مشاهده نسخه کامل
: سقوط ساسانیان و حمله اعراب
بانو . ./
06-11-2013, 21:25
حملهٔ اعراب به ایران به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از زمان ابوبکر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) شروع شده، در زمان عمر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به اوج خود رسید و در زمان عثمان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) منتهی به سقوط کامل دولت ساسانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در سال ۶۵۱ میلادی (مطابق با سال ۳۰ هجری قمری) و کشته شدن یزدگرد سوم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%85)، آخرین پادشاه ساسانیان، بود. این حملات همچنین باعث افزودن ایران به قلمرو اسلامی شد و سرآغاز فرایند تدریجی گرویدن ایرانیان به اسلام که چندین قرن طول کشید، بود. از میان حملههایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک ایران کردهاند، حملهٔ اعراب بیشترین تاثیر را بر ایران گذاشت. [۱] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Daniel64-1)[۲] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-EltonCoversion-2)[۳] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Frye6971-3)
مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران ذکر کردهاند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، تلاش برای گسترش اسلام، تلاش برای رها کردن اعراب بینالنهرین از سلطه ساسانیان، عرب گرایی، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره.[۴] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Hourani2324-4)[۵] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Zarrinkub17-5)[۶] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Katouzian6566-6)[۷] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Zarrinkub4-18-7) [۸] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Britanica-8)
اندکی پس از وفات محمد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، ابوبکر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) لشکری را جهت فتح عراق به سمت حیره ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF) در نبرد قادسیه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C%D9%87) با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. پس از نبرد قادسیه تیسفون ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) (در جنوب بغداد کنونی)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد. برخی مورخان ذکر میکنند که پس از تصرف عراق عمر ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) علاقهای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت اما بدلایل مختلف از جمله ترس از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او نهایتا تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) رخ داد (نبرد نهاوند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D9%86%D8%AF)) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.[۹] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Frye.DB.B5.DB.B8-9)[۱۰] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Daniel.DB.B6.DB.B6-10)[۱۱] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86# cite_note-Daryayi5657-11)
منبع : ویکی پدیا
بانو . ./
06-11-2013, 21:48
خوب اعراب که بزرگترین افتخارشون دست بوسی پادشاهان ایران بود و رفتن به مداین رو به عنوان یک افتخار بزرگ قبول داشتند و در یک واقعه ذی قار
که قبیله ای ازاعراب عده ای از سپاه ایران رو شکست داده بود انقدر برای اون ها غیر قابل قبول بود این مساله که اون ها شروع به خودستایی از خودشون
کرده بودند ! ایران روتسخیر کردند!
اولین حمله در زمان ابوبکر بود که حیره ( منطقه ای که تحت امر ساسانیان بود و برای مقابله با روم اون رو برپا کرده بودند که منطقه ای بوده برای داد و ستد و
به پادشاهان ساسانی خراج میدادند ) توسط خالد که خلیفه مامور کرده بود تسخیر شد
و وقتی عمر خلیفه شد یزدگرد سوم به تخت نشسته بود در مداین ! اون ها توی حیره تجمع کردند و در یک نبرد با مرزداران ایران ان ها رو شکست دادند و ازسر حد فرات
گذشتند و در اون سر فرات با عده ای از سپاه ایران رو به رو شدند و شکست خوردند و متواری شدند
تا این که میرسیم به نبرد قادسیه . . . /
بانو . ./
16-11-2013, 20:32
برای نبرد قادسیه (در این تاپیک مطلب رو گذاشته بودم اما مدیران صلاح دونستند در تاپیک اصلی باشه ) به تاپیک زیر مراجعه کنید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پس از قادسیه . ./
فتح عراق (۶۳۶-۶۳۸)
پس از نبرد قادسیه که نواحی جنوبی بینالنهرین را در اختیار اعراب قرار میداد، تیسفون (مداین)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و یزدگرد سوم به شمال شرق ایران فرار کرد. بگفته زرینکوب «کسانی که نمک را از کافور نمیشناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمیدانستند از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند.» این غارت فاتحان دنباله غارت لشکریان یزدگرد هنگام گریز بود. مقاومتهای محلی در عراق کم و کوتاه مدت بود. بسیاری از اعراب از شبه جزیره عربستان به مناطق حاصلخیز عراق مهاجرت کردند. در بسیاری از موارد مالیاتی که اعراب وضع میکردند از مالیات دوره ساسانی کمتر بود.
منبع : ویکی پدیا
. ./
.فتح خوزستان (۶۳۸-۶۴۱)
ابوالهول بالدار از کاخ داریوش کبیر در شوش، فتح شده توسط ابوموسی اشعری در سال ۶۴۱.
اعراب سپس به آرامی خوزستان را فتح کردند، که مقاومت محلی بیشتری از خود در مقایسه با نواحی دیگر بین النهرین نشان داد.[۹] خوزستان در سال ۶۴۲ سقوط کرد.
جنگ نهاوند
جنگ نهاوند (۶۴۲)
بگفته التون دانیل عمر علاقهای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت. بگفته عبدالحسین زرینکوب فتح ایران و دنبال کردن یزدگرد گزینهای غیر قابل اجتناب برای اعراب بود زیرا ترس از این میرفت که یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او لشکری تازه نفس آماده کرده و عراق را باز پس بگیرد. التون دنیل اضافه میکند که برخی از رهبران محلی ساسانی ارتش عمر را اذیت میکردند و بعلاوه برخی از لشکریان عمر بدنبال کسب غنایم بیشتر بودند.
در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند و ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد. یزدگرد به پارس بازپس نشست.[۴۸] پس از نبرد نهاوند، حکومت مرکزی ساسانی قابلیت مقاومت در مقابل اعراب را نداشت، اگر چه یزدگرد هنوز در تلاش برای جمعآوری سپاه بود. از طرف دیگر با ورود اعراب به ایران، ایرانیان زیادی به لشکر آنها میپیوستند.[۱۴]
فتح فلات ایران
قلعه ساسانی در دربند (روسیه). در سال ۶۴۳ در حمله اعراب سقوط کرد.
فتح فلات ایران
با کشتهشدنِ عمر به دست یکی از اسیران بهبردگیگرفتهشدهٔ ایرانی به نام پیروز، وقفهای چندساله در فتوحات اعراب پدید آمد. سرانجام پارس به سال ۶۵۰ میلادی گشوده شد. یزدگرد که نتوانسته بود کاری از پیش برد به ولایت شرقیتر خراسان گریخت. مرزبان مرو حضور یزدگرد را گرامی نداشت و در صدد جانش بر آمد. یزدگرد متواری شد. عاقبت، چنان که در تاریخ معروف است پادشاه درماندهٔ ساسانی، بهنشناس، بر دست آسیابانی در مرو کشته شد؛ به سال ۶۵۱ میلادی. کشته شدن یزدگرد به معنی سقوط کامل ساسانیان بود.
فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. ولایتهای شرقی ایران شامل سیستان و خراسان هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی طبرستان و نیز کل ولایت گیلان تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت میکردند. باقیماندهٔ خاندان یزدگرد به چین گریختند. امپراطور چین مر ایشان را گرامی داشت و دولت در تبعید را به رسمیت شناخت. کوششهای پسران یزدگرد در بازپسگیری ملکِ پدری راه به جایی نبرد. جملگی در چین ماندگار شدند، آتشکدهها بر آوردند و عاقبت در غربت بمردند. گورهای شماری از ایشان و دیگر ایرانیانی که مهاجرت کرده بودند امروز در چین باقیاست.
در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوههای افغانستان شدند.
مقاومتهای محلّی پس از تسلط اعراب
منبع : ویکی پدیا
.
بانو . ./
18-11-2013, 19:16
یزدگرد سوم
دوران : ۶۳۲- ۶۵۱ میلادی
زادگاه :استخر
محل مرگ : مرو
پیش از : پیروز سوم
پس از : خسرو چهارم
دودمان : ساسانی
پدر :شهریار
فرزندان : پیروز سوم، شهربانو، بهرام، ادرگ، مردآوند
دین : زردشتی
یزدگرد سوم سی و چهارمین و آخرین پادشاه ساسانی، پسر شهریار و نوهٔ خسرو پرویز و همسر محبوبش شیرین بود. در سال ۶۳۲ میلادی چون کسی از خانوادهٔ سلطنتی باقی نمانده بود، او را پیدا کرده و بر تخت نشاندند. به قولی هنگام بر تخت نشستن ۲۱ سال داشت و به مدت بیست سال پادشاهی کرد. با بپادشاهی رسیدن یزدگرد، بعد از چندین سالآشوب و تفرقه، سرانجام آرامش به ایران بازگشت و همه به اطاعت او درآمدند.
حمله اعراب به ایران در زمان پادشاهی او رخداد که به تسخیر تیسفون و تقریباًً سراسر قلمرو ساسانیان و شکست و آوارگی یزدگرد انجامید. یزدگرد در نتیجهٔ خیانت گروهی از زیردستانش در پیرامون مرو در آسیابی کشتهشد.
رویدادهای بعد از جنگ نهاوند
تاریخنگاران اردوی یزدگرد را هنگام عقبنشینی پس از جنگ نهاوند بسیار عظیم دانستهاند. ثعالبی خدمهٔ این اردو را دربرگیرندهٔ هزار خوالیگر، هزار بازیار، هزار نوازنده و هزار غلامبچه آوردهاست.
یزدگرد از ری به اصفهان و از آنجا به کرمان و پس از نیشابور به طوس رفت ولی کنارنگ آنجا که مایل نبود او را پناه بدهد گفت «قلعهٔ طوس گنجایش موکب شاهی را ندارد.» پس ناچار یزدگرد به اصفهان و سپس به استخر رفت. در آنجا او مورد استقبال قرارگرفت و اقدام به ضرب سکه کرد.
پس از جنگ نهاوند دفاع ایالات ایران به عهدهٔ مرزبانان و دیگر امراء محلی قرار گرفت، و بعضی از این سرداران مثل هرمزدان در خوزستان -در ۶۴۲ میلادی- مقاومتی سخت ولی بیفایده، نشان دادند. همدان و ری مسخر لشکر عرب شد، بعد نوبت به آذربایجان و ارمنستان رسید. بعد از آن اصفهان در سال ۲۳ یا ۲۴ هجری قمری دست اعراب افتاد.ری پس از گشودهشدن بر فاتحان شورید، ولی در ۲۵ هجری قمری سعد بن ابیوقاص شورش را فرونشاند.در همین سال آذربایجان هم شورید، این شورش به دست ولید بن عقبه فرونشاندهشد. پس از فرو نشاندن این شورش سعید بن عاص از راه آذربایجان به موقان تاخت و با ارمنیها به نبرد پرداخت و فرمانده سپاه آنان را دستگیر کرد و به صلیب کشید.
از دیگر سو اعراب به فرماندهی عثمان بن ابیالعاص و با یاری دو قبیله ازد و عبدالقیس از راه بحرین -که پیشتر به همراه عمان به تسخیر عرب درآمده بود- از خلیج فارس گذشتند و به جنوب پارس رسیدند و پس از گشودن توج آنجا را مرکز لشکرکشیهایشان به دیگر بخشهای پارس نمودند. استخر هم پس از جنگ خونینی در ۲۸ یا ۲۹ هجری قمری [۲۸] و در طی قرارداد صلحی به ابوموسی اشعری -سردار سپاه اسلام-تسلیمشد و همهٔ ایالت فارس که گاهواره خاندان ساسانی بود، نیز بدست مسلمانان افتاد.(برابر با ۶۵۰ میلادی) به گزارش بلاذری با گشوده شدن استخر چهل هزار تن از ایرانیان، از جمله بزرگزادگان و وابستگان به خاندانهای اشرافی، کشته شدند .در همین سال۲۹ هجری پادشاه محلی گرگان در قبال پرداخت باج توانست با عربها به فرماندهی سعید بن عاص پیمان صلح بندد.
در ۲۹ هجری قمری نبرد کوچکی در واجرود میان عربها و ایرانیان رخداد. فرمانده سپاه ایران یک دیلمی به نام موتا بود و در این نبرد اسفندیار برادر رستم فرخزاد و فرخان زیبندی مرزبان ری بدو یاری میرساندند. سرانجام این رخداد نیز شکست ایرانیان بود. دو سال پس از این رخداد شهرهای همدان، زنجان، قزوین، قومس، قم، کاشان و ری مسخر لشکر عرب شد؛ در این زمان یزدگرد در استخر به سر میبرد و میکوشید نیروی برای جنگ با اعراب گردآورد.
کشته شدن یزدگرد و انقراض دولت ساسانی
با نزدیک شدن اردوی اعراب به استخر یزدگرد با وجود دعوت مرزبان تبرستان ترجیح داد تا از راه دارابگرد به کرمان و سپس سیستان رود. از آنجا هم راهی نیشابور و توس شد. با تسخیر خراسان در ۳۱ هجری قمری یزدگرد به مرو رفت. در جریان فتح نیشابور گروهی از اسواران هم در سپاه عرب حضور داشتند و به پاس این همکاری از پرداخت باج و خراج معاف گردیدند.
در مرو از سوی مرزبان مرو ماهوی سوری- که به احتمال از خاندان سورن بود- نخست مورد استقبال قرار گرفت ولی در آینده به ظاهر به دلیل خیانتی که ماهوی در مال یزدگرد کرده بود میان آنان کدورتی رخداد. دلایل اختلاف میان یزدگرد و ماهوی موارد دیگری مانند بیم ماهوی از حملهٔ اعراب به مرو، در نتیجهٔ پذیرفتن یزدگرد هم ذکر شدهاست. در سال ۶۵۲ میلادی، ده سال بعد از جنگ نهاوند ماهوی سوری نیزک طرخان سرکردهٔ طوایف هپتالی طخارستان را به گرفتن یزدگرد، تشویق کرد. این نیزک ترخان در آغاز رابطهٔ خوبی با یزدگرد داشتهاست، ولی سپس رابطهیشان به دلیلی به تیرگی گراییدهاست. میان سپاه نیزک و یزدگرد نبردی درمیگیرد، اگرچه نیروهای ماهوی در کنار سپاه یزدگرد بودند، ولی به اشارهٔ او در میدان از شاهنشاه جداشده و به نیزک پیوستند. در نتیجه یزدگرد شکست خورد و گریخت. چون به مرو رسید ماهوی دروازه را به روی او نگشود و یزدگرد آواره گردید. ماهوی سوری فوجی را به گرفتن یزدگرد فرستاد. چندین روایت متفاوت و با محتوی متضاد دربارهٔ مرگ یزدگرد سوم در کتابهای تاریخی برجای ماندهاست. به قول برخی از روایات یزدگرد، شتابان رو به فرار نهاده و خسته و درمانده به آسیابی پناه برد که شب در آنجا بگذراند در همین آسیاب، آسیابان، یزدگرد را به طمع لباس فاخر و جواهرش یا به دستور ماهوی به قتل رساند. بنا به روایت ثعالبی «جسد این شهریار وارونه بخت را در رود مرو انداختند. آب او را همی برد تا به شاخهٔ درختی پیچید، اسقفی نصاری جسد شاه را شناخت و او را دفن کرد.» یزدگرد سوم در هنگام مرگ تنها بیست و هشت سال داشت.
با مرگ یزدگرد سوم در سال ۶۵۲ میلادی، سلسلهٔ ساسانی پس از ۴۲۶ سال، در ایران منقرض گردید. ماهوی سوری نیز در زمان خلافت علی به کوفه فراخواندهشد و از جانب او مامور گردآوری خراج خراسان گردید. این گزینش در میان خراسانیان سبب شورشی دامنهدار گردید که تا پایان خلافت علی برپای بود.
به گزارش تاریخنویسانی چون مقدسی و ثعالبی یزدگرد با اندرز وزیرش خرهزاد به مذاکره با عبدالله بن عامر سردار سپاه عرب پرداخت، او خرهزاد را به سفارت نزد عبدالله فرستاد و بدو پیشنهاد نمود که در برابر هشتاد هزار درهم صلح را بپذیرد و نیشابور را نیز به یزدگرد واگذارد، اگرچه عبدالله در اندیشهٔ پذیرش پیمان بوده ولی با مرگ یزدگرد بدین پیشنهاد جامهٔ عمل پوشیدهنشد.
منبع : ویکی پدیا
.
Saeed Dz
21-11-2013, 22:59
در مورد فرزندان یزگرد هم توضیح بدید ممنون میشم. :n16:
بانو . ./
22-11-2013, 00:11
خواهش میکنم
______
فرزندان یزدگرد
مسعودی فرزندان او را چنین میشمارد، دو پسر به نامهای بهرام (وهرام) و پیروز سوم، و سه دختر ادرگ و شهربانو و مردآوند. پیروز به چین رفت و کوشش کرد که به یاری لشکر چین تاج و تخت نیاکان را به دست آورد ولی کاری از پیش نبرد و در سال ۶۷۲ میلادی درگذشت. شهربانو به روایت شیعیان که گویا قطعی نیست به عقد حسین بن علی درآمد. شیعیان به این ترتیب فرزندان و نوادگان امام حسین را وارث خورنه یا فره ایزدی شاهنشاهان ایران باستان محسوب داشتند.پ
سرنوشت دودمان یزدگرد
یزدگرد در سال ۵۳۸ میلادی هنگامی که با اعراب در ضد و خورد بود، سفیری به چین فرستاد و از امپراتور چین کمک خواست ولی دولت چین به سبب دوری از ایران از دادن کمک خودداری کرد. بعد از فوت یزدگرد پسر او پیروز سوم -که آن در دربار فغفور چین اقامتداشت- خود را شاه ایران خوانده و امپراتور چین او را بدین سمت به رسمیت شناخت.
پیروز در کوههای طخارستان مانده، در صدد جمعآوری قشون برای جنگ با اعراب برآمد. پیروز از امپراتور چین به نام کائو تسونگ چهارمین امپراتور سلسله تانگ) کمک خواست اما امپراتور باز به بهانه دوری راه از کمک به او خودداری کرد ولیکن پادشاه طخارستان به او کمک کرد و او را شاه ایران دانست.
امپراتوری چین در سال ۶۵۸ میلادی ترکها را شکست داده و ممالک غربی خود را مرتب کرد بعد دولتی به اسم ایران تشکیل و پادشاهی آن را به پیروز سوم تفویض نمود. این مملکت احتمالاً در انتهای شمالی سیستان بوده یا در نزدیک سیحون قرار داشتهاست. بعد از حمله اعراب به این منطقه، پیروز فرار کرده به چین رفت.
در سال ۶۸۴ میلادی امپراتور چین او را بخوبی پذیرفته و به او اجازهٔ تأسیس یک آتشکده را در چان کان دادند. بعد از مرگ پیروز پسر وی نرسی نوه یزدگرد سوم به طخارستان رفته و مدتی در استرداد ملک کوشید ولی مأیوس شده و به چین بازگشت و همانند پدر در غربت درگذشت.
دنبالهٔ فرزندان یزدگرد در چین به صورت خاندانی سلطنتی و سرداران نظامی و با احترام از سوی امپراتوران این کشور پذیرفتهشدند. ایشان آتشکدههای چندی را در این کشور برپاداشتند. ساسانیان در کنار جامعهای از ایرانیان کوچنده به چین -تا زمان تحلیل رفتن در مردمان این کشور- سالها زیستند. یکی دیگر از پسران یزدگرد به نام بهرام- که در نوشتههای چینی به نام آلوئوهان خواندهشده- نیز کوششی نافرجام برای شکست تازیان درپیشگرفت. کوششهای او سبب سرایش سرودهٔ پهلوی ابرآمدن بهرام ورجاوند در میان ایرانیان گردید. این بهرام هم در ۷۱۰ میلادی درگذشت. پسر بهرام خسرو-در منابع چینی جولوئو- با ترکان همپیمانشد و به ایران تاخت ولی او نیز کاری از پیش نبرد. خسرو واپسینکس از فرزندان یزدگرد بود که کوشید بر تاج و تخت نیاکان دستیازد.
در میان دودمانهای ایرانیای که پس از اسلام در ایران به قدرت رسیدند، امیر شجاع بویه ادعا داشت که از تبار یزدگرد سوم است.
منبع : ویکی پدیا.
.
بانو . ./
22-11-2013, 00:17
دوستان دیدگاهتون در مورد ماجرای شهربانو چی هست ؟ کسی اطلاعات به خصوصی داره ؟
.
بانو . ./
24-11-2013, 15:24
مقاومتهای محلّی پس از تسلط اعراب فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازهای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناختهٔ بسیار بر جای نهادند.
به گزارش طبری عربها در ۲۳ق/۶۴۴م به فرماندهی حکَم بن عمرو تغلبی به روزگار خلافت عمر، مکران در همسایگی توران را به جنگ گشودند؛ اما به دستور عمر از آن سرزمین پیشتر نراندند؛ تا آنکه در اواخر سال ۳۸ و اوایل ۳۹ه. ق/۶۵۸م به هنگام خلافت علی، حارث بن مرهٔ عبدی داوطلبانه و با اجازه علی به همراه گروهی برای دستیابی به غنایم، در آن سوی مکران (توران) به تاخت و تاز پرداخت. در حالی که در سالهای ۴۱-۳۵ هجری/۶۱-۶۵۶ میلادی، مسلمانان مشغول جنگهای داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خارج شد. حتی بازماندگان سلسله ساسانی تلاشهایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستان و نیشابور انجام دادند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب زده را در دست گرفته و شورشها علیه والیان و افراد تحت حمایت آنان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات و فسانج هماننداز دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای سیستان حمله برده و آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری/۷-۶۵۶ میلادی، فرمانهای علی به اشخاص برجسته محلی مبنی بردادن خراج به ماهویه مرزبان مرو باعث بروز شورشهایی در شرق خراسان علیه حکومت علی گردید و تا مرگ علی ادامه داشت.
بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول شورشهای خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطق جبال، فارس و کرمان در سال ۳۹ هجری/۶۵۹ میلادی از دادن مالیات سرباز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت مییافت و مردم این مناطق مامورین جمع آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند. برای سرکوب شورشها فرستاده شد و توانست شورش مردم اصطخر را سرکوب کرده و فارس و کرمان را آرام کند. علی همچنین نیرویی کمکی به نیشابور فرستاد تا شورش آنجا را نیز آرام کند.
منبع : ویکی پدیا
.
بانو . ./
24-11-2013, 17:49
يادگيرى زبان غير عربى و پوشیدن لباس ایرانی حرام
.
.
.
.
.
.
.
.
.
روايات صحيح السندى در كتابهاى اهل سنت يافت مىشود كه عمر بن خطاب مردم را از يادگيرى مكالمه به زبان غير عربى و همچنين از ورود به كنيسههاى نهى مىكرد؛ چون اعتقاد داشت كه خشم و غضب الهى بر آنها نازل خواهد شد . همچنين عمر بن خطاب استدلال مىكرد كه سخن گفتن به زبان غير عربى خباثت و نيرنگ است .
مالك بن أنس در المدونة الكبرى مىنويسد:
عمر بن خطاب از سخن گفتن به زبان عجمها نهى مىكرد و مىگفت كه اين كار خباثت و نيرنگ است.
منبع....
مالك بن أنس ابوعبدالله الإصبحي (متوفاى179هـ)، المدونة الكبرى، ج 1 ص 63، ناشر: دار صادر – بيروت.
عبد الرزاق صنعانى به نقل سفيان ثورى از أبى عطاء بن دينار مىنويسد:
عمر بن خطاب گفت: مكالمه به زبان غير عربى را ياد نگيريد، و وارد كنيسههاى آنان در روز عيد نشويد؛ زيرا خشم و غضب بر آنها نازل مىشود.
منبع ....
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاى211هـ)، المصنف، ج 1 ص 411، ح1609، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ
منبع...
إبن أبي شيبة الكوفي، ابوبكر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 5 ص 299، ح26281، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
معافى بن عمران موصلى در كتاب الزهد خود اين روايت را مفصلتر نقل كرده است :
عمر گفت: مكالمه به زبان عجم را ياد نگيريد؛ زيرا وقتى شخصى آن را ياد مىگيرد، خبيث و نيرنگ باز مىشود . لباس عجمها را نپوشيد ... زيرا اگر اين كارها را انجام بدهيد، عذاب خواهيد شد .
الموصلي ، المعافى بن عمران، (متوفاي185هـ) ، الزهد للمعافى، ناشر: دار البشائر الإسلامية ـ بيروت، الطبعة: الأولى
ابن تيميه به همين روايات استناد كرده و مىنويسد:
اين عمر بن خطاب است كه از يادگرفتن زبان عجمها و همچنين از مجرد ورود به كنيسههاى آنها در روز عيد نهى كرده است؛ پس چگونه است كه كسى كه بعضى از كارهاى آنها را انجام مىدهد ...
منبع...
ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 25 ص 325، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
.
بانو . ./
26-11-2013, 20:23
.
روش کشورداری و روابط با مردمان محلی:
اصلی ترین منبع تاریخی برای فتوحات پس از نهاوند در ایران البلاذری است که اصلیتش ایرانی است. نوشتههای دیگری که در دست است در تکمیل مشاهدات بلاذری مفید هستند.
جنگ نهاوند مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد پیشروی اعراب مقاومتهای محلی بود که در برخی موارد شدید بودند.اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر میبستند که در آن میزان مالیاتی که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص میکرد. ریچارد فرای با اشاره به پیمانی که میان اعراب و مرزبان آذربایجان بسته شده بود مینویسد که این پیمان علاقه اصلی اعراب به اخذ غنیمت را نشان میدهد. پس از یک جنگ سخت میان اعراب و مرزبان آذربایجان که در آن اعراب پیروز بودند، مالیات زیادی بر ساکنان شهر تحمیل شد. در ازای آن اعراب تضمین دادند که کسی از مردم آذربایجان را نکشته و یا برده نگیرند، آتشکدهها را خراب نکنند، از اهالی آذربایجان در مقابل حمله کردها حفاظت کنند، و به مراسم مذهبی مردم کاری نداشته باشند.
به زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان اهل ذمه گفته شده و به آنها این امکان داده میشد که به اسلام بگروند، و یا دین خود را حفظ کرده و جزیه بپردازند.
زرینکوب مینویسد:
... استیلای عرب بدون غارت و انهدام و کشتار انجام نیافت.[...]دختران و زنان ایرانی را در بازار مدینه فروختند و سبایا و اسرا خواندند. از پیشه وران و برزگران که دین مسلمانی را نپذیرفتند باج و ساوگران بزور گرفتند و جزیه نام نهادند. همه این کارها را نیز عربان در سایه شمشیر و تازیانه انجام میدادند.[...] حد و رجم و قتل و حرق، تنها جوابی بود که عرب خاصه در عهد امویان به هرگونه اعتراضی میداد.[...]خشونت و قصاوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بی اندازه بود.[...] بیداد و فشار دستگاه حکومت سخت مایه نگرانی و نارضایی مردم بود. مولی نمیتوانست بهیچ کار آبرومند بپردازد. حق نداشت سلاح بسازد و بر اسب بنشیند. اگر یک مولی نژاده ایرانی، دختری از بیابان نشینان بی نام و نشان عرب را به زن میکرد، یک سخن چین فتنه انگیز کافی بود که با تحریک و سعایت، طلاق و فراق را بر زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل نماید. حکومت و قضا نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولی ای باینگونه مناصب و مقامات نمیرسید. حجاج بن یوسف بر سعید بن جبیر که از پارساترین و آگاه ترین مسلمانان عصر خود بود منت مینهاد که او را با اینکه از موالی است، چندی به قضا کوفه گماردهاست. نزد آنها اشتغال به مقامات و مناصب حکومت در خور موالی نبود؛ زیرا که با اصل سیادت فطری نژاد عرب منافات داشت.
به گفته تورج دریایی در هنگام فتح، مسلمانان به مرزبانان یا حاکمان محلی چند گزینه ارائه میکردند: یا مسلمان شوند و جز امّت اسلامی محسوب گردند؛ یا فرمانروایی مسلمانان را بپذیرند و با پرداخت جزیه آزاد بمانند و بر مذهب خود باقی باشند؛ و یا اینکه به عنوان آخرین گزینه مقاومت کنند و بجنگند که در آن صورت خطر کشته شدن یا به بردگی گرفته شدن وجود میداشت.
اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را میپرداختند دخالت نمیکردند.
در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگانهایی که ساکن میشدند که یا خود تبدیل به شهر میشدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت میشد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماسها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد.
دلیل اینکه عمر علاقهمند به مخلوط شدن اعراب با ایرانیان نبود بخشی از دو سیاست اصلی حکومتی او پس از فتح بود: (۱) بادیه نشینان از آسیب رساندن به جامعه کشاورزی بازداشته شوند (۲) حاکمان مسلمان با روسا و نامداران نواحی فتح شده همکاری کنند و مردمان محلی تا جای ممکن پریشان نشوند. به همین دلیل اعراب تلاشی برای گرواندن ایرانیان به اسلام نکرده (بگفته لاپداس در زمان فتح اعراب اسلام را دینی عربی و برای خودشان در نظر میگرفتند)، و علاقهای بر به هم زدن نظم اجتماعی و اداری نداشتند. اما با گذشت زمان اعراب کنترل خود را بر شهرها بیشتر کردند.
از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.
نویسندگان مسلمان مکرراً در مورد مقررات مربوط به اهل کتاب به متنی به نام عهد عمر (العهدة العمریة) اشاره میکنند که به عمر نسبت داده میشود. بر اساس آن محدودیتهای بر پوشش، حیواناتی که بر آنها سوار میشوند، و ساختمان و محلهای پرستش آنها اعمال میکند. عموم مورخین غربی به دلایل مختلف این انتساب را جعلی میدانند.
به گفته برنارد لوئیس این متن در هر حال نحوه تکامل سیاست مربوط به جدا سازی گروه غالب از گروههای تحت سلطه را مشخص میکند. لوئیس معتقد است که در ابتدای فتوحات اعراب اقلیت کوچکی بودند و نیاز به تضمین امنیت خودشان را داشتند. به همین دلیل قوانینی را در این جهت وضع میکردند. اما مسلمانان بعدی این محدودیتهای امنیتی را به محدودیتهای اجتماعی و حقوقی تفسیر کردند.
لاپدس مینویسد که با گذشت زمان مالیاتها فشار زیادی بر ساکنان شهرها وارد میکرد چنانچه مالیات کشاورزان حالت استعماری پیدا کرده و تا پنجاه درصد محصولشان میرسید.
بعقیده فرای اگر چه بلاذری و دیگران مقادیری برای مالیات شهرهای مختلف ذکر کردهاست، اما میزان واقعی آن مشخص نیست و حداکثر اعتمادی که به این گزارشها میتوانیم به آن بکنیم تشخیص میزان نسبی آبادی و ثروت بخشهای مختلف نسبت به همدیگر است
به گفته مکدونالد، سرعت فتح ایران به حدی بود که از قدرت مرکزی سقوطی واقعی نداشت، و مسلمانان اخذ مالیاتهای شخصی و زمین را به دست گرفتند. به عقیده مکدونالد مسلمانان احتمالاً مالیاتها را نیز اضافه کردند. مکدونالد به نقل قولی از یک کشیش در مصر رجوع میکند که میگوید مسلمانان در مصر مالیات را سه برابر کردند.
از طرف دیگر ادوارد لوتاک معتقد است که در زمان فتوحات، مالیاتها کاهش یافتند هر چند سامانه مالیات تبعیض آمیز بود چون فقط مالیات (کمتر از گذشته) را از غیرمسلمانان میگرفتند.
مارک کوئن مینویسد که محافظت از اهل ذمه (زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان) وظیفهای مذهبی بوده و احادیث خیلی زیادی در این مورد وجود دارد که یک نمونه معمولی آن جملاتی است که به عمر در هنگام مرگ نسبت داده شده که به جانشینش گفته که به پیمانهای با اهل کتاب وفادار بوده، مالیات بیش از توان آنها از آنها نگیرد و با کسانی که به آنها حمله میکند بجنگد.
روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام میکردند. این مورد خصوصاً در مورد فارس درست بود که مکرراً در آن قیام صورت میگرفت. در این میان آذربایجان با بقیه استانها تفاوت داشت که بصورت کلی آرام بود و تنها چند شورش کوچک در آن اتفاق افتاد. قیامها مخصوصا تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومتهای محلی قوی و مکرر بود. برخی از نواحی چند بار شورش کردند. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند. تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگانهای اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود.در زمان خلافت عثمان و علی قیامهای محلی و یا امتناع از پرداخت مالیات سریعاً تلافی میشد.
تغییری که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. بجای آن مالیات اخذ شده از شهرها را به عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان پخش میکرد. بر اساس گزارشی این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و خوارج پیش آمد.در میان گفتههای منسوب به علی، نامه او در مورد حکومت صالحانه به مالک اشتر مورد توجه زیادی قرار گرفتهاست.
ریچارد فرای عقیده دارد که بدلیل تعداد افراد محلی که به اسلام گرویده بودند مقاومتها عموماً جنبه مذهبی در مخالفت با اسلام نداشته، بلکه بیشتر عوامل اقتصادی و اجتماعی محرک آن بودهاند. از آنجایی که اعراب عموماً امور مالی و اداره سیاسی محلی را به دهقانان محلی ایرانی واگزار کرده بودند، بسیاری از قیامهای کوچک علیه حکومت مسلمانان در واقع قیام علیه حاکمان ستمگر غیرعرب بود، تا علیه اعراب.
زرینکوب معتقد است که شورشها و قیامها برای بازگشت به دوره ساسانی نبوده، بلکه برای سر فرود نیاوردن در مقابل اعراب و قبول نکردن مالیات سنگین آنها بود. زرینکوب همچنین معتقد است که بجز کسانی که بشدت تحت تاثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند. سربازان و جنگجویان ایران حس تحقیر نسبت به اعراب نیز داشتند و آنها را پست ترین مردم میدانستند
کلود کائن مینویسد که تحت تاثیر جنبشهای ملی گرایانه دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفتهاست. به عقیده ایشان، اگر چه خطوط تمایز میان ایرانیان و اعراب مشخص بود و ایرانیان حاملان یک سنت بزرگ تاریخی و فرهنگی بودند که آن را نسل به نسل منتقل میکردند، اما قیامهایی که توسط گروههایی خاص از ایرانیان و مکانهایی خاص اتفاق میافتاد بیشتر مذهبی بوده و هیچگاه ماهیت جنبش ملی گرایانه گسترده را نداشتند. همچنین ظهور حکومتهای نیمه ملی پذیرای اسلام محدوده مخالفتها را مشخص میکند. کائن همچنین این گفته را که ایرانیان در مقابله با اعراب مذهب شیعه را برگزیدند را رد کرده و آن را مغایر با شواهد تاریخی میداند که در دوران قرون وسطی ایران اکثریت سنی داشت.
فرهنگ رجایی معتقد است که پاسخ ایرانیان در پذیرش حکومت اعراب یکنواخت و یکسان نبود.
به عقیده هورانی و روتون پذیرش حکومت اعراب توسط ایرانیان وجود داشته و به این دلیل بود که اکثر آنها به اینکه حاکمشان ایرانی یا یونانی و یا عرب باشد اهمیت نمیدادند؛ از میان ساکنان شهرها تنها به این اهمیت میدادند که امنیت و آرامش داشته باشند و میزان معقولی مالیات از آنها اخذ شود؛ تنها روسا و طبقهای که منافعشان با آنها پیوند خورده بود و همچنین برخی از طبقات برخی جوامع مذهبی بودند که در این میان استثنا بودند. روستانشینان هم تحت رهبری سران خود زندگی میکردند و خیلی از حکومت تاثیر نمیپذیرفتند. نهایتاً برخی از ساکنان (مانند اقلیتهای مذهبی) به استقبال تغییر حکومت رفتند.[۴]
برخورد اعراب با اقلیتهای مذهبی از برخورد ساسانیان خیلی بهتر بود.
بگفته ریچارد فرای علیرغم قیامها، تا زمان امویان ایران دیگر در خطر جدا شدن از حکومت مسلمانان نبود.
مورخان اسلامی به موارد بسیار از کشتار و خونریزی عربان مهاجم اشاره کردهاند.
بگفته ستپنینت، دو قرائت متضاد از اولین برخورد اعراب با زرتشتیان ساکن ایران وجود دارد. یکی از آنها صحبت از چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب میکند و دیگری صحبت از تاثیر گذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب میکند. ستپنینت معتقد است که امکان دارد حقیقت چیزی میان این دو باشد. اگر چه بسیاری از بخشهای ایران تخریب شده و ساکنان آنها غارت یا کشته شدند، آن دسته از زرتشتیانی که حکومت اعراب را پذیرفتند و به آنها مالیات پرداختند از امنیت برخوردار بودند. بدون شک موارد زیادی از خشونت و اجبار به پذیرش اسلام وجود داشت - این پدیده مشترک در تمام جنگها است - اما بگفته ستپنینت موارد خشن نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود. ملایمت در برخورد هم ریشه در تعلیمات اسلامی و هم توجیه اقتصادی داشتهاست. در زمانی که مرزهای خلافت عرب گسترش یافته و تعداد زیادی غیرمسلمان تحت پوشش آن در آمده بودند، همراهی ساکنان غیرمسلمان آن اهمیت داشت.
منبع : ویکی پدیا .
.
بانو . ./
16-12-2013, 23:30
آغاز سکوت و آغاز ظلم های اعراب . ./
همتنگونه که متذکر شدیم اعراب ، همان کسانی که با ندای مساوات و برادری به ایران روی آوردند ، تعالیم حضرت محمد(ص) و قرآن را یک باره فراموش کردند و هنمی که پایه های حکومت آنان اندکی استحکام یافت ، با ملل تابع شروع به بد رفتاری کردند . تا جائیکه رفتارشان با ایرانیان شبیه خواجه و غلام بود . به طوری که غیر عرب حق نداشت دوشادوش یک عرب راه برود . داشتن لقب برای غیر عرب ممنوع بود .هر گاه در کوی و برزن ، عربی با بار خود به یک ایرانی برخورد می کرد ، ایرانی مجبور بود بار عرب را بدون مزد تا منزل حمل کند و اگر اعرابی پیاده و او را سوار بود باید عرب را بر اسب خود می نشاند و به مقصد می رساند . اگر جرمی از ملل غیر عرب سر میزد ، شدیداً مورد تعقیب قرار می گرفت ، در حالیکه اگر اعراب این کارها را انجام می دادن کسی یارای نخالفت نداشت .اعراب برای آنکه از آسیب زبان ایرانیان در امان بمانند و آن را همواره چون حربه تیزی در دست مغلوبان خویش ببینند ، درصدد آمدند زبان و لهجه رایج در ایران را محو و نابود کنند .آخر بیم آن بود که همین زبان ایرانی، خلقی را بر آنها بشوراند و حکومت انان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد . به همین سبب هر جا در شهرهای ایرانی به خط و زبان فارسی و کتابخانه برخمردند ، با آن سخت به مخالفت برخواستند . نوشته اند وقتی سردار عرب"حجاج ابن یوسف سقفی" برای بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود ، هر کس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دو تیغ گذراند و مبدان را یکسر هلاک نمود و کتابهایشان همه بسوزاند .رفته رفته مردم بی سواد و عامی باقی ماندند و از خط و کتابت بی بهره گشتند و اخبار آنها اکثراً فراموش گردید . این واقعه نشان می دهد که اعراب خط مردم ایران را به مثال حربه ای می دانستند که اگر در دست مغلوبی باشد ممکن است بدان به ستیز و پیکار بر خیزد .
در" تاریخ اجتماعی ایران " آمده است : یکی از آثار شوم . بسیار زیان بخش حمله اعراب به ایران ، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود . اعراب جاهل کلیه کتاب های علمی و ادبی را به عنوان یادگار های کفر و زندقه(باطناً کافر بودن و تظاهر به ایمان) از بین بردند . سعد و قاص پس از تسخیر فارس و فتح مدائن و دست یافتن به کتابخانه ها و منابع فرهنگی ایران ، از عمر کسب تکلیف کرد . عمر جواب داد : " کتاب ها را در آب بریزید .زیرا این کتاب ها به دو صورت هستند . یا باعث گمراهی انسان می شوند که در این صورت باید سوزانده شوند یا باعث هدایت انسان می شوند که برای هدایت ، ما قرآن را داریم پس در این صورت هم باید از بین بروند . "
البته ایرانیان در برابر اینگونه کارها مقاومت نشان می دادند اما رفته رفته با کشته شدن انها از سوی اعراب این مقاومت ها کمتر شد .
منبع : وبلاگ azadrah2550\
.
بانو . ./
16-12-2013, 23:31
سلام . پوزش بابت توقف کوتاه مدت تاپیک . ./
خوب بخش اول که مربوط به حمله اعراب و انقراض ساسانیان بود مطالبش گذاشته شد
در این بخش به قیام های محلی و حکومت های ایرانی و ابعاد فرهنگی بعد از انقراض ساسانیان می پردازیم
متشکرم .
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.