مشاهده نسخه کامل
: [اختصاصی] احـترام به عـقـایـد دیـگـران :: بحث و تبادل نظر
در خیلی از بحث های فلسفی و حتی علمی، گفته میشه به عقاید دیگران باید احترام بگذاریم. اما این قضیه واقعا گنگ و نامفهوم است:
احترام به عقاید دیگران یعنی چه؟ چه کاری باعث بی احترامی به عقاید دیگران می شود؟
آیا باید همیشه و در هر شرایطی به عقاید دیگران احترام گذاشت؟
تا چه حد باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟ آیا نقد کردن عقاید دیگران بی احترامی است؟
چه نوع پاسخی برای بی احترامی به عقاید ما منطقی و قابل قبول است؟
آیا هر شخص، خودش می تواند تعیین کند چه نوع رفتاری در مقابل عقایدش، بی احترامی تلقی می شود یا نیاز است یک حد و روال معمول داشته باشیم؟ آیا من حق دارم اشتباه شمردن اعتقاداتم توسط سایرین را بی احترامی به اعتقاداتم تلقی کنم؟
در این تاپیک قصد داریم درباره مفهوم احترام به عقاید دیگران بحث کنیم. در اینجا درباره خود عقاید بحثی نخواهیم داشت. دوستان عزیز می تونید در نظرسنجی هم شرکت کنید. :n16:
درود.
واقعن بحث کوچکی نیست و بنده فکر میکنم بهتر است ابتدا گفتمان را با ارائه ی یک تعریف برای "احترام به عقاید" میبایست آغاز نماییم و به جوانب مختلف "احترام گذاشتن" بپردازیم، سپس نتیجه بگیریم که در چه شرایطی احترام گذاشتن ضروری میباشد. بنده سعی کردم همه ی حالتهای ممکن را در نظر بگیرم و چیزی را از قلم نندازم. نظر خود بنده طبق چیزی که در قسمت B3 گفتم ، رای به گزینه ی دو هستش.
A - عقاید مردم
عقاید بسیار هستند ، هر کس به نحوی برای خود عقایدی دارد ، هرکس اجازه دارد عقاید خود را بیان کند و آن ها را به عموم مردم بگوید. این نکته بسیار مهم است که عقاید با افکار تفاوت دارد:
A1 - عقاید میتواند نتیجه ی افکار خود شما باشد یا حاصل افکار اشخاص دیگری،
A2 - ولی افکار شما حاصل فعل و انفعلات ذهن خود شماست و مختص خود شماست.
B-احترام به عقاید مردم را به چند جهت میتوان نقد کرد:
B1- احترام به اینکه هرشخص حق دارد عقیده ی خاصی داشته باشد :: احترام به اینکه هرشخص حق دارد عقیده ای را انتخاب کند و حق انتخاب داشته باشد.
ما نمیتوانیم دیگران را از داشتن عقیده منع کنیم ، بنابراین باید به آنها اجازه دهیم که هر عقیده ای که دوست دارند داشته باشند.
{
نمونه:
تو حق نداری به اینکه زمین گرد است ، عقیده داشته باشی - نمونه ی 2 : تو حق عقیده داشتن نداری }
}
{توضیح: در اینجا شخص از داشتن عقیده منع شده است و طبیعتن یک نوع بی احترامیست (بی احترامی به حقوق افراد (آزادی بیان)، نه به عقیده ی افراد)
B2- احترام به خود افراد:
ما نمیتوانیم به افراد بی احترامی کنیم تنها به این خاطر که آنها عقیده ی خاصی دارند که مطلوب ما نیست.
{
نمونه:
شخص معتقد: من فکر میکنم زمین صاف است ، چون هرچه در افق پیش میروم درمیابم که سطح زمین کاملن صاف است
شخص منتقد : زمین صاف نیست ، تو یک احمق هستی!
}
{ توضیح: در اینجا شخص عقیده ی نادرستی دارد ، ولی به خود آن فرد توهین میشود. این یک بی احترامی به خود فرد است. ( نه به عقیده ) }
B3- احترام به عقیده و افکار:
عقاید و افکار، ملزم به محترم شمرده شدن نیستند. اصلن ما نمیتوانیم یک عقیده یا فکر را محترم بشماریم. عقیده یا فکر تنها یک ادعا است که یا حقیقت دارد و یا خیر. اگر خلاف یک عقیده یا یک فکر ثابت شود یا نشود ، نه به آن عقیده بی احترامی شده و نه به آن احترام گذاشته شده است. بنابراین "احترام به عقاید و افکار" از لحاظ معنایی دچار مشکل است.
{
نمونه:
شخص معتقد: دلیل رعد و برق ، بدون شک خشم خدایان است.
شخص منتقد: دلیل رعد و برق ، تخلیه ی الکتریکی میان دو ابر با یکدیگر و یا یک ابر با زمین می باشد.
شخص معتقد: تو به عقیده ی من احترام نمیگذاری!!
}
{ توضیح: در اینجا شخص معتقد عقیده ای را اذعان می نماید. ولی شخص منتقد به نادرستی عقیده ی معتقد اشاره میکند و دلیل صحیح آن رخداد را برمی تابد. روشن است که هیچ گونه بی احترامی صورت نگرفته است. بلکه تنها منطقی صحیح جایگزین عقیده ی نادرست شده است. بدیهی هست که شخص معتقد حق دارد به این عقیده ی نادرست ادامه بدهد یا ندهد و کسی جلوی او را نخواهد گرفت }
B4- بی احترامی غیر مستقیم به افراد از طریق عقیده
بنده گمان دارم که این نوع ، شایع ترین بی احترامی نامحسوس در گفتمانهای پیرامون باور و عقیده می باشد. انواع مختلفی دارد که بهتر است آنها را با مثالهایی شرح دهم:
{
نمونه:
شخص معتقد: گاهی اوقات ماه به طور وحشتناکی مرا دنبال میکند هر جا که میروم. نمیدانم از من چه میخواهد!
شخص منتقد: این یک عقیده ی احمقانه است. ماه کسی را دنبال نمیکند ، بلکه دلیل آن نسبت فاصله ی بیشتر ماه به فاصله ای که تو طی میکنی است.
{ توضیح: اینجا گفته شده عقیده ی احمقانه ، به این معنی که تنها انسانهای احمق چنین عقیده ای دارند. که این می تواند بی احترامی به خود شخص باشد (شماره ی B2 ) }
نمونه ی 2:
شخص معتقد: نمک غذا را خنک می نماید ، فلفل آن را داغ میکند.
شخص منتقد: این عقیده بسیار مضحک و چرند است، نه نمک غذا را خنک میکند و نه فلفل آن را داغ.
{ توضیح: اینجا هم عقیده مضحک و چرند خوانده شده. این میتواند به عنوان یک اهانت و بی احترامی به خود فرد و افکارش شمرده شود( البته اگر این عقیده یک فکر شخصی باشد} }
B5- نکته ی استثنا :
با توجه به صحبتی که در قسمت A1 شد ؛ ممکن است شما یک عقیده ی رایج را به کسی بگویید و نظرش را در مورد آن عقیده ی رایج بخواهید. از انجا که این عقیده حاصل افکار شما نیست ، بازخورد آن همیشه به معنی بی احترامی به شما نیست. نمونه ی پایین رو نگاه کنید.
نمونه:
شخص معتقد: عقیده ای می گوید که اگر تخم یک گیاه را بخوریم ، آن گیاه داخل بدنمان رشد میکند. نظرت چیست ؟
شخص منتقد: این عقیده بسیار مضحک و احمقانه می باشد. زیرا تخم گیاه بلافاصله توسط دستگاه گوارشی بدنمان هضم می شود.
{ توضیح: بر خلاف ظاهر بی احترامانه ی جمله ی شخص منتقد ، ایشان هیچ بی احترامی ای به شخص معتفد نکرده ، چرا که این عقیده حاصل فکر خود شخص معتقد نیست که ازین طریق به وی بی احترامی شود. }
نتیجه گیری : عقیده ها را میتوان مورد چالش قرار داد و آنها را نقد و بررسی کرد ، اگر عقیده ها بررسی و نقد نشوند ، ما شاهد پیشرفتی در جامعه ی علمی نخواهیم بود و لذا همراه با عقیده های درست ، عقیده های نادرست نیز به جامعه تزریق میشود و کم کم به عنوان حقیقت پذیرفته میشوند و این بسیار خطرناک است. بنابراین نقد و بررسی و حتا رد منطقی و علمی یک عقیده ، بی احترامی محسوب نمی شود. لذا احترام اگر به معنای نقد و بررسی نکردن باشد ، لزومی به رعایت آن نیست؛ اما اگر منظور از احترام ، خودداری از اهانت و توهین باشد ، بدیهی است که افراد ملزم به رعایت آن هستند.
باسپاس./.
سلام /
من به گزینه ی 1 رای دادم ؛ چون مفهوم احترام رو جدای از نقد کردن میدونم ؛
من حد احترام و محترم شمردن نظرات دیگرانو مصون موندن از نقد اون نظرات نمیدونم ، بلکه صرفا احترام رو به گونه ای تعبیر میکنم که نظرات فرد مقابل رو دارای " پیش فرض ها و دلایل قابل قبول برای اون شخص" میدونم که برای خودش معتبره
من در مورد ایرانی ها مشخصا صحبت میکنم ، چون شرایط اجتماعی ما باعث شده اکثریت قاطع ما انسانهایی تندخو و متعصب به نظراتمون باشیم /
فکر میکنید علت اینکه برنامه های انتقادی مثل 90 در فوتبال یا هفت در سینما به برنامه های پرمخاطبی تبدیل میشن چیه ؟ به علت درون مایه ی چالشی اونهاست که فقط و فقط از انتقاد به افراد و تصمیمات افراد و سازمانها بودجود میاد این چالشها و به واقع از عدم احترام " صحیح " به نظرات همدیگه
نکته ای هست اینه که از کودکی به ما آموخته نشده خیلی از موارد ؛ حتی آداب معاشرت هم به بسیاری از ما آموخته نشده که حداقل بتونیم تا انتهای صحبت یک شخص ، صحبت رو گوش کنیم و بعد از پایان حرفاش اگر نظر مخالفی داریم بیان کنیم .
چیزی که خیلی زیاد در بحثهای مختلف میشنویم به عنوان اولین کلمه و جمله ی طرف مقابل بحث ؛ اینه که : " نه اینطور نیست "
خب مشخصه با این شروع ما داریم یه گارد قوی میگیریم در جهت مخالفت ؛ و اینطور گاردگرفتن ها یه بحث مطمئنا بدون سرانجام رو پیش میاره که هیچ یک از طرفین هم کوتاه نخواهند اومد ؛ البته تنها علت همین نیست .
مورد اصلی که شاید مشخصا بیشترین مشکل و حاشیه رو بوجود میاره بحث هایی هست که به نوعی به مذهب مربوط میشه و یک طرف بحث افراد با تمایلات مذهبی هستن :
من فکر میکنم بحث با افراد مذهبی در مورد یک موضوع با خمیره ی مذهبی ؛ برای رسیدن به نتیجه ی خاص باید به گونه ای متفاوت از مثلا یک بحث نجومی یا ریاضیاتی یا علمی باشه ،
چون فرد با دیدگاه مذهبی یک سری فکت هایی داره به طور پیش فرض ، که بواسطه ی تقدس بخشیدن به اونها این عقاید رو الهی و غیر قابل رد و شک و غیر قابل نقد میدونه و به نوعی خط قرمز خودش میدونه رد شدن از عقایدش و انکار کردن اونها توسط دیگران رو .
در کل من حد مشخصی از احترام رو برای نظرات سایرین خوب میدونم /
سلام...
به نظر من احترام به عقاید دیگران، قبل از اینکه نشون دهنده ی اخترام ما به طرف مقابل باشه، نشون دهنده ی شخصیت ماست ! [چون فقط ارائه ی بلیط که نشون دهنده ی شخصیت آدم نیست!]
از طرفی آدم باید جلوی عقیده و نظر اشتباه بایسته و در بعضی مواقع لازمه اون رو تغییر بده، از طرف دیگه چون عقیده ی هر فرد جزئی از شخصیت اون هست نقد مستقیم اون عقیده ممکنه به نقد
مستقیم شخصیت اون فرد تلقی بشه، موضوعی که سروش هم به اون اشاره کرد، "ادبیات" درست یا نادرست هست که مخصوصا در ابتدای کلام میتونه تاثیر مثبت یا منفی زیادی بزاره. در جواب این
سوال که "احترام به عقاید دیگران یعنی چه؟" جواب من اینه که عقیده ای جز عقیده ی خودمون (که طبعا مطمئن هستیم درست ترین هست) رو قبول کنیم ، حتــی اگر با عقیده ی ما در تضاد باشه !
و این رو ناشی از تفاوت های مختلف فردی، اجتماعی و... بدونیم، به نظر من اولین گام این هست، "پذیرش تفاوت ها" / جواب من به سوال "چه کاری باعث بی احترامی به عقاید دیگران می شود؟"
به دلیلی که چند خط بالاتر گفتم، به کار بردن ادبیات نامناسب و به نوعی حمله به عقیده ی طرف مقابل هست (که فکر میکنم علتش عدم پذیرش تفاوت ها و عقاید هست)...
با تشکر مهران...
این که مفهوم احترام به عقاید، از نقد کردن عقاید جداست کاملا صحیحه (و متاسفانه خیلی ها این تفاوت رو نمی دونند).
من یک مثال می زنم: جنگ جهانی دوم، نازیسم اعتقاد یک عده بود. آیا ضرورتی وجود دارد که به اعتقادات این افراد احترام بگذاریم؟
من اعتقادات رو دو نوع می بینم:
1. اعتقاداتی که فقط به خود شخص مربوط هستند: مثلا من اعتقاد دارم اگه سینه خیز دور میدون بچرخم سرطانم خوب میشه. این اعتقادات، خودشون قابل احترام نیستند، ولی افرادی که به این چیزها معتقد هستند شایسته احترام هستند چون اعتقاداتشون، هرچقدر هم که از دید سایرین احمقانه به نظر بیاد، ضرری به بقیه نمی زنه و به حقوق شخص دیگه ای تجاوز نمی کنه. کماکان سایرین می تونند به اون اعتقادات احترامی نگذازند بدون اینکه به افراد معتقد بی احترامی کرده باشند.
2. اعتقاداتی که به بقیه هم مربوط میشن: مثلا من اعتقاد دارم انسان هایی که رنگ موی روشن دارند لایق حقوق شهروندی نیستند. در اینجا نه این اعتقاد قابل احترامه، و نه شخصی که چنین اعتقادی داره، چون خودش بطور اتوماتیک با داشتن اعتقادی که سایرین رو تحت تاثیر قرار میده، به تفکر و انسانیت سایرین احترام نگذاشته و سایرین هم نیازی نیست به چنین شخصی احترام بگذارند، و حتی مثل جنگ جهانی دوم میان و برای جلوگیری از این اعتقادات با توپ و تفنگ و حتی بمب اتم با این افراد می جنگند. اگه ضرورتی وجود داشت که به این افراد یا عقایدشون احترام بگذاریم که اصلا نباید اعتراضی به رفتار نازی ها می کردیم چون بالاخره این هم اعتقادات و عقاید اونها بود. اگه الان عقیده یک نفر این باشه که در یک روز خاص از سال شروع کنه به کشتار گاو و گوسفند در خیابان، در بعضی مناطق دنیا اون فرد باید شب رو در بازداشتگاه بخوابه و حتی ممکنه کارش به زندان هم بکشه ولو اینکه این عقیده اون شخص بوده. آیا ضرورتی وجود داره که به این عقیده احترام بگذاریم؟
--
من شخصا ضرورتی رو در احترام به عقاید دیگران نمی بینم. بعضی مواقع میشه عقاید دیگران رو، که تاثیری در زندگی ما ندارند، نادیده گرفت ولی حتی در اون شرایط هم من احترامی برای خود عقاید نمی بینم، فقط افرادی که معتقد به عقاید هستند تا وقتی عقایدشون در نزد خودشون هست و سعی در به زور اعمال کردن اون عقاید بر سایرین و تاثیر زندگی سایرین بر اساس عقاید خودشون رو ندارند، شایسته احترام هستند.
سلام...
به نظر من احترام به عقاید دیگران، قبل از اینکه نشون دهنده ی اخترام ما به طرف مقابل باشه، نشون دهنده ی شخصیت ماست ! [چون فقط ارائه ی بلیط که نشون دهنده ی شخصیت آدم نیست!]
از طرفی آدم باید جلوی عقیده و نظر اشتباه بایسته و در بعضی مواقع لازمه اون رو تغییر بده، از طرف دیگه چون عقیده ی هر فرد جزئی از شخصیت اون هست نقد مستقیم اون عقیده ممکنه به نقد
مستقیم شخصیت اون فرد تلقی بشه، موضوعی که سروش هم به اون اشاره کرد، "ادبیات" درست یا نادرست هست که مخصوصا در ابتدای کلام میتونه تاثیر مثبت یا منفی زیادی بزاره. در جواب این
سوال که "احترام به عقاید دیگران یعنی چه؟" جواب من اینه که عقیده ای جز عقیده ی خودمون (که طبعا مطمئن هستیم درست ترین هست) رو قبول کنیم ، حتــی اگر با عقیده ی ما در تضاد باشه !
و این رو ناشی از تفاوت های مختلف فردی، اجتماعی و... بدونیم، به نظر من اولین گام این هست، "پذیرش تفاوت ها" / جواب من به سوال "چه کاری باعث بی احترامی به عقاید دیگران می شود؟"
به دلیلی که چند خط بالاتر گفتم، به کار بردن ادبیات نامناسب و به نوعی حمله به عقیده ی طرف مقابل هست (که فکر میکنم علتش عدم پذیرش تفاوت ها و عقاید هست)...
با تشکر مهران...
مهران جان چطور میشه به عقیده کسی احترام گذاشت، و بطور همزمان اون رو اشتباه دونست و جلوش ایستاد و چطور میشه "وقتی لازمه" اون رو تغییر داد، این کار رو همراه با احترام گذاشتن به اون عقاید انجام داد؟ آیا ما به مرحله ای می رسیم که دیگه نباید به عقیده دیگران احترام بگذاریم؟
پاسخ شما به عقاید نازی ها چیست؟ باید بهش احترام گذاشت؟ اونها رو قبول کرد؟ عقیده یک عده اینه که نژادشون از بقیه بهتر است و فقط خودشون لایق زندگی کردن هستند. عقیده یک عده هم اینه که سرزمین X رو خدا بهشون قول داده و باید ساکنین فعلی رو قتل عام کنند و خودشون صاحب اونجا باشند. آیا باید به این عقاید احترام گذاشت؟
Reza31001
29-07-2013, 17:28
بجث جالب و روشن گرایانه هست
در وهله اول فکر میکردم که عقیده دارم می بایست به عقاید دیگران احترام گذاشت اما با خوندن پست دوستان فهمیدم عقیده دارم نباید به عقاید دیگران بی احترامی کرد ( پس ضرورتی به احترام گذاشتن به عقاید دیگران نمیبینم)
havzhini
29-07-2013, 17:45
به نظر من اول باید احترام رو تعریف کرد که به چی ما میگیم احترام و به چی میگیم بی احترامی
ایا نقد کردن و به چالش کشیدن عقاید انتشار یافته دیگران بی احترامی هست؟
ایا شوخی و فکاهی قرار دادن عقاید دیگران بی احترامی هست؟بحث شوخی با تمسخر و زیرسوال بردن متفاوت هست لطفا اشتباه گرفته نشه
و خیلی موارد دیگه
به نظر من اصولا بحث احترام برای عقاید کلا غلط هست و اصلا عقاید چیزی نیست که قابل احترام باشه یا قابل بی احترامی
بزارید اینطور مثال بزنم
گروهی اعتقاد قلبی و واقعی دارن که باید به عقاید دیگران بی احترامی کنن
حالا باید چیکار کرد؟ایا باید احترام قائل بود برای این گروه یا نه نباید احترامی برای عقیدشون قائل بود و با این اعتقاد جنگید؟
میبینید در هر دو حالت ما اصل احترام به عقاید رو نقض کردیم
پس اصولا من بحث احترام به اعتقادات رو قبول ندارم و اینو فقط یه حربه از طرف کسایی میدونم که نمیخوان عقیدشون مورد نقد قرار بگیره
وگرنه عقیده ای که قابل ارائه دادن باشه هیچ نگرانی از اینکه حتی بهش بی احترامی هم بشه نداره چه برسه به اینکه مورد نقد قرار بگیره
به نظر من آدم نباید فقط به عقیده ای که درست میدونه یا حداقل در نقطه ی مقابل خودش نمیدونه، احترام بذاره... ضمن اینکه احترام به عقیده ای، تفکری به معنای تایید اون نیست
ما باید بین یک موضوع و کسی که به اون مووع معتقد هست، تفکیک قابل بشیم... مثال میزنم، صرف نظر از اینکه ما "هولوکاست" رو قبول داریم یا نه، موظفیم به کسانی که همچین
تفکری دارن احترام بگذاریم ولی در عین حال باید با ادبیاتی که به شخصیت اونها توهین نکنه، نظر منطقی رو راجع به اون موضوع بگیم چون احترام به عقیده ای، تفکری به معنای تایید
اون نیست / در عین احترام باید "واقعیت" ـی که بهش معتقدیم رو بیان کنیم... جواب من به این سوال که چه زمانی لازم هست جلوی عقیده ی دیگران ایستاد، اینه که اول ببینیم اون
تفکر چه تاثیری در زندگی فردی یا اجتماعی داره؟ این یه عقیده ی فردی هست یا ممکنه تاثیر اجتماعی داشته باشه؟ در هـر دو حال مخصوصا حالت دوم باید جلوی تفکر غلط رو گرفت
ولی معنی اون بی احترامی نیست ! (چون احترام به معنای تایید نیست) بخشی از حرفم در پست قبل رو دوباره تکرار میکنم، باید تفکیک کرد بین یک تفکر و شخصیت یک فرد به نظر
من ما میتونیم راجع به یک تفکر صحبت کنیم حتی تند ! ولی نباید به شخصیت افرادی که اون تفکر رو قبول دارن، بی احترامی کنیم، چون شخصیت افراد به نوعی کرامت انسانی اونها
ست. من شاید این موضوع که "حضرت مسیح کشته شده" رو قبول نداشته باشم و به نظرم اشتباه بیاد ولی باید به کسانی که این تفکر رو دارن احترام بگذارم (چون احترام...) ضمن
این که باید حقیقت (حداقل از نظر خودم) متفاوت با تفکر اون افراد رو بیان کنم و واقعیت رو بگم...
این نظر شخصی من هست.
با تشکر مهران...
havzhini
29-07-2013, 18:11
به نظر من آدم نباید فقط به عقیده ای که درست میدونه یا حداقل در نقطه ی مقابل خودش نمیدونه، احترام بذاره... ضمن اینکه احترام به عقیده ای، تفکری به معنای تایید اون نیست
ما باید بین یک موضوع و کسی که به اون مووع معتقد هست، تفکیک قابل بشیم... مثال میزنم، صرف نظر از اینکه ما "هولوکاست" رو قبول داریم یا نه، موظفیم به کسانی که همچین
تفکری دارن احترام بگذاریم ولی در عین حال باید با ادبیاتی که به شخصیت اونها توهین نکنه، نظر منطقی رو راجع به اون موضوع بگیم چون احترام به عقیده ای، تفکری به معنای تایید
اون نیست / در عین احترام باید "واقعیت" ـی که بهش معتقدیم رو بیان کنیم... جواب من به این سوال که چه زمانی لازم هست جلوی عقیده ی دیگران ایستاد، اینه که اول ببینیم اون
تفکر چه تاثیری در زندگی فردی یا اجتماعی داره؟ این یه عقیده ی فردی هست یا ممکنه تاثیر اجتماعی داشته باشه؟ در هـر دو حال مخصوصا حالت دوم باید جلوی تفکر غلط رو گرفت
ولی معنی اون بی احترامی نیست ! (چون احترام به معنای تایید نیست) بخشی از حرفم در پست قبل رو دوباره تکرار میکنم، باید تفکیک کرد بین یک تفکر و شخصیت یک فرد به نظر
من ما میتونیم راجع به یک تفکر صحبت کنیم حتی تند ! ولی نباید به شخصیت افرادی که اون تفکر رو قبول دارن، بی احترامی کنیم، چون شخصیت افراد به نوعی کرامت انسانی اونها
ست. من شاید این موضوع که "حضرت مسیح کشته شده" رو قبول نداشته باشم و به نظرم اشتباه بیاد ولی باید به کسانی که این تفکر رو دارن احترام بگذارم (چون احترام...) ضمن
این که باید حقیقت (حداقل از نظر خودم) متفاوت با تفکر اون افراد رو بیان کنم و واقعیت رو بگم...
این نظر شخصی من هست.
با تشکر مهران...
ببنید اینکه با الفاظ مناسب جواب داده بشه اخلاق هست و برای تمام موارد باید رعایت بشه و مخصوص عقاید نیست که فقط بگیم برای عقاید باید مراعات بشه
مشکل دقیقا همینه که بعضی افراد بی خلاقی میکنن و حتی ممکنه برای یک حرف معمولی هم با بی اخلاقی برخورد کنن حالا برای عقاید هم همینکار رو میکنن و ما میگیم باید به عقاید احترام گذاشت
رعایت اخلاق در تمام جوانب واجب هست پس ربطی به عقاید نداره و نباید نقد و مواجهه با عقاید رو حمل بر بی اخلاقی کرد و اسم اونو بی احترامی به عقاید گذاشت
در هـر دو حال مخصوصا حالت دوم باید جلوی تفکر غلط رو گرفت
ولی معنی اون بی احترامی نیست !
وقتی گروهی جلوگیری از رواج عقایدش رو بی احترامی بدونه چی؟برای این گروه عقیدشون درست هست که تبلیق میکنه ولی این عقیده شماست که اونو غلط میدونه
خب با احترام به عقیده شما و جلوگیری از عقیده اون گروه شما به عقیده اون گروه بی احترامی کردین
اگر هم جلوگیری نکنین به عقیده شما بی احترامی میشه
ن شاید این موضوع که "حضرت مسیح کشته شده" رو قبول نداشته باشم و به نظرم اشتباه بیاد ولی باید به کسانی که این تفکر رو دارن احترام بگذارم
خب وقتی کسی که اعتقاد داره مسیح کشته شده ، باور نداشتن به این اعتقاد رو بی احترامی به اعتقادش و همینطور به خودش میدونه
پس شما در تفکر این فرد با گفتن اینکه اعتقادی به کشته شدن مسیح ندارین عملا دارین به اعتقادش بی احترامی میکنین
همینطور این فرد پیش خودش اینطور برداشت میکنه که به شخصیت خودش هم توهین کردین
پس کلا این بحث احترام به عقاید اشتباه هست و هرگز نمیشه به هیچ صورت عملیش کرد
و این فقط میتونه برای کسانی که نمیخوان عقایدشون به چالش کشیده بشه میتونه مفید باشه
shabe.saket
29-07-2013, 18:41
از نظر من بسياري از عقايد قابل احترام نيستند.....
در ديگراني که اينجا ذکر شده است گروه طالبان نيز حضور دارد...بوکو حرام هم همچنين.....تروريسم جزو همين گروه است.....به هر شکل..مذهبي يا دولتي غربي.....
رده هاي راديکالي آنارشيسم هم همچنين
انسانها را بکش و چاق تر شو با نفت زير زمين
الماس مال تو است حتي اگر قرمز باشد
اينها همش ديگران هست...
من از اظهار نظر به گزينه خير لحظه اي ترديد نکردم،.....از نظر من هر عقيده اي نبايد مجال نفس کشيدن داشته باشد، چون به تنفس عقايد نرم خاتمه خواهد داد.....
sajjad1973
29-07-2013, 19:07
دقیقا منم با shabe.saket ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) موافقم - بعضی از عقاید اصولشون بر کشتن و نابود کردن عده ای دیگر هست - خیلی جاهلانه هست اگه گروه دوم بیان بگن ما به اصول شما احترام میگذاریم - یعنی بیایید ما رو بکشید - نمیشه که -
از نظر من هر عقیده ای که در اون افراط و تفریط باشه -مشکل داره و قابل احترام هم نیست -
Arash4484
29-07-2013, 20:36
سلام،
احترام به عقیده یا عمل؟
فکر میکنم یک خلط مبحثی پیش میاد
بله من میتونم خیلی راحت با یک فاشیست هم کنار بیام و بحث کنم، ولی تا وقتی فالانژ بازیش رو شروع نکرده و عقیده اش رو در عمل به منصه ظهور نرسونده.
اصول بحث علمی اینه که من با حوصله حرف مقابلم رو گوش کنم حتی اگر بنظرم جفنگ باشه و بعد با ادله منطقی ردش کنم.
ولی در زندگی دفاع از حقوقم کوتاه نیام، اونی هم که جای پارک من رو میگیره عقیده اش اینه که حق با اونه، اونی که مطلب من رو سانسور میکنه هم عقیده ای داره، اونی هم که رای من رو میخوره عقیده اش اینه که حق با اونه. باور کنید دلایلی هم عرضه میکنه.
...
در بحث تحت انجمنی(و تمام بحثهای نوشتاری) ابزار ارتباط ما تنها جملات ماست. ما نه حالت چهره را میبینیم تا منظورش رو درک کنیم، نه زبان بدنش رو میبینیم، نه آوایش رو میشنویم ،
نمیفهمیم کجا بی منظوره، کجا شوخی کرد، کجا دست می اندازه و بازی درمیاره.
از طرفی نه رزومه طرف مقابل ، نه سوابق اون رو میدونیم، نه حتی درست میدونیم چند ساله است و...
اصول نزاکت در مباحثه بین عقاید مورد نیازه، این احترامی است که به طرف مقابل گذاشته میشه
اما نقد عقیده بی احترامی نیست
حرف علمی باید واضح باشه و عریان و رودربایستی نداره
V E S T A
29-07-2013, 20:58
اعتقاد برای حالتی اطلاق میگردد که ما چیزی را راست و درست میدانیم. اکثر فلاسفه معاصر اعتقاد را یک نگرش و حالت نسبت به یک گزاره میدانند. گزاره جملهای است
خبری که میتواند درست یا نادرست باشد،
احمد [فاعل] امید دارد [حالت] که در آینده تهران ترافیک کمتری داشتهباشد [گزاره[
علی [فاعل] شک دارد [حالت] که در آینده تهران ترافیک کمتری داشتهباشد [گزاره[
افراد مختلف ممکن است حالات مختلفی را نسبت به یک گزاره یکسان نشان دهند.
اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیای است که فرد احترامگزارنده آن را سزاوار احترام میشمارد.حرمت نهادن، نکوداشت، بزرگ داشتن، ارج نهادن
و آزَرم برابرهایی برای احترام هستند. احتـرامگزارنده معمـولا امتیازها و کیفـیتهایی را در فرد یا چیزی میبینـد و اینگونه داوری میکند که آن فرد یا چیز، سـزاوار توجه، پاسخ و
ارزشگذاری است و باید ادعای او بر حق و حقوقی را نیز به رسمیت شناخت. با تغییر این امتیازها و کیفیات ممکن است میزان احترام نسبت به آن فرد یا شی نیز تغییر یابد.
احترام قائل شدن با توجه کردن همراه است و این توجه داشتن در بسیاری موارد صـرف انرژی یا مسئولیتـهایی نیز با خود میآورد و بنابر اصـل کمکوشی، انسان این صرف انرژی را
زمانی انجام میدهد که آن را برای بقای خود یا هماهنگی بهتر با محیط لازم ببیند.
بنابر این احترام گزاردن با دوست داشتن تفاوت دارد. دوست داشتن و علاقه ممکن است در تمایل درونی سرچشمه داشته باشد اما احترام میتواند تنها به خاطر جبر محیط در فرد
نهادینه شده باشد. احترام با رعایت نیز تفاوت دارد. رعایت حداکثر سرعـت توسـط رانندگان یا رعایت آتـشبس مورد توافق توسط دو گروه متخاصـم ممکن است رعایت محض باشد و
عنصر احترام در آنها وجود نداشته باشد. انسان نمیتواند بیدلیل و استدلال برای شخص یا چیزی احترام قائل شـود مگر اینکه دین و سنت وی را مجـاب به احترام به مفاهیـم و
اشیایی کرده باشند و او بدون اندیشیدن در مورد دلیل احترام، بنا به سنت، آن مفهوم یا شی را قابل احترام به شمار بیاورد. این نوع احترام، در صورت درک نکردن دلایل اصلـی بزرگ
داشت سنتی و مذهبی فرد یا شی مورد نظر، میتواند یک احترام تجویزی بهشمار بیاید که ریشهدار نیست.
ویکی پدیا
با توجه به تعاریف گفته شده از کلمات اعتقاد و احترام، ارج نهادن و بزرگداشت چیزی که درست با غلط بودن آن مشخص نیست و درستی و نادرستی آن به نحوه نگرش افراد یا
برداشت های مختلف افراد درباره موضوع مربوط میشه صحیح نیست چون دلیـل و منطقـی برای پذیرش درستـی یا نادرستی اعتـقاد وجود نداره. اعتقاد امری است که فرد بر
اساس نگرش خودش به موضوع اون رو درست و راست می پنداره در حالی که این موضوع می تونه درست یا غلط باشه و درستی و غلطی اون مشخص نیست (هیچ استدلال
و منطقی برای احترام به چیزی که ممکن است غلط یا درست باشد وجـود ندارد) این با اصل احتـرام گذاشتن در تضـاده احتـرام زمانی مفهـوم پیدا می کنه که فرد چیـزی رو با
استدلال و منطق قابل پذیرش و ارج نهادن یا شایسته برخورداری از حقوقی خاص بدونه..
اینکه کسی به خاطر دوست داشتن چیزی تمایل داره مورد احترام قرار بگیره قابل پذیرش نیست چون باز هم با اصل احترام در تضاده چیزی که درستی و ناردرستی اون مشخص
نیست و فرد بر اساس نگرش خودش نسبت بهش احساس درونی داره قابلیت بزرگداشت ، توجه یا برخورداری از حقوق خاص رو نداره.
Saeed Dz
30-07-2013, 03:00
من حاضرم به دیدگاه های شما احترام بگذارم، اگر شما بتوانید توجیهی برای آنها داشته باشید. اما اگر تنها دلیل موجه شما برای دیدگاه هایتان این است چون شما به آنها ایمان دارید، من به آنها احترام نخواهم گذاشت.
استاد ریچارد داوکینز
sajjad1973
30-07-2013, 09:11
سلام،
احترام به عقیده یا عمل؟
فکر میکنم یک خلط مبحثی پیش میاد
بله من میتونم خیلی راحت با یک فاشیست هم کنار بیام و بحث کنم، ولی تا وقتی فالانژ بازیش رو شروع نکرده و عقیده اش رو در عمل به منصه ظهور نرسونده.
اصول بحث علمی اینه که من با حوصله حرف مقابلم رو گوش کنم حتی اگر بنظرم جفنگ باشه و بعد با ادله منطقی ردش کنم.
ولی در زندگی دفاع از حقوقم کوتاه نیام، اونی هم که جای پارک من رو میگیره عقیده اش اینه که حق با اونه، اونی که مطلب من رو سانسور میکنه هم عقیده ای داره، اونی هم که رای من رو میخوره عقیده اش اینه که حق با اونه. باور کنید دلایلی هم عرضه میکنه.
...
در بحث تحت انجمنی(و تمام بحثهای نوشتاری) ابزار ارتباط ما تنها جملات ماست. ما نه حالت چهره را میبینیم تا منظورش رو درک کنیم، نه زبان بدنش رو میبینیم، نه آوایش رو میشنویم ،
نمیفهمیم کجا بی منظوره، کجا شوخی کرد، کجا دست می اندازه و بازی درمیاره.
از طرفی نه رزومه طرف مقابل ، نه سوابق اون رو میدونیم، نه حتی درست میدونیم چند ساله است و...
اصول نزاکت در مباحثه بین عقاید مورد نیازه، این احترامی است که به طرف مقابل گذاشته میشه
اما نقد عقیده بی احترامی نیست
حرف علمی باید واضح باشه و عریان و رودربایستی نداره
دوست عزیز به نظر من شما وقتی به عقیده یه نفر احترم میذاری - یعنی عملی که در اون عقیده هست رو پذیرفتی -
این دوتا جدای از هم که نیستن - مثلا شما به یه فاشیست بگی از نظر من عقیده شما قابل احترامه
( از نظر واژگانی یعنی : عقیده شما تن در دادنی هست - ستودنی هست - یعنی عقیده شما رو ستایش میکنم)
اما همین که یارو اومد اون عقیده رو بش عمل کنه و به قول خودتون فالانژ بازی دراره میخوای بش بگی نه در مرحله عمل درست نیست !!!
پس چرا در مرحله اول گفتی قابل احترامه ؟
در اون عقیده این عمل یک اصل هست - و قابل احترام بودن اون عقیده یعنی قابل احترام بودن اون عمل.
این بحث ها رو که سالهاست رو مغز ما کار کردن که بره توش که همه عقاید قابل احترامه رها کنید.
این که همه عقاید قابل احترامه بیشتر یه تکه کلام در دهن سیاست مدار ها هست که در عمل حتی خود اونها هم بش پایبند نیستن
این عقیده که همه عقاید قابل احترامه رو در دنیا بین مردم جا انداختن تا عقاید درست رو سست و عقاید غلط خودشون رو جا بندازن - وکسی هم اعتراض نکنه - در حقیقت یه جور سوء استفاده از حس احترام انسانهای درست کار هست
مگه نمیگن ازادی سخن ( اینم یه عقیده هست دیگه) پس چرا فقط سخنان سلطه جویانه و مغرضانه موافق با جریان اونهاست که از طرف سردمداران این عقیده آزادی سخن حمایت میشه و کوچکترین حرفی که کوچکترین مخالفتی با جریان اونا داره - از نظر همون سردمداران آزادی سخن و احترام به همه عقاید با مخالفت های شدید روبرو میشه و حتی گاهی طرف رو هم میکشن - ( نه باش بحث میکنن و نه براش استدلال میارن که حرفش اشتباهه - در جا میکشنش)
ایا میشه به کسی گفت عقیده شما که اصل اون آدم کشی هست قابل احترامه ( ستودنی و تن در دادنیست) و لی بش عمل نکن و ادم نکش ؟
بهتر نیست ازاول بگیم : خیر عقیده شما درست و قابل احترام نیست و نباید ادم هم بکشید.
نمیشه به فاشیسته گفت عقیدتون قابل احترامه ( من به فالانژبازیهاتون احترام میذارم) ولی بیا با هم صحبت کنیم که این کار رو نکنید چون بده ( تضادی تو ش نمیبینید؟)
شما اگه عقیده رو در مرحله اول بپذیری و بعد بری برای بحث و گفتگو که بخوای ردش کنی - تا شمابخوای اونا رو با بحث و گفتگو راضی کنی که عقیدشون غلطه - اونا تمام عقبه شما رو نابود کردن رفته -
نمیگم این رویه برای همه کارها رویه خوبی هست - قطعا استدلال - صحبت و گفتگو شرط عقل هست و کاملا منطقی
اما در مقابل کی باید گفتگو کرد و منطقی بود و استدلال اورد؟
در مقابل کسی که بخواد گفتگو کنه - منطقی باشه و پذیرنده استدلال درست
نمیشه وایساد جلو کسی که سادیسم ادم کشی داره ( عقیدش اینه که بی برو برگرد باید یه عده رو کشت) و از استدلال و گفتگو صحبت کرد- میشه؟
شما میری جلوی یه گرگ وحشی که ذاتش کشتن هست ( حالا فرض کنیم کشتن عده ای خاص که باز فرض کنیم شما هم جزو اونا هستی) بشینی و بگی بیا منطقی صحبت کنیم باهم - استدلال های من اینه برا حرفم حالا استدلال شما چیه برا عملت - گرگه همونجا میپره سرت در حالی که داره میخورت میگه این استدلال منه
Arash4484
30-07-2013, 12:13
به دیوار احترام میگذاریم؟ به درخت؟ به فکر؟ (اشیا، مفاهیم)
هیچکدوم قابل احترام نیستند،دیواری مزاحم اگر اثر هنری روش باشه ارزش خراب نکردن رو داره، درخت اگر خشک بشه از جا کنده میشه، فکر اگر درگیر موضوع موهومی باشه ارزشی نداره.
هیچ چیز شرفی نداره!
احترام به دیگری میگذاریم وقتی احترامش رو حفظ کنه.
عقیده یک حرفه ،فشار یک اکته
توضیح دادم همونطور که حدودن منظور شماست احترام به عقیده معنی نداره، ولی در بحث به شخص مقابل برای گفتن(نه عمل) حرفش احترام میگذارم،
حتی اگر عقیده اون هجومی باشه ، در مرحله اول یک فکر و بعد کلامه، این حتی با اجازه تبلیغ هم متفاوته.
طبیعیه اونن گرگ بشه من هم اسلحه باید ببرم.
havzhini
30-07-2013, 12:43
شنا میگید که برای عمل دیگران ممکنه احترام فائل باشید یا نباشید ولی حرف و فکر دیگران رو کاری باهاش ندارین و قابل احترام هست چون عملی انجام نشده
والا که فکر میکنم این اصلا ربطی به موضوع احترام به عقاید نداره چون عقاید همون فکر و حرف هست و عمل افراد کلا بحثش جداست
اگر در حوزه همین فکر و حرف بحث کنیم من چند سوال برام ایجاد میشه
ایا جک ساحتن و شوخی کردن با عقاید دیگران بی احترامی هست یا نه؟مثلا شوخی با مسیح و محمد و ... در یه شو یا فیلم یا عکس
ایا مردود دونستن یا رد کردن اعتقاد دیگران بی احترامی هست یا نه؟بحث نقد کردن نیست بلکه رد کردن هست مثلا یک مسیحی پیامبری محمد رو کلا رد کنه
میشه دید که افرادی که این اعتقادات رو دارن حتی این حرفها رو هم بی احترامی به عقیدشون میدونن و چه افرادی هم که بخاطر فقط حرفشون کشته نشدن
پس اینجا بحث عمل افراد نیست که چه کاری میکنن بلکه اینجا بحث همون فکرها و حرفاست که گفته میشه به عقیده بی احترامی شده
و هنوزم میگم که این حرف کلا من در اوردی هست برای جلوگیری از نقد و مباحثه درباره افکارشون و اصلا معنای خاصی نمیتونه داشته باشه
اینها سوالات خوبی هستند و نظر من هم مشابه نظر شماست:
اگر در حوزه همین فکر و حرف بحث کنیم من چند سوال برام ایجاد میشه
ایا جک ساحتن و شوخی کردن با عقاید دیگران بی احترامی هست یا نه؟مثلا شوخی با مسیح و محمد و ... در یه شو یا فیلم یا عکس
ایا مردود دونستن یا رد کردن اعتقاد دیگران بی احترامی هست یا نه؟بحث نقد کردن نیست بلکه رد کردن هست مثلا یک مسیحی پیامبری محمد رو کلا رد کنه
به نظر من جک ساختن و شوخی کردن با عقاید دیگران، بی احترامی به اون عقاید هست ولی بی احترامی به افرادی که اون عقاید رو دارند نیست، و به هیچ وجه نباید جلوی این کار گرفته بشه و هر کس باید بتونه از عقاید سایرین جک بسازه و باهاشون شوخی کنه، و سایرین هم می تونن منطقی پاسخ بدن یا مقابله به مثل کنن و جک بسازن! :n02:
رد کردن یک عقیده نه بی احترامی به عقیده است و نه بی احترامی به شخص، و در کل بخشی از همون نقد کردن هست که به رد کردن می انجامه. باز هم سایرین می تونن منطقی پاسخ بدن و از عقایدشون دفاع کنند. :n16:
M A S 0 U D
30-07-2013, 13:10
با سلام و احترام ...
شوخی کردن و جک ساختن و تمسخر آراء و تفکرات دیگران بی احترامی محسوب می گردد علی الخصوص آن تفکر مورد پسند خیل کثیری از جامعه باشد ...
و مقابله به مثل نیز عملی ناپسند و موجب شیوع ناخرسندی و نزاع میگردد ...
sajjad1973
30-07-2013, 13:13
اینها سوالات خوبی هستند و نظر من هم مشابه نظر شماست:
به نظر من جک ساختن و شوخی کردن با عقاید دیگران، بی احترامی به اون عقاید هست ولی بی احترامی به افرادی که اون عقاید رو دارند نیست، و به هیچ وجه نباید جلوی این کار گرفته بشه و هر کس باید بتونه از عقاید سایرین جک بسازه و باهاشون شوخی کنه، و سایرین هم می تونن منطقی پاسخ بدن یا مقابله به مثل کنن و جک بسازن! :n02:
رد کردن یک عقیده نه بی احترامی به عقیده است و نه بی احترامی به شخص، و در کل بخشی از همون نقد کردن هست که به رد کردن می انجامه. باز هم سایرین می تونن منطقی پاسخ بدن و از عقایدشون دفاع کنند. :n16:
نتیجه این جک ساختن ها هم میشه از بین رفتن عقاید و سست شدن مردم در عقاید درست که همون خواست سردمداران بی اصل بودن انسان هست - و در گام بعدی وارد کردن اصول خود در ذهن مردمی که از خود اصولی ندارند و نهایتا پیوستن به گروهی که اینجا جاش نیست بخوام اون مبحث رو باز کنم
havzhini
30-07-2013, 13:52
با سلام و احترام ...
شوخی کردن و جک ساختن و تمسخر آراء و تفکرات دیگران بی احترامی محسوب می گردد علی الخصوص آن تفکر مورد پسند خیل کثیری از جامعه باشد ...
و مقابله به مثل نیز عملی ناپسند و موجب شیوع ناخرسندی و نزاع میگردد ...
نتیجه این جک ساختن ها هم میشه از بین رفتن عقاید و سست شدن مردم در عقاید درست که همون خواست سردمداران بی اصل بودن انسان هست - و در گام بعدی وارد کردن اصول خود در ذهن مردمی که از خود اصولی ندارند و نهایتا پیوستن به گروهی که اینجا جاش نیست بخوام اون مبحث رو باز کنم
اولا فکاهی و جک خیلی تفاوت داره فهاشی و بی اخلاقی
صد درصد بی اخلاقی کاملا مردوده، ولی شوخی و خنده و فکاهی هیچوقت نمیتونه بد باشه حتی با اعتقادات و حرفهای دیگران بلکه اعتقاد محکم با اغوش باز باید ازش پذیرایی کنه
ولی این بحث که این میتونه باعث سستی و از بین رفتن اون اعتقاد بشه اتفاقا این نشون میده اون تفکر چقدر سست و خام هست که با یه شوخی زیرسوال میره و از تفکر مردم بیرون میره
وگرنه حرف و اعتقادی که پایه محکم و استواری داشته باشه اتفاقا با این شوخی ها و خندیدن ها باید جایگاهش محکمتر و استوارتر بشه نه اینکه بره زیر سوال
این حرفای دایی جان ناپلئونی درباره سردمدارن و بلا بلا بلا هم هیچی نمیشه دربارش گفت که دقیقا همون حرف منو که این بحث احترام به عقاید فقط برای نقد نشدن و زیرسوال نرفتن اعتقادات ساخته شده کاملا تصدیق میکنه
M A S 0 U D
30-07-2013, 14:13
شوخی و خنده و فکاهی هیچوقت نمیتونه بد باشه حتی با اعتقادات و حرفهای دیگران بلکه اعتقاد محکم با اغوش باز باید ازش پذیرایی کنه
خنده و شوخی و تمسخر افکار و عقاید بنیادین و سرتوشت ساز که جنبه مثبت و ارزشی دارد ومورد تایید عمومی باشد کار ناپسند و مغرضانه ای است هرچند تمسخر افکار سست و منفی نیز موجب رنجادن خاطر شخص مورد نظر میگررد ولی چنانچه قصد شیوع و اسقرار را داشته باشد شاید نیاز به تذکر و نه تمسخر باشد ...
havzhini
30-07-2013, 14:41
خنده و شوخی و تمسخر افکار و عقاید بنیادین و سرتوشت ساز که جنبه مثبت و ارزشی دارد ومورد تایید عمومی باشد کار ناپسند و مغرضانه ای است هرچند تمسخر افکار سست و منفی نیز موجب رنجادن خاطر شخص مورد نظر میگررد ولی چنانچه قصد شیوع و اسقرار را داشته باشد شاید نیاز به تذکر و نه تمسخر باشد ...
شما عمدا خنده و شوخی رو با تمسخر قاطی میکنید که یه بحث اخلاقی مثل خنده رو تبدیل کیین به بی اخلاقی و اینجوری بخواین حرفتون رو به کرسی بنشونین در حالی که همون اول گفتم بحث شوخی و خنده رو با بی اخلاقی هرگز قاطی نکنین
اولا این بنیادین و سرنوشت ساز و داشتن جنبه مثبت و ارزشی بودن یه تفکر رو کی باید تایین کنه؟به فرض مثال تفکر طالبانی که مورد تایید عموم جامعه خودش هم هست مثبت و ارزشی هست؟یا تفکر نازیسم که میلیونها نفر رو کشت و در جامعه خودش مورد تایید عموم هم بود و هزاران مثال دیگه حتی در همین اطراف خودمون
دوما چرا باید یه تفکر که بنیادین و سرنوشت ساز و دارای جنبه مثبت و ارزشی هست فقط با یک شوخی و خنده زیرسوال بره و سست و بی ارزش بشه؟
چرا باید یه تفکر مثبت و ارزشی از یک شوطنز تلویزیونی ناراحت بشه و دست به قتل بزنه، یا یه کاریکاتور که اسمش با خودشه که یعنی طنز و فکاهی هست، یا نوشتن یک کتاب داستان تخیلی و ... بتونه براحتی یک اعتقاد بنیادی و سرنوشتساز و دارای جنبه های مثبت و ارزشی رو زیر سوال ببره و سست و بی ارزشش کنه در حدی که حکم مرگ انسانها صادر بشه؟
تفکر به این عطمت بنیادین و سرنوشت سازی یعنی در مقابل یه خنده و شوخی باید اینقدر ضعیف باشه؟
خیر خنده و شوخی هرگز ناپسند و مغرضانه نیست بلکه میتونه بیان واقعیت از زاویه دیگری باشه
حالا اگر اون تفکر با واقعیت هموراه باشه از این مطلب حمایت هم میکنه ولی اگر با دروغ همراه باشه خنده و شوی رو دشمن خودش میدونه چون اون روی سکه رو نمایان میکنه
به فرض مثال در گروهیA یک میلیون نفر که اعتقادی داره که به خیال خودشون بنیادین و سرنوشت ساز و دارای جنبه مثبت و ارزشی هست
در همسایگی این گروه گروهB با یک میلیون نفر هم هست که اونم همین خیال رو درباره تفکرات خودش داره
حالا این 2گروه هر دو اعتقاد طرف مقابل رو سست و منفی میدونه و جالب اینکه هر دو هم سست و منفی دونستن اعتقادشون از طرف هرکسی رو بی احترامی به اعتقادشون میدونن
خب این وسط بحث احترام به اعتقات رو چطور باید تفسیر کرد؟
ایا اینها برای هم احترامی قائل هستن یا نیستن؟
ایا باید برای این اعتقادشون که تفکر دیگری رو سست و منفی میدونه احترام قائل بود یا برای این اعتقادشون که تفکر خودشون رو نباید سست و منفی دونست باید احترام قائل بود؟
M A S 0 U D
30-07-2013, 15:05
شما عمدا خنده و شوخی رو با تمسخر قاطی میکنید که یه بحث اخلاقی مثل خنده رو تبدیل کیین به بی اخلاقی و اینجوری بخواین حرفتون رو به کرسی بنشونین در حالی که همون اول گفتم بحث شوخی و خنده رو با بی اخلاقی هرگز قاطی نکنین
خنده و شوخی به یک فکر و دیگاه شاید به مذاق شخص مقابل خوش نیاد و جنبه تمسخر از دیدگاه طرف مقایل را داشته باشد ...
اولا این بنیادین و سرنوشت ساز و داشتن جنبه مثبت و ارزشی بودن یه تفکر رو کی باید تایین کنه؟به فرض مثال تفکر طالبانی که مورد تایید عموم جامعه خودش هم هست مثبت و ارزشی هست؟یا تفکر نازیسم که میلیونها نفر رو کشت و در جامعه خودش مورد تایید عموم هم بود و هزاران مثال دیگه حتی در همین اطراف خودمون
تفکرات طالبانیسم و نازیسم در جامعه محدود خودشان و شاید در اجتماع ساختگی و موهوم خودشان مورد تایید بودند ( شاید هم به زور ) و در اجتماع بزرگتر مثل جامعه جهانی نه ، که سرانجام سرکوب شدند ...
دوما چرا باید یه تفکر که بنیادین و سرنوشت ساز و دارای جنبه مثبت و ارزشی هست فقط با یک شوخی و خنده زیرسوال بره و سست و بی ارزش بشه؟
اگر ان تفکر دارای ریشه و بنبان اصیل باشد بی ارزش نخواهد شد ... ولی تمسخر ان مغرضانه هست...
خیر خنده و شوخی هرگز ناپسند و مغرضانه نیست بلکه میتونه بیان واقعیت از زاویه دیگری باشه
حالا اگر اون تفکر با واقعیت هموراه باشه از این مطلب حمایت هم میکنه ولی اگر با دروغ همراه باشه خنده و شوی رو دشمن خودش میدونه چون اون روی سکه رو نمایان میکنه
چرا باید با یک تفکری که واقع بینانست و خیر و مصلحت دارد خندید جز این که نشان دهیم خودمان شریم ...
در مورد دو گروه هم قطعا با شراط اینکه عقاید هرکدام مخرب و مخل منافع عمومی نباشه زیستن با احترام در کنار یکدیگر بهتره هرچند دیدگاه و اعتقادی که ریشه و بنیان صحیح داشته باشه به مرو زمان بر دیگری غالب میشه
Arash4484
30-07-2013, 15:14
از همان اول همچنان به صورت مختص در: بحث و نقادی چند طرفه من به موضوع نگاه میکنم.
اگر بحث بطور کلی است مشخص است طنز و حتی تا حدی هجو را نیاز بشر میدانم. ما به این سوپاپ برای خودمان+قداست زدا برای دیگران نیاز داریم
اما طنز هم مثل همان اشتباه گرفتن احترام به عقیده با احترام به صاحب عقیدۀ داخل گفت و گو هست که در ابتدا عرض کردم...
طنز در مکان و ظرف خودش در حد نزدیکی به واقعیتهایی که با گفتگو حاصل شده مورد توجه است.
اما اگر در مباحثه مورد بحث است باشد،بنظر من طنز جایی ندارد.
یاد بلایی می افتم که بر سر یک سایت اجتماعی معروف افتاد باخلط مبحث، که یکی جک میگفت ، دیگری تحقیق میکرد ، یکی شعر طنز مینوشت و دیگری احکام منطق رو بررسی میکرد و... الان هم نیمه مرده است.
این مقاله در نقد طنز قابل تامل است:[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
havzhini
30-07-2013, 15:30
خنده و شوخی به یک فکر و دیگاه شاید به مذاق شخص مقابل خوش نیاد و جنبه تمسخر از دیدگاه طرف مقایل را داشته باشد ...
دقیقا همین تفکر هست که نقد بدور از تمسخر و خنده رو که کاملا جنبه سوال و اعتقادی داره رو تمسخر و بی احترامی به اعتقادش قرار میده
مثلا کسی بیاد بگه در مقابل یک خدا باور با منطق هم بگه خدایی وجود نداره فرد خداباور این حرف رو بی احترامی به اعتقاد خودش قرار میده و حتی حمک به قتل طرف مقابلش میده
دقیقا همینجاست که میگم لفظ احترام به عقاید هیچ ارزش معنایی نداره چون عقاید نه قابل احترام هستن نه قابل بی احترامی
بلکه عقیده فقط کسی که بهش اعتقاد داره قابل قبول هست و برای کسانی که بهش اعتقاد نداره هیچ ارزشی نداره و بزرگترین اعتقادات میتونه برای فردی در حد هری پاتر تخیلی و بی ارزش باشه
تفکرات طالبانیسم و نازیسم در جامعه محدود خودشان و شاید در اجتماع ساختگی و موهوم خودشان مورد تایید بودند ( شاید هم به زور ) و در اجتماع بزرگتر مثل جامعه جهانی نه ، که سرانجام سرکوب شدند ...
اولا منظور شما از جامعه جهانی چیه دقیقا؟
بزارید با مثال بگم
جهان 8میلیارد جمعیت داره که که 1میلیارد مسلمان و 5میلیارد مسیحی و 2میلیارد هم ادیان دیگه هستن
حالا در یک جامعه اروپایی که 95درصد مسیحی هستن یک شوخی با اعتقاد یکی دیگه از ادیان میشه(پس عموم اون جامعه اون اعتفاد رو نداشتن که توهین باشه بهشون)
ولی یکی از پیروان اون دین که شوخی شده باهاش این شوخی رو توهین میدونه و دست به قتل افراد اون جامعه میزنه به حکم توهین به اعتقادش
حالا برای کدوم طرف باید احترام قائل بود؟ برای جامعه جهانی فرموده شما که عمومیت داره و اعتقاد داره باید شوخی کنه یا برای اون گروه کوچکتر که هرنوع شوخی رو توهین به خودش میدونه؟
هرچند حتما بازم خوهید گفت حق با گروه کوچکتر هست و نباید باهاش شوخی بشه ولی حق احترام به اعتقادات گروه جامعه جهانی که با همه چیز شوخی میکنه پس چی میشه؟
اگر ان تفکر دارای ریشه و بنبان اصیل باشد بی ارزش نخواهد شد ... ولی تمسخر ان وقتی مورد قبول باشد مغرضانه هست...
شما بازم دارید فقط لطف تمسخر رو بکار میبرید در حای که من تفکیک اخلاق خنده و بی اخلاقی تمسخر رو گفتم
ولی بزارید اینزطور بگم
تفکری که ریشه و نبیان اصیل داره اصلا میتونه قابل تسخر و توهین باشه؟
چیزی قایل تمسخر هست که ضعفی درش وجود داشته باشه
وگرنه چیزی که ضعفی نداشته باشه تمسخرش باعث مسخره جلوه دادن تمسخرکننده میشه
مثلا کسی بیاد ساعت رولکس رو مسخره کنه خودش هست در نظر دیگران مسخره جلوه میکنه نه اینکه کسی رولکس رو مسخره بدونه
ولی کسی بیاد پراید رو مسخره کنه چون هزاران در پراید وجود داره اون تمسخر قابل فهم میشه برای دیگران و بهش میخندن
پس این ضعف بر عهده اون اعتقاد هست که تمسخر میشه حالا این جبهه گرفتن در مقابل این تمسخر بیشتر و بیشتر ضعف اون اعتقاد رو نمایان میکنه
چرا باید با یک تفکری که واقع بینانست و خیر و مصلحت دارد خندید جز این که نشان دهیم خودمان شریم ...
خنده بر هر درد بی درمان دواست
تفکری که واقع بینانه و خیر و مصلحت افرادرو بخواد زندگی و شادی و خنده رو بهشون عرضه میکنه
نه اینکه بخاطر خنده حکم به مرگشون بده که این دقیقا کور بودن و خودخواه و ضعیف بودن اون تفکر و اعتقاد رو فقط نشون میده
M A S 0 U D
30-07-2013, 16:00
اولا منظور شما از جامعه جهانی چیه دقیقا؟
بزارید با مثال بگم
جهان 8میلیارد جمعیت داره که که 1میلیارد مسلمان و 5میلیارد مسیحی و 2میلیارد هم ادیان دیگه هستن
حالا در یک جامعه اروپایی که 95درصد مسیحی هستن یک شوخی با اعتقاد یکی دیگه از ادیان میشه(پس عموم اون جامعه اون اعتفاد رو نداشتن که توهین باشه بهشون)
ولی یکی از پیروان اون دین که شوخی شده باهاش این شوخی رو توهین میدونه و دست به قتل افراد اون جامعه میزنه به حکم توهین به اعتقادش
حالا برای کدوم طرف باید احترام قائل بود؟ برای جامعه جهانی فرموده شما که عمومیت داره و اعتقاد داره باید شوخی کنه یا برای اون گروه کوچکتر که هرنوع شوخی رو توهین به خودش میدونه؟
هرچند حتما بازم خوهید گفت حق با گروه کوچکتر هست و نباید باهاش شوخی بشه ولی حق احترام به اعتقادات گروه جامعه جهانی که با همه چیز شوخی میکنه پس چی میشه؟
عرض کردم ممکنه گروهی خنده و شوخی با افکارشان را بدور از اخلاق و نوعی تمسخر بدانن پس شوخی و خنده به افکارشان موجب رنجش میشود و ممکن است عواقبی داشته باشد ...
بهترین حالت این است که با احترام به عقاید دیگری برای خود احترام بخریم نه دردسر ...
ولی بزارید اینزطور بگم
تفکری که ریشه و نبیان اصیل داره اصلا میتونه قابل تسخر و توهین باشه؟
چیزی قایل تمسخر هست که ضعفی درش وجود داشته باشه
وگرنه چیزی که ضعفی نداشته باشه تمسخرش باعث مسخره جلوه دادن تمسخرکننده میشه
مثلا کسی بیاد ساعت رولکس رو مسخره کنه خودش هست در نظر دیگران مسخره جلوه میکنه نه اینکه کسی رولکس رو مسخره بدونه
ولی کسی بیاد پراید رو مسخره کنه چون هزاران در پراید وجود داره اون تمسخر قابل فهم میشه برای دیگران و بهش میخندن
پس این ضعف بر عهده اون اعتقاد هست که تمسخر میشه حالا این جبهه گرفتن در مقابل این تمسخر بیشتر و بیشتر ضعف اون اعتقاد رو نمایان میکنه
تایید میشه ولی بهتر انتقاد سازنده باشه نه خندیدن چون راننده همون پراید ممکنه ناراحت بشه ... بهتره کلمات رو محترمانه به گونه ای بکار ببریم که به مصلحت هردو طرف باشه
خنده بر هر درد بی درمان دواست
نه هر خنده ای بعضی خنده ها به جای دوا ممکنه زهر باشه ...
sajjad1973
30-07-2013, 16:42
این موضوع - موضوع جالبی برای بحث هست ولی در کل سر کاری و بیخود - به نظرم یه ادم معقول که اکثر ما هم همینطور هستیم - خودش تشخیص میده کجا احترام بذاره و کجا احترام نگذاره - کجا مخالفت کنه و کجا مخالفت نکنه - کجا مطلب جدی هست و کجا مطلب جدی نیست - اینه که بیخودی خودتون رو اذیت نکنید -
havzhini
30-07-2013, 16:42
عرض کردم ممکنه گروهی خنده و شوخی با افکارشان را بدور از اخلاق و نوعی تمسخر بدانن پس شوخی و خنده به افکارشان موجب رنجش میشود و ممکن است عواقبی داشته باشد ...
بهترین حالت این است که با احترام به عقاید دیگری برای خود احترام بخریم نه دردسر ....
بنده هم چندیدن و چند مثال زدم ولی اصلا توجه نکردین
خب گروهی که اعتقاد قلبی و عقلیش رو بر مبنای شوخی و خنده قرار داده واینو حکم الهی هم بدونه پس چکار باید بکنه؟
ایا باید به اعتقاد شما احترام بزاره و به اعتقاد خودش بی احترامی کنه و شوخی و خنده انجام نده؟
یا به اعتقاد خودش احترام بزاره و به اعتقاد شما بی احترامی کنه و شوخی و خنده کنه با اعتقاد شما؟
در هر صورتی ببرسی کنیم احترام به عقاید حرف بی معنی جلوه میکنه
شما اگر با شوخی و خنده درباره اعتقادتون مشکلی دارین خیلی راحت میتونین نشنوین و نیبینین اون شوخ و خنده رو و اصلا براتون مهم نباشه
وقتی شما ناراحت میشین که این احساس بهتون دست میده که اعتقادتون میره زیرسوال با این شوخی
وگرنه وقتی که شما به اعتقادتون مطمعن باشین شوخی و خنده دیگران به اعتقادتون اصلا براتون بی معنی میشه و هیچ مهم نخواهد بود
فقط تعصب و خشکی و ضعف هست که باعث ناراحتی از شوخی و خنده دیگران میشه وگرنه وقتی ما به خودمون شکی نداشته باشیم یا شوخی طرف مقابل رو بدون غرض میدونیم و خودمون هم باهاش میخندیم یا اونو جاهل و نادان میدونیم و براحتی از کنارش میگذریم
ولی وقتی متعصب و ضعیف هستیم خشمگین و ناراحت میشیم دست به اعمالی غیر انسانی مثل جنایت هم مزنیم و اونو حکم الهی هم نامگذاری میکنیم
M A S 0 U D
30-07-2013, 17:17
خب گروهی که اعتقاد قلبی و عقلیش رو بر مبنای شوخی و خنده قرار داده واینو حکم الهی هم بدونه پس چکار باید بکنه؟
ایا باید به اعتقاد شما احترام بزاره و به اعتقاد خودش بی احترامی کنه و شوخی و خنده انجام نده؟
یا به اعتقاد خودش احترام بزاره و به اعتقاد شما بی احترامی کنه و شوخی و خنده کنه با اعتقاد شما؟
عجب گروه جالبی ...
میتونه خنده کنه و شاد باشه و شوخی کنه اما حد و حدود رو حفظ کنه ... نسل بشر به زندگی مسالمت امیز احتیاج داره ... مثلا من آدم خنده رو و بشاش و شوخی هستم و ممکنه یکی جوکی بگه کلی بخندم و یا موجب شادی دوستام بشم اما خود من میتونم تو همون جمع یه بنده خدایی رو که یک نقیصه رو داره دست آویز قرار بدم و همه شروع کنن به خندیدن ظاهر همه خندانن بعد میبینی اون بنده خدا ناراحت شده ... حالا فرض کنیم اون نقیصه از طرف اون فرد زشت باشه باز هم نباید در جمع برملا بشه و باعث خنده دیگران میشه در موعد مناسب و دوستانه تذکر داده بشه ... پس باید معقولانه رفتار بشه با در نظر گرفتن جوانب ... مثلا خود من انسان شاد و خندان میتونم در همون جمع انسان بی مزه ای و سبک سری جلوه کنم و یا کل اون جمع دوستان رو به جان هم بندازم یا میتونم مدبرانه وبا حفظ روحیه خنده رویی انسان خوبی جلوه کنم به گونه ای که همه از من راضی باشن ...
شما اگر با شوخی و خنده درباره اعتقادتون مشکلی دارین خیلی راحت میتونین نشنوین و نیبینین اون شوخ و خنده رو و اصلا براتون مهم نباشه
وقتی شما ناراحت میشین که این احساس بهتون دست میده که اعتقادتون میره زیرسوال با این شوخی
وگرنه وقتی که شما به اعتقادتون مطمعن باشین شوخی و خنده دیگران به اعتقادتون اصلا براتون بی معنی میشه و هیچ مهم نخواهد بود
آیا میشه خنده و شوخی رو که مغرضانست و اهداف پلیدی را در سر دارد نشنید و ندید؟ ممکنه کسی مصلحت رو بخواد و توصیه هایی رو در جهت رفع اشکالی به جا ایراد کنه ان هم با احترام به عقاید من ... این قضیش فرق میکنه ولی ممکنه کسی قصد عناد و دشمنی رو داشته باشه و در جهت تخریب گام برداره و این خنده و شوخی ظاهر تمسخر پیدا کنه و همینجور پیشروی کنه و خب این دردسر آفرینه و ممکنه حتی برای خود ان کس عواقبی رو داشته باشه ... ممکنه با بی توجهی از طرف من ان شخص احساس کند کوچک شده و با خنده هایش یک دلقک مینمایاند و اصلا کوتاه بیاید...:n02: باز هم دردسرش ارزانی آن کس :n16: ولی بهتره با بی توجهی های من از مسخره بازیش دست برداره...
فقط تعصب و خشکی و ضعف هست که باعث ناراحتی از شوخی و خنده دیگران میشه وگرنه وقتی ما به خودمون شکی نداشته باشیم یا شوخی طرف مقابل رو بدون غرض میدونیم و خودمون هم باهاش میخندیم یا اونو جاهل و نادان میدونیم و براحتی از کنارش میگذریم
ولی وقتی متعصب و ضعیف هستیم خشمگین و ناراحت میشیم دست به اعمالی غیر انسانی مثل جنایت هم مزنیم و اونو حکم الهی هم نامگذاری میکنیم
نه خیر ، ممکنه من انسان جدی و یخی باشم اما به جاش بخندم و در وقتش از عقایدم دفاع کنم و حتی جایی که به مصلحت باشد با دوستانم شوخی کنم ... و اگر کسی شوخی نابجا و مغرضانه کرد تذکر بدم ...
havzhini
30-07-2013, 17:36
همش از عواقب حرف میزنین ولی روشن نمیگید منظور از عواقب یعنی چی
یعنی بریده شدن سر وسط خیابان؟یعنی گردن زده شدن؟یعنی به اتش کشیده شدن؟
ایا این تفکر که کسی کار بدی کرد ما بدتر کنیم تفکری هست که باید براش احترام قائل بود؟
ایا تفکری که قصد عناد و دشمنی داشت بهتر نیست ما اول از در دوستی و محبت وارد بشیم نه اینکه سریع حکم به قتال و جنگ بدیم و عناد و دشمنی بدیم
حداقلش کسی با شوخی قصد عناد و دشمنی کرد شما هم با شوخی عناد کنید نه قتال
عجب گروه جالبی ...
میتونه خنده کنه و شاد باشه و شوخی کنه اما حد و حدود رو حفظ کنه ... نسل بشر به زندگی مسالمت امیز احتیاج داره ... مثلا من آدم خنده رو و بشاش و شوخی هستم و ممکنه یکی جوکی بگه کلی بخندم و یا موجب شادی دوستام بشم اما خود من میتونم تو همون جمع یه بنده خدایی رو که یک نقیصه رو داره دست آویز قرار بدم و همه شروع کنن به خندیدن ظاهر همه خندانن بعد میبینی اون بنده خدا ناراحت شده ... حالا فرض کنیم اون نقیصه از طرف اون فرد زشت باشه باز هم نباید در جمع برملا بشه و باعث خنده دیگران میشه در موعد مناسب و دوستانه تذکر داده بشه ... پس باید معقولانه رفتار بشه با در نظر گرفتن جوانب ... مثلا خود من انسان شاد و خندان میتونم در همون جمع انسان بی مزه ای و سبک سری جلوه کنم و یا کل اون جمع دوستان رو به جان هم بندازم یا میتونم مدبرانه وبا حفظ روحیه خنده رویی انسان خوبی جلوه کنم به گونه ای که همه از من راضی باشن ...
دقیقا من به همین اشاره کردم که کسی که نقصی داره مسلما از بیان نقصش ناراحت میشه
ولی کسی که نقصی نداره چرا باید ناراحت خشمگین بشه؟
کسی که نقصی نداره چرا از کشیدن یک کاریکاتور به خشم میاد؟چرا از ساخت یک فیلم طنز ناراحت میشه؟
کسی وقتی نقصی نداره وقتی کاریکاتور رو کشیدن فقط لبخند میزنه و میگذره ولی کسی که ضعف داشت خشمگین و ناراحت میشه یا میره دادگاه شکایت میکنه و مجله گل اقا رو میبنده یا میریزه یا میره وسط خیابون سر کسی که کاریکاتور کشیده رو میبره
پس قبول دارین که کسی که ناراحت میشه نفص و ضعف داره که ناراحت میشه
بحث احترام و بی احترامی به عقاید فقط بحث شوخی هم نیست بلکه خیلی از عقاید هرگونه تضاد و رد کردنی رو توهین و بی احترامی به اعتقادشون میدونن
کلا بعضی عقاید زیر سوال بردن و رد کردم عقیدشون رو بی احترامی میدونن مثلا کسی وجود خدا رد کنه بی احترامی به خدای خداباوران تلقی میشه
یا کسی خدایی خاصه خودش داشته باشه بی احترامی به خدای اونها تلقی میشه
بازم میگم تمام اینها فقط از تعصب و ضعف این اعتقادت نشات میگیره و وقتی اعتقادشون زیرسوال میره و ضعفهاش نمایان میشه برای جبران رو میران به این حرف پوچ احترام به عقاید دیگران
M A S 0 U D
30-07-2013, 17:54
همش از عواقب حرف میزنین ولی روشن نمیگید منظور از عواقب یعنی چی
عواقب متفاوته بستگی به طرف مقابل داره ... ممکنه آدم صبوری باشه و با سر سنگینی اش آن کس احساس کوچیکی کنه و دست برداره ...
کسی که نقصی نداره چرا از کشیدن یک کاریکاتور به خشم میاد؟چرا از ساخت یک فیلم طنز ناراحت میشه؟
طنز سوژه هایی رو هدف قرار میده معمولا که نقصی داشته باشن ...
بحث احترام و بی احترامی به عقاید فقط بحث شوخی هم نیست بلکه خیلی از عقاید هرگونه تضاد و رد کردنی رو توهین و بی احترامی به اعتقادشون میدونن
خدای را شکر از مرحله شوخی گذشتیم ...
بنا به اظهار دوستمون بهتره معقولانه برخورد کنیم و صلاح و مصلحت خویش را بسنجیم و دنیای توام با صلح و دوستی بسازیم که پلی باشد به دنیای ابدی ...
:n16:
Zeitgeist
05-08-2013, 03:57
هر فردی آزاد است هر عقیده و تفکری داشته باشد.
هر فرد دیگری آزاد است هر عقیده و تفکری را به نقد بکشد و حتی درباره ی آن جک بسازد...
اگر شما عقیده ای داری که با نقد من بر آن، احساس میکنی که بهتون بی احترامی شده، یعنی شما دچار گرفتاری در زندان تاریک تعصبات گشته اید و در واقع این خود شما هستید که با اعتقاد به افکاری که با واقعیات در تضادند، به خود و شعورتان، بی احترامی میکنید!
از طرف دیگر، عقایدی که به وسیله ی شستشوی مغزی یک جانبه، جایگذاری و به بخشی از یک فرد تبدیل شدن، چندان قابل "مذاکره"، احترام، و انجام دیپلماسی نیستند.
شما نمیتونید با فردی که عقیده داره به فحاشی به شما و کشتن شما برای رفتن به مثلاً بهشت، مذاکره کنید...!
وقتی فردی عقیده داره که هرگونه نقد و بررسی عقاید وی، توهین به او و خدایانش است، یعنی وی داره آزادی عقیده ی من برای نقد افکار عقاید او رو نقض میکنه.
وقتی این فرد عقیده داره که هرکسی که عقیده ی او رو مورد نقد قرار بده، باید به قتل برسه، مسلماً دیگه جای "مذاکره"ای با وی باقی نمیمونه...
موضوع زمانی بغرنج تر میشه که اون فرد عقیده داشته باشه که طبق دستور خدایان وی، همه ی دیگر افراد باید بی چون و چرا، به عقیده ی او درآیند؛ وگرنه باید همه ی آنها را کشت تا بروند به جایی که آن خدایان به خاطر اینکه ایشان آنها را نپرستیده اند، تا ابد شکنجه ـشان کنند...!
در چنین حالتی آیا باید به خاطر احترام به اون فرد، جلوی لوله ی تفنگ و شمشیر، براش درباره ی حقوق بشر سخنرانی کرد؟
در چنین حالتی آیا باید به خاطر احترام به اون فرد، جلوی لوله ی تفنگ و شمشیر، براش درباره ی حقوق بشر سخنرانی کرد؟
یک موضوعی هست، این که در مقابل لوله تفنگ و شمشیر چی کار باید کرد.
درسته که جنگ و خشونت در جای خودشون میتونن بسیار مفید و سازنده باشن، شاید به عنوان فاجعه ازشون یاد بشه اما تاثیری که میتونن بر آینده بشر بزارن قطعا مهمه.
به نظر شما خشونت در برابر چنین افرادی(که به هیچ عنوان گفت و گو باهاشون امکان پذیر نیست) درسته؟ اون موقع عقیده ما تحمیل نمیشه؟
havzhini
05-08-2013, 18:43
در چنین حالتی آیا باید به خاطر احترام به اون فرد، جلوی لوله ی تفنگ و شمشیر، براش درباره ی حقوق بشر سخنرانی کرد؟
شاید حرف و نظری که میخوام بدم خیلی ارمانی و دور از واقعیت جلوه کنه ولی بجد روش پافشاری دارم که میتونه راهگشا باشه
به نظر من بله میشه جلوی شمشیر و لوله تفنگ از حقوق بشر گفت ولی تا وقتی که هنوز شلیک نکرده و یا ما قدرت این رو داریم که نکشیم و فقط کنترل کنیم
بنظر من اکثریت افراد بشر ذاتا میتونن سالم و درستکار باشن اگر اموزش لازم رو بهشون داد
ولی بدبختی ما اینکه این اموزش وجود نداره که نسل بشر گرفتار ان همه خباثت و دردسر شده....اینو میشه براحتی از این موضوع فهمید که جنگ و بنیادگرایی بیشتر در جوتمع بی سواد و عقب مانده دیده میشه نه جوامع اموزش دیده
پس مشکل بی سوادی و گرفتار اموزشهای غلط و بنیادگرا هست و وگرنه ادمها اینطور گرفتار تعثبتاب و بعد هم خشونت و جنگ نمیشن
درسته که جنگ و خشونت در جای خودشون میتونن بسیار مفید و سازنده باشن، شاید به عنوان فاجعه ازشون یاد بشه اما تاثیری که میتونن بر آینده بشر بزارن قطعا مهمه.
به نظر شما خشونت در برابر چنین افرادی(که به هیچ عنوان گفت و گو باهاشون امکان پذیر نیست) درسته؟ اون موقع عقیده ما تحمیل نمیشه؟
اولا بهیچ وجه عقیده ندارم جنگ و کشتار براب بشر مفید بوده و تاثیر مثبت در اینده بشر میگذاره و جنگ و کشتار همیشه بد هست و تاثیر بیسار منفی در اینده افراد و کل جامعه بشری میگذاره
ولی این درسته که بعضی مواقع از خشونت نمیشه فرار کرد ولی اینکه ما در مقابل عقیده یا رفتار کسی دشت به خشونت و کشتار بزنیم اصلا قابل قبول نیست
ولی وقتی کسی با شمشیر و تفنگ سراغ ما اومد و خواست عقیدش رو تحمیل کنه ما هم باید بر عقیده درست خودمون به هر روشی میتونیم پافشاری کنیم
ولی بنظرم در مقابل تفنگ و شمشیر هم مقا گاندی و ماندلا هم وایساد و خشونت بجز با خشونت شکست داد
A.M.D.D.E.V.I.L
06-08-2013, 02:02
به نظر من احترام گذاشتن به افرادی که معتقد به انجام کار های وحشتناک هستند مثل یک شوخی هست
Saeed Dz
06-08-2013, 14:30
یک موضوعی هست، این که در مقابل لوله تفنگ و شمشیر چی کار باید کرد.
درسته که جنگ و خشونت در جای خودشون میتونن بسیار مفید و سازنده باشن، شاید به عنوان فاجعه ازشون یاد بشه اما تاثیری که میتونن بر آینده بشر بزارن قطعا مهمه.
به نظر شما خشونت در برابر چنین افرادی(که به هیچ عنوان گفت و گو باهاشون امکان پذیر نیست) درسته؟ اون موقع عقیده ما تحمیل نمیشه؟
عرفان جان بعضی موقعیت ها هستش که به مرگ یکی از دو جریان باید بی انجامه و این مورد اجتناب ناپذیر هست به نظرم. اگر شما اونها رو حذف نکنید مطمئن باشید طرف مقابل این کار رو خواهد کرد.
البته به نظرم این گزینه بعداز تست کردن تمامی راه حل ها گزینه مناسبی هست و نه اینکه از ابتدا با پیش فرض برخود و درگیری و خشونت پیش رفت. مطمئنن با کسی که خواستار تعامل و گفتگو و مهمتر از بقیه مذاکره (که هر دو طرف به منافع مشترکی میرسن) نیست نمیشه بهش احترام گذاشت و یا ... چون این مسیر یک مسیر متقابل هست.
به نظر من احترام گذاشتن به افرادی که معتقد به انجام کار های وحشتناک هستند مثل یک شوخی هست
دقیقن، موافقم با این حرف.
V E S T A
13-11-2013, 16:47
فرض کنید بعضی اعتقادات بعضی مفاهیم اثبات شده، منطقی و عقلانی که مورد پذیرش جامعه علمی هست رو با دلایل و مدرک اعتقادی رد کنن و شک و شبهه در ذهن عموم معتقد، نسبت به اون مفهوم (بر اساس اعتقادات )ایجاد بشه با فرض احترام به عقاید اکثریت چطور می شه شک و شبهه نسبت به مفهوم ثابت شده و عقلانی رو از بین برد..
با در نظر گرفتن احترام به عقاید چطور میشه درباره یه مسئله علمی که با عقاید مغایرت داره اظهار نظر کرد ؟ یا عموم رو متوجه اشتباهی که در نتیجه بعضی اعتقادات اشتباه شکل گرفته کرد ؟(در نظر بگیرین که همیشه در اعتقادات (حتی بعضی اعتقادات خرافی) تعصب های خاصی هم وجود داره و نپذیرفتن اون عقیده بی احترامی تلقی میشه)
havzhini
13-11-2013, 16:59
از نظر من هیچ راهی وجود نداره
چون فردی که دچار توهم هست با هیچ روش منطقی نمیشه توجیه کرد که چیزی که میبینه توهم هست
فردی که یک سری اصول کاملا غلط و اشتباه رو به عنوان ثابت عقلی و منطقی برای خودش تعریف کرده نمیشه هرگز براش اصول عقلی و منطقی درست رو توضیح داد
شما فرض کنید کسی این اصل در مغزش شکل گرفته 2+2=5 و این رو یک اصل اثبات شده برای خودش تعریف کرده چطور میشه سر این مسئله که 4+4=8 باهاش بحث کرد؟
تنها راه این هست اصول اولیه رو ئر مغز این فرد اصلاح کرد که امر هم توان و وقت بسیار زیادی میخواد
اول از همه بگم که من گزینه "بله" رو زدم ولی منظور دقیقم همون بی احترامی نکردن به عقاید دیگران بوده و در ادامه هم همین منظور رو دنبال می کنم. فکر نمی کنم سایر دوستان موافق با "احترام به نظر دیگران" منظور دیگه ای مثل تایید یا پیروی داشته باشن.
دوم اینکه خندیدن به عقاید دیگران، بسته به شرایط، نه تنها از نظر معتقدین به اون عقیده که حتی ممکنه از نظر مخالفان اون عقیده هم تمسخر به حساب بیاد.
چندتا نکته:
1- وقتی که میگیم باید به عقیده طرف مقابل احترام گزاشت (الزامی هم نیست که حتما به طرف لبخند بزنید)، این دلیل نمیشه که احترام رو از دید اون تعریف کنید. مگر وقتی میخواین فارق از مساله قانون حقوق دیگرانو رعایت کنید، این حقوق رو بر اساس دیدگاه کسی غیر از خودتون تعریف می کنید؟ درسته که ممکنه از خیلی منابع برای رسیدن به تعریف نهایی استفاده کنید اما درنهایت باید خودتون به این نتیجه برسید که این حق طرف هست. کلا هر عمل ارادی که از شما سر میزنه براساس درک شما از مفاهیم انجام میشه نه درک دیگران. در این مورد هم شما باید تعریف خودتونو از احترام داشته باشید. هرچه که این تعریف به واقعیت نردیکتر باشه، رفتار شما هم صحیحتر خواهد بود.
2- اینکه همسایه من به غلط معتقد باشه که هرکس ماشینشون خط انداخت باید به قتل برسه، دلیل بر این نیست من مجازم ماشینشو خط بندازم. اگر هم کسی ماشینشو خط انداخت و اونو کشت، نمی تونیم بگیم حقی از اون همسایه ضایع نشده بود، بلکه باید بگیم که حقش ضایع شده بود، ولی مجاز نبود بخاطرش اینقدر خشونت بخرج بده. اینجام اگر کسی در مقابل بی احترامی به عقایدش مرتکب قتل بشه، دلیل بر تایید اون بی احترامی نیست هرچند که اون قتل هم محکومه.
3- همیشه درستی عقاید اینقدر واضح نیستن که با تمسخر اونا افراد رسوا بشن. کم نیستن مواردی که با گفتن حرف درست از دید گروه یا جامعه بی اعتبار بشین.
4- مردم یک جامعه در کمال مطلق بسر نمی برند و چنین انتظاری هم غیر واقع بینانست. مساله احترام به عقاید دیگران هم برای همین جامعست. میدونم نژاد عقیده نیست اما از نژاد مثال می زنم که قابل لمستر باشه باشه. بنده نقصی در نژاد خودم نمی بینم اما اگر برم تو یه کشور دیگه (با نژاد دیگه) و اونا بهم بخاطر نژادم بخندن (از دید من مسخره کنن) یا با دونستن نژادم، بدون اشاره مستقیم به من، به نژادم بخندن، البته که حق دارم ناراحت بشم. قابل قبول نبست که بهم بگن معلومه تو نژادت یه نقصی می بینی که ناراحت میشی.
5- حالا برفرض که یه نفر معتقد باشه اگر کسی به یه طرف صورتش سیلی زد، طرف دیگرو هم ببره جلو که به اونم سیلی بزنه، و اگر هرروز همسایش خاکستر بریزه رو سرش کمترین عکس العملی نشون نده و تازه اگر همسایه مریض شد بره عیادتش و اصلا از نظر معنوی موجودی متعالی باشه و اعتماد به نفسشم کامل و خدشه ناپذیر. آیا با همه اینا درسته که من برم بی هیچ دلیلی بزنم تو گوشش؟ اونی که غلطه نفس عمل منه، هرچند که بر یک انسان متعالی (برفرض وجود) هیچ اثری نداشته باشه. حالا اگربجاش یه آدم معمولی بودو ناراحت می شد باید می گفتم تقصیر خودته که باندازه کافی متعالی نبودی؟
6- تا جاییکه من دیدم بی احترامی به عقاید دیگران اونارو بیشتر قانع می کنه که عقیدشون درسته. چون این تصور پیش میاد که قاعدتا شما قادر نبودی بدون بی احترامی حرفتو پیش ببری. اگر هم طرف مقابل قصد بی احترامی به عقاید شما یا برخوردی شدید رو داشته یاشه که با بی احترامی شما اینکار براش توجیه پذیرتر میشه. حالا اگر در موقعیت ضعف قرار داشته باشه ممکنه در بیانش اصرار نکنه ولی چنین کاری مثل این میمونه که طرفو بزنی تا از ترس عقیده نادرستشو بیان نکنه. در واقع قانعش نکردی فقط ساکتش کردی.
7- درمورد شوخی با عقاید دیگران (و چه بسا از منظر شخص دیگه تمسخر) و ... بنظر من باید خیلی محتاط بود. واقعیت اینه که اگر شما بخوای دیگرانو وادار به پذیرش یک عقیده کنی و نمی تونی بدون بی احترامی اینکارو بکنی (فارغ از اینکه دیگران قبولش کنن یا نه)، باید خوتو اصلاح کنی. اما از سوی دیگه بارها دیدم که یک عقیده غلط با همین روشها به کرسی نشسته. پس اگر قصدمون حرکت در راه حقیقته، بهتره در موارد شبهه ناک از خندیدن به عقاید دیگران پرهیز کنیم چرا که با این پرهیز خسارتی ببار نمیاد، و با خندیدن به عقاید دیگران هم سودی حاصل نمیشه که نشه از راه دیگه بهش رسید.
بزارید اینطور مثال بزنم
گروهی اعتقاد قلبی و واقعی دارن که باید به عقاید دیگران بی احترامی کنن
حالا باید چیکار کرد؟ایا باید احترام قائل بود برای این گروه یا نه نباید احترامی برای عقیدشون قائل بود و با این اعتقاد جنگید؟
میبینید در هر دو حالت ما اصل احترام به عقاید رو نقض کردیم
میتونید بدون بی احترامی عقیدشونو نقد کنید. حتی اگر در نظر اونا نقد بی احترامی محسوب بشه، شما اعمالتونو بر اساس نظر خودتون انجام می دید، نه دیگران.
havzhini
14-11-2013, 15:00
میتونید بدون بی احترامی عقیدشونو نقد کنید. حتی اگر در نظر اونا نقد بی احترامی محسوب بشه، شما اعمالتونو بر اساس نظر خودتون انجام می دید، نه دیگران.
بحث گفتن یا نگفتن ببلکه تقابل دو عقیده هست که همدیگه رو بی احترامی به خودشون میدونن
مثلا فردی در هند گاو رو پرستش میکنه و مقدس میدونه که هیچ اسیبی نباید بهش وارد کرد
دقیقا فردی با مذهبی دیگر وجود داره که کشتن گاو از اصول مذهبش هست و باید هرسال یک گاو رو سلاخی کنه و خونش روی خاک بریزه
حالا تکلیف این دو نفر چیه؟یکی دازه به خداش توهین میشه با کشتنش و یگی با نکشتن همون موجود داره بهش توهین میشه( البته توهین با تعریف شما و اینکه درستی یا غلطی این عقاید مسئله ما نیست بلکه این مهمه یک انسان به این عقیده ایمان داره)
در 7موردی که شما اوردین مشکل مشترکی که وجود داره اینه شما بحث احترام رو عمدا دارید با بحث تمسخر قاطی میکنید که توجیهی باشه
در حالی که بحث احترام و توهین یک کلیت هست و کاملا جدا از بحث تمسخر
حالا ما حتی اگر همون بحث تمسخر رو هم در نظر بگیریم چرا باید ما تمسخر رو در مقابل کشتن و جهاد و ... قرار بدیم؟
مثلا یک کاریکاتور یا یک مقاله یا یک شعر که نفسشون مشخص هست یعنی طنز و هجو و تمسخر چرا ما باید در مقابلش این جبهه رو بگیریم که این کاریکاتور یا این شعر داره به من توهین میکنه؟
هر عقیده ای میتونه نقد بشه .
اگر ما یک درصد به عقایدمون شک داشته باشیم و امکان خطا برای اون در نظر بگیریم و اون رو باور مطلق ندونیم به طور حتم بعد از به نقد کشیده شدن و حتی شوخی یا مسخره کرده عقاید با واکنشی همچون ضربه زدن به طرف یا کشتن اون جواب طرف مقابل رو نمیدیم .
اگر بخوایم اینطوری در نظر داشته باشیم که باید به هر عقیده ای احترام گذاشت پس باید به عقاید اونی که به بچه ها تجا.وز میکنه هم احترام بذاریم یا اونی که زنان رو پایین تر از مردان میدونن و به خودش حق میده اونا رو بزنه حتما باید احترام بذاریم .
بر فرض که بعد از نقد عقایدمون ناراحت هم بشیم ولی باید این ناراحتی رو پیش خودمون نگه داریم . قرار نیست که در هر لحظه ما با فوران احساسی پاسخگوی عقیده مخالف یا شخص منتقد باشیم .
مشکل اینجاست که عقاید رو پیش خودمون در بالاترین درجه از لحاظ اعتبار و درستی در نظر میگیریم و از اون به عنوان تقدس و مقدسات یاد میکنیم .
مقدس پنداشتن هر چیزی تعصب به بار میاره و باور تعصبی در انتها منجر به واکنش های متعصبانه میشه که همگی در سیر تاریخ تا الان نتایجش رو به وفور دیدیم .
اگه یک درصد امکان این رو بدیم که , باورمون اشتباهه و چیزهایی که میدونیم غلطه و کامل نیست و صحبت طرف مقابل رو به دور از احساس بررسی و آنالیز کنیم از بروز خیلی از واکنش های احساسی جلوگیری میکنه .
ولی تا موقعی که مقدس پنداری باورها وجود داشته باشه نمیشه انتظار پیشرفت رو داشت .
جمله احترام به عقیده دیگران بیشتر برای فرار از به نقد کشیده شدن عقاید هست .
بحث گفتن یا نگفتن ببلکه تقابل دو عقیده هست که همدیگه رو بی احترامی به خودشون میدونن
مثلا فردی در هند گاو رو پرستش میکنه و مقدس میدونه که هیچ اسیبی نباید بهش وارد کرد
دقیقا فردی با مذهبی دیگر وجود داره که کشتن گاو از اصول مذهبش هست و باید هرسال یک گاو رو سلاخی کنه و خونش روی خاک بریزه
حالا تکلیف این دو نفر چیه؟یکی دازه به خداش توهین میشه با کشتنش و یگی با نکشتن همون موجود داره بهش توهین میشه( البته توهین با تعریف شما و اینکه درستی یا غلطی این عقاید مسئله ما نیست بلکه این مهمه یک انسان به این عقیده ایمان داره)
در 7موردی که شما اوردین مشکل مشترکی که وجود داره اینه شما بحث احترام رو عمدا دارید با بحث تمسخر قاطی میکنید که توجیهی باشه
در حالی که بحث احترام و توهین یک کلیت هست و کاملا جدا از بحث تمسخر
حالا ما حتی اگر همون بحث تمسخر رو هم در نظر بگیریم چرا باید ما تمسخر رو در مقابل کشتن و جهاد و ... قرار بدیم؟
مثلا یک کاریکاتور یا یک مقاله یا یک شعر که نفسشون مشخص هست یعنی طنز و هجو و تمسخر چرا ما باید در مقابلش این جبهه رو بگیریم که این کاریکاتور یا این شعر داره به من توهین میکنه؟
گیرم که من دارم دوتا بحثو قاطی می کنم، شما چطور عمدی بودنشو تشخیص دادی؟ :n01:
آیا درسته من بگم شما عمدا احترامو با پیروی و تایید قاطی می کنی؟ بنظر میاد این نیت خوانی شما هم یکی از اون اشکال مغالطه باشه.
باز متوجه نمیشم وقتی که میگین "توهین با تعریف شما" منظور دقیقن از تعریف من چیه؟ منظورتون تمسخره؟
بنظر من تمسخر از توهین جدا نیست و زیر مجموعه اون هست و هم توهین و هم تمسخر مذمومه. اگر کسی نژاد شما رو مورد تمسخر قرار بده آیا این توهین نیست. من متوجه نمی شم منظور شما از احترام دقیقا چیه (کلا منظورمه، نه فقط در خصوص عقاید) آیا شما نقد رو معادل یا زیر مجموعه بی احترامی می دونید؟ بعضی از دوستان که یکسره بجای لغت "بی احترامی" از لغت "نقد" استفاده می کنن. شاید اگر این مسائل حل بشه نظراتمون خیلی نزدیک باشه.
اگر شما معتقدید توهین در هر زمینه ای مردوده خیلی خوبه ولی این ازنظر شما مسلمه نه الزاما از نظر دیگران. پس با همین تعریف هم این بحث موضوعیت داره. شاید اینکه اینقدر روی احترام به عقاید تاکید میشه اینه که گروهی فکر می کنن فقط نباید به ویژگیهای انسانی افراد که خودشون هیچ نقشی ندارن (نژاد، جنسیت، عقبه خانوادگی، معلویت، هوش و ...) توهین کرد و خودشونو مجاز می دونن که به عقاید شخص توهین کنن. همونطوریکه گفتم منظور من از احترام گزاشتن، تبعیت یا تایید نیست. شما میتونید محترمانه نقد کنید. فکر نمی کنم این مفهوم مبهم باشه.
درخصوص کشتن گاو هم می بینید که اینهمه آدم بدون اینکه ریشه ای در اعتقاداتشون داشته باشه گاو رو میخورن و بالطبع با کشتن گاو مشکل ندارن، چون اعتقادات خودشونو دنبال می کنن و این اعتقادات بهشون نمیگه گاو مقدسه. اما دلیلی نداره به اعتقادات اون گاوپرست هم بی احترامی کنن همونطوریکه اون گاوپرست حق نداره به اینهمه آدم گوشتخوار بی احترامی کنه. اصلا ممکنه کسی خوردن گاو رو چیزی در مرتبه خوردن انسان بدونه چون گاو و انسان رو از یک ریشه می دونه، اما این دلیل نمیشه که عقاید مخالف بی احترامی کنه. فقط میتونه اونا رو نقد کنه و دیگران هم موظف نیستن به نقدش جواب بدن.
البته درست نیست کسی در جمع گاو پرستان گاو قربانی کنه، همونطوریکه درست نیست کسی که برهنگی مطلق رو ارزش میدونه، در جوامعی که اونو ضد ارزش میدونن، برهنه بگرده. حالا گیرم که یکی از این دوطرف گاو پرست و گاو خور به عقیده طرف مقابل بی احترامی کنه. آیا این گرهی رو باز می کنه؟ طرف مقابل بخاطر این بی احترامی در اعتقادش تجدید نظر می کنه؟
اگر اون مقاله شعر یا ... اعتقادی رو مورد تمسخر قرار بده البته که توهینه و بحث من اینه که وقتی احتمال توهین آمیز تفسیر شدن وجود داره (از طرف سایرین با اعتقاد یا بی اعتقاد) چرا بصورت جدی نقد نکنیم. خنده آور بودن استدلال ما رو محکمتر نمی کنه که با صرفنظر از اون چیزی رو از دست بدیم.
چرا باید ما تمسخر رو در مقابل کشتن و جهاد و ... قرار بدیم؟
مطمئن نیستم سوالتونو درست فهمیده باشم. اما فکر می کنم از بند 2 پست قبلی مشخص باشه که من اون عکس العمل خشونت آمیز رو تایید نمی کنم. ولی این باعث نمیشه که عمل بی احترامی رو تایید کنم.
havzhini
15-11-2013, 07:28
درباره کلمات احترام و توهین و تمسخر و نقد و ... زیاد چیزی برای گفتن ندارم چون به عقیده من اینها تماما بازی با کلمات هست نه هیچ چیز دیگه
دلیلش هم اینکه این کلمات ساخته انسان هست و هرشخص هرنوع که خودش بخواد اینها رو تعریف میکنه و افعال و اعمال دیگران رو در هر سبدی که دوست داشت میزاره
اگر اون مقاله شعر یا ... اعتقادی رو مورد تمسخر قرار بده البته که توهینه و بحث من اینه که وقتی احتمال توهین آمیز تفسیر شدن وجود داره (از طرف سایرین با اعتقاد یا بی اعتقاد) چرا بصورت جدی نقد نکنیم. خنده آور بودن استدلال ما رو محکمتر نمی کنه که با صرفنظر از اون چیزی رو از دست بدیم.
دقیقا به همین خاطر میگم عمدا احترام و تمسخر رو مقابل هم قرار میدین چون اینجا فقد بحث موارد خنده اور نیست بلکه موارد جدی و خشن و ... هم مورد نظر هست
من با مثال میگم که راحتر بفهید
در یک کشور و جامعه جدا(مثا همون جدا بودن گاوخور و گاوپسرت که گفتین ایراد نداره) فردی مستندی میسازه درباره جامعه خودش حالا در یک جای دیگه دنیا گروهی میان سرچندیدن نفر رو درمقابل اون مستند ساخته شده میبرن
خب طبق نظریه شما کار اون مستندساز توهن نبوده چون در جامعه خودش اینو ساخته و کار خودشو میکرده
خیلی مثالها میشه زد ولی میدونم راه به جایی نمیبره
من بحثم اصلیم این هست کاملات احترام و توهین و... مطلق نیستند و هر فرد اونها رو برای خودش تعریف میکنه
فردی کشیدن کاریکاتور رو فقط هنر میدونه فردی دیگه اون رو تمسخر و توهین میدونه
فردی مرگ بر ... رو ارزش میدونه فردی دیگه اون رو توهین میدونه
فردی سوال کردن رو مفید میدونه فردی دیگه مرود پرسش قرار کردن عقیدش رو توهین میدونه
فردی به هجو گرفته شدن افراد رو فقط سرگرمی میبینه(مثلا ساختن برنامه های طنز درباره مقامات کشوری در امریکا و...) کسی حتی نقد تخصصی اعمال یک مسئول رو توهین میدونه
و....
میبیند مشکل بر سر این تمسخر و احترام نیست بلکه مشکل اینه گروه و افراد دارن از این کلمات سو استفاده میکنن برای نقد نشدن، جلوگیری از فعالیت افراد و گروه های دیگه، توجیه کردن اعمال و رفتار غلطشون و ....
پس از نظر من بحث احترام و توهین و تمسخر و ... کلا بیمعنی هست و فقط یک دستاویز وگرنه کلا تمسخر رو هم در نظر بگیریم چه تاثیری ممیکنه داشته باشه که ما اون رو جدی بگیریم
در مقابل مواردی مثل تهمت و افترا و تهدید و ... هستن که باید جدی گرفته بشن و با اهرم قانون بهشون رسیدگی کرد
شما گفتی
مثلا یک کاریکاتور یا یک مقاله یا یک شعر که نفسشون مشخص هست یعنی طنز و هجو و تمسخر چرا ما باید در مقابلش این جبهه رو بگیریم که این کاریکاتور یا این شعر داره به من توهین میکنه؟
من هم عمدا به ویژگی مشترکشون اشاره کردم که خنده آور بودن هست. فکر هم نمی کنم کار اشتباهی کرده باشم.
متوجه نشدم که آیا منظور شما اینه که کلا بحث احترام رو منتفی می دونید؟ یعنی برخورد محترمانه با دیگران و بخصوص نزدیکان رو هم لازم نمی دونید؟
حالا من نمی دونم اون مستند چی توش بوده که بگم توهین بوده یا نبوده. اما مگر اون خشونتها مورد تایید معتقدین به لزوم احترام به عقاید هست که بگیم با توسل به این اصل کارشون توجیه میشه. اصلا برفرض که گروهی از این مساله سوء استفاده کنن ولی این دلیل نمیشه که اصل قضیه زیر سوال بره.
اگر یکی نقد تخصصی یک مسئول رو توهین میدونه به خودش مربوطه. اما اگر کسی زد اون فرد نقاد رو کشت قطعا محکومه. حالا بر اساس هر فلسفه ای که باشه، خود اون خشونته که محکومه.
مساله قطعی نبودن حدود تعاریف در خیلی زمینه ها مطرحه ولی این دلیل نمیشه که بکلی ازشون صرفنظر کنیم. مگر حدود آزادی بیان، کنترل دولت بر ملت، حدود استفاده از مشروبات الکلی، مصرف ماری حوانا، استانداردهای محیط زیست، اختیارات والدین در تربیت فرزندان، استفاده از اسلحه و ... حتی در کشورهای دموکراتیک دقیقا مشخصه و یکسانه؟ ولی در هر جامعه ای این مفاهیم رو دور نمیریزن و اصلاح می کنن.
حالا ممکنه یکی ده تا چیزو بدرستی توهین بدونه و یازدهمی رو به اشتباه توهین ندونه. حداقل وقتی این مساله احترام رو برای اون ده مورد رعایت کنه هم کارکرد مناسب بوده.
اما در مورد اینکه تمسخر چه عیبی داره صرفا میخوام بدونم شما در هیچ شرایطی با اینکه مورد تمسخر (که از نظر من توهینه) قرار بگیری مشکلی نداری؟ حقیقتش از نظر من این روشی غیرانسانی برای تحت فشار قرار دادن طرف مقابل و پیش بردن اهدافه بدون اینکه الزاما حق با مسخره کننده باشه. اما اگر حق با شما باشه بدون مسخره کردن هم می تونید از عقیدتون دفاع کنید.
برخورد با تهمت و افترا هم البته تناقضی با احترام به عقاید نداره و میتونه موازی پیش بره.
havzhini
15-11-2013, 09:18
متوجه نشدم که آیا منظور شما اینه که کلا بحث احترام رو منتفی می دونید؟ یعنی برخورد محترمانه با دیگران و بخصوص نزدیکان رو هم لازم نمی دونید؟
اینجا بحث احترام عقاید هست نه احترام فعلی و عملی پس مثال شما هیچ ارتباطی پیدا نمیکنه
برخورد محترامه در حوضه اخلاق قرار میگره که اون هم تعاریف مختلف داره مثلا یکی نیم ساعت احوال پرسی رو احترام میدونه اگر نیم ساعت احوال عمه و و خان و خان باجی همه رو ازش نپرسی این رو بی احترامی میدونه و میگه طرف مقابل اخلاق نداره . ایا قبول دارید؟
پس بله دیققا من بحث احترام به عقاید منتفی میدونم و کلمه و خواست از نظر من کاملا پوچ هست چون عقیده چیزی نیست که نه قابل احترام باشه و نه قابل بی احترامی چون در مقابل عقیده فقط عقیده قرار داره و اگر ما بخوام عقاید رو بی حترامی بدونیم پس تک تک عقاید مخالف هم نسبت به هم بی احترام هستن
اما در مورد اینکه تمسخر چه عیبی داره صرفا میخوام بدونم شما در هیچ شرایطی با اینکه مورد تمسخر (که از نظر من توهینه) قرار بگیری مشکلی نداری؟
میبیند که میگم عمدا دارید فقط از لفظ تمسجر سواستفاده میکنید
کجا من گفتم تمسخر چه عیبی داره؟ و تمسخر چه رفتار چه اعمال دیگران اشکالی نداره؟
تمسخر زشت و محکوم هست و یک عمل مردود
ولی ظنز شوخی مزاح نقد مورد سوال قرار دادن به چالش کشیدن و ... بسیار با تمسخر فاصله دارن
یک کاریکاتور تمسخر نیست بلکه یک هنر انتزاعی هست و میتونه هر چیزی رو از شکل صورت تا عقاید رو در خودش جای بده
حالا من نمی دونم اون مستند چی توش بوده که بگم توهین بوده یا نبوده
اصلا مهم نیست چی توی مستند بوده بلکه من اینو اوردم که بگم بر اساس تعریف شما که گفتبن گاوپرست در سرزمین خودش گاو میپرسته و گاوخوار هم در سرزمین خودش گاو میخوره و اینها پس نسبت به هم توهین نمیکنن
حالا شما تصور کنید در گاوخواران در سرزمین خودشون یک مستند درباره گاو ساختن و در اون خوردن گاو رو خوب دونستن و نخوردن اون رو بد و اشتباه
اینجا بحث احترام عقاید هست نه احترام فعلی و عملی پس مثال شما هیچ ارتباطی پیدا نمیکنه
برخورد محترامه در حوضه اخلاق قرار میگره که اون هم تعاریف مختلف داره مثلا یکی نیم ساعت احوال پرسی رو احترام میدونه اگر نیم ساعت احوال عمه و و خان و خان باجی همه رو ازش نپرسی این رو بی احترامی میدونه و میگه طرف مقابل اخلاق نداره . ایا قبول دارید؟
پس بله دیققا من بحث احترام به عقاید منتفی میدونم و کلمه و خواست از نظر من کاملا پوچ هست چون عقیده چیزی نیست که نه قابل احترام باشه و نه قابل بی احترامی چون در مقابل عقیده فقط عقیده قرار داره و اگر ما بخوام عقاید رو بی حترامی بدونیم پس تک تک عقاید مخالف هم نسبت به هم بی احترام هستن
میبیند که میگم عمدا دارید فقط از لفظ تمسجر سواستفاده میکنید
کجا من گفتم تمسخر چه عیبی داره؟ و تمسخر چه رفتار چه اعمال دیگران اشکالی نداره؟
تمسخر زشت و محکوم هست و یک عمل مردود
ولی ظنز شوخی مزاح نقد مورد سوال قرار دادن به چالش کشیدن و ... بسیار با تمسخر فاصله دارن
یک کاریکاتور تمسخر نیست بلکه یک هنر انتزاعی هست و میتونه هر چیزی رو از شکل صورت تا عقاید رو در خودش جای بده
اصلا مهم نیست چی توی مستند بوده بلکه من اینو اوردم که بگم بر اساس تعریف شما که گفتبن گاوپرست در سرزمین خودش گاو میپرسته و گاوخوار هم در سرزمین خودش گاو میخوره و اینها پس نسبت به هم توهین نمیکنن
حالا شما تصور کنید در گاوخواران در سرزمین خودشون یک مستند درباره گاو ساختن و در اون خوردن گاو رو خوب دونستن و نخوردن اون رو بد و اشتباه
سوال در مورد احترام به نزدیکان رو پرسیدم چون میخوام بدونم اصلا تعریف شما از احترام چیه؟
اما دارم شک می کنم که آیا من دارم همون متنی رو می بینم که شما میبینی؟ اونیکه من میبینم شما گفتی
پس از نظر من بحث احترام و توهین و تمسخر و ... کلا بیمعنی هست و فقط یک دستاویز وگرنه کلا تمسخر رو هم در نظر بگیریم چه تاثیری ممیکنه داشته باشه که ما اون رو جدی بگیریم
بنده هم جواب دادم بعد شما میگی دارم از لفظ تمسخر سوء استفاده می کنم؟ در مورد طنز شوخی مزاح (که با عبارت خنده آور نامیدم) هم قبلا گفتم اونیکه از نظر شما تمسخر نیست ممکنه از نظر دیگری تمسخر باشه. فاصله هم الزاما زیاد نیست ولی اگر در مورد خاص مد نظر شما اینقدر زیاده که نمیتونه تمسخر تلقی بشه، اصلا تمسخر مطرح نیست که دارید دربارش بحث می کنید.
در مورد نقد، چالش و سوال هم اصلا از اول بحثی نبود که مرتب تکرار میشه.
مساله احترام هم بحث محدودیت در بیان عقاید نیست بلکه محدودیت در نحوه بیان عقاید است. مگر معنی احترام به دوستان اینه که همیشه نظرشونو تایید کنید، خیر مساله اینه که با چه بیانی نظرشونو رد می کنید. شما میتونی محترمانه با یه عقیده مخالفت کنی یا غیر محترمانه اینکارو بکنی.
آنچه که در عالم واقع کاریکاتور شناخته میشه هم مثل مقاله میتونه وسیله تمسخر و توهین قرار بگیره اگرچه که کاریکاتور الزاما معادل تمسخر نیست. حالا یه کاریکاتور خاص یا اونقدر واضح از توهین فاصله داره که اصلا مشکلی نیست، یا اینکه میتونه جور دیگری تفسیر بشه که از نظر من باید از اون اجتناب کرد. چون راههای دیگری برای نقد کردن هست.
درخصوص گاو خواران بسته به اینکه این ایده رو چطور بیان کرده اند میشه قضاوت کرد نه اینکه چه ایده ای رو بیان کرده اند.
havzhini
15-11-2013, 10:30
سوال در مورد احترام به نزدیکان رو پرسیدم چون میخوام بدونم اصلا تعریف شما از احترام چیه؟
اما دارم شک می کنم که آیا من دارم همون متنی رو می بینم که شما میبینی؟ اونیکه من میبینم شما گفتی
بنده هم جواب دادم بعد شما میگی دارم از لفظ تمسخر سوء استفاده می کنم؟ در مورد طنز شوخی مزاح (که با عبارت خنده آور نامیدم) هم قبلا گفتم اونیکه از نظر شما تمسخر نیست ممکنه از نظر دیگری تمسخر باشه. فاصله هم الزاما زیاد نیست ولی اگر در مورد خاص مد نظر شما اینقدر زیاده که نمیتونه تمسخر تلقی بشه، اصلا تمسخر مطرح نیست که دارید دربارش بحث می کنید.
در مورد نقد، چالش و سوال هم اصلا از اول بحثی نبود که مرتب تکرار میشه.
مساله احترام هم بحث محدودیت در بیان عقاید نیست بلکه محدودیت در نحوه بیان عقاید است. مگر معنی احترام به دوستان اینه که همیشه نظرشونو تایید کنید، خیر مساله اینه که با چه بیانی نظرشونو رد می کنید. شما میتونی محترمانه با یه عقیده مخالفت کنی یا غیر محترمانه اینکارو بکنی.
آنچه که در عالم واقع کاریکاتور شناخته میشه هم مثل مقاله میتونه وسیله تمسخر و توهین قرار بگیره اگرچه که کاریکاتور الزاما معادل تمسخر نیست. حالا یه کاریکاتور خاص یا اونقدر واضح از توهین فاصله داره که اصلا مشکلی نیست، یا اینکه میتونه جور دیگری تفسیر بشه که از نظر من باید از اون اجتناب کرد. چون راههای دیگری برای نقد کردن هست.
درخصوص گاو خواران بسته به اینکه این ایده رو چطور بیان کرده اند میشه قضاوت کرد نه اینکه چه ایده ای رو بیان کرده اند.
دوست عزیز شما فقط دارید روی کلمات بازی میکنید
فاصله طنز و تمسخر رو کی تعریف میکنه؟
بله شما جمله درست نمیبید وگرنه من نگفتم تمسخر خوب هست بلکه گفتم تمسخر رو چرا باید جدی بگیریم یا جدی نگیریم
من باز هم باید تکرار کنم بحث اینجا این نیست احترام باید باشه یا نباید باشه چون من هم میگم باید باشه، بلکه بحث اینه انسانها هستن که تایین میکنن چه چیزی احترزام هست چه چیزی بی احترامی و این باعث میشه نشه یک فرمول کلی برای این مسئله نوشت و هر فرد میتونه بگه حرف طرف مقابل با احترام بو یا نه بی احترامی و توهین بود و هیچ فرد سومی هم با هیچ فرمولی تایین کنه این حرف محترانه هست یا توهین
همون برخورد دوستانه من ممکنه به دوستی بگم دهنش بو میده و اون خیلی راحت بپزیره و حتی تشکر کنه و بره مسواک بزنه ولی به دوست دیگم دقیقا همین حرف رو بزنم ولی این فرد بگه من بهش توهین کردم و این بی احترامی هست و حتی با من قطع رابطه کنه
حالا شما با چه فرمولی میتونید تایین کنید حرف من محترمانه بوده یا بی احترامی؟
دوستان،
تعریف احترام این است به نقل از ویکیپدیا که به نظر میاد تعریف کاملی باشه:
اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیای است که فرد احترامگزارنده آن را سزاوار احترام میشمارد. فردی که به شخص یا چیزی احترام میگذارد، به آن شخص یا چیز توجه میکند و برای آن اندازهای ارزش قائل میشود. این ارزشگذاری متعاقبا ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترامگذارنده نسبت به احترامیافته نمایان کند.
احترام به عقاید یعنی داشتن احساس مثبت و ارج نهادن و اعتنای مثبت به اون عقاید. سوال اینه: آیا ضروری است به عقاید دیگران احترام بگذاریم یا میشه در بعضی جاها احترام نگذاریم؟
چیزهایی مثل نقد کردن هم زیرشاخه احترام هستند، من اگه باور به غول چراغ جادو رو نقد کنم و در نهایت بی پایه و اساس بدونم و بگم باور به این قضیه خرافات است، به این عقاید احترامی نگذاشتم. آیا من حق دارم وقتی یک عده به غول چراغ جادو اعتقاد دارند، بگم این باور بی پایه و اساس و بدون هیچ توجیه منطقی است، یا اصلا پا رو فراتر بگذاریم، حق دارم بگم این باور احمقانه است؟
مجددا تکرار می کنم که وقتی قراره عملی از شما سر بزنه باید تشخیص خودتونو ملاک قرار بدید نه دیگران.
بنده اشاره نکردم که شما مدعی هستید تمسخر خوب هست، لطفا فرافکنی نکنید. شما به من ایراد گرفتید که از بحث تمسخر در جوابم سوء استفاده کردم در حالیکه خودتون این بحثو تو سوال مطرح کرده بودید.
اما اگر پاسخ براتون واضح نبود، اضافه می کنم که باید براتون مهم باشه چون شما در قبال کارهایی که می کنید مسئولید. پس مهمه که از تمسخر، که قبول دارید زشت و محکوم هست و یک عمل مردود، خودداری کنید.
در خصوص رفتارتون با دوستتون: شما از بین راههایی که برای بیان این مطب دارید و فکر می کنید بعضی از اونها ممکنه از طرف دوستتون توهین آمیز تلقی بشه، اونی رو انتخاب کنید که این احتمال درش وجود نداره و اگر چنین گزینه ای وجود نداره و به هر دلیلی اصرار بر گفتن این مطلب دارید، گزینه ای رو انتخاب کنید که فکر می کنید احتمال توهین آمیز تلقی شدنش کمتره.
havzhini
15-11-2013, 11:08
دوستان،
تعریف احترام این است به نقل از ویکیپدیا که به نظر میاد تعریف کاملی باشه:
اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیای است که فرد احترامگزارنده آن را سزاوار احترام میشمارد. فردی که به شخص یا چیزی احترام میگذارد، به آن شخص یا چیز توجه میکند و برای آن اندازهای ارزش قائل میشود. این ارزشگذاری متعاقبا ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترامگذارنده نسبت به احترامیافته نمایان کند.
این تعریف دقیقا چیزی هست که من مدنظر داشتم
خب وقتی کسی به چیزی توجه داره و براش ارزش داره بهش احترام میزاره حالا وقتی فردی دیگه به همون چیز توجه نداره و براش ارزش نداره این میشه بی احترامی
حالا ما باید این احترام و بی احترامی رو چطور بپزیریم؟
من میگم این احترام فقط و فقط برای خوده شخص هست و نباید ما طوری تعریف کنیم که این شامل حال افراد دیگه هم بشه یعنی کسی به چیزی توجه نداشت و ارزشی براش قائل نبود رو بی احترامی و توهین بدونیم و بگیم این غلط هست
حالا این توجه نداشتن حتی اگر در حوزه نقد و زیرسوال بردن هم قرار بگیره بازم ما نباید اون رو توهین نام بدیم
اما اگر پاسخ براتون واضح نبود، اضافه می کنم که باید براتون مهم باشه چون شما در قبال کارهایی که می کنید مسئولید. پس مهمه که از تمسخر، که قبول دارید زشت و محکوم هست و یک عمل مردود، خودداری کنید.
چه چیزی باید برای من مهم باشه؟
اینکه تمام وقت و انرژیم رو این بزارم که مواظب باشم کسی عقیده و رفتار و افکار من رو نقد نکنه و اگر از نظر کسی خوشم نیامد اسم توهین و تمسخر روش بزارم و باهاش مقابله کنم؟
یا اینکه برای ابراز هر نظرم قبلش برم بگردم و مواظب این باشم ایا این نظر و تفکر من رو کسی ممکنه توهین و تمسخر بدونه یا ندونه و بعد ابراز نظر کنم؟
من در قبال کارهای خودم مسئولم ولی در قبال نظر و برداشت و تفکر دیگران که مسئول نیستم
در خصوص رفتارتون با دوستتون: شما از بین راههایی که برای بیان این مطب دارید و فکر می کنید بعضی از اونها ممکنه از طرف دوستتون توهین آمیز تلقی بشه، اونی رو انتخاب کنید که این احتمال درش وجود نداره و اگر چنین گزینه ای وجود نداره و به هر دلیلی اصرار بر گفتن این مطلب دارید، گزینه ای رو انتخاب کنید که فکر می کنید احتمال توهین آمیز تلقی شدنش کمتره.
دوست عزیز اینجا بحث این نیست که چه روشی اجرایی انتخاب بشه بلکه اصل موضوع هست
منظور این هست که فرد مقابل گفتن این حرف و این تذکر رو توهین و بد میدونه و مثلا تفکرش این بوی دهن به خودم مربوطه حالا با هر روشی این گفته بشه فرقی نداره بلکه اون فرد کلیت این حرف رو توهین اسم گذاشته
پس میبینید هرگز نمیشه برای احترام و توهین فرمول نوشت و هرفرد میتونه در هر شرایطی روی یک عیقیده یا برچسب احترام بزنه یا برچسب توهین
و ما نمیتونید برداشت و دیدگاه دیگران رو بر نظرات خودمون کنترل کنیم و ازشون بخوایم اونطور که من دوست دارم نظر بدن
دوستان،
تعریف احترام این است به نقل از ویکیپدیا که به نظر میاد تعریف کاملی باشه:
اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیای است که فرد احترامگزارنده آن را سزاوار احترام میشمارد. فردی که به شخص یا چیزی احترام میگذارد، به آن شخص یا چیز توجه میکند و برای آن اندازهای ارزش قائل میشود. این ارزشگذاری متعاقبا ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترامگذارنده نسبت به احترامیافته نمایان کند.
احترام به عقاید یعنی داشتن احساس مثبت و ارج نهادن و اعتنای مثبت به اون عقاید. سوال اینه: آیا ضروری است به عقاید دیگران احترام بگذاریم یا میشه در بعضی جاها احترام نگذاریم؟
چیزهایی مثل نقد کردن هم زیرشاخه احترام هستند، من اگه باور به غول چراغ جادو رو نقد کنم و در نهایت بی پایه و اساس بدونم و بگم باور به این قضیه خرافات است، به این عقاید احترامی نگذاشتم. آیا من حق دارم وقتی یک عده به غول چراغ جادو اعتقاد دارند، بگم این باور بی پایه و اساس و بدون هیچ توجیه منطقی است، یا اصلا پا رو فراتر بگذاریم، حق دارم بگم این باور احمقانه است؟
به نظر کامل نمیاد چون وقتی شما به قانون احترام میزارید الزاما برای محتواش ارزش قائل نمیشید و محتوای اونرو سزاوار احترام نمی دونید. چه بسا بقول خودتون اونو احمقانه هم بدونید.
اگرچه همونطوریکه که در پست اول اشاره کرده بودم
من گزینه "بله" رو زدم ولی منظور دقیقم همون بی احترامی نکردن به عقاید دیگران بوده و در ادامه هم همین منظور رو دنبال می کنم.
متوجه نمیشم منظور از اینکه "چیزهایی مثل نقد کردن هم زیرشاخه احترام هستند" چیه؟
اگر من گوینده باشم می تونم بگم
این باور بی پایه و اساس و بدون هیچ توجیه منطقی است
این باور نادرست است
اما درست نیست که بگم
این باور احمقانه است
در جمله آخر حماقت به باورمندان نسبت داده میشه
چه چیزی باید برای من مهم باشه؟
اینکه تمام وقت و انرژیم رو این بزارم که مواظب باشم کسی عقیده و رفتار و افکار من رو نقد نکنه و اگر از نظر کسی خوشم نیامد اسم توهین و تمسخر روش بزارم و باهاش مقابله کنم؟
تا این قسمت که مساله رو برعکس دیدید. شما باید فاعل باشید که یه مساله رو در فعلتون مدنظر قرار بدید. وقتیکه نقش مفعول رو درنظر بگیرید، اینکه دیگران به عقاید شما احترام بزارن یا نه دیگه در اختیار شما نیست.
یا اینکه برای ابراز هر نظرم قبلش برم بگردم و مواظب این باشم ایا این نظر و تفکر من رو کسی ممکنه توهین و تمسخر بدونه یا ندونه و بعد ابراز نظر کنم؟
من در قبال کارهای خودم مسئولم ولی در قبال نظر و برداشت و تفکر دیگران که مسئول نیستم
مساله همینه که قرار نیست خودتونو در خصوص توهین بودن یا نبودن معیار مطلق بدونید و برای خودتونم امکان خطا قائل بشید. دیگران هم مطلق نیستن و شاید دچار خطا بشن. حالا در حد توانتون مایه بزارید و معمولا لازم نیست برید جایی بگردید. همینکه این مساله براتون مهم باشه و حرفتونو قبل از گفتن از این نظر بسنجید، قسمت زیادی از کار رو انجام دادید. تشخیص کلمات و عباراتی که بار اهانت دارن سخت نیست.
دوست عزیز اینجا بحث این نیست که چه روشی اجرایی انتخاب بشه بلکه اصل موضوع هست
منظور این هست که فرد مقابل گفتن این حرف و این تذکر رو توهین و بد میدونه و مثلا تفکرش این بوی دهن به خودم مربوطه حالا با هر روشی این گفته بشه فرقی نداره بلکه اون فرد کلیت این حرف رو توهین اسم گذاشته
پس میبینید هرگز نمیشه برای احترام و توهین فرمول نوشت و هرفرد میتونه در هر شرایطی روی یک عیقیده یا برچسب احترام بزنه یا برچسب توهین
و ما نمیتونید برداشت و دیدگاه دیگران رو بر نظرات خودمون کنترل کنیم و ازشون بخوایم اونطور که من دوست دارم نظر بدن
بنده هم میدونم اصل موضوع است و تفاوتهایی وجود داره. اما وقتی شما درقالب مثال سوال می پرسید منهم سعی می کنم مطالب مورد نظرمو در قالب اون مثال جواب بدم.
بطور کلی برچسب احترام و توهین زدن فرق می کنه با اینکه کسی فکر کنه بهش توهین شده.
اما حتی اگر طرف با اصل قضیه مشکل داشته باشه و شما اصرار به گفتنش دارید، بازهم همونطوریکه گفتم راهی رو که فکر می کنید کمتر توهین آمیز میدونه بکار ببرید.
دوباره در خط آخر رفتید در نقش مفعول قضیه که پاسخ رو در قسمت اول دادم.
havzhini
15-11-2013, 12:11
تا این قسمت که مساله رو برعکس دیدید. شما باید فاعل باشید که یه مساله رو در فعلتون مدنظر قرار بدید. وقتیکه نقش مفعول رو درنظر بگیرید، اینکه دیگران به عقاید شما احترام بزارن یا نه دیگه در اختیار شما نیست.
در این قضیه دو حالت وجود داره نه یک حالت
هم میتونید فاعل باسد هم مفعول
هم این حالت هست من نظری بدم شما محترمانه یا توهین بدونید اون رو و هم شما نظری بدید و من اون رو محترمانه یا توهین امیز بدونم
اما حتی اگر طرف با اصل قضیه مشکل داشته باشه و شما اصرار به گفتنش دارید، بازهم همونطوریکه گفتم راهی رو که فکر می کنید کمتر توهین آمیز میدونه بکار ببرید.
بحث کم یا زیادبودن احترام یا توهین نیست
بحث اصل قضیه هست که درسته یا غلط چه کم چه زیاد
در این قضیه دو حالت وجود داره نه یک حالت
هم میتونید فاعل باسد هم مفعول
هم این حالت هست من نظری بدم شما محترمانه یا توهین بدونید اون رو و هم شما نظری بدید و من اون رو محترمانه یا توهین امیز بدونم
بحث کم یا زیادبودن احترام یا توهین نیست
بحث اصل قضیه هست که درسته یا غلط چه کم چه زیاد
وقتی عنوان تاپیک
احـترام به عـقـایـد دیـگـران :: بحث و تبادل نظر
و پاسخ
بله ، ضروری است که به عقاید دیگران احترام بگذاریم.
رو میبینم قضیه برام هیچکدوم از این دو حالت نیست. قضیه اینه که من میخوام نظر بدم. حالا اینو به نحوی بیان می کنم که از نظر من توهین آمیز نباشه و تلاش می کنم حتی الامکان از نظر طرف مقابل هم توهین آمیز نباشه و استدلال بجای دعوا حاکم باشه. از اونجاکه بنظرم میشه هر عقیده ای رو بدون بی احترامی ابراز کرد (بر اساس معیار خودم)، پس با این روش در ابراز عقاید دچار خودسانسوری نمیشم.
بحث شما شاید کم و زیاد نباشه. اما بحث من اینه که خودم رو از اجازه ابراز عقیده محروم نمی کنم، ولی اینو تا جاییکه میتونم با کمترین حاشیه انجام میدم، و این بنظرم کار درسته.
حالا برفرض که اصلا من معیار و منطقم بدون نقص باشه (که هیچکس نمیتونه چنین ادعایی کنه)، بازم توجیهی نمی بینم که بی دلیل کاری کنم که طرف مقابلم، بخاطر نقص در طرز فکرش، احساس کنه بهش توهین شده. فقط تا جایی که دلیلی (ابراز عقیده) وجود داره پیش میرم. این قضیه کمترین از اینجا میاد.
البته این اصلیه که بهش معتقدم و سعی می کنم رفتارمو بهش نزدیک کنم. وگرنه ادعا نمی کنم که مو به مو اجراش می کنم.
havzhini
15-11-2013, 13:03
وقتی عنوان تاپیک
و پاسخ
رو میبینم قضیه برام هیچکدوم از این دو حالت نیست. قضیه اینه که من میخوام نظر بدم. حالا اینو به نحوی بیان می کنم که از نظر من توهین آمیز نباشه و تلاش می کنم حتی الامکان از نظر طرف مقابل هم توهین آمیز نباشه و استدلال بجای دعوا حاکم باشه. از اونجاکه بنظرم میشه هر عقیده ای رو بدون بی احترامی ابراز کرد (بر اساس معیار خودم)، پس با این روش در ابراز عقاید دچار خودسانسوری نمیشم.
بحث شما شاید کم و زیاد نباشه. اما بحث من اینه که خودم رو از اجازه ابراز عقیده محروم نمی کنم، ولی اینو تا جاییکه میتونم با کمترین حاشیه انجام میدم، و این بنظرم کار درسته.
حالا برفرض که اصلا من معیار و منطقم بدون نقص باشه (که هیچکس نمیتونه چنین ادعایی کنه)، بازم توجیهی نمی بینم که بی دلیل کاری کنم که طرف مقابلم، بخاطر نقص در طرز فکرش، احساس کنه بهش توهین شده. فقط تا جایی که دلیلی (ابراز عقیده) وجود داره پیش میرم. این قضیه کمترین از اینجا میاد.
البته این اصلیه که بهش معتقدم و سعی می کنم رفتارمو بهش نزدیک کنم. وگرنه ادعا نمی کنم که مو به مو اجراش می کنم.
بازم با مثال براتون تویضیح میدم
شما با مخالفت با نظر من و جواب دادنش بهش و قبول نکردن حرف من دارید به من توهین میکنید
برای من مخالفت کردن با حرفم و سریع قبول نکردنش و در مقابلش دلیل اوردن کاملا توهین امیز و غیر محترمانه هست
شما باید حرف من رو سریع و بدون کوچیکترین توضیحی قبول کنید تا به من احترام بزارید
حالا بدون خود سانسوری و محروم کردن خودتون از ابراز نظر رفتار درست بگید که چی هست؟
بازم با مثال براتون تویضیح میدم
شما با مخالفت با نظر من و جواب دادنش بهش و قبول نکردن حرف من دارید به من توهین میکنید
برای من مخالفت کردن با حرفم و سریع قبول نکردنش و در مقابلش دلیل اوردن کاملا توهین امیز و غیر محترمانه هست
شما باید حرف من رو سریع و بدون کوچیکترین توضیحی قبول کنید تا به من احترام بزارید
حالا بدون خود سانسوری و محروم کردن خودتون از ابراز نظر رفتار درست بگید که چی هست؟
پاسخ من همون قبلیه
وقتی عنوان تاپیک
احـترام به عـقـایـد دیـگـران :: بحث و تبادل نظر
و پاسخ
بله ، ضروری است که به عقاید دیگران احترام بگذاریم.
رو میبینم قضیه برام هیچکدوم از این دو حالت نیست. قضیه اینه که من میخوام نظر بدم.
حالا اینو به نحوی بیان می کنم که از نظر من توهین آمیز نباشه
فارغ از اینکه نظر شما چی باشه، از نظر من توهین آمیز نیست.
و تلاش می کنم حتی الامکان از نظر طرف مقابل هم توهین آمیز نباشه و استدلال بجای دعوا حاکم باشه.
تلاشم رو کردم
از اونجاکه بنظرم میشه هر عقیده ای رو بدون بی احترامی ابراز کرد (بر اساس معیار خودم)، پس با این روش در ابراز عقاید دچار خودسانسوری نمیشم.
دچار خود سانسوری نشدم و عقایدی رو که میخواستم بیان کردم
بحث من اینه که خودم رو از اجازه ابراز عقیده محروم نمی کنم،
محروم نکردم
ولی اینو تا جاییکه میتونم با کمترین حاشیه انجام میدم.
تا جاییکه تونستم اینکارو کردم
حالا برفرض که اصلا من معیار و منطقم بدون نقص باشه (که هیچکس نمیتونه چنین ادعایی کنه)، بازم توجیهی نمی بینم که بی دلیل کاری کنم که طرف مقابلم، بخاطر نقص در طرز فکرش، احساس کنه بهش توهین شده. فقط تا جایی که دلیلی (ابراز عقیده) وجود داره پیش میرم.
اینجام همونطوریکه گفتم تا جایی پیش رفتم که دلیل داشتم (ابراز عقیده).
وقتی عنوان تاپیک
و پاسخ
رو میبینم قضیه برام هیچکدوم از این دو حالت نیست. قضیه اینه که من میخوام نظر بدم. حالا اینو به نحوی بیان می کنم که از نظر من توهین آمیز نباشه و تلاش می کنم حتی الامکان از نظر طرف مقابل هم توهین آمیز نباشه و استدلال بجای دعوا حاکم باشه. از اونجاکه بنظرم میشه هر عقیده ای رو بدون بی احترامی ابراز کرد (بر اساس معیار خودم)، پس با این روش در ابراز عقاید دچار خودسانسوری نمیشم.
بحث شما شاید کم و زیاد نباشه. اما بحث من اینه که خودم رو از اجازه ابراز عقیده محروم نمی کنم، ولی اینو تا جاییکه میتونم با کمترین حاشیه انجام میدم، و این بنظرم کار درسته.
حالا برفرض که اصلا من معیار و منطقم بدون نقص باشه (که هیچکس نمیتونه چنین ادعایی کنه)، بازم توجیهی نمی بینم که بی دلیل کاری کنم که طرف مقابلم، بخاطر نقص در طرز فکرش، احساس کنه بهش توهین شده. فقط تا جایی که دلیلی (ابراز عقیده) وجود داره پیش میرم. این قضیه کمترین از اینجا میاد.
البته این اصلیه که بهش معتقدم و سعی می کنم رفتارمو بهش نزدیک کنم. وگرنه ادعا نمی کنم که مو به مو اجراش می کنم.
این پست شما به نظرم موضع شما رو مشخص می کنه و توضیح خوبیه. قرار نیست کسی بی خود حرف توهین آمیز بزنه یا سعی نکنه تا جایی که میشه احترام بگذاره، حالا من برای شما یک مثال می زنم:
من میگم: کیم ایل سونگ (رهبر پیشین کره شمالی) یک انسان روانی و یک دیکتاتور بسیار ظالم بود که مردم کشورش رو بدبخت کرد.
یکی از مریدان کیم ایل سونگ میاد و میگه تو داری به باورهای من توهین می کنی! ما کیم ایل سونگ رو مقدس و فرستاده خدا می دونیم.
خب تکلیف چیه؟ آیا ما نباید کیم ایل سونگ رو نقد کنیم چون یک عده فکر می کنن مقدسه؟ من فکر نمی کنم دارم توهین می کنم چون اون فرد رو یک انسان می بینم در گذشته، اما کسی که اون شخص رو مقدس می دونه طور دیگه فکر می کنه.
این مثال رو زدم برای اینکه مشخص بشه خط قرمز و دقیقی بین اینکه چه چیزی توهین هست یا نیست وجود نداره. این یک مفهوم Subjective هست یعنی هر کس خودش تصمیم می گیره خط قرمزش رو کجا بگذاره. من شخصا اگه یک نفر بهم بگه باورهات احمقانه است و فلان شخص که خیلی اون رو انسان بزرگی می دونی یک روانی فاسد جانی بود میگم ممنون خب این نظر شماست و برام مهم نیست. یک عده اگه این حرف رو بزنی حاضرن به خاطرش طرف مقابل رو بکشن و حکمش رو اعدام می دونن.
فرمایش شما صحیح ولی همونطوریکه قبلا هم عرض کردم وقتی که شما فاعل کار هستید، درنهایت مسایل رو شما ارزیابی می کنید و بر اساس اون تصمیم میگیرید، مثل رعایت حقوق دیگران فارق از اینکه قانونی وجود داره یا نه. ممکنه دیگری چیزیو حق خودش بدونه اما شما نه. اینکه در خصوص خط قرمز اتفاق نظر وجود نداره صحیحه اما این واقعیت، رعایت این اصل (یا هرچی) رو بیفایده نمی کنه.
اینکه کسی قرار نیست بیخود توهین بکنه صحیحه اما بنظر من و با معیار من، برای ابراز عقیده هیچوقت دلیلی برای توهین وجود نداره. اما برای اینکه کاری کنیم که دیگری، هرچند باشتباه، فکر کنه که بهش توهین شده، ممکنه دلایل مختلفی ارائه بشه، اما تنها دلیل منطقی که من تا بحال میشناسم، همین محدود نکردن ابراز عقیدست، نه چیزایی مثل اینکه من معتقدم که درست می گم یا عقاید طرف مقابل متحجرانه هست پس اینجوری طرفو تحت فشار میزارم تا باهام مخالفت نکنه (از نظر یکی ممکنه این دلیل باشه ولی از نظر شخص من این صرفا بهانست)
اون افرادی که بخاطر بیان عقیده دست به قتل میزنن هم که در هر صورت محکومند، حتی اگر توهین بودن اون شیوه بیان غیر قابل انکار باشه.
فرمایش شما صحیح ولی همونطوریکه قبلا هم عرض کردم وقتی که شما فاعل کار هستید، درنهایت مسایل رو شما ارزیابی می کنید و بر اساس اون تصمیم میگیرید، مثل رعایت حقوق دیگران فارق از اینکه قانونی وجود داره یا نه. ممکنه دیگری چیزیو حق خودش بدونه اما شما نه. اینکه در خصوص خط قرمز اتفاق نظر وجود نداره صحیحه اما این واقعیت، رعایت این اصل (یا هرچی) رو بیفایده نمی کنه.
اینکه کسی قرار نیست بیخود توهین بکنه صحیحه اما بنظر من و با معیار من، برای ابراز عقیده هیچوقت دلیلی برای توهین وجود نداره. اما برای اینکه کاری کنیم که دیگری، هرچند باشتباه، فکر کنه که بهش توهین شده، ممکنه دلایل مختلفی ارائه بشه، اما تنها دلیل منطقی که من تا بحال میشناسم، همین محدود نکردن ابراز عقیدست، نه چیزایی مثل اینکه من معتقدم که درست می گم یا عقاید طرف مقابل متحجرانه هست پس اینجوری طرفو تحت فشار میزارم تا باهام مخالفت نکنه (از نظر یکی ممکنه این دلیل باشه ولی از نظر شخص من این صرفا بهانست)
اون افرادی که بخاطر بیان عقیده دست به قتل میزنن هم که در هر صورت محکومند، حتی اگر توهین بودن اون شیوه بیان غیر قابل انکار باشه.
و اگه کسی شاکی بشه که فلان شخص داره به عقاید من توهین و بی احترامی می کنه، شما با چه معیاری می سنجید ای نقضیه رو که آیا چنین اتفاقی افتاده یا نه. شخص اول میگه من با معیار خودم توهین نکردم و فقط عقیده ام رو گفتم، شخص دوم میگه من با معیار خودم بهم توهین شد. تکلیف چیست؟ آیا اینجا توهینی صورت گرفته یا خیر، و آیا "احترام به عقاید دیگران" رعایت شده یا خیر؟
ابن قضیه در مورد رعایت سایر حقوق هم مطرحه.
درصورت امکان در مرحله اول میشه بحث کرد باهاش تا بلکه یکی دیگرو را قانع کنه. اما در نهایت ممکنه نتونم اثبات کنم که به طرف توهین نکردم. ولی خودم بدونم که تمام تلاشمو کردم که اصل مورد قبول خودمو رعایت کنم. حتما که نباید تایید طرف مقابلو بگیرم. من فکر کنم موارد مشابه این خیلی زیادن.
بله نیازی نیست که شما حتما تائید طرف مقابل رو بگیرین .
ولی وقتی کنکاش و نقد و انتقاد به عقاید خیلی از افراد انجام میگیره اونا از این مسئله ناراحت میشن . یعنی هر گونه سوال و نقد پیرامون عقایدشون رو نوعی توهین و گستاخی تلقی میکنن .
مثال چراغ جادوی آرمان خان کاملا گویا و نمونه خیلی خوبی بود پیرو عقاید و باورهای مشابه .
در اصل هر چقدر هم تلاش کنیم یک سری یا بیشتر , هستن که هر نوع سوال و جواب پیرامون اعتقاداتشون باعث آزارشون میشه و با بهترین روش گفتمان هم که پیش بریم در تفکر اون شخص و برداشتی که داشته از اون به عنوان توهین یاد میکنه .
هیچ معیار مشخصی برای تعریف متقابل در توهین به باورها وجود نداره . چون که بیشتر این مسئله از نوع احساسی / تعصبی برخورد میشه .
حرف من اینه که بدون محروم کردن خودتون از حق بیان عقایدتون، سعی کنید راهی رو که کمتر احتمال توهین تلقی شدن رو داره برای بیان نظر انتخاب کنید. حالا با این شرایط طرف مقابل ناراحنم که بشه ایرادی بر شما وارد نیست. چون اگرچه ناراحتی طرف خط قرمز و اولویت اول شما نبوده ولی در نحوه بیان عقیده تلاشتونو کردین که چنین حسی به طرف القا نشه ضمن اینکه عقیده خودتونم بیان کردین (اولویت اول). پس دیگه اینکه طرف مقابل رفتار عکس العمل نادرستی نشون بده، مسئولیتش با خودشه و عمل شما رو زیر سوال نمیبره. چون تا جاییکه از دست شما بر میومده تلاش کردید کار به ایجا نکشه.
در خصوص موضوعات مطرح شده نظرات مخالفین رو شنیدم و آنچه رو که فکر می کردم باید بگم، گفتم. دیگه هرکس تصمیم و مسئولیت تصمیمگیری با خودشه. بنظر بحث داره فرسایشی میشه و هرکدوم حرف خودمونو تکرار می کنیم. با این اوصاف حرف دیگری ندارم مگر آنکه مطلب جدیدی مطرح بشه.
همگی موفق باشید:n16:
havzhini
16-11-2013, 01:25
حرف من اینه که بدون محروم کردن خودتون از حق بیان عقایدتون، سعی کنید راهی رو که کمتر احتمال توهین تلقی شدن رو داره برای بیان نظر انتخاب کنید. حالا با این شرایط طرف مقابل ناراحنم که بشه ایرادی بر شما وارد نیست. چون اگرچه ناراحتی طرف خط قرمز و اولویت اول شما نبوده ولی در نحوه بیان عقیده تلاشتونو کردین که چنین حسی به طرف القا نشه ضمن اینکه عقیده خودتونم بیان کردین (اولویت اول). پس دیگه اینکه طرف مقابل رفتار عکس العمل نادرستی نشون بده، مسئولیتش با خودشه و عمل شما رو زیر سوال نمیبره. چون تا جاییکه از دست شما بر میومده تلاش کردید کار به ایجا نکشه.
در خصوص موضوعات مطرح شده نظرات مخالفین رو شنیدم و آنچه رو که فکر می کردم باید بگم، گفتم. دیگه هرکس تصمیم و مسئولیت تصمیمگیری با خودشه. بنظر بحث داره فرسایشی میشه و هرکدوم حرف خودمونو تکرار می کنیم. با این اوصاف حرف دیگری ندارم مگر آنکه مطلب جدیدی مطرح بشه.
همگی موفق باشید:n16:
دوست عزیز تمام حرف ما هم از اول فقط و فقط همین بود
کسی نگفته شما برید هر چی از دهنتو در میاد بگین براتون مهم نباشه کی خوشش میاد کی بدش میاد
بلکه دقیقا حرف ما اینه مسئولیت خوش امد دیگران از نظرات ما بر دوش ما نیست و نمیشه بر این منبا عمل کرد که تمام افراد دیگه حتما باید نظر مارو محترمانه بدونن تا ما ابراز نظر کنیم
ما حرف خودتمون در چهارچوب اخلاق و تعریفی که از احترام برای خودتون قائل هستیم میزنیم و خوشامد یا بدامد دیگران دیگه دست ما نیست
کاربر شماره ی یک
17-11-2013, 23:37
قرار نیست کسی بی خود حرف توهین آمیز بزنه یا سعی نکنه تا جایی که میشه احترام بگذاره، حالا من برای شما یک مثال می زنم:
من میگم: کیم ایل سونگ (رهبر پیشین کره شمالی) یک انسان روانی و یک دیکتاتور بسیار ظالم بود که مردم کشورش رو بدبخت کرد.
یکی از مریدان کیم ایل سونگ میاد و میگه تو داری به باورهای من توهین می کنی! ما کیم ایل سونگ رو مقدس و فرستاده خدا می دونیم.
خب تکلیف چیه؟ آیا ما نباید کیم ایل سونگ رو نقد کنیم چون یک عده فکر می کنن مقدسه؟ من فکر نمی کنم دارم توهین می کنم چون اون فرد رو یک انسان می بینم در گذشته، اما کسی که اون شخص رو مقدس می دونه طور دیگه فکر می کنه.
این مثال رو زدم برای اینکه مشخص بشه خط قرمز و دقیقی بین اینکه چه چیزی توهین هست یا نیست وجود نداره. این یک مفهوم Subjective هست یعنی هر کس خودش تصمیم می گیره خط قرمزش رو کجا بگذاره. من شخصا اگه یک نفر بهم بگه باورهات احمقانه است و فلان شخص که خیلی اون رو انسان بزرگی می دونی یک روانی فاسد جانی بود میگم ممنون خب این نظر شماست و برام مهم نیست. یک عده اگه این حرف رو بزنی حاضرن به خاطرش طرف مقابل رو بکشن و حکمش رو اعدام می دونن.
نسبتهای بد به یه شخص دادن توهینه . ظالم و روانی ، نسبت بد هستن . اگه اون شخص به کیم ایل سونگ اعتقاد داشته ، کاری که شما میکنی توهینه .
اکثر مسائلی که اینجا راجع بهش صحبت میشه نسبی هستن ، اما یه سری مسائل روشن هستن ، شاید وقتی شما بگی" کیم ایل سونگ باعث بدبختی کشورش شد" ، بشه گفت اینجا اگه اون شخص اعتراض کنه ، از حد معمول فراتر رفته و نقد و جملاتی جز در ستایش این شخصیت رو نمیتونه تحمل کنه . اما وقتی شما نسبت های بد به مقدسات اون فرد میدی ، توهین محسوب میشه ، حالا چه اون شخص واکنش نشون بده یا نده ، سوم شخصی که بحث شما رو میبینه ، کاملا متوجه میشه که شما به مقدسات اون فرد دارید توهین میکنید .
یه سری مسائل مشخصه ، اونقدر هم نسبی نیست که نشه اصلا تفکیک کرد ...
B5- نکته ی استثنا :
با توجه به صحبتی که در قسمت A1 شد ؛ ممکن است شما یک عقیده ی رایج را به کسی بگویید و نظرش را در مورد آن عقیده ی رایج بخواهید. از انجا که این عقیده حاصل افکار شما نیست ، بازخورد آن همیشه به معنی بی احترامی به شما نیست. نمونه ی پایین رو نگاه کنید.
نمونه:
شخص معتقد: عقیده ای می گوید که اگر تخم یک گیاه را بخوریم ، آن گیاه داخل بدنمان رشد میکند. نظرت چیست ؟
شخص منتقد: این عقیده بسیار مضحک و احمقانه می باشد. زیرا تخم گیاه بلافاصله توسط دستگاه گوارشی بدنمان هضم می شود.
{ توضیح: بر خلاف ظاهر بی احترامانه ی جمله ی شخص منتقد ، ایشان هیچ بی احترامی ای به شخص معتفد نکرده ، چرا که این عقیده حاصل فکر خود شخص معتقد نیست که ازین طریق به وی بی احترامی شود. }
نتیجه گیری : عقیده ها را میتوان مورد چالش قرار داد و آنها را نقد و بررسی کرد ، اگر عقیده ها بررسی و نقد نشوند ، ما شاهد پیشرفتی در جامعه ی علمی نخواهیم بود و لذا همراه با عقیده های درست ، عقیده های نادرست نیز به جامعه تزریق میشود و کم کم به عنوان حقیقت پذیرفته میشوند و این بسیار خطرناک است. بنابراین نقد و بررسی و حتا رد منطقی و علمی یک عقیده ، بی احترامی محسوب نمی شود. لذا احترام اگر به معنای نقد و بررسی نکردن باشد ، لزومی به رعایت آن نیست؛ اما اگر منظور از احترام ، خودداری از اهانت و توهین باشد ، بدیهی است که افراد ملزم به رعایت آن هستند.
باسپاس./.
به قسمتی که با برجسته و قرمز کردم میگم که حداقل مثال شما در این مورد اونقدر درست نبود با توجه به نتیجه گیری خودتون ، چون اون شخصت میتون به جای این که بگه :
این عقیده بسیار مضحک و احمقانه می باشد. زیرا تخم گیاه بلافاصله توسط دستگاه گوارشی بدنمان هضم می شود.
بگه :
اشتباه می باشد. زیرا تخم گیاه بلافاصله توسط دستگاه گوارشی بدنمان هضم می شود.
لازم نبود حتما مضحک و احمقانه بودن رو به اون عقیده نسبت بده ، این معلوم میکنه که از همون اول یه جبهه گیری نسبت به اون نظر داره .
پس اصولا من بحث احترام به اعتقادات رو قبول ندارم و اینو فقط یه حربه از طرف کسایی میدونم که نمیخوان عقیدشون مورد نقد قرار بگیره
وگرنه عقیده ای که قابل ارائه دادن باشه هیچ نگرانی از اینکه حتی بهش بی احترامی هم بشه نداره چه برسه به اینکه مورد نقد قرار بگیره
عقیده ای قابل ارائه دادن باشه ، نگرانی از بابت بی احترامی شدن بهش رو نداره ؟ منظورتون اینه که عقیده ای که مشکلی با بی احترامی کردن به خودش رو داشته باشه مشکلی با بی احترامی نداره ؟ یعنی عقیده ی شما عقیده ایه که مشکلی بابت بی احترامی به خودش رو نداره ؟
واکنش این عقیده در مقابل بی احترامی چیه ؟
مثلا شما فرض کن به مربع بودن زمین اعتقاد داری و دلایل علمی براش داری و میتونی دفاع کنی و با نقدش مشکل نداری ولی هر روز صبح که بلند میشی میری توی خیابون ، یه عده دارن تبلیغات میکنن بر علیه عقیده ی شما ... به تمسخر میگیرننش ...
به تمسخر گرفتن هر عقیده ای هم یعنی به تمسخر گرفتن کسی که بهش اعتقاد داره ...
منافع شما و هم عقیده هاتون به خطر میافته ، چیکار میکنید؟
جهان 8میلیارد جمعیت داره که که 1میلیارد مسلمان و 5میلیارد مسیحی و 2میلیارد هم ادیان دیگه هستن
حالا در یک جامعه اروپایی که 95درصد مسیحی هستن یک شوخی با اعتقاد یکی دیگه از ادیان میشه(پس عموم اون جامعه اون اعتفاد رو نداشتن که توهین باشه بهشون)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نسبتهای بد به یه شخص دادن توهینه . ظالم و روانی ، نسبت بد هستن . اگه اون شخص به کیم ایل سونگ اعتقاد داشته ، کاری که شما میکنی توهینه .
اکثر مسائلی که اینجا راجع بهش صحبت میشه نسبی هستن ، اما یه سری مسائل روشن هستن ، شاید وقتی شما بگی" کیم ایل سونگ باعث بدبختی کشورش شد" ، بشه گفت اینجا اگه اون شخص اعتراض کنه ، از حد معمول فراتر رفته و نقد و جملاتی جز در ستایش این شخصیت رو نمیتونه تحمل کنه . اما وقتی شما نسبت های بد به مقدسات اون فرد میدی ، توهین محسوب میشه ، حالا چه اون شخص واکنش نشون بده یا نده ، سوم شخصی که بحث شما رو میبینه ، کاملا متوجه میشه که شما به مقدسات اون فرد دارید توهین میکنید .
یه سری مسائل مشخصه ، اونقدر هم نسبی نیست که نشه اصلا تفکیک کرد ...
سوال اینه: آیا من حق دارم به کیم ایل سونگ بگم ظالم و روانی، با در نظر گرفتن این که یک عده ممکنه خوششون نیاد؟ آیا ضروری است که من، به دلیل اینکه یک عده آقای کیم ایل سونگ رو خیلی دوست دارند، هیچ چیز بدی درباره این شخصیت نگم چون ممکنه یک عده این رو توهین تصور کنند؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
سوال اینه: آیا من حق دارم به کیم ایل سونگ بگم ظالم و روانی، با در نظر گرفتن این که یک عده ممکنه خوششون نیاد؟ آیا ضروری است که من، به دلیل اینکه یک عده آقای کیم ایل سونگ رو خیلی دوست دارند، هیچ چیز بدی درباره این شخصیت نگم چون ممکنه یک عده این رو توهین تصور کنند؟
اگر فرد ظالم باشه خوب شما بهش توهین نکردی در اصل خودش رو تعریف کردی.ولی اگر شخص ظالم نباشه اینکار توهین بحساب میاد.
اما بهتر اینه که انسان بدی ها رو اظهار نکنه مگر اینکه بهش ستم شده باشه.
موفق باشید.
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 00:25
سوال تاپیک جالب بود ، نزدیکترین گزینه قبل از خوندن پستها به نظرمن گزینه ی" نمی دانم " بود ...
پنج صفحه ی اول تاپیک دیدگاه های متنوعی نوشته شده بود ، خط به خط خوندم .
اگه به عقاید دیگران احترام بذاریم ، باعث میشه با تایید اشتباه گرفته بشه .
اگر به عقاید دیگران احترام نذاریم ، بهشون توهین کنیم ، نقد کنیم ، طنز بسازیم ، مسخره کنیم ، داریم با اون عقیده میجنگیم و باید انتظار دفاع
داشته باشیم ، اما همه ی عقاید یه روش برای دفاع ندارند ، شما وقتی مسخره میکنی و طنز میسازی برای یه عقیده ، داری زندگی رو برای
کسی که اون عقیده رو داره سخت تر میکنی ...
همه ی عقاید قابل نقد نیستن و اونقدر قوی نیستن که با طنز و نقد مشکلی نداشته باشن ، به تعداد خداباور ها و دیندارها نگاه کنید ، اکثرا
عقایدی دارن که قبول نمیکنن شما نقدش کنی یا ازش طنز بسازی ...
عقایدی هستن که میگن ، با طنز بزن تو دهنش ، نشد با علم بزن تو دهنش ، نشد با فحش بزن تو دهنش ، نشد با مشت بزن تو دهنش...
این عقاید اگه شما شروع به نقد و تمسخر و توهین کنی ، علیه شما به هر وسیله ی ممکن وارد عمل میشن .
چیزی که الان تا حدی صلح رو حاکم کرده ، راهکاری به نام "سازش" بوده ...
زیــــاد نباشیم امـــا کـــم هـــم نباشیم ...
شما عقایدطرف مقابل رو قبول نداری ولی احترام نمیزاری ، خودشم متوجه میشه که شما داری سازگاری نشون میدی و عقاید خودت چیه .
باید رعایت کرد حقوق دیگران رو ولی تا حدی که حقوق شما رو رعایت کنن ، مطمئنن کسی که تهدیدی برای امنیت و زندگی من باشه ، من
هم تهدیدی برای امنیت و زندگی اون خواهم شد ...
نسبت به خط قرمز های طرف مقابل و خودت ، تاجایی که میتونی سازش نشون میدی...
جایی که اون شخص پاش رو از خط قرمزها اینور تر گذاشت ...
طنز در مورد مسائل اعتقادی اکثر اوقات وسیله بوده ، یعنی برای تمسخر به کار میره نه صرفا برای خندیدن ، چون خنده ای که به یه موضوع اعتقادی داره میشه ، خودش تمسخر محسوب میشه ، حداقل برای چندمیلیارد معتقد به مذاهب گوناگون که اکثرا اینجوره.
این که بگیم طنز اعتقادی مسخره کردن نیست ، معنی نداره .
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 00:28
سوال اینه: آیا من حق دارم به کیم ایل سونگ بگم ظالم و روانی، با در نظر گرفتن این که یک عده ممکنه خوششون نیاد؟ آیا ضروری است که من، به دلیل اینکه یک عده آقای کیم ایل سونگ رو خیلی دوست دارند، هیچ چیز بدی درباره این شخصیت نگم چون ممکنه یک عده این رو توهین تصور کنند؟
اون نقل قول رو صرفا برای این نوشتم که بگم توهین چیز مشخصیه و خط قرمزها اونقدر هم کمرنگ نیست که نشه دید .
دید کلی خودم رو توی یه پست به طور کامل نوشتم ، میتونید در جواب سوالتون به اون رجوع کنید .
havzhini
18-11-2013, 00:30
عقیده ای قابل ارائه دادن باشه ، نگرانی از بابت بی احترامی شدن بهش رو نداره ؟ منظورتون اینه که عقیده ای که مشکلی با بی احترامی کردن به خودش رو داشته باشه مشکلی با بی احترامی نداره ؟ یعنی عقیده ی شما عقیده ایه که مشکلی بابت بی احترامی به خودش رو نداره ؟
واکنش این عقیده در مقابل بی احترامی چیه ؟
مثلا شما فرض کن به مربع بودن زمین اعتقاد داری و دلایل علمی براش داری و میتونی دفاع کنی و با نقدش مشکل نداری ولی هر روز صبح که بلند میشی میری توی خیابون ، یه عده دارن تبلیغات میکنن بر علیه عقیده ی شما ... به تمسخر میگیرننش ...
به تمسخر گرفتن هر عقیده ای هم یعنی به تمسخر گرفتن کسی که بهش اعتقاد داره ...
منافع شما و هم عقیده هاتون به خطر میافته ، چیکار میکنید؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه یک گروه بلکه تمام همون 7,123,662,900 هم بیان توی خیابون بگن زمین مربع هست منی که یقین دارم به اینکه زمین گرد هست هیچ ناراحتی و نگرانی نخواهم داشت
مثل گالیله که نتها ناراحت نشد بلکه اینقدر روی حرفش وایساد که دیندارن معتقد یه صاف بودن زمین میخ بودن ستارگان اون رو در اتش انداختن!!!
این شک هست که باعث ناراحتی و نگرانی میشه
اون که به عقیده و باورش شک داره نگران میشه وقتی کسی باهاش مخالفت میکنه و میترسه باور عقیدش زیرسوال بره و نابود بشه بهمین خاطر دچار ناراحتی و نگرانی میشه دست به هر راهی میشه تا کاری کنه این شک رو خفه کنه در خودش و راهترین راه از بین بردن چیزهایی هست که باعث این شک مشه
حالا 8 نه 7
هفت نه 6
اصلا فقط 1 نفر اونم شما که چی؟
الان مشکل غیر قابل حل تمام برادران جمعیت جهان شده
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 00:54
نه یک گروه بلکه تمام همون 7,123,662,900 هم بیان توی خیابون بگن زمین مربع هست منی که یقین دارم به اینکه زمین گرد هست هیچ ناراحتی و نگرانی نخواهم داشت
مثل گالیله که نتها ناراحت نشد بلکه اینقدر روی حرفش وایساد که دیندارن معتقد یه صاف بودن زمین میخ بودن ستارگان اون رو در اتش انداختن!!!
این شک هست که باعث ناراحتی و نگرانی میشه
اون که به عقیده و باورش شک داره نگران میشه وقتی کسی باهاش مخالفت میکنه و میترسه باور عقیدش زیرسوال بره و نابود بشه بهمین خاطر دچار ناراحتی و نگرانی میشه دست به هر راهی میشه تا کاری کنه این شک رو خفه کنه در خودش و راهترین راه از بین بردن چیزهایی هست که باعث این شک مشه
حالا 8 نه 7
هفت نه 6
اصلا فقط 1 نفر اونم شما که چی؟
الان مشکل غیر قابل حل تمام برادران جمعیت جهان شده
یعنی شما حتی اگه قدرتش رو داشته باشید ، هیچ واکنشی نشون نمیدید و مثل گالیله اجازه میدید شما رو بکشن ؟
شمابرای حفظ جانتون ، امنیت زندگیتون و منافعتون هیچ کاری انجام نمیدید.
منظورم جمعیت جهان نبود .
مسیحی ها پنج میلیارد نیستن دومیلیاردو نیم هستن .
نه چون اشاره به اعتقادات میشه گفتم آمار رو در اختیارتون بزارم. قصد جسارت نداشتم ...
V E S T A
18-11-2013, 00:54
به نظرم پست 2# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به صورت کامل منظور رو از احترام گذاشتن یا نذاشتن مشخص میکنه
درباره این سوال:
سوال اینه: آیا من حق دارم به کیم ایل سونگ بگم ظالم و روانی، با در نظر گرفتن این که یک عده ممکنه خوششون نیاد؟
من کسانی که کیم ایل سونگ رو رهبر خودشون میدونن احترام میذارم چون:
B1- احترام به اینکه هرشخص حق دارد عقیده ی خاصی داشته باشد :: احترام به اینکه هرشخص حق دارد عقیده ای را انتخاب کند و حق انتخاب داشته باشد.
ما نمیتوانیم دیگران را از داشتن عقیده منع کنیم ، بنابراین باید به آنها اجازه دهیم که هر عقیده ای که دوست دارند داشته باشند.
من به افرادی که کیم ایل سونگ رو دوست دارن احترام میذارم چون:
B2- احترام به خود افراد:
ما نمیتوانیم به افراد بی احترامی کنیم تنها به این خاطر که آنها عقیده ی خاصی دارند که مطلوب ما نیست.
من نمی توانم قبول کنم کیم ایل سونگ ظلمی رو مرتکب نشده و درستی رفتار کیم ایل سونگ رو تایید نمیکنم چون:
B3- احترام به عقیده:
عقیده ، ملزم به محترم شمرده شدن نیست. اصلن ما نمیتوانیم یک عقیده را محترم بشماریم. عقیده تنها یک ادعا است که یا حقیقت دارد و یا خیر. اگر خلاف یک عقیده ثابت شود یا نشود ، نه به آن عقیده بی احترامی شده و نه به آن احترام گذاشته شده است. بنابراین "احترام به عقیده" از لحاظ معنایی دچار مشکل است.
{
نمونه:
شخص معتقد: دلیل رعد و برق ، بدون شک خشم خدایان است.
شخص منتقد: دلیل رعد و برق ، تخلیه ی الکتریکی میان دو ابر با یکدیگر و یا یک ابر با زمین می باشد.
شخص معتقد: تو به عقیده ی من احترام نمیگذاری!!
}
{ توضیح: در اینجا شخص معتقد عقیده ای را اذعان می نماید. ولی شخص منتقد به نادرستی عقیده ی معتقد اشاره میکند و دلیل صحیح آن رخداد را برمی تابد. روشن است که هیچ گونه بی احترامی صورت نگرفته است. بلکه تنها عقیده ی صحیحی جایگزین عقیده ی نادرست شده است. بدیهی هست که شخص معتقد حق دارد به این عقیده ی نادرست ادامه بدهد یا ندهد و کسی جلوی او را نخواهد گرفت }
من گزینه دوم رو انتخاب کردم با دلایل B3 و توضیحات پست 13# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
havzhini
18-11-2013, 08:25
یعنی شما حتی اگه قدرتش رو داشته باشید ، هیچ واکنشی نشون نمیدید و مثل گالیله اجازه میدید شما رو بکشن ؟
شمابرای حفظ جانتون ، امنیت زندگیتون و منافعتون هیچ کاری انجام نمیدید.
منظورم جمعیت جهان نبود .
مسیحی ها پنج میلیارد نیستن دومیلیاردو نیم هستن .
نه چون اشاره به اعتقادات میشه گفتم آمار رو در اختیارتون بزارم. قصد جسارت نداشتم ...
ایا ما داریم درباره عقاید حرف میزنیم یا اعمال دیگران؟
اینجا بحث عقاید دیگران هست نه کسی که جان و امنیت و منافع!!! من رو بخطر انداخته
کسی بیاد توی خیابان از صبح تا شب بر علیه من شعار و پلاکارد بده هیچ ضرری برای من نداره و من کاری بهش ندارم بلکه اون ادم فقط داره وقت خودش رو تلف میکنه
ولی اگر این ادم جلوی راه من رو بگیره و نزاره من به کارم و زندگیم برسم بله که در مقابلش قد علم میکنم و این دیگه هیچ ربطی به احترام و بی احترامی نداره
اینکه کسی با مانتو کوتاه بیاد خیابان ربطی به من نداره که اسمش رو توهین بزارم یا بخطر انداختن منافع! اسمش رو بزارم
اینکه کسی بگوید فلان مسئول فلان طور است به خطر انداختن منافع چه کسیست که باهاش مقابله میکنن؟در حالی این اولین حق هر شهروند هست هرچه درباره مسئولین نظرش هست رو بگه
اینکه کسی بگوید فلان مرهب فلان اشتباه درش هست یا سوالی ازش مطرح کنه این حق هر فرد هست نظرش رو بگه و طرف مقابل وضیفش هست جواب بده نه اینکه با انگ توهین فقط بخوان دیوار برلین دور اشتباهاتشون بکشن
منافع فردی و گروهی هست که چیزی به اسم احترام به عقاید رو ساخته تا به هرکسی که باهاشون مخالفت کنه و منافعشون رو در خطر بندازه سریع انگ توهین به عقاید بزنن و از میدان خارجش کنن
پس بحث عقاید رو عمدا با بحث اعمال افراد قاطی نکنید که این چیزی نیست جز ......
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 11:33
ایا ما داریم درباره عقاید حرف میزنیم یا اعمال دیگران؟
اینجا بحث عقاید دیگران هست نه کسی که جان و امنیت و منافع!!! من رو بخطر انداخته
کسی بیاد توی خیابان از صبح تا شب بر علیه من شعار و پلاکارد بده هیچ ضرری برای من نداره و من کاری بهش ندارم بلکه اون ادم فقط داره وقت خودش رو تلف میکنه
ولی اگر این ادم جلوی راه من رو بگیره و نزاره من به کارم و زندگیم برسم بله که در مقابلش قد علم میکنم و این دیگه هیچ ربطی به احترام و بی احترامی نداره
اینکه کسی با مانتو کوتاه بیاد خیابان ربطی به من نداره که اسمش رو توهین بزارم یا بخطر انداختن منافع! اسمش رو بزارم
اینکه کسی بگوید فلان مسئول فلان طور است به خطر انداختن منافع چه کسیست که باهاش مقابله میکنن؟در حالی این اولین حق هر شهروند هست هرچه درباره مسئولین نظرش هست رو بگه
اینکه کسی بگوید فلان مرهب فلان اشتباه درش هست یا سوالی ازش مطرح کنه این حق هر فرد هست نظرش رو بگه و طرف مقابل وضیفش هست جواب بده نه اینکه با انگ توهین فقط بخوان دیوار برلین دور اشتباهاتشون بکشن
منافع فردی و گروهی هست که چیزی به اسم احترام به عقاید رو ساخته تا به هرکسی که باهاشون مخالفت کنه و منافعشون رو در خطر بندازه سریع انگ توهین به عقاید بزنن و از میدان خارجش کنن
پس بحث عقاید رو عمدا با بحث اعمال افراد قاطی نکنید که این چیزی نیست جز ......
بهترین عقیده رو هم اگه شما ارائه بدی و دفاع کنی ازش ، وقتی نتونی توی عمل توضیحش بدی و بگی صورت عملیش چطوریه فاید نداره .
خب پس شما هم وقتی عقیده ی یه نفر نزاره به کار و زندگیت برسه ، جلوش وایمیستی ...
این که یه نفر با مانتو بیاد توی خیابون ربطی به شما نداره و منافع شما رو به خاطر نمیندازه ، چون شما باهاش هم عقیده هستی ... ممکنه نظر برای یه عقیده ی دیگه تهدید محسوب بشه ...
من میخوام بگم اکثر عقاید منفعت طلبی خودشون رو دارن ، حتی اگه گاندی میره جلوی تفنگ وایمیسته ، به خاطر اینه که در عقیده ی اون مردن برای آگاهی دیگران از وجود ظلم ، منفعت محسوب میشه و جنگ ضرر ...
من فکر میکنم ، منافع فردی و گروهی نیست که"احترام ب عقاید" رو مطرح میکنه ، بلکه نیاز به صلح و امنیته که " سازش " رو به اسم "احترام به عقاید " مطرح میکنه ...
اینکه افکار و عقاید ضعیف و غیر قابل دفاع موضوع "احترام به عقاید " رو مطرح میکنن ، لزوما به خاطر منفع طلبیشون نیست ، بلکه قسمتیش برمیگرده به این که "جنگ طلب" نیستند ....
havzhini
18-11-2013, 12:01
بهترین عقیده رو هم اگه شما ارائه بدی و دفاع کنی ازش ، وقتی نتونی توی عمل توضیحش بدی و بگی صورت عملیش چطوریه فاید نداره .
خب پس شما هم وقتی عقیده ی یه نفر نزاره به کار و زندگیت برسه ، جلوش وایمیستی ...
این که یه نفر با مانتو بیاد توی خیابون ربطی به شما نداره و منافع شما رو به خاطر نمیندازه ، چون شما باهاش هم عقیده هستی ... ممکنه نظر برای یه عقیده ی دیگه تهدید محسوب بشه ...
من میخوام بگم اکثر عقاید منفعت طلبی خودشون رو دارن ، حتی اگه گاندی میره جلوی تفنگ وایمیسته ، به خاطر اینه که در عقیده ی اون مردن برای آگاهی دیگران از وجود ظلم ، منفعت محسوب میشه و جنگ ضرر ...
من فکر میکنم ، منافع فردی و گروهی نیست که"احترام ب عقاید" رو مطرح میکنه ، بلکه نیاز به صلح و امنیته که " سازش " رو به اسم "احترام به عقاید " مطرح میکنه ...
اینکه افکار و عقاید ضعیف و غیر قابل دفاع موضوع "احترام به عقاید " رو مطرح میکنن ، لزوما به خاطر منفع طلبیشون نیست ، بلکه قسمتیش برمیگرده به این که "جنگ طلب" نیستند ....
اگر اینطور که شما میگید باشه پس کلا زندگی انجتماعی انسان کاملا باید منحل بشه
من چادر سیاه رو تهدید میدونم شما مانتو(خواستم بگم مینیژیوب که دیگه دیدم حتی شما با مانتو هم مشکل دارین)
خب وضعیت چیه؟شمل چادر میپوشی به من توهین و تهدید میکنی من مانتو میپوشم به شما توهین و هدید میکنم بله؟پس چیکار باید کرد؟
فردی که جلوی من رو میگیره که مانتو کوتاه نپوشم منو بازداشت میکنه و کتک میزنه جنگ طلب نیست؟
فردی که من از عقیدش سوال میکنم و عقیده خودم رو میگم من رو از حق شهروندیم محروم میکنه و منو اخراج میکنه جنگ طلب نیست؟
صلح و امتیت نمیگه هرکسی قدرت داشت عقیدش حاکم شد بقیه حق ندارن با اجرای و گفتن عقایدشون بهش توهین کنن و باید با خفه شدن بهش احترام بزارن
صلح و امنیت میگه تمام افراد در اجتماع از همه جهت مساوی هم هستن و هر کس حق داره هر عقیده ای داشته باشه و عقیدش رو انتشار بده و بر اساس عقیدش زندگی کنه و هیچ کس با هیچ دلیلی حق نداره کسی رو بخاطر عقیدش دچار مشکل کنه
صلح و امنیت میگه عیسی به دینش موسا به دینش
صلح و امنیت میگه شما با چادرت بیا بیرون و من با مانتوم بیام و بیرون و هیچ کدوم حق نداریم عقیده خودمون به دیگری تحمیل کنیم
صلح و امنیت میگه من مدرسه خودم رو بسازم و توش بچم رو بر اساس عقیده خودم تربیت کنم شما مسجد خودت ر بسازی و توش بچت رو پروش بدی
بازم میگم کلمه"احترام به عقاید" فقط و فقط و فقط یک کلمه کاملا بیمعنی حتی در لغت هست و فقط ساخته شده برای کسانی که قدرت حاکم هستن برای توجیه خفه کردن مخالفان
احترام به عقاید فقط ابزاری هست برای مورد سوال قرار نگرفتن توسط کسانی که جوابی در مقابل سوالات ندارن
خب پس شما هم وقتی عقیده ی یه نفر نزاره به کار و زندگیت برسه ، جلوش وایمیستی ...
عقیده اون نفر برای من مشکل ساز نشده بلکه فعل و عمل اون فرد جلوی راه من رو گرفته
اون فرد هرچقدر میخواد عقیدش رو ترویج کنه برای من هیچ حقی نیست در مقابلش بیستم ولی اگر این عقیده باعث بشه اون فرد به خودش حق بده به من اسیبی بزنه من حق دارم از خودم دفاع کنم
نه اینکه من از اینطرف خیابان با مانتو رد بشم شما بگید این برای من تهدید و توهین هست و به خودت حق بدی بیای من رو کتک بزنی و بازداشت کنی
من میخوام بگم اکثر عقاید منفعت طلبی خودشون رو دارن ، حتی اگه گاندی میره جلوی تفنگ وایمیسته ، به خاطر اینه که در عقیده ی اون مردن برای آگاهی دیگران از وجود ظلم ، منفعت محسوب میشه و جنگ ضرر ...
دوست عزیز بازم شما عقیده رو با عمل دارید قاطی میکنید
گاندی در مقابل عمل ظالمانه می ایسته و مرگ رو ترجیح میده نه اینکه بره کسی رو بخاطر عقایدش محکوم به مرگ کنه
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 15:44
من چادر سیاه رو تهدید میدونم شما مانتو(خواستم بگم مینیژیوب که دیگه دیدم حتی شما با مانتو هم مشکل دارین)
برای چندمین بار توی پست های شماست که دارم میبینم ، وگرنه علاقه ای به گفتن این موضوع ندارم چون حاشیه ی بحثه .
شما بدون داشتن اطلاعات نیت خوانی میکنید و در مورد طرف مقابل قضاوت میکنید ، این مناسب نیست ، من هیچ چیزی در مورد اعتقادات خودم
توی بحث نگفتم .
شما بدون داشتن هیچ اطلاعاتی از عقاید من ، الان گفتید که من با مانتو و مینیژیوب مشکل دارم و با چادر سیاه مشکل ندارم . ازکجا؟باکدوم استدلال ؟
لطفا توی بحثها این قضاوت زود و بی دلیل در مورد فردی که در بحث شرکت میکنه رو نداشته باشید ، گذشته از برچسب زدن به فرد مقابل ، بحث به
حاشیه کشیده میشه .
الان داریم روی یه موضوع خاص صحبت میکنیم ، این شیوه ی شما باعث میشه که بحث به جای موضوع تاپیک شخصی بشه و عقاید من و شما بشه موضوع تاپیک .
(این قسمت از حرفهای من رو اگه دوستان مدیریت خواستن پاک کنند ، ممنون میشم اون قسمتی که نقل قول کردم از پست ایشون رو هم پاک کنند)
خب وضعیت چیه؟شمل چادر میپوشی به من توهین و تهدید میکنی من مانتو میپوشم به شما توهین و تهدید میکنم بله؟ پس چیکار باید کرد؟
1.فردی که جلوی من رو میگیره که مانتو کوتاه نپوشم منو بازداشت میکنه و کتک میزنه جنگ طلب نیست؟
2.فردی که من از عقیدش سوال میکنم و عقیده خودم رو میگم من رو از حق شهروندیم محروم میکنه و منو اخراج میکنه جنگ طلب نیست؟
صلح و امتیت نمیگه هرکسی قدرت داشت عقیدش حاکم شد بقیه حق ندارن با اجرای و گفتن عقایدشون بهش توهین کنن و باید با خفه شدن بهش احترام بزارن
صلح و امنیت میگه تمام افراد در اجتماع از همه جهت مساوی هم هستن و هر کس حق داره هر عقیده ای داشته باشه و عقیدش رو انتشار بده و بر اساس عقیدش زندگی کنه و هیچ کس با هیچ دلیلی حق نداره کسی رو بخاطر عقیدش دچار مشکل کنه
صلح و امنیت میگه عیسی به دینش موسا به دینش
صلح و امنیت میگه شما با چادرت بیا بیرون و من با مانتوم بیام و بیرون و هیچ کدوم حق نداریم عقیده خودمون به دیگری تحمیل کنیم
صلح و امنیت میگه من مدرسه خودم رو بسازم و توش بچم رو بر اساس عقیده خودم تربیت کنم شما مسجد خودت ر بسازی و توش بچت رو پروش بدی
ببین اون دوتا سوالی که نوشتید معلوم میکنه که لازمه کمی بیشتر دقت کنید روی حرفام ..
منظور من اینه که شما وقتی توی یه جامعه ای هستی (مثلا جامعه ی مسیحیان) ، شما باید "سازش " نشون بدید ، در غیر اینصورت عواقبش با خودتونه .
هرچه در پیروان عقیده ی شما کمتر باشند ، شما خطر بیشتری تهدیدتون میکنه .
این قانون رو من نذاشتم ، در پستهای قبلی جناب Saeed dz گفت :
بعضی موقعیت ها هستش که به مرگ یکی از دو جریان باید بی انجامه و این مورد اجتناب ناپذیر هست به نظرم. اگر شما اونها رو حذف نکنید مطمئن باشید طرف مقابل این کار رو خواهد کرد.
البته به نظرم این گزینه بعداز تست کردن تمامی راه حل ها گزینه مناسبی هست و نه اینکه از ابتدا با پیش فرض برخود و درگیری و خشونت پیش رفت. مطمئنن با کسی که خواستار تعامل و گفتگو و مهمتر از بقیه مذاکره (که هر دو طرف به منافع مشترکی میرسن) نیست نمیشه بهش احترام گذاشت و یا ... چون این مسیر یک مسیر متقابل هست.
من میگم ، اونی که در اقلیت قرار داره و قدرت دستش نیست ، بهتره از راه سازش پیش بره ، وگرنه به جنگ می انجامه ...
مثل همون مثالی که جناب A M ! N ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در پست #2 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) زدن در قسمت B5 و من در #65 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گفتم که اون شخص منتقد بهتره که قسمت توهین رو حذف کنه وقتی میدونه ممکنه مستقیم یا غیر مستقیم به اون شخص توهین کنه .
جدا از افکار آرمانی ما یه سری موارد اجتناب ناپذیر هستن ، جنگ بر سر عقیده اجتناب ناپذیره ولی میشه تا حدی با سازش کمترش کرد .
زمان کار خودش و میکنه ، نیاز نیست برای انتقال عقاید و از بین رفتن عقاید ضعیف ،حتما جنگ صورت بگیره . حالا چه بین افراد چه بین حزب ها چه بین ملت ها.
وقتی درمورد عقاید نظر میدید ، اولا باید قابل اجرا و عملی باشه و درمرحله ی بعد هم باید بررسی کنید ببینید اگه روابط افراد و احزاب و
ملتها رو برپایه ی نظر شما قرار بدیم چه اتفاقی میافته . کسانی که به طور مطلق میگن ضرورتی در احترام گذاشتن نمیبینن ، و سازش رو اصلا
صلاح نمیدونن ، بین انسانهای با عقیده ی متفاوت راهی جز جنگ نمیگذارند ...
مثالش میشه جورج بوش که گفت : شما یا بامایید یا علیه ما ... ، صورت عملی اون هم سوزاندن خشک و تر باهم در افغانستان و عراق شد.
عقیده اون نفر برای من مشکل ساز نشده بلکه فعل و عمل اون فرد جلوی راه من رو گرفته
اون فرد هرچقدر میخواد عقیدش رو ترویج کنه برای من هیچ حقی نیست در مقابلش بیستم ولی اگر این عقیده باعث بشه اون فرد به خودش حق بده به من اسیبی بزنه من حق دارم از خودم دفاع کنم
نه اینکه من از اینطرف خیابان با مانتو رد بشم شما بگید این برای من تهدید و توهین هست و به خودت حق بدی بیای من رو کتک بزنی و بازداشت کنی
هر عقیده ای صورت عملی داره ، عقیده ی بی عمل ندارم .
ممکن نیست عقیده ی شخصی کاملا مخالف شما باشه و جلوی شما واینسته ، مگر بخواد سازش کنه و از راه تعامل وارد بشه ،که گفتم ...
دوست عزیز بازم شما عقیده رو با عمل دارید قاطی میکنید
گاندی در مقابل عمل ظالمانه می ایسته و مرگ رو ترجیح میده نه اینکه بره کسی رو بخاطر عقایدش محکوم به مرگ کنه
هیچ فرقی بین اونی که حکم مرگ برای عقیده اش صادر میکنه و اونی که به خاطر عقایدش میمیره وجود نداره .
هردوی اینها فقط عقیدشون رو به مرحله ی اجرا گذاشتن ...
پ.ن : من دارم تاکید میکنم به عمل ، چون شاید رد تئوری این درست باشه که هیچکس به عقاید دیگری احترام نذاره ولی در عمل یه سری محدودیت ها وجود داره که مانع از مفید واقع شدن این تئوری میشه .
اگر هم کسی داره بحث میکنه صرفا به خاطر این که یه تئوری غیر قابل عمل توی ذهنش داشته باشه ، من مطمئنا اون شخص نیستم .
havzhini
18-11-2013, 17:37
برای چندمین بار توی پست های شماست که دارم میبینم ، وگرنه علاقه ای به گفتن این موضوع ندارم چون حاشیه ی بحثه .
شما بدون داشتن اطلاعات نیت خوانی میکنید و در مورد طرف مقابل قضاوت میکنید ، این مناسب نیست ، من هیچ چیزی در مورد اعتقادات خودم
توی بحث نگفتم .
شما بدون داشتن هیچ اطلاعاتی از عقاید من ، الان گفتید که من با مانتو و مینیژیوب مشکل دارم و با چادر سیاه مشکل ندارم . ازکجا؟باکدوم استدلال ؟
لطفا توی بحثها این قضاوت زود و بی دلیل در مورد فردی که در بحث شرکت میکنه رو نداشته باشید ، گذشته از برچسب زدن به فرد مقابل ، بحث به
حاشیه کشیده میشه .
الان داریم روی یه موضوع خاص صحبت میکنیم ، این شیوه ی شما باعث میشه که بحث به جای موضوع تاپیک شخصی بشه و عقاید من و شما بشه موضوع تاپیک .
(این قسمت از حرفهای من رو اگه دوستان مدیریت خواستن پاک کنند ، ممنون میشم اون قسمتی که نقل قول کردم از پست ایشون رو هم پاک کنند)
متاسفانه این شما هستین که دوست دارین بحث رو شخصی کنید تا موضوع اصلی تاپیک رو بر مباحث شخصی منحرف کنید
ایا این جمله شما هست یا خیر؟
این که یه نفر با مانتو بیاد توی خیابون ربطی به شما نداره و منافع شما رو به خاطر نمیندازه ، چون شما باهاش هم عقیده هستی ... ممکنه نظر برای یه عقیده ی دیگه تهدید محسوب بشه ...
من هم فقط و فقط بر اساس این جمله شما از مثال مانتو خوده شما استفاده کردم و مثال مانتو و چادر رو زدم
پس اگر کسی قضاوت کرده درباره کسی و به کسی انگ زده و کسی رو بهش توهین کرده! این شما هستین که اول بنده رو هم منافع با مانتو عنوان کردین
ولی من همچین برداشتی نکردم و این"شما" رو شمای نوعی فرض کردم و بر اساس همین یه شمای نوعی رو مثال زدم و نه شخص ایدی کاربری شما رو
ولی متاسقانه شما دوست دارید اینطوری مبحث احترام به عقاید رو به اثبات برسونید که من مثلا حالا به شما با این مثالی که زدم توهین کردم و باید به عقاید شما احترام میزاشتم ولی این هجو شما راه به جایی نداره چون حتی من شخص شما رو گفته باشم بر اساس حرف خودتون بوده و نه اینکه من با این حرفم به عقیده شما توهین کرده باشم که این حرف کاملا بی معنی هست و عقیده شما با این حرف من توهینی بهش نشده بلکه اگرم اتفاقی افتاده اشتباه خوده شما در گفتارتون بوده
ببین اون دوتا سوالی که نوشتید معلوم میکنه که لازمه کمی بیشتر دقت کنید روی حرفام ..
منظور من اینه که شما وقتی توی یه جامعه ای هستی (مثلا جامعه ی مسیحیان) ، شما باید "سازش " نشون بدید ، در غیر اینصورت عواقبش با خودتونه .
دوست عزیز الان ما اینجا بر سر اینکه الان چه وضعیتی هست در کجا دنیا و یا اینجا بحث نمیکنیم بلکه بحث ما بر سر فلسفه وجودی این مورد هست
در جزیره ادمخواران ادمها رو سلاخی میکنن و میخورن این حرفا شما یعنی من برم اونجا و برای این حرکت احترام قائل باشم و باهاشون همراه هم بشم و بگم چون اونها حاکم هستن پس سلاخی ادمها چیز خوبیه
یا برم منطقه تحت حکومت طالبان و بگم خب خیلی خوبه من با خفه کردن زنان مشکلی ندارم و کستار غیرمسلمانان فقط به دلیل مسلمان بودن مشکلی نداره و خیلی هم برای این عقیده و عمل احترام قائلم
بحث ما اینجا الان این هست که این کلمه"احترام به عقاید" چی هست و ایا درسته یا خیر
ولی بحث حاکم بودن اکثریت هم باز چیزی نیست جز یک روش ساخته شده از طرف دیکتاتورها و افراد تمامیت خواه برای حذف کردن مخالفان وگرنه در جامعه فقط و فقط قانون باید حاکم باشه نه خواست اکثریت و این قانون رو هم اکثریت و اقلیت باید و باید با هم بنویسن و برای همه بنویسن نه برای راحتی فقط اکثریت با کشتار اقلیت
وقتی درمورد عقاید نظر میدید ، اولا باید قابل اجرا و عملی باشه و درمرحله ی بعد هم باید بررسی کنید ببینید اگه روابط افراد و احزاب و
ملتها رو برپایه ی نظر شما قرار بدیم چه اتفاقی میافته . کسانی که به طور مطلق میگن ضرورتی در احترام گذاشتن نمیبینن ، و سازش رو اصلا
صلاح نمیدونن ، بین انسانهای با عقیده ی متفاوت راهی جز جنگ نمیگذارند ...
تقکر تمامیت خواه و مستبد بله هیچ راهی جز جنگ و کشتار به فکرش نمیرسه ولی یک تفکر سالم و باز و و با معلومات بالا بسیار راه بر ذهنش میرسه و رسیده
این همه جامعه و کشور میشه مثال زد که با تکثر عقیدتی بدون مشکل و در صلح دارن در کنار هم زندگی میکنن و هیچکدوم هم خواستار حذف یا خفه شدن یا هم عقیده شدن گروه دیگه نیست
و هر گروه عقیدتی حالا چه سیاسی چه مذهبی چه عقیدتی داه زندگی خودش رو میکنه و گروه های دیگه هم همینطور
و راهی که کشف کردن این هست تمام انسانها برابر هستن و همه حق حیات مساوی داره و با نوشتن قانون و اجرای اون دارن در کنار هم زندگی میکنن
حالا جرج بوش مسیحی با استفاده از عقاید مذهبی برطبل جنگ با کفار میزنه دلیل نمیشه تمام جهان اینطور باشن و شما یک مطالعه درباره کشورهای اسکاندیناوی بکنبد که با چه تکثر فرهنگی و نژادی و مذهبی و ... دارن کاملا در صلح و ارامش در کنار هم زندگی میکنن و هیچ کس هم خودش رو اکثریت نمیدونه و با حکم اکثریت بخواد دیگران رو از دور خارج کنه(در بعضی از اون کشورها از هر 8نفر 7نفر مهاجر هستن ولی قانون بدون استثنا برای همه یکثان هست نه اکثریت قانون خودش رو تحمیل کنه به اقلیت)
هر عقیده ای صورت عملی داره ، عقیده ی بی عمل ندارم .
ممکن نیست عقیده ی شخصی کاملا مخالف شما باشه و جلوی شما واینسته ، مگر بخواد سازش کنه و از راه تعامل وارد بشه ،که گفتم ...
دوست عزیز صورت داشتن عمل مطرح نیست بلکه دایره این عمل مطرح هست
کسی تا وقتی عقیدش در چهار دیواری خونش باشه چه کاری ممکنه به من داشته باشه که من مقابلش وایسم؟ولی وقتی این دایره رو به چهار دیواری خونه من هم بخواد بکشه مشکل ایجاد میشه
کسی که اونور خیابان داره راه میره من لزومی در وایسادن جلوش نمیبینم حالا هرلباسی هم بخواد بپوشه حتی اگر از دید من نباید اون رو ببینم خب من مسئول چشم خودم هستم نه اون فرد مسئول دیدن یا ندیدن من
این فکر شماست که همه رو دشمن و جنگجو میبینه وگرنه همه دننال جلوی هم وایسادن و جنگیدن نیستن بلکه سرشون توی زندگی خودشونه
هیچ فرقی بین اونی که حکم مرگ برای عقیده اش صادر میکنه و اونی که به خاطر عقایدش میمیره وجود نداره .
هردوی اینها فقط عقیدشون رو به مرحله ی اجرا گذاشتن ...
پس بین یزید و حسین هم هیچ فرقی نیست بله؟
ولی از دید من خیلی فرق هست بین کسی که عقیدش رو تبدیل به شمشیر میکنه و در قلب کسی دیگه فرو میکنه و کسی که فقط بر عقیده خودش پایبنده نه اینکه اون هم عقیدش رو بر قلب دیگران فرو کنه
پ.ن : من دارم تاکید میکنم به عمل ، چون شاید رد تئوری این درست باشه که هیچکس به عقاید دیگری احترام نذاره ولی در عمل یه سری محدودیت ها وجود داره که مانع از مفید واقع شدن این تئوری میشه .
اگر هم کسی داره بحث میکنه صرفا به خاطر این که یه تئوری غیر قابل عمل توی ذهنش داشته باشه ، من مطمئنا اون شخص نیستم .
متاسفانه شما کلا از مسیر بحث خارج شدین و عقیده رو با اعمال قاطی کردین که این دو مقوله کاملا از هم مجزا هستن
کاربر شماره ی یک
18-11-2013, 17:57
شما این رو نوشتی دیگه ...
اینکه کسی با مانتو کوتاه بیاد خیابان ربطی به من نداره که اسمش رو توهین بزارم یا بخطر انداختن منافع!
و من گفتم :
این که یه نفر با مانتو بیاد توی خیابون ربطی به شما نداره و منافع شما رو به خاطر نمیندازه ، چون شما باهاش هم عقیده هستی ... ممکنه نظر برای یه عقیده ی دیگه تهدید محسوب بشه ...
---------
شما با خودت مثال زدی و من هم با "شما" جواب دادم ، اون "من" که شما در اول نوشتی منظور هر فردی از جامعه اس ، این شما هم که من گفتم باز منظور افراد جامعه اس ...
در جواب شما هم بنده هیچ اشاره ای به عقاید خودم نکردم ، گفتم ممکنه نظر شما "برای یه عقیده ی دیگه " تهدید محسوب بشه ...
در گفتگوی بالا ، اون "من" و"شما" ، منظور از هردو ، افراد جامعه اس ....
اما وقتی شما میای و در جواب من میگی :
من چادر سیاه رو تهدید میدونم شما مانتو(خواستم بگم مینیژیوب که دیگه دیدم حتی شما با مانتو هم مشکل دارین)
یعنی این که شما ، توی جوابی قبلی که من دادم دقت نکردید که من نوشتم ممکنه" برای یه عقیده ی دیگه" ، حرفی از خودم نزدم که این شمای آبی که نوشتید ، معنای کل افراد رو بده ، شما خصوصا با خود بنده بودید ، حرف اینجاست ...
ولی متاسقانه شما دوست دارید اینطوری مبحث احترام به عقاید رو به اثبات برسونید که من مثلا حالا به شما با این مثالی که زدم توهین کردم و باید به عقاید شما احترام میزاشتم ولی این هجو شما راه به جایی نداره چون حتی من شخص شما رو گفته باشم بر اساس حرف خودتون بوده و نه اینکه من با این حرفم به عقیده شما توهین کرده باشم
باز هم نیت خوانی کردید ...
شما از کجا میدونید من نیتم چیه ؟ کجای حرفام من گفتم که شما باید به عقاید من احترام میگذاشتی ؟
من گفتم :
لطفا توی بحثها این قضاوت زود و بی دلیل در مورد فردی که در بحث شرکت میکنه رو نداشته باشید ، گذشته از برچسب زدن به فرد مقابل ، بحث به حاشیه کشیده میشه .
من نگفتم به عقاید من احترام بزارید ، من گفتم به من برچسب نزنید و بحث رو به حاشیه نکشید . چون شما حتی اگه اجازه ی بی احترامی کردن به عقاید من رو داشته باشید طبق مباحثی که در تاپیک شده ، اجازه ی این رو ندارید که بی دلیل به من بگید که فلان اعتقاد رو دارم ، شما فقط میتونید عقایدی رو که ازش دفاع میکنم رو نقد کنید ، نه این که یه عقیده رو به من نسبت بدید و بعد اون عقیده رو نقد کنید .
دوست عزیز الان ما اینجا بر سر اینکه الان چه وضعیتی هست در کجا دنیا و یا اینجا بحث نمیکنیم بلکه بحث ما بر سر فلسفه وجودی این مورد هست
در جزیره ادمخواران ادمها رو سلاخی میکنن و میخورن این حرفا شما یعنی من برم اونجا و برای این حرکت احترام قائل باشم و باهاشون همراه هم بشم و بگم چون اونها حاکم هستن پس سلاخی ادمها چیز خوبیه
منظورم این نبود احترام قائل باشید و باهاشون همراه بشید ...
میگم شما فقط گزینه ی مبارزه با اون ها و از بین بردنشون رو نداری ! شما گزینه ی همراهی با اون ها و گزینه ی رفتن از اونجا رو هم داری ... حالا اختیار باشماست که هرکدوم از گزینه ها رو که صلاح میبینید انجام بدید ...
اگرتوانایی مقابله دارید ، مقابله کنید ، اگه توانایی مقابله ندارید ، میتونید تازمانی که خودتون صلاح میدونید سازش نشون بدید یا از اون مکان برید ...
شما میتونی سکوت هم بکنی ...
لازم نیست همیشه یا همراهی کنی یا مبارزه ...
بحث ما اینجا الان این هست که این کلمه "احترام به عقاید" چی هست
"احترام به عقاید" ، یعنی تایید اون عقاید و کسانی یک عقیده رو تایید میکنن که پیرو اون هستن ، احترام به عقاید بی معنیه ، من هم دارم سعی میکنم این رو توی بحثهام مطرح کنم که ما "احترام به عقاید" نداریم ولی سازش چرا... و این سازش به اون شکلی که گفتم ، چیزیه که من قبول دارم ...
ولی بحث حاکم بودن اکثریت هم باز چیزی نیست جز یک روش ساخته شده از طرف دیکتاتورها و افراد تمامیت خواه برای حذف کردن مخالفان وگرنه در جامعه فقط و فقط قانون باید حاکم باشه نه خواست اکثریت و این قانون رو هم اکثریت و اقلیت باید و باید با هم بنویسن و برای همه بنویسن نه برای راحتی فقط اکثریت با کشتار اقلیت
خب این قانون رو با چه روشی تصویب میکنید و به تایید میرسونید ؟
رای گیری میکنید ؟ رضایت تک تک افراد رو جلب میکنید؟ چطوری این قانون تصویب میشه ؟
این همه جامعه و کشور میشه مثال زد که با تکثر عقیدتی بدون مشکل و در صلح دارن در کنار هم زندگی میکنن و هیچکدوم هم خواستار حذف یا خفه شدن یا هم عقیده شدن گروه دیگه نیست
و هر گروه عقیدتی حالا چه سیاسی چه مذهبی چه عقیدتی داه زندگی خودش رو میکنه و گروه های دیگه هم همینطور
و راهی که کشف کردن این هست تمام انسانها برابر هستن و همه حق حیات مساوی داره و با نوشتن قانون و اجرای اون دارن در کنار هم زندگی میکنن
اکثر این جاهایی که شما میگی رای گیری انجام میشه ، یعنی اکثر قوانین مطابق میل اکثریته .
همه ی اون ها این موضوعی که شما میگی رو کشف نکردن ، بلکه اکثریت ، این رو قبول کردن که باید با دیگران مدارا و سازش کرد ...
در این کشورهایی که شما میگی ، اونایی که اعتقاد مخالف با اکثریت دارن کشف نکردن هیچ چیز رو ، فقط دارن مدارا و سازش میکنن برای زندگیشون ... بعضی از اونها حتی حق حیات رو هم اگه بتونن سلب میکنن از بقیه ، اما سازش میکنند چون قدرت کمی دارن ...
الان توی خاورمیانه ، هست کشورهایی که بهترین کار رو نابود کردن کشورهای دیگه میدونن ،اما چون قدرتشون کمه این کار رو نمیکنن ...
پس در نتیجه جنگی میان بعضی از کشورهایی که از بنیان با هم دیگه مشکل دارن اتفاق نمی افته ...
این یعنی سازش .... این ها هیچی رو کشف نکردن ، فقط دارن سازش میکنن ...
حالا جرج بوش مسیحی با استفاده از عقاید مذهبی برطبل جنگ با کفار میزنه دلیل نمیشه تمام جهان اینطور باشن و
شما یک مطالعه درباره کشورهای اسکاندیناوی بکنبد که با چه تکثر فرهنگی و نژادی و مذهبی و ... دارن کاملا در صلح و ارامش در کنار هم زندگی میکنن و هیچ کس هم خودش رو اکثریت نمیدونه و با حکم اکثریت بخواد دیگران رو از دور خارج کنه(در بعضی از اون کشورها از هر 8نفر 7نفر مهاجر هستن ولی قانون بدون استثنا برای همه یکثان هست نه اکثریت قانون خودش رو تحمیل کنه به اقلیت)
درباره ی جورج بوش : من هیچوقت جورج بوش رو یک مسیحی تلقی نمیکنم ، هیچوقت کارهای اون رو به عقاید مذهبیش ربط نمیدم ، من اگه بخوام جورج بوش رو نقد کنم ، با جمله ای که خودش گفته نقد میکنم چون جمله ای که میگه اعتقادشه .
نقد مسیحیت جدا ، نقد جورج بوش جدا ، تاثیر مسیحیت بر عقاید جورج بوش و ارتباط این دو موضوع هم جدا ، هرکدوم رو جدا بررسی میکنم . چون شاید بررسی کنم معلوم بشه اظهارات خود جورج بوش در تضاد با عقاید مسیحیت بوده .
در مورد کشورهای اسکاندیناوی به عنوان مثال سوئد که رای گیری میکنن ، رای گیری هم یعنی اکثریت بر جامعه حکمرانی میکنه ، حالا
اکثریت هرچی میخواد باشه و اقلیت هم از قوانینی که اکثریت میگذارند تبعیت میکنند ...
دوست عزیز صورت داشتن عمل مطرح نیست بلکه دایره این عمل مطرح هست
کسی تا وقتی عقیدش در چهار دیواری خونش باشه چه کاری ممکنه به من داشته باشه که من مقابلش وایسم؟ولی وقتی این دایره رو به چهار دیواری خونه من هم بخواد بکشه مشکل ایجاد میشه
کسی که اونور خیابان داره راه میره من لزومی در وایسادن جلوش نمیبینم حالا هرلباسی هم بخواد بپوشه حتی اگر از دید من نباید اون رو ببینم خب من مسئول چشم خودم هستم نه اون فرد مسئول دیدن یا ندیدن من
این فکر شماست که همه رو دشمن و جنگجو میبینه وگرنه همه دننال جلوی هم وایسادن و جنگیدن نیستن بلکه سرشون توی زندگی خودشونه
هیچکس عقیده اش رو توی چهار دیواریش نگه نمیداره ، همین الان شما عقیده ات رو داری در سطح جهانی منتشر میکنی...
ما درباره ی اعتقاداتی که توی ذهن شخص میمونه یا توی چهاردیواریش صحبت نمیکنیم ، بحث درباره ی روابط اجتماعیه ، این که شما وقتی حرف از اعتقادات پیش بیاد چطور عمل میکنی ، احترام میذاری یا نه ، اینجا دقیقا حرف از عمله نه از عقیده ...
من هرچه قدر به شما گفتم که قضاوت نکنید باز به این کارتون دارید ادامه میدید ، توی بحث رفتار مناسبی نیست .
شما تکلیف همه رو روشن کردید ، حالا یه عده ای هستن که کم هم نیستند و جزو این همه ی شما نیستن و بعضی دیگر رو دشمن میبینن . شما بزن سایتهای خبری ببین چطور کشورها همدیگر رو دشمن هم میدونن و چطور با هم رفتار میکنن ، این در سطح بین الملل ، در سطح محله ی خودتون هم اگه یه ضربدر بزرگ قرمز روی نماد اعتقادی اکثریت محله بزنین و دم درتون آویزون کنین ، اونوقت میفهمید که شمارو دشمن میبینن یا نه ...
پس بین یزید و حسین هم هیچ فرقی نیست بله؟
ولی از دید من خیلی فرق هست بین کسی که عقیدش رو تبدیل به شمشیر میکنه و در قلب کسی دیگه فرو میکنه و کسی که فقط بر عقیده خودش پایبنده نه اینکه اون هم عقیدش رو بر قلب دیگران فرو کنه
موضوع اصلی این قسمت از نقل قول رو یادتون رفته ،موضوع بر سر این بود که هر کس برای منافع خودش تلاش میکنه و در جهت عقاید خودش مبارزه میکنه ، ما اینجا کاری به شیوه ی مبارزه نداریم ، اون یه مبحث جداست ربطی به موضوع ما نداره ...
مهم نیست شما چطور مبارزه میکنی ، در نقل قول های من که مربوط به این قسمت بحث بود اگه برید میبینید که منظور من این بوده که
با شمشیر یا با گل ، شما داری مبارزه میکنی نه سازش ، شما شیوه ی مبارزه رو پیش گرفتی ...
من بحثم درباره ی گاندی یا دیگری نیست ، در مورد عملی هستش که گاندی با توجه به اعتقادش انجام میده ، یعنی گاندی یا هرکس
دیگه ای که اون کار رو انجام میده ، سازش نمیکنه ، بلکه دقیقا عین عقیده اش رو عمل میکنه ...
شاید گاندی یا یزید ، توی عقایدشون یه جاهایی سازش هم از خودشون نشون داده باشن ، اما حرف سر گاندی و یزید نیست ، حرف سر
اینه که شمشیر کشیدن ، جلوی تفنگ وایستادن ، تسخیر لانه ی جاسوسی ، تحریم ، بمباران ، همه ی اینا اسمشون مبارزه اس نه
سازش ... سازش یعنی اکثریت میگه و شما طبق اون عمل میکنی ...
متاسفانه شما کلا از مسیر بحث خارج شدین و عقیده رو با اعمال قاطی کردین که این دو مقوله کاملا از هم مجزا هستن
بحث درباره ی احترامه ، زیر شاخه ی اخلاق و مربوط به فلسفه ی اخلاق و اخلاق نظری ...
من این قسمت حرف خودم رو اصلاح میکنم :
ولی در عمل یه سری محدودیت ها وجود داره که مانع از مفید واقع شدن این تئوری میشه .
و به جاش میگم " احترام نگذاشتن به عقاید دیگران ، یعنی بی احترامی کردن به اونها ، باعث جنگ میشه "
محدودیت هایی که من ازشون حرف میزنم درگیری و جنگ میان عقایده .
شما در حتی در انتخاب گزینه ها هم با"رای گیری" مخالفت کردید ، چون رای گیری بر پایه ی احترام گذاشتن به نظر اکثریته ، حالا نظر اکثریت هرچیزی که میخواد باشه ... در واقع شما با سیستم سیاسی کشورهای اسکاندیناوی هم مشکل داری چون در اون کشورها باید به نظر اکثریت جامعه احترام بذارید ....
گزینه ی دو این نظر سنجی ضرورتی در این نمیبینه که اگه در یک رای گیری ، اکثریت قانون گذاری کردن ، اون رو قبول کنه ...
Saeed Dz
18-11-2013, 18:12
به نظر من اگر خود درست بینی، خود حق بینی، خود برتر بینی رو کنار بذاریم بیشتر این مشکلات اصلن بودجود نمیاد.
یعنی منظورم اینکه در قدم اول این فرهنگ و این روحیه لازمه تا در مرحله بعد بپردازیم به احترام به عقیده دیگران. کسی که به بعضی اصول و حقوق در این زمینه اشنا نباشه میتونه به شما توهین کنه و بگه این نظر من هستش و شما هم باید بهش احترام بذاری.
کاربر شماره ی یک
19-11-2013, 02:12
به نظر من اگر خود درست بینی، خود حق بینی، خود برتر بینی رو کنار بذاریم بیشتر این مشکلات اصلن بودجود نمیاد.
یعنی منظورم اینکه در قدم اول این فرهنگ و این روحیه لازمه تا در مرحله بعد بپردازیم به احترام به عقیده دیگران. کسی که به بعضی اصول و حقوق در این زمینه اشنا نباشه میتونه به شما توهین کنه و بگه این نظر من هستش و شما هم باید بهش احترام بذاری.
بله اخلاق رکن اصلی و عامل همبستگیست ...
شاید ضرورتی در این که شما به عقیده ی یک نفر احترام بذاری نباشه ولی مسئله ی اخلاق ، باعث میشه شما بدونی که ضرورتی هم در توهین کردن به اون نداری ...
havzhini
19-11-2013, 08:09
میگم شما فقط گزینه ی مبارزه با اون ها و از بین بردنشون رو نداری ! شما گزینه ی همراهی با اون ها و گزینه ی رفتن از اونجا رو هم داری ... حالا اختیار باشماست که هرکدوم از گزینه ها رو که صلاح میبینید انجام بدید ...
یک ذهن روشن که حقوق انسانی و شرافق انسانی رو درک کرده گزینه های دیگری در ذهنش داره
هرگز یک ذهن سالم نمیاد بگه چون من توی این کوچه قدرت دارم یا تو لباسای منو میشوری یا مثل من لباس میپوشی که بشی بچه! من(سازش) یا گورتو گم میکنی از این کوچه میری
یک ذهن سالم میگه وقتی یه خونه توی این کوچه خالی هست پس چه بهتر کسی بیاد توش زندگی کنه حالا تو هر عقیده ای داری داشته باش من کمکت هم میکنم ولی اگر عقیده اشتباهی داری این عقیده منه روش فکر کن شاید بدردت خورد
یک جامعه سالم هم همین هست
یک جامعه انسانی و سالم نمیاد بگه 70درصد جامعه من مدهبx دارن حالا این 30درصد بقیه یا پیرو مذهب x بشید یا جزیه باید من سر شمارو میبرم میندازم به دریا یا گورتونو گم کنید از سرزمین هزاران ساله پدری خودتون برید بیرون
بلکه میگه ای 100درصد مردم بیاد یک قانون که همه باهم در کنار بدون ازار ازار هم زندگی کنیم
حالا این قانون رو 70درصد نمیاد بر مبنای فقط و فقط اعتقاد خودش بنویسه و 30درصد هم بر منبای خودش بعد به رای بزارن هرکی برنده شد اونیکی رو برده خودش کنه بلکه همه با هم یک قانون با مفادی که برای تمام 100% خوب باشه مینویسن و به اجرا میزارن
پس اینطور نیست که میگید قانون رو اکثریت تایین میکنه
در مورد کشورهای اسکاندیناوی به عنوان مثال سوئد که رای گیری میکنن ، رای گیری هم یعنی اکثریت بر جامعه حکمرانی میکنه ، حالا
اکثریت هرچی میخواد باشه و اقلیت هم از قوانینی که اکثریت میگذارند تبعیت میکنند ...
بهتره یک مطالعه از قانون و وضعیت اجتماعی این کشورها بکنید چون بهیچ وجه اینطور نیست
حتی در بعد سیاسی اجزاب اقلیت و اکثیریت وجود داره که حتی یک نفر از یک حذب وارد سیستم بشه حق داره قانون رو تصویب کنه
قانون یعنی حق انسانسی تک تک افراد با هر نژادو عقیده و مذهب درش محفوظ باشه وگرنه اگه قرار بود قانون فقط برای اکثریت بود دیگه چه احتیاجی به قانون هست اکثریت میاد هرکاری دلش میخواد میکنه
متاسافه گفتم این یک هجو از طرف دیکتاتورهاست که قانون رو اینطور تعریف میکنن برای سلطه بر مردم
شما در حتی در انتخاب گزینه ها هم با"رای گیری" مخالفت کردید ، چون رای گیری بر پایه ی احترام گذاشتن به نظر اکثریته ، حالا نظر اکثریت هرچیزی که میخواد باشه ... در واقع شما با سیستم سیاسی کشورهای اسکاندیناوی هم مشکل داری چون در اون کشورها باید به نظر اکثریت جامعه احترام بذارید ....
بعد میفرمایید بنده هستم که بحث رو شخصی میکنم
در کجا و با چه رای گیری من مخالفت کردم اگر میشه دقیق بفرمایید چون اصلا متوجه نشدم کجا من گفتم با رای گیری مخالفم تا یا توضیح بدم یا اگر اشتباه گفتم خودم رو اصلاح کنم!
و به جاش میگم " احترام نگذاشتن به عقاید دیگران ، یعنی بی احترامی کردن به اونها ، باعث جنگ میشه "
کسی که دنبال جنگ باشه میره دنبال جنگ وگرنه کسی جنگ طلب نباشه حتی به خونش تجاوز کنن مثل گاندی بدون جنگ مبارزه میکنه
لطفا حرفتون رو هم عوض نکنید منظورتون جنگ نبوده و منظور مبارزه بوده که دقیقا منظور شما جنگه
کسی جنگ طلب نباشه مثل ماندلا مبارزه مدنی میکنه در مقابل جنگطلبان و ادمکشان نه اینکه جنگ کنه
عقیده اگر سالم باشه دنبال جنگ نمیره به هیچ دلیلی
ولی عقیده ای جنگ طلب و جانی باشه دلیلی هم پیدا نکنه خودش یک دلیل و یک دشمن میسازه و جنگش رو ادامه میده
من هرچه قدر به شما گفتم که قضاوت نکنید باز به این کارتون دارید ادامه میدید ، توی بحث رفتار مناسبی نیست .
شما تکلیف
همه
رو روشن کردید ، حالا یه عده ای هستن که کم هم نیستند و جزو این
همه ی شما نیستن و بعضی دیگر رو دشمن میبینن . شما بزن سایتهای خبری ببین چطور کشورها همدیگر رو دشمن هم میدونن و چطور با هم رفتار میکنن ، این در سطح بین الملل ، در سطح محله ی خودتون هم اگه یه ضربدر بزرگ قرمز روی نماد اعتقادی اکثریت محله بزنین و دم درتون آویزون کنین ، اونوقت میفهمید که شمارو دشمن میبینن یا نه ...
لطفا این روش هجو امیز بحث کردن رو کنار بزارید
شما از جنگ حرف میزنید بعد من به صحبتهای خوده شما استناد میکنم دست به سفسطه میزنید که قضاوت نکن
این نمونه بارز استفاده از روش"احترام به عقاید" هست که شما دارید بکار میبرید برای خلت مبحث که از دید من هیچ ارزشی نداره
اگر جمله رو درست بخویند میبیند در جمله همه اینطور بکار رفته که یعنی از همه مقداری جنگطلب هستن و مقداری نیستن نه اینکه همه متمدن و پیشرفته باشن
وگرنه بله من طالبان و صدام و یشاراسد و اسرائیل و ... و بکوحرام و ارتش سرخ و ... همه رو میدونم چطور عقایدی دارن
ودرمقابل هم جوامع بدون تعصب و مذهب جهالت رو هم میبینم که بدون جنگ و کشتار در صلح کامل در کنار هم زندیگ میکنن
Saeed Dz
19-11-2013, 17:08
شاید ضرورتی در این که شما به عقیده ی یک نفر احترام بذاری نباشه ولی مسئله ی اخلاق ، باعث میشه شما بدونی که ضرورتی هم در توهین کردن به اون نداری ...
دقیقن همینطوره.
البته این نکته رو بگم که منظور من از اخلاق، اخلاق مطلق نیست بلکه اخلاقی که در موردش بحث و گفتگو شده، بررسی انجام شده و ... و در نهایت مناسب انسان امروزی توسط خودش بوجود اومده هست. در مورد حقوق مدنی افراد هم همین نظر رو دارم.
کاربر شماره ی یک
19-11-2013, 23:02
بهتره یک مطالعه از قانون و وضعیت اجتماعی این کشورها بکنید چون بهیچ وجه اینطور نیست
حتی در بعد سیاسی اجزاب اقلیت و اکثیریت وجود داره که حتی یک نفر از یک حذب وارد سیستم بشه حق داره قانون رو تصویب کنه
قانون یعنی حق انسانسی تک تک افراد با هر نژادو عقیده و مذهب درش محفوظ باشه وگرنه اگه قرار بود قانون فقط برای اکثریت بود دیگه چه احتیاجی به قانون هست اکثریت میاد هرکاری دلش میخواد میکنه
متاسافه گفتم این یک هجو از طرف دیکتاتورهاست که قانون رو اینطور تعریف میکنن برای سلطه بر مردم
من دسترسی به اطلاعاتی که شمامیگی ندارم و فقط در این حد تونستم مطالعه کنم که سیستم سیاسیش بر اساس رای گیری هستش ...
اگه هر رای برای خودش قدرت اجرایی جدا داشته باشه ، باز قدرت اجرایی اکثریت بیشتره ...
دراینجا یه قدم جلوتر از سیستم قبلی قرار داره و نظر شما حتی اگه در اقلیت باشه به مرحله ی اجرا درمیاد ، اما موضوعی که هست اینه که باز قدرت اجرایی اکثریت اونقدر زیاد هست که بتونه فرق اساسی بین حقوق یک شخص که در اقلیت قرار داره و یه شخص که در اکثریت وجود داره بندازه
در کجا و با چه رای گیری من مخالفت کردم اگر میشه دقیق بفرمایید چون اصلا متوجه نشدم کجا من گفتم با رای گیری مخالفم تا یا توضیح بدم یا اگر اشتباه گفتم خودم رو اصلاح کنم!
من اینطور نتیجه گیری کردم :
شما با احترام گذاشتن به نظر اکثریت مخالف هستید ، رای گیری یعنی احترام گذاشتن به نظر اکثریت ...
کسی که دنبال جنگ باشه میره دنبال جنگ وگرنه کسی جنگ طلب نباشه حتی به خونش تجاوز کنن مثل گاندی بدون جنگ مبارزه میکنه
لطفا حرفتون رو هم عوض نکنید منظورتون جنگ نبوده و منظور مبارزه بوده که دقیقا منظور شما جنگه
کسی جنگ طلب نباشه مثل ماندلا مبارزه مدنی میکنه در مقابل جنگطلبان و ادمکشان نه اینکه جنگ کنه
عقیده اگر سالم باشه دنبال جنگ نمیره به هیچ دلیلی
ولی عقیده ای جنگ طلب و جانی باشه دلیلی هم پیدا نکنه خودش یک دلیل و یک دشمن میسازه و جنگش رو ادامه میده
سالم یا ناسالم
مبارزه و جنگ یک معنی دارند ...
جنگیدن با تفنگ و باقلم ، هیچ فرقی با هم نداره ، هردوش جنگه ...
لطفا این روش هجو امیز بحث کردن رو کنار بزارید
شما از جنگ حرف میزنید بعد من به صحبتهای خوده شما استناد میکنم دست به سفسطه میزنید که قضاوت نکن
این نمونه بارز استفاده از روش"احترام به عقاید" هست که شما دارید بکار میبرید برای خلت مبحث که از دید من هیچ ارزشی نداره
این قسمت :
این "فکر شما" ست که همه رو دشمن و جنگجو میبینه
این "فکر شما" که گفتید به هیچ وجه معنی نوعی نمیده ، اونم جایی که شما داری درباره ی تئوری بنده صحبت میکنید.
باز مشکلی نیست من فقط یادآوری میکنم در بحث که دوباره این شیوه استفاده نشه .
اگر جمله رو درست بخویند میبیند در جمله همه اینطور بکار رفته که یعنی از همه مقداری جنگطلب هستن و مقداری نیستن نه اینکه همه متمدن و پیشرفته باشن
وگرنه بله من طالبان و صدام و یشاراسد و اسرائیل و ... و بکوحرام و ارتش سرخ و ... همه رو میدونم چطور عقایدی دارن
ودرمقابل هم جوامع بدون تعصب و مذهب جهالت رو هم میبینم که بدون جنگ و کشتار در صلح کامل در کنار هم زندیگ میکنن
من هم نگفتم شما همه رو تمام انسان ها فرض کردی ، من گفتم یه عده هم هستن که که اینطوری نیستن ، چون شما گفتی بودی :
همه دننال جلوی هم وایسادن و جنگیدن نیستن بلکه سرشون توی زندگی خودشونه
من اون قسمتی رو که شما اسمش رو سفسطه گذاشتید رو گفتم که بگم ، یه عده هستن که جلوی شما وایمیستن ، شما در نظری که میدید ، اونها رو در نظر نمیگیرید و بیان نمیکنید که به این ها هم احترام نمیگذارید و میجنگید ، یا سازش میکنید ...
میگم قبول ، همه اینجوری نیستن ، (حالا باز این که همه اینجوری نیستن نیاز به اثبات داره ) ، خب شما با اون قسمت که اینجوری هستن چیکار میکنی ، همیشه میجنگی ؟ اگه در اقلیت باشی و اکثریت اونایی باشن که جلوی شما وایستن چیکار میکنید ، سازش یا جنگ؟
فرهنگ دانشجو
09-12-2013, 11:52
درود.احترام به دیدگاه دیگران یکی از مهمترین اصول زمینه ساز ایجاد گفتگو بین افراد است. کسانی که قائل به " گفتگو" می باشند این اصل رابه عنوان یک قاعده پذیرفته شده درذهن خود دارند .لازمهء نیل به چنین دیدگاهی این است که هرکس به نوبهء خود بتواند از زاویه ی دید دیگران به مسائل نگاه کند , تااز خود رایی وخود محوری دور بماند و ضمن احترام به دیدگاه طرف مقابل به طرح دیدگاه خود بپردازد.:n16:
V E S T A
13-01-2014, 17:32
ولی غیر از رعایت احترام به عقاید در بیان دیدگاه،
مواقعی که قانونی وضع میشه لازمه یه اعتقاد نادیده گرفته بشه یا قانون وضع شده کاملا بر خلاف اعتقاد خاصی هست. در این صورت آیا بی احترامی به عقاید شده ؟
مثلا تو یه عقیده خاص : گاو ها حق اینو دارن که آزادانه در خیابان حرکت کنن و جزو مقدسات هستن و کسی حق بی احترامی به گاو ها رو نداره.
قانونی وضع میشه برای ایجاد نظم و پاکسازی شهر و تردد گاوها در خیابان ممنوع باشه. آیا چنین قانونی بی احترامی به عقاید اون گروه خاص هست ؟
ولی غیر از رعایت احترام به عقاید در بیان دیدگاه،
مواقعی که قانونی وضع میشه لازمه یه اعتقاد نادیده گرفته بشه یا قانون وضع شده کاملا بر خلاف اعتقاد خاصی هست. در این صورت آیا بی احترامی به عقاید شده ؟
مثلا تو یه عقیده خاص : گاو ها حق اینو دارن که آزادانه در خیابان حرکت کنن و جزو مقدسات هستن و کسی حق بی احترامی به گاو ها رو نداره.
قانونی وضع میشه برای ایجاد نظم و پاکسازی شهر و تردد گاوها در خیابان ممنوع باشه. آیا چنین قانونی بی احترامی به عقاید اون گروه خاص هست ؟
بله بی احترامی به اون عقیده هست، ما اون عقیده رو پاس نداشتیم و حتی عده ای رو از انجامش منع کردیم، ولی آزاد گذاشتن گاو ها هم بی احترامی به افرادی هست که در خیابان تردد میکنن(در صورتی که باعث آزار مردم بشن)
حالت ایده آل از نظرم اینه که محله ای باشه مخصوص افرادی که گاو ها رو مقدس میدونن و گاو ها فقط در اون محله آزاد باشن، نه به کسی آزاری میرسه، نه کسی بهش بی احترامی میشه.
havzhini
13-01-2014, 20:26
بله بی احترامی به اون عقیده هست، ما اون عقیده رو پاس نداشتیم و حتی عده ای رو از انجامش منع کردیم، ولی آزاد گذاشتن گاو ها هم بی احترامی به افرادی هست که در خیابان تردد میکنن(در صورتی که باعث آزار مردم بشن)
حالت ایده آل از نظرم اینه که محله ای باشه مخصوص افرادی که گاو ها رو مقدس میدونن و گاو ها فقط در اون محله آزاد باشن، نه به کسی آزاری میرسه، نه کسی بهش بی احترامی میشه.
اگر در اون عقیده این مورد باشه که این کسی نباید جلوی رفتن این گاو به محله های دیگه گرفته بشه چی؟با همین جلوگیری از رفتن گاو و محدود کردن اون به عقیده توهین شده درسته؟
پس هیچ حالت ایده آلی وجود نداره و اگر قرار بر احترام و بی احترامی به عقیده باشه 2عقیده متظاد همیشه و در همه حالات بهم توهین خواهند کرد و هیچ حالت تعادل و ایده آلی در کار نخواهد بود
به همین دلیل تعریف احترام/بی احترامی به عقاید بی معنی و دارای اشکال اساسی هست.
اگر در اون عقیده این مورد باشه که این کسی نباید جلوی رفتن این گاو به محله های دیگه گرفته بشه چی؟با همین جلوگیری از رفتن گاو و محدود کردن اون به عقیده توهین شده درسته؟
پس هیچ حالت ایده آلی وجود نداره و اگر قرار بر احترام و بی احترامی به عقیده باشه 2عقیده متظاد همیشه و در همه حالات بهم توهین خواهند کرد و هیچ حالت تعادل و ایده آلی در کار نخواهد بود
به همین دلیل تعریف احترام/بی احترامی به عقاید بی معنی و دارای اشکال اساسی هست.
درسته، و کلمه "ایده آل" صرفا به نظرم حالتی اومد که کم ترین برخورد میان دو عقیده در زندگی روزمره باشه. ممکنه یکی عقیده داشته باشه که "من هیچ جا بدون گاوم نمیرم" و بخواد از محلش بیاد بیرون، و این جا قانون موجود به شخص بی احترامی میکنه.
V E S T A
08-03-2014, 22:23
آیا احترام به هر عقیده ای لازم است ؟
آیا عقیده ای که به گونه ای حقوق افراد رو به رسمیت نمیشناسد قابل احترام است ؟
آیا به چالش کشیدن عقاید توهین و بی احترامی به عقاید است ؟
آیا قبول نداشتن یه عقیده خاص بی احترامی و توهین به این عقیده هست ؟
آیا دراقلیت یا اکثریت بودن دلیل موجهی برای توهین یا احترام به عقیده ای خاص است ؟
آیا آزادی بیان با احترام به عقاید منافاتی دارد ؟
Zeitgeist
09-03-2014, 00:26
آیا احترام به هر عقیده ای لازم است ؟
خیر
آیا عقیده ای که به گونه ای حقوق افراد رو به رسمیت نمیشناسد قابل احترام است ؟
خیر
آیا به چالش کشیدن عقاید توهین و بی احترامی به عقاید است ؟
خیر
آیا قبول نداشتن یه عقیده خاص بی احترامی و توهین به این عقیده هست ؟
خیر؛ عقایدی که درصدد جنگ با مخالفانشانند، چنین چیزهایی را بیان میکنند.
آیا دراقلیت یا اکثریت بودن دلیل موجهی برای توهین یا احترام به عقیده ای خاص است ؟
بی ربط
آیا آزادی بیان با احترام به عقاید منافاتی دارد ؟
احترام به عقیده، مفهومی ساخته شده توسط افرادی است که توان دفاع از عقایدشان را نداشته و قدرت تحمل به چالش کشیده شدن عقایدشان را نیز ندارند.
اینگونه افراد، توسط آن عقاید، عده ای متعصب و با عقده های درونی نسبت به عقایدشان پرورش یافته و فکر میکنند که عقیده ی ایشان، بهترین است و دیگران حق به چالش کشیدن آن را نداشته و لایق مرگند!
مفهوم "احترام به عقیده" آخرین حربه ای است که یک فرد متعصب، برای فرار از به چالش کشیده شدن عقایدش به کار میبندد.
در سیاست و قوانین اجتماعی هم این مفهوم به دلیل جلوگیری از به قول معروف "رم کردن" این افراد متعصب بیان شده و از افراد جامعه خواسته شده که به عقاید همدیگه تا جای ممکن کاری نداشته باشند تا در جامعه، توسط افراد متعصب، همانند گذشته ها در تاریخ، جنگ های عقیدتی راه نیفته!
آیا آزادی بیان با احترام به عقاید منافاتی دارد ؟
بله صد درصد!
نفس آزادی بیان یعنی اینکه من نظر و عقیده خودم رو میگم و کسی حق نداره به خاطر اینکه از نظر من خوشش نمیاد یا نظر من رو توهین به عقیده اش می دونه من رو بازخواست یا محاکمه کنه و دلیل وجود مفهوم آزادی بیان اینه که به عقاید دیگران لازم نیست احترام بگذاریم و قوانین آزادی بیان هم قوانینی هستند که از افرادی که به عقاید دیگران احترام نمی گذارند دفاع و محافظت می کنند. در دید من آزادی بیان = عدم ضرورت احترام به عقاید دیگران ، اصلا این دو نمی تونن همزمان با هم صحیح نباشن.. نمیشه آزادی بیان داشت ولی احترام به عقاید دیگران رو ضروری دونست.
Saeed Dz
09-03-2014, 14:18
آیا آزادی بیان با احترام به عقاید منافاتی دارد ؟
به نظرم این سوال حتا به نوعی غلط هستش که مکررن تکرار میشه.
دو نکته ی مهم در این رابطه وجود داره که در ابتدا ما باید این نکات رو با خودمون حل کنیم و تا وقتی نتوانیم که درکشون کنیم مطمئنن نخواهیم توانست که حتا درک درستی در این رابطه داشته باشیم. اول اینکه ما باید در نظر بگیریم که انسانها حق دارند (برای مثال حق آزادی، زندگی و ...) اما عقاید، فرهنگها و مفاهیمی از این دست حق ندارند و اینکه کسی بیاد و یک عقیده رو مورد نقد منطقی قرار بده هیچ حقی ضایع نمیشه چون اساسن حقی وجود نداره!
شاید کسی بگه خب ما برای مطرح کننده عقیده حق قائل هستیم و ... که در این صورت باید در رابطه با نکته دوم دقت بشه. ببینید ما باید این مسئله رو دقت کنیم که عقاید چند وجه دارن، میتونن عقاید فردی باشن و یا اجتماعی و این دو کاملن متفاوت هستند با هم.
در بعد و صاحت فردی هیچکس حق نقد، شماتت و بازجویی در رابطه با عقیده اون شخص رو نداره مگر اینکه خود اون شخص اجازه بده اما در بعد اجتماعی وضع فرق میکنه و برعکس هستش. حالا وقتی کسی عقیده ی خودش رو نشر، تبلیغ و به اشتراک میگذاره اون رو از بعد فرد خارج کرده! و بنابراین حتمن مورد نقد قرار خواهد گرفت. در واقع نشر، تبلیغ و به اشتراک گذاشتن عقاید به نوعی اجازه به نقد گذاشته شدن موضوع هستش.
آیا دراقلیت یا اکثریت بودن دلیل موجهی برای توهین یا احترام به عقیده ای خاص است ؟
این تصوری بود که قبلها وجود داشت و متاسفانه در حال حاظر هم در جامعه ما وجود داره. در جوامع مدرن این مفهوم تغییر کرده و گفته میشه باید منفعت و حقوق تک تک افراد در نظر گرفته بشه و اکثریت توجیهی برای درست یا غلط بودن چیزی نیست. اکثریت حق اضافی برای اون گروه نمیاره!
A.M.D.D.E.V.I.L
09-03-2014, 18:05
اگه کسی به نظر دیگری احترام نذاره در واقع اونو اول با نظر خودش مقایسه کرده و دو با خودش گفته نظر من خیلی بهتر از نظر اینه ، پس به خودش اجازه داده قضاوت کنه
یک قضاوت وحشتناک که به هر حال شخصیت اون یارو رو زیر سوال میبره ، اگه شخصیت فرد زیاد قوی نباشه ممکنه حتی به فوبیا ی اجتماعی دچار بشه
بنا براین در صورتی که فردی به نظر دیگری احترام نذاره و تحقیرش کنه در نهایت موجب میشه که جامعه ای که در اون زندگی میکنه فاسد بشه
اگه کسی به نظر دیگری احترام نذاره در واقع اونو اول با نظر خودش مقایسه کرده و دو با خودش گفته نظر من خیلی بهتر از نظر اینه ، پس به خودش اجازه داده قضاوت کنه
یک قضاوت وحشتناک که به هر حال شخصیت اون یارو رو زیر سوال میبره ، اگه شخصیت فرد زیاد قوی نباشه ممکنه حتی به فوبیا ی اجتماعی دچار بشه
بنا براین در صورتی که فردی به نظر دیگری احترام نذاره و تحقیرش کنه در نهایت موجب میشه که جامعه ای که در اون زندگی میکنه فاسد بشه
یعنی شما به عقیده یک برده دار یا نژادپرست احترام می گذارید صرفا چون نباید قضاوت کنیم؟ :n13:
--
کلا احترام نگذاشتن به عقیده یک شخص مستقیما نتیجه نمی ده به زیر سوال بردن شخصیت اون فرد یا تحقیر کردن اون فرد.. بین این ها فاصله خیلی زیادی است و بطور دقیق تر این یک Non sequitur هست و قطعا "عدم ضرورت" در احترام گذاشتن به عقاید دیگران مستقیما جامعه رو فاسد نمی کنه. بین این فرضیات و نتیجه گیری ها رابطه مستقیمی به نظر من اصلا وجود نداره.
احترام گذاشتن به عقاید دیگران به نظر منم خیلی خوبه
ولی بعضی وقتا میبینی به نظرت انقدر عقاید یه عده احمقانست که نمیتونی جلوی خودتو بگیری
شاید حست درست باشه شاید نه،ولی آدم نمیتونه بعضی وقتا جلوی خودشو بگیره و طرف مقابل رو نکوبه
مطمئنا برای همه هم پیش اومده این حالت
leo.unique
09-03-2014, 20:36
آیا دراقلیت یا اکثریت بودن دلیل موجهی برای توهین یا احترام به عقیده ای خاص است ؟
بی ربط
چرا بی ربط ؟:n13:
A.M.D.D.E.V.I.L
10-03-2014, 13:29
ببینید ، وقتی یک فرد در عصر کنونی نژادپرست باشه یا برده داری بکنه ، به نظر من آدم خطرناکی هست . بنابر این من با اون یارو وارد یک گفتوگوی مستقیم نمیشم ، فقط اگه چیزی به نظرم غیر عادی برسه به پلیس گزارش میکنم که در نهایت در یک دادگاه قاضی براشون قضاوت کنه .
وگرنه سوال شمارو اینطور هم میشه مطرح کرد
در یک جامعه ی مذهبی که عرف جامعه مذهب هست اگه یه نفر بی دین باشه آیا سزاوار مرگه ؟ چون اگه اکثریت به عقیده ی این اقلیت احترام نذارن کسی هم مشکلی با سنگسارشون تو ملا عام نخواهد داشت
در مورد قسمت دوم پستتون هم من موافقم
همونطور که پیش تر گفتم ، یکی از نکته های مهمی که باعث میشه بر سر موضوع احترام گذاشتن بحث بشه، اینه که ما تعریف واحدی از "احترام گذاشتن" نداریم.
لذا هرشخص وقتی نظرشو بیان میکنه به یکی از جنبه های پست #2 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) نگاه میکنه.
آیا دراقلیت یا اکثریت بودن دلیل موجهی برای توهین یا احترام به عقیده ای خاص است ؟
چرا بی ربط ؟:n13:
1- اقلیت یا اکثریت پارامتری بر درستی یا نادرستی یک عقیده نیست.
2- عقیده ها همیشه و در هر حال میتونن مورد چالش قرار بگیرند.
>>
پس واضحه که مورد چالش قرار گرفتن یک عقیده ارتباطی با در اقلیت یا اکثریت بودن نداره.
در گفت و گو در مورد عقاید و تفکرات بین افراد، که یک عقیده مطرح و به بحث گذاشته میشه، به نظرم میشه قضیه رو این طور بررسی کرد(البته این طیف به این صورت گسسته نیست اما حالت های کلی رو ذکر میکنم):
مرحله اول: برداشت و تفکر درونی
با یک عقیده یا موافق هستیم = برای اون عقیده در داخل ذهن احترام قائل هستیم
با یک عقیده مخالف هستیم = برای اون عقیده در داخل ذهن احترام قائل نیستیم
در مورد یک عقیده نظری نداریم = وارد مقوله احترام/بی احترامی نشدیم
مرحله دوم: ابراز نظر و عقیده
ابراز موافقت = احترام به عقیده شخص مقابل
ابراز مخالفت = بی احترامی به عقیده شخص مقابل
ابراز بی طرفی = عملا نه احترام گذاشته ایم، نه بی احترامی کرده ایم
اگر به هر دلیلی هر کدام از "ابراز" تفکراتمون الکی باشه
به عقیده خود بی احترامی کردیم، به نوعی تحمل بی احترامی به عقیده خود به دلیل احترام ساختگی به عقیدهی طرف مقابل رخ میده.
مرحله سوم: برداشت شخص مقابل
در این مرحله به نظرم برداشت ها میتونه بسیار متنوع باشه، یکی ابراز مخالفت رو توهین به خودش برداشت میکنه، یکی حتی ابراز بی طرفی رو توهین میدونه و حالت های دیگه. این مرحله کاملا شخصی میشه و در کل ارتباطی هم با قضیه احترام گذاشتن یا نذاشتن نداره، برداشت شخصی افراد هست از ابراز نظر افراد دیگر.
ببینید ، وقتی یک فرد در عصر کنونی نژادپرست باشه یا برده داری بکنه ، به نظر من آدم خطرناکی هست . بنابر این من با اون یارو وارد یک گفتوگوی مستقیم نمیشم ، فقط اگه چیزی به نظرم غیر عادی برسه به پلیس گزارش میکنم که در نهایت در یک دادگاه قاضی براشون قضاوت کنه .
در اصل شما با اون عقیده مخالف هستید ( = برای اون عقیده احترام قائل نیستید) و به طور غیر مستقیم دارید مخالفتتون رو با اون عقیده ( = بی احترامی به اون عقیده) رو ابراز میکنید.
MOHAMMAD_ASEMOONI
11-03-2014, 20:50
سلام . سوال : یکی میاد و میگه عقیده اش این هست که دنیا فقط همین چند روز زندگی هست و بعد از مرگ هم چیزی جز پایان و فنا و نابودی در انتظار انسان نیست و میگه باید هر کسی با تمام قدرت و توانائیش سعی کنه لذت ببره از این زندگی بدون هیــــــچ حد و مرزی . و میگه چیزی به نام درست و غلط و قانونی و غیر قانونی و حلال و حرام وجود نداره و هر کسی حق داره از هر راهی که به فکرش میرسه و توانائیش رو داره , از زندگی لذت ببره .1- آیا این عقیده قابل احترامه ؟ 2- آیا ولش کنیم هر طور که دوست داره از زندگی لذت ببره ؟
سلام . سوال : یکی میاد و میگه عقیده اش این هست که دنیا فقط همین چند روز زندگی هست و بعد از مرگ هم چیزی جز پایان و فنا و نابودی در انتظار انسان نیست و میگه باید هر کسی با تمام قدرت و توانائیش سعی کنه لذت ببره از این زندگی بدون هیــــــچ حد و مرزی . و میگه چیزی به نام درست و غلط و قانونی و غیر قانونی و حلال و حرام وجود نداره و هر کسی حق داره از هر راهی که به فکرش میرسه و توانائیش رو داره , از زندگی لذت ببره .1- آیا این عقیده قابل احترامه ؟ 2- آیا ولش کنیم هر طور که دوست داره از زندگی لذت ببره ؟
1. تا وقتی فقط مربوط به زندگی خودش هست و کارهایی که انجام میده تاثیری بر زندگی سایرین نمی گذاره، صد درصد بله.
2. تا وقتی کاری به کسی نداره، صد درصد بله.
mahpesar
11-03-2014, 21:25
به نظرم این قضیه بر دو نوع تقسیم میشه :
در قضیه اول عقیده در اکثریت خواص و عوام رد شده مثل : دیکتاتوری- قتل - تجاوز- هرزه گری و بی بند و باری افراطی
یا عقیده منجر به این کارها بشه که واضح که قابل احترام نیست
در قضیه نوع دوم ممکن در بین مردم اختلاف باشه مثل - مذهب - ایمان - تفکرات لیبرالی و...در این گونه موارد باید احترام گذاشت البته رای با اکثریت اجتماعی میشه که در یک نقطه جغرافیایی مرز بندی شده جدای از عقاید دیگر هستن
اما کسی بخواد در این اجتماع عده ای رو تحریک کنه به شورش علیه اجتماع خودش از لحاظ منطقی ترد میشه
پس بصورت منطقی دو راه چاره داره یا میتونه اجتماع رو ترک کنه یا مجبور کنار بیاد و عموما در این موارد فرد به رای اکثریت احترام میذاره یا یک طوری کنار میاد .مثلا اگر شخصی با تفکرات لیبرال در جامعه مذهبی زنگی کنه یا برعکسش هم صادقه
V E S T A
11-03-2014, 22:10
به نظر من در احترام به عقاید، اکثریت بر اقلیت یا اقلیت بر اکثریت از حقی بیشتر برخوردار نیستن. یعنی تعداد افراد دلیلی بر قابل احترام بودن عقاید نیست.
مثلا ممکنه عقاید اکثریت، قتل یا بی حرمتی به اقلیت یا کل اعضای یک جامعه رو صحیح بدونه، تعداد زیاد (اکثریت) دلیلی بر این نیست که اون عقیده درست است و حتما باید مورد احترام قرار بگیره.
havzhini
12-03-2014, 01:40
سلام . سوال : یکی میاد و میگه عقیده اش این هست که دنیا فقط همین چند روز زندگی هست و بعد از مرگ هم چیزی جز پایان و فنا و نابودی در انتظار انسان نیست و میگه باید هر کسی با تمام قدرت و توانائیش سعی کنه لذت ببره از این زندگی بدون هیــــــچ حد و مرزی . و میگه چیزی به نام درست و غلط و قانونی و غیر قانونی و حلال و حرام وجود نداره و هر کسی حق داره از هر راهی که به فکرش میرسه و توانائیش رو داره , از زندگی لذت ببره .1- آیا این عقیده قابل احترامه ؟ 2- آیا ولش کنیم هر طور که دوست داره از زندگی لذت ببره ؟
1-خیر این عقیده نه قابل احترام هست نه قابل بی احترامی و اگر فردی این عقیده رو داره دقیقا باید مثل کسی دیده بشه که میگه این جهان فقط یک توهم هست و زندگی اصلی پس از مرگ هست پس در این دنیا فقط باید رجز و عذاب کشید
2- به هیچ کس هیچ ارتباطی نداره که فرد به زندگیش چطور نگاه میکنه و چطور میخواد زندگی کنه و تا وقتی سرش توی کار خودش هست هیچکس حق نداره کسی رو ول کنه یا بگیره
نه کسی که میخواد لذت ببره حق داره فردی که دنبال عذابه رو بگیره ولش نکنه و به زور بخواد بهش لذت بده و نه کسی که دنبال عذاب هست حق داره دیگران رو بگیره و بهشون عذاب اجبار کنه
با رای من نتیجه این نظر سنجی به نفع خیر ، ضرورتی وجود ندارد. تغییر پیدا کرد :n06:
بعضی افراد حتی خودشونم قابل احترام نیستن چه برسه نظرشون حالا مهم نیست این افراد بزرگتر ما باشن یا کوچکتر ما .
MOHAMMAD_ASEMOONI
12-03-2014, 04:04
به نظر من در احترام به عقاید، اکثریت بر اقلیت یا اقلیت بر اکثریت از حقی بیشتر برخوردار نیستن. یعنی تعداد افراد دلیلی بر قابل احترام بودن عقاید نیست.
مثلا ممکنه عقاید اکثریت، قتل یا بی حرمتی به اقلیت یا کل اعضای یک جامعه رو صحیح بدونه، تعداد زیاد (اکثریت) دلیلی بر این نیست که اون عقیده درست است و حتما باید مورد احترام قرار بگیره.
سلام
سوال :
اصلاً احترام گذاشتن به عقیده ی یک فرد یا یک عده یعنی چی؟
باهاشون مخالفت نکنیم ؟
بهشون اهانت و توهین نکنیم ؟
از عقیدشون تمجید و تعریف کنیم ؟
به خاطر عقیدشون دشمن حسابشون نکنیم ؟
مانع از کار و فعالیتشون بر اساس اون عقیده نشیم ؟
یعنی چی دقیقاً ؟
MOHAMMAD_ASEMOONI
12-03-2014, 04:10
1. تا وقتی فقط مربوط به زندگی خودش هست و کارهایی که انجام میده تاثیری بر زندگی سایرین نمی گذاره، صد درصد بله.
2. تا وقتی کاری به کسی نداره، صد درصد بله.
سلام .
آیا امکان داره کسی با اون عقیده و افکار بدون اینکه به کسی کاری داشته باشه از زندگی لذت ببره ؟!
یه همچین آدمی میگه هر کی زرنگتره بیشتر لذت میبره .
کسی که بدون اینکه به دیگران کاری داشته باشه بخواد لذت ببره پس داره یه حد و مرزی رو در حدِ خیلی بالا رعایت میکنه درحالیکه این طرف چیزی به اسم حد و مرز اصلاً وجود نداره در زندگیش برای همینه که میگه چیزی به اسم حلال و حرام و قانونی و غیر قانونی و درست و غلط وجود نداره .
مثال :
, از هر جاندار و بی جانی که خوشش بیاد میخواد ازش لذتِ جن سی ببره چه با رضایت و موافقتش باشه چه با حیله و وعده و دروغ چه با زور و تهدید .
تعدادِ اینجور افراد کم نیست .
بعضیاشون حتی کشته میشند به دست نزدیکترین اشخاص در زندگیشون مثل پدر , مادر , برادر , خواهر , همسر یا فرزند .
بعضیاشون اونقدر توی زندان میمونند تا بمیرند .
بعضیاشون خودکشی میکنند وقتی که احساس میکنند دیگه لذتی نمونده و زندگی یکنواخت و بی لذت شده یا اینکه احساس میکنند نه تنها لذتی نمونده بلکه درد و عذاب جایگزینش شده .
منظور بنده اینجور اشخاص هست .
اونی که شما میگین , داره یکی از بالاترین درجاتِ حد و مرز رو رعایت میکنه .
سلام .
آیا امکان داره کسی با اون عقیده و افکار بدون اینکه به کسی کاری داشته باشه از زندگی لذت ببره ؟!
یه همچین آدمی میگه هر کی زرنگتره بیشتر لذت میبره .
کسی که بدون اینکه به دیگران کاری داشته باشه بخواد لذت ببره پس داره یه حد و مرزی رو در حدِ خیلی بالا رعایت میکنه درحالیکه این طرف چیزی به اسم حد و مرز اصلاً وجود نداره در زندگیش برای همینه که میگه چیزی به اسم حلال و حرام و قانونی و غیر قانونی و درست و غلط وجود نداره .
مثال :
, از هر جاندار و بی جانی که خوشش بیاد میخواد ازش لذتِ جن سی ببره چه با رضایت و موافقتش باشه چه با حیله و وعده و دروغ چه با زور و تهدید .
تعدادِ اینجور افراد کم نیست .
بعضیاشون حتی کشته میشند به دست نزدیکترین اشخاص در زندگیشون مثل پدر , مادر , برادر , خواهر , همسر یا فرزند .
بعضیاشون اونقدر توی زندان میمونند تا بمیرند .
بعضیاشون خودکشی میکنند وقتی که احساس میکنند دیگه لذتی نمونده و زندگی یکنواخت و بی لذت شده یا اینکه احساس میکنند نه تنها لذتی نمونده بلکه درد و عذاب جایگزینش شده .
منظور بنده اینجور اشخاص هست .
اونی که شما میگین , داره یکی از بالاترین درجاتِ حد و مرز رو رعایت میکنه .
این عقیده که شما مثال زدید به بقیه ربط داره و بقیه رو تحت تاثیر قرار میده، پس قرار نیست شخص آزاد باشه از این کارها بکنه. ولی مثلا عقیده یک شخص هست که بشینه روزی 20 ساعت بازی کامپیوتری کنه، غذا بخوره، فیلم و سریال و ... (از هر نوعی) ببینه ، به کسی ربط نداره چون قضیه فقط به خودش مربوطه حتی اگه از دید یه عده دیگه اون کار نادرست یا گناه و حرام و ... باشه.
کسی که حد و مرز سایرین رو رعایت نمی کنه جدا از احترام نگذاشتن به عقیده، باید با خودش هم برخورد کرد تا جلوی آسیبش به سایرین رو گرفت.
V E S T A
12-03-2014, 12:20
سلام
سوال :
اصلاً احترام گذاشتن به عقیده ی یک فرد یا یک عده یعنی چی؟
باهاشون مخالفت نکنیم ؟
بهشون اهانت و توهین نکنیم ؟
از عقیدشون تمجید و تعریف کنیم ؟
به خاطر عقیدشون دشمن حسابشون نکنیم ؟
مانع از کار و فعالیتشون بر اساس اون عقیده نشیم ؟
یعنی چی دقیقاً ؟
سلام
توضیح کاملی درباره احترام به عقاید در این پست هست 2# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
و درباره احترام و اعتقاد این دو پست کامل توضیح دادم 13# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و 72# ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
V E S T A
12-03-2014, 13:00
یه سوال و خوشحال میشم همه دوستان جواب بدن :
اگر کسـی به عقیـده شما احتـرام نـذاره ( اون رو قبـول نداشتـه باشه و عقایـد شما رو نادرسـت بدونه و همـراه با عقایـد شمـا نباشـه) چه برخـوردی با اون می کنیـد ؟
و آیا حق این نوع برخـورد رو به دیگـران درباره خودتـان می دهیـد ؟
Saeed Dz
12-03-2014, 13:32
یه سوال و خوشحال میشم همه دوستان جواب بدن :
اگر کسـی به عقیـده شما احتـرام نـذاره ( اون رو قبـول نداشتـه باشه و عقایـد شما رو نادرسـت بدونه و همـراه با عقایـد شمـا نباشـه) چه برخـوردی با اون می کنیـد ؟
و آیا حق این نوع برخـورد رو به دیگـران درباره خودتـان می دهیـد ؟
قرار نیست حتمن برخوردی صوت بگیره!
مطمئنن تمامی افراد یک جامعه یک شکل نیستن و حتا در بیشتر موارد عقاید کاملن متفاوتی از هم دارن. تمامی افراد جامعه باید راه مدارا رو در رابطه با عقاید پیش بگیرن و نه برخورد. اگر نقد منطقی صورت گرفته نباید با برخورد های خشن و نادرست پاسخ داده بشه بلکه باید با یک پاسخ منطقی توضیحات لازم ارائه بشه.
باز هم تکرار میکنم حقوق از عقاید جدا هستند و ما نباید این دو رو یکسان در نظر داشته باشیم. در صورتی که حقوق شما نقض بشه شما حق دارید از راه مناسب با فرد برخورد لازم رو داشته باشید و احترام به عقایدی که علنی شدند و در جامعه مطرح شدند یک حق نیست بلکه آزادی و آزادی بیان حق هستند.
A.M.D.D.E.V.I.L
12-03-2014, 13:59
بحث ما داره هی به یه طرف حرکت میکنه ولی به مقصد نمیرسه و در جا میزنه
به نظر من باید کمی در مورد آزادی بیان صحبت بشه
ممکنه احترام گذاشتن به عقیده ی دیگران لازم نباشه اما آزادی بیان برای همه حق اولیه باید باشه
یک سوال هم که برای من معما هست اینه که اگر افراد به عقیده ی هم احترام نذارن پس آیا میتونن بی احترامی کنن؟ یعنی میگم سنگسار شدن کسانی که یک ایدئولوژی رو قبول نمیکنن عمل اوکی ای هست؟
در ضمن یه چیز دیگه هم فکرمو مشغول کرده
این که واقعا خوب و بد مطلقی به نظر من وجود نداره یعنی اخلاقیات هی در حال پیشرفت هستند و کسی نمیدونه 200 سال بعد مردم چه اخلاقیاتی خواهند داشت
اما چیزی که مطلق هست اینه که فردی که بیشترین قدرت رو داشته باشه میتونه نظر خودش رو نظر قالب در جامعه بکنه و بنابراین ، فرد یا افرادی که قدرت مطلق رو در دست دارن میتونن به هر کس که میخوان بی احترامی کنن یا احترام بگذارن
چیزی که میخوام بگم اینه که از دیدگاه طبیعت هیچ طرز تفکری بر دیگری برتریت نداره. حتی اگه یکی از این تفکر ها به نظر اکثریت جامعه ی انسانی خیلی فاسد باشه
و از اینجا میخوام نتیجه بگیرم که واقعا مهم نیست که کسی به عقیده ی دیگری احترام بذاره یا نه
اما به نظر انسان ها این مسئله مهمه و بنابراین من احساس میکنم که احترام گذاشتن یا نگذاشتن به یک عقیده یک کاری هست که بیشتر به صورت احساسی انجام میگیره تا منطقی.
همین خود من الان اگه یکی بیاد بگه باید احکام زندگی مربوط به 15 16 قرن پیش در جهان امروزی اجرا بشه من بهش میخندم و "تحقیرش" میکنم
اما اگه واقعا روزی عقیده ی این فرد در جامعه همه گیر بشه من اصلا خوشحال نمیشم که این افراد بیان منو به خاطر عقیده ام تحقیر کنن و بنابراین نظر خودمو به خودم نگه میدارم
havzhini
12-03-2014, 14:45
یک سوال هم که برای من معما هست اینه که اگر افراد به عقیده ی هم احترام نذارن پس آیا میتونن بی احترامی کنن؟ یعنی میگم سنگسار شدن کسانی که یک ایدئولوژی رو قبول نمیکنن عمل اوکی ای هست؟
خوب نبودن همیشه قرار نیست نقطه مقابلش بد بودن باشه
یک مثال میزنم
وارد یه مکان میشید که از نظر بعضیها مقدس هست و افراد عقب عقب و با تعظیم خارج میشن حالا ایا منی که اعتقادی به این موضوع دارم باید و حتما به این صورت عمل کنم
اگر من عادی و معمولی خودم از در خارج بشم من بی احترامی کردم؟
من میگم خیر من بی احترامی نکردم و افراد اونجا اگر احساس کنن من بهشون بی احترامی کردم این احساس رو من نباید جوابگو باشم چون غلط هست و دلیلی وجود نداره من هم به چیزی که اعتقاد ندارم تعظیم کنم
ولی قرار هم نیست من اونجا افراد رو تمسخر کنم و بخندم که دارن با تعظیم خارج میشن و اگر من اینارو کنم بله بی احترامی کردم
پس منی که یک عقیده رو قبول نمیکنم یا عمل مورد پسند کسی رو انجام نمیدم این حق رو در هیچ حالتی نمیتونه به طرف مقابل بده که احساس کنه بهش بی احترامی میشه و بخواد عملی انجام بده
همین خود من الان اگه یکی بیاد بگه باید احکام زندگی مربوط به 15 16 قرن پیش در جهان امروزی اجرا بشه من بهش میخندم و "تحقیرش" میکنم
اما اگه واقعا روزی عقیده ی این فرد در جامعه همه گیر بشه من اصلا خوشحال نمیشم که این افراد بیان منو به خاطر عقیده ام تحقیر کنن و بنابراین نظر خودمو به خودم نگه میدارم
قرار نیست شما تحقیر کنید یا بخندین به عقیده یک نفر یا اکثیریت بلکه میتونید و حق دارید در مقابلش شما هم عقیده خودتون رو ابراز کنید و عقیده و نظر دیگران رو نپزیرید
بعدا هم اگر کسی نظر و عقیده شما تحقیر کرد این مشکل اونطرف هست و شما فقط میتونید درستی عقیده خودتون رو اثبات کنین
اکثریت بودن و اقلیت بودن هم هیچ تاثیری در درستی یا غلط بودن یک عقیده نداره که قرار باشه ما در مقابلش سکوت کنیم یا بپزیریمش
MOHAMMAD_ASEMOONI
12-03-2014, 16:55
یه سوال و خوشحال میشم همه دوستان جواب بدن :
اگر کسـی به عقیـده شما احتـرام نـذاره ( اون رو قبـول نداشتـه باشه و عقایـد شما رو نادرسـت بدونه و همـراه با عقایـد شمـا نباشـه) چه برخـوردی با اون می کنیـد ؟
و آیا حق این نوع برخـورد رو به دیگـران درباره خودتـان می دهیـد ؟
سلام
نظر شخصیم :
بنده دارم در به در دنبال کسی یا کسانی میگردم که بتونه کاری کنه که عقیده ام تغییر کنه .
همینجا عقیده و ایمان رو هم تعریف کنم از دیدگاهِ خودم :
از طریق حواس چندگانه یک سری اطلاعات به مغز میرسه .
مغز این اطلاعات رو تجزیه و تحلیل میکنه و استنتاج و نتیجه گیری میکنه .
حاصلِ این استنتاج و نتیجه گیری میشه عقیده ی فرد
ایمان هم دستاورد و محصولِ عقیده هست .
در حقیقت ایمان , اصرار و پافشاری و تمسّکِ فرد به عقیده اش هست .
برای همین هست که میگیم به عقیده ام ایمان دارم .
بنده دوستانی دارم که معتقدند فقط برای لذت بردن دارند زندگی میکنند
لذت بردنِ بدونِ حد و مرز .
میگن هر جا حد و مرزی رو رعایت کردیم فقط از روی اجبار و ناچاری یا ترس بوده .
یکیشون که خیلی هم با هم صمیمی هستیم , یه روز توی اینجور گفتگوها گفت :
اگر مطمئن بودم که تو چند میلیون دلار پول داری و من میتونم بدونِ به دردسر افتادن با کشتنت اون پولها رو تصاحب کنم و ازشون لذت ببرم , یک لحظه هم در کشتنت درنگ نمیکنم
گفت گرگها رو ببین .
با هم زندگی میکنند , با هم میرند شکار اما اگر یک لحظه احساس کنند که یکیشون ضعیف هست و قدرت دفاع از خودش رو نداره تکه پاره اش میکنند و میخورنش .
گفت روزی ده ساعت کار میکنم چون مجبورم . اگر پلیس و زندان و جریمه و مجازاتهای دیگه نبود میدونستم چطوری حقوقِ ده سال جون کندنم رو در یک روز به دست بیارم و از زندگیم لذت ببرم .
اما ترس از مجازاتها و نبودن فرصت , دست و پای من رو بسته و مجبورم کرده از قانون و مقررات پیروی کنم
==================================
بنده هم از خیلی از نعمتها محروم هستم به خاطر عقیده ام و ایمانم به عقیده ام
البته بنده هم عقل از سرم نپریده که خودم رو از بعضی از لذتها بی دلیل محروم کنم چون اصلاً انسان هرگز کاری رو مجانی انجام نداده و نمیده و نخواهد داد .
بنده هم به امید دستیابی به یه سری لذتهای دیگه حاضر شدم دست از بعضی از لذتها بکشم و طرفش نرم .
بعضی از اون لذتهای موعود ( وعده داده شده ) رو الان عملاً در زندگی بهش رسیدم مثل آرامش دائمی روان و اعتبار و آبرو و چیزهای دیگه .
اما هنوز هم هر جا کسی ادعا کنه که حرفهایی برای گفتن داره که بنده دارم مسیر اشتباه میرم , با صبر و حوصله حرفهاش و دلیلهاش رو گوش میدم
خودم هم هر جا کسی بگه توضیح بده که چی میدونی که ایم عقیده رو برات به وجود آورده , براش توضیح میدم درحالیکه خودم رو برای همه جور عکس العملی آماده کردم از قبل ( تمسخر و خنده , تحت تاثیر قرار گرفتن , بی تفاوت بودن و غیره )
چون یقین دارم که انسانِ عاقل فقط در سه چیز اختیاردارِ کامل هست
نیت
عقیده
ایمان
V E S T A
12-03-2014, 21:00
یه سوال و خوشحال میشم همه دوستان جواب بدن :
اگر کسـی به عقیـده شما احتـرام نـذاره ( اون رو قبـول نداشتـه باشه و عقایـد شما رو نادرسـت بدونه و همـراه با عقایـد شمـا نباشـه) چه برخـوردی با اون می کنیـد ؟
و آیا حق این نوع برخـورد رو به دیگـران درباره خودتـان می دهیـد ؟
نظر خودم درباره این سوال: من شخصا این حق رو به هر کسی میدم که عقیده من رو قبول نداشته باشه و اون رو نادرست بدونه و اجباری برای اون شخص از طرف خودم به وجود نمیارم که باید با عقیده من همراه باشه چون عقیده من درست است.. هر کسی آزاد هست هر اعتقاد و اندیشه ای داشته باشه و کسی محکوم به پذیرش اعتقاد و اندیشه دیگیری نیست.
در عوض به عنوان یک انسان چنین برخوردی رو هم انتظار دارم همانطور که اجباری در پذیرش اعتقاد من برای دیگران وجود نداره و دیگران می تونند اون رو نادرست فرض کنند و همراه من نشن، دیگران هم حق دارن اعتقادی داشته باشن که به نظر خودشون بهترین هست و نباید انتظار داشته باشن من همراهشون بشم و عقیده شون رو درست در نظر بگیرم.
دو ماده از اعلامیه حقوق بشر هم به همین مطلب اشاره داره :
ماده ی ۱۸
هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
ماده ی ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
همین طور قانون اساسی کشور خودمون :
اصل بیست و سوم - تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس رانمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
KiarashMa
13-04-2014, 04:31
شخصیت ها قابل احترام اند ولی عقاید نه
B.Russell
13-04-2014, 09:16
در عوض به عنوان یک انسان چنین برخوردی رو هم انتظار دارم همانطور که اجباری در پذیرش اعتقاد من برای دیگران وجود نداره و دیگران می تونند اون رو نادرست فرض کنند و همراه من نشن، دیگران هم حق دارن اعتقادی داشته باشن که به نظر خودشون بهترین هست و نباید انتظار داشته باشن من همراهشون بشم و عقیده شون رو درست در نظر بگیرم.
این مطالبی که شما و خیلی از عزیزان تو این تاپیک گفتن صرفا آرمانشهر هست ولی حقیقت نیست.
من اگر عقیده ام این باشد که با چماق بر سر شما بکوبم شما دقیقا به کدوم بخش عقیده من میخواهین احترام بذاری؟
مشکل دنیای امروز هم تقابل عقاید تمامیت خواه و عقاید مستقل هست، وگرنه تقابل عقاید مستقل که چیز خاصی نیست و هیچ مشکلی هم با هم ندارن که بخوان احترام بذارن یا نذارن.
مهم اینه در برابر یک عقیده تمامیت خواه که فقط خودش و خودش رو قبول داره و برخورد هم میکنه چیکار باید کرد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
MOHAMMAD_ASEMOONI
13-04-2014, 12:16
مشکل دنیای امروز هم تقابل عقاید تمامیت خواه و عقاید مستقل هست، وگرنه تقابل عقاید مستقل که چیز خاصی نیست و هیچ مشکلی هم با هم ندارن که بخوان احترام بذارن یا نذارن.
مهم اینه در برابر یک عقیده تمامیت خواه که فقط خودش و خودش رو قبول داره و برخورد هم میکنه چیکار باید کرد.
سلام .
چند راه بیشتر وجود نداره :
1- هم عقیده شدن با اونها با میل و رغبت ( تغییر عقیده ی اختیاری ) .
2- پنهان کردنِ عقیده .
3- مهاجرت به یک محله یا منطقه یا استان یا کشور دیگه .
4- تظاهر به هم عقیده بودن با اونها ( نفاق ) .
5- رعایت شرطهایِ عقیده ی قدرتمندتر برای ماندن در کنار اونها بدون تغییر عقیده ( همزیستی مسالمت آمیز ) .
6- مبارزه ی آشکارا با عقیده ی قدرتمندتر .
7- مبارزه ی مخفیانه با عقیده ی قدرتمندتر .
راهِ دیگه ای هم هست ؟
A.M.D.D.E.V.I.L
13-04-2014, 14:40
لازم نیست کاری انجام بشه . وقتی یک عقیده ای خیلی چرند هست به تدریج همه ی عوامل طبیعی مانع رشدش میشن . از درخت ها گرفته تا موش ها و گرگ و خرس گرفته تا آدم همه خود به خود مانع رشد بیشتر اون عقیده میشن . در نهایت هم نمیشه بیشتر از چند هزار سال دوام بیاره
SpiralOut
17-03-2015, 17:43
به عقاید دیگران بهتره احترام بگذاریم حتی اگر عقایدشان بسیار وقیحانه باشد. همیشه تغییرات مهم عقایدی هستند که در نگاه اکثریت زمانه وقیحانه و بی شرمانه به نظر می رسیدند. شاید در این راه مجبور شویم به عقاید جنون آمیز نیز بر خلاف میل احترام بگذاریم ولی فکر میکنم برآیند کلی بیشتر مثبت باشد تا منفی.
Captain_America
17-03-2015, 19:31
احترام؟ خیر نیازی نمیبینم به عقایدی که به نظرم احمقانه میاد احترام بزارم.
ولی تحمل؟ چرا تا وقتی که خطری از جانب اون عقیده و پیروانش نباشه برام تحمل پذیر هستند.
مقاله ای از برتراند راسل ؛
فکر میکنم خوندنش جالب باشه برای اینکه یاد بگیریم چطور از خود ستایی و تعصب دوری کنیم و با نظرات مخالف بهتر برخورد کنیم :
[ چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟ ]
برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه باز میدارد.
اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی دربارهی عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. در هرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی دربارهی آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این سادهتر به بوتهی آزمایش در میآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان با خبر کند. اگر عقیدهی مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوهی دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین دربارهی موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثی کند.
شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند.
همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونهای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. در اینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوالی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطهی بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
مترجم: ابراهیم اسکافی
Public Enemy
19-06-2016, 08:53
مقاله ای از برتراند راسل ؛
فکر میکنم خوندنش جالب باشه برای اینکه یاد بگیریم چطور از خود ستایی و تعصب دوری کنیم و با نظرات مخالف بهتر برخورد کنیم :
[ چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟ ]
برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه باز میدارد.
اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی دربارهی عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری نمیشوم. در هرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی دربارهی آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این سادهتر به بوتهی آزمایش در میآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان با خبر کند. اگر عقیدهی مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوهی دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین دربارهی موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثی کند.
شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند.
همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونهای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. در اینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوالی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطهی بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
مترجم: ابراهیم اسکافی
با سلام . با تشکر از مقاله ی جالبی که قرار دادین .
برای بنده سوالی وجود داره : خوب ما ممکنه سعی کنیم که به یک سری عقاید دیگران احترام بزاریم ، و طبیعتا انتظار احترام متقابل رو هم داریم.
اما در برخی موارد چنین نیست و میبینیم فلان فرد هیچ لزومی بر احترام به عقاید و یا تفکرات یک جامعه نمیزاره و به نحو های مختلف سعی در تخریب اونها داره . با اینجور افراد چه کنیم ؟
(نمی دونم دوستان چطور با این افراد برخورد می کنند اما من در دنیای اینترنت زیاد به این افراد برخورد می کنم و کاملا رو اعصاب هستند ! )
به گزینه دوم رای دادم . علتش اینه که
۱) از ریاکاری بدم میاد . دلیلی نداره وقتی چیزی رو نمیپسندم و از درون ازش متنفرم ، به دروغ بهش احترام بذارم .
۲) گاهی اوقات عقاید ، تبدیل به باور ها و خط مشی ها و رویه های زندگی میشن . حال اگه به عقیده دیگران الزاما احترام بذاریم مجبوریم عواقب ناشی از عملکرد اون افراد رو هم بهش احترام بذاریم . مثلا من نمیتونم بگم که " با مسلمان بودن شما مشکلی ندارم ولی با سر بریدن گوسفند در روز عید قربان مخالفم!!! "
این دو در یک راستا هستند و اگر اولی رو بپذیرم بایستی دومی رو هم بپذیرم .
V E S T A
01-04-2018, 13:00
به نظر من وقتی با مطلب و توضیحی رو برو میشویم که مخالف عقیده و نظر ماست و مثل یک تلنگر به ما وارد میشه دو اتفاق می افته :
اولین و راحتترین و ابتدایی ترین عکس العمل ممکن اینه که از شنیدن مطلب بلافاصله خشمگین بشیم و حتی اجازه ندیم اون مطلب مغز مارو وادار به فکر کردن کنه و همون لحظه با حمله ور شدن به بیان کننده موضوع که میتونه کتاب، نویسنده مطلب، سایت، سخنران، دانشمند ، استاد، دانشجو، همسایه، شهروند و .. باشه و با بستن هرگونه تهمت، توهین، انگ به بیان کننده و مادر و خواهر و سایر وابستگانش با رکیک ترین و غیر انسانی ترین الفاظ، اعمال و برخوردها وی را مورد عنایت خویش قرار دهیم و ازین طریق به تصور خود، تلنگر مربوطه رو در نطفه خفه کنیم و بی خود و بی جهت ارامش فکری و ذهنی خود را بابت فکر کردن به موضوع بیان شده به هم نریزیم (به قولی آب از آب تکان نخورد)
این روش جزو قدیمی ترین والبته بدوی ترین و غیر اصولی ترین و بی تمدن ترین ابرازهای بروز عکس العمل در مقابل شنیدن عقیده مخالف می باشد که در طول تاریخ باعث بروز جنایت و قتل و کشتار و جنگ های بسیاری شده و البته نتیجه ای هم جهت خفه کردن عقیده مخالف نداشته است و برعکس باعث می شود عقیده و نظر شما در ذهن دیگران کم ارزش ترباشد و قابلیت احترام رو از دست بده.
دومین عکس العمل اینه که فارغ از نظر، عقیده ، بینش و .. خودمان، عمیقا به فکر برویم موضوع و مطلب را در ذهن خودمان و البته با منطق و عقل خودمان براورد و سبک سنگین کنیم، در صورتی که دانش لازم رو نداریم یا قدرت تحلیل و بررسی موضوع را نداریم درباره موضوع و مطلب تحقیق و سرچ کنیم، مطالعه کنیم، سوال بپرسیم، به منابع موافق و مخالف عقیده مان رجوع کنیم و نهایتا اگرنتوانستیم میان موضوع مطرح شده و استدلال های منطقی و عقلی و مدارک به نتیجه ای برسیم به صورت مستدل و با بیان برهان عقلی و طبق اصول منطقی یک بحث مخالفت خودمون رو ابراز کنیم. این روش بروز عکس العمل از مدنی ترین و متمدن ترین روش های بیان مخالفت می باشد.
با توجه به اینکه بالاتر بودن هوش هیجانی (EI) انسان ها رو در برقراری ارتباط با سایر انسان ها و کنترل و هدایت اوضاع ، شرایط و بیان عقاید و نظراتشون موفق تر کرده است شاید بتوان مدل دوم بروز عکس العمل رو در مقابل عکس العمل بدوی قبلی روش مناسبی در تبلیغ و متمایل کردن افراد به پذیرش عقاید و نظراتمان در نظر بگیریم..
MOHAMMAD_ASEMOONI
05-04-2018, 07:39
سلام
عکس العمل به یک عقیده چند حالت داره
پذیرفتن اون عقیده که خود به خود احترام بهش میشه
نپذیرفتن اما احترام گذاشتن همراه با احترام بهش
نپذیرفتن همراه با بی تفاوتی
نپذیرفتن و توهین و اهانت و ناسزا بهش
=================================
بعضی عقیده ها به هیچ وجه قابل احترام نیست اما حتی عقیده ای که قابل احترام نیست هم کسی حق نداره بهش توهین کنه و بهش ناسزا بگه اما منظور از توهین فحش هست وگرنه مانعی نداره که حقیقتِ اون عقیده بیان بشه و خصلتِ دارندگانِ اون عقیده ذکر بشه مثل جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
مثال:
عده ای عقیده دارند که رابطه جنسی با حیوانات هم یکی از لذتهای زندگیست پس هیچ اشکالی نداره و هر کسی خوشش میاد باید آزاد باشه تا باحیواناتِ مورد علاقه اش رابطه جنسی داشته باشه
آیا این عقیده و این کار قابلِ احترامه ؟
و یا کسانی که عقیده دارند هیچ حد و مرزی در رابطه ی جنسی با انسانها نباید وجود داشته باشه حتی با بستگانِ درجه یک و درجه 2 (پدر , مادر , خواهر , برادر , فرزند / عمه , عمو ,دایی , خاله , پدر بزرگ , مادر بزرگ ) و متأهلها
این عقیده قابل احترامه ؟
نتیجه:
کسی حق فحش و ناسزا و توهین به عقیده ی دیگران رو نداره اما بیان کردنِ خصوصیات و خصلتهای دارندگانِ اون عقیده توهین و فحش نیست
کسی که بچه ی بیگناهی رو میدزده و میکشه و تکه تکه میکنه و اعضای قابل فروش بدنش رو میفروشه و بقیه رو هم میریزه جلوی سگهای ولگرد , اگر بهش بگن بی رحم , بی وجدان , حیوان صفت , از خدا بی خبر و غیره , آیا اینها فحش و ناسزاست ؟
یا کسی که عقیده داره که دختر نه یا ده ساله ی خودش رو میتونه با تهدید و کتک و شکنجه وادار به تن فروشی میکنه , اگر بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟
===============================
پس به عقیده ی بنده ی مخلص , سوال باید این باشه :
آیا توهین نکردن و ناسزا نگفتن به عقیده ی دیگران ضروری هست ؟
که جوابش هم بله هست
با عرض معذرت از مثالهایی که نوشتم
چاره ای نبود . برای روشن شدنِ موضوع باید چیزی از بدترین و زشت ترین و پلیدترین و خبیث ترینِ و کثیف ترین و غیر انسانی ترین عقیده ها رو مثال میزدم
p===================================
صرفه جویی های میلیونی در هزینه های خودرو و هزینه های زندگی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...
عده ای عقیده دارند که رابطه جنسی با حیوانات هم یکی از لذتهای زندگیست پس هیچ اشکالی نداره و هر کسی خوشش میاد باید آزاد باشه تا باحیواناتِ مورد علاقه اش رابطه جنسی داشته باشه
آیا این عقیده و این کار قابلِ احترامه ؟
و یا کسانی که عقیده دارند هیچ حد و مرزی در رابطه ی جنسی با انسانها نباید وجود داشته باشه حتی با بستگانِ درجه یک و درجه 2 (پدر , مادر , خواهر , برادر , فرزند / عمه , عمو ,دایی , خاله , پدر بزرگ , مادر بزرگ ) و متأهلها
این عقیده قابل احترامه ؟
سلام
بنده موافق این عقاید نیستم اما چرا این عقاید بنظر شما قابل احترام نیستن؟ احساس میکنم افرادی که با این عقاید مخالف هستن دلایلشون ایدولوژیک و فرهنگی هست ... و چون هر کس جهانبینی خودش رو داره نمیشه براحتی به معتقدین به این موارد انواع صفات بد رو نسبت داد
جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
تقریبا کلیه این لغات زشت و بی ادبانه هستند. لغات بی ادبانه معنی و مفهوم خودشان را دارند. حتی اگر برای منفورترین اشخاص بکار گرفته شوند.
احترام گذاشتن به عقاید به معنی پذیرفتن آن عقیده نیست. بلکه حمله نکردن به عقاید فردی است.
شخصی معتقد است که با سرمایه گذاری در بورس میتواند پیشرفت کند.
شخصی معتقد است با سرمایه گذاری در املاک میتواند پیشرفت کند.
احمق خواندن فرد بی احترامی به عقاید است. احترام گذاشتن به این معنی است که فرد را نادان و احمق خطاب نکنی. و یا هرگونه لغات لیست شده در بالا.
یا کسی که عقیده داره که دختر نه یا ده ساله ی خودش رو میتونه با تهدید و کتک و شکنجه وادار به تن فروشی میکنه , اگر بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟
قوانین را با عقاید اشتباه نگیریم.
عقاید تا زمانی که فردی باشد و به دیگران آسیبی وارد نکند، یک عقیده است. اما اگر تاثیر گذار بر دیگران باشد، رنگ و لعاب قوانین بر آن حاکم است.
مواردی مثل تهدید، کتک، شکنجه جزء موارد تجاوز و قوانین است.
اما اگر اشکالهای قوانینی بر آن حکم فرما نباشد استفاده از لغات بی ادبانه، بی احترامی است.
===با کسی که عقیده داره که میتونه با ناموس و همسرش رابطه جنسی برقرار کنه، بهش بگن بی شرم و حیا , بی وجدان , بی غیرت , بی آبرو , جنایتکار , بی رحم و مروت , ناجوانمرد , نامرد و ... آیا اینها فحش و بی احترامی هست یا بیانِ صفاتِ واقعی اون شخص ؟===
:مسلما بی احترامیست. چراکه عقاید فردی است.
V E S T A
06-04-2018, 14:10
شخصا هر اعتقادی رو شایسته احترام نمیبینم، من لزومی به احترام به عقیده ای که قبولش ندارم نمیبینم بنابراین نمیتونم برای احترام به عقیده ای که قبولش ندارم تغییری در سبک زندگی ام ایجاد کنم یا موقتا بخاطر یک عقیده ای که قبولش ندارم مجبور به تحمل یا انجام اعمالی باشم که ریشه در اعتقاد من نداره و من عقلا و قلبا با اون مخالف هستم.
به نظر من اعتقاد و طرز فکر انسان ها امری شخصی است و انسان ها هیچ مسئولیت و انتظاری در قبال عقاید و طرز فکر هم دیگه نمیتونن داشته باشن مگر اینکه عقیده کسی ازادی و حقوق انسانی دیگری یا مال و جان دیگری رو تهدید کنه.که در این حالت فقط یک قانون که ازادی و حقوق همه انسان ها رو به صورت عادلانه و منصفانه در نظر بگیره میتونه بین انسان ها قضاوت یا تصمیم گیری داشته باشه.
بعضی عقیده ها به هیچ وجه قابل احترام نیست اما حتی عقیده ای که قابل احترام نیست هم کسی حق نداره بهش توهین کنه و بهش ناسزا بگه اما منظور از توهین فحش هست وگرنه مانعی نداره که حقیقتِ اون عقیده بیان بشه و خصلتِ دارندگانِ اون عقیده ذکر بشه مثل جاهل و نادان , گمراه , غافل , فریب خورده , کثیف , بی وجدان , بی شرف , بی عفت و بی رحم و مروت و خبیث و پلید و حیوان صفت , جنایتکار , مزدور و عامل و سرسپرده , مستَبِدّ , مستکبر , استعمارگر , نژاد پرست , خیانتکار , خائن , ظالم و غیره
طبق این نظر بقیه هم مسلما باید آزاد باشن ما رو طبق ادبیات خودشون توصیف کنن و هدفشونم صرفا بیان خصوصیاتی از ما باشه که در درون ما وجود داره. به نظرم خیلی ازفحش ها و ناسزاها هم در واقع وصف و توصیف هستن که ما بنا به تفکرات و نگرش خودمون نسبت به افراد اون رو فقط بیان میکنیم. کلماتی که در نظر ما طرف مقابلمون واقعا این صفات رو داراست.
بحثی که مطرح شد صرفا مربوط به یک بحث منطقی بین دو عقیده مخالف هم هست، مطمئننا در یک بحث منطقی هیچ دو نفری به جای تحلیل و نقد عقیده و نگرش و طرز فکر طرف مقابل به تحلیل و نقد و توصیف خصوصیات و شخصیت بحث کننده نمی پردازن!
چون اساسا موضوعاتی مورد بحث قرار گرفته اند که به عقاید، نظر، بینش و طرز فکر انسان ها مربوط می شود نه به شخصیت و فردیت افراد که نیازی به وصف یا توصیف ما یا طرف مقابل داشته باشه. مگر اینکه بحث کننده با منحرف کردن یک بحث منطقی قصدی جز سفسطه یا مغلطه نداشته باشه. یا اصول یک بحث منطقی رو ندونه یا برای ادامه بحث ، اساسا اعتقادش پیرو عقل و منطق نباشد و شخص برای ادامه دادم شخصیت و منزلت طرف مقابل رو هدف قرار بده.
shaahani
06-04-2018, 15:40
بررسی مغلطه های پُر کاربرد – بخش چهارم: مغلطه های “احترام به عقاید” و “آزادی بیان”
نویسنده : شکاک منطق
این دو مغلطه را به طور همزمان توضیح می دهم چرا که دارای یک روش برخوردی است، اما در دو جایگاه کاملا متضاد از آن بهره می برند. مغلطه ای است که هم دوستان دیندار و هم دوستان بی دین و حتی بی خدا دچارش می شوند. این دو مغلطه مغلطه های ترکیبی هستند، به گونه ای که اگر موشکافانه به آنها نگاه کنیم از دل آنها چندین مغلطه ی پایه ای دیگر در می اید.
چند نمونه:
۱-
– محمد: من با مطالعه ی قران به موارد زیادی فرمان ظلم و آزار و اذیت برخورد کرده ام، که بنظر من این متن نمی تواند از سوی خدایی عادل آمده باشد .
– مینا: تو داری به باور من توهین می کنی، چرا که از دیده من قرآن مقدس است و از سوی خدا آمده. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۲-
– پرستو: با مطالعه ی تک تک ادیان دریافتم که ادیان و قوانین آنها درباره ی زنان، بسیار بی رحمانه و در حقیقت زن ستیز هستند؛ برای نمونه در قران زن نصف مرد حساب شده و یا مرد اجازه دارد هر کاری با زنش بکند (زنان مزرعه شما هستند) و حتی او را کتک بزند. این دین (یا ادیان) ضد زن هستند.
– رضا: تو داری به مقدسات من توهین می کنی. (مغلطه ی احترام به عقاید)
در فرتور نمونه ای از کودک آزاری های اسلامی را مشاهده می کنید. یک دیوانه شمشیری را بر گلوی لطیف نوزادی بینوا می فشارد تا یادی از علی اصغر، فرزند امام حسین کرده باشد، باید این جانور را چه نامید؟ آیا باید به اعتقاد ایشان احترام گذاشت؟
۳-
– کوروش: در دین مسیحیت از کلام عیسی گفته شده که هرگاه که تو به او از ته قلب ایمان بیاوری بخشوده می شوی و به بهشت می روی، فرض کن فردی به انسانی تجاوز کرده و مرتکب قتل شده، اما لحظه آخر زندگی به عیسی باور پیدا کرده و به بهشت می رود.! این دین و باور بسیار وقیحانه و ضد بشری است.
-کریستوفر: کوروش چرا به خودت اجازه می دهی که به مقدسات من توهین کنی؟. (مغلطه ی احترام به عقاید)
۴-
حسن: من می گویم هیتلر خوب کاری کرد که یهودیان را کشت، نژاد آریایی نژاد برتر است.
سینا: حسن جان سخن تو نژاد پرستانه و دفاع از یک ایدولوژی نژادپرستانه است و درست نیست. شما اجازه نداری سخن نژاد پرستانه را در مجامع همگانی بگویی.
حسن: پس آزادی بیان چه می شود؟ من دارم از آزادی بیانم استفاده می کنم (مغلطه ی آزادی بیان)
۵-
داریوش: متنی نوشته ام که تازیان را باید کشت، چرا که عامل بدبختی ما هستند.
علی: داریوش جان دین و باور اسلام چه ربطی به اعراب داره، ما هم به خیلی از کشورها در دوران پادشاهی مان حمله کردیم، آیا آنها هم باید ما را بکشند؟ در ضمن سخنت نژاد پرستانه است و در مجله ی ما چاپ نمی شود.
داریوش: پس آزادی بیان چه می شود، شما سانسورچی و دیکتاتور هستید و تنها رای موافق خود را چاپ می کنید. (مغلطه ی آزادی بیان)
۶-
زهرا: مسلمانان انسانهای احمقی هستند و وجودشان در جامعه ی متمدن خطرناک است، آنها را باید از اروپا و امریکا اخراج کرد. من از شما مسئول شورای شهرمان می خواهم که مسلمانان این شهر را حداقل اخراج کنید.
سیمین: زهرا جان نمی توانیم همه را احمق بدانیم و این راهکاری که شما فرمودید برخورد یکسویه با باورمندان یک دین است و تبعیض دینی است، ما نمی توانیم تقاضای شما را انجام دهیم و بخاطر این سخن شما در شورای شهر اخطار می گیرید.
زهرا: اینها مملکت را ویران کرده اند من اخطار می گیرم و تهدید به اخراج از شورا می شوم؟ پس آزادی بیان چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
۷-
فاطمه: آتئیست ها انسانهای بی اخلاقی هستند و حکم آنها بنا بر قران برای کافران، اعدام است.
ساسان: این سخن تو انسانی نیست و نباید فردی را بخاطر باور او اعدام کرد. اگر اینجا یک کشور متمدن بود تو بخاطر این سخنت باید در دادگاه جواب پس می دادی.
فاطمه: در یک کشور آزاد و متمدن هم همین است، پس آزادی بیان من چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
ساسان: آزادی بیان چهارچوب دارد و نمی توان تفکرات و دیدگاه های ضد انسانی را در چهارچون آزادی بیان گفت.
فاطمه: های ساسان مواظب حرف زدنت باش! داری اسلام را دین ضد انسانی می نامی، به مقدسات من توهین نکن (مغلطه ی احترام به عقاید)
آدولف هیتلر با داشتن باورهای نژاد پرستانه، میلیون ها نفر انسان بیگناه را به قتل رساند، نژاد پرستی و اینکه کسی گمان کند به دلیل نژادش و یا رنگ پوستش از شخص دیگری بهتر و والاتر است، دیوانگی محض است. حال نمی توان سخنان فاشیستی و نژاد پرستانه را با سوء استفاده از قانون آزادی بیان هر جایی بیان کرد و یا به تبلیغ آن پرداخت. آزادی بیان نیز حد و مرز های مشخص شده خود را دارد.
نمونه های بالا نشان از مغلطه های احترام به عقاید و آزادی بیان بود که بخاطر اینکه در یک گونه گفتمان کاربرد دارند آنها را در کنار هم بیان می کنیم. حال چرا اینگونه سخنان مغلطه است؟ همانگونه که گفته شد این مغلطه ها مغلطه هایی ترکیبی هستند و فرد مقابل بجای بررسی منطقی یک گزاره و اثبات منطقی آن و دادن راهکار منطقی به این دو جمله توسل می کند.
در اصل با آلوده کردن سرچشمه توپ را در میدان حریف می اندازد. حال برای توضیح به نمونه هفتم می پردازیم که هردو مغلطه از زبان یک فرد در آمد. در گفتمان منطقی هیچ باوری آنقدر مقدس نیست که به نقد کشیده نشود، اما باید اصول نقد سالم رعایت شود، اما این آزادی تنها درباره باورهاست نه خود انسانها و کرامت انسانی.
شما می توانید بگویید به دیده من بیخدایی یک باور مسخره است و … سپس دلایل منطقی خود را نیاورید. این یعنی گفتمان سالم چه من بی خدا بپسندم که شما باور من را مسخره خواندید یا نه، سخن شما نقد سالم است؛ اما اگر بگویی بی خدایان آدمهای مسخره ای هستند و یا …. شما دارید به کرامت انسانی افراد توهین می کنید و این کار جایز نیست.
آزادی بیان و ابراز عقیده به معنی آزادی بی مرز نیست و نباید آزادی های پایه ای دیگران را پایمال کند. سخنان ضد بشری، سخنانی که از فاشیسم یا نژادپرستی یا تبعیض قومی و دینی بر ضد انسان ها (توجه کنید نه باور آن انسانها بلکه خود انسانها) را تبلیغ می کند و سخنان توهین آمیز مستقیم به افراد در آزادی بیان جایی ندارند.
در مقابل هم تنها کرامت انسانی شما محترم است، اینکه چه باوری داری چیزی درون مغز شماست و اگر کسی بطور منطقی یا حتی به شوخی آن باور را نقد یا حتی تمسخر کرد نمی توانی به او خورده بگیری و بگویی به باور من احترام بگذار، اگر او به تو یا افراد بی احترامی کرد و تمسخر کرد می توانی اعتراض کنی اما باور خیر.
برای روشنی بیشتر به بررسی نمونه آخر شماره ۷ می پردازم که هر دو مغلطه را دارا بود: فاطمه می گوید آتئیست ها (نه باور آتئیستی) انسانهای بی اخلاقی هستند (با جمع بستن بدون شواهد دارد سرچشمه را هم گل آلود می کند) سپس به همین بسنده نمی کند و می گوید حکم قران درباره آنها که به دیده این خانم کافر هستند، اعدام است.
سید علی خامنه ای مخالفین خود را میکروب و خس و خاشاک خوانده و آنان را به جرم مخالفت و اعتراض، کافر و ملحد می نامد و دستور قتل ایشان را صادر می کند. آیا وی با تکیه بر حق آزادی بیان اجازه بیان چنین سخن های ضد انسانی و یا اجازه صدور دستور کشتار مخالفین خود را دارد؟ آیا باید به افکار او و طرفدارانش احترام گذاشت؟ پاسخ خیر است چرا که سخنان ضد انسانی، فاشیستی، نژاد پرستانه و توهین آمیز که کرامت انسانی را لکه دار می نمایند در چهارچوب آزادی بیان جایی ندارند.
یعنی ابراز خشونت و حتی اعلام موافقت با گونه ای کشتار باورمندان یک باور (خود باور مقدس نیست، اینجا سخن از انسانها است). وقتی ساسان به این گونه سخن خشونت بار اعتراض می کند و برای نمونه می گوید در یک کشور آزاد تو باید پاسخگوی اینگونه دیدگاه بودی فاطمه به مغلطه ی آزادی بیان دست می زند.
درصورتی که اگر سخن ساسان با شواهد بود می پذیرفت یا به سراغ نقد آن قانون به روش منطقی می رفت، اما برای نجات و راه فرار می گوید من آزادی بیان دارم و حتی دموکراسی را به دیده خودش به چالش می کشد. وقتی در پاسخ ساسان توضیح می دهد که سخنان غیر انسانی جایگاهی ندارد، فاطمه با قیاس اشتباه نمونه ها دست به مغلطه احترام به عقاید می زند. در حالی که می توانست بگوید بله حق با شماست.
این دو مغلطه معمولا برای فرار از پاسخگویی و دادن حکم آخر به سود خود بکار می رود. چگونگی برابری و برخورد با این مغلطه: بکار بردن نمونه های مشهور تاریخی از عقاید تندرو و ضد بشری و حتی یافتن نمونه ای از دیدگاه که دیدگاه خود طرف مقابل را توهینی به دیدگاه خود می دانند و اگر آزادی بیان می داشتند به فرد توهین کرده و یا وی را تهدید می نمودند؛ بهترین شیوه است.
احترام به مقدسات:
برای مثال فردی شیعه است و دم از مقدسات و احترام به آن می زند، می توان برای وی شاخه ای تندرو از سنی ها یا وهابی ها را مثال بزنی که ریختن خون شیعه را گشودن دری از درهای بهشت می دانند و با این پرسش که آیا باید به دیدگاه او احترام بگذارم؟ اندیشه فرد را به چالش بکشید.
فردی وطن پرست افراطی است و می گوید اعراب را باید کشت، مانند نمونه آورده شده می توان گفت خوب آیا می پسندی که آنها که ما در طول تاریخ حمله کرده ایم مانند هندیان، گرجیان و … ما را لایق مرگ بدانند؟ فردی قوم گرای آذری است و همه ی فارس ها را فاشیست و شوینیسم می داند و به فارس ها فحش خواهر و مادر می دهد، به او می توان گفت آیا زیبا است که فارس ها هم به شما نسبت ناروا بدهند یا اینکه ارامنه که توسط ترکان نسل کشی شدند بیایند شما را با ترکان عثمانی برابر کرده بگویند همه آذری ها و ترک ها فاشیست هستند و …؟
آزادی بیان:
فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به باورمندان دینی توهین کند (سخن از خود دین و یا نقد باور نیست) با نمونه بردن از همان باورمندان و اگر آزادی بیان است آنها هم باید در دادن حکم اعدام و گسترش خشونتشان آزادی داشته باشند؛ نمونه می آوریم. فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به مردمان قومی توهین کند از روش مشابه بالا استفاده می کنیم و می بینیم کدام قوم ممکن است از قومیت این فرد بدشان می اید و با گوشزد کردن آن ناهنجاری این رفتار را به او نشان می دهیم.
shaahani
06-04-2018, 15:54
احترام به عقاید یکی از مغالطههای جدی در خفه کردن مخاطب یا حریف مباحثه و ترکیبی از چندین مغالطه است. در این مغالطه فرد به جای پاسخ به گزاره استدلالی، آن را توهین به یکی از باورها دانسته و با تمارض پا از بحث بیرون میکشد و یا با مغالطه سنگ بزرگ راه را بر استدلال دیگران یا دادن پاسخ میبندد.
• طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر هر انسان حق دارد عقیده، دین، مسلک و آئینی را انتخاب کند، آن را ابراز کرده و به هر شکلی که علاقه دارد به عبادت بپردازد، اما در شرایطی که این عقیده باعث سلب آزادی بیان و عقیده دیگران نشده و تفکرات و جان و مال و آزادی دیگران را تهدید نکند. به بیان سادهتر میتوان عقاید افراد را مادامی که فقط و فقط در حوزه فردی و شخصی حضور دارد نادیده گرفته و با آن مدارا کرد، اما اگر عقاید شما از حیطه ذهن شما بیرون آمده و باعث اثراتی محدود کننده یا تهدیدگر برای دیگران شود باید با آن برخورد کرد. اینکه شما بر اساس عقیدهای از مرحله نصیحت و ارائه نظر عبور کرده و برای دیگران تصمیم بگیرید یا تصمیمات فردی مبتنی بر عقاید را به فاز عملی برسانید، باعث میشود که عقیده شما نه تنها محترم نباشد، بلکه پس زده شود. ریچارد داوکینز در جایی میگوید «بر این باور بودم که عقاید دیگر در مرزهای ذهن محصور شده و نمود بیرونی ندارد و میتوان آن را ندیده گرفت، تا پس از حملات یازده سپتامبر و اتفاقات پس از آن در خاورمیانه، دیدیم که عقاید فردی چقدر میتوانند خطرناک باشند» {نقل به مضمون}
• توهین به عقیده البته با توهین به شخص تفاوت جدی دارد، احترام به کرامت انسانی از اهمیت بالایی برخوردار است اما عقاید نمیتواند محترم باشد. اگر احترامی برای عقاید قائل باشیم باید نگاهی نوین به عقاید داعش، بوکوحرام، القاعده، فاشیسم و نازیسم داشته باشیم. حال اینجا این مغالطه ابهامی ایجاد میشود که «فرد از عقایدش جدا نیست و توهین به عقاید همان توهین به کرامت یک انسان است»، اما باید توجه کرد کسی که عقایدش مقدس و جزئی جدانشدنی از وجودش باشد، یک متعصب یا «فقط یک عقیده است نه انسان» و دیگر انسانی باقی نمانده که کرامت انسانیاش شایسته احترام باشد. هیچ عقیدهای آنقدر مقدس نیست که زیر تیغ نقد نرود.
• از جنبه دیگر باید به این نکته توجه کرد که «توهین به عقیده» با مفهوم «نقد عقیده» تفاوت بسیار ظریفی دارد. زمانی یک نظر «توهین» محسوب میشود که عقیده دیگران «صرفاً اشتباه/احمقانه/وحشیانه/غیره خوانده شود اما دلیلی بر آن ذکر نشود» اما اگر در پس آن دلایل و براهنی منطقی/ استنتاجی بوده و اصطلاحاً احتجاج صورت گرفته باشد در دایره «نقد» قرار میگیرد، کمااینکه یک فیلم، رمان یا موسیقی نیز میتواند با دلایلی روشن؛ احمقانه و چرند باشد.
• وقتی دیگران {با عقاید متفاوت} از نگاه شما نجس/مشرک/ملحد/مفسد فیالارض هستند یعنی شما عملاً به عقاید آنها توهین میکنید و نمیتوانید انتظار داشته باشید که عقاید شما محترم باشد. دین قریب به اتفاق مردم ایران اسلام است و منابع اسلام کتاب و سنت هستند. وقتی کتاب قٰرآن بارها عقاید دیگر را مردود شمرده و معتقدان به آن را شایسته مرگ و ویرانی دانسته، چگونه میتوان آن را ندیده گرفت؟ در سنت پیامبر نیز مثالهای فراوان میتوان یافت. پیامبر اسلام پس از فتح مکه بتهای کعبه را شکست، دستور داد همه بتها در خانهها و معابد شکسته شود و بتخانهها و معابد ویران شود و تا فرسنگها هر آنچه مخالف عقیده مسلمانان بود نابود کرد. او سپس دستور داد که بلال بر بلندای کعبه اذان بگوید و فریاد بزند «خدا یکی است و همین خدای محمد است». در این عمل چه اثری از احترام به عقاید دیگران میتوان یافت؟ آیا عقیده یک بتپرست محترم نیست؟ پس یک مسلمان نمیتواند ادعایی برای احترام به عقیده داشته باشد مگر اینکه منظورش از «اسلام» دینی باشد که بر مبنای قرآن و سنت پیامبر اسلام نیست.
• از نگاه دیگر دوقطبی کردن بحث، گاهی باعث بستن درهای نقد شده و بحث را به جدل بدل میکند، پس ضروریست که در مباحث عقیدتی تا حد امکان پا را در حریمی که بحث را جدلی و فرسایشی کرده (و یا حریف متعصب را از کوره به در ببرد) نگذاریم. البته باید توجه داشت که {بنا به تجربه} عموماً مباحثه با متعصب سودی نخواهد داشت.
shaahani
06-04-2018, 16:11
به اعتقادات ما توهین شده.
به مقدسات ما توهین شده.
به خدا، پیغمبر و امامان و … توهین شده.
به اعتقادات یک میلیارد انسان توهین شده.
اینها جملاتی است که زیاد شنیده ایم. زیاد می شنویم و خواهیم شنید.
توهین به مقدسات چیست ؟ اساسا مقدسات چیست ؟ آیا باید به هر عقیده ای احترام گذاشت ؟ معیار مقدس بودن یک عقیده چیست ؟ آیا برخی عقاید امتیاز ویژه ای دارند که مابقی عقاید ندارند؟
پاسخ به همه پرسشهای بالا از حوصله این نوشته خارج است. ولی مختصری که در زیر میخوانید تا حدودی به روشن شدن موضوع کمک میکند. البته امیدوارم.
روی سخنم با بعضی مذهبیون طرفدار سفسطه احترام به عقاید است.
نخست : این نکته باید روشن شود که لزوما تعدد پیروان یک مکتب، عقیده و یا طرز فکر هیچ دلیل مستندی بر حقانیت آن نیست. اگر اینطور بود الان همه دنیا باید تمام اعتقادات خود را رها کرده و دنباله روی چین و هند میشدند. بنابراین تکرار جمله (شما به اعتقادات یک میلیارد مسلمان توهین کردید) هیچ کمکی به اثبات درستی یا بر حق بودن اعتقادات آن یک میلیارد نمیکند. کما اینکه روزگاری در آلمان، فاشیسم در اکثریت مطلق بود، ولی امروز هیچکس در دفاع از فاشیسم نمی تواند از منطق فوق استفاده کند. تقریبا همه انسانهای زمان گالیله هم اعتقاد داشتند خورشید بدور زمین می چرخد. اکثریت هندوها گاو را مقدس میدونند. آیا اکثریت دلیلی بر حقانیت است؟ لابد میخواهید بگویید: عقاید آنها باطل و پوچ بوده، ولی عقاید ما الهی و مقدس اند ! … ادامه را بخوانید.
دوم: عقاید شما چه امتیاز ویژه ای دارند که مابقی عقاید ندارند؟ در پاسخ میگویید: الهی و مقدس اند ! بله مقدس اند. ولی فقط برای شما. همیشه بخاطر داشته باشید، آن چیزی که برای شما مقدس است، ممکن است برای افراد دیگر هیچ تقدسی نداشته باشد. پس دلیلی ندارد برایش احترامی قایل باشند. همونطور که شما برای عقاید هندوها، بوداییان، قبایل سرخپوستی آمریکا و یا سیاهان آفریقایی احترامی قایل نیستید. خیلی از قبایل آفریقایی اعتقاد دارند که برای درمان بیماریهای روحی فرد، باید او را زنده در آتش سوزاند تا شیاطین از جسمش خارج شوند، آیا شما برای این عقاید که اتفاقا بشدت هم مقدس!! هستند ارزش قایلید؟ آیا اگر در یکی از این کشورها ماموریت کاری داشتید و دچار افسردگی شدید، حاضرید بخاطر احترام به عقاید آنها در آتش بسوزید؟
سوم: آیا شما هیچوقت به عقاید غیرمذهبیون احترام گذاشته اید؟ پاسخ البته که منفی است. شما در حالی دم از احترام به عقاید میزنید که عقاید مخالف یا حتی متفاوت را تحمل نکرده و نمیکنید. در خصوصی ترین حوزه زندگی افراد به بهانه امر به معروف دخالت می کنید. احکام شما برای بند بند زندگی تعیین تکلیف میکند. و سنگین ترین مجازاتها را برای کسانی که تبعیت نکنند اجرا میکند. (البته اگر در اکثریت باشید، در غیر اینصورت تقیه میکنید!) دین شما صریحا فرمان به قتل مخالفان و مشرکان می دهد. بزرگان دین شما نامسلمانان را به فجیع ترین شکل ممکن از بین برده اند. در این میان مطرح کردن احترام به عقیده از سوی شما بیشتر به شوخی شبیه است. این بانگ وامصیبتایی که سر میدهید دل کسی را به درد نمی آورد. تجربه تاریخ نیز این نکته را تایید میکند و این به دین خاصی محدود نمی شود. تمام ادیان وقتی در قدرت هستند، نه تنها برای عقاید مخالف احترامی قایل نیستند، بلکه با خشن ترین روش ها آنها را سرکوب میکنند. تاریخ هر گوشه ای از جهان را ورق بزنیم، پر از انسانهای بیگناهی است که به فتوای روحانیون گردن زده شده اند، به دار آویخته یا به صلیب کشیده شده اند.
چهارم: بسیاری از عقاید و احکام شما در تضاد مستقیم با اخلاقیات دنیای مدرن هستند. در تناقض با اصول دموکراسی و حقوق بشر هستند. اصول دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر دستاوردهایی هستند که انسانها طی قرنها با تمرین، تجربه و آزمون و خطا بدست آورده اند. این دستآوردها مجانی بدست نیامده اند و بر خلاف ایدیولوژی های مذهبی، هیچگاه ادعای کامل بودن و ایده آل بودن نکرده اند. دایما نقد شده، با خرد جمعی سنجیده و اصلاح می شوند. اگر مجموعه آنرا یک ساختمان بدانیم، انسانهای زیادی جان خود را از دست داده اند تا ذره ذره این بنا ساخته شود. خیلی بیراه نیست اگه بگوییم تک تک آجرهای این بنا نماینده انسانهای شریفی هستند که در این راه قربانی شده اند. حال چطور انتظار دارید که احکامی مثل سنگسار، قطع عضو، اعدام، چند همسری و … بسیاری احکام و عقاید ضد انسانی مورد احترام جوامع مدرن باشند؟! انسانهای امروزی نه تنها احترامی برای این افکار قایل نیستند، بلکه به آنها اعتراض هم دارند. جدا از روشنفکران انتظار دارید به این عقاید بدوی احترام بگذارند که دایما تکرار میکنید : باید به عقاید دیگران احترام گذاشت !؟
پنجم: به یاد داشته باشید که مهمترین دلیل تعصب بیش از اندازه شما به باورهایتان، حقانیت آنها نیست بلکه فقط و فقط یک چیز است: با این باورها و اعتقادات بزرگ شده اید. مغز کودک بستر مناسبی است برای هر آنچه که از ابتدا به او بیاموزید. اگر از دوران خردسالی دایما در گوش او تکرار کنید: مسیح خود خداوند است که روزگاری برای نجات بشر به زمین آمد و سخت ترین شکنجه ها را متحمل شد تا به بشریت درس خداشناسی دهد. و در آخر هم از صلیب خود به عرش پرواز کرد، کودک این داستان را به عنوان جز لاینفکی از اعتقاداتش می پذیرد و این باور مقدس طوری در ذهنش نفوذ میکند که هیچ انتقادی را تحمل نکرده و آنرا توهین آمیز می داند. دلیل باور بی چون و چرای شما به مقدساتتان این است که در چنین بستری بدنیا آمده و بزرگ شده اید، نه اینکه تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده اید که اینها بهترین باورها و تنها راه رسیدن به رستگاری هستند. شما هم اگر کوچکترین انتقاد، شوخی یا طنز را توهین آمیز تلقی میکنید، تنها به این دلیل است که از کودکی این عقاید در ذهن شما فرو شده بدون آنکه آلترناتیو دیگری داشته باشید. اگر در تایلند بدنیا آمده بودید، بودا برای شما همانقدر مقدس بود که در حال حاضر محمد مقدس است. و اگر در اسراییل بدنیا آمده بودید، عمیقا باور داشتید که خداوند در دفتر املاک و مستعلاتش برای شما یه تکه زمین به اسم سرزمین موعود کنار گذاشته که قرار است روزی آنرا بهر قیمتی بدست آورید!
Mohammad Hosseyn
06-04-2018, 23:40
مثال:
عده ای عقیده دارند که رابطه جنسی با حیوانات هم یکی از لذتهای زندگیست پس هیچ اشکالی نداره و هر کسی خوشش میاد باید آزاد باشه تا باحیواناتِ مورد علاقه اش رابطه جنسی داشته باشه
آیا این عقیده و این کار قابلِ احترامه ؟
و یا کسانی که عقیده دارند هیچ حد و مرزی در رابطه ی جنسی با انسانها نباید وجود داشته باشه حتی با بستگانِ درجه یک و درجه 2 (پدر , مادر , خواهر , برادر , فرزند / عمه , عمو ,دایی , خاله , پدر بزرگ , مادر بزرگ ) و متأهلها
این عقیده قابل احترامه ؟
برای اینکه به هر کدوم از این عقاید احترام نگذارید باید «دلیل» داشته باشید. مثلا اینکه به شما (و یا دیگران) آسیبی بزنه اینکار. مواردی که گفتید به شما لطمه ای نمیزنند و هیچ دلیلی هم وجود نداره که بخوایم در مورد احترام گذاشتن یا نگذاشتن بهش بحث کنیم. یعنی اگر من به این موارد بخوام احترام بگذارم یا نگذارم اهمیتی نداره. مگر اینکه بی احترامی من بخواد تبدیل به اجبار و قانون بشه که اونوقت با توجه به اینکه به افرادی از جامعه بدون دلیل موجه لطمه میزنه باید در مقابلش ایستاد. در واقع مهم اینه که ما به افکار و اعمالی احترام بگذاریم که به نفع همه افراد هست یا به اونهایی بی احترامی کنیم که به ضرر انسان ها. ضرر و فایده نه از نگاه تخیلی و آسمانی بلکه با معیاری که بی طرفانه، منطقی و مطمئن هست.
shaahani
07-04-2018, 03:57
من فکر میکنم اگه به این موضوع منصفانه و بی طرفانه نگاه کنیم ، بسیار ساده باشه و نیازی به بحث های پیچیده نداشته باشه .
احترام به عقاید .
عقاید جمع عقیده است ، یعنی فکر و نظر ، ایده و باور انسان ها .
خب معنی ساده اون این میشه که به فکر ، نظر و باورهای انسان ها احترام بگذاریم .
این رفتار به ظاهر متمدنانه از بنیان دچار مشکل است ، عقاید ، نظرات و ایده ها باید خودشان احترام بدست آورند ، با سنجیده شدن ...
با به زیر تیغ سخت ترین انتقادات ، نقدها و تفکرات مخالف رفتن .
اینجاست که عیار و ارزش یک عقیده بوسیله احترامی که در ذات خود اون عقیده وجود داره به وسیله عقل و منطق برای اون بدست میاد .
عقیده و نظرات نیاز به احترام ندارند بلکه نیازمند نقد ، پرسشگری و سنجشگری هستند.
اگه قرار باشه به تمامی نظرات احترام بگذاریم ، پس بشریت و تمدن چطور پیشرفت کنه ؟
احترام به عقاید نه تنها یک رفتار متمدنانه نیست بلکه یک رفتار کاملا ضدبشری و به دور از تمدن است .
مسئله بر سر این نیست که یک عقیده به ما و یا دیگران آسیب وارد میکند و یا خیر ،و سپس از روی این موضوع مشخص شود که باید به آن احترام گذاشته شود و یا خیر !
مسئله این است که هیچ عقیده ای نباید محترم شمرده شود ! چون نظر است ، فکر و ایده و باور در ذهن انسان هاست ...
هر تفکری ممکن است اشتباه باشد ، دلیلی برای احترام گذاشتن به تفکرات وجود ندارد ، برعکس دلیل های بسیار محکمی برای به چالش کشیدن آنها وجود دارد.
تصور کنید من باور دارم که جانوران مختلفی به مانند خر میتوانند پرواز کنند و یا درگذشته پرواز میکردند .
عقیده من تا زمانی که نتواند احترام عقل و منطق را بدست آورد و در ذات خودش دارای ارزش شود ، نباید محترم شمرده شود .
حال اگر مجله ای در فرانسه تصویر من و یا پیشوای من را به چاپ رساند که در حال پرواز با یک خر پرنده است .
آیا این موضوع باید میلیون ها نفر مثل من رو عصبانی کند و دست به حملات سنگین به سفارت های فرانسه در کشورهای مختلف بزنیم و یا وارد دفتر این مجله شویم و تمام آنها را به گلوله ببندیم که به عقاید من بی احترامی کرده اند ؟!
اگر احساس میکنم در این جریان توهینی به من شده ، در اصل این ذات نظر و عقیده من است که من را از کرامت انسانی به پایین کشیده و مورد تمسخر قرار داده .
این طبیعی است که دیگران نظرات من را مسخره بدانند و یا به آنها بخندند .
شخصی که عقیده من را مسخره میکند ، میتواند بسیار دوست دار من باشد و از اینکه با آن عقیده من خودم را به تمسخر گرفته ام ، ناراحت باشد !
همانطور که من آزادم به هرچیز مسخره عقیده و باور داشته باشم، دیگران هم آزاد هستند آن را مسخره بدانند.
این موضوع برای بشریت بسیار اهمیت دارد و احترام گذاشتن به عقاید بشریت و تمدن انسانی را به عقب باز میگرداند ، به دوران زندگی در غار !
اگر من باور داشته باشم که 2+2 برابر با 4 میشود و شخصی من را بخاطر باورم مسخره کند ، من احساس ناراحتی و یا عصبانیت نخواهم کرد به این دلیل که در انتهای ذهنم از ثبات کامل استدلالی بهره می برم.
و یا اگر شخصی خلاف نظر من بگوید که کشور ایران در قطب شمال واقع شده است ، بخاطر ابراز عقیده ای خلاف نظر من ، عصبانی نخواهم شد و ممکن است احساس دلسوزی نیز برای آن شخص به من دست دهد.
پس هر عقیده ، باور و نظری میتواند با ذات خودش احترام عقل را بدست آورد و نیازی به احترام گذاشتن به آن نیست .
هرشخصی اندکی به سادگی بیاندیشد و بی طرفانه قضاوت کند به همین نتایج خواهد رسید .
پس چرا موضوع احترام به عقاید تا این حد پرطرفدار شده و انواع افراد با ژست های متمدنانه از آن دفاع میکنن و حتی آن را از حقوق بشر می دانند !!
خب پاسخ ساده است .
عقاید و نظراتی هستند که نمیتوانند احترام عقل را بدست آورند و از پشتوانه استدلالی محکمی برخوردار نیستند و اگر به زیر تیغ نقد بروند خطاهای آنها اشکار می شود.
بعضی از فلاسفه که بجای دنبال کردن واقعیت ، تنها به دنبال پیروزی در بحث و هدفشان به کرسی نشاندن حرف خود بوده و به اصطلاح سفسطه گر بوده اند میبایست راهی میافتند که در برابر پتک های مهلک عقل و منطق ، عقاید خود را حفظ کرده و ایمن سازند .
به این گونه سفسطه و مغلطه احترام به عقاید را ابداع کردند .
آنها به گونه ای زیرکانه اصل احترام به کرامت انسان ها را با سفسطه احترام به عقاید و مقدسات جایگزین کردند .
به این شیوه هرزمان عقیده آنها از سوی مخالفین مورد نقد و یا تمسخر قرار میگرفت ، با ژست های متمدنانه مدعی می شدند که شخصیت آنها از سوی فردی که هتاک می نامند مورد اهانت قرار گرفته ، و به جرم اهانت به عقاید و یا مقدسات آن اشخاص را سلاخی می کردند.
جرم و مجازات جدید ایجاد شده به خوبی از عقاید و تفکرات آنها محافظت میکند و باعث ایجاد ترس از به نقد کشیدن و به چالش کشیدن آن تفکرات شده است.
اگر عقیده ای خوب باشد ، مقدس باشد و یا متعالی . این احترام میبایست با همان تفکرات انسانی و عقل و منطق نصیب آن عقیده شود.
واضح است که هرشخصی در پیش خود میتواند بعد از سنجش عقیده ای را محترم شمارد ، که این میشود همان باور داشتن فرد به آن عقیده .
اما آیا این درست است که عقیده و تفکری که از سوی شخص دیگری مسخره شمرده میشود و هرگز نتوانستنه احترامی در نظر آن فرد بدست آورد ، تنها به این دلیل که شخص دیگری به آن باور دارد ، آنرا محترم دانسته و آن شخص را مجبور کنیم که به آن احترام گذارد ؟
یک فرد باید بتواند اگر عقیده و نظری را مسخره میداند ، آنرا نقد کند ، به چالش بکشد و مسخره بودن آن را ابراز نموده و مسخره کند !
این عین تمدن است .
باور داشتن به سفسطه احترام به عقاید ، عقب مانندگیست ، غار نشینی ست و ضدیت با بشریت و تمدن است .
عقاید و نظرات همواره باید به شدت نقد شوند ، به چالش کشیده شوند و مسخره شوند ! این تنها راه پیشرفت بشر در زندگیست .
اگر چیزی شایسته احترام است یا فکر میکنید مقدس است ، این فکر شماست که درصورت توانمندی میتواند بر دیگر تفکرات پیروز شود و احترام یا تقدسی در میان دیگر افراد بدست آورد ، در غیر اینصورت شایسته احترام از سوی دیگران نیست .
همیشه بدانید که شخصیت و کرامت انسانی شما با عقیده ، نظر ، تفکرات و مقدسات شما متفاوت است ، همیشه هر تفکری ممکن است اشتباه باشد و راه پیشرفت در زندگی ، یافتن حقیقت و یا یافتن شیوه های جدید زندگی ، همین نقد و بررسی افکار دیگران است .
تمسخر راهیست برای شکستن تقدس ها
اگر چیزی دارای تقدس است ، خود ذات آنچیز باید این تقدس را در ذهن انسان ها بدست آورد .
اما اگر یک نام گذاری ساده باشد و هرعقیده یا هرچیزی در این دنیا که نام مقدس به خود گرفت با سفسطه احترام به مقدسات از نقد و بررسی فرار کند و همواره خود را صحیح بداند و بخاطر آن اجازه هرکاری را به خود دهد ، این نمیتواند درست باشد و شک نداشته باشید انسان هایی هستند که به واقعیت عشق میورزند و فریب هزاران سفسطه به مانند این را نخواهند خورد .
به عنوان مثال :
این که یک خر بتواند پرواز کند ، از نظر عقل و منطق و علم مورد پذیرش نیست .
حال مسلمانان عقیده دارند که پیامبر آنها سوار بر یک خر پرنده به دیدار خدا رفته است ؛ آنچنان که در قران در مورد آن نگاشته شده است.
تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد ، مسلمانان میتوانند چنین باور و عقیده ای داشته باشند.
اما وقتی یک مجله این عقیده را مسخره میکند و تصویر پیامبر اسلام را سوار بر خر پرنده به چاپ میرساند .
مسلمانان فریاد به ظاهر متمدنانه سفسطه احترام به عقاید سر می دهند !
همانطور که آنان آزادهستند به وجود خر پرنده باور داشته باشند ، این مجله فرانسوی نیز آزاد است این عقیده را مسخره بداند .
شاید عقل و منطق و تقدس در ذات عقیده آنان به قدری نبوده و توانایی نداشته که کارکنان این مجله نیز در ذهن خود این عقیده را درست شمرده و مورد احترام شود.
به چالش کشیدن عقاید در ذات تمدن و پیشرفت بشری وجود دارد ، سفسطه احترام به عقاید با آن در تضاد است.
اما جان انسان ها و حق زندگی آنها در حقوق بشر و عقل جمعی مردم جهان آمده است .
حال اگر این مسلمانان بخاطر خشم به آن مجله فرانسوی حمله کرده و آن ها را به گلوله بسته و قتل و عام میکنند .
این افراد را میتوان اشخاصی دانست که هیچ از تمدن و انسانیت و حقوق اولیه آنها نمیدانند . اشخاصی که بخاطر مسخره شدن عقیده شان فتوای مرگ صادر میکنند و هر آنکس را که مخالف عقیده آنهاست ؛ سلاخی میکنند .
این اشخاص هستند که باید از دیدگاه انسانیت و تمدن انسانی مورد بازخواست قرار گیرند .
شخصی که عقیده ای را مسخره میکند ، هیچ کاری در تضاد با تمدن بشری و یا ضد حقوق انسان ها انجام نداده است. تازه او به تمدن و پیشبرد بشریت کمک کرده است .
از این رو وی شخصی نیست که در نظر عقل جمعی مردمان این کره خاکی میبایست مورد محاکمه و سرزنش قرار گیرد.
MOHAMMAD_ASEMOONI
07-04-2018, 16:33
سلام بر همگی و ممنون از مطالبتون
از همون ابتدای تاریخ بشریت, اخلاف بوده بین مردم درباره ی خیلی چیزها مثل:
صحیح و غلط , حق و ناحق , قانونی و غیرقانونی , عدل و ظلم , شرعی و غیرشرعی , حلال و حرام , لیستِ ارزشها , لیستِ اولویتها , تعیینِ تخلّف , تعیین نوع مجازات و مقدارش و غیره
آدمها با هم فرق دارند در میزانِ علم و دانش , وجدان , هوش و ذکاوت , قدرتِ تفکّر , نوع منافع و مقدارش , رحم و مروت , خوب بودن یا بد و پلید بودن و غیره
برای همینه که مردم با هم اختلاف دارند در اون چیزها که ذکر شد
یکی حاضره برای گوشت خوک کلی پول بده. یکی اگر از گشنگی بمیره حاضر نیست ارش بخوره
یک جا میشه 4 تا زن گرفت با رعایت عدالت و اخلاق و مسائل مالی و غیره
یک جا اگر زنِ دوم بگیرید 20 سال زندان میشید مثل امریکا
یک جا معشوقه گرفتن جُرمه
یک جا میشه 100 تا معشوقه گرفت و از همشون هم بچه دار شد .حتی مرد متاهل . زنش هم اگر شکایت کنه بهش میگن دوست نداری برو تقاضای طلاق بده . شوهرت همینه
یک جا اعدام ممنوعه یک جا مجاز با شروط لازم
یکی از علتهای مهاجرت همینه . یعنی بعضیها هدفشون از مهاجرت اینه که برند جایی که قوانین و مقرراتش براشون قابل قبوله .
فقط یک "معیارِ صحیح" وجود داره برای تعیین حق و ناحق و ظلم و عدل که در این سایت جای مطرح کردنش نیست
علاقمندانش میدونند کجا به اون معیارها دست پیدا کنند
ضمناً رفتار اکثریت دلیل بر درست بودنش نیست . مثلا یک جا اکثر مردم سیگاری یا الکل خور باشند . این دلیل بر درستی کارشون نیست
باید به اون معیار صحیح توجه داشت تا بشه حق و ناحق و ظلم و عدل رو تشخیص داد و ارزشهای آدم و اولویتهاش صحیح باشه
==================================
وقتی چند نفر دانششون و میزان عقل و هوششون و وجدانشون و ارزشهاشون و اولویتهاشون و نگرششون به دنیا و زندگیِ ذنیا با هم فرق داره مسلماً با هم اختلاف دارند در تعیین کار صحیح و غلط , قانونی و غیر قانونی , زشت و ناپسند و صحیح و غیره
===================================
صرفه جویی های میلیونی در هزینه های خودرو و زندگی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Masoud-2014
19-05-2018, 20:38
عقیده ای که به پوچی میگراید نتنها شایسته احترام نیست بلکه باید سرکوب و محو بشه
shaahani
20-05-2018, 07:18
اگه بشه اسم نظرات اشخاصی که به خدا باور ندارند رو پوچ گرا گذاشت ...
هرچند که این یک مغلطه مسخره برای سعی در خراب کردن ایده ای بزرگ است و اشخاصی که این ایده را دارند معنا و مفهوم های بزرگی در زندگی خود خلق کرده اند ، و شاید در طرف مقابل پوچ گرای واقعی دینداری باشد که زندگی خود را به مفتی هرچه تمام تر و بدون هدف از کف میدهد ، انهم با واقعی انگاشتن افسانه ها و داستان های هزاره های پیشین و توهم انکه زندگی پس از مرگی وجود دارد و میتواند بلاخره روزی ، به اندازه یک روز هم که شده زندگی کند! .
اما بیاید این مغلطه را قبول کنیم و بگویم بی خدایان همگی پوچ گرا هستن . و لازم است عقیده آنها از بین برود
در این موضوع نیز فکر میکنم یک عقل سلیم به این نتیجه برسد که توهین کردن به خود اشخاص و نه عقاید آنها ، یا تجاوز به مال و جان آنها نمیتواند راه بجایی ببرد و موجب از بین رفتن این عقیده شود .
یک عقیده در عیار عقل سنجیده می شود ، آنرا تحت آزمون های مختلف قرار میدهند و نتیجه گیری میکنند .
اینگونه است که عقاید با عیار عقلانیت کمتر از بین رفته و عقاید عقلانی تر باقی خواهند ماند ، پس راه متمدنانه آن مباحثه و تبادل نظر و گفتگو است .
با این نظر یک پوچ گرا کیست ؟ اشخاص زیادی از جمله به عنوان مثال پروفسور ریچارد داوکنیز یک زیست شناس بریتانیایی که موفقیت های گسترده علمی داشته است .
برای اینکه عقیده او را به چالش کشید میبایست ابتدا به دقت وسواس گونه ای عقاید و نظرات او را بررسی کرد و از آنها اطلاع یافت .
راه آن مطالعه کتاب های او از جمله پندار خداست یا آموختن علم ابتدایی فرگشت از کتابهایی چون "فرگشت و ژنتیک -بهنام محمدپناه" و همینطور مشاهده بیشمار مستند های ویدیویی ساخته شده او .
پس از آگاهی دقیق و علمی از نظرات او ، میتوان پاسخ هایی مناسب ارائه کرد ، و در جوامع علمی و پس از آن در جوامع مردمی به نقد صحیح پرداخت .
قضاوت نهایی را عقل های سنجشگر خواهند کرد و رفته رفته نظرات صحیح تر انتخاب خواهند شد .
یا اشخاص دیگری مثل پروفسور علی نیری ، پروفسور لارنس کرواس و بسیاری دیگر
اگر جامعه دینداران و خصوصا مسلمانان با پدیده ای روبرو شده اند که هر روزه تعداد بیشتری از آنان بجای حفظ عقاید خودشان ، به قول شما پوچ گرا می شوند این است که رعایت روش مقابله و مبارزه با عقاید اشتباه را به روش عقلانی و متمدنانه نمیکنند .
با فریاد زدن ، توهین کردن ، انجام قتل و کشتار ، حمله به سفارت این و آن و حمله به اشخاصی که عقاید مخالف آنها دارند ، هرگز موفقیتی بدست نخواهد آمد.
عقاید هوشمندانه ای که عقل و منطق بیشتری پشت آنها نهفته باشد در نهایت خواهند ماند و شمار زیادی از عقاید نیز منسوخ خواهند شد و به تاریخ خواهند پیوست .
باز هم به موضوع تاپیک می رسیم ، هرعقیده ای عیار و ارزش خودش در خودش نهفته است و تنها این عیار و ارزش است که میتواند احترامی پیش انسان ها بدست آورده و یا احترام خویش را از دست دهد.
این که بخواهیم به عقاید احترام بگذاریم ، بزرگترین خطا در اندیشه بشری است و بجای گفتمان و مباحثه ، راه جنگ خون ریزی و کشت و کشتار متعصبانه یا نژادپرستانه را باز خواهد کرد ، که انسان را به جای موجودی انسانی به سمت حیوان هایی جنگ طلب و طالب خون خواهد برد.
Masoud-2014
21-05-2018, 12:36
جالبه این دست افراد تو تک تک کارهاشون تو زندگیشون هدفی رو دنبال میکنن و از هدف چی میخوان؟ خب نتیجه و منفعت
ولی از کل زندگیشون چی؟ چه سرانجامی؟ مرگ بی ثمر ... چرا چرا یه ثمری دارن واسه کرم ها و هزارپاها و عقربها و بقیه حشرات چندش آور ...
از اونا نتیجه میخوان ولی از کلش نه
مجموعه هدف های کوچیک و بزرگ دوران زندگی زمینی = هیچ و پوچ
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.