مشاهده نسخه کامل
: [مرجع] انـــواع مــغــلـــطــه
Saeed Dz
02-02-2013, 01:48
همونطور که از عنوان پیداست بناست که به بررسی انواع مغلطه ها بپردازیم و با آشنایی بیشتر با مغلطه ها تسلط بیشتری در بحث ها داشته باشیم. دوستان دقت کنند عنوان مغلطه رو در پست های ارسالی ذکر کنن و دیگر مفاهیم در این تاپیک جا نمی گیرند.
سوال، بحث و ... در تاپیک اتاق تشخیص مغالطه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دنبال خواهد شد.
با تشکر.
Saeed Dz
02-02-2013, 01:56
مغلطه هایی که در این تاپیک آورده میشه در این لیست جا میگیرند و شما می تونید با کلیک بر روی هر کدوم به راحتی توضیحات مربوطه رو مشاهده کنید. این لیست به مرور کاملتر خواهد شد.
- مغلطه تعمیم ناروا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه استفاده از جملات دو پهلو و مبهم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه نادیده گرفتن استثنائات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تمثیل ناروا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تصدیق تالی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه انکار مقدم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه استنتاج حق از باطل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه انتشار خبر دروغ در سطح وسیع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تحلیل نادرست پدیده ها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تفسیر نادرست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه زنجیره همیشگی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه استدلال از سکوت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به عواطف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تکذیب گوینده ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه آماری ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه مسموم کردن سر چشمه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه گیج کردن مخاطب با پارادوکسهای متعدد [ابتکاری] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه مصادره به مطلوب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه همبستگی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه صرفه جویی در بیان حقیقت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه طلب برهان از مخالفین ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه Bulverism ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه علت شمردن مقدم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه No true Scotsman ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه ترکیب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) + مثال ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه اهمال در شرایط قیاس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به مرجعیت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به محبوبیت یا اکثریت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه سنت گرایی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تجدد گرایی
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])- مغلطه توسل به جهل
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])- مغلطه استثنای بی توجیه قائل شدن ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به فلاکت
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه نرخ پایه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه اشتباه گرفتن آنچه فعلا توضیح داده نشده با آنچه قابل توضیح نیست ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه رد کامل مرجع به دلیل وجود اشتباه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه دو راهی کاذب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) + پستِ مکمل ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه علت اشتباه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تغییر قیود ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تو هم چنینی
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به مغلطه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تغییر جهت سور ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه اسکاتلندی واقعی
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه توسل به میانهروی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تقسیم ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه تایید نتیجه ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
- مغلطه قمارباز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Saeed Dz
03-02-2013, 01:38
تعمیم ناروا در واقع نوعی از استقرای ناقص است که با آن کسی از چند نمونه محدود یا غیرمتعارف، حکمی کلی صادر میکند؛ در حالی که آن نمونه ها کم یا نامتناسب هستند. بنابراین درست نبودن و کافی نبودن شواهد، استدلال را به مغالطه تبدیل میکند.
مثال کلی: در یکی از کشورهای اروپایی، روزنامهنگاری از یک سیاستمدار درباره ی میزان محبوبیت او پرسید. وی در پاسخ گفت، محبوبیت من در بین ملت از همه ی رقیبانم بیشتر است؛ زیرا در یک نظرخواهی که به تازگی در این کارخانه به عمل آمده، ۶۸ درصد کارگران به من رأی دادهاند و بقیه ی آنان به دیگران.
مثالی برای نمونه کم و ناکافی: امروز نوجوانی که از مدرسه اخراج شده بود، به جرم دزدی دستگیر شد؛ همه نوجوانانی که نتوانند در مدرسه درس بخوانند، به جنایت کشیده میشوند.مثالی برای نمونه نامناسب: مردم انگلیس مردم بسیار بی ادب و اهل جار و جنجال هستند. در سفری که ما به این کشور داشتیم، برای تماشای یکی از مسابقات فوتبال باشگاهی به ورزشگاه رفتیم؛ هیاهو و خشونت هزاران تماشاگر در ورزشگاه باورنکردنی بود.
فراوانی و تناسب شواهد، دلیل درستی حیاتگری آن ها از کل افراد نیست؛ برای دستیابی به حکم صحیح باید شواهد ویژگیهای عمومی و اصلی کل افراد را دارا باشند.
مثالی برای نادرستی کیفیت انتخاب شواهد: در نظرسنجی اینترنتی که در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران به عمل آمد و ۲ میلیون نفر در آن شرکت کردند، نتیجه این بود که هاشمی رفسنجانی رییسجمهور خواهد شد؛ اما با کمال تعجب احمدینژاد برنده این انتخابات شد.
در تعمیم استقرایی فوق، علیرغم بالا بودن تعداد نمونهها، این اشکال وارد بود که فقط کسانی می توانستند در نظرسنجی شرکت کنند که به اینترنت دسترسی داشته اند و یا در انتخابات به غیر از رای مردم مسائل دیگری نیز دخیل بوده است.
Saeed Dz
04-02-2013, 14:50
در این مغلطه، ساختار جمله به شیوه ای است که بیش از یک معنا بر آن متصور است. علل دو پهلو بودن جملات و ابهام در ساختار آنها متعدد است. مهمترین آنها مثال ابهام مرجع ضمیر است.
ابهام مرجع ضمیر
عبارتی دو پهلوست زیرا تصریح نشده است که مرجع ضمیر چه کسی است.
مثال: گویند فرمان روای ستمگری، مردی را دستگیر کرد و فرمان مرگ او را صادر کرد. پس از آن به او گفت، اگر در میان مردم بر سر منبر فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی، تو را آزاد خواهم ساخت. روز معین آن مرد مبارز بر فراز منبر رفت و گفت، ای مردم فرمان روای شما از من خواسته است که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد. در اینجا مشخص نیست مرجع ضمیر فرمان رواست یا شخصیت محبوب.
Saeed Dz
05-02-2013, 02:14
عمومیتی ایجاد میکند که مغایر با استثنائات است.
مثال: مجروح کردن مردم یک جنایت است. جراحان مردم را مجروح میکنند. در نتیجه جراحان جنایتکارند.
Saeed Dz
06-02-2013, 01:58
در بیشتر تمثیل ها وجه مشابهت دو پدیده ذکر نمی شود و استنباط آن بر عهده مخاطب گذاشته می شود.
مثال: دولت هم مانند یک خانواده نمی تواند بیشتر از درآمدش خرج کند؛ اما این تشابه درست نیست، زیرا دولت تسلطی بر سیستم اقتصادی خود دارد که خانواده چنان تسلطی ندارد و مثلن می تواند نرخ سود قرض هایش را در یک سیاست پولی تغییر دهد، اسکناس چاپ کند و ... .
Saeed Dz
07-02-2013, 02:13
نتیجه ای از فرض گرفته میشود که بنا بر منطق قابل گرفتن نیست، یعنی از اینکه A نتیجه میدهد B نتیجه بگیریم که B آنگاه A.
مثال: اگر به بیماری آنفلونزا مبتلا باشید آنگاه گلودرد خواهید داشت و حال اگر بگویید، من گلو درد دارم پس به بیماری آنفلونزا مبتلا هستم مغالطه کرده اید زیرا بیماری های دیگر هم می تواند منجر به گلو درد شود.
shabe.saket
07-02-2013, 13:18
از درستی P آنگاه Q نتیجه بگیرید که اگر P برقرار نباشد Q نیز برقرار نیست.
مثال: اگر من در انتخابات آمریکا شرکت کنم آنگاه یک شهروند آمریکایی هستم. من در انتخابات آمریکا شرکت نمیکنم، بنابراین من یک شهروند آمریکایی نیستم.
در حالی که یک شهروند آمریکایی میتواند انتخاب کند که رای بدهد یا نه.
Saeed Dz
07-02-2013, 15:13
از روشهای بسیار رایج مغالطه است. در این روش، گوینده نخست مطلب درستی را می گوید و سپس از آن نتیجه نادرست میگیرد.
مثال: هرچه از منبع گرما دور شویم هوا سردتر خواهد بود، پس زمین در زمستان از خورشید بسیار دورتر است زیرا هوا در زمستان سردتر است.
دوست خوبم، هادی (shabe.saket) عزیز لطفن چهارچوب زیر رو در پست ها رعایت کنید تا همه یک دست باشن.
توضیح در مورد مغلطه.
[فاصله]
مثال: مطرح کردن توضیحات مثال.
shabe.saket
07-02-2013, 15:38
دروغ مغالطه و عامل لغزش اندیشه است؛ نادرستی مقدمات استدلال باعث عدم اعتبار کل استدلال میشود.
پیامد دروغ، گمراهی شنونده یا خوانندهاست. انتشار خبر دروغ به نحوی صورت میگیرد که هزینههای بسیاری را صرف تبلیغات و شایعات دروغ مینمایند.
مثال: بمبی در یکی از فرودگاه های آمریکا کار گذاشته شده است
اگر آن بمب منفجر شود باعث کشتار 1500 نفر در دم خواهد شد
نتیجه: تا چند ساعت دیگر بالغ بر 1500 نفر در فرودگاه آمریکا کشته خواهند شد.
در حالی که از بمب خبری نیست.
Saeed Dz
08-02-2013, 18:45
در جامعه پدیده های گوناگون وجود دارد. ممکن است کسی پدیده ای را نتیجه ی فلان پدیده ی دیگر معرفی کند، در صورتی که در واقع چنین نباشد.
مثال: ممکن است افزایش خودکشی یا طلاق یا قاچاق یا دزدی یا بزهکاری را به عوامل اقتصادی مربوط کند؛ درحالی که عوامل بسیار دیگری نیز هستند.
Saeed Dz
10-02-2013, 21:13
این مغالطه هم بسیار شایع است و بدین صورت است که آیهای از قرآن کریم، یا خبری از پیشوایان دین، یا شعری از شعرای بزرگ و یا ... را مطابق گرایش باطنی خود معنی می کند و همه ی معانی و تفاسیر دیگر را نفی میکند.
مثال: مروه الشربینی را یک نفر نکشت، او را دولت بلکه ملت آلمان کشت.
مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات یا Shifting the burden of proof ، یکی از شایع ترین مغلطه هاست و به این صورت است که یک شخص ادعایی می کند و به جای اثبات کردن ادعای خود، وظیفه رد کردن این ادعا را به منتقدان و مخاطبان خود واگذار می کند. در یک استدلال همیشه وظیفه اثبات با شخصی است که ادعای مثبت (Positive assertion) می کند.
در یک استدلال، وظیفه اثبات با شخصی است که چیزی را مدعی می شود. به طور مثال اگر شخصی ادعا کند که کره ماه از پنیر ساخته شده است، وظیفه اثبات با خودش است، اگر این شخص از سایرین بخواهد تا ثابت کنند ماه از پنیر ساخته نشده است، این شخص وظیفه اثبات را تغییر جهت داده و مغلطه کرده است.
این مغلطه، به مغلطه توسل به جهل هم مرتبط است که در آن فرض می کنند یک گزاره صحیح است فقط به این دلیل که نقیض آن ثابت نشده است.
مثال 1:
اگر باور نداری اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود دارد، پس وجودش را رد کن!
[توضیح: شخصی که ادعا دارد اسب تک شاخ صورتی نامرئی وجود دارد باید وجودش را اثبات کند، نه اینکه سایرین وجودش را رد کنند.]
مثال 2:
شخص A: من قدرتی را در خودم کشف کرده ام که با آن می توانم پرواز کنم.
شخص B: ثابت کن!
شخص A: تو نمی توانی ثابت کنی که من چنین قدرتی را کشف نکرده ام!
[توضیح: شخص A باید ثابت کند قدرت پرواز کردن دارد، نه اینکه شخص B نشان دهد که A نمی توانسته چنین قدرتی داشته باشد.]
مثال 3:
شخص A: من متقاعد نشده ام که کیهان نامحدود است.
شخص B: حالا که متقاعد نشدی، پس ثابت کن که کیهان محدود است.
[توضیخ: در اینجا شخص A هیج ادعایی نکرده است و شخص B به طور غیر مستقیم، و بدون اثبات، مدعی شده کیهان نامحدود است و از A درخواست کرده یا حرف اثبات نشده او را قبول کند، یا نقیض آن را ثابت کند.]
مغلطه زنجیره همیشگی یا مرد کچل، یکی از مغلطه هاییست که بعضی مواقع استفاده می شود. در این مغلطه یک شخص تلاش می کند ادعایی را رد کند، چون توضیحاتی که برای آن ادعا ارائه شده توضیحات دقیقی نیست.
مثال 1:
شخص A: آیا اگر از سر یک نفر "غیر کچل"، یک تار مو بکنیم، آن شخص کچل می شود؟
شخص B: خیر. با کندن یک تار مو از سر کسی که کچل نیست، آن شخص کچل نمی شود.
شخص A: پس این شخص کماکان "غیر کچل" است، پس می توانیم یک تار موی دیگر از وی بکنیم و باز هم این شخص کچل نمی شود. پس نتیجه می گیریم هر چقدر مو از سر یک شخص "غیر کچل" بکنیم آن شخص کچل نخواهد شد.
[توضیح: صحیح است که با کندن یک تار مو از یک شخص "غیر کچل" آن شخص کچل نخواهد شد، ولی تعداد مو های سر هر شخص تعدادی محدود است و اگر آنها را یکی یکی بکنیم بالاخره آن شخص کچل خواهد شد. چون صرفا تغریف دقیقی برای کچلی و غیر کچلی شخص نداریم، دلیل نمی شود که شخصی بتواند هر ادعایی درباره این موضوع کند.]
مثال 2 (کلیت این مثال از کتاب انتظار، مذهب اعتراض نوشته علی شریعتی گرفته شده است):
ما نمی توانیم برای عمر انسان ها حداکثر تایین کنیم، چون هیچ وقت نمی توانیم بگوییم که مثلا حداکثر طول عمر انسان ها n سال است و هیچ کس یک ثانیه بیشتر از آن هم نمی تواند زنده بماند، و دوباره نمی توانیم بگوییم حداکثر طول عمر انسان ها n سال و یک ثانیه است و هیچ کس یک ثانیه بیشتر از آن هم نمی تواند زنده بماند، و به همین روال می توان ادامه داد، پس هیچ محدودیتی برای طول عمر انسان ها وجود ندارد و انسان ها می توانند به طور نامحدود زندگی کنند و ما اثبات کردیم که یک انسان می تواند 100 هزار سال، و 100 میلیون سال و 100 میلیارد سال زندگی کند.
[توضیح: صحیح است که ما نمی توانیم یک عدد را به عنوان حداکثر طول عمر انسان تعیین کنیم، ولی این نتیجه نمی دهد که یک انسان می تواند 100 میلیارد سال هم زندگی کند. حداکثر طول عمر یک انسان بطور حدودی مشخص است و همگی در همان حدود عمرشان به پایان خواهد رسید.]
مثال 3 (این مثال خوبی برای این مغلطه نیست):
اگر بخواهیم از نقطه A به نقطه B بریم، ابتدا باید نصف مسیر A تا B را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، چون این نصف مسیر ها هیچ وقت به پایان نمی رسند، پس ما همیشه در حال طی کردن نصف مسیر باقیمانده هستیم و هیچ گاه از A به B نمی رسیم.
[توضیح: این صحیح نیست و ما اگر از A به سمت B حرکت کنیم، به مقصد خواهیم رسید.]
shabe.saket
12-02-2013, 10:33
مغلطه استدلال از سکوت همانطور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد.
این مغلطه زمانی انجام میگیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن گزاره یا گزاره هایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد.
نمونه: اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس قطعاً نقاش چیره دستی نیست.
Saeed Dz
12-02-2013, 13:57
این مغالطه هنگامی رخ می دهد که برای واداشتن کسی به قبول یک نتیجه، به جای شواهد به عواطف او توسل شود. کسی که مرتکب این مغالطه می شود امیدوار است که شنونده اش باوری را بر پایه احساساتی بپذیرد که با آن باور همراه می شود. احساساتی مانند خشم، عداوت، ترس، افسوس، معصیت یا هر چیز دیگر. توسل به عواطف می تواند کاملا صریح باشد مثلن شعار حامیان یکی از نامزدهای انتخاباتی در یک کشور این بود "در دلتان می دانید که حق با اوست" اما اغلب توسل به عواطف این قدر صریح نیست. ممکن است مانند تبلیغات و سخنرانی های پر شور و شر سیاسی، به بیانی بلاغی باشد که آکنده از مضامین عاطفی باشد. منطقیون قرون وسطی این مغالطه را "توسل به توده" نام نهاده بودند زیرا یکی از آشکارترین نمونه آن "عوام فریبی" های مرسوم خطیبان است. همچنین این مغالطه می تواند به شکل تصویری باشد که دارای بار عاطفی قوی است.
چگونه می توانیم وجود چنین قصدی را تشخیص دهیم؟
یک آزمون خوب، برگرداندن برهان به بیانی غیرعاطفی است. اگر برگردان برهان، شکاف بزرگی میان مقدمات و نتیجه باقی گزارد، آنگاه دلیلی داریم که مشکوک باشیم که مقصود از بیان عاطفی (یا تصویر، بسته به موقعیت) متقاعد کردن نابخردانه مخاطب بوده است.
مثال: بخشی از اعلامیه ای را ملاحظه می کنیم که علیه جنگ اتمی نگاشته شده.
با ساخته شدن هر موشک، خطر کشتار هسته ای فزونی می یابد. عاقبت امر را که می نگرم، کودکان نحیف مان را می بینم که در میان زباله های آتش گرفتارند، سان فرانسیسکو تلی از آهن پاره های گداخته اس، لابه ی ترکیدن سرخ رگ هایشان را می شنوی و آنگاه فاتحان فرا می رسند، بی شمار موشان گرزه و لشکر سوسک ها.
این برهان بی نهایت ضعیف است، شکاف میان مقدمه و نتیجه وسیع است. این حقیقت که جنگ اتمی بسیار مصیبت بار خواهد بود به ما نمی گوید که چگونه از آن اجتناب کنیم اما مولف این شکاف منطقی را با توصیف تصویری از سان فرانسیسکو در پی بمباران اتمی می پوشاند. او در اینجا بلاغت را به کار می گیرد تا با تحریک عواطف مان، ما را از تشخیص ضعف برهان اش باز دارد و موضع اش را با ابزاری غیرمنطقی بپذیراند.
هنر استدلال - دیوید کلی
Saeed Dz
18-02-2013, 01:02
در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن می پردازد. منشا این مغالطه این تصور نادرست است که امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.
مثال: سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکانی که این کتاب را درباره زیان های دخانیات نوشته، خود سیگار می کشد.
Saeed Dz
27-02-2013, 19:08
این مغالطه در مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بسیار رایج است و از شیوه های بسیار متداول تبلیغاتی است.
مثال: در سر شماری طرح اقتصادی خانوار 60 درصد مردم درآمد های ماهیانه خود را 400 هزار تومان و مخارجو هزینه های ماهانه خود را بالای 700 هزار تومان اعلام کردند. این ارقام حقیقی نیستند و یا در صحت آن تردید وجود دارد.
با استفاده از این مغلطه، فرد مغلطه گر ابتدا ادعاهای ناخوشایندی نسبت به فردی (X) انجام میدهد تا او را در نزد دیگران بی اعتبار سازد، تا صحبت ها و اداهای X در نزد دیگران مورد قبول واقع نشوند.
در واقع نمیشود از این که فردی از هر نظری مشکل یا نقصی دارد(اخلاقی، عقیدتی، تحصیلات، شغل و...) نتیجه گرفت که صحبت ها و ادعا های او نادرست هستند و خود ادعا ها باید مورد بررسی واقع شوند.
مثال 1 -
جان قبلا به جرم دزدی، زندان بوده. هیچ کدام از حرف هایش را قبول نکن.
مثال 2 -
او دروغ گوست. هیچ کدام از حرف هایش را نتوانسته ثابت کند و شرط میبندم این دفعه هم ادعاهای نادرست ارائه میکند.
shabe.saket
01-03-2013, 00:05
این مغلطه در فضای اینترنت و کتب فلسفی منتشر نشده است و نظر شخصی من است و میتواند دارای اشکالات در بنیان باشد...
در این نوع مغلطه، شخص گوینده جمله ای را بیان میدارد که درون ساختار جمله، کلمات پارادوکس پشت سر هم بکار رفته است، ساختار جمله و نتیجه حاصله در ظاهر درست مینماید، ولی شالوده استدلال غلط است...
مثال:
تو در عالم نیست، هست هستی، بنابراین تو وقتی نیستی،هستی
واکاوی:
عالمی وجود دارد بنام نیستی که در آن چیزی نیست...
تو قبل از آنکه وجود پیدا کنی، در آن عالم بوده ای، یعنی تو در عالم نیستی بودی که هست شده ای
بنابراین استدلال، تو قبل از آنکه هست شوی، وجود داشته ای
گوینده با بیان کلمات پارادوکس پشت سر هم، ظاهری آراسته به جمله میدهد و نتیجه گیری بظاهر عقلی میکند و به خیال خود حرف روشنفکرانه و عمیقی زده است، در حالی که شالوده استدلال غلط است
چگونه چنین استدلالهای بظاهر روشنفکرانه را تشخیص داده و مقابله کنیم؟
معمولآ در کل جمله، کلمات پارادوکس زیاد دیده میشود، و باز معمولآ جمله اول دارای ایراد در بنیان است.....
MasterGeek
01-03-2013, 02:22
مثال 3:
اگر بخواهیم از نقطه A به نقطه B بریم، ابتدا باید نصف مسیر A تا B را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، و سپس باید نصف مسیر باقیمانده را طی کنیم، چون این نصف مسیر ها هیچ وقت به پایان نمی رسند، پس ما همیشه در حال طی کردن نصف مسیر باقیمانده هستیم و هیچ گاه از A به B نمی رسیم.
[توضیح: این صحیح نیست و ما اگر از A به سمت B حرکت کنیم، به مقصد خواهیم رسید.]
خب من توضیح مخصوصی واسه این پارادوکس قدیمی (پارادوکس زنو) و واقعا زیبا دارم (قضیه خرگوش و لاکپشت که خرگوش هیچوقت به لاکپشته نمیرسه). ایراد این استدلال کجاست؟ این استدلال مطابق با فرضش کاملا درسته! بنابراین شاید مغلطه نباشه. در واقع اگر ما در فضائی پیوسته میبودیم باید چنین میشد!! ولی ازونجائی که فضا-زمان ما کوانتیده است این استدلال مطابق با فیزیک زندگی ما نیست و به خاطر محدود بودن فاصله و حتی بدتر ازون ناصفر نبودن ابزار سنجش (مثلا طول پای خرگوش) خرگوش بعد از مدت اندکی از لاکپشت سبقت خواهد گرفت...
این مغلطه در فضای اینترنت و کتب فلسفی منتشر نشده است و نظر شخصی من است و میتواند دارای اشکالات در بنیان باشد...
در این نوع مغلطه، شخص گوینده جمله ای را بیان میدارد که درون ساختار جمله، کلمات پارادوکس پشت سر هم بکار رفته است، ساختار جمله و نتیجه حاصله در ظاهر درست مینماید، ولی شالوده استدلال غلط است...
مثال:
تو در عالم نیست، هست هستی، بنابراین تو وقتی نیستی،هستی
واکاوی:
عالمی وجود دارد بنام نیستی که در آن چیزی نیست...
تو قبل از آنکه وجود پیدا کنی، در آن عالم بوده ای، یعنی تو در عالم نیستی بودی که هست شده ای
بنابراین استدلال، تو قبل از آنکه هست شوی، وجود داشته ای
گوینده با بیان کلمات پارادوکس پشت سر هم، ظاهری آراسته به جمله میدهد و نتیجه گیری بظاهر عقلی میکند و به خیال خود حرف روشنفکرانه و عمیقی زده است، در حالی که شالوده استدلال غلط است
چگونه چنین استدلالهای بظاهر روشنفکرانه را تشخیص داده و مقابله کنیم؟
معمولآ در کل جمله، کلمات پارادوکس زیاد دیده میشود، و باز معمولآ جمله اول دارای ایراد در بنیان است.....
بله، به نظر من هم این جملات در چارچوب منطقی/فلسفی (ولی در واقع فیسبوقی) کاملا مغلطه هستند. ولی خب در قالب صنایع ادبی، جملات زیبائی هستند گاهی هم معانی لطیفی و زیرکانهای هم دارند اما در حالت کلی به نظر من هم در چارچوب یه بحث منطقی مغلطه هستند. شاید برخی از دوستان مخالف باشند (بحثی ندارم و نظر شخصیه) ولی از نظر من خیلی از کتابها (درواقع سخنرانیها) ی دکتر شریعتی سرشار ازین تیپ مغلطه است...
Saeed Dz
01-03-2013, 13:00
این مغالطه وقتی رخ می دهد که کسی نتیجه استدلال مطلوب را که باید اثبات شود، اثباتشده بداند و به عبارت دیگر در مقدمات استدلال از همان نتیجه ای که در صدد اثبات آن است استفاده کند.
مثال: مولیر در یکی از نمایشنامه های خود در مورد دختری که خود را به لالی زده بود می نویسد "پزشکی را برای مداوای او به بالینش آوردند و از او پرسیدند، چرا این دختر لال شدهاست؟ پزشک گفت، برای این که نمی تواند سخن بگوید. از او پرسیدند چرا نمیتواند سخن بگوید؟ جواب داد، برای این که زبان او قدرت عمل را از دست دادهاست.
MasterGeek عزیز و دیگر دوستان با تشکر از مطالب و توضیحات مفیدی که قرار میدید لطفن حدالمکان از بحث دوری کنیم تا دسترسی به مطالب این تاپیک راحت تر و قابل ارجا تر باشه. اگر دوستان در مورد هر کدام از پست ها توضیحات کاملتری دارن که میتونه به پر بار تر و قابل فهم تر شدن مطلب کمک کنه میتونن با پیغام خصوصی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به من اطلاع بدن تا با هماهنگی با ناظرین این بخش به پست مربوطه با نام خود فرد الحاق بشه.
+
لیست مغلطه های جدید به پست 2 همین تاپیک اضافه شد.
Saeed Dz
02-03-2013, 17:13
نتیجهگیری اشتباه از رویداد ها و پدیده ها. رویدادهای نوع الف همیشه با رویدادهای نوع ب همراه هستند؛ پس رویداد نوع الف، علت رویداد نوع ب است. این خطای استدلالی مغالطه همبستگی نام دارد و معمولن به خاطر هم زمان بودن دو پدیده رخ میدهد.
مثال: برای مشاهده اینجا ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) کلیک کنید. با تشکر فراوان از shabe.saket برای قرار دادن توضیحات.
shabe.saket
02-03-2013, 19:03
آمار نشان میدهد که عبور از یک کوچه باعث افزایش احتمال سرطان میشود.
نقد: شاید علت افزایش احتمال سرطان وجود سیگارفروشی در انتهای آن کوچهاست و عبور از یک کوچه به خودی خود رابطه علّی با سرطان ندارد.
آمار نشان میدهد که انتخابات باعث افزایش خرید و فروش در بازار میشود.
نقد: شاید علت معامله بیشتر این است که دولت برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات، در آن روزها مالیاتها را کاهش میدهد و حقوق کارمندان را به موقع پرداخت میکند و اینها سبب افزایش خرید و فروش میشوند. به هرحال این آمار بیانگر علیت نیست.
shabe.saket
05-03-2013, 12:43
صرفهجویی در بیان حقیقت یا سخن نیمهراست بیان سخنیاست که معنای آن به ظاهر درست است؛ اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است؛ یعنی جمله صادق بیان میشود که موجب میگردد، شخص دوم از آن جمله مفهوم گمراهکننده و فریبنده موردنظر گوینده را دنبال کند.
مثال: "من واقعاً راننده خوبی هستم. در این سی سال اخیر، فقط دوبار به خاطر سرعت بالا جریمه شدهام." این جمله درست است، اما گوینده هفته پیش رانندگی را شروع کرده و با این حال دوبار هم جریمه شدهاست؛ پس راننده خوبی نیست.
shabe.saket
05-03-2013, 12:54
مغالطه طلب برهان از مخالفین نوعی مغلطه است که در آن مغالطهکار ادعایی را بدون استدلال مطرح میکند و از دیگران میخواهد که اگر کسی مخالف است، آن را ابطال نماید و دلیلی بر ضد آن ارائه دهد. پیشفرض این مغالطه آن است که هرچیز را میتوان پذیرفت مگر این که مخالف آن ثابت شود؛ در حالی که درست آن است که هیچ چیزی را نمیتوان پذیرفت مگر آنکه خود آن اثبات شود.
برخی گمان میکنند که کسی که میگوید «ثابت کن این طور است» با کسی که میگوید «ثابت کن این طور نیست» فرقی ندارد؛
در حالی که اولی در حقیقت میگوید «اگر ادعایی میکنی، دلیلی بیاور» در حالی که دومی انتظار دارد مدعایش بدون دلیل پذیرفته شود و فقط اگر دلیل ردی بر آن پیدا شد، آن را کنار بگذارد.
مثال:
مثال معروفی که در کتب سنتی نقل کردهاند:
از ملانصرالدین پرسیدند مرکز زمین کجاست. ملانصرالدین گفت: «همینجا که ایستادهام». مردم گفتند: «چرا؟» گفت: «اگر باور ندارید، اندازه بگیرید!»
در مورد اثبات وجود خدا نیز چنین مغالطهای رایج است:
تو دلیلی برای وجود خدا نداری، پس واضح است که خدا وجود ندارد.تو دلیلی برای عدم وجود خدا نداری، پس واضح است که خدا وجود دارد.
هردوی جملات بالا، مغالطه هستند؛
زیرا وجود و عدم وجود خدا هر دو نیاز به اثبات دارند.
اگر کسی مدعی وجود خدا شود، باید این دعوی را ثابت کند، و اگر کسی معتقد به عدم وجود خدا باشد باید عکس آن مدعا را ثابت کند.
لازم است بدانیم که اگر کسی نتوانست قضیهای را مدلل گرداند، بیشک حق دارد آن را محتمل نشمارد، ولی منطقاً حق ندارد که بیاقامه دلیل معتبر، آن قضیه را نفی کند.
مغلطه Bulverism (معادل فارسی برایش پیدا نشد!)، یک مغلطه رایج در مناظره ها و مباحثه هاست که در آن شخصی درباره چیزی ادعایی می کند، و شخص مقابل به جای اینکه ادعای آن شخص درباره موضوع بحث را بررسی و نقد کند، در سکوت فرض می کند که آن ادعا اشتباه است، و توضیح می دهد چرا آن شخص دلش می خواهد این ادعا صحیح باشد و از صحیح بودن آن چه سودی می برد، و از این خود به خود نتیجه می گیرد که آن ادعا باطل است.
کشف و توضیح این مغلطه حاصل کار C.S. Lewis است و کسی که به این شکل مغلطه می کند بطور خلاصه ادعا می کند که تمام ادعاهای جهان اشتباه هستند، چون همیشه هر شخصی دلایلی برای ارائه یک ادعا دارد و پیدا کردن آن دلایل توسط شخص دیگر، آن ادعا را باطل نمی کند.
روال:
شخص اول، ادعا می کند که A صحیح است.
شخص دوم، توضیح می دهد که صحیح بودن A چگونه باب میل شخص اول است.
پس A غلط است.
[توضیح: ممکن است صحیح با غلط بودن A باب میل شخص اول باشد یا نباشد، ولی این ارتباطی به صحت ادعای مطرح شده ندارد. آن ادعا می توانسته صحیح باشد و در عین حال باب میل شخص مدعی هم باشد.]
مثال یک:
شخص اول: نظریه تکامل داروین توضیح می دهد چگونه مکانیزم های بیولوژیکی پیچیده در موجودات زنده در طی گذشت میلیارد ها سال بوجود می آید.
شخص دوم ابتدا فرض می کند این نظریه اشتباه است، و سپس توضیح می دهد: دلیل اینکه شما مرتب از نظریه داروین سخت می گویید این است که باورهای ما به اعتقاداتمان را ضعیف کنید و توضیح دهید چگونه ممکن است اعتقادات ما اشتباه باشد. هدف شما مبارزه با اعتقادات ماست.
پس، نظریه تکامل داروین اشتباه است.
[توضیح: ممکن است تمام صحبت های شخص دوم درباره شخص اول صحیح باشد، ولی این قضیه کوچکترین ارتباطی به صحت ادعای شخص اول درباره نظریه تکامل داروین ندارد. شخص اول یک ادعای علمی کرده که باید با استاندارد های علمی دنیا بررسی شود.]
مثال دو:
شخص اول: این بسیار مهم است که ما شروع به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر مثل خورشید یا باد باشیم.
شخص دوم ابتدا فرض می کند این صحبت اشتباه است و سپس توضیح می دهد: دلیل اینکه شما این را می گویید قدرت زیاد شرکت های انرژی فعلی در قیمت گذاری سوخت های فسیلی و سود بسیار بالای ناشی از آن است که چیزی از آن وارد جیب شما نمی شود. هدف شما پایان قدرتنمایی این شرکت های مالتی نشنال انرژی دنیاست.
پس، نیازی نیست ما شروع به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر باشیم.
[توضیح: ممکن است تمام صحبت های شخص دوم درباره شخص اول صحیح باشد، ولی این قضیه کوچکترین ارتباطی به صحت ادعای شخص اول درباره نیاز به تولید انرژی از منابع تجدید پذیر ندارد. این ایده باید از جنبه های محیط زیست، اقتصادی، آینده نگری و علمی بررسی شود.]
shabe.saket
06-03-2013, 21:58
مغالطه علت شمردن مقدم یا تسبیب ماتقدم
از مغالطات رایج در استدلال است که از پیشفرض نادرست ناشی میشود. این مغالطه ناشی از این فرض خطاست که هرگاه دو حادثه، متعاقباً و پس از یکدیگر رخ دهند، صرفاً به خاطر تقدم و تأخر میتوان حادثه اول را علت و حادثه دوم را معلول دانست، و بدینوسیله بین آندو رابطه علیت برقرار کرد. در مواردی که علت چیزی شناخته شده نباشد یا در شناخت آن تردید وجود داشته باشد، معمولاً افراد در پی علتهای موهوم برمیآیند و صرفاً با توجه به اینکه معلول مورد نظر پس از چه امری واقع شده، آن معلول را به آن امر نسبت میدهند.
مغالطه علت شمردن مقدم با مراحل استدلال چنین است:
نخست الف روی داد، بعد ب.
پس الف علت ب است.
اگر ب ناخوشآیند باشد، استدلال مغالطهای چنین نتیجه خواهد داد: اجتناب از الف جلوی ب را میگیرد که غلط است.
مثال:
امروز صبح در کوچه گربه سیاهی دیدم، دو ساعت بعد افتادم و دستم شکست؛ معلوم است که گربه سیاه واقعاًّ شوم است.
------------------------------------------------------------------------
مغلطه Bulverism را شاید بتوان مغلطه توسل به انگیزه معنا کرد.
------------------------------------------------------------------------
JoWkErsSs
12-03-2013, 20:55
این مغالطه با نام "اسکاتلندی واقعی" نیز شناخته شده است.
زمانی صورت میگیرد که فرد ادعایی کلی درباره گروهی از انسان ها مطرح میکند و زمانی که مثالی نقض از میان همان گروه به آن فرد داده میشود بجای آنکه ادعای کلی خود را پس بگیرد، سعی میکند معنی کلمه را تغییر بدهد و تفسیری جدید را از آن بیان کند. این تفسیر رایج و مورد توافق طرفین نیست.
الگوی مغلطه بدین شرح است:
1. فرد A ادعا می کند تمام اعضای گروه G دارای خصوصیات گروه P هستند.
2. فرد B ادعای فرد A را با بیان مثالی نقض مانند C که عضوی از گروه G است رد می کند.
3. شخص A به جای آنکه ادعای خود را پس بگیرد ادعا می کند که تنها تمام اعضای حقیقی G شامل ادعای او میشوند و خصوصیات P را دارند. یا تعریفی از گروه G ارائه میدهد که بر اساس آن C دیگر عضوی از G نیست.
مثال:
پرهام: هیچ ایرانی ای موافق به تدریس زبان عربی در دانشگاه تهران نیست.
عرفان: من ایرانی هستم و موافق تدریس زبان عربی در دانشگاه تهرانم!
پرهام: پس تو ایرانی واقعی نیستی!
مثال:
پرهام: همه سیاستمداران با اعمال زور موافقند !
عرفان: ولی X با اعمال زور موافق نیست.
پرهام: پس X یک سیاستمدار واقعی نیست!
shabe.saket
13-03-2013, 13:16
مغالطه ترکیب یک مغالطه ناساختاری است که در آن شخص از درست بودن ادعایش دربارهٔ همهٔ اجزای یک چیز نتیجه میگیرد آن ادعا دربارهٔ آن چیز بهعنوان یک کل هم درست است.
مثالها «۱. اتمها را نمیتوان با چشم غیر مسلح دید.
۲. انسانها از اتمها تشکیل شدهاند.
۳. پس انسانها را نمیتوان با چشم غیر مسلح دید.»
Arash4484
13-03-2013, 13:52
مغالطه ترکیب یک مغالطه ناساختاری است که در آن شخص از درست بودن ادعایش دربارهٔ همهٔ اجزای یک چیز نتیجه میگیرد آن ادعا دربارهٔ آن چیز بهعنوان یک کل هم درست است.
مثالها
«۱. اتمها را نمیتوان با چشم غیر مسلح دید.
۲. انسانها از اتمها تشکیل شدهاند.
۳. پس انسانها را نمیتوان با چشم غیر مسلح دید.»
مَثَلِ زیبایِ قدیمی بهانه شراب خوردن هارون الرشید نیز برای قدمت کاربرد این مغلطه شاهد خوبی است:
روزي «بهلول» بر «هارون الرشيد» وارد شد. ديد «هارون» مشغول نوشيدن شراب است. «هارون» که مي خواست خود را از خوردن شراب تبرئه کند، از «بهلول» پرسيد: اگر کسي انگور بخورد حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» پرسيد; اگر بعد از خوردن انگور آب بخورد حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» پرسيد; اگر بعد از خوردن انگور و آب، مدتي در کنار آفتاب بنشيند حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» گفت: پس چطور همين انگور و آب مدتي را در کنار آفتاب بگذرانند حرام است؟!
«بهلول» به «هارون» گفت: اگر خاک بر سر انسان بريزند، سر او مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» گفت: اگر بعد از خاک ريختن مقداري آب بر سر او بريزند، سرش مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» گفت: اگر بعد از ريختن خاک و آب، شخص در کنار آفتاب بنشيند، سرش مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» پرسيد: اگر همين آب و خاک را با هم مخلوط کنند و از آن خشتي بسازند و کنار آفتاب بگذارند تا خشک شود و بعد بر سر انسان بزنند آيا سر او مي شکند يا نه؟
«هارون» گفت: البته که خشت سر انسان را مي شکند. «بهلول» گفت: همچنانکه از ترکيب آب و خاک در کنار آفتاب، خشت درست شده و سر آدم را مي شکند، از ترکيب آب و انگور در کنار آفتاب نيز شرابي بدست مي آيد که نوشيدن آن حرام است.
shabe.saket
15-07-2013, 19:20
اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایتنکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید میکند و وجه بطلان آن قبلآ گفته شد.
نمونه ۱: ماست از شیر است؛ شیر برای اسهال مضر است؛ پس ماست برای اسهال مضر است.
نمونه ۲:فردی استدلال میکند:
پنیر، غذاست.
غذا خوشمزهاست.
بنابراین پنیر خوشمزهاست.
او در این استدلال ادعا میکند که ثابت کردهاست که پنیر خوشمزهاست. این استدلال خاص به شکل قیاس مطلق است. هر استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجه گیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرضهای مقدم (فرضهایی که استدلال کننده انتظار دارد مخاطبش درستی آنها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست است: پنیر یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که این اثبات شامل هیچ سوری نیست، میتوان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:
همهٔ غذاها خوشمزهاند.
بیشتر غذاها خوشمزهاند.
به نظر من همهٔ غذاها خوشمزهاند.
بعضی از غذاها خوشمزهاند.
در همهٔ حالات بالا به جز حالت اول فرض مقدم دوم برقرار نمیگردد. علی ممکن است فرض کرده باشد که مخاطبش معتقد است همهٔ غذاها خوشمزهاند، اگر مخاطب چنین عقیدهای داشته باشد آنگاه استدلال علی درست است. در این مثال باید مخاطب فرض علی را تصدیق نماید. هر چند احتمال اینکه مخاطب معتقد باشد که برخی از غذاها بدمزهاند، بیشتر است. در این حالت نسبت به ابتدای امر برای علی پیشرفتی حاصل نشدهاست، چرا که اکنون او باید ثابت کند که پنیر یک غذای خوشمزه و مقبول در سراسر دنیا است که در حقیقت شکل تغییر یافتهای از همان قضیهٔ اولیهاست. بنا به نوع دیدگاه محاطب ممکن است علی مرتکب مغالطهٔ مصادره به مطلوب شده باشد.
این مغلطه همچنین با نامهای، ipse dixit، argumentum ad verecundiam توسل مغلطه آمیز به مرجعیت، سوء استفاده از مرجعیت، مرجعیت بی ارتباط، مرجعیت پرسش برانگیز، مرجعیت کاذب، و مرجعیت نامناسب مشهور است
شرح مغلطه
مغلطه توسل به مرجعیت هنگامی صورت میگیرد که تلاش شود درست بودن ادعایی را با نقل قول کردن از شخصی (حقیقی یا حقوقی) که در مورد موضوع آن ادعا دارای مرجعیت نیست، اثبات کنند.
این مغلطه از الگوی اصلی زیر پیروی میکند:
1. مرجع A ادعای C را تایید میکند.
2. نتیجه گرفته میشود که C درست است، یا احتمالاً درست است.
الگو های فرعی دیگری همچون الگوی زیر را نیز میتوان برای این مغلطه در نظر گرفت:
1. شخص A ادعای C را تایید میکند.
2. نکته مثبتی در مورد شخص A وجود دارد.
3. نتیجه گرفته میشود که C درست است.
هنگامی که در مورد مراجع مشروع سخن گفته میشود ما از الگوی مغالطه پیروی نمیکنیم، یعنی نمیگوییم چون 1 درست است آنگاه 2 نیز درست است. بلکه درستی ادعا را با توجه به فرضهای دیگری در نظر میگیریم، از جمله اینکه فرض میکنیم رشته هایی وجود دارند که «دانش» تولید میکنند (مثلاً زیست شناسی). حال با توجه به این فرض مهم هنگامی که مرجعی در چنین رشته ای ادعایی را مطرح میکند ما باید شروط و قیودی داشته باشیم که بتوانیم از روی آنها درست بودن ادعای C را نتیجه بگیریم:
1- شخص A واقعاً در موضوع مرتبط با C دارای مرجعیت باشد. برای نمونه دارای تحصیلات و تجربه کافی بودن و نوشته های آکادمیک و جوایز علمی داشتن میتوانند مرجع بودن یک شخص را بیشتر تایید کنند.
2- شخص A واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد (با توجه به منابع مستند و مورد اعتماد).
3- ادعای C به اندازه کافی مورد تایید سایر مراجع و خبرگان در رشته مورد نظر نیز باشد. در رشته های علمی نظریه ها بررسی موازی (Peer review) میشوند چون احتمال خطا کردن دو نفر کمتر از یک نفر است. این پروسه میتواند امکان سودار بودن شخص A و همچنین مبتنی نبودن بر منابعی که در آن رشته واقعاً تولید دانش میکنند (مثلاً در علوم تجربی مبتنی بر تجربه و آزمون و آمار تولید دانش میکنند نه استخاره با قرآن!) را بسنجد و از میان بردارد.
4- رشته ای که C مرتبط با آن است واقعاً تولید کننده دانش باشد. مثلاً رشته فال گیری با ورق رشته ای نیست که دانش تولید کند.
هرگاه یک یا بیش از یکی از موارد بالا وجود نداشته باشند آنگاه ادعای C را نمیتواند پذیرفت و استدلال مبتنی بر توسل به مرجعیت مغالطه آمیز خواهد بود. با این توضیحات هنگامی که گفته میشود مثلاً فلان فیزیک دان ادعای C را مطرح کرده است، ما C را نه بخاطر اینکه یک فیزیک دان آنرا مطرح کرده است و فیزیکدان مرجع فیزیک است، بلکه در صورت تحقق شرایط زیر، ممکن تر و درست تر از C~ میپذیریم:
1- شخص 1 دارای مرجعیت در رشته فیزیک باشد، برای نمونه فارق التحصیل در این رشته باشد، مقاله های علمی در زمینه فیزیک را در ژورنالهای علمی منتشر کرده باشد.
2- شخص 1 واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد، مثلاً شخصاً در مصاحبه با یک رسانه گروهی چنین ادعایی را مطرح کرده باشد.
3- ادعای وی مورد قبول تعداد قابل توجهی از سایر فیزیک دانان نیز باشد.
4- فیزیک رشته ای باشد که تولید علم کند.
روشن است که حتی در موارد بالا هم، مرجعیت چندان دلیل محکمی برای تایید ادعای C نیست و آن شواهدی که باعث شده است مرجع A به ادعای C برسد دارای اهمیت فراوان هستند.
در مقابل مثال بالا وقتی گفته میشود که شخص مرجع فلان معتقد است در صورتی که مردم نماز نخوانند باران نمی آید، این ادعا را نمیپذیریم چون آن شخص مرجع در رشته ای تخصص دارد که از نظر ما تولید دانش نمیکند. همچنین توسل به مرجعیت یک زیست شناس برای اثبات وجود خدا بعنوان یک موجود ماوراء طبیعی، یک مغالطه است.
در برخی موارد ممکن است نیاز به شرایط بالا نیز نباشد، مثلاً فرض کنید که کاوه میگوید «سودابه میگوید که فکر میکند رنگ قرمز از بقیه رنگها برای لباس زیباتر است»، این ادعای کاوه یک ادعای مرجع پذیر است و مرجع آن نیز سودابه است، روشن است که برای درست بودن این ادعا لازم نیست کاوه یا سودابه دارای تخصص در رشته ای باشند.
همچنین ممکن است گاهی ادعایی چندان پیچیده نباشد و برای درک آن نیازی به تخصص نباشد، در چنین شرایطی توسل به مرجعیت مغالطه آمیز است زیرا برای کشف ارزش حقیقی ادعا نیازی به مرجعیت نیست بلکه بجای آن باید شواهد مدافع آن ادعا ارائه شوند.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
نخست تلاش کنید که از گفته های مدعی کشف کنید مرجع دقیقاً چه کسی بوده است، سپس در مورد اینکه آیا این مرجع واقعاً شایسته مرجعیت است یا نه بپرسید، سپس سودار بودن یا نبودن مرجع در این ادعا را کشف کنید، و در نهایت بهترین راه برای مقابله شدن با این مغالطه آن است که از شخص مغالط پرسش شود، ادای C مبتنی بر چه بوده است؟ و از او توضیحاتی در این مورد خواست و برایش توضیح داد که مرجع بودن A لزوماً به معنی درست بودن C نیست.
دلیل مغالطه آمیز بودن
این شیوه استدلال به این دلیل مغالطه آمیز است که موارد زیادی را میتوان یافت که در آنها شخصی در موضوعی دارای مرجعیت است اما آنچه او ادعا کرده است درست نیست. بنابر این تنها از اینکه شخصی دارای مرجعیت است نمیتوان نتیجه گرفت که تمام ادعاهای وی درست هستند. یا بعبارت دیگر با توجه به الگوی مغالطه، 1 درست هستند اما 3 در آنها درست نیست.
نمونه ی یک :
سودابه – پپسی بهترین نوشیدنی جهان را تولید میکند!
کاوه – از کجا چنین چیزی را میدانی؟
سودابه – مگر تبلیغ پپسی را ندیدی؟ رونالدینهو و دیوید بکام در تبلیغ آن شرکت میکنند!
نمونه ی دو:
کاوه – قربانی کردن گوسفند برای رسیدن به اهداف مادی و معنوی بسیار مفید است.
سودابه – چگونه به چنین کشفی نایل شده ای؟
کاوه – رئیس دانشگاه ما که در اروپا تحصیل کرده است هم برای رسیدن به اهدافش گوسفند قربانی میکند!
نمونه ی سه:
سودابه – فرهنگ ما یکی از بهترین فرهنگ ها در جهان است و ما از لحاظ فرهنگ نسبت به دیگران برتری شگرفی داریم!
کاوه – چطور؟
سودابه – در دانشگاه های غربی هم همین حرف ها را تکرار میکنند!
این مغلطه همچنین با فرنامهای، «توسل به اکثریت»، «Ad Populum»،، «bandwagon fallacy»، «the appeal to the mob»،»democratic fallacy» و «appeal to popularity» شناخته میشود.
شرح مغلطه
این مغلطه زمانی صورت میگیرد که محبوبیت یک گزاره و یا مورد پذیرش بودن آن توسط اکثریت بعنوان دلیلی برای درستی آن ارائه میشود. این مغلطه معمولاً از الگوی زیر پیروی میکند:
1- شخص A در استدلالی گزاره P را مطرح میکند
2- برای اثبات گزاره P ادعا میکند که P مورد قبول اکثریت است یا دارای محبوبیت و وجهه زیادی است
آشکار است که گزاره مورد ادعا در این مغلطه نباید متوقف به نظر اکثریت باشد و الا دیگر مغالطه نیست. اگر نتیجه یک استدلال مبتنی بر نظر اکثریت یا محبوبیت یک ایده باشد آنگاه دیگر نمیتوان آن استدلال را آلوده به این مغلطه دانست. مثلاً اگر کسی ادعا کند «اکثریت مردم یونان با سقط جنین مخالفند»، یا «اکثر مردم معتقدند شکولات خوشمزه است»، وی میتواند گزاره مورد ادعای خود را با توسل به اکثریت اثبات کند و ایرادی بر استدلال او وارد نیست. ولی روشن است که این ادعاها در صورت درست بودن نمیتوانند اثبات کنند سقط جنین درست نیست یا شکولات خوشمزه است.
دلیل مغالطه بودن
دلیل مغالطه آمیز بودن توسل به محبوبیت یا اکثریت این است که یک گزاره باید بصورت عینی و مستقل درست باشد و اینکه چه کسانی و چه مقدار کسانی آنرا قبول دارند یا قبول ندارند به درستی آن گزاره لزوماً ارتباطی پیدا نمیکند. محبوبیت یا اکثریت برای یک گزاره نمیتواند حقیقت بیاورد. چون استدلال آلوده به توسل به محبوبیت این واقعیت آشکار را نادیده میگیرد مغالطه آمیز است.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
در برخی موارد ادعای مربوط به محبوبیت یا اکثریت خود دچار ضعف است، مثلاً آمار دقیق و قابل استنادی از اینکه چند درصد مردم موافق یا مخالف یک قانون هستند وجود ندارد، ممکن است به دلیل این واقعیت ما تحریک شویم که به مغالط بگوییم ادعای او در مورد محبوبیت داشتن یا مورد پذیرش اکثریت بودن ادعای درستی نیست و دلایل و ایراداتی را در این زمینه مطرح کنیم اما این روش اگر چه ممکن است برای متقاعد کردن فرد مغالط سودمند باشد، اما پیشرفتی در مهارتهای فکری و مباحثه ایجاد نمیکند.
بنابر این بهتر است برای فرد مغالط توضیح داده شود که توسل به محبوبیت یا اکثریت یک مغلطه است و مثالهای ساده ای برای تفهیم این واقعیت برای او آورده شود. برای نمونه اینکه در دوره ای اکثریت آدمها فکر میکردند زمین مرکز کائنات است و خورشید دور زمین میگردد و زمین صاف است یک واقعیت مستند تاریخی است و میتواند مثال خوبی باشد.
همچنین میتوان از مثالهای فرضی سود جست برای نمونه از مغالط پرسید «اگر همه آدمها تحت تاثیر سخنان یک ریاضی دان خوش سخن قرار بگیرند و بگویند سه ضربدر چهار میشود 25 نه 12 آیا این را میپذیری؟»
این دست برخوردها میتواند هم موضع درست را در بحث تقویت کند هم مغالط را از اشتباه خود آگاه کند و این ممکن است در آینده سودمند باشد و موجب شود وی دیگر دچار این مغلطه نشود.
ه به خدا اعتقاد دارند، این همه دانشمند و فیلسوف که خدا را قبول دارند نمیتوانند اشتباه کنند، احمق که نبودند.
نمونه ی یک:
سودابه- من بهائیت را قبول ندارم
کاوه- چرا؟
سوداب- چون بهائیت نسبت به ادیان دیگر محبوبیت چندانی ندارد و تعداد هواداران آن نیز قابل توجه نیست
نمونه ی دو:
کاوه- بهترین سی پی یو های دنیا ساخته شرکت اینتل هستند
سودابه- چرا؟
کاوه- چون شرکت اینتل بیش از هر شرکت دیگری سی پی یو میفروشد
shabe.saket
10-08-2013, 23:37
مغالطه سنتگرایی
سنتگرایی نقطه مقابل تجددگرایی، به معنی آن است که شخص، کهنه و قدیمی بودن مطلبی را دلیل درستی یا خوبی آن بداند و بگوید که چون این کار از پیشینیان به ما رسیده است و از قدیم انجام میشده، پس درست است. میل به پذیرش اعتقادات گذشتگان، گرایش رایجیاست که علت آن میتواند گرایشهای باطنی به آداب و رسوم، تنبلی در تفکر، ترس از دگرگونی، تحول در وضع کنونی باشد. یکی از مصادیق مهم این مغالطه، مسأله عادت است که افراد با تکرار عمل خاصی و مداومت بر شیوههای خاص زندگی، با آنها انس میگیرند و گاه میپندارند اگر فردی به کاری که دارای اشکالات و نواقص است عادت کند، این باعث جواز انجام آن کار برای او میشود.
سختترین و پرنفوذترین حالت این مغالطه، عادات اجتماعیاست که هنجارها و ارزشهای اجتماع را شکل میدهند. البته آداب و رسوم به خودی خود زشت و ناپشند نیستند؛ بلکه مغالطه سنتگرایی وقتی رخ میدهد که گروهی با اینکه خطا بودن برخی از این آداب را فهمیدهاند باز دست از آنها برنمیدارند یا تنها استدلالشان برای انجام دادن آن کار، ادامه دادن راه و روش گذشتگان باشد.
مثالها
من همیشه از بچگی عادت داشتهام که روی تخت به حالت درازکش درس بخوانم؛ دلیلی ندارد این رفتار را ترک کنم.
نقد: اگر ترک کنی، به زودی عادت میکنی به شیوهای درس بخوانی که از نظر علمی درست است.
مردم ما در طول تاریخ همیشه اسب میراندهاند. احمقانهاست که بخواهیم ماشین سوار شویم.
نقد: ما میخواهیم مسافتهای طولانیتری را مسافرت کنیم، و ماشین برای این مسافتها مناسبتر از اسب است. علاوه بر این، دورهای در تاریخ ما بودهاست که گذشتگان ما تصمیم گرفتند به جای راه رفتن، اسب برانند.
این قوانین از چندهزار سال پیش به ما رسیدهاست و ما همیشه به آن پایبند بودهایم؛ بنابراین دلیلی برای تغییر آنها وجود ندارد.
نقد: جامعهای که آن قوانین در آن اجرا میشدهاند، تغییر کردهاست و لازم است قوانین نیز تغییر کنند.
shabe.saket
10-08-2013, 23:52
مغالطه تجدد گرایی
توسل به تجدد وقتی صورت میگیرد که کسی بخواهد از نو بودن اندیشه یا عملی، درستی یا خوبی آن را نتیجه بگیرد. این مسأله نقطه مقابل سنتگراییاست؛ و در حقیقت قدمت و تجدد که دو امر متناقضاند، هر دو موجب استدلال نادرست و مغالطه میگردند.آنچه انسان را به پذیرش تجددگرایی وامیدارد، آراستگی و درخشش امور تازه و حالت روانی آدمیاست که نوگرایی را میپسندد.
مغالطه تجددگرایی مبتنی بر این پیشفرض است که «هر چیز نو، ناشی از پیشرفت و رشد بشریت است؛ پس باید آن را پذیرفت.» که ریشه تاریخی آن را در مغربزمین میتوان در دو دوره جستوجو کرد: یکی آغاز رنسانس که جهش بزرگی در دانش تجربی پدید آمد و یافتههای جدید علمی برای بشر به ارمغان آورد تا آنجا که پنداشتند هر چیز جدیدی از رشد علمی بشر سرچشمه میگیرد و میتوان آن را پذیرفت.
نقطه عطف دیگر، اندیشههای هگل است که به مسأله پیشرفت جنبه فلسفی بخشید و مدعی شد که جهان پیوسته رو به بهبود و پیشرفت است. این اندیشه چنان در میان گروههای تجددطلب جا افتاد که معتقد شدند هر نویی بهتر از کهنه است. یکی از موارد مهم شیوع این مغالطه، آگهیهای تجاریاست. همچنین مسأله تضاد ارزشهای جدید با ارزشهای دینی در کشورهای جهان سوم از همین دسته است.
شما که با حرفهای من مخالفت میکنید، آیا میدانید که این حرف مطابق با جدیدترین نظریهها و تحلیلهای جامعهشناختی است.
اگر میخواهی وزن کم کنی، بهتر است از جدیدترین رژیم غذایی پیروی کنی.
سنتگریزی
جنبه دیگر تجددگراییاین است که آنها این پیشفرض را پذیرفتهاند که « هر آنچه قدیمیاست؛ نادرست و ناپذیرفتنیاست.» این جمله اساس اندیشه نادرستیاست که از آن به سنتگریزی تعبیر میشود. مقتضای تفکر عقلی و منطقی این است که برای قضاوت درباره هر مدعایی به محتوای آن مدعا و براهین آن توجه کنیم؛ بنابراین برای نشان دادن خطای یک اندیشه و مدعا باید با استدلال و برهان سخن گفت، و نمیشود تنها به دلیل قدیمیبودن، اندیشهای را نادرست خواند.
تعجب میکنم شما به این اندیشه های کهنه باور دارید، این اندیشه ها به عصر حجر بر میگردد، آیا باید در قرن بیست و یکم، بر اساس اندیشه های عصر حجر رفتار کرد؟
Saeed Dz
19-11-2013, 23:52
پست دوم به روز و تمامی مغلطه ها اضافه شد.
مغلطه توسل به جهل یا توسل به نادانی ، مغلطه ای است که شخص گزاره ای را صحیح می داند تنها به دلیل آن که نقیض آن ثابت نشده است. صورت دیگر این مغلطه آن است که شخص گزاره ای را صحیح فرض داند به دلیل آن که نمی تواند تصور کند چیزی به جز آن صحیح باشد.
این مغلطه یک تکنیک است که برای انجام مغلطه تغییر جهت وظیفه اثبات ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) از آن استفاده می شود. شخص ادعا می کند گزاره ای که مطرح کرده صحیح است تنها به دلیل آن که این گزاره اثبات نشده اشتباه است و مخاطبان را دعوت می کند در صورتی که مخالفت می کنند اثبات کنند حرف وی اشتباه است. در حالی که همان شخص اول که صحت یک گزاره را ادعا می کند باید صحت گزاره خود را اثبات کند و عدم توانایی سایرین در اثبات اشتباه بودن آن گزاره، دلیلی برای صحیح بودن آن نیست.
حالت کلی:
شخص A گزاره ای را مطرح می کند.
شخص B از شخص A می خواهد این گزاره را اثبات کند.
شخص A می گوید کسی نمی تواند گزاره من را نقض کند.
علت مغلطه بودن:
این مغلطه از آن تصور ریشه می گیرد که در هر لحظه باید بدانیم یک گزاره یا صحیح است و یا غلط، و چون اشتباه بودن آن به اثبات نرسیده پس نتیجه گرفته می شود آن گزاره صحیح است. در حالی که در هر لحظه دانش ما درباره صحت یک گزاره چهار حالت مختلف دارد:
1. صحیح -> اثبات شده صحیح است.
2. غلط -> اثبات شده غلط است.
3. بی دانشی -> نمی دانیم صحیح است یا غلط.
4. غیر قابل اثبات
صحت هر گزاره ای که مطرح می شود می تواند "نامشخص" باشد تا زمانی که بتوانیم صحت آن را تعیین کنیم و لزوما عدم توانایی در اثبات اشتباه بودن یک گزاره به معنی صحیح بودن آن گزاره نیست.
چند مثال:
شخص A: من فکر می کنم بین زمین و مریخ، یک قوری شیشه ای نامرئی وجود دارد که به دور خورشید می چرخد.
شخص B: چطور به این نتیجه رسیدی؟
شخص A: اگر فکر می کنی این قوری آنجا نیست پس اثبات کن!
[توضیح: عدم توانایی شخص دوم در اثبات کردن عدم وجود یک قوری شیشه ای بین زمین و مریخ به هیچ وجه به قدرت استدلال شخص اول اضافه نمی کند. شخص اول که مدعی شده چنین چیزی وجود دارد لازم است صحت این ادعا را اثبات کند.]
ملانصرالدین: وسط زمین اینجاست.
رهگذر: چرا؟
ملانصرالدین: چرا؟ خب برو متر کن.
[توضیح: رهگذر نیازی ندارد زمین را متر کند تا به این نتیجه برسد نقطه مشخص شده توسط ملانصرالدین، وسط زمین نیست.]
شخص A: به نظر من دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابر ها، نوسانات مولکول های اکسیژن و نیتروژن با همدیگر و فشرده در بین مولکول های بخار آب است.
شخص B: چرا ؟
شخص A: من همه دلایل ممکن را مطالعه کردم و نمی توانم تصور کنم چیزی به جز این دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابرها باشد.
[توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]
برهان نظم هم یک مثال مناسب برای این مغلطه است:
شخص A: همه چیز در این جهان طراحی شده است.
شخص B: به چه دلیل؟
شخص A: یک نگاه به اطراف بینداز. این همه پیچیدگی چطور می تواند بدون یک طراح پدید بیاید؟ من که نمی توانم تصور کنم این همه زیبایی در جهان بدون دیزاین توسط یک هوش برتر پدید آمده باشد.
[توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]
مغلطه Special Pleading ، یا استثنای بیخود و بی توجیه قائل شدن، مغلطه ای است که در فرضیات یک گزاره، شخص یک قانون کلی را برای همه وضع می کند ولی در ادامه همان گزاره، آن قانون را برای مواردی خاص در نظر نمی گیرد و استثنا قائل می شود.
حالت کلی:
یک گزاره آغشته به این مغلطه معمولا این حالت را دارد:
شخص یک سری قوانین را مطرح می کند که مدعی است صحیح هستند.
شخص از این قانون برای بسیاری از موارد استفاده می کند و گزاره به نظر منطقی و بدون تناقض و مغلطه می آید.
شخص در ادامه گزاره، خود را محدود توسط این قانون می بیند زیرا قصد دارد یک مورد را معرفی کند که فرض کردن این قانون برای آن به صحت گزاره و هدف آن لطمه می زند.
شخص بدون دلیل منطقی فرض می کند موردی که معرفی کرده از آن قانون کلی مستثنی است.
علت مغلطه بودن:
این استدلال مغلطه آمیز است زیرا این شخص ابتدا مدعی شده یک قانون همیشه و برای همه چیز صادق است، و سپس قصد دارد چیزی را معرفی کند که این قانون برای آن صادق نیست و مدعی است ما باید برای این چیز استثنا قائل شویم، اما شیوه صحیح و مناسب و دقیقی برای سنجش اینکه چه چیزهایی نسبت به این قانون استثنا هستند و به چه دلیل ارائه نمی کند. بعضی مواقع در این نقطه آن شخص با ارائه دلایل سعی در توجیه این مسئله می کند که باید استثنائی وجود داشته باشد، ولی باز هم این مسئله توجیه نمی کند مسئله مطرح شده توسط شخص استثنا باشد یا اینکه استثنای دیگری وجود نداشته باشد.
تفکر صحیح درباره این مسئله این است که یا قانون مطرح شده ابتدایی اشتباه است، یا استثنا قرار دادن یک چیز صحیح نیست.
چند مثال:
برهان علیت (Cosmological Argument) مطرح ترین نمونه از این مغلطه است:
شخص A: هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد. این جهان وجود دارد در نتیجه این جهان نیاز به یک علت اولیه دارد.
شخص B: خب آن علت اولیه، چه علتی دارد؟
شخص A: علت اولیه که نیازی به علت ندارد.
[توضیح: اگر هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد پس آن علت اولیه هم نیاز به علت دارد. اگر آن علت اولیه وجود دارد و نیازی به علت ندارد، پس قانون ابتدایی نقض شده است و ما فرض کردیم چیزی می تواند وجود داشته باشد که نیاز به علت نداشته باشد و کل گزاره باطل است.]
تئوری های توطئه (Conspiracy Theory) هم نمونه های مطرح این مغلطه هستند:
شخص A: سفر به ماه یک دروغ بود.
شخص B: از کجا می دانی؟
شخص A: مگر نمی دانی قدرت مطبوعات و پروپگاندا چیست؟ مشخص است آنها حقیقت را دفن کرده اند.
[توضیح: در اینجا شخص اول مدعی شده به دلیل قدرت مطبوعات و پروپگاندا، نمی توانیم به خبرهایی که می شنویم اعتماد کنیم ولی خودش به خبرها و مطالبی که به گوشش رسیده اعتنا کرده و فکر می کند خبرهایی که به گوش سایرین می رسد اشتباه است ولی خبرهایی که به خودش و از منابع مورد علاقه خودش به گوشش می رسد استثنا و صحیح هستند.]
مغلطه توسل به بدبختی یا توسل به فلاکت مغلطه ای است که در آن شخصی برای اثبات برهان خود یا رد برهان شخص مقابل، قبول کردن آن را مساوی یک بدبختی و فلاکت می داند و به دلیل آن که دوست ندارد آن فلاکت صحیح و واقعی باشد، فرض می کند گزاره مطرح شده اشتباه است.
حالت کلی:
شخص A گزاره ای را مطرح می کند.
شخص B گزاره را قبول نمی کند و توضیح می دهد اگر این گزاره صحیح باشد چقدر دنیا فلاکت بار و بدبختانه خواهد بود و سپس نتیجه می گیرد گزاره صحیح نیست.
علت مغلطه بودن:
شخصی که این مغلطه را می کند فرض کرده در دنیا هیچ چیز فلاکت باری وجود ندارد و دنیا محلی است بسیار زیبا و خوب که در آن هیچ چیز بد و ناخوشایندی وجود ندارد و هر مطلبی که با این تفکر در تناقض باشد را اشتباه می داند. در حالی که دنیا مکانی عاری از چیزهای بد و ناخوشایند نیست و اینکه صرفا صحیح بودن یک گزاره به ما احساس بدبختی و فلاکت بدهد دلیلی برای اشتباه بودن آن گزاره نیست. این مغلطه را می توان مثال خاصی از مغلطه توسل به عواطف ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) دانست.
چند مثال:
شخص A: دیدی چقدر نرخ تورم بالا رفته است؟ با اتفاق هایی که پیش می آید این این نرخ تورم از این هم بالاتر خواهد رفت.
شخص B: تو هیچ فکر کردی بالا رفتن بیشتر نرخ تورم باعث چه اتفاق هایی می شود؟ ما بدبخت می شویم، شب ها مجبور خواهیم بود گرسنه بخوابیم و حتی کرایه تاکسی هم نمی توانیم بدهیم. مطمئن هستم چنین اتفاقی نمی افتد.
[توضیح: دلایلی که شخص B آورد دلیلی برای عدم اتفاق افتادن پیش بینی شخص A نبود. گزاره شخص A یک گزاره سیاسی/اقتصادی است و نسبت به شرایط سیاسی/اقتصادی کشور باید بررسی شود.]
شخص A: نظریه فرگــشت توضیح می دهد چگونه گونه ها طی گذشت زمان تبدیل به گونه های جدید و متفاوت می شوند و این نظریه در حال حاضر بهترین نظریه برای توضیح دادن گستردگی حیات روی زمین است.
شخص B: یعنی فکر کردی من قبول می کنم در طبیعت من و یک میمون یکسان باشیم؟ این زندگی من را بی هدف می کند. ما را با حیوانات یکسان می کند. از این فرومایگی پایین تر هم مگر ممکن است. قطعا این نظریه اشتباه است.
[توضیح: دلایلی که شخص B آورد صرفا این بود که از این یافته علمی خوشش نمی آید ولی هیچ توضیحی درباره صحت یا عدم صحت این نظریه علمی نداده است.]
مغلطه نرخ پایه یا Base Rate Fallacy ، یک مفلطه تفکری و استدلالی است که در آن شخص پس از اینکه اطلاعات پایه درباره یک موضوع را بطور کلی دریافت کرد و سپس اطلاعاتی خاص درباره یک مورد به خصوص را دریافت کرد، سعی می کند اطلاعات کلی را فراموش و صرفا فقط از اطلاعات خاص درباره آن قضیه خاص برای تصمیم گیری استفاده کند.
برای روشن شدن این مغلطه یک مثال می زنیم:
یک نوع سرماخوردگی جدید وارد شهر شده که تشخیص آن توسط یک دستگاه از طریق آنالیز تنفس بدن صورت می گیرد. این دستگاه در 5 درصد مواقع به اشتباه یک شخص سالم را بیمار نشان می دهد ولی هیچ وقت یک شخص بیمار را سالم نشان نمی دهد. ما می دانیم در شهر از هر 1000 نفر، یک نفر به این سرماخوردگی مبتلاست. فرض کنید یک شخص به بیمارستان می رود و برای این سرماخوردگی تست می شود و نتیحه تست مثبت است. احتمال اینکه این شخص واقعا مبتلا به بیماری باشد چند درصد است؟
توضیح: در خیلی از موارد ما به راحتی می گوییم خطای دستگاه 5 درصد است پس این شخص به احتمال 95 درصد مبتلا به سرما خوردگی است و این دقیقا نمونه بارز این مغلطه است چون ما صرفا شرط خاص را درباره این دستگاه در نظر گرفته ایم بدون در نظر گرفتن شرط عمومی که از 1000 نفر فقط یک نفر به این بیماری مبتلاست. برای آنالیز صحیح این موضوع باید از تئوری بیز ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])در احتمالات استفاده کنیم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یعنی در این مثال اگر D را مثبت تشخیص دادن دستگاه آنالیز تصور کنیم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
که Sick یعنی بیمار بودن و Healthy یعنی سالم بودن. و در صورت مسئله داریم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
که با عددگذاری به نتیجه می رسیم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
که این یعنی در صورتی که دستگاه یک نفر را بیمار تشخیص دهد، فقط به احتمال کمتر از 2 درصد این شخص واقعا بیمار است ولی اگر ما دچار این مغلطه شویم فکر می کنیم شخص به احتمال 95 درصد بیمار است.
مغز انسان به شدت نسبت به این مغلطه آسیب پذیر است و در سیستم استدلالی ساده این مغلطه به راحتی وارد ذهن انسان می شود و حتی می توان آن را یک ایراد در سیستم استدلالی مغز نام داد و ما باید دقت بسیار زیادی کنیم هنگام بررسی این عوامل، چنین بی دقتی هایی نکنیم. تکنیک مناسب برای جلوگیری از رخ دادن این مغلطه در ذهن ما اینه که همیشه سعی کنیم وقتی قصد تصمیم گیری یا پیشبینی آینده رو داریم، در نظر بگیریم احتمال مشاهده پدیده ای که می کنیم مستقل از این تجربه فعلی ما چقدر است و آن را وارد ماجرا کنیم.
یک مثال دیگر:
در یک شهر که 1 میلیون نفر جمعیت دارد، 100 خلافکار وجود دارد و 999,900 نفر فرد معمولی یعنی یک شخص را که در خیابان مشاهده می کنیم به احتمال 99.99 درصد انسانی عادی است و به احتمال 0.01 درصد خلافکار است. ما برای پیدا کردن این خلافکار ها یک نرم افزار طراحی می کنیم که همه دوربین های مداربسته شهر را مانیتور می کند و خصوصیات این نرم افزار چنین است:
* در صورتی که دوربین ها یک خلافکار را مشاهده کنند، در 99 درصد مواقع نرم افزار یک آلارم را به صدا در می آورد و در 1 درصد مواقع کاری نمی کند.
* در صورتی که دوربین ها یک فرد عادی را مشاهده کنند، در 99 درصد مواقع هیچ آلارمی به صدا در نمی آید و در 1 درصد آلارم به صدا در می آید.
و حالا زنگ به صدا در می آید. احتمال این که این شخص خلافکار باشد چقدر است؟ فردی که به این مغلطه مبتلاست ممکن است بگوید نرم افزار در 99 درصد مواقع که خلافکاری را مشاهده می کند صحیح کار می کند و در 99 درصد مواقعی که یک شخص عادی را مشاهده می کند هم درست، پس احتمال اینکه این شخص خلافکار باشد 99 درصد است.
و این در حقیقت در نظر نگرفتن شرط عمومی و ابتدایی است که در این شهر همه مردم به احتمال 99.99 درصد خلافکار نیستند. بطور مثال اگر یک روز هیچ خلافکاری از خانه بیرون نیاید، این آلارم کماکان برای 1 درصد مردم عادی یعنی 9,999 نفر به صدا در خواهد آمد که هیچ کدام خلافکار نیستند. حالا فرض می کنیم همه 1 میلیون ساکن این شهر از جلوی آلارم رد بشوند:
* 100 خلافکار از جلوی دوربین ها رد شده اند و 99 بار زنگ به صدا در آمده است.
* 999,900 نفر انسان عادی هم از جلوی دوربین ها رد می شوند که زنگ برای 9,999 نفر آن ها به صدا در می آید.
یعنی زنگ برای 10,098 نفر به صدا در آمده است و تفکر آلوده به این مغلطه فکر می کند 99 درصد این افراد یعنی 9997 نفر خلافکار هستند در حالی که فقط 99 نفر در این بین خلافکار هستند یعنی در صورتی که آلارم به صدا در بیاید احتمال خلافکار بودن آن شخص کمتر از 1 درصد است.
leo.unique
11-06-2014, 10:23
Confusing currently unexplained with the unexplainable ( اشتباه گرفتن آنچه فعلا توضیح داده نشده با آنچه قابل توضیح نیست) – چون ما در حال حاضر توضیح درخوری برای پدیده ای نداریم به معنای آن نیست که از قوانین طبیعی پیروی نمی کند یا نیازمند یک توضیح غیر طبیعی است. یکی از مثالهای این امر استراتژی قائلین به خلقت توسط خداست که به برهان " خدای شکافها ( نادانسته ها) " معروف است که هرچه را هم اکنون نمی توانیم توضیح دهیم ، اصولا قابل توضیح نیست و بنابراین کار خداست.
مغلطه رد کامل مرجع به دلیل وجود اشتباه مغلطه ای است که در آن شخص تلاش می کند به دلیل وجود یک نقص جزئی یا اطلاعات اشتباه، کل اطلاعات موجود در یک مرجع را بدون بررسی مردود اعلام کند.
حالت کلی:
شخص A مدعی می شود یافته جدیدی پیدا شده است.
شخص B از وی مدرک می خواهد.
شخص A مدرکی را از یک مرجع مطرح می کند.
شخص B بدون بررسی آن مدرک، صرفا به دلیل اینکه در گذشته اطلاعات اشتباه در آن مرجع بوده کل ادعا را مردود می کند و مدارک ارائه شده را بدون بررسی کردن فاقد ارزش می داند.
علت مغلطه بودن:
ممکن است در گذشته به هر دلیلی در یک مرجع اطلاعات اشتباه وجود داشته باشد، اما این دلیل بر آن نیست که تمام اطلاعات موجود در آن مرجع غلط است و حتی لایق بررسی نیز نیست.
مثال:
شخص A: تحقیق جدید گرم شدن زمین را دیده ای؟ چقدر مهم است حواسمان به گرم شدن زمین باشد.
شخص B: همان تحقیق که در ژورنال Nature چاپ شد را می گویی؟ مگر نمی دانی پارسال یک مقاله در این ژورنال مرود شد؟ ژورنال Nature فاقد ارزش است.
نتیجه گیری شخص B: تحقیق ارائه شده درباره گرم شدن زمین غلط و بی ارزش است.
شخص A: آیا می دانی متوسط دمای شهر لندن در تابستان 22 درجه است؟
شخص B: از کجا فهمیدی؟
شخص A: در ویکیپدیا دیدم.
شخص B: مگر نمی دانی ویکیپدیا دانشنامه آزاد است و هر کس می تواند آن را ویرایش کند؟ این حرف فاقد ارزش است.
leo.unique
20-06-2014, 14:35
False dichotomy (دوگانگی کذب) – کاستن احتمالات زیاد به طور اختیاری به تنها دو مورد . مثلا تکامل امکان پذیر نیست ، بنابرای باید ما به یکباره خلق شده باشیم ( فرض بر این است که تنها موارد ممکن این دو مورد است ) . این مغالطه را میتوان برای ساده سازی طیفی از موارد و چیزهای متعدد به دو انتخاب سفید و سیاه (ضد هم) به کار برد. مثلا ، علم و شبه علم دو چیز کاملا مجزا نیستند ، بلکه روشها و مدعیات کسانی که سعی بر تبیین واقعیت دارند در امتداد یک طیف قرار میگیرد از یک انتها تا انتهای دیگر.
مغلطه علت اشتباه یا False Cause Fallacy یک مغلطه است که در آن شخص می کوشد تا یک پدیده خاص را دلیل یک سری مشاهدات نشان دهد در حالی که دلیل واقعی چیز دیگر است که در بین جملات حذف شده است.
شکل عمومی:
هدف ما نسبت دادن پدیده A به مشاهدات ماست برای اینکه تصور آن را ایجاد کنیم که پدیده A دلیل مشاهدات ماست در حالی که دلیل مشاهدات ما چیز دیگری است.
مثال:
تحقیقات ثابت میکند روزه داری که با کاهش 20 تا 30 درصد مصرف غذا همراه است، نتایجی چون کم شدن چربیهای ذخیره، کم شدن میزان چربی خون و کلسترول و نیز فعال شدن سیستم ایمنی بدن را به دنبال دارد. واضح است تاثیرات بسیار مثبت روزه گرفتن در سلامت انسان.
توضیح: دلیل پایین آمدن چربی خون، کلسترول، تغییرات در سیستم ایمنی و ... در اصل کاهش 20 تا 30 درصد مصرف غذاست و نه روزه گرفتن. روزه گرفتنی که با کاهش مصرف غذا همراه نباشد این تاثیرات را به همراه نخواهد داشت و عادت های متفاوت از روزه که با کاهش 20 تا 30 درصد مصرف غذا همراه باشند دقیقا همین تاثیرات مثبت را خواهند داشت و ارائه کردن این تحقیقات برای مثبت جلوه دادن روزه از نظر پزشکی یک مغلطه است.
leo.unique
07-07-2014, 14:28
Moving the goalposts ( تغییر قیود ) – این مغالطه هنگامی رخ میدهد که معیارها یا شرایط یا موارد از قبل توافق شده برای تصمیم گیری در مورد یک استدلال یا شرایط حدوث یک واقعه و یا صدق یک برهان ، بعد از برآورده شدن ، به طور دلبخواهی تغییر داده شوند. این کار معمولا توسط طرف بازنده ی یک برهان انجام می شود تا اعتبار خود را حفظ کند .
یکی ازمثالهای این قضیه در رابطه با مجوز شناسنامه ی باراک اوباما اتفاق افتاد. مخالفین او ابتدا تقاضای ارائه ی مشخصات شناسنامه کردند . اوباما این مدرک را سریعا ارائه داد. آنها سپس اعلام کردند که این کافی نیست و اعتراضاتی را برای ارائه ی مدرک اصلی به راه انداختند. اوباما این مدرک را پس از کوششهای زیاد از سوی ایالت هاوایی ارائه کرد.آنها سپس شرایط درخواستهایشان را افزایش داده و درخواست ارائه ی مدارک از مدارس و کالجهایی که اوباما در آنها درس خوانده بود کردند و حتی اثبات اینکه مادرش در بیمارستان او را وضع حمل کرده است.
مغلطه تو هم چنینی یا Tu Quoque مغلطه ای است که در آن شخص سعی می کند دو رویی و تضاد در شخصیت یک فرد را با گفته هایش نشان دهد برای اینکه بگوید ادعای شخص اشتباه است.
مثال:
پرشک: سیگار کشیدن کار خوبی نیست و ضررهای بسیار زیادی برای بدن دارد.
بیمار: ولی شما خودتان سیگار می کشید. پس سیگار کشیدن اشکالی ندارد.
ضرب المثل های زیادی در فارسی داریم که به این مغلطه دست گریبان هستند:
رطب خورده منع رطب کی کند.
خفته، خفته را کی کند بیدار.
دیگ به دیگ میگه روت سیاه.
دیگ به دیگ میگه ته دیگ.
توضیح: پزشک می تواند در حالی که خود سیگار می کشد آگاه باشد که سیگار کشیدن برای بدن ضرر دارد. رطب خورده هم می تواند منبع رطب کند در صورتی که استدلال قوی داشته باشد.
مغلطه دو راهی کاذب یا False Dichotomy, False Dilemma, Bifurcation, Black-and-white thinking هنگامی رخ می دهد که تنها دو حالت برای چیزی متصور شود در صورتی که احتمال وقوع حالت های دیگر نیز وجود دارد.
فرم کلی:
یا ادعای X درست است یا ادعای Y ( در صورتی که هر جفت این ادعا ها ممکن است نادرست باشند)
ادعای Y غلط است
پس ادعای X صحیح است
ایراد کار در این جاست که هر جفت ادعا ها ممکن است نادرست باشند و در این صورت نمی توان در صورت نادرست بودن یکی، درست بودن دیگری را نتیجه گرفت.
مثالی واضح در این مورد:
یا 2+2=5 میشود یا 3+3=7
ادعای 2+2=5 درست نیست
پس 3+3=7 می شود.
جمله ای معروف که این مغلطه در آن به کار رفته است: "با ما هستی یا بر ما؟"، چون پاسخ آن می تواند "هیچ کدام" باشد.
ویرایش: الآن متوجه شدم که پست #44 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به همین مغلطه پرداخته، پست من رو به عنوان مکمل و در کنار این پست در نظر بگیرید.
Saeed Dz
06-09-2014, 19:52
با تشکر از همه عزیزان، لیست مغلطه ها ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به روز و موارد جدید اضافه شدند.
ویرایش: الآن متوجه شدم که پست #44 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) به همین مغلطه پرداخته، پست من رو به عنوان مکمل و در کنار این پست در نظر بگیرید.
عرفان عزیز، به عنوان پست مکمل قرار گرفت.
مغلطه توسل به مغلطه مغلطه ای است که در آن ادعا می شود یک نتیجه گیری غلط است صرفا به خاطر اینکه شخص مدعی در ارائه آن از یک مغلطه استفاده کرده است.
شکل کلی:
شخص اول ادعا می کند گزاره A صحیح است و به نتیجه C می رسد.
شخص دوم متوجه می شود در گزاره A یک مغلطه است.
شخص دوم نتیجه می گیرد C غلط است.
توضیح: ممکن است شخصی در ارائه یک ادعا از مغلطه استفاده کند و این شرط لازم و کافی برای غلط بودن نتیجه گیری نیست.
مثال:
شخص A: فرگشت صحیح است چون چارلز داروین آن را مطرح کرده است.
شخص B: این مغلطه توسل به مرجعیت است. پس فرگشت غلط است.
شخص A: من نمی دانم جنس ابرها از چیست، حتما جنس آن ها از آب است.
شخص B: این مغلطه توسل به جهل است. پس جنس ابرها از آب نیست.
توضیح: در هر دو مثال شخص مدعی از یک عبارت مغلطه آمیز استفاده کرده است ولی لزوما نتیجه گرفته شده غلط نیست.
مغلطه تغییر جهت سور یا Quantifier Shift یک مغلطه رسمی است که در آن تلاش می شود جهت سور ها (هر، هیچ و برخی) در یک گزاره منطقی تغییر کند.
حالت کلی:
به ازای هر X ، یک Y وجود دارد به گونه ای که Z برای آن صحیح است. در نتیجه به ازای هر Y یک X وجود دارد که Z برای آن نیز صحیح است.
گرچه درک این مغلطه کمی دشوار است ولی در استدلال های روزمره بسیار از آن استفاده می شود. درک این مغلطه با مثال ساده تر است:
هر انسان بالاخره به چیزی اعتقاد دارد، در نتیجه چیزی وجود دارد که هر انسانی به آن اعتقاد دارد.
برای هر انسان یک زن وجود دارد که مادر اوست، در نتیجه یک زن وجود دارد که مادر همه انسان هاست.
هر پدیده در جهان علتی دارد، در نتیجه پدیده ای وجود دارد که علت همه معلول های بعد از آن در جهان است.
توضیح: هر انسان می تواند به چیز متفاوتی اعتقاد داشته باشد و در نهایت چیزی وجود نداشته باشد که هر انسانی به آن اعتقاد داشته باشد. هر انسان می تواند یک مادر داشته باشد در حالی که یک زن نیست که مادر همه انسان ها باشد.
مغالطه اسکاتلندی واقعی یا No true Scotsman یکی از انواع جدید مغالطه و نسبتن رایج است که توسط آنتونی فلو (فیلسوف انگلیسی) معرفی شد. او آن را اینگونه معرفی میکند:
یک اسکاتلندی در روزنامه صبح میخواند که در انگلیس یک قاتل زنجیرهای چندین نفر را به کام مرگ کشانده، او به همسرش میگوید «یک اسکاتلندی هرگز چنین کاری نمیکند!». روز بعد همسرش اخبار تلویزیون را نشانش میدهد که میگوید یک اسکاتلندی به چندین زن تجاوز و سپس آنها را سلاخی کرده است، او به همسرش میگوید «یک اسکاتلندی واقعی هرگز چنین کاری نمیکند!»
در این نوع مغالطه شخص یک ویژگی را به گروهی از اشیاء یا افراد میدهد و وقتی با مثال نقض مواجه شد لفظ «واقعی/حقیقی/اصل» را به آن اضافه میکند و تفسیر «واقعی» نیز همیشه آن چیزی خواهد بود که او میگوید. او بهجای پذیرش اشتباه و پس گرفتن ادعایش، همان ادعا را به شکلی ویرایش میکند که قابل نقض نباشد. این مغالطه وقتی اتفاق میافتد که فرد نمیخواهد اشتباهش را بپذیرد یا ادعایش سود و منفعت روانی و مالی برای او دارد. هرچه اشتباهی که فرد کرده و ادعایی که دارد بزرگتر و قدیمیتر باشد، یا ریشه در اعتقادات و باورهای او داشته باشد، پس گرفتن آن سختتر و فرار به سمت «مغالطه اسکاتلندی واقعی» بیشتر است.
مثالها
• سمیرا: رژ لب مارک A بخر که ضد آب است.
مهشید: من یکی دارم، اما با شستن صورت هم پاک میشود.
سمیرا: حتماً تقلبی است، مارک A اصل ضد آب است!
• پیکارجوی داعش اول: کتاب خدا ۱۴۰۰ سال است که نازل شده و حق و باطل مشخص شده و در همه ادیان هم پیامبر خاتم معرفی شده است و همه آن را میدانند. وظیفه مسلمان این است که هرکس بیعت نکرده و به کتاب و سنت ایمان ندارد به درک واصل کند.
پیکارجوی دوم: مسلمانان ترکیه با دیگر ادیان زندگی میکنند.
پیکارجوی اول: آنها مسلمان واقعی نیستند!
• سودابه: همه شاعران حرفهای نژادپرستانه داشتهاند
کاوه: سهراب سپهری هم شعر نژادپرستانه داشته؟
سودابه: منظورم شاعر واقعی است، نه کسانی که شعر نو میگفتند!
• علی: یک مسلمان به عقاید دیگر ادیان احترام میگذارد.
مسعود: اما داعش در حال سلاخی دیگر معتقدان است.
علی: آنها مسلمان واقعی نیستند!
• فرهاد: همه یاران امام خمینی به خط امام پایبند ماندند.
مهدی: ولی افرادی هم بودند که یار امام بودند ولی بعد از مدتی علیه او موضع گرفتند.
فرهاد: آنها یاران حقیقی امام نبودند!
پ.ن: این مغلطه قبلن اینجا آورده شده #29 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) ، اما در این پست یه سری مطالب جدید بهش اضافه شد و ارزش دوباره قرار گرفتن رو داشت.
مغلطه توسل به میانهروی (Middle Ground) مغلطه ای است که در آن ادعا می شود وقتی دو موضع کاملا مخالف یکدیگر وجود دارد، موضع صحیح همیشه یک موضع میانه بین آن دو است، زیرا این موضع وسط است.
حالت کلی:
موضع A و B کاملا در جهت مخالف هم هستند. موضع C یک موضع میانه بین این دو است. در نتیجه موضع صحیح C است.
مثال:
سمیرا اعتقاد دارد 4 = 2 + 2 ، مهشید اعتقاد دارد 6 = 2 + 2، پس پاسخ صحیح 5 = 2 + 2 است.
عده ای می گویند خدای مطلقا دانا و توانا وجود دارد. عده ای می گویند اصلا خدایی وجود ندارد. پس پاسخ صحیح آن است که خدایی وجود دارد ولی مطلقا دانا و توانا نیست.
در مسابقه فوتبال بین دو تیم اختلاف است که ضربه خطا از آن کیست. چون هر دو با هم مخالف هستند پاسخ صحیح آن است که بهتر است توپ بین دو تیم انداخته شود.
مغلطه تقسیم حالت برعکس مغلطه ترکیب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) است و اساس بر این است که تصور می شود به دلیل اینکه یک پدیده بطور کلی دارای خصوصیاتی است، همه اجزای آن پدیده نیز همان خصوصیات را دارند.
مثال:
آب مایع است، در نتیحه هر مولکول H2O نیز مابع است.
جهان بیشتر از 13 میلیارد سال عمر دارد، در نتیجه تمام مولکول هایی که در جهان وجود دارند بیشتر از 13 میلیارد سال است که وجود دارند.
انسان ها با چشم قابل دیدن هستند، در نتیجه اتم های تشکیل دهنده انسان ها نیز با چشم قابل دیدن هستند.
نوع دیگری از این مغلطه تعمیم راه حل هایی است که بطور کلی و برای کلیت یک مسئله قابل انجام هستند، به جزئیات است.
مثال:
کنار خیابان محل مناسبی برای پارک کردن ماشین است، پس کنار خیابان محل مناسبی برای نگهداری بنزین، روغن موتور و ... است.
زندان محل مناسبی برای مبارزه با جرم در جامعه است، پس جای هر مجرمی در زندان است.
مغلطه تایید نتیجه (یا Affirming the consequent) مغلطه ای است که در آن سعی می شود روابط سوری برعکس شود.
حالت کلی:
اگر P صحیح است، در نتیجه Q صحیح است.
Q صحیح است.
در نتیجه P نیز صحیح است.
علت مغلطه بودن: عدم درک مناسب از شروط لازم و شرط های لازم و کافی
مثال:
اگر بیل گیتس صاحب گوگل باشد، خیلی پولدار است.
بیل گیتس خیلی پولدار است.
در نتیجه بیل گیتس صاحب گوگل است.
اگر هری پاتر واقعی باشد، لندن که در آن آمده یک شهر واقعی است.
لندن یک شهر واقعی است.
در نتیجه هری پاتر داستانی واقعی است.
اگر دعا کردن مفید است، سرطان فلان بیمار خوب می شود.
سرطان فلان بیمار خوب شد.
در نتیجه دعا کردن مفید است.
اگر شخصی ایدز بگیرد، سیستم ایمنی بدنش ضعیف می شود.
سیستم ایمنی بدن من ضعیف است.
در نتیجه من ایدز دارم.
اگر سودابه پیشگو باشد، او قدرت پیشگویی نتیجه مسابقه فوتبال فردا را دارد.
سودابه مسابقه فردا را به درستی پیشگویی کرد.
در نتیجه سودابه پیشگوست.
اگر او دروغ می گوید عرق می کند.
او عرق کرده است.
در نتیجه او دروغ می گوید.
مغلطه قمارباز(Gambler's fallacy) یا مغلطه مونت کارلو(Monte Carlo fallacy) یا مغلطه رشد شانس(Fallacy of the maturity of chances)
باور اشتباهیست بر این مبنا که اگر اتفاقی کاملا رندوم، بیشتر(یا کمتر) از حالت عادی در زمانی رخ دهد، در آینده کمتر(یا بیشتر) از حالت عادی رخ خواهد داد(رخداد های قبلی بر رخداد های آینده تاثیر می گذارند)، انگار که طبیعت می خواهد بالانس بشود.
علت مغلطه بودن: اگر یک اتفاق، کاملا رندوم باشد، رخداد های پشت سر هم آن اتفاق(که هر کدام رندوم اند) بر هم تاثیر نمی گذارند و احتمال وقوع یک حالت، در هر بار، ثابت است.
توضیح: مثالی مشهور در این رابطه، شیر یا خط آمدن یک سکه(ایده آل) است. احتمال شیر آمدن هر بار پرتاب، 1/2 است. اگر 5 بار یک سکه را پرتاب کنیم و هر 5 بار شیر بیاید، احتمال شیر آمدن در پرتاب ششم همچنان 1/2 خواهد بود. نباید احتمال 6 بار شیر آمدن(1/64) را با احتمالِ شیر آمدن برای بار ششم(1/2) اشتباه گرفت.
البته ممکن است که از داده ها، بتوان نتایج دیگری نیز گرفت؛ ممکن است پس از آزمایش و جمع آوری مدارک متوجه شویم که اتفاق ها رندوم نیستند برای مثال، یک سکه ایده آل نباشد و احتمال شیر آمدن آن 1/2 نباشد.
مثال:
A: من برای بخت آزمایی اعداد 5,9,15,22,96,98 را انتخاب کرده ام. انتخاب تو چیست؟
B: اعداد انتخابی من عبارتند از 1,2,3,4,5,6.
A: کار اشتباهی کردی، موفق نخواهی شد.
مثال:
A: تا وارد اتاق شدم، بازیکن همزمان دو تاس انداخت و جفت 6 آورد.
B: قطعا او برای مدت زیادی در حال تاس انداختن بوده است که توانسته جفت بیاورد.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.