شاهزاده خانوم
16-06-2013, 01:45
«سپيدرود من» کجا است؟
: در اوايل دهه پنجاه هجري خورشيدي که ملوان انزلي تنها تيم مطرح استان گيلان و شمال کشور محسوب ميشد، ناگهان سپيدرود رشت نيز قدم به ميدان گذاشت و خود را به عنوان تيمي مطرح و پرطرفدار در فوتبال ايران معرفي کرد.
90: در اوايل دهه پنجاه هجري خورشيدي که ملوان انزلي تنها تيم مطرح استان گيلان و شمال کشور محسوب ميشد، ناگهان سپيدرود رشت نيز قدم به ميدان گذاشت و خود را به عنوان تيمي مطرح و پرطرفدار در فوتبال ايران معرفي کرد. شادروان غلامرضا صومي که موسس و اولين مدير سپيدرود در رشت بود، زحمتهاي زيادي کشيد تا اين تيم مجوز حضور در مسابقات دسته دوم جام تخت جمشيد را بگيرد. او ابتدا مجيد شاملو و سپس فريدون عسکرزاده را که سرمربيگري تيم معروف هماي تهران با آن فوتبال تاکتيکي و بازيکنان تکنيکي در کارنامهاش داشت، به رشت برد. سپيدرود البته در سال 1356 اسير «ناداوريها» شد و در شرايطي که سزاوار راهيابي به دسته اول جام تخت جمشيد بود، از صعود بازماند. اما وقتي به بنگلادش رفت، کار بزرگي انجام داد و با پيروزي در برابر چند تيم شرق آسيا همچون بنگلادش ميزبان مسابقات تايلند، مالزي، اندونزي و البته ميانمار (که آن دوران نامش برمه بود و يکي از قدرتهاي مطرح فوتبال آسيا به حساب ميآمد) سرانجام به مقام قهرماني رسيد و جام «آقاخان» را به ايران و گيلان و رشت آورد.
هيچ کس کمک نميکند!
سپيدرود رشت در دهههاي 60 و 70 هجري خورشيدي نيز تيمي بسيار پرطرفدار بود که در هر بازي 10 الي 15 هزار تماشگر را به ورزشگاه رشت و ساير شهرها ميکشاند و همپاي ملوان يکي از قطبهاي اصلي فوتبال گيلان محسوب ميشد. اما به تدريج که «پول بيرويه» وارد فوتبال ايران شد و برخي تيمهاي متمول و کمسابقه به شکار بازيکنان بااستعداد و خوشآتيه «تيم هاي سازنده» پرداختند، سپيدرود سير نزولي پيمود و در شرايطي که ملوان انزلي رقيب ديرين و طولانياش همچنان در سطح اول فوتبال ايران باقي ماند، تيم قرمزپوش رشتي به ردههاي پايين سقوط کرد.
پگاه و داماش آمدند
حتي همشهري سپيدرود يعني استقلال رشت که به مدد تلاشهاي زندهياد احمد خوشکلام به حيات خود ادامه داد و بعد نامش به پگاه و داماش تغيير يافت، تماشاگراني جوان از نسل جديد را حامي و طرفدارش ديد. ولي هواداران پرشور و پرشمار سپيدرود با مشاهده سقوط تيمي که زماني توسط سپاهان و تورنمنت بزرگ 8 جانبه اصفهان دعوت ميشد و اکنون در مسابقات دسته دوم کشور دور خود ميچرخد، ترجيح ميدهند که تماشاگربازيها و ناظر شکستهايش نباشند و نتايج قدرت بزرگ 20 و 30سال قبل فوتبال گيلان را از دور تعقيب کنند! زيرا آنها سپيدرود را طي ساليان طولاني در اوج ديده بودند و به آن تيم دوست داشتني با رسول حقدوست، جاويد جهانگيري، اميد هرندي، محمد احمدپور، شادروان مهرداد هوشنگي، حميدرضا منصوري، سعيد متقيطلب، کاظم داداشزاده (برادر بزرگتر بهزاد)، حسين مشکينزر و بازيکنان مطرح ديگر علاقه داشتند که در برابر قويترين تيمهاي کشور نيز پيروز ميشد، نه امروز که از دسته دوم هم بالا نميآيد!
آن تماشاگران که اکنون به ميان سالي رسيدهاند، سئوال بزرگي دارند: «سپيدرود من» کجا است؟ تيمي که نه شهرداري رشت به رغم درآمدها و بودجههاي کلان و نه شرکت فولاد و نه هيچ کارخانه و ادارهاي حاضر نيست حتي دو ميليارد تومان در سال (يعني پول خريد يک بازيکن توسط برخي تيمهاي متمول!) براي تجديد حيات و بازگشت به سالهاي اوج گذشتهاش بپردازد تا سپيدرودي را که اندک اندک خشک ميشود، نجات دهد.
90/منبع
: در اوايل دهه پنجاه هجري خورشيدي که ملوان انزلي تنها تيم مطرح استان گيلان و شمال کشور محسوب ميشد، ناگهان سپيدرود رشت نيز قدم به ميدان گذاشت و خود را به عنوان تيمي مطرح و پرطرفدار در فوتبال ايران معرفي کرد.
90: در اوايل دهه پنجاه هجري خورشيدي که ملوان انزلي تنها تيم مطرح استان گيلان و شمال کشور محسوب ميشد، ناگهان سپيدرود رشت نيز قدم به ميدان گذاشت و خود را به عنوان تيمي مطرح و پرطرفدار در فوتبال ايران معرفي کرد. شادروان غلامرضا صومي که موسس و اولين مدير سپيدرود در رشت بود، زحمتهاي زيادي کشيد تا اين تيم مجوز حضور در مسابقات دسته دوم جام تخت جمشيد را بگيرد. او ابتدا مجيد شاملو و سپس فريدون عسکرزاده را که سرمربيگري تيم معروف هماي تهران با آن فوتبال تاکتيکي و بازيکنان تکنيکي در کارنامهاش داشت، به رشت برد. سپيدرود البته در سال 1356 اسير «ناداوريها» شد و در شرايطي که سزاوار راهيابي به دسته اول جام تخت جمشيد بود، از صعود بازماند. اما وقتي به بنگلادش رفت، کار بزرگي انجام داد و با پيروزي در برابر چند تيم شرق آسيا همچون بنگلادش ميزبان مسابقات تايلند، مالزي، اندونزي و البته ميانمار (که آن دوران نامش برمه بود و يکي از قدرتهاي مطرح فوتبال آسيا به حساب ميآمد) سرانجام به مقام قهرماني رسيد و جام «آقاخان» را به ايران و گيلان و رشت آورد.
هيچ کس کمک نميکند!
سپيدرود رشت در دهههاي 60 و 70 هجري خورشيدي نيز تيمي بسيار پرطرفدار بود که در هر بازي 10 الي 15 هزار تماشگر را به ورزشگاه رشت و ساير شهرها ميکشاند و همپاي ملوان يکي از قطبهاي اصلي فوتبال گيلان محسوب ميشد. اما به تدريج که «پول بيرويه» وارد فوتبال ايران شد و برخي تيمهاي متمول و کمسابقه به شکار بازيکنان بااستعداد و خوشآتيه «تيم هاي سازنده» پرداختند، سپيدرود سير نزولي پيمود و در شرايطي که ملوان انزلي رقيب ديرين و طولانياش همچنان در سطح اول فوتبال ايران باقي ماند، تيم قرمزپوش رشتي به ردههاي پايين سقوط کرد.
پگاه و داماش آمدند
حتي همشهري سپيدرود يعني استقلال رشت که به مدد تلاشهاي زندهياد احمد خوشکلام به حيات خود ادامه داد و بعد نامش به پگاه و داماش تغيير يافت، تماشاگراني جوان از نسل جديد را حامي و طرفدارش ديد. ولي هواداران پرشور و پرشمار سپيدرود با مشاهده سقوط تيمي که زماني توسط سپاهان و تورنمنت بزرگ 8 جانبه اصفهان دعوت ميشد و اکنون در مسابقات دسته دوم کشور دور خود ميچرخد، ترجيح ميدهند که تماشاگربازيها و ناظر شکستهايش نباشند و نتايج قدرت بزرگ 20 و 30سال قبل فوتبال گيلان را از دور تعقيب کنند! زيرا آنها سپيدرود را طي ساليان طولاني در اوج ديده بودند و به آن تيم دوست داشتني با رسول حقدوست، جاويد جهانگيري، اميد هرندي، محمد احمدپور، شادروان مهرداد هوشنگي، حميدرضا منصوري، سعيد متقيطلب، کاظم داداشزاده (برادر بزرگتر بهزاد)، حسين مشکينزر و بازيکنان مطرح ديگر علاقه داشتند که در برابر قويترين تيمهاي کشور نيز پيروز ميشد، نه امروز که از دسته دوم هم بالا نميآيد!
آن تماشاگران که اکنون به ميان سالي رسيدهاند، سئوال بزرگي دارند: «سپيدرود من» کجا است؟ تيمي که نه شهرداري رشت به رغم درآمدها و بودجههاي کلان و نه شرکت فولاد و نه هيچ کارخانه و ادارهاي حاضر نيست حتي دو ميليارد تومان در سال (يعني پول خريد يک بازيکن توسط برخي تيمهاي متمول!) براي تجديد حيات و بازگشت به سالهاي اوج گذشتهاش بپردازد تا سپيدرودي را که اندک اندک خشک ميشود، نجات دهد.
90/منبع