PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : خوشبختی چیست؟



alittlequestion11
22-03-2014, 20:23
با سلام


بعضی ها می گویند خوشبختی در پول است؛ بعضی می گویند در کار و مقام است؛ بعضی می گویند در آسایش (و شاید تنبلی) است؛ بعضی می گویند در همسر خوب داشتن است؛ بعضی می گویند در تفریح و گردش و خوشگذرانی است؛ بعضی می گویند در وجدان راحت داشتن و نیکی کردن است؛ و بعضی دیگر می گویند در زمان حال زندگی کردن است؛ بعضی هم می گویند همه ی اینها سرآب است و هرچه بیشتر بگردید، کمتر میابید؛ و ... .

به نظرتان خوشبخیتی در چیست؟
آیا باید در دنیای بیرونی به دنبال خوشبخیتی بگردیم یا در دنیای درونی؟
چگونه می توانیم به آن برسیم؟
چرا آدم های خیلی کمی را می بینیم که واقعا خود را خوشبخت بدانند؟

B.Russell
22-03-2014, 20:48
خوشبختی واقعی در نفهمی و داشتن پاسخ های کلیشه ای برای چالش های بزرگ هست.
برای همین هم هست آدم های گذشته شاد تر بودن.
یا بچه ها شاد تر هستن.

چون برای دغدغه ها و چالش های موجود در زندگی، جواب های سطحی و کلیشه ای دارن که با توجه به علم اندکشون اونها رو خشنود و راضی هم میکنه.

Erfan.
22-03-2014, 20:52
خوشبختی رو میشه احساس رضایت و خوشحالی و در کل احساس "مثبت و خوب" داشتن تعریف کرد. این احساس میتونه لحظه ای باشه؛ یک آدم مست ممکنه در لحظه خودشو خوش بخت ترین آدم دنیا بدونه، یا این که دائمی باشه، مثل شخصی که به اهدافش رسیده و تمایلاتش برآورده میشن. تمایلات و اهداف افراد با هم فرق میکنن، همین طور سطح انتظار ها و این طور نیست که خوش بختی یک تعریف یکسان و دقیق برای تمام افراد داشته باشه.
از نظر من به طور جزیی تر، بدن یک انسان(از نظر ژنتیکی)، اتفاقاتی که در طول زندگی می‌افتن بعلاوه اعمالی که شخص توی زندگی انجام داده که به خاطرات و تجربه ها از این اعمال و اتفاقات منتهی میشن، تجربه فعلی زندگی کردن و طرز فکری فعلی(چه طور به حال فکر کردن، چه طور به آینده و اهداف فکر کردن(که البته این ها خودنتیجه اتفاقات گذشته هستن) حالتِ حاضر یک شخص رو تعیین میکنن که چه نوع حس و دیدی به زندگی داشته باشه. اگه همه‌ی این ها با هم جفت و جور باشن و اتفاقات "منفی" از نظر شخص هر چه قدر کمتر توی این زنجیره وجود داشته باشه، حسِ خوش بختی، بیشتر حاصل میشه.
این طور نیست که بگیم خوش بختی 100 هست، و یکی که به 100 میرسه خوش بخته کسی که نرسه خوش بخت نیست، بلکه فرد به فرد فرق میکنه و ممکنه خوش بختیِ یک نفر برای نفر دیگه معنایی نداشته باشه.

Demon King
22-03-2014, 22:53
در تعریف خوشبختی میشه گفت : « داشتن آرامش درونی، به طوری که باید گفت انسانی خوشبخته که خودش فکر کنه خوشبخته.
ناراحتی و مشکلات همیشه هست اما خوشحال بودن و بی تفاوت بودن به اونها نوعی خوشبختیه.
افرادی که خوشبختی رو در دوردست ها میبینن و فکر میکنن پول و ... خوشبختی میاره هیچگاه به آن نخواهند رسید.
اشتباه نشه ها . بله نداشتن پول باعث خوشبخت شدن انسان نمیشه و نمیگم پول بده من میگم داشتن پول شرط اصلی خوشبختی نیست و من خوشبختی در آرامش و صمیمیت بین خانواده و موضوعات معنوی معنا میکنم.



​« خوشبختی در همین دو قدمی است، چرا در دوردست ها به دنبال آن می گردی؟ »

alittlequestion11
22-03-2014, 23:19
خوشبختی واقعی در نفهمی و داشتن پاسخ های کلیشه ای برای چالش های بزرگ هست.
برای همین هم هست آدم های گذشته شاد تر بودن.
یا بچه ها شاد تر هستن.

چون برای دغدغه ها و چالش های موجود در زندگی، جواب های سطحی و کلیشه ای دارن که با توجه به علم اندکشون اونها رو خشنود و راضی هم میکنه.


ممنون
به نظرتان حالا اگه کسی دغدغه ی "چالش های بزرگ" برایش پیش آمد، آیا چاره ای جز رنج کشیدن ندارد (با توجه به اینکه این دغدغه ها جواب ساده و شسته رفته ای ندارند و حتی بزرگان زیادی عمرشان را در راه پاسخ دادن به آنها صرف کرده اند و باز هم شاید تلاششان بی ثمر مانده است)؟

sasan.69
22-03-2014, 23:50
نمیدونم چرا خوشبختی برام هرگز معنا پیدا نمیکنه...خوشبختی تعریف کلی داره و به نظرم هرزمان احساس آرامش و دل خوشی کردی اون لحظه هست که معنا پیدا میکنه...که بشخصه هرگز تجربه نکردم

khelane
23-03-2014, 00:00
یه ضرب المثل هست نمیدونم تو بین اقوام ایرانی دیگه هستش یا نه اینطوریه:
"از از بیرون مردم رو کشته و از داخل خودش رو خورده"
واسه کسای که خیال میکنن کسانی که در دوروبرشون هستن و خوشبختن اشتباه میکنن به نظر بنده کسی رو نمیابم که تو کشوری مخصوصا ایران خوشبخت باشه در این لحظه فقط میتونم به دو قشر بگم خوشبت یکی کودکان و دومی دیوانگان ;
خوشبختی یعنی اینکه درونتون رو راضی کنید وجدان و شرف دوتا خصلت انسانی هستد
خوشبخت از نظر بنده کسی هست که همیشه در حال یادگرفتن و همیشه فکری باز داشته باشه همیشه در حالت جستجو باشه چیزی که میخواد رو با تلاش به دست بیاره
اینارو همتون خوب بلدید
تعصب بیجا و بی منطقی
شایعه پرکنی
تهمت و افترا
دروغ درحد لالیگا
حسودی
خلاصه....
هرکدوم از اینا رو در حد نزدیک به افراط داشته باشید خوشبخت نیستید
هرکسی هم اینار رو در حد بسیار پایین داشته باشه یا نداشته باشه به کمال رسیده و به خودشناسی و اوج کمالات رسیده گرچه سخته ولی غیرممکن نیست
رسیدن به مجهولات خودش یه نوع خوشبحتی هستش

COD MW3
23-03-2014, 00:04
خوشبختی یعنی خیال آسوده..حرص نخوردن برای پول ..ماشین خونه...خوشبختی یعنی صبح که بیدار میشی یه صبحونه خوب بخوری از زندگی لذت ببری فکر و مشغله کاری نداشته باشی...

دیدی پولدارهای دنیا وقتی ثروتشون زیاد میشه میرن یه گوشه یه جزیره کنار دریا یه خونه بزرگ میخرن اونجا زندگی میکنن ..

به نظرم خوشبختی تو این نیست که بری درس بخونی هر روز هر روز کار بکنی ..تو اینه که خیال آسوده داشته باشی..به فکر فردا نباشی...

هر وقت به فکر فردا نبودی خوشبختی...

آدم وقتی بچس به فکر درس خوندنه..بعد به فکر کا رکردن بعد به فکر ازدواج بعد خونه خریدن و ماشین خریدن همش مشغله فکری داره نابودش میکنه....

باید دل بکنی ا زدنیا..

باید دنیا واسه تو بچرخه نه تو واسه دنیا

B.Russell
23-03-2014, 00:16
ممنون
به نظرتان حالا اگه کسی دغدغه ی "چالش های بزرگ" برایش پیش آمد، آیا چاره ای جز رنج کشیدن ندارد (با توجه به اینکه این دغدغه ها جواب ساده و شسته رفته ای ندارند و حتی بزرگان زیادی عمرشان را در راه پاسخ دادن به آنها صرف کرده اند و باز هم شاید تلاششان بی ثمر مانده است)؟

درسته که فهمیدن درد و رنج داره، اما با کلید نکردن برای ته همه چیو در آوردن میشه از درد و رنجش کم کرد.

اکثر اونایی که از فهمیدن و دانستن رنج میکشن و بعدش به پوچی میرسن، به خاطر همین کلید کردن اضافی برای رسیدن به چیزی به نام حقیقت هست.

در حالیکه من فکر میکنم تخیل و بعضا توهم نقش چشمگیری در راحت شدن ما از خشکی های موجود در علم دارن.
به کمک تخیل و توهم باید از دست اینا فرار کرد وقتی همچین چیزایی وجود داره دلیلی نداره انکارش کنیم، پس بهتره ازشون بهره بگیریم و به قول آنسوی آبی ها Take it easy!! :n18:

B3HZ@D
23-03-2014, 06:09
درسته که فهمیدن درد و رنج داره، اما با کلید نکردن برای ته همه چیو در آوردن میشه از درد و رنجش کم کرد.

اکثر اونایی که از فهمیدن و دانستن رنج میکشن و بعدش به پوچی میرسن، به خاطر همین کلید کردن اضافی برای رسیدن به چیزی به نام حقیقت هست.

در حالیکه من فکر میکنم تخیل و بعضا توهم نقش چشمگیری در راحت شدن ما از خشکی های موجود در علم دارن.
به کمک تخیل و توهم باید از دست اینا فرار کرد وقتی همچین چیزایی وجود داره دلیلی نداره انکارش کنیم، پس بهتره ازشون بهره بگیریم و به قول آنسوی آبی ها Take it easy!! :n18:

درود

البته در برخی موارد کشف یک موضوع یا درک معنی و مفهوم یا رسیدن به حقیقت و درک مموضوع مورد نظر حس خوبی رو به شخص منتقل میکنه و شاید برای بعضی ها همون حس خوشی و یا خوش بختی باشه .

قرار نیست که هر کس دیدگاه علمی داره یا بصورت منطقی با موارد و موضوعات زندگی برخورد میکنه شخص بدبخت یا بیچاره و از زندگی رده ای باشه .

خیلی مواقع برای خود من پیش اومده که با درک درست یک مطلب و به دور از هر گونه توهم و خیال بافی و رویکرد ایدئولوژیک , زندگی رو بهتر درک کردم و از اون لحظه یا ادامه زندگیم لذت بیشتری بردم .

خیالبافی و توهم به جای خود و هر کس میتونه از اون استفاده کنه ... ولی وقتی این خیالبافی ها تبدیل به گول زدن خودمون بشه اون دیگه فاقد ارزشه .

COD MW3
23-03-2014, 07:26
به نظر من خوشبختی واسه هر کس یه معنی میده و ما نمیتونیم در این تاپیک بگونجونیم!

خوشبختی واسه مرتازای هندی اینه که از غیب خبر بیارن..خوشبختی واسه (بووووووووووغ) اینه که اسرائیل نابود بشه...خوشبختی واسه (بووووووووووووووووووووووو وووغ) اینه که امام زمان (ع) ظهور کنه..

مخلص کلام اینه که خوشبختی به اندازه آدمای کره زمین معنی میده و باید 8 میلیارد نفر آدمای کره زمین عضو این انجمن باشن تا بیان نظر بدن..

مثلا برای یه نفر تو قطب جنوب خوشبختی معنیش اینه که یه کوسه پوزه نیزه ای شکا رکنه...خوشبختی تو گینه بیساوو اینه که از درخت بوا به درخت دیگه ای با رشته شاخه های درخت بیپره...

خوشبختی د راین تاپیک نمیگنجه ...:n16:

COD MW3
23-03-2014, 07:32
من حس میکنم یه روانی هستم و واقعا هستم چرا؟
چون دیشب ساعت 1 خوشبختی واسم یه معنی داشت امروز صبح یه معنی میده...
خوشبختی یعنی یه روان سالم داشتن یه مغز بی عیب و ایراد داشتن...

B.Russell
23-03-2014, 10:39
درود

البته در برخی موارد کشف یک موضوع یا درک معنی و مفهوم یا رسیدن به حقیقت و درک مموضوع مورد نظر حس خوبی رو به شخص منتقل میکنه و شاید برای بعضی ها همون حس خوشی و یا خوش بختی باشه .

قرار نیست که هر کس دیدگاه علمی داره یا بصورت منطقی با موارد و موضوعات زندگی برخورد میکنه شخص بدبخت یا بیچاره و از زندگی رده ای باشه .

خیلی مواقع برای خود من پیش اومده که با درک درست یک مطلب و به دور از هر گونه توهم و خیال بافی و رویکرد ایدئولوژیک , زندگی رو بهتر درک کردم و از اون لحظه یا ادامه زندگیم لذت بیشتری بردم .

خیالبافی و توهم به جای خود و هر کس میتونه از اون استفاده کنه ... ولی وقتی این خیالبافی ها تبدیل به گول زدن خودمون بشه اون دیگه فاقد ارزشه .

درود متقابل.
ولی ما وقتی میتونیم از واژه گول زدن استفاده کنیم، که حقیقت مطلق مشخص باشه.

مثلا، انسان به یک بیماری صعب العلاجی دچار میشه، پزشکان هم میگن از نظر علم شما دیگه کارتون تمام هست.
این وسط حقیقت چیه؟ مرگ و نیستی؟
گول زدن چیه؟ امید دادن و شاید دل بستن به اندیشه هایی ماورایی که به کمک انسان بیاد؟

شما درست گفتین، کشف یکسری حقایق به دلیل حس خرسندی از مجهول یابی برای انسان دل نشین هست، اما جاهایی که مجهول یابی افراطی انسان رو به سمت خموده شدن سوق بده، گول زدن معنی پیدا نمیکنه.

alittlequestion11
23-03-2014, 13:55
خیلی از دوستان عزیری که نظراتشون رو گفتند، متشکرم.

به نظرتون چرا وقتی این سوال رو از خیلی آدمهای اطرافمون می پرسیم، یه جورایی براشون عجیب هست؟
چرا تا به حال این سوال رو از خودشون نپرسیدن و جواب قاطعی ندارن؟ چرا نمی دونن دارن دنبال چی توی زندگی شون می گردن؟
آیا این سوال بی اهمیت هست؟

Demon King
23-03-2014, 15:30
خیلی از دوستان عزیری که نظراتشون رو گفتند، متشکرم.

به نظرتون چرا وقتی این سوال رو از خیلی آدمهای اطرافمون می پرسیم، یه جورایی براشون عجیب هست؟
چرا تا به حال این سوال رو از خودشون نپرسیدن و جواب قاطعی ندارن؟ چرا نمی دونن دارن دنبال چی توی زندگی شون می گردن؟
آیا این سوال بی اهمیت هست؟

خیلی ها هستن که بهترین ماشین رو سوار میشن و بهترین خونه رو دارن و بهترین ...
اما هنوز زندگیشون هیچ هدفی نداره ... خوب که چی ؟با این همه پول چکار کنم؟؟
به نظرم انسانی خوشبخته که هم از لحاظ معنوی کامل باشه و هم از لحاظ مادی طوری باشه که نخواد پیش دیگران گدایی کنه ...

ملا نصرالدین
26-03-2014, 11:25
به طور کلی خوشبختی یعنی رسیدن به اهداف و ارزوها
اهداف و ارزو های ادم ها هم از نداشتن اون ها حاصل میشه
مثلا من اگر ادم بی پولی هستم ارزو دارم پولدار بشم و خوشبختی رو توی پول داشتن میبینم

ولی اینکه ایا وقتی به اون ارزو میرسم احساس خوشبختی میکنم یا نه بستگی به شرایط اون زمان و خود ادم داره
مثلا وقتی من پولدار بشم ممکنه یه بیماری لاعلاج بگیرم.پس اون موقع من با اینکه پول دارم و به ارزوم رسیدم ولی باز احساس خوشبختی نمیکنم
یا اینکه ممکنه من خوشبختی رو توی قبول شدن در دانشگاه بدونم ولی وقتی رفتم دانشگاه ببینم نه این با اون چیزی که توی ذهن من بود خیلی فرق داره و من از دانشگاه برای خودم یه بت ساخته بودم که اون طور نیست

MOHAMMAD_ASEMOONI
27-03-2014, 14:15
لام .
خوشبختی یعنی داشتنِ روانِ راحت و آسوده . به زبان عامیانه یعنی فکر راحت و آسوده . یعنی دل آرام و آسوده و مطمئن داشتن .
زیبائی , جوانی , سلامتی بدن , زور بازو , ثروت , قدرت و نفوذ , پست و مقام , مدرک تحصیلی , سواد , فرهنگ , اصل و نَسَب و غیره , هیچکدم نمیتونند برای انسان آسایش دائمی روان رو فراهم کنند . رسیدن به آسایش دائمی روان فقط و فقط با کسبِ معنویاتِ کافی ممکن هست .
دلها آرام نمیگیره جز به این طریق .
راهِ دومی هم وجود نداره .

A.M.D.D.E.V.I.L
27-03-2014, 14:58
به نظر من خوش بختی همون رضایت هست . یعنی فرد از همه چیز راضی باشه . ( اگه خیلی ناراحته راضی باشه از ناراحتیش و لذت ببره . اگه قطع عضو شده بازم راضی باشه )

abizaki
28-03-2014, 09:07
خوشبختی واسه (بووووووووووغ) اینه که اسرائیل نابود بشه...خوشبختی واسه (بووووووووووووووووووووووو �وووغ) اینه که امام زمان (ع) ظهور کنه..
جهان بینی بعضی ها الهی تشریف داره. واسه همینم اینطور فکر میکنن. خوبه احترامات بیشتر بشه.
در ضمن داداش. شما خودتم فکرکنم خوش بختی رو به همبن چیزا بدونیا!:n02: مثل من!!!!:n11:


من مسلمونم و دایره ی خوشبختی خودم رو اونی می دونم که خدا گفته. مسلمون یعنی تسلیم شونده. من در مسائل عملی، تابع محضم. چون و چرا نمی کنم. هر چی خدا گفت. ولی سر چرایی ها فکر می کنم. ولی این به این معنی نیست که اگه به نتیجه نرسیدم، مساله رو از بیخ زیر سوال ببرم. چون می دونم که جلو خدا هیچی نمی دونم. برا حرفم هم دلایل متقن دارم که بر دوستان پوشیده نیست.

Sara
28-03-2014, 14:04
خوشبختی به معنای رسیدن به خواسته ها و از دست ندادن داشته هایی هست که به ما احساس ارزش و خوبی میده. چون ما برای تولید مثل در جهت بقاء تکامل پیدا کردیم به طور ناخودآگاه تصوری از خوشبختی در ذهن ما شکل گرفته که شاید گاهی چندان متناسب با دنیای امروز نباشه. و گاهی هم شرایط کامل و کافی! خوشبختی از طرف محیط به فرد القا می شه. تحصیلات عالیه داشتن، زیبایی، ازدواج موفق، داشتن فرزند، شغل خوب، شرایط مادی خوب و ... از دلایل خوشبختی به شمار میان اما اگه دقت کنید متوجه می شید همه اینها در جهت تکامل (حفظ بقا – تولید مثل ) هست، چون هر چه افراد در زمینه ها رشد بیشتری داشته شانس بیشتری برای این امر دارند.
اما می خوام از دیدگاه خودم در مورد خوشبختی صحبت کنم. برای احساس خوشبختی داشتن لزوماً نیاز نیست که تمام خواسته هامون رو در یک زمان واحد داشته باشیم تا احساس خوشبختی کنیم. در این حالت گاهی فرد حتی احساس خوشبختی واقعی هم نمی کنه و یا براش خیلی زودگذر هست چون انسان عادت داره همیشه در طلب باشه و تلاش کنه. این خصوصیات از فردی به فرد دیگه تغییر می کنه اما در کل به همین صورت هست.
به خودمون اجازه بدیم چیزهای کوچک ما رو شاد کنن نه اینکه همیشه در این اندیشه باشیم تا مثلاً من یک کار مناسب پیدا نکنم احساس خوبی نخواهم داشت. داستان قدیمی رو حتما شنیدید فردی یک سکه توی جوی آب مسیرش پیدا کرد و از اون به بعد ماه ها در مسیرش فقط جوی آب رو به دنبال سکه می گشت، سکه های دیگری پیدا کرد اما خودش رو از دیدن پرواز پرندگان، آسمان آّبی و زیبایی های طبیعت محروم کرده بود. خوشبختی خودمون رو فقط محدود به یک هدف یا فرد نکنیم. تلاش برای رسیدن به خواسته ها باید باشه اما فراموش نکنیم از مسیر هم لذت ببریم که همونطور که از خیلی ها شنیدید همیشه از مسیر رسیدن به اهدافشون با لحنی هیجان زده صحبت و از کلمات ریبا استفاده می کنند. برای احساس حوشبختی دوست داشتن خود خیلی مهمه...
من یه اصطلاح دارم می گم کسانی در زندگی ما هستند که زباله هاشون رو با خودشون همه جا حمل می کنند اجازه ندیم ما سطل آشغال اونا باشیم. این به این معناست سعی کنیم محیط در جهت منفی کمترین تاثیر رو روی ما داشته باشه.
در مورد گذشته اکثریت ما ممکنه به خاطر مساله ای همواره خودمون رو سرزنش کنیم یا به خاطر مساله که هیچ نقشی در اون نداشتیم آسیب دیده باشیم نگاه احساسی به گذشته اشتباه بزرگیه. درس بگیریم و دیگه تکرار نکنیم. همین!
صحبت با کسانی که مشکلاتی مشابه ما رو داشتند یا دارند کمک می کنه چون حس تنهایی مقابل مشکل ایستادن رو در ما کمتر می کنه.
حس قربانی بودن که خیلی هابهش گرایش دارن حس خوبی نیست. ممکنه افراد برای شما دلسوزی کنند اما تمام اینها برای چند ساعت یا چند روز یا چند ماه هست و در نهایت خودتون هستید و خودتون.
زندگی سراسر مبارزه است. گاهی دیدن مسابقه شمشیر بازی بسیار زیباست پس میشه زیبا هم مبارزه کرد. به دنبال چیزی باشیم که خودمون می خوایم چون در غیر این صورت مجبوریم به دنبال چیزی باشیم که بقیه برای ما تعیین می کنند.
و
در نهایت اینکه یادمون باشه ما در هر لحظه بهترین کاری به نظرمون درست می رسیده، در اون شرایط انجام دادیم پس اگر بعدها فهمیدیم اشتباه کردیم اجازه ندیم تمام حال و آینده ما رو در بر بگیره.
خودکفایتی یا اعتماد به نفس، امیدواری، خوشبینی، سلامت ذهنی و هدفمند بودن از فاکتورهای مهم احساس خوب هست.
خلاصه کلام اینکه خوشبختی یعنی درس گرفتن از تجربیات گذشته خود و دیگران، زندگی کردن در حال برای ساختن آینده ای که خواهان اون هستیم.



خوشبختی واقعی در نفهمی و داشتن پاسخ های کلیشه ای برای چالش های بزرگ هست.
برای همین هم هست آدم های گذشته شاد تر بودن.
یا بچه ها شاد تر هستن.

چون برای دغدغه ها و چالش های موجود در زندگی، جواب های سطحی و کلیشه ای دارن که با توجه به علم اندکشون اونها رو خشنود و راضی هم میکنه.
با کمال احترام کاملاً با این مساله مخالفم، این احساس خوشبختی نیست بچه که اطلاعی نداره خوشبخته! ما چون خنده های بی دغدغه و احساسات شاد بچه ها رو می بینیم و خوشبختی برای ما این تعریف میشه اون رو خوشبختی می دونیم.
از خوشبختی ناشی از جهل به هیچ وجه استقبال نمی کنم.

abizaki
28-03-2014, 15:28
حالا ممکن نیست کسی این ها همه رو داشته باشه ولی بازم خوشبخت نباشه؟

J@viD
28-03-2014, 17:58
خوشبختی اینه که ادم تو یه کشور ازاد بدنیا بیاد.

B.Russell
28-03-2014, 18:07
خوشبختی اینه که ادم تو یه کشور ازاد بدنیا بیاد.این اسمش خوش شانسیه، ولی آدمای بدشانس (مثل نسل دهه شصت خورده ی شصت در مهد آزادی جهان!!) هم میتونن خوشبخت بشن.

A.M.D.D.E.V.I.L
28-03-2014, 19:54
البته هیچوقت هیچ کس نمیگه من خوش بختم . همیشه فقط یکی به اون یکی میتونه بگه که خوش بخته .
یعنی آدم همیشه داره فکر میکنه و کسی در سرغش هست که میگه خوش به حال اون . شاید طرف میلیونر باشه و بگه خوش به حال فقیری که یه دستش قطع شده . همون فقیر هم میگه خوش به حال این یارو که خبر نداره چند تا ملک داره .
شاید بشه گفت خوشبختی واقعا وجود نداره و صرف ساخته و پرداخته ذهن انسانه

danial_848
29-03-2014, 19:04
این معنی پدیده‌ها برای هر شخصه که خوب یا بد بودن سرنوشت شخص یا خوشبختی رو تعیین میکنه. خوشبختی فقط یه چیزی تو کله انسانه.

hamid_diablo
29-03-2014, 19:39
خوشبختی یه اتفاق سادس باورش آسونه

مثل رفتن بدون چتر زیر بارونه

A.M.D.D.E.V.I.L
29-03-2014, 19:57
خوش بختی به عبارتی میشه گفت که مرور خاطرات گذشته و احساس کردن اینه که من زندگی کردم

kases
10-04-2014, 07:28
خوشبختی فاصله اين بدبختي است تا بدبختي ديگر ..."چارلی چاپلین "

Masoud-2014
10-04-2014, 23:06
خوشبختی یعنی : احساس مثبت بودن داشتن - جلب نظر مثبت دیگران - توشه اعمال خود را پربار کردن - نیک نامی و احترام و ...

Erfandotm
26-04-2014, 10:15
خوشبختی به نظرم پول نیست
خوشبختی آرامشِ
خوشبختی یعنی ته دلت آروم باشه!
خودم به این حرفی که میزنم خیلی ایمان دارم!

Saeed Dz
26-04-2014, 14:57
خوشبختی احساسی هستش که از آرامش نتیجه میشه، البته منظور از آرامش سکون نیست!

نکته ای هم که باید در نظر داشت همونطور که دوست عزیزم A.M.D.D.E.V.I.L ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) اشاره فرمودن اینکه این مفاهیم ذهنی هستند.

Iloveu-ALL
26-04-2014, 16:23
تعریف من از خوشبختی، همون مثبت اندیشی ـه.

فرهنگ دانشجو
26-04-2014, 18:23
درود،
خوشبختی در نگاه من یعنی آرامش خاطر ؛ وهر کسی این آرامش خاطر رادرچیزی می داند. اگر کسی به دلیل نداشتن ثروت وامکانات مالی فراوان احساس بدبختی می کند وخاطری آشفته و نا آرام دارد،با دست یافتن به مطلو بش ، آشفتگی ذهنی او به طور موقت ،جایش را به آرامش فکری و احساس خوشبختی می دهد.
اما در اینجا سئوالی مطرح می شود. فردی که مثلا خوشبختی رادرداشتن فلان مدل اتومبیل وخانه و فلان مقدار ثروت واموری از این قبیل می داند،آیا باز هم می تواند این احساس را با دیدن کسی که از این نظرها نسبت به او در جایگاه و پایگاه بالاتری قرار دارد،در خود حفظ کند؟مسلمآ خیر. چرا که این گونه افراد در یافتن مصادیق خوشبختی ، به بیراهه رفته ومانند تشنگانِ در پی سراب ، تا عمر و توان دارند باید در مسابقهء بی پایان ثروت اندوزی ورقابت با همنوعانشان دراضطراب ونگرانی بسر برند. بنابراین آن نوع آرامش خاطری ،خوشبختی قلمداد می شود که پایدارتر وماندگارتر باشد. پس آنچه در موضوع خوشبختی مهم به نظر می رسد، مصادیق خوشبختی است . یعنی اینکه ما خوشبختی را در چه چیزی می دانیم؟
:n16:

رضاس1000
27-04-2014, 13:32
خوشبختی یعنی ارامش داشتن.زندگی اروم داشتن.کسی که قدر داشته های با ارزشش رو بدونه می فهمه چه قدر خوشبخته.خانواده خوب خودش از مصادیق خوشبختیه.کسی که از اعماق وجود ارامش خاطر داشته باشه(البته نه بی خیال باشه) و از زندگیش مخصوصا در شرایط سخت لذت ببره اون ادم خیلی خوشبخته.مثل من:n02:!!!!!!!!!!

havzhini
27-04-2014, 13:51
دوستانی که خوشبختی رو احساس خوشایند یا رضایت یا انرژی مثبت و ... تعریف میکنن یک سوال دارم

این افراد که خود رو خوشبخت میدونن بر اساس تعاریفی که ارائه دادند در مقابل زندگی دیگر انسانها( یا حتی حیوانات و طبیعت) چه دیدگاه و برخوردی دارند؟

مثلا خیلیها عنوان میکنن داشتن ارامش یعنی خوشبختی و حتی خودشون رو دارای ارامش و خوشبخت میدونن
ولی ایا با دیدن این همه بدبختی دیگران( چه مالی چه روانی چه جانی و ...) در علم میشه واقعا ارامش داشت؟
حالا این دیگران میتونه همسایه ما باشه میتونه قحطی زده های افریقا باشه تفاوتی نداره

ولی اصلیم این هست ایا تعریف خوشبختی فقط فردی هست و یک تعریف واقعی و علمی؟

فرهنگ دانشجو
27-04-2014, 15:13
درود وسپاس از سئوال دقیق وبخردانهء شما؛
دوست گرامی ، جنگ هاو نسل کشی ها ،گرسنگی و فقرو بهره کشی از انسان ، تخریب جنگل ها ومحیط زیست و... همه و همه از واقعیت های دنیای اطراف مااست و هیچ کس منکر وجود آن ها نیست. اما نمی دانم شما با طرح این پرسش، تعریف دیگری از خوشبختی دارید یا اینکه کلاً منکر وجود احساس خوشبختی در انسان هستید؟ به نظر من خوشبختی یک احساس درونی است وبرخی از دوستان نیز یاد آور شدند که این آرامش درونی با سکون و بی غمی و بی خیالی تفاوت دارد.
مگر این امکان وجود ندارد که انسان در حالی که درون آرامی دارد در غم دیگران شریک شده ودر حد توان برای رفع مشکلات آنها بکوشد؟ آیا اصلا انسان در حال آرامش می تواند بهترچاره اندیشی کند یا در زمان آشفتگی و نا آرامی؟ از این ها گذشته،افرادی که از آرامش درونی برخوردارند ،این امکان رادارند تا در کنار عواملی که شما از آن ها به عنوان بد بختی های انسان امروز یاد کردید، از کنار فصل های رنگارنگ طبیعت و لذت در کنار هم بودن و سایر امور شادی آفرین بهرهء بیشتری ببرند.
صرف نظر از تمامی نکات گفته شده، اگر حتی کسی مدعی باشد که با اندوه خوردن وآشفتگی ونا آرامی بهتر می توان مشکلات موجود برسر راه آدمی راحل نمود، بازهم تاُیید خواهند نمود که زمانی احساس خوشبختی به سراغ آنها می آید که به آرامش درونی دست یافته باشند...
:n16:

havzhini
27-04-2014, 15:40
دوست عزیز سوال دقیقا این هست با دیدن این مواردی که من و شما گفتیم ایا واقعا میشود درونی ارام داشت؟
بحث من این نیست که باید اشفته بود و اندوه خورد و ناارام بود

لذت بردن از رنگها و طبیعت یا هر لذت دیگه با تعریف خوشبختی بسیار متفاوت هست
سوال من این هست چطور میشه با دیدن تمام این زشتیها و رنجها و دردها در درون خودمون احساس ارامش کنیم و بعد با داشتن این ارامش به خوشبختی هم رسید؟

از نظر من خوشبختی فقط با بیقیدی میتونه بدست بیاد و فردی میتونه در درون خودش ارامش مطلق داشته باشه که جهان پیرامون براش بی ارزش باشه و فقط جهان درون و اطراف خودش رو دارای اهمیت ببینه
و وقتی درون و اطراف خودش ارام بود احساس خوشبختی بهش دست میده حالا اگر سراسر جهان نارام باشه اینقدر اهمیت نداره که ارامش درونی فرد بهم بخوره

اگر اینطور نیست چرا خیلی افراد زندگی سراسر ارامش و لذت و خوشبختی رو کنار میزارن و برای کمک دیگرانی که در رنج و غم هستن تلاش میکنن؟
البته منظور ژسیتهای تبلیغی خیلیها نیست

رضاس1000
27-04-2014, 16:59
ولی اصلیم این هست ایا تعریف خوشبختی فقط فردی هست و یک تعریف واقعی و علمی؟
تعریف علمی خوشبختی یعنی اینکه انسان از نظر اجتماعی و رفتار های فردی بدون بدبخت کردن دیگران(تهمت زدن و دزدی کردن و.....) بتونه ثبات شخصیتی خودش رو حفظ کنه و از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببره.که البته ادم ها در این قضیه متفاوت عمل می کنند.این تعریف شخصی نیست و کاملا علمی هست.به همین دلیل کسانی که به هر قیمتی(از راه نادرست) به دنبال چیزی به اسم خوشبختی هستند یک اضطراب و نگرانی خاص در وجود خودشون دارند.مثلا کسی که خیلی تو قید و بند مادیات هست شب و روز نگران اسکناس ها هست و اصلا شب ها رو نمیتونه به راحتی بخوابه.حال اینکه کسی از راه غلط بخواد خوشبخت بشه و حتی عذاب وجدان رو هم کنار بگذاره این ادم باز هم در داخل اشفتگی داره هرچند اگر از بیرون به اون فرد نگاه کنیم خیلی نرماله ولی اون فرد همیشه نگرانه.


از نظر من خوشبختی فقط با بیقیدی میتونه بدست بیاد و فردی میتونه در درون خودش ارامش مطلق داشته باشه که جهان پیرامون براش بی ارزش باشه و فقط جهان درون و اطراف خودش رو دارای اهمیت ببینه
و وقتی درون و اطراف خودش ارام بود احساس خوشبختی بهش دست میده حالا اگر سراسر جهان نارام باشه اینقدر اهمیت نداره که ارامش درونی فرد بهم بخوره
منظورتون از بی قیدی چیه؟؟؟؟


اگر اینطور نیست چرا خیلی افراد زندگی سراسر ارامش و لذت و خوشبختی رو کنار میزارن و برای کمک دیگرانی که در رنج و غم هستن تلاش میکنن؟
منظورتون رو واضح تر بگین.یک وقت هست که جنگ میشه و خیلی از افراد برای وطنشون به جنگ میرن در حالی که زندگی خودشون رو دودستی تقدیم به مرگ و زندگی می دهند.این افراد با میل خودشون می رفتند به جنگ چون تحمل سلطه بیگانه بر جان و مال و ناموس کشورشون رو نداشتند.این افراد درسته که زندگی و اطراف بر اون ها تنگ شده بود ولی از داخل یک ارامشی داشتند و اون اینکه بالاخره نمی گذارند کشور و خانوادشون دست بیگانه بیفته.این ها خوشبخت بودند.
اما اگر منظورتون اینه که فرد خیلی افراطی بخواد از زندگیش بگذره(این افراط در کمک کردن خیلی به چیزی که برای اون تلاش می کنند وابستگی داره)مثلا در جنگ گذاشتن جون در معرض خطر افراط نیست.اما اگه فرد خیلی افراطی میاد شروع به کمک کردن به فقرا می کنه طوری که خود و خانواده خودش رو از یاد می بره یواش یواش اون ارامش درونی رو از دست میده.چون توجه زیاد به کمک کردن (مثلا مادی) به یک شخص و یا اشخاص باعث میشه که توجهش نسبت به خودش و خانواده خودش از بین بره.

navidbozorgtar
20-05-2016, 11:06
دوست عزیز سوال دقیقا این هست با دیدن این مواردی که من و شما گفتیم ایا واقعا میشود درونی ارام داشت؟
بحث من این نیست که باید اشفته بود و اندوه خورد و ناارام بود

لذت بردن از رنگها و طبیعت یا هر لذت دیگه با تعریف خوشبختی بسیار متفاوت هست
سوال من این هست چطور میشه با دیدن تمام این زشتیها و رنجها و دردها در درون خودمون احساس ارامش کنیم و بعد با داشتن این ارامش به خوشبختی هم رسید؟

از نظر من خوشبختی فقط با بیقیدی میتونه بدست بیاد و فردی میتونه در درون خودش ارامش مطلق داشته باشه که جهان پیرامون براش بی ارزش باشه و فقط جهان درون و اطراف خودش رو دارای اهمیت ببینه
و وقتی درون و اطراف خودش ارام بود احساس خوشبختی بهش دست میده حالا اگر سراسر جهان نارام باشه اینقدر اهمیت نداره که ارامش درونی فرد بهم بخوره

اگر اینطور نیست چرا خیلی افراد زندگی سراسر ارامش و لذت و خوشبختی رو کنار میزارن و برای کمک دیگرانی که در رنج و غم هستن تلاش میکنن؟
البته منظور ژسیتهای تبلیغی خیلیها نیست دوست عزیز برای کسی که همه چیزای به ظاهر قشنگ و جالب دور و برشو میزاره و میره به کمک دیگران برسه و در محیط های رنج الود باشه در واقعا اون ارامش ذهنی و به نوعی "خوشبختی " اون فرد به کمک این ها وابسته است و در واقع اگر کاری نکنه برای این مردم احساس بیتابی و ناراحتی و بدبختی میکنه ... نمیدونم کلیت حرفم رو فهمیدین یا نه اما واقعیت همینه ... من به شخصه با فضای غم و تنهایی و اینکه یک شکست خورده به نظر بیام حال میکنم !! مطمعنا عجیبه اما حال میکنم ... یکی دیگه با کشتن و هرج و مرج شاید حال کنه ... خوشبختی برای هر کسی متفاوته چون ساز و کار مغز و فعل و انفعالات درون مغز طرف و حتی محیط هم به اندازه ای شکل های گوناگونی از خوشبختی و ارامش رو به طرف نشون میدن

Masoud-2014
02-08-2016, 11:21
خوشبختی یعنی لذت بردن از داشته هات و درس از گذشته و تلاش برای ساختن اینده
خوشبختی یعنی اینکه در حال و هوای خودت بهینه باشی
خوشبختی یعنی آزادی ، عدم وابستگی ، روی پای خود ایستادن ، ثمر و بهره دادن ، مفید بودن
خوشبختی یعنی خودشناسی

stabesh
02-08-2016, 18:53
خوشبختی یعنی رضایت از خود و شرایط موجود

Sent from my GT-N7100 using Tapatalk

Mohammad Hosseyn
03-08-2016, 11:53
دوست عزیز سوال دقیقا این هست با دیدن این مواردی که من و شما گفتیم ایا واقعا میشود درونی ارام داشت؟
بحث من این نیست که باید اشفته بود و اندوه خورد و ناارام بود

لذت بردن از رنگها و طبیعت یا هر لذت دیگه با تعریف خوشبختی بسیار متفاوت هست
سوال من این هست چطور میشه با دیدن تمام این زشتیها و رنجها و دردها در درون خودمون احساس ارامش کنیم و بعد با داشتن این ارامش به خوشبختی هم رسید؟

از نظر من خوشبختی فقط با بیقیدی میتونه بدست بیاد و فردی میتونه در درون خودش ارامش مطلق داشته باشه که جهان پیرامون براش بی ارزش باشه و فقط جهان درون و اطراف خودش رو دارای اهمیت ببینه
و وقتی درون و اطراف خودش ارام بود احساس خوشبختی بهش دست میده حالا اگر سراسر جهان نارام باشه اینقدر اهمیت نداره که ارامش درونی فرد بهم بخوره

اگر اینطور نیست چرا خیلی افراد زندگی سراسر ارامش و لذت و خوشبختی رو کنار میزارن و برای کمک دیگرانی که در رنج و غم هستن تلاش میکنن؟
البته منظور ژسیتهای تبلیغی خیلیها نیست
راستش فرصت نکردم نظر تمام دوستان رو بخونم در این بحث ولی نظری که خودم میخواستم بدم به نوعی با کامنت شما ارتباط داشت به همین خاطر نقل و قول میکنم.

برای شخص من دیدگاه اپیکور و دیدگاه بودائیسم در مورد خوشبختی بسیار جالب بوده و قبولشون دارم. هر چند تو هر کدوم تعریف خوشبختی تفاوتی نداره (رسیدن به زندگی شاد بدور از رنج) ولی طبیعیه که کمی از نظر مصادیق و راه رسیدن به این هدف متفاوت باشن. با این حال یک اشتراک مشخص دارند و اونم اینه که هر چیزی که در ظاهر یا بصورت موقت لذت بخشه، عامل شادی و به طبع اون خوشبختی نیست.
اپیکور راه خودش رو از طریق بکارگیری خرد و استدلال برای رسیدن به شادی حقیقی پیدا میکنه. طوری که در نهایت برخلاف تصور عام منشا خوشبختی رو نه ثروت و امکانات مادی بلکه به چیزهایی مثل دوستی، آزادی و تفکر میدونه و میگه انسان با حرکت به سمت اینها زندگی شادی خواهد داشت فارغ از اینکه وضعیت مادیش چطور باشه.

از طرفی رویکرد بودائی تاکید روی محبت و همدردی داره. اینکه هدف زندگی انسان شاد زیستنه جزو اصول این دیدگاهه و از طرفی انسان رو به مثابه ی حیوان اجتماعی قبول داره به این معنی که معتقده فارغ بودن از جمع راهی نیست که انسان بتونه با اون به خوشبختی برسه. در مجموع طبق این دیدگاه هر چه ما بیشتر محبت میکنیم و هرچه بیشتر حس همدردی خودمون نسبت به دیگران رو گسترش میدیم هم شرایط درونی و هم شرایط بیرونی شادی رو برای خودمون فراهم میکنیم.
طبق این دیدگاه که پشتوانه علمی قوی هم داره با نظر شما در مورد ایزوله کردن خودمون و فارغ شدن از بقیه دنیا مخالفم و فکر میکنم دقیقا برعکس این قضیه صادقه.

جا داره پیشنهاد کنم خوندن کتاب هنر شاد زیستن نوشته هاوارد هاتلر و دالایی لاما رو که به فارسی هم ترجمه شده. خیلی کاملتر این دیدگاه از خوشبختی رو شرح میده تو این کتاب.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

Mohammad Hosseyn
03-08-2016, 11:57
دوست عزیز برای کسی که همه چیزای به ظاهر قشنگ و جالب دور و برشو میزاره و میره به کمک دیگران برسه و در محیط های رنج الود باشه در واقعا اون ارامش ذهنی و به نوعی "خوشبختی " اون فرد به کمک این ها وابسته است و در واقع اگر کاری نکنه برای این مردم احساس بیتابی و ناراحتی و بدبختی میکنه ... نمیدونم کلیت حرفم رو فهمیدین یا نه اما واقعیت همینه ... من به شخصه با فضای غم و تنهایی و اینکه یک شکست خورده به نظر بیام حال میکنم !! مطمعنا عجیبه اما حال میکنم ... یکی دیگه با کشتن و هرج و مرج شاید حال کنه ... خوشبختی برای هر کسی متفاوته چون ساز و کار مغز و فعل و انفعالات درون مغز طرف و حتی محیط هم به اندازه ای شکل های گوناگونی از خوشبختی و ارامش رو به طرف نشون میدن
اگر کسی تمایل داشته با اینکه شکست خورده به نظر بیاد به معنی این نیست که واقعا دلش بخواد شکست بخوره! ... در واقع کسی نمیتونه ادعا کنه من شکست خوردن رو دوست دارم. باید پذیرفت که انسان از رنج دوری میکنه.
علت اینکه ممکنه تمایل داشته باشیم تنها باشیم یا شکست خورده و غمگین به نظر بیایم میتونه یکسری اختلالات روانشناسی باشه که این علم بدنبال حلشه. مثل افسردگی.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

Ar@m
03-08-2016, 18:50
در مجموع طبق این دیدگاه هر چه ما بیشتر محبت میکنیم و هرچه بیشتر حس همدردی خودمون نسبت به دیگران رو گسترش میدیم هم شرایط درونی و هم شرایط بیرونی شادی رو برای خودمون فراهم میکنیم.
طبق این دیدگاه که پشتوانه علمی قوی هم داره با نظر شما در مورد ایزوله کردن خودمون و فارغ شدن از بقیه دنیا مخالفم و فکر میکنم دقیقا برعکس این قضیه صادقه.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

بنظر من برعکس چیزی که شما دارین میگین اتفاق میفته یعنی هرچه شادتر باشیم بیشتر به دیگران محبت میکنیم و بیشتر حس همدردی خودمون نسبت به دیگران رو گسترش میدیم.
اون چه که در ظاهر ممکنه بنظر برسه اینه که انسانی که داره به دیگران کمک میکنه بدلیل این کمک و همدلی شاد خواهد بود, اون چه که من بهش عقیده دارم اینه که انسانی در مرحله اول به این حس درونی شادمانی رسیده حالا خودبخود سعی میکنه احساس خودشو با دیگران تقسیم کنه پس میره به سمت کمک به دیگران. این دو تا دو چیز کاملا متفاوتن و من با جمله اول کاملا مخالفم : دی

تعریف خوشبختی کاملا به خود شخص بستگی داره. کسی که باور داره خوشبخته, خوشبخته حالا اون خوشبختی میخواد به مدت یک ساعت یا یک روز بعد خریدن یه ماشین باشه یا خوردن یه وعده غذا یا بعد از ازدواج کردن یا طلاق گرفتن!
کسی که عقیده داره خوشبختی در بی قید بودن یا ایزوله بودنه عقیده اش در مورد خودش درسته و کسی که عقیده داره خوشبختی با کمک به دیگران به دست میاد در مورد شخص خودش داره حرف میزنه و بازم درست میگه. خوشبختی یه واژه است با یه تعریف تغییر پذیر و محدود به خود شخص و برداشت و درکش در اون لحظه از مفهوم آرامش و شاد بودن.

Mohammad Hosseyn
03-08-2016, 19:41
بنظر من برعکس چیزی که شما دارین میگین اتفاق میفته یعنی هرچه شادتر باشیم بیشتر به دیگران محبت میکنیم و بیشتر حس همدردی خودمون نسبت به دیگران رو گسترش میدیم.
اون چه که در ظاهر ممکنه بنظر برسه اینه که انسانی که داره به دیگران کمک میکنه بدلیل این کمک و همدلی شاد خواهد بود, اون چه که من بهش عقیده دارم اینه که انسانی در مرحله اول به این حس درونی شادمانی رسیده حالا خودبخود سعی میکنه احساس خودشو با دیگران تقسیم کنه پس میره به سمت کمک به دیگران. این دو تا دو چیز کاملا متفاوتن و من با جمله اول کاملا مخالفم : دی

تعریف خوشبختی کاملا به خود شخص بستگی داره. کسی که باور داره خوشبخته, خوشبخته حالا اون خوشبختی میخواد به مدت یک ساعت یا یک روز بعد خریدن یه ماشین باشه یا خوردن یه وعده غذا یا بعد از ازدواج کردن یا طلاق گرفتن!
کسی که عقیده داره خوشبختی در بی قید بودن یا ایزوله بودنه عقیده اش در مورد خودش درسته و کسی که عقیده داره خوشبختی با کمک به دیگران به دست میاد در مورد شخص خودش داره حرف میزنه و بازم درست میگه. خوشبختی یه واژه است با یه تعریف تغییر پذیر و محدود به خود شخص و برداشت و درکش در اون لحظه از مفهوم آرامش و شاد بودن.
قسمت اول صحبت شمارو رد نمیکنم از این نظر که مطالعات زیادی تو روانشناسی نشون دادند که میزان شادی و رضایت افراد از زندگیشون با میزان همدردی و ارتباط مثبت جمعی با دیگران همبستگی داره. اما اینکه آیا کدوم علت اولیه هست، من معتقدم توجیه بیشتری وجود داره که ارتباط جمعی علت شادی باشه.
علت این مدعا هم در این فرض نهفته هست که انسان موجود اجتماعیه. اگر این فرض رو بپذیریم، یک دلالتش اینه که بودن انسان در جمع میتونه بهش کمک کنه رنج های زندگی رو کاهش بده چون تو جمع هست که حس همدردی و دوستی رو بدست میاره. از طرفی می دونیم که کسانی که رابطه مثبت و دلسوزانه ای با دیگران دارن طبیعتا دلسوزی و محبت بیشتری هم از دیگران دریافت میکنن و این منجر میشه که هر چه بهتر بتونن به دشواری های زندگی فائق بیان.
نه در مکتب اپیکور و نه در مکتب بودائیسم که من بهش استناد میکنم گفته نشده که شادی اول در تنهایی فرد ایجاد میشه. بلکه هر دو معتقدند ارتباط جمعی مثبت 《راه رسیدن》 به شادی هست.
از طرفی مثلث افکار، احساس و رفتار در روانشناسی که در تراپی ها خیلی مورد استفاده هست هم این مدعا رو میتونه تائید کنه. رفتار مثبت اجتماعی مثل دوستی، محبت و ... در ما احساس شادی ایجاد میکنن و همینطور برعکس.

اما در مورد تعریف خوشبختی، درسته که خوشبختی ذاتا یک تعریف سوبژکتیو داره و ذهنیه، اما دلیل نمیشه که بگیم خوشبختی هرچیزی میتونه باشه. بقول سم هریس عین بحث سلامتی می مونه. تعریفی که از سلامتی در پزشکی امروز داریم با تعریف گذشته خیلی فرق داره و در آینده هم متحول میشه. ولی این به معنی این نیست که ما نمیدونیم سلامتی چیه. چارچوبش رو نمیشناسیم. خوشبختی، wellbeing و شادی همگی چارچوب های مشخصی دارن.
به همون اندازه که یک فرد میتونه در حال حاضر حس سلامتی فیزیکی کنه، ولی در بلند مدت در مسیر ناسالمی حرکت کنه، یک فرد میتونه فکر کنه خوشبخته ولی در بلند مدت بفهمه که مسیر زندگیش در جهت خوشبختی واقعی نبوده.

Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

jahangir1400
03-08-2016, 22:44
یک تاجر آمریکایی نزدیک یکی از روستاهای مکزیک ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهیگیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود.
تاجر از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا ماهی رو گرفتی؟ ماهیگیر: مدت خیلی کمی.
تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟ ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.
تاجر: اما بقیه وقتت رو چیکار می کنی؟ ماهیگیر: تا دیر وقت می خوابم, یه کم ماهی گیری می کنم, با بچه ها بازی میکنم بعد میرم توی دهکده و با دوستان شروع می کنیم به گیتار زدن. خلاصه مشغولیم به این نوع زندگی.
تاجر: من تو هاروارد درس خوندم و می تونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهی گیری کنی. اون وقت می تونی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد اون چند تا قایق دیگر هم بعدا اضافه میکنی. اون وقت یه عالمه قایق برای ماهیگیری داری!
ماهیگیر: خوب, بعدش چی؟
تاجر: به جای اینکه ماهی ها رو به واسطه بفروشی، اونا رو مستقیــما به مشتری ها میدی و برای خودت کار و بار درست می کنی. بعدش کارخونه راه می اندازی و به تولیداتش نظارت میکنی. این دهکده کوچک رو هم ترک می کنی و می روی مکزیکوسیتی! بعد از اون هم لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک. اونجاست که دست به کارهای مهم تری می زنی.
ماهیگیر: این کار چقدر طول می کشه؟
تاجر: پانزده تا بیست سال! ماهیگیر:
اما بعدش چی آقا؟
تاجر: بهترین قسمت همینه,در یک موقعیت مناسب که گیر اومد میری و سهام شرکت رو به قیمت خیلی بالا می فروشی! این کار میلیون ها دلار برات عایدی داره. ماهیگیر: میلیون ها دلار!
خوب بعدش چی؟
تاجر: اون وقت بازنشسته می شی! میری یه دهکده،ساحلی کوچیک! جایی که می تونی تا دیر وقت بخوابی! یه کم ماهیگیری کنی, با بچه هات بازی کنی! بری دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنی و خوش بگذرونی..
مکزیکی نگاهی به مرد آمریکایی کرد و گفت: خب من الانم که دارم همین کارو میکنم!!!



شاید در حرف و نوشته آسون به نظر بیاد، اما دیده میشه انسان ها عمری رو هدر میدن برای به دست آوردن چیزی که اون رو خوشبختی میدونن اما بعدا میبینن هیچی به دست نیاوردن، که این اتفاق ناشی از ناآگاهیه. خوشبختی با سطح آگاهی انسان رابطه مستقیم داره، خوشبختی که ناشی از ناآگاهی، بیخیالی، نفهمی و.. باشه (اونطور که بعضی دوستان اشاره کردند) خوشبختی کاذبه که انسان بالاخره دیر یا زود به کاذب بودنش پی خواهد برد اگرچه که تا قبلش خیلی راضی باشه و فکر کنه خوشبخته.

داستان بالا مثال خوبیه، تصمیم ماهیگیر تصادفی و ناشی از نفهمی اون نیست، ممکنه در ظاهر اون ماهیگیر بدون درک و آگاهی و اون مرد تاجر هم خوشبخت و آگاه به نظر بیاد، اما در واقع آگاهی اصلی رو اون مرد ماهیگیر داره که باعث شده تمام مراحلی که اون تاجر میگه رو طی کرده باشه و اون تاجر با اونهمه موفقیت و مهارت و دانش و ظاهر متمدن و... هنوز به این مرحله از درکی که ماهیگیر داره نرسیده، و این داستان خیلی از ما انسان های ظاهر بینه...