PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : دست نوشته های علی مقدس



علی مقدس
03-12-2012, 16:55
باعرض سلام خدمت همگی و با این توضیح که من نه شاعرم و نه تحصیلاتم در رشته ادیبات بوده ولی مدتی را در سایت انتخاب با نام مستعار عامک با کنار هم قرار دادن کلمات جواب ها و نظراتم را برایشان ارسال می کردم که بعضا" منتشر هم می شد و با توجه به اینکه تازه در اینجا عضو شدم و مطلب و اشعار زیبایتان را خواندم با کسب اجازه از همه دوستان نمونه ای از کار های ارسالی به سایت انتخاب که منتشر هم شده اینجا هم می گذارم تا در صورتی که با نظر موافق مواجه شد مابقی آن هار ا هم بگذارم و قبلا" از نظرات و پیشنهادات شما تشکر می کنم
این را در تاریخ 1390/5/8 در باره خبری که سایت انتخاب به نقل از یکی از استانداران که گفته بود قبلا" دنیا ایران را به کورش کبیر می شناختند ولی الان با نام محمود کبیر میشناسند ارسال کردم :

همه دانند فقط کورش کبیره
یکی گوید که محمود هم کبیره !
گمانم آنکه گفته خود صغیره
در این لاف و گزافه خود کبیره
از این استان و آستان خیر ندیده
چشمش دنبال پاداش عدیده !
نمی دانم چه شد که این پدیده
چنین خواب خلافی را بدیده
بگو عامک فقط کورش کبیره
فقط او ماند و هرگز نمیره

علی مقدس
04-12-2012, 02:25
با سلام حضور همه بزرگواران این هم یکی از نظرات ارسالی برای سایت انتخاب بود که در تاریخ 1390/5/10 منتشر شد و نظرم در مورد خبر آن سایت بود که از تکرار آب بازی در پارک آب و آتش خبر می داد که البته با اصلاحاتی ( سانسور هایی ) منتشر شد :

یادش به خیر قدیما با هم میکردیم بازی
تو خونه ها حوضی بود میشد کنی آب بازی
تو حوض خونه هامون ماهی میکردش بازی
به ما بفرما میزد با هم کنیم آب بازی !
یادش به خیر قدیما یادش به خیر آب بازی
معرکه می شد حیاط میون اون آب بازی
بابا اگه خونه بود مهمون می شد به بازی
چه حالی میداد بابا وسط اون آب بازی
مادر اگه خونه بود فرمان میداد تو بازی
بسه دیگه بچه ها خیس شد چادر نمازی
بابا میگفت : بچه ها حال می کنن با بازی
وسط این تابستون با این همه آب بازی
به بچه ها سخت نگیر تموم نکن تو بازی
چادر نمازو بشور دوباره بعد بازی
خلاصه اون قدیما حالی میداد آب بازی
همبازیمون بابا بود مادر ناظر به بازی
حالا تو این زمونه کجا کنن آب بازی ؟
جوونایی که هستند عاشق این آب بازی !
نه حیاط و نه حوضی مونده واسه بازی
نداره دیگه بابا حوصله آب بازی
چرا نشوره مادر دیگه چادر نمازی ؟
حال نداره ببینه بچه هارو تو بازی
یادش به خیر قدیما وقتی می کردیم بازی
مزاحمی نداشتیم وسط اون آب بازی

بچه های زمونه داشتند می کردن بازی
چون نمونده حیاطی تو پارک می کردن بازی
آب می پاشیدن به هم به نیت آب بازی !
اسلحشون هم بوده آب پاش اسباب بازی !
یکی شنید و داد زد بسه دیگه این بازی
تموم کنین و الا زنگ میزنم به قاضی !
خبر میدم جنایت در لوای آب بازی !
جدی میگم حرامه با نا محرما آب بازی!
باید تمومش کنم قصه به این درازی
پلیس اومد گرفتش عوامل آب بازی
به جرم اخلال نظم و داخل پارک آب بازی !
چون که پلیس نمی خواست تکرار بشه این بازی
گرفتش و شکوندش تفنگ اسباب بازی !
عامک دیگه تموم کن تو این زبون درازی
می گیرن و می برن به شوخی و به بازی !

علی مقدس
05-12-2012, 00:40
با سلام این دست نوشته ای بود که به مناسبت سالروز زنده یاد شاعر و هنرمند گرامی حسین پناهی در تارخ1390/5/14 برای سایت انتخاب فرستادم و منتشر شد
با این توضیح که در خبر سایت ذکر شده بود دختر آن زنده یاد " آنا " وقتی برای دیدن پدرش رفته بود با جنازه ایشان که سه روز از مرگش می گذشت مواجه شده بود !

دیشب باز تو به خوابم آمدی
محزون و دلشکسته با نگاهی سنگین
سلامم بی پاسخ ماند در سکوتت
سنگینی نگاهت استخوانهایم را خرد کرد
در حالی که از درد رنگم میل پریدن داشت
روحم به دنبال پاسخی از شب آخر بود
پرسیدم از تنگی نفس بود یا از تنگی قفس
که روحت اشتیاق و میل پرواز یافت ؟
با تبسمی تلخ و آهی سردتر از سوز زمستان
و پاسخی سردتر : با همان نگاه سنگین
اشتیاق ؟ میل پرواز ؟! تنگی نفس ؟!!!
نه تنهایی و حس تنها ماندن و غربت
تنگی نفس و قفس و دود سیگار بهانه ای بود برای رفتن
اشتیاق و میل به پرواز نبود به فرزندی بود که نیامد
وقتی آمد دسته ای از بهانه ها برای نیامدن داشت
با روبان قرمز ! سه روز پس از رفتنم به دلیل نیامدنش
آنا بی شوق دیدار آمده بود و حال میل رفتن داشت
شوق رفتن و میل فرار ! فرار از " بوی پدر" !
شاید حق داشت ! تحملش سخت است
تحمل پدری که مانده برای دیدنش سه روز پس از رفتن !
من سالهاست که مرده ام من مرد مرده ام !
آیا گرفتی پاسخی برای دلیل رفتنم ای دوست ؟
ماندم محزون و دلشکسته با نگاهی سنگین
و سنگینی نگاهم استخوان های باقی مانده ات را خرد کرد!
از سرمای جاسوز پاسخت تا صبح لرزیدم ! .
خداوند متعال آن هنرمند عزیز را قرین رحمت خویش فرماید آمین یا رب العالمین

علی مقدس
06-12-2012, 01:49
استاد بهرام سیاره متخلص به "پریش" ساعت هشت صبح روز بیستم مردادماه در 67 سالگی در شهرضا درگذشت و پدرش استاد قاسم سیاره متخلص به "آشفته" نیز ساعتی بعد بدون آگاهی از مرگ فرزندش همسفر وی شد.
این خبری بود که سایت انتخاب در تارخ 1390/5/26 اعلام کرد و مطلب ارسالی من هم در همان تاریخ منتشر شد . روحشان شاد

مرا خبر آمد که شاعر زمانه پریش رفت
بعد ساعتی بی خبر آشفته سوی پریش رفت
حقا که دل را به دل راه بود و هست
آنهم دل پدر که راه به دل پسر بود و هست
فرزند چون پریش شایسته آشفته بود و بس
آشفته را عشق پریش بایسته بود و بس
حیف شد شهرضا از دست داد آشفته و پریش
گشتند مردمش عزادار و دل پریش
نه شهرضا که ملت ایران شدند سیه پوش و دل پریش
گشتند عاشقان خرقه پوش آشفته و پریش
رفتند بهرام و قاسم با هم به سوی رب
محتاجند به دعای ملت با هم به سوی رب
آنان که زنده اند به نکو نامی و سرشت
مرده کسانی اند که هستند بدنام و بد سرشت
عامک تو را چه شد که به نظم نمودی یادشان !
حق این نبود خود نمایی در مقابل نام بزرگشان

علی مقدس
06-12-2012, 20:00
حتی اگر میدانی شکست خواهی خورد از مبارزه کردن دست برندار!!

و بدان بی شکست وجود ندارد
و ببین پیروزی بزرگ بعد از شکست است
و فریاد کن من پیرزوم !!

علی مقدس
06-12-2012, 20:08
شب پائیزی

شب سرد

شب افسردگیها

شب دلتنگی ها

به دنبال زمزمه ای هستم که بگوید

اندکی صبر سحر نزدیک است

شب سرد پائیزی
نشانه شبهای سخت زمستان است
و امیدواران سحر
باور دارند که سحر نزدیک است
و خود را برای در آغوش گرفتن بهار آماده می کنند!
ای دوست مژده که سحر نزدیک است

علی مقدس
06-12-2012, 20:13
.
.
.
.
نوشتم و نوشتم و نوشتم
این بار واهمه از عکس العملت وادارم کرد به حذف ناگهانی همه اش
ترسیدم به ناگهان حذف شود همه ام


حذف گاهی شروع نوشتنی جدید است
و حذف همه ! شروع تولدی دیگر

علی مقدس
06-12-2012, 20:59
شروع بازگشتی دوباره برای همیشه
پایان رفتن ها برای همیشه است

تقدیم به محمدyeksadodah با :40:

پایان رفتن برای همیشه
یعنی ماندن
و ماندن بدون تحرک و جنبش
یعنی راکد شدن
بجنب ! برای طراوت

علی مقدس
06-12-2012, 23:57
گریه کودکی یادت بخیر ...

گریه های امروزی ِ امروزم
هیچ یک از درد هایم را دوا نمی کند

... اه از این دلتنگی
ای گریه کودکی


گریه های کودکی دردی نکرد از ما دوا
حاصلش دعوای بابا با مادرم آن بینوا !
گریه های مردی ام با کودکی فرقش چه بود؟
این یکی آرام و در خود وان یکی پر سر صدا !
فاصله بسیار باشد در میان شر و خیر
همنوا با تو بگویم : گریه های کودکی یادش به خیر !

علی مقدس
10-12-2012, 13:50
تا کی ادامه می دهی
این چپ چپ نگاه کردن را
برای راست نگفتن !
غافل از این که من
غفلت ! برای باور تو را
دیریست پیشه نموده ام!
و سال های سال است
چپ و راستم را گم کرده ام
تقصیر تو نیست من هم غافلم !

علی مقدس
11-12-2012, 20:25
واسش نوشتم خیلی گیر میدی
واسم نوشته کجاشو دیدی !
واسش نوشتم من عاشقتم
پرسیده ازم : عشق در پیتی؟
تو این زمونه من دیوونه
دارم می لرزم مانند بیدی !

علی مقدس
13-12-2012, 01:59
خبر آمد که که دنیا رو به پایان است !
زمستان زمین و مرگ انسان است
ببین آدم که گشتی سرکش و مغرور
خداوند بزرگ هم از تو حیران است !
بیا بنگر تو در رفتار و اعمالت در این وادی
چه کردی با زمین و آسمان لطف خدادادی
بدان جنگل تو سوزاندی رودها خشکاندی
درون آب دریاها کثافت ها تو افشاندی !
نه رحمی را به خود نه آسمان کردی
نه از نابودی رحمت و نعمت ها حیا کردی
کنون از ترس مرگ خود سرت سوی خدا کردی
خجالت کش تو ای آدم که راهت را جدا کردی
من اما مژده ای دارم اگر گوشت بدهکار است
هنوز هم فرصتی باقی برای ماندن و کار است
بیا عامک تو هم بنگر کسی را حس این کار است ؟
و گر نه داد بر آور : همه سرها بر دار است !

علی مقدس
14-12-2012, 16:24
فراخوان دادم برای جمع شدن
برای با هم بودن سانسورچی ها
جهت اصلاح روشهای کارشان !
غافل از اینکه آن ها سانسورچی اند
و فراخوان را هم سانسور می کنند !
حتی اگر در جهت منافعشان باشد
فرا خوان می دهم برای جمع شدن
برای با هم بودن سانسور شده ها
هر چند می دانم جمع شدن سخت است
و گروه دوم همیشه بازنده اند ! افسوس

علی مقدس
15-12-2012, 02:06
عشق کافی نیست
برای نفرت از تو
گریه های شبانه
و چشم های پف کرده
زیر سیگاری های پر
از سیگار های یک کام گرفته شده
شیشه های خالی مشروب
استکان های تشنه عرق
فریاد های از سر مستی
بر سر رهگذران در کوی
چنگ زدن به میان موهایم
در سری که طاس و کم مو شد
کشتن سوسک کنار اتاق
به بهانه که : طاقتم طاق است
فریاد زدن بر سر مادر:
که چرا غذای تو شور است ؟
گفتن حرف زور به پدر
چه قدر خانه مان از او دور است !
دوست داشتن مگر یاری کند
عشق را برای نفرت از تو !

علی مقدس
16-12-2012, 01:26
من ز عشق و از روی تو هم بیزارم
چون از اثر هر دوی شان بیمارم
بین که عشق تو چه ها کرد به من
از روی تو شد چنین سیه رخسارم
از آتش عشق تو مجنون گشتم
با دیدن روی تو ببین من زارم
بی عشق تو من راه خدا می رفتم
بی روی تو من رو به دعا می رفتم !
عامک تو که گفتی همه علت ها را
بده پیغام که تغییر نکند افکارم !

علی مقدس
17-12-2012, 20:58
امروز سرم درد نمی کند
اما دستمالم اصرار دارد
برای بسته شدن به سرم !
گوشش هم بدهکار نیست
به ضرب المثل های قدیمی
می دانم اگر تحویلش نگیرم
دیگر اشک هایم را پاک نمی کند!
و حتی بینی ام را هم در
روزهای سخت سرما خوردگی !
با مشورت سرم او را می بندم
بگذار بگویند : عامک عاقل نیست !

علی مقدس
18-12-2012, 17:35
سلام این پست با توصیه ناظر محترم انجمن احمد آقا به اینجا منتقل شد
منم امروز شدم غرقه میان موج گل هایت
مرا دیگر توانی نیست نجاتم ده ز موج هایت
ندانستی که این غرقه شنا کردن نمی داند؟
فزون کردی تو طوفان را ز رنگ ناب موهایت !
بیا دستم بگیر و با خود سوی ساحل کش
و گرنه غرق خواهم ماند میان برگ گل هایت !
دگر عامک سخن کوتاه کن شک نکن بر پا !
بگو که هر چه گفتم بود آثار زیبایی گل هایت

علی مقدس
20-12-2012, 12:00
دورترین بودن گاهی خوب است

برای فرار از آلودگی های محیط

و تنفس در فضای سالم و آزاد

مشروط به انتخاب صحیح مکان

گاهی دورترین بهترین نیست

وقتی که از چاله به چاه بیفتی

دورتر بودن گاهی خیلی بد است

به علت عدم دسترسی دوستانت

همچنین سوختن فرصت های کم

برای یافتن دوستانی بی ریا !

علی مقدس
21-12-2012, 18:47
بیائـید دســـت برداریــد که دنیـــا رو به پــــایـــان است
شــده روز فـنــــای مـــا زوال و مــــرگ انســـــان است
چقدر جان گرانمایه بسوزانیم در این مبحث بی بنیـاد
بسا مرگ زمین هفت آسمان و هر چه در آن است ؟!
چرا اینگونه افکــار سفیحــانه رسوخ کرده در این خانه
چنین داغ شــد این بحث و حـدیث ها گشتـــه جانانه !

دگر عــامــک نشو عاصی به این گفتــار و ایـن افکــــار
که روز جمـعـه می فهمند زیـــان کردنــد زیــــن کـــردار

علی مقدس
22-12-2012, 00:02
عکـس امروز شما پـر ز عشـق و شـور است
چشم ها را بستــم بـس که غرق نــور است !
قلب ســرخ و گــل ســـرخ در کنارش گلـــبرگ
چشم اگر باز کنـم چشـم ها یـم کــــور است !
گــــل و گـــــلزار هـــمــه دسـت شمــا ست
مــوم خـالی زعســل بیــــچاره آن زنبور است !
تــو بیـا لطفـی کـن در گلــخانه خــود را وا کـن
ره گلــزار گـــل های پـــر از شــهد دور اســت !
مــوم خـالـی ز عســـل نیست اگر این بشود
فاش می گویم:عامک هم حامی زنبور است !

علی مقدس
25-12-2012, 02:06
برای دیدن آثار تو آمدم تنها بودند
و شیون کنان تو را فریاد میزدند
جدیدترینشان بوی کهنگی می داد !
از من گله میکرد برای دیر آمدنم
باز گشت تو را می خواست از من !
شاید من را سردار مقتدری می دید
قادر به باز گرداندن آفریننده اش !
به آثار قدیمی سر زدم و حیران شدم
از این همه سرزندگی و شادابی شان
با هم یکصدا و شاد فریاد می زدند !
تکذیب می کنیم تنها ماندنش را در اوج !
او هست چون ما هستیم آثار زیبایش
قرمز رنگ زیبائیست باور کن ای یار

علی مقدس
26-12-2012, 21:08
زمستان شد و برف آمد و سرما
محروم شدند جمع یتیمان ز گرما
یک عده که سرخوش و ملولند
هیچ باک ندارند ز گرما و زسرما
آتشکده بر پا و می ناب مهیا
انگار نه انگار یتیم مرد ز سرما
سرها همه در خم شراب است
مرگ ضعفا مزه آن پیک شراب است
امروز برند نعش یتیمان سر دست
فردا برندنعش شما را سر دست
عامک تو نگو درد ضعیفان و یتیمان
بگذار ببینند مکافات عمل از پس سرما

علی مقدس
30-12-2012, 20:33
از این جو دروغینی که اینجا روبروی ماست
چه گویم من دلم خــون است و واویلاست !
منم صـادق به گفتار و فـدایی بهر این یاران
ولی یاران رهــا کردند مـرا در زیــر این باران
خوشحال و راضی اند و ایـن سخن بر لــب
بــرو در زیــر بــاران و بــکن از بهـر یاران تــب
مــن اکنـون در تب و مـــی لرزد این جسمم
و لـــعنت مــــی کنم خـــود را و این چشمم
خـــــودم از ســادگی چشمم بــــه ولــگردی
نـــــگفتم از دلــــم که شد عاصی ز نامردی
بیا عـــامک نکن شــکوه از این جـو غبار آلود
که چشمان تو را بینند ز عشق او خمار آلود

علی مقدس
01-01-2013, 00:42
مژده باد سال زیبا و قشنگی آمد
روز خوش باد دم گرم مسیحا آمد
گرچه من مسلمم مسیحی نیستم
شادم و فاش بگویم متحجر نیستم
ارمنی هموطنم سال نوی تو پر بار
با همه سختی امروز نمانی بیکار!
تو هم ای یار گرامی مبارک بادت
متعهد شو که عامک نرود از یادت!