ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : سفر یا فرصت ؟!



فرهنگ دانشجو
24-02-2014, 16:41
(سفر یا فرصت ؟ ! )

بی شک تا کنون بزرگان از سفر وفواید آن بسیار گفته اند و فراوان نوشته اند.در ادبیات پارسی از
زبان سالکان طریق عرفان و سیاحان گوشه وکنار جهان ، پیرامون سیر وسفر، درآفاق و انفس،
سخنان نغز و پر مغزبسیاری می توان یافت.

یکی از نتایجی که سفرکردن به همراه دارد وکمتر به آن پرداخته شده تجربهء قرار گرفتن

انساندر"حال " یا " اکنون " می باشد.از هنگامی که انسان پای در راه می نهد وسفر آغاز

می کند،همواره با رویداد های جدیدی روبه رو می شود وتصاویرتازه ای از برابر دیدگانش

می گذرد. به همین دلیل ذهن انسان پیوسته در حال ثبت وضبط وتجزیه وتحلیل وقایع

و اتفاقاتی می شود که "هم اکنون " در حال وقوع است. بنابراین ذهن به شکلی ناخواسته با

سیر طبیعی زمان پیش می رود وکمتر مجال وفرصتی به دست می آورد تا خویش رادرگیر و

گرفتار خاطرات گذشته وخیالات آینده سازد. آدمی به هنگام سفر، کمتر به مشغله ها و

گرفتاری های روزمره ای که درشهر ودیارخویش دارد فکر می کند . بسیار پیش می آید که در

طول سفر حساب روز و ساعت را از یاد می برد.در واقع ذهن به دلیل شناور شدن در رود

همیشه جاری زمان و پیش رفتن با آن، کمتر مجالی به دست می آورد تا خودرا درگیر حل وفصل

امور روزمره ی مربوط به محیط کار و زندگی وهمچنین دلگیری وگلایه مندی . از این وآن سازد.

نباید این نکته را از نظر دور داشت که ذهن ما به دلیل مواجهه همیشگی با رویدادهای

زندگی، رفتهرفته عادت می کند همه چیز را تکراری و یکنواخت ببیند. لذا ازبه سر بردن درحال و

امروز فاصله گرفته وبه آه وحسرت خوردن نسبت به وقایع دیروز ویا خیال بافی و رویا پردازی در

مورد اتفاقات فردا خو می گیرد؛ دیروز وفردایی که درواقع وجود خارجی ندارند.

این امری طبیعی است که ذهن با فاصله گرفتن از رود پویا وهمیشه جاری زمان ، یا به

جستجو در لجن زار راکد رویدادهای گذشته مشغول شود ویا به دست و پازدن در سراب خیالات

آینده بپردازد. دربسیاری از مواقع مشغول شدن به گذشته موجب می شود که بوی نا مطبوع

کهنگی وماندگی سراسر وجود ما را فرا گیرد و روانمان از استشمام تازگی وطراوتی که

همراهی بارویدادهای " حال " واکنون با خود دارد محروم شود. پرداختن به آینده نیزیا اغلب

موجب نوعی دلخوشی خیالی می شود ویا منجربه نگرانی در مورد حوادثی که هنوز اتفاق

نیو فتاده وچه بسا هرگز اتفاق نیوفتد، می گردد.

در این میانه، سفر به دلیل ویژگی خاصی که در خود دارد ، می تواند به فرصتی تبدیل شود تا

تجربه ی شیرین شناور شدن در زلال جاری زمان را در اختیار ما قرار دهد. البته شاید کسانی به

دلیل شرایط نامناسب مالی ، یا به بهانه ی گرفتاری های روزمره ،ازگام نهادن درراه پرهیز

کنند.اما باید دانست،این کجایی وطول سفرنیست که آن مهم می سازد؛ این خود سفروحرکت

می باشد که دارای ارزش واهمیت است. در اینجا مهم، رفتن وجاری شدن است.

سفرآغازی برای حرکت وحرکتی برای آغازدوباره است. سفر ما را قادربه دیدن ولمس طراوت

وتازگینهفته در پدیده ها ورویدادهای اطرافمان می کند.سفر به ما می آموزد که سختی ها

وناملایمات را همراه با گذر زمان به فراموشی بسپاریم وذهنمان را به انباری از کینه ودشمنی

تبدیل نسازیم.

وسرانجام سفر موجب می شود زنگار کهنگی را از آیینه ی وجودمان بزداییم، تا شاهد تجلی

و بروز نورعشق ومحبت ودوستی در آن باشیم.

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یکدم عمررا غنیمت شمریم
فردا که از این دیرفنا در گذریم
باهفت هزارسالگان سربه سریم
(خیام )


( فرهنگ ):n16:

rahmaniyat
07-05-2014, 09:28
سفر وقتی خوبه که مشکل هزینه اش نباشه مشکل وسیله اش نباشه تازه اگه همه این مشکلا نباشه حداقل باید یه همراه خوب باهات باشه سفر با همراهان نااهل بیشتر آدم رو آزار میده

B.Russell
07-05-2014, 11:46
سفر لازمه مخصوصا برای ما ملت غیور ایران به سایر کشورهای جهان.

مَثَل ما ایرانی ها به مَثَل مورچه ای ماند که در نعلبکی تا نیمه آب در حال دست و پا زدن است و فریاد میزند یکی بیاید من را از این اقیانوس کبیر نجات دهد !!!

این رو هم اول شامل خودم میدونم که تا وقتی جاهای مختلف نرفته بودم، دیدم به جاهایی از دنیا مطلق سیاه و جاهایی مطلق سفید بود.
در سفر اگر چشم ها باز شود تازه مفهوم جبر جغرافیایی و اسارت ما انسان ها در این جبر درک میشود.

Demon King
07-05-2014, 12:38
سفر علاوه بر پیشرفت علمی و فرهنگی باعث روشن شدن دل و شادابی انسان میشه.

" یه روز به یکی گفتم : ما ایرانی ها که ادعای خوب بودن و پاک بودن رو میکنیم. دروغ کل زندگی ما رو گرفته. باید یکم از اروپایی ها یاد بگیریم که اینقدر حرف های راست میزنن و دروغ توی زندگی شون بی معنیه. گفت: تو کافری. چرا که میخوای شخصیتت به سبک اروپایی ها باشه. "

به نظرتون برای همچین آدمی نباید تاسف خورد؟


سفر به خارج از کشور باعث پیشرفت علمی و فرهنگی میشه. چه اشکالی داره ما یه فرهنگ و رفتار خوب رو از اروپاییان یاد بگیریم. حتی امیر کبیر برای پیشرفت صنعتی کشور افرادی رو به سفر های خارجی برای یاد گیری علم و صنعت میفرستاد.

rahmaniyat
10-05-2014, 08:45
منم موافقم من همیشه فکر میکردم آدم مشکل داری هستم چرا که نمی تونم مثل بقیه مردم تیز بازی دربیارم آدمها رو در سیم ثانیه تجزیه تحلیل کنم و کلا دورویی و ریا بلد نبودم دوستام به من می گفتن ساده ای و خودشون راه راه!! اما وقتی به چند تا کشور دیگه سفر کردم دیدم چقدر آدمهاشون مثل من هستند و همدیگر را درک می کنیم و اونوقت همسفرهام برای مردم اونجا عجیب و عوضی به نظر می اومدن پس خدا رو شکر کردم که مشکل از من نیست این تفکر غلطه که تو جامعه ما زرنگی و هوشیاری رو با پدرسوختگی اشتباه می گیرن