soleares
13-08-2006, 11:50
نيما افشار نادري: پندار رسانهاي است كه به جز سياست و مسائل غيراخلاقي، به همه چيز ميتواند بپردازد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتوگو با گردانندگان سايت پندار
دنياي كامپيوتر و ارتباطات - شماره 45
محمد مهدي مولايي – محمود اروجزاده
وبگردهاي قديمي ايراني ايامي را به خاطر دارند كه تعداد سايتهاي فارسي زباني كه اخبار مربوط به ايران را پوشش ميدادند به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسيد. از آن ايام شش هفت سال بيشتر نميگذرد و در اين فاصله وبسايتهاي فارسي زيادي به دنياي مجازي پاگذشتهاند و اين روزها كاربران ايراني با تنوع گستردهاي در زمينه محتواي فارسي در اينترنت مواجهند. در فاصله اين سالها وبسايتهاي زيادي راهاندازي شدهاند و البته وبسايتهاي زيادي هم پس از مدتي فعاليت تعطيل شدهاند و كارشان دوام چنداني پيدا نكرده است. از جمله وبسايتهاي فارسي با سابقهاي كه پس از گذشته شش سال هنوز هم پابرجاست و حتي با قدرت بيشتري نسبت به سالهاي اوليهاش همچنان فعاليت ميكند پندارداتنت([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است. پندار كه با تاكيد ويژه بر موضوعات فرهنگ و هنر و ادب فعاليت ميكرده، اين روزها به يك موسسه فرهنگي تبديل شده است و فعاليتش را به خارج از دنياي وب فارسي هم گسترش داده است.
بررسي تجربه پندار از دو جهت اهميت دارد. اول اينكه مرور خاطرات مربوط به راهاندازي و ادامه فعاليت پندار به عنوان يكي از باسابقهترين وبسايتهاي فارسي بخشي از تاريخ وبفارسي است و دوم اينكه بررسي پندار به عنوان يك الگو ميتواند مورد توجه مجموعههاي اينترنتي مشابه قرار بگيرد، مجموعههايي كه اغلب آنها عليرغم شروعي خوب تداوم چنداني پيدا نميكنند.
نيما افشار نادري بيستوپنج ساله، موسس و مدير سايت پندار و امين رجايي بيستوشش ساله، مدير فني سايت پندار كه هر دو فارغالتحصيل مهندسي كامپيوتر هستند در گفتگو با ما از شش سال تجربه پندار ميگويند.
• بهتر است از تاريخچه شروع كنيم. كي ايده راهاندازي پندار شكل گرفت؟
نيما - سال ۷۸ كه با اينترنت آشنا شدم قرار شد به همراه تعدادي از دوستانم يك ماهنامه اينترنتي راهاندازي كنم بهنام بامداد. در آن زمان من خودم به دليل هزينه بالاي اتصال به اينترنت زياد به اينترنت دسترسي نداشتم. من سردبير اين مجله اينترنتي بودم، مطالب را تهيه ميكردم و به پيام معينافشاري يكي از دوستانم كه در شركتشان به اينترنت دسترسي و دانش كافي هم در حد آن زمان داشت ميدادم و او فايلهاي html مطالب را ميساخت و روي اينترنت قرار ميدادم. اين همزمان شد با قانوني كه مجلس در سال ۷۹ تصويب كرد كه نشريات اينترنتي بايد مجوز بگيرند. ما ديديم با تصويب اين قانون و با توجه به تعداد كم نشريات اينترنتي در آن زمان بهتر است به شكلي قانونيتر و جامعتر كار را ادامه بدهيم.
• در شروع كار، مجله اينترنتي شما چقدر بازديدكننده داشت؟
نيما - يادم هست آن روزها من به روزنامه عصر آزادگان آگهي دادم. اين آگهي باعث شد كه در روز حدود ۷۰ نفر بازديدكننده از سايت ديدن كنند. روزهاي عادي حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر نفر بازديدكننده داشتيم.
• خب چطور شد از آن مجله اينترنتي به پندارداتنت رسيدي؟ هزينه اوليه راهاندازي پندار چقدر بود؟
نيما - همانطور كه گفتم بعد اين قانون تصويب شد و تصميم گرفتيم كه بامداد تعطيل شود. بعد از مدتي با دوستان بحث پندار پيش آمد. يادم هست با پول عيديهايي كه سال ۷۹ گرفته بودم رفتم و دامنه پندار را ثبت كردم. آن زمان ثبت دامنه ۲۵ هزار تومان بود. بعد با مروا صحبت كرديم و قرار شد به ما ميزباني وب بدهد. در واقع ما براي ثبت دامنه هزينه پرداخت كرديم و براي ميزباني و برنامهنويسي با توجه به آشنايياي كه وجود داشت هزينهاي پرداخت نشد.
• شروع رسمي پندار روي اينترنت كي بود؟
نيما - ثبت دامنه ارديبهشت ۷۹ بود و شروع رسمي كار هم به علت جو زدگيهاي آن زمان روز دوم خرداد قرار داديم! در شروع كار چند شعر و دستان روي سايت رفت.
• آن اوايل در پندار دقيقا چه كار ميكرديد؟ برنامه و تعريف اوليهات براي پندار چه بود؟
نيما - ببينيد ما دامنه را ثبت كرديم ولي دقيقا نميدانستيم چكار ميخواهيم بكنيم. كار ما اين شده بود كه ميرفتيم مجلههاي غيرسياسي خوب را از روي دكه ميخريديم و مطالب خوبشان را اسكن ميكرديم و در سايت قرار ميداديم. تا آبان با همين شيوه كار ميكرديم تا آبان ماه ۷۹ كه فريدون مشيري در گذشت اولين خبر اختصاصي در پندار منتشر شد. بعد از آن هم چند گفتوگوي اختصاصي براي پندار گرفتيم. مثلا با خسرو سينايي كارگردان، علي تجويدي، شيوا ارسطويي نويسنده و چند تن ديگر.
• تا آنجايي كه خاطرم هست در آن اوايل سايت گوياداتكام هم همين كار را ميكرد.
نيما - بله. گويا در زمينه سياسي اين كار را ميكرد.
• در آن زمان ديگر سايتهاي فعال فارسي كدامها بودند؟
نيما - سايت فعال فارسي در آن زمان ايرانيانداتكام بود. گويا را هم در آن زمان من نميشناختم.
• خط مشي اوليه كار چه بود؟ قرار بود چه موضوعاتي را پوشش دهيد؟
نيما - پندار قرار نبود سياسي باشد. ولي اينكه قرار بود چه هويتي پيدا كند از اول مشخص نبود به تدريج خط پيدا كرد.
• به نظر مي رسيد هنوز هم گاهي پندار سردرگم است و مشخص نيست ميخواهد هنري باشد يا اجتماعي يا ادبي يا همه اينها.
نيما- شايد. ببينيد من پندار را اينطور تعريف كردهام: پندار رسانهاي است كه به جز سياست و مسائل غير اخلاقي، به همه چيز ميتواند بپردازد.
• البته پندار بيشتر در زمينههاي فرهنگي هنري فعاليت ميكند. در اين زمينه فعاليت شما چه سايتهاي ديگري وجود داشت و بعدا به وجود آمد؟
نيما - سايت خاصي وجود نداشت. آن اوايل كه فقط يكسري سايت شخصي وجود داشت. مثلا يك نقاش آمده بود و سايت شخصي زده بود. به تدريج سايتهايي مثل ايراناكتور يا ۳۰نماداتدام به وجود آمدند كه ميتوانستند رقيب ما باشند اما ميتوانم بگويم سايتي مثل پندار هنوز هم نداريم. روي كارت ويزيت اوليه پندار نوشته شده بود «سايت فرهيختگان ايراني» اين مد نظرمان بود كه پندار سايتي شود كه هر روز صبح روشنفكران ايراني به اينجا سر بزنند و از اينجا به بقيه اينترنت بروند. البته الان اينترت گسترده شده است و نميشود به اينجا رسيد. الان ميتوانم ادعا كنم كه فرهنگي-هنري هستيم. اجتماعي هم دوست داريم باشيم تا الان امكانش فراهم نشده است.
• هيچ مدل خارجي مد نظرت بوده است كه از اول بخواهي پندار نمونه فارسي آن باشد؟
نيما - راستش نه به اين شكل. واقعيتش اين است موقعي كه پندار راه افتاد من خيلي سايت خارجي نميشناختم. البته ادعا نميكنم كه ايده پندار همه اش از خود ما بوده است. اما تقليد صرف از هيچ نمونهاي نيست و هر ايدهاش از يكجا آمده است. شايد اگر بخواهم نمونه خاصي را بيان كنم الان دوست دارم از لحاظ خبري سايتي باشيم در حد سايت ميراثخبر (CHN) با موضوع فرهنگي هنري و البته با همين تعداد كارمند و نيروي انساني. از لحاظ فرم هم شبيه اسليت (Slate). اما فعلا توان ما همين بوده است.
• در سالهاي اول كار چقدر مطلب توليدي داشتيد و چقدر به انعكاس مطالب رسانههاي چاپي ميپرداختيد؟
نيما - بيشتر در حوزههاي ادبيات، سينما و موسيقي مطلب توليد ميكرديم. در روز بين دو يا سه مطلب منتشر ميكرديم. البته خبرها بصورت تصوير بود و نه فونت. يعني ما بايد يا مطلبي را از جايي انتخاب ميكرديم و اسكن ميكرديم يا اينكه تايپ ميكرديم و تبديل به عكس ميكرديم و بعد روي سايت قرار ميداديم. هشتاد در صد مطالب ديگران بود، حدود ده درصد مطالب توليدي پندار و ده درصد هم مطلب براي ما فرستاده ميشد.
• تيم اوليه پندار چه كساني بودند؟
نيما - من و احمد انوري بوديم. بعد امين رجايي اضافه شد. سارا حسني و سارا پيمان پور هم كمكهاي مهمي به تيم پندار كردند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امين چطور اضافه شد؟ امين بد نيست خودت بگويي كه چطور به پندار آمدي.
امين - همان موقع كه نيما بامداد را منتشر ميكرد من يك مجله ادبي داشتم. با نيما از طريق يكي از دوستان آشنا شدم. آن موقع دامنه نداشتم. نميدانستم چطور ميشود دامنه را تهيه كرد. يكي از دوستان من را به نيما معرفي كرد با اين عنوان كه او يك سايت دارد. آشنايي ما باعث شد مجله ادبي من از روي جئوسيتيز ياهو به پندار منتقل شود. بعد از آن كمكم همكاري من با پندار بيشتر شد و چند بخش از سايت را من راهاندازي كردم. رفته رفته در بخشهاي فني سايت بيشتر همكاري ميكردم.
• وضعيت فني اوليه پندار چطور بود؟
امين - پندار از روز اول بهصورت ابتدايي دايناميك بود. احمد انوري براي آن به زبان پياچپي برنامه نويسي كرده بود. يك برنامه ساده بود كه متن فارسي را هم پشتيباني نميكرد. من يك مقدار آن برنامه را فارسي كردم و تغيير دادم. بعد به اين نتيجه رسيديم كه اين برنامه پاسخگوي نيازهاي پندار نيست. پس سايت را اچ تيامال كرديم. بعد از آن سايت استاتيك ما بر اساس نيازهايمان دوباره برنامهنويسي كرديم و بخشهاي انجمن و گالري عكس و بخشهاي ديگر را هم به سايت اضافه كرديم.
• از چه بخشهايي از سايت بيشتر استقبال ميشد؟
نيما - كارهاي اردشير رستمي كه در آن زمان در اكثر روزنامهها كارهايش چاپ ميشد خيلي پرطرفدار بود. همينطور بخش كارت تبريك الكترونيكي ما هم با استقبال خوبي مواجه شد و باعث شد تعداد بازديدكننده زيادي به سايت ما بيايند. اين كارت ها را آقاي محمد تهراني مدير وب سايت كارگاه در اختيار پندار گذاشت. همينطور پوشش خبري فعاليتهاي افراد خاصي مثل فرهاد كه در جاهاي ديگر كمتر كار ميشد و پندار بيشتر پوشش ميداد و با استقبال هم مواجه ميشد. از انجمنهاي ما در اين زمان خيلي استقبال شد.
• از نظر محتوايي و ساختاري چند دوره گرايشهاي كلي پندار عوض شده است؟
نيما - گرايشها عوض نشده است. اما خب سن گردانندگان بالا رفته است و طبيعتا ديدگاههاي آنها كمي عوض شده است. مثلا ممكن است جنبههاي تفريحي سايت كم شده باشد. ما چون براي اين كار بودجهاي در اختيار نداشتيم خيلي نميتوانستيم با برنامه قبلي گرايش كار را مشخص كنيم و در آن جهت حركت كنيم.
• خب به بودجه اشاره كردي. بد نيست سراغ موضوع ديگري هم برويم كه بيارتباط با همين موضوع هم نيست. پندار از يك داتكام به يك موسسه رسيد. يعني با يك سايت شروع كرديد و حالا به يك موسسه فرهنگي رسيدهايد كه كارهاي تجاري هم ميكنيد. چطور اين اتفاق افتاد؟ از اول اين برنامه را داشتيد يا نه؟
نيما - از اول قرار نبود به اين جا برسد. سايت راه افتاد و ما ديديم همه مشغله ماست و وقت روزانه ما را گرفته است. من و امين تمام وقت روزانه و شبانه خاليمان را صرف پندار ميكرديم. عملا تفريح و كارمان پندار بود.
امين - تغيير و تحولات در دو مرحله انجام شد. مرحلهاي كه موسسه را ثبت كرديم و مرحلهاي كه وارد كارهاي جدي و تجاري و درآمدزا شديم. مرحله اول زماني بود كه قانوني تصويب شد كه نشريات اينترنتي بايد مجوز بگيرند. ما هم براي احتياط تصميم گرفتيم كاري كنيم كه وابسته به يك مركز قانوني و مجوز دار باشيم. از اين جهت موسسه فرهنگي هنري پندار ثبت شد و سايت پندار وابسته به موسسه شد. اين به سال ۸۱ مربوط ميشود. اما تا مدتها پس از ثبت موسسه ما فعاليت خاصي در موسسه انجام نميداديم و مثل سابق فقط پندارداتنت فعاليت اصلي ما بود.
نيما - مرحله دوم به حدود سال ۸۲ برميگردد. ما پيش از راهاندازي موسسه به اعتبار پندار پروژههاي اينترنتي ميگرفتيم. پندار شده بود ويترين فعاليتهاي ما كه به ما اعتبار ميداد. پندار به كار اصلي ما تبديل شد. در يك دوره ما يك مقداري فعاليتمان بخاطر نا اميدي و خستگي كم شد. به اين نتيجه رسيديم كه پوست بيندازيم و تغيير كنيم. اين پوست انداختن در درجه اول در ظاهر سايت بود و محتوا و ظاهر سايت.بعد ميخواستيم براي مديريت محتواي سايت برنامهاي انتخاب كنيم. آن زمان برنامههايي مثل امتي و اياسپي رايدر بودند. ما اين برنامهها را امتحان كرديم اما هيچ كدام نيازهاي ما را جواب نميداد. تصميم گرفتيم خودمان برنامهاي بنويسيم. نقطه عطف دوره جديد پندار همان سال ۸۲ بود. زماني كه تصميم گرفتيم خودمان برنامهاي بنويسيم.
امين - تصميم گرفتيم و نيازسنجي كرديم و برنامه را نوشتيم. در واقع آن موقع من درس مهندسي نرمافزار دانشگاه را تازه گذرانده بودم و خيلي از آن درس لذت برده بودم و تحت تاثير همان درس كار نوشتن نرمافزار را اصولي و با برنامه انجام داديم!
نيما - كار در سال ۸۳ تكميل شد و در پندار از آن استفاده كرديم. بعد ما به تدريج نرمافزار را كامل كرديم و توانستيم پروژههاي مربوط به چند وبسايت را بگيريم. پندار از اين راه به درآمد رسيد و زمينه گرفتن دفتر و شروع كارهاي تجاري ما همين بودجه اوليه بود. ما با هزينه صفر شروع كرديم و با كارهايي به درآمد رسيديم. الان بعد از گذشت پنج شش سال تازه چند ماه است كه داريم از مجموعه براي خودمان حقوق برميداريم.
• از خود پندارداتنت هيچ درآمدي نداشتيد؟ مثلا از تبليغات درآمد نداشتي؟
نيما - مواردي بوده است. اما هيچوقت جدي به دنبال آگهي گرفتن نرفتم. خاطرم هست اوايل كار براي گرفتن آگهي به يك موسسه توليد آثار موسيقي معروف رفته بودم و اينقدر ديد بدي به قضيه داشتند كه من را بيرون انداختند! ضمن اينكه اين مسئله وجود داشت كه من حس ميكردم اگر به عنوان سردبير يك سايت بروم آگهي بگيرم اين توقع ايجاد ميشود كه ميشود به راحتي خبر سفارشي در سايت كار كرد. و چون نميخواستم اين تصور به وجود بيايد خيلي به طور جدي دنبال آگهي نبودم. اما به طور موردي آگهي داشتهايم.
• ظاهرا از وقتي كه پندار موسسه شده است توجه كمتري به پندارداتنت داريد و بيشتر به كاروكاسبي ميپردازيد. چند ماهي است كه پندار كمتر به روز ميشود. اين بخاطر اين بوده كه بيشتر مشغول كارهاي تجاري بودهايد؟
نيما - درست است، فعاليت پندارداتنت مدتي است كمتر شده است. البته پرداختن به كارهاي تجاري به ما كمك كرده است. حتي در يك دورهاي كه درآمد تجاري ما زياد شده بود ما بخشي از درآمدمان را براي سايت در نظر ميگرفتيم. يعني به نويسندههايمان حقالتحرير ميداديم. براي مصاحبههايي كه در سايت انجام ميشد پول ميداديم. پس تجاري شدن مجموعه پندار به دوام پندارداتنت كمك هم كرده است. الان قبول دارم كه توليد محتوا و فعاليت پندارداتنت نسبت به چند ماه پيش البته كم شده است اما دليلش كارهاي تجاري نيست بلكه پروژههاي روي وب جديدي است كه داريم انجام ميدهيم.
• قبول داري كه پندار گاهي به يك رسانه شخصي نزديك ميشود؟
نيما - نه. گاهي پيش آمده است چيزهايي كه خودم ميپسنديدهام در پندار كار نكردهام. البته ممكن است گاهي رسمالخط يا امضاي من پاي برخي صفحات و مطالب ديده شود اما نميشود گفت رسانه شخصي بوده است.
• البته گاهي بيشتر از اين ميشده است. به نظر ميرسد گاهي در روند كلي كار و خط مشيها نگاه شخصي حاكم بوده است.
نيما - شايد اينطور بوده است. چون به هر صورت كار از ابتدا يك سازوكار مشخص و دقيق نداشته است كه مثلا يك تيم با وظايف تعريف شده فعاليت كنند. چون از ابتدا بودجهاي براي اينكار نداشتم اين روندي كه طي شده هم طبيعي بوده است. البته الان اين حالت به نظر من خيلي كمتر شده است.
• البته اين مشكل اكثر سايتهاي فارسي است كه چون درآمدي ندارند به اين سمت پيش ميروند. خب از اين قضيه بگذريم. شما هيچ وقت براي رويدادهاي مهم فرهنگي مثل نمايشگاه كتاب به عنوان بزرگترين رويداد فرهنگي كار ويژهاي داشتهايد يا نه؟
نيما - در حد پوشش ساده اخبار بوده است اما هيچ موقع كار جدي نبوده است. اما مد نظرمان هست كه مثلا همان طور كه ياهو سايت جامجهاني را ميزباني و پشتيباني ميكند پندار هم بتواند سايت رويداد مهم فرهنگي مثل نمايشگاه كتاب را پشتيباني كند و سايت آن به وضعيت فعلي نباشد.
• چه برنامههاي براي آينده پندار داريد؟
نيما - برنامه ما براي هفتسالگيمان اين است كه بهزودي سايت مايپندار كه اكنون فعاليت آزمايشي دارد به صورت كاملا جدي راه ميافتد. اين سايت يك پورتال شخصي است كه يك بخش آن يك آراساسخوان است. ميخواهم آن ايدهاي كه اول كار براي پندار داشتم حالا پياده شود. يعني هر روز صبح هر كاربر بتواند نيازهاي شخصي آنلاينش را از روي مايپندار پيگيري كند. خبرهاي روزانه را بخواند، رژيم غذايي انتخاب كند، فال حافظ بگيرد و كارهاي ديگر.
• ايده اين كار از كجاست؟ نمونههاي خارجي را مد نظر داري؟
نيما - اين كار تركيبي از مايياهو و مايگوگل است. منتها ابزارهاي مناسب و امكانات خوبي در مايپندار وجود دارد كه خاص كاربران ايراني است.
• پيشبيني و ايدهآل شما براي اين برنامه كجاست؟
نيما - ما ميخواهيم به ده هزار تا عضو برسيم. كساني كه در انجمنهاي پندار و مايپندار ثبتنام ميكنند عضو باشگاه مجازي پندار ميشوند. به طور رايگان به اينها يك سري خدمات داده ميشود. اگر ما با كاربرانمان در تماس بيشتر باشيم خدمات بيشتري به انها ارائه ميدهيم. ما ميخواهيم از يك سري مراكز فرهنگي خدماتي بگيريم و به كاربرانمان بدهيم. اين امكانات مثلا ميتواند تخفيف در بليط سينما باشيد يا برگزاري جلسات فرهنگي، يا سفرهاي گردشگري يا كارگاههاي آموزشي. سيستم بعدي كه تا قبل از هفتسالگي راه ميافتد يك خبرخوان است، مثل سايت هايي كه امروزه خيلي كاربرد دارند و مهم ترين آنها گوگل نيوز است و البته نسخههاي ايراني آن پارسيك و سرخط البته با امكانات جديدتر از اين دو مورد. يك برنامه ديگر ما سايتنامه پندار است كه مرجع براي سايتهاي فارسي است. الان البته فقط معرفي سايت است. در آينده تحليل سايتها و امتيازبندي هم خواهد بود.
• نيما تا آنجايي كه من ميدانم سومين وبلاگنويس ايراني بعد از سلمان جريري و حسين درخشان تو بودهاي. به عنوان آخرين سوال بد نيست بگويي چرا وبلاگت را ادامه ندادي و همينطور تاثير گسترش وبلاگها بر سايت پندار چطور بود.
نيما - من به يك دورهاي رسيدم كه يا بايد هر روز وبلاگ مينوشتم، يا به پندار ميرسيدم. بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه در سن بيست سالگي بعد از مدتي خروجي مفيد نخواهم داشت پس در آن مقطع تصميم گرفتم عليرغم اينكه سومين وبلاگنويس بودم و بازديدكننده خوبي داشتم وبلاگم را ادامه ندهم و به پندار برسم. در مورد تاثير وبلاگها بر پندار هم آن اوايل كه وبلاگها راه افتاد براي پندار هم خيلي خوب بود. ما شروع كرديم به لينك دادن به وبلاگهاي مختلف و شديم مرجع وبلاگهاي فرهنگي. اما بعد از يك مدت وبلاگها خودشان قوي شدند و اين مرجعيت از سايتهايي مثل پندار و گويا گرفته شد. به هر حال اين روز ها دارم دوباره به اين مساله فكر مي كنم. شايد به زودي طي همين يكي دو ماهه وبلاگ زدم، البته اين بار يك فتوبلاگ.
سايت پندار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پي سي ورد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سولئارس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
------------------------------
آب از آب تكان نمي خوره !
كنايه از اين است كه همه جا ايمني است و همه چيز در كمال آرامي است .
:blink:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتوگو با گردانندگان سايت پندار
دنياي كامپيوتر و ارتباطات - شماره 45
محمد مهدي مولايي – محمود اروجزاده
وبگردهاي قديمي ايراني ايامي را به خاطر دارند كه تعداد سايتهاي فارسي زباني كه اخبار مربوط به ايران را پوشش ميدادند به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسيد. از آن ايام شش هفت سال بيشتر نميگذرد و در اين فاصله وبسايتهاي فارسي زيادي به دنياي مجازي پاگذشتهاند و اين روزها كاربران ايراني با تنوع گستردهاي در زمينه محتواي فارسي در اينترنت مواجهند. در فاصله اين سالها وبسايتهاي زيادي راهاندازي شدهاند و البته وبسايتهاي زيادي هم پس از مدتي فعاليت تعطيل شدهاند و كارشان دوام چنداني پيدا نكرده است. از جمله وبسايتهاي فارسي با سابقهاي كه پس از گذشته شش سال هنوز هم پابرجاست و حتي با قدرت بيشتري نسبت به سالهاي اوليهاش همچنان فعاليت ميكند پندارداتنت([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است. پندار كه با تاكيد ويژه بر موضوعات فرهنگ و هنر و ادب فعاليت ميكرده، اين روزها به يك موسسه فرهنگي تبديل شده است و فعاليتش را به خارج از دنياي وب فارسي هم گسترش داده است.
بررسي تجربه پندار از دو جهت اهميت دارد. اول اينكه مرور خاطرات مربوط به راهاندازي و ادامه فعاليت پندار به عنوان يكي از باسابقهترين وبسايتهاي فارسي بخشي از تاريخ وبفارسي است و دوم اينكه بررسي پندار به عنوان يك الگو ميتواند مورد توجه مجموعههاي اينترنتي مشابه قرار بگيرد، مجموعههايي كه اغلب آنها عليرغم شروعي خوب تداوم چنداني پيدا نميكنند.
نيما افشار نادري بيستوپنج ساله، موسس و مدير سايت پندار و امين رجايي بيستوشش ساله، مدير فني سايت پندار كه هر دو فارغالتحصيل مهندسي كامپيوتر هستند در گفتگو با ما از شش سال تجربه پندار ميگويند.
• بهتر است از تاريخچه شروع كنيم. كي ايده راهاندازي پندار شكل گرفت؟
نيما - سال ۷۸ كه با اينترنت آشنا شدم قرار شد به همراه تعدادي از دوستانم يك ماهنامه اينترنتي راهاندازي كنم بهنام بامداد. در آن زمان من خودم به دليل هزينه بالاي اتصال به اينترنت زياد به اينترنت دسترسي نداشتم. من سردبير اين مجله اينترنتي بودم، مطالب را تهيه ميكردم و به پيام معينافشاري يكي از دوستانم كه در شركتشان به اينترنت دسترسي و دانش كافي هم در حد آن زمان داشت ميدادم و او فايلهاي html مطالب را ميساخت و روي اينترنت قرار ميدادم. اين همزمان شد با قانوني كه مجلس در سال ۷۹ تصويب كرد كه نشريات اينترنتي بايد مجوز بگيرند. ما ديديم با تصويب اين قانون و با توجه به تعداد كم نشريات اينترنتي در آن زمان بهتر است به شكلي قانونيتر و جامعتر كار را ادامه بدهيم.
• در شروع كار، مجله اينترنتي شما چقدر بازديدكننده داشت؟
نيما - يادم هست آن روزها من به روزنامه عصر آزادگان آگهي دادم. اين آگهي باعث شد كه در روز حدود ۷۰ نفر بازديدكننده از سايت ديدن كنند. روزهاي عادي حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر نفر بازديدكننده داشتيم.
• خب چطور شد از آن مجله اينترنتي به پندارداتنت رسيدي؟ هزينه اوليه راهاندازي پندار چقدر بود؟
نيما - همانطور كه گفتم بعد اين قانون تصويب شد و تصميم گرفتيم كه بامداد تعطيل شود. بعد از مدتي با دوستان بحث پندار پيش آمد. يادم هست با پول عيديهايي كه سال ۷۹ گرفته بودم رفتم و دامنه پندار را ثبت كردم. آن زمان ثبت دامنه ۲۵ هزار تومان بود. بعد با مروا صحبت كرديم و قرار شد به ما ميزباني وب بدهد. در واقع ما براي ثبت دامنه هزينه پرداخت كرديم و براي ميزباني و برنامهنويسي با توجه به آشنايياي كه وجود داشت هزينهاي پرداخت نشد.
• شروع رسمي پندار روي اينترنت كي بود؟
نيما - ثبت دامنه ارديبهشت ۷۹ بود و شروع رسمي كار هم به علت جو زدگيهاي آن زمان روز دوم خرداد قرار داديم! در شروع كار چند شعر و دستان روي سايت رفت.
• آن اوايل در پندار دقيقا چه كار ميكرديد؟ برنامه و تعريف اوليهات براي پندار چه بود؟
نيما - ببينيد ما دامنه را ثبت كرديم ولي دقيقا نميدانستيم چكار ميخواهيم بكنيم. كار ما اين شده بود كه ميرفتيم مجلههاي غيرسياسي خوب را از روي دكه ميخريديم و مطالب خوبشان را اسكن ميكرديم و در سايت قرار ميداديم. تا آبان با همين شيوه كار ميكرديم تا آبان ماه ۷۹ كه فريدون مشيري در گذشت اولين خبر اختصاصي در پندار منتشر شد. بعد از آن هم چند گفتوگوي اختصاصي براي پندار گرفتيم. مثلا با خسرو سينايي كارگردان، علي تجويدي، شيوا ارسطويي نويسنده و چند تن ديگر.
• تا آنجايي كه خاطرم هست در آن اوايل سايت گوياداتكام هم همين كار را ميكرد.
نيما - بله. گويا در زمينه سياسي اين كار را ميكرد.
• در آن زمان ديگر سايتهاي فعال فارسي كدامها بودند؟
نيما - سايت فعال فارسي در آن زمان ايرانيانداتكام بود. گويا را هم در آن زمان من نميشناختم.
• خط مشي اوليه كار چه بود؟ قرار بود چه موضوعاتي را پوشش دهيد؟
نيما - پندار قرار نبود سياسي باشد. ولي اينكه قرار بود چه هويتي پيدا كند از اول مشخص نبود به تدريج خط پيدا كرد.
• به نظر مي رسيد هنوز هم گاهي پندار سردرگم است و مشخص نيست ميخواهد هنري باشد يا اجتماعي يا ادبي يا همه اينها.
نيما- شايد. ببينيد من پندار را اينطور تعريف كردهام: پندار رسانهاي است كه به جز سياست و مسائل غير اخلاقي، به همه چيز ميتواند بپردازد.
• البته پندار بيشتر در زمينههاي فرهنگي هنري فعاليت ميكند. در اين زمينه فعاليت شما چه سايتهاي ديگري وجود داشت و بعدا به وجود آمد؟
نيما - سايت خاصي وجود نداشت. آن اوايل كه فقط يكسري سايت شخصي وجود داشت. مثلا يك نقاش آمده بود و سايت شخصي زده بود. به تدريج سايتهايي مثل ايراناكتور يا ۳۰نماداتدام به وجود آمدند كه ميتوانستند رقيب ما باشند اما ميتوانم بگويم سايتي مثل پندار هنوز هم نداريم. روي كارت ويزيت اوليه پندار نوشته شده بود «سايت فرهيختگان ايراني» اين مد نظرمان بود كه پندار سايتي شود كه هر روز صبح روشنفكران ايراني به اينجا سر بزنند و از اينجا به بقيه اينترنت بروند. البته الان اينترت گسترده شده است و نميشود به اينجا رسيد. الان ميتوانم ادعا كنم كه فرهنگي-هنري هستيم. اجتماعي هم دوست داريم باشيم تا الان امكانش فراهم نشده است.
• هيچ مدل خارجي مد نظرت بوده است كه از اول بخواهي پندار نمونه فارسي آن باشد؟
نيما - راستش نه به اين شكل. واقعيتش اين است موقعي كه پندار راه افتاد من خيلي سايت خارجي نميشناختم. البته ادعا نميكنم كه ايده پندار همه اش از خود ما بوده است. اما تقليد صرف از هيچ نمونهاي نيست و هر ايدهاش از يكجا آمده است. شايد اگر بخواهم نمونه خاصي را بيان كنم الان دوست دارم از لحاظ خبري سايتي باشيم در حد سايت ميراثخبر (CHN) با موضوع فرهنگي هنري و البته با همين تعداد كارمند و نيروي انساني. از لحاظ فرم هم شبيه اسليت (Slate). اما فعلا توان ما همين بوده است.
• در سالهاي اول كار چقدر مطلب توليدي داشتيد و چقدر به انعكاس مطالب رسانههاي چاپي ميپرداختيد؟
نيما - بيشتر در حوزههاي ادبيات، سينما و موسيقي مطلب توليد ميكرديم. در روز بين دو يا سه مطلب منتشر ميكرديم. البته خبرها بصورت تصوير بود و نه فونت. يعني ما بايد يا مطلبي را از جايي انتخاب ميكرديم و اسكن ميكرديم يا اينكه تايپ ميكرديم و تبديل به عكس ميكرديم و بعد روي سايت قرار ميداديم. هشتاد در صد مطالب ديگران بود، حدود ده درصد مطالب توليدي پندار و ده درصد هم مطلب براي ما فرستاده ميشد.
• تيم اوليه پندار چه كساني بودند؟
نيما - من و احمد انوري بوديم. بعد امين رجايي اضافه شد. سارا حسني و سارا پيمان پور هم كمكهاي مهمي به تيم پندار كردند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امين چطور اضافه شد؟ امين بد نيست خودت بگويي كه چطور به پندار آمدي.
امين - همان موقع كه نيما بامداد را منتشر ميكرد من يك مجله ادبي داشتم. با نيما از طريق يكي از دوستان آشنا شدم. آن موقع دامنه نداشتم. نميدانستم چطور ميشود دامنه را تهيه كرد. يكي از دوستان من را به نيما معرفي كرد با اين عنوان كه او يك سايت دارد. آشنايي ما باعث شد مجله ادبي من از روي جئوسيتيز ياهو به پندار منتقل شود. بعد از آن كمكم همكاري من با پندار بيشتر شد و چند بخش از سايت را من راهاندازي كردم. رفته رفته در بخشهاي فني سايت بيشتر همكاري ميكردم.
• وضعيت فني اوليه پندار چطور بود؟
امين - پندار از روز اول بهصورت ابتدايي دايناميك بود. احمد انوري براي آن به زبان پياچپي برنامه نويسي كرده بود. يك برنامه ساده بود كه متن فارسي را هم پشتيباني نميكرد. من يك مقدار آن برنامه را فارسي كردم و تغيير دادم. بعد به اين نتيجه رسيديم كه اين برنامه پاسخگوي نيازهاي پندار نيست. پس سايت را اچ تيامال كرديم. بعد از آن سايت استاتيك ما بر اساس نيازهايمان دوباره برنامهنويسي كرديم و بخشهاي انجمن و گالري عكس و بخشهاي ديگر را هم به سايت اضافه كرديم.
• از چه بخشهايي از سايت بيشتر استقبال ميشد؟
نيما - كارهاي اردشير رستمي كه در آن زمان در اكثر روزنامهها كارهايش چاپ ميشد خيلي پرطرفدار بود. همينطور بخش كارت تبريك الكترونيكي ما هم با استقبال خوبي مواجه شد و باعث شد تعداد بازديدكننده زيادي به سايت ما بيايند. اين كارت ها را آقاي محمد تهراني مدير وب سايت كارگاه در اختيار پندار گذاشت. همينطور پوشش خبري فعاليتهاي افراد خاصي مثل فرهاد كه در جاهاي ديگر كمتر كار ميشد و پندار بيشتر پوشش ميداد و با استقبال هم مواجه ميشد. از انجمنهاي ما در اين زمان خيلي استقبال شد.
• از نظر محتوايي و ساختاري چند دوره گرايشهاي كلي پندار عوض شده است؟
نيما - گرايشها عوض نشده است. اما خب سن گردانندگان بالا رفته است و طبيعتا ديدگاههاي آنها كمي عوض شده است. مثلا ممكن است جنبههاي تفريحي سايت كم شده باشد. ما چون براي اين كار بودجهاي در اختيار نداشتيم خيلي نميتوانستيم با برنامه قبلي گرايش كار را مشخص كنيم و در آن جهت حركت كنيم.
• خب به بودجه اشاره كردي. بد نيست سراغ موضوع ديگري هم برويم كه بيارتباط با همين موضوع هم نيست. پندار از يك داتكام به يك موسسه رسيد. يعني با يك سايت شروع كرديد و حالا به يك موسسه فرهنگي رسيدهايد كه كارهاي تجاري هم ميكنيد. چطور اين اتفاق افتاد؟ از اول اين برنامه را داشتيد يا نه؟
نيما - از اول قرار نبود به اين جا برسد. سايت راه افتاد و ما ديديم همه مشغله ماست و وقت روزانه ما را گرفته است. من و امين تمام وقت روزانه و شبانه خاليمان را صرف پندار ميكرديم. عملا تفريح و كارمان پندار بود.
امين - تغيير و تحولات در دو مرحله انجام شد. مرحلهاي كه موسسه را ثبت كرديم و مرحلهاي كه وارد كارهاي جدي و تجاري و درآمدزا شديم. مرحله اول زماني بود كه قانوني تصويب شد كه نشريات اينترنتي بايد مجوز بگيرند. ما هم براي احتياط تصميم گرفتيم كاري كنيم كه وابسته به يك مركز قانوني و مجوز دار باشيم. از اين جهت موسسه فرهنگي هنري پندار ثبت شد و سايت پندار وابسته به موسسه شد. اين به سال ۸۱ مربوط ميشود. اما تا مدتها پس از ثبت موسسه ما فعاليت خاصي در موسسه انجام نميداديم و مثل سابق فقط پندارداتنت فعاليت اصلي ما بود.
نيما - مرحله دوم به حدود سال ۸۲ برميگردد. ما پيش از راهاندازي موسسه به اعتبار پندار پروژههاي اينترنتي ميگرفتيم. پندار شده بود ويترين فعاليتهاي ما كه به ما اعتبار ميداد. پندار به كار اصلي ما تبديل شد. در يك دوره ما يك مقداري فعاليتمان بخاطر نا اميدي و خستگي كم شد. به اين نتيجه رسيديم كه پوست بيندازيم و تغيير كنيم. اين پوست انداختن در درجه اول در ظاهر سايت بود و محتوا و ظاهر سايت.بعد ميخواستيم براي مديريت محتواي سايت برنامهاي انتخاب كنيم. آن زمان برنامههايي مثل امتي و اياسپي رايدر بودند. ما اين برنامهها را امتحان كرديم اما هيچ كدام نيازهاي ما را جواب نميداد. تصميم گرفتيم خودمان برنامهاي بنويسيم. نقطه عطف دوره جديد پندار همان سال ۸۲ بود. زماني كه تصميم گرفتيم خودمان برنامهاي بنويسيم.
امين - تصميم گرفتيم و نيازسنجي كرديم و برنامه را نوشتيم. در واقع آن موقع من درس مهندسي نرمافزار دانشگاه را تازه گذرانده بودم و خيلي از آن درس لذت برده بودم و تحت تاثير همان درس كار نوشتن نرمافزار را اصولي و با برنامه انجام داديم!
نيما - كار در سال ۸۳ تكميل شد و در پندار از آن استفاده كرديم. بعد ما به تدريج نرمافزار را كامل كرديم و توانستيم پروژههاي مربوط به چند وبسايت را بگيريم. پندار از اين راه به درآمد رسيد و زمينه گرفتن دفتر و شروع كارهاي تجاري ما همين بودجه اوليه بود. ما با هزينه صفر شروع كرديم و با كارهايي به درآمد رسيديم. الان بعد از گذشت پنج شش سال تازه چند ماه است كه داريم از مجموعه براي خودمان حقوق برميداريم.
• از خود پندارداتنت هيچ درآمدي نداشتيد؟ مثلا از تبليغات درآمد نداشتي؟
نيما - مواردي بوده است. اما هيچوقت جدي به دنبال آگهي گرفتن نرفتم. خاطرم هست اوايل كار براي گرفتن آگهي به يك موسسه توليد آثار موسيقي معروف رفته بودم و اينقدر ديد بدي به قضيه داشتند كه من را بيرون انداختند! ضمن اينكه اين مسئله وجود داشت كه من حس ميكردم اگر به عنوان سردبير يك سايت بروم آگهي بگيرم اين توقع ايجاد ميشود كه ميشود به راحتي خبر سفارشي در سايت كار كرد. و چون نميخواستم اين تصور به وجود بيايد خيلي به طور جدي دنبال آگهي نبودم. اما به طور موردي آگهي داشتهايم.
• ظاهرا از وقتي كه پندار موسسه شده است توجه كمتري به پندارداتنت داريد و بيشتر به كاروكاسبي ميپردازيد. چند ماهي است كه پندار كمتر به روز ميشود. اين بخاطر اين بوده كه بيشتر مشغول كارهاي تجاري بودهايد؟
نيما - درست است، فعاليت پندارداتنت مدتي است كمتر شده است. البته پرداختن به كارهاي تجاري به ما كمك كرده است. حتي در يك دورهاي كه درآمد تجاري ما زياد شده بود ما بخشي از درآمدمان را براي سايت در نظر ميگرفتيم. يعني به نويسندههايمان حقالتحرير ميداديم. براي مصاحبههايي كه در سايت انجام ميشد پول ميداديم. پس تجاري شدن مجموعه پندار به دوام پندارداتنت كمك هم كرده است. الان قبول دارم كه توليد محتوا و فعاليت پندارداتنت نسبت به چند ماه پيش البته كم شده است اما دليلش كارهاي تجاري نيست بلكه پروژههاي روي وب جديدي است كه داريم انجام ميدهيم.
• قبول داري كه پندار گاهي به يك رسانه شخصي نزديك ميشود؟
نيما - نه. گاهي پيش آمده است چيزهايي كه خودم ميپسنديدهام در پندار كار نكردهام. البته ممكن است گاهي رسمالخط يا امضاي من پاي برخي صفحات و مطالب ديده شود اما نميشود گفت رسانه شخصي بوده است.
• البته گاهي بيشتر از اين ميشده است. به نظر ميرسد گاهي در روند كلي كار و خط مشيها نگاه شخصي حاكم بوده است.
نيما - شايد اينطور بوده است. چون به هر صورت كار از ابتدا يك سازوكار مشخص و دقيق نداشته است كه مثلا يك تيم با وظايف تعريف شده فعاليت كنند. چون از ابتدا بودجهاي براي اينكار نداشتم اين روندي كه طي شده هم طبيعي بوده است. البته الان اين حالت به نظر من خيلي كمتر شده است.
• البته اين مشكل اكثر سايتهاي فارسي است كه چون درآمدي ندارند به اين سمت پيش ميروند. خب از اين قضيه بگذريم. شما هيچ وقت براي رويدادهاي مهم فرهنگي مثل نمايشگاه كتاب به عنوان بزرگترين رويداد فرهنگي كار ويژهاي داشتهايد يا نه؟
نيما - در حد پوشش ساده اخبار بوده است اما هيچ موقع كار جدي نبوده است. اما مد نظرمان هست كه مثلا همان طور كه ياهو سايت جامجهاني را ميزباني و پشتيباني ميكند پندار هم بتواند سايت رويداد مهم فرهنگي مثل نمايشگاه كتاب را پشتيباني كند و سايت آن به وضعيت فعلي نباشد.
• چه برنامههاي براي آينده پندار داريد؟
نيما - برنامه ما براي هفتسالگيمان اين است كه بهزودي سايت مايپندار كه اكنون فعاليت آزمايشي دارد به صورت كاملا جدي راه ميافتد. اين سايت يك پورتال شخصي است كه يك بخش آن يك آراساسخوان است. ميخواهم آن ايدهاي كه اول كار براي پندار داشتم حالا پياده شود. يعني هر روز صبح هر كاربر بتواند نيازهاي شخصي آنلاينش را از روي مايپندار پيگيري كند. خبرهاي روزانه را بخواند، رژيم غذايي انتخاب كند، فال حافظ بگيرد و كارهاي ديگر.
• ايده اين كار از كجاست؟ نمونههاي خارجي را مد نظر داري؟
نيما - اين كار تركيبي از مايياهو و مايگوگل است. منتها ابزارهاي مناسب و امكانات خوبي در مايپندار وجود دارد كه خاص كاربران ايراني است.
• پيشبيني و ايدهآل شما براي اين برنامه كجاست؟
نيما - ما ميخواهيم به ده هزار تا عضو برسيم. كساني كه در انجمنهاي پندار و مايپندار ثبتنام ميكنند عضو باشگاه مجازي پندار ميشوند. به طور رايگان به اينها يك سري خدمات داده ميشود. اگر ما با كاربرانمان در تماس بيشتر باشيم خدمات بيشتري به انها ارائه ميدهيم. ما ميخواهيم از يك سري مراكز فرهنگي خدماتي بگيريم و به كاربرانمان بدهيم. اين امكانات مثلا ميتواند تخفيف در بليط سينما باشيد يا برگزاري جلسات فرهنگي، يا سفرهاي گردشگري يا كارگاههاي آموزشي. سيستم بعدي كه تا قبل از هفتسالگي راه ميافتد يك خبرخوان است، مثل سايت هايي كه امروزه خيلي كاربرد دارند و مهم ترين آنها گوگل نيوز است و البته نسخههاي ايراني آن پارسيك و سرخط البته با امكانات جديدتر از اين دو مورد. يك برنامه ديگر ما سايتنامه پندار است كه مرجع براي سايتهاي فارسي است. الان البته فقط معرفي سايت است. در آينده تحليل سايتها و امتيازبندي هم خواهد بود.
• نيما تا آنجايي كه من ميدانم سومين وبلاگنويس ايراني بعد از سلمان جريري و حسين درخشان تو بودهاي. به عنوان آخرين سوال بد نيست بگويي چرا وبلاگت را ادامه ندادي و همينطور تاثير گسترش وبلاگها بر سايت پندار چطور بود.
نيما - من به يك دورهاي رسيدم كه يا بايد هر روز وبلاگ مينوشتم، يا به پندار ميرسيدم. بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدم كه در سن بيست سالگي بعد از مدتي خروجي مفيد نخواهم داشت پس در آن مقطع تصميم گرفتم عليرغم اينكه سومين وبلاگنويس بودم و بازديدكننده خوبي داشتم وبلاگم را ادامه ندهم و به پندار برسم. در مورد تاثير وبلاگها بر پندار هم آن اوايل كه وبلاگها راه افتاد براي پندار هم خيلي خوب بود. ما شروع كرديم به لينك دادن به وبلاگهاي مختلف و شديم مرجع وبلاگهاي فرهنگي. اما بعد از يك مدت وبلاگها خودشان قوي شدند و اين مرجعيت از سايتهايي مثل پندار و گويا گرفته شد. به هر حال اين روز ها دارم دوباره به اين مساله فكر مي كنم. شايد به زودي طي همين يكي دو ماهه وبلاگ زدم، البته اين بار يك فتوبلاگ.
سايت پندار ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
پي سي ورد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
سولئارس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
------------------------------
آب از آب تكان نمي خوره !
كنايه از اين است كه همه جا ايمني است و همه چيز در كمال آرامي است .
:blink: