مشاهده نسخه کامل
: برنامهها و سریالهای قدیمی تلویزیون (سالهای دور از رسانه)
Morteza4SN
11-07-2013, 15:24
زمانی تلویزیون دو کانال بیشتر نداشت و کل برنامههاش قابل شمارش و نسبتاً مختصر و مفید بود. ماهواره وجود خارجی نداشت! ویدئو هم که هر کسی نداشت، پتو پیچ میشد. تلویزیون با تحولات سیاسی و فراگیرتر شدن دیگه به بخش اصلی سبک زندگی مردم تبدیل شده بود و برنامهها سوار بر اصول مردمداری در شرایط سخت حرکت میکرد. وقتی تعریف رسانه تا این حد محدود میشد، طبیعی بود که این بازهی کوچک توسط مخاطب وسیعی تمام و کمال دیده میشد و حالا جزو خاطرات مشترک نسلی است از دورانی که سادگی موج میزد...
صداهای ماندگار دوبله ایران دورهای تکرارنشدنی رو طی میکرد، سریالهای خارجی با این تکیهگاه و البته محدودیتهای موجود، بیشتر از ایرانیها بود و کیفیت به نسبت بالاتر و مخاطب بیشتری داشتند. اما هنوز خیلی از استعدادهای برنامهسازی حضور خودشون رو حفظ کرده بودند و با نگاهی حرفهای از شرایط موجود در کنار هم فعالیت میکردند، یک همکاری همه جانبه از دوبلر و مجری و بازیگر و... که تلویزیون بعدها هیچ وقت اون رو تجربه نکرد. غالب اینها هم در بخش کودک به فعالیت پرداختند و به همین دلیل برنامههایی که تولید میشد با ساختار چند لایهی خودشون بزرگسالان رو هم به راحتی با برنامههای کودک همراه میکرد. برنامهای مثل کلاهقرمزی بعد از سالها هنوز این ویژگی رو در خودش داره. شعارزدگی برنامهها هم مخاطب گیج از شرایط موجود رو پس نمیزد. زمان زیادی طول کشید تا خط قرمزهایی که اغلب حاصل تردید و اقتضای زمان بود فضای بازتری رو محدود کند. با تاسیس شبکه سوم سیما در ۴ آذر ۱۳۷۲ دوران جدیدی آغاز شد. حالا تعداد شبکه و ساعت پخش برنامهها افزایش یافته بود، تلویزیونهای سیاه و سفید قدیمی با رنگ و لعاب برنامهها به تدریج از دور خارج میشد و فقط گزارشگر بازی مخاطبین سیاه و سفید رو به یاد داشت! ابعاد رسانه مثل گازکشی مناطق مسکونی گسترش مییافت و کرسینشینان حالا پتو به دست شده بودند! حالا دیگه دوران سادگی رو موج برده بود.
اینجا کمی خاطرهبازی میکنیم، با برنامهها و سریالهای تلویزیون از دورانی که میشه در انتهای دهه هفتاد خاکش کرد.
Morteza4SN
11-07-2013, 17:12
راستش میخواستم بحث رو با مطلب دیگهای شروع کنم اما چی بهتر از برنامهی
مسابقهی هفته
با اجرای به یادماندنی زنده یاد «منوچهر نوذری» ( ۱۳۰۴ قزوین - ۱۶ آذر ۱۳۸۴ تهران)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«به نام یگانهی عالم»
«از کی بپرسم؟»
مسابقهی هفته برنامهای تلویزیونی بود که اوائل دهه ۷۰ هر هفته پنجشنبه شبها برای مدتی طولانی از تلویزیون ایران بخش میشد. این برنامه مسابقهای چند مرحلهای بود که نوذری مجریگری آن را به عهده داشت. در این مسابقه ۱۵ شرکت کننده شرکت میکردند و به پرسشهایی که در موضوعات مختلف اطلاعات عمومی بود پاسخ میدادند. در مرحله نخست در دو نوبت شرکتکنندگان به پرسشها و به نوبت پاسخ میدادند و در مراحل بعد کسانی که پاسخ صحیح میدادند تعیین میکردند که چه کسی باید به سوال بعدی جواب دهد.
حسین فردرو، کارگردان و تهیهکننده تلویزیون به ایسنا میگوید: «منوچهر نوذری در برنامهی «هزار برگ هزار رنگ» راوی بود. از این برنامه بود که مطرح شد و راه برای حضورش در تلویزیون هموار شد. اگرچه نوذری با رادیو همکاری داشت اما در تلویزیون، اولین برنامه خود را پس از انقلاب با «هزار برگ، هزار رنگ» آغاز کرد که موفق هم بود. بعدها پس از این برنامه بود که کار منوچهر نوذری در «مسابقه هفته» آغاز شد و از او برای اجرای این کار دعوت کردند. «مسابقه هفته» را حسین احمدی تهیهکنندگی میکرد و از آن زمان به بعد بود که هشت سال این مسابقه به طول انجامید. نوذری که به عنوان مجری در این برنامه حضور پیدا کرد، راه را برای خود هموار کرد و پس از این برنامههای دیگری را اجرا کرد.
مرحوم منوچهر نوذری علاقه زیادی به تاریخ تلویزیون داشت به گونهای که از دستگاهها و ابزارهایی که در طول تاریخ وجود داشت، آرشیوی را برای خود نگهداری میکرد. او یک شخصیت کاملا تلویزیونی بود و علیرغم اینکه سابقهاش در رادیو از تلویزیون بیشتر بود، با این حال تلویزیون را خیلی خوب می شناخت و سبکش کاملا با بقیه متفاوت بود.»
نوذری در مصاحبه با ایسنا گفته بود: «مسابقهی هفته سالها، جزو موفقترين برنامههای تلويزيونی بود تا اينكه آقای پورنجاتی قائممقام وقت سازمان گفت كه سوالهای مذهبی آن را زياد كنيد و زنها نباشند... بعد دوباره تغيير كرد تا اينكه گفتند نمیخواهيم...»
در روزهای پایانی زندگی این هنرمند در بیمارستان اینگونه از او نقل شده:
«من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبهای که تصویر من را در آن میبینید تلویزیون است.»
در مصاحبه ای در سال ۱۳۸۱ به صورت زنده در برنامهی مهر در حالی که مجری برنامه از او میپرسد که بزرگترین دستاورد هنری شما چه بوده است منوچهر نوذری جواب میدهد خانم فائقه آتشین! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که باعث شوکه شدن مجری معروف آن روز تلویزیون ایران میشود و او بلافاصله بدون اینکه چیزی بگوید بحث را به طور کلی عوض میکند و درباره پسرش ایرج نوذری از او سوال می کند.
وی در برنامهی «صبح جمعه با شما» به عنوان نویسندهی طنز رادیویی و صداپیشهی نمایشنامهها با نام «آقای دست و دلباز» و همچنین «آقای ملون» حضور داشت. معمولاً این شعر را در پایان برنامههای صبح جمعه با شما میخواند و بر روی سنگ آرامگاهش نیز همین شعر نقش بسته است:
ز حق توفیق خدمت خـواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خـلـقـی را بخندانی
+
عادل فردوسی پور نوزده ساله در مسابقه هفته - سال ۱۳۷۲ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منابع: ویکیپدیا/ ایسنا/ خبرآنلاین
Morteza4SN
12-07-2013, 18:03
Oshin ـ پخش اصلی در ژاپن: ۴ آوریل ۱۹۸۳ – ۳۱ مارس ۱۹۸۴ (297 قسمت 15 دقیقهای)
اوشین اولین سریالی بود که از آسیای شرقی وارد صدا و سیمای ما شد.
این سریال اولین بار سال ۱۳۶۵ در ایران با عنوان «سالهای دور از خانه» دوبله و پخش شد(شنبهها ساعت 21)، بعدها در دهه ۷۰ از برنامه تصویر زندگی و در حال حاضر از شبکه تماشا.
پخش این سریال در ایران با شایعات و جنجال همراه شد که بهتره از ویکیپدیا بخونید: سالهای_دور_از_خانه/[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوبله این کار پر از است از اسامی بزرگان این هنر. مریم شیرزاد در مصاحبهای در این رابطه گفته: «ما هر هفته سریال را برای هفته بعد دوبله میکردیم و فشار کار زیادی بر ما بود.»
نقش
دوبلُر
سرپرست گویندگان
ژاله علو
راوی
ژاله علو
اوشین
خردسالی تا میانسالی: مریم شیرزاد - کهنسالی: فهیمه راستکار
ریوز
سعید مظفری
فوجی تانیمورا (مادر اوشین)
آزیتا لاچینی
ساکوزو تانیمورا (پدر اوشین)
شهروز ملکآرایی
ناکا تانیمورا (مادربزرگ اوشین)
مهین بزرگی
شوجی تانیمورا (برادر اوشین)
تُرا تانیمورا (همسر شوجی)
کیو (مادر ریوزو)
ثریا قاسمی
دیاگورو (پدر ریوزو)
حسین معمارزاده
ناکازاوا کِن
غلامعلی افشاریه
تاکشی
خردسالی:شوکت حجت - جوانی: آرشاک قوکاسیان
هیتُشی
خردسالی:فاطمه نیرومند - بزرگسالی: خسرو شایگان
کایو یاشیرو
مینو غزنوی
سیتارو یاشیرو (پدر کایو)
ناصر نظامی
مینو یاشیرو (مادر کایو)
شهلا ناظریان
خانم یاشیروی بزرگ (کیونی)
آذر دانشی
اجین
احمد مندوب هاشمی
کای (پسر نوزومی)
منوچهر والیزاده
نامیکی کُتا
ناصر تهماسب
تاتسو نوری
تورج نصر
کویاما هیسا (خانم هیسا)
زهرا آقارضا (پری هاشمی)
تای (کوچکترین فرزند اوشین)
نوشابه امیری
یوری (کارگر ماهیفروشی اوشین)
رزیتا یاراحمدی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوباره اوشین؛ محبوب ترین ژاپنی ایرانیها از کجا آمد؟
فرهنگ/تلویزیون - همشهری جوان
4 آوریل 1983 میلیادی (15 فروردین 1362 شمسی). میلیونها ژاپنی صبحشان را با دیدن اولین قسمت از سریال «سالهای دور از خانه» از تلویزیون اناچکی شروع کردند. سریالهای صبحگاهی، سریالهایی بودند که هر قسمت آنها، یک ربع بود و قرار بود شخصیت فعال آن به مردم ژاپن که در مسیر توسعه اقتصادی بودند. امید بدهد و ملت وقتی دارند صبحانه میخورند با دیدن جان کندن قهرمانان، آنها را سرلوحه خودشان قرار بدهند و در کل روز جان بکنند. چنانچه علاوه بر او اوشین، هانیکو هم با چنین نگاهی ساخته شد.
«سالهای دور از خانه» سریالی 297 قسمتی بود که پخش روزانه آن تا 31 مارس 1984 میلادی (11 فروردین 1363 شمسی) ادامه یافت.
وقتی تلویزیون اناچکی فهمید که اوشین رکورد زده و حدود 69 درصد ژاپنیها را پای خودش نشانده، تصمیم گرفت این سریال را جهانی کند. تصمیمی که ابتدا با واکنش منفی مردم ژاپن روبهرو شد چون ژاپنیها معتقد بودند این سریال، تصویری سیاه و زشت از کشورشان نشان میدهد و کاربرد داخلی دارد اما استقبال جهانی از آن چیز دیگری را نشان داد. این سریال در عرض دو سال در 59 کشور از جمله ایران پخش شد که به شدت مورد استقبال قرار گرفت؛ طوری که سال بعدش، سریال انیمیشنی آن هم ساخته شد، کتابهای کمیک اوشین طرفدار پیدا کرد و حتی تئاترهایی با محوربیت اوشین روی صحنه رفت.
رژیم غذایی اوشین موجود است!
دهه 80 میلیادی، دهه توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف و به خصوص شرق آسیا بود. کشورهای کوچکی که سعی میکردند از آب گلآلود دعوای روبه زوال بلوک شرق و غرب، ماهی بگیرند. اقتصاد جهانی، گامهای لرزانش را برمیداشت و کشورها میخواستند سهمی در این بازار داشته باشند. در چنین اوضاعی، سریال «سالهای دور از خانه» یا اوشین، راست کار سیاستگذارانی بود که میخواستند روحیه «موفق در شرایط سخت» را تقویت کنند. این سریال بحثی به اسم «اقتصاد مبتنی بر فلسفه اوشین» به راه انداخت و باعث شد تا غذای همیشگی اوشین در سریال، یعنی تربچه و برنج با نام «رژیم غذایی اوشین» در کشورهای روبه رشد شرق آسیا، طرفدار پیدا کند و این شخصیت، نماد سختکوشی لقب بگیرد. اوشین اینقدر مهم شده بود که پلی در ژاپن به نامش شود و کشتیگیری ژاپنی که باوجود دیابت، قهرمان شده بود، به لقب «کشتیگیر اوشینی» مفتخر شود. در ویتنام، کلمه اوشین وارد فرهنگ لغات زبان شده و معنای «خدمتکار زن» را گرفت. محبوبیت اوشین در مصر به حدی بود که قطع برق در زمان پخش آن، باعث هجوم مردم به ادارات برق شد.
زنان را پای تلویزیون دریاب
اما قصه اوشین چیست که اینطور در اوایل دهه 80، موجسازی کرد؟ موفقیت عمده سریال به هاشیدا سوگاکو، نویسنده آن برمیگردد. سوگاکو، سریال را براساس داستان واقعی مردی به نام کازئو وادا نوشت. صاحب فروشگاههای زنجیرهای یائوهان که از صفر شروع کرد و بعدش به پول پارو کردن رسید. سوگاکو در کنار هشت کارگردان سریال، برای دراماتیزه کردن ماجرا، شخصیت اصلی را یک زن قرار داد تا هم همراهی مخاطب بیشتر شود و هم زنان خانواده که همه کاره خانهاند را مشتری سریالش کند. در سریال، در سال 1983 میلادی اوشین که زنی مسن و پولدار است، قصد دارد تا در مسیر رسیدن به فروشگاه و در حالی که سوار بر قطار است، به گذشته میرود تاقصه زندگیاش را برای نوهاش تعریف کند. در فلاش بک یا بازگشت به عقب میفهمیم که اوشین متولد 1900 میلادی است. دختری بچهای فقیر از خانوادهای روستایی که به مرور کاروبارش رونق میگیرد، با ریوزو تاناکورا ازدواج میکند و فروشگاههای تاناکورا را راهاندازی میکنند.
اوشین به مثابه تاریخ ژاپن
اما سریال علاوه بر داستانش که سه بازیگر نقش اوشین را در مقاطع کودکی،جوانی و کهنسالی به بازی گرفت، برشی از سه مقطع تاریخ معاصر ژاپن یعنی دوران میجی، تای شو و شووا هم هست. دوران 50 ساله امپراتوری میجی که تا آغاز جنگ جهانی اول (1914 میلادی) ادامه دارد، آغاز مسیر صنعتی شدن ژاپن است. جزیرهای منزوی که کمکم وارد معادلات جهانی میشود. اوشین هم که در روستایی دور افتاده به دنیا آمده، کمکم با دنیای اطرافش آشنا میشود که نقش او را کوبایاشی آباکو بازی میکرد. مقاطع میانه، دوران امپراتوری تایشوست. در این دوران، ژاپن که در جنگ جهانی اول با دول پیروز همراه بوده در جهان شناخته شده و حتی در جامعه ملل (مدل قدیمی سازمان ملل) صاحب کرسی میشود. این مقطع تقریبا حدفاصل دو جنگ جهانی اول تا دوم است (1918 تا 1940). دوران قدرت و شهرتطلبی که با دوران جوانی اوشین همزمان است. تاناکایو کو که نقش اوشین جوان را بازی می کند، به توکیو، پایتخت شلوغ ژاپن میآید، آرایشگر میشود و جایی در شهر باز میکند. سومین دوره تاریخ معاصر ژاپن، دوره است که دوران امپراتور هیتوست. در این دوره سیاستهای تفاوت پیدا کرده ژاپن باعث میشود تا این کشور در جنگ جهانی دوم علیه متفقین وارد میدان شود که نتیجهاش انفجار دو بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، تسلیم و اشغال و تحقیر است. ژاپن بعد از این جنگ و اشغال، به مرور وارد فاز توسعه اقتصادی شده و به غول صنعتی و تجاری تبدیل میشود. دورانی که تا اواخر دهه 1980 میلادی ادامه داشت. در سریال هم، اوشین از لزله هولناک توکیو جان سالم به در میبرد و در اوج ناامیدی، فروشگاههای زنجیره ای تاناکورا را پایهگذاری میکند.
بازیگران سریال، الان کجا هستند؟
سریال سالهای دور از خانه برای اکثر بازیگران آن، نقطه طلایی بوده و هست و با گذشت 30 سال همچنان در خود ژاپن هم با آن شناخته میشوند.
کوبایاشی آباکو، بازیگر نقش کودکی اوشین که در زمان ساخته شدن سریال، دخترکی 11 ساله بود، الان زن متاهل 41 سالهای است که همچنان مشغول بازیگری است.
تناکویوکو که جوانی اوشین را بازی کرد، آن موقع دختری 27 ساله بود و الان 57 ساله شده است. او قبل از بازی در نقش اوشین،جایزه نقل مکمل جشنواره فیلم یوکاوهاما را برای فیلم ایجاناکا گرفته بود و در چند فیلم خیلی هنری! هم نقشهای اساسی داشته یوکو در این سالها در 17 فیلم و 14 سریال بازی کرد و 2 سال قبل جایزه بهترین بازیگر زن تلویزیون را برای بازی در سریال مادر شکار کرد.
اما بازیگر نقش کهنسالی اوشین، 19 سالی است که بین ما نیست. توبوکو اتووا در زمان ساخت سریال، 58 ساله بود. او تا سال 1994 میلادی که در 70 سالگی بر اثر سرطان کبد فوت کرد، در 140 فیلم بازی کرد و 19 جایزه از جشنوارههای فیلم ژاپن گرفت.
سرشناسترین بازیگر سریال که در زمان ساخته شدن آن هم از ستارگان سینما و تلویزیون ژاپن بود، بازیگر نقش ریوزو – شوهر اوشین که خیلی داغون بود – نامیکی شیرو بود. شیرو، الان 54 ساله است. سریال سالهای دور از خانه، اولین سریالش بود که در 24 سالگی بازی کرد. او در این 30 سال در 16 فیلم و 17 سریال نقشآفرینی کرده.
فوجی، مادر اوشین را هم ایزومی پینکو بازی کرده، پینکوی 65 ساله که موقع ساخت سریال، 35 ساله بود با گریم، مسنتر نشان میداد. او در این سالها در حدود 40 سریال جلوی دوربین رفته است.
ساکوزو، پدر اوشین هم الان 75 ساله است. ایتو شیرو که این نقش را بازی کرده، بازیگر پر کاری است که تا به امروز در 45 سریال و 20 فیلم بازی کرده.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Ayako Kobayashi، بازیگر نقش کودکی ــ Yūko Tanaka بازیگر نقش جوانی اوشین در گذر ایام
Morteza4SN
14-07-2013, 09:49
برنامههای نمایشی اغلب آموزنده و آکنده از پیامهای بهداشتی و آموزشی بود، اما تیم حرفهای و اجرای خوبی داشت.
محلهی برو بیا
مجموعهای ۱۲ قسمتی که علایم راهنمایی و رانندگی را به صورت طنز به بچهها یاد میداد. روزهای پنجشنبه از کانال دو پخش میشد.
(رضا ژیان):
آقای تابلوکار: کسی که عقیده داشت باید جای درخت تابلو کاشته شود و البته تابلوهای تقلبی رو به حسین آقا (بقال محله بروبیا که در محله برو بیا عروسک بود) میفروخت.
در نقش کیمیاگر اعظم هم بازی میکرد.
(اکبر عبدی):
در نقش حسن بچه شکموی محل و همچنین انسان اولیه بازی میکرد. انسان اولیه در لابهلای جنگل زندگی میکرد و شیری نیز هر از چندگاه در کنار خانه او نعره میزد.
(حمید جبلی):
مجتبی: از دوستان حسن که مدام آویزون پسیانی میشد!
نقش پسر کیمیاگر رو هم بر عهده داشت، پدرش (رضا ژیان) او را «سببی» صدا می کرد و پسرش او را «ابوی» خطاب می کرد.
(آتیلا پسیانی):
بچهی عصبی و نقزن محله بود که جبلی گوشش رو میکشید بیب میزد!
پسر باهوش یونانی!: ابتدا خنگ بود ولی بعد از مدتی باهوش شد.
(فردوس کاویانی):
سرکار: پلیس راهنمایی و رانندگیای که آقا حسین به او خانه اجاره داده بود.
در نقش پدرِ پسر باهوش یونانی بازی میکرد و هی نکاتی رو به پسرش گوشزد میکرد. پدرِ بزرگ، پسرِ بزرگ!
محمود جعفری هم اونه که در هر دو سری لباس راهراه و شلوار بنددار میپوشید.
دو تا عروسک محله یکی حسین آقا بقال و اون یکی پسربچهای به اسم کله بود پشت پنجره!
نمایش بخشی از برنامه: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
محلهی بهداشت
به دنبال موفقیت محلهی برو بیا در سال ۱۳۶۲ ، داریوش مودبیان و حسین فردرو این بار محلهی بهداشت رو با محور پیامهای بهداشتی و بازیگران بیشتر در سال ۱۳۶۳ کارگردانی کردند.
زندهیاد مسعود رسام تهیهکننده و بیژن بیرنگ هم نویسنده آن بود.
نمایش بخشی از برنامه: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همهی بازیگران محلهی بهداشت. جلوی قاب تصویر: حسین محباهری
نشسته از راست به چپ: محمود جعفری، حمید جبلی، زندهیاد حسین پناهی، اکبر عبدی، مجید کربلایی و آتیلا پسیانی
ایستاده از راست به چپ: امیر چوپان، فاطمه نقوی(مادرِ کَلٌه)، اکبر رحمتی، رضا رویگری، مرتضی ضرابی، زندهیاد رضا ژیان و فردوس کاویانی
بچهها سلامت باشید
لاشخوری که قاطی آشغالا ول میخورد و موشی که داد میزد بچه ها سلامت باشید!
این برنامه آیتمهای عروسکی با موضوع رعایت بهداشت شخصی داشت و از کانال دو پخش میشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بچهها مواظب باشید
افسردگی بعدازظهر جمعه با این برنامه از کانال یک تشدید میشد.
برای درس عبرت، حوادث رخ داده از بازیهای خطرناک رو نشون میداد و اوجش هم مربوط به چهارشنبهسوری بود که دیگه هر سال پخش میشد.
وسطش هم بچههای دسته گل هی تکرار میکردن که بچهها مواظب باشید!
منابع با دخل و تصرف: جامجم آنلاین/ خبرآنلاین/ ویکیپدیا/ برنامه نقره
وین رونی
14-07-2013, 11:16
همیشه دنبال یه برنامه قدیمی بودم که اصلاً تکرارشو این چند وقته ندیدم
یه برنامه بود به صورت تله تئاتر که چند تا بچه جوون و نوجوون تو یه محله دور هم جمع می شدن و برای اتفاق خاصی که افتاده بود یه نمایش با هم بازی می کردن
Morteza4SN
14-07-2013, 17:01
همیشه دنبال یه برنامه قدیمی بودم که اصلاً تکرارشو این چند وقته ندیدم
یه برنامه بود به صورت تله تئاتر که چند تا بچه جوون و نوجوون تو یه محله دور هم جمع می شدن و برای اتفاق خاصی که افتاده بود یه نمایش با هم بازی می کردن
احتمالا منظورت «ما میتوانیم» باشه
چند تا پسر راهنمایی یا اوايل دبیرستان بودند که همیشه مدرسهشان که تعطیل میشد، توی خرابهای جمع میشدند و حرف میزدند.
از مشکلات مدرسه و زندگیشان میگفتند و نقشهای داستانهای تعـریفیشان را هم خودشان بازی میکردند.
اینطور شروع میکردند که «امید تو بشو آقای تهرانی، جواد تو حمید باش، منم میشم بابای حمید.» آخرشم به دیالوگ "ما میتوانیم" ختم میشد./ همشهری جوان
کارگردان هنری: مجتبی یاسینی
کارگردان تلویزیونی: بیژن فیاد
تهیه کننده: مریم معترف
بازیگران:
هادی مرزبان، نازی حسنی، عزت الله رمضانی فر، اسدالله منجزی، محمد عمرانی، کامران فیوضات، علی رامز، کمال سیدمحسن، اکبر حاج حسینعلی، نادره حسنی، فریبا حسینی.
محصول: ۱۳۶۴
این مجموعه در ۳۹ قسمت ۲۰ دقیقه ای با ارائه قطعات نمایشی به آموزش تئاتر کودکان می پرداخت./ ماهنامه فیلم شماره ۲۷ مرداد ۱۳۶۴
+ افشین سنگ چاپ هم یکی از این بچهها بوده و در مصاحبهای گفته سريال "ما ميتوانيم" درسال 64 توليد و سال 65 پخش شد که مضمون آن آموزش تئاتر بود.
++ این فرم برنامهها تقریبا هیچ وقت پخش مجدد ندارن، یعنی از لحاظ کیفی جایی در پخش سیما پیدا نمیکنند، نهایتاً ممکنه در برنامهای مثل نقره با دید نوستالژی بهشون اشاره بشه.
Morteza4SN
16-07-2013, 17:55
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
روباه پیر (به آلمانی: Der Alte) یک مجموعه تلویزیونی آلمانی است (IMDb ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) که در ایران با نام کاراگاه کاستر پخش شده
این سریال در شبکهی ZDF آلمان تهیه شده است. موضوع این سریال عملیات کارآگاهی بود. از سال 1976 تا 1985 شخصیت اصلی این مجموعه را کارآگاهی به نام اروین کاستر بازی میکرد و پس از آن یعنی از سال ۱۹۸۶ تا سال ۲۰۰۷، نقش اصلی آن کاراگاه لئو کرس بود. در ایران نیمهی اول این سریال با نام کاراگاه کاستر پخش شد، البته بخش دوم هم با نام بازرس پخش شده.
دوبله: کاستر (عطااله کاملی)، هیمن (غلامعلی افشاریه)، مارتین (پرویز بهرام)، ملینگر (ناصر ممدوح / خسروشمشیرگران)
پینوشت:
فتحاله زاد (مدیر عامل استقلال): من کارآگاه کاستر نیستم که بدنبال این باشم رویانیان پول از کجا می آورد! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دِرِک (به آلمانی: Derrick) یک سریال تلویزیونی آلمانی است (IMDb ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])) که توسط Telenova-Fernsehproduktion با همکاری ZDF، ORF و SRG بین 1974 و 1998 درباره کارآگاه سربازرس اشتفان درک (هورست تاپرت) و دستیار وفادار او هری کلاین، که موارد قتل را در مونیخ و حومهاش حل میکردند (مجموعاً سه مورد حل نشده باقی ماند) بود.
همه ۲۸۱ قسمت ۶۰ دقیقهای را نویسنده قدیمی نمایشنامههای تلویزیونی، هربرت راینکر نوشت و هلموت رینگلمان ساخت. قسمتهای جدید درک، به عنوان یک قاعده جمعه شب ساعت ۲۰:۱۵ پخش میشدند. سریال محبوبیت عظیمی پیدا کرد و در بیش از ۱۰۰ کشور پخش شد. در واقع، تنها مناطق اندکی در جهان بودهاند که درک در آنها رسوخ نکرده، و این دو قهرمان از مدتها قبل در تاریخ تلویزیون برای خود جایگاهی ایجاد کردهاند.
بازیگر نقش درک در 13 دسامبر 2008 در سن 85 سالگی درگذشت.
دوبله: دِرِک(ایرج رضایی)، هری (امیر زند)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پینوشت:
رضا شفیعی جم (در برنامه طنز ساعت خوش): دِرک هستم از دایرهی جنایی به همراه همکارم هِنرا [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Morteza4SN
16-07-2013, 18:04
پیرمرد نمیمیرد
سعید جعفریان/ همشهری: قدیمترها که مجموعههای تلویزیونی پلیسی (مخصوصا از نوع آلمانیاش) تلویزیونمان را تسخیر کرده بودند، 2 مجموعه تلویزیونی با فاصله زمانی کمی نسبت به هم پخش شدند که اتفاقا جفتشان هم جزء پرمخاطبترین سریالهای آن سالها بودند؛ مجموعه «کارآگاه کاستر» و «بازرس» که با حال و هوایی تقریبا متفاوت، جرم و جنایت از نوع آلمانیاش را بهمان نشان میدادند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما نکته جالب اینجاست که هر دوی این مجموعهها در حقیقت یک سریال واحد هستند؛ سریال عجیب و غریبی با اسم آلمانی «der Alte» که از سال 1976 تا بهحال هر هفته روی آنتن رفته است و مثل اینکه حالا حالاها هم قصد تمام شدن ندارد.
ماجرا اینطوری است که «der Alte» ابتدا با حضور زیگفرید لوتز در نقش «اروین کاستر» تولید شد. کاراکتر کاستر در این مجموعه پیرمرد بسیار آرامی بود که با هوش سرشار و متانت عجیبش به طرز مارپل گونهای قاتلها را دستگیر میکرد. کاستر تنها بود و دستیار خاصی نداشت، معمولا پیپ میکشید و کلاه شاپوی غریبی روی سرش میگذاشت.
در حقیقت تیریپ کارآگاه کاستر یادآور یک کارآگاه کاملا کلاسیک بود. همکاری لوتز با این مجموعه تا سال 85 بیشتر دوام نیاورد. آن سالها در ایران شایعه بود که زیگفرید لوتر یا همان کارآگاه کاستر به خاطر کهولت سن بیش از حد مجاز، رفته آن دنیا. اما حقیقت این است که لوتز در سال 99، در 82 سالگی و در نورنبرگ از دنیا خداحافظی کرده است. به هر حال دستاندرکاران سریال به سرعت یک جانشین برای لوتز پیدا کردند. این بار «الف شیپ» از نقش سربازرس «لئو کرس» در ادامه مجموعه «der Alte» – که این بار باز هم با اسم عجیب بازرس برایمان پخش میشد – ظاهر شد و با تیم 3 نفرهاش به دنبال حل ماجرا میگشت.
شاید یکی از خاطرات ماندگارمان، دوبله این سریال با صدای پرطنین «پرویز بهرام» روی صورت «لئوکرس» باشد؛ صدایی که جان عجیبی به این شخصیت داد و آن را به شدت محبوب کرد.
«Der Alte» مجموعه سمج و بلندی است و به اندازه اسمش مسن؛ ترجمه دقیق «der Alte» به زبان فارسی میشود «پیرمرد»!
درک هستم از بخش جنایی
زمانی بود که ایرانیها کارآگاه و کارآگاهبازی را مترادف با «دِرِک» میدانستند؛ یک آلمانی رنگپریده بلندقد و البته پیر که خیلی دیر به دیر لبخند میزد و خیلی آرام و باوقار قاتلین را دستگیر میکرد.
درک در زمان خودش آنقدر گل کرد که به بارانیهای بلند میگفتند «مدل درکی» و رضا شفیعیجم، معروفترین کاراکتر برنامه «ساعت خوش» (محبوبترین برنامه تمام آن سالها) را، با ترکیبکردن درک و چند شخصیت دیگر مجموعههای پلیسی آلمانی خلق کرد.
درک از لحاظ پلیسی، مجموعه سادهای به نظر میرسید اما این سادگی به هیچوجه از روی ضعف نبود. در حقیقت «کارآگاه ویژه بخش جنایی»، روش کار جالبی را برای بهدامانداختن قاتلین به کار میبرد. در مجموعههای درک، برخلاف تمام مجموعههای پلیسی دیگر، مخاطب از همان اول چهره قاتل را میدید و حتی در همان پلانهای ابتدایی از انگیزه و نسبت قاتل با مقتول کاملا مطلع میشد.
با این حساب، به طور کلاسیک هیچ لذتی نمیبایست برای مخاطب باقی بماند. اما تمام جذابیت سریال درک در همین نکته بود؛ اینکه ما متوجه اشتباهات او و گروهش میشدیم و حرص میخوردیم؛ اینکه میدانستیم موقع بازجویی چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ؛ اینکه علت خستگی و پریشانی درک را که در حل معمایی درمانده بود، میفهمیدیم.
در حقیقت سریال درک- دقیقا برعکس کارهای پلیسی مشابهاش- به جای اینکه جذابیتش را از معما و حل پازلگونه آن به دست بیاورد، بیشتر به سمت یک درام روانکاوانه متمایل میشد و از این حیث قطعا انسانیتر و در بسیاری از مواقع جذابتر مینمود.
درک از چین تا ماچین
این جذابیت پنهان، نه تنها ایرانیها را تحتتاثیر قرار داد بلکه یک جورهایی کل جهان را تسخیر کرد. مجموعه درک که از سال 74 تا 98 میلادی به طور مرتب پخش میشد، در بیش از 100 کشور جهان به نمایش درآمده و تنها چند کشور نه چندان مشهور، شمایل این پیرمرد صورتسنگی را در تلویزیونهایشان ندیدهاند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این مجموعه در زمان آپارتاید، محبوبترین و معروفترین سریال آفریقای جنوبی بود و به قول معروف، خیابانها را خلوت میکرد. استقبال شگفتانگیز و بینظیر چینیها از این سریال (که در تاریخ کشور پرجمعیت چین بینظیر است)، باعث شده که آکادمی پلیس چین برای آموزش پلیسهای جوان از این مجموعه استفاده کند و به وسیله آن، راه و روشهای پیشرفتهتر تعقیب مجرمین و بازجویی را به دانشجویاناش آموزش بدهد.
اینطور که میگویند بیش از 350 میلیون چینی، هر هفته پای گیرندههایشان مینشستند تا «دل لی ک»(درک) و «هاو» (هری؛ اسم واقعی دستیار درک، هری بود، نه به قول ما هنری!) را ببینند.
غیر از این، هارست تاپرت (بازیگر نقش درک) تنها بازیگر آلمانیای است که خارج از مرزهای آلمان برای خودش کلوپ هواداران دارد. درحالی که در کشورهایی مثل فرانسه، ایتالیا، هلند، اسپانیا و... آدمهای معروفی مثل مارادونا، فیدل کاسترو، اسپیلبرگ و اینشتین برای خودشان طرفداران پروپاقرصی دارند که سعی میکنند با گفتوگوهای هفتگی در محل میتینگ و اظهارنظر راجع به فرد محبوبشان، کمی از عشقشان نسبت به او بگویند، «هارست تاپرت» شاید تنها غریبه این وسط باشد؛ کسی که کلوپ طرفدارانش در همه جای دنیا به «کلوپ طرفداران درک» معروف است و نه «هارست تاپرت!».
رکورد نوشتن به طور یک نفس
اگر ما میتوانستیم تمام 281 اپیزود 60 دقیقهای درک را ببینیم، قطعا یک نکته شگفتانگیز فکمان را میانداخت؛ اینکه فیلمنامه تمام این اپیزودهایی که به طور مرتب و هر هفته روی آنتن میرفت را فقط و فقط یک نفر نوشته است. معلوم نیست «هبرت رینکر» - تنها نویسنده مجموعه درک – این همه ایده را، هر هفته و به مدت 24 سال از کجا گیر آورده.
اما اگر از این شگفتی بگذریم، میفهمیم چیزی که باعث تثبیت شخصیت درک و هری در طول همه این سالها بوده، همین ثابت بودن نویسنده است؛ به طوری که بعد از تعقیب طولانی مدت سریال، دقیقا متوجه میشدیم که این کارآگاه مونیخی (درک فقط در حوزه استحفاظی مونیخ کار میکرد)، نسبت به یک عمل خاص چگونه عکسالعمل نشان میدهد؛ انگار که یکی از اعضای بسیار نزدیک خانوادهمان باشد. در یک نظرسنجی عجیب و غریب که توسط شبکه ZDF (یکی از شرکای شرکت «تله نوا فیلم» که درک را میساخت) انجام شد، از مخاطبان پرسیده شده بود که به نظر شما درک چایش را چگونه سرو میکند یا آیا او تا حالا شکست عشقی خورده است یا نه یا اینکه درک مونیخ را چقدر دوست دارد؟!
جالب اینجاست که درصد قابل توجهی از مخاطبان سریال، تمام پرسشها را بهدرستی پاسخ داده بودند. این فقط یک دلیل میتواند داشته باشد؛ اینکه «رینکر» کارش را واقعا درست انجام داده است.
کارآگاه غروب میکند
سریال درک در سال 98 درش تخته شد. علتش چندان مشخص نیست اما اینطور که میگویند عدم استقبال از آخرین سری مجموعه درک و همچنین خسته شدن عوامل آن از این شکنجه 24 ساله، بدون تاثیر نبود. در کل این 281 قسمت، درک فقط از حل 3 پرونده عاجز ماند. همین 3قسمت باعث شد تا در کلوپ هواداران کلی بحث و جدل در بگیرد و طرفداران درک در مورد علت آن بحث کنند.
در حقیقت پس از اتمام سریال، بیشترین بحث و گفتوگو در مورد مجموعه راجع به همین موضوع بود. بعدها بسیاری از هنرمندان مشهور آلمانی که در هر قسمت به عنوان مهمان به جمع بازیگران ثابت اضافه میشدند، تجربه بازیشان در این مجموعه را با صفتهای «فوقالعاده» و «باورنکردنی» برای بقیه بازگو میکردند. دوری از درک برای طرفداراناش بسیار سخت بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به همین دلیل ZDF، یک انیمیشن طنز را با محوریت درک و هری روی آنتن فرستاد؛ انیمیشنی که در آن، موقعیتهای آشنای سریال درک، هجو میشد و تکیهکلامهای موجود در آن، چپ و راست و در جاهای بیربطی به کار میرفت؛ تکیهکلامهایی مثل «هری، ماشین رو آتیش کن».
معمای بزرگ
اما این تکیهکلام آخری، خودش قصه بسیار عجیبی دارد. این اصطلاح در 2کشور چین و آلمان به شدت همهگیر شد و تقریبا الان به صورت ضربالمثلی رایج استفاده میشود. اما نکته بسیار شگفتانگیز و گیجکننده ماجرا اینجاست که درک در هیچکدام از 281 قسمت سریال، حتی برای یک بار هم نگفته است «هری، ماشین رو آتیشن کن!».
حالا اگر این تکیهکلام در یک کشور استفاده میشد، میتوانستیم یک دلایلی برایش بتراشیم اما وقتی که این تکیهکلام در 2 کشور متفاوت ـ آن هم با این همه فاصله مکانی و زبانی نسبت به هم ـ همهگیر میشود، دوز معمایی قضیه را بسیار بالا میبرد.
یکی از تئوریهایی که خیلیها برای توجیه این پدیده نادر بیان میکنند، این است که همزمانی پخش سریال «درک» و «کمیسر» در هر دو کشور، میتواند به عنوان دلیل این قضیه بیان شود. در سریال «کمیسر»، قهرمان قصه دستیاری به اسم هری داشت که در یکی از قسمتهای آن (توجه کنید، در یکی از قسمتها!) عبارتی شبیه به آن چیزی که گفته شده را به زبان آورده. این دلیل چندان موجهی به نظر نمیرسد.
اگر به کشور خودمان هم دقت کنید میبینید که یک تکیهکلام عجیب بعد از دیدن مجموعه درک بین مخاطبان جاافتاد؛ «هری، تعطیلات کجا میروی؟»؛ اصطلاحی که برنامه «ساعت خوش» بین مردم جاانداخت و جالبتر اینکه درک هیچوقت یک همچین چیزی را در هیچکدام از قسمتها نگفته بود!
به هر حال درک در تمام دنیا آنقدر معروف شده است که تا حالا 8 کتاب با محوریت شخصیت او نوشته شده؛ کتابهایی که هیچکدامشان را «رینکر» ننوشته است. در میان این کتابها یک کتاب فرانسوی به چشم میخورد و یک کتاب که عنوانش این است: «هری، ماشینرو آتیش کن!».
Morteza4SN
20-07-2013, 19:26
از جذابترین سریالهای پلیسی با حضور یک سگ دوستداشتنی:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کمیسر رکس سریال تلویزیونی محصول اتریش بود که بین سالهای 1994 تا 2004 روی آنتن میرفت (فصل ۱۱ در سال 2007 در ایتالیا ساخته شد و در ادامه به اتریش بازگشته)
در زمان پخش در ۴۰ کشور مختلف پخش میشد و در دهه هفتاد شمسی از شبکه سوم تلویزیون ایران با عنوان کمیسر و رکس پخش شد.
داستان ماجراهای سگی به نام رکس از نژاد ژرمن شپرد بود که در واحد قتل پلیس اتریش با هوشیاری خاصی به گروه در کشف رمز و دستگیری قاتلان کمک میکرد.
کار رکس از تعقیب مظنونان، پرت کردن حواس گروگانگیرها، جلوگیری از خودکشی یک زن، نجات یک کودکِ در آتش مانده تا سربهسرِ همکارانِ «موزر» گذاشتن را شامل میشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Moser _ Rex
رکس شخصیت محوری سریال هست و تا به امروز سه سگ در نقش او ایفای نقش کردهاند.
نقش پلیس همپای رکس تا امروز توسط پنج هنرپیشهی و کاراکتر مختلف بازی شده .
اما اولین اونها که برای ما شناخته شدهتر هست ریچارد موزِر با بازی توبیاس مورتی بود،
در آخرین حضور موزر در یکی از مأموریتها یک قاتل فراری معشوقهی موزر (پاتریشیا؛ که به عنوان روانشناس در پروندهها کمک میکرد) رو گروگان گرفته
بعد از نجات پاتریشیا موزر توسط قاتل فراری کشته میشه و در سکانسهایی تراژیک رکس احساسات تقریباً انسانی بر پیکر بیجان موزر در بیمارستان نشان میدهد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد از مرگ موزر، رکس که افسرده شده و از غذا خوردن امتناع میکنه با حضور مأمور جدیدی به اسم الکساندر بهبود پیدا میکنه...
اگر اشتباه نکنم نهایتاً تا همین جا رو از تلویزیون دیدیم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Alexander _ Rex
واقعا دست شما درد نکنه ... اینا رو میبینم یه حسی میگیرتم ...
بدنم میلرزه ! گذر عمــــر...
Morteza4SN
27-09-2013, 14:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آقا اجازه هولم نکن!
مبصر چارسالهی کلاس با بازی حسین محب اهری در نقش معلم و محمد کدخدایی در نقش مبصر ۴ ساله کلاس (این مجموعه یک سال بعد نیز تولید شد که طبیعتاً مبصر در سری جدید، پنجساله شده بود!)
مبصری که از همهی بچههای کلاس بزرگتر بود و بچهها فقط به دستور برپا و برجای اون گوش میکردن.
ساکت! بچهها خبر رسیده که آقای معلم توی راه هستند...
حدود بیست سال پیش هر جمعه بعد از خبر ساعت ۱۴ کانال یک، برنامهای با حال و هوای طنز به اسم «ق مثلِ قلقلک»
خوب گوش کن بعد جواب بده
مبصر چهارسالهی کلاسِ من
به من بگو بدونم
هر آدمی چند تا دونه
انگشت توی دستاش داره؟
آقا اجازه هولم نکن
دست و پاهامو گم نکن
آقا اجازه الان میگم
دست و پاهامو گم نکن
آقا اجازه جواب میدم
زود تند سریع جواب میدم
هر آدمی تو دستاش
يازده تا انگشت داره!
آخه چطور همچین چيزی ممکنه مبصر چهارسالهی کلاس؟
آقا اجازه جواب میدم
زود تند سریع جواب میدم
ده و نه و هشت و هفت و شیش
با پنج تا میشه یازده تا
ده و نه و هشت و هفت و شیش
با پنج تا میشه یازده تا
اینم سوال و جواب معروف:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بخشی از برنامه همراه با خاطرات محب اهری:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
محمد کدخدایی: «بهترين خاطره من از ساخت و پخش اين مجموعه در گذشته و زمان حال اين است كه هرجا كسی را صدا میكنم، میگويد: «آقا اجازه جواب میدم، زود، تند، سریع جواب میدم» اين پاسخ هنوز هم ادامه دارد و برای من تداعی بهترين روزهای زندگیام است.»
محباهری دربارهی نامگذاری دانشآموزان میگوید: «چون همهی بچهها تهرانی بودند، آخر فامیلی آنان اصلتهرانی، تهرانی اصل، تهرانلو و… اضافه کرده بودم؛ مثلاً اسد تبریزی اصل تهرانی.»
همچنین میگويد «شوخی با پسوند فاميلی «اصل تهرانی» را به اين دليل رواج داد که زمانی هر کس با هر لهجهای که داشت، میگفت بچه تهران است و قبول نداشت که تهرانی نیست.»
او میافزاید: «تا آن زمان، درس ریاضی، درسی سخت و محصلگریز بهشمار میرفت. برای همین با خود اندیشدم و برای تلطیف این درس در ذهن بچهها، آنرا درس شیرین ریاضی نامگذاری کردم.»
این برنامه اخیرا بازسازی و از شبکهی آموزش پخش شد که خب دیدن محباهری که از شیمیدرمانی و گذر سالیان شکستهتر از یاد ماست و مبصر چارپنجسالهی کلاس که الان بیست و پنج ساله شده چیزی جز آه و حسی مثل تلخی بعد از خوردن لیمو شیرین نداره.
اگر اشتباه نکنم بچهها در یکی از آیتمها این شعر معروف رو میخوندن:
یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ
وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشِ بیآزارم....
که البته کاملش رو با صدای هنگامه یاشار از یه لینک خوب بشنوید:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Morteza4SN
29-09-2013, 23:20
هفتِ هفتِ هفتاد و هفت؛
تاریخی که حالا پانزده سال ازش میگذره.
چنین تاریخهایی هر یازده سال یکبار تکرار میشوند اما شرایط همیشه فرق داره
مثلا ۸۸/۸/۸ که با تولد امام هشتم شیعیان همراه شد و بگذریم که با پدیدهی تبلیغات شاندیز بیمزه شد و البته پیش از اون حس نفرت از صدا و سیما بالاتر از همیشه شده بود.
نیمرخ برنامهای بود که به خیلیها نوجوانی رو یادآوری کرد، برنامهای از سیمای نوجوان شبکه یک
برنامهای که از هویت حرف میزد، معنویت و عرفان رو در اتاق شمارهی ۳ و الملک الحق المبین جستجو میکرد.
از قیصر امینپور میخواند و ناصر چشمآذر و کیتارو تم موسیقی اون بود...
نیمرخ که بیاسم شروع شد و برای انتخاب اسمش همهپرسی کرد، اواسط دهه هفتاد هنوز تلویزیون تنها رسانهی خیلی از نوجوانها بود.
با کامیار اسماعیلی نیمرخ شد، با امیرحسین مدرس و حسین رفیعی به اوج رسید و با شهاب حسینی به «اکسیژن» تبدیل شد.
نیمرخی که امیرحسین مدرس و حسین رفیعی اجرا میکردند در تاریخ ۷۷/۷/۷ به پایان رسید.
رفیعی «فَ فَ» بود و با اینکه مدرس براش «مو قشنگ» بود نیمرخ هم «نیمرو» اما از چند ماه قبلش که این تاریخ رو یادآوری میکرد مثل خود برنامه دپرس میشد.
نوجوانی یک نیمرخ در تاریخ ۷۷/۷/۷ خیلی ویژه به پایان رسید، آش هم براش پختن!
نهِ نهِ نود و نه هم میاد و راحتتر از چیزی که انتظار داری میگذره حتی بدون هیچ ویژگی خاصی.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کامیار اسماعیلی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موقشنگ .... فَه فَه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هفتِ هفتِ هفتاد و هفت!
خیلی عالی بود مرتضی جان
قدیما چه سریال های قشنگی پخش میشد
یاد پسر طوفان بخیر همون سیلاس خودمون
چه اهنگ قشنگی داشت.
سریال آدم گوچولو ها رو هم احتمالا یادتونه.
چیزی که منو بیشتر به قبل برمیگردونه فیلم قلموی سحر آمیز بود که فوقالعاده بود خصوصا دوبله اش که شاهکار بود ، هر چند این سریال نیست و فیلم بود به خاطر همین هم بحثی نمیکنم در موردش.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.