PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دستیابی به حیات ابدی با نسخه‌برداری از مغز در رایانه!



shabe.saket
23-09-2013, 00:09
استفن هاوکینگ، فیزیکدان بریتانیایی از امکان ابدی شدن حیات با نگهداری از مغز در خارج از بدن انسان سخن گفته است.

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، هاوکینگ در افتتاحیه یک فیلم مستند جدید در مورد زندگی خود گفت که این اندام مانند یک برنامه بوده که می‌تواند در رایانه نسخه‌برداری شود.

وی اظهار کرد: من فکر می‌کنم ذهن مانند برنامه‌ای در مغز است که مانند یک رایانه است. از این رو به لحاظ نظری ممکن است بتوان مغز را بر روی یک رایانه نسخه‌برداری کرده و نوعی حیات پس از مرگ ارائه کرد.

این دانشمند فیزیک نظری در عین حال این کار را بسیار فراتر از قابلیت‌های کنونی انسان دانست.

نویسنده 71 ساله کتاب «تاریخچه مختصری از زمان» در سن 21 سالگی به بیماری نورون حرکتی مبتلا شد و در آن زمان به تشخیص پزشکان تنها تا دو یا سه سال بعد زنده می‌ماند.

هاوکینگ در مراسم افتتاحیه فیلم مستند «هاوکینگ» با استفاده از صدای رایانه‌ای که با عضلات صورت و چشمک یک چشم وی کنترل می‌شود، گفت: من تمام زندگی‌ام را با با تهدید مرگ زودرس زندگی کرده‌ام از این رو از تلف کردن وقت متنفرم.

این مستند به بررسی خیز بی‌پروایانه یک دانش‌آموز با استعداد با دست‌خط ناخوانا که از زندگی ناشیانه در دانشگاه آکسفورد لذت می‌برد پرداخته که تشخیص بیماری حرکتی در وی در زمان فارغ‌التحصیلی از دانشگاه کمبریج باعث برانگیخته شدن جنونی مادام العمر برای کشف سرچشمه‌های عالم در او شده که جهان را شگفت‌زده کرده است.

نمایش این مستند همزمان با انتشار زندگینامه این دانشمند موسوم به «استفن هاوکینگ: تاریخچه مختصر من» آغاز شد.

ماری خواهر هاوکینگ در این فیلم می گوید که برادرش در مورد همه چیز در خانه بسیار رقابتی و کنجکاو بوده که دوستانش آنرا بسیار علمی توصیف می‌کردند. ماری همچنین توضیح داده که در زمان کودکی‌شان، وی به عنوان هدیه تولد یک خانه عروسکی گرفته که استفن به سرعت به آن لوله کشی و برق اضافه کرده بود.

وی در گفتگو با رویترز اظهار کرد که زندگی با برادرش جذاب، هیجان انگیز و گاهی اوقات خسته‌ کننده بود. ماری گفت: بحث کردن با استفن، تلف کردن وقت بود چون همیشه آنرا به نفع خود تمام می کرد!

این مستند به دوران کودکی هاوکینگ و روزهای محصلی او بازمی‌گردد و این دانشمند را بر روی ویلچر در خانه با پرستارانش نشان می‌دهد. در این فیلم همچنین به نمایش زندگی خانوادگی هاوکینگ با همسر اولش جین و سه فرزندشان، ‌طلاق آنها و ازدواج مجدد وی با یکی از پرستارانش می‌پردازد.

جین در این فیلم به توضیح در مورد فشارهای نگهداری از کودکان و ناتوانی رو به افزایش هاوکینگ و ورود پرستاران تمام وقت در خانه آنها که هرگونه حریم خصوصی را از بین می‌برد، پرداخته است.

الین میسون، همسر دوم هاوکینگ در این فیلم نیامده و این دانشمند ازدواجشان را که از سال 1995 تا 2007 به طول انجامیده را با چند تصویر و توصیفات کوتاه توضیح می‌دهد.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

shabe.saket
23-09-2013, 00:30
نکته مهمی که با خوندن این مقاله به ذهنم اومد این بود که بعضی از بزرگان علم! گهگاهی اظهار نظر هایی مبنی بر اینکه برخی انسانها از ترس اینکه بعد از مرگ همه چیز تمام میشود ( LOL )
داستان زندگی بعد از مرگ را ساخته اند ( LOL )
چون نمیتوانند با حقیقت کنار بیاییند ( LOL ) ،
در حالیکه الان بوضوح اشتیاق شدید شاخه تجربی علم در حفظ خودآگاهی انسان بعد از مرگش مشاهده میشود......

حال ترس چیست و سفسطه باز و برچسب زن کیست؟

همچنین چه کسی از علم استفاده ابزاری میکند و به بی اخلاقی علمی دست میزند؟

آنکه نمیداند علم بدنبال چه است بهتر است از علم وام در جهت ترویج و ردیه زدن بر مسائل مهم نگیرد،

و بدون مطالعه دلایل به اظهارنظرهای قطعی در مورد وجود نداشتن چیزی دست نزند...

حالا چه کسی اشتیاق شدید در حفظ خودآگاهی انسان و جاودانه کردنش بعد از مرگ دارد؟

لابد همان گروه خیال پردازان؟

متوهم ترین انسانها همین کسانی هستند که فکر میکنند خیلی از اهداف علم میدانند.....

قابل توجه Pro R.D و مشابهات.....

Arash4484
23-09-2013, 00:40
نکته مهمی که با خوندن این مقاله به ذهنم اومد این بود که بعضی از بزرگان علم! گهگاهی اظهار نظر هایی مبنی بر اینکه برخی انسانها از ترس اینکه بعد از مرگ همه چیز تمام میشود ( LOL )
داستان زندگی بعد از مرگ را ساخته اند ( LOL )
چون نمیتوانند با حقیقت کنار بیاییند ( LOL ) ،
در حالیکه الان بوضوح اشتیاق شدید شاخه تجربی علم در حفظ خودآگاهی انسان بعد از مرگش مشاهده میشود......

حال ترس چیست و سفسطه باز و برچسب زن کیست؟

همچنین چه کسی از علم استفاده ابزاری میکند و به بی اخلاقی علمی دست میزند؟

آنکه نمیداند علم بدنبال چه است بهتر است از علم وام در جهت ترویج و ردیه زدن بر مسائل مهم نگیرد،

و بدون مطالعه دلایل به اظهارنظرهای قطعی در مورد وجود نداشتن چیزی دست نزند...

حالا چه کسی اشتیاق شدید در حفظ خودآگاهی انسان و جاودانه کردنش بعد از مرگ دارد؟

لابد همان گروه خیال پردازان؟

متوهم ترین انسانها همین کسانی هستند که فکر میکنند خیلی از اهداف علم میدانند.....

قابل توجه Pro R.D و مشابهات.....

این دو موضوع بهم ربطی ندارند.
ترس از پایان محتوم و ساختن داستانی برای هضم آن با تلاش برای ساختن ادامه دنیای شخصی بعد از مرگ بصورت علمی-تجربی چه سنخیتی با هم دارند؟

چه کسی منکر اشتیاق انسان برای جاودانگی است؟

سپردن خود به دست یاس و نیهیلیسم ربطی به برداشتهای ضد دوگانه گرایی ندارد، بلکه بسیار شبیه همان داستانهای زندگی ثابت نشده است.

shabe.saket
23-09-2013, 00:58
اصولآ وقتی کلمه علم می آید باید قبل آن از عقل نیز استفاده کرد...

اظهار نظرهای بسیاری ( منظورم اصلآ نهیلیسم نبود ) توسط خیلی از افراد میشه که واژه زندگی پس از مرگ = ترس از نابودی و روبرو نشدن با حقیقت = خیالات ساخته اذهان بشر

و گفتن این جمله که انسان چون میترسه و میترسیده زندگی بعد از مرگ رو اختراع کرده.....
در حالیکه الان بشر خودش رو به هر در ممکن میزنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])تا ببینه چه کار میتونه بکنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) با این خودآگاهی زیر خاک رونده.....

در هر صورت منظور من بسیار مشخص بود.....


زندگی بعد از مرگ = ترس انسان از رویارویی با واقعیت

ابدیت = ترس، اگر باشه طبق گفته آن بزرگان!

خودشان ترسوترین میشوند طبق تحقیقات.....

Arash4484
23-09-2013, 01:22
اصولآ وقتی کلمه علم می آید باید قبل آن از عقل نیز استفاده کرد...
اظهار نظرهای بسیاری ( منظورم اصلآ نهیلیسم نبود ) توسط خیلی از افراد میشه که واژه زندگی پس از مرگ = ترس از نابودی و روبرو نشدن با حقیقت = خیالات ساخته اذهان بشر
و گفتن این جمله که انسان چون میترسه و میترسیده زندگی بعد از مرگ رو اختراع کرده.....
در حالیکه الان بشر خودش رو به هر در ممکن میزنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])تا ببینه چه کار میتونه بکنه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) با این خودآگاهی زیر خاک رونده.....
در هر صورت منظور من بسیار مشخص بود.....
زندگی بعد از مرگ = ترس انسان از رویارویی با واقعیت
ابدیت = ترس، اگر باشه طبق گفته آن بزرگان!
خودشان ترسوترین میشوند طبق تحقیقات.....
عجیب است این برداشت...
پرتگاهی وجود داره که همه باید بپرند...یکی میگه با پریدن از پرتگاه سر شما خرد و خاکشیر میشه و هیچی باقی نمیمونه، دیگری میگه نه پایین این پرتگاه دریایی از گل و گیاه و پر و شیر هست و زمان سقوط آسیبی نمیبینید...
شخص نخست دومی رو به چالش میکشد که تو دلیلی عقلانی در دست نداری و این صحبت از ترس تو است...
سپس یک چترنجات درست میکنه تا یک پلن بی ای چیزی برای خودش متصور شده باشه...
حالا شخص دوم بیاد بگه دیدی شما خودت هم میترسی...

خوب؟
رفتن به دنبال ابدیت یعنی ترس؟
ممکنه کسانی در تلاش به رسیدن به ابدیت باشند ولی از نرسیدن به هدفشون هم نترسند و پذیرایی پایان هم باشند.
دسته ای دیگر از این تلاشگران هم ممکن است از نرسیدن به هدفشان بترسند که این هم رفتار انسانی و عادی و بی مشکلی است.
بهرحال چه بهراسند چه نه ، مساله این است که اینها برای شکست موضوع ترسشان تلاش کرده اند نه داستان پردازی.
یا نه مثل دسته های زیادی از پوچ گرایان گریه و زاری.

shabe.saket
23-09-2013, 01:48
عجیب است این برداشت...
پرتگاهی وجود داره که همه باید بپرند...یکی میگه با پریدن از پرتگاه سر شما خرد و خاکشیر میشه و هیچی باقی نمیمونه، دیگری میگه نه پایین این پرتگاه دریایی از گل و گیاه و پر و شیر هست و زمان سقوط آسیبی نمیبینید...
شخص نخست دومی رو به چالش میکشد که تو دلیلی عقلانی در دست نداری و این صحبت از ترس تو است...
سپس یک چترنجات درست میکنه تا یک پلن بی ای چیزی برای خودش متصور شده باشه...
حالا شخص دوم بیاد بگه دیدی شما خودت هم میترسی...

خوب؟
رفتن به دنبال ابدیت یعنی ترس؟
ممکنه کسانی در تلاش به رسیدن به ابدیت باشند ولی از نرسیدن به هدفشون هم نترسند و پذیرایی پایان هم باشند.
دسته ای دیگر از این تلاشگران هم ممکن است از نرسیدن به هدفشان بترسند که این هم رفتار انسانی و عادی و بی مشکلی است.
بهرحال چه بهراسند چه نه ، مساله این است که اینها برای شکست موضوع ترسشان تلاش کرده اند نه داستان پردازی.
یا نه مثل دسته های زیادی از پوچ گرایان گریه و زاری.

داستان پردازی کار اندیشه هایی است که با فکر بیگانه شده اند پس از این کلمه اگر قرار بر استفاده ابزاری بشه، هر طرفی میتونه.....

چرا تصور نکنم که شخصی که میگوید ( اندیشه ای که میگوید ) پایین دره پر از گل و گیاه است، بدلیل شناخت درست منطقه مبنی بر رویش گیاه در دره، حرفش درست نباشد.....

شخص نخست از دوم طلب برهان میکند و شخص دوم میگوید من خاک را بررسی کرده ام و از رفتار آب و نور و ترکیب تخم گیاهان و همه این موارد نتیجه به رویش گیاهان در این محیط گرفته ام...(قرار نیست گفته بشه که نه در دره گیاه نمیروید، این مثالها فرضی است و قابل قیاس با استدلال های بحث ما نیست)

شخص نخست نمیتواند به دومی بگوید ترسو، استدلال گیاه در دره حاصل تحقیق شخص دوم ( اندیشه ایدئولوژی مورد بحث ) است نه ترس او

چرا به شخص دوم نگوییم عالم؟
و به شخص نخست نگوییم زود نتیجه گیر؟

چرا چتر نجات رو زود نتیجه گیر درست کنه؟ چرا این چتر و عالم درست نکنه؟
چرا باید از چتر نجات مصادره به مطلوب انجام بشه؟

(کلمه زود نتیجه گیر و عالم در جهت توضیح توانایی مقابله بمثل به شیوه یکسان در بحث است وگرنه میتوان هر دو را جویای حقیقت خطاب کرد)


ممکنه کسانی در تلاش به رسیدن به ابدیت باشند ولی از نرسیدن به هدفشون هم نترسند و پذیرایی پایان هم باشند.
چرا این مورد به اندیشه باورمند اختصاص نیابه؟
او هم دنبال ابدیت بوده و هست،



دسته ای دیگر از این تلاشگران هم ممکن است از نرسیدن به هدفشان بترسند که این هم رفتار انسانی و عادی و بی مشکلی است.
این قضیه مشکلی نداره...ایرادی به این گروه وارد نیست.....


بهرحال چه بهراسند چه نه ، مساله این است که اینها برای شکست موضوع ترسشان تلاش کرده اند نه داستان پردازی.
یا نه مثل دسته های زیادی از پوچ گرایان گریه و زاری.
چرا مسئله این نباشد که گروه باورمند در جهت فهمیدن حقیقت جلو رفته اند.....
چرا کلمه داستانپردازی رو به گروه اول اختصاص ندیم؟ همونجوری که گفتم هر کسی میتونه از این واژه ها استفاده ابزاری کنه.....

Arash4484
23-09-2013, 02:01
چرا...
به سادگی، باورمند اون دلایل رو که در مثال آوردید(بررسی خاک و...) ارائه نکرده...تاریخ عرضه اندیشه های مابعد از زندگی فیزیکی نشانگر این امره. [و مشکلی نیست از عرضه شواهد اون. اگر میسر باشه.]
این استفاده ابزاری نیست...

---------------------

در یک جمله بنوعی واضحتر مطلبم رو بیان و خلاصه کنم کنم: اعم اعتراض به داستان سازی برای پس از مرگ است، نه علاقه به ادامه زندگی پس از مرگ...
عجیب است صاحبان عقل سلیمی که به مورد دوم و حب حیات معترض باشند.

شما مورد اعتراض اصلی رو کنار گذاشته اید. و سوال رو به عشق به زندگی بعد از مرگ تصویر میکنید.
مشکل این است که برای زندگی بعد از مرگ(حالا هر دسته و باوری) رویا پردازی کنند. نه منطق و عقل و علم را به کار گیرند.
بسیاری از ناباوران به زندگی بعدی اگر شواهد محکمی (بغیر از ایمان به مثابه اعتماد) به آنها ارائه شود ، با سر وجود و ادامه زندگی را پذیرا هستند.

shabe.saket
23-09-2013, 02:59
به سادگی، باورمند اون دلایل رو که در مثال آوردید(بررسی خاک و...) ارائه نکرده...تاریخ عرضه اندیشه های مابعد از زندگی فیزیکی نشانگر این امره. [و مشکلی نیست از عرضه شواهد اون. اگر میسر باشه.]
این استفاده ابزاری نیست...

---------------------

در یک جمله بنوعی واضحتر مطلبم رو بیان و خلاصه کنم کنم: اعم اعتراض به داستان سازی برای پس از مرگ است، نه علاقه به ادامه زندگی پس از مرگ...
عجیب است صاحبان عقل سلیمی که به مورد دوم و حب حیات معترض باشند.

شما مورد اعتراض اصلی رو کنار گذاشته اید. و سوال رو به عشق به زندگی بعد از مرگ تصویر میکنید.
مشکل این است که برای زندگی بعد از مرگ(حالا هر دسته و باوری) رویا پردازی کنند. نه منطق و عقل و علم را به کار گیرند.
بسیاری از ناباوران به زندگی بعدی اگر شواهد محکمی (بغیر از ایمان به مثابه اعتماد) به آنها ارائه شود ، با سر وجود و ادامه زندگی را پذیرا هستند.

باورمند احتمال آن را ارائه کرد، غیر باورمند ندید
تاریخ اندیشه های فلسفی و علمی بیانگر این موضوع و محتمل بودن ادامه حیات بعد از مرگ است.....

دلیل دیده نشدن احتمال فلسفی وجود حیات، عدم ارائه آن از طرف باورند نیست، کم دانشی غیر باورمند است...

دلایل فلسفی این قضیه در کتاب جمهوری اثر افلاطون، مابعد الطبیعه ارسطو، سنجش خرد ناب کانت، بسیاری چون آکویناس، روسو و.....فیلسوفان ایرانی ( مخصوصآ دوره ی سینایی )، فیلسوفان غربی ( چه 18 چه معاصر ) بسیار گفته شده است.....

تحقیقات ساینسی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) خودآگاهی نیز توسط آزمایشگاه های عمدتآ آمریکایی جریان دارد.....

الزام به خودآگاهی غیر فانی بعد از مرگ نیز اکثرآ توسط رهبران ادیان گفته شده است...


مشکل این است که برای زندگی بعد از مرگ(حالا هر دسته و باوری) رویا پردازی کنند. نه منطق و عقل و علم را به کار گیرند.
معلومه که هرکسی میتونه هر چیزی بگه.....
عین این گروهی که منطق و عقل و علم و نادیده میگیره.....

شما مورد اعتراض اصلی رو کنار گذاشته اید. و سوال رو به عشق به زندگی بعد از مرگ تصویر میکنید.
همونجوری که گفتم هدف من مشخص بود.....حالا تاپیک داره این ور اون ور لنگر میزنه.....

اگر زندگی بعد از مرگ برای توجیه ترس انسان آمده است...
گوینده گان این جملات در حال الحاق به گروه بزرگترین ترسوها هستند......

Arash4484
23-09-2013, 03:14
بله منظور شما خیلی واضح بود...ولی دلیل نداره اگر جملاتتون نقد شده، فکر کنید تاپیک لنگر میزنه! یعنی شما پیشاپیش باب هر نقدی رو دارید میبندید و این همون ادامه راه قدماست. لنگری هم داشته باشه با LOL و LOL شدنها شروع شده....
منظور واضح شما اینه که افرادی که به زندگی بعد از مرگ اعتقاد ندارن و صاحبان متافیزیکی رو رد میکنند چون در تلاش برای مستدام کردن زندگی درآمدن، آتوی عجیبی دادن و به ترسشون اعتراف کردن...هرچه هم قراره بفهمیم این ترس و کم و کیفش چیه چیش بده و شما واضحش کنید ، در عوض توضیح به صفت وضوحتون تاکید میکنید.

باورمند احتمال آن را ارائه کرد، غیر باورمند ندید
دلیل دیده نشدن احتمال فلسفی وجود حیات، عدم ارائه آن از طرف باورند نیست، کم دانشی غیر باورمند است...
شما کسانی مثل خودتون فکر نمیکنند رو خیلی ساده و بدون ارائه دلیل(بجز اسامی و قرار نیست چند خطی بشنویم) چشم بسته و کم دانش مینامید. طبق تاکید خودتون این هم میتونه از طرف هر دسته ای ارائه بشه.


دلایل فلسفی این قضیه در کتاب جمهوری اثر افلاطون، مابعد الطبیعه ارسطو، سنجش خرد ناب کانت، بسیاری چون آکویناس، روسو و.....فیلسوفان ایرانی ( مخصوصآ دوره ی سینایی )، فیلسوفان غربی ( چه 18 چه معاصر ) بسیار گفته شده است.....
اون باورمندان که خطاب اون نوشته ها بودن و هستن با این مطالعات(که اگر قراره به حجمه، بسیار بر اونها نوشته شده: ) باورمند نشدن...

و در رابطه با این لیست متافیزیکی که شما قرار دادید(به جزییات هم کاری ندارم، که برای مثال از جمهوری افلاطون چه میخواهید)...
در مقابل من نمیدانم چطور چندین قرن آثار فلسفه و هزاران بینش رو قرار بدم که حق مطلب ادا بشه، این کشیدن آثار بصورت منفرد بیرون کل سیستم فلسفه رو نقض میکنه ، فلسفه یک کل است، فلسفه نقد آثار بر هم است...از ارسطو تا برای مثال سارتر مسیر طی شده. و این نگاه شما به مابعدالطبیعه، بطور سیستماتیک پایه های رشد فلسفه ناقص میکنه.
و در کنار قرار دادن این قبیل با فرضیات نوپا ( و هنوز حتی خط سیر نیافته)و رهبران ادیان(شاهدِ...) به شما دلایل کوری و کم دانشی مخالفینتون رو میده...
نه اینها همون پر و شیر و عسله.

shabe.saket
23-09-2013, 13:29
وقتی اندیشه ای بدون توجه به دلایل امکان وجود چیزی، وجود چیزی رو ناشی از ترس و توجیه میدونه پاسخی جز LOL نداره.....

منظور واضح شما اینه که افرادی که به زندگی بعد از مرگ اعتقاد ندارن و صاحبان متافیزیکی رو رد میکنند چون در تلاش برای مستدام کردن زندگی درآمدن، آتوی عجیبی دادن و به ترسشون اعتراف کردن...هرچه هم قراره بفهمیم این ترس و کم و کیفش چیه چیش بده و شما واضحش کنید ، در عوض توضیح به صفت وضوحتون تاکید میکنید.
کلآ 180 درجه شد منظور من با این جمله شما...
من منظورم واضح بود، دلایل وجود زندگی پس از مرگ، توسط باورمندان ریشه در تفکرات فلسفی به ماهیت زندگی داره، نه ترس
واژه ترس و همین گروه چسبونده به گروه معتقدین، طبق تفکرات خودش، خودش الان ترسو باید خطاب بشه.....

وگرنه این قضیه از ترس نیست کلآ، حالا هر گروهی هر نوع تحقیقی که میکنه نباید به حساب ترس گزاشته بشه.....

شما کسانی مثل خودتون فکر نمیکنند رو خیلی ساده و بدون ارائه دلیل(بجز اسامی و قرار نیست چند خطی بشنویم) چشم بسته و کم دانش مینامید. طبق تاکید خودتون این هم میتونه از طرف هر دسته ای ارائه بشه.
باز هم که نشد، بیدانشی آن گروه رو حمل بر چیزی بارش نیست نکنید، منظور من اون نبود...
اون گروه استدلال اشتباه انجام میده، بدون مطالعه دلایل نظرات قطعی میده.....ممکنه در مورد شیمی کسی زیاد بدونه، ولی در مورد فیزیک ندونه، نباید بگه قطعآ در فیزیک قانون بقای ماده و انرژی غلط است، بدون خواندن استدلالات اثباتی فیزیکی.....
واضحه که بسیاری از دانشمندان بزرگ نظر انتقادی دارند به خیلی چیزها...کی جرئت داره بگه بی دانش؟ بحث سر اینه که کدوم دانش؟ با شیمی دنبال چی بگردیم؟ کدوم دانش درباره کدوم مسئله اظهار نظر کنه؟ و اون دانش در صورت اظهارنظر به قطعی بودن نبود چیزی، به کدام پله رسیده و کدام درجه را داره؟

پس من گفتم شیمیدان بیاد بگه از نظر او و دانش شیمی محدودش فلان چیز و نمیبینه...ولی اینکه بگه فلان چیز که نمیبینه ناشی از ترس هست که اختراع شده، مضحک است.....


این نگاه شما به مابعدالطبیعه، بطور سیستماتیک پایه های رشد فلسفه ناقص میکنه.
کاملآ درسته که همه عقاید باید گفته و بررسی بشند، وگرنه مخل رشد فلسفه میشند، همانگونه که هیوم باید نظر انتقادی به علیت بده و فیلسوف علیت باور با بررسی همین انتقادات توجیه کنه علیت رو، و در صورت عدم توانایی باید بر ضد همین علیت مورد اعتقاد خودش گام برداره.....


به شما دلایل کوری و کم دانشی مخالفینتون رو میده...
همونجوری که معتقدم، گروه زیادی از منتقدین نتنها کور نیستند، بلکه خیلی زیاد هم بارشون هست...
ولی گروه کوچکی که نظریه از خودشون صادر میکنند که دلیل فلان نظر اینه که یارو ترسیده از نابودی، واقعآ که.....

در هر صورت اندیشه ای که میگه یه چیزی وجود داره، ولی راه نقد رو بر گزاره هاش میبنده بی مصرفه.....
و از اون بیمصرف تر اندیشه ایست که بدون بررسی راه های دیگر امکان شناخت چیزی، فقط جلو پایش رو نگاه میکنه و میگه فقط با چشم من میتوان دید.....

Stream
23-09-2013, 15:26
واقعیت: این دنیا تنها دنیایی است که ما از وجودش مطمئن هستیم و این زندگی تنها زندگی ای است که ما می دونیم وجود داره.
نظر منطقی: به نظر میاد مرگ پایان حضور خودآگاهی ما در این دنیاست.

ادعای یک عده: بعد از مرگ در این دنیا به جای دیگه ای میریم.
پرسش: آیا توجیه علمی برای این ادعا وجود داره؟
پاسخ: دلیل علمی نداریم.
ریشه یابی تاریخی: زمان ایجاد این ایده در دوران بین 1000 تا 2000 سال قبل از میلاد بوده، زمانی که خدایان از جنسیت زن (که مظهر تولد و زندگی بوده) به مرد (که مظهر خشونت و جنگ بوده) تغییر پیدا کردند و دلایل پدید اومدن این ایده هم در تشکیل ارتش برای جنگ و از بین بردن ترس سربازها از مرگ بوده. بعد از اون هم این باورها چون ارزش بسیار بالا در کنترل مردم و حکومت بر اونها داشت توسط خیلی ها استفاده شد.


واقعیت: انسان ها علاقمند به زندگی هستند و انسان های سالم هیچکدوم دلشون نمی خواد بمیرن.

ادعا: شاید بتونیم راهی پیدا کنیم مرگ رو به عقب بندازیم یا جلوش رو بگیریم.
پرسش: چرا؟
پاسخ: چون دوست داریم بیشتر زندگی کنیم.
پرسش: آیا این نشان دهنده ترس شما از مرگ است؟
پاسخ: بله همونطور که تحقیقات پزشکی و داروسازی و ... هم به همین دلیل (عقب انداختن یا جلوگیری از مرگ) هستند.

shabe.saket
26-09-2013, 00:38
این استدلالها درست نیست
+

در مورد قضیه سرباز نیز استدلال درست نیست و بر پایه ناآگاهی از دلایل، اختراع دلایل جدید انجام میشه که این کار درست نیست.....

در حیوانات مختلف نیز مشاهده میشه که حشرات سرباز به دفاع از کلیت اجتماع خود در مواقع حمله و خطر بر میخیزند و با جانفشانی و در مواقعی دفاع جانانه از ملکه سعی در حفظ ملکه و اجتماع خود دارند.....حتی بقیمت مرگ

حتی حملات انتحاری نیز در حیوانات مشاهده میشود...
تروریسم نیز در بین جانوران مختلف شیوع دارد...

آیا میتوان گفت که مورچه ها و بسیاری از حیوانات دیگر، میدانند که بعد از مرگ به جهان دیگر میروند و بهمین خاطر، مرگ را بجان میخرند تا از کلونی و ایدئولوژی مورچه ای! دفاع کنند.....

این استدلال، و نتیجه گیری های بعد از آن، ناشی از ناآشنایی با دلایل است...

پس:
استفاده ابزاری از همه چیز ممکن است...
من میتونم از هر چیزی در خلاف کامل آن استفاده ابزاری کنم...

میتوان از ایدئولوژی جهان بعد از مرگ استفاده ابزاری کرده و سرباز را دگراندیش کرد...میتوان از ایدئولوژی پایان خودآگاهی بعد از مرگ نیز استفاده ابزاری کرده و تروریسم لجام گسیخته ای را براه انداخت.....

هر کدوم هم سر جای خودش بنوعی کاربرد داره.....

ولی دلایل را ندانستن یا ندیدن، توجیهی بر دلیل دیگر تراشیدن نباید بشه.....

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

ببینید قضیه خیلی روشنه...

انسانها در ابتدای زندگی دیده اند که میمیرند، ناراحت شده و ترسیده اند...
بخاطر اینکه ترسیده اند، دنبال راه حل گشته اند.....جهان بعد از مرگ را اختراع کرده اند، راحت شدند ، تمام.

ای ترسوها...

انسانها زندگی کرده اند، بعد دیده اند که مرده اند....ناراحت شده و ترسیده اند...دنبال راه حل گشته اند.....
تئوری جهان بعد از مرگ یادشان افتاده، بعد دیده اند نه، قرن 21 هست.....جهان بعد از مرگ هم که توی ترازوی دیجیتالی صفر گرم است.....

ترسیده اند، مغز خود را کپی کرده اند و آپلود اطلاعات کرده اند و فریز کردند بدنشان را و.....راحت شدند، تمام.

ای ترسوها......