مشاهده نسخه کامل
: مشاهیر فیزیک، نجوم و اخترشناسی جهان
shabe.saket
12-01-2013, 02:12
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
علم، و گسترش آن، باعث شناخت انسان، از هر آنچه که وجود دارد شد.
شناخت کنونی بشر از کیهان، قوانین حاکم بر طبیعت،
روش کارکرد آن، اسرار جهان و لذتی که در درک ماهیت جهان وجود دارد،
بی شک مرهون دانشمندانی بوده است که افقهای دید بشر را، با تفکرات خود گسترش داده اند.....
این تاپیک به معرفی چهره های جاودانه فیزیکدانان و اخترشناسان میپردازد و سعی بر آن دارد تا گوشه هایی از ناگفته های زندگی آنان را بیان دارد...
لدت نگریستن و درک طبیعت، والاترین نعمت است...آلبرت انیشتین.....
shabe.saket
12-01-2013, 02:57
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آلبرت انیشتین
به آلمانی: Albert Einstein
اخترفیزیکدان
ملیت: آلمانی - آمریکایی
زادگاه : شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت
آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein) (زاده ۱۴ مارس ۱۸۷۹ - درگذشته ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیکدان نظری آلمانی بود.
او بیشتر به خاطر نظریّه نسبیت و بویژه برای همارزی جرم و انرژی (E=mc۲)(که معروف ترین فرمول جهان است{مدرک}) شهرت دارد.
علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمدهای داشت.
اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد.
او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگترین فیزیکدانانی شناخته میشود که به این جهان پا گذاشتهاند.
در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شدهاست.
آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در ساعت ۱۱:۳۰ صبح به وقت محلی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد.
پدرش هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد و مادرش، پولین نی کوچ نام داشت. آنها در کنیسه اشتوتگارت-باد با یکدیگر ازدواج کردند.
روابط شخصی
در بهار سال ۱۸۹۶، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود،
پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشتهای که اینشتین درس میخواند تحصیلات خود را ادامه دهد.
در طی سالهای بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد،
هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود.
اینشتین در سال ۱۹۰۳ با میلوا ماریچ (Mileva Marić)، ازدواج کرد. قبل از ازدواج رسمی اینشتین با ماریچ، در سال ۱۹۰۲ آنها صاحب یک فرزند دختر به نام لیسرل شده بودند.
از سال ۱۹۱۲، اینشین رابطه عاشقانه ای با دختر خاله بیوه اش (و نوه عموی پدرش) السا اینشتین برقرار کرده بود.
او در فوریه سال ۱۹۱۹ از ماریچ طلاق گرفت و در ژوئن همان سال با السا ازدواج کرد.
در طی طلاقش از ماریج، اینشتین به او قول داد که اگر صاحب جایزه نوبل شد، منافع مادی آن را در اختیار ماریچ بگذارد و نهایتاً نیز در سال ۱۹۲۳ این کار را انجام داد.
السا از ازدواج سابقش دو دختر به نامهای ایلسه و مارگوت داشت اما او و اینشتین صاحب فرزند مشترکی نشدند.
اینشتین و بمب اتمی
در سالهای ابتدایی جنگ جهانی، فیزیکدان مجارستانی، لئو زیلارد (Leó Szilárd)، پس از اطلاع از پیشرفتهای دانشمندان آلمانی در ایجاد واکنش زنجیره ای هسته ای، نامه ای برای روزولت تهیه کرد
و از اینشتین خواست که نامه را امضا کند. زیلارد نسبتاً گمنام بود، اما اینشتین به واسطه نظریه های نسبیت و جایزه نوبل، شخص مشهوری به شمار می رفت.
این نامه نقطه شروع پروژه مانهاتان برای ساخت بمب اتمی به شمار می رود؛
اما به واسطه فعالیتهای صلح جویانه سابق اینشتین، گرایشهای چپگرانه وی، و همچنین گزارشهای مغرضانه و بی پایه ای که اف بی آی در مورد ارتباط اینشتین با شوروی دریافت کرده بود،
از شرکت او در پروژه مانهتان جلوگیری شد.
جبر باوری
اینشتین فردی جبر باور و انعطاف ناپذیر بودهاست.
اینشتین در سال ۱۹۲۶ به ماکس بورن نوشته و در آن آوردهاست:
مکانیک کوانتوم قطعا مخالف آن چیزی است که تاریخ همیشه ما را به آن میخواند. اما صدایی از درون به من میگوید که این هنوز چیز حقیقی نیست.
نظریه چیزهای زیادی میگوید، اما هرگز ما را گامی به راز آن قدیمی ترین نزدیک نمیکند. من به هر حال معتقد هستم که خداوند نرد بازی نمیکند.
در جواب به این نوشته، نیلز بوهر که در مورد نظریه کوانتوم با اینشتین اختلاف نظر شدیدی داشت، خطاب به اینشتین چنین گفت:
از تعیین تکلیف کردن برای خدا دست بکش
ویژگیهای شخصی
انیشتین در نوازندگی ویلون مهارت داشت.
اینشتین خود را یک صلحطلب و بشردوست قلمداد میکرد، و خود را در سالهای بعدی، یک سوسیال دموکرات متعهد قلمداد میکرد.
او یک بار گفت، «از نظر من نگرش گاندی روشنبینانهترین نگرش در میان تمامی سیاستمداران زمان ماست
صهیونیسم
اینشتین در سال ۱۹۳۹ کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»(About Zionism) نوشت.
او پس از سفر به آمریکا به سخنرانیهایش به نفع صهیونیسم ادامه داد.
در سال ۱۹۵۲ و پس از درگذشت حییم وایزمن، عزرائیل کارلیباخ، روزنامهنگار پرنفوذ اسرائیلی در نامهای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیسجمهوری اسرائیل را بپذیرد،
اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است؛ و به بهانه اشتغالات علمی از پذیرش این مسئولیت سر باز زد.
هرمان جوليوس اوبرت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هرمان جوليوس اوبرت (1989-1894) يكي از پيشگامان و تئوريسينهاي بزرگ تاريخ عصر فضا به شمار ميرود. او به همراه تسيلكوفسكي و گودارد پدران دانش و مهندسي موشكهاي پرتابگر به حساب ميآيند. اوبرت در جواني نظرات و تحقيقات خود را به صورت چند كتاب منتشر كرد و در زمان جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مراكز تحقيقات موشكي آلمان نازي به كار مشغول بود. بعد از جنگ، آمريكاييها و ساير متحدان غربي آنها از دانش اوبرت و همكارانش استفاده زيادي كردند.
دوران كودكي و نوجواني
[هرمان جوليوس اوبرت] در 25 ژوئن 1894 در شهر [هرمشتات ترانسيلوانياي] روماني، متولد شد [1]. اصالت او مجاري-اتريشي بود، اما بيشتر عمر خود را در آلمان و روماني گذراند. اوبرت به علوم موشكي بسيار علاقهمند بود و اين علاقه از سن 11 سالگي در او بهوجود آمد. مادر وي براي تشويق اوبرت، كتاب «از زمين تا ماه» نوشته [ژول ورن] را به او هديه داد. هرمان اين كتاب را چندين بار مطالعه نمود و علاقه زيادي به آن پيدا كرد. اين كتاب در واقع اولين جرقه را براي شروع فعاليت او درباره علوم موشكي ايجاد كرد [2].
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصوير 1- هرمان جوليوس اوبرت در جواني
مطالعه كتاب مذكور و ديگر كتابهاي مربوط به علوم موشكي در سالهاي بعد، اوبرت را به تحقيق و بررسي در خصوص جنبههاي فني اين علم تشويق نمود. او علاقه زيادي به سفرهاي فضايي داشت.
در سن 14 سالگي (1908) اوبرت موفق به ساخت يك راكت مدل كوچك داراي مخزن پيشران مايع داشت. البته او اين كار را با امكانات و منابع بسيار محدودي انجام داد و حتي منابع لازم جهت آزمايش وسيله خود را در اختيار نداشت [2]. او سعي ميكرد تا به مطالعه در زمينههاي مختلفِ علاقهمندي خود، بهخصوص رياضيات بپردازد، زيرا ميدانست براي پيشرفت در اين راه به آنها نياز دارد.
در همان اوان، اوبرت به اين نتيجه رسيد كه اگر نيروي پيشرانه راكت مدل ساخت خود را به طرز مناسبي تامين كند، موفق به پرواز خواهد شد. در ضمن دريافت كه بايد پيشران (يا سوخت) بيشتري به راكت بدهد كه اين امر باعث افزايش وزن ميشد. يعني هرچه پيشران بيشتر ميشد، وزن راكت هم افزايش مييافت كه اين خود يك مشكل به حساب ميآمد.
اوبرت به اين ميانديشيد كه چرا نبايد هنگاميكه مقدار زيادي از پيشران مصرف شد، از شرّ محفظه خالي آن رها شد؟ اين فكر همان ايده جدايش و چند مرحلهاي كردن راكتها بود كه در دوران نوجواني به ذهن اوبرت خطور كرد [1]. استفاده از اين طرح از آن جهت مهم بود كه در مراحل مختلف وزن موشك را كم ميكرد و به همين دليل پارامترهاي پروازي موشك تا حدود زيادي ميتوانست بهبود پيدا كند.
هرمان معتقد بود براي توسعه و موفقيت در پيادهسازي ايدهاش ميبايست خارج از فرمولهاي رياضي عمل كند. البته در نهايت هرمان با استفاده از فرضيات خود و مدلهاي كوچك و بزرگ به اين نتيجه رسيد كه ميتواند به نوعي كارآيي راكت را افزايش دهد. بنابراين ميتوان هرمان اوبرت را يكي از پايهگذاران ايده جدايش در موشكها و پرتابگرهاي چندمرحلهاي دانست.
در سال 1912 (18 سالگي) اوبرت در دانشگاه مونيخ ثبتنام كرد و در رشته پزشكي مشغول به تحصيل شد. بورسيه تحصيلي وي در دست اقدام بود كه با شروع جنگ جهاني اول در تحصيل او وقفه ايجاد شد. بنابراين اوبرت نيز مانند بسياري ديگر، به صورت غيرمستقيم وارد جنگ شد و در واحدهاي پزشكي به انجام وظيفه پرداخت [2].
زندگي كاري
بعد از جنگ، هرمان به اين نتيجه رسيد كه به صورت ناخواسته و بدون تمايل كامل وارد علوم پزشكي شده است. او در سال 1918 با [ماتيلدا هامل]، كسي كه به او در انجام كارهايش كمك مينمود و به فعاليتهاي اوبرت اعتقاد راسخ داشت، ازدواج كرد [2]. او در 1919 مجدداً به آلمان بازگشت و ابتدا در دانشگاه مونيخ و سپس در [گوتينگن] در رشته فيزيك مشغول به تحصيل شد.
از جمله مهمترين مراكز موشكي كه اوبرت در آنجا مشغول بوده، ميتوان به «[ويافآر]»، انجمن پرواز فضايي آلمان، اشاره كرد. اوبرت در سال 1920 ضمن فعاليت در اين مركز، به همكاري با افراد محقق و علاقهمندي چون [ورنر فونبراون] پرداخت [1].
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصوير 2- مركز پروژه موشكهاي بالستيك ايالات متحده، از راست به چپ: رابرت لوسر، ورنر فونبراون، دكتر هرمان اوبرت، ژنرال هولگر تافتوي و دكتر ارنست اشتالينگر
در سال 1922 (28 سالگي) رساله دكتراي او كه در مورد علوم موشكي (پرواز راكتها) بود با بهانه [تخيلي، ايدهآليستي و رويايي بودن] مورد پذيرش قرار نگرفت، ولي اين امر اوبرت را هيچگاه مأيوس نساخت و او تحقيقات خود را در زمينه مورد علاقهاش به صورت خصوصي ادامه داد [3]. وي هرگز به تهيه يك رساله جديد و گرفتن مدرك دكتراي خود نيانديشيد. البته رساله مذكور به او در جهت تهيه و آماده شدن اولين كتابش كمك زيادي نمود. او بعدها در مورد تمايلاتش توضيحاتي را ارائه داد و در يادداشتهاي خود چنين نوشت: «من از نوشتن رساله اي ديگر خودداري كردم و به خود گفتم: مهم نيست. من ثابت خواهم كرد كه ميتوانم بدون اينكه عنوان دكتر در كنار نامم قرار گيرد، از تعدادي از آنها ]منتقدان رسالهام[ دانشمند بزرگتري شوم» [1]. او از نظام آموزشي آلمان به شدت انتقاد كرد و وضعيت آن را به اتومبيلي تشبيه نمود كه چراغهاي عقب آن بسيار درخشان و پرنور، اما جلوي آن فاقد چراغهاي روشن است (توضيح). البته رساله اوبرت سرانجام توسط پروفسور [آگوستين ماير] از دانشگاه [بابس-بولياي] روماني پذيرفته شد و او درجه دكتري را از اين استاد دريافت كرد.
در سال 1923 (29 سالگي)، اوبرت موفق به انتشار كتاب 92 صفحهاي «[با راكت در فضاي بين سيارات]» شد [1]. اين كتاب كه برگرفته از همان رساله دكتراي او بود باعث شهرت وي شد. اگرچه رساله وي در خصوص موارد فني كمتر بحث كرده بود، ولي به واسطه تدريس او در مراكز مربوط (به خصوص در آلمان) به امور فضايي، كتابش به كمك همين مراكز انتشار يافت. تئوريهاي ارائه شده در كتاب اوبرت بسيار ارزشمند بودند. اين كتاب به واسطه تئوريهايش در سراسر مراكز موشكي آلمان مورد توجه قرار گرفت و اين امر باعث شد تا كتاب او به چندين زبان ديگر نيز ترجمه شده و پس از مدتي مطالب آن به طور عملي در وسايل پرنده فضايي به كار گرفته شوند.
امتداد اين كتاب و ساير فعاليتهاي هرمان اوبرت در زمينه موشك، در سال 1929 به چاپ كتابي 429 صفحهاي با عنوان «[مقدماتي براي انجام سفر فضايي]» منتج شد كه يكي از موفقيتهاي بينالمللي او به حساب ميآمد و از اهميت علمي فوقالعادهاي برخوردار بود. اوبرت كه چند سال قبل از انتشار اين كتاب (سال 1925)، با [كنستانتين تسيلكوفسكي] و ايدهها و تئوريهايش آشنا شده بود، از دانش و تجربه او نيز در تدوين اين كتاب جديد استفاده كرد. در اين كتاب، تئوري رياضي مربوط به علوم موشكي بهخصوص در زمينههاي علوم الكترونيك و پيشرانش راكتي تشريح شده بود. اين كتاب امكان طراحي و ساخت يك راكت را فراهم ميآورد و همچنين توان بالقوه انسان براي دستيابي به ايستگاههاي فضايي و سفر به كرات ديگر را مورد بررسي قرار ميداد. كتاب جديد اوبرت از طرف [اسنالت]، پيشكسوت در علوم راكتي فرانسه، «[كتاب مقدس فضانوردي علمي]» خوانده شد و مورد تشويق مالي ده هزار فرانكي قرارگرفت كه اوبرت از اين پول براي توسعه فعاليتها و تحقيقاتش استفاده كرد [4].
[فريتز لانگ]، سازنده فيلمهاي صامت پس از مطالعه كتاب اوبرت تصميم گرفت فيلمي داستاني در مورد سفر فضايي بسازد و سرانجام فيلم «[دختري در فضا]» را در سال 1929 به روي پرده سينما برد. اين فيلم اولين محصول تاريخ سينما بود كه تصاويري مجازي از محيط فضا را به تصوير ميكشيد. سازنده فيلم مذكور از آنجايي كه ميخواست محصولش از نظر فني و علمي بينقص باشد، تصميم به دعوت از اوبرت به عنوان مشاور علمي در فيلم خود گرفت. در سناريوي انتخاب شده، اوبرت و لانگ به كمك يكديگر موفق به ساخت يك ماكت فضاپيما شدند كه خيلي واقعي به نظر ميآمد. در جريان تهيه اين فيلم چشم چپ اوبرت ضربه ديد كه براي او بسيار ناراحتكننده بود اما خللي در راه تحقيقات و علاقهمندياش ايجاد نكرد [1].
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصوير 3- هرمان اوبرت در حال تدريس
همانگونه كه ذكر شد، اوبرت در مركز موشكي انجمن پرواز فضايي آلمان با ورنر فونبراون همكار بود. كسي كه خود در آينده از پيشگامان، محققان و مهندسان بزرگ موشكي جهان براي دولت آلمان نازي و سپس ايالات متحده شد.
اوبرت و فونبراون با همديگر مشغول تحقيق بر روي موشك شدند كه اين فعاليت به طراحي و ساخت موشك «[وي2]» آلمان در اواخر جنگ جهاني دوم منتج شد. اوبرت در سال 1929 با موفقيت يك راكت پيشران مايع آزمايشي ساخت كه «[كگلدوس]» نام گرفت [4].
در سال 1938 خانواده وي از روماني به آلمان عزيمت نمودند و سرانجام در منطقه [پينيموند] مستقر شدند. اوبرت در آنجا به كمك همكارش، فونبراون، مشغول ساخت اولين راكت عملياتي جهان براي آلمان نازي شد. در سال 1941، او و فونبراون رسما پروژه وي2 را آغاز كردند كه البته اوبرت در اين پروژه هرگز جايگاه رسمي مناسبي پيدا نكرد.
اوبرت همچنين در مركزي به نام [واساگ] بر روي راكتهاي پيشران جامد دفاع هوايي كار ميكرد. او در زمان آلمان نازي به دريافت نشان نيز مفتخر شد.
او در اواخر جنگ خانواده خود را به [فيوچ] در نزديكي نورنبرگ منتقل كرد. در پايان جنگ جهاني دوم، اوبرت به همراه ساير دانشمندان و مهندسان موشكي آلماني به اسارت نيروهاي آمريكايي درآمد و مورد بازجويي قرار گرفت، اما سرانجام آزاد شد و در آلمان غربي سكونت گزيد. او چهار فرزند داشت كه يك پسرش در جنگ جهاني دوم كشته شد و يك دخترش نيز در اثر انفجار يك كپسول اكسيژن مايع در محل كار او جان خود را از دست داد [1].
اوبرت در سال 1948 (54 سالگي) به عنوان مشاور مستقل و نويسنده در سوئيس مشغول به كار شد. در سال 1950 همان فعاليتي كه در واساگ براي آلمان نازي انجام ميداد را اينبار در خدمت نيروي دريايي ايتاليا كامل كرد [5]. در همين ايام، نظراتي را در مورد اشياي پرنده ناشناس ارائه نمود. او از طرفداران نظريه سفر موجودات فضايي به زمين بود. وي در سال 1953 به فيوچ بازگشت و در آنجا كتاب جديد خود تحت عنوان «[انسان در فضا]» را كه در آن ايدههايي را براي تلسكوپهاي بازتابي فضايي، ايستگاههاي فضايي، فضاپيماي الكتريكي و لباسهاي فضايي ارائه ميداد، منتشر ساخت [3].
در سال 1955، فونبراون، رئيس پروژه موشكهاي بالستيك ايالات متحده، از او براي همكاري دعوت نمود. وي دعوت فونبراون را پذيرفت و تا سال 1958، با او بر روي موشكهاي بالستيك كار كرد [4]. سپس اوبرت مجددا به شهر فيوچ آلمان بازگشت و ايدههايش را در مورد ساخت يك كاوشگر كره ماه و برخي مطالب و موضوعات هوافضايي ديگر تحت عنوان كتاب «[توسعه فناوري فضايي در دهه آينده]» به رشته تحرير در آورد [1]. در سال 1960 به عنوان مشاور فني در جهت توسعه و تكميل موشك [پرتابگر اطلس] در ايالات متحده استخدام شد. وي در سال 1962 و در سن 68 سالگي بازنشسته شد. اوبرت از آنجايي كه يكي از پيشگامان عصر فضا بود، در ژوئيه 1969 جهت مشاهده پرتاب موشك حامل ساترن-5 كه فضاپيماي آپولو-11 را به سمت ماه پرتاب ميكرد، به ايالات متحده دعوت شد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصوير 4- فونبران، هرمان اوبرت را در مراسم تقدير از وي همراهي ميكند (19 اكتبر سال 1961).
اوبرت در سال 1973 و با بالا گرفتن بحران نفتي در جهان، به توليد انرژي از طريق باد علاقهمند شد كه در اين خصوص اقدام به طراحي ايستگاههاي توليد برق به كمك باد نمود [1]. يكي از موارد جالب ديگر در دوره بازنشستگي اوبرت، وارد شدن او به حوزه مسائل گوناگون فلسفي بود. به عنوان مثال، او در خصوص پروژههاي آينده براي بشريت، ضرورت پرسيدن سوال، آمادگي انسان براي درك مسائل آينده و اينكه خداوند يك ايده را در انسان خلق نميكند، مگر آنكه بشر تعليم و تربيت يافته باشد و مسايلي از اين قبيل به بحث و تحليل پرداخت. مهمترين كتاب اين دوران از زندگي او [مباني براي حاكمان آينده] نام داشت [5]. او در اين كتاب با جمعبندي همه نظراتش سعي كرد تا نشان دهد كه بروز اشتباهات ممكن است به سقوط حكومتهاي دموكراتيك بيانجامد و بر آموزش سياسي درست و بيغرض رأيدهندگان تاكيد كرد [2].
دوران پاياني زندگي و جمعبندي
اوبرت سرانجام در 29 دسامبر 1989، در سن 95 سالگي، در بيمارستاني در نورنبرگ آلمان درگذشت [1]. اين دانشمند بزرگ در حالي از دنيا رفت كه كمك عظيمي به علوم موشكي، پرواز فضاپيماها و كشفيات فضايي در قرن بيستم نمود. هرمان اوبرت رومانيايي، كنستانتين تسيلكوفسكي روسي و [رابرت گودارد] آمريكايي را در واقع ميتوان پيشكسوتان و پايهگذاران كشفيات علوم موشكي و فضانوردي به حساب آورد. جالب توجه است كه اگرچه اين سه نفر به بخشي از نتايج علوم موشكي و موارد مربوط به جاذبه زمين دست يافتند، اما بخش بزرگي از اين امور را فقط با اتكا بر كارهاي علمي مستقل خود به ثمر رساندند.
ارزش تحقيقات اوبرت براي هميشه جاودان خواهد ماند. در حال حاضر، موزهاي به نام او در فيوچ آلمان، در نزديكي نورنبرگ، تاسيس شده و كليه آثار، عقايد و كارهاي علمي وي در آنجا به نمايش عموم گذاشته شده است. انجمني نيز به نام او بنيان نهاده شده است كه تعداد زيادي از دانشمندان، محققان و ستارهشناسان دنيا عضو آن هستند. دهانهاي در كره ماه نيز به نام اوبرت نامگذاري شد [3]. او معتقد بود انسان بايد در سراسر زندگي داراي هدف باشد و هدفمند زندگي كند.
بر روي سنگ قبر هرمان جوليوس اوبرت چنين نوشته شده است: «درود بر كساني كه تشنه و گرسنه عدالتند» [3].
نوشته : iranian space agency
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصوير 5- مجسمه يادبود هرمان اوبرت در روماني
shabe.saket
14-01-2013, 01:32
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فیروز نادری
ملیت
ایرانی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) آمریکایی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%AD%D8%AF%D9%87_%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D 8%A7)
پیشه
هوافضا
نقشهای برجسته
معاونت آزمایشگاه پیشرانه جت (JPL) و مدیریت پروژه های مریخ
منصب
مدیرکل اکتشافات منظومه شمسی (ناسا)
فیروز نادری در ۵ فروردین ۱۳۲۵ در شیراز به دنیا آمد.
وی تحصیلات متوسطه خود را در ایران به اتمام رساند و پس از آن به ایالات متحدهٔ آمریکا مهاجرت کرد و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مهندسی برق پی گرفت.
وی دورهٔ کارشناسی خود را در دانشگاه ایالتی آیووا و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به اتمام رساند.
نادری، پس از پايان تحصيل به ایران بازگشت و ضمن گذراندن خدمت سربازی، مدتی در مركز سنجش از دور ايران فعاليت كرد.
وی در مدت همكاری خود با ناسا مشاغل فنی و مديريتی متعددی را در زمينه ماهوارههای مخابراتی متحرك، رادارهای سنجش از دور، رصدخانههای تحقيقاتی اختر فيزيك، اكتشاف مريخ و ساير اجرام منظومه شمسی برعهده داشت.
نادری از سال ۱۹۹۶ مدیر برنامه منشاء حیات ناسا بود.
وی هم اکنون 2013 به سمت مدیر پژوهشهای روباتیک منظومه خورشیدی منصوب گشتهاست.
کاوشگرهای مریخ
معروفیت نادری بیشتر به خاطر ۲ کاوشگر مریخ یعنی روح و فرصت بودهاست که با مدیریت او اطلاعات زیادی از جمله امید بیشتر به وجود حیات در مریخ را به بشر داد.
او، فروردين ماه ۱۳۷۹ در شرايطی كه چندين مأموريت متوالی سازمان فضایی ناسا در پرتاب فضاپيما به سوی مريخ با شكست مواجه شده بود، به مديريت برنامههای اكتشافات مريخ منصوب شد
و توانست در طی ۴ سال، ۳ مأموريت مهم از جمله پرتاب ۲ كاوشگر مريخنورد «روح» و «فرصت» را با موفقيت به انجام رساند.
دریافت بالاترین نشان سازمان فضایی ناسا در بهمن ماه 89 و انتخاب وی به عنوان موثرترین فرد ایالات متحده در سال قبل از دیگر افتخارات او است.
جوایز و افتخارات
همکار از موسسه هوانوردی و فضانوردی آمریکا (AIAA)
دریافت جایزه دوم ویلیام راندولف لاولیس از جامعه فضانوردی آمریکا (۲۰۱۰)
دریافت کنندهٔ جزیره الیس مدال افتخار (۲۰۰۵)
برنده جایزه لیبرال (۲۰۰۴)
مدال رهبری برجسته ناسا
مدال خدمات برجسته ناسا
آرتور سی. کلارک [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرتور چارلز کلارک (1917-2008)، نویسنده داستانهای علمی- تخیلی، از مشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانهاش میشناسند؛ خصوصاً به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان زندگیاش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهامبخش همعصرانش در بهرهمندی از موهبت فضا بوده است.
آرتور سي كلارك، شانزدهم دسامبر 1917 در مزرعهاي در ماينهد، شهري ساحلي در غرب سامرست انگلستان، در خانوادهاي كشاورز به دنيا آمد. از همان سالهاي نخستين زندگياش مجذوب داستانهاي تخيلي و نجوم بود و به مجلات علمی- تخيلی مانند "داستانهای شگفتانگيز" علاقه زيادي داشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نام : سِر آرتور چارلز كلاركشغل : نويسنده ژانر علمي- تخيليتولد : 16 دسامبر 1917، انگلستان
وفات : 19 مارس 2008، سريلانكا
به گفته دوستانش، آرتور هميشه در کتابفروشی محل پرسه میزد و کتابهای علمی- تخيلی مثل "جنگ دنياها" اثر "اچ. جی. ولز" را ورق میزد و آنها را تا مرز از بين رفتن ميخواند. در مزرعه، او دائم در حال آزمايش بود و برای خودش موشکهای کوچک درست میکرد. او حتی يكبار يکی از همکلاسیهايش را راضی کرد موشکی را به هواپيمای مدل او ببندد که بعد از جهشی فشفشهوار سقوط کرد و سوخت.
وقتي كلارك شانزده ساله بود، "انجمن بينسيارهای بريتانيا" در ليورپول تاسيس شد. چندي نگذشت كه كلارك يكي از اعضاي فعال آن شد.
آرتور پس از گذراندن دوران مدرسه در زادگاهش، در سال 1936 به لندن رفت و با پيوستن به اين انجمن، علاقهاش را به علوم فضايي دنبال كرد. او با نوشتن مطالب علمي- تخيلي همكارياش را با اين انجمن آغاز كرد. تحصيلات پيش از دانشگاه را در سامرست گذراند و به عنوان مميز حسابداري در بخش بازنشستگان هيأت آموزشي مشغول به كار شد.
در زمان جنگ دوم، او نيز مانند بسياري از مردان جوان ديگر، درگير جنگ و مسائل مربوط آن شد. در سال 1941 در نيروي هوايي سلطنتي انگلستان نامنويسي كرد و در آنجا به عنوان تكنسين و سپس مربي رادار تا سال 1946 خدمت نمود.
سامانه دفاعي هشدار راداري از جمله برنامههايي بود كه كلارك در آنها شركت داشت و همين موضوع باعث علاقه جدي او به مسائل ارتباطات راداري شد. او در مه 1943 به عنوان افسر خلبان (رده فني) گماشته شد و در نوامبر همان سال به سمت افسر پرواز ترفيع يافت. سپس به سمت مربي ارشد در آراياف (رويال ايرفورس يا نيروي هوايي سلطنتي) منصوب شد.
كلارك بعدها رمان گلايد پث (مسير پرواز) را بر اساس تجربه دوران خدمتش نوشت. آنطور كه كلارك در اين زندگينامه نوشته، در زمان جنگ بيشتر وقت خود را در بخش رادار كنترل زميني گذرانده است. شيوه كنترل زميني يا سيجياِي، اگرچه در جنگ خيلي كارآمد نبود، چند سال پس از اختراع در خلال سالهاي 1948 تا 1949 در حمل و نقل هوايي بسيار مفيد واقع شد. گلايد پث تنها رمان غيرعلمي- تخيلي كلارك است.
در سال 1945، ژورنال علمي وايرلس ورلد (دنياي بيسيم) مطلبي از كلارك با عنوان "رلههاي فرازمينی: آيا ايستگاههای راکتی میتوانند جهان را تحت پوشش راديويی قرار دهند؟" به چاپ رساند. امروزه "ايستگاههای راکتی" موردنظر آقای کلارک، همان ماهوارهها هستند. كلارك در اين مقاله، استفاده از سه ماهواره مخابراتي در مدار استوايي را توصيف كرده بود كه برقراركننده ارتباط در سراسر دنيا بودند.
كلارك در اين نوشتار، مداري با ارتفاع 35786 كيلومتر را برگزيده بود چراكه در اين ارتفاع سرعت چرخش زمين با سرعت گردش ماهواره به دور آن يكسان است. در نتيجه، ماهواره در نقطه ثابتي از فضا در بالاي زمين قرار ميگيرد. دوازده سال پس از آن، بشر براي نخستينبار در تاريخ، اولين ماهواره دستساز خود، اسپوتنيک-1، را به مدار زمين فرستاد. با ارسال اين ماهواره عصر فضا آغاز شد. هفت سال بعد، در 1964، سينکام-3 نخستين ماهوارهاي بود که عازم مداري شد که کلارک پيشبيني کرده بود. به دليل تلاشهاي كلارك در اين زمينه، اتحاديه بينالمللي ستارهشناسي، مدار زمينثابت را مدار كلارك ناميد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آرتور كلارك پس از ارايه پيشنهاداتي در مورد مخابرات ماهوارهاي، مقاله خود را در مجله وايرلس ورلد در سال 1945 منتشر كرد.
نخستينباري كه كلارك ايده قرارگيري ماهوارهها در مدار زمينثابت را مطرح كرد، به نظر بسياری فکری احمقانه بود، بهطوري كه رئيس مجله وايرلس ورلد نيز در ابتدا نويسنده آن مقاله را ديوانه خطاب كرد و در نهايت مقاله با نظر مثبت سردبير چاپ شد. اگرچه وي اولين كسي نبود كه ايده ماهوارههاي زمينثابت را مطرح كرد، اما يكي از بهترين ايدههاي وي كه بسيار مفيد واقع شد، اين بود كه اين ماهوارهها براي مقاصد مخابراتي استفاده شوند. او اين نظريه را در مقالهاي كه خود در بين اعضاي گروه هستهاي بريتانيا در سال 1945 پخش كرد، دنبال نمود. بيست سال پس از طرح اين ايده، اِرليبرد، براي نخستين بار شبكه مخابراتي جهاني براي تلفن، تلويزيون و مخابرات ديجيتالي پرسرعت شامل اينترنت را برقرار كرد.
به بيان ديگر، کلارک کاربردي را پيشبيني کرده بود که دو دهه پس از آن امكانپذير شد. به همين دليل است که کلارک را داراي انديشهاي والا و ادراکي آيندهنگر ميدانند. پيشنهاد سال 1945 كلارك، در زمينه سامانه ارتباطي ماهوارهاي، در سال 1963 مدال طلاي استوارت بالانتين موسسه فرانكلين و نامزدي دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 1999 را برايش به ارمغان آورد.
پس از جنگ، كلارك در سال 1946 از نيروي هوايي بيرون آمد و تحصيلات رسمي خود را از سر گرفت. وي از كالج كينگ لندن كمك هزينه تحصيلي گرفت و در سال 1948 مدرك كلاس يك رياضي و فيزيك را از اين كالج دريافت كرد. همچنين، بين سالهاي 1947 تا 1950، رئيس انجمن بينسيارهاي بريتانيا شد. پس از آن، در سال 1953 نيز دوباره رياست اين انجمن را به دست گرفت. در همان زمان، كتابها، مقالات و نوشتههاي بسياري را به رشته تحرير در آورد. اولين داستاني كه به صورت حرفهاي فروخت، داستان ""گروه نجات" بود كه در مارس 1945 آن را نوشت.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در سال 1953 كلارك با مريلين ميفيلد ملاقات و ديري نگذشت كه با او ازدواج كرد. ميفيلد يك زن مطلقه 22 ساله امريكايي بود و يك پسر كوچك داشت. وي تنها زن زندگي كلارك بود. آنها پس از شش ماه براي هميشه از هم جدا شدند، اما طلاق آنها در سال 1964 قطعي شد. كلارك در اينباره ميگويد: "اين ازدواج از همان ابتدا نامناسب بود". وي ديگر ازدواج نكرد.
كلارك در سال 1954، براي دكتر هري وكسلر، رئيس وقت اتحاديه خدمات علمي اداره هواشناسي ايالات متحده، نامهاي درباره كاربردهاي ماهوارهها در پيشبيني آب و هوا نوشت. در نتيجه مكاتبات بين آن دو، شاخه جديدي از علم هواشناسي متولد شد و دكتر وكسلر تلاش زيادي در توسعه راكتها و ماهوارهها براي تحقيقات هواشناسي به عمل آورد.
در همان دوران، كلارك شيفته غواصي شد كه تداعيكننده حالت بيوزني در پرواز فضايي بود. در دسامبر 1954، براي نخستين بار از شهر كلمبو در سريلانكا ديدن كرد و آنجا را براي دنبال كردن روياهايش بسيار مناسب يافت. در نهايت، در سال 1956 به سريلانكا مهاجرت كرد تا با كاوش در صخرههاي مرجاني طول ساحل، علايق خود را در زمينه غواصي دنبال كند و الهامبخش روياهايش باشد. كلارك تا زمان مرگ در سريلانكا به سر برد.
در سال 1964، استنلي كوبريك، كارگردان امريكايي، فيلم 2001: اوديسه فضايي خود را بر اساس داستان "ديدهبان" كلارك كارگرداني كرد كه در اين فيلم خود كلارك نيز با وي همكاري داشت. كلارك چهار سال بعد نامزد دريافت جايزه اسكار به صورت مشترك با كوبريك براي اين فيلم شد. سپس در سال 1984، ادامه داستان قبلي خود را با نام "2010: اوديسه دو" به چاپ رساند و با پيتر هيامز روي نسخه فيلم آن كار كرد. همكاري آنها از طريق اينترنت انجام ميشد كه سِر آرتور را در سريلانكا به پيتر در لوسآنجلس وصل ميكرد. مكاتبات آنها منجر به پديد آمدن كتاب علمي- تخيلي ديگري شد.
سِر آرتور در تلويزيون نيز همكاري داشت. يكي از فعاليتهاي تلويزيوني وي همكاري با شبكه سيبياس در پوشش ماموريتهاي فضايي آپولو-12 و 15 بود. سريال تلويزيوني سيزده قسمتي او با نام "دنياي رازآلود آرتور سي كلارك" در سال 1981 و "دنياي نيروهاي عجيب آرتور سي كلارك" در سال 1984 در بسياري از كشورها به نمايش درآمد. وي همچنين در سريالهاي تلويزيوني ديگري درباره فضا مانند سريال "جهان والتر كرانكيت" در سال 1981 همكاري داشت.
گذران زمان و عواقب ابتلا به سندروم پست- پوليو در سال 1988، كلارك را به صندلی چرخدار كشاند، اما او را از نوشتن بازنداشت. وي به عنوان نويسندهاي پركار با هشتاد اثر علمي- تخيلي در زمينه علوم و فناوري فضايي شهرت جهاني يافت.
كلارك تعدادي كتاب غيرتخيلي نيز نوشته است كه در آنها به شرح جزئيات فني و استنباطهاي اجتماعي پرتاب موشك و پروازهاي فضايي پرداخته است. در بين اين كتابها، كاوش در فضا (1951) و پيمان فضا (1968) از بقيه چشمگيرترند. در بين كارهاي غيرتخيلي سِر آرتور، نمايي از آينده (1962) به چهره احتمالي آينده نظر دارد و حاوي خلاصهاي از مقالاتش است كه سه قانون وي را نيز بيان ميكند. قوانين وي عبارتند از:
1. 1وقتي كه يك دانشمند برجسه و باتجربه ميگويد كه امري امكانپذير است، به طور حتم حق با اوست. اما وقتي امري را محال ميداند، به احتمال خيلي زياد در اشتباه است.
2. تنها راه كشف مرز ممكنها، اندكي فراتر رفتن از آنها به سوي ناممكنهاست.
3. هر فناوري به قدر كافي پيشرفته، از جادو غيرقابل تشخيص است.
كلارك اولين قانونش را در مقاله "خطرات پيشگويي: خطاي تخيل" عنوان كرد. قانون دوم به عنوان يك اظهارنظر ساده در همان مقاله بيان شد و ديگران آن را به عنوان قانون دوم كلارك مطرح كردند. در سال 1973، در چاپ جديد خلاصهاي از مقالاتش (نمايي از آينده)، قانون دومش را تصديق كرد و براي گرد كردن شماره قوانينش سومي را نيز بيان و در اينباره اظهار كرد: "از آنجايي كه براي نيوتن سه قانون كافي بود، من نيز با فروتني در همينجا به قوانينم خاتمه ميدهم". در بين قوانين كلارك، قانون سوم از معروفيت بيشتري برخوردار است. اين قانون تحير بشر را به دليل محدوديت وي معرفي ميكند و نه به سبب امكانناپذيري فناوري.
در سال 1999 در چاپ مجدد نمايي از آينده كه در لندن چاپ شد، كلارك قانون چهارمش را نيز اضافه كرد: "براي هر متخصصي، متخصصي همتراز و [با عقيده] مقابل وجود دارد".
در بعضي رمانها مانند شهر و ستارهها و داستان ديدهبان (كه فيلم اوديسه فضايي 2001 بر اساس آن ساخته شد)، كلارك ما را با فناوري ابرپيشرفتهاي آشنا ميكند كه تنها با علوم پايه محدود شده است. در رمان در برابر سقوط شب، تمدن بشر پس از يك ميليارد سال به طور مرموزي سير قهقرايي طي ميكند. در اين داستان، بشريت مواجه با بقاياي افتخارات گذشته خود است. براي مثال، شبكهاي از جادهها و پيادهروها كه مانند رودخانهاي خروشان در جريان هستند. اگرچه اين امر از نظر فيزيكي امكانپذير است، اما از ديدگاه آنها غيرقابل توضيح مينمايد. اين داستان اشارهاي به قانون سوم كلارك دارد.
تخيلات و تلاشهاي كلارك، جوايز و افتخارات بسياري براي وي به همراه داشته است كه از آن جمله ميتوان به: مدال طلاي موسسه فرانكلين در سال 1963؛ مقام استادي سارابهايويكرام آزمايشگاه تحقيقات فيزيكي احمدآباد؛ جايزه ليندبرگ؛ كمك هزينه تحصيلي كالج كينگ لندن؛ نامزدي دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1999؛ جايزه كالينگاي يونسكو (يونسكوكالينز) در سال 1961 را براي محبوبسازي علم؛ مقام شواليه در سال 1998 (در 1998 ملكه انگلستان با كارهاي كلارك آشنا شد و وي را به مقام شواليهگري مفتخر كرد كه به صورت رسمي دو سال بعد توسط پرنس چارلز در سريلانكا به وي اعطا شد) و درجات افتخاري و جوايزي از سازمانها و مراكز بزرگ علمي و نجومي اشاره كرد.
کلارک معتقد است «انسان ميتواند بدون غذا زندگي کند، اما بدون اطلاعات خواهد مرد». پس از سونامي وحشتناکي كه چند سال پيش در آسياي جنوب شرقي به وقوع پيوست، به همراه دوستقديمياش، سِر پاتريک مور، کتابي به نام سيارک را نوشت تا سود فروش آن عايد قربانيان سوناميشود.
وي همچنين بنياد آرتور سي کلارک را بنيان نهاد تا از طريق آن بتواند دنيايي از ايدهها را پيش روي جوانان بگشايد و خلاقيت آنها را پرورش دهد.
كلارك مطمئن بود روزی فراخواهد رسيد که فضاگردی همچون جهانگردی پديدهای عادی شود. به نظر او اينکه انسان برای چهل سال به ماه بازنگشته تنها يک "افت" موقتی است؛ همانطور که وقتی کريستف کلمب آمريکا را کشف کرد، تا چند دهه بعد کسی به آمريکا بازنگشت.
کلارک همچنين اذعان میکرد که برخی اختراعات بشر حتی او را غافلگير کرده بود. درباره كامپيوتر ميگفت: "من به خواب هم نمیديدم که روزی بيايد که هرکسی روی ميزش يکی از اين ابزارها [کامپيوتر] داشته باشد." به همين دليل، او انتظار داشت در آينده، بهويژه در زمينه سفر به فضا، اتفاقات غيرمنتظرهای رخ دهد.
كلارك ابراز اطمينان میکرد که انسان به مريخ و در نهايت، به ساير منظومهها در كهكشان سفر خواهد کرد؛ ابتدا با اعزام رباتهای کاوشگر و سپس اعزام انسان! بسياری از آيندهنگریهای کلارک هنوز تحقق نيافته، اما بعضی از آنها به واقعيت نزديک شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كلارك در حال خواندن كتابي از ايران در آخرين سال زندگي خود (عكس از پوريا ناظمي)
آرتور سي كلارك در دسامبر 2007، در نودمين سال تولدش، پيغامي ويدئويي براي دوستان و طرفدارانش ضبط كرد كه بيشتر حاوي پيام خداحافظي بود. چند ماه بعد، در نوزدهم مارس 2008، در اثر عارضه تنفسي در سريلانكا درگذشت. مرگ وي درست چند روز پس از مرور نسخه نهايي آخرين كارش با نام "آخرين نظريه" به وقوع پيوست. در اين كار، فردريك پل با او همكاري داشت. وي در روز 22 مارس 2008، در كلمبو، بزرگترين شهر و پايتخت تجاري سريلانكا، توسط برادر كوچكترش، فِرِد كلارك، و خانواده سريلانكايي كه با آنها زندگي ميكرد، طي يك مراسم سنتي در حضور هزاران نفر به خاك سپرده شد.
دستاوردهاي آرتور سي كلارك در بين همقطارانش منحصر بهفرد است و پلي بين علم و هنر برقرار ميكند. تأليفات وي از تخيلات علمي تا كشفيات و واقعيات، از علم و فن تا سرگرمي و بازي وسعت دارد و تاثيري عميق بر زندگي فعلي و نسل آينده گذاشته است
shabe.saket
14-01-2013, 23:25
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علی جوان
علی جوان (۵ دی ۱۳۰۵، تبریز) فیزیکدان و مخترع ایرانی است.
وی اولین لیزر گازی دنیا که ترکیبی از دو گاز هلیوم و نئون است و به همین نام نیز معروف است را اختراع کرد.
این لیزر از نوع لیزرهای بی خطر به حساب میآید، رنگ آن سرخ است و در آزمایشگاههای دانشگاهها برای بررسی پدیدههایی مانند تداخل امواج و آزمایش دو شکاف یانگ کاربرد دارد.
خواندن کدهای اجناس در هنگام خرید از فروشگاهها،
سیدی CDو دی وی دی DVD،
طیف نمایی (که با آن میتوان پهنای خط نوسانی را هم در ناحیه مرئی و هم در ناحیه فروسرخ، تا چند ده کیلوهرتز باریک کرد)،
چاپگرها، شبکههای مخابرات کابل نوری،
دستگاههای برش فلزات، فاصله یابی ماهواره ای، حفاریهای تونل ها،
نقشه برداریهای زیرزمینی نظیر مترو و در رسیدن به نقطه ای که از دو طرف حفاری میشود تا به هم برسند،
گسترش و بزرگتر شدن ارتباطات لیزری در شاهراههای اینترنتی و نوشتن و خواندن اطلاعات در حافظه نوری در کامپیوترها،
بخیه بافتهای بدن، برداشتن خالهای مزاحم، درمان پوسیدگیهای دندانی، تهیه حفره به منظور پر کردن دندان و جراحی ریشه دندان، بیماریهای مخاط دهان ... جراحی چشم با لیزر،
جداسازی ایزوتوپ ها، تمامنگاری (هولوگرافی)، عکسبرداری سه بعدی از یک جسم و یا یک صحنه،
گرافیک لیزری که به طور وسیعی توسط بسیاری از ناشران برای انتقال رونوشت صفحات به کار برده می شود...همه و همه از تأثیرات اختراع لیزر گازی توسط دکتر علی جوان است.
بیوگرافی
علی جوان از سن ۵ سالگی شیفته ریاضیات و بازی با اعداد بود.
تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه تهران ادامه داد. سپس در سال۱۹۴۸ (میلادی) به ایالات متحده آمریکا رفت و تحصیلات خود را در مقطع دکترای فیزیک در دانشگاه کلمبیا ادامه داد.
دکتر جوان به هنر و به ویژه به موسیقی هم عشق میورزید و در کلاسهای هنری دانشگاه کلمبیا شرکت میکرد. خودش گفته است موسیقی باخ جلوه ای از عالم ریاضی است.
افتخارات
• دکتر علی جوان عضو آکادمی ملی علوم و آکادمی هنر و علم آمریکا و عضو افتخاری موسسه تریسته Trieste برای ترویج علوم می باشد.
• دکتر علی جوان شاگرد نامی پروفسور جارلز تاونز است که در سال ۱۹۶۴با الکساندر میخایلوویچ پروخورف و نیکولای گنادیویچ پاسوفجایزه نوبل فیزیک را در یافت نمودند.
• دکتر علی جوان در سال ۱۹۶۰ موفق به اختراع لیزر گازی شد و در سال ۱۹۶۴ برای تحقیقات در زمینه لیزرهای گازی، مدال استوارت بالنتاین را از انستیتو فرانکلین دریافت نمود.
• در سال ۱۹۶۶ برنده مدال بنیاد «فهنی و جان هرتز» شد و به عنوان Guggeheim Fellow شناخته شد.
• این فیزیکدان ایرانی در سال ۱۹۷۵ مهمترین نشان انجمن نورشناسی آمریکا یعنی مدال فردریک ایوز را از انجمن اپتیکال دریافت کرد. در جملهای که در کنار این نشان حک شدهاست از آقای جوان به خاطر «پدید آوردن یک دستگاه نورشناختی (لیزر گازی) با کاربردهای بیسابقه در پژوهشهای علمی» قدردانی فراوان شدهاست.
• در سال ۱۹۷۹ به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد.
• علی جوان در سال ۱۹۹۳ جایزهٔ علمی جهانی آلبرت اینشتین را دریافت نمود.
• مجدداً در سال ۱۹۹۵ به عنوان Humbolt Foundation Fellow شناخته شد.
• او همچنین در سال ۲۰۰۷ رتبه دوازدهمین انسان نخبه را در جهان کسب کرد.
کارالیوف [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خلاصه مقاله: کارالیوف (1907-1966) مغز متفکر اتحاد جماهیر شوروی در آغاز عصر فضا محسوب میشود. وی اگرچه در زمینه طراحی هواپیما آموزش دیده بود، اما توانمندی اصلی خود را در طراحی موشک، ساماندهی و مدیریت، یکپارچهسازی و برنامهریزی راهبردی به اثبات رساند. ایدهها و قدرت رهبری او، شوروی را در رقابت فضایی با ایالات متحده در بسیاری از زمینهها پیش انداخت. کارالیوف یکی از قربانیان سرکوب بزرگ استالین در سال 1938 بود و حدود شش سال از عمرش را در زندان بهسر برد که چند ماه آن را نیز در اردوگاه کار اجباری سیبری سپری کرد. او پس از آزادی، تبدیل به چهرهای شاخص در توسعه برنامه موشکهای قارهپیمای روسیه شد و بهعنوان سرپرست برنامههای فضایی شوروی، به موفقیتهای چشمگیری در پروژههای اسپوتنیک و وستوک دست یافت. وی تا زمان مرگ غیرمنتظرهاش در سال 1966، در صدد به اجرا درآوردن طرحهایش برای رقابت با ایالات متحده بر سر رسیدن به کره ماه بود. از کارالیوف قبل از مرگش تنها بهعنوان یک سرطراح یاد میشد و به علت ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی، نقش برجسته او در توسعه برنامههای فضایی شوروی تا سالها بعد از مرگش چندان در محافل عمومی مطرح نبود. وی به همراه گلوشکو و چلومی، سه سرطراح اصلی شوروی در عصر رقابت فضایی با ایالات متحده آمریکا بود.
سرگئي كاراليوف در 12 ژانويه 1907 در يك خانواده فرهنگي در ژيتومير (مركز استاني در نواحي مركزي اوكراين كه بخشي از امپراطوري شوروي آنروز بود) متولد شد. مادرش اصالتاً اوكرايني و پدرش روسي بود [1]. يك سال پس از تولد سرگئي، خانوادهاش به كيف اوكراين نقل مكان كردند [2]. در سال 1910، والدين او به دليل مشكلات مالي از هم جدا شدند و سرپرستي سرگئي را مادرش بهعهده گرفت و به او گفت كه پدرش مرده است. كاراليوف هرگز موفق به ديدار پدر نشد و تنها دريافت كه وي تا سال 1929 زنده بوده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرگئي پاولوويچ كاراليوف
مغز متفکر برنامه های فضایی شوروی
تولد: ژانویه 1907
وفات: ژانویه 1966
كاراليوف در نژين زيرنظر پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد و مادرش به دنبال تحصيلات عاليه، اغلب در كيف به سر ميبرد. سرگئي كودكي تنها بود و دوستان معدودي داشت، اما هميشه به عنوان يك دانشآموز خوب، بهويژه در درس رياضيات، شناخته ميشد.
در سال 1916، مادرش با يك مهندس برق ازدواج كرد كه وي تأثير بسيار خوبي بر روي سرگئي گذاشت. او در سال 1917 پس از اشتغال در راهآهن، خانوادهاش را به اودسا (شهري بندري واقع در اوكراين امروز) برد. سال 1918، مصادف با پايان جنگ جهاني اول و آستانه انقلاب روسيه، سال پرهياهويي در روسيه بود. درگيريها و شورشهاي اين دوران تا سال 1920 ادامه داشت. در طول اين دوره، مدارس محلي بسته بودند و كاراليوف نوجوان تحصيلاتش را در خانه ادامه داد. سال 1919، سال كمبود غذا در شوروي بود و كاراليوف در همان سال به تيفوس مبتلا شد. او و خانوادهاش اين سالها را به سختي سپري كردند.
سرگئي تحصيلاتش را در اودسا ادامه داد و همانجا در كنار علوم پايه، نجاري را نيز فراگرفت؛ اما علاقه اصلي او هوانوردي بود كه شايد تحتتاثير حضورش در يك نمايش هوايي در سال 1913 ايجاد شد. او مطالعات مستقلي در زمينه مباني پرواز انجام داد و نيز در يك باشگاه گلايدر محلي مشغول به كار شد. وي همچنين برنامههاي عملياتي يك گروه هواپيمايي ارتشي در اودسا را نيز با علاقه دنبال ميكرد.
در سال 1923، كاراليوف به انجمن هوانوردي و ناوبري هوايي اوكراين و كرايميا پيوست. پس از پيوستن به اسكادران هواپيماهاي درياپايه اودسا، او اولين درسهاي پرواز را فراگرفت. وي در سال 1924، به تنهايي گلايدري با نام كِي-5 را طراحي كرد. در همان سال، كاراليوف تصميم به ثبتنام در كلاسهاي هوانوردي موسسه پليتكنيك كيف گرفت. وي در كيف نزد عمويش زندگي ميكرد و براي بهدست آوردن هزينه تحصيل، به كارهاي مختلفي ميپرداخت. برنامه درسي او عمدتاً كلاسهاي گوناگون فنّي- مهندسي و رياضي- فيزيك بود [1].
در سال 1925، كاراليوف در كلاسهاي ساخت گلايدر شركت كرد. او اجازه پرواز با گلايدرهاي آموزشي را نيز داشت. طي حادثهاي در يكي از پروازها، او با شكستگي دو دنده خود مواجه شد، اما در نهايت دوره را به اتمام رساند و در ژوئيه سال 1926 در مدرسه عالي فني باومن مسكو پذيرفته شد.
كاراليوف تا سال 1929 موضوعات تخصصي گوناگوني در زمينه هوانوردي را فراگرفت. او همراه خانوادهاش، كه آنها هم به مسكو منتقل شده بودند، زندگي ميكرد و علاوه بر تحصيل، فرصتهاي بيشتري براي پرواز با گلايدرها و هواپيماهاي موتوردار بهدست آورد. او همچنين در سال 1928 گلايدري طراحي كرد و سال بعد، آن را در يك مسابقه به پرواز درآورد.
در طي سال 1929، حزب كمونيست بهدليل نياز فوري كشور به مهارتهاي فني، فرمان تسريع آموزش مهندسين را صادر كرد. كاراليوف با ارائه طرح عملي ساخت يك هواپيما، موفق به اخذ مدرك ديپلم شد. استاد راهنماي او در اين طرح، آندري توپولوف مشهور بود [1].
كاراليوف پس از فراغت از تحصيل، در يك دفتر طراحي هواپيما مشغول به كار شد. اين دفتر توسط يك فرانسوي به نام پل ريچارد سرپرستي ميشد و تعدادي از بهترين طراحان روسي در آن حضور داشتند. البته كاراليوف از اعضاي برجسته اين گروه بهشمار نميآمد، اما در حاليكه در استخدام اين دفتر بود، بر روي دو پروژه طراحي شخصي خود نيز كار ميكرد كه يكي از آنها، طرح يك گلايدر با قابليت اجراي مانورهاي آكروباتي بود. او در سال 1930، سرمهندس ساخت هواپيماي بمبافكن سنگين تيبي-3 توپولف شد [2].
سرانجام كاراليوف در سال 1930، موفق به اخذ گواهينامه خلباني خود شد. در 6 اوت سال بعد، او با دختري كه از سال 1924 با وي نامزد بود، ازدواج كرد. در طي سال 1930، كاراليوف به امكان استفاده از موتورهاي سوخت مايع براي پيش راندن هواپيماها علاقهمند شد. او در سال 1931 همراه با فردريك زاندر (يكي از پيشگامان علوم موشكي در شوروي و از طرفداران ايده سفرهاي فضايي) در گروه تحقيقات پيشرانش جت (GIRD) كه اولين مركز دولتي براي توسعه راكت در اتحاد جماهير شوروي بود، شركت كرد. در مه سال 1932، كاراليوف بهعنوان سرپرست اين گروه تحقيقاتي برگزيده شد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به ترتيب از راست به چپ: سرگئی كاراليوف، الكسي لئونوف، همسر گاگارين (والنتينا) و يوري گاگارين
طي سالهاي بعد، گروه تحقيقات پيشرانش جت سه سامانه پيشرانشي متفاوت را توسعه داد كه هر يك موفقتر از ديگري بود. در سال 1932، ارتش به فعاليتهاي اين گروه علاقهمند شد و بخشي از هزينههاي آنها را تأمين كرد. در سال 1933، اين گروه اولين پرتاب راكت سوخت مايع خود با نام GIRD-09را حدود هفت سال پس از انجام اولين آزمايش پرتاب توسط رابرت گودارد، با موفقيت صورت داد. در 1934، كاراليوف نتايج تحقيقات گروه را در كتابي با عنوان «پرواز موشك در استراتوسفر» منتشر كرد [1].
با افزايش علاقه ارتش به توسعه فناوري جديد، دولت در سال 1933 تصميم به ادغام تشكيلات GIRD و آزمايشگاه ديناميك گاز (GDL) و ايجاد مؤسسه تحقيقات پيشرانش جت (RNII) گرفت. والنتين گلوشكو براي سرپرستي بخش طراحي موتور برگزيده شد و در كنار كاراليوف، به توسعه موشكهاي كروز و گلايدرهاي موتوري سرنشيندار پرداختند [3].
در دهم آوريل سال 1935، دخترش ناتاشا به دنيا آمد. در سال 1936، آنها بهصورت مستقل از خانواده كاراليوف، به زندگي خود در يك آپارتمان ادامه دادند. او و همسرش، هر دو شاغل بودند و كاراليوف ساعات بسياري را در دفتر طراحي خود سپري ميكرد. در اين زمان او سرمهندس RNII بود. گروه RNII كار خود را در توسعه صنعت راكت با تمركز خاص بر حوزه پايداري و كنترل ادامه داد.
اين مؤسسه، انواعي از سامانههاي پايداري خودكار ژيروسكوپي را طراحي كرد كه امكان پرواز پايدار در طول مسير پروازي تعيينشده را فراهم مينمود. كاراليوف سرپرستي باجذبه و توانمند، فردي سختكوش و مديري منظم بود و به جزئيات توجه بسياري ميكرد.
در ژوئن سال 1938، همگام با دوران سركوب مخالفان توسط استالين، افرادي از سازمان اطلاعات شوروي به سرعت وارد آپارتمان كاراليوف شدند و او را بازداشت كردند. وي متهم به خرابكاري و سنگاندازي در مسير فعاليتهاي مؤسسه تحقيقاتي توسعه راكت بود. كاراليوف در پي شكنجه (كه شكستن فكش را در پي داشت [4]) و اقرار به جرم، به ده سال زندان در اردوگاه كار اجباري محكوم شد. احتمال ميرود كه روابط نه چندان خوشايند ميان او و گلوشكو، به اين دليل بوده باشد كه كاراليوف بعداً فهميد كه نام او توسط همكارش، گلوشكو، در اختيار مأموران سازمان اطلاعات قرار گرفته است. ساير اعضاي RNII نيز دستگير و محاكمه شدند و حتي فرمانده نظامي گروه نيز اعدام شد. اكثر مديران مهم مؤسسه در بين سالهاي 1937 تا 1938 اعدام شدند و كاراليوف در اين ميان، بسيار خوششانس بود كه توانست جان سالم به در برد. تلاشهاي او براي تشكيل دادگاه تجديدنظر در سال 1939 نتيجهبخش بود، اما احضار دوباره وي به دادگاه به دليل انتقال وي از زندان به اردوگاه كار اجباري در سيبري به تعويق افتاد. وضعيت اردوگاه بسيار اسفبار و كمبود غذا، لباس و سرپناه غيرقابل تحمل بود. آمار مرگ و مير محكومين اين اردوگاه نيز زبانزد بود. او طي چند ماه كار اجباري در معدن، بيشتر دندانهاي خود را از دست داد و به ناراحتي قلبي دچار شد. پس از بازگشت به مسكو در اواخر سال 1939، بررسي مجدد پرونده به كاهش محكوميت ده ساله وي به هشت سال انجاميد. به علاوه، قرار بر اين شد كه او را بهجاي اردوگاه كار اجباري، به ندامتگاه ويژه نخبگان و تحصيلكردگان منتقل كنند [2،1]. اين ندامتگاه، در واقع اردوگاهي براي مهندسان و دانشمندان روسي بود تا بالاجبار بر روي پروژههاي حزب كمونيست كار كنند. بدين ترتيب، كاراليوف تحت مراقبت به دفتر طراحي توپولف در يك اردوگاه ويژه منتقل شد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرگئی كاراليوف در كنار كيهاننوردان روسي: ترشكوا، گاگارين و بايكوفسكي
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرگئی كاراليوف در كنار كيهاننوردان (نيكولائف و گاگارين) در بايکونور قزاقستان
در طول جنگ جهاني دوم، دو هواپيماي بمبافكن توپولف تييو-2 و پتلياكوف پيئي-2 توسط گروه مهندسان زنداني طراحي شد. اين در حالي بود كه گروه مذكور در خلال جنگ چندين بار به دلايل مختلف، از جمله پيشروي نيروهاي آلماني، تغيير مكان داده شدند. در سال 1942، كاراليوف براي كار زيرنظر والنتين گلوشكو به يكي ديگر از اردوگاههاي ويژه منتقل شد. وي تا سال 1944 عمرش را در اين اردوگاه، به دور از خانوادهاش و در مصيبت و وحشت، سپري كرد و سرانجام در 27 ژوئن سال 1944، به همراه توپولف، گلوشكو و چند تن ديگر از متخصصان آزاد شد؛ اگرچه تبرئه كامل او از اتهامات در سال 1957 صورت گرفت [1]. در ادامه، سرپرستي گروه طراحي تحت مراقبت، به كميسيون صنعت هوانوري دولت محول شد و كاراليوف همچنان همكاري خود را با گلوشكو در طراحي سامانههاي موشكي براي يك سال ديگر ادامه داد.
در سال 1945، كاراليوف اولين مدال افتخارش را بهدليل همكاري در راستاي توسعه موتورهاي راكتي براي هواپيماهاي نظامي دريافت كرد. در همان سال، او با درجه سرهنگي به ارتش سرخ پيوست و همراه ديگر كارشناسان براي بررسي و مطالعه در مورد فناوري راكت وي-2 به آلمان رفت [1]. در آن زمان، اولويت ارتش شوروي دستيابي به اطلاعات نابودشده فناوري راكت وي-2 آلماني و مطالعه بيشتر بر روي قطعات و تسهيلات به دست آمده بود. تحقيقات تا اواخر سال 1946 يعني تا زمان بازگشت متخصصين روسي به روسيه بههمراه 150 تن از دانشمندان و مهندسان آلماني ادامه داشت. بيشتر متخصصان آلماني به اسارت در آمده توسط نيروهاي روسي، آنهايي بودند كه در خلال جنگ در توليد موشكهاي وي-2 براي ارتش آلمان نقش داشتند ولي هيچگاه به طور مستقيم با ورنر فونبراون، دانشمند پيشرو علوم موشكي آلمان، همكاري نكرده بودند. فون براون خود توسط ارتش آمريكا به ايالات متحده منتقل شد.
استالين براي توسعه صنعت موشكسازي شوروي، تصميم به تأسيس مؤسسهاي به نام NII-88 در حومه مسكو گرفت. يكي از شعب اين موسسه، در جزيرهاي واقع در 200 كيلومتري مسكو ايجاد شد و ميزبان مهندسان آلماني بود. با وجود حفاظت امنيتي شديد منطقه، وضعيت زندگي براي ساكنين نسبت به ديگر اسراي جنگي بسيار مناسب بود.
توسعه موشكهاي بالستيك تحت نظارت نظامي ديميتري يوستينوف صورت گرفت و سرطراح موشكهاي دوربرد نيز سرگئي كاراليوف بود. وي توانمنديهاي خود را در هدايت و پيشبرد كار به خوبي نشان داد. با استفاده از نقشههاي تهيهشده از قطعات جداشده موشكهاي وي-2، كار ساخت نمونه مشابه شروع و راكت جديد با عنوان آر-1 در اكتبر سال 1947 براي اولين بار آزمايش شد. از مجموع يازده موشك پرتابشده، پنج موشك به اهداف تعيينشده اصابت كرد. اين آمار قابلمقايسه با نمونههاي آلماني و حاكي از قابليت اطمينان پايين موشكها بود. ارتش شوروي استفاده از تخصص كارشناسان آلماني را در انتقال كامل فناوري راكت وي-2 همچنان ادامه داد، ولي بهدليل مسائل امنيتي شديد حاكم بر برنامههاي موشكي شوروي، تبادل اطلاعات ميان متخصصان آلماني و دانشمندان روسي ميسر نبود. از اين رو، تداوم كار مهندسان آلماني آنچنان رضايتبخش نبود و بين سالهاي 1951 تا 1953، وزارت دفاع شوروي دانشمندان آلماني و خانوادههايشان را به آلمان بازگرداند [1].
file:///C:%5CDOCUME%7E1%5CBlue%5ClocalS%7E1%5CTemp%5Cmsoht mlclip1%5C01%5Cclip_image005.jpg
سرگئی كاراليوف در کنار یوری گاگارين؛ 1961
در سال 1947، گروه تحت مديريت كاراليوف كار بر روي توسعه بيشتر طرحهاي موشكي را براي بهبود برد و كاهش وزن ادامه دادند. بدين ترتيب، برد موشك آر-2 به دو برابر برد وي-2 رسيد و براي اولين بار از سر جنگي جداشونده در آن استفاده شد. موشك آر-3 بردي حدود 3000 كيلومتر داشت و حتي ميتوانست اهدافي را در خاك انگلستان هدف قرار دهد. هرچند اين پروژه به علت ناتواني در توليد موتورهايي با قدرت مناسب در سال 1952 متوقف شد. در همين سال، كاراليوف براي تسهيل در گرفتن منابع مالي دولتي، به حزب كمونيست شوروي پيوست. توسعه موشكهاي بالستيك با آزمايش موشك آر-5 در 1953 و در نهايت، پرتاب موفق اولين موشك بالستيك قارهپيما، يعني راكت دومرحلهاي آر-7، در اوت 1957 پيگيري شد.
در سايه پيشرفت شوروي در فناوري ساخت موشكهاي بالستيك قارهپيما، كاراليوف به فكر استفاده از موشكهاي قدرتمند براي سفرهاي فضايي افتاد. در سال 1953، او براي اولين بار، طرح استفاده از موشك آر-7 براي پرتاب ماهواره به مدار را پيشنهاد داد. در ادامه، وي ايده جديد خود را با فرستادن آزمايشي يك سگ به فضا، با انجمن دانشمندان روسي در ميان گذاشت و با وجود مخالفتها، آن را با جديت پيگيري كرد.
در سال 1957 (سال جهاني ژئوفيزيك)، ايده پرتاب ماهواره در رسانههاي آمريكا مطرح شد. با اين وجود، دولت آمريكا چندان از سرمايهگذاري سنگين بر روي اين ايده استقبال نكرد و برنامههاي مرتبط براي مدتي به حالت تعليق در آمد. كاراليوف سرانجام با مطرح كردن رقابت فضايي شوروي و ايالات متحده و لزوم پيروزي شوروي در اين عرصه با پرتاب اولين ماهواره به فضا، توانست از حمايت دولت شوروي برخوردار شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سرگئی كاراليوف در حال صحبت با الكسي لئونوف، اولين راهپيماي فضايي
توسعه اسپوتنيك-1 كمتر از يك ماه به طول انجاميد. طراحي ساده اين ماهواره شامل يك كره فلزي صيقلي، يك فرستنده، تجهيزات اندازهگيري حرارت و تعدادي باتري بود. كاراليوف شخصاً و با دقتي خاص مراحل مونتاژ را مديريت كرد. سرانجام در 4 اكتبر سال 1957، اسپوتنيك-1 سوار بر پرتابگري كه تنها يكبار پرتاب موفقيتآميز آن آزمايش شده بود، به فضا پرتاب شد و در مدار قرار گرفت. خبر پرتاب اين ماهواره به سرعت در رسانههاي جهان انتشار يافت و پيامدهاي سياسي بسياري در پي داشت. مقامات سياسي وقت اتحاد جماهير شوروي، از اين موفقيت بسيار خرسند بودند و دستور به ادامه برنامه دادند. كمتر از يك ماه بعد، يعني در سوم نوامبر همان سال، اسپوتنيك-2 همراه با سگي به نام لايكا، به عنوان اولين حيوان فضانورد، در مدار قرار گرفت [1،3]. اين ماهواره، شش برابر سنگينتر از اسپوتنيك-1 بود و طي مدت چهار هفته توسعه آن، فرصتي براي انجام آزمايشهاي فني و كنترل كيفيت وجود نداشت. موفقيتهاي برنامه اسپوتنيك با پرتاب اسپوتنيك-3 دنبال شد و اين فضاپيما در 15 مه سال 1958 در مدار قرار گرفت [1].
پس از موفقيت در برنامه اسپوتنيك، توجه كاراليوف به سفر به ماه معطوف شد. در همين راستا، نوع جديدي از موشك آر-7 با يك مرحله بيشتر، طراحي و ساخته شد. در سال 1958، پرتاب اولين كاوشگرهاي ماه، در قالب برنامه لونا، به شكست انجاميد. ولي در ادامه، كاوشگرهاي لونا-1، لونا-2 و لونا-3 در مأموريت خود به ماه، ركوردهاي ارزشمندي را براي اتحاد جماهير شوروي به ثبت رساندند.
در آن زمان، كاراليوف و همكارانش بر روي برنامههاي جاهطلبانهاي چون كاوش مريخ و زهره، قرار دادن انسان در مدار، پرتاب ماهوارههاي مخابراتي، جاسوسي و هواشناسي، و فرود آرام بر سطح ماه نيز كار ميكردند.
طرح كاراليوف براي سفرهاي فضايي سرنشيندار، به سال 1958، وقتيكه مطالعات طراحي بر روي فضاپيماي وستوك در جريان بود، باز ميگردد. ايده كاراليوف، ساخت كپسولي خودكار با قابليت حمل يك سرنشين با لباس فضايي كامل بود. اين كپسول، از سازوكار خروج اضطراري فضانورد در صورت بروز مشكل، فرود نرم و سامانه پرتاب به بيرون حين بازگشت بهره ميبرد.
در 15 مه سال 1960، يك نمونه بدون سرنشين وستوك، 64 بار به دور زمين چرخيد، اما موفق به بازگشت نشد. در ادامه، چهار فضاپيماي آزمايشي ديگر نيز كه حامل تعدادي سگ بودند، به مدار پرتاب شدند كه دو مورد از آنها با موفقيت كامل همراه بود. در نهايت، در 12 آوريل سال 1961 و پس از كسب اجازه رسمي از سوي دولت برای انجام اولین پرواز فضایی سرنشین دار تاریخ، نمونه اصلاحشدهاي از موشك آر-7، يوري گاگارين را به عنوان اولين فضانورد به مدار زمين حمل كرد. گاگارين در پايان مأموريت خود، پس از خروج از فضاپيما در ارتفاع هفت كيلومتري، با استفاده از يك چتر نجات به زمين بازگشت.
پرتابهاي ديگر فضاپيماي وستوك با موفقيتهاي وستوك-5 در انجام 81 چرخش به دور زمين و پرتاب اولين زن كيهاننورد به نام والنتينا تراشكوا با فضاپيماي وستوك-6 دنبال شد. در اين زمان، كاراليوف به فكر توسعه فضاپيماي سايوز افتاد كه با حمل تعداد بيشتري فضانورد، امكان الحاق به فضاپيماهاي ديگر در مدار و تبادل خدمه را نيز فراهم ميساخت. با اين حال، مقامات همچنان در انديشه ثبت ركوردهاي بيشتر اما كمهزينه بودند و كاراليوف را تهديد ميكردند كه كار را به رقيب وي، ولاديمير چلومي، واگذار خواهند كرد [1]. در آن زمان، رقابت شديدي ميان چلومي، گلوشكو و كاراليوف - كه هر يك طرحهاي ويژه خود را براي توسعه صنايع موشكي شوروي داشتند- در راستاي بهرهمندي از حمايتهاي دولتي در جريان بود. در اين ميان، چلومي از نفوذ بيشتري در دستگاه دولتي برخوردار بود [3].
بدين ترتيب، گروه كاراليوف ابتدا فضاپيماي وسخود را كه نمونه توسعهيافته وستوك بود، طراحي كردند. يكي از مشكلات موجود، طراحي چتر فرود فضاپيما بود كه با توجه به اينكه وسخود براي سه نفر سرنشين در نظر گرفته شده بود، نياز به طراحي چترهاي بزرگي داشت. آزمايشهاي فرود ناموفق اين فضاپيما باعث ايجاد وقفه در برنامههاي كاراليوف شد، اگرچه مشكلات با بهكارگيري مواد جديد در طراحي چتر به طور كامل مرتفع شد [1].
وسخود پس از انجام يك پرواز آزمايشي بدون سرنشين، در اكتبر سال 1964 يك گروه سه نفره شامل كوماروف، ايگوروف و فيوكتيستوف را به فضا برد و شانزده بار به گرد زمين چرخيد. فضانوردان در اين پرواز، براي اولين بار، بدون پوشيدن لباس فضايي در داخل فضاپيما به مدار رفتند.
هنگاميكه آمريكاييها به انجام يك راهپيمايي فضايي در قالب برنامه جميني ميانديشيدند، روسها تصميم گرفتند با پرتاب دومين وسخود، در اين زمينه هم از آنها پيشي بگيرند. بدين ترتيب در 18 مارس 1965، وسخود-2 به فضا پرتاب شد و آلكسي لئونوف با موفقيت اولين راهپيمايي فضايي جهان را به اجرا در آورد. با اين حال، مشكلات به وجود آمده در اين پرواز باعث شد ماموريتهاي آينده وسخود متوقف و به بايگاني سپرده شود.
در همان زمان، تغيير رهبري و سياستهاي اتحاد جماهير شوروي باعث شد تا كاراليوف دوباره مجال كار در راستاي رسيدن به آرزوي ديرينهاش، يعني كنار زدن آمريكا در سفر انسان به ماه، را به دست آورد [5]. گروه كاراليوف براي رسيدن به اين هدف، طراحي موشك عظيم ان-1 را آغاز كردند.
تواناييهاي غيرقابل انكار سرگئي كاراليوف در مديريت، نوآوري و طرح ايدههاي عملي، وي را به مغز متفكر اكثر برنامههاي فضايي اتحاد جماهير شوروي در آغاز عصر فضا بدل كرده بود. او را هميشه با دو حرف اول نامش (SP) و يا با عنوان سرطراح ميشناختند. در آن زمان، اين بالاترين عنوان در برنامههاي فضايي بود. كاراليوف به عنوان مردي كامل شهره بود و در عين حال، انتظار زيادي هم از كارمندان خود داشت. اطرافيانش همواره از اينكه كار يا حركت اشتباهي انجام دهند كه موجب خشم وي شود، نگران بودند.
كاراليوف ضمن كار بر روي طرح موشك ان-1، همچنان برنامههاي فضايي ديگر از جمله طراحي فضاپيماي سرنشيندار سايوز، توسعه كاوشگرهاي لونا و زمینهسازي براي انجام مأموريت بدون سرنشين به مريخ و زهره را نيز دنبال ميكرد؛ اما قبل از مشاهده ثمره طرحهاي گوناگونش بهطور غيرمنتظرهاي از دنيا رفت [1].
در دسامبر سال 1960، كاراليوف دچار اولين حمله قلبي خود شد. در طول دوران نقاهت، پزشكان متوجه شدند كه او دچار ناراحتي كليه نيز هست كه اين مسئله به دوران بازداشتش در اردوگاههاي كار اجباري باز ميگشت. پزشكان به وي هشدار دادند كه اگر به سختي گذشته كار كند، مدت زيادي زنده نخواهد ماند. اما كاراليوف با اين استدلال كه اگر شوروي پيشگامي خود را در فعاليتهاي فضايي از دست دهد، دولت حمايتهاي مالي خود را از برنامههاي فضايي متوقف خواهد كرد، به كار خود ادامه داد.
وضع جسماني وي در طول سالها رو به وخامت گذاشت و بيماريهاي گوناگون به سوي او هجوم آورد. كاراليوف بارها به دلايل مختلف از جمله خونريزي روده، ناراحتي قلبي و التهاب كيسه صفرا، روانه بيمارستان شد. وي رفته رفته شنوايي خود را نيز از دست ميداد كه دليل آن شايد تأثير صداهاي ناشي از آزمايشهاي موتور بود.
دليل قطعي مرگ كاراليوف مشخص نيست؛ در دسامبر سال 1965، ظاهراً يك زائده خوني در روده بزرگ او تشخيص داده شد [1]. وي در 5 ژانويه سال 1966 براي يك جراحي به ظاهر معمولي به بيمارستان منتقل شد و 9 روز بعد جان سپرد. در پي آن، مقامات دولتي علت مرگ را سرطان روده اعلام كردند. ولي بعدها گلوشكو ناموفق بودن عمل جراحي را مسبب مرگ كاراليوف دانست. با اين حال، خانواده كاراليوف مرگ به دليل سرطان را تأكيد كردند [5]. ناراحتي قلبي وي نيز در مرگش بيتأثير نبوده است؛ به هر حال، او پس از عمل جراحي، ديگر به هوش نيامد.
به دليل سياستهاي دوران حكومت استالين و جانشينان او، هويت كاراليوف هرگز تا زمان مرگش فاش نشد. علت اين امر، حفظ كاراليوف از گزند عناصر آمريكايي بود. از اين رو، مردم شوروي تا زمان مرگ كاراليوف از دستاوردهاي بزرگش آگاه نشدند. آگهي فوت وي در 16 ژانويه 1966 در يكي از معروفترين روزنامههاي شوروي، به همراه عكسي از او و مدالهايش منتشر شد.
به دليل خدمات ارزشمند كاراليوف در توسعه اولين موشكهاي قدرتمند، ماهوارهها و فضاپيماها، او را باني فعاليتهاي فضايي شوروي ميدانند. اگرچه مرگ زودهنگام وي كه فاش شدن نام و سابقه كارياش را در پي داشت - در حالي كه هويت ديگر سرطراحان و كارشناسان علوم فضايي شوروي همچنان سرّي باقي مانده بود- در پررنگ شدن هرچه بيشتر نقش او در اين زمينه بيتأثير نبوده است [3]. كاراليوف سهم بزرگي در اولين دستاوردهاي فضايي بشر مانند پرتاب اولين ماهواره ساخت بشر، نخستين حيوان زنده و اولين انسان و زن فضانورد به مدار، و همچنين اولين راهپيمايي فضايي داشت. اگرچه در كنار موفقيتهايش، شكستهاي بسياري نيز در برنامههاي تحت رهبري وي به وجود آمد كه در آن زمان، از اعلام عمومي آنها خودداري شد. از جمله اينكه فضاپيماي سايوز در اولين پرواز آزمايشي خود چند ماه پس از فوت كاراليوف، سرنشين خود را به كشتن داد [4].
از سرگئي كاراليوف اغلب در كنار ورنر فونبراون، به عنوان سردمداران رقابت فضايي آغاز عصر فضا ياد ميشود. با اين حال، وي برخلاف فونبراون، مجبور به رقابت مستمر با رقيبان داخلي همچون ولاديمير چلومي، كه برنامههاي خود را براي سفر به ماه داشتند، نيز بود. مرگ كاراليوف، ضربه جبرانناپذيري را به برنامههاي فضايي روسيه وارد كرد. دو هفته پس از فوت وي، فضاپيماي لونا-9 با فرود نرم بر سطح ماه و ارسال اولين تصاوير از سطح يك جرم آسماني، آخرين موفقيتهاي شوروي را در عرصه رقابت فضايي با ايالات متحده رقم زد. بيماري و مشغله زياد كاراليوف به همراه عدم همكاري مناسب او با متخصصاني همچون گلوشكو و چلومي، باعث شد كه اتحاد جماهير شوروي از تمام توان خود در رقابت فضايي با ايالات متحده بهره نبرد. اگر آمريكاييها با همكاري چهار پيمانكار اصلي توانستند موشك ساترن-5 و فضاپيماي آپولو را توسعه دهند، كاراليوف تنها با اتكا به تخصص خود و گروهش تصميم به انجام كاري مشابه داشت [3]. در واقع، ادامه برنامههاي فضايي وي براي ديگران در غياب او عملاً غيرممكن بود.
جانشين كاراليوف، واسيلي ميشين، معاون نزديك او بود كه به عنوان سرطراح، برنامه نيمهكاره موشك ان-1 را ادامه داد؛ اما در سال 1972، پس از چهار پرتاب ناموفق موشك ان-1، اخراج و گلوشكو جايگزين وي شد [1]. تا آن زمان، آمريكاييها در قالب برنامه آپولو، موفق به سفر به ماه شده بودند.
منبع : iranian space agency
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مجسمه يادبود سرگئی كاراليوف در بايکونور قزاقستان
shabe.saket
16-01-2013, 23:53
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بابک فردوسی
بابک فردوسی دانشمند ایرانی-آمریکایی است که به عنوان مهندس در آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا فعالیت میکند.
او در ماموریت مریخنورد کنجکاوی مدیریت پرواز را بر عهده داشت.
در اوت ۲۰۱۲ مدل عجیب موهای بابک فردوسی در حین فرود آمدن مریخ نورد کنجکاوی بر سطح مریخ توجه رسانهها را به خود جلب کرد.
این مدل مو به عنوان نمادی از پروژه در سطح شبکههای اجتماعی و رسنانهها پخش شد.
زندگی و فعالیت حرفهای
بابک فردوسی در ۷ نوامبر ۱۹۷۹ در پنسیلوانیا در ایالت فیلادلفیا به دنیا آمد.
پدر وی اهل ایران و مادرش بزرگشدهی آمریکا است.
خانواده فردوسی پس از به دنیا آمدن وی به منطقه خلیج سن فرانسیسکو مهاجرت کردند.
خانواده او بار دیگر در سال ۱۹۹۱ به توکیو نقل مکان کردند. درآنجا بابک در یک مدرسهی انگلیسی زبان تحصیل خود را در مقطع دبیرستان به پایان برد.
وی پس از قبولی در مقطع دبیرستان -در سال ۱۹۹۷- در دانشگاه واشینگتون نامنویسی کرد.
او که از کودکی رویای رسیدن به بالاترین درجات رشته هواوفضا را در سر داشت، موفق شد تا از دانشگاه واشینگتن در همین رشته فارغالتحصیل شود.
وی در همان سالها زیر نظر برندهی نوبل فیزیک ،هانس جرج دهملت، به عنوان یکی از اعضای تیم تحقیقاتی فعالیت میکرد.
بابک فردوسی در سال ۲۰۰۱ در مؤسسه فناوری ماساچوست در رشته هواوفضا ثبتنام کرد و در آنجا به گروه Lean Aerospace Initiative پیوست.
وی تا سال ۲۰۰۳ در این گروه باقی ماند. بابک فردوسی پس از جدا شدن از گروه LAI، در سمت مهندس در آزمایشگاه پیشرانه جت در سازمان ناسا مشغول به فعالیت شد
و در پروژه مریخنورد کنجکاوی شرکت داشت. او همچنین در پروژه کاوشگر کاسینی-هویگنس به عنوان یکی از اعضای آن پروژه فعالیت می کرد.
ابو جعفر محمد بن موسی خوارزمی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد از زندگی خوارزمی چندان ا طلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاٌ در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تاثیر نداشته اند اجداد خوارزمی احتمالاٌ اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالاٌ از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت ماموی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت .
الجبر و المقابله که به مامون تقدیم شده کتابی است در باره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است دانش پژوهان بر سر این که چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند معمولاٌ در حل معادلات دو عمل معمول است خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به واردساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد رساله ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی(یا به غلط ارقام عربی) در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را(که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می داد اثر دیگری که به مامون تقدیم شد زیج السند هند بود مه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تاثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و تقریباٌ فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می شود این اثر که احتمالاٌ مبتنی بر نقشه جهان نمای مامون است(که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده بوده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود این کتاب از بهضی جهات دقیق تر از اثر بطلمیوس بود خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که بر جای مانده است رساله کوتاهی است در باره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز در باره اسطرلاب نوشت آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده اند بخشی از جبر دوبار در قرن ششم / دوازدهم به لاتینی ترجمه شد و نفوذی عمده بر جبر قرون وسطایی داشت رساله خوارزمی در باره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد بزرگترین تاثیر را بخشید نام خوارزمی مترادف شد با هر کتابی که در باره حساب جدید نوشته می شد(و از اینجا است اصطلاح جدید))الگوریتم)) به معنی قاعده محاسبه کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتینی ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر به کار رود نام خوارزمی هم در ترجمه به جای الخوارزمی به صورت الگوریتمی تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می باشد . [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید همین ارقام انقلابی در ریاپیات به وجود آورد و هر گونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا ماخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری در قرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند نفوذ کتاب زیج السند چندان زیاد نبود اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید جداول طلیطلی(تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرار کرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه شدند، از مقبولیت گستره تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس بود جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، دیگر از کتب مهم خوارزمی کتاب مفاتیح العلوم است که کتاب مهم و ارزنده ای است خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری در گذشت
ولاديمير واسيلويچ کواليونک
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولاديمير واسيلويچ کواليونک، فضانورد كهنهكار روسي و معاون اسبق مرکز آماده سازي فضانوردان شوروي سابق در گفتوگويي با سرويس «فنآوري» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) به بازگويي بخشي از خاطرات و تجربيات سفرهاي فضايي خود از جمله خاطرات شنيدني ماموريت ناموفق سايوز -25 در سي و يك سال پيش، حادثه آتشسوزي در پايگاه فضايي ساليوت-6 و ركوردشكنيهاي فضايي خود، همكاريهاي مشترك آمريكا و روسيه در ايستگاه فضايي بين المللي و ... سخن گفت. کواليونک، جمعا 216 شبانه روز و 9 ساعت و 9 دقيقه و 40 ثانيه از عمرش را در فضا گذرانده و در جريان دومين سفرش يک بار به مدت دو ساعت و 20 دقيقه راهپيمايي فضايي داشته است.وي پس از خروج از گروه فضانوردان سمتهاي مهمي چون
معاونت مرکز آماده سازي فضانوردان، معاونت فرماندهي لشکر 37 هوايي ستاد فرماندهي عالي، معاونت دانشکده آکادمي ستاد مشترک استراتژيکي نظامي نيروهاي مسلح شوروي، رياست آکادمي مهندسي نظامي- هوايي ژوکوفسکي و غيره را بر عهده داشته است.
کواليونک كه داراي درجه دکتري علوم نظامي است، بيش از 60 اثرعلمي درباره فضا و کارهاي نظامي دارد که از جمله کتاب هاي او مي توان «جو زمين» ، «پژوهش درباره زمين با سفينه هاي فضايي سرنشين دار»، «تحقيقات ابرهاي نقره فام» و غيره را نام برد.
ايسنا: ولاديمير واسيلويچ، چه طور شد، دهقان زادهاي از بلاروس به دانشکده خلباني نظامي راه يافت؟
من بعد از به پايان رساندن دبيرستان در سال 1959 در آزمون ورودي آکادمي پزشکي نظامي لنينگراد ( سن پيترزبورگ فعلي) شرکت کردم و قبول هم شدم. اما بعد شنيدم آموزشگاه عالي هوانوردي نظامي لنينگراد از داوطلبان خلباني شهر ثبت نام ميکند كه به دليل علاقهاي که از کودکي به پرواز داشتم از پزشکي منصرف شدم و به اين آموزشگاه رفتم. در سال 1963 بعد از به پايان رساندن آن، به عنوان خلبان در نيروي هوايي شروع به کار کردم.
ايسنا: در آن زمان هيچ فکر مي کرديد روزي ادامه دهنده راه «گاگارين» باشيد؟
راستش را بگويم نه! اما وقتي خلبان شدم، قدرت و امکانات خود را حس کردم، استعداد سازماندهي خود را ارزيابي کردم، مطمئن شدم که دورنماي خوبي در پيش دارم.
کوتاه مدتي بعد از کار در نيروي هوايي، مرا که تنها درجه ستواني داشتم، به فرماندهي هواپيماي نظامي ترابري آ.ان-12 منصوب کردند.
اين ارتقاي قابل ملاحظهاي بود که حس غرورت را تحريک ميكند: قهرمانان خاطرات کودکيام در ذهن مجسم مي شد کساني مثل «يکاير» که در 18 سالگي فرمانده هنگ شده بود. انتخاب من به اين سمت تاثير مثبتي در روحيه من گذاشت و فهميدم کسي که رنج سختي کار را تحمل مي کند، دستمزد مناسب مي گيرد؛ به اين ترتيب بود که طي 30 سال خدمت در نيروي هوايي مرتبا ارتقاء مقام پيدا کردم.
ايسنا: تا جايي که مي دانيم در انتخاب فضانوردان بيشتر خلبانان هواپيماهاي شکاري تهاجمي سبک و سريع پرواز را ترجيح ميدادند؛ چه طور شد، ولاديمير کوالنک، خلبان هواپيماي سنگين باري توانست استثناء از اين قاعده باشد؟
در سال هاي دهه60 که انتخاب فضانوردان شروع شد، طراحان اصلي تجهيزات کيهاني، دورنماي نزديک را در تاسيس پايگاه مداري دراز مدت ميديدند. براي اين کار قبل از خلباناني ضروري بود، هدايت دستگاه هاي بزرگ را بداند. به همين دليل نه فقط از خلبانان شکاري بلکه خلبانان هواپيما هاي سنگين دور پرواز و باري هم در فهرست انتخاب ها قرار گرفتند. از ميان خلبانان هواپيماهاي سنگين سه نفر را پذيرفتند. من، وياچسلاو زودوف و گنادي سارافانف؛ البته آن دو نفر فوراً در سال 1965 به گروه کيهان نوردان پيوستند اما من مجبور شدم دو سال در گروه مخصوص جستوجو و انتقال سفينه هاي برگشته از فضا خدمت کنم. بالاخره در سال 1967 به گروه کيهان نوردان پيوستم، اما همانطور که مي دانيد تا سفر به فضا ، سال هاي طولاني صبر کردم.
ايسنا: نخستين سفرتان هم که با ناکامي به پايان رسيد!
بله ، بعد از 10 سال انتظار در 9 اکتبر 1977 به همراه والري ريومين و بر عرشه ناو کيهاني سايوز -25 راهي مدار زمين شدم تا سفري طولاني و رکورد شکن را در ايستگاه جديد ساليوت-6 به انجام برسانيم.
ايسنا: اگر ممکن است درباره چگونگي و دلايل اين عدم موفقيت براي خوانندگان ما توضيح دهيد.
سايوز 25 حدود 14 هزار کيلومتر جدا از ساليوت-6 راه پيمود و چندين مرتبه نيز مشخصات مداري خويش را تغيير داد. در فاصله صدمتري من هدايت دستي سفينه را بر عهده گرفتم و آن را به ساليوت نزديک کردم. در فاصله 50 متري ساليوت-6 متوجه شديم به پهلوي سفينه نزديک مي شويم و سفينه در زاويه درست حرکت نمي کند. به دستور مرکز هدايت پرواز، مجبور شديم ايستگاه فضايي را دور بزنيم و مجدداً عمل اتصال با استفاده از دستگاه خودکار ايگلا انجام دهيم. اين دستگاه سوخت زيادي مصرف کرد و مرکز هدايت پرواز از من خواست تا مجدا خودم هدايت ناو را بر عهده بگيرم. اين بار سايوز-25 توانست در نقطه اتصال عمل کند و ضربه کوچکي وارد کرد اما در سفينه چراغ اتصال عکس العملي نشان نداد. بعد مشخص شد ناو کيهاني خيلي آهسته از ايستگاه فضايي دور مي شود. من يک بار ديگر براي اتصال به ايستگاه به آن نزديک شدم، اين بار نيز اتصال صورت نگرفت. سومين کوشش نيز بي فايده بود. ضربه اتصال به ايستگاه، سفينه را هشت تا شش متر عقب راند. سوخت مخزن اصلي کاملاً تمام شده بود و مرکز هدايت پرواز دستور بازگشت داد.
با توجه به گزارش هيات بررسي دليل عدم موفقيت پرواز و مشخص شدن عملکرد درست من و ريومين، کميسيون برنامه ريزي ما دو نفر را در اولويت پرواز قرار داد و هر دوي ما توانستيم بزودي پرواز بعدي را آغاز کنيم. سال بعد من به عنوان فرمانده ناو بار ديگر و اين بار به همراه الکساندر ايوانچنکف به ساليوت سفر کردم.
ايسنا: مردم در اخبار مي شنوند که فلان ناو کيهاني به فضا پرتاب شد و فضانوردان فلان مدت در ايستگاه فضايي بودند. از طرف ديگر همه ما مي دانيم که پرتاب هاي فضايي و کار هاي پشتيباني از کيهاننوردان در مدار زمين هزينههاي زيادي دارد. ميتوانيد براي ما بگوييد، به طور مثال در دومين ماموريت دراز مدت ساليوت - 6 که شما در آن شرکت داشتيد، طي اين مدت طولاني چه کرديد و فعاليت شما چه سودي داشت؟ چه پژوهشهاي علمي، فني، زيست شناسي و پزشکي صورت گرفت؟
طول ماموريت ما در سال 1978 حدود 140 شبانه بود؛ اما هدف اصلي ادامه پرواز شامل اقامتي120 شبانه روزي بود. در چنين دوره اي است که گلبول هاي قرمز خون بدن يک انسان کاملا بازسازي و تعويض مي شوند و دانشمندان مي خواستند بدانند بدن انسان به اين تبديل چه عکس العملي نشان مي دهد. آيا آن گلبول هاي قرمز که در فضا به وجود آمدند پس از بازگشت به جاذبه زمين کارشان را به درستي انجام مي دهند يا خير؟ تا آن زمان هيچ موجود زنده در فضا چنين پرواز طولاني نداشت. پيش بيني شده بود که خون ما را در جريان پرواز هم بررسي شود. اين کار مي توانست از طريق حمل نمونه هاي خوني به زمين توسط گروه هاي مهمان اعزامي و مقايسه با نتايجي که در فضا به دست مي آيد صورت گيرد.
ما در ايستگاه مداري دستگاه «کريستال» را را اندازي کرديم و براي نخستين بار در دنيا در شرايط بي وزني کريستال را به دست آورديم و آن را در ارتباط هاي تلويزيوني به معرض ديد تمام جهان قرار داديم. در حال حاضر توليد نمونه هاي کريستالهاي صنعتي در فضا امري عادي است اما در آن زمان اين کار «گام نهادن به سوي فنآوري فضايي با دورنماهاي بسيار گسترده» نام گرفت.
ما به تحقيقات کاربردي بيشتر توجه مي کرديم. کار «يوري راماننکو» و مخصوصاً «گئورگي گرچکو»، يعني گروه قبلي در پرواز دراز مدت «ساليوت 6» را ادامه داديم که هر کدام منابع اقتصادي و توان علمي کشور را بالا مي برد. به طور مثال مدتي به مسائل اقيانوس و تحقيقات منابع طبيعي زمين مشغول بودم و موفق شدم ناوگان ماهيگيري اتحاد شوروي را از حدود منطقه صنعتي به طول 300 کيلومتر در آبهاي آزاد اقيانوس جهاني خارج کنم. با راهنمايي آنها به طرف حرکت در مناطق حاصلخيز آبهاي بين المللي از طريق جستوجو و کشف محل تجمع توده هاي عظيم ماهي، فايدهاي در حدود 20 ميليون روبل ( در آن زمان نرخ رسمي روبل بيش از 2 دلار بود!) در سال به اين صنعت سود رساندم. فرماندهان کشتي ها اذعان مي کردند که مشخصات داده شده کمک بزرگي به کار ماهيگيري کرده بود. مثلاً ناوگان «کامچاتکا» چند شبانه روز در آب « خالي » سرگردان بود و به دنبال محل تجمع ماهي ها مي چرخيد. وقتي از طريق مرکز هدايت پرواز کشتي را به جنوب شرقي در 300 کيلومتري جريان کوروسيو راهنمايي کردم با منطقه حاصلخيز و سرشار از ماهي روبرو شدند و 1 شبانه روز بدون وقفه مجبور شدند به ماهيگيري صنعتي بپردازند. مکانيزم شکل گيري هوا را هم مطالعه کردم که نتايج جالبي داشت. جريان هوا يکي از جزيره گروئنلند، اقيانوس اطلس، قاره آمريکا، ديگري از سرزمين آسيا و خاور دور و فراتر از کنار اقيانوس آرام وجود دارد. جريان هوايي قطبي به استقبال اين جريان مي آيد. جريان ها جايي در منطقه نقاط استوا با هم روبرو مي شوند. اينجا گردش هواي مخصوص صورت مي گيرد. با مشاهده اين جريان ها مي توان ايجاد رگبارهاي نواحي استوايي را پيشبيني کرد. همزمان مطالعه ما از فضا، مرکز نظارت زميني هم اين موضوع را پيگيري کردند. از حاصل نتايج تحقيقات فضايي و زميني پي بردند، مکانيزم خاصي وجود دارد که مي تواند رازهاي مثلث برمودا را توضيح دهد. در اين منطقه، جريان هوا انرژي بيشتري پيدا مي کنند و «چرخش» آغاز مي شود.
از جمله ديگر فعاليت هاي ما، پذيرايي و کار با دو ماموريت بين المللي کوتاه مدت شامل کيهان نورداني از آلمان دمکراتيک و لهستان بود. همچنين راهپيمايي در فضاي باز از جمله کارهاي پيش بيني شده براي گروه ما بود.
در اين مدت سه ناو باربري پروگرس مواد و آب و غذا و سوخت را به ايستگاه رساندند.
ايسنا: شما اولين فضانوردي بوديد که با آتش سوزي در پايگاه «ساليوت-6» مواجه شده ايد. چه طور توانستيد جلو حادثه را بگيريد؟
من و «ايوانچنکف» مجبور شديم وظيفه آتش نشان هاي فضايي را انجام بدهيم. دليل وقوع آتش سوزي بروز يک مشکل فني در يکي از مجتمع هاي محاسبه ناوبري ايستگاه با نام «دلتا» بود که ظاهراً در زمين و قبل از پرتاب معيوب شده بود. در جريان پرواز درازمدت، سيم هاي آن اتصالي کرد. بايد بگويم بدترين وضعيت پيش آمد. دود غليظ، موجب اختلال چشمي مي شود. خوشبختانه ماسک ضد گاز داشتيم. خوشبختانه توانستيم کار خاموش کردن آتش را به بهترين شکل انجام دهيم. مخصوصاً «آلکساندر ايوانچنکوف» نقش مهمي داشت. او اول آتش را ديد و بدون تاخير تصميم گرفت برق تمام پايگاه را قطع کند. يادم هست که چطور قاطعانه فرمان اين کار را داد. سکوت برقرار و گردش هوا تمام شد. من با آتش خاموش کن با آتش مبارزه مي کردم. اما اشکال با هم پيش آمد: ماده آتش خاموش کن هادي برق بود و اين مي توانست خطر بزرگي را ه بوجود آورد. به «ايوانچنکف» گفتم به داخل ناو سايوز رفته، آنرا براي جدا شدن از پايگاه آماده کند. ما بايد تا خشک شدن محل آتشسوزي صبر ميکرديم. در صورت ادامه پيدا کردن مشکل مجبور بوديم با سفينه سايوز 29 پايگاه را ترک کنيم. خوشبختانه بالاخره توانستيم وضع غير منتظره را رفع کنيم.
ايسنا: چه طور؟ به طور تصادفي؟
البته که نه، چنين وضعيت غيرمنتظرهاي را قبلا در زمين تمرين کرده بوديم. فکر مي کنم اين امتحان عملي ما بود ....
ايسنا: درباره سومين پروازتان چه مي توانيد بگوييد؟
سومين و آخرين پرواز فضايي من در 12 مارس 1981 شروع شد و در 25 مه خاتمه يافت. سايوز تي-4 در 12 مارس 1981 با دو کيهان نورد به نام هاي «ولاديمير کواليونک» و «ويکتور ساوينيخ» به فضا پرتاب شد. در آغاز قرار بود گروه ديگري به ساليوت فرستاده شوند اما در 10 مارس يعني دو شبانه روز قبل از پرتاب، کميسيون دولتي با توجه به وضعيت ايستگاه ساليوت-6 را که ذخاير منابع ( انرژي و غيره ) را تقريباً به انتها رسانده بود، تصميم گرفت، گروه جانشين شامل من و «ويکتور ساوينيخ» به جاي گروه اصلي پرتاب شوند. در اين تصميم کميسيون، سابقه «ويکتور ساوينيخ» که دو بار دوره آمادگي براي «سايوز تي» گذرانده و ناو کيهاني را به خوبي مي شناخت، همچنين تجربه پرواز 140 شبانه روزي من در «ساليوت-6» که در جريان آن سامانه هاي ايستگاه را تعمير کرده بودم تاثير داشتند.
يک شبانه روز بعد از پرتاب يعني در 13 مارس ما ايستگاه مداري «ساليوت-6» قدم گذاشتيم و بلافاصله کارهاي تعميري و تخليه ناو باربري بدون سرنشين پروگرس را شروع کرديم. مدتي بعد گروه مشترک شوروي - مغولي تقريبا يک هفته مهمان ما بودند.
فشار کار و خستگي شديد فشار خون «ساوينيخ» به 110-100 و مرا به 100-90 رساند. در صورتي که ضمن پروازهاي معمولي 80-140 است. علاوه بر اين، هر دو بي حسي شديد ماهيچه ها را احساس مي کرديم. بي خوابي و سردردهايي شروع شد که هيچ دارويي نمي توانست آنرا کم کند. در 24 آوريل به ما استراحت سه روزه دادند که پس از آن کار بطور عادي ادامه يافت.
مهمانان بعدي گروه مشترک روسي– رومانيايي بودند که 14 مه با سايوز-40 پرتاب شدند و يک روز بعد به ايستگاه فضايي رسيدند. اين گروه تا 22 مه در ساليوت بودند و سپس با انجام تمامي برنامه پيش بيني شده راهي زمين شدند.
بعد از رفتن آنها، من و «ساوينيخ» توانستيم به خوبي استراحت کنيم. در پايان دوره استراحت، طبق برنامه پيش بيني شده، ظرف سه روز ايستگاه را جمع جور کرديم و براي فرود آماده شديم.
در 26 مه با ناو کيهاني «سايوز تي-4» را به زمين برگشتيم. اين آخرين ماموريت به ايستگاه «ساليوت» بود که از 29 سپتامبر 1977 در مدار زمين مي چرخيد. ايستگاه «ساليوت-6» پس از 1765 شبانه روز پرواز مداري و در 29 ژوئيه سال 82 با برخورد به لايه هاي فشرده جو و نابودي آن به پايان رسيد.
ايسنا: در حال حاضر در مدار زمين ايستگاه فضايي بين المللي در حال گردش است. ايستگاه فضايي بين المللي ثمره برنامه مشترک روس ها و آمريکايي ها است. روابط فعلي چگونه شکل گرفت ؟
من به عنوان کارشناس مستقل در کميسيون حفاظت و نگهداري اين طرح شرکت داشتم. در اين کميسيون افراد برجسته اي مثل «ولاديميتر اوتکين»، طراح و سازنده موشک قاره پيماي «اس.اس-18»، طراح اصلي يکي از قوي ترين موشکهاي «زنيت»، رئيس موسسه پژوهشهاي علمي رشته فضايي شرکت داشتند. مسائل بنيادي ما تواناييهاي گسترش ايستگاه فضايي بين المللي و تامين امنيت آن بود. البته خطر برخورد با دستگاه هاي فضايي ديگر ( مثل حادثه خودرو) وجود نداشت؛ اما بايستي آن را از « زباله هاي فضايي» و ريزشهاب سنگها محافظت ميکرديم. در جريان کار، آمريکايي ها، يک سامانه گرانقيمت مقابله با ذباله هاي فضايي را طبق روش خود، براي بخش روسي روسي تحميل کردند.
روش ما هم مقرون به صرفه تر و هم کارآمد بود: پايگاه مداري «مير» 13 سال به طور موفقيتآميز تا آن زمان فعاليت کرده بود؛ اما وقتي که طول مدت کارآيي آن را طبق روش آمريکايي ها حساب کرديم، نتيجه مايه تعجب شد: صدمات کوچک به وجود آمده طي اين 13 سال به مراتب کمتر از حد يک ساله محاسبه روش آمريکايي بود؛ اما نمايندگان حاضر در مذاکرات، مدارک را امضا کردند و الان بايد از آن پيروي کنيم.
ايسنا: بشريت وارد قرن 21 شده است. چه دستاوردهايي را بايد در زمينه فضانوردي سرنشيندار منتظر باشيم؟
اگر دورنماي نزديک را در نظر بگيريم، بايد ادامه ساختن ايستگاه فضايي بين المللي و کار در آن را مطرح کنيم. من نسبت به گسترش فعاليتها در اين ايستگاه خوش بين هستم. کيهاننوردي رو به گسترش است و امروزه کمتر کسي است که نقش مهم اين فنآوري را در زندگي بشر منکر شود. مطمئن هستم اين نقش در آينده پررنگتر خواهد شد.
نگاهي به زندگي «ولاديمير واسيلويچ کواليونک»
وي در سوم مارس 1942 در روستاي «بلوي خالاپنيچسکي» حومه «مينسک» مرکز «بلاروس» به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال 1959 نخست به آکادمي پزشکي نظامي «لنينگراد» روي آورد اما به زودي آن را رها کرد و به آموزشگاه عالي هوائي نظامي خلبانان نيروهاي هوايي نظامي وارد شد. در سال 1963 و با تمام کردن آکادمي به عنوان خلبان حمل و نقل هوايي در نيروي هوايي شوروي مشغول به کار شد. در محيط کار او به زودي استعداد و تواناييهاي فوق العاده خود را نشان داد و تنها دو سال بعد به عنوان فرمانده هواپيماي آ. ان- 12 در هنگ 374 هوايي نظامي حمل و نقل انتخاب شد.
پس از انتخاب به عنوان فضانورد، در کنار کار فشرده آموزش و تمرين، در آکادمي نظامي ستاد مشترک نيروهاي مسلح شوروي ادامه تحصيل داد و توانست در سال 1984 آنرا با مدال طلا به پايان برساند.
کواليونک پس از خروج از گروه فضانوردان هم عهدهدار سمت هاي مهمي و مدال ها و عناوين متعددي را در داخل و خارج شوروي كسب كرده است.
ویلیام هاگینز [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ویلیام هاگینز یک اخترشناس انگلیسی بود که در جوانی به تحقیقات میکروسکوپی علاقه داشت. اما در سال 1865 میلادی به ساختن رصدخانه ای در نزدیکی لندن اقدام کرد و از آن پس به تحقیقات و رصدهای نجومی روی آورد. در سال 1863 میلادی از تحقیقاتی که درباره خطوط طیفی به عمل آورد اعلام داشت که همان عناصری که در زمین وجود دارد در ستارگان نیز یافت می شود که در آن زمان گفتاری حیرت انگیز بود. وی در سال 1866 میلادی برای نخستین بار طیف یک سحابی را مورد مطالعه قرار داد و ثابت کرد که اطراف آن را گاز هیدروژن فرا گرفته است. هاگینز با استفاده از تحقیقات فیزو در مورد تعمیم اصل دوپلر به بزرگترین کشف علمی خویش نایل آمد. وی دریافت که اگر ستاره ای به زمین نزدیک شود یک نوع جابه جایی به طرف بنفش در خطوط طیفی آن روی می دهد. حتی توانست از روی مقدار جابه جایی سرعت را در امتداد دید تعیین کند.
تیکو براهه [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تیکو براهه یک ستاره شناس بزرگ دانمارکی بود که در سال 1546 متولد شد و به عنوان یک ستاره شناس ماهر شهرتی برای خود کسب نموده بود. او در اندازه گیری موقعیت ستارگان و سیاره ها در آسمان تبحر داشت و این کار را بسیار دقیق ترازهر کسی که در گذشته انجام داده بود انجام می داد. خطاهای او در اندازه گیری بندرت بیشتر از یک دقیقه قوسی بود که او این اندازه گیری ها را بدون کمک تلسکوپ انجام می داد. در واقع او از وسیله ای به نام کوئدرانت یا یک ربع استفاده می کرد که اساسا" یک ربع یک دایره بود که به طور عمودی نصب شده بود و بر روی آن یک بازوی محوری دیداری قرار داشت.او در طول بازوی دیداری (که بیشتر شبیه نشانه گیری یک تفنگ بود) به سمت یک ستاره نگاه می کرد و موقعیت آن را روی درجه بندی که روی کوئدرانت بود می خواند.
فردریک پادشاه دانمارک جزیره کوچکی را در اختیار او گذاشت تا یک رصدخانه ایجاد کند و در این جا بود که او بیشتر کارهایش را انجام می داد. او مشهور به بد اخلاقی بود. چنین گفته شده بود که او قسمتی از بینی اش را در یک دعوا از دست داده بود و بعد خودش آن را با آلیاژی از فلزات جایگزین کرد که تا آخر عمر نیز برای او باقی ماند. تیکو براهه در مورد عالم نظریه خاص خودش را داشت. او عقیده بطلمیوس را که هر چیزی به دور زمین می گردد به طور کامل قبول نداشت و همچنین از پذیرفتن پیشنهاد کوپرنیک که زمین به دور خورشید می گردد نیز امتناع می کرد. ولی بعد ها این تحقیقات تیکو بود که درستی نظریات کپرنیک را ثابت کرد.
پییر دو لاپلاس [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اخترشناس و ریاضیدان فرانسوی در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و به مساعدت و تشویق عموی کشیش خود به تحصیل روی آورد. در شانزده سالگی به دانشگاه کان راه یافت و با شوق هرچه تمامتر رشته ریاضیات را دنبال کرد. در 18 سالگی عازم پاریس شد و با نوشتن رساله ای درباره مکانیک توجه دالامبر را جلب کرد و به استادی ریاضیات مدرسه نظام پاریس دست یافت. یکی از مسائلی که لاپلاس برای یافتن راه حل آن اقدام کرد مسئله بی نظمی مدار سیارات بود که دانشمندان از مدتها قبل به آن پی برده بودند. لاپلاس این مشکل را حل کرد و نظریات خود را در کتاب بزرگی به نام مکانیک سماوی شرح داد. انتشار این کتاب از سال 1799 تا سال 1825 میلادی طول کشید. در این سالها حوادث سیاسی عمده ای در فرانسه جریان داشت و لاپلاس با تدابیر خاصی از این جریانها گذشت.
شهرت عمده لاپلاس به خاطر ارائه نظریه ای درباره تشکیل منظومه خورشیدی بود. بنابراین نظریه منظومه خورشیدی در آغاز توده عظیم ابر مانندی بسیار داغ بوده است که به کندی دوران می کرده است. این توده ابر مانند به تدریج گرمای خود را بر اثر تشعشع از دست داده،متراکم شده و بر اثر کم شدن حجم سرعت دوران آن افزایش یافته است. سپس بر اثر نیروی گریز از مرکز حلقه هایی از این توده جدا شده و سرانجام به صورت منظومه خورشیدی در آمده است. این نظریه که به نظریه سحابی معروف است در سراسر قرن نوزدهم معتبر بود تا اینکه در اوایل قرن بیستم از اعتبار افتاد و سپس با اصلاحاتی اعتبار خود را بدست آورد.
هنریتا سوان لویت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بانوی اخترشناس آمریکایی ، اخترشناس رصدخانه هارواردبود. وی مدتها درباره ابرهای ماژلانی کار کرد و در سال 1912 میلادی به کشف عمده ای دست یافت. وی بیشتر به ستارگانی توجه داشت که دوره درخشندگی آنها متفاوت بود و او آنها را متغییرهای قیفاووسی نامید. خانم لویت دریافت که هر چه دوره تناوب درخشندگی طویلتر باشد ستاره درخشانتر است. با این کشف تعیین فاصله ستاره های دوری را که نمی توانستند اختلاف منظر آنها را به دست آورند امکانپذیر شد.
shabe.saket
13-03-2013, 20:58
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ابوالقاسم غفاری
ابوالقاسم غفاری (زاده ۲۵ خرداد ۱۲۸۵، تهران، محله سرچشمه)، دانشمندان حوزهٔ علوم ریاضی، فیزیک و صنعت فضا است.
او، نخستین ایرانی شاغل در سازمان فضایی ایالات متحده (ناسا)
و تنها خارجی فعال در بخش محاسبات مسیریابی برنامهٔ بزرگ سفر به ماه (آپولو) بودهاست.
او سالها مشغول پژوهشهایی در حوزهٔ علوم ریاضی و فیزیک بوده که همکاری با آلبرت اینشتین در مرکز مطالعات پیشرفتهی پرینستون در نیوجرسی ایالات متحده بر روی نظریهٔ «وحدت میدان» (Grand Unification Theory) و الکترومغناطیس، از برجستهترین این پژوهشها ست.
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.