مشاهده نسخه کامل
: Ghorbat22
24-12-2012, 16:02
" یـــک روز دیگـــــــــــر از میــچ البــوم "
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دومین کتـابی بود کـه بعد از "سه شنبه هـا با موری" از این نویسنده میخـوندم و بـا اینکـه چن صفحـه ی اولش جذابیت خـاصی نداشت،امـا بعـد از کمی خوندن،اونقد برام جـذاب شده بود کـه توی دو روز تمـامش کردم ! داستـانش از این قراره که مردی به نـام "چیک بنه تـو" کـه یک بـازیکن بیسبال هست از دور مسـابقات خـارج میشه،مـادرش فوت میکنه،همسر و دخترش اون رو ترک میکنند و اونقــدر این آدم ناامیـد میشه کـه به شکل جدی تصمیم به خودکشی میگیـره و وقتی میخـواد این عمل ُ انجـام بده موفق نمیشه ُ زنده میمونه و در عـالم خیـال خودش یک سری ملـاقات هـایی با مادرش میکنه ...
تو این کتـاب نشون میـده کـه خیلی از ماهـا چقدر در حق مـادرامون کوتـاهی میکنیم ... کوتـاهی هـایی کـه شـاید هیــچوقت نتونیم فرصت جبران ُ واسشون داشته باشیم
به شدت توصیـه میکنم خوندنش ُ چون در عیـن متن روان ُ کم حجمش،میتـونه خیــلی آموزنده ُ خوب بـاشه
اینم درسی که من از این کـتاب گرفتم :
خدا به چیک یه فرصت دوبـاره داد و اون رو به زندگی برگردوند .. اون این کـار ُ فقط در حق چیک نکرد ! هر روز و هروقت به همه ی مـاهـا فرصت دوبـاره میده و واسه ی هرکس به زبون ِ خودش .. به زبون بین خودش ُ خــدا
فکر کنم مهــم اینه کـه وقتی به نشونه هــا میرسیم از اونجـا به بعــدش رو چطوری بریــم .. از فرصــت ِ استفاده بکنیــم یـــــــا نه !
: )
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دومین کتـابی بود کـه بعد از "سه شنبه هـا با موری" از این نویسنده میخـوندم و بـا اینکـه چن صفحـه ی اولش جذابیت خـاصی نداشت،امـا بعـد از کمی خوندن،اونقد برام جـذاب شده بود کـه توی دو روز تمـامش کردم ! داستـانش از این قراره که مردی به نـام "چیک بنه تـو" کـه یک بـازیکن بیسبال هست از دور مسـابقات خـارج میشه،مـادرش فوت میکنه،همسر و دخترش اون رو ترک میکنند و اونقــدر این آدم ناامیـد میشه کـه به شکل جدی تصمیم به خودکشی میگیـره و وقتی میخـواد این عمل ُ انجـام بده موفق نمیشه ُ زنده میمونه و در عـالم خیـال خودش یک سری ملـاقات هـایی با مادرش میکنه ...
تو این کتـاب نشون میـده کـه خیلی از ماهـا چقدر در حق مـادرامون کوتـاهی میکنیم ... کوتـاهی هـایی کـه شـاید هیــچوقت نتونیم فرصت جبران ُ واسشون داشته باشیم
به شدت توصیـه میکنم خوندنش ُ چون در عیـن متن روان ُ کم حجمش،میتـونه خیــلی آموزنده ُ خوب بـاشه
اینم درسی که من از این کـتاب گرفتم :
خدا به چیک یه فرصت دوبـاره داد و اون رو به زندگی برگردوند .. اون این کـار ُ فقط در حق چیک نکرد ! هر روز و هروقت به همه ی مـاهـا فرصت دوبـاره میده و واسه ی هرکس به زبون ِ خودش .. به زبون بین خودش ُ خــدا
فکر کنم مهــم اینه کـه وقتی به نشونه هــا میرسیم از اونجـا به بعــدش رو چطوری بریــم .. از فرصــت ِ استفاده بکنیــم یـــــــا نه !
: )