PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : سیاست و فوتبال



nar nia
28-01-2014, 13:50
سیاست و فوتبال (1): چگونه موسولینی، ایتالیا را قهرمان جام جهانی کرد
سایت گل در مجموعه مقالاتی، همنشینی فوتبال و سیاست را روایت خواهد کرد. در اولین مطلب، نگاهی خواهیم داشت به نقش بنیتو موسولینی در قهرمانی این تیم در جام جهانی 1934
سایت گل-
" وقتی یک ورزش میلیون ها هوادار دارد، دیگر تنها یک بازی نیست؛ فوتبال هرگز تنها فوتبال نبوده است؛ فوتبال باعث وقوع جنگ ها و انقلاب ها شده؛ و سران مافیا و دیکاتورها را شیفته خود کرده است."
سایمون کوپر
یکی از دلایل اصلی هواداران فوتبال برای بهتر دانستن این ورزش نسبت به سایر رشته، هواداران پرتعداد آن در سراسر دنیاست؛ از مرد و زن تا پیر و جوان اما مطمئنا در میان این خیل عظیم هوادار، هستند کسانی که فوتبالی ها خیلی هم از توجه آنها به ورزش محبوب شان خرسند نیستند؛ مردان سیاست، از رهبرانی که با مشت آهنین بر کشورهای شان حکومت می کنند تا روسای جمهوری که تلاش می کنند از محبوبیت فوتبال، قبایی برای خود بدوزند؛ مردانی که البته عملگراتر از یک طرفدار عادی هستند؛ آنها تنها به تشویق تیم مورد علاقه شان اکتفا نمی کنند بلکه تا آنجا که بتوانند، زمینه موفقیت تیم های شان را فراهم می کنند؛ چه با کمک های پشت پرده و چه با تهدید و تطمیع.
تاریخ فوتبال در یک قرن گذشته، تاریخ سیاست هم هست؛ تاریخ جنگ ها و کودتاها، تاریخ دوستی ها و فراموش کردن کینه ها.
سایت گل در مجموعه مقالاتی، همنشینی فوتبال و سیاست را روایت خواهد کرد. در اولین مطلب، نگاهی خواهیم داشت به نقش بنیتو موسولینی، دیکتاتور سابق ایتالیا در قهرمانی این تیم در جام جهانی 1934.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جام جهانی 1934، جام موسولینی
نقل قولی از ژول ریمه، رئیس وقت فیفا، وجود دارد به این مضمون که:" جام جهانی 1934 را فیفا برگزار نکرد؛ این جام، جام موسولینی بود." چه این نقل قول متعلق به ژول ریمه باشد یا نه، در اینکه ستاره اصلی دومین دوره جام جهانی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا بود، تردیدی نیست.
او که از چند سال قبل به قدرت تبلیغاتی فوتبال و تاثیر آن روی توده های مردم پی برده، تلاش زیادی برای گرفتن میزبانی جام جهانی 1930 انجام داد اما در نهایت میزبانی به اروگوئه رسید. اروگوئه حاضر شده تا بخشی از هزینه تیم های شرکت کننده را بپردازد و به این ترتیب، اولین جام جهانی در آمریکای جنوبی برگزار شد؛ هرچند بسیاری از تیم های اروپایی حاضر نشدند رنج سفر دریاییِ طولانی را به جان بخرند تا این رقابت ها بیشتر به یک جام ملت ها شبیه شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما وقتی دو سال قبل از برگزاری دوره بعدی جام، مقامات فیفا در استکهلم جمع شدند تا از بین سوئد و ایتالیا، میزبان بعدی را انتخاب کنند، پیشنهاد ایتالیایی ها برای آن زمان آنقدر قابل توجه بود که سوئدی ها ترجیح دادند خودشان کنار بکشند؛ بودجه ای سه و نیم میلیون لیری برای برگزاری مسابقات.
یک تورنمنت تمام عیار
برای موسولینی، برگزاری جام جهانی فرصتی برای نشان دادن برتری ملت ایتالیا و قدرت فاشیسم بود؛ پس همه چیز باید در بهترین شرایط برگزار می شد. بیشتر دیدارهای جام جهانی 1930 در مونته ویدئو برگزار شد اما موسولینی به رقابت هایی باشکوه تر فکر می کرد؛ برگزاری دیدارها در 8 شهر میلان، تورین، رم، فلورانس، ناپولی، جنوا، بولونیا و تریسته؛ و برای اینکه امکان جابجایی تیم ها فراهم شود، نیاز به توسعه خطوط راه آهن بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هرچند بسیاری بعدها قهرمانی ایتالیا در این جام را یک رسوایی بزرگ توصیف کردند اما بی تردید ساختاری که دولت موسولینی برای برگزاری رقابت ها ترتیب داد، به الگویی برای جام های بعدی تبدیل شد. 8 دیدار ابتدایی جام، همزمان در 8 شهر مختلف انجام شد تا جام جهانی 1934، سر و شکلی به مراتب بهتر از جام قبلی داشته باشد.

دزدیدن ستاره های آرژانتینی
علی رغم داشتن مربی ای مانند ویتوریو پوتزو، موسولینی می دانست که برای ساختن یک تیم قدرتمند، به بازیکنانی درجه یک نیاز دارد؛ بازیکنانی مانند ستاره های آرژانتینی که برای بازی در تیم های سری A به ایتالیا می رفتند. باشگاه های ایتالیایی در آن زمان در قیاس با بسیاری از باشگاه های دیگر کشورها دستمزدهای به مراتب بیشتری می دادند و این موجب شده بود تا حتی ستاره های منطقه آمریکای جنوبی نیز برای بازی به این کشور بروند. در این بین، چند ستاره ملی پوش آرژانتینی مانند لوئیس مونتی، رایموند اورسی و انریکه گوایتا، اجدادی ایتالیایی داشتند و می توانستند برای تیم ملی ایتالیا نیز بازی کنند؛ ستاره هایی که به oriundo شهرت پیدا کردند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مونتی که بعدا به یکی از اسطوره های یوونتوس تبدیل شد، با تیم ملی آرژانتین نایب قهرمان المپیک 1928 و جام جهانی 1930 شده بود و تمایلی برای تغییر ملیت نداشت اما برای موسولینی که تنها به قهرمانی در جام جهانی فکر می کرد، رضایت مونتی از کمترین اهمیت برخوردار بود. او دو مامور مخفی اش، مارکو اسکالیا و لوچیانو بنتی، را مامور کرد تا به هر ترتیب ممکن شرایط پیوستن کاپیتان آرژانتین در فینال جام جهانی 1930 را به تیم ملی ایتالیا فراهم کنند و آنها هم با تنها شیوه ای که بلد بودند، ماموریت شان را با موفقیت به پایان رساندند؛ آنها مونتی را تهدید کردند که در صورت رد پیشنهادشان، خانواده اش را می کشند. چند ماه بعد، مونتی برای ایتالیا به میدان رفت.
آرژانتینی ها که در اعتراض به این اقدام ایتالیایی ها، تیمی نصفه و نیمه را راهی دومین جام جهانی کردند، در همان دیدار اول مغلوب سوئد شدند و به خانه برگشتند. اروگوئه به تلافی عدم حضور اروپایی های از جمله ایتالیا در جام جهانی قبلی، جام دوم را تحریم کرد.
از جام تا داور؛ انتخاب های موسولینی
جام قهرمانی جام جهانی 1930 را آبل لافلو، مجسمه ساز فرانسوی ساخته بود؛ جامی 35 سانتی با الهام از تصاویر باستانی "الهه پیروزی" اما موسولینی که قهرمانی ایتالیا را قطعی می دانست، دستور داد جام دیگری برای این رقابت ها بسازند. احتمالا او جام کوچکی مانند جام ژول ریمه را شایسته قهرمانی یک تیم فاشیست نمی دانست. جامی که او سفارش ساخت آن را داد، به "کوپا دل دوچه" (جام پیشوا) شهرت پیدا کرد و برای همیشه نزد ایتالیایی ها ماند.
البته این تنها شکل و اندازه جام نبود که با نظر موسولینی انتخاب می شد؛ بلکه او یک انتخاب مهمتر هم داشت؛ داوران مسابقات؛ انتخاب هایی که می توانست مسیر ایتالیا برای رسیدن به قهرمانی را هموارتر کند.
موسولینی از این امتیاز به بهترین نحو برای کمک به تیم ملی ایتالیا که به آتزوری های موسولینی شهرت پیدا کرده بود، استفاده کرد. ایتالیا در دیدار اول به راحتی آمریکا را 7-1 شکست داد اما از دیدار دوم، موسولینی دست به کار شد. ایتالیا در یک چهارم نهایی باید به مصاف اسپانیا می رفت؛ تیمی که با داشتن ستاره های پرشمار، مطمئنا حریف آسانی نبود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

زامورا و کومبی؛ کاپیتان های اسپانیا و ایتالیا دیدار اول با تساوی 1-1 به پایان رسید؛ با قضاوت بحث برانگیز لوئی بائر بلژیکی. ابتدا اسپانیا با گل روگیرو پیش افتاد اما پیش از پایان نیمه اول، فراری کار را به تساوی کشید. بائر ابتدا گل را نپذیرفت اما اعتراض شدید ایتالیایی ها باعث شد تا او نظرش را تغییر دهد. در مقابل، او گل رامون دلا فونئنته را آفساید اعلام کرد؛ در حالی که او پیش از باز کردن دروازه جامپیه رو کومبی، 4 بازیکن ایتالیا را پشت سر گذاشته بود. جانی بره را، روزنامه نگار مشهور ایتالیایی، بعدها در مورد قضاوت این دیدار نوشت:" داور بازی طوری سوت زد که به نظر می رسید کاملا می داند که در کجا قضاوت می کند."
بائر خطاهای وحشتناک بازیکنان ایتالیا روی حریف را نادیده گرفت تا اسپانیا با 7 بازیکن مصدوم، دیدار اول را به پایان برساند. شدت آسیب دیدگی ریکاردو زامورا، دروازه بان و کاپیتان اسپانیا به اندازه ای زیاد بود که نتوانست در دیدار تکراری که یک روز بعد برگزار شد، به میدان برود.
دیدار تکراری را رنه مِرسِت سوئیسی قضاوت کرد؛ یک فاجعه داوری دیگر. او که تا آن زمان به عنوان یک داور مطرح شناخته می شد، با عملکردش در این دیدار اعتبارش را به شدت زیر سوال برد. روزنامه سوئیسی "باسلر نشنال سایتونگ" در مورد قضاوت او نوشت:" مرست شجاعتش را از دست داد. او خطای مونزلیو روی بوش را که در چد قدمی اش انجام شد، اعلام نکرد. به نظر می رسید او تحت تاثیر تبلیغات نازل ایتالیایی ها قرار گرفته است. مرست به نحو شرم انگیزی به نفع ایتالیا سوت زد."
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حتی نشریه اسپانیایی El Debate که به دلیل نزدیکی به فاشیست های اسپانیا، تا پیش از این دیدار، عملکرد خوب همتایان ایتالیایی شان را در سازماندهی یک جام جهانی دیدنی، مورد تحسین قرار داده بود، بعد از این دیدار آشکارا از محتوم بودن حذف اسپانیا به دلیل قضاوت یک طرفه مرست نوشت.
مرست دو گل اسپانیا در آن دیدار را نپذیرفت و در صحنه گل ایتالیا، خطای جوزپه مه آتزا را روی خوان نوگِس، دروازه بان ذخیره اسپانیا که جانشین زامورا شده بود، نگرفت تا در پایان 210 دقیقه پر برخورد، ایتالیا راهی نیمه نهایی شود. (خلاصه دو دیدار را اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ببینید)
در بازگشت مرست به کشورش، فدراسیون فوتبال سوئیس او را از قضاوت محروم کرد.

ایوان اکلیند؛ وکیل مدافع شیطان
انتخاب موسولینی برای قضاوت دیدار ایتالیا- اتریش در مرحله نیمه نهایی، ایوان اِکلیند، داور 28 ساله سوئدی بود. موسولینی پیش از آغاز دیدار با اکلیند صحبت کرد تا اتریشی ها با بدبینی پای به زمین گل آلود سن سیرو میلان بگذارند. بازی زیر باران شدید برگزار شد و این کار را برای تیم تکنیکی اتریش، که در آن زمان به Wunderteam (تیم شگفت انگیز) شهرت داشت، دشوار کرده بود. در مقابل، بازیکنان قدرتی ایتالیا به راحتی توانستند ماتیاس سیندلر، ستاره حریف را مهار کنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ایتالیایی ها به لطف تبحرشان در بازی فیزیکی، ویژگی هایی که "پیشوا" آنها را تحسین می کرد، و البته چشم پوشی داور از خطای بازیکنان این تیم روی پیتر پلاتزر، دروازه بان اتریش، با تک گل گوایتا، یکی از اوریوندی ها، به پیروزی رسیدند. (گل بازی را اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و خلاصه ای از بازی را اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ببینید)
موسولینی که از قضاوت اکلیند در دیدار نیمه نهایی راضی بود، او را برای دیدار فینال هم انتخاب کرد؛ حتی داستان هایی در مورد شام مشترک موسولینی و اکلیند یک شب پیش از دیدار فینال نقل شد. جان فوت در کتاب تاریخ فوتبال ایتالیا، می نویسد:" تیم چک از ابتدا می دانست که تیم ایتالیا، هواداران و مهمتر از همه، داور را مقابل خود دارد."
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اکلیند در دیدار فینال هم از خطاهای پرتعداد و خشن ایتالیایی ها چشم پوشی کرد؛ برای تکل دو پای وحشتناک مونتی روی فرانتیشک اسووبودا، تنها یک ضربه آزاد اعلام کرد و خطای ارالدو مونزلیو روی آنتونین پوچ در محوطه جریمه ایتالیا را پنالتی نگرفت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در فاصله 20 دقیقه به پایان بازی، پوچ چکسلواکی را پیش انداخت اما اورسی در دقیقه 81 کار را به تساوی کشید تا بازی به وقت های اضافه کشیده شود. در ابتدای وقت های اضافه، اسکیاویو گل دوم ایتالیا را زد تا ماموریت سربازان پوتزو به پایان برسد. ایتالیای موسولینی با طنین سرود Giovinezza(سرود رسمی فاشیست ها)در ورزشگاه ملی رم، جام قهرمانی را بالای سر برد. (خلاصه دیدار فینال را اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) بببینید)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روزنامه ها، صبح روز بعد تبریک "پیشوا" برای قهرمانی را روی جلد بردند.

کشورگشایی با فوتبال
موفقیت در جام جهانی، بخشی از سیاست خارجی تهاجمی و توسعه گرای موسولینی بود. او با قهرمانی در جام جهانی توانست افکار عمومی را بیش از پیش با خود همراه کرده و نظر مثبت آنها را جلب کند. بعد از قهرمانی در جام جهانی بود که ایتالیا به اتیوپی حمله کرد، در جنگ های داخلی اسپانیا به کمک ژنرال فرانکو رفت و فشار بر روی کشورهای اروپای مرکزی و آلبانی را افزایش داد.
موسولینی که با این قهرمانی به قدرت تبلیغاتی فوتبال ایمان آورده بود، می دانست که برای جام جهانی بعدی نمی تواند مانند چهار سال قبل همه امور را در دست بگیرد. بنابراین پیغامی دو کلمه ای برای بازیکنان ایتالیا فرستاد که موثرتر از همه آن زد و بندهای پشت پرده بود:" ببرید یا بمیرید!"
ایتالیا با جام از فرانسه به خانه برگشت.
پی نوشت 1: اینکه ویتوریو پوتزو، سرمربی ایتالیا، تا چه اندازه به ایدئولوژی فاشیسم اعتقاد داشت، مشخص نیست. همکاری او با موسولینی موجب شد تا او در دهه پنجاه و شصت کنار گذاشته شود و به همین دلیل، ورزشگاه دل آلپی، ورزشگاهی که در خارج از شهر تورین برای جام جهانی 1990 ساخته شد، به نام او نامگذاری نشود اما بعدا در دهه نود، شواهدی به دست آمد که نشان می داد او با نیروهای مقاومت ضد فاشیست همکاری داشت، برای پارتیزان های اطراف بیه لا غذا می برد و به فرار زندانی های جنگی متفقین کمک می کرد.
پی نوشت 2: سال گذشته فیفا تایید کرد که در دو جام جهانی 1934 و 1978، حکومت های دیکتاتوری کشورهای میزبان، در قهرمانی تیم های شان نقش داشتند.

منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

nar nia
28-01-2014, 17:30
سیاست و فوتبال (2): داستان ماتیاس سیندلر؛ ستاره ای که نازی ها را به سخره گرفت

بهنام جعفرزادهسیندلر ستاره تیم شگفت انگیز (Wunderteam) اتریش بود؛ تیمی که در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930، قدرت بلامنازع فوتبال اروپا محسوب می شد

سایت گل-
یکی از دلایل اصلی هواداران فوتبال برای بهتر دانستن این ورزش نسبت به سایر رشته، هواداران پرتعداد آن در سراسر دنیاست؛ از مرد و زن تا پیر و جوان اما مطمئنا در میان این خیل عظیم هوادار، هستند کسانی که فوتبالی ها خیلی هم از توجه آنها به ورزش محبوب شان خرسند نیستند؛ مردان سیاست، از رهبرانی که با مشت آهنین بر کشورهای شان حکومت می کنند تا روسای جمهوری که تلاش می کنند از محبوبیت فوتبال، قبایی برای خود بدوزند؛ مردانی که البته عملگراتر از یک طرفدار عادی هستند؛ آنها تنها به تشویق تیم مورد علاقه شان اکتفا نمی کنند بلکه تا آنجا که بتوانند، زمینه موفقیت تیم های شان را فراهم می کنند؛ چه با کمک های پشت پرده و چه با تهدید و تطمیع.
تاریخ فوتبال در یک قرن گذشته، تاریخ سیاست هم هست؛ تاریخ جنگ ها و کودتاها، تاریخ دوستی ها و فراموش کردن کینه ها.

سایت گل در دومین مطلب از مجموعه مقالات فوتبال و سیاست، داستان ماتیاس سیندلر، بزرگترین بازیکن تاریخ فوتبال اتریش را روایت می کند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مرد کاغذی
اگر آخرین بازی دوران حرفه ای ماتیاس سیندلر و مرگ رازآمیزش نبود، او می توانست در حافظه تاریخی دوست داران فوتبال به عنوان یکی از اولین ابر ستاره های دنیای فوتبال در یادها بماند اما بی پروایی اش در مبارزه با نازی ها و مرگ غیرمنتظره اش، او را به اسطوره ای فراموش شده تبدیل کرد.
سیندلر ستاره تیم شگفت انگیز (Wunderteam) اتریش بود؛ تیمی که در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930، قدرت بلامنازع فوتبال اروپا محسوب می شد؛ به رهبری هوگو میسل بزرگ. البته زمان زیادی طول کشید تا میسل پذیرفت که سیندلر می تواند ستاره تیمش باشد. هرچند میسل پایه گذار "سیستم دانوبی" بود، سیستمی که برخلاف فوتبال فیزیکی انگلیسی، بر تکنیک فردی و کار گروهی تکیه داشت اما سیندلر ظریف تر از آن بود که بتواند میسل را برای حضور در تیمش متقاعد کند. هیکل نحیف او موجب شده بود تا به او لقب "مرد کاغذی" بدهند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میسل مدت ها در مقابل انتقادات روزنامه نگارانِ کافه نشینِ وینی مقاومت کرد و به ژوزف اورودیل، مهاجم تنومند و مشهورش (او اولین سوپراستار فوتبال اتریش بود که در چندین تبلیغ تلویزیونی حضور پیدا کرد و به سینما راه یافت) وفادار ماند اما در نهایت تسلیم شد. سیندلر و اورودیل هیچ شباهتی به هم نداشتند و حضور همزمان آنها در زمین، تقریبا غیرممکن بود. فردریش توربرگ، یکی از نویسندگان ورزشی پیشرو اتریشی در مورد تفاوت اورودیل و سیندلر، می نویسد:" آنها را تنها می توان براساس محبوبیت شان با هم مقایسه کرد؛ از نظر تکنیک، خلاقیت، مهارت و در یک کلمه، از لحاظ فرهنگ، آنها کاملا با هم متفاوت بودند؛ مانند فرق یک تانک با یک وِیفر."
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سیندلر خیلی زود تاثیرگذاری اش را نشان داد. اتریش در اولین حضور او توانست اسکاتلند را 5-0 شکست بدهد و پس از آن پیروزی های پیاپی تیم شگفت انگیز از راه رسید؛ دو پیروزی 5-0 و 6-0 مقابل آلمان (در پیروزی 6-0 مقابل آلمان در وین، سیندلر هت تریک کرد)، برد 4-0 برابر فرانسه و پیروزی خیره کننده 8-0 مقابل مجارستان.
آنها در سال 1932 قهرمان اروپا شدند ( در رقابت هایی که ورژن ابتدایی جام ملت های اروپا بود) و امید اول قهرمانی در جام جهانی 1934 نیز بودند اما در نیمه نهایی آن جام، مغلوب ایتالیای موسولینی شدند. سیندلر در آن دیدار در مقابل یارگیری لوئیس مونتی، کاپیتان ایتالیا، نتوانست کاری انجام بدهد و به خاطر ضرباتی که در طول بازی خورد، راهی بیمارستان شد. او در آنجا با کامیلا کاستانیولا، یک پرستار ایتالیایی آشنا شد؛ دختری که بعدها شریک سرنوشت تراژیک سیندلر شد.

رویای آلمان بزرگ
ملی گرایان آلمانی در سراسر قرن نوزدهم، رویای آلمان بزرگ، کشوری متشکل از آلمان و اتریش را در سر داشتند؛ رویایی که حتی اتو فون بیسمارک، صدر اعظم مقتدر آلمان ها، نتوانست به آن جامع عمل بپوشاند؛ تا اینکه با قدرت گرفتن نازی ها و رهبری هیتلر، بار دیگر این آرزوی قدیمی به عنوان یک هدف سیاسی مطرح شد. هیتلر در کتابش، نبرد من، نوشت:" ملت آلمان تنها در یک صورت به پیروزی نهایی خود دست می یابد که تمام ملت آلمان در اروپا با یکدیگر متحد شوند." بی تردید او در اشاره به "تمام ملت آلمان" نگاهی ویژه به مردم آلمانی اتریش داشت.
اتریشی ها بعد از جنگ جهانی اول و از بین رفتن امپراطوری کشورشان، علاقه زیادی به اتحاد با آلمان داشتند اما با قدرت گرفتن نازی ها، این علاقه به مخالفتی جدی تبدیل کرد. با این وجود، دولت ضعیف اتریش در نهایت نتوانست در مقابل فشار نازی های این کشور مقاومت کند و در سال 1938، اتریش، بدون خونریزی، ضمیمه آلمان نازی شد تا آنشلوس (اتحاد) شکل بگیرد. در حالی که هیتلر با غرور روی بالکن شهرداری وین برای دخترکان هیجان زده دست تکان می داد، وطن پرستانی مانند سیندلر به مبارزه فکر می کردند.

دیدار اتحاد
بزرگترین نمایش ورزشی نازی ها، المپیک برلین بود؛ رقابت هایی که در نهایت با قهرمانی جسی اونز و حرکت تاریخی اش، به کام هیلتر تلخ شد. تجربه "پیشوا" برای دیدن یک مسابقه فوتبال هم سرنوشت مشابهی داشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آلمان در جام جهانی 1934 به نیمه نهایی رسید که این دلگرمی را به وجود آورد که ممکن است آنها در المپیک 1936، در خاک خودشان به مدال طلا برسند. اما شکست تحقیرآمیز 2-0 مقابل نروژ در یک چهارم نهایی، رویاهای آنها را به باد داد. این تنها دیداری فوتبالی بود که هیتلر برای تماشایش به ورزشگاه رفت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علی رغم این تجربه تلخ، وقتی قرار شد آنشلس را با یک مسابقه ورزشی جشن بگیرند، یک مسابقه فوتبال بین آلمانی ها و اتریشی ها ترتیب داده شد. بازیکنانی که قرار بود از آن پس به عنوان یک تیم در کنار هم بازی کنند، برای آخرین بار با پیراهن تیم های ملی قبلی شان مقابل هم قرار گرفتند.
اتریشی ها اگرچه با روزهای اوج تیم شگفت انگیز فاصله گرفته بودند، اما همچنان برتر از آلمان ها نشان می دادند. سیندلر در نیمه اول چند موقعیت را از دست داد. با توجه به اینکه او چندین بار توپ را از کنار تیر دروازه به بیرون زد، در آن زمان گزارش هایی در مورد اینکه او با از دست دادن تعمدی موقعیت ها، قصد به سخره گرفتن آلمان ها را دارد یا نه- و این فرضیه که به او دستور داده شده تا گل نزند- منتشر شد. سرانجام، در اواسط نیمه دوم، او روی یک توپ برگشتی گل زد و وقتی دوستش، شاستی سِستا، از روی یک ضربه آزاد، گل دوم را زد، او این گل را با رقصیدن مقابل جایگاه مدیران که مملو از افسران عالی رتبه نازی بود، جشن گرفت. اتریش در نهایت 2-0 پیروز شد تا سیندلر ضربه اش را به نازی ها بزند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در ماه های بعدی، سیندلر که هیچ وقت گرایشش به دموکراسی اجتماعی را مخفی نمی کرد، بارها از بازی برای تیم آلمان متحدِ سپ هربرگر خودداری کرد. آلمان بدون او به جام جهانی رفت و با شکست در دور اول مقابل سوئیس، حذف شد. ایده سپ هربرگر برای استفاده از 6 بازیکن آلمان و 5 بازیکن اتریش (یا برعکس) نتیجه نداد تا 7 سال پیش از اینکه اتریش برای همیشه از آلمان جدا شود (براساس معاهده ورسای، پیوستن اتریش به آلمان ممنوع شد)، ایده آنشلوس در فوتبال به بن بست برسد.
در ماه آگوست همان سال سیندلر یک کافه را از لئوپولد دریل، یک یهودی که براساس قوانین جدید، مجبور به فروش املاکش بود، خرید و به دلیل امتناعش از نصب پوسترهای نازی، از سوی مقامات مورد انتقاد قرار گرفت.
صبح روز 23 ژانویه 1939، دوست سیندلر، گوستاوو هارتمن، که به دنبال او می گشت، درِ آپارتمانش در آناگاسه را شکست. او سیندلر را مرده یافت؛ در کنار معشوقه اش، کامیلا که بیهوش بود. کامیلا هم که ده روز بعد در بیمارستان مرد، مانند سیندلر قربانی مسمومیت با کربن مونوکسید شد که از بخاری خراب آپارتمان شان ایجاد شده بود.
یا دست کم، این چیزی بود که پلیس گفت؛ وقتی تنها بعد از دو روز به تحقیقات شان پایان دادند. وقتی شش ماه بعد مقامات نازی دستور به بسته شدن پرونده دادند، دادستان عمومی هنوز به نتیجه ای نرسیده بود.
در مستند سال 2003 بی بی سی، ایگون اولبریش، یکی از دوستان سیندلر، ادعا کرد که یکی از مقامات محلی رشوه گرفت تا مرگ او را یک تصادف ثبت کند تا برگزاری یک تشییع جنازه رسمی برای او تضمین شود (براساس قوانین آن زمان، تشییع جنازه رسمی برای کسانی که خودکشی کرده یا به قتل رسیده بودند، برگزار نمی شد). آستریا وین، آخرین باشگاه سیندلر، 15 هزار تلگرام تسلیت دریافت کرد و 40 هزار نفر در مراسم تشییع جنازه او شرکت کردند.
در وین داستان های مختلفی در مورد مرگ سیندلر شنیده می شد. در 25 ژانویه، یک مقاله در روزنامه اتریشی کرونن سایتونگ ادعا کرد " همه چیز به این سمت رفت تا این مرد بزرگ قربانی قتل از طریق مسمومیت شود.
توربرگ در شعرش،" منظومه ای بر مرگ یک فوتبالیست"، از خودکشی مردی گفت که احساس می کرد توسط "رژیم جدید،انکار شده" است. بعدا گفته شد که سیندلر، کاستینیولا یا هر دو، یهودی بودند. درست است که سیندلر برای آستریا وین، باشگاه بورژواهای یهودی، بازی کرد و در موراویا متولد شده بود؛ از جایی که بسیاری از یهودیان از آن به پایتخت مهاجرت کردند، اما خانواده او کاتولیک بودند.
در این بین، بودند کسانی هم نمی خواستند باور کنند همسایه های سیندلر، چند روز قبل از مرگ او، از خرابی یکی از دودکش ها شکایت داشتند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شواهد موجود نشان می دهد که مرگ سیندلر یک حادثه بود اما این احساس که قهرمان ها نمی توانند به صورت معمولی بمیرند، در بین اتریشی ها غلبه داشت. مهمتر از همه اینکه دست کم برای یک ذهن رمانتیک آزادی طلب، چه چیز بهتر از این ورزشکار- هنرمندِ محبوب جامعه وینی، که در کنار معشوقه اش دچار گاز گرفتگی شد، می توانست نماد شرایط اتریش در زمان آنشلس باشد؟
شاید به این خاطر که خیلی ها هنوز صحبت های جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات حیله گر هیتلر، را به یاد داشتند:" سیندلر نماد وین است و ما می خواهیم مطمئن باشیم که او برای همیشه از چنین محبوبیتی برخوردار خواهد بود." یک تهدید به قتل خونسردانه؛ اتفاقی که در آلمان نازی چندان عجیب نبود.
آلفرد پولگار، منتقد ادبی، در بزرگداشت او نوشت:" سیندلر دوست داشتنی با مرگش، از شهری پیروی کرد که فرزند و غرور آن بود. او به نحو جدایی ناپذیری با این شهر عجین شده بود؛ که وقتی چنین اتفاقی برای وین رخ داد، او هم باید می رفت. همه شواهد، حاکی از خودکشی، ناشی از وفاداری او به شهرش است. زندگی و فوتبال بازی کردن در شهری لگدمال شده، در هم شکسته و عذاب دیده به معنای فریب دادن وین با تصویرِ خیالیِ تنفرانگیز خود بود... اما چه کسی می تواند آنطور بازی کند و زندگی کند، وقتی زندگی بدون فوتبال هیچ است؟"
علی رغم همه این مرثیه خوانی ها، دنیای فوتبال سیندلر را از یاد برد. در حالی که رقیب اصلی او در آن سال ها، جوزپه مه آتزای ایتالیایی، نامش را به یکی از بزرگترین ورزشگاه های اروپا وام داد، نام سیندلر روی هیچ ورزشگاهی در اتریش گذاشته نشد. او متعلق به دورانی بود که همه دوست داشتند فراموش کنند؛ حتی او را که ستاره آن روزهای خاکستری وین بود.

منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])