مشاهده نسخه کامل
: فلســـفه اخــلاق | Moral Philosophy
V E S T A
28-02-2014, 13:59
فلسفه اخلاق شاخهای است از فلسفه که به استدلال درباره پرسشهای بنیادین اخلاقیات میپردازد. درستی و نادرستی امور، شناخت امور خیر و شر، و باز شناسی فضایل، مسائل بنیادین اخلاق را تشکیل میدهند. پرسش از این مسائل بنیادین منجر به شکلگیری دو حوزه نظری میشود: فرا اخلاق و اخلاق هنجاری؛ فلسفه اخلاق این دو حوزه را شامل میشود.
فلسفه اخلاق یکی از رویکردهای علم اخلاق است و بدون در نظر گرفتن نقش و اهمیت آن و پیش کشیدن سؤالاتی که این حوزه از فلسفه مطرح میکند نمیتوان فهم کاملی از اخلاق و اخلاقیات کسب کرد.
نهایتاً فلسفه اخلاق در شرایط بحرانی یا فوری بیش از دیگر علوم انتزاعی به دادمان نخواهد رسید اما مطمئناً اصول و مسائل اخلاقی که توسط فلسفه اخلاق مورد بررسی قرار میگیرند میتوانند به صورت پیشینی بسیار از رخدادها را ممکن و یا غیر ممکن سازند.
به این معنا که ساختار شکل گرفته اخلاقی پیرامون ما (به عنوان دستاورد اندیشه و فلسفه اخلاق)، رخ دادن امور را از صافی اخلاقیات حاکم رد میکند و در نتیجه شناخت این محیط اخلاقی به ما در تصمیم گیریهای موقعی مان کمک فراوان خواهد رساند.
مسائلی از قبلی خیــر،شــر، درستــی، نادرســتی، فضیــلت، عدالــت، سعادت و .... در حوزه فلسفه اخلاق بررسی میشوند.
فلسفه اخلاق که شاخهای از فلسفه است و وظیفهٔ آن پاسخ به پرسش هایی از این قبیل بعنوان پایهٔ اخلاق نظری ست:
خـوب و بــد یعنـــی چـــه؟
ماهیــت و حقیــقت مفاهیــم اخـلاقی چیست؟
قضایــای اخــلاق اخبـــاری اند یا انشــایی؟
مسائـل اخــلاقی جهــانی و جاودانــه (مطلـق) اند، یا سرزمینــی و موقّــت (نسبی)؟
معیــار کلــی خوبــی و بــدی یک صفــت یا رفتـار اخــلاقی چیست؟
شرایــط و حوزههـــای مسئولیـــت اخــلاقی چیـــست؟
"ویکی پدیا"
V E S T A
01-03-2014, 00:27
آدمیان در مرحلهای از تاریخ پدیداری خود رفته رفته برخی چیزها را ارزشمند تصور کردند. تفکر ابتدایی انسان به این صورت وارد مرحله مفهوم سازی شد و مفهوم سازی موجب پدیدار شدن مفهوم خوبی یا خیر در ذهن انسان گشت و این شروع تفکر اخلاقی انسان بود.
وقتی کومونهای اولیه شکل گرفتند دو مفهوم عمده در ساختار اجتماعی شان مشهود بود؛ یکی از این مفاهیم، مفهوم عرف بود و دیگری مفهوم تابو. عرف مجموعه قواعدی بود که جامعه به صورت سنتی آن را پذیرفته بود و موجبات انتظام اجتماعی را فراهم میآورد؛ زمانی که جوامع به سوی متمدن شدن گام برداشتند و از حالت کومون درآمدند، به مرور مفهوم عرف نیز تبدیل به مفهوم قانون شد.
تابو مجموعهای از رفتارها و گفتارهای ناهنجار اجتماعی بود که از سوی آیین و مذهب قوم ممنوع و نکوهیده بودند؛ مفهوم تابو نیز در سیر تطور جوامع مدنی، به مرور زمان به مفهوم اخلاقیات بدل گشت. پس از گذار از دوران کومونهای اولیه و شکل گیری نخستین جوامع مدنی تشریک مساعی رو به افزایش نهاد و تقسیم کار برآوردن نیازها را آسان کرد. این جریان موجب شد که خواستهها از نیازها پیشی بگیرند.
بالیدن آرمانها، تکامل هوش بشری و نیز قابلیت تأمل درباره حیات و عالم موجب شد تا انسان ارزش گذاری نیازها و خواستههای خود را امری جدی و تا حدی حیاتی قلمداد کند. سرانجام آدمیان برای هر چیزی که در آن منفعتی احساس میکردند ارزش قائل میشدند و بدین طریق مفهوم خیر گسترش یافت.
خیر و شر
مبنای اخلاقیات بر این عقیده استوار است که آن چه برای انسانهای (و یا حتی حیوانات) به خصوصی خوب یا بد است، نه فقط از دیدگاه آنان، بلکه از دیدگاه فراگیرتری خوب یا بد می باشد.
حکم کردن به این که چه چیزی فی نفسه خوب است به این معناست که آن چیز ارزشمند است. ذهن انسان با عمل ارزش گذاری امور خیر و شر را پدید می آورد و در نتیجه به تقبیح و تحسین این امور می پردازد. نمی توان به طور قطع گفت که ارزش گذاریهای این چنینی اصولاً قراردادی هستند و یا به صورت غریزی موجودند. با این حال، وجود این دو مفهوم در تاریخ تفکر بشری غیر قابل انکار است.
وجود این مفاهیم در ذهن انسان موجب شده است تا نظریات مختلف اخلاقی خیر و شر را به طرق گوناگون تعبیر کند. برخی خیر را، خیر فرد می دانند؛ عده ای معتقدند که خیر همان خیر جمعی است و دیگرانی معتقدند که مفهوم خیر نسبت به موقعیت تاریخی و فرهنگی یک جامعه تعریف می شود. با وجود این عدم توافق، یک مفهوم در فلسفه اخلاق از اهمیت کلیدی برخوردار است و آن مفهوم خیر اعلی است.
خیر اعلی یعنی بالاترین شکل خیر که انسان می تواند با حرکت به سوی آن اخلاقی تر عمل کند.
خیر می تواند به واسطه روابط علّی، هنجاری و مفهومی با درستی در ارتباط باشد. با این حال امکان عدم رابطه میان این دو مفهوم نیز وجود دارد. تبیین روابط خیر و درستی نیز در نظریات مختلف به اشکال مختلف بیان شده است.
درست و نادرست
هرچند که نمی توان به قطعیت گفت هر آنچه درست است خوب نیز هست اما به نظر می رسد که به لحاظ ارزشی این دو با هم تساوی دارند. یعنی ارزش درستی با ارزش خوبی برابری میکند با این تفاوت که خوبی مفهوم بسیار نسبی تر و شناورتری از درستی دارد. درستی و نادرستی امور با آثار عمل بر روی فرد انجام دهنده و دیگران در معرض عمل سر و کار دارد.
فرد با ارتکاب عمل درست و یا نادرست در وهله اول خود را در موقعیت اخلاقی قرار داده و با این فضا سنجیده می شود. در مرحله بعدی آثار عمل فرد می تواند بر احساسات دیگران کارگر افتد و همین طور می تواند سود و زیان مادی به دیگران وارد کند. در نتیجه در اطلاق ارزش درست یا نادرست برای یک امر باید به تأثیرات آن امر بر فرد عامل و نیز تأثیرات آن بر دیگران توجه کرد.
برخی اوقات مفهوم «درست و نادرست» با مفهوم «مخالف و موافق قانون» اشتباه گرفته می شود. این دو مفهوم کاملاً از هم متفاوتند؛ ممکن است قوانینی وجود داشته باشد که چیزی که ندرست نیست را ممنوع سازد و یا امری نادرست را الزام کند. وقتی ما قادریم ساختارهایی مثل آن چه گفته شد را در ذهن خود بسازیم و بفهمیم معلوم میشود که ایدههای درستی متفاوت از ایدههای قانونی هستند. زیرا ما به واسطه ایدههای درستی می توانیم قوانین را نیز مورد ارزیابی قرار دهیم.
"ویکی پدیا"
MOHAMMAD_ASEMOONI
03-03-2014, 03:02
سلام . بهترین معیار برایِ تشخیص خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست چی هست ؟
سلام . بهترین معیار برایِ تشخیص خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست چی هست ؟
به نظر من تنها معیار قابل اعتماد Ethical Naturalism هست.
عموما معیار اصلی عواقب کار هست که در صورتی که تاثیری روی سایرین نداشته باشه کار نه خوب و نه بد تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن در هدفون)، اگه تاثیر منفی روی سایرین داشته باشه کار بد و نادرست تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن با صدای خیلی بلند در آپارتمان) و اگه تاثیر مثبت داشته باشه کار خوب و درست تلقی میشه (مثلا کمک به یک نابینا برای عبور از خیابان). اینکه چه تاثیری مثبت هست و چه تاثیری منفی رو هم باید از شیوه علمی بدست آورد یعنی کوچک کردن مسئله به جزئیات ساده تر و حل و فصل اون جزئیات بر اساس مشاهدات تکرار پذیر (معمولا از گذشته یا آزمایشات).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Mohammad Hosseyn
03-03-2014, 13:50
به نظر من تنها معیار قابل اعتماد Ethical Naturalism هست.
عموما معیار اصلی عواقب کار هست که در صورتی که تاثیری روی سایرین نداشته باشه کار نه خوب و نه بد تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن در هدفون)، اگه تاثیر منفی روی سایرین داشته باشه کار بد و نادرست تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن با صدای خیلی بلند در آپارتمان) و اگه تاثیر مثبت داشته باشه کار خوب و درست تلقی میشه (مثلا کمک به یک نابینا برای عبور از خیابان). اینکه چه تاثیری مثبت هست و چه تاثیری منفی رو هم باید از شیوه علمی بدست آورد یعنی کوچک کردن مسئله به جزئیات ساده تر و حل و فصل اون جزئیات بر اساس مشاهدات تکرار پذیر (معمولا از گذشته یا آزمایشات).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میتونه یک مبنای خیلی خوب باشه ولی اشکالاتی هم داره .
وقتی ما راحع به اصول اخلاقی صحبت میکنیم ، الزما اخلاق اجتماعی نیست. مثلا گوش دادن موسیقی از هدفون هم میتونه از جنبه ی ضررهای فردی که داره غیر اخلاقی شمرده بشه که حالا اینجا علم هم میتونه همین تحلیل رو داشته باشه .
اما برای اینکه چه چیزی خوب هست یا بد ، درسته که علم کمک بسیاری میتونه بکنه ولی اصلا کفایت نمیکنه . در واقع میشه گفت مبنای اصلی نمیتونه باشه. برای مثال میتونیم راجع به بزرگترین اصل اخلاقی ، آزادی صحبت کنیم. علم به اون معنی که شما بکار بردید چطور میتونه در آزمایش به این برسه که آزادی یک اصل اخلاقی هست ؟
من راجع به این دیدگاه که شما طرفدارش هستی اطلاعات خیلی زیادی ندارم خوشحال میشم اون رو در ادامه بیشتر باز کنی ، ولی اگر اشتباه نکنم سم هریس جزو پیشگامان این نظریات هست که اخیرا یک نقد مختصر مفید از نظراتش خوندم که میتونه شروعی برای گفتگوی ما باشه :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میتونه یک مبنای خیلی خوب باشه ولی اشکالاتی هم داره .
وقتی ما راحع به اصول اخلاقی صحبت میکنیم ، الزما اخلاق اجتماعی نیست. مثلا گوش دادن موسیقی از هدفون هم میتونه از جنبه ی ضررهای فردی که داره غیر اخلاقی شمرده بشه که حالا اینجا علم هم میتونه همین تحلیل رو داشته باشه .
اخلاقیات عموما مربوط به رفتاری است که با دیگران در ارتباط است ولی حرف شما درسته که این ها همه قابل بررسی هستند حالا با برچسب اخلاق یا مثلا سبک زندگی یا ...
اما برای اینکه چه چیزی خوب هست یا بد ، درسته که علم کمک بسیاری میتونه بکنه ولی اصلا کفایت نمیکنه . در واقع میشه گفت مبنای اصلی نمیتونه باشه. برای مثال میتونیم راجع به بزرگترین اصل اخلاقی ، آزادی صحبت کنیم. علم به اون معنی که شما بکار بردید چطور میتونه در آزمایش به این برسه که آزادی یک اصل اخلاقی هست ؟
من راجع به این دیدگاه که شما طرفدارش هستی اطلاعات خیلی زیادی ندارم خوشحال میشم اون رو در ادامه بیشتر باز کنی ، ولی اگر اشتباه نکنم سم هریس جزو پیشگامان این نظریات هست که اخیرا یک نقد مختصر مفید از نظراتش خوندم که میتونه شروعی برای گفتگوی ما باشه :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بحث علم (Science) صرفا نیست، بحث شیوه تفکر و آنالیز علمی است یعنی تصمیم گیری بر اساس مشاهدات گذشته و آزمایش و فعالیت های تکرار پذیر. قاعدتا همیشه لازمه ما یک سری فرضیات اولیه داشته باشیم (مثلا: سلامتی بهتر از بیماری است / زندگی بهتر از کشته شدن است / آرامش بهتر از اضطراب است / نبود درد بهتر از درد است / و چیزهای بسیار ساده و ابتدایی از این قبیل که اکثرا بطور علمی هم قادر به اثبات هستند)، و در نهایت می تونیم هر عمل یا سیستم تفکر رو بر اساس تاثیرشون در این فرضیات ابتدایی بسنجیم (اینجاست که اون شیوه تفکر علمی به کار میاد). مثلا درباره آزادی میشه به سادگی به این نتیجه رسید که آزادی نسبت به سایر سیستم ها (مثلا خفقان) بیشتر کمک می کنه به سلامتی، آرامش و ... انسان که این رو میشه هم بطور تئوری (ریز کردن مسئله به جزئیات بسیار ساده تر) بررسی کرد و هم بطور عملی یعنی مطالعه اون فاکتورها در جوامع گذشته که آزادی داشتن و نداشتن و مقایسه اون ها و میشه به این نتیجه رسید که آزادی نسبت به سایر سیستم ها مناسب تر هست. آیا این شیوه می تونه اثبات کنه که آزادی مطلقا یک اصل اخلاقی است؟ خیر ولی راه دیگه ای نداریم.
قضیه مشابه سلامتی است، ما تعریف دقیقی از سلامتی در پزشکی نداریم و قطعا هم نمی تونیم بگیم بر اساس علم، خوردن "فلان چیز" یک اصل تغذیه به حساب میاد یا اینکه "فلان غذا" بهترین غذاست یا "فلان ورزش" بهترین ورزش هست ولی این مانعی نیست که بطور علمی بررسی کنیم تاثیرات غذاهای مختلف و ورزش های مختلف بر روی بدن چیه و در نهایت به نتیجه برسیم که آیا این غذا بهتر و سالم تر از غذای دیگه هست یا خیر. در اخلاق هم نهایتا نوع بررسی اینگونه خواهد بود یعنی نمیگیم "آزادی" مطلقا عالی است و بهترین است، ولی در مقام مقایسه "آزادی" با "خفقان"، قادر هستیم بطور مستند نشون بدیم آزادی بهتر از خفقان است و این صرفا نظر یک شخص نیست بلکه به عنوان یک مقایسه مستقل از ذهنیت و ادراک انسان قادر به رسیدن است.
این لینکی که دادید بیشتر یک حمله به سم هریس بود تا یک نقد مفید روی گفته هاش (و حتی محتوای کتاب Moral landscape رو هم بطور صحیح بیان نمی کرد). سم هریس مدعی شده که بر اساس Neuroscience میشه بطور Objective تاثیر رفتارهای مختلف روی Well-being افراد رو بررسی کرد که می تونه معیاری باشه برای سنجش و مقایسه رفتارهای متفاوت در بحث اخلاق که قطعا من و شما هم باهاش موافق هستیم، و این ابزاری مفید در بحث های فلسفه اخلاق است.
--
صحبت این نیست که این شیوه بی اشکال یا بی نقص هست، صحبت اینه که این شیوه بهترین و مطمئن ترین راهی است که ما داریم و واقعا راه دیگه ای در دست ما نیست.
V E S T A
03-03-2014, 16:33
به نظر من اخلاقیات بیشتردر ارتباطِ فرد با اجتماع قابل تعریف هست و خصایل و رفتارهای فردی در محدوده اخلاقیات تعریفی نداره..
چیزی که به عنوان اخلاق فردی در نظر گرفته میشه همون فضایل و خصلت هایی اکتسابی هستن که تحت تاثیر شرایط (زمان و مکان) شکل گرفته و ارزش گذاری شدن. این شرایط هم فقط در ارتباط فرد با محیط پیرامونش ایجاد میشن.
مثلا صداقت یا بخشندگی خصلت های فردی هستن که در ارتباط با اجتماع (ارتباط با سایرین) تعریف میشن و در هر شرایطی (زمان و مکان) تعریف خاص خودشون رو دارن و بر همین اساس هم ارزشمند یا فاقد ارزش (درست یا نادرست،خوب یا بد)هستند.
MOHAMMAD_ASEMOONI
03-03-2014, 23:46
سلام . یکی میگه اگه پول پیدا کردی تو خیابون بذار جیبت , مالِ خودته . یکی میگه باید یک سال بدون اینکه سختی بکشی و کار و زندگیت رو تعطیل کنی باید بگردی دنبال صاحبش ( جزئیات داره ) , اگه پیداش نکردی دیگه باید از طرفِ صاحبش بدی به یه فقیر و نیازمند و اگر هم خودت نیازمند هستی میتونی خودت برداریش حالا طبق ethical naturalism باید چکار کنیم ؟
Mohammad Hosseyn
03-03-2014, 23:50
اخلاقیات عموما مربوط به رفتاری است که با دیگران در ارتباط است ولی حرف شما درسته که این ها همه قابل بررسی هستند حالا با برچسب اخلاق یا مثلا سبک زندگی یا ...
به نظر من اخلاقیات بیشتردر ارتباطِ فرد با اجتماع قابل تعریف هست و خصایل و رفتارهای فردی در محدوده اخلاقیات تعریفی نداره..
چیزی که به عنوان اخلاق فردی در نظر گرفته میشه همون فضایل و خصلت هایی اکتسابی هستن که تحت تاثیر شرایط (زمان و مکان) شکل گرفته و ارزش گذاری شدن. این شرایط هم فقط در ارتباط فرد با محیط پیرامونش ایجاد میشن.
مثلا صداقت یا بخشندگی خصلت های فردی هستن که در ارتباط با اجتماع (ارتباط با سایرین) تعریف میشن و در هر شرایطی (زمان و مکان) تعریف خاص خودشون رو دارن و بر همین اساس هم ارزشمند یا فاقد ارزش (درست یا نادرست،خوب یا بد)هستند.
درسته که عموما جنبه ی اجتماعی اخلاقیات رو داریم ولی این دلیل بر حذف حوزه ی شخصی در اخلاق نیست. فرض کنید تنها یک نفر در این سیاره زندگی میکرد. درسته که خیلی از قواعد اخلاقی برای این فرد موضوعیت نمی داشت ولی همچنان این فرد به درستی و نادرستی فکر میکنه و رفتارش رو بر مبنای اون شکل میده.
بحث علم (Science) صرفا نیست، بحث شیوه تفکر و آنالیز علمی است یعنی تصمیم گیری بر اساس مشاهدات گذشته و آزمایش و فعالیت های تکرار پذیر. قاعدتا همیشه لازمه ما یک سری فرضیات اولیه داشته باشیم (مثلا: سلامتی بهتر از بیماری است / زندگی بهتر از کشته شدن است / آرامش بهتر از اضطراب است / نبود درد بهتر از درد است / و چیزهای بسیار ساده و ابتدایی از این قبیل که اکثرا بطور علمی هم قادر به اثبات هستند)، و در نهایت می تونیم هر عمل یا سیستم تفکر رو بر اساس تاثیرشون در این فرضیات ابتدایی بسنجیم (اینجاست که اون شیوه تفکر علمی به کار میاد). مثلا درباره آزادی میشه به سادگی به این نتیجه رسید که آزادی نسبت به سایر سیستم ها (مثلا خفقان) بیشتر کمک می کنه به سلامتی، آرامش و ... انسان که این رو میشه هم بطور تئوری (ریز کردن مسئله به جزئیات بسیار ساده تر) بررسی کرد و هم بطور عملی یعنی مطالعه اون فاکتورها در جوامع گذشته که آزادی داشتن و نداشتن و مقایسه اون ها و میشه به این نتیجه رسید که آزادی نسبت به سایر سیستم ها مناسب تر هست. آیا این شیوه می تونه اثبات کنه که آزادی مطلقا یک اصل اخلاقی است؟ خیر ولی راه دیگه ای نداریم.
قضیه مشابه سلامتی است، ما تعریف دقیقی از سلامتی در پزشکی نداریم و قطعا هم نمی تونیم بگیم بر اساس علم، خوردن "فلان چیز" یک اصل تغذیه به حساب میاد یا اینکه "فلان غذا" بهترین غذاست یا "فلان ورزش" بهترین ورزش هست ولی این مانعی نیست که بطور علمی بررسی کنیم تاثیرات غذاهای مختلف و ورزش های مختلف بر روی بدن چیه و در نهایت به نتیجه برسیم که آیا این غذا بهتر و سالم تر از غذای دیگه هست یا خیر. در اخلاق هم نهایتا نوع بررسی اینگونه خواهد بود یعنی نمیگیم "آزادی" مطلقا عالی است و بهترین است، ولی در مقام مقایسه "آزادی" با "خفقان"، قادر هستیم بطور مستند نشون بدیم آزادی بهتر از خفقان است و این صرفا نظر یک شخص نیست بلکه به عنوان یک مقایسه مستقل از ذهنیت و ادراک انسان قادر به رسیدن است.
این لینکی که دادید بیشتر یک حمله به سم هریس بود تا یک نقد مفید روی گفته هاش (و حتی محتوای کتاب Moral landscape رو هم بطور صحیح بیان نمی کرد). سم هریس مدعی شده که بر اساس Neuroscience میشه بطور Objective تاثیر رفتارهای مختلف روی Well-being افراد رو بررسی کرد که می تونه معیاری باشه برای سنجش و مقایسه رفتارهای متفاوت در بحث اخلاق که قطعا من و شما هم باهاش موافق هستیم، و این ابزاری مفید در بحث های فلسفه اخلاق است.
--
صحبت این نیست که این شیوه بی اشکال یا بی نقص هست، صحبت اینه که این شیوه بهترین و مطمئن ترین راهی است که ما داریم و واقعا راه دیگه ای در دست ما نیست.
اگر بحث سم هریس این باشه که علم ابزاریست برای فلسفه ی اخلاق بله بنده هم باهاش موافقم و حرف این آقای Brian Earp هم همین هست . حالا اگر برداشت ایشون از حرف اقای هریس ناقصه یک بحث دیگه ای هست که مثل بحثای ماست بعدا میفهمن که هر دوتاشون یه چیز میگن :n02::n02:
با این وجود نظر شما راجع به تفسیر اخلاقیات با طبیعت جیه ؟
خب برگردیم به بحث . بعنوان مثال در آزادی ، ما به این دلیل که یک نظام باز و آزاد ، نسبت به یک نظام بسته نتابج بهتری رو بوجود میاره (بر اساس یک سری معیارهای تعیین شده مورد قبول همه) ، آزادی رو نمی پذیریم. یعنی استدلالی که در فلسفه اخلاق ارائه میشه نمیتونه اینجوری باشه. این یک مبنا نیست. چه بسا آزادی نتایج مثبتی ببار نیاره ولی باز هم بعنوان یک اصل اخلاقی بپذیریمش. اما ما از مباحث علمی هم در جهت توجیه آزادی استفاده میکنیم. میتونیم شاخص سازی کنیم و نشون بدیم که آزادی ها چقدر در بهبود شرایط موثر بوده . این کاربرد علم در این زمینه هست . اما در فلسفه اخلاق خود کلمه ی "بهبود" باید تعیین شده باشه. علم نمیتونه این رو برای ما تعیین کنه. این در حوزه ی فلسفه هست.
با این وجود نظر شما راجع به تفسیر اخلاقیات با طبیعت جیه ؟
خب برگردیم به بحث . بعنوان مثال در آزادی ، ما به این دلیل که یک نظام باز و آزاد ، نسبت به یک نظام بسته نتابج بهتری رو بوجود میاره (بر اساس یک سری معیارهای تعیین شده مورد قبول همه) ، آزادی رو نمی پذیریم. یعنی استدلالی که در فلسفه اخلاق ارائه میشه نمیتونه اینجوری باشه. این یک مبنا نیست. چه بسا آزادی نتایج مثبتی ببار نیاره ولی باز هم بعنوان یک اصل اخلاقی بپذیریمش. اما ما از مباحث علمی هم در جهت توجیه آزادی استفاده میکنیم. میتونیم شاخص سازی کنیم و نشون بدیم که آزادی ها چقدر در بهبود شرایط موثر بوده . این کاربرد علم در این زمینه هست . اما در فلسفه اخلاق خود کلمه ی "بهبود" باید تعیین شده باشه. علم نمیتونه این رو برای ما تعیین کنه. این در حوزه ی فلسفه هست.
موافقم که بطور تاریخی دلیل پذیرش ما این نبوده (همونطور که دلیل اینکه در گذشته غذای کثیف نمی خوردیم آگاهی از باکتری ها نبوده)، ولی این مانعی نیست که بشه سنجید آزادی واقعا نتایج مثبتی رو به بار میاره و اتفاقا در شرایطی که آزاد نبودن نتایج مثبت تری رو به بار بیاره، کار اخلاقی به نظر من سلب آزادی است (مثال میشه زد در صورت نیاز).
این کاربرد علم در این زمینه هست . اما در فلسفه اخلاق خود کلمه ی "بهبود" باید تعیین شده باشه. علم نمیتونه این رو برای ما تعیین کنه. این در حوزه ی فلسفه هست.
یک فرض باید کرد اون هم اینه که هدف اخلاقیات، افزایش Well-being افراد است یا کم کردن سختی کشیدن و Suffering (که حتی همین فرض رو هم میشه از طریق علمی بهش رسید). کلمه "بهبود" تبدیل میشه به یک فاکتور قابل اندازه گیری بطور علمی و نیازی نیست چیزی متفاوت از مفهوم علمی Well-being افراد تعریف بشه و بهبود Well-being افراد هم یک بحث فلسفی نیست.
به نظر من تنها معیار قابل اعتماد Ethical Naturalism هست.
عموما معیار اصلی عواقب کار هست که در صورتی که تاثیری روی سایرین نداشته باشه کار نه خوب و نه بد تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن در هدفون)، اگه تاثیر منفی روی سایرین داشته باشه کار بد و نادرست تلقی میشه (مثلا موسیقی گوش دادن با صدای خیلی بلند در آپارتمان) و اگه تاثیر مثبت داشته باشه کار خوب و درست تلقی میشه (مثلا کمک به یک نابینا برای عبور از خیابان). اینکه چه تاثیری مثبت هست و چه تاثیری منفی رو هم باید از شیوه علمی بدست آورد یعنی کوچک کردن مسئله به جزئیات ساده تر و حل و فصل اون جزئیات بر اساس مشاهدات تکرار پذیر (معمولا از گذشته یا آزمایشات).
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی از انسان ها خوب و بد درست و نادرست رو نمیتونن تشخیص بدن . فکر این جور ادمها دقیقا در نگاه ادم های دیگه و صحبت و قضاوت ادم های دیگه خلاصه میشه که ایا از نظر شما این کار بد هست یا نه این شخص بد است یا نه .
کسی که قوه تشخیص نداره مثل ادم کوری می مونه که کسی اون رو راهنمایی میکنه ولی معلوم نیست اون فرد خوب است یا بد .تنها راهش رشد قوه تشخیصه و البته اگه این قوه قابل رشد باشه و موضوعی ذاتی در انسان نباشه که شخصی دارای ان و شخصی فاقد ان است .
Mohammad Hosseyn
04-03-2014, 18:55
طبیعت
موافقم که بطور تاریخی دلیل پذیرش ما این نبوده (همونطور که دلیل اینکه در گذشته غذای کثیف نمی خوردیم آگاهی از باکتری ها نبوده)، ولی این مانعی نیست که بشه سنجید آزادی واقعا نتایج مثبتی رو به بار میاره و اتفاقا در شرایطی که آزاد نبودن نتایج مثبت تری رو به بار بیاره، کار اخلاقی به نظر من سلب آزادی است (مثال میشه زد در صورت نیاز).
یک فرض باید کرد اون هم اینه که هدف اخلاقیات، افزایش Well-being افراد است یا کم کردن سختی کشیدن و Suffering (که حتی همین فرض رو هم میشه از طریق علمی بهش رسید). کلمه "بهبود" تبدیل میشه به یک فاکتور قابل اندازه گیری بطور علمی و نیازی نیست چیزی متفاوت از مفهوم علمی Well-being افراد تعریف بشه و بهبود Well-being افراد هم یک بحث فلسفی نیست.
قطعا وقتی ما تعریفمون از خوبی و بدی مشخص باشه ، چیزی مانع علم نخواهد بود برای سنجش . اگر ما در این مرحله از بحث وارد مثال هایی بشیم که علارغم وجود پیامدهای منفی ، بازم جزو اصول اخلاقی به حساب میان ، قطعا عدم توافقی خواهیم داشت در مورد پیامدها ، و علت این عدم توافق هم در همون تعریف خوبی هست . مثلا بحث سقط جنین در همین انجمن که کاملا نزدیک به مباحث اخلاق بود ، شما آزادی رو در عین وجود پیامدهاش ، اصل می دونستید. استدلالی هم که ارائه دادید مبنی بر اینکه چرا یک مادر مسئول فرزند در رحم خودش نیست ، از نظر من یک استدلال در حوزه ی فلسفه بود نه علم و اونجا اتفاق نظر نداشتیم چون استدلال من متفاوت بود. قصد این نیست که اون بحث رو زنده کنم ، صرفا مثال هست .
مثال دیگه میتونه شکنجه باشه. شکنجه در هر صورت یک عمل غیر اخلاقی هست ، هرچند فردی اطلاعات مکان بمب ها جا سازی شده در یک شهر رو بدونه !
ما همگی مفاهیمی چون خوب، زیبا ، انصاف ، صواب ، لذت و ... رو درک میکنیم اما نمیتونیم اونهارو برای دیگران عینا برای همون مصادیقی که این مفاهیم رو در اونها میبینیم ، یکسان بکار ببریم. دعوا همینجانست. چیزی که از نظر من خوب هست از نظر دیگری بده ، اونوقت چطور میشه به یک مبنای یکسان از اینها رسید ؟ به محض اینکه ما کلمه ی well-being رو بکار ببریم و مترادفش کنیم با افزیش لذت و کاهش رنج ، وارد حوزه ی فلسفه شدیم. من در این فرصت نگاهی به توضیحات طبیعت گرایی در اخلاق انداختم متوجه شدم با این چیزی که مد نظر منه فرق چندانی نیست.
در طبیعت گرایی ما قضاوت های اخلاقی رو میتونیم به شیوه ی علمی بسنجیم به این شرط که شاخص تعیین شده باشه. مثلا اگر برای ظلم شاخص تعیین شده باشه ، اونوقت میتونیم این جمله که : حاکم x ظالم هست رو مثل هر گزاره ی علمی دیگه اثبات یا رد کنیم. شخصا من هم به همچین چیزی معتقد هستم و اینجا علم در اندازه گیری و سنجش کمک بزرگی به فلسفه میکنه ، اما همچنان دعوا سر تعیین کردن مصادیق اخلاقیات حتی در بین خود طبیعت گراها هم وجود داره . به همین خاطر از نظر من باید برگردیم به حوزه ی فلسفه و ببینیم اونجا چه معیارهاییمیشه معین کرد که اول از همه تعریف هممون از اخلاق یکسان بشه ...
به نظرم جای این هست که بصورت سیر تاریخی نظر فیلسوفات مختلف اخلاق مطرح بشه تا بیشتر قابل بحث باشه ...
طبیعت
قطعا وقتی ما تعریفمون از خوبی و بدی مشخص باشه ، چیزی مانع علم نخواهد بود برای سنجش . اگر ما در این مرحله از بحث وارد مثال هایی بشیم که علارغم وجود پیامدهای منفی ، بازم جزو اصول اخلاقی به حساب میان ، قطعا عدم توافقی خواهیم داشت در مورد پیامدها ، و علت این عدم توافق هم در همون تعریف خوبی هست . مثلا بحث سقط جنین در همین انجمن که کاملا نزدیک به مباحث اخلاق بود ، شما آزادی رو در عین وجود پیامدهاش ، اصل می دونستید. استدلالی هم که ارائه دادید مبنی بر اینکه چرا یک مادر مسئول فرزند در رحم خودش نیست ، از نظر من یک استدلال در حوزه ی فلسفه بود نه علم و اونجا اتفاق نظر نداشتیم چون استدلال من متفاوت بود. قصد این نیست که اون بحث رو زنده کنم ، صرفا مثال هست .
مثال دیگه میتونه شکنجه باشه. شکنجه در هر صورت یک عمل غیر اخلاقی هست ، هرچند فردی اطلاعات مکان بمب ها جا سازی شده در یک شهر رو بدونه !
من آزادی رو در چارچوب اون اصل و در شرایط فعلی دنیا اصل می دونم و فقط چون براش دلایل قوی وجود داره و هر بحثی رو در هر تاپیکی کردم با استنداد به شرایط فعلی دنیا بوده. فرضا در جایی که به دلیل یک حادثه تمام جمعیت زمین کاهش پیدا می کنه به مثلا 10 نفر، آزادی دیگه مفهومی پیدا نمی کنه و آزادی نداشتن در مسائل مختلف می تونه تصمیم صحیح باشه و اینجا هیچ اصل آزادی نداریم و چه بسا کار اخلاقی اینه که حتی در ساعات خوابیدن و بیدار شدن هم افراد آزادی نداشته باشن چون بحث ادامه نسل بشر است و اون مورد مهمتری است نسبت به آزادی شخصی افراد همونطور که در جنگ و ارتش هم ما دموکراسی نداریم و آزادی هم نداریم، چون بعد از سنجش عواقب به این نتیجه می رسیم که شیوه آزادی در موقع مدیریت یک ارتش در جنگ جوابگو نیست.
ما همگی مفاهیمی چون خوب، زیبا ، انصاف ، صواب ، لذت و ... رو درک میکنیم اما نمیتونیم اونهارو برای دیگران عینا برای همون مصادیقی که این مفاهیم رو در اونها میبینیم ، یکسان بکار ببریم. دعوا همینجانست. چیزی که از نظر من خوب هست از نظر دیگری بده ، اونوقت چطور میشه به یک مبنای یکسان از اینها رسید ؟
نه ما همگی اون مفاهیم رو درک نمی کنیم (این نظر فلسفی من نیست، یک بحث علمی است). در بحث اخلاق نظر من و شما مطرح نیست (به این میگن Moral Relativism که میگه خوب و بد وابسته به نظر انسان ها/جوامع هست و خوب و بد واقعی وجود نداره) که امروزه طرفدار قوی ای نداره و من هم به چنین چیزی اعتقاد ندارم.
در هر شرایط خاص، تعداد محدودی Course of action وجود داره، ما بطور علمی می تونیم عواقب این course of action ها (که جایگزین فارسی براش پیدا نکردم) رو بطور علمی بسنجیم (از طریق علوم تجربی + مشاهده اتفاق های مشابه در گذشته/آزمایشات) و نهایتا یکی از این ها از نظر عواقب بهتر از سایرین است و یکی بدتر، و همگی رو میشه در یک رده بندی قرار داد. بحث اخلاقیات بحث دایکاتومایز کردن دنیا به "خوب" و "بد" نیست، بحث مقایسه اخلاقی اعمال مختلف با همدیگه است که به نظر من بطور Naturalistic قابل بررسی است.
به محض اینکه ما کلمه ی well-being رو بکار ببریم و مترادفش کنیم با افزیش لذت و کاهش رنج ، وارد حوزه ی فلسفه شدیم. من در این فرصت نگاهی به توضیحات طبیعت گرایی در اخلاق انداختم متوجه شدم با این چیزی که مد نظر منه فرق چندانی نیست.
چیزی که شما در اینجا بهش میگید فلسفه، اسمش روانشناسی و روانپزشکی است.
اینکه مفهوم Well-being چیه و چطور اندازه اش می گیریم و در چه مقیاس ها و لایه هایی قابل بحث هست ربطی به فلسفه نداره، شما همون دیدگاهی رو دارید که صدها سال قبل داشتن، که روانشناسی رو یک بحث فلسفی می دونستن در حالی که چنین نیست. سلامت روانی افراد مشابه سلامت فیزیکی "نظر من و شما" نیست، چیزی است که قابل اندازه گیری است و وقتی ما نشون میدیم فلان کار (مثلا منزوی کردن افراد) باعث کاهش سلامت روانی شخص میشه، این یک بحث فلسفی نیست و نظرهای فلسفی هم درباره این مسئله "فاقد ارزش" هستند در همون حد که نظرات فلسفی درباره چرخش زمین به دور خورشید فاقد ارزش هستند.
همونطور که گفتم شما باید یک فرض کنید، که هدف بحث درباره اخلاقیات افزایش Well-being افراد هست که فرض عجیب و بی پایه و اساسی نیست، و بعد از اون دیگه قضیه دیگه "خوب به نظر من یا شخص دیگه" نیست و ما می تونیم اعمال و رفتار مختلف رو با هم مقایسه کنیم و نتیجه اون مقایسه رو بطور Objective و مستقل از نظر شخصی افراد بررسی کنیم.
در طبیعت گرایی ما قضاوت های اخلاقی رو میتونیم به شیوه ی علمی بسنجیم به این شرط که شاخص تعیین شده باشه. مثلا اگر برای ظلم شاخص تعیین شده باشه ، اونوقت میتونیم این جمله که : حاکم x ظالم هست رو مثل هر گزاره ی علمی دیگه اثبات یا رد کنیم. شخصا من هم به همچین چیزی معتقد هستم و اینجا علم در اندازه گیری و سنجش کمک بزرگی به فلسفه میکنه ، اما همچنان دعوا سر تعیین کردن مصادیق اخلاقیات حتی در بین خود طبیعت گراها هم وجود داره . به همین خاطر از نظر من باید برگردیم به حوزه ی فلسفه و ببینیم اونجا چه معیارهاییمیشه معین کرد که اول از همه تعریف هممون از اخلاق یکسان بشه ...
به نظرم جای این هست که بصورت سیر تاریخی نظر فیلسوفات مختلف اخلاق مطرح بشه تا بیشتر قابل بحث باشه ...
من علاقه ای به بحث روی سمانتیک ندارم (کاری که من و شما در انجمن زیاد کردیم :دی)، فقط بگم تایین شاخص ها یک بحث فلسفی نیست ./ شاخص های واقعی (نه چیزی مثل ظلم که لقبی است که ما بطور تاریخی روی یک سری اعمال گذاشتیم و پایه و اساسی علمی و فلسفی نداره و حتی در همه زبان ها هم وجود نداره) یعنی سلامت فیزیکی و روانی انسان ها، عواقب اعمال مختلف روی طبیعت و تاثیراتشون و ... شاخص های علمی هستند.
اینکه آیا "حاکم x ظالم هست" رو من یک بحث فلسفه اخلاق نمی دونم، یک بحث زبان شناسی است چون باید ابتدا بگیم تعریف زبانی "ظالم" در اون زبان چی هست و بعد از اونکه یک تعریف دقیق زبانی داشته باشیم و بطور تاریخی بر اصل وقایع به توافق برسیم، بر اساس همون تعریف میشه صحت ادعا رو سنجید. هدف اخلاقیات چسبوندن برچسب و لقب های "خوب" و "بد" و "ظالم" و "منصف" و ... روی اعمال نیست، هدف مقایسه اعمال با همدیگه است و تفکیک اعمالی که بهتر هستند نسبت به اعمالی که بدتر هستند و تنها راه سنجش بهتر یا بدتر بودن اعمال هم بررسی عواقب اون هاست (اگه راه دیگه ای هست لطفا بگید!)، و ادعای اینکه علم قادر نیست عواقب یک سری رفتار رو بررسی کنه یک ادعای عجیب هست که به نظر نمیاد شما هم مدعیش باشید.
کلا نظرمون شبیه به هم هست شاید با این تفاوت که شما بعد فلسفی قضیه رو مهم تر می بینید و من بعد علمی رو وگرنه نه من ادعا دارم که کل قضیه مطلقا بحث علمی است و نه شما ادعا دارید کل قضیه مطلقا بحث فلسفی است. من بحث فلسفی رو فقط همون فرضیه ابتدایی می دونم (هدف-> افزایش Well-being افراد یا هدف-> افزایش شانس بقای نسل انسان یا هر هدف دیگه) و بعد از اون دیگه بررسی اعمال و رفتارهای مختلف بر اساس اون هدف دیگه بحثی بطور مطلق خارج از فلسفه است. توافق نظر داریم؟ :n02:
Mohammad Hosseyn
07-03-2014, 00:33
من آزادی رو در چارچوب اون اصل و در شرایط فعلی دنیا اصل می دونم و فقط چون براش دلایل قوی وجود داره و هر بحثی رو در هر تاپیکی کردم با استنداد به شرایط فعلی دنیا بوده. فرضا در جایی که به دلیل یک حادثه تمام جمعیت زمین کاهش پیدا می کنه به مثلا 10 نفر، آزادی دیگه مفهومی پیدا نمی کنه و آزادی نداشتن در مسائل مختلف می تونه تصمیم صحیح باشه و اینجا هیچ اصل آزادی نداریم و چه بسا کار اخلاقی اینه که حتی در ساعات خوابیدن و بیدار شدن هم افراد آزادی نداشته باشن چون بحث ادامه نسل بشر است و اون مورد مهمتری است نسبت به آزادی شخصی افراد همونطور که در جنگ و ارتش هم ما دموکراسی نداریم و آزادی هم نداریم، چون بعد از سنجش عواقب به این نتیجه می رسیم که شیوه آزادی در موقع مدیریت یک ارتش در جنگ جوابگو نیست.
این دید نمیتونه جامع باشه. به هر حال ،چه ما مستقل از شرایط بخوایم اصولی رو تدوین کنیم ، چه بخوایم با در نظر گرفتن شرایط اصول اخلاقی داشته باشیم ، باید به این سوال پاسخ بدیم که چرا به وجود همچین اصولی باور داریم. الان از نظر من حتی اگر قرار باشه نسل ما منقرض بشه ، بازم آزادی یک اصل اخلاقی بحساب میاد. چون من استدلالی برای پذیرش آزادی دارم که مستقل از شرایطه . در هر صورت این استدلال ها مستقل از پیامدهای آزادی هست. چون اگر اینطور بود دیگه مستقل از شرایط نمی شد. شما میگید چون آزادی در مواردی خاص پیامدهای منفی داره اخلاقی نیست. مثال جنگ جالب نیست ، ولی انقراض نسل انسان میتونه مثال خوبی باشه. سوال من اینه ، چرا باید نجات نسل بشر مهمتر از آزادی فرد باشه ؟؟ مگر کسی جز فرد مالک خودش هست که بتونه براش تصمیم بگیره ؟ چطور میتونیم این حق رو حتی در او شرایط داشته باشیم که به یک فرد الزام کنیم دغدغش نجات نسل بشر باشه ؟!!! از نظر من این پرسش ها یک پله بالاتر از مسائل علمی هست. فرم کلی بحث ما اینه که چطور باید اخلاقیات رو تبئین کرد . شما میگید هر عمل رو باید به شیوه ی علمی پیامدهاش رو سنجید و بهترین پیامد رو اخلاقی دونست. من میگم بهتر چیست ، شما میگید مثلا هرچی که در جهت well-being باشه. من میگم مصدایق well-being چیست و اصلا چرا باید این مصادیق رو بپذیریم ؟ در واقع دست میگذارم روی فرض شما. تا به اینجا به نتیجه ی مشخصی راجع به این "چرا" نرسیدم .
نه ما همگی اون مفاهیم رو درک نمی کنیم (این نظر فلسفی من نیست، یک بحث علمی است). در بحث اخلاق نظر من و شما مطرح نیست (به این میگن Moral Relativism که میگه خوب و بد وابسته به نظر انسان ها/جوامع هست و خوب و بد واقعی وجود نداره) که امروزه طرفدار قوی ای نداره و من هم به چنین چیزی اعتقاد ندارم.
در هر شرایط خاص، تعداد محدودی Course of action وجود داره، ما بطور علمی می تونیم عواقب این course of action ها (که جایگزین فارسی براش پیدا نکردم) رو بطور علمی بسنجیم (از طریق علوم تجربی + مشاهده اتفاق های مشابه در گذشته/آزمایشات) و نهایتا یکی از این ها از نظر عواقب بهتر از سایرین است و یکی بدتر، و همگی رو میشه در یک رده بندی قرار داد. بحث اخلاقیات بحث دایکاتومایز کردن دنیا به "خوب" و "بد" نیست، بحث مقایسه اخلاقی اعمال مختلف با همدیگه است که به نظر من بطور Naturalistic قابل بررسی است.
بله. حرف شما درسته. در واقع برای اینکه از حاشیه دور بشیم میخوام از حرفاتون به چیز خاصی اشاره کنم. اینکه در هر صورت هر کدوم از ما یکی از "روش های کردار" (ترجمه ی خوبی برای course of action نیست :n02:) رو انتخاب میکنیم ، و این انتخاب ما به هر حال با معیار های خاصی صورت میگیره که قطعا بررسی پیامد ها هم در اون هست. بحث من این بود که این شیوه بین همه ی ما انسان ها وجود داره بلکه در همه ی موجودات (اگر اشتباه عرض میکنم تصحیح کنید) . خب نتیجه این میشه که ما مکانیزم معینی برای رفتارمون داریم ، اما عملا نتایج رفتارمون یکسان نیست چون هر کدوم از ما پیامدهای مختلف رو بصورت های متفاوتی ارزش گذاری میکنیم. یکی کمک به همسایه رو بعنوان یک رفتار اخلاقی برتر میسنجه و دیگری دزدی از همسایه رو !! هر دو فرد به قول اقتصاددان ها عقلائی رفتار میکنن. اما اگر این دزد و خیرخواه بخواهن کنار هم قرار بگیرند و به توافقی راجع به اخلاقیات برسن بحثشون از چه مدلی خواهد بود ؟ قطعا بحث راجع به پیامدهای عمل طرفین به هیچجا نمیرسه !! چون پیامدهای دزدی از دید خیرخواه اصلا ارزشی نداره در حالی که برای دزد اون پیامد ها خیلی هم عالیه ! . بنابراین طرفین باید برگردند به مرحله ی اول . چرا پیامد های عمل A مثبت هست ؟ چرا پیامد های عمل B منفی ارزیابی میشه ؟
چرا معیار WELL-BEING مبنای مناسبی برای شروع نیست ؟ چون پیش از هر چیز باید دلیلی پیدا کنیم که چرا کاهش زجر و افزایش لذت باید مبنا باشه ؟ چرا مبنا برعکس نباشه ؟
بله اینگه بپرسیم زجر چیست ، پیامدهای زجر و لذت چه چیزهایی هستن همه در حوزه ی علم ، روانشناسی و روانپزشکی و ... هست. ولی سوالات بالا علمی نیست شیوه ی علمی برای تحلیل هم نداره الزاما. بستگی به دستگاه فکری شما داره که چه پاسخی بدید. می بینید که هر دستگاه فکری نظام اخلاقی خودشو داره.
وقتی ما نشون میدیم فلان کار (مثلا منزوی کردن افراد) باعث کاهش سلامت روانی شخص میشه، این یک بحث فلسفی نیست
همونطور که در خط های بالاتر توضیح دادم قطعا این حوزه ی فلسفه نیست . امیدوارم تا اینجا سوء برداشتتون رو رفع کرده باشم ، برای محکم کاری همین مثال رو مد نظر بگیریم ، اگر من بپرسم چرا شما معتقدی کاهش سلامتی روانی یک فرد ، غیر اخلاقی هست ، چی میگید ؟؟ آیا مطرح میکنید که چون بر خلاف فرضتون یعنی WELL-BEING هست ؟؟ خب من هم دارم همون فرضتون رو نقد میکنم که به یک رهیافت فلسفی برم . وگرنه منم میتونم یک فرض به نام BAD-BEING بسازم و بر مبنای اون یک نظام اخلاقی علمی هم تدوین کنم مو لا درزش نره !! خب چرا BAD-BEING من اخلاق نباشه ، WELL-BEING شما باشه ؟؟:4:
من بحث فلسفی رو فقط همون فرضیه ابتدایی می دونم (هدف-> افزایش Well-being افراد یا هدف-> افزایش شانس بقای نسل انسان یا هر هدف دیگه) و بعد از اون دیگه بررسی اعمال و رفتارهای مختلف بر اساس اون هدف دیگه بحثی بطور مطلق خارج از فلسفه است. توافق نظر داریم؟
بله ، همونطور که گفتم دعوا هم همونجاست . بخاطر همین میگم اصل بخش فلسفی اخلاقیات هست . چون اگر همه ی ما این فرض شما رو بپذیریم ، دیگه بقیش که مشکلی نیست :n02:
چیزی که حل نشده همین فرض هست .
از نظر من این بخش از بحث ها کاملا به نتیجه رسیده هست . بحث بعدی میتونه یا در حوزه ی علمی و یا در حوزه ی فلسفی باشه که هموطنرو که گفتم از نظر من حوزهی فلسفی این بحث هست که جای ادامه دادن داره ...
خب کلا داریم به توافق نظر تقریبا کامل می رسیم غیر از یک نکته :n02:
این دید نمیتونه جامع باشه. به هر حال ،چه ما مستقل از شرایط بخوایم اصولی رو تدوین کنیم ، چه بخوایم با در نظر گرفتن شرایط اصول اخلاقی داشته باشیم ، باید به این سوال پاسخ بدیم که چرا به وجود همچین اصولی باور داریم. الان از نظر من حتی اگر قرار باشه نسل ما منقرض بشه ، بازم آزادی یک اصل اخلاقی بحساب میاد. چون من استدلالی برای پذیرش آزادی دارم که مستقل از شرایطه . در هر صورت این استدلال ها مستقل از پیامدهای آزادی هست. چون اگر اینطور بود دیگه مستقل از شرایط نمی شد. شما میگید چون آزادی در مواردی خاص پیامدهای منفی داره اخلاقی نیست. مثال جنگ جالب نیست ، ولی انقراض نسل انسان میتونه مثال خوبی باشه. سوال من اینه ، چرا باید نجات نسل بشر مهمتر از آزادی فرد باشه ؟؟ مگر کسی جز فرد مالک خودش هست که بتونه براش تصمیم بگیره ؟ چطور میتونیم این حق رو حتی در او شرایط داشته باشیم که به یک فرد الزام کنیم دغدغش نجات نسل بشر باشه ؟!!! از نظر من این پرسش ها یک پله بالاتر از مسائل علمی هست. فرم کلی بحث ما اینه که چطور باید اخلاقیات رو تبئین کرد . شما میگید هر عمل رو باید به شیوه ی علمی پیامدهاش رو سنجید و بهترین پیامد رو اخلاقی دونست. من میگم بهتر چیست ، شما میگید مثلا هرچی که در جهت well-being باشه. من میگم مصدایق well-being چیست و اصلا چرا باید این مصادیق رو بپذیریم ؟ در واقع دست میگذارم روی فرض شما. تا به اینجا به نتیجه ی مشخصی راجع به این "چرا" نرسیدم .
اینکه مصداق Well-being چیست، همونطور که مصداق سلامت جسمی چیست برنمی گرده به نظر من و شما // باید ببینیم علم پزشکی و روانپزشکی در این باره چی میگن. چرا باید بپذیریم زمین به دور خورشید می چرخه؟ چون شواهد و مدارک برای تایید صحتش هست.
بله. حرف شما درسته. در واقع برای اینکه از حاشیه دور بشیم میخوام از حرفاتون به چیز خاصی اشاره کنم. اینکه در هر صورت هر کدوم از ما یکی از "روش های کردار" (ترجمه ی خوبی برای course of action نیست :n02:) رو انتخاب میکنیم ، و این انتخاب ما به هر حال با معیار های خاصی صورت میگیره که قطعا بررسی پیامد ها هم در اون هست. بحث من این بود که این شیوه بین همه ی ما انسان ها وجود داره بلکه در همه ی موجودات (اگر اشتباه عرض میکنم تصحیح کنید) . خب نتیجه این میشه که ما مکانیزم معینی برای رفتارمون داریم ، اما عملا نتایج رفتارمون یکسان نیست چون هر کدوم از ما پیامدهای مختلف رو بصورت های متفاوتی ارزش گذاری میکنیم. یکی کمک به همسایه رو بعنوان یک رفتار اخلاقی برتر میسنجه و دیگری دزدی از همسایه رو !! هر دو فرد به قول اقتصاددان ها عقلائی رفتار میکنن. اما اگر این دزد و خیرخواه بخواهن کنار هم قرار بگیرند و به توافقی راجع به اخلاقیات برسن بحثشون از چه مدلی خواهد بود ؟ قطعا بحث راجع به پیامدهای عمل طرفین به هیچجا نمیرسه !! چون پیامدهای دزدی از دید خیرخواه اصلا ارزشی نداره در حالی که برای دزد اون پیامد ها خیلی هم عالیه ! . بنابراین طرفین باید برگردند به مرحله ی اول . چرا پیامد های عمل A مثبت هست ؟ چرا پیامد های عمل B منفی ارزیابی میشه ؟
چرا معیار WELL-BEING مبنای مناسبی برای شروع نیست ؟ چون پیش از هر چیز باید دلیلی پیدا کنیم که چرا کاهش زجر و افزایش لذت باید مبنا باشه ؟ چرا مبنا برعکس نباشه ؟
بله اینگه بپرسیم زجر چیست ، پیامدهای زجر و لذت چه چیزهایی هستن همه در حوزه ی علم ، روانشناسی و روانپزشکی و ... هست. ولی سوالات بالا علمی نیست شیوه ی علمی برای تحلیل هم نداره الزاما. بستگی به دستگاه فکری شما داره که چه پاسخی بدید. می بینید که هر دستگاه فکری نظام اخلاقی خودشو داره.
همونطور که در خط های بالاتر توضیح دادم قطعا این حوزه ی فلسفه نیست . امیدوارم تا اینجا سوء برداشتتون رو رفع کرده باشم ، برای محکم کاری همین مثال رو مد نظر بگیریم ، اگر من بپرسم چرا شما معتقدی کاهش سلامتی روانی یک فرد ، غیر اخلاقی هست ، چی میگید ؟؟ آیا مطرح میکنید که چون بر خلاف فرضتون یعنی WELL-BEING هست ؟؟ خب من هم دارم همون فرضتون رو نقد میکنم که به یک رهیافت فلسفی برم . وگرنه منم میتونم یک فرض به نام BAD-BEING بسازم و بر مبنای اون یک نظام اخلاقی علمی هم تدوین کنم مو لا درزش نره !! خب چرا BAD-BEING من اخلاق نباشه ، WELL-BEING شما باشه ؟؟[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر عملی، هر رفتاری و هر تفکری از انسان رو میشه بطور روانی خلاصه کرد به مفهوم Well-being اون شخص. چرا این مسئله باید اصل باشه؟ چون چیزی است که همه انسان ها به دنبالش هستن و حتی در DNA تمام موجودات زنده نوشته شده. هر عملی که ما انجام میدیم برای افزایش Well-being خودمون و نزدیکانمون هست. شما اگه این رو بتونین برای Bad-being بگید اون زمان جای بحث داریم ولی مشخصا نمیشه گفت.
از اونجایی که منابع دنیا محدود است ما ناچاریم یک سیستم طراحی کنیم که بر اساسش محدودیت هایی برای افراد ایجاد کنیم تا بیشترین درصد افراد بتونن به حد قابل قبولی از Well-being خودشون برسن، و این بحث فلسفه اخلاق است، که بر اساسش بطور نسبی میگیم "دزدی بد است" ولی مثلا "خیریه خوب است".
بله ، همونطور که گفتم دعوا هم همونجاست . بخاطر همین میگم اصل بخش فلسفی اخلاقیات هست . چون اگر همه ی ما این فرض شما رو بپذیریم ، دیگه بقیش که مشکلی نیست :n02:
چیزی که حل نشده همین فرض هست .
مسئله اینجاست که ما هر طوری که می خوام به اخلاقیات فکر کنیم در نهایت به مسئله Well-being می رسیم. Well-being اینجا فرضی نیست که ما از توی هوا آورده باشیم، بطور روانی مهمترین و حتی تنها مسئله انسان در طول تاریخ Well-being خودش و نزدیکانش بوده. کلا چرا بحثی به اسم اخلاقیات وجود داره؟ چون ما می خوایم اعمال مختلف رو با هم مقایسه کنیم تا بدونیم کدوم بهتر از اون یکی است، و چرا؟ چون می خوایم کارهای بهتر رو انجام بدیم و کارهای بدتر رو انجام ندیم، چرا؟ چون می دونیم کارهای بهتر تاثیرات مثبت می گذارند و کارهای بدتر تاثیرات منفی، چرا؟ چون تاثیرات مثبت کمک می کنند به بقای بهتر موجودات زنده (مثلا مراقبت از زمین) و همینطور سلامت جسمی و روانی موجودات زنده (مفهوم Well-being) یعنی باز هم می رسیم به همون فرضیات اولیه:
زنده ماندن بهتر از کشته شدن است.
زجر نکشیدن بهتر از زجر کشیدن است.
سلامتی بهتر از بیماری است.
شما با همین فرضیات بسیار ساده (فرضیاتی که همه درباره خودشون و نزدیکانشون قبول دارند و اصلا نظام زنده ماندن موجودات زنده بر این اساسه) و همراه با مشاهدات علمی می تونید یک سیستم بسیار کامل و اساسی اخلاقی بسازید و نیازی به هیچ چیز دیگه در این بین نیست. اگه بخوایم این فرض ها رو عوض کنیم به نظر من بحث ما اصلا اخلاقیات نیست، مثلا اگه بگیم "کشتن بهتر از زنده ماندن است / زجر کشیدن بهتر از زجر نکشیدن است / بیماری بهتر از سلامتی است" ، داریم به یک نظام جدید فکر می کنیم که شاید بشه اسمشو سادیسم یا مازوخسیم یا یه چیز در اون مایه ها گذاشت (و قطعا بهترین راه برای طراحی چنین نظامی باز هم مشاهدات علمی است).
از نظر من این بخش از بحث ها کاملا به نتیجه رسیده هست . بحث بعدی میتونه یا در حوزه ی علمی و یا در حوزه ی فلسفی باشه که هموطنرو که گفتم از نظر من حوزهی فلسفی این بحث هست که جای ادامه دادن داره ...
اتفاقا من فکر می کنم بطور کلی در بحث Moral Philosophy جهان بعد فلسفی قضیه حداقل در شرایط فعلی حل و فصل شده است و شاید صدها سال هست هیچ پیشرفتی درش نداشتیم ولی در عوض ما به هیچ وجه از دانسته های علمی فعلیمون در این بحث ها استفاده نمی کنیم و این چیزی است که افرادی مثل سم هریس دارن تشویق می کنن به این سمت بریم.
Reza Azimy_RW
07-03-2014, 18:36
هر عملی، هر رفتاری و هر تفکری از انسان رو میشه بطور روانی خلاصه کرد به مفهوم Well-being اون شخص. چرا این مسئله باید اصل باشه؟ چون چیزی است که همه انسان ها به دنبالش هستن و حتی در DNA تمام موجودات زنده نوشته شده. هر عملی که ما انجام میدیم برای افزایش Well-being خودمون و نزدیکانمون هست. شما اگه این رو بتونین برای Bad-being بگید اون زمان جای بحث داریم ولی مشخصا نمیشه گفت.
از اونجایی که منابع دنیا محدود است ما ناچاریم یک سیستم طراحی کنیم که بر اساسش محدودیت هایی برای افراد ایجاد کنیم تا بیشترین درصد افراد بتونن به حد قابل قبولی از Well-being خودشون برسن، و این بحث فلسفه اخلاق است، که بر اساسش بطور نسبی میگیم "دزدی بد است" ولی مثلا "خیریه خوب است".
هیچ قانونی ثابت نیست که بگیم کدوم عواقبش کمتره
مثلا شما میخواین با یه دختر رابطه برقرار کنید فقط برای مسائل جنسی یا مالی. حالا رابطه حتی اگه رسمی هم باشه درست نیست . و به ضرر هر دو هست همچنین غیر اخلاقی حتی اگه به اعتقاد بعضی سیغه خونده بشه .
ولی یه موقع هست شما با یکی ارتباط برقرار میکنین ولی این ارتباط به دو فرد کمک هم میکنه حتی اگه پنهانی باشه . چه اشکالی داره ؟!
پس نمیتونیم یه قانون ثابت واسه اینکه روابط چجوری باشه یا خیلی از موارد زندگی پیدا کنیم . اینجا آزادی کارسازه . کارهای بد و خوب بسته به شرایط همیشه تعقیر میکنن !
هیچ قانونی ثابت نیست که بگیم کدوم عواقبش کمتره
مثلا شما میخواین با یه دختر رابطه برقرار کنید فقط برای مسائل جنسی یا مالی. حالا رابطه حتی اگه رسمی هم باشه درست نیست . و به ضرر هر دو هست همچنین غیر اخلاقی حتی اگه به اعتقاد بعضی سیغه خونده بشه .
ولی یه موقع هست شما با یکی ارتباط برقرار میکنین ولی این ارتباط به دو فرد کمک هم میکنه حتی اگه پنهانی باشه . چه اشکالی داره ؟!
پس نمیتونیم یه قانون ثابت واسه اینکه روابط چجوری باشه یا خیلی از موارد زندگی پیدا کنیم . اینجا آزادی کارسازه . کارهای بد و خوب بسته به شرایط همیشه تعقیر میکنن !
دقت کنید گفته بودم نسبی، وگرنه واضحه در بعضی جاها دزدی هم کار خوبی است و هدف ما هم قانون ثابت نوشتن برای همه زمان ها و مکان ها نیست بلکه مقایسه رفتارهای مختلف در شرایط دقیقا خاص هست. کلا بحث تاپیک رو دنبال کنید می بینید هیچ وقت ادعایی خلاف چیزی که شما میگید نشده و خوندن بعضی جمله ها میان بحثی که تمرکزش چیز دیگه ای بوده ممکنه باعث انتقال منظور اشتباه بشه.
badboys_87
09-03-2014, 20:40
تکلیف وجدان و حس گناه و حس وسوسه و شیطانی این وسط چی میشه؟
تکلیف وجدان و حس گناه و حس وسوسه و شیطانی این وسط چی میشه؟
وجدان :
وجدان یک احساس درونی انسان، و یکی از قابلیت های مغز انسان و بسیاری از حیوانات است که خوب و بد رو از یکدیگر تشخیص می دهد. مهمترین مرکز پردازش وجدان در مغز Anterior prefrontal cortex است که در صورت آسیب دیدن، انسان این قابلیت رو از دست میده.
وجدان انسان بطور پیش فرض و از بدو تولد قابلیت تشخیص خوب یا بد رو از همدیگه نداره، بلکه این یک قابلیت ذهنی است که شخص در دوران کودکی یاد می گیره چه مفاهیمی رو خوب بدونه و چه مفاهیمی رو بد و بعدها از این قابلیت استفاده می کنه برای تشخیص خوب از بد، و مغز انسان به شخص موقع انجام کاری که وجدانش اون رو خوب می پنداره براش جایزه در نظر می گیره و موقع انجام کاری که اون رو بد می پنداره برای اون پنالتی در نظر می گیره و برای همین است که موقع انجام کار به اصطلاح خوب ما احساس خوبی داریم و موقع انجام کار به اصطلاح بد، احساس بد. برای همین هم صحبت هایی مثل اینکه اخلاقیات از وجدان میاد، با اینکه محل پردازش این اطلاعات در مغز انسان همون وجدان هست، حرف بی معنی و کاملا اشتباهی است و برای استفاده از وجدان ابتدا شخص یاد می گیره چه چیز خوب است و چه چیز بد، و بعد بر اون اساس وجدان خودش رو می سازه. حرف هایی مثل "وجدان صدای عدالت است" و "وجدان صدای خداست" و ... که در فیس بوک حتی از صفحه هایی که به خیال خودشون مردم رو به گسترش علم دعوت می کنند می بینیم حرف های کاملا بی معنی و اشتباه و کاملا از روی جهالت و ناآگاهی هستند.
خلاصه این ایده که خوب و بد رو وجدان ما می سازه، از نظر علمی غلط است.
برای اینکه ببینید وجدان و اخلاقیات چگونه در تکامل ایجاد شد (چون موضوع تاپیک نیست توضیح نمی دم)، کتاب های زیر توصیه میشه:
Why Good is Good / از رابرت هیندل
The Science of Good and Evil / از مایکل شرمر
گوش دادن به وجدان افراد در بحث های اخلاقیات یعنی گوش دادن به تصورات کودکی اون شخص از صحیح و غلط که وابسته به برخورد های پدر و مادر در بچگی با این کودک بوده و بقیه موارد یعنی حس های گناه و وسوسه و ... هم همگی وابسته به همون مسئله وجدان هستند. دقیقا وجدان چیزی است که نباید در بحث های اخلاقی بهش گوش داد چون به هیچ وجه مکانیزم قابل اعتمادی نیست و در بین افراد مختلف هم کاملا متفاوت عمل می کنه.
badboys_87
09-03-2014, 23:56
یعنی شما معتقد هستید که همه احساسات بشری مثل حس وجدان .عذاب وجدان احساس گناه .خشم نفرت حس انتقام بخشش و حسادت .محبت و عشق و شیفتگی ..احساس مادر به فرزند و حس غیرت همه اینها جنبه فیزیولوژیکی داره و به صورت تصادفی و طبق قانون تکامل داروین بوجود آمده ؟؟/
من از زمانی که به دنیا امدم و حافظه ام شکل گرفت مطمئن هستم که وجدان داشتم و با مفاهیمی مثل خدا و بهشت و جهنم از قبل آشنا بودم .. به نظر من احساس وجدان و انصاف یک حس خدادادیه که خالق ما در روح ما قرار داده
اگه نظر شما درست باشه با یک دارو شیمیایی میشه احساس عشق دو طرفه در دو نفر بوجود آورد یا حس نفرت رو به عشق تبدیل کرد و یا با یک عمل جراحی میشه احساس عذاب وجدان رو از یک فرد گرفت؟؟؟
یعنی شما معتقد هستید که همه احساسات بشری مثل حس وجدان .عذاب وجدان احساس گناه .خشم نفرت حس انتقام بخشش و حسادت .محبت و عشق و شیفتگی ..احساس مادر به فرزند و حس غیرت همه اینها جنبه فیزیولوژیکی داره و به صورت تصادفی و طبق قانون تکامل داروین بوجود آمده ؟؟/
من از زمانی که حافظه ام شکل گرفت مطمئن هستم که وجدان داشتم و با مفاهیمی مثل خدا و بهشت و جهنم از قبل آشنا بودم .. به نظر من احساس وجدان و انصاف یک حس خدادادیه که خالق ما در روح ما قرار داده
بطور تصادفی خیر، بر اساس فرگشت، بله. این دو مترادف نیستند (در صورت تمایل به ادامه این بحث به تاپیک فرگشت در انجمن علمی مراجعه کنید). فیزیولوژیکی بودن این احساس ها که کاملا واضحه و حتی میشه با داروهایی این احساس ها رو بطور مصنوعی ایجاد کرد یا از بین برد. دیگه گذشت اون زمان که هر چیزی که می خواستیم رو درباره انسان و مغزش می گفتیم و کسی نمی تونست مخالفت کنه. هیچ چیزی درباره این احساس ها نیست که خارج از دنیای ماده و مغز باشه و حرفی غیر از این صرفا مشابه ادعا درباره مسطح بودن زمین یا چرخش خورشید به دور زمین است. این ها مسائل حل و فصل شده علمی هستند و فلسفه همیشه علم رو دنبال می کنه.
انسان ها خود به خود با اون مفاهیم آشنا نیستند چون میشه این رو در جوامعی که این باورها رو ندارند دید. شما اگه به یک کودک این چیزها رو نگید اون کودک از این چیزها خبر نخواهد داشت و همینطور باورها همیشه اون باوری است که از کودکی بهشون آموزش میشه (تصوری که از کودکی د فرهنگ ما از این مفاهیم داره متفاوت است با تصوری که کودک سرخپوست داره).
Mohammad Hosseyn
10-03-2014, 00:56
خب کلا داریم به توافق نظر تقریبا کامل می رسیم غیر از یک نکته :n02:
هر عملی، هر رفتاری و هر تفکری از انسان رو میشه بطور روانی خلاصه کرد به مفهوم Well-being اون شخص. چرا این مسئله باید اصل باشه؟ چون چیزی است که همه انسان ها به دنبالش هستن و حتی در DNA تمام موجودات زنده نوشته شده. هر عملی که ما انجام میدیم برای افزایش Well-being خودمون و نزدیکانمون هست. شما اگه این رو بتونین برای Bad-being بگید اون زمان جای بحث داریم ولی مشخصا نمیشه گفت.
از اونجایی که منابع دنیا محدود است ما ناچاریم یک سیستم طراحی کنیم که بر اساسش محدودیت هایی برای افراد ایجاد کنیم تا بیشترین درصد افراد بتونن به حد قابل قبولی از Well-being خودشون برسن، و این بحث فلسفه اخلاق است، که بر اساسش بطور نسبی میگیم "دزدی بد است" ولی مثلا "خیریه خوب است".
مسئله اینجاست که ما هر طوری که می خوام به اخلاقیات فکر کنیم در نهایت به مسئله Well-being می رسیم. Well-being اینجا فرضی نیست که ما از توی هوا آورده باشیم، بطور روانی مهمترین و حتی تنها مسئله انسان در طول تاریخ Well-being خودش و نزدیکانش بوده. کلا چرا بحثی به اسم اخلاقیات وجود داره؟ چون ما می خوایم اعمال مختلف رو با هم مقایسه کنیم تا بدونیم کدوم بهتر از اون یکی است، و چرا؟ چون می خوایم کارهای بهتر رو انجام بدیم و کارهای بدتر رو انجام ندیم، چرا؟ چون می دونیم کارهای بهتر تاثیرات مثبت می گذارند و کارهای بدتر تاثیرات منفی، چرا؟ چون تاثیرات مثبت کمک می کنند به بقای بهتر موجودات زنده (مثلا مراقبت از زمین) و همینطور سلامت جسمی و روانی موجودات زنده (مفهوم Well-being) یعنی باز هم می رسیم به همون فرضیات اولیه:
زنده ماندن بهتر از کشته شدن است.
زجر نکشیدن بهتر از زجر کشیدن است.
سلامتی بهتر از بیماری است.
شما با همین فرضیات بسیار ساده (فرضیاتی که همه درباره خودشون و نزدیکانشون قبول دارند و اصلا نظام زنده ماندن موجودات زنده بر این اساسه) و همراه با مشاهدات علمی می تونید یک سیستم بسیار کامل و اساسی اخلاقی بسازید و نیازی به هیچ چیز دیگه در این بین نیست. اگه بخوایم این فرض ها رو عوض کنیم به نظر من بحث ما اصلا اخلاقیات نیست، مثلا اگه بگیم "کشتن بهتر از زنده ماندن است / زجر کشیدن بهتر از زجر نکشیدن است / بیماری بهتر از سلامتی است" ، داریم به یک نظام جدید فکر می کنیم که شاید بشه اسمشو سادیسم یا مازوخسیم یا یه چیز در اون مایه ها گذاشت (و قطعا بهترین راه برای طراحی چنین نظامی باز هم مشاهدات علمی است).
اتفاقا من فکر می کنم بطور کلی در بحث Moral Philosophy جهان بعد فلسفی قضیه حداقل در شرایط فعلی حل و فصل شده است و شاید صدها سال هست هیچ پیشرفتی درش نداشتیم ولی در عوض ما به هیچ وجه از دانسته های علمی فعلیمون در این بحث ها استفاده نمی کنیم و این چیزی است که افرادی مثل سم هریس دارن تشویق می کنن به این سمت بریم.
خیلی جالب هست. همونطور که گفتم من آشنایی مختصری دارم و حرفای شما مسئله رو روشنتر کرد.
این دیدگاه بسیار نزدیکه به دیدگاهی که اولین بار مفهوم مطلوبیت (که میتونم بگم خیلی نزدیک به well-being هست) رو وارد اقتصاد کردن. بعد از این بود که بسیاری از مباحثی که فقط در حد کلام قابل بیان بود ، به مفاهیمی قابل تجزیه و تحلیل بدل به که بدون اون اقتصاد به همچین جایگاهی نمی رسید. اما در همین تحلیل مطلوبیت هم در نهایت هیچ اتفاق نظری در مورد اینکه چه چیزی بین عموم مطلوب هست نداریم و این مسئله رو با آزمون های علمی مشخص میکنیم. مثلا نظریات سرمایه گذاری با فرض اینکه ریسک نا مطلوب و عایدی سرمایه مطلوب هست ، با تحلیل منحنی های بی تفاوتی سرمایه گذاری رو از نظر تجربی توجیه و تفسیر میکنن و به درستی هم اینکارو میکنن. (یعنی برخی نظریات راجع به مصادیق مطلوبیت فعلا دست برتر رو دارند)
اما سوالی که جای بحث داره در ادامه میتونه این باشه که چرا ما بریم در طبیعت و مبنا رو مسائل طبیعی بدونیم. بعنوان مثال شکار کردن حیوانات رو چطور در این فضا بررسی میکنیم؟ از یک جنبه در طبیعت ما حیوانات (از جمله انسان ها) هست که شکار کنیم. از طرفی میتونیم اینطور تحلیل کنیم که گرفتن جان یک حیوان دیگه صرفا در چارچوب قدرت ما قابل دفاع هست و همین هم میشه یک جریان بزرگ به اسم دفاع از حقوق حیوانات. بصورت وسیع تر دفاع از محیط زیست. اینها یک آشفتگی رو بوجود میاره .،در تفسیر اون شاخص های well-being. مثلا اگر لدت من ، بر خلاف سلامت من باشه. یا سلامت من بر خلاف بقای نسل بشری باشه ، چطور باید راجع به این تناقضات صحبت کنیم ...
V E S T A
28-06-2014, 12:33
خـوب و بــد یعنـــی چـــه؟
ماهیــت و حقیــقت مفاهیــم اخـلاقی چیست؟
قضایــای اخــلاق اخبـــاری اند یا انشــایی؟
مسائـل اخــلاقی جهــانی و جاودانــه (مطلـق) اند، یا سرزمینــی و موقّــت (نسبی)؟
معیــار کلــی خوبــی و بــدی یک صفــت یا رفتـار اخــلاقی چیست؟
شرایــط و حوزههـــای مسئولیـــت اخــلاقی چیـــست؟
javad2015
07-12-2015, 15:38
در جامعه به چه چیزی اخلاق گفته میشه؟دو گروه با نظراتی متفاوت وجود دارند.
عده ای معتقدند چیزی به نام اخلاق یا بی اخلاقی در حقیقت وجود نداره و این خود انسان ها هستند که وابسته به فرهنگ محیطی و شرایطی که درش قرار دارند بعضی مسایل براشون اخلاقی و بعضی غیر اخلاقی به حساب میاد.
عده ی دیگه ای معتقدند که خود سرشت انسان تعیین کننده اخلاق از بی اخلاقی هست مثلا وقتی ادمی ظلم رو میبینه نا خود اگاه بدش میاد بدون اینکه کسی بهش گفته باشه بعضی مسایل رو میسنده و از بعضی رفتارات بیزاره.
شما طرف کدام یک هستید؟با ذکر دلیل
Captain_America
07-12-2015, 16:26
خیلی بیشتر از این دو گروه هستند در طبقه بندی نظام های اخلاقی، آن هم در صورتی که اخلاق رو همان معادل Morality انگلیسی در نظر بگیریم، از دوران باستان و ارسطو نظریه پرداز داریم تا عصر حاضر و چامسکی و ... اگر هم به دنیال تعاریف اسلامی بگردیم باز بحثش کمی جدا هست و تقسیمات اخلاق حنسة و اخلاق سیئة و ... رو داریم.
علی کل حال به نظر من تا وقتی شخصی در دایره قانون و عرف جامعه رفتار میکنه عملش در حیطه اخلاق هست. اینجا باز عرف حسنه هم داریم که اگر کسی رفتارش یه پله بالاتر و منطبق با عرف حسنه باشه خوش اخلاق محسوب میشه. از آن طرف اگر شخصی قوانین رو نقض نکنه ولی عرف حسنه رو رعایت نکنه و یا حتی بر خلاف اون رفتار کنه اینجا با اینکه شخص مجرم نیست ولی ممکنه بی/بد اخلاق قلمداد بشه.
javad2015
07-12-2015, 16:40
به نظر من چیزی که یک فرد به عنوان اخلاق خوب یا بد در نظر میگیره تاثیر هر دوی اون موارد هست......مثلا شما وقتی در یک جامعه با یک رسوم و مذهب خاص قرار میگیری که مدام اطرافیانت و رسانه ها و کتاب ها و ..... از افرادی که فلان رفتار رو انجام میدن به عنوان افراد سالم و از افرادی که فلان رفتار رو انجام میدن به عنوان رفتار بد یاد میشه این در ضمیر نا خود اگاه انسان رسوخ میکنه و به نوعی همون شست و شوی مغزی به حساب میاد که یک سری از عقاید رو به فرد تحمیل میکنن که فلان کار خوب هست فلان کار بد.مثال:
۲ فرد بی وجدان حیوانی را کشتند.این اره به فرد القا میکنه که کشتن حیوانات نادرست هست.
۲ فرد شجاع حیوانی درنده را کشتند.این داره القا میکنه که کشتن حیوانات درنده کاری درست هست.
از این قبیل موارد زیاد وجود داره مثلا همین کتابای بچه ها رو بخونید از همون اول زندگیشون تو مغزشون میکنن که فلان کار خوب هست و فلان کار بد...حتبی برای \یش روی اهداف خودشونم از این ترفند استفاده میکنند با بازی کردن با کلمات فرهنگ سازی میکنند.
یک \در چطور میتواند بی غیرت باشد که جل حضور دخترش را با چنین حجابی در جامعه بدهد!؟
یک \در چطور میتواند ظالم باشد که به دختر خود زور بگوید و ازادیش را سلب کند؟
میبینید که همه در یک توهم قرار داریم به نام فرهنگ سازی.
البته بعضی رفتارا هم هستند که خود سرشت انسان تفاوت بین خوب یا بد بودنش رو تعیین میکنه.مثلا کسی از ظلم خوشش نمیاد.
نمونه دیگر:
پیش تر دو تاپیک برای مبحث اخلاق ایجاد شده بود .
فلســـفه اخــلاق | Moral Philosophy ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اخـــلـاقـــیات ( درست vs غلط ) :: بحث و تبادل نظر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پیش تر دو تاپیک برای مبحث اخلاق ایجاد شده بود .
فلســـفه اخــلاق | Moral Philosophy ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اخـــلـاقـــیات ( درست vs غلط ) :: بحث و تبادل نظر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پست های تاپیک قبلی منتقل شدند به تاپیک قدیمی تر، و توصیه میشه دوستان پست های پیشین تاپیک رو مطالعه کنند چون احتمال اینکه صحبت ها تکراری باشه زیاده.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.