PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تاریخ ایران از قبل تا بعد از اسلام



Demon King
23-10-2013, 14:21
سلام به همه ی دوستان این تاپیک به منظور اشنایی با تاریخ ایران ایجاد شده است .
هر چیزی درباره تاریخ ایران میدونید اینجا مطرح کنید...
باتشکر :n12::n12::n12:

Demon King
23-10-2013, 14:30
آریایی ها


آريايي ها اقوامی چادرنشين و كوچ نشين بودند كه دام داري می کردند و همراه با دام هايشان در كنار رودخانه ها و چراگاه ها زندگي مي كردند . البته سرزمینی که اقوام اصلی آریایی ها در آن می زیستند به درستی معلوم نیست ولی برخی آن را شمال کوه های هندوکش و یا اندکی فراتر از آن در روسیه ،حوالی دریاچه آرال و در اطراف رودخانه های جیحون و سیحون تا امتداد شمال خاور افغانستان امروزی و شمال فلات ایران می دانند .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


مهاجرت :

آریایی ها در حدود چهار هزار سال پيش از سرزمين اوليه ي خود به دلایل : 1- افزايش جمعيت -2- كمبود چراگاه -3- هجوم اقوام همسايه (( حملات و تجاوزات اقوام ساکن ( ایلیری ) و شبه جزیره بالکان )) -4- سردشدن ناگهاني هوا ( شرایط بد آب و هوایی و افزایش روز افزون برودت هوا و یخ بندان ) كه باعث از بين رفتن چراگاه ها ، انسان ها و دام ها شد مهاجرت كردند و در هزاره ی دوم پیش از میلاد شاخه ای از آریایی ها وارد سرزمینی شدند که امروزه هندوستان نامیده می شود و شاخه ای دیگر از طرف مغرب وارد فلات مرتفعی به نام ایران شدند . البته بعد از این مهاجرت سرزمینهای دیگر نیز از ورود آریایی ها استقبال کردند که از جمله ی این سرزمینها می توان به سرزمینهای زیر اشاره کرد :

سه شبه جزیره بزرگ واقع در دریای مدیترانه فرانسه و جزایر بریتانیا ، سرزمینهای شمالی اسکاندیناوی و نیمه شمالی روسیه ، بخشهایی از آسیای صغیر و آسیای مرکزی . البته تحقیقات نشان می دهد که بعد ها جنوب روسیه نیز شامل این مهاجرت شد .
ولی بطور کلی آریایی ها در هزاره ی سوم پیش از میلاد که اوج زمان مهاجرت آنها به گوشه و کنار جهان است به دو شاخه تقسیم می شوند . دسته ی اول که به اروپا مهاجرت کردند به چهار گروه تقسیم شده که عبارتند از :
گروه اول عبارتند از ( سلت ها ) ، ( ایرلندی ها ) ، ( گل ها ) و دومین گروه : ( گلواها ) ، ( اسکاتلندی ها ) ، ( برتن ها ) که به سمت غرب و شمال و جنوب اروپا رفتند . و دیگری اسلاوها که شامل ( روس ها ) ، ( بلغاری ها ) ، ( لهستانی ها ) هستند که راه شمال اروپا را در پیش گرفتند . و سومین گروه : ( لاتینی ها ) که در کرانه ی دریای مدیترانه در کشور یونان و سرزمین روم باستان ساکن شدند . و چهارمین گروه : ( ژرمن ها ) که مسیری در سمت راست رودخانه راین تا شبه جزیره ی ( اسکاندیناوی ) را طی کردند . که البته دانمارکی ها ، نروژی ها آلمان ، گونیک از این دسته و جزو شاخه ی غربی ژرمن ها به حساب آمده که در کنار آنها باید ( لیتوانی ) ها و ( استونی ) ها را به شاخه ی شرقی ژرمن ها دانست . و دسته ی دوم که به آسیا مهاجرت کرده که البته مهاجرین آسیایی نیز به چند دسته تقسیم شده که عبارتند از : ( هندی ها ) ، ( سکاها ) ، ( هیتی ها ) ، ( میتانی ها ) از آن جمله هستند و البته شاخه ی آسیایی هند و اروپاﺌیان شامل : کیمریان ، اشکانیان ، موسیان ، لوکیان ، فلسطینیان ، مینانیان ، اورارتوﺌیان ، سکوتیان ( سکاها ) و فریژی ها ( فریگیان ، فروگیان ) هستند که میتانی ها از کهن ترین قوم هند و اروپاﺌیان هستند .
شاخه ی هندی از ناحیه ی شمال غربی و از طریق راه ها و گذرگاه ها ی رشته کوه هندوکش به سوی رودخانه ی هندوکش پیشروی کرده و از آن رودخانه گذشته و در حوالی پنجاب ( پنجاب عبارت است از سواحل رود سند و انشعاب رودخانه هایی از رودخانه ی سند ) سکونت کردند . البته این استقرار آغازین هندیان باستان و باعث پیشروی هندیان و گسترده شدن آنها در این منطقه و سپس حرکت به سوی رودخانه گنگ شد .

اما شاخه ای از آریایی ها که وارد فلات ایران شدند در حدود سال 1650 پیش از میلاد وارد بخش شمال خاور فلات ایران شدند و نشانه های حضور آنان پس از سال 1600 پیش از میلاد در جنوب آسیایی صغیر وجود دارد . بطور مسلم پیش از این حرکت ابتدا گروهی از جنگاوران با اسبها و احیاناً ارابه های جنگی بسیار ساده و ابتدایی از شمال دریای خزر و قفقاز گذشته و در کوه های زاگرس ساکن شدند و گروهی دیگراز آنان از جیحون گذشته و به فلات ایران روی آوردند . که این شاخه از آریایی ها به شاخه اصلی یا ( هند و ژرمنی ) معروف اند . البته پیش از ورود آریایی ها به داخل فلات ایران حوریان و کاسیان در داخل فلات ایران می زیستند که با ورود آریایی ها ناچار به ترک فلات ایران شده و جای خود را به آریایی ها دادند . لازم به ذکر است که ورود آریایی ها به ایران در یک نوبت نبود و همه ی آریایی ها همزمان بر این ناحیه وارد نشدند . آریایی ها از دو ناحیه ی مشرق و مغرب ایران وارد این سرزمین شدندکه ابتدا گروهی از جنگجویان و بعدها مردمان و اقوام کوچ نشین آریایی وارد این سرزمین شدند .
آریایی ها با پرورش و اهلی کردن چهارپایان درشت اندام مانند اسب و ... که توسط آریایی های هند و اروپایی احتمالاً در حدود 1800 سال پیش از میلاد صورت گرفت ارابه ها و آذوقه های خود را به فلات ایران آوردند .

اقوام ساکن در ایران قبل از ورود آریایی ها :

بطور کلی اقوام زیر در سکنه ی بومی فلات ایران پیش از ورود آریایی ها به شمار می آمدند :

گروه نخست مردمانی که از نواحی اطراف دریاچه رومیه تا منطقه ی علیای رود دیاله شناسایی شدند و عبارتند از : ( گوتیان ) که به نواحی شرقی بیشتر گرایش داشته و دیگر ( لولوبیان ) که قلمرو آنها بیشتر به اطراف باختر گسترانیده شده بود و نیز ( کاسیان ) که در ناحیه ی جنوب غربی یعنی در منطقه علیای رود دیاله و کرخه ساکن بودند . و گروه دوم ساکنان کرانه ی دریای مازندران که به ( کاسپیان ) معروفند . و از دیگر ساکنین در حاشیه ی بحر خزر می توان به ( کادوسیان ) ، ( گیل ها ) ، ( تپوریان ) یا ( طبرستانیان ) و ( ماردها ) یا ( آماردها ) که در منطقه ای بین سرزمینهای تحت اشغال و سکونت تپوریان و کادوسیان مسکن داشته اند . و سومین گروه مردمانی هستند که در سواحل آبی جنوب فلات ایران یعنی در کرانه های خلیج فارس سکونت داشتند که اینها احتمالاً مردمانی تیره پوست بودند و علاوه بر این در دره های غربی کوه زاگرس ( حوریان ) زندگی می کردند که در میان این اقوام ( کاسیان ) از نظر پیشرفت و فرهنگ معیشتی دارای ویژگی های برجسته ای نسبت به اقوام دیگر بودند .

کاسیان اندکی پیش از سال 1600 قبل از میلاد بصورت قومی از ارتفاعات ایران وارد بین النهرین شده و حوریان نیز در حدود سال 2200 پیش از میلاد در نیپور ( حومه بابل ) می زیستند و بعدها بصورت دسته های انبوهی به نواحی شرق دجله مهاجرت کردند . حوریان و کاسیان تمدن ارزشمند و چشمگیری نداشتند که مورد توجه و تقلید مردمان آن زمان قرار گیرد .

فلات ایران در زمان ورود آریایی ها :


با ورود آریایی ها به داخل فلات ایران و بیرون راندن مردمان بومی ( حوریان و کاسیان ) ، آریایی بودن بصورت یکی از شرایط حاکمیت و حتی صلاحیت زیستن در این ناحیه در آمد . ایرانیان آریایی تبار خود را ( اصیل ) و ( آزاده ) قلمداد می کردند و این عنوان آنان شامل امتیازات ویژه ای بود که قومها و قبایل دیگر از آن بی بهره بودند .

فلات ايران از هر جهت براي زندگي و سكونت مساعد بود . و سرزميني كه آريايي ها وارد آن شدند ايران يا سرزمين آريايي ها ناميده شد . آریایی ها شامل سه گروه ماد ، پارس و پارت بودند . مادها در غرب ، پارس ها در جنوب و پارت ها در شمال شرقي فلات ايران ساكن شدند . اين سه گروه از آن پس ايرانيان ناميده شدند و تا مدت ها به زندگي كوچ نشيني و دام داري ادامه دادند . گروهي درنواحي كوهستاني ، گروهي در نواحي مرتفع كوه ها و در زمستان به دامنه ي كوه ها رفتند و گروهي ديگر به دشت ها روي آوردند .
البته کمی آب و خشکی هوا در اکثر مناطق ایران به ویژه همزمان با ورود آریایی ها مشکلات فراوانی را در امر کشاورزی و اقتصاد برای جامعه آریایی به وجود آورد . آریایی های مهاجر به فلات ایران با تحمل سختی ها و مشقات فراوان ، ابزار و امکانات آبیاری مصنوعی زمینهای خشک را فراهم کردند تا بتوانند زمینهای مورد نظر خود را آباد و قابل کشت سازند این تلاشها از خصوصیات آریایی های ایرانی در تامین زندگی آنان می باشد . تلاش در مسیر زراعت در زمینهای خشک آن چنان اهمیت یافت که در تفکرات مذهبی آریایی ها در شمار کارهای خوب قلمداد شد و پیوسته ستوده می شد .

حکومت ها :


مورخین تاریخ اسطوره ای ایران باستان معتقدند که آریایی ها چهار دولت تشکیل داده که اولین آن به دولت داستانی جمشید که دوره های آن را باید به زمان زندگی آریایی های ایرانی و هندی با هم دانست ، دومین دولت نیز به دولت داستانی فریدون معروف است که زمان تشکیل آن را باید در همین زمان ( کمی بعد از جمشید ) دانست . و دو دولت دیگر را به منوچهر و زاب نسبت داده اند که دوره های آن متعاق است به آریایی های ایرانی در شمال خاور فلات ایران اسکان و استقرار یافته و در عین حال زیر فشار مردمانی بودند که از طرف شمال به طور پی در پی به آنان حمله می کردند .

ولی سه قوم از نژاد آریایی در گوشه و کنار فلات ایران مناطقی را فتح کرده و در آنجا ساکن شدند و تاریخ این مناطق را به نام خود ثبت کردند . که تشکیل نهادهای حکومتی توسط این اقوام آریایی نژاد بسیار با اهمّیت است .
نهادهای حکومتی این سه قوم عبارتند از :
در شرق و شمال خاور ایران باکتری ها ( باختری ها ، بلخی ها ) که در آغاز هزاره ی یکم یا در طول سده ی دهم پیش از میلاد برای خود حکومتی به وجود آوردند . باختری ها را می توان در بخش اسطوره ای تاریخ ایران و با سلسله ی کیانی که تا اواخر ششم پیش از میلاد به گونه ای رسمی از آن نام برده شده و ( ویشتاسب ) به عنوان والی باکتر معرفی شده که فرمانبردار شاهان متقدم هخامنشی یعنی کوروش دوّم ( 559 – 529 ق.م ) و کمبوجیه دوّم پسر و جانشین کوروش ( 529 – 522 ق.م ) بوده و پس از داریوش یکم (522 – 486 ق.م ) است و در کتیبه های خود او نشانه های کافی و کاملی از این واقعیت وجود دارد .
قوم دیگر مادها هستند که در غرب ایران و در اواخر سده هشتم پیش از میلاد تشکیل دولت مادها را به آنان نسبت می دهند . آنها بیشتر بصورت قبیله ای زندگی می کردند و نظام اداره حکومتی متداول در میان قبایل در بین آنها معمول بوده است .
قوم سوم در جنوب و به خطّه پارس آمدند و آنچه آشوریان به عنوان منطقه پارسوماش یا پارسواش به عنوان باج گذاران خود نام می برند ابتدا باید آن را در جنوب دریاچه ارومیه یافت . پارس ها در اواسط سده ی هشتم پیش از میلاد دولت هخامنشی را بنیان نهادند و پیش از تشکیل حکومت خود توسط کوروش دوّم فرمانبردار مادها بودند که با از پای در آوردن دولت ماد و گرفتن قدرت از دست آستیاگ آخرین شاه ماد ، امپراطوری نیرومندی را به وجود آوردند که به گونه ای مستمر به قلمرو آنان افزوده می گشت و این قلمرو زمانی از سواحل رود دانوب در اروپا تا حبشه در افریقا را در بر می گرفت .
مذهب و مظاهر مورد احترام :

آریایی ها از دیر باز مظاهر طبیعت را ستایش می کردند و پرستش و احترام به آب ، آتش ، باد و خاک در میان آریایی ها متداول بوده و به نور و تاریکی و تاثیرات آن در حیات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی انسان پی برده و نیکی و بدی را در ارتباط با دو نیروی بالا می دانستند . البته در آغاز برای دفع نیروهای آسیب رسان و بیماری زا و بی اثر کردن آنها دانه های فروزه و مهره های گوناگون از شاخ جانوران و گوش ماهی به گردن خود می آویختند و یا بصورت دستبند مورد استفاده قرار می دادند . آنان اعتقاد داشتند این مهرها بصورت طلسم از توانایی ارواح و نیروهای آسیب رسان در زندگی انسان و جانوران و کشتزارها و مراتع می کاهند که نمونه ای از این اشیاﺀ در ناحیه ی فارس یافت شده است . علاوه بر این در قبرهای انسانها زینت آلات و حتی اشیاﺀ و ابزارهای زندگی و جنگی و شکار بدست آمده است که بیانگر اعتقاد آریایی ها به زندگی بعد از مرگ است .
آریایی های باستان خورشید و ماه را به عنوان معبود خود ستایش نمی کردند ولی تاثیرات آنها را در زندگی خود به ویژه در امر کشاورزی و دامپروری حیات خود موثر می دانستند . آریایی ها برای بدست آوردن محصول خوب کشاورزی و افزودن دام های خود به توانایی عناصر فوق معتقد بودند و بر این باور بودند که تابش خورشید و بارش باران آفات و بیماری های دامها و انسانها را دور می کند .
آریایی ها نیز مانند بسیاری از ملل کهن به ارواح و نیروهای زیان آور و سودمند باور داشتند و معتقد بودند که گنج ها و ذخایر طبیعت ، نعمتها ، محصولات خوب و تندرستی و شادی و مانند آن را نیروهای خیر و خوب به آدمی ارزانی می دارند . که از جمله این نعمتها می توان به باران و روشنایی اشاره کرد . آنان همچنین به پیکار میان نیروهای خوب و بد اعتقاد داشتند که به عنوان مثال می توان به تیرگی شب ( تاریکی ، ظلمت ) ، زمستان ، خشک سالی ، قحطی ، بیماری ها و سایر آفات را از جانب نیروهای بد و زیانکار و پیروزی نیروهای زیانکار بر نیروهای خوب و خیر می دانستند . آنان نیروهای سودمند را دوست داشته و آنان را مورد پرستش و احترم قرار می دادند و نیروهای زیانکار را دشمن خود می دانستند و برای در امان ماندن از آنان به ورد و افسانه ها متوّسل می شدند . که بعد ها با تکامل آنان بصورت جادوگری در آمد . پرستش میترا خدای آفتاب عهد باستان بی تردید متعلق به این مقطح زمانی توسط آریایی ها است .

آریایی ها اماکن مقدس خود را برای عبادت و بزرگداشت خدایان در بلندی ها و یا کوه ها و کشتزارها و حتی مناطق مسطح انتخاب می کردند .
انجام مراسم قربانی و عبادت به سرپرستی و راهنمایی روحانیون انجام می گرفت . آراﺀ الهی و اداره ی جامعه بر اساس عقل و عدل و توجه به وظایف دینی تنها از سوی این روحانیون امکان پذیر بود . آنان طبقه آگاه و مسلط و پرنفوذ در جامعه بودند .
دین اقوام هند و ژرمن دین ساده و ابتدایی نبوده و دارای ضوابط و قوانین دقیق و حساس بوده و می توانسته به جزیی ترین مساﺌل خانوادگی ف اجتماعی و فرهنگی جامعه بپردازد .
مذهب آریایی های ایرانی و هندی مدت ها یکی بود زیرا آنان مدّت به یک زبان واحد سخن گفته و با هم زندگی می کردند . پس از جدایی آریایی ها از جمله شاخه ایرانی و هندی که این جدایی سده ها پس از زندگی مشترک آنان به طول انجامید و جدایی مذهب نیز در بین آنان به وقوع پیوست .

میترا از خدایان آریایی پیش از آغاز جنبش آنها یعنی پیش از آمدن به هند و ایران است . البته میترا از دیر باز دارای پیروان زیادی در طول تاریخ بوده و با مسیحیت هم رقابت می کرد و نفوذ میترا در تعالیم ادیان دیگر ایرانی و غیر ایرانی ، اصلی اجتناب ناپذیر بوده است .
یکی دیگر از الهه ها ( آناهیتا ) الهه باروری و نعمت و باران است که از دیر باز در ایران پرستش شده و منشاﺀ در فرهنگ آریایی ها ی هندی دارد و از آنجا به ایران آمده ولی هندیان خود او را به فراموشی سپرده اند که ستاره ناهید از نشانه های آن است .
البته زمان کاسته شدن از شمار ارباب انواع مورد پرستش آریایی های ایرانی ، زودتر از آریایی های هندی باید دانست .، آریایی های که تازه به فلات ایران وارد شدند از نظر تمدن در درجه ی پایین تری از بابلیان ، آشوریان و سومریان که فرهنگ و تمدن پیشرفته تری داشتند برخوردار بودند . البته مدت ها بعد آریایی های ایرانی بسیاری از تمدن این اقوام را در قیاس با خودشان به شکل پیشرفته تری تقلید کرده و به تمدن پیشرفته تری نسبت به این اقوام دست یافتند.

خانواده :

ایرانیان از بستن پیوندهای زناشویی با غیر آریاییها جدا خوداری می کردند . و تنها رفت و آمد گاه و بیگاه آنها به سرزمینهای دیگر باعث لغو این عادت می شد و با مردمان غیر آریایی ازدواج می کردند .

خانواده به عنوان بزرگترین رکن جامعه آریایی بصورت پدرسالاری بود و زن نیز به عنوان عنصری بسیار ارزشمند و مٶثر پس از شوهر خود ستوده می شد . در فرهنگ اخلاق آریایی ها به پدر یا بزرگ خانه ( کتک خودتای ) یا ( کد خدا ) یعنی رﺌیس خانه و به همسر او ( کتک بانوگ ) یا ( کد بانو ) یعنی بانوی خانه گفته می شد . و اختیارات کدبانو نه تنها محدود نبوده بلکه اگر شوهری بنا به دلایلی همسری دیگر اختیار می کرد نه تنها از اختیارات او کاسته نمی شد بلکه به عنوان ( پتخشازن ) یا پادشاه زن و به مفهوم زن اصلی و صاحب اختیار می یافت و به همسر جدید شوهرش ( چکر زن ) یا ( چاکر زن ) که تحت فرمان ( کد بانو ) یا زن اصلی انجام وظیفه می کرد گفته می شد . ولی در مجموع با مقایسه فرهنگ و نظام جامعه آریایی نسبت به خانواده در مقایسه با اقوام و ملل دیگر به این نتیجه دست پیدا می کنیم که مقام زن در نزد آریایی های ایرانی بیشتر ارج می نهاده اند تا در میان مردمان ملل دیگر . در جامعه آریایی فرزندان فرمانبردار به قید و شرط پدران خود بودند و البته پدر به عنوان رﺌیس خانواده مقام قاضی یا داور را در خانه داشت و اجرا کننده آداب و رسوم و آیین های دینی در خانه بود و آنرا به فرزندان خود نیز با دقت می آموخت و از وظایف پدر خانواده می توان به تامین امنّیت و معاش افراد خانواده و حفظ آتش که از عناصر سودمند و لازم در خانه بود را بر عهده داشت .
آریایی های باستان به آتش اعتقاد داشتند . و پدر خانواده مسٮٶلیت اجاق و طبعاً روشن نگه داشتن آتش را بر عهده داشت . البته اجاق در خانه جایگاه مشخصی داشت .

اصولاً سرپرستان خانواده مراسم قربانی را نیز در راه انواع ارباب بر عهده داشت .
خاموش شدن آتش در خانه به معنای ( کور شدن اجاق ) بود و فراتر از آن به خانواده هایی گفته می شد که از نعمت فرزند محروم بودند و بقای نسل و ادامه وجود خاندان در آنها وجود نداشت .

زبان :

در مقطع زمانی زبان آریایی ها متفاوت بوده و شاخه ایرانی و هندی آریایی به زبانهای گوناگون سخن می گفتند ولی حدود 2400 سال پیش از میلاد زبان اقوام آریایی زبان واحدی بوده است .

گیرشمن باستان شناس بر این باور است که توجه به زبانشناسی و پیوندهای زبانشناسی میان زبان و گویش های ایتالیایی ، سلتی ، هند و ایرانی وجود دارد که حکایت از مشترکات نژادی و خویشاوندی قومی این مردمان دارد و اروپاﺌیان هم مانند ایرانیان ( آریایی های قدیم ) به شبانی و دامپروری مشغول بودند و در فنون رزمی و شیوه های جنگی نیز مشترکات زیادی داشتند که در میان آنها مانند سکاها و اشکانیان ( پارتیان ) رسته سواره نظام وجود داشته و نهایتاً مقابر کشف شده در اروپا همانند مقابر ایرانیان باستان شناسایی شده اند .

آریایی ها ( ایرانی و هندی ) دارای ساختار یکسان نبوده و شیوه ی معیشت آنها با یکدیگر متفاوت بوده است ولی ساختار زبان در ادبیات ایران و هند بطور روشن در آثار دینی آنان قابل شناسایی است . البته ایرانیان با فرهنگ و اقوام و ساکنان تمدنهای بین النهرین و یونانیان در ارتباط بودند که در مورد هندیان این چنین نیست .
البته گویش های ایرانی هر کدام به تنهایی و به تدریج صورتهای دگرگون شده ای پیدا کردند .
قوم شناسان و زبانشناسان ، ساکنان شمال اروپا و اسکاندیناوی ، آلمانی ها و در بخش دیگر اروپا روسی ها و یونانیان را ملل برادر با آریایی ها می دانند .
می توانیم نتیجه بگیریم که آریایی ها هم از نظر زبان ( زبانشناسی ) و سیستم خدایان و دیانت به هم نزدیک و خویشاوند و از یک تبار هستند .
منبع : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Arash4484
23-10-2013, 17:59
دوست عزیز منبع پستهاتون رو بنویسید...ممنون.

Demon King
23-10-2013, 18:22
دوست عزیز منبع پستهاتون رو بنویسید...ممنون.

ببخشید حواسم نبود حتما مینویسم...

Demon King
24-10-2013, 11:22
مادها







تاريخچه ماد
مادها قومي ايراني از تبار آريايي بودند كه قسمت اصلي سرزمين آنها شامل جنوب آذربايجان و قسمتهاي ديگري در زاگرس وپايتخت آنها هگمتانه بود.اولين اطلاعات درباره آنها به سالنامه هاي آشوري شلمسر سوم در سال 836 پ م باز مي گردد.آنها از سده هشتم پيش از ميلاد تا ظهور سلسله هخامنشي بر فلات ايران و فراسوي آن حكومت كردند.سكاها به دست كياكسار شكست خوردند. او با آشور به جنگ پرداخت و براي مقابله با آنان با بابل هم پيمان شد. پس از اينكه آنها آشور را شكست دادند بخت النصر حاكم بابلي كه با نواده كياكسار عروسي كرده بود از ترس حملات مادها به سرزمينش در مرزهاي شمالي سرزمين خود استحكامات نظامي فراواني برپا كرد.نهايتا ماد توسط هخامنشيان از بين رفت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شش قوم تشكيل دهنده اتحاد ماد عبارتند از: بوسيان،ستروخاتيان،بوديان، آريزانتيان،مغهاوپارتاكاني ان
در سال 728 پ م دياكو نخستين پادشاه ماد سلسله ماد را بنياد نهاد كه نخستين شاهنشاهي آريايي تبار ايران بود
در سال 614 پ م دولت ماد در حمايت از بابل به آشور حمله كرد و حكومت آشور را منقرض كرد . پس از آن كشور ليديه را فتح كردند

از بعد سياسي عمده ترين عامل پيدا يش اتحاديه ماد ، سپس دولت وبالاخره تشكيل پادشاهي آنها را مي توان در تجاوزگريهاي آشوريان به سرزمين آنها دانست. مادها براي احراز آزادي مبارزه را آغاز كردند و نه تنها خود را از زير يوغ حملات آشور رهانيدند بلكه دولت آشور را نيز منقرض كردند
از نظر فرهنگي دوران مادي را ميتوان حاصل تكامل فرهنگي دانست كه از هزاره سوم پيش از ميلاد در جاي جاي فلات ايران رشد كرده بود و سرانجام به صورت پيام مشترك در آمد .خانواده مادي بر اساس پدر سالاري و چند همسري اداره ميشد و آنها با طلا مفرغ و الكترون آشنا بودند. خانه هاي مردم به صورت يك طبقه با زواياي قايمه بود كه ايواني در جلوي خانه ايجاد شده بود. تا زماني كه ماد به آشور خراج ميداد مهمترين خراجش شامل اسبهاي نژاد نسا ميشد.آنها به اسب اهميت زيادي ميدادند




شاهان ماد
دياكو
دياكو در سال 728 پ م به شاهي رسيد و شهر هگمتانه را پايتخت خويش قرار داد او 53 سال پادشاهي كرد. از 708 پ م تا 655 پ م . نام شهر امدانه=همدان پيش از اين در كتيبه هاي تيگلات پلسر اول آمده است. دياكو اين شهر را رونق بخشيد. تنها خطري كه در اين زمان دياكو را تهديد ميكرد حملات پراكنده آشوريها به الليپي= كرمانشاه بود و بقيه نقاط مملكت او در آرامش بسر ميبرد. او خراجش را به موقع ميپرداخت و در گيري آشور و بابل و ايلام ديگر مجالي براي آشوريها براي حمله به ماد نوپا نميگذاشت
فرورتيش
فرورتيش پسر دياكو، در سال 675 پ م به سلطنت رسيد. او قباييل زيادي را كه درحدود ري ، اصفهان ، آذربايجان كرمانشاه ، كردستان و همدان بودند، به اطاعت در آورد .پس از 22 سال سلطنت ، در جنگ با آشور كشته شد.درزمان پادشاهي او مادها بر سرزمين پارس مسلط شدند. دليل شكست فرورتيش از آشوريها اين بود كه سپاه ماد را روستاييان نا آزموده تشكيل ميدادند ولي سپاهيان آشور در جنگ با بابليها يه خوبي تجربه نظامي داشتند و از جنگ افزارهاي بزرگ استفاده ميكردند . فرورتيش از فتح موفق سرزمين پارس به نيروي نظامي خود مغرور شده بود و همين باعث حمله به آشور شد ولي آشوربانيپال با موفقيت جلوي هجوم آنان را گرفت
خشتر يته
خشتريته از سال 653 پ م رهبري ماد را در دست گرفت و با ماناييها و سكاها بر ضدآشوريها متحد شد. او در سال 625 پ م درگذشت
هووخشتره-كياكسار
هوخشتره پسر خشتريته بود و در سال 625 پ م به حكومت رسيد . او به ارتش ماد قدرت بخشيد و با شاه بابل متحد شد.دخترش را به همسري پسر نبوپلسر پادشاه بابل در آورد.امتيس ،دختر هووخشتره كه از پاي كوه الوند به جلگه هاي كم ارتفاع بين النهرين رفته بود ، دچار افسردگي شد.پادشاه بابل دستور ساخت باغهاي معلق بابل را داد كه به صورت كوهي مصنوعي بود تا براي امتيس حكم كوهساران را داشته باشد.هووخشتره و نبوپلسر پس از دو سال جنگ در سال 612 پ م موفق به فتح شهرهاي آشور و نينوا شدند ودولت آشور به نابودي كشيده شد.بر اساس لوحهاي بازمانده از بنوپلسر حاكم بابل كل شهر نينوا با خاك يكسان شد و همه شهرهايي كه به آشوريها كمك كرده بودند نيز به اين سرنوشت دچار شدند. ساراكس حاكم آشور خود و خانواده اش را در خرمني از آتش سوزاند تا به دست دشمنان نيافتند. البته هوخشتره پيش از اين به نينوا حمله كرده بود و شهر را محاصره كرده بود ولي چون سكاها به آذربايجان و كردستان حمله كرده بودند مجبور شده بود نينوا را ترك كند. او در شمال درياچه اروميه از سكاها شكست خورد و آنها 28 سال بر آذربايجان مسلط شدند تا آنكه هوخشتره به نيرنگي سران سكاها را در مهماني در حالت مستي به قتل رساند و از شر آنها راحت شد. پس از آن مادها و بابليها با كمك هم توانستند بر نينوا پيروز شوند. هوخشتره پس از فتح آشور به كشور گشايي ادامه داد تا به مرز ليدي رسيد و متوقف شد. شش ماه دو دولت ماد و ليدي جنگيدند تا آنكه در سال 585 پ م كسوفي باعث وقفه در جنگ و سرانجام عقد قرارداد صلح شد. رود هاليس مرز دو كشور قرار داده شد .يك سال بعد شاه ماد درگذشت
ايشتوويگ - آستياگ
ايشتوويگو در سال 585 پ م به پادشاهي رسيد و در سال 550 پ م از كورش بزرگ شكست خورد و دولت ماد تبديل به دولت هخامنشي شد. وي پسر هووخشتره بود. او با آرينيس خواهر قارون، شاه ليديه ازدواج كرد . كورش هخامنشي دختر زاد
ايشتوويگو يعني نوه او بود .ظاهرا شاه ماد ميخواست از قدرت نا محدود اشراف بكاهد و اين عمل او باعث شد تا گارپاگا فرمانده ارتشش مخفيانه با كورش دوم (همان كورش بزرگ هخامنشي) هم پيمان شود و در حمله پارسها به ماد سپاهيان ماد به سمت پارسها پيوستند و ايشتويگو شكست خورد و تسليم كورش شد










[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقشه سرزمين مادها منبع : وبلاگ مادها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Demon King
24-10-2013, 11:32
چند تن از بزرگانی که بر یکی بودن ذوالقرنین قرآن و مسیح عهد عتیق با کورش هخامنشی گواهی داده‌اند، عبارتند از:

1-مولانا ابوالكلام آزاد، مفسر بزرگ قرآن و وزیر فرهنگ هند در زمان گاندی در تفسیرالبیان،
2- ترجمه تفسیر سوره کهف از باستانی پاریزی
3-علامه طباطبایی در تفسیر المیزان،
4-آیت‌الله العظمی ناصر مكارم شیرازی و ده نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسیر نمونه (مانند قرائتی، امامی، آشتیانی، حسنی، شجاعی، عبدالهی و محمدی)،
5- تابنده گنابادی در کتاب سه داستان عرفانی از قرآن،
6- آیت الله میر محمد کریم علوی در تفسیر کشف الحقایق (با ترجمه عبدالمجید صادق نوبری )،
7- حجت الاسلام سید نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان در قرآن و روایات،
8- دکتر علی شریعتی در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی،
9-صدر بلاغی در قصص قرآن،
10-جلال رفیع در کتاب بهشت شداد،
11-دکتر فاروق صفی زاده در کتاب از کورش هخامنشی تا محمد خاتمی،
12- منوچهر خدایار در کتاب کورش در ادیان آسیای غربی،
13- قاسم آذینی فر در کتاب کورش پیام آور بزرگ،
14- دکتر فریدون بدره ای در کتاب کورش در قرآن و عهد عتیق،
15- محمد کاظم توانگر زمین در کتاب ذوالقرنین و کورش،
16- آیت الله سید محمد فقیه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و نماینده مجلس خبرگان دوم،
17- استاد محیط طباطبایی،
18- حجه الاسلام شهید هاشمی نژاد،
19- سر احمدخان بنیان‌گذار دانشگاه اسلامی علیگر هند،

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منشور حقوق بشر کوروش هخامنشی که در موزه بزرگ بریتانیا نگهداری می شود


منشور حقوق بشر کوروش هخامنشی در قرن نوزدهم و حدود 130 سال پیش در میان رودان کشف و سپس به موزه ملی بریتانیا منتقل شد... این منشور كه با نام استوانه‌ كوروش نيز شناخته مي‌شود، از جنس سفال است و در سال 539 پيش از ميلاد ساخته شده است.
دورتادور اين استوانه سفالين كه 23 سانتي‌ متر طول و 11 سانتي‌ متر عرض دارد، در حدود چهل خط به زبان ميخي بابلي، فرمان‌هاي كوروش حك شده است. منشور كوروش به ‌عنوان نخستين منشور حقوق بشر شناخته مي‌شود و در سال 1971 ميلادي، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمي منتشر كرد.

بدلي از اين منشور نيز در مقر سازمان ملل متحد در شهر نيويورك نگهداري مي‌شود.

در پایان، امید است که بازگشت منشور کوروش بزرگ به ایران و نمایش عمومی آن بهانه ای باشد، برای آشتی افکار عمومی و رسانه های گروهی کشور با میراث فرهنگی تاریخی ایران زمین و بابی باشد برای نگاهی مثبت و به مفاخر گذشته ما. تأیید قرآن مجید بر شخصیت تاریخی کوروش کبیر نیز می تواند یکی از دلایل اثبات این نکته باشد که برای حفظ و بقای هویت ملی ملت ایران زمین تاریخ پیش از اسلام ایران و تاریخ پس از اسلام ایران، نه نافی یکدیگر؛ بلکه هر دو لازم و ملزوم هم و از یکدیگر جدا ناپذیرند.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سنگ نگاره یادمان کوروش کبیر، نه در ایران بلکه در میدان مرکزی المپیای شهر سیدنی استرالیا!

منبع :
کوروش کبیر یا ذوالقرنین قرآن مجید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 9%86-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF)

vauled guardian
24-10-2013, 13:23
هخامنشیان
هخامنشيان در ابتدا شاه بومي پارس و انشان بودند. كورش دوم هخامنشي معروف به كورش كبير بر دولت ماد مسلط شد و سپس ليدي و بابل را فتح كرد و امپراتوري هخامنشي را تاسيس كرد. در واقع اين امپراتوري تداوم زندگي دولت ماد بود زيرا هخامنشيان و مادها از يك خانواده و فرهنگ بودند . آنها دويست و بيست سال بر بخش بزرگي از دنياي آن زمان حكمراني كردند كه از رود سند تا دانوب و از آسياي ميانه تا آفريقا گسترده بود. سر انجام با شكستي كه از اسكندر مقدوني خوردند امپراتوري آنها متلاشي شد
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



هخامنشيان كه بودند


معماري هخامنشي

بارزترين هنر هخامنشي همانا معماري آن است .كاخها و آرامگاههاي هخامنشي پس از گذشت بيست و پنج قرن همچنان استوار و زيبا هستند.پاسارگاد،هگمتانه،شو ،تخت جمشيد،بابل وگورهاي شاهي نمونه هايي ازمعماري هخامنشي هستند. ستونهاي بلند سنگي استوار حجاريهاي زيبا با نقوشي حاكي از دوستي- بدون خونريزي مانند گذشتگان آنها-وساختمانهاي بلند آثاري از هنر معماري هخامنشي هستند .آنان بر تمامي همسايگان و كشورهاي زير سلطه خود تاثير گذاشتند و نمي توان هنر معماري دوران باستان را بدون

در نظر گرفتن هنر هخامنشي بررسي كرد. به سبب گستردگي كشور هخامنشيان هنرمندان برتر نيمي از جهان باستان در خدمت آنان بودند و آنان با مديريت درست بر آنها توانسته اند از خود يادگارهايي به جاي گذارند كه هنوز جزو شاهكارهاي معماري به شمار مي آيند





منبع : [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Demon King
24-10-2013, 13:36
خلاصه حمله اسکندر به ایران در زمان پادشاهی داریوش سوم باگواس خواجه پس از کشتن ارشک ، چنین صلاح دید که فردی را به شاهی برگزیند که هم از خاندان هخامنشی باشد و هم فردی دور از دربار بوده باشد ، تا بتواند خودش زمام امور را در دست داشته باشد . کشتاری هم که توسط او در خاندان هخامنشی شده بود دیگر کسی را بر جای نگذاشته بود که سزاوار پادشاهی باشد . از اینرو داریوش را که از شاخه فرعی خاندان هخامنشی بود ، به قدرزت رسانید ، اما مدتی بعد داریوش حاضر به تمکین از باگواس خواجه نشد ، باگواس که انتخاب خود را اشتباه می دید درصدد بر آمد تا داریوش را نیز به قتل برساند . اما داریوش از قصد او آگاه شد و باگواس را به نزد خود خوانده ، دستور داد تا در حضور ام زهری را که تهیه کرده بودند بنوشد . باگواس نیز به ناچار چنین کرد و درگذشت . در آغاز سلطنت داریوش سوم شورشی در سال 334 قبل از میلاد به وقوع پیوست که داریوش آنرا سرکوب نمود . اسکندر مقدونی در سال 335 قبل از میلاد پس از درگذشت پدرش – فیلیپ دوم – جانشین او گشت و بدون هیچ تردیدی توانست یونان را مجبور کند او را سپهسالار کل یونان بشناسند ، داریوش بعد از درگذشت فیلیپ خیالش از بابت مقدونیه راحت شده بود ، اما چندی نگذشت که با آگاهی از فتوحات اسکندر ، داریوش به فکر جنگ افتاد ، اما هنوز تشویشی را در خود احساس نمی کرد . تشویش ضروریی که اگر در وجودش پیدا می شد ، قطعا" می توانست سرنوشت خودش و ایران را به گونه ای دیگر رغم بزند . در بهار 334 قبل از میلاد اسکندر بدون هیچگونه ممانعتی از جانب ایرانیان از تنگه داردانل گذشت و وارد آسیای صغیر شد . در اولین جنگ به نام گرانیک ، در سال 334 قبل از میلاد سپاه ایران با 20000 سواره نظام و 20000 پیاده نظام اجیر یونانی در برابر سپاه اسکندر با 35000 سپاهی قرارگرفت ، ایرانیان از غایت غرور حاضر نشدند که سواره نظام را به کار گیرند ، اما اسکندر از تمام توان خود استفاده نمود ، در ابتدا به مدد تیر انداران ایرانی پیشرفت با ایرانیان بود اما با یاری سواره نظام سنگین اسلحه وضع فرق کرد . اسکندر توانست مهرداد – داماد شاه – را بکشد ، سرانجام قلب قشون ایران شکافته شد ، و سواره نظام پارس شکست خورد و گریخت . پس از این جنگ داریوش سوم تصمیم گرفت فرماندهی سپاه را شخصا" به عهده گیرد ، پس بابل را لشگرگاه خود قرارداد ، و سپاهی 300 تا 500 هزار نفره ترتیب داد ، سپس با شکوه و جلال بسیار ، در حالیکه زنان ، خدمه ، گنجها و سپاهیانش به طرز پر طمطراقی با او بودند ، از فرات گذشت ، اما درخشندگی سپاه اسکندر تنها از آهن بود ، نه از طلا و نقره . سرانجام جنگ در دشت مجاور شهر ایسّوس از نواحی کلیکیه درگرفت که به جنگ ایسّوس مشهور گشت ، اسکندر پس از نطقی آتشین به قلب لشکر ایران همه برد و سپس به سوی گردنه شاه تاخت و اگر ایرانیان به زحمت مانع رسیدن وی به گرئنه شاه شدند ، اما در همان هنگام اسبان گردونه شاه رم کرده و داریوش متوحش بر زمین افتاد ، لیک بیدرنگ بر اسبی نشسته ، بگریخت . سپاهیان نیز با دیدن فرارشاه ، بگریختند و سپاه اسکندر پیروز شد .و حرم شاه به دست اسکندر افتاد و تمامی بستگان شاه اسیر اسکندر شدند . داریوش در نامه ای خطاب به اسکندر حاضر شد دخترش را به همسرس اسکندر درآورد و جهیزیه دخترش را نیز ممالک غربی ایران تا رود داردانل قراردهد به علاوه تا 1000 تالان برای باز خرید خویشانش – که اسیر اسکندر بودند - بپردارید ، اما اسکندر در پاسخ به سفرای داریوش گفت که تمام خزانه و ممالک داریوش از آن اسکندر است و اگر دخترش را هم بخواهد خواهد گرفت .بدینگونه اسکندر تنها راه چاره برای داریوش را تسلیم و یا جنگ قرارداد. اخرین نبرد به نام گوگمل در سال 331 قبل از میلاد رخ داد . با دراوایل جنگ به لطف ارابه های داس دار کار به نفع ایرانیان بود اما اینبار نیز اسکندر به قلب سپاه ایران زد و با نیزه گردونه شاه را هدف گرفت ، گردونه سرنگون شد ، و سپاهیان پنداشتند داریوش کشته شده اما داریوش به زحمت مجددا" در گردونه نشست ، اما بجای جنگ راه فرار را در پیش گرفت ، او عازم سفری بی بازگشت به ماد شد ، درست در همین لحظه سلطنت هخامنشی به پایان رسید ، وگرنه مرگ داریوش در اندکی بعد ، تنها در حد پدید آوردن یک صحنه درآماتیک بود وبس . پس از اسکندر رو به سوی پارس نمود و تخت جمشید و گنجینه های عظیم شاهی را تصاحب نمود ، سپاهیان اسکندر نیز به درون شهر پارسه ریخته و شروع به غارت و تجاوز و کشتار نمودند ، بسیاری از اهالی شهر با دیدن آن شهر دست به خودکشی زدند و خانه های خود را سوزاندند ، گفته می شود در جشنی که بعدا" مقدونی ها برگزار کردند یکی از زنان بدکاره آتنی به نام تائیس ، اسکندر را در حال مستی وادار کرد تا کاخ تخت جمشید را به آتش بکشد ، خواه بدینگونه بود خواه اسکندر عمدا" دست به اینکار زد ، تخت جمشید دیگر کمر راست نکرد ، اما ویرانه های آن همچنان باقی است تا برای برخی مایه عبرت گردد و برای برخی دیگر ، دریغ . اسکندر در سال330 قبل از میلاد برای به چنگ آوردن داریوش به سوی همدان رفت ، سرداران خائن داریوش که از امدن اسکندر خبر دار شدند ، در هراس افتاده ، زخمهای مهلکی به زدند ، او را در حالت احتضار رها ساخته و گریختند ، اسکندر در آخرین لحظات حیات داریوش سوم در حوالی دامغان به بالین او رسید . و بدینشکل سلسله هخامنشی با مرگ داریوش سوم به پایان رسید


منبع : حمله اسکندر به ایران ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 4%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%20% D8%A8%D9%87%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8 %AF%D8%B1%20%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D8%A 7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%20%D8%AF%D8%A7%D8% B1%DB%8C%D9%88%D8%B4%20%D8%B3%D9%88%D9%85)

Arash4484
24-10-2013, 13:59
دوستان ممنون که منابع رو ذکر میکنید ولی لینک منبع بهتره غیرفعال باشه..(به جهت اینکه با تبلیغات اشتباه گرفته نشه و همپوشانی قوانین 4و22و23 )

چطور لینک رو غیر فعال میکنیم ...با استفاده از گزینه Unlink قرار دادن درکد از طریق ادیتور یا حذف [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، یا ذکر عنوان منبع

مثال:
منبع:aryan-generation.blogfa.com/post-1.aspx

یا:
منبع:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

یا:
منبع: وبلاگ نسل آریایی

نمونه یک منبع گذاری صحیح رو در این این تاپیک میتونید ببینید: آیا می توان در سیارات فراخورشیدی زندگی کرد؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Saeed Dz
24-10-2013, 19:09
البته دوستان که ذکر کردن معماری هخامنشیان باید بگم در اون دوره همچین موضوعی نمیشه گفت وجود داشته. معماری که در بناهای هخامنشی میبینیم تلفیقی از معماری و هنر مصری، شوشی و ... هستش. تنها تفاوت بارزی که دیده میشه اینکه در ستون ها و اشکال و پیکره های هخامنشی برعکس هنر معماری یونانی و رومی که تراش ها خشن هستش، اینجا تراش ها بدون برجستگی خشن هست.
در معماری غربی تراش ها به شکل > اما در معماری ایرانی تراش ها به شکل ) هستش یعنی زاویه خشنی نداره و زحمت و ظرافت خاصی برای ایجادش لازمه.

Demon King
24-10-2013, 21:59
سلسله اشکانیان( پارت ها): ۲۵۰ پ.م تا ۲۲۰ ب.م (۴۷۰سال)پارت در بر گیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران می باشد.در اینجا به طور خلاصه به پادشاهانی که در زمان آن ها اتفاق های بزرگی افتاده اشاره می کنم.سومین گروه از اقوام آریایی كه به ایران آمدند و در شرق مستقر شدند.پارتیان بودند، نژاد آنها آریایی، زبان آنها ایرانی و آیینشان مزدا پرستی رایج در ایران شرقی بود. فرهنگ اجتماعی آنان آمیزه ای از آداب و عقاید مذهبی و فرهنگ پهلوانی بود. كه بر حسن سلوك و رفتار و شجاعت مردانگی و جوانمردی و نیروی بدنی تاكید می ورزید. یكی از مهمترین دلایل پیوستن شهرنشینان شرق كشور به پارتیان در قیام بر ضد حكومت سلوكی - جدا از پیوندهای خویشاوندی بین آنان - حسن سلوك آنها با مردم نواحی اطراف و ناخرسندی آنان از شیوه حكومتی سلوكیان بود كه تاكید بر تبعیض قومی و نژادی داشت. چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی چابك، شجاع و پرتحرك ساخته بود. كه در سواركاری و تیراندازی ماهرانه در هنگام سواری نظیر نداشتند.شجاع ترین و قویترین فرد قبیله پهلوان نام داشت.هر شخصی كه به این مقام نایل می شد. مشخصا علاوه بر قدرت بدنی ملزم به داشتن صفات و خصایل اخلاقی نیكو نیز می بود. اشکانیان که به طور کلی اطلاعات کمی از آن ها در دست می باشد ؛ در سال۲۵۰ ق.م توسط ارشک (اشک نخست) بر پا شد.و بیست و نه اشک (پادشاه) در این سلسله فرمانروایی کردند.اشك و نخستین اندیشه استقلالنخستین بار اندیشه استقلال در برابر بیگانگان سلوكی را پهلوانی پارتی به نام اشك جامه عمل پوشانید، در حالیكه سلوكیان هفتاد سال از سلطنت بر ایران پشت سرگذاشته بودند، ‌قیام اشك سلوكیان را به نشان دادن عكس العمل واداشت. و علیرغم تصور از آن سپاه سلوكی با شكست مواجه شد و این اولین پیروزی رسمی پارتیان و متحدانشان در برابر قوم حكومت گر بود. پس از اشك برادر و جانشین وی تیرداد بر قدرت پارتیان افزود و بر توسعه متصرفات افزود و بدین ترتیب پیشروی آنان از شرق به سمت غرب آغاز گردید.و روز به روز بر قدرت پارتیان و تثبیت حكومتشان افزوده می شد.و با اقدامات مهرداد شاه دیگر پارتی قلمرو پارتیان كه به افتخار نام احیاگر استقلال ایران(ارشك یا اشك) اشكانی خوانده شد. به وسیع ترین حد خود رسید.مهمترین رمز موفقیت ها و پیروزی های مهرداد اول همگی در سایه شفقت و انسانیت نهفته در سرشت وی بود، آن چنان كه محققان وی را از نظر بزرگ منشی، بلند نظری، متانت و نجابت اخلاقی در دودمان اشكانی، همتای كوروش بزرگ در دودمان هخامنشی دانسته اند. نام اشك توسط همه شاهان اشكانی حفظ شد به طوریكه فرعون توسط فرمانروایان مصر، قیصر یا سزار توسط رومیان كسری یا خسرو توسط ساسانیان به كار می رفت.حكومت مهرداد دوران توسعه قلمرو و تثبیت قدرتمهرداد با تسخیر عیلام، پارس و سپس بابل و بدنبال آن شكست پادشاه سلوكی و تصرف شهر سلوكیه. ایران را تا دورترین مرزهای غربی امتداد داد. (عنوان شاد شاهان) كه اشك ششم یعنی مهرداد با اقتباس از شاهان هخامنشی برخود نهاده بود بدلیل اقداماتی كه وی در زمان حیاتش انجام داد. به عنوان برازنده ترین لقب حتی پس از مرگش نیز وی را شایسته منحصر به فرد این عنوان در خاندان اشكانی گرداند. وقتیكه مهرداد در سنین پیری چشم از جهان فروبست، او را بمانند بنیانگذار واقعی سلسله پارت با تشریفات بسیار به خاك رفت.پارت او را همچون قانونگذاری خردمند تجلیل كرد، چرا كه او در تمام قلمرو وسیع خویش نزد هر قومی كه رسم و بنیادی پسندیده یافت. آنرا در سرزمین خویش رایج كرد. قلمرو او از بین النهرین و بابل تا سرزمین سغد و هند امتداد داشت.و اقوام بسیار با آداب و رسوم گونه گون در این قلمرو وسیع تحت حكم او می زیست. پس از مهرداد اول بدلیل پدیدار شدن نا امنی كه توسط برخی اقوام در شرق نیر سكاها و كوشانیان بوجود آمده بود. در زمان چند اشك ادامه یافت. تا سرانجام با روی كار آمدن اشك نهم كه مهرداد دوم نام داشت. توفیق قابل ملاحظه ای در غلبه بر هرج و مرج حاصل شد. وی پایه های حكومت و اركان داخلی آنرا چنان مستحكم نمود كه حتی پس از مرگ وی نیز با وجود مدعیان سلطنت و پاره ای اختلافات داخلی امپراطوری اشكانی از هم متلاشی نشد.و قدرت خود را حفظ نمود. تدابیری كه وی در زمینه داخلی و حكومتی اندیشید سبب شده است كه محققان وی را یادآور داریوش بزرگ خوانده به وی لقب مهرداد كبیر دهند. دوران حكومت اشك های دهم تا سیزدهم دوران درگیری و هرج و مرج داخلی بود. تا اینكه با روی كارآمدن اشك سیزدهم، ارد اول فصل تازه ای از روابط خارجی ایران با دولت های همسایه كه مهمترین آنها روم بود آغاز گردید. در آن زمان ایران در شرق و روم در غرب دو قدرت بلامنازع بودند و هر دو در پی گسترش و توسعه قلمرو و بسط قدرت. و همین مساله گاه و بیگاه سبب ایجاد تعارضاتی از سوی طرفین به خاك یكدیگر می شد. ولی مشكل اصلی را رومیان آغاز كردند و بدین ترتیب روابطی كه می توانست بهترین شكل و سیاق را داشته باشد و سبب تبادل فرهنگ و تمدن باشد و در نهایت به شكوفایی و پیشرفت در امپراطوری كه دنیا را عملا در ید قدرت خود داشتند. منجر شود. تبدیل به جنگ هایی شد كه تا پایان امپراطوری پارت و پس از آن تا پایان امپراطوری روم ادامه یافت. در واقع این جنگ ها به طوری رسمی و جدی از زمان سلطنت ارد - اشك سیزدهم - و به دلیل بلند پروازی های برخی سرداران(رومی) از جمله كراسوس آغاز شد. و مهمترین انگیزه وی، عشق به طلاهای سلوكیه و نفایس و خزاین ماد بود. ولی مهمترنی مساله را نیز نباید از نظر دور داشت و آن مساله همد ستی ایالت بزرگ ارمنستان با رومیان بود كه اطاعت و تبعیت از ایران برایشان قابل تحمل نبود. آنان خواهان استقلال تمام و كمال بودند. كه این مساله نیز در قوانین امپراطوری ای كه آنان در آن قرار گرفته بودند یعنی اشكانیان مفهومی جز عصیان و سركشی نداشت. بنابراین شاهان ارمنستان هر از چندگاه با تحریك رومیان و اتحاد با آنان سبب ایجاد منازعاتی بین ایران و روم می شدند. نوع حكومت اشكانیان نیز دست آنان را در این امر بازتر می كرد. اشكانیان از هنگامیكه روی كار آمدند و تشكیل حكومت دادند، شیوه ملوك الطوایفی را به جای ایجاد یك حكومت مركزی كه همه در سایه نظارت همه جانبه آن باشند ترجیح دادند. بدین شكل كه برخی ایالت ها نظیر پارس، آذربایجان و ارمنستان از استقلال داخلی برخوردار بودند.و در عوض انقیاد و تابعیت اشكانیان را می پذیرفتند و در هنگام جنگ نیز به منظور كمك به پادشاه و نشان دادن وفاداری و اتحاد با او سپاه خود را به سمت مركز حكومت گسیل می داشتند. شاهان ارمنستان نیز از این موقعیت برای كسب استقلال و تجزیه از قلمرو اشكانیان استفاده می نمودند.حال شرح مختصری از برخی پادشاهان اشكانی*اشک اول(ارشک): ارشک یکی از افراد خاندان آریایی و از تیره پارت ها بود. وی به نشان کاردنی و شعاعت توانست سلوکی ها را (جانشینان اسکندر مقدونی) از خاک ایران بیرون کند.بقیه شاهان به احترام موسس سلسله اشکانی نام خود را اشک گزاردند.* اشک نهم (مهرداد بزرگ): وی قبایل وحشی را عقب نشاند و بخشی از سیستان وبلوچستان را نیز تحت فرمان خود درآورد و تا حدود هندوستان پیش رفت. و سپس به ارمنستان لشگر کشید.و آنجا را تصاحب کرد. از آن پس ایران و روم بر سر سرزمین های ارمنستان جنگ های فراوان کردند. همانگونه که گفتم مهرداد بزرگ در هندوستان پیروزی هایی را بدست آورد و حتی تا کوه های هیمالایا پیش رفت. این موضوع از سکه هایی که به تازگی در آن نواحی پیدا شده است ثابت گردیده. مهرداد بزرگ پس از ۴۸ سال پادشاهی در سال ۷۶ ق.م درگذشت.*اشک چهاردهم(فرهاد چهارم): در سال ۳۷ق.م بر اورنگ شاهنشاهی نشست.وی جنگ هایی با رومیان داشت که آنان را چنان شکست داد که تا صد سال توان مقابله و حمله به ایرانیان را در خود ندیدند.وی پرچم رومیان را از آنان گرفته بود و پس از چند سال به آنان بازگرداند. که این مسئله باعث خوشحالی بسیار مردم ایتالیا شد. و یکی از شاعران آن دوره(هوراس) این رویداد را که برای آنان بسیار مهم بود به نظم در آورد. *اشک پانزدهم (فرهاد پنجم): فرزند اشک چهاردهم. در زمان او بود که عیسی مسیح متولد شد.*اشک بیست و نهم(اردوان پنجم): اردوان جنگ هایی با رومیان داشت. رومیان در این جنگ گورستان های پادشاهان اشکانی را ویران کردند و استخوان های آنان را درآوردند. این موجب خشم دربار ایران شد. و شرایطی را برای صلح قرار داد که رومیان نپذیرفتند و جنگی سخت در گرفت که ایرانیان پیروز شدند. لکن جنگ های پی در پی ادامه یافت و هر دو سو خسته شدند. در آن هنگام قیصر روم شرایط صلح را پذیرفت. و حاضر شد ۵۰میلیون دینار رومی به ایران به عنوان خسارت بپردازد.در زمان اردوان بود که اردشیر پسر بابک علیه دولت اشکانی به پاخاست. و سر انجام اردوان را در کنار رود جراحی شکست داد. پس از چند سال اردشیر بابکان همه ایران را گرفت و بدین ترتیب دولت اشکانی پس از ۴۷۰ سال فرمانروایی سقوط کرد.پایتخت های اشکانیان را شهر های مختلفی نوشته اند.اما شهر های تیسفون و صددروازه(دامغان کنونی) معروف ترین آن هاست.روش حکومتی پارت ها به گونه ای بود که مجلس مهستان شاه را از نسل ارشک تعیین می کرد.این مجلس خود از دو انجمن تشکیل شده بود. ۱:مجلس شاهزادگان ۲: مجلس بزرگان و روحانیون.اشکانیان با اسیران به مهربانی رفتار می کردند و کشتن آن ها را روا نمی داشتند.پیمان شکن نبودند.جنگ و شکار را دوست داشتند.از آنجایی که به دین زرتشت دلبسته و پایبند بودند دروغ گفتن را گناه شمرده و دشمن سرسخت سحر و جادو بودند.
منبع : وبلاگ تاریخ ایران - اشکانیان

Demon King
24-10-2013, 22:03
سلسله ساسانبان:
این سسلسله چهار صد سال بر سرزمین اهورایی پارس حکومت کرد و با یورش اعراب منقرض شد . بنیانگذاران حكومت دینی خاندان ساسانی از پارس برخاسته خود را وارث هخامنشیان و از نسل آنها میداشتند. آنان بنا به نام جد خویش ساسان به افتخار نام سلسله خویش را ساسانی نهادند. ساسان ریاست معبد آناهیتای شعر استخر را بر عهده داشت. بابك پسر ساسان بر شهر خیر در كنار دریاچه بختگان فرمانروایی می كرد. و پس از درگذشت پدر عهده دار مقام وی گردید. سپس با چیره شدن بر چند تن از شاهان پارس موفق به سلطه بر كل پارس گردید. ارتخشیر یا اردشیر پسر بابك پس از مرگ پدر و برادر خویش بر امور دست یافت. و در صدد برآمد تا قدرت خویش را بر اطراف پارس نیز انتشار دهد، اردشیر در جریان پیشروی های خود در دشت هرمزگان با اردوان پادشاه اشكانی رو در رو شد و در نهایت بر وی پیروز گردید. و اردوان در این جنگ جان خود را از دست داد و با مرگ وی امپراطوری اشكانی كه از مدتها پیش به انحطاط گراییده بود منقرض گشت. بدین صورت سلسله ساسانی كه بوسیله اردشیر در پارس بناشد و جای دودمان اشكان را كه در پارت بوجود آمده بود گرفت. و حكومتی را كه اسكندر مقدونی از پارسی ها گرفته بود. ارتخشیر به آنها بازگرداند. سلسله جدید اگر هم بر خلاف ادعای خویش با خاندان شاهان هخامنشی رشته پیوندی نداشت، ولی مثل آنها به پارس منسوب بود، و مثل آنها سازمان متمركز و استواری كه با نظام ملوك الطوایفی بعد از اسكندر تفاوت بسیار داشت بوجود آورد. حكومتی كه بوسیله دودمان ساسانی بر پا شد بر دو پایه دین و مركزیت استوار بود. آنان بر خلاف اشكانیان وحدت سراسر كشور را تامین كردند، دولتی تشكیل دادند كه قدرت كشور را در خود متمركز ساخته با اقتدار تمام بر همه مناطق كشور نظارت داشت. ساسانیان، عظمت و شكوه عصر هخامنشی را تجدید كردند، در دوره قدرت این سلسله عظمت و اقتدارشان و حیثیت سیاسی ایران تا آنجا اوج یافت كه عملا دنیای متمدن آن روز را به دو قطب قدرت یعنی ایران و روم تقسیم نمود. و این مساله خود سبب آغاز فصل جدیدی از ارتباط بین این دو امپراطوری بزرگ گردید. اردشیر بابكانهمان گونه كه در ابتدا اشاره رفت، اردشیر یا ارتخشیر پسر بابك بود، نیای وی ساسان از موبدان پارسی بود كه ریاست معبد آناهیتای شهر استخر پارس را بر عهده داشت، كه پس از وی پسرش بابك عهده دار این مقام گردید، بابك با دختر امیر منطقه ای كه در آن صاحب منصب بود. ازدواج كرد و بزودی صاحب مقام وی گردید و بدین ترتیب علاوه بر قدرت دینی و مذهبی قدرت حكومتی و سیاسی نیز پیدا كرد. بابك مقام ارگنبدی یا ریاست دژ منطقه دارابگرد را با كسب اجازه از حاكم پارس به اردشیر واگذار نمود. پس از گذشت اندك زمانی اردشیر در اندیشه فتح پارس و به دست آوردن حكومت آن منطقه وسیع و مهم به كمك پدر شروع به تجهیز نیرو و لشكركشی نمود. در ابتدا موفق به شكست دادن شاهان محلی و سپس شكست حاكم پارس گردید. بدین ترتیب بابك كه در این فتوحات حضور داشت. به فرمانروای پارس نایل آمد. چندی بعد وفات یافت و پسر بزرگش شاپور بجای وی به سلطنت نشست كه حكومت او نیز بدلیل فوت ناگهانی وی به اردشیر واگذار شد. اردشیر پس از تسلط كامل بر پارس حملات خود را به نواحی اطراف آغاز نمود و چون اهداف بالاتری را در ذهن خود می پروراند به سرعت موفق به فتح نواحی وسیعی گردید تا اینكه در جریان یكی از این فتوحات در جنگی كه در ناحیه هرمزدگان واقع در خوزستان صورت گرفت با اردوان پنجم - بیست و نهمین شاه اشكانی - مواجه شد و پس از شكست دادن و كشتن وی و تعداد زیادی از نیروهایش، شهر تیسفون پایتخت اشكانیان را فتح و سلسله قدرتمند ساسانی را بنیان گذارد،‌پس از اعلان انقراض پارتیان و قدرت یابی اردشیر شورش در برخی نواحی گرگان و ارمنستان آغاز گردید كه اردشیر با آرام كردن تمام این مناطق و فتح آنها كه سالها به طول انجامید، استحكام دولت تازه تاسیس خود را تضمین نمود. وی كه پس از گذشت مدت چهل سال از آغاز اعلام طغیان بر علیه فرمانروای پارس تا این ایام احساس خستگی می نمود به كناره گیری از امور سیاسی و كسب آرامش تمایل پیدا كرد و بدین صورت از سلطنت كناره گرفت و پسرش شاپور را كه شاهزاده ای لایق و با تدبیر بود را به جای خویش بر تخت سلطنت نشاند و تاج شاهی را با دست خویش بر سر پسرش نهاد و خود روزهای آخر را به آرامش گذرانید.اردشیر شاهنشاهی با تدبیر و آبادگر بود،‌اوست كه می گوید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ملك حاصل نگردد مگر به لشكر، لشكر فراهم نشود مگر به زر، زر به دست نیاید مگر به كشاورزی ، و آبادی و زراعت بدون عدل و داد صورت نبندد).اردشیر، ‌با پیروزی بر اشكانیان دولت جدیدی را در ایران بوجود آورد كه آیین تازه، قانون تازه و طرز اداره تازه ای را به همراه داشت. پیوند دولت با دین اكثریت پیروان آیین زرتشت را كه در آن ایام در پارس و ماد و حتی در قسمتی از نواحی شرقی جمعیت بسیاری را تشكیل می داد به خاندان او علاقمند كرد، از همان ابتدا كه اعلام سلطنت نمود مقام موبدان موبدی را در پارس تعیین نمود و پیرمردی را كه تسنر نام داشت و معلم وی بود، مشاور و مبلغ خویش ساخت،‌و مشاور حاجب خود را نیز از بین هیربدان انتخاب نمود. بدین گونه سلطنت خود را از همان آغاز با حمایت و ارشاد كسانی كه اهل دین و دانش بودند مربوط ساخت.شاپور اول ، گسترتنشاپور كه به هنگام جلوس چهل ساله بود، تا وقتی اردشیر حیات داشت به احترام وی به طور رسمی تاجگذاری نكرد. وی در آغاز سلطنت با طغیان شهر حران و ارمنستان مواجه شد، پس از چندی بر این طغیان ها فایق آمد و تا نواحی شرقی پیشرفت. سپس به هند لشكر كشید و تا پنجاب پیشروی كرد. آن گاه متوجه رومیان شد و نخستین جنگ با روم شكل گرفت. شاپور طی دو دوره جنگ موفق به شكست رومیان گردید و حتی در نبردی با روم علاوه بر شكست آنها امپراطور والرین كه خود در جنگ شركت داشت را اسیر نمود كه به دستور شاپور،‌خاطره این پیروزی را در چند نقش برجسته جاودانه ساختند.تبدیل قلمرو سلطنت پارس كه اردشیر بانی آن بود به یك امپراطوری وسیع كه دامنه آن را از بین النهرین تا ماورای النهر و از سغد و گرجستان تا سند و پیشاور رسانده بود، یك تفاوت چشمگیری بین او الزام كرد: گرایش به تسامح نسبی در عقاید. از نظر شاپور بدون این تسامح حكومت كردن بر ایران كه تبدیل به امپراطوری وسیع و ابرقدرتی شده بود - غیر ممكن نمی نمود. در واقع او با تدبیر، با در پیش گرفتن این سیاست تمركز و وحدت سراسر قلمرو خویش را تضمین نمود. البته خود او،‌مثل پدر ظاهرا همچنان در آیین مزد اسنان ثابت و راسخ باقی ماند اما در معامله با پیروان ادیان دیگر، آن گونه كه موبدان انتظار داشتند و سیاست پدر ایجاب می نمود سختگیری نشان نداد. قلمرو او در بابل و ماد شامل عده ای قابل ملاحظه از قوم یهود،‌در گرجستان و ارمنستان شامل تعدادی فزاینده از قوم مسیحی، در كوشان و باختر شامل عده ای بودایی، و در سرزمین های سند و كابل شامل پیروان آیین هندو بود و او البته نمی توانست با سعی در تحمیل آیین مزدلسنان همه ا»ها را با حكومت خود دایم در حال خصومت باطنی نگهدارد. وی همچنین با اعمال آزادی مذهبی نسبی از تعقیب و آزار پیروان ادیان دیگر خصوصا مسیحیان كه به دلیل هم كیش بودنشان با رومیان مورد خشم و نفرت قرار گرفته بودند،‌خودداری نمود. پیرو همین سیاست با اندیشه ایجاد ارتباط و نزدیكی بیشتر بین ادیان مختلف به منظور دستیابی به اتحاد و تمركز در كشور و به دنبال آن ایجاد آرامش و از بین رفتن نا آرامیها و نا امنی ها كه به موجب اختلافات دینی و مذهبی ایجاد شده بود. از آیین التقاطی مانی استقابل نمود. هر چند كه در پیش گرفتن این سیاست موجبات خشم و نگرانی موبدان را فراهم آورد. عصر شاپور در عین حال دوران سازندگی نیز بود وی برای سازندگی كشور و آبادانی آن از مهارت و هنر همه اقوام و اتباع و هم چنین اسیران رومی نیز استفاده نمود.در فاصله مرگ شاپور اول و پادشاهی شاپور دوم چند تن دیگر به حكومت رسیدند ولی هیچیك توانایی این دو را نداشتند. قدرت گیری بیش از حد نجبا و موبدان بدلیل ضعف پادشاهان و مداخله آنان در امور كشور، كشمكش آنان برای دستیابی به قدرت حمله روم در همین اثنای به ایران و پیروزیهای پراكنده آنان اوضاع ایران را در وضعیتی نامطلوب قرار داده بود.شاپور دوم - احیای عظمتشاپور دوم،‌سومین پادشاه قدرتمند ساسانی بود. كه توانست به اوضاع كشور سرو سامان دهد. فوری ترین و ضروری ترین اقدام وی تنبیه اعرابی بود كه با تاخت و تازشان قسمتی از سواحل خلیج فارس و نواحی مجاور بابل و حیره را دچار ناامنی كرده بود. وی در تنبیه و مجازات آنان تا آن اندازه قساوت به خرج داد كه سبب شد لقب ذواالاكتاف برای همیشه بر وی بماند. این پادشاه جوان در آغاز كار پس از حمله به اعراب و تا رو مار كردنشان عده ای از آنان را به اسارت در آورده و برای عبرت سایر رهزنان شانه های اسیران را سوراخ كرده و از سوراخ شانه هایشان طناب گذرانید و آنها را با خواری به بندگی و بیگاری گرفت. كه باعث شد حتی ایرانیان نیز در نتیجه این عمل او را (هوبه سبنا) یا سوراخ كننده شانه ها بنامند، انعكاس این اقدامات شاپور دوم در دربار ترس و احتیاط نجبا و موبدان را به همراه داشت. و بتدریج دست آنها را از كارها كوتاه كرده و به شاپور فرصت داد تا زمینه را برای تامین تفوق و برتری خویش بر آنان كه هنوز به او به چشم جوانی بی تجربه می نگریستند آماده سازد.شاپور با محدود ساختن قدرت بزرگان و تسلط كامل بر اوضاع خود را برای مقابله با رومیها آماده كرد،‌و در جنگی سخت آنان را شكست داد وی همچنین موفق به شكست تركان شمال شرقی شد. از دیگر اقدامات شاپور دوم سختگیری نسبت به عیسویان بود در این زمان، دین مسیحی در روم رسمی شده بود. در نتیجه مسیحیان ایران مورد سوء ظن شاپور قرار گرفت. او آنها را به چشم طرفداران روم می نگریست در نتیجه با اقداماتی مانند گرفت مالیات های سنگین، جلوگیری از تبلیغ مسیحیت، آزار و اذیت آنان ،‌تعطیل كردن چندین كلیسا و حتی توقیف اموال كلیساها سعی در محدود كردن آنها داشت. شاپور دوم مرزهای ایران را به دوران شاپور اول رساند، خاطره فرمانروای پرشكوه و طولانیش او را در ردیف شاپور اول یك بنیانگذار و یك احیا كننده دولت نشان داد، روح تازه ای كه او در كالبد سلسله ساسانی دمید تا مدتها همچنان نگهدارنده سلطنتی بود كه خسرو اول انوشیروان پس از سالها آنرا احیاء نمود.خسرو انوشیروانپس از مرگ شاپور دوم وضعیت كشور بدلیل روی كار آمدن پادشاهانی ضعیف و نالایق آمیزه ای بود از قدرت گرفتن مجدد بزرگان، شورش و ناامنی در مرزهای خارجی كه در شرق هیاطله یا هپتالها كه سرانجام با كوشش فیروز شاه ساسانی بیرون رانده شدند و در غرب هم كه شكل همیشگی روم. كه در زمان قباد مشكلات اقتصادی قحطی و خشكسالی به آنها علاوه گردید. و ظهور مزدك و معرفی و تبلیغ آیین جدید وی و اندیشه هایش بمنظور حل مشكلات و معضلات اقتصادی و اجتماعی كه با استقبال قباد به منظور رهایی جامعه از این مشكلات صورت گرفت. علیرغم اینكه ظاهرا به طور مقطعی موثر بنظر می رسید. ولی پس از مدتی خشم موبدان و بزرگان را برانگیخت و خود معضلی تازه برای حكومت قباد گردید. آنچانكه بدلیل موضع گیری آنها بر علیه مزدك و قباد، شاه ساسانی از سلطنت خلع گردید و هر چند پس از چندی شاه مخلوع مجددا به منصب خود بازگشت ولی مشكلات و مصایب همچنان بر جای خود باقی بود. بنا به وصیت قباد كه سومین پسرش خسرو انوشیروان را واجد همه خصال شایسته پادشاهان میدانست پس از وی به سلطنت رسید.خسرو انوشیروان - سمبل قدرت و عدالتخسرو انوشیروان به اعتبار كشورگشایی،‌سیاست، تدبیر و اصلاحاتی كه در امور لشكری،‌اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی بانجام رسانیده است، بزرگترین شاهنشاه ساسانی بشمار می رود. چنانچه او به قدرت نمی رسید. یقینا عمر این سلسله با وجود مصایبی كه گریبانگر آن شده بود، چندی بیش دوام نمی یافت. تدابیر وی همراه با ویژگی های بارز شخصیتی او،‌سبب درخشش نام وی در تاریخ ایران گردیده است. تعدیل مالیات ها و اصلاحات نظام ارتش، پیشرفت علم و ادبیات بدلیل توجه ویژه وی به دانشمندان و تشویق آنان، تسامح فكری و مذهبی او هر چند بعضی اقدامات وی در اوایل سلطنتش در قبال برخی پیروان ادیان و مذاهب برای ایجاد آرامش صورت گرفت - و وسعت نظر در مورد عقاید و اندیشه ها محبوبیت وی را نزد آحاد مختلف جامعه صد چندان نمود. خسرو انوشیروان با شكست هپتالها در شرق ورومیان در غرب و صلح پنجاه ساله ای كه با امضای قرارداد صلح انجام گرفت آرامش و رفاه را برای ایرانیان به ارمغان آورد.خسرو پرویز - افول قدرتخسرو پرویز آخرین پادشاه معروف ایران باستان است. پس از خسرو اول،‌حكومت مركزی دوباره دچار ضعف شد،‌دوران سی وهشت ساله سلطنت خسرو بیشتر یادآور تجمل پرستی ها، عشرت طلبی ها و بی قید و بندیهای یك پادشاه ضعیف النفس است. تا یك شاه مقتدر ساسانی. استبداد،‌غرور و تكبر وی همراه با بی توجهی و بی تفاوتی نسبت به مردمانی كه چشم امید به توجه و كاردانی شهریارشان دوخته بودند. و فاصله طبقاتی كه روز به روز مردمان را بیش از آنكه آزار اقتصادی دهد، روحشان را می پژمرد و بارزترین بی خردی او در زمینه جنگ با روم به منظور گرفتن تقاص خون خانواده همسرش كه خانواده حكومتگر روم بودند. و بطور جمعی قتل عام شده بودند،‌صلح با روم را پایان داد و پای ناامنی و جنگ و خونریزی را دوباره به ایران باز نمود. رفتار عناد آمیز وی با سفیر پیامبر اسلام موجب بدنامی بیش از پیش وی گردید. وسرانجام وی در جنگ با روم بدرفتاری با اطرافیان سبب شكل گیری توطئه هایی بر علیه وی شد تا جاییكه با آنهمه جلال و شوكت روانه زندان گردید و چند روز بعد در زندان كشته شد. از آن پس پادشاهان بعدی هم كه به سلطنت رسیدند كاری از پیش نبردند و فقط سكاندار كشتی شدند كه روز به روز در گرداب بحران و انحطاط فرو میرفت جامعه ایران در تب فقر، تبعیضات ناروا بی نظمی ناامنی و از همه مهمتر بی عدالتی، چنان می سوخت كه درمان آن جز بادم معجزه گر منادی آزادی و عدالت میسر نبود.ایران در زمان ساسانیان ( فرهنگ و تمدن):ویژگیهای دولت ساسانیدولت ساسانی، آخرین مرحله یك سلسه تحولات طولانی بود كه در دوران اشكانیان در زیر پوسته ای از تمدن یونانی سیر كرده و در نهایت باین پایه رسیده بود. در این مرحله از تحولات مورد اشاره، عناصر تمدن یونانی تقریبا از تشكیلات ایرانی طرد شده و بخشی از آن استحاله یافته و یا عنصری جدید را تشكیل داده بود.هنگامیكه اردشیر زمام حكومت را به دست گرفت،‌كشور ایران واجد یك وحدت ملی شد. و آثار ویژه این شكل در اجزاء حیات اجتماعی و معنوی ایرانیان پدیدار گردید. با توجه به مراتب بالا، جایگزینی دو سلسه نه تنها یك پیش آمد سیاسی، بلكه نشانه ای از پیدایش روح تازه ای بود كه در شاهنشاهی ایران دمیده شد. دولت ساسانی در دو مورد بر حكومت اشكانی امتیاز و برتری داشت:1 - تمركز و وحدتی نیرومند و پابرجا 2 - ایجاد یك دین رسمی كه دین زرتشت بود.اگر مورد نخستین را بازگشت به سنت های دوران داریوش كبیر تلقی كنیم، مورد دوم حتما از ابتكارات ساسانیان بود، و نباید در اینمورد تردیدی به خاطر راه دهیم. اما این ابتكار خود نتیجه تكامل كند سیری بود كه در این برهه از زمان صورت تحقق یافت. در طول چهار قرنی كه دولت بنیاد یافته اردشیر به پویایی خود ادامه می داد،‌شرایط زندگانی عمومی و اداره كشور دستخوش تغییرات بسیار شد، اما در كلیات و اصول، همان بنیان اداری و اجتماعی كه توسط مؤسس این دودمان پی ریزی و كامل شد، تا پایان دوران ساسانیان بر یك حال باقی ماند.طبقات در دوره ساسانیانتقسیم بندی طبقات در دوره ساسانی بر همان اساسی است كه در اوستا آمده است، طبقات چهارگانه ساسانی عبارت بودند از:1 - روحانیون(آسروان asravan ) 2 - جنگیان (ارتشتاران)3 - مستخدمان اداری(دبیران)4 - توده مردم(روستاییان یا واستریوشان)، صنعتگران و شهروندان كه به هوتوخشان كه هر یك از طبقات چهارگانه خود به چندین دسته تقسیم می شد. بطور كلی جامعه عصر ساسانی جامعه ای طبقاتی بود كه نظام كاستی به دشت در آن اعمال می شد. البته علاوه بر طبقه بندی های فوق كه از آن یاد شد در زمان شاپور نیز نوعی طبقه بندی وجود داشته است. كه بدان اشاره می كنیم. 1 - شهرداران كه فرمانروایانی بودند كه از طرف شاه بر مناطق مختلف حكومت می كردند. 2 - واسپوهران یا رؤسای طوایف كه صاحبان املاك وسیع بودند.3 - ورزگان(بزرگان) كه صاحب منصبان بزرگ دولت،روسای اداره ها و وزرا می شد.4 - آزادان یا نجیب زادگان كه ظاهرا اسواران كه افسران لشكر بودند هم در همین طبقه جای می گرفتند.5 - واستریوشان كه همان توده ملت یعنی ورستاییان، صنعتگران، شهروندان و دهقانان بودند.در حقیقت اگر دیدی واقع بینانه داشته باشیم درمی یابیم كه جامعه آن روزگار به دو طبقه كلی تقسیم می شد. طبقه فرادست كه شامل خاندان شاهی خاندان های قدیمی حاكمان ولایات و مقامات دولتی و نظامی می شدند. و با نام بزرگان از آنها یاد می شد. و طبقه فرودست؛ كه توده مردم بودند و شامل: كشاورزان، صنعتگران و پیشه وران می شد. اما آنچه در ساختار اجتماعی ساسانیان نمودار است؛ تبعیض طبقاتی فاحشی است كه ماهیت مردم دوستی آنان را زیر سوال می برد تا آن حد كه ارتقا از طبقه فرودست به طبقه فرادست امری محال بود.تشكیلات مركزی: وزیر اعظموزیر بزرگ كه در آغاز«هزاربذ» لقب داشت، رییس تشكیلات مركزی بود. در زمان هخامنشیان این لقب هزاریتی كه به یونانی«خیلیارخوس» یعنی «نگاهبان فوج هزار نفری» گفته می شد. در ابتدا دارنده این عنوان به مقام نخستین شخص كشور رسیده بود و پادشاه به وسیله و با دست او كارهای كشور را اداره می كرد. عنوان مزبور به همین شكل باقی ماند و به زمان ساسانیان رسید. در زمان ساسانیان وزیر بزرگ را بزرگ فرمذار می خوانده اند، یكی دیگر از عناوینی كه برای این وزیر ذكر شده در اندرزبذ یعنی مستشار دربار است. اداره كشور تحت نظارت پادشاه قرار داشت و وی بیشتر كارها را با رای خویش انجام می داد. هنگامیكه شاه در سفر یا مشغول نبرد بود. وزیر اعظم نیابت سلطنت را عهده دار می شد. مذاكران سیاسی، از وظایف وزیر اعظم بود،‌در هنگام ضرورت تا آنجا كه می توانست فرماندهی را نیز عهده دار می شد. بطور خلاصه،‌از آنجا كه وی مشاور ویژه شاه بود، همه كارهای كشور در دست او قرار داشت و می توانست در همه امور دخالت كند. حتی در صورتیكه شاه عیاش بود یا در انجام كارها سستی و اهمال می ورزید وزیر اعظم می بایستی او را متوجه عمل خویش سازد. و به راه صحیح هدایت كند. جایگاه، نقش و اهمیت مقام بزرگ مزمذار آن چنان كامل و بی نقص بود كه حتی پس از ساسانیان خلفای مسلمان این مقام را به صورت مستقیم ودست نخورده وارد سیستم اداری اسلامی نموده و از آن بهره گرفتند. آن چنان كه قدرت بزرگ مزمذار با خلیفه برابر بود.دین در زمان ساسانیاناز آن جایی كه ساسانیان نسب خود را به كیانیان و گوی ویشتاسب كه همان كی گشتاسب است می رساندند و وی آیین بهی زرتشت را پذیرفته بود، ایشان خود را پیرو مزدیسنی(كیش زرتشتی) می دانستند تا آنجا كه در دوره آنان آیین زرتشتی دین رسمی آنان گردید، همان گونه كه اشاره رفت نیای ساسانیان یعنی ساسان خود از روحانیونی بود كه ریاست معبد آناهیتای شهر استخر را به عهده داشت. پس از وی پسرش بابك همین مقام را عهده دار گردید و پس از تشكیل سلسه ساسانی و روی كار آمدن اردشیر با اراده وی دین زرتشتی دین رسمی كشور گردید. و به این ترتیب اتحاد آتشگاه و دربار شكل گرفت و روحانیون و مغان بر امور مستولی شدند. و اولین حكومت دینی در تاریخ ایران قبل از اسلام شكل گرفت.اردشیر شاهنشاه ساسانی حتی در زمان حكومت خویش به منظور دست یابی به اهداف سیاسی خویش كه در وحدت و تمركز سراسر قلمرو خلاصه می شدو و در سایه آن آرامش و امنیت داخلی شكل می گرفت از هیچ كوششی حتی نایل آمدن به اقداماتی نظیر بكار گیری تعصبات مذهبی آزار و اذیت تعقیب و زندانی نمودن پیروان ادیان غیر زرتشتی فروگذار ننمود. و این سیاست كمابیش در طول عمر سلسه ساسانی نزد شاهان این خاندان اعمال می شد. به سبب توجه شاهان ساسانی به دین زرتشتی به عنوان دین رسمی كشور مقاماتی نوظهور نیز در دربار شكل گرفتند. از جمله موبذان موبذ كه رییس موبدان(روحانیون) كشور بودند. و هیربذان هیربذ و مقامات زیر دست آنها. در عصر ساسانی آتشكده های زیادی در گوشه و كنار كشور برپا گردید. و به موبدان اختیارات و امتیازات قابل توجهی واگذار گردید. از جمله داشتن استقلال در امور و تصاحب املاك وسیع.علاوه بر دین زرتشتی كه بیشترین پیرو را در كشور داشت آیین های دیگری نیز در شرق و غرب كشور ترویج می شدند كه پس از رسمی شدن دین زرتشتی پیروان آن ادیان و آیین ها در تنگنا قرار گرفتند. از جمله آیین بودایی در شرق، آیین مسیحیت و یهودیت در غرب كشور كه به دلیل خصومت ایران با روم و هم كیش بودن مسیحیان ایران با رومیان، پیروان این دین الهی بیشترین سهم را از آزار و اذیت و تعقیب و شكنجه دارا شدند. دو دین نوظهور كه ظاهرا در شرایطی شكل گرفتند كه اوضاع ایران در هنگام بروز و نشر آنها بسیار نابسامان بوده است. در زمان شاپور اول و قباد علنی شدند از آن جمله، آیین مانویت و مزدكی بود.مانی در زمان شاپور اول ادعای پیامبری نمود. اندیشه وی كه تحت آیینی استقاطی شكل گرفته بود. مورد توجه و استقبال شاپور اول قرار گرفت، وی با ادیان و اندیشه های عصر خود آشنایی داشت و اختلاف مذاهب مختلف همواره ذهن وی را مشغول می داشت، مذهبی كه وی معرفی نمود،‌اختلاطی بود از دین های زرتشتی، عیسوی، بودایی و ... مانی معتقد بود كه عالم از عناصر روشنایی و تاریكی بوجود امده و به همین جهت اساس آن بر نیكی و بدی استوار است. اما در پایان دنیا روشنایی از تاریكی جدا و بر آن چیره می گردد. و صلح ابدی برقرار می شود وظیفه فرد مانوی آن بود كه بكوشد تا روشنایی و تاریكی را از یكدیگر دورسازد، یعنی وجود خویش را از بدی و فساد ـ كه زاده تاریكی است ـ منزه گرداند و از اصول اوست؛ مهردهان(پرهیز از اندیشه زشت و ناپاك) به همین سبب پیروان مانی از لذات دنیوی مانند: ازدواج، خوردن گوشت، نوشیدنی شراب و گرد آوری مال پرهیز می نمودند. مانی كتاب های زیادی برای ترویج دین خود نگاشت از آن جمله شاپورگان به زبان پهلوی بود كه آن را به شاپور تقدیم نمود و كتاب ارژنگ یا ارتنگ كه مانی به منظور تفهیم بهتر اصول كیش خود مسایل مورد نظر را با تصاویر زیبا جلوه گر می نمود. از این روی وی را مانی نقاش نیز می خواندند.همان گونه كه گفته شد عقاید وی به سبب توجه شاپور به آنها و به منظور بهره گیری وی از این دین به منظور رفع اختلافات مذهبی بصورت مقطعی نشر و رواج یافت. ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت شدید موبدان مورد خشم و كینه قرار گرفت و به دستور شاه بهرام به زندان افتاد و در زیر شكنجه جان داد و به قولی او را زنده پوست كندند وبه دارآویختند. مزدك نیز خود از پیروان آیین مانوی بود و از مروجان این آیین محسوب می گشت كه علاوه بر عقیده به موضوع ستیز دو عنصر نور و ظلمت كه اساس عقیده مانی را تشكیل می داد. اندیشه های وی درباب حل معضلات اقتصادی و اجتماعی كه ریشه در تبعیضات طبقاتی داشت. مورد توجه قباد،‌پادشاه ساسانی قرار گرفت. كه دوران سلطنت وی مصادف با مشكلات اقتصادی و اجتماعی كه قحطی و خشكسالی نیز به آن علاوه گردیده بود، شد. عقاید مزدك مبنی بر تقسیم عادلانه منابع ثروت و تذكر این مهم كه همه انسان ها در برابر استفاده از نعمات خدادادی و طبیعی یكسان هستند. به مذاق طبقه صاحب ثروت و قدرت خوش نیامد و همین امر موجب به قتل رسیدن وی توسط مخالفنش گردید.علاوه بر این ادیان نوظهرو، در قسمتی از نواحی جنوبی افرادی می زیستند كه به صایبین معروف بودند. آنان پیروان حضرت یحیی(ع) بودند كه مراسم دینی و آداب و رسوم ویژه خود را داشتند. به عنوان نمونه از خوردن گوشت گاو پرهیز می كردند و نماز صبح را پس از طلوع آفتاب می خواندند كه پیروان این آیین نیز از سخت گیریهای موبدان زرتشتی در امان نماندند.خط ادبیات و آموزش ساسانیانمشهورترین خط های رایج در زمان ساسانیان، خط پهلوی اشكانی و خط پهلوی ساسانی است. این خط ها از خط آرامی اقتباس شده بودو همه مكاتبات اداری نوشته های ادبی تاریخی و كتبیه های شاهان ساسانی كه بر صخره ها حك شده است به این خط نوشته می شد. در آن روزگار، اموزش فقط و فقط منحصر به طبقه بزرگان بود و توده مردم از آموزش و بهره مندی از علم و دانش محروم بودند. تیراندازی،‌چوگان و شنا از دیگر كارهایی بود كه جوانان به آن مشغول می شدند. تا هنگام جنگ آمادگی لازم را داشته باشند. جندی شاپور از مراكز مهم علم و آموزش و پژوهش بود و دانشمندان و پزشكان بسیاری در آن به پژوهش مشغول بودند. انوشیروان عده ای را برای كسب علوم به هند فرستاد او عده ای از فلاسفه یونانی را كه از تنگ نظری و تعصب مسیحیان روم به ایران پناهنده شده بودند را به گرمی پذیرفت و از آنان حمایت كرد.معمای و حجاریخرابه های چندین كاخ و آتش گاه در فیروز آباد، بیشاپور و.... جلوه گاه معماری عصر ساسانی است. معماران این دوره در اوایل از شیوه های اشكانی پیروی می كردند. ولی با گذشت زمان، در بنای كاخ ها و آتش گاه ها شیوه ها و سبك هایی در پیش گرفتند. كه در گذشته فراگیر نبود، مانند استفاده از طاق وایوان، با استفاده از طاق، بكارگیری ستون كمتر در معماری مورد توجه و استفاده قرار می گرفت. معماران عصر ساسانی از گچ بری های زیبا و گاه كاشی كاری استفاده می كردند. كاخ هایی مانند كاخ تیسفون(معروف به ایوان كسری) و كاخ فیروز آباد در زمان خود شكوه و جلال بسیاری داشتند و چشم همگان را خیره می كردند. شاهان ساسانی در این كاخ ها به اداره امور می پرداختند، دستورات لازم را صادر می كردند، فرستادگان دولت های دیگر را به حضور می پذیرفتند و نیز به تفریح و خوشگذرانی می پرداختند.نقش برجسته های فرمانروایان ساسانی و كتبیه های آنان در فارس و كرمانشاه و نواحی دیگر كه شامل مراسم تاج گذاری، جنگ و شکار شاهان است. نشانگر تبحر حجاران چیره دست ایرانی در آن عهد است.هنر و صنعتقالی بافی، پارچه بافی، فلز كاری و شیشه گری در عهد ساسانی رونق بسیار یافت. در این عصر پارچه های تولید ایران در روم مشتریان زیادی داشت. فلزكاران ماهر در خدمت شاهان و شاه زادگان بودند. و برای آنان ظروف بسیار ظریف و زیبا از جنس طلا و نقره می ساختند. كه نمونه هایی از آنها در موزه های اروپا موجود است. موسیقی از جمله هنرهایی بود كه مورد توجه شاهان ساسانی بوده است. موسیقی دانان و آوازه خوانان دربار را هنیاگر یا خنیاگر می نامیدند، خسرو پرویز و بهرام گور در میان شاهان ساسانی به شعر و موسیقی علاقه داشتند و به آن اهمیت می دادند. یكی از هنرهای بی مانند عصر ساسانی ساخت حباب هایی بود كه موسیقی و اصوات دیگر را ضبط و در موقع لزوم با وسایلی كه آن روزگار در دست بود، صداهای ضبط شده پخش می گردید كه این حباب ها در ایوان مداین و نصب آن بر روی دیوارهای آن برای پخش موسیقی به كار رفته بود.بازرگانیدر عهد ساسانی جاده ابریشم مهم ترین مسیر تجاری در دنیا بود. همچنانكه ایران در دوره اشكانی از منافعی كه این راه برایشان ایجاد می كرد. سود می بردند. ساسانیان نیز از این جهت بی نصیب نماندند، ایران همچون پل ارتباطی بر راه شرق و غرب بود. كاروان های تجاری كالاهای ساخت چین و هند و ایران و روم را از سرزمینی به سرزمین دیگر می بردند. صید مروارید در خلیج فارس رواج داشت. مالیات مهمترین منبع درآمد و ثروت محسوب می شد كه علاوه بر خراج و مالیات سرانه و سالانه كه اخذ می گردید. از بازرگانان نیز مالیات گرفته می شد. تجارت دریایی در دوره ساسانیان دارای اهمیت بود. طلا، نقره، مس، مروارید و پارچه های ابریشمی از مهم ترین محصولات ایران محسوب می گردید.
منبع : وبلاگ تاریخ ایران - ساسانیان

Demon King
24-10-2013, 22:06
یکی از دلایلی که باعث شد که ایرانیان به اسلام گرایش پیدا کنند و در موقع هجوم اعراب با آنها همکاری نمایند ناراضی بودن

مردم از وضع دینی و حکومتی بود. سلطنت آخرین پادشاهان
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ساسانی با هرج و مرج ناراحت‌کننده‌ای همراه بود و احساسات مردم نیز نسبت به فرمانروایان خود غیردوستانه بود. زیرا فرمانروایان نیروی خود را در راه تأیید سیاست زجر و شکنجه به منظور تثبیت خود و تقویت دین دولتی و زرتشتی به کار می‌بردند. روحانیون زرتشتی قدرت وسیعی را در دستگاه دولت و دربار در اختیار داشتند و در شورای سلطنتی و دربار دارای نیرو و نفوذ فوق‌العاده‌ای شده بودند و برای خود سهم و نقش مهمی را در اداره امور مدنی و دولتی کشور اشغال کرده بودند آنان از قدرت خود به منظور زجر و شکنجه و فشار بر سایر گروههای دینی (که بسیار نیز بودند) که با آنان توافق نداشتند استفاده می‌نمودند. علاوه بر پیروان فراوان ادیان قدیمی‌تر ایران،‌مسیحیان، یهودیان، صائبین، و فرق متعدد دیگر نیز که از تفکرات عرفا، مانویان و بودائیان متأثر بودند در ایران وجود داشتند این زجر و شکنجه و تجسس عقاید و دین در تمام مردم یک حس تنفر علیه دین رسمی و خاندان پادشاهی که به تحمیل آن بر مردم کمک می‌نمود به وجود آورده بود و موجب آن شد که فتح اعراب به صورت یک نوع نجات، رهایی و آزادی جلوه نماید.

پیروان تمام این ادیان مختلف مجدداً توانستند تحت حمایت حکومتی که آزادی دینی و معافیت از خدمت نظام اجباری را در مقابل پرداخت مبلغ ناچیزی جزیه امنیت آنان را فراهم کند نفس راحت و آزادی بکشند زیرا دین اسلام آزادی و حق استفاده از امنیت در برابر پرداخت جزیه را نه تنها برای مسیحیان و یهودیان تأمین نمود بلکه زرتشتیان، صابئین نیز می‌توانستند از این حق و امتیاز استفاده نمایند.
خود پیامبر مستقیماً و آشکارا دستوری صادر نموده بودند که براساس آن با زرتشتیان نیز می‌بایستی درست مانند اهل کتاب رفتار شود و آنان نیز می‌توانستند با پرداخت جزیه از حمایت دولت اسلامی و امنیت عمومی برخوردار باشند. اما در مورد این‌که آیا مسلمانان وارد خاک بیگانه شدند یا خیر و جریان چگونگی شروع حمله مسلمانان به ایران و حمله به خاک کشور دیگر، این‌طور می‌توان گفت: با توجه به قرائن و شواهد تاریخی موجود در مورد چگونگی شروع جنگ بعد از این‌که مسلمانان توانستند اسلام را در سراسر جزیره‌العرب مستقر نمایند متوجه کشورهای ایران و روم شدند انگیزه‌هایی چند مسلمانان را در مورد انجام هدفشان کمک می‌کر د:
۱ـ سخن پیامبر (ص) و وعده پیروزی مسلمانان بر دو قدرت ایران و روم؛ ۲ـ فضیلت جنگ و جهاد؛ ۳ـ از آن‌جا که اعراب بدوی بودند و از لحاظ امکانات اقتصادی در حد پایینی قرار داشتند و کشورهای ایران و روم از قابلیت‌های اقتصادی خوبی برخوردار بودند انگیزه جنگ را بیشتر کرد. ۴ـ گزارش مرزبانان از اوضاع داخلی کشورهای روم و ایران که در اخبار‌الطول دینوری آمده است «که مثنی‌بن حارثه به ابوبکر نامه نوشت و از تجاوز خود به ایران و پریشانی اوضاع ایران او را مطلع ساخت و از وی خواست تا او را به لشکری امداد کن».
هم‌چنین در جایی دیگر آمده است که بعد از این‌که پادشاه ایران و روم حاضر به قبول اسلام نشدند مسلمانان جنگ را شروع کردند و خالد دستور داد مسلمانان با صدای تکبیر جنگ را شروع کنند و خالد بانگ برآورد که حمله کنید زیرا من در چهره آنها حالتی از خوف و رعب می‌بینم و مسلمانان حمله کردند.
کشور‌گشایی و حمله به ممالک مجاور در میان ملل قدیم چیزی عادی و طبیعی بوده است، و عرب‌ها نیز قبل از اسلام گاهی به مرزهای ایران حمله می‌کردند، هم‌چنان که ایرانیان نیز در بعضی از زمان‌ها سرزمین‌های عربی را تسخیر کرده‌اند. اما بعد از رحلت پیامبر (ص) و استقرار حکومت اسلامی، عرب‌ها که مردمانی جنگ‌آور بودند با توجه به اتحادی که در اثر تأسیس حکومت در میانشان برقرار گردید، حمله‌ آنان به مرزهای ایران و دولت ساسانی شکننده بود و توانستند در اندک مدتی قلمرو ساسانی را در نوردند. اما باید خاطرنشان کرد که حمله اعراب که براساس زیربنای ایدئولوژی اسلامی صورت می‌گرفت، اهداف مقدس و انسانی را به دنبال داشت. بدین لحاظ مردم ایران که ناعدالتی‌های فراوان از حکومت خود دیده بودند از خود مقاومتی نشان ندادند.
مردم ایران مخصوصاً نژاد سامی درست در شرایط عقلانی و روانی مساعدی قرار داشتند که زمینه را برای پذیرش اسلام آماده کرده بود و تمایل شدید آنان را برای پذیرش دین جدید فراهم نمود حتی گسترش اسلام در بین زرتشتیان نیز تعجب‌‌انگیز و غیر عادی نبود مقام دینی ملی زرتشتی با سقوط خاندان ساسانی که آن را برپای داشته بود به یکباره سقوط نمود و از آن‌جا که نیروی دیگری برای برپا داشتن آن وجود نداشت پیروان آن تغییر دین و پذیرش اسلام را ساده و آسان تلقی کردند زیرا نکات مشابه و مثبت زیادی بین دین قدیم و اسلام وجود داشت یک نفر پارسی می‌توانست در قرآن بسیاری از اصول اعتقادی دین سنتی خود را به دست آورد هرچند در شکل مختلفی اما مجدداً با اهورامزدا و اهریمن تحت اسامی‌الله و ابلیس مواجه بود. از آزادی‌های فوق‌العاده‌ای که برای کسانی که هنوز به دین سابق وفادار مانده بودند برخوردار شدند لذا انتشار اسلام به هیچ وجه معلول زور و فشار نبوده است.[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
با توجه به این حقایق نسبت دادن زوال و نابودی کامل دین زرتشت و اجبار مردم بر تغییر دین و تحمیل اسلام بر مردم به وسیله فاتحین مسلمان محال و غیرمنطقی می‌باشد تعداد افرادی که در روزهای اوّل حکومت اعراب در ایران اسلام را پذیرفتند بسیار زیاد بود ولی ادامه دین باستانی آنان تا این اواخر و گزارش پذیرش اسلام به طور انفرادی در طول قرون بعد این مطلب را کاملاً تقویت می‌کند که گسترش اسلام هم مسالمت‌آمیز و هم داوطلبانه بود.
پس از جنگ قادسیه که در آن ارتش ایران به سرکردگی رستم به کلی متلاشی شد بسیاری از قبایل که در دو طرف فرات زندگی می‌کردند نزد سردار ارتش اسلام آمده و گفتند قبایلی که ابتدا اسلام را پذیرفتند عاقل‌تر از ما بودند اینک که رستم کشته شده است ما نیز دین جدید را می‌پذیریم.
در جنگ پل در موقعی که شکست مسلمانان حتمی به نظر می‌رسید و اعراب وحشت‌زده بین دره فرات و ایرانیان محاصره شده بودند یکی از رؤسای مسیحی قبیله طی داوطلب کمک به سردار ارتش اسلام شد و برای دفاع از پل، قایق‌ها که تنها وسیله عقب‌نشینی منظم بود فراهم نمود. در جنگ بویب هم قبایل اطراف که پشتیبان ایرانیان بودند به اعراب کمک کردند.
ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبیات ایران می‌نویسد که قانون و آئین وحکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که قاطبه ملت ایران را وامی‌داشت برای متابعت از حکومت و آئین تازه‌ای خود را آماده کنند و به همین جهت بود که وقتی ایران به دست مسلمانان فتح شد مردم ایران علاوه بر این‌که عکس‌العمل مخالفی از خود نشان ندادند خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند.
منابع :
خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، صفحه ۷۸ و الخراج ابویوسف صفحه ۷۳ و انساب‌الاشراف،‌بلاذری صفحه ۷۱ و اخبارالطول، دینوری، صفحه ۱۱۸ و تاریخ طبری، جلد ۴، صفحه ۱۶۵۶، والکامل‌ابن‌ اثیر، جلد ۲، صفحه ۲۲۷، و تاریخ یعقوبی، جلد ۲، صفحه ۲۶ و فتوح‌البلدان، بلاذری، ترجمه دکتر آذرتاش، جلد دوم، انتشارات سروش، صفحه ۴ و تاریخ مسعودی،جلد ۴، صفحه ۲۳۸
و تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، جلد اول، صفحه ۲۹۹ منبع : وبلاگ ور.د اسلام به ایران

شاهزاده خانوم
25-10-2013, 00:17
سلام



من پیشنهاد میکنم تاپیک رو به حالت مباحثه و گفت و گو پیش ببریم با این روش هم ازنظرات دیگران استفاده میشه و به نوعی تبادل اطلاعات میشه و هم تاپیک رونق میگیره.

Demon King
25-10-2013, 10:01
سلام

قبل از ورود اریایی ها به فلات ایران این فلات تمدن های مختلفی رو در یک گوشه این فلات داشته داشته تمدن سیلک تمدن . مارلیک . اورارتو . کاس ها . ایلام و . . .

من پیشنهاد میکنم تاپیک رو به حالت مباحثه و گفت و گو پیش ببریم با این روش هم ازنظرات دیگران استفاده میشه و به نوعی تبادل اطلاعات میشه و هم تاپیک رونق میگیره.

دوست عزیز من این تاپیک رو برای تاریخ بعد از اریایی ها ساختم ونمیخوام زیاد ظولانی بشه . تاریخ ایران تاریخ طولانی هستش ومن سعی میکنم مطالبی رو که میذارم خلاصه باشه اگه هر اشکالی میبینید خودتون اقدام کنید برای تصحیح کردن اون...
باتشکر:n12::n12::n12:


من فکر میکنم با ورود اسلام به ایران تحولی بزرگ در ایران ایجاد شد. مردم ایران از شاهان ساسانی و ظلم های انان خسته شده بودند و اسلام در ایران مورد استقبال خوبی قرار گرفت. روزی از یکی از بزرگان پرسیدند: اعراب واقعا افراد جاهلی هستند ( در زمان پیامبر ) پس چرا خداوند حضرت رسول ( ص ) را برای هدایت انها فرستاده؟؟؟ درصورتی که مسیحیان مردمانی با فرهنگ و دانا هستند. در جواب این فرد گفت : خداوند همیشه بهترین پیامبر را برای بدترین وجاهلترین مردم میفرستد...
دوستان اگه ماجرا های جالب تاریخی را بلدید مانند ماجراهای لقمان حتما بگویید تا تاپیک متنوع تر بشه
باتشکر...:n12:

اگه منبع معتبر تری پیدا کردم حتما ذکر میکنم و ممنونم از این که برای بهتر شدن تاپیک بهم تذکر میدید...:n02:

Demon King
25-10-2013, 10:24
توبه ی زیبا ( این داستان مربوط به زمان زمان پیامبر ( ص ) است:
خوشکسالی همه ی عربستان را فرا گرفته بود. مردم نزد پیامبر ( ص ) رفتندو گفتند : یا رسول چه کنیم تا ازاین خوشکسالی نجات یابیم ؟؟؟ پیامبر : همه برای خواندن نماز باران جمع شوید. هنگامی که نماز باران را میخواندند . جبرییل نزد پیامبر امد وگفت بین شماها یه فرد گناه کار است که باید توبه کند.وقتی همه ی مردم به دنبال او بودند و میخواستند که او از جمع خارج شود. ان فرد گناه کار در این لحظه از ترس خدا وابرویش توبه کرد. وهمه ی مردم صدای رعد وبرق را شنیدند. پیامبر به جبرییل گفت : حداقل نامش را بگوتا اورا بشناسم ؟ جبرییل گفت : ان زمان که گناهکار بود ابرویش را نبردیم حال که توبه کرده ابرویش راببریم؟؟؟
منبع : کتاب پیام های اسمان - سال سوم راهنمایی

saeedhashemee
25-10-2013, 13:23
من فکر میکنم با ورود اسلام به ایران تحولی بزرگ در ایران ایجاد شد. مردم ایران از شاهان ساسانی و ظلم های انان خسته شده بودند و اسلام در ایران مورد استقبال خوبی قرار گرفت. روزی از یکی از بزرگان پرسیدند: اعراب واقعا افراد جاهلی هستند ( در زمان پیامبر ) پس چرا خداوند حضرت رسول ( ص ) را برای هدایت انها فرستاده؟؟؟ درصورتی که مسیحیان مردمانی با فرهنگ و دانا هستند. در جواب این فرد گفت : خداوند همیشه بهترین پیامبر را برای بدترین وجاهلترین مردم میفرستد...
دوستان اگه ماجرا های جالب تاریخی را بلدید مانند ماجراهای لقمان حتما بگویید تا تاپیک متنوع تر بشه
باتشکر...:n12:

ایران قبل از ورود اسلام قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشور دنیا بود(یعنی در حقیقت امریکای ان زمان)
بعد از ورود اسلام ایران رو افول گذاشت و با پیدایش مکتب تشیع در طی چند صد سال اخیر شد این که الان میبنید

و به غیر از این در کشورهایی مانند ژاپن ایا اسلام سبب شده که الان ژاپن این باشه؟
ان قصه روزی یکی از بزرگان مانند هزاران قصه دیگر فقط برای پاسخ بی منطقی به سوالات حکیمانه هست

B3HZ@D
25-10-2013, 13:49
توبه ی زیبا ( این داستان مربوط به زمان زمان پیامبر ( ص ) است:
خوشکسالی همه ی عربستان را فرا گرفته بود. مردم نزد پیامبر ( ص ) رفتندو گفتند : یا رسول چه کنیم تا ازاین خوشکسالی نجات یابیم ؟؟؟ پیامبر : همه برای خواندن نماز باران جمع شوید. هنگامی که نماز باران را میخواندند . جبرییل نزد پیامبر امد وگفت بین شماها یه فرد گناه کار است که باید توبه کند.وقتی همه ی مردم به دنبال او بودند و میخواستند که او از جمع خارج شود. ان فرد گناه کار در این لحظه از ترس خدا وابرویش توبه کرد. وهمه ی مردم صدای رعد وبرق را شنیدند. پیامبر به جبرییل گفت : حداقل نامش را بگوتا اورا بشناسم ؟ جبرییل گفت : ان زمان که گناهکار بود ابرویش را نبردیم حال که توبه کرده ابرویش راببریم؟؟؟
منبع : کتاب پیام های اسمان - سال سوم راهنمایی


من نمیدونم این مطلب و دعای باران چه ربطی به تاریخ ایران داره ؟!
البته ما از یک روحانی دیگه شنیدیم که این داستان مربوط به حضرت موسی بوده . به هر حال احادیث و نقل قول ها و حکایات آنچنان به تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام مرتبط نیست .
اگر بعضی ها از اونا هم قابل استفاده باشه باید منبع معتبر تری نسبت به کتاب سال سوم راهنمایی داشته باشیم .

saeedhashemee
25-10-2013, 14:10
توبه ی زیبا ( این داستان مربوط به زمان زمان پیامبر ( ص ) است:
خوشکسالی همه ی عربستان را فرا گرفته بود. مردم نزد پیامبر ( ص ) رفتندو گفتند : یا رسول چه کنیم تا ازاین خوشکسالی نجات یابیم ؟؟؟ پیامبر : همه برای خواندن نماز باران جمع شوید. هنگامی که نماز باران را میخواندند . جبرییل نزد پیامبر امد وگفت بین شماها یه فرد گناه کار است که باید توبه کند.وقتی همه ی مردم به دنبال او بودند و میخواستند که او از جمع خارج شود. ان فرد گناه کار در این لحظه از ترس خدا وابرویش توبه کرد. وهمه ی مردم صدای رعد وبرق را شنیدند. پیامبر به جبرییل گفت : حداقل نامش را بگوتا اورا بشناسم ؟ جبرییل گفت : ان زمان که گناهکار بود ابرویش را نبردیم حال که توبه کرده ابرویش راببریم؟؟؟
منبع : کتاب پیام های اسمان - سال سوم راهنمایی

اگر واقعا این داستان راست باشه و با دعا خواندن خدا باران بباره ,بارانی که بدستور خدا نباریده تا مردم دعا کنند و بباره
من یکی حاضرم به جهنم بروم ولی خدایی این خدا رو قبول نکنم

Demon King
25-10-2013, 15:24
من نمیدونم این مطلب و دعای باران چه ربطی به تاریخ ایران داره ؟!
البته ما از یک روحانی دیگه شنیدیم که این داستان مربوط به حضرت موسی بوده . به هر حال احادیث و نقل قول ها و حکایات آنچنان به تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام مرتبط نیست .
اگر بعضی ها از اونا هم قابل استفاده باشه باید منبع معتبر تری نسبت به کتاب سال سوم راهنمایی داشته باشیم .

اقای محترم ماداریم تاریخ ایران واسلام رو میگیم. من این ماجرا هارو برای متنوع شدن تاپیک میگم. اگه هم ماجرای درستی نباشه تقصیر من نیست چون من اینا رو از خودم نمیگم...:n05:

Demon King
25-10-2013, 15:25
اگر واقعا این داستان راست باشه و با دعا خواندن خدا باران بباره ,بارانی که بدستور خدا نباریده تا مردم دعا کنند و بباره
من یکی حاضرم به جهنم بروم ولی خدایی این خدا رو قبول نکنم
یعنی شما میگی هیچ داستانی رو نشنیدی که خدا بلا نازل میکنه و هروقت مردم توبه کردن اون بلا رواز سرشون برمیداره؟؟؟
حرفت اصلا منطقی نیست...

Demon King
25-10-2013, 15:30
ایران قبل از ورود اسلام قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشور دنیا بود(یعنی در حقیقت امریکای ان زمان)
بعد از ورود اسلام ایران رو افول گذاشت و با پیدایش مکتب تشیع در طی چند صد سال اخیر شد این که الان میبنید

و به غیر از این در کشورهایی مانند ژاپن ایا اسلام سبب شده که الان ژاپن این باشه؟
ان قصه روزی یکی از بزرگان مانند هزاران قصه دیگر فقط برای پاسخ بی منطقی به سوالات حکیمانه هست

فکر میکنم اگه تاریخ صفوی رو خوب مطالعه کرده باشی بدونی که دوره شاه عباس اوج قدرت ایران بود وجز قدرتمند ترین کشور ها بود.
من قبول دارم حکومت های قبل از اسلام مثل کوروش و داریوش قدرتمند بودن و برای اونا احترام خاصی قایل هستم. اما ربطی به ورود اسلام به ایران نداره. مگه صفویان که بعد از اسلام اومدن چی از کوروش کم داشتن؟؟؟ اگه بدی هم باشه از شاهانشون بوده خواهشا پایه اسلام وشیعه رو وسط نکشید...:4:

V E S T A
25-10-2013, 15:35
ایران قبل از ورود اسلام قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشور دنیا بود(یعنی در حقیقت امریکای ان زمان)
بعد از ورود اسلام ایران رو افول گذاشت و با پیدایش مکتب تشیع در طی چند صد سال اخیر شد این که الان میبنید

و به غیر از این در کشورهایی مانند ژاپن ایا اسلام سبب شده که الان ژاپن این باشه؟
ان قصه روزی یکی از بزرگان مانند هزاران قصه دیگر فقط برای پاسخ بی منطقی به سوالات حکیمانه هست


کاملا درسته

به نظرم تو این تاپیک بهتره از تمام منابع تاریخی برای بیان تاریخ استفاده بشه نه فقط از بعضی منابع خاص که تفـکر خاصـی رو به مخاطـب القا

می کنن ..

قسمت هایی از کتاب دو قرن سکوت از عبدالحسین زرین کوب:




در آن روزگاران که هیبت و شکوه دولت ساسانی، سرداران و امپراتــوران روم را در پشــت دروازه های قسطنــطنیه به بیم و هــراس می افکند ،

عربان نیز مانند سایر مردم « انیران » روی نیاز به درگاه خسـروان ایــران می آوردند و در بارگاه کسری چون نیازمندان و درمانـدگان می آمدند و

گشادکار خویش را از آنان می طلبیدند . پیش از این ، نیز به درگاه شهریاران ایران جز از در فرمانبرداری در نیامده بودند و پیش از اسکندر «بیابان

عرب» در زمره سرزمین هایی بود که به داریوش شاهنشاه ایران تعلق داشت . از آن پس نیز ، سران و پیران قـو م، به درگاه پادشاهان ایران در

شمار پرستاران و فرمانبرداران بودند

B3HZ@D
25-10-2013, 15:35
اقای محترم ماداریم تاریخ ایران واسلام رو میگیم. من این ماجرا هارو برای متنوع شدن تاپیک میگم. اگه هم ماجرای درستی نباشه تقصیر من نیست چون من اینا رو از خودم نمیگم...:n05:

درود

خوب تاریخ ایران و اسلام .
دعای باران چه ربطی به تاریخ ایران و اسلام داره ؟! تاپیک هم که تفریحی نیست که بخوایم تنوع ایجاد کنیم ! تاپیک پیرامون تاریخه .
در مورد صحت و اعتبار مطالب هم بهتره یک کم جستجو بشه تا حداقل بفهمیم این مطلب از چه منبعی بیاد . اگه بخوایم صرفا همینطوری یک چیزی بگیم که نمیشه !
اون موقع هر کسی میتونه هر ادعایی پیرامون گذشته و تاریخ داشته باشه .

ممنون :n16:

V E S T A
25-10-2013, 15:44
اقای محترم ماداریم تاریخ ایران واسلام رو میگیم. من این ماجرا هارو برای متنوع شدن تاپیک میگم. اگه هم ماجرای درستی نباشه تقصیر من نیست چون من اینا رو از خودم نمیگم...:n05:


دوست عزیز اینجا یه انجمن علمی هست لطفا قانون انجمن رو مطالعه کنید :

قوانین انجمن علوم انسانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])






4- برای تمام مطالب گذاشته شده در پست و بحث هایی که نیازمند اثبات هستند، منبع ذکر کنید.

8- لطفا در بحث ها از ارسال پست هایی که منبع و مرجع علمی ندارند و صرفا نظرات شخصی و اعتقادی هستند خودداری کنید.


انجمن به تنوعی که هیچ منبع و مرجعی برای تایید صحتش وجود نداره نیازی نداره .اینجا محل تبادل نظر درباره مسائلیه که صحت و درستیش

با منبع موثق تایید شده .

Demon King
25-10-2013, 16:49
صفویان

اسماعیل, پسر صفی الدین(م:۹۳۰) دولتی را در سرزمین خلیج بصره, رود جیحون, فرات و افغانستان بنیاد گذارد. او, همچنین وارث سلطه معنوی پدرش شد و در چهارده سالگی, مجلس مشایخ صوفیه, این ریاست معنوی را تأیید كرد.دولت صفوی را باید نخستین دولت ایرانی دانست كه با توجه به شرایط تاریخی این دوره شكل گرفت. این دولت, در چهارچوب مسلك صوفیانه, كه شیخ صفی الدین, آن را پدید آورد, حركت كرد و با استفاده از پیروزیهایی كه در برابر مغول و تیموریان به دست آورد, جایگاه خود را استوار ساخت.پس از مرگ تیمور در سال ۸۰۷هـ.ق. كه رخدادهای گوناگون اجتماعی, سیاسی, اقتصادی و جنگها و كشمكشهای داخلی بنیاد جامعه ایرانی را دستخوش دگرگونیهای شدید قرار داده بود, مردم به حركتها و فرقه های صوفیانه روی خوش نشان می دادند و این, زمینه ساز قدرت گرفتن صفویان شد. صفویان, به سبب داشتن مقام شیخوخت در مسلك صوفیانه, با رویكرد گسترده مردم روبه رو بودند, زیرا آنان در برابر گروهها و مسلكها به وصف جهان دیگری می پرداختند و سپس می كوشیدند تا میان جهان ذهنی و جهان واقعی, پیوند برقرار سازند و این گونه شد كه به سرعت وارد عالم سیاست شدند و به شؤون نظامی توجه تام كردند و شعار شهادت را سرلوحه كارهای خود قرار دادند و توانستند میان امور روحی و معنوی و جهان واقعی جمع كنند.۲

چون پرده از آنچه پیرامون صفویان كشیده شده كنار بزنیم, درمی یابیم كه دولت صفوی در اندیشه مردم, به حقیقت پیوستن یكی از آروزهای كهن شیعه بود كه هرگز تا آن زمان, پا نگرفته بود و به حقیقت نپیوسته بود. از سوی دیگر, تشیّع به صفویان مشروعیت و اقتدار بخشید. همین اقتدار بود كه توانستند خود را از اهل سنت و سلطه روحی و معنوی عثمانیان جدا سازند.۳
به گفته دونالدولبر: (عامل خارجی, عامل قوی در یكپارچگی ایران بود و موجب شد تا ساكنان ایران به طور گسترده در برابر مذهب تشیّع و دولت صفویان فرمانبرداری كنند.)۴*
شاه اسماعیل صفوی كه خود را از سلاله امام كاظم(ع) می دانست در برپایی مملكتی اسلامی كوشید و همه توان خود را به كار برد تا همه نژادهای مردم بر محور مذهب تشیّع گرد آیند و به گفته كوثرانی:
(این همان كاری بود كه خلیفه عباسی می خواست انجام دهد كه در این دوران در مصر مقامی تشریفاتی داشت.)۵
شاه اسماعیل برای پدید آوردن امپراطوری بزرگ در برابر دولت عثمانی سنّی مذهب, با تكیه بر مذهب شیعه و گسترش آن در سراسر ایران به این مهم دست یافت و این نكته تاریخی, نادرستی سخن كسانی را كه بر این پندارند: تشیّع, مذهبی ایرانی تبار است و در حقیقت, بازتاب روح ایرانی است در برابر اشغال سرزمینش به دست اعراب, می نمایاند; زیرا حركت تشیّع به تعبیر ولهاوزن (در سرزمین عرب خالص پیدا شد.)۶
این پژوهشگر به دیدگاه خود, با بررسی توزیع جغرافیایی شیعه در سده چهارم هجری استواری می بخشد:
(جزیرهٔ العرب همگی شیعه بودند, به جز شهرهایی چون مكه, تهامه و صنعا وقرح و در پاره ای از شهرها نیز مانند عمان و هجر و صعدهٔ غلبه با شیعه بود.)۷
([در شهرهای فارس نیز شیعه فراوان بود, بویژه در سواحل آن كه همجوار عراق بودند; ولی در همه مشرق زمین, غلبه با اهل سنت بود, مگر شهر قم… و فتنه میان ساكنان قم و اصفهان در سال ۳۴۵ هم, به سبب اختلاف شیعه و سنی بود.)۸
ابن جوزی در المنتظم می نویسد:
(مطهر بن طاهر مقدسی از اهالی اصفهان نقل می كند: می خواستند به او حمله كنند, زیرا سخن یكی از زاهدان اصفهان را كه به نبوت معاویه باور داشت, انكار می كرد.)۹
منابع تاریخی گواهی می دهند كه شهرهای ایران تا سده دهم هجری ۱۰ سنی مذهب بوده اند, با اكثریت شافعی و چون شاه اسماعیل به قدرت رسید, مذهبی شیعی امامی مذهب رسمی ایران گردید و او نخستین پادشاه صفوی بود كه به نشر و رواج مذهب امامیه در همه شهرها اهتمام ورزیده بود.۱۱*
به فرمان شاه اسماعیل در (اذان)ها شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) و جمله: حیّ علی خیرالعمل)۱۲ افزوده شد و به این ترتیب:
(دولت صفوی , در شهرهای فارس رونق یافت و با دعوت از داعیانی امامی مذهب از شهرهای جبل عامل و كرك لبنان و قطیف در جزیرهٔالعرب و بحرین [به تبلیغ عقاید شیعی در سراسر ایران پرداخت.])۱۳
رواج و نشر رسمی تشیّع از سوی صفویان , هم به آنان مشروعیت داد و هم هویت ملی مذهبی ایرانیان را موجب شد. البته در پاره ای از منابع تاریخی, درباره صفویان به غلو سخن گفته شده, به گونه ای به این پندار دامن زده اند كه اینان پیوند ویژه ای با امامان شیعی داشته اند. در مثل بر پایه خبری, امام مهدی تاج سرخ پادشاهی را بر سر شاه اسماعیل می نهد و شمشیر بر كمر او می بندد و به او اجازه حكومت می دهد! شاه اسماعیل در گفت و گو با شیبك خان اُزبك, خود را مصداق حدیث نبوی دانسته كه از آمدن مردی از نسل محمد(ص) در فارس خبر داده است!
او, به پیروانش تاكید می كرده: بدون اجازه امامان هیچ كاری انجام نمی دهد و میان او و حضرت مهدی فاصله ای نیست!۱۴و مدعی شده: وی امام علی(ع) را در خواب دیده و حضرت او را به اعلان دولت شیعی واداشته است!۱۵
این خبرها و شایعه ها, به شاه اسماعیل جنبه ای از قدسیّت می بخشید و او را جامع ریاست دنیا و دین می كرد و نیز نیازی نبود تا قدرت را با علما تقسیم كند; زیرا آنچه را علما داشتند خود او نیز دارا بود و البته از ایشان در حوزه تخصصی شان, چون نشر و گسترش تشیّع و سرپرستی امور حسبیه بهره می برد.
شاه اسماعیل, برای جلب حمایت معنوی بیش تر علما و مردم شیعی به بازسازی مشهد علوی در نجف و مشهدالحسین در كربلا و حرم كاظمین پرداخت و جامع صفویان را نیز در نزدیكی بغداد بنا كرد.
تشیّع در عهد شاه اسماعیل به آن اندازه كه استواری بنای حكومتی او را موجب شود, رواج می یافت و به گفته یكی از محققان:
(مسائل سطحی چون برخورد تند با اهل سنت و دشنام به دشمنان شیعی در همه دورانها و برپایی مراسم سوگواری امام حسین(ع) به گونه مبالغه آمیز مهم ترین كارهای ترویجی مذهب شیعه بوده است.)۱۶*
دكتر علی شریعتی, محقق معاصر, در بررسی دستاوردهای چنگ زدن صفویان به مذهب شیعه, می نویسد: (حاصل آن, رواج گونه ای از تشیّع بود: تشیّع صفوی در برابر تشیّع علوی.)۱۷*
توجه فراوان دولت صفوی به سرزمین عراق از باب مذهبی درخور توجه است; زیرا بارگاه و مزار شش تن از امامان اهل بیت در آن جاست و نیز حوزه علمیه كهن نجف در این سرزمین قرار دارد. از این روی, آرزوی صفویان به چنگ آوردن این سرزمین بود تا بتوانند هرچه بیش تر بر مشروعیت خود بیفزایند.
در برابر, عثمانیان نیز با ادعای خلافت اسلامی, خود را یگانه پشتیبان اسلام می دانستند و حاكمیت خویش را بر مكّه و مدینه مهم می شمردند; ولی با این وجود, همواره چشم به عراق داشتند; زیرا چیرگی بر آن, به گونه ای نماد حاكمیت كامل ایشان بر همه مذاهب اسلامی انگاشته می شد. از این روی, سرزمین عراق,در كانون توجه مشترك هر دو دولت بود و در طول مدت حكومت صفویان, بارها میان آنان و عثمانیان دست به دست گردید.
نخستین بار شاه اسماعیل در سال ۹۱۰هـ.عراق را به زیر نگین قدرت خود درآورد و با استقبال علما روبه رو شد و گویا این پیروزی با كمك سید محمدبن سید حسین الحسینی, مشهور به كمونه(م:۹۱۸هـ.) كه نقیب علویان در نجف و رئیس شیعیان عراق بود, به دست آمد. وی, در جامع بغداد پس از پیروزی اسماعیل, خطبه خواند و برای شاه دعا كرد و حمایت او چنان ادامه داشت, تا این كه در جنگ چالدران در پیشاپیش سپاه اسماعیل به عثمانیان حمله كرد و كشته شد.۱۸
پس از آن, سلیم اول تبریز را گرفت و علما و بازماندگان و صاحبان حرفه را به استانبول كوچاند و شمال عراق را از صفویان باز ستاند.۱۹ و در سال ۹۲۷ در عهد شاه طهماسب, دوباره بغداد و شمال عراق را صفویان, از عثمانیان باز گرفتند و بناهای مذهبی اهل سنت را ویران كردند مانند: مرقد ابوحنیفه و عبدالقادر گیلانی.
سلیمان قانونی به دعوت اهل سنت عراق, بار دیگر به عراق یورش برد و دوباره زمام عراق را به دست گرفت.۲۰ولی او به خلاف صفویان, مزارهای مقدس امامان شیعه را خراب نكرد, بلكه به عكس به بازسازی آنها و مكانهای مقدس سنیان, به گونه یكسان همت گماشت.و خود به زیارت عتبات شیعی رفت۲۱ و برای زیارت مزار امام علی(ع) از چهارفرسخی پیاده رفت.۲۲
و صفویان بار دیگر در عهد شاه عباس, بغداد را به مدت هفت سال در اختیار گرفتند۲۳ و یورشهای عثمانیان را باز پس زدند. و در عهد شاه صفی با قرار داد صلحی, بخشی از عراق را واگذار كردند ۲۴ و پس از مرگ نادر شاه افشار, عراق به گونه رسمی, به عثمانی واگذار شد.۲۵
بنابراین, سرزمین عراق به خاطر جایگاه مذهبی ویژه ای كه داشت, هماره صفویان به آن چشم داشته اند و چون نتوانستند به این آرزو دست یابند, به بازسازی بناها و مزارهای مقدس و شریف داخلی, از جمله حرم حضرت رضا(ع) پرداختند و با این كار كوشیدند تا هرچه می توانند از شمار زائران عتبات مقدسه عراق بكاهند. به گفته دونالدولبر:
(شاه عباس به مزار امام رضا(ع) درمشهد, توجه ویژه داشت تا ایرانیان را از سفر به مكّه یامزارهای مقدس شیعی در عراق باز دارد.)۲۶
و خود او بارها به زیارت مرقد امام رضا(ع) رفت و یك بار از اصفهان تا به مشهد را پیاده پیمود. افزون بر این, دو شهر اصفهان و شیراز در عهد صفویان وارث تمدن اسلامی شهرهای بغداد و دمشق شده بودند و بدل به مراكز علمی بزرگ شدند كه آرزوی همه طلاب علم رفتن به آن دو شهر بود. همه این تدبیرها كارگر افتاد و برای سلسله صفوی مشروعیتی بی سابقه به دست آمد.

می توان چنین گفت كه تشیّع همواره انگیزه قوی برای حفظ هویت جامعه ایران بوده است كه در هیچ یك از سرزمینهای شرق اسلامی, چنین نقشی نداشت. هر چند در دیگر سرزمینها هم حكومتها از مذهب استفاده می كردند.هویت مذهبی و هویت ملی در ایران چنان در هم تنید و هویت تازه ای پدید آورد كه نمی توان میان آنها جدایی افكند; زیرا ایران و تشیّع دو درختند كه در آنِ واحد و در یك زمان با هم در عهد صفویان روئیدند و مذهب تشیّع بسیار در رشد هویت ملی و مستقل ایرانی كارگر افتاد.
از جلوه های هویت جدید این بود كه دولت صفوی را در بنیاد خود, ترویج كننده اندیشه مذهبی تشیّع با گرایشهای ملی قرار می داد و از این روی, شاه صفوی علمای عراق, جبل عامل, بحرین و قطیف را به دربار خود فراخواند و به ایشان در حوزه سیاستهای خود اختیارهای گسترده ای بخشید.
در مقایسه با دولت عثمانی, صفویان توان بیش تری برای استفاده از مذهب داشته اند و البته این مربوط به چگونگی استفاده دو طرف از این سیاست است.
صفویان در رویارویی با اهل سنت تندروی كردند, به گونه ای كه گروهی از ایشان ناگزیر, به تركیه هجرت كردند و عثمانیان نیز در برابر, به آزار شیعیان پرداختند و بسیاری از آنان, به ناگزیر به ایران رخت كشیدند و در خدمت دولت صفوی در آمدند. در مجموع هر دو طرف, كوشش فراوانی برای استفاده از مذهب در استوارسازی اركان خود كردند.این اختلاف و جانبداری سرسختانه مذهبی چنان ژرف شد كه این دو دولت مقتدر نتوانستند با یكدیگر در برابر پرتغالیها كه در دهه های نخست سده شانزدهم به منطقه آسیا آمده بودند اتحاد برقرار كنند كه اگر چنین می شد, مسیر آینده تاریخ, به گونه ای دیگر رقم می خورد.امّا به عكس اختلافات دو دولت, سبب دخالت بیش تر پرتغالیها در امور داخلی آنها شد.
البته باید توجه داشت كه آنچه در ایران به عنوان دولت صفوی اعلام شد از نظر بنیاد و ساختار سیاسی تقسیم و گردش قدرت در آن, فرقی با دولتهای پیشین اسلامی در تاریخ سیاسی مسلمانان نداشت,بلكه چونان دولتهای پیشین و نیز دولت معاصر خود, قدرت سیاسی در آن موروثی بود, از این روی, كوثرانی بر این باور است كه:
(دولت صفویان همان ساختار نظامی, اداری و دینی عثمانیان را دنبال كرد و مؤسسه دینی (صدرالصدور و مشیخهٔالاسلام) از مهم ترین اركان دولت در كنار نیروی نظامی بود كه در جنگها همراه شاه شركت می كرد.)۲۷* طهماسب… بازسازی مشروعیّت
طهماسب در ده سالگی به قدرت رسید و قزلباشان اداره امور را در دست گرفتند.هواداران طهماسب ناگزیر شدند در سال۹۳۷هـ.ق. شورش قزلباش را سركوب كنند.۲۸ و طهماسب به خلاف این پیروزی, نیازمند پشتیبانی قدرت معنوی بود كه به او شخصیتی كاریزما ببخشد, همان كه پدرش اسماعیل به اندازه كافی از آن برخودار بود.
دكتر علی وردی در این باره می نویسد:
(طهماسب در شخصیت با پدرش تفاوت آشكار داشت: زیرا كه وارث پدری بود كه بنیانگذار حكومت و فرمانده سپاه و رئیس دولت و دین بود و نیازمند كسی كه او را ارشاد كند, نبود.)۲۹
از این روی, طهماسب نیازمند علما شد و نامه ای ستایشگرانه به شیخ نورالدین علی بن عبدالعالی كركی, به سال ۹۳۹هـ.ق. نگاشت و وی را جانشین ائمه, علیهم السلام, خواند و خود و دولت خویش و همه كارگزارانش را فرمانبران او نامید و به وی اجازه بركناری و برگماری مطلق داد و سالانه مبلغی را به وی ویژه ساخت.۳۰
نویسنده: محمد باغستانی
پی نوشتها:
۱. (الفقهاء حكام علی الملوك… علماء ایران من العهد الصفوی الی العهد البهلوی), سعد الانصاری, دار الهدی.
۲. (دراسات فی تاریخ الخلیج العربی الحدیث), دكتر عبدالعزیز عوض, ج۳۹/۲, دارالجیل, بیروت.
۳. (الاسلام الدولهٔ والمجتمع), سامی زبیدهٔ۶۶/ دارالمدی, سوریا.
۴. (ایران مافیها و حاضرها), دونالد ولبر, ترجمه د.عبدالنعیم محمد حسین۸۷/, دارالكتب المصری, القاهره.
وبلاگ تشکیل دولت صفویان

Saeed Dz
25-10-2013, 16:52
مشکل از اونجایی شروع میشه که برای به کرسی نشوندن حرف خودمون حقایق، تاریخ و ... که به نفعمون نیستن رو جا میندازیم!
چرا دوستانی که از اسلام صحبت میکنن و برکاتش به قاجار که شدیدن طرفدار مسلمین بودن اشاره نمیکنن که به اندازه موهای سر من و شما به دشمنان ایران امتیاز دادن؟!
یا اینکه چرا به این پرسش جواب نمیدن که کشور بدبختی مثل ترکیه چرا از وقتی آتا ترک اون رو از اسلامی به لائیک تغییر ماهیت داد به یکباره به یک کشور پویا و مدرن تبدیل شد؟!

بهترین منبع به نظر من برای رجوع، شاهنامه فردوسی بزرگ هستش که بر خلاف اون چیزی که ما فکر میکنم این کتاب یک داستان نیست بلکه تارخ ایران رو روایت میکنه. در این کتاب به وضوح چند نکته دیدم که میخوام خدمتتون عرض کنم.
اینکه اعراب مسلمان با وحشیگری تمام کشور ما رو نابود کردن و اسلام هیچ فضیلتی برای ما نداشت. همینطور اینکه مردم ما نه تنها اسلام رو نپذیرفتن بلکه در مقابلش ایستادن.
اینکه هخامنشیان هم به دور از این توهماتی که ما ایجاد کردیم دست به یک نسل کشی زدن برای زرتشتی کردن مردم ایران (در گفتگوی رستم و اسپندیار کاملن مشهوده).
اینکه بر خلاف چیزایی که سعی میشه در مورد اسکندر القا بشه، فردوسی اسکندر رو به عنوان شاه بعدی ایران و کسی که مردم اون رو قبول کردند معرفی میکنه.

در ضمن اسلام فقط یک دین نیست که وقتی صحبت از اون میشه در نقش یک دین نقد بشه بلکه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش. اگر معیارهای حزب یا دین بودن رو بررسی کنیم معلوم میشه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش تا دین.

Demon King
25-10-2013, 16:56
زندگی نامه شاه عباس :



شاه عباس یکم صفوی فرزند شاه محمد خدابنده در اول ماه رمضان سال 978 قمری در هرات چشم به جهان گشود و به روز جمعه بیست و چهارم جمادی الاول سال 1038 هجری قمری در سن شصت سالگی در کاخ اشرف مازندران درگذشت. مزار او در کاشان است.
در دو سالگی والی هرات شد. شاه اسماعیل دوم فرمان قتل او و پدرش را صادر کرد ولی دست تقدیر، سرنوشتی دیگر را رقم زده بود، شاه اسماعیل خود کشته شد.
عباس میرزا به سال 989 هجری قمری در شهر هرات تاج گذاری کرد و به سال 996 هجری هنگامی که هجده ساله بود قزوین را به تصرف درآورد و خود را شاه ایران خواند. شاه عباس پنجمین شاه از دودمان صفوی و نامدارترین شهریار سلسله صفوی است که چهل و دو سال با اقتدار تمام بر ایران حکومت کرد، او سردمدار دوران طلایی و اوج قدرت سلسله صفویه بود.
آن هنگام که شاه عباس به تاج و تخت رسید، دولت عثمانی از اوضاع آشفته ایران سود جست و ارمنستان، گرجستان، آذربایجان و لرستان را به تصرف خود درآورد. شاه عباس با عثمانی از در صلح درآمد و در قراردادی ایالاتی را به آنان واگذاشت به شرط آن که پیش تر نیایند و بیش از این نتازند. در قبال این درخواست متعهد شد که خلفا در ایران لعنت نشوند و شاهزاده حیدر میرزا به عنوان گروگان به دربار عثمانی برود. شاه عباس آن گاه که اندکی از خیال این همسایه آسوده شد و به امور داخلی و فرونشاندن شورش ها پرداخت. سپس مدعیان سلطنت را بر جای خود نشاند، آن گاه بر ازبکان تاخت و آنان را از مشهد بیرون راند. پس از این، وارد جنگ با عثمانی شد، ابتدا تبریز را پس از هیجده سال اسارت بازپس گرفت و با جنگ های پی در پی، پیروزمندانه عثمانی را از تمام سرزمین های ایران واپس راند. شاه عباس بزرگ زمستان ها را در اصفهان می گذراند. به سال 1000 هجری قمری پایتخت دولت صفوی را از قزوین به اصفهان در مرکز ایران انتقال داد تا نظارت بیشتری بر ولایات شرقی و جنوبی داشته باشد.
به سال 1007 ق آنتونی شرلی و رابرت شرلی دو نجیب زاده انگلیسی با همراهانی چند به ایران آمدند و وارد قزوین شدند. آنان ماموریت داشتند که شاه را به جنگ عثمانی برانگیزند و راه بازرگانی ایران و انگلستان را هموارتر کنند. شاه عباس از وجود اینان برای تجهیز و آموزش قشون خود بهره برد. قشون ایران نظم بیشتری یافت و به سلاح های روز دنیا و توپ و تفنگ مجهز شد.
در این زمان وجه مشترک ایران با کشورهایی اروپایی دشمنی با عثمانی بود و شاه عباس زیرکانه از این وجه اشتراک به نفع ایران و بازرگانان ایرانی سود جست. شاه عباس به جز جنگ با عثمانی در اندیشه گسترش مرزهای ایران و رساندن گستره ایران به زمان هخامنشیان بود؛ بنابراین قندهار و شهرهایی از عراق را نیز فتح کرد و سپس جزیره ها و بندرهای خلیج فارس ازجمله بندرگمبرون، قشم و هرمز را از دست استعمارگران پرتغالی رهایی بخشید و به سلطه آنان بر تنگه هرمز پایان داد. پس از این بود که شهری به جای بندر گمبرون برپا کرد و مردم آن را به پاس خدمات شاه، بندرعباس خواندند.
شاه عباس با برقراری امنیت و ساختن کاروان سراهای بسیار در راه ها تجارت را گسترش داد و از هیچ کوششی برای آسایش مردم فرونگذاشت. ثروت مردم در زمان او فزونی گرفت و جمعیت اصفهان پایتخت شاه بیش از پیش شد. کاروان سراهای عباسی، آسودگی کاروان ها را بیشتر کرد و به بازرگانان رغبت بیشتری داد. کاروانیان در این کاروانسراها بار می انداختند، لختی می آسودند و پاره ای از بار خود را با دیگر کاروان ها مبادله می کردند. اگر مال التجاره بازرگانی سرقت می شد، تا سارقان را نمی یافت و به مجازاتشان نمی رساند آسوده نمی شد و اگر اموال بازرگان یافت نمی شد زیان او را از خزانه شاهی پرداخت می کرد. این گونه بود که دوباره جاده ابریشم احیا شد و اجناس تولید ایران شهرتی عالمگیر یافت. شاه عباس در آبادانی مملکت کوشید و آثاری را بنا کرد. بسیاری از آثاری که در زمان حکومت او در سرتاسر ایران بزرگ برپا شد، هنوز هم پابرجاست و گردشگرانی را از چهارگوشه جهان به سوی خود می خواند. کاشی هفت رنگ در زمان شاه عباس اختراع شد و از این پس مسجدها و مدرسه ها کاشی پوش شدند. میدان نقش جهان در اصفهان که شاهکار معماری جهان به شمار می رود به فرمان او شکل گرفت. خیابان چهارباغ زیر نظر او ایجاد شد که هنوز هم محور اصلی شهر اصفهان و سرمشق معماران در ساخت خیابان های دیگر است. سی و سه پل، کاخ چهل ستون، محله جلفا در اصفهان، شهر نجف آباد در نزدیکی اصفهان و بناهای شهر اشرف در شمال ایران از دیگر آثاری است که به همت او ساخته شد و در این کره خاکی به یادگار ماند. با برقراری نظم و آرامش، شوق دانش اندوزی در میان دوستداران علم بیشتر شد، دانشمندان بزرگی از مدرسه ها برخاستند و کتاب های جامع و ارزشمندی به رشته تحریر درآمد. هنر نیز رونق گرفت و هنرمندان به آفرینش آثاری پرداختند که رشک جهانیان را برانگیخت و شهره آفاق شد. هنرهای سنتی که به فراموشی می رفت، باز زنده شد و صنعتگران دوباره به تولید روی آوردند.
شاه عباس خود ذوق هنری و ادبی داشت، از اشعار او است: محبت آمد و زد حلقه بر دل و جانم درش گشودم و شد تا به حشر مهمانم نه هست هستم و نه نیستم نمی دانم که من کی ام چه کنم کافرم مسلمانم احترام به هنرمندان، نشست و برخاست با علما و جذب دانشمندان، سیره شاه عباس بود، از بزرگان دربار او باید به ملاصدرا، میرداماد، میرفندرسکی، شیخ بهایی، رضا عباسی، علی رضا عباسی و میر عماد اشاره کرد.
از جسورانه ترین کارهای شاه عباس، مبارزه با صوفیان، کاستن از قدرت قرلباشان و غلبه بر شورش نقطویه بود. هنگامی که شاه عباس به شاهی رسید، قزلباشان شصت هزار نفر بودند. شاه، از فزون شدن شمار آنان در هراس شد و این عده را به سی هزار تن کاهش داد، در عوض قشونی به نام شاه سون پدید آورد و شمار آنان را به یک صد هزار تن رساند.
پیدا است شاه برای محکم کردن پایه های قدرت خود خون های فراوانی بر زمین ریخت و میل بر چشمان بسیاری از شاه زادگان کشید. این در کوتاه مدت به نفع شاه عباس بود ولی در درازمدت صفویه را دچار ضعف بسیار کرد. چنان که پس از شاه عباس روزشمار سقوط صفویان آغاز شد و ضعف، تمام ارکان سلطنت را فراگرفت. شاه عباس فرزندانش را از هرگونه ارتباط با دیگران و حتی صحبت با درباریان منع می کرد. قزلباشان درصدد بودند که صفی میرزا فرزند بزرگ شاه عباس را به قیام وادارند. صفی میرزا این موضوع را به پدرش انتقال داد و همین، موجب بدگمانی شاه را فراهم آورد تا این که وی را کشت. سلطان محمد میرزا فرزند دیگر شاه عباس هنگامی که پدرش دچار بیماری شد جشنی مفصل به پا کرد ولی شاه بهبود یافت و او را نابینا کرد. پس از این امام قلی میرزا فرزند دیگر شاه عباس به مقام ولی عهدی رسید ولی شاه با او نیز غضب کرد و نور چشمانش را گرفت. حسن میرزا و اسماعیل میرزا دو پسر دیگر شاه عباس نیز در کودکی جان باختند؛
بدین ترتیب پس از مرگش نواده او سام میرزا به پادشاهی رسید. او پسر صفی میرزای مقتول بود و به یاد پدر خود را شاه صفی اول خواند.
منبع : وبلاگ زندگینامه شاه عباس

Demon King
25-10-2013, 17:02
... Hm
چی بگم ؟؟؟
هر چی بگم قبول نمیکنید ما اینجا داریم درباره تاریخ حرف میزنیم نه دین اسلام و سنی وشیعه ما به دین واعتقادات کسی کاری نداریم داریم یه بحثی میکنم که اطلاعاتمون از تاریخ بالا تر بره ما اسلام رو خراب کردیم والا دینی کامل تر از اسلام نیست . گرچه اینجور بحث ها درست نیست وجاشم اینجا نیست. لطفا بحث های مذهبی رو کنار بذارید...

Arash4484
25-10-2013, 17:11
توبه ی زیبا ( این داستان مربوط به زمان زمان پیامبر ( ص ) است:
خوشکسالی همه ی عربستان را فرا گرفته بود. مردم نزد پیامبر ( ص ) رفتندو گفتند : یا رسول چه کنیم تا ازاین خوشکسالی نجات یابیم ؟؟؟ پیامبر : همه برای خواندن نماز باران جمع شوید. هنگامی که نماز باران را میخواندند . جبرییل نزد پیامبر امد وگفت بین شماها یه فرد گناه کار است که باید توبه کند.وقتی همه ی مردم به دنبال او بودند و میخواستند که او از جمع خارج شود. ان فرد گناه کار در این لحظه از ترس خدا وابرویش توبه کرد. وهمه ی مردم صدای رعد وبرق را شنیدند. پیامبر به جبرییل گفت : حداقل نامش را بگوتا اورا بشناسم ؟ جبرییل گفت : ان زمان که گناهکار بود ابرویش را نبردیم حال که توبه کرده ابرویش راببریم؟؟؟
منبع : کتاب پیام های اسمان - سال سوم راهنمایی


اقای محترم ماداریم تاریخ ایران واسلام رو میگیم. من این ماجرا هارو برای متنوع شدن تاپیک میگم. اگه هم ماجرای درستی نباشه تقصیر من نیست چون من اینا رو از خودم نمیگم...:n05:


سلام، اگر تاپیکی که زدید راجع به تاریخ ایرانه این مساله در فوق موضوع دین قرار میگیره و دین بخشی از اون میشه...نمیشه که همینجوری برای تنوع یک حدیث هم قاطیش کنیم عزیز من...کشکول که نیست...
Topicیعنی عنوان، سرفصل، مبحثی بر روی ضابطه...
مسلمه که در راستای مبحثی که ایجاد کردید میتونید نقل داشته باشید حالا از اسلام باشه یا زرتشت یا...هیچ عیبی نداره ، ولی به این صورت آف تاپیک میشه.

اگه منبع معتبر تری پیدا کردم حتما ذکر میکنم و ممنونم از این که برای بهتر شدن تاپیک بهم تذکر میدید...:n02:

... Hm
چی بگم ؟؟؟
هر چی بگم قبول نمیکنید ما اینجا داریم درباره تاریخ حرف میزنیم نه دین اسلام و سنی وشیعه ما به دین واعتقادات کسی کاری نداریم داریم یه بحثی میکنم که اطلاعاتمون از تاریخ بالا تر بره ما اسلام رو خراب کردیم والا دینی کامل تر از اسلام نیست . گرچه اینجور بحث ها درست نیست وجاشم اینجا نیست. لطفا بحث های مذهبی رو کنار بذارید...
ببینید یکبار یک پیشنهاده من بعنوان یک کاربر میگم به شما که اگر تاپیک به اینصورت پیش بره بهتره، برای مثال مباحثه باشه، یا موارد به ترتیب و نظم اشاره بشه یک دفعه از ساسانیان نرسیم به شاه عباس...این پیشنهاده و سیر تاپیک مشخصش میکنه ،
ولی ذکر اینکه روند آف تاپیک و خارج از موضوعه ، دیگه پیشنهاد نیست و برای بهتر شدن نیست، تذکره...پستهای نامرتبط حذف میشن.
ممنون از توجهتون./

havzhini
25-10-2013, 17:20
جدا از مطالب بیهوده ای که در جهت القا تفکرات خاصی عنوان شده من چند سوال تخصصی از دوستمون دارم
البته نمیدونم این مطالب واقعا تخصصی و علمی هست یا فقط درحد کپی پیس

لطفا منبع علمی از یافته ها برای این مطلب قرار بدید


خانواده مادي بر اساس پدر سالاري و چند همسري اداره ميشد

چه محققی و با توجه به چه مدرکی این مطلب رو کشف و تایید کرده؟

Saeed Dz
25-10-2013, 17:24
... Hm
چی بگم ؟؟؟
هر چی بگم قبول نمیکنید ما اینجا داریم درباره تاریخ حرف میزنیم نه دین اسلام و سنی وشیعه ما به دین واعتقادات کسی کاری نداریم داریم یه بحثی میکنم که اطلاعاتمون از تاریخ بالا تر بره ما اسلام رو خراب کردیم والا دینی کامل تر از اسلام نیست . گرچه اینجور بحث ها درست نیست وجاشم اینجا نیست. لطفا بحث های مذهبی رو کنار بذارید...
توضیح دادم که وقتی شما از تاریخ صحبت میکنی چرا پای اسلام وست خواهد اومد.


اسلام فقط یک دین نیست که وقتی صحبت از اون میشه در نقش یک دین نقد بشه بلکه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش. اگر معیارهای حزب یا دین بودن رو بررسی کنیم معلوم میشه اسلام بیشتر شبیه یک حزب سیاسی هستش تا دین.

Demon King
25-10-2013, 17:27
دوستان مگه نمیخواید این تاپیک مرتب وخوب بشه و همه ی مطالبش منطقی و علمی باشه پس منتظر چی هستید خودتون این کارو کنید تاپیک رو به شما میسپار بسازیدش همه که مثل شما حرفه ای نیستند...


جدا از مطالب بیهوده ای که در جهت القا تفکرات خاصی عنوان شده من چند سوال تخصصی از دوستمون دارم
البته نمیدونم این مطالب واقعا تخصصی و علمی هست یا فقط درحد کپی پیس

لطفا منبع علمی از یافته ها برای این مطلب قرار بدید

چه محققی و با توجه به چه مدرکی این مطلب رو کشف و تایید کرده؟

این مطالب کپی پیست شده لطفا به منبع مراجعه کنید و دراونجا ذکر کنید

Saeed Dz
25-10-2013, 17:33
دوستان مگه نمیخواید این تاپیک مرتب وخوب بشه و همه ی مطالبش منطقی و علمی باشه پس منتظر چی هستید خودتون این کارو کنید تاپیک رو به شما میسپار بسازیدش همه که مثل شما حرفه ای نیستند...
به جای استفاده از مغلطه ی توسل به عواطف فقط کار خودتون رو درست انجام بدید و همینطور نظرات و نقد های دیگران رو هم در نظ بگیرید. مطمئنن تاپیک مفید هست که کاربرا بهش سر میزنن و اما شما باید درک کنید که وقتی مطلبی قرار میدی ممکنه مورد سوال یا نقد واقع بشه و بهترین کار پاسخ منطقی هستش.
نظر هیچکدوم از ما دلسرد کردن شما نبوده و نیست و از کاربرای فعال حمایت هم میکنیم.

Arash4484
25-10-2013, 17:33
دوستان مگه نمیخواید این تاپیک مرتب وخوب بشه و همه ی مطالبش منطقی و علمی باشه پس منتظر چی هستید خودتون این کارو کنید تاپیک رو به شما میسپار بسازیدش همه که مثل شما حرفه ای نیستند...

شما متوجه منظور دوستان نشدید... در انجمن برای هر مطلبی مباحثه صورت و عقاید ورز داده میشه . نفس انجمن همینه ، اگر مطلبی میزارید نقد اونرو به نقد خودتون تعبیر نکنید.


همه ی مطالبش منطقی و علمی باشه
بله دیگه دوست من...دلخوری که نداره. در انجمن علوم خوب قراره مطالب منطقی و علمی باشه ، مگر قراره غیر این باشه؟

Demon King
25-10-2013, 17:38
دوستان این مطالب رو که میذارم منبع رو هم میگم و برای همه ی نقد های شما احترام خاصی قایلم ولی من تاریخ دان نیستم شاید تاریخم خوب باشه. لطفا منبع مطلب رو پیدا کنید واونجا نقد هاتون رو ذکر کنید چون منبع مطلب از خودم نیست اگه لازم باشه و شما عزیزان بخواید ادرس منبع رو فعال میکنم تا راحت تر اونو پیدا کنید. من قصد بی احترامی به هیچکی رو ندارم و عاشق و دوستدار همه ی اعضای این انجمن هستم چه مدیر و ناظر باشن و چه کاربر معمولی...:n12::n12::n12:

Arash4484
25-10-2013, 17:47
دوستان این مطالب رو که میذارم منبع رو هم میگم و برای همه ی نقد های شما احترام خاصی قایلم ولی من تاریخ دان نیستم شاید تاریخم خوب باشه. لطفا منبع مطلب رو پیدا کنید واونجا نقد هاتون رو ذکر کنید چون منبع مطلب از خودم نیست اگه لازم باشه و شما عزیزان بخواید ادرس منبع رو فعال میکنم تا راحت تر اونو پیدا کنید. من قصد بی احترامی به هیچکی رو ندارم و عاشق و دوستدار همه ی اعضای این انجمن هستم چه مدیر و ناظر باشن و چه کاربر معمولی...:n12::n12::n12:


ببینید دو جور منبع داریم، یکی اون کتاب-نشریه-سایت-وبلاگ و...که زحمت کشیده و گردآوری و ترجمه کرده، که باید ذکر بشه که زحمات کسی لوث نشه.
یکی هم منبع اصلی علمی که باید این مطالب از اون نقل شده باشه فلان مقاله در ژورنالی علمی-تخصصی یا کتاب تحقیقی از محقق بنام و یا ذکر اصول دست یافتن و از این قبیل...اگر کسی با خوندن مطلب منقول شما تقاضای منبع علمی و دسته اول میکنه منظورش بخش دومه...
برای شما دو حالت داره یا این منبع رو سراغ دارید و قبول دارید که نقلش میکنید، یا مثل الان میگید فقط مطلب رو ذکر کردید و میسپرید موضوع رو به نقد بیشتر .
ممنون عزیز.

havzhini
25-10-2013, 18:32
این مطالب کپی پیست شده لطفا به منبع مراجعه کنید و دراونجا ذکر کنید
وقتي مطلبي در اين انجمن مطرح شده همينجا هم بايد روش بحث بشه و لزومي نداره جايي ديگه مراجعه بشه
تعريف منبع هم مشخص همونطور دوستان توضيح دادن معنيش اين نيست برو توي منبع مطرح كن

Demon King
26-10-2013, 14:15
صفویان وشاه اسماعیل :
دوستان همونطور که خودتون میدونید اسماعیل شاه حکومت صفوی رو تاسیس کرد و شمشیر دستش گرفت وگفت یا باید شیعه باشید و یا کشته شوید ( خطاب به مردم ایران ) . اسماعیل در جنگ چالدران از عثمانی هاشکست خورد وعلت اصلی شکست او نداشتند توپ و تفنگ که عثمانی ها به ان مجهز بودن بود. دوستان شماهم قبول داریم که بسیاری از افراط وتفریط های شیعیان از زمان صفوی و شاه اسماعیل شروع شد؟؟؟ مثلا همین عذاداری های ایام محرم که به این ایام نزدیک هستیم. از زمان صفوی شروع شد. من نمیگم برای امام حسین ( ع ) عذاداری نکنیم اما اینقدر هم لازم نیست زیاده روی کنیم. مانند قمبه زدی و... ایا شما چیزی اززندگی امام حسین میدونی از دورانی جوانی ونوجوانی ؟ یا میدونی هدفش برای جنگ عاشورا چی بود ؟؟؟ یا فقط میدونی کی شهید شد. به نظر من این باعث تاسفه که ما هیچی درباره امام حسین نمیدونیم ولی براش عذاداری و قمبه زنی میکنیم.

بانو . ./
26-10-2013, 18:01
دوستان بهتر هست تیتر وار از روی موضاعات عبور نکنیم تا بشه روی موضوع تمرکز کرد الان یک بخش مهم از تاریخ . سلسله ها نهضت ها و سردارانی که در زمان پس از حمله اعراب در ایران به وجود امد

نادیده گرفته شد

واقعا حیف هست که از کنار شخصیتی مثل بابک و قیام او به سادگی عبور بشه

Demon King
26-10-2013, 18:06
دوستان بهتر هست تیتر وار از روی موضاعات عبور نکنیم تا بشه روی موضوع تمرکز کرد الان یک بخش مهم از تاریخ . سلسله ها نهضت ها و سردارانی که در زمان پس از حمله اعراب در ایران به وجود امد

نادیده گرفته شد

واقعا حیف هست که از کنار شخصیتی مثل بابک و قیام او به سادگی عبور بشه

میدونم منظورت طاهریان و سامانیان و ال بویه و قیام بابک علیه عباسیانه. حتما دوست من ممنون که که این پیشنهاد رو دادی پاک بادم رفته بود یکم بهم وقت بدید درباره ی اونا هم توضیح میدم.

havzhini
26-10-2013, 18:11
دوستان بهتر هست تیتر وار از روی موضاعات عبور نکنیم تا بشه روی موضوع تمرکز کرد الان یک بخش مهم از تاریخ . سلسله ها نهضت ها و سردارانی که در زمان پس از حمله اعراب در ایران به وجود امد

نادیده گرفته شد

واقعا حیف هست که از کنار شخصیتی مثل بابک و قیام او به سادگی عبور بشه

کلا فکر میکنم عنوان تاپیک اشتباه هست چون مطالب دوستمون شاید 1درصد هم به تاریخ ایران اشاره نداره
وگرنه افسانه و داستانهایی مثل دعای باران و کشته شدن یک فرد در سرزمینی دیگر چه ارتباطی با تاریخ ایران داره کمی عجیبه

گذشتن از اون برهه از تاریخ و سرداران بزرگ هم فقط دلیلش این بوده فکر کنم زودتر به مبحث تاریخ یک تفکرمذهبی رسیده بشه و تاریخ ایران اصلا مطرح نیست

همون مطالب از تاریخ هم که درج شده پر از اشکال و دروغ و خطا هست حالا برخی موارد سهوی برخی کاملا عمدی

بهتره عنوان تاپیک به چیز دیگه تغیییر کنه تا کاربران اشتباه نکن در مطالب تاپیک

Arash4484
26-10-2013, 20:31
دوستان بهتر هست تیتر وار از روی موضاعات عبور نکنیم تا بشه روی موضوع تمرکز کرد الان یک بخش مهم از تاریخ . سلسله ها نهضت ها و سردارانی که در زمان پس از حمله اعراب در ایران به وجود امد
نادیده گرفته شد
واقعا حیف هست که از کنار شخصیتی مثل بابک و قیام او به سادگی عبور بشه

بله حق با شماست ولی چه اصراریه همه موارد در قالب یک تاپیک باشه، خیلی مشکله این همه مطلب رو در یک تاپیک جمع و جور کردن...خیلی ساده میتونیم برای هر کدوم از سلسله ها یا برهه های تاریخی یا افراد، تاپیک مستقل داشته باشیم. مثل همین بابک خرم دین...


کلا فکر میکنم عنوان تاپیک اشتباه هست چون مطالب دوستمون شاید 1درصد هم به تاریخ ایران اشاره نداره
وگرنه افسانه و داستانهایی مثل دعای باران و کشته شدن یک فرد در سرزمینی دیگر چه ارتباطی با تاریخ ایران داره کمی عجیبه
گذشتن از اون برهه از تاریخ و سرداران بزرگ هم فقط دلیلش این بوده فکر کنم زودتر به مبحث تاریخ یک تفکرمذهبی رسیده بشه و تاریخ ایران اصلا مطرح نیست
همون مطالب از تاریخ هم که درج شده پر از اشکال و دروغ و خطا هست حالا برخی موارد سهوی برخی کاملا عمدی
بهتره عنوان تاپیک به چیز دیگه تغیییر کنه تا کاربران اشتباه نکن در مطالب تاپیک

مطالب بی ارتباط با مبحث و مسمای تاپیک که حذف شدن...
اگر فکر میکنیم مطالبی عدم حقیقت یا اشکالاتی داره بررسی و ذکر کنیم (چون اکثر موارد ذکر شده قرائت رسمی هم هست...پس خیلی ارزشمنده بررسی و دیدی دوباره به اونها.)
جایی هم میبینید از روی مبحثی عبور میشه هیچ تاپیکی در اختیار شخص خاصی نیست میتونید خودتون ذکر کنید و اضافه کنید.

havzhini
26-10-2013, 21:32
بله حق با شماست ولی چه اصراریه همه موارد در قالب یک تاپیک باشه، خیلی مشکله این همه مطلب رو در یک تاپیک جمع و جور کردن...خیلی ساده میتونیم برای هر کدوم از سلسله ها یا برهه های تاریخی یا افراد، تاپیک مستقل داشته باشیم. مثل همین بابک خرم دین...



مطالب بی ارتباط با مبحث و مسمای تاپیک که حذف شدن...
اگر فکر میکنیم مطالبی عدم حقیقت یا اشکالاتی داره بررسی و ذکر کنیم (چون اکثر موارد ذکر شده قرائت رسمی هم هست...پس خیلی ارزشمنده بررسی و دیدی دوباره به اونها.)
جایی هم میبینید از روی مبحثی عبور میشه هیچ تاپیکی در اختیار شخص خاصی نیست میتونید خودتون ذکر کنید و اضافه کنید.

به نظر منم بحث تاریخ خودش یه تالار جداگانه احتیاج داره و توی یه تاپیک نمیگنجه بحث به این مفصلی

من تخصصی در ضمینه تاریخ ندارم که بتونم موردی رو بررسی کنم و فقط یه مقدار کمی علاقه هست

ولی مثلا موردی که درباره مادها سوال کردم بهیچ وجه جایی دیگه اینو مدرکی براش ندیدم و هیچ سند و مدرکی براش نیست و حتی مدارکی بر رد این ادعا وجود داره
که چون به اون مقطع تاریخ بدلایل محیطی و منطقه ای بیشتر اشنا هستم برام سوال بود که بر اساس چه مدرکی این نظریه منتشر شده

دوستانی که علاقه و تخصصی دارن روی بحث تاریخ میتونن بحث ایجاد کنن و ما هم استفاده کنیم

بانو . ./
26-10-2013, 21:35
بله حق با شماست ولی چه اصراریه همه موارد در قالب یک تاپیک باشه، خیلی مشکله این همه مطلب رو در یک تاپیک جمع و جور کردن...خیلی ساده میتونیم برای هر کدوم از سلسله ها یا برهه های تاریخی یا افراد، تاپیک مستقل داشته باشیم. مثل همین بابک خرم دین...

.



بسیار عالی

پس بهتره بخش بندی بشه

قبل از ورود اریایی ها و ورود اریایی ها

تشکیل سلسه هخامنشیان (برای هر سلسله یک تاپیک)

و سردارهای بزرگ



.

Demon King
28-10-2013, 15:46
دوستان من از همه ی شما عذر میخوام که همه ی هارو ول کردم رفتم سراغ صفویان این مربوط به قبل از صفویانه :

طاهریان

طاهریان نام اوّلین حکومت ایران پس از حمله اعراب بود که توسط طاهر سردار ایرانی تاسیس شد.اصل و ‌نسب طاهریان برخی آنها را از تبار منوچهر پادشاه باستانی ایران و برخی نسب آنها را رستم پهلوان اساطیری ایران و گروهی دیگر آنها را از قبیله خزاعه عرب دانسته‌اند و لی بیشتر محققین آنها را از خاندان‌های کهن خراسان می‌دانند که بعد از سقوط ساسانیان نمایندهٔ گروه دهقانان خراسان بودند. حسین،جد مؤسس این سلسله، را جزء اولین دعوت کنندگان نهضت عباسی در خراسان می‌دانند. همچنین حسین بن مصعب پدر طاهر در زمان حکومت منصور عباسی موقعیت و اعتبار زیادی داشته است.
تاریخ سیاسی حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ ه‍.ق توسط طاهربن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد و تا سال ۲۵۹ دوام داشت. طاهر بن حسین در سال (۱۸۱ ه‍.ق) از جانب علی بن عیسی، و الی خراسان، به حکومت پوشنگ منصوب شد. برخورد شدید او با خوارج و حمزة بن عبدالله خارجی و نیز همراهی او با هرثمه برای نبرد با رافع بن لیث به دستور هارون الرشید باعث انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه مأمون شد. او درسال ۱۹۵ ه‍.ق برای مقابله با علی بن عیسی سردار امین انتخاب شد که در نبردی در قسطانه نزدیک ری او را شکست داد. در سال ۱۹۷ ه‍.ق نیز در رأس سپاه مأمون به محاصرهٔ یک ساله بغداد پرداخت؛امین را دستگیر و به قتل رساند. در سال ۱۹۹ ه‍.ق برای فرونشاندن فتنهٔ نصربن شبث خارجی به رقه در شام رفت و تا ۲۰۴ه‍.ق در آنجا بود. بعد از بازگشت از شام به عنوان رئیس شرطه بغداد انتخاب شد. بالاخره در سال ۲۰۵ه‍.ق مأمون، ولایت خراسان را به او سپرد و بعدها امارت سیستان، کرمان، قوس، طبرستان، رویان و ری نیز زیر نظر او بود.اما سال بعد نام مأمون را از خطبه‌ها انداخت و برای او دعا نکرد و حتی در سکه‌ها نیز نام او را ضرب نکرد و نوعی استقلال به هم رساند سرانجام بعد از یکسال و شش ماه حکومت در خراسان در سال ۲۰۷ ه‍.ق درگذشت. پس از طاهر،پسرش، عبدالله، از سوی مأمون بر خراسان گماشته شد. او در سال ۲۱۶ ه‍.ق خوارج خراسان را ریشه­کن کرد و پس از برقراری آرامش نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد. وی از سوی خلفای بعدی،معتصم و و اثق نیز حمایت گردید. او در خراسان بناهای زیادی ایجاد و و قف مردم کرد و به توسعهٔ کشاورزی و آبیاری و حفر قنات پرداخت و کتابخانهٔ عظیمی نیز در نیشابور بر پا کرد. پس از درگذشت عبدالله، فرزندش طاهر، از طرف و اثق به حکومت خراسان منصوب شد.در دورهٔ او خوارج و عیاران بخش­هایی از قلمرو او را تصرف کردند.در دورهٔ زمامداری محمدبن طاهر (۲۲۸ -۲۵۹ ه‍.ق) حسن بن زید علوی در طبرستان در سال ۲۵۱ ه‍.ق خروج کرد و بر اکثر بلاد دیلم و گیلان مستولی شد و از طرفی یعقوب لیث نیز بعد از ضبط سیستان بخش­هایی از خراسان را تصرف کرد و به هرات لشکر کشید و و الی محمدبن طاهر را از آنجا بیرون کرده پوشنگ را که دارالسلطنهٔ طاهریان بود تصرف کرد بدین سان قلمرو طاهریان تجزیه شده محمد توسط یعقوب لیث صفاری دستگیر و سرانجام دولت طاهریان را منقرض نمود. اوضاع اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی دورهٔ طاهریان خراسان در این دوره مورد توجه علویان و محل حضور آنها بود که و رود امام رضا (ع) به این حضور افزود. طاهریان پیرو مذاهب اهل سنت بوده از خلافت عباسی حمایت و قیامهای علوی را سرکوب می‌کردند. آنان زبان عربی را پذیرفتند.نثر و نظم در این دوره عربی است. تشکیلات اداری طاهریان اقتباسی از خلافت عباسی بود که نمونه‌ای از دیوانسالاری عهد ساسانی بود.


منبع : ویکی پدیا

Demon King
14-11-2013, 00:05
گویا خیلی وقته کسی سر به این تاپیک نمیزنه اگه بزنه هم
پست نمیذاره. دلم میخواست این تاپیک ادامه پیدا کنه که نشد
چون واقعا نمیشد کل تاریخ ایران واسلام رو توی یه تاپیک جا داد
اشتباه از من بود.