PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : اصول نظريات داروين



Saeed Dz
14-11-2013, 17:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

اصل تنازع براي بقا

يكي از مسائلي كه بايد به آن توجه داشت، مسئله افزايش نسبت نوزادان به والدين است كه اين مسئله محدود به انسان نمي‌شود و در ميان جانداران عموميت دارد. همچنين كثرت نوزادان نسبت به والدين در ميان جانداران بسيار بيشتر از انسان است. به عنوان مثال يك ماهي آزاد ماده، در يك فصل تخم‌گذاري بيش از 28 ميليون تخم توليد مي‌كند و يا برخي از قارچ‌ها تعدد اسپورهايي كه... توليد مي‌كنند، به ارقامي نزديك به ميليارد بالغ مي‌گردد.
در اينجا امكانات محيط محدود است و اجازه رشد و بقا به همه نوزادان را نخواهد داد. پس در اينجا براي استفاده از امكانات محيط مبارزه‌اي بين نوزادان بروز مي‌دهد. در اينجا داروين مسئله تنازع براي بقا را ارائه داد و معتقد بود كه روند مبارزه محدود به نوزادان يك گروه نيست. افراد متعلق به گونه‌هاي مختلف نيز براي استفاده از منابع محدود محيط درگير مبارزه با يكديگر مي‌شوند. همچنين شكل ديگر تنازع براي بقا، مبارزه موجودات در برخورد با شرايط دشوار محيط است. داروين مي‌گويد:
«تنازع براي بقا، تنها مبارزه تني و شاخ به شاخ دو جانور نيست، بلكه مبارزه با عوامل ناسازگار محيط مثلا زندگي يك گياه در حاشيه‌ي كوير، نيز نوعي تنازع براي بقا است».


اصل انتخاب طبيعي

اصل انتخاب طبيعي نتيجه منطقي اصل تنازع براي بقا است. اگر عده‌ محدودي از نوزادان مي‌توانند به بقاي خود ادامه دهند و بقيه از بين بين مي‌روند، چه فرايندي باعث مي‌شود كه اين عده محدود انتخاب شوند؟ اگر همه نوزادان كوچكترين تفاوتي با يكديگر نداشته باشند و اندكي از آنها باقي بمانند و تغييري در آنها رخ ندهد،‌ پس دليل اين‌ همه تنوع در تاريخ تكامل موجودات زنده چه بوده‌ است؟
در عصر داروين پديده جهش ژن‌ها هنوز شناخته نشده بود و داروين به توارث صفات اكتسابي اعتقاد داشت. پس داروين حداقل قسمتي از تفاوت‌هاي بين نوزادان را نتيجه‌ي توارث سازش‌هايي مي‌دانست كه در والدين رخ داده است.
داروين به تصادفي بدون برخي از تغييرات در جانداران اعتقاد داشت. او مي‌گويد:
«چون تغييراتي كه ظاهراً براي انسان‌ها مفيدند، منحصراً به صورت تصادفي ظاهر مي‌شوند، بنابراين وقتي كه تعداد افراد نگهداري شده زياد‌تر باشد، احتمال و شانس ظهور آنها بيشتر است».
داروين نقش انتخاب طبيعي را دليل اصلي تغييرات نمي‌داند، بلكه ماهيت عمل انتخاب را حفاظت از تغييراتي مي‌داند كه به علل گوناگون در موجودات زنده پديد مي‌آيند.
داروين همچنين مقايسه‌اي بين انتخاب طبيعي و انتخاب مصنوعي كه از طرف انسان‌ها به منظور اصلاح نژاد گياهان و حيوانات اعمال مي‌شود، دارد. انسان در عمل انتخاب به صفات مفيد و مطلوب توجه دارد. به عنوان مثال در اصلاح نژاد گاوهاي شيري، ملاك افزايش ميزان توليد شير و در انتخاب نژادهاي گوشتي،‌ ملاك افزايش ميزان گوشت است. نتيجه نهايي انتخاب مصنوعي، حصول حيواناتي با وزن بسيار زياد و طبعاً توان تحرك و چالاكي بسيار محدود است. بالطبع اين حيوانات توان زندگي بسيار كمتر از نژاد وحشي دارند و از لحاظ توان دفاع در قبال حيوانات درنده و يا سهولت در اخذ غذا و زندگي در شرايط طبيعي قابل مقايسه با نژاد وحشي كه وزن كمتر و توان تحرك و دفاع بالاتري دارند، نيستند. براي مثال گاوهاي وجشي صفاتي دارند كه براي انسان‌ها كمتر مفيد است اما براي زندگي خود جاندار در شرايط طبيعي مفيدتر و سازگارتر است. مقدار شيرشان محدود است كه براي تأمين حيات نسل خود استفاده مي‌شود و شاخ‌هاي نيرومند آنها با جثه كوچكتر و چالاكي بيشتر توان دفاع طبيعي آنها را بالا مي‌برد.
همچنين داروين معتقد است كه در انتخاب طبيعي، مفهوم انتخاب به معناي واقعي كلمه نيست. بلكه گزينش انجام يافته در شرايط طبيعي، عملي مبتني بر اراده و آگاهي و تصميم قبلي نمي‌داند اما در انتخاب مصنوعي اين نگرش فرق مي‌كند.
در انتخاب طبيعي از ميان افراد زياد و داراي تفاوت با يكديگر، كساني كه توان سازگاري و قدرت حياتي بيشتري دارند، باقي مي‌مانند و افراد ناسازگار و يا كم‌سازگار حذف مي‌شوند،‌ بي‌آنكه تصميم و اراده‌اي قبلي در اين مسئله وجود داشته باشد. اين نكته سنگ‌بناي نظريه‌ي داروين است.
داروين به انتخاب ديگري نيز اعتقاد داشت و آن انتخاب جنسي بود. او ظهور برخي از اختصاصات در بين حيوانات را نمي‌توانست به انتخاب طبيعي نسبت دهد. به عنوان مثال پر و بال و نقش‌‌هاي زيبا در جنس نر برخي از پرنده‌ها مثل طاووس را نمي‌توانست نتيجه برتري آنها در امر مبارزه طبيعي تلقي كند و عقيده داشت كه افراد ماده اين قبيل جانداران در امر انتخاب زوج، براي دارندگان اين نوع مزايا و زيبايي‌ها نوعي ارجحيت و تمايل بيشتري قائل مي‌شدند و همين برتري و انتخاب به تقويت اين نوع صفات منتهي مي‌شد.
البته ديدگاه نظريه تحول درباره نحوه وقوع انتخاب طبيعي با نگرش داروين در اين زمينه تفاوت‌هاي بسياري دارد.


اصل سازش با محيط و توارث صفات اكتسابي

داروين اعتقاد داشت كه قوانين وراثت بسيار پيچيده و مبهم است. اما از مطالعات خود درباره ارثي‌شدن صفات اكتسابي نتيجه گرفت كه اگر تغييري در مرحله‌اي از زندگي يك جاندار بروز كند، در نتايج وي نيز در همان سن يا زودتر ظاهر خواهد گرديد. داروين براي توجيه نظرات خود مكانيزمي موسوم به همه‌زايي را مطرح كرد. اساس اين ديدگاه اين اس...ت كه همه اندام‌هاي بدن در ساختن نطفه مشاركت‌ مي‌كنند و هر اندام سهم مشخصي براي تشكيل‌دادن نطفه توليد و ارسال مي‌كند. داروين كلمه ژمول (Gemmule) را براي بيان سهم اندام‌ها ابداع كرد و عقيده داشت وقتي اندامي در طول زندگي يك جاندار دستخوش تغييراتي مي‌شود، نتيجه اين تغيير از طريق ژمول يعني سهم آن اندام در ساختن نطفه به نسل بعد منتقل مي‌شود. به‌گونه‌اي، داروين نظريات لامارك را تأييد مي‌كرد.
اما به مرور اين قسمت از نظريات داروين مردود اعلام شد.


اصل ارتباط غيرمستقيم يا همبستگي‌هاي متقابل

داروين متوجه شد كه ارتباطات غيرمستقيم جانداران نيز در تحول و تغيير آنان نيز مؤثر است.
يك مثال:
درخت كاج وقتي به تنهايي در يك منطقه وجود داشته باشد، امكان توليد نهال‌هاي جوان كاج به دليل تردد حيوانات بسيار اندك است. ولي زماني كه اطراف درختان كاج به وسيله درختان و درختچه‌هاي انبوه ديگر كه مانع رفت و آمد حيوانات مي‌شوند، احاطه گردد، نهال‌هاي جوان كاج به صورت متراكم و انبوه رشد مي‌كنند. داروين نتيجه گرفت كه از يك سو وجود حفاظ در اطراف كاج‌ها عامل مثبتي در رشد و گسترش آنها است و از سوي ديگر چهارپايان ضمن‌ لگدمال‌كردن نهال‌هاي جوان كاج، به صورت يك عامل منفي در زندگي و گسترش كاج‌ها عمل مي‌كند.
مثالي ديگر: شته‌ها حشراتي هستند كه از شيره‌ي گياهان تغذيه مي‌كنند و خسارت قابل توجهي به گياهان زراعي و درختان ميوه وارد مي‌سازند. اين حشرات ضمن تغذيه از گياهان، مواد زايد بدن خود را به صورت شيره‌ي چسبناكي به بيرون دفع مي‌كنند.
مورچه‌ها رغبت فراواني به اين شيره‌هاي دفع شده دارند. به همين دليل در طول سال به صورت مداوم از فضولات شته‌ها تغذيه مي‌كنند. در پاييز تخم‌هاي شته‌ها را از روي درختان جمع‌آوري كرده و به لانه‌ي زيرزميني خود منتقل كرده و در طول فصل زمستان از تخم‌ها مواظبت مي‌كنند. در بهار سال بعد، مجدداً تخم‌ها را بر روي درختان و گياهان منتقل مي‌كنند. مورچه‌ها ضمن آن‌كه امكان ادامه نسل شته‌ها را فراهم مي‌كنند، از بين شته‌ها نيز آن‌هايي را كه شيره‌ي بيشتري دفع مي‌نمايند، انتخاب كرده و به اين ترتيب در تحول و تغيير شته‌ها با نوعي انتخاب، كه كاملاً قابل مقايسه با انتخاب مصنوعي انسان‌ها است، دخالت مي‌كنند. طبعاً اين نوع انتخاب و مداخله در تحول شته‌ها مؤثر است.
همچنين مي‌توان به مثال نقش گربه به عنوان عامل مساعد در افزايش محصول شبدر قرمز و بنفشه رنگي، اشاره كرد.

به طور خلاصه داروين براي تكامل، 4 عامل مهم يا چهار موتور محرك قائل است كه عبارتند است:
1- اصل تنازع براي بقا يا مبارزه بين خود موجودات زنده
2- اصل انتخاب طبيعي
3- سازش و ارثي‌شدن صفات اكتسابي
4- همبستگي متقابل يا اثرات غيرمستقيم موجودات زنده بر روي يكديگر

با اينكه نظريات داروين صرفاً به تحول جانداران، بيان نحوه‌ي پيدايش تفاوت در داخل حصار گونه‌اي (يعني افراد متعلق به يك گونه) و سرانجام به تعيين كيفيت و علل اشتقاق گونه‌ها از يكديگر ارتباط داشت، ولي به لحاظ آنكه طبعاً كيفيت و چگونگي اشتقاق و پيدايش انسان را نيز به عنوان يك گونه جاندار مورد بحث قرار داد، روي مبحث «انسان‌بيني» يعني نگرش انسان‌ها درباره‌ي خود اثر عميقي گذاشت و منشأ تحولات عظيم در فرهنگ و اعتقادات انسان‌ها گرديد و به همين لحاظ ديدگاه‌هاي متنوع در زمينه‌هاي متفاوت از اين نظريه تأثير پذيرفتند. كه شرح آن خارج از اين مبحث است.



درخواست: منتقل بشه به قسمت زیست شناسی، پزشکی.