توی تاپیک مربوطه مطلبتون رو عنوان کنین تا پاسخ مناسب هم دریافت کنین .
شما از کجا میدونین که من در مورد فرگشت مطالعه این نداشتم؟ مگه هرکی مطالعه کرد باید نتیجه ای که شما گرفتین رو بگیره؟
من فرگشت رو همراه با خلقت هوشمندانه جهان قبول دارم (یعنی اصلا معتقد به شانس نیستم و قبول کردن شانس رو در هر زمینه ای در هر اتفاقی مساوی با بی خردی و منطق نا منطق میدونم)
B.Russell
31-03-2014, 23:43
ریشه در خرد و تعقل داره;
الان من براتون چند هزار خط برنامه نویسی میکنم و یه هوش مصنوعی تحویلتون میدم که میتونه در ازای دریافت Input های خاصی کاری رو انجام بده یا چیزی رو به نمایش بزاره; ایا این طراحی من هوشمندانه بوده یانه؟ ایا من بدون اینکه کد نویسی انجام بدم برنامه من میتونه خود به خود خودش کامل شه و کاری انجام بده یا نه؟ ایا وقتی من فکر میکنم یه سری عملیات پردازشی خاصی در مغز من در جریان هست که از قبل برنامه ریزی شده یا نه؟
همونطور که برنامه من نمیتونه خودش رو کامل کنه و شانسی پانسی کد به خودش اضافه کنه تا ساختارش کامل شه مغز و طراحی انسان هم نمیتونه شانسی باشه و هوشمندانه طراحی نشده باشه و خیلی مثال های مختلف و برهان های متفاوت میشه اورد که راحت میشه نظریه به وجود امدن تصادفی جهان رو به چالش کشید و در نهایت بی منطق جلوه داد.
ایمان تعریفش این نیست! رجوع کنید به تعریف ایمان از بنده در پست های قبلی...
خب شاید به نظر شما فقط کلیشه هست! ممکن هست به نظر دانشمندان یا محققانی که ایمان دارند کلیشه نباشه و جواب هاشون هم به پرسش های مد نظر شما متفاوت باشه و در کل طرز فکر ایمان اورندگان با شما متفاوت باشه کما اینکه اینطور هست.
این تاپیک ارتباطی به فرگشت نداره، منم برای همین جوابتون رو ندادم.
اگر خواستین واقعا در مورد این قضیه بحث جدی انجام بدین تو تاپیک زیر اعلام کنید، من میام جوابتون رو میدم.
گفتگوی فرانکفورتر آن لاین با دیوید اتنبورو || فرگشت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
یه ضرب المثلی قدیمیا داشتن این بود :
درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر.
(یعنی طرف به میوه گردو نگاه میکرد و بعد بهش میگفتن ببین درختش چقدر بزرگه، اونوقت بهش خربزه که نشان میدادن دهنش نیم متر باز میموند که درخت خربزه دیگه چه قدر بلنده !!)
قیاس هایی که شما انجام میدی، باید از یک سنخیت باشه و دادن حکم از جز به کل، اونهم برای کل ناشناخته یک مغلطه هست. اینکه شما برنامه کامپیوتر رو ببینی و حیران بمانی از عظمتش، میتونی از عظمت مغز هم حیران بمانی، اما دلیلی نیست که چون پشت این برنامه یک هوش بوده، پشت اون مغز هم هوش باشه. به ده ها دلیل که تو اون تاپیک اگر رفتین پاسختون رو میدم.
چون واقعا این تاپیک دیگه زیادی داره منحرف میشه.
M0hsen3D
01-04-2014, 00:02
این تاپیک ارتباطی به فرگشت نداره، منم برای همین جوابتون رو ندادم.
اگر خواستین واقعا در مورد این قضیه بحث جدی انجام بدین تو تاپیک زیر اعلام کنید، من میام جوابتون رو میدم.
گفتگوی فرانکفورتر آن لاین با دیوید اتنبورو || فرگشت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
یه ضرب المثلی قدیمیا داشتن این بود :
درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر.
(یعنی طرف به میوه گردو نگاه میکرد و بعد بهش میگفتن ببین درختش چقدر بزرگه، اونوقت بهش خربزه که نشان میدادن دهنش نیم متر باز میموند که درخت خربزه دیگه چه قدر بلنده !!)
قیاس هایی که شما انجام میدی، باید از یک سنخیت باشه و دادن حکم از جز به کل، اونهم برای کل ناشناخته یک مغلطه هست. اینکه شما برنامه کامپیوتر رو ببینی و حیران بمانی از عظمتش، میتونی از عظمت مغز هم حیران بمانی، اما دلیلی نیست که چون پشت این برنامه یک هوش بوده، پشت اون مغز هم هوش باشه. به ده ها دلیل که تو اون تاپیک اگر رفتین پاسختون رو میدم.
چون واقعا این تاپیک دیگه زیادی داره منحرف میشه.
اگه من یه برنامه نوشتم که پشتش هوش بود دلیل نمیشه پشت اختراع کامپیوتر یا اختراع زبان برنامه نوسی هوش بوده باشه!!!! منطق شما برای من این شکلیه...
اون ضرب المثلتون هم خیلی بی ربط بود چون از جنبه شباهت پیچیدگی و ساختار بحث کردم نه حیرت زدگی و ...
من هم فکر میکنم بحث رو بیشتر از این ادامه ندیم چون به نظر نمیاد نتیجه ای بده.
موفق باشید :n16:
B.Russell
01-04-2014, 00:31
اگه من یه برنامه نوشتم که پشتش هوش بود دلیل نمیشه پشت اختراع کامپیوتر یا اختراع زبان برنامه نوسی هوش بوده باشه!!!! منطق شما برای من این شکلیه...
اون ضرب المثلتون هم خیلی بی ربط بود چون از جنبه شباهت پیچیدگی و ساختار بحث کردم نه حیرت زدگی و ...
من هم فکر میکنم بحث رو بیشتر از این ادامه ندیم چون به نظر نمیاد نتیجه ای بده.
موفق باشید :n16:
حضرت آقا، پشت برنامه کامپیوتر یک انسان هست، پشت اختراع یک کامپیوتر هم یک انسان هست. این یعنی شما به انسان اشراف داری.
و تشبیه از یک اشراف به یک اشراف دیگر.
یعنی یک تلویزیون دیدی بدونی سازنده داره شاهکار نکردی بگی رادیو هم سازنده داره چون به جفتش اشراف داری.
اون ضرب المثلی که من آوردم در مورد نتیجه گیری برای چیزی هست که بهش اشراف نداری، یعنی در تصورات شما همان خالق انسان.
برای همین ضرب المثل دقیقا مصداق این شیوه نتیجه گیری امثال شما هست.
گردویی که اشراف داره رو میبینه، تو منطق خودش خربزه ای که بهش اشراف نداره رو بدون طی مراحل قابل اثبات صرفا بر اساس استنتاج های تشبیهی نتیجه گیری میکنه.
منم امیدوارم تو باورهاتون به آرامش برسین و از زندگی لذت ببرین چون اساس همون آرامشه است.
موفق باشی too. :n16:
AshkeMahtab
01-04-2014, 20:19
با این استدلال باید لامپ هم نخرید چون آخرش میسوزه!!
لامپ خیلی فرق میکنه با زندگی کردن.....فقط می گم خیلیا خسته اَن خسته.....بالاخره کی قراره این دنیای تموم شه
خیلی سخته که یه باردیگه یه جای دیگه بخوای دوباره زنده شی و زندگی کنی با همین آدما!!!
Masoud-2014
10-04-2014, 23:31
دنیا مثل امتحان میمونه !
هر چه قدر بهتر باشی و زحمت بیشتر بکشی بیشتر مورد توجه و تشویق قرار میگیری!
Masoud-2014
14-04-2014, 21:24
به راستی چرا زندگی میکنیم ؟ هدف از زندگی چیه؟ قاعدتا زندگی بی هدف مفهومی نداره اگر قرار باشه با مرگ همه چی تموم بشه هیچ تفاوتی با دیگر جانداران نمیتونه باشه!
به راستی چرا زندگی میکنیم ؟ هدف از زندگی چیه؟ قاعدتا زندگی بی هدف مفهومی نداره اگر قرار باشه با مرگ همه چی تموم بشه هیچ تفاوتی با دیگر جانداران نمیتونه باشه!
بستگی داره "مفهوم" و "هدف" رو چی تعریف کنیم، به نظر من اگه با مرگ همه چی تموم بشه باز هم زندگی بی مفهوم نیست. زندگی برای من بی هدف هم نیست اما این ها تعاریف شخصی هستند، مفهوم و هدف برای هر کسی ممکنه متفاوت باشه.
اما در مورد قسمت دوم حرفتون، ترس از این که ما از این نظر با جانداران دیگه تفاوت نداشته باشیم ربطی به این که چه در واقعیت هست نداره. ممکنه ما شبیه دیگر جانداران باشیم و این اتفاق بیوفته و ما هم خوشمون نیاد، اما برتر انگاریدن خود نسبت به دیگر موجودات آن هم به دلیل ترس از تبعاتش، مغالطه توسل به فلاکت هست.
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
Masoud-2014
14-04-2014, 23:31
بستگی داره "مفهوم" و "هدف" رو چی تعریف کنیم، به نظر من اگه با مرگ همه چی تموم بشه باز هم زندگی بی مفهوم نیست. . ممکنه ما شبیه دیگر جانداران باشیم و این اتفاق بیوفته و ما هم خوشمون نیاد...
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
اگه با مرگ هم چی تموم بشه یعنی آخر فلاکت و بی مفهومی ...
بدتر از اون که قبل این زندگی قبل مرگ با دیگر جانداران مقایسه بشیم ، این بدتر ... :n16:
معنای زندگی در زنده بودن اتفاق میوفته
و نقل قول از یک دوست : بعضی از ادما چند بار قبل از مرگشون میمیرن و شخصیتشون هم همینطور.. چرا زندگی کنیم؟ بودن یا نبودن مساله اینست! ! بعضیها وقتی میبینن و یا میشنون کسی خودش رو کشته سریع برچسب ضعیف بودن رو به طرف میچسبونن و البته بدون اطلاع از نوع زندگی و حال طرف و یا حتی شناختن طرف .. با وجود همه اینها باز کار بسیار زشتی هست قضاوت سرسرانه و کورکورانه... انسان موجود اجتماعی هست حتی اونی که افسردگی گرفته و گوشه اتاق نشسته.. تنهایی انسان رو میکشه از درون.. به نظر من نوع و طرز فکر بیمار گونه اجتماع نصبت به چیزهایی که در حقیقت هیچ ارزشی ندارند میتونه دلیل قوی برای بیان مشکلات باشه. بنظرم دلیل برای زندگی کردن مبارزه علیه کسانی هست که بد زندگی رو ترویج میکنند ونه خود زندگی .. مبارزه نه فقط برای خودمون بلکه برای همه.. نه فقط برای زن و بچه و پول و... فرهنگ همه گرگن تو هم گرگ باش بدترین طرز فکر است که الان حتی به عنوان نصیحت هم به همدیگه یاد میدن!! فراموش نمیشود نام انسان را یدک میکشیم و باید معنای ان را کامل بدانیم..
به نظرتان چرا باید زندگی کنیم؟
چون که هستیم زندگی می کنیم درسته به خواسته خودمون به دنیا نیومدیم اما میتونیم به خواسته خودمون بهش پایان بدیم
اجباری در زندگی کردن نیست .
بایدی وجود نداره....
mohammadi_4u
15-04-2014, 05:43
چرا زندگی نکنیم؟
یادمه دوماه گزشته یه فیزیکدان قرار بود اثبات کنه که ما تو بازی رایانه ای هستیم و گفته بود اگه میخاید تصور کنید مثل اینه که کنترلر بازی که میکنیم با رایانه دست کسی دیگست و اون اول شخص داستان هم خود ماییم داخل نمایشگر!! خب یجورایی سر درد میاره.... اما این فیزیک دان اخر اثباتش میخاد برسه همین خدای خودمون.
این سوال معمولا برا دو گروه بیشتر پیش میاد یکی مرفهان بی درد یکی دردمندان بیچاره. خب مرفه میگه این ههمه پول و ... خب خیرات بکنم بزنم بکوبم که اخرش چی؟(خدارو داره گم میکنه تو دم و دستگا زندگیش) و دردمند هم فارغی از مشکلات و ...بدبختیاش نداره و به جایی میرسه که میگه خدا چرا منو افریدو چیزایی از این قبیل (همین موقع که میگن صبر پیشه کنن) خب اون پولداره غوطه ور مال و منال میمیره و میتونه خوب اوندنیاشم بسازه و این فقیره هم صبر را به گور میرسونه ..سرتون درد نیارم یه شعر من دراوردی بگم ..
زندگی یعنی فقط معبود یعنی بندگی؟
زندگی تلاش و پول یعنی فقط دوندگی؟
زندگی این نیست جانم 'گه سفر رانندگی..!
عشق و حال نوجوانی یا که بس خوانندگی...!!
زندگی عشقیست کز هر گهر بهر هنر در روح و جان....... جور انسان را کشیدیم ،جانانه پس انسان بمان.
Tapatalk
مثل این میمونه که یه خودرو بگه من چرا حرکت میکنم چون یکی داره حرکتش میده
Masoud-2014
16-04-2014, 12:11
زندگی میکنیم چون هدف داریم ... یک هدف اصلی داریم و هدفهای کوچک برای رسیدن به ان هدف اصلی مثل پله های نردبان ...
من ترجیح میدم تو این زمانی که دارم و به اسم زندگی بهم داده شده تا می تونم آهنگ بشنوم؛فیلم ببینم؛چیز یاد بگیرم و اگه پیدا شد و ممکن شد با یه دوستی خوش بگذرونم! بحث من اصلا چرایی نیست. چگونگی است.
ali.reihani
08-05-2014, 12:44
من ترجیح میدم تو این زمانی که دارم و به اسم زندگی بهم داده شده تا می تونم آهنگ بشنوم؛فیلم ببینم؛چیز یاد بگیرم و اگه پیدا شد و ممکن شد با یه دوستی خوش بگذرونم! بحث من اصلا چرایی نیست. چگونگی است.
من ترجیح میدم اینجوری باشم:
زیرک
بر روى تخت گران قيمت قصر نشسته بود و به حادثه هاى عجيب امروز فكر مى كرد:
اين ديگر چه رسمى است؟ چرا مردم شهر همگى در مقابل دروازة شهر جمع شده بودند؟ »
چرا تا مرا ديدند، به طرفم دويدند؟ چرا مرا روى شانه هايشان نشاندند و به قصر آوردند؟ مگر اين
«. …! شهر حاكم و فرمانروا ندارد؟ شايد مرا با شخص ديگرى اشتباه گرفته اند
همه چيز برايش مثل يك رؤيا بود. نمى توانست باور كند؛ صبح وقتى براى اولين بار وارد اين
شهر مى شد، مسافرى تنها و خسته بود و امشب، سلطان مردم اين سرزمين!
روزها يكى يكى مى آمدند و
مى رفتند، ولى كسى به پرسش هاى
پادشاه جواب درستى نمى داد. اين
رفتار مرموز اطرافيان، او را بيشتر
نگران مى كرد، تا اينكه روزى…
مخفيانه لباس مردم عادى شهر
را پوشيد و از قصر بيرون رفت.
همين طور كه قدم زنان به اطراف
نگاه مى كرد، از بازار شلوغ شهر سر
درآورد. در شلوغى و سر و صداى
بازار هر كس مشغول كارى بود. با
كنجكاوى به اطراف نگاه مى كرد
كه ناگهان گرمى دستى را روى
شانه هايش احساس كرد. سر جايش
ميخ كوب شد. سرش را كه برگرداند
پيرمردى مهربان را ديد.
جناب سلطان! شما اكنون »
بايد در قصر باشيد. با اين سر و وضع
«!؟ در بازار چه مى كنيد
دست و پايش را گم كرد.
نمى دانست چه جوابى بدهد. پيرمرد
او را شناخته بود. بريده بريده گفت: مى خواستم، مى خواستم، آخر مى دانيد…
پيرمرد لبخندى زد و گفت: از روز اول هم معلوم بود كه آدم زيركى هستيد. حتماً مى خواهيد
بدانيد در اين شهر چه خبر است و علت رفتار عجيب مردم اين شهر چيست. حالا خوب گوش
كنيد تا من برايتان توضيح دهم:
سال هاى سال است مردم اين شهر طبق يك رسم قديمى، در روز معينى كنار دروازه شهر
جمع مى شوند و اوّلين كسى كه وارد شهر مى شود را به دوش مى گيرند و او را به قصر مى برند
و پادشاه خود مى سازند. آنها تا يك سال به تمام دستورات پادشاه عمل مى كنند و فرمان بردار او
هستند، سال بعد دوباره همگى در كنار دروازه شهر جمع مى شوند و براى انتخاب سلطان جديد،
چشم به دروازه شهر مى دوزند. بنابراين، هيچ پادشاهى در اين شهر نمى تواند بيشتر از يك سال
بر مردم حكومت كند.
پس تكليف پادشاه قبلى چه مى شود؟
او را بر كشتى سوار مى كنند و به جزيره اى مى برند و در آنجا مى گذارند.
مى دانى آن جزيره كجاست؟
من اين موضوع را به پادشاهان پيشين نيز گفتم، ولى آنان توجهى نكردند. اگر شما بخواهيد
من نشانى آن جزيره را به شما خواهم داد…
آن شب تا نزديك صبح در قصر قدم مى زد و فكر مى كرد:
مى توانم تا سال بعد در اين قصر در كمال آسايش زندگى كنم و از حكومت لذت ببرم.
الآن همه چيز شهر در اختيار من است. اصلاً دليلى ندارد با فكر كردن به آينده خودم را ناراحت
كنم… .
اما فقط يك سال؟! بعد از آن چه كار كنم؟ اگر بخواهم اين يك سال را به خوشگذرانى
بپردازم، در آن جزيره بدون آب و غذا، بدون خانه و سرپناه، چگونه زندگى كنم؟
انتخاب سختى بود. آسايش يك ساله و رنج هميشگى يا يك سال زحمت و در عوض راحتى
هميشگى؟
بالأخره نزديك صبح تصميمش را گرفت.
از فرداى آن روز، دركنار رسيدگى به كارهاى مردم و تلاش صادقانه براى حل مشكلات آنان،
با راهنمايى هاى پيرمرد دانا، چند دوست قابل اعتماد پيدا كرد و برنامه اش را براى آنها توضيح داد.
او تمام هدايايى را كه مردم شهر مى آوردند، به دوستان نزديكش مى داد تا با آنها برايش مصالح
ساختمانى، نهال هاى درختان و گله هاى گوسفند خريدارى كنند. او هيچ چيز از اموالش را در
قصر نگه نمى داشت.
از آن پس هر چند روز يك بار، بدون اينكه كسى خبردار شود، يك كشتى از ساحل شهر به
جزيره مى رفت و مصالح ساختمانى، نهال هاى درختان و گله هاى گوسفندان را با خود به آنجا
مى برد. كشاورزان و كارگران مورد اعتماد پادشاه نيز هر روز به همراه خدمتكاران نزديك وى به
جزيره مى رفتند و… .
همه چيز طبق برنامه پيش مى رفت تا اينكه يك شب:
نيمه هاى شب ناگهان احساس كرد نمى تواند دستانش را حركت دهد. چشمانش را كه باز
كرد با صحنة عجيبى روبه رو شد. نگهبانان قصر دست و پاى سلطان را بسته بودند و مى خواستند
او را با خودشان ببرند.
ببخشيد جناب سلطان! دورة يكسالة حكومت شما به پايان رسيده است و شما همين حالا
بايد به همراه ما بياييد.
كجا بيايم؟ من آماده نيستم. كمى به من فرصت بدهيد.
متأسفانه چنين چيزى ممكن نيست.
پس لااقل بگذاريد وسايل شخصى ام را بردارم…
خيلى متأسفم! ما چنين اجازه اى نداريم. دورة حكومت شما تمام شده و ما بايد شما را در
هر حالى كه باشيد به همراه خود ببريم.
وقتى او را از درِ قصر بيرون مى بردند، در ميان جمعيت انبوهى كه آمده بودند تا براى آخرين
بار پادشاه را ببينند، چشمش به پيرمرد دلسوز و دانا افتاد كه با رضايت به او نگاه مى كرد.
همين كه كشتى به جزيره رسيد، مأموران، سلطان را نزديك ساحل به آب انداختند و
بازگشتند. آنها نمى دانستند كه در اين شب تاريك، عدة زيادى در جزيره منتظر ورود دوست
عزيزشان، يعنى پادشاه هستند و قصر بزرگ و زيباى او را كه در ميان باغى قرار داشت براى
آمدنش آراسته اند.
سال ها بعد، مردم آن شهر بزرگ از دريانوردان مى شنيدند كه در وسط دريا شهرى زيبا و
بى نظير هست كه…
موفق باشید
badboys_87
18-07-2014, 21:25
بودن اجباریه ..یعنی ما با اختیار خودمون به دنیا نیامدیم بلکه مشیت الهی بوده...
و بودن خیلی بهتره تا نبودن ..
من جواب این مسئله رو فهمیدم .. ما 70-80 سال اینجا زندگی میکنیم در واقع ماهیت زندگی تو این دنیا یک امتحانه ... این دنیا فقط و فقط یک امتحانه... زندگی واقعی و حقیقی بعد از مرگه .. در واقع مرگ یعنی انتقال روح ما برای زندگی در یک جهان خیلی بزرگتر و بهتر و کامل تر ...
خدا به ما اختیار داده هر جوری دوست داریم میتونیم زندگی کنیم .و سرنوشت و آینده خودمون رو بسازیم.
بودن اجباریه ..یعنی ما با اختیار خودمون به دنیا نیامدیم بلکه مشیت الهی بوده...
و بودن خیلی بهتره تا نبودن ..
من جواب این مسئله رو فهمیدم .. ما 70-80 سال اینجا زندگی میکنیم در واقع ماهیت زندگی تو این دنیا یک امتحانه ... این دنیا فقط و فقط یک امتحانه... زندگی واقعی و حقیقی بعد از مرگه .. در واقع مرگ یعنی انتقال روح ما برای زندگی در یک جهان خیلی بزرگتر و بهتر و کامل تر ...
خدا به ما اختیار داده هر جوری دوست داریم میتونیم زندگی کنیم .و سرنوشت و آینده خودمون رو بسازیم.
1 - چرا بودن بهتر از نبودنه ؟
2 - آیا این یک آرزو هست یا یک حقیقت ؟
badboys_87
19-07-2014, 00:44
1 - چرا بودن بهتر از نبودنه ؟
2 - آیا این یک آرزو هست یا یک حقیقت ؟
البته این امر نسبیه ... بستگی به نوع نگرش آدم به جهان هستی داره بعضی ها منفی نگرند و نیمه خالی لیوان رو میبینند من خودم هم گاهی منفی فکر میکنم زندگی گاهی وقتها سخت و عذاب آور میشه
بودن بهتره چون جهان و طبیعت زیباست..خدا هم زیباست .. اگه درست زندگی کنی بعد از مرگ وارد بهشت میشی که خیلی زیبا تره و فراتر از قدرت تصور انسانه ..
اگه بی نظمی و زشتی و جنایت هم در جهان میبینیم تقصیر خود انسانه خدا همه چیز رو در بهترین حالت افریده این انسان ها هستند که با گناه کردن جهان رو کثیف و نا زیبا کردند
همه ما منتظریم .... ببینیم آخرش چی میشه . همین انتظار و کنجکاوی هم زیباست
شما نبودن رو ترجیح میدی؟؟؟؟
من از دید شخصی و احساسی نمیگم. آیا میشه بین بودن به هرشکلی و نبودن مقایسه ای انجام داد که بگیم این بهتره یا اون ؟
اگه بخوام دنیای دیگر رو برام اثبات کنی چطور اینکارو میکنی ؟ ( من میدونم میشه قشنگ فکر کرد ولی میخوام عقلانی فکر کنم )
badboys_87
19-07-2014, 16:33
نبودن هیچ معنی نداره یعنی عدم یعنی نیستی .. هیچ احساسی نداریم ... بودن هزارتا مزیت داره ...اتفاقا" باید احساسی باشی یکی از مزیت ها همون احساس و عشقه..
بودن سخته سختی داره درد داره ولی هزارتا مزیت هم داره ......
اثبات کردن اونم به روش علمی خیلی سخته .. انسان در واقع تشکیل شده از روح و جسم .. جسم فانی و نابود میشه ولی روح انسان منتقل میشه به یه جهان بزرگتر برای زندگی ابدی
اول شما باید به وجود روح باور داشته باشی .تو همین انجمن تاپیک های زیادی بود بحث درباره روح ولی هیچ نتیجه ای نگرفتیم یعنی دو گروه موافق روح و مخالف روح هر دو رو عقیده خودشون پافشاری کردن
badboys_87
24-07-2014, 01:39
مشکل ما اینه که دنیا رو محدود به همین عالم طبیعت میبینیم این دنیایی که ما هستیم مثل رحم مادر میمونه در برابر دنیای بعد از مرگ ...
خیلی کوچکه ...
ما دوتا راه پیش مونه : 1- خودکشی 2-ادامه زندگی
که من ادامه زندگی رو ترجیح میدم .چون زندگی زیباست ... چرا اصلا" مهم نیست .. چه گونه زیستن رو یاد بگیریم خیلی بهتره
مشکل ما اینه که دنیا رو محدود به همین عالم طبیعت میبینیم این دنیایی که ما هستیم مثل رحم مادر میمونه در برابر دنیای بعد از مرگ ...
خیلی کوچکه ...
ما دوتا راه پیش مونه : 1- خودکشی 2-ادامه زندگی
که من ادامه زندگی رو ترجیح میدم .چون زندگی زیباست ... چرا اصلا" مهم نیست .. چه گونه زیستن رو یاد بگیریم خیلی بهتره
بنظر من مشکل ما اینه که هنوز همین رحم مادر که توشیم و نتونستیم با قاطعیت تعریف کنیم همینطور خودمون رو ، چه برسه به دنیای بزرگتری که شاید دنیای ما توشه ولی هیچ نشانه ای ازش نمی بینیم .
چون در سراشیبی زندگی هستیم بصورت پیشفرض ادامه زندگی انتخابمون هست.
badboys_87
24-07-2014, 02:55
چرا زندگی کنیم به نظر من یک سوال بی معنیه .چون ما از مردن میترسیم .. ما محکوم به زندگی کردن هستیم ...چه بخواهیم چه نخواهیم به این دنیا دعوت شده ایم .. حکمت شو هم نمیدونیم چون ما سر از کار خدا در نمی آریم..
پس بهتره زیبا و پرسعادت زندگی کنیم و کارهای مثبتی انجام بدیم..
نیازی نیست ما این دنیا رو کاملا" بشناسیم .. دنیای درون خودمون رو بشناسیم کافیه
باسلام
در جواب اینکه چرا باید زندگی کنیم فقط اینکه مامحکوم به زندگی نیستیم.
بلکه به این دنیا اومدیم که نشون بدیم که میتونیم و باری که خداوند بهمون داده لیاقت ما بوده!
ما تنها موجوداتی هستیم که روح خدا در ماست.
وتمام موجودات به ما سجده کردن(بجز شیطان) پس ما برای اثبات خودمون که همون بهترینی هستیم که خدا گفته به زمین اومدیم.
پس باید خوب زندگی کرد نه اینکه فقط زندگی کرد.
بدن ما یجور وسیله انتقاله که باید خوب هم از وسیله(جسم)محافظت کنیم هم از سر نشین(روح) تا به مقصد(خدا)برسیم.
اگه هر کدوم از اجزا خراب بشه توی مقصد دستمزد میگیریم ولی اگه هر کدوم از اجزا مشکلی داشته باشه مواخذه میشیم وجریمه.
badboys_87
29-07-2014, 22:18
خوب این جوابیه که شما بهش رسیدی ... و در ادیان هم به همین موضوع اشاره شده ...موضوع جانشینی انسان و خلیفه الله بودن
من هنوز در مرحله شناخت به سر میبرم
badboys_87
31-07-2014, 08:40
به نظر شما زندگی فقط یک چرخه تکراری و کسل کننده هست؟؟
سعید تپل
31-07-2014, 08:53
به نظرم زندگی یه اجباره وقتی یه بچه تو یه خانواده فقیر به دنیا میاد چه لذتی از زندگی میبره جز درد و رنج و بیماری؟
ما به اتنخاب خودمون وارد این دنیا نشدیم و حالا باید تو این دنیا با همه مسائلش دست و پنجه نرم کنیم اعم از کنکور, سربازی, استخدام ,ازدواج , بی پولی, نداری, گرفتاری, زندان ,در انتظار اعدام...
من که هیچ شادی تو این دنیا نیافتم جز اینترنت و بازیهای آنلاینش :n18:
.....
من هر چی بزرگترم میشم بیشتر به این نتیجه میرسم که این دنیا واقعا جای بدیه و کاشکی از اول ازمون سوال میشد ..تنها دوست من یه کامپیوتره من نمیدونم چه لذتی داره این دنیا؟
همه از هم بدشون میاد همه همسایه ها چشم دیدن همو ندارن...فقط منتظرن به هم گیر بدن..مردم تو خیابون همش دنبال دعوا هستن همش دنبال سوئ استفاده ..
یعنی من ترجیح میدم همینجا پای کامپیوتر بمیرم ولی پامو اون بیرون نزارم..الان 25 سالم شده چربی خون دارم چاقم ..چی داره زندگی واقعا؟ از چیش باید لذت برد؟ من ترجیح میدم راحت بمیرم تموم شه
اگر یه دکمه ای بود به رنگ قرمز میگفتن اینو فشار بدی بدون هیچ دردی آروم خوابت میبره و میمیری سریع اینکارو میکردم..آخه یعنی چی؟ وقتی من میدونم بالاخره یه روز سرطان میگیرم و میرم بیمارتسان وخرج عمل ندارم و تو خیابون میمیرم چرا باید لذت ببرم از
این زندگی؟
زندگی زبون منو بریده فقط الان انگشتامه که داره مینویسه..اونم دیگه هیچ نایی نداره..
زندگی میکنیم چون زنده ایم و نمی خوایم بمیریم چون مرگ برامون درد ناکه
زندگی میکنیم چون میتونیم
چاره ای هم جز این نیست . درست به همون دلیل که حباب کره ای شکل هست ما هم به همون دلیل زنده ایم
مغالطه مصادره ی به مطلوب میکنی ؟:n02: زندگی میکنیم چون زنده ایم؟ خب دقیقا این شرح لفظه زندگی هست که اصلا ازلحاظ منطق پذیرفته نیست! ... زندگی میکنیم چون زنده ایم ؟ میای و زندگی رو به زنده بودن انعکاس میدی ؟ خب همه میدونن زنده+ گی = زندگی یعنی زنده بودن! ... روشن +ی =روشنی = روشن بودن ...سفید +ی =سفیدی یعنی سفید بودن! خب اینا از لحاظ منطق مصادره ی به مطلوب هست! ...
چاره هم داره ! کسی که نخواد زندگی کنه در برخی از بلاد خارجی میتونه مرگ انتخابی داشته باشه به اختیار خودش ...پس نمیشه گفت چاره ای نیست مگر زندگی کردن ( این مثال یه مثال نقض هست ... که کلیت حکم رو ابطال میکنن باهاش ... یعنی استثنا وارد حکم میکنن )
شاید مشکلی پیش بیاد که نزارن زندگی کنیم ... یعنی نتونیم دیگه ...
درست به همون دلیل که هر گردی گردو نیست ولی هر گردویی گرده ( البته این درسته به دلیل رعایت شرایط انعکاس ) اما گرد بودن حباب و زنده بودن ما ......چه ربطی داره جدا؟؟ :دی ( تمثیل ناروا ... یامغالطه ی ترکیب ... انعکاس حکم بی ربط به موضوعی خاص! ) چون من پدر خوش اخلاقی هستم همسر مهربانی هم هستم ؟؟ ... یعنی نمیشه کسی با فرزندش خوش اخلاق باشه ولی با همسرش نه ؟ ؟
دوستان من نمیخوام باعث ازردگی خاطر دوستان بشم ...معمولا در بحث های علوم انسانی هم شرکت خاصی ندارم... اما وقتی پست ها کاربران رو میخونم میبینم بیشتر قصد جدل هست : یعنی چیره کردن نظر خود بر نظر دیگران ... حالا چه از راه درست چه غلط ! ... صرفا میخوایم مخاطب رو قانع کنیم که نظر ما درسته! ... اما اصالت نظر رو ... شاید خودمون هم بدونیم که این طور نیست و در حقیقت نظرمون غلطه!...و این دقیقا نقطه ای هست که مغالطه کار میدونه ... ولی نمیخواد در مقابل مخاطب قبولش کنه ...
مفاهیمی مثل زندگی ... جامعه ... و ... بدلیل گسترده بودن حیطشون حتی توسط بزرگ ترین فلاسفه و منطق دانان هم تعریف نمیشن چرا که میگن این تعاریف به تدریج کامل تر ( جامع تر ) میشن ... چرا زندگی کنیم ؟
خب شاید از نظر من زندگی کنیم تا فردا : غرض نقشی است کز ما باز ماند ... اگر نه هستی را نمیبینم بقایی ...
از نظر شخص دیگه که معتقد به زندگی جاودان هست ( نه من ) برای بدست آوردن نعمات اخروی...
حاشیه .... (ّبی ربط)
دوستان توجه داشته باشید ... بسیاری از مسایل که به مذهب بر میگرده حتی از دید بزرگترین فلاسفه معاصر این مرز و بوم ! که مملکتی اسلامی هست اگر به مذهب ربط داشته باشه : ذکر میکنن برای معتقدان به مذهب ... یعنی علم منطق نمی پذیره این قضیه رو مگر اینکه منطق شما منطق اسلامی باشه ... ( مثلا اثبات وجود واجب الوجود ( خدا ) ... ) توسط فلاسفه مسلمان بداهت داره وجود چنین جوهری ... وحتی برای معارضان هم اومدن دلیل و برهان اوردن مثل برهان ابطال تسلل ... برهان اسد و اخضر... برهان سینوی و... اما به موازاتش فلاسفه پوچ گرا :دی ( از دید فلاسفه مسلمان البته , نه علم فلسفه ) هم براهینی مبنی بر عدم وجود چنین ذاتی ارایه دادند ...
هدف از ذکر حاشیه :
سعی کنیم برای بحث کردن هنگامی که دیدیم داریم کم میاریم یا ... وارد مسایل حاشیه ای نشیم ... مثلا مذهب و ... بلکه بیایم از کلیاتی پذیرفته شده توسط کل انسان ها استفاده کنیم ...مثل 2+2=4
نه مسایل مذهب و عرفان و کلام و...
A.M.D.D.E.V.I.L
31-07-2014, 17:46
"زندگی میکنیم" با زنده بودن فرق داره ، زنده بودن یعنی صرف تپش قلب ، زنده یعنی alive در صورتی که زندگی کردن living ، پس مغلطه ای در کار نیست . در واقع زندگی میکنیم که زنده بمونیم ، هرموقع خودکشی کردیم یا مردیم ، دیگه زنده نیستیم.
چاره هم داره ! کسی که نخواد زندگی کنه در برخی از بلاد خارجی میتونه مرگ انتخابی داشته باشه به اختیار خودش
وجود اختیار اثبات شده نیست . و علم نوین در تضاد با اصل اختیار هست.
و در مورد گرد بودن حباب هم ، اتفاقا بهترین مثالی هست که برای زنده بودن میشه آورد و من خوشبختانه آوردم . . . اول باید بدونید چرا حباب گرده و چرا مربع نیست ، بعد میفهمید که چرا موجودات زنده ، زنده اند .
بحث های مذهبی و سیاسی در انجمن ممنوع می باشد .
مغالطه مصادره ی به مطلوب میکنی ؟:n02: زندگی میکنیم چون زنده ایم؟ خب دقیقا این شرح لفظه زندگی هست که اصلا ازلحاظ منطق پذیرفته نیست! ... زندگی میکنیم چون زنده ایم ؟ میای و زندگی رو به زنده بودن انعکاس میدی ؟ خب همه میدونن زنده+ گی = زندگی یعنی زنده بودن! ... روشن +ی =روشنی = روشن بودن ...سفید +ی =سفیدی یعنی سفید بودن! خب اینا از لحاظ منطق مصادره ی به مطلوب هست! ...
چاره هم داره ! کسی که نخواد زندگی کنه در برخی از بلاد خارجی میتونه مرگ انتخابی داشته باشه به اختیار خودش ...پس نمیشه گفت چاره ای نیست مگر زندگی کردن ( این مثال یه مثال نقض هست ... که کلیت حکم رو ابطال میکنن باهاش ... یعنی استثنا وارد حکم میکنن )
شاید مشکلی پیش بیاد که نزارن زندگی کنیم ... یعنی نتونیم دیگه ...
درست به همون دلیل که هر گردی گردو نیست ولی هر گردویی گرده ( البته این درسته به دلیل رعایت شرایط انعکاس ) اما گرد بودن حباب و زنده بودن ما ......چه ربطی داره جدا؟؟ :دی ( تمثیل ناروا ... یامغالطه ی ترکیب ... انعکاس حکم بی ربط به موضوعی خاص! ) چون من پدر خوش اخلاقی هستم همسر مهربانی هم هستم ؟؟ ... یعنی نمیشه کسی با فرزندش خوش اخلاق باشه ولی با همسرش نه ؟ ؟
دوستان من نمیخوام باعث ازردگی خاطر دوستان بشم ...معمولا در بحث های علوم انسانی هم شرکت خاصی ندارم... اما وقتی پست ها کاربران رو میخونم میبینم بیشتر قصد جدل هست : یعنی چیره کردن نظر خود بر نظر دیگران ... حالا چه از راه درست چه غلط ! ... صرفا میخوایم مخاطب رو قانع کنیم که نظر ما درسته! ... اما اصالت نظر رو ... شاید خودمون هم بدونیم که این طور نیست و در حقیقت نظرمون غلطه!...و این دقیقا نقطه ای هست که مغالطه کار میدونه ... ولی نمیخواد در مقابل مخاطب قبولش کنه ...
مفاهیمی مثل زندگی ... جامعه ... و ... بدلیل گسترده بودن حیطشون حتی توسط بزرگ ترین فلاسفه و منطق دانان هم تعریف نمیشن چرا که میگن این تعاریف به تدریج کامل تر ( جامع تر ) میشن ... چرا زندگی کنیم ؟
خب شاید از نظر من زندگی کنیم تا فردا : غرض نقشی است کز ما باز ماند ... اگر نه هستی را نمیبینم بقایی ...
از نظر شخص دیگه که معتقد به زندگی جاودان هست ( نه من ) برای بدست آوردن نعمات اخروی...
حاشیه .... (ّبی ربط)
دوستان توجه داشته باشید ... بسیاری از مسایل که به مذهب بر میگرده حتی از دید بزرگترین فلاسفه معاصر این مرز و بوم ! که مملکتی اسلامی هست اگر به مذهب ربط داشته باشه : ذکر میکنن برای معتقدان به مذهب ... یعنی علم منطق نمی پذیره این قضیه رو مگر اینکه منطق شما منطق اسلامی باشه ... ( مثلا اثبات وجود واجب الوجود ( خدا ) ... ) توسط فلاسفه مسلمان بداهت داره وجود چنین جوهری ... وحتی برای معارضان هم اومدن دلیل و برهان اوردن مثل برهان ابطال تسلل ... برهان اسد و اخضر... برهان سینوی و... اما به موازاتش فلاسفه پوچ گرا :دی ( از دید فلاسفه مسلمان البته , نه علم فلسفه ) هم براهینی مبنی بر عدم وجود چنین ذاتی ارایه دادند ...
هدف از ذکر حاشیه :
سعی کنیم برای بحث کردن هنگامی که دیدیم داریم کم میاریم یا ... وارد مسایل حاشیه ای نشیم ... مثلا مذهب و ... بلکه بیایم از کلیاتی پذیرفته شده توسط کل انسان ها استفاده کنیم ...مثل 2+2=4
نه مسایل مذهب و عرفان و کلام و...
دوست عزیزم خیلی جدی گرفتی مطلبو ؛
خیلی ها نظراتی مشابه این دوستمون دارن از جمله خودم . البته یه دلیلش اینه که سوال دو پهلو هست :
1- چرا زندگی کنیم ؟
2- هدف از زندگی چیست ؟
متن قرمز :
نه دیگه ! اینطور نیست ، کم کم میخواین آف تاپیک کنین ها ! :n02:
سلام
یهو این تاپیکو دیدم و یاد دورانی افتادم. دورانی که پی سی ورلد پر بود از چنین بحثها و چالش اندیشه ها. همیشه خدا هم آخرش کار به جاهای باریک میکشید و تاپیک قفل میشد.
بعضی مطالب دوستان چنان زیبا و عمیق بود که واقعا به دل مینشست و مفید بودن ، اما خودمونیم چه فایده؟
خدا میدونه چه پستهای دقیق و موشکافانه و مفصلی از بین رفت. چه بحثهای زیبایی که ساعتها وقت و مطالعه و تفکر پشتشون بود و از بین رفتن...
اما
فلسفه و متعلقاتش نقش چندانی در زندگی ما ندارند و بیشتر درگیری ذهنی اندکی از اندیشمندان هست تا موضوعی اساسی برای زندگی آدمی. شاید تنها موضوعی که حوصلش باشه درموردش صحبت کنم همینه!
به هر صورت آدمی هست و سوالات بی جواب و بی انتهایش.
موفق باشید.
سلام
یهو این تاپیکو دیدم و یاد دورانی افتادم. دورانی که پی سی ورلد پر بود از چنین بحثها و چالش اندیشه ها. همیشه خدا هم آخرش کار به جاهای باریک میکشید و تاپیک قفل میشد.
بعضی مطالب دوستان چنان زیبا و عمیق بود که واقعا به دل مینشست و مفید بودن ، اما خودمونیم چه فایده؟
خدا میدونه چه پستهای دقیق و موشکافانه و مفصلی از بین رفت. چه بحثهای زیبایی که ساعتها وقت و مطالعه و تفکر پشتشون بود و از بین رفتن...
اما
فلسفه و متعلقاتش نقش چندانی در زندگی ما ندارند و بیشتر درگیری ذهنی اندکی از اندیشمندان هست تا موضوعی اساسی برای زندگی آدمی. شاید تنها موضوعی که حوصلش باشه درموردش صحبت کنم همینه!
به هر صورت آدمی هست و سوالات بی جواب و بی انتهایش.
موفق باشید.
شاید این پست ها یه روزی از بین بره ما هم یه روزی میمیریم ولی خوب اگه تا ثیر مناسبی بتونیم بزاریم حتی اگه پست هم پاک بشه اون تاثیر پاک نمیشه!فلسفه جواب نگفته هاست یا حداقل کم گفته ها.
شاید خود فلسفه اثری نداشته باشه در زندگی ولی نتایج یک بحث فلسفی خوب میتونه زندگیو متحول کنه!
شما هم موفق باشید.
سلام
یهو این تاپیکو دیدم و یاد دورانی افتادم. دورانی که پی سی ورلد پر بود از چنین بحثها و چالش اندیشه ها. همیشه خدا هم آخرش کار به جاهای باریک میکشید و تاپیک قفل میشد.
بعضی مطالب دوستان چنان زیبا و عمیق بود که واقعا به دل مینشست و مفید بودن ، اما خودمونیم چه فایده؟
خدا میدونه چه پستهای دقیق و موشکافانه و مفصلی از بین رفت. چه بحثهای زیبایی که ساعتها وقت و مطالعه و تفکر پشتشون بود و از بین رفتن...
اما
فلسفه و متعلقاتش نقش چندانی در زندگی ما ندارند و بیشتر درگیری ذهنی اندکی از اندیشمندان هست تا موضوعی اساسی برای زندگی آدمی. شاید تنها موضوعی که حوصلش باشه درموردش صحبت کنم همینه!
به هر صورت آدمی هست و سوالات بی جواب و بی انتهایش.
موفق باشید.
حتی ملاصدرا هم میگه لازمه تفکرات فلسفی : عبور از فطرت اول به فطرت ثانی هست ... و شما کاملا درست میگید:n16: ... عقل معاش فرصتی باقی نمی زاره که امروزه بخوایم چنین تفکرات عمیقی داشته باشیم ...
بعضا مسایلی در فلسفه پیدا میشن که به تایید بزرگان این دانش تعدا افرادی که به فهم عمیق اون نایل میشن در هر دوره بیش از تعداد انگشتان دست نیستند .
این رو هم مد نظر داشه باشیم که هیچ دانشی و نه تنها فلسفه مگر برای متخصصش کسی رو بیش از حد تحت تاثیر قرار نداده ... مثلا بنده به ریاضیات هیچ کاری ندارم ... گاها پیش میاد که توی مسایل پیش پا افتاده ریاضی لنگ میزنم ... اما برام نه اهمیت و نه کاربردی داره که بخوام ریاضیم رو قوی کنم ... در عوض میام و روی زبان عربیم کار میکنم ... اون رو قوی میکنم ...
از دوستانم شخصی هست که در زمینه موسیقی فعالیت داره ... این رو هر وقت ما میبینیم داره از موسیقی حرف میزنه ! ... باور کنید بنده دلزده شدم از ساز تخصصی این دوستم ... اگر دست شخصی ببینم حالم به هم میخوره ... چون این قدر گفته و ... که احساس انزجار نسبت به اون ساز در من به وجود اومده...
یکی از مسایل اخلاقی که ما باید همواره به اون توجه داشته باشیم این هست که نباید توی زندگی ... صرفا به دلیل تخصص در یک زمینه بیایم و اون رو به رخ دیگران بکشیم ... چون در این دوره و زمونه ... هیچ کاره نداره که حتی پیرمرد 70 ساله هم بخواد بره و ... تخصص بگیره در هر زمینه ای.....
badboys_87
01-08-2014, 19:17
چرا زندگی میکنیم منظور اینه هدف از زندگی چیه؟؟؟ آخرش به کجا میرسیم و چی پیش میاد؟؟؟ اصلا" زندگی کردن ارزش داره ؟؟برای چه تلاش میکنیم؟؟؟؟
چرا زندگی میکنیم منظور اینه هدف از زندگی چیه؟؟؟ آخرش به کجا میرسیم و چی پیش میاد؟؟؟ اصلا" زندگی کردن ارزش داره ؟؟برای چه تلاش میکنیم؟؟؟؟
عزیز سعی نکن با این جور پست ها ... دید پوچ گرایانه بدی به کاربران! ... من 4 یا 5 سال پیش کتابای دکتر انصاری ... و ... خوندم! ( این شخص رو مثال زدم یعنی دیگه تا ته پوچ گرایی بری ... اگر بشناسیش ) ولی مشکل خاصی هم در روند زندگیم نمی بینم! ... توقع زندگی جاودان هم ندارم .... توقع بیش از حد هم ندارم! ... رویا پردازی هم نمیکنم! از فرصت زندگیم استفاده میکنم ... در ضمن تک تک سخنان دکتر انصاری رو هم قبول دارم .
مسلما برای کسی که این سوالات رو میپرسه زندگی بی ارزشه ! ...
badboys_87
01-08-2014, 19:41
من زندگی رو خالی و پوچ میبینم...البته قبول دارم جهان زیباست ولی هنوز نفهمیدم ته تهش چی میشه ؟؟؟؟ هدف والا و متعالی از زندگی چیه ؟؟ دکتر انصاری چی میگه ؟؟
اگه امکان داره یه خلاصه ای از متنشو اینجا بذارید؟؟
من زندگی رو خالی و پوچ میبینم...البته قبول دارم جهان زیباست ولی هنوز نفهمیدم ته تهش چی میشه ؟؟؟؟ هدف والا و متعالی از زندگی چیه ؟؟ دکتر انصاری چی میگه ؟؟
اگه امکان داره یه خلاصه ای از متنشو اینجا بذارید؟؟
دوست گرامی ... اگر شما دنیا رو پوچ و باطل میبینید ... دلیل بر مشکل شماست و نه حقیقت این امر!...
من هم نمیدونم چی میشه اخرش! هر کس با مردنش زندگی براش تموم میشه قانونا ... حالا آخرش چی میشه ... شاید آخر زندگی یه نفر با خوشی تموم شه ... یکی با صحنه ای دلخراش و ...
شیخ اجل در دیباچه دلنشین کتاب گلستان میگه که : غرض نقشی است کز ما باز ماند ** اگر نه هستی را نمیبینم بقایی ==== اینجا به معنای هستی توجه داشته باشید ... شیخ از رند ترین افرادی بودی که تا به امروز پا به عرصه گیتی گذاشتند . هستی یعنی وجود داشتن یعنی ماندن .. بودن ... یعنی حتی شیخ هم اعتقادی به زندگی جاودانه نداشته ! ... ادمه میده : مگر صاحب دلی روزی به رحمت کند بر حال درویشان دعایی ...
من نمیخوام با یه بیت این شخص عظیم الشان رو نقد کنم ... اما بنده با سعدی زندگی کردم ... قراین زیادی از سعدی در تمامی زمینه ها دارم ... نظرات مخالف و در عین حال دلنشین و... شاید از تنها کسانی باشه که نشه به راحتی شخصیتش رو نقد روانشناسی کرد .
شما باید ببنی از فرصت زندگی به چه نحوی میتونی بهره ببری که نفس خودت راضی باشه ...
در زمینه روانشناسی رشد مطالعاتی داشته باشید ... این گونه تفکرات مربوط به افرادی هست که تازه به مرحله تفکر صوری رسیدن! ... یعنی 18 تا 20 سال دارن! البته ممکنه شخصی با سن بیشتر هم این تفکرات رو داشته باشه... اما این نشون میده که در مرحله ای گذرا ایست کرده ... و نمیخواد بیاد بیرون.
موفق باشید .
badboys_87
01-08-2014, 21:03
دوست گرامی ... اگر شما دنیا رو پوچ و باطل میبینید ... دلیل بر مشکل شماست و نه حقیقت این امر!...
من هم نمیدونم چی میشه اخرش! هر کس با مردنش زندگی براش تموم میشه قانونا ... حالا آخرش چی میشه ... شاید آخر زندگی یه نفر با خوشی تموم شه ... یکی با صحنه ای دلخراش و ...
شیخ اجل در دیباچه دلنشین کتاب گلستان میگه که : غرض نقشی است کز ما باز ماند ** اگر نه هستی را نمیبینم بقایی ==== اینجا به معنای هستی توجه داشته باشید ... شیخ از رند ترین افرادی بودی که تا به امروز پا به عرصه گیتی گذاشتند . هستی یعنی وجود داشتن یعنی ماندن .. بودن ... یعنی حتی شیخ هم اعتقادی به زندگی جاودانه نداشته ! ... ادمه میده : مگر صاحب دلی روزی به رحمت کند بر حال درویشان دعایی ...
من نمیخوام با یه بیت این شخص عظیم الشان رو نقد کنم ... اما بنده با سعدی زندگی کردم ... قراین زیادی از سعدی در تمامی زمینه ها دارم ... نظرات مخالف و در عین حال دلنشین و... شاید از تنها کسانی باشه که نشه به راحتی شخصیتش رو نقد روانشناسی کرد .
شما باید ببنی از فرصت زندگی به چه نحوی میتونی بهره ببری که نفس خودت راضی باشه ...
در زمینه روانشناسی رشد مطالعاتی داشته باشید ... این گونه تفکرات مربوط به افرادی هست که تازه به مرحله تفکر صوری رسیدن! ... یعنی 18 تا 20 سال دارن! البته ممکنه شخصی با سن بیشتر هم این تفکرات رو داشته باشه... اما این نشون میده که در مرحله ای گذرا ایست کرده ... و نمیخواد بیاد بیرون.
موفق باشید .
شما حرف منو درست نگرفتین...
من میگم چه هدف ارزشمند و شگفت انگیزی وجود داره که من باید به خاطر اون تلاش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه ارتباطی با روانشناسی رشد داره
همه چیز بعد از یه مدت واسه من عادی میشه..هر موفقیتی که تجربه کردم یه لذت زودگذر بود واسم.... زندگی کردن برای چه ارزشمنده ؟؟؟؟ به چی باید برسیم ؟؟
شما این همه کتاب خوندی و مطالعه کردین یه پاسخ قانع کننده به من بدین ؟؟؟
badboys_87
01-08-2014, 21:11
"زندگی میکنیم" با زنده بودن فرق داره ، زنده بودن یعنی صرف تپش قلب ، زنده یعنی alive در صورتی که زندگی کردن living ، پس مغلطه ای در کار نیست . در واقع زندگی میکنیم که زنده بمونیم ، هرموقع خودکشی کردیم یا مردیم ، دیگه زنده نیستیم.
به نکته خوبی اشاره کردین........ این به خاطره وجود غریزه بقا در انسان و موجوداته ... انسان ها فطرتا" دوست دارند زنده بمونند و زندگی کنند.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.