PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ناصر خسرو



HoseinKing
07-11-2013, 14:14
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

نـاصـرِ خـسـرو

(ابو معین ناصر بن خسرو قبادیانی)




ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دین‌داری

سخت استوار بوده‌ است و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است.

ناصرخسرو در یکی از قصاید خویش می‌گوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هوای

نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده‌ است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بندهٔ آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند

و می‌مانند.

ناصرخسرو، جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصرخسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌ کار او گاهی خواننده را وادار می‌کند که

ناصرخسرو، به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.

علی دشتی در این باره می‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختی‌ها بردبار، اندیشه‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد. ناصرخسرو درباره خود چنین

می‌گوید:


گـه نرم و گـه درشـت چـونـــــ

تیغ پند است نهان و آشکـارم


با جاهل و بــی‌خــرد درشــتم

با عـــــاقل نـــرم و بـــردبـــارم



ناصرخسرو در سفرنامه‏اش رویدادها و قضاها را با بی‏طرفی و بی‏غرضی تمام نقل می‌کند؛ اما زمانی‌ که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و

فقها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌ نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده و قصد جانش را می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی تغییر می‌کند،

مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفگان بغداد که مخالفان

سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌ آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

ناصرخسرو، در دوران تحصیل تا حد توان می‌کوشید تا زبان هاي فارسي و عربي و قواعد و عروض را کامل فراگیرد. فلسفه، كام، ادبیات، تاریخ و ریاضیات را نیز آموخت، بعدها كتابي در حساب نوشت،

وي با هندسه، نجوم، طب، موسیقي، الهیات و تفسیر قرآن آشنا بوده و در تمام دانش‌های متداول از علوم معقول و منقول مخصوصاً كام و علوم اولیه و حكمت یونان تسلط داشت و همین اطاعات

وسیع وسیله ایجاد آثار متعدد ایشان در زبان فارسي است.ناصرخسرو در کجا و نزد چه کسی تحصیل‌کرده و یا نزد پدرش و یا کسان دیگری از نزدیکانش تحصیل علم کرده و یا نزد استاد و یا استاداني

شاگردي نموده و كسب دانش و هنر كرده است؛ اما متأسفانه از نام این اشخاص ذكري به عمل نیامده كه ما بتوانیم با استناد بر آن به جرأت بگوییم كه شاگرد چه كسي بوده و نزد كي تلمذ كرده

است.وي در هنگام جواني تمام علوم متداول زمان را آموخت و قرآن را از بر کرده باشد. ناصرخسرو همچنان بر كلیه علوم عقلي و نقلي از قبیل طب، ریاضي، نجوم و موسیقي و فلسفه و كام و

فلسفه‌ای یونان تبحر داشت او در اشعار خود مكرر به احاطه بودن خود به این علوم و مراتب فضل و دانش خویش اشاره كرده است.

Ahmad
07-11-2013, 16:23
☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :


1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید





....

HoseinKing
07-11-2013, 19:57
بازی جهان تیز و پر و خلق شکار است

بـاز جهــان را جز از شکـــار چــکارست

صـــحــبت دنــیا بسوی عاقل هـشیار

صــحبــت دیوار پــرز نقش و نگـارست

دستــه گــل گــر تـر ادهتو چنان دانک

دسته گل نیست آن که پشت خارست

مـــیوه اورا نه هیچ بوی و نــه رنگست

جـــامعه او را نه هیــچ بود و نه تارست

رهبــری ازوی مــدار چشم که دیوست

مــیوه خــوش زو طمع مکن که چنار ست

ای شـــده غـــره بملک و مال و جــوانی

هیــــچ بدینـــها تــرانه جــتای فخــارست

فـــخر بـــخوبی و زر و ســـیم زنـــانر است

فــــــخر من و تو بـــعلم و رای و وقـــارست

HoseinKing
09-11-2013, 18:37
مرا یارسیت چون تنها نشینم

سخن گویی انیسی راز داری

همی گوید که هرگز نشنود خود

ندارد غم ولیکن غمگساری

یکی پشتش و صد روی هستش

بخوبی هر یکی همچون بهاری

بیشتش بر زنم دستی چو دانم

که بنشست بر رویش غباری

سخن گوید بی آواز و ولیکن

نگوید تا نباید هوشیاری

نبینی نشنوی تو قول او را

نبیند کس چنین هرگز عیاری

بهر وقت از سخنهای حکیمان

برویش بسر ببینم یادگاری

نگوید تا برویش تنگرم من

نه چون هر ژاژخای باد ساری

بتاریکی سخن هرگز نگوید

چو با حشمت مٌشَهَر شهریاری

dorhato
15-07-2019, 15:22
نکوهش
نکوهش مکن چرخ نیلوفری ‌را / برون کن ز سر باد و خیره‌سری را

بری دان از افعال چرخ برین را/ نشاید ز دانا نکوهش بری را

چو تو خودکنی اختر خویش را بد / مدار از فلک چشم نیک ‌اختری را

درخت تو گر بار دانش بگیرد / به‌ زیر آوری چرخ نیلوفری را

من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی دُر لفظ دری را