PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های fati ghasemi



fati ghasemi
31-01-2013, 15:19
و اما احساس غربت چگونه است؟
چگونه است؟ نمیدانم.
یعنی حقیقتش فکر میکنم من دارم زندگی میکنم. همین...
کجا بودنم چندان مهم نیست. لحظاتی پیش می اید که زنجیریی همین حسی میشوم که شاید،
غربت نام داشته باشد ،
که درست نمیدانم چیست و گزنده است.
اما سوای این با دنیای ارتباطات بی نهایت و متنوع..........

fati ghasemi
15-05-2013, 18:11
مـــــــــــی ترســـــــــــــــــــم

من از این تنهایی

از این که دیر می آیی
از این که روزی به من بگویی
تو به من نمی آیی

می ترسم....
چرا نمی دانی تو
چگونه بی تو زمان میگذرد
بارها این را از خودم می پرسممن می ترسم...می ترسم..

fati ghasemi
19-06-2013, 11:39
و تو بودی تنها کسی که بی صدا وارد زندگیم شدی
و اروم و بی صدا هم هم میروی
بدون نگاه به پشت سرت
..............

fati ghasemi
22-09-2013, 09:58
اهان یه کمی بیا طرف چپ
سرتو بزار رو شونه هات
همون لبخند ملیح همیشگیتو بزن
.
.
.
عزیزم با این که خیلی بم بدی کردی اما حالا که داری میری بزار بهترین تصویرو ازت تو ذهنم حک کنم...........

fati ghasemi
22-09-2013, 10:01
چرا وارد زندگیم شدی که نابودم کنی؟
حالا هم برگشتی که درستم کنی؟