PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : نجواهای دلتنگی



Puneh.A
22-06-2011, 16:03
آدم بعضی اوقات دلش رو سیمان کاری می کنه ، بعد یهو ناغافل یکی از راه می رسه ، به عمد یا سهو پاشو می ذاره رو دلمون که ازش عبور کنه.بقیه مسیرش رو ادامه بده

یهو به خودت میای می بینی

ای وای دلت شده یه پل ، یه گذرگاه

وای از اون روزی که عابر پل دلت خسته باشه بخواد استراحت کنه.

روی پل دلت یه چایی بخوره ، یه سیگار بکشه ، یه چرتی بزنه .......

هی داد می زنی : " پاتو از روی دلم بردار، سیمانش خیسه ، خراب می شه "

ولی بیشتر پافشاری می کنه .گاهی جاشو عوض می کنه که از یه نمای دیگه به منظره های اطراف نگاه کنه

اونوقته که به جای پاش نگاه می کنی ؛ خوشت میاد.خودت هم وسوسه می شی بمونه ، امگار یه جورایی یه حسی قلقلکت می ده

دیگه به عابر دلت نمی گی برو

همه سعیتو می کنی تا بمونه ،

یادت می ره که سیمان دلت هنوز خیسه

یادت می ره چقدر تلاش کردی براش

هی برای عابر چای میاری

سیگار جدید میاری

خودتو

دلتو

هویتتو

تغییر می دی تا شاید عابر دیگه عابر نباشه

موندگار شه .....

ولی یه روز بیدار میشی ، می بینی عابره شال و کلاهش رو پوشیده

با خودت می گی : بر می گرده ، رد پاش اینجاست ، نمی تونه جایی بره ، برمی گرده،بر می گرده، بر می گرده

خودتو گول می زنی

غرورت که تا حالا خوابیده بود ، بیدار می شه

و

عابر پل دلت مـــــــــــِ ره

یک روز

ذو روز

سه روز

.
.
.
.
هزار روز

هزار ماه

هزار سال

که هر ثانیه اش برات یه قرن می گذره

ولی

خبری ازش نمی شه

به هرطرف سر می زنی ردی ازش پیدا نمی کنی

گاهی یه نشونه کوچولو ،یه کورسوی امید می بینی

ولی عابر دلت اونو از بن می بره همونطور که همه نشونه های قبلیش رو از بین برده ( آخه از اول هم موندگار نبود، عابر بود )

این وسط دلت هم هی بهونه می گیره ، حفره های خالی رو نشونت می ده

ولی سهمیه سیمانت دیگه تموم شده نمی تونی پرش کنی

سعی می کنی حفره ها رو صاف کنی ولی نمیشه
دلت سفت شده

سنگ شده

از چشمت کمک می گیری

سعی می کنی با اشکات سیمان ها رو دوباره نرم کنی ولی نمیشه.....

باز هم از پل دلت عابر رد میشه

بعضی ها توقف می کنن ، پا می ذارن رو حفره ها

ولی می بینی حفره های دلت زشت شد

عابر رو از دلت بیرون می کنی

بعضی هاشون اصرار به موندن دارن

می خوان موندگار شن

ولی دلت لج می کنه ، چشمات لج می کنن

همدست میشن و عابر جدید رو پرتش می کنن بیرون

تعداد این عابر ها که زیاد شد

کم کم اون حفره ها هم ترک می خورن

یهو به خودت میای ، میبینی یه قلب سنگی داری پر از ترک و شکاف که مرهمش نیست

که هیچ کس بهش علاقمند نمی شه

که به هیچ کس علاقمند نمی شه





راستی قلبت اول چه شکلی بود ؟؟؟؟
یادته ؟!!!!

Puneh.A
25-08-2011, 13:19
ببین من هستم ، اینجام، منتظر، چشم به راه ، با احساسی که تغییر کرده خیلی تغییر کرده



پررنگ شده ، زیاد شده



بسکه نیومدی لبریز شده

Puneh.A
27-08-2011, 11:09
هیچ چیز رو نتونستم فراموش کنم جز فراموش کردنت رو

Puneh.A
01-09-2011, 21:01
دلتنــــــــــگم!

برای کسـی که مدتهاست
بی آن که باشد
هـر لحـــــــظه
زنـدگـــــــی اش کــرده ام ...
___________________________
دلتنگم برای خودم
خودی که غرورش رو با هیچی عوض نمی کرد
دلتنگم برای خودم
خودی که قدر دلتنگیهاشو می دونست و الکی خرج نمی کرد
دلتنگم برای خودم
خودی که فکر می کرد آدما رو می شناسه
دلتنگم برای خودم
خودی که همه آدمها رو دوست داشت

Puneh.A
04-09-2011, 05:45
رفتی؟؟!!!

به سلامت

یادت را جا گذاشتی / خاطراتت را نیز

برگرد

نمی خواهم ببینمت / خاطراتت را پس می دهم ، وزنشان سنگین است

و من
.
.
.
دیگرطاقت حملشان را ندارم

جنس خاطراتت از چه بود ؟؟؟

با گذشت زمان ، با اشکهای من سنگین تر شد

دیگرطاقت حملشان را ندارم .....

Puneh.A
05-09-2011, 12:06
سالهاست ایستاده ایم... در دو انتهای خواستن و نتوانستن..........

پدرم می گفت :
خواستن توانستن است
می گفت :
بخواه / می توانی
می گفت :
تواناییت از هر چیزی بیشتر است

سالهاست که می خواهم / که می توانم / که می رسم / به هر چه که می خواهم

اما
پدرم نگفت :
چیزهایی هست که هیچ وقت نمی رسی
پدرم نگفت :
چیزهایی هست که هیچ وقت نباید بخواهی
پدرم نگفت :
یه روزی یه قسمتی از زندگیت می رسی به جایی که :
دو انتها دارد

........ در دو انتهای خواستن و نتوانستن..........

و من رسیدم به این قسمت از زندگی

سالهاست که می خواهم / که نمی توانم / که نمی رسم / به هر چه که می خواهم

Puneh.A
08-09-2011, 13:25
می گن هرچیزی با شکستن قیمتش کم میشه ، دیگه ارزش نداره جز دل
می گن دل که میشکنه قیمتش بالا می ره ، ارزشمند میشه

من می گم : مراقب دلهاتون باشین ، یه بار که شکست که دیگه هر چقدر هم سعی کنید ترمیم شه ، هر چقدر هم شکستگیش رو پنهون کنید ، هر چقدر هم مرهم بذارن رو دل شکستتون

باز هم شکسته است

دیگه ارزش نداره ، همه می خوان یه بار دیگه بشکنن ، صداشو بشنون

خرده هاشو ببینن

لذت می برن عکس خودشون رو ،عکس عشقشون رو تو تیکه های دلت ببینن ، بازتاب حرفهایی که زدن رو زیباتر می بینن ، میشه یه منشورکه دروغهای رنگارنگشون رو برای خودشون هم زیباتر می کنه

مواظب دلاتون باشین

"منشوری از پازل یه دل شکسته که هنوز لبه هاش تیزه برای بریدن "

ببخشید که رنگهای منشور به هم ریخته آخه این دل چند بار شکسته

Puneh.A
05-10-2011, 13:18
می گویند دوست داشتنت حماقت است
از من می خواهند دست از حماقت بردارم
ازمن می خواهند بیخیال دوست داشتنت شوم
در جواب لبخند می زنم و باز هم حرفهایم را با خودم واگویه می کنم
باز هم به یاد می آورم خاطرات را ........

به حرفهای احمقانه من می خندیدی
و من به عمد احمق می شدم تا صدای خنده ات را بشنوم

حالا احمقم / احمق تر از همیشه
و تو می خندی / بلند تر از همیشه

پس راضیم از این حماقت / راضیم از دوست داشتنت

لبخند می زنم در جواب کسانی که دوست داشتنت را حماقت می دانند
و
تو می خندی
و
من نمی شنوم صدای خنده هایت را

ولی احمق می مانم
شاید روزی آنقدر صدای خنده ایت بلند شد که به گوش من برسد

Puneh.A
09-10-2011, 20:41
خدایا
سرنوشتم را رقم می زنی
من می خوانم کتاب سرنوشتم را
من می خوانم فصل فصلش را
من ورق می زنم برگ برگش را
خط به خط
کلمه به کلمه می خوانم
می رسم به پایان صفحه ؛ می رسم به پایان فصل :
" نـــــــــــــــــــــــه ؛شخصیت این فصل قسمت تو نبود ، او را برای دیگری آفریدم "
و من باز می خوانم
فصل بعدی
فصل بعدی
فصل بعدی
.
.
.

خاطرات شخصیت های قبلی همراهم است ، یکی کمرنگ ، یکی پررنگ
کی می رسم به فصل رسیدن ؟؟
خسته شدم از رفتن و نرسیدن
از خواندن و نرسیدن


پ . ن : کاش پایان هر فصل یک پاک کن می گذاشتی برای پاک کردن خاطرات شخصیت آن فصل

Puneh.A
15-10-2011, 15:30
یک جمله مشابه
مثل همه جملات تکراری وقت خداحافظی:
"تو خوبی ؛ به پای من نمون "
معنیش واضحه
همه می تونن بفهمن
ولی ادبیات عشق یه جور دیگه معنی می کنه :
"تو خیلی احمق بودی که گول من رو خوردی ؛ به درد من نمی خوری ، میرم سراغ یه آدم دیگه "

برو
برو

می روم .....

نه
می مانم / می مانم / می مانم

می آید / می آید / می آید

نگران نباش / منتظر آمدنت نیستم / پشت سرت را نگاه نکن

منتظرم / منتظر آمدن او
همان که وعده اش راست است / بالاخره می آید

پ . ن : او == عزرائیل

Puneh.A
16-10-2011, 17:51
بوق....
بوق....
بوق....

مثل همیشه امیدوار به پاسخت تا آخرین لحظه گوشی را نگه می دارم

بوق....
بوق....

__ " بفرمایید ..... "

__ " سکـــــــــوت ....."

__ " الــــــــو ....."

باز هم ناامیدشدم
اینبار نه از پاسخ ندادنت
از شنیدن صدای غریبه ای که حتی نفسهایش هم غریبه بود

Puneh.A
17-10-2011, 17:17
دلم برای روزهایی تنهایی نابم تنگ شده
روزهایی که آلوده ی خاطرات نبود

Puneh.A
18-10-2011, 17:45
حالا که نیستی ..

دلم یک بیایان می خواهد به وسعت آغوشت تا گـــــــــــــــم شوم در آن

Puneh.A
19-10-2011, 16:00
می گفتنتد بـــــــزرگــــــــــ می شوی از یـــادت می رود

می خواهم برود از یادم

می خواهم بروم از یاد

خدایا پس کی قرار است بــــزرگــــــ شوم ؟

Puneh.A
21-10-2011, 09:45
دل درد که می گیرم همه مهربان می شوند با انواع داروها

دلم که می گیرد دیوانه میشوم برای همه و نمی یابم داروی دلم را

Puneh.A
23-10-2011, 16:50
پرم از حس تنهایی

تو دردم را نمی بینی

تو شعرم را نمی خوانی

و حسم را نمی فهمی

تو را با عشق می خوانم

مرا با کینه می رانی

صدایم کن ؛ رهایم کن

مرا از بغض پنهانی

تو دعوت کن مرا امشب

به یک آغوش بارانی


1390/8/1

Puneh.A
04-11-2011, 21:37
پاییز _________ غروب جمعه

من _________ تنهایی

خیال تو _________

ما _________ یک خیابان

برگهای خشکیده _________ باران پاییزی

رویــــــــــــــــای زیباییست
حس حضورت کافی ست

Puneh.A
27-04-2012, 12:45
متوقف شده است زندگی
اینجـــــــــــــا
میان بازوان تو و در خیـــــــــــــــال
دلم شروع دوباره می خواهد / خیالم را رنگ واقیعت بزن با بوسه های واقعی

Puneh.A
27-06-2012, 12:01
یه حرفایی رو باید زد
یه حرفایی رو باید خورد

یه زخمایی همیشه هست
یه دردایی میشن همدم

تو یه دیروزی باید موند
یه فردایی رو باید دید

یه مردایی میشن نامرد
یه دوستایی میشن دشمن

تموم زندگی اینه
نگاه خسته یک فرد.....

Puneh.A
03-07-2012, 09:39
اینجایم
پایان جاده ای که گمان می کردم پایان زندگی است
نگاهم گاه بر میگردد، منتظر و نگران..
همسفرم جا مانده است، جایی ..
شاید در یک دوراهی
شاید ناتوان از سفر
شاید....
و شاید با همسفری دیگر در جاده ای دور تر
سایه اش با من بود
دور می شود
دور می شود
محو می شود
من می مانم و یک جاده بی انتها

تنها
.
.
.
.
.
پایان جاده روشن است؟...........

Puneh.A
15-07-2012, 21:09
امشب دلم باندازه تمام عاشقیم گرفت

چقدر بزرگ بود حجم عشق، به راه نفسهایم رسید و

/تمام/__________________________________________________ _____

Puneh.A
17-07-2012, 20:00
این روزها نامت را زیاد می بینم

غریبه هایی با نام تـــــو

برای دیگران تنها یک نامی و تنها نامت برای من یک دنیا

دنیای کوچکی است

خلاصه شده است در 4 حرف
.
.
.
.

تمام شد صدا زدنش برای من و تمام شد دنیایی که ساخته بودم از نامت ......

Puneh.A
19-07-2012, 10:08
قاصدکها خبر را ببرید برایش

بگویید "هنوز می خو....."

نه
بگویید " دیگر نمی ....."

این هم نه
بگویید "تمام شد دخترکی که همه ی رویاهایش لمس دستانت و خیره شدن در عمق نگاهت بود "

بگویید " دخترکی را دیدیم که خود نیز نمی دانست دیگر بدنبال چیست ......... یافتن نگاهی ، اعتمادی ، و شاید پرتاب اجباری /دوستت دارم/ به سمت غریبه ای "

Puneh.A
23-07-2012, 22:20
معلوم نیست تکلیفم با خودم ، با دلم و با زندگیم

سطراول را گلایه پر کرده است از بی وفایی
سطر بعدی خیس می شود از اشکهایم و عشقت
سطر بعد تنفر می آید و خیانتت
سطر بعد را با تردید می نویسم برگرد

چه کردی با احساسم ؟

آخرین سطر را خالی می گذارم
.
.
.
.
تو بنویس

Puneh.A
28-07-2012, 10:51
اینجا یه دنیای قشنگه
پر از خوبی،راستی،آرامش،علاقه،
پر از عشق
آدمها شبیه هم ، با دردهای مشترک ، می فهمنت


تو این بهشت رویایی،تو شدی همه زندگیم
.
.

نفهمیدم کی،کجا
قشنگترین رویای زندگیم رو گرفتن و ...
.
بعد تو هیچ چیز این دنیا ارزش نداره


خراب شد دنیایی که ساخته بودم با عشق تو

Puneh.A
29-07-2012, 18:11
اشتباه که می کنیم منتظر می مانیم
هر اشتباهی تاوانی دارد
اشتباهم اعتماد بود و تاوانش نارو خوردن
اشتباهم عاشقی بود و تاوانش فلاکت
اشتباهم صداقت بود و تاوانش دروغ
اشتباهم تو بودی و تاوانش من بی تو
تنهای تنها

Puneh.A
31-07-2012, 18:48
دلم حتی برای صدا زدن نامت تنگ شده است
من صدایت می زنم

تو تنها گوش بده

دیگر پاسخ نمی خواهم

- جانـــــم
- بلـــه
- هوووم

همه را یکجا واگذار کردم به او

من فقط صدایت می زنم

...... ـــــــــهـــــــــــــــ ــِ

تو تنها .....

Puneh.A
04-08-2012, 14:24
اینجا که من ایستاده ام

نه ته دنیای بدون توست
نه دنیای فراموشی

نه دستانم در دست توست و نه خیالم در سر تو

اینجا که من ایستاده ام
مرز است
مرز بین دو دنیای متفاوت
و من
مانده ام پا به کدام دنیا بگذارم
این سو فراموشی مرا می خواند و راهی که آغاز تا انتهایش غرق ابهام است
دریغ از روزنه ای کوچک و امیدی محال
تمام این دنیا را حجم پر کسانی پر کرده است که نه نامشان را می دانم و نه نگاهشان را می شناسم

آن سو
دنیاییست که ساخته ام
پر از زیبایی ،
رویا
پر از تــــــــو
و تمام این دنیا را حجم خالی تو پر کرده است

و من همچنان ایستاده ام
منتظر
بی قرار
و همجنان صبور

روزی بر می گزینم یک راه بی بازگشت را ....

Puneh.A
08-08-2012, 13:10
نگاه می کنم به تو
به روزها که با تو بود و بی تو سررسید
نمی شناسمت دگر
صدا نمی زنی مرا ، نگاه نمی کنی به من
و می روم
و می روم
به دور ها و دورها
به سرزمین ناشناس رنگ ها و سایه ها
من آه می کشم ، نظاره می کنی فقط
و شسته میشود تمام نیرنگها و ناله ها
تمام می شود اشکهای من
دگر نمی رسد به لب خنده های من
و می روم
و می روم
.
.
.

Puneh.A
13-08-2012, 14:10
یک مداد
یک پاک کن
و تقویم روزهای بی بازگشت
ورق می زنم خاطراتت را، خط می کشم روی هر چه طعم انتظار دارد
پاک میکنم تمام سیاهیهای به جا مانده از تو را

من ماندم و یاد تو و یک تقویم پر از گذشته ای شیرین

Puneh.A
16-08-2012, 14:40
در هر محفلی حرف از مرگ که میشود در دلم غوغایی است؛ که وادارشان می کند به سرزنش
نمی دانند روزی

تو گفتی : "دیدار من و تو به قیامتی که شاید باشد"

بی صبرانه انتظار قیامتی را دارم که با دیدارت رویایی ترین بهشت است

Puneh.A
18-08-2012, 23:02
تو به تنهایی تفسیر این آیه ای :

"فتبارک ا.. احسن الخالقین"

Puneh.A
01-09-2012, 19:49
آنقدر غرق در محبتم که گاهی یادم می رود دوست داشتنِ دوست داشتنی ترین های زندگی را .....
آنقدر غرق در محبتم که گاهی چنگ می اندازم به تخته شکسته ای که نیاز به گرمای دست و محبت بی حسابم دارد ....
تخته ای که گذراست
آمده است که نماند
آمده است که سیراب شود و بگذرد
تخته شکسته روزی ، دیر یا زود ، دور یا نزدیک می رود
روزی که سیرابش کردم از محبتم
و
من می مانم و دریای بیکران محبتی که باز هم غرق در آنم

اکنون من اینجایم و تخته شکسته دریای زندگیم خیسِ خیس از محبت بی پایانم می رود ..........

Puneh.A
05-09-2012, 21:51
.
.
.
.
نوشتم و نوشتم و نوشتم
این بار واهمه از عکس العملت وادارم کرد به حذف ناگهانی همه اش
ترسیدم به ناگهان حذف شود همه ام

Puneh.A
08-09-2012, 13:16
این روزها یک حس آشنا رهایم نمی کند
مدت زیادی است که همراه من است، نفس می کشد ، رشد می کند

" دلشـــــــــوره "

و آن زمان آزار دهنده می شود که دلیلش را نمی یابم
مثل الان
مثل دیروز
مثل همه روزهایی که بی تو گذشت
مثل همه روزهایی که التهاب نبودنت را داشتم
.
.
.
طفلک دلم باور نمی کند نداشتنت را
دلشوره از دست دادنت را دارد........

Puneh.A
11-09-2012, 21:24
چه قدرت عجیبی دارند کلمات وقتی از او شنیده می شوند
در یک لحظه ویران می کنند
می شکنند
و عشقت را تبدیل می کنند به نفرت
.
.
.
همان عشقی که مدتها برای حفظ آن جنگیدی با قدرت گرفتن از کلماتی که از دهان او شنیده بودی

Puneh.A
12-09-2012, 11:19
شاعر میگه :
"یواش گفتم دوستت دارم، واسه اینه که نشنیدی "

من می گم :

"بلند گفتم دوستت دارم، تو کَــــــــر بودی که نشنیدی "

Puneh.A
12-09-2012, 16:40
این روزها تکرار می شود روزهای کودکی
و من بازی می کنم نقش عروسکم را
عروسکم
قلب نداشت
اشک نداشت
فکر می کنم احساس نداشت
و حالا تاوان آن روزها را می دهم
عروسکی شدم در دستان بچه ای بازیگوش
در بازی اش بجای دست و پا قلبم شکست
اشکم دیده نشد
احساسم انکار شد
عجیب حس می کنم حال و روز عروسکم را

Puneh.A
15-09-2012, 19:07
یادت باشد بار دیگر که آمدی بگویی ام
چه حسی دارد داشتن کسی چون من که چون تویی را اینگونه می پرستد .....

Puneh.A
17-09-2012, 19:06
همـــــــــــه ام !!!

گاه که دلتنگی امانم را می برد بهانه ای پیدا میکنم برای لمس دوباره آغوشت حتی از دورترین فاصله دستانمان
.
.
.
.
اینبار

آنقدر تحملش میکنم تا همه ات از آن من شود

Puneh.A
18-09-2012, 12:55
برای این فصل فقط پاک کن می خرم
باید پاک کنم این همه دلتنگی را
گند می زند به دفتر زندگیم....

Puneh.A
20-09-2012, 13:01
نتیجه همه ی دلتنگی هایم :


وقتی با آن همه غرور عاشق تو شدم
پس بی غرور می توانم عاشق دیگری شوم
تو بمان و جمعیت بی شماری که دل بسته اند به دروغهای قشنگت

Puneh.A
21-09-2012, 17:49
بنام خدا
یکی بود یکی نبود
من بودم و تو ...
.
.
.
.
.
قصه ما به سر رسید
کلاغه به خونش نرسید

Puneh.A
22-09-2012, 21:53
اشکهایم تنها آفریده هایی است که بی هوا می آیند
مهمان ناخواسته اند
آنقدر می مانند تا چشمهایم که به راه خشک شده اند را خیس خیس میکند از یادت
آنقدر می مانند تا صورتی را که با سیلی های زمانه سرخ نگه داشته ام را می شویند
آنقدر می مانند تا لباسهایم که دیگر زار می زنند بر تنم ، چند سایز کوچکتر شوند
اشکهایم
تنها آفریده هایی است که وفادارند
در غم و شادی می آیند و مهمانم می شوند
اشکهایم تنها آفریده هایی است که گله نمی کنند
خسته نمی شوند
تنهایم نمی گذارند
اشکهایم عاشق نمی شوند
اشکهایم دروغ نمی گویند
و می دانم باید بارها شکر گویم آفریدگارشان را

Puneh.A
24-09-2012, 19:45
حرفهایم را که نفهمیدی
شاید
.
روزی، جایی، با یاد کسی
دردهایم را حس کنی


بی صبرانه منتظر رسیدن آن روز می مانم .....

Puneh.A
25-09-2012, 13:50
عجیب ترین رویداد زندگیم :

عاشق تو که هستم دلتنگم و بدخلق و گریان

نمی دانم تنفر چه دارد که ناخودآگاه خنده را مهمان لبهایم می کند و اطرافم لبریز می شود از شادی بی انتهایم
دعا می کنم به اندازه عاشقیم متنفر نشوم
بعد از آنهمه غم که به یادگار دادیم، قلبم گنجایش این همه شادی را یکجا ندارد

Puneh.A
28-09-2012, 20:22
پاییز
نم نم باران
شب تولد تـــــــــو
و
تنهایی بی پایان من


برای میلادت هیچ ندارم
تنها سرمایه ام دلیست که بارها هدیه دادم و هر بار .........
.
.
.
دل شکسته ی من هنوز گرم و منتظر می تپد

زادروزت شادباش

Puneh.A
06-10-2012, 23:05
من بی تو
نه ناتمامم
نه نیمه جان
تنها، تنهایم
.
.
تو بی من
با اویی
همراهی
همدردی
همرازی
تنهایی
تنهایی
تو با او تنهایی
محتاجی

Puneh.A
13-10-2012, 21:00
می دانی ؟!!
هیچ آواری بدتر از آوار شدن احساساتت نیست
با چند ریشتر حمله می کنی که اینچنین در هم می ریزم
پس لرزه هایت را کوتاه کن
توان آواربرداری ندارم

Puneh.A
16-10-2012, 21:23
خنجر مزن بر قلب من، ای بیوفا دلدار من
شیدا منم، مغروق در غمها منم، اما تو آزادی ز غم

تو می روی سرمست عشق، می آید آهم در پی ات
ماندم من و شبهای سرد، عکس نگاهت همرهم

یک شب من و چشمان تو، دنیا چراغان می شود
رویای شیرین من و دستان گرما بخش تو، پایان غمهای دلم

Puneh.A
21-10-2012, 20:46
می نویسم برای تو

حرفهایی را که می دانم، می دانی




حرفهایی که تکرارش شعله ور میکند آتش درونم را




حرفهایی که اگر ناگفته مانده بود، خیلی پیشتر طوفان سوء تفاهم ها آتش درون ما را (من را و تو را) سوزانده بود




حرفهایم را دوست دارم، فاصله مان را کوتاه کردند

ناگفته های تو را می شنوم حتی وقتی بر زبانت جاری نمیکنی

دوست دارم ناشنیده هایی را که فقط من می شنوم




مخاطب خاص تمام گفته ها و ناگفته هایم

به احترامت لال و گنگ می شود زبان سخنم تا وقتی که بخواهی

Puneh.A
24-10-2012, 17:16
دلم می خواهد بنشینم گوشه ای دنج
با دو میل قدیمی یادگار مادر بزرگ ؛ همان ها که دستکش و شال و کلاه بچگیم را بافته اند
ببافم این روزها را به هم

یک رج روزهایی که می گذرانم
رج بعد رویاهایی که می پرورانم
رج بعد بیخیالی

یک لباس گرم می شود، برای روزهای سرما زده ام به گرمای شال و کلاه آن روزها

Puneh.A
25-10-2012, 20:31
تو فقط "آدم" باش
من حوایت میشوم و سیبی را گاز می زنم که از این همه برزخ رها شویم
بدون توجه به وسوسه شیاطین پاک

Puneh.A
27-10-2012, 21:19
ایام عجیبیست !!!
منتظر می مانند دردت را فریاد بزنی و شبیهت شوند
افتخار است ماسک خنده داشتن و در دل غمگین بودن
من میشکنم سنت این سرزمین را
از ته دل می خندم و
گاه که دلم بگیرد سیل اشکهایم با خود می برد همه کینه هایی که انباشته ام

غریبه اند مردم این سرزمین با دل ساده و صورت بدون ماسک من ......

Puneh.A
02-11-2012, 11:49
همه آنچه تو را در نظر من "تــــــو" کرده است سرابی بیش نیست
هاجروار می دوم تا اسماعیل کوچکم را سیراب سازم
من یقین دارم به جوشیدن چشمه ی عشقی پاک

Puneh.A
21-11-2012, 19:57
بیزارم از مهره سوخته بودن!

من شاه صفحه ام

مات که شوم بازی تمام است...............

Puneh.A
29-11-2012, 20:33
همیشه هستی حتی وقتی با سماجت پَسَت می زنم
با سماجت می آیی، مهمان لحظات تلخ و شیرینم می شوی

گاه دستانم را میگیری
گاه بوسه ای مهمان میکنی مرا
شیرین ترین مهمانی دنیا
و درست آن زمان که غرق چشمانت می شوم عزم رفتن می کنی
.
.
.
آری
تو را میگویم : "ای خیال لطیف"

Puneh.A
03-12-2012, 19:53
روی کاغذی می نویسم " تمام هستی من است، با احتیاط نزدیک شوید"

خودت جایی بگذار که دست از سرت بردارند

من هنوز حســــــــــودم

Puneh.A
08-12-2012, 10:52
خسته از این تکرار بیهوده

دلم یک تو می خواهد
ساده وصمیمی و گرم

به سادگی آهنگی که مدام جای خالیت را یادآوری میکند
به گرمی خاطراتی که مدام رفتنت را به رخ می کشد
.
.
.

Puneh.A
15-12-2012, 14:37
تو همون قایقی بودی که رسید بعدِ یه طوفان
ساده و صمیمی و گرم با یه آغوش پرِ رویا

شدی همراه قشنگم وسط دریای وحشی
مقصد ما ساحلی امن، دورتر از تموم دنیا

توشمون حرفای نازت، آذوقه نگاه گنگت
تو شب چشم قشنگت دلم انگار زیرو رو شد

بعدِ باور نگاهت، بعدِ حسی که تو قلبم
به بهونه تو جوشید، یدفه رفتی و گفتی:

"راهمون از هم جدا شد، نمیشه با هم بمونیم"
حالا من موندم و رویا، قایقی بدون پارو

وسط دریای عشقت که میشه طوفانی هردم
با یاد صدای گرمت، با یاد اون همه رویا


91/9/25

Puneh.A
20-12-2012, 11:01
یلدای یکی نبودنمان را یادت هست ؟

با هم نبودیم و با هم بودیم

زیباترین تضاد بودنمان، یلدایی پر از تو و شاید پر از من

و یک آرزو

آنسو : آرزوی بودنم و نبودنت

اینسو : آرزوی بودنمان

من ، تو ، مـــــــــا

شیرینی یلدا و خاطراتش

چند یلدای دیگر بگذرد تا خاطره بودن نبودت را از یاد ببرم

چند یلدای دیگر بگذرد تا میان فراوانی خاطره هایت به یاد بیاوری یلدایی را که بودم و نبودم


پ.ن : بدترین درد تو زندگی دیدن آدماییه که بیزاری از حضورشون و مجبور به تحمل

Puneh.A
21-12-2012, 19:20
من از بهمنِ احساسات تو زنده بیرون آمده ام

چه باک از سرمایِ گرما بخش زیباترین فصل زندگیم



دلخوش به گرمای نگاهی ام که بدنبال دیگری است

Puneh.A
22-12-2012, 10:59
مرا بخوان
ساده ام به سادگی اولین سطرِ اولین کتابی که خوانده ای
پیچیده ام ، به پیچیدگی گنگی کلماتی که برای اولین بار خوانده ای و مکث کرده ای

هجی کن مرا

به سادگی شیرینم می رسی پس از سختی اول بار خواندن

پس از هر هجی مکث کن، مرا به خاطر بسپار

تکرار نمی شود حس خواندن ساده ترین پیچیده ی زندگیت

Puneh.A
23-12-2012, 15:45
تــــه بن بست زندگیم

اگر برگردم از کدام سو باید بروم که بن بستی طولانی تر در انتظارم نباشد



پ.ن :زندگــــــی وقتی به بن بست میرسه که

نـه حق ِ خــواسـتن داری

نـه تــوانــایـی ِ فـــرامــوش کـــردن.....!

Puneh.A
09-02-2013, 20:47
چگونه ادامه دهم زندگی را

وقتی همه زندگیم پس می زند مرا ؟


پ.ن : شب تولدم و دلتنگی نداشتنت

Puneh.A
13-02-2013, 19:21
آرزوهایم کوچک است

درست مثل بزرگترینشان :

روزی قاب شود تمام رخ چهره ات در چشمانم

به همه دنیا نشان دهم و بگویم: "همه دنیای من است"

Puneh.A
24-02-2013, 11:43
عطرها، قاتلین خاموشی هستند

می برند تا اعماق خاطراتی که به خیالت فراموششان کردی

قربانی می شود دل بدون هیچ گناهی

Puneh.A
03-03-2013, 13:29
من نـــــه !!
دلم

نه یک بار
روزی هزار بار
سر می زند به صندوق خاطرات
تنگ می شود ، می کوبد دیوانه وار

و من

دیر زمانیست که یاد گرفته ام رامش کنم با خیال

Puneh.A
04-03-2013, 15:53
زمین و زمان را به هم میدوزم

باز هم فاصله میان ما کم نمی شود

Puneh.A
07-03-2013, 23:34
بین این همه نام و نشان رنگی ، تنها نام خاکستری توست که آرام می کند طوفان هزار رنگ دلم را

Puneh.A
09-03-2013, 12:39
نگرانی آن روزهایم بود : سپرده شدن به صندوقچه خاطراتت که قفل بی کلید بر آن زده ای

نگرانی این روزهایم اما

گم شدن خیالت میان تمام روزمرگیهایم

Puneh.A
15-03-2013, 11:54
آخرین پنج شنبه سال
و
من به یاد دیروزها و خاطراتش

بی نتیجه بود کنکاش خاطرات مدفون شده ام

بر گور بی مرده گریستم

دریغ !!

عزیزِ جانِ من از گورِ سردش برخاستست
و
پی معشوق دگر در به در است

Puneh.A
26-03-2013, 15:13
کسی شبیه تو از حوالی ام رد شد
و باز چیزی درون من فرو ریخت
چیزی شبیه

نفرت،


عشق،

و یا

شاید دلتنگی باشد با لباس مبدل

کی قرار است قرار گیرد زخمی که بی مرهم رها کردی؟

Puneh.A
25-04-2013, 19:23
کسی را نشانده ام همان جا که روزی سروری می کردی !!

دوستت دارم هایش اما بوی عاشقانه حرفهای تو را نمی دهد

ولی من

آسوده خیالم که ماندنی نیست ...

شبیخون نمی زند به یک قلب ترک خورده با رفتن بی بهانه

Puneh.A
26-04-2013, 13:54
اولین عشق

محل قرارهای ناگفته

سرِ کوچه خاطره ها

قلب پر تپشت پرتاب می کنه به دوران کودکی و عشق شیرینت


پ.ن : وقتی عشق دوران نوجوانیت رو می بینی تازه می فهمی چقدر بچه بودی و پاک ..........

Puneh.A
26-04-2013, 18:24
امروز کسی، از تــــــو پرسید

عجیب بی احساس شده اند آدمها

فراموش کرده اند نباید پشت سر مرده حرف زد .....


پ.ن 1: مخاطب دارد
پ.ن 2 : گفته بودم برایم مرده ای و در سوگت مرثیه گویم

Puneh.A
27-04-2013, 23:53
من بین همه دوستی های حقیقی

فقط دروغ دوست داشتن تو را باور کردم

برگرد....

Puneh.A
16-05-2013, 07:48
شب آرزوها
صدر آرزوهایم تـــــــــــــــو بودی و آرزوهایت

چه کردی با من و آرزوهایم

کاش اندکی آرزو بیاید ، فرصت اندک است

Puneh.A
16-05-2013, 19:06
یه روزایی دل ساده من هوای شنیدن صدای تو رو داره

درست مثل امروز

کاش یه بار تو بشکنی

این بار به سمت من ..........

Puneh.A
19-05-2013, 12:10
"دوستت دارم" از زبان تو شنیدن دارد ......

Puneh.A
23-05-2013, 13:59
تمام شهر را گشتم
برای خرید تحفه ای به رسم تبریک

هیچ نیافتم که لایق خیالی رویایی باشد


خیال لطیف روزت مبارک

Puneh.A
25-05-2013, 10:08
من

عاشق که نیستم

دل هم نبسته ام

عادت کوتاه به صدای غریب که این همه جنجال ندارد

صدای دروغهای توست که بلند می شود از لا به لای خط خطی هایم

Puneh.A
14-06-2013, 00:02
و مرگ همین زندگیست ..............

تک تک ثانیه هایی که آرامش زندگی محو شده است

تک تک لحظاتی که باید هزار بار بمیری و زنده شوی

و
همه روزهایی که بی دلیل دلت آشوب می شود


1392/3/23

Darviiish
14-06-2013, 11:22
من از پايان مي ترسيدم, و آغاز کردم ...

Puneh.A
16-06-2013, 19:08
جوانه های سبز به گـُـــل نشست

1392/3/25

Puneh.A
16-06-2013, 19:11
من از پايان مي ترسيدم, و آغاز کردم ...

آغاز شد شروع یک پایان

به امید یکی شدن
و
ترس تنها ماندن

ترس سیاهی وهم آوریست که پیروز شد............

Puneh.A
09-07-2013, 06:43
چقدر دل تنگ کسی هستم که تمام سهم دلتنگیش برای من باشد ....

Puneh.A
09-07-2013, 07:42
چه بی اندازه غمگینم

آه می کشم به وقت جاری شدن همه کلماتی که از دلم می آید

به گاه خواندنش ترکیب کنید با آه

شاید لاجرم بر دل نشیند

یه آدم مجازی و واقعی دلتنگ........

Puneh.A
16-07-2013, 15:07
حدودی که بخواهم بگویم
دو سال پیش بود
اصلن چه فرقی می کند روز و ماه و سال
وقتی تو در آغوش دیگری باشی و من کلی دوستت دارم بدهکار اطرافیان

یادت هست :
همان دو سال پیش را می گویم
سرآغازی که قرار نبود عشق شود
و رابطه ای که قرار بود بماند
از من قول وفاداری به دستانی را گرفتی که وفادار نبودند

خواسته هایت را یادت هست :

دو سال صبر ، دو سال همراهی از من ؛ باقی همه از تو

از سختیها گفتم و تو از عشق
گفتم از آنچه نشدنیست و تو از مبارزه

یادت هست:

فقط همراه می خواستی برای طی این مسیر پرپیچ و خم تا تنها نباشی

تکیه بر دستان تو کردم و قدم گذاشتم در راهی که بازگشت داشت

آری بازگشت داشت

نیامده بودم که برگردم
قرار نانوشته ای را امضا کردم که پایانش پایان من بود


دو سال گذشت

سرگردان جاده ای هستم که شروعش با تو بود

و تو در پی کشف جاده هایی دیگر برای رسیدن به هدفی که بی من است

Puneh.A
18-07-2013, 00:33
وقتي شعرهايم را ورق می زنی
نمی توانم صورتت را ببينم
اما از جايی از دور دست‌ها
صدای خنده‌ات را می شنوم
و لبخند می زنم...

شل سیلور استاین


مگر همیشه من باید برای تو شعر بگویم و بخوانی و رد شوی و با خودت بخندی و نبینم و نشنوم که می گویی: " هه!! هنوز هم ساده لوح است"

بگذار گاهی
احساساتی شویم و به احساس دیگران بگرییم

چه فرقی می کند من حرفهای این دل سوخته را به قلم آورم یا حرفهای دل دیگران را مشترک شوم ؟

Puneh.A
23-07-2013, 23:11
مـن ..
دعــــا میکــــنم ..
تـــــو را داشــتـه بــــاشـم ..
تـــــو ..
دعــــا مــی کنـــی ..
دیگـــــر نبــــاشـــم !



یادت هست؟
گفتی خدا خودش می دونه به دعای کدوم یکیمون توجه کنه
من انقدر سماجت کردم برای داشتنت ، برای رسیدن بهت، برای لمس دستات
و
تو انقد پافشاری کردی برای رفتنم و نموندم و دعا کردی برای نداشتنم

اعتراف سختیه
پیروز شدی

خدا هم تو رو بیشتر دوست داره
خیلی بیشتر از من

Puneh.A
23-07-2013, 23:28
می ترسم
می ترسم آنقدر در جست و جویت باشم و آنقدر بیابمت
که این سرزدن های پنهانی
دید زدن های یواشکی
قربان صدقه رفتن های تنهایی

آخر کار به دستم دهد

مرا به تو نشان دهند
با اسم و عکس جدید
و بپرسند
"آیا او را می شناسی؟"

و تو باز هم بی تفاوت تر از همیشه رد شوی و زیر لب بگویی

چقدر آشنا بود........

Puneh.A
24-07-2013, 22:27
آشفته ام مثل کودکی که در شلوغی بازار گم کرده است مادرش را ...

1392/5/1

Puneh.A
05-08-2013, 13:09
اینک
همه موتورهای جست و جوی دنیا هم فهمیده اند تو را می جویم

با اولین حرف تو را نشانم می دهند
به رخ می کشند تنهایی دیوانه وارم با خاطراتت را
به رخ می کشند نداشتنت را

و من این سوی خاطره ها دلخوشم به دیدن عکسی از تو
و خواندن کلامی

می ترسم از روزی که تو را دست در دست دیگری نشان دهند و اعلام کنند دلدار دیگری شده ای

Puneh.A
14-08-2013, 23:44
چقدر عاشق تر می شوم وقتی حس می کنم مخاطب نوشته هایت منم...........

Puneh.A
20-08-2013, 20:10
می ترسم

می ترسم در کنار "او" دیگر نتوانم به "تــــــو" فکر کنم

پ.ن : بیچاره "او"ی زندگیم

Puneh.A
26-08-2013, 13:34
مهرِ نامهربانِ من

پاییز و مهرش برایم یادآور توست
می نشینند منتظر مهر که یارشان با مهر بیاید
من می نشینم منتظر مهری که می دانم نمی آیی با مهر

برای من همیشه مهر است
هر روز تولدت

مگر فراموش کرده بودم که به یادم بیایی ؟

Puneh.A
26-08-2013, 22:04
همه میگن که عجیبه این همه دوست داشتن من
این همه سردی چشمات
این همه خواهش و اصرار

این همه نداشتن تو
بدون یه بار نوازش
این همه خواستن دستات

دلِ من آروم نمیشه
نمی تونه که بفهمه
بیا برگرد نازنینم

ثابت کن حرفام درسته

بذار با فریاد بگم که
شیرینه میوه صبرم

Puneh.A
31-08-2013, 08:40
خیلی وقته جز نبودنت هیچ خبری ازت نیست ...

Puneh.A
01-09-2013, 23:24
با کلی بغضِ آخر شب
با چشمهایی که می دونم برات مهم نیست اشک داشته باشه یا نه
اومدم بنویسم که شاید بخونی

با یه توپ پر
اومدم بنویسم
لعنت به تو که حال خوشی رو که بعدِ مدتها ساخته بودم خراب کردی

ولی باز هم حق رو به تو دادم
باز هم اشتباه از من بود

لعنت به من که آدم نمی شم

بغض راه نفس یه آدم مغرور رو بدجور بسته ...............

Puneh.A
08-09-2013, 09:37
هر چقدر هم که وانمود کنم به فراموش کردنت
حرف از مخاطب خاص که می شود یاد تو یورش می آورد به حجم دلتنگی ام
من می مانم و عکست که نه لبخند دارد و نه احساس

مخاطب خاص من احساس ندارد....

Puneh.A
18-09-2013, 12:52
آنقدر لبریزم از تو که کلمات هم فراری شده اند....


پ.ن : اومدم برای نوشتن یه عالمه احساس قشنگ ولی نتونستم


پ.ن 2 : عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد :n12:

پ.ن 3: حالا می فهمم چرا نمیشه دوسِت نداشت

پ.ن 4: در کنار کسی بودن دلیل دوست داشتن نیست، همانطور که ندیدن دلیل دوست نداشتن

پ.ن 5: حرفای گفتنی زیاده

Puneh.A
06-10-2013, 14:24
سیر نمی شوم از دیدن هزار باره عکس جدیدت در میان این همه دلتنگی نداشتنت......

Puneh.A
07-11-2013, 12:12
زندگی بازی خطرناکیه
اگه کسی که قراره نقش مقابلت رو بازی کنه رو اشتباه پیدا کنی همه چی خراب میشه
اونقد این روند ادامه داره تا کارگردان از صحنه ای که بازی کردین لذت ببره

همون دیالوگها، همون صحنه ها، همون خاطره ها،.....
تو این بازی مراقب دلت باش که به بازیگر مقابلت نبازی

پ.ن 1: بازیگر بعدی بلافاصله پیدا شد
پ.ن 2 : منم و یه دنیا بی اعتمادی

Puneh.A
25-12-2013, 18:22
رها کردن چه آسان بود و من یک عمر جنگیدم.......

Puneh.A
13-02-2014, 14:59
از تو، مرا دمی یاد بس است................

Puneh.A
31-05-2014, 22:00
چه چیزهای ساده ای تو را به یادم می اورد
آهنگی
عکسی
و در بدترین حالت
شبدری با 4 پر
چه چیزهای ساده ای را دارم

Puneh.A
15-01-2016, 13:49
سالها بعد از آن روزها....

وقتی توهم عشق می تونه این همه دلنوشته رو بسازه که حتی قلب سنگی این روزها بلرزه از اون همه حس
یه عشق واقعی می تونه کل زندگی رو شیرین کنه

من چقدر ساده دلانه پر از حس بودم....

از بعضی روزا و آدما هیچ حسی نمی مونه جزخاطره