مشاهده نسخه کامل
: این پست دوست داشتنی ...
سلام دوستان
در جای جای انجمن ادبیات، کاربران پستهایی رو ارسال میکنند، که ممکن است این پستها از دید تعدادی (کم یا زیاد) بسیار ارزشمند باشند.
چه از لحاظ محتوا.
چه از نظر سلیقه و رابط گرافیکی بکار رفته در آن،
چه بهخاطر زحمتی که مشخصه برای آن پست کشیده شده.
و مهمتر، برای آن حسی که مشخصه کاربر در آن پست بهجاگذاشته.
حسی که ممکنه کاربران زیادی با آن ارتباط برقرار کنند.
این تاپیک برای آن ایجاد میشود تا اگر چنین پستی را دیدیم و برایمان دوست داشتنی بود
اینجا، آن پست رو به صورت کامل نوشته و در کنار آن، علت و اون حسی که باعث شده آن پست برایمان زیبا و ماندگار باشد را بنویسیم.
پس دقت شود:
پست مورد نظر، به صورت یک نقل قول کامل اینجا نوشته شود. تا بتوان با کلیک بر روی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به پست مورد نظر رسید.
برای نقل قول کامل کافیست بر روی "جواب بصورت نقل قول" در پایین پست کلیک کرده و متن داخل ادیتوری که باز میشود را کامل به ctrl+a انتخاب، با ctrl+c کپی و با ctrl+v در پستی که میخواهید بنویسید، paste کنید.
پستی را نقل قول کنید که متعلق به خودتان نیست.
لطفا در پستتان بنویسید که علت انتخاب آن پست چه بوده و حسی که باعث شده آن پست برایتان دوستداشتنی باشد.
و کلا سعی شود پستمان کامل نوشته بشه. مثلا با ذکر تاپیکی که پست مورد نظر آنجاست و ... .
ابتدا نیز جستجو کنیم و اگر دیدیم پست مورد نظرمان قبلا معرفی شده؛ دوباره آنرا تنها وقتی معرفی کنیم که چند ماهی و چند ده پستی از معرفی آن گذشته باشد.
این تاپیک دارای کیفیت بالا و کمیت پایین خواهد بود.
به همین خاطر دقت شود که فاصلهی زمانی چند روزهی مناسبی برای پستها توسط یک کاربر درنظرگرفتهشود.
این تاپیک میتواند با دقتنظر و رعایت اصولی مشخص مکانی برای بیان زیباییهای ادبی پستهای ما باشد.
لطفا همگی دقت کنیم
بدین ترتیب در انتخاب برترینهای ادبیات، تمامی کاربران انجمن میتوانند سهیم باشند.
سهمی که با بهترین انتخابهایمان و در بهترینِ زمانها، باعث ماندگاری، ارزشگذاری و تشکری از نویسندهی پست شده،
دیگران را نیز از وجود آن پست که ممکن است در میان صفحههای فراوان و یا در تاپیکی از دید خارج شده، آگاه میسازیم.
ممنون
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای شروع
پست زیر که در تاپیک اشعار سکوت، تنهایی و مرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) توسط وحید نوشته شده رو خیلی پسندیدم.
ما معمولا شبها و نیمهشبها اینجاییم
و بعضی وقتها در سکوت نیمهشبها، گویی کسی در دنیا نیست
یا اینکه ...
(فقط کافیست در دنیای کسی باشیم و ما هم در دنیایمان همان کس را داشته باشیم)
خیلی زیبا بود
مرسی وحید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه شب ساکتی است...
انگار هیچکس در دنیا نیست. یا شاید...
"من" در دنیای کسی نیستم!!!
حدود یک ماه قبل در تاپیک اشعار عاشقانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) پستی ارسال شد که شدیدا منو تحت تاثیر قرار داد
البته باید اینو بگم که گاهی ماها تحت تاثیر احوالاتی هستیم که اگر همزمان نوشته ،شعر یا آهنگی همگام با اون ببینیم یا بشنویم برامون تداعی میشه و زیباییش چندین برابر!
همون شب از احمد بخاطر این پست زیبا تشکر کردم:n16:
و واقعا بدون اغراق با این شعر احساس نزدیکی زیادی داشتم و دارم...:n12:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دستم به دامانت نرو
آتش مزن بر جان من
جانم به قربانت بیا
امشب بمان مهمان من
سر در گریبانم مرو
مشتاق و حیرانم مرو
یارا پریشانم مرو
برهم مزن سامان من
یک روز میآیی که من
دل کنده ام از جان و تن
میجوییام از پیرهن
کو یوسف کنعان من
ای نازنین بیوفا
دیر آمدی حالا چرا
دیگر نمیآیی نرو
جانا رها کن جان من
دیروز و امروزم ببین
حال شب و روزم ببین
چون شعله میسوزم ببین
کو ابر من باران من
دانلود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])کنید
بشنوید
و از این متن عاشقانهی زیبا لذت ببرید
Demon King
08-01-2014, 16:37
من در تاپیک اشعار سکوت, تنهایی و مرگ یه متن بسیار زیبایی از raha bash عزیز خوندم و دلم نیومد اون رو به عنوان پست دوست داشتنی خودم معرفی نکنم.
علت انتخاب من هم اینه که یه جور حالت کاریکلاماتوری داره و سکوت رو به فریادی گوشخراش تشبیه کرده که این خلاقیت و استعداد نویسنده متن رو نشون میده:
( جاداره از دوست عزیزمون به خاطر متن زیباشون تشکر کنم)
صدای سکوت را خوب می شناسم...
تمام شهر هم
فریاد بزند...
باز سکوت تو
گوشخراش تر است...
کر ،می شوم از این
سکوت...
چیزی بگو...
Demon King
11-01-2014, 20:45
من در تاپیک کاریکلاماتور های کاربران یک کاریکلاماتور از Atghia عزیز خوندم که دوست دارم شما.هم اون رو مطالعه کنید.
علتشم اینه که در کاریکلاماتور یکی از مهمترین ارایه های زیبایی اون استفاده از " جناس " است. و دوست عزیزمون به خوبی و در جای مناسبی از اون استفاده کردند. و در حالی که کلمه ی عکس معنی تصویر رو میده اما دوست عزیزمون با به کاربردن عکس در جلوی حرف " بر " تونستند حالت تضادی رو ایجاد کنند که زیبایی خاصی به جمله میبخشه و دوم اینکه دوست عزیزمون خودشون این کاریکلاماتور رو نوشتن و این با عث ارزشمند تر شدن اون میشه ( ضمن تشکر از دوست عزیزم) باید بگم ذهن خلاق و با استعدادی رو دارن.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عکسِ من، بر عکس من میخندد
.
Demon King
14-01-2014, 15:21
در تاپیک اشعار عاشقانه شعر زیبایی از hamid_diablo ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) عزیز تحت تاثیرم قرار داد. چرا که نگاهی انتقادی نسبت به افرادی داره که عشق و عاشقی رو با هوس اشتباه میگیرن. چرا که عشق اگر عشق باشد قابل تعویض نیست...
( مرسی حمید جان بابت این پست زیبا و تاثیر گذارت...)
دست از پا خـــــــــطا کنی
تعویضــــــــــــ میشوی ...
همین حوالــــــــی کسی شبیـــــه توست (!)
این است پیــــــــام
عشق های
امـــــــــــروزی !
بانو . ./
15-01-2014, 15:16
نخند رفیق
به عقابی که میان دکلهای برق
سوخته است
مجید تیموری
باشه چشم نمیخندم :دی
حالا جدا از شوخی . عالی هست .عالی
دلیل انتخاب : از نظر من جز شعرهای شاید سال p30world باشه ..حس شعر رو درک کردم
.
Demon King
16-01-2014, 14:33
در تاپیک اشعار مادر از
Mehran ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) جان شعری دیدم که کم لطفی بود در اینجا اون رو ارائه ندم:
مرا به كعبه چه حاجت؟
طواف ميكنم "مــادرم" را،
كه براي لمـــس دستانش هم، بايد وضـو گرفت ..
با تشکر مهران...
علتشم اینه که واقعا زیباست که مقام مادر را از کعبه هم بالاتر دانسته که برای لمس دستانش باید وضو داشت... من مقام واقعی مادر رو با خوندن این پیدا کردم و واقعا تحت تاثیرم قرار داد.
مرسی مهران جان ... :n16:
در تاپیک بخشی زیبا از کتابی که خوانده ام
چه متن زیبایی!
شاید تنها راه برای زندهماندن این است که فراموش کنی. اما مگر میشود!
این پذیرش، آخرین گزینهی شخص است.
مرسی وحید
آدم وقتی با تلخیِ واقعیت روبرو می شود و آن را می پذیرد، کمتر اندوهگین نیست، اما این تنها راه برای زنده ماندن است.
طاق نصرت -- اریش ماریا رمارک
.........................
پ.ن.:
دوستان این تاپیک برای این ایجاد شده که هر کجا در انجمن ادبیات با پستی زیبا روبرو شدیم، بیاییم و اون پست رو همراه با دلیل و حس و ... بنویسیم
تا هم دیگران در جریان باشند و هم از نویسندهی پست تشکری شده باشه و ...
اینحا همگی پستهای برتر رو انتخاب میکنیم
این تاپیک وقتی به هدف خودش میرسه که همگی شرکت داشته باشیم.
اینکه تنها یک یا چند کاربر بیایند و پستهایی ارسال کنند جالب نیست.
هم شرکت کنیم و هم اجازه بدیم تا تاپیک با حضور همه جلو بره.
مرسی
:n16:
سلام
این یکی فدای شـاه، آن یکی فـدای رخ
در پیادگان چه زود، مرگ و میر می شود
پستی از
shabe saket
البته کم نداریم شعر قشنگ در این تاپیک
ولی این پست نظر من رو همون موقع به خودش جلب کرد
به قول سطر اول از پست 1، تاپیک شطرنج ادبی، شطرنج، یک کلمه اما یک دنیا حرف...
شعرش نیاز به توصیف نداره...
کاملا واضحه...
و یکی از دلایل انتخاب من، اینه که همیشه پیاده در سختیه و حتی وقتی به جایی که باید میرسه که خیلی دیر شده...
همیشه تا بوده دنیا همین گونه بوده...
و همیشه پیاده ها زودتر از بقیه قربانی میشند...
و بیت آخر، برای به قدرت رسیدن کسی باید دیگری نابود بشه...
و همچنین بیت 5و6 ...
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این پیاده می شود، آن وزیر می شود
صفحه چیده می شود، داروگیر می شود
این یکی فدای شاه، آن یکی فدای رخ
در پیادگان چه زود مرگ و میر می شود
فیل کج روی کند، این سرشت فیل هاست
کج روی در این مقام، دلپذیر می شود
اسب خیز می زند، جست و خیز کار اوست
جست و خیز اگر نکرد، دستگیر می شود
آن پیاده ضعیف راست راست می رود
کج اگر که می خورد، ناگزیر می شود
هر که ناگزیر شد، نان کج بر او حلال
این پیاده قانع است، زود سیر می شود
آن وزیر می کشد، آن وزیر می خورد
خورد و برد او چه زود چشمگیر می شود
ناگهان کنار شاه خانه بند می شود
زیر پای فیل، پهن، چون خمیر می شود
آن پیاده ضعیف عاقبت رسیده است
هر چه خواست می شود، گر چه دیر می شود
این پیاده، آن وزیر... انتهای بازی است
این وزیر می شود، آن به زیر می شود...
محمد کاظم کاظمی
:n16:
raha bash
21-01-2014, 13:33
درود
خیلی متن ها توی انجمن هست که دوستشون دارم اما این متن وصف حالی از من است که در سکوت دوستش داشته ام همیشه
پست از Mehran عزیز در تاپیک اشعار عاشقانه
دلــش کـ مــے گــرفتــــ ،
ســـــکـوتــ مـ ـی کـــرد .
ســـــکـوتـ ک مـی کـرد ،
دلـــــم مـی گــرفـتــــــ .
ایــن بــود، عــاشــقانـﮧ ے بـــی کـلام مــا . .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر مهران...
Demon King
21-01-2014, 15:22
قفسی ساخته ام
که در آن آزادم
دور می مانم ز بدی های زمین
و دلی دارم که
در آن یاد خدا موج زند
من به آرامش دنیای خودم می بالم
نه دروغی
نه فریبی
کاش این قصه حقیقت باشد...!!!
تاپیک : نثر های عاشقانه
نویسنده : raha bash
علت انتخاب : من واقعا با این سروده رابطه ی نزدیکی برقرار کرده ام شاید علت مشخصی برای انتخابش نباشد نمیدانم حس میکنم زیبایی قافیه و مفهوم سروده بود که مرا مجذوب خود کرد.
تقدیر از کاتب : جاداره از raha bash عزیز به خاطر متن واقعا زیباشون تقدیر و تشکر کنم ... :»
مدیر خوش سلیقه VAHID در تاپیک اشعار سکوت، تنهایی و مرگ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اخیرا پستی با این مضمون ارسال کردند:
یکی
خاطراتش را دود میکند,
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅ ()ڪے
یکی
دل تنگیهایش را،
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅ ()ڪے
و دیگری
خودش را،
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅ ()ڪے
بی آنکه - حتی -
سیگاری آتش زده باشد!
(▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅ ()ڪے
این پست به دلم نشست چون برام تداعی کننده ی همه ی افرادی بود که میبینم آینده و حالشون رو به واسطه گذشته ی نه چندان جالبشون دود و اصطلاحا تباه میکنند!
واقعیتی تلخ که گرچه میدونیم اما دست بر نمیداریم...
:n12:
Demon King
01-02-2014, 21:59
raha bash عزیز از زبان کامران رسول زاده گفت:
به شاخ و برگم اعتماد نکن ،
تکیه بر هیچ می زنی !
من ؛
درخت خوش باوری که
به بهار دل بسته بودم ،
اما
به موریانه ها ، باختم ...
کامران رسول زاده
چه زیبا ...! دقیقا حس و حال عاشقی دل شکسته را نشان میدهد که شکستی سخت خورده. به بهار دل بست اما به موریانه باخت چه زیبا ... ! متشکرم برای این متن زیبا از زبان کامران ...
قبلا بیشتر سر میزدم انجمن ادبیات، از بعضی از شعر ها و پست ها فوق العاده لذت میبردم اونا
رو تو وبلاگم مینوشتم، تو یه پست رمز دار / این به عنوان یکی از پست های دوست داشتنی من
مَن مــُــــرده ام ..
بــ ه نَسیــــم خـــــاطره ای
تکانــــی میــــ خورَم
هَمیـــــن ..
همین...
زندگی کردن با خاطرات خوب و بد گذشته
زندگی کردن با تصورات و تخیلات دست نیافتنی فردا
زندگی کردن تو دنیای ساختگی و مجازی و پر از وهم و سکوت...
یعنی نهایت لذت زندگی، زنده بودن /
با تشکر مهران...
V E S T A
06-02-2014, 15:09
این پست : (فـردا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]))
بیا که در این خانه هوایی نمانده است/
در این قفس توان پریدن نمانده است
در این هــوای پر دود و خاکســـتر/
دیگر مجال تنفس نمانده است
بر بامِ خانه ام کـــــــبوتری پریــــد/
دیگر به پای آن ،بنــدی نمانده است
پایِ من در بنـــد و دلم در قفـــــس/
بالم شکسته و دیگر ،پَـــری نمانده است
بیا و بال و پَـــــــــرم باش به این امّیــــد/
که دیگــر هیچ کرکسی در آسمان نمانده است
فکر میکنم خیلی ساده و رسا حس و حال رو بیان کرده در کنار این، انتخاب درست کلمات و هماهنگی بینشون شعر رو قشنگتر کرده.
به اضافه اینکه این احساس رو تجربه کردم ..
alone_boy
09-02-2014, 00:41
پست ارسالی از Demon King عزیز در تاپیک اشعار عاشقانه
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...
اگر چه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!
دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
همیشه با منی ،
و همیشه با تو هستم،
هر جا که باشی!......
خیلی زیبا بود...
زیباییش برای من به این خاطره که این شعر رو با تمام وجود حس میکنم
همین...
تشکر:n12:
Demon King
15-02-2014, 19:29
عاشقتر از همهی ما
موش کوریست
که زیبایی جفتش را
چشم بسته باور میکند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ساغر شریفی
من در تاپیک اشعار عاشقانه از Atghia عزیز یک شعر بسیار زیبا خوندم که معرفی نکردن اون برای شما کم لطفی بود.
عشق واقعی را به موش کور تشبیه کرده اند که زیبا ترین تشبیه برای عشق بود و من حس نزدیکی با اون برقرار کردم ... خیلی زیبا بود ... مرسی.:n16:
سـلام
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست؟
هیچ کس در زندگی غمخوار نیسـت!
حکـایت از تنهایی همیشگی انسان
و نا مروتیِ دنیــاست به تعبیر بنــده.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟
گفته بودم مردم اینجا بدند
دیدی آخر ساقه جانت شکست!
آن عزیزت عهد وپیمانت شکست؟
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست؟
هیچ کس در زندگی غمخوار نیست!
آه دیدی سادگی جان داده است؟
جای خود را گل به سیمان داده است!
دیدی آخر حرف من بیجا نبود؟
از برای عشق اینجا جا نبود!
نو بهار عمر را دیدی چه شد؟
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد!؟
دیدی ای دل دوستیها بی بهاست؟
کمترین چیزی که می یابی وفاست!!
مجتبی پوریان
:»:»
نمیخواهم مردم بمیرند.
او مُرد. همه می میریم.
به گریه افتادم و شروع به جیغ و داد کردم. خالویم مرا در بغل گرفت و قدری آن طرف تر برد. از روی خشم گفت: چرا گریه می کنی؟ چه خیال کردی؟ او مُرد. همه می میریم.
چرا؟ چرا؟ نمی خواهم مردم بمیرند!
خالویم تکانی به شانه هایش داد و گفت: وقتی بزرگ شدی، چرایش را در می یابی.
من هیچگاه در نیافتم. بزرگ شدم، پیر شدم و هیچگاه در نیافتم.
گزارش به خاک یونان--نیکوس کازانتزاکیس
یاد پدربزرگم افتادم.
با اینکه شاید به نظر میرسه سن زیادی از عمرش رفته، قبل تر ها میگفت:
من هیچوقت نفهمیدم "ما" یی که قراره بمیریم چرا بدنیا اومدیم!
-----------------------------------------------------------------------
خیلی تاثیر گذار بود.
:n16:
Demon King
07-03-2014, 13:36
.
مســاحت خلوتــم را
پــُــر کن
فرقـے نــمـےکنــد
عمود ـے یا افـقــے
همینـکـﮧ ضلعـے
از چهاردیوارـے ام
باشـے
کافیســـت ..
ندا پیرستــانـے
.
در تاپیک اشعار شاعران معاصر ایران. شعری فوق العاده زیبا از Tina عزیز دیدم که لازم دونستم برای شما هم یادآوری بشه.
علتش اینه که در ادبیات استفاده از تشبیه های علوم دیگه زیبایی نوشته رو دو چندان میکنه. در این شعر تقاضا و التماس را طوری بیان کرده که بر اساس علم ریاضی بهترین حس برای بیان این تقاضا است.
خیلی عالی بود مرسی از Tinaعزیز ... :n16:
درودی دارم بر ياران و همراهان اين محفل ادبی...
من برای هيچ پستی در انجمن دكمه تشكر را بهكار نمیبرم، اما اين دليل آن نيست كه من از آن پست خوشم نمیآيد و يا دليل ديگری برای اين كار دارم... اين صرفا خو و عادت من است!
اما يكی از پستهايی كه در روزهای اخير نيز ارسال شده و بسيار مورد پسند من واقع شده و خواستم كه آنرا در اينجا بيان كنم... پست چهارم از جستار ويژه "عيدانه" میباشد كه مديريت محترم انجمن ادبی ما آن را ارسال كردهاند... و چه كار بس نيكی كرده اند.
ای واژگونسازندهی دلها و دیدهها
ای گردانندهی روزها و شبها
ای دیگرسازندهی بودنها و تواناییها
دیگرگونساز بودنمان را به بهاریبودنها
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الا ای اهورای با فرّ و جاه
به فرمان تو تابش هور و ماه
در این روزِ نو از مَهِ فرودین
به آیین جمشید فرخنده دین
بگردان دل و دیدهام از گناه
بیاموزم از نو دگر گونه راه
روان مرا از غم آزاد کن
بهین روزیام بخش و دلشاد کن
هما ارژنگی
بشنوید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در واقع اين پست من را به "بلاگ" نويسنده شعر يعنی بانو "هما ارژنگی" راهنمايی كرد و باعث شد كه تمامی آهنگهای موجود در بلاگ را دانلود كرده و به آنها گوش فرا دهم... نمیدانيد چه احساس زيبايی پس از خواندن اين شعر به همراه گوش دادن به آن داشتم.
با سپاس فراوان از شما، احمد گرامی و عزيز...
با درود دوباره...
برای من، در انجمن ادبیات بعضی پستها هستند كه ديدن دوباره آنها برای من لذتبخشه... يكی از آنها، جزو آخرين پستهای صفحه چهارم تايپيك ____ پـــرواز ____ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هست كه پيش از شعر، نحوه قرارگيری يك تصوير زيبا به صورت دو قسمت متوالی در بالا و پايين شعر، بسيار جالب است!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من اگر سنگ و تو گنجشک اگر
باور کن!
سنگ پــرواز نمی داند هیــــچ!
تا زمانی که نباشد در دست
دست انسان که به پــرواز حسادت دارد!
سنگ را لعن مکن!!!
«هادی جمالی حقیقی»
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين يك پست خيلی زيبا و هنرمندانه از ندا بانو، ناظر انجمن ادبی ماست.
و اما ديگر پست دوست داشتنی من، پست شماره 42-ام از تايپيك شطرنج ادبی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هست... دو چيز را در اين پست خيلی دوست دارم... اول وجود يك تصوير زيبا كه بهنظر از خود كتاب هم بوده، نحوه كادر بندی آن و قرارگيری تصوير اصلی به صورت لينكی فعال در تصويری كوچكتر در اين پست... و دوم، البته خود شعر كه بسيار هم زيباست... چه پرمعنی و پرمفهوم نوشته شده است!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بر روی تصویر کلیک کنید
هشت در هشت
آیا؟
مرا به این بازی دعوت می کنی
که از پیش بازنده ام
سفید یا سیاه
فرقی نمی کند
تو شروع کنی
روسیاه میشوم
و من
برای دیدنِ
رخ زیبای تو
همه چیزم را
قربانی می کنم
تا جایی که
ماتِ
تماشای تو
میشوم
مسعود منصوری
پ.ن.:
-دیدم بهترین تصویر، خود کتاب است.
-منبع : achmaz ---> chessnews
و به قول احمدعزيز در كلام آغازين اولين پست از تايپيك شطرنج ادبی، "شطرنج يك كلمه اما يك دنيا حرف" است!
پ.ن: من دو تا پست "دوست داشتنی" را در اين پست معرفی كردم... اما هر دو برای من ارزشمند بوده و خواستم كه هر دو رو با هم نشون بدم... به هر حال میبخشيد!!!
لحظه ای ساکت باش
لحظه ای با من باش
بشنو از من
گر از دل برآید
حتما بر دل نشیند!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به آنهایی که دوستشان دارید ،
بی بهانه بگویید : دوستت دارم ...
بگویید در این دنیای شلوغ ،
سنجاقشان کرده اید به دلتان ...
بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان ،
کوتاه تر از عمر شکوفه هاست ...
به آنها بگويد حتي اگر نشنوند!!!!!
در تاپیک اشعار عاشقانه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) کاربر Sanomas این پست دوست داشتنی رو ارسال کردند
اما چرا دوست داشتنی؟
دوستان خوبم پایان سال نزدیک هست نه در قالب صحبت های کلیشه ای همیشگی بلکه واقعا از صمیم قلب میگم عمق تک تک صحبتهای بیان شده در پستی که نقل قول گرفتم رو خیلی از ماها وقتی درک میکنیم که دیر شده
...
بیاید یادی کنیم از همه اونهایی که دوستشون داریم فرقی نداره افراد خانواده هستند، دوستان قدیمی هستند یا هر آدم دیگه ای که نقشی نه تنها در زندگی بلکه نقشی بر قلب های ما دارند
این پست برای من دوست داشتنی بود چون به حقانیتش ایمان دارم
من همینجا از mr_100_dolari ، sara_program، Puneh_a، dourtarin، lady_parisa و سامان ، یادی می کنم و دوست دارم بگم بهشون که گرچه مدتی هست نیستند اما برای همیشه ماندگار هستند در دنیایمان حتی اگر وسعت دیدمان تنها به دنیای مجازی محدود باشد قطعا نقششان بر قلبها فراتر از این حرفهاست...
دوست قدیمی اما جدید انجمن، بابت ارسال این پست از شما ممنونم:n16:
malkemid
22-03-2014, 20:22
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ما هميشه يا جای دُرست بوديم در زمان غلط
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست!
و همیشه همینگونه همدیگر را از دست دادهایم...
مون پلاس
پل استر
چقدر زیبا بود این پست...جقدر ملموس بود برام... :)
Demon King
25-03-2014, 10:00
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زمان با ارزش ترین در دنیا است
حتی از طلا هم ...
ببین کوچ کردن و رسیدن به تو
چه قدر ارزش داشته
که به با ارزش ترین پشت کرده ام ...
در مسابقه شعر متناسب با عکس شعری از **EHSAN ** عزیز دیدم که خیلی برام زیبا بود.
که علت انتخاب هم اینکه نکته های ادبی کاملا رعایت شده و در این جمله " زمان با ارزش ترین در دنیا است
حتی از طلا هم ... "
میتوانست جلوی طلا هم یک با ارزش تر است. قرار دهد اما قرار ندادن این عبارت خیلی شعر را زیبا کرد این یک.
و دوم اینکه مفهوم فوق العاده زیباست. ارزش عشق را چنان به طرف مقابل نشان داده که او را از زمان با ارزش تر میداند.
مرسی از این پست زیبا احسان عزیز ... :n16:
دنـيـا شـبـيـه سکـه دو رو داشـت، مـثـل مـن
در آن پــــر از يـقـيـن ، پـــــرِ تـرديـد بــوده ام !
گـاهي چنان که مفـسد فـي الارض مـي شدم
گـاهـي چـنـان کـه مـرجـع تـقـلـيـد بـوده ام... !
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ياسر قنبرلو
سلام / خیلی شعر قشنگی بود، خیلی با مفهوم، مرسی از اتقیای عزیز
از وقتی این شعر رو خوندم این دو تعبیر تو ذهنم مونده بود، امان از شک و
تردید، شک و تردید، یقین به لایقن و لایقن به یقین :l
با تشکر مهران...
Demon King
21-04-2014, 17:13
مي خواهم سرباز شوم
تا آخرين خانه بروم
رنج بکشم در شطرنج !
از پرتگاه بيرون بپرم
تا از آنطرف
تو وارد بازي شوي...
همه مات شوند!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این پست از رها ی عزیز در تاپیک " شطرنج ادبی " اونقدر منو به وجد آورد که گفتن زیبایی اون برای من امکان پذیر نیست.
تنها میتونم بگم از بهترین تشبیهاتی بود که ادبیات دیده بودم.
مرسی ... :»
__________________
__________________________
_________________________________________
_____________________________________________
_________________________________________
__________________________
__________________
چــشمانـم قصیــבـہ بـاراטּ مے شـونـב
وقتــے בوستــانـم
غـزل خـבاحـافظـے ωــر مے בهنــב
__________________
__________________________
_________________________________________
_____________________________________________
_________________________________________
__________________________
__________________
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مهدی سید حسینی
از وجود دوســـتانی بهــــرمنــدیم که دوست داریـــم تا ابد در کنارمون بمونـــند که حــتی حاضر نیســتیم دلــخوری ـشون رو ببینیــم ...
کاش میدونســتند چــقدر وجودشــون برای ما ارزشــمنده...:n12:
ممــنون از ســحر عزیز ... :»
Iloveu-ALL
06-05-2014, 15:24
به آرامی آغاز به مردن میکنی
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر برده ی عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی ...
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میکنند،
دوری کنی . . .
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتاندیشی بروی . . .
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری
you start dying slowly
You start dying slowly
if you do not travel
if you do not read
If you do not listen to the sounds of life
If you do not appreciate yourself
You start dying slowly
When you kill your self-esteem
When you do not let others help you
You start dying slowly
If you become a slave of your habits
Walking everyday on the same paths...
If you do not change your routine,
If you do not wear different colours
Or you do not speak to those you don't know.
You start dying slowly
If you avoid to feel passion
And their turbulent emotions;
Those which make your eyes glisten
And your heart beat fast.
You start dying slowly
If you do not change your life
when you are not satisfied with your job,
or with your love,
If you do not risk what is safe for the uncertain,
If you do not go after a dream,
If you do not allow yourself, At least once in your lifetime,
To run away from sensible advice...
شعر از پابلو نرودا و ترجمه از احمد شاملو
یه متن بسیار زیبا، از مرحوم پابلو نرودا !
زیبای این قطعه از همون چند مصرع اول پیداست.
"به آرامی آغاز به مردن میکنی
به آرامی آغاز به مردن میکنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
..."
نرودا معنی زندگی و چگونه زندگی کردن واقعی را فقط در چند مصرع به زیبایی و با قدرت نویسندگیش شرح می دهد.
*
گاهی انسان در 20 سالگی میمیرد ولی در 70 سالگی به خاک سپرده می شود.
*
sasha3sh
19-05-2014, 19:38
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ﭘــﺮﻧــכﻩ ﮐـﻪ ﺑــﺎﺷـﮯ ..
ﺍﻣـّــﺎ ﺁﺳــﻤـﺎﻥ ﻧــﺒﺎﺷـכ ..
ﺣـــﺎﻝ ِﻣـــﺮﺍ ﻣـﮯ ﻓـﻬـﻤــﮯ
وقتی جایی برای ابراز وجود نباشه معنی این شعر حس میشه...
زیبا بود ممنونم:n16:
raha bash
26-05-2014, 16:28
درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پائین
قصه تلخ مرا ، سرسره ها میفهمند
قضاوت نکنیم
تا زمانی که در شرایط و حال و هوای اطرافیانمون قرار نگرفتیم ، اعمال اونها رو قضاوت نکنیم
بازیگر
چهره ای
کاذب
تماشاگر
با قلبی
عاشق
بازیگر
در نقشی
زیبا
تماشاگر
در فکر
و رویا
پست فوق العاده ای بود / حرف های زیادی رو تو 10،12 کلمه
خلاصه کرد. بازیگری که شاید خود مـا باشیم، در دنیای مجازی
با تشکر مهران...
sasha3sh
20-06-2014, 20:05
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
قرصی برای فراموشی
راهی برای انکار
رد وجود تو
سختتر از هر اثبات
آلزایمر مصلحتی
.
.
.
.
.
خریدارم
این پست زیباتر از اونه که بخوام راجبش چیزی بگم.
مر30:n16:
.
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺗﻨﻬﺎﻳﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ ﻟﺮﺯﺍﻥ ﺍﺯ ﺑﻐﻀﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺭﮊﻫﺎﻱ ﺳﺮﺥ ﺭﻧﮓ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ
ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺷﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﻧﺎﺯﻙ
ﻭ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﺯِ ﺳﺎﻻﺩ ﺷﺐ ﻛﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﺷﻜﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ
ﺯﻥ ﻫﺎ ﺣﺴﻮﺩﻧﺪ
ﭼﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻃﻔﻠﻜﻲ ﻫﺎ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ
ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ
ﺯﻭﺭ ﻭ ﺑﺎﺯﻭ ﻛﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺟﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ
ﺯﻥ ﻫﺎ ﮔﺎﻫﻲ ﻏﻤﮕﻴﻨﻨﺪ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻳﻚ ﺗﻜﻴﻪ ﮔﺎﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻪ ﻳﻚ ﻧَﺮ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﻳﻨﺪ
ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻪ ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ
ﻓﻘﻂ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻧﻖ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ
ﺍﺻﻠﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ
ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻏﺮﻭﺭﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻜﻨﺪ
ﺍﺯﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﺷﺎﻥ ﻛﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻏﻴﺮﺗﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ
ﻣﺎ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻴﻢ ﻏﻴﺮﺕ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ ﺣﺴﺎﺩﺕ!
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺩﺭﺩﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺪﻡ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ
ﺳﻴﮕﺎﺭﻱ ﺩﻭﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ
ﺩﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪ ﻣﻲ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﻛﭙﻨﺪ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻳﻚ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﻳﻚ ﺑﻐﻞ ﺍﺯ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻲ ﺷﺎﻥ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ
ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻲ؟!
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻫﻴﭽﻲ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻨﺪ
ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ
ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟!
ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺜﻞ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻴﻢ
ﻓﻘﻂ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺭﻳﻢ
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﻱ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻲ
ﺷﺎﻳﺪ ﻭﻗﺘﺶ ﺷﺪﻩ
...ﻛﻤﻲ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ...
.
حرف های زیادی داشت این پست، از مردها، از زن ها، از تفاوت ها
با تشکر مهران...
گفتم: «بِدَوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را
پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نه گفتن مان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بارِ دگر پر زدن چلچله ها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
ممنون از Atghia عـــزیز...
یه شعر فوقالعاده زیبا از محمد علی بهمنی ...
لازم توضیح نداره شـــعر گویاســت و یکی از دلایل زیبایی ـش هم همین هست...
گفتم: بِــدَوم تا تـــو همه فاصـــله ها را
تا زودتر از واقعــه گویم گلــــــــه ها را
چون آینه پیشِ تو نشسـتـم که ببینی
در من اثرِ سخت ترین زلزلــــــه ها را
با صدای
علیرضا قربانی
بشنویم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
:n12:
Demon King
04-10-2014, 19:17
ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨﮕــَـﻠَﻨﺪ!
ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِﺩﻧﯿﺎﺳﺖ!
ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﯿـــﺮﮎ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ!
ﻭﻟــﯽ " گرگ" ﺭﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ...
ﺑﺮﺍﯼِ ﮐﺴﯽ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤـــﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ
" گرگ"
ﺣُﮑﻤﺶ " ﻣرگ "است
تنها میتونم بگم بهترین توصیف از یک گرگ میتونه این باشه " بازی کردن با گرگ حکمش مرگ است ... "
ممنون از VAHID عزیز.
گرگ عاشق شده بود
عاشق طعمه اش ...
نزدیکش شد
بوییدش
بوسیدش و
با دندان گلویش را درید ...
افسوس ...
"ذات" احساس نمی شناسد...!!
ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨگــَـﻠَﻨﺪ !
ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ!
ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ
ﺩﺭ ﺳﯿـــﺮﮎ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ !
ﻭﻟــﯽ " ﮔﺮﮒ" ﺭﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ!
ﻫﻤـــﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ " ﮔﺮﮒ "
ﺣُــﮑﻤﺶ " ﻣـــَـــﺮﮒ " ﺍﺳﺖ
Demon King
10-12-2014, 22:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
هزار مرغ دریایی
در سینهی من گرفتارند
اگر
این پنجره باز شود
سارا محمدی اردهالی
زمین گاه همچون زندانی برایت کوچک است
و چه زیباست در این لحظه اوج گرفتن.
سبک شدن, رها شدن. همچون یک زندانی که آزاد میشود.
همچون یک پنجره که باز میشود و همچون باز شدن یک قفس و در آخرپرواز ...
" Demon King "
پست از Atghia.
بسیار زیبا بود. ممنونم ...
:n12:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در شطرنج زندگی سرنگون شدم,
در صفحه ای که سیاه به سفید و سفید به سیاه رحم نمیکرد.
من جز سفیدان بودم,
سربازی سفید برای لشکری سفید,
برای پیروزی سفید و شاهی سفید.
میدانی هدفم چه بود؟
به من پیشنهاد وزارت سفیدان را دادند و من قبول نکردم.
و گفتم هدف من: سربازی عاشق بودن برای جان بازی است
نه وزیری طماع برای قدرت بازی ...
" Demon King "
سلام
میخواهم سرباز باشم برای جانبازی، نه وزیر برای قدرت بازی!
این جمله کمر آدم رو میشکنه!
این رو باید بدیم بعضیـها هر شب از روش مشق بنویسن :n02:
همیشه میگن کم گوی و گزیده گوی چون دُر!:n39:
مدیر Ahmad جز اون افرادی هست که پست هاش همیشه ارزش خوندن دارن و با سلیقه و بسیار گزیده هستند...
یکبار دیگر من تحت تاثیر پستی از ایشون قرار گرفتم:n17:
مکان تاپیک زمستان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
زمان 21 دی ماه 93
و اما مطلب؟
21 ................... دی .................. 93
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
21 ـمین ............. روز ............. زمستان
پرندهی عجیب Weird Bird
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی که همهی پرنده ها برای زمستون،
به سوی جنوب کوچ میکنند،
یه پرندهی عجیب و غریب راهش رو کج کرده به سمت شمال.
درحالیکه به خودش میلرزه
در سرما به سمت شمال پرواز میکنه!
و میگه: "اینطوری نیست که من،
یخ و سرما و زمینِ پر از برف رو دوست داشته باشم!
بلکه به خاطر این به شمال میرم،
که بعضی وقت ها دوست دارم که:
تنها پرندهی شهر باشم."
,Birds are flyin' south for winter
,Here's the Weird-Bird headin' north
,Wings a-flappin', beak a-chatterin'
.Cold head bobbin' back 'n' forth
He says, "It's not that I like ice
.Or freezin' winds and snowy ground
It's just sometimes it's kind of nice
".To be the only bird in town
شل سیلورستاین Shel Silverstein
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
احمد عزیز ممنونم بابت این شعر بینهایت پرمحتوا:n40:
Demon King
15-02-2015, 20:06
در حال مطالعه ی دست نوشته های کاربران عزیز بودم; که با پستی از @Ahmad ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) مواجه شدم:
دیکتاتورها عادت ندارند ببینند کسی بر سرشان مسلط است.
بیچارهآرایشگرهایشان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تاریخ پست مربوط به خیلی وقت پیشه اما من تازه امروز اون رو دیدم.
خیلی زیبا بود. منظور فلسفی فوق العاده ای داشت. حس میکنم یه حالت کاریکلاماتوری بسیار زیبا هم درش دیده میشه.
ممنون از احمد عزیز که از اینطور نوشته ها کم ندارند ...
:»
- Saman -
08-03-2015, 22:43
اين پست بسيار زيبا و ارزشمند ارسال شده توسط مدير انجمن ادبی ما يعنی احمد عزيز... رو نامزد دريافت جايزه افتخار "اين پست دوست داشتنی..." اعلام میكنم!
يعنی اين پست:
چرا کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که میتوان عاشقشان شد؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
نکته وحشتناک ماجرا این جاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای 2006 و 2009 انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
تحقیق دیگری در سال 2010 ثابت کرده که هر چهقدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آنها قویتر میشود و در نهایت باعث میشود این بچهها واقعا عاقلتر شوند، با محیطشان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درکشان بالاتر برود.
تجربههای قهرمانهای داستانها تبدیل به تجربههای خود خوانندهها میشود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان میکشد، تبدیل به باری میشود که خواننده باید تحمل کند. خوانندههای کتابها هزاران بار زندگی میکنند و از هر کدام از این تجربهها چیزی یاد میگیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلبتان را پر کند، میتوانید این کتابخوانها را در کافیشاپها، پارکها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آنها را به جا خواهید آورد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند
آنها در نامهها یا مسجهایشان انگار برایتان شعر مینویسند. صرفا به سوالاتتان جواب نمیدهند یا بیانیه صادر نمیکنند، بلکه با عمیقترین فکرها و تئوریها پاسخ شما را میدهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایدههایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث میشود آنها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آنها یاد نمیدهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که میداند چهطور از زباناش استفاده کند.
آنها فقط شما را نمیفهمند، درکتان میکنند
آدمها فقط باید عاشق کسی شوند که بتواند روحشان را ببیند. این آدم باید کسی باشد که به روح شما نفوذ میکند و به بخشهایی از روح شما دسترسی پیدا میکند که هیچکس دیگر قبلا کشفاش نکرده است.
بهترین کاری که خواندن داستانها با آدمها میکنند این است که کامل نبودن شخصیتها باعث میشود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سردربیاورد. این جور آدمها توانایی همدلی پیدا میکنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آنها نهتنها باهوشاند که عاقل هم هستند
باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدمها را تحریک میکند. همیشه مقاومت در برابر آدمهایی که میشود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتابخوان شدن نهتنها کیفیت گفتوگو را بالا میبرد، بلکه باعث میشود سطح گفتوگو بالا برود.
بر اساس تحقیقات، کتابخوانها به دلیل دایره وسیع واژگانشان و مهارتهای حافظه، آدمهای باهوشتری هستند. ذهن آنها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمیخواند توانایی درک بالاتری دارد و راحتتر و بهشکل موثرتری میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.
اگر با کسی قرار بگذارید که کتاب میخواند، یعنی میتوانید هزاران بار زندگی کنید.
آنچه خواندید، بازنویسی و ترجمه این مطلب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است.
منبع: نشر نوگام ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پ.ن.:
- این سه تصویر در متن اصلی نبود.
- حال اگر با یک نویسنده ازدواج کنیم چه میشود؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Why Readers, Scientifically, Are The Best People To Fall In Love With
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Ever finished a book? I mean, truly finished one? Cover to cover. Closed the spine with that slow awakening that comes with reentering consciousness?l
You take a breath, deep from the bottom of your lungs and sit there. Book in both hands, your head staring down at the cover, back page or wall in front of you.l
You’re grateful, thoughtful, pensive. You feel like a piece of you was just gained and lost. You’ve just experienced something deep, something intimate. (Maybe, erotic?) You just had an intense and somewhat transient metamorphosis.l
Like falling in love with a stranger you will never see again, you ache with the yearning and sadness of an ended affair, but at the same time, feel satisfied. Full from the experience, the connection, the richness that comes after digesting another soul. You feel fed, if only for a little while.l
This type of reading, according to TIME magazine’s Annie Murphy Paul, is called “deep reading,” a practice that is soon to be extinct now that people are skimming more and reading less.l
Readers, like voicemail leavers and card writers, are now a dying breed, their numbers decreasing with every GIF list and online tabloid.l
The worst part about this looming extinction is that readers are proven to be nicer and smarter than the average human, and maybe the only people worth falling in love with on this shallow hell on earth.l
According to both 2006 and 2009 studies published by Raymond Mar, a psychologist at York University in Canada, and Keith Oatley, a professor of cognitive psychology at the University of Toronto, those who read fiction are capable of the most empathy and “theory of mind,” which is the ability to hold opinions, beliefs and interests apart from their own.l
They can entertain other ideas, without rejecting them and still retain their own. While this is supposed to be an innate trait in all humans, it requires varying levels of social experiences to bring into fruition and probably the reason your last partner was such a narcissist.l
Did you ever see your ex with a book? Did you ever talk about books? If you didn’t, maybe you should think about changing your type.l
It’s no surprise that readers are better people. Having experienced someone else’s life through abstract eyes, they’ve learned what it’s like to leave their bodies and see the world through other frames of reference.l
They have access to hundreds of souls, and the collected wisdom of all them. They have seen things you’ll never understand and have experienced deaths of people you’ll never know.l
They’ve learned what it’s like to be a woman, and a man. They know what it’s like to watch someone suffer. They are wise beyond their years.l
Another 2010 study by Mar reinforces this idea with results that prove the more stories children have read to them, the keener their “theory of mind.” So while everyone thinks their kids are the best, the ones who read have the edge as they truly are the wiser, more adaptable and understanding children.l
Because reading is something that molds you and adds to your character. Each triumph, lesson and pivotal moment of the protagonist becomes your own.l
Every ache, pain and harsh truth becomes yours to bear. You’ve traveled with authors and experienced the pain, sorrow and anguish they suffered while writing through it. You’ve lived a thousand lives and come back to learn from each of them.l
If you’re still looking for someone to complete you, to fill the void of your singly-healed heart, look for the breed that’s dying out. You will find them in coffee shops, parks and subways.l
You will see them with backpacks, shoulder bags and suitcases. They will be inquisitive and soulful, and you will know by the first few minutes of talking to them.l
They Won’t Talk To You… They’ll Speak To You
They will write you letters and texts in verse. They are verbose, but not in the obnoxious way. They do not merely answer questions and give statements, but counter with deep thoughts and profound theories. They will enrapture you with their knowledge of words and ideas.l
According to the study, “What Reading Does For The Mind” by Anne E. Cunningham of the University of California, Berkeley, reading provides a vocabulary lesson that children could never attain by schooling.l
According to Cunningham, “the bulk of vocabulary growth during a child’s lifetime occurs indirectly through language exposure rather than through direct teaching.”l
Do yourself a favor and date someone who really knows how to use their tongue.l
They Don’t Just Get You… They Understand You
You should only fall in love with someone who can see your soul. It should be someone who has reached inside you and holds those innermost parts of you no one could find before. It should be someone who doesn’t just know you, but wholly and completely understands you.l
According to Psychologist David Comer Kidd, at the New School for Social Research, “What great writers do is to turn you into the writer. In literary fiction, the incompleteness of the characters turns your mind to trying to understand the minds of others.”l
This is proved over and over again, the more people take to reading. Their ability to connect with characters they haven’t met makes their understanding of the people around them much easier.l
They have the capacity for empathy. They may not always agree with you, but they will try to see things from your point of view.l
They’re Not Just Smart… They’re Wise
Being overly smart is obnoxious, being wise is a turn on. There’s something irresistible about someone you can learn from. The need for banter and witty conversation is more imperative than you may believe, and falling in love with a reader will enhance not just the conversation, but the level of it.l
According to Cunningham, readers are more intelligent, due to their increased vocabulary and memory skills, along with their ability to spot patterns. They have higher cognitive functions than the average non-reader and can communicate more thoroughly and effectively.l
Finding someone who reads is like dating a thousand souls. It’s gaining the experience they’ve gained from everything they’ve ever read and the wisdom that comes with those experiences. It’s like dating a professor, a romantic and an explorer.l
If you date someone who reads, then you, too, will live a thousand different lives.l
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Lauren Martin
Staff Writer
Lauren Martin is a Senior Lifestyle Writer at Elite Daily. ...l
@Ahmad ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
واقعا كه مطلب خواندنی، بسيار جالب و تامل برانگيزی بود... ممنون از شما احمد عزيز برای ارسال اين پست زيبا!
پ.ن: نكته اينجاست كه من بعد از مدتها هست كه در اين تايپيك، پستی رو ارسال میكنم... يا پستی از خودم رو در اينجا نمیبينم... نمیدونم شايد كمكاری بچههای ادبيات (و يا خود من!) باشه، اما در هر صورت... اميدوار هستم كه شاهد فعاليت بيشتر (و مفيد تر) كاربران عزيز انجمن باشيم و در نهايت هم پستهای دوست داشتنی بيشتری ببينيم.... مرسی از همه شما!
تاپیک اختصاصی اشعار مهدی فرجی
پست ارسال شده توسط مدیر ادبیات ندا
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دلشکستهام اگر نمیپرم قبول کن
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمیشود به حجم باورم، قبول کن
گاه، پر زدن در آسمان شعرهایت را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن
در اتاق رازهای تو سرک نمیکشم
بیش از آنچه خواستی نمیپرم، قبول کن
قدر یک قفس که خلوتت به هم نمیخورد
گاه نامه میبرم میآورم، قبول کن
گفتهای که عشق ما جداست، شعرمان جدا
بیتو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن
وقتی آب این قدر گذشته از سرم
من نمیتوانم از تو بگذرم، قبول کن
«مهدى فرجى»
ميخانه ى بى خواب
علت انتخاب: به دلم نشست! حس هم ذات پنداری بود یا صداقت کلام آهنگین! که منو جذب خودش کرد...:n12:
مرسی ندا بابت ارسال این پست زیبا:n40:
کاربر شماره ی یک
13-07-2015, 11:37
این پست دوست داشتنی ...:n01:
ياد گرفتم كه به آرزوهايم فكر نكنم تا زماني كه زمانشان فرا برسد. مشكل فقط اين است كه گاهي زمانشان كه ميرسد ذهن من كه فكر نكردن را بيشتر از فكر كردن آموخته است، فراموششان كرده است. پاييز روي نيمكت ها را براي همين آفريده اند. پا روي پا بيندازم و با یک نفس عمیق نگاه كنم به دشت مرده ي رنگهاي قرمز و نارنجي و زرد. به مرده هايي كه جذابيتشان از زنده هايشان بيشتر است.
شايد آرزو هم اگر بميرد ماندگارتر شود.
بارها توی شعرها مختلف ، غم ، شادی ، جدایی ، شکست و... توصیف میشه به شکلهای مختلف ...
وقتی یه حس جدید معرفی میشه ، مثل یه کشف جدید در ادبیات میمونه ...
با تشکر :»
[QUOTE=Йeda;8067763]سلام
این یکی فدای شـاه، آن یکی فـدای رخ
در پیادگان چه زود، مرگ و میر می شود
پستی از
shabe saket
البته کم نداریم شعر قشنگ در این تاپیک
ولی این پست نظر من رو همون موقع به خودش جلب کرد
به قول سطر اول از پست 1، تاپیک شطرنج ادبی، شطرنج، یک کلمه اما یک دنیا حرف...
شعرش نیاز به توصیف نداره...
کاملا واضحه...
و یکی از دلایل انتخاب من، اینه که همیشه پیاده در سختیه و حتی وقتی به جایی که باید میرسه که خیلی دیر شده...
همیشه تا بوده دنیا همین گونه بوده...
و همیشه پیاده ها زودتر از بقیه قربانی میشند...
و بیت آخر، برای به قدرت رسیدن کسی باید دیگری نابود بشه...
و همچنین بیت 5و6 ...
:n16:[/Qسلام
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.