ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : زندگینامه و نکاتی از امام زمان



N O V A L I S
07-08-2009, 23:38
سبب غیبت امام عصر(عج) خودمان هستیم

اندیشه - کوتاه گفته های مرحوم آیت الله العظمی بهجت در باره امام زمان

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.

در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد!

با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظره است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!

هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می‌دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی - هر چند ضعیف - خدمتش می‌فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!

علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد.

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!

خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینیها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد.

قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!

اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!

به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه.

آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟!

ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.


چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد!

هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطۀ فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!

آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!

اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!

با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها - اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسطۀ فیض؛ حضرت حجّت (علیه السلام)، رجوع کرد.

حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!

راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.



برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

babelirani
31-08-2009, 18:13
کتاب :علائم الظهور حضرت مهدی موعود
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

حجم : 10.7 مگابایت

دانلود »


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

alia_sin
19-12-2009, 20:52
در اوايل سال 1358 بود که يک کتاب چند صفحه اي باعنوان علائم الظهور ازکلام شاه نعمت الله ولي به دستم رسيد وبا توجه به پيش بيني اتصال انقلاب اسلامي ايران به قيام حضرت مهدي مرا برآن داشت تا به نسخه هاي قديمي ديوان مراجعه تا صحت اشعار را بررسي نمايم و جالب بود که درهردوره نام پادشاهان مربوط به آن دوره از ديوان حذف گرديده بود به عنوان مثال در نسخه چاپ سنگي که در زمان ناصرالدين شاه قاجار چاپ شده بود نام وي و پادشاهان نزديک به وي حذف شده بود اما دوران پهلوي و از بين رفتن پادشاهي در ايران توسط فردي که شاه نعمت الله وي را نايب مهدي مينامد وجود داشت متاسفانه در يکي از تالارهاي گفتمان اين سايت و چند سايت ديگر قسمتهايي ازاشعار ديوان ازجمله آن قسمت که مربوط به فردي است که پادشاهي را درايران از بين مي برد حذف گرديده و برخي از ابيات جابجا شده لذا درذيل متن کامل اشعار از زمان محمد شاه قاجار به بعد آورده مي شود دوستاني که ميخواهند در باره آين اشعار تحقيق نمايند بهتر است از کتب خطي باقيمانده از دوره صفويه شروع نمايند :

قدرت کردگار مي بينم ***** حالت روزگار مي بينم
از نجوم اين سخن نمي گويم ***** بلکه از کردگار مي بينم
ازسلاطين گردش دوران ***** يک به يک را سوار مي بينم
هر يکي را به مثل ذره نور ***** پرتوي آشکار مي بينم
.........
..........
.........
بعداز آن ديگري فنا گرردد ***** شاه ديگر بکار مي بينم
که محمد بنام او باشد ***** تيغ او آب دار مي بينم
چهارده سال پادشاهي او***** دولتش کامکار مي بينم
سال کز مرغ مي شود پيدا ***** فوت او آشکار مي بينم
بعداز آن ديگري فنا گرردد ***** شاه ديگر بکار مي بينم
ناصرالدين به نصرت دوران ***** چارده هشت سال مي بينم
روز جمعه زشهر ذيقعده ***** تن او در مزارمي بينم
شاه ديگر بکار مي آيد ***** شاهيش ناگوارمي بينم
چهارشنبه زشهر ذيقعده ***** مرگ او آشکار مي بينم
بعدازآن ديگري فنا گرردد ***** پسرش يادگار مي بينم
غين وده دال چون گذشت ازسال***** بوالعجب روزگارمي بينم ////////(1350 هجري قمري)
گرد آيينه است سير جهان ***** گرد ورنگ وغبار مي بينم
شه چو بيرون رود زجايگاهش ***** شاه ديگر بکار مي بينم /////////(خروج احمدشاه وآغازسلطنت رضاخان)
احتساب وحساب درعهدش ***** سست وبي اختيار مي بينم
ظلم پنهان خيانت وتزوير ***** براعاظم شعار مي بينم
دولتش بي حساب ميدانم ***** مکنتش بي حساب مي بينم
درحقيقت شهي بود ظالم ***** عاري از گيرودار مي بينم
علماي زمان او دائم ***** همه را تارومار مي بينم
دايم اسبش بزير زين طلا ***** کمتران را سوار مي بينمم
جنگ سختي شود تمام جهان ***** کوه وصحرا تبار مي بينم /////// (جنگ جهاني دوم)
کاروبار زمانه وارانه ***** قحط و هم ننگ وعارمي بينم //// (قحطي وحضورنيروهاي اشغالگردرايران)
عدل وانصاف در زمانه وي ***** همچو هيمه بنار مي بينم
کهنه رندي به کار اهريمني ***** اندرين روزگار مي بينم ///////// (اشاره به استعمار انگلستان)
معتصف برصفات سلطان است ***** ليک من گرگ وار مي بينم
جون دو ده سال پادشاهي کرد ***** شهيش را تبار مي بينم ///////// ( تبعيد رضا شاه ازايران)
پسرش چون به تخت بنشيند ***** بوالعجب روزگار مي بينم /////// ( آغاز سلطنت محمد رضا)
غارت وقتل مردم ايران ***** دست خارج بکار مي بينم
نوجواني مثال سروبلند ***** رستمش بنده وارمي بينم
درامورشهي است بي تدبير***** ليکنش بخت يار مي بينم
بس فرو مايگان بي حاصل ***** حامل کاروبار مي بينم
شور وغوغاي دين شود پيدا ***** سر بسر کارزار مي بينم ////////// (انقلاب اسلامي)
دولت مردو زن رود به فنا ***** حال مردم فکار مي بينم
بعداز آن شاهي از ميان برود ***** دولتي پايدار مي بينم
نايب مهدي آشکار شود ***** نوع عالي تبار مي بينم ///////// ( امام خميني وتشکيل جمهوري اسلامي)
پادشاهي تمام دارنده ***** سروري با وقار مي بينم
بندگان جناب حضرت او ***** سر بسر تاجدار مي بينم ///////// (اشاره به رئيس جمهور در ايران)
تا چهل سال اي برادر جان ***** دور آن شهريار مي بينم
دور ايشان تمام خواهد شد ***** لشگري راسوار مي بينم
قائم شرع آل پيغمبر ***** بجهان آشکار مي بينم
(م ح م د) مي خوانند ***** نام آن نامدار مي بينم
در کمربند آن سپهر وقار ***** تيغ چون ذوالفقار مي بينم
سمت مشرق زمين طلوع کند ***** گور دجال زار مي بينم
رنگ يک چشم او بچشم کبود ***** خري بر خر سوار مي بينم
هر قدم ازخرش بود ميلي ***** دورگردون غبارمي بينم //////////// (منظورامواج راديويي وماهواره ها است)
آل سفيان همه طلوع کنند ***** همه کس را فکار مي بينم
هم مسيح از سما فرود آيد ***** پس کوفه غبار ميبينم
آل سفيان تمام کشته شوند ***** با هزاران سوار مي بينم
از دم تيغ عيسي مريم ***** قتل دجال زار ميبينم
مسکنش شهرکوفه خواهد بود ***** دولتش پايدار مي بينم
زينت شرع دين از اسلام ***** محکم واستوار مي بينم
کار داران نقد اسکندر ***** همه در راه کار مي بينم
نه درودي بخود همي گويم ***** بلکه از سر يار مي بينم
نعمت الله نشسته در کنجي ***** همه را در کنار مي بينم


من کلام ايضاً

قدرت کردگار ميبينم ***** حالت روزگار مي بينم
از نجوم اين سخن نمي گويم ***** بلکه از کردگار مي بينم
غ ش دال چون گذشت ازسال ***** بوالعجب روزگار مي بينم /////////// (1304 هجري قمري)
ازشهنشاه ناصرالدين شاه ***** شيوني بيمدار مي بينم
در شب شنبه ماه ذيقعده ***** تن او بر کنار مي بينم
بعد از آن شه مظفرالدين را***** تو بدان برقرار مي بينم
از الف تا بدال مي گويم ***** شاهيش را مدار مي بينم
چون گذشت از سرير دولت او ***** تو ببين من دو بار مي بينم
درخراسان ومصروشام وعراق ***** فتنه و کارزار مي بينم
جنگ و آشوب و فتنه بسيار ***** در يمين و يسار مي بينم
غارت وقتل لشگر بسيار ***** درميان وکنار مي بينم
بعدازاين شه چورفت از پايان ***** سيدي تاجدار مي بينم
نايب مهدي آشکار شود ***** بلکه من آشکار مي بينم
متصف بر صفات سلطانست ***** ليک درويش وار مي بينم
بلکه ويرانه اي پرازگنج است ***** کش سعادت شعار مي بينم
دوش شيخ عابد ثاني ***** هم جنيد اعتبار مي بينم
همچو مولي جلال الدين مولا ***** شمس تبريزوار مي بينم
گوهر شبچراغ بهرکمال ***** آن در شاهوار مي بينم
با کرامات جامع آداب ***** آصف روزگار مي بينم
بندگان جناب حضرت او ***** سربه سر تاجدار مي بينم
از قماش متاع چين و فرنگ ***** عالمي چون نگار مي بينم
بر فلک رفته معني قرآن ***** صورتش زرنگار مي بينم
دور آن چون شود تمام بکام ***** پسرش يادگار مي بينم
بعد ازآن خود امام خواهد بود***** صاحب ذالفقار مي بينم
پادشاه تمام دانايي ***** سروري با وقار مي بينم
صورت وسيرتش چو پيغمبر ***** علم وحلمش تمام مي بينم
ترک اغيار مست مي نگرم ***** ختم روز خمار مي بينم
زينت شرع ورونق اسلام ***** محکم واستوار مي بينم
گنج کسري و نقد اسکندر ***** همه بر روي کار مي بينم
نعمت الله نشسته در کنجي ***** همه را در کنار مي بينم

MrGee
20-08-2010, 08:35
شرح چهل حديث از امام زمان(ع) به شيعيان 

فاضل عرفان
تهيه كننده:
مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه
1382




برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

weareiran
07-03-2012, 00:04
سوال: آیا آفرینش فقط به همین کهکشانها و آسمان و زمین و جهنم و بهشت است و آیا چون خالق است باید بیافریند. چرا انسان ضعیف و ناقص آفریده شده است.
پاسخ : دوست عزیز انسان را خداوند کامل و بدون نیاز و نقص خلق کرده است در ذات خداوند آفرینش هیچ موجودی را با کوچکترین نقص یا سعی خطایی نیافریده و نمی آفریند و آفرینش خداوند به این کهکشان ها و دنیای بی نهایت محدود نشده است و این آفرینش و کهکشانها و آسمان و زمین و جهنم و بهشت و فقط درپاسخ به دعای اهل عالم ذر بود و فقط برای پاسخ به آنها آفریده شده است و بعد آزمون فقط بهشت مانداگار خواهد و جهنم هم ماندگار نیست چون در ذات خداوند عذاب و اذیت وجود ندارد و ازل و ابد عوالم از درک انسان خارج است خداوند آفریده و می آفریند و اینکه او چون خالق است و می آفریند است و این سخن سخیف و گناه است اما بسیاری آن را بکار می برند بدون اینکه بر بدانند این یک گناه و سخن اشتباه است و از روی سطحی نگری و ضعف شدید در شناخت خداوند است. لیکن برخی عالم بی عمل یا سطحی نگران با توجیه ها و سخنها و نوشتار نادرست؛ و از طرفی انسان خود با فراموش نمودن هدفی که در آمدن به این عالم و انجام تعهدی که باخدا داشته خود را پر عیب و نقص و عالم را بی خود می داند. دوست عزیز خداوند انسان را مانند تمام مخلوقات نادیده و ناشناخته و عوالم و دنیاهای نادیده و ناشناخته دیگر که از درک انسانها و مخلوقات، خارج است؛ کامل و بدون نقص آفرید و هر چه نیاز او بوده در اختیار انسان قرار داده و بسیار بیشتر از نیاز و احتیاج انسان در اختیارش قرار داده است.
سوال : انسان قبل از آمدن به این عالم کجا بوده است و چگونه می زیسته و چه می کرده است؟
پاسخ : عالم ذر عالمی است از عوالم نامحدود خداوند که در حد و مرز و زمان و مکان نمی گنجد از ازل بوده و ابد خواهد بود و در عالم ذر نامحدود از مخلوقات متعدد و گوناگون وجود دارند و در ناز و نعمت و لذات زندگی نموده به عبادت و درک خدا مشغول بودند و در این بین فرزندان آدم نیز مثل نامحدود آفریدهای دیگر خداوند در عالم ذر به عبادت و درک خدا مشغولند و هیچ نقص و عیب و مشکلی نداشته و حیاتی ازلی و ابدی و زیبا و خوب و با انواع لذتها و خوشی دارند و به عبادت و تقرب خداوند مشغولند و در عبادت خداوند از هم سبقت می گیرند در این بین یکی از فرزندان آدم بنام محمد (ص) و خاندانش در عبادت و بندگی خداوند بحدی از کمال و تقرب رسید که برکت وجود بنام محمد (ص) و خاندانش عالم ذر را برکت فرا گرفت و مراتب عالم ذر در درگاه خداوند افزون شد و موجودات و مخلوقات و ملایکی که در عالم ذر بود اطاعت و احترام به آدم و خاندانش نمودند که چنین فرزندی را پرورانده و کرسی سروری و بزرگی عالم ذر را به او دادند. همه ملایک و موجودات و مخلوقات دیگر درعالم ذر بر آدم احترام تکریم نموده اند و در این بین شیطان و فرزندانش از خداوند خواستند که خود به عین الیقین در سروری و بزرگی آدم و فرزندانش برسند پس خداوند از آنجا که عدالت و رحمت در ذات اوست شیطان را از روی رحمت و رفعت فرصت داد تا خود بیازمایید و به عین الیقین برسد و این نکته که خداوند چون شیطان اطاعت فرمان ننمود و خداوند بر او خشم گرفت و را راند و از شیطان ناراحت و خشمگین و غضبناک شد و خواست انتقام بگیرد او را عذاب دهد نیز سخن نادرست و ناصحیح است که از برداشت ها و تفاسیر نادرست از کلام وحی گرفته شده است چرا که خشم و غضب و انتقام و عذاب از صفات مخلوق و موجودات ضعیف است نه قدرت مطلق و قهار؛ و خداوند جز رحمت و رفعت و مهربانی بر مخلوقاتش عرضه نمی کند و نسبت دادن صفاتی که مختص موجودات و مخلوقات و چون خشم و غضب و عذاب و اذیت بر خداوند قدرت قهار گناه کبیره است و متاسفانه این برداشت و تفسیری بسیار اشتباه از جریان شیطان است که در اکثر کتب و نوشتار و گفتارها دیده و شنیده می شود. و موجب انحراف و سردرگمی و گمراهی بسیاری می شود. و این اشتباهی بزرگ و محض است که بسیاری عنوان می کنند.
پاسخ سوال: چرا انسان به این دنیا آمده و هدف از آمدنش چه بوده است آیا بالاجبار آمده و خداوند خواسته به این عالم بیاید یا خود انسان؟
پاسخ : مقام و مرتبه و تقرب محمد (ص) و خاندانش به اندازه ای بود که عالم ذر از وجودش پر شده بود و چنان شد که تمام مخلوقات نامحدود عالم ذر از خداوند خواستند تا آنها را هم به مقام مرتبه محمد (ص) خاندانش برسند و از خداوند درخواست نمودند آنان را در آزمونی قرار دهد تا بندگی خود را به اثباب رسانند و خداوند از روی رفعت و رحمت به این خواست و دعای اهل عالم ذر و بخصوص فرزندان آدم پاسخ مثبت داد و در زمانی برابر شش شب و روز؛ عالم فعلی و یعنی کهکشانها و منظومه شمسی و زمین و جهنم و بهشت را آفرید و روز هفتم را تمام مخلوقات عالم ذر به دیدن محل آزمون رهنمود نموده و تمام مخلوقات عالم ذر از جزییات آفرینش اعم از کهکشاشانها و زمین و آسمان و جهنم و بهشت و هرچه در آن بود با جزیی ترین ها را دیده و درک نمودند سه نکته مهم : یکی اینکه تمام مخلوقات عالم ذر این آفرینش را درک کرده اند درک کردن با دیدن و شیندن و لمس کردن غیر قابل مقایسه است درک یعنی شدن خود آن چیز؛ و با تمام ذرات آن را حس کردن درک بمعنی این است که هرگز از ذهن و جان و خاطر و حس بدر نمی رود. نکته دوم اینکه بنا بر همین اساس است که انسانها بیاد آن روز جمعه را دید و باز و گردش در طبیعت خدا می روند که این کار پسندیده ایست. اما برخی کتب و گفتارها نوشته اند خدا شش روز زمین آسمان را آفرید و روز هفتم استراحت نمود که این نیز یکی از خرافات و دورغ و گناهان است و نکته سوم اینکه در بسیاری روایات و احادیث است که آفرینش عالم و از کهکشانها و زمین و آسمان و جهنم و بهشت از برکت وجود محمد(ص) و خاندانشان است احادیث کاملا درست و صحیح است و این آفرینش از برکت وجود محمد (ص) و خاندانش است؛ نکته چهارم اینکه انسنها و سایر مخلوقات با اختیار تام و به درخواست خود و درک و معرفت از هدفی مشخص و روشن پا به این عالم نهاده اند.

سوال: آیا ما انسانها خود تقدیر و سرنوشت خود را تعیین نموده ایم ؟ اختیار به چه معنی است وقتی هیچ چیز در اختیار ما نیست ؟ آیا جهنم و بهشت پایان کار است و آیا جهنم و بهشت ماندگار اند و آیا این کهکشانها محو می شوند یا همواره خواهند بود؟
پاسخ : سپس خداوند از روی رحمت و رفعت، فرزندان آدم و سایر مخلوقات در عالم ذر را اختیار داد که هر که می خواهد مقام و مرتبه محمد(ص) و خاندانش را بیابد با اختیار تام در آفرینش جدید رود و میزان بندگی و حقانیت خود را بیازماید و هر که از این همه آرزوها و آمال و ثروت و مقام و هر آنچه در زمین و عالم آفرینش بهره ببرد و خود را بیازماید هر آنکس که در زمین همچنان یاد خدا بود و چشم از آرزو ها و شهوات و امیال و منصب و هر چیز وسوس کننده در زمین چشم پوشیده پاداش بهشت برین و خطا کاران در جهنم خواهند بود. و نهایت آنان در مراتب بهشت و جهنم خواهند بود تا به برخی به قرب الهی برسند برخی به قرب و نزدیکی محمد(ص) و خاندانش برسند برخی به عالم ذر برگردند. خداوند رفعت و عدالت و رحمت اختیار تام را به انسان سایر مخلوقات عالم ذر داد، تا که زندگی و مکان و زمان و شرایط و خواص و هر چیز را خود برای آزمون تعیین کنند بعنوان نمونه فرزندان آدم کهکشان راه شیری و منظومه شمسی و کره زمین را برای ساکن شدن و اثبات بندگی خود انتخاب نمودند و سایر موجودات و مخلوقات عالم ذر سایر کرات یا کهکشانها و مکان دیگر را برای عبادت و اثبات بندگی خود انتخاب نمودند تا هر گروه در آرامش و انزوا عبادت و بندگی خدا کند؛ و بعد از انتخاب مکان در این آفرینش بی انتها انسان و مخلوقات نوع زیستن یا زندگی و شرایط و روش و مدت زمان و هر چیز دیگر را نیز خود به اختیار تام انتخاب کردند. یعنی هر انسان با توجه شرایط و دوره ها و اعصار و حکومت و زمانها و غیره یک دوره یا عصر را برای اثبات بندگی انتخاب نمود برخی همعصر بودن با پیامبران را برخی همزمانی با خاندان محمد(ص) و برخی آخر زمان هر کس با توجه به میزان پاداش بهشت و جایگاه و مقامی که می توانست در بهشت و پس از آن در درگاه الهی بدست آورد دوره و عصر زندگی و مدت عبادت خود یعنی سن یا زمانی که در این عالم زمین آنرا طول عمر می نامیم را انتخاب کردند بعد از انتخاب دوره و عصر نوبت به شرایط و خصوصیات رسید در این مرحله انسانها قد و وزن و رنگ پوست و مو و چشم و غیره و برادر و خواهر و پدر و مادر و دوستان و امکان و مقام و منصب و سفر و دارایی و شهر و کشور و سرزمین و مریضی ها و درد ها و شادی ها و حتی تعداد پلک زدن ، تعداد نفس کشیدن و تعداد قدم زدن تعداد نشستن و تعداد خوابیدن و تعداد دانه گندم و برنج و میوه ها و غیره تعداد ژن و سلول و مولکولها و میلیونها جزییات دیگر شناخته شده و ناشناخته که در اختیار انسان در این آفرینش خداوند در اختیارش قرار داده بود را انتخاب نمود. و انتخابش از روی شناخت معرفت کامل از هدف آزمون و درخواست خود و نیازها و و پاداش ها غیره بوده و انسان در انتخاب صد در صد آزاد و اختیار تام داشته و خداوند هیچ چیز را برکسی یا چیزی اجبار نکرده است. و همه انتخابها در اثبات بندگی خدا می خواستند. اینجا دو نکته مهم است یکی اینکه که خداوند می فرمایید اختیار است اختیار اختیار و انسان با خواست و نیت و اختیار تام به این عالم آمده است و دارای هدفی کاملا روشن و واضح بوده و با آگاهی و شناخت و درک کامل این عالم را انتخاب نموده است. و خیلی این نکته را به اشتباه تعبیر نموده و بسیاری را سردرگم می نماید در واقع اختیار تام به این معنی که ارایه شده است برخی سوال می کند کجا اختیار است من نمی خواستم بیایم و پدر مادر مرا آوردند یا من فعلان زندگی را می خواستم یا فعلان چیز را می خواهم پس اگر اختیار چرا اینگونه است مرگ و زندگی در اختیار من نیست و هزاران سوال دیگر؟ غافل از اینکه این انتخاب با خود انسان در عالم ذر بوده است و انسانها حال که در بوته آزمون قرار گرفته اند و در لذتها و آرزوهای زمین گرفتار شده یاد درخواست خود را از خدا و آنچه در بهشت و جهنم دیده از یاد برده اند و در مانده اند؟ نکته دوم اینکه تقدیر و سرنوشت به بدست خود انسان تعیین شده و می شود کاملا درست است همانگونه که در فوق مطرح شد انسان خود سرنوشت و تقدیر و برنامه زندگی خود را تعیین نموده است که انسان و سایر مخلوقات لحظه ورود خود با این عالم را خود تعیین نموده و لحظه مرگ خود را نیز تعیین و مشخص نموده اند و هر کس دقیقا می داند کی می آید و لحظه مرگش و نوع مرگسش چگونه و چه زمانی است انسان و سایر مخلوقات با برنامه امده اند و برای لحظه و لحظه خود برنامه داشته اند لیکن برخی این را خوب بیاد دارند و جز بندگی و عبادت خداوند و پیروی از محمد(ص) و خاندانش راهی را انتخاب نمی نمایند. هدف و راه همان است لیکن برخی در امیال و آرزو ها و زرق و برق و وسوسه های آفرینش گرفتار شده و چنان گرفتار انند که جز این دنیا و لذات ان چیزی را نمی شناسند با این حال خداوند از روی رحمت و رفعت و مهربانی مخلوقات را رها نکرده با فرستادن انبیاء و معصومین و اولیای الهی و آیات وحی مردم را به عهد و دعا و درخواست و هدفی که داشتند آگاه نموده و مکرر تذکر می دهند لیکن برخی چنان دچار دنیا شده و که نمی شوند و نمی خواهند بشنوند و بیاد ندارند که آنها در عالم ذر نعمت ها و برکات بسیار برتر و بزرگتر در اختیار داشتند و نهایتا اینکه خداوند باز هم مخلوقات را رها نموده برخی که احساس می کند در انتخاب اشتباه نموده و درخواست چیز می کنند آنچه را خواسته در اختیارش قرار می دهد تا خود را بیازماید و هیچ اجبار در کار نبوده نیست.
سوال: آیا انسانها در این آفرینش تنها هستیم و اگر مخلوقی هست چرا ارتباطی بین آنها نیست و آیا روزی این ارتباط اتفاق می افتد؟ و ما تا کی در این عالم خواهیم بود و آیا زمان عالم مشخص است دلیل آمدن مهدی (ع) چیست
پاسخ : همه فرزندان آدم و مخلوقاتی که در عالم ذر بودن در این آفرینش برای رسیدن به موقعیت و مرتبه محمد(ص) خاندانش و اثبات بندگی خداوند و تقرب به خداوند به این آفرینش آمده اند و هر یک در مکانی قرار گرفته اند با ویژگیها و شرایط خاص خود و هیچ کس از جای دیگر خبر ندارند و اینقدر از هم دوراند که نمی توانند از هم خبر بگیرند اما زمانی بعد این فاصله کم شده و مخلوقات دیگر نیز با در ارتباط می شوند و از حال همدیگر خواهند پرسید. زمان آزمون زمانی مشخص است وقتی آخرین مخلوقات در این آفرینش آمد تا خود را بیازمآمد و آخرین فرزند آدم پا عرصه کهکشان راه شیری گذاشت برای اثبات بندگی خود پا به زمین گذاشت و دیگر مخلوقی و انسانی نبود که بخواهد اثبات بندگی کنند و تمام ساکنین عالم ذر برای آزمون آمدن و انسانها یکی پس از دیگری آزمون دادند. و مهلت و مدت آزمون تمام شد همه فرزندان آدم از این عالم به عالم برزخ رفتند آنجا خواهند توانست هر دو عالم ذر و عالم آفرینش را ببیند و به یاد می آوردند خواست و اختیار و هدفی را که برای آن به عالم آفرینش آمده بودند و جز پیشمانی چاره ای نیست. نکته مهم این است که روایات زیادی است که این دنیا محل گذر و آزمون است و تا می توانید توشه برای آخرت جمع کنید روایات صحیح و درستی است بسیاری در عالم برزخ ، وقتی دو عالم را می نگرند و یادآور می شوند به عهد پیمان خود بسیار ناراحت و پیشمان و نادم هستند و اما نمی توانند به دنیا برگردنند یا به عالمیان خبر دهند. لیکن به آنها وعده داده می شود که خداوند رفعت و مهربانی از خطای آنها در گذشته فرصتی دیگر را به آنان خواهد داد و خداوند باز فرصتی دیگر بر فرزندان آدم و سایر مخلوقات قرار می دهد و آن ظهور فرزندی از خاندان محمد(ص) که در روزی بر زمین ظاهر می شود که همه مدت آزمون را تمام نموده و کارنامه در دست دارند و برزخیان بسیار بسیار بیشتر از اهل عالم در انتظارند ظهور اند تا اشتباهات خود را جبران کنند سه نکته مهم یکی اینکه در اینجا خرافاتی است که در مورد ظهور مهدی (ع) و خون ریزی و آدمکشی و فساد و گناه و بسیاری خرافات دیگر در بین انسانها شایع شده است برخی می گویند باید اینقدر دنیا در فساد و تباهی و گناه رود تا ظهور کند و برخی گناه کردن را راهی برای آمدن و ظهور می دانند برخی ها می گویند وقتی مهدی (ع) بیایید از کشتن ظالمان و انسانها خون در جوی ها و رودها جریان می یابد و بوی خون همجا بپا می شود و بسیاری خرافات دیگر که هیچ سنخیتی با صفات الهی و خاندان محمد(ص) نمی گنجد دو نکته مهم در این مورد یکی اینکه اولا مهدی (ص) برای صلح و یادآوری عالم ذر و مرتبه محمد(ص) و دعا و درخواستی است که عالمیان از خداوند نموده اند و دعوت آنها به انجام عهد خود نه برای کشتن و ار بین بردن انسانها؟ و این یک خرافه و دورغ بزرگ است که با امدن امام خون بپا می شود که در این مقال نمی گنجند و در سوالات دیگر پاسخ داده شده است. نکته دوم زمان آمدن مهدی موعود کاملا روشن است و آن مصادف با پایان زمان آخرین مخلوقی است که از عالم ذر به این عالم می آید و زندگی می کند و مرگش فرا برسد آنگاه مهدی موعود خواهد آمد اما دلیل نامشخص بودن زمان آن و اینکه روایات زیادی است که جز خدا احدی از زمان ظهور نمی دانند عظمت و نامحدود بودن شمار آفریده های عالم ذر است که جز خداوند از آن خبر ندارد.

سوال: پایان عالم چگونه است آیا کره زمین محل ظهور است و صورت ظهور چگونه است
پاسخ : و در روز ظهور تمام آمده های عالم ذر و فرزندان آدم از اولین و تا آخرین زنده شده و دوباره برمی گردد در آن زمان ناشناخته ها و وسعت درست زمین شناخته شده و فرزندان آدم در زمین می ایستادند و و مهدی (ع) بر بلندی است در حالی که پیامبران و محمد(ص) و خاندانش در سمت راست و شیطان و فرزندانش در سمت چپ او قرار دارند سپس درحالی که تمام انسان در اوج و شرایط کامل بلوغ جسمی و فکری و عقلی هستند و همه در یک سن و بوضوع این صحنه را می بینند و صدا را می شنوند بطوری که هرکس تصور می کند تنهاست و این صحنه برای او و با سخن می گویند و سخنان و دیده ها را نه از طریق چشم و گوش بلکه از دل درک می کند. که معنی درک را در بالا ذکر نمودیم. سپس آدم در حالی که همعصرانش در بر او قرار دارند خود را معرفی و از عهد بندگی که باخدا در عالم ذر بستن گفته و سپس بر حق بودن و محمد (ص) خاندانش سخن گفته و اطاعت و پیروی از آنها را واجب بر همه انسانها و مخلوقات و پیروان و فرزندانش می دانند و سپس نوح و ابراهیم و سایر پیامبران نیز همین طور در حالی که همعصران خود را در بر دارند بر پیروی ارز طریقت و حقانیت محمد(ص) واجب و تاکید می کنند و سرانجام نوبت محمد(ص) و خاندانش می رسد که یکی به یک بر حقانیت و معرفی خود و مصایب و نامردی هایی که بر آنها گذشت گفته می رانند تا سخن به محمد(ص)که نور او روشنای تمام جهان شده و خورشیدهای جهان چون شعله کبریتی در بر خورشید ظهر تابستان هستند سخن آغاز نموده در وصف خداوند و عدالت و رحمت و رفعت تمام صفات جل جلاله را متذکر می شود و از خاندان و فرزندانش که انسانها با آنها چه کرده اند می گوید و جایی که سخن فرزندش حسین (ع) می رسد اشک در چشمان پیامبر حلقه می زنند و دلها شکسته می شود تنها جایی است که شیطان سر بزیز و لعن می کند خود را مسببینش. سرانجام پیامبر همه را دعوت بندگی و عهدی که در عالم ذر با خدا بستن ترغیب و دعوت می کنند و آنان را فرا می خواند که زیر رهبری و پرچم فرزندش مهدی بندگی خدا را طریق خود قرار دهند و همانگونه که در غدیر خم دست علی(ع) را بالا برد دست مهدی (ع ) بالا می برد و از انسانها بیعت و اطاعت او را می خواهد و قرآن و سایر کتب آسمانی نیز وجود شده خود را به به درک می رسانند تا هیچ شک و شبهه و تفسیری اشتباه از آنها نشود و بر حقانیت محمد0ص) و خاندانش تایید و تاکید می کنند... اینجاست که هیچ سوالی و پرسشی در مخلوقات از آفرینش در ذهن نمی مانند همه آنچه را لازم و کافی و تمام کننده بود بار دیگر دریافت کردند و نهایت شیطان و فرزندانش که بهترین و زیباترین و فریب دهنده ترین شکل خود ظاهر شده اند سخن گفته همه را به سوی خود و فریب می خواند در پایان جرس فریاد بر می دارد که ای مخلوقات بار دیگر به رفعت و مهربانی و رحمت خداوند پراکنده شوید همانگونه که قبل بودید و این بار بر شما حجت تمام شد.

سوال : عدالت چگونه اجرا می شود با وجود اینکه بسیاری از اسلام نمی دانند هیچ اسلامی به آنها نرسیده و بسیار آرزوها داشتند برخی نتوانسته تحصیل علم کنند برخی از سخنان برخی گمراه شدن برخی در ظلم و جور بودند برخی در بلاد کفر بودند برخی در محیط بد و خانواده و پدر و مادر و غیره بد برخی ندانسته کاری اشتباه و گناه نموده برخی بخوبی نماز و عبادت و اسلام و قرآن را درک نکردند چگونه می تواند عدالت برقرار شود در صورتی که شاید اگر کسی فقیر نبود یا تحصیل می کرد یا به عشقی یا مقامی و یا منصبی و مرادی می رسید یا نمی رسید یا در کفر نبود و هزاران شاید دیگر که اگر بود و انجام شده بود می توانست بهترین بنده خدا باشد و حال بر اثر نبود ها و کمبود به خلاف و گناه کشیده شد
پاسخ : این جا سه نکته مهم، یکی اینکه همانکونه که در مطلب فوق اشاره شد در ظهور انسانها و مخلوقات درک هدف و مکان و علت ها می کنند و هر کس خود یک مجتهد بزرگ و آگاه و مسلط تمام و کمال میشود پس سوالی نمی ماند و تقلید نیست که کسی از روی تقلید یا گفته کسی کاری کند که منحرف شده گناه انجام دهد و خداوند برای دومین بار حجت را تمام می کند و یکبار دیگر از روی رحمت و رفعت فرصتی را به مخلوقاتش می دهد تا بندگی خود را اثبات کنند دومین نکته اینکه انسان از این بعد هر آرزویی که در دنیا داشته اند برآورده می شود مثلا اگر کسی خواستار مقامی و ثروتی و جایی و سفری و شهری و قدی و وزنی و اندامی و زنی و دختری و مردی و جوانی و عشقی و پسری و دختری و فرزندی و پدری و مادری و ماشینی و مدرکی و خانه ای و ویلایی و وسیله ای و تخصصی و امکاناتی و هر چه به اندازه جراقه ای در ذهن یا مغز یا اندامش یا حتی سلولش بوده فرصت رسیدن به آن بوجود می آید اگر کسی آرزو و خیالی در زندگی داشته، حتی آرزوها و خیالاتی که فقط در ذهن داشته یا گذری در جای به ذهنش رسیده، یا اندامی از اندامهایش یا ذرات بدنش خواسته در آن زمان وسایل و فرصتش فراهم می شود و هیچ آرزو و هدف و خیالی هر چند در کسری از لحظه در ذهنش یا ذره ای از وجودش جرقه ای بوده نیز بیادش آورده می شود و فرصتش فراهم می شود و انتخاب با خود انسان است اوست که آنگاه انتخاب می کند اگر انسانی بود بندگی خدا را خواستار است همه چیز را بر بندگی و نزدکی خدا بداند آنکار یا آرزو را انجام می دهد اما اگر ببیند که آن آرزو او را از خدا دور می کند و باطل بوده آن را انجام نمی دهد و این است عدالت خداوند که فردای قیامت کسی ادعایی نداشته باشد بسیاری این سوال را دارند که من فرصت نداشتم یا اگر اینگونه یا آنگونه بودم چه می کردم محیط، دوست ناباب ، موقعیت ، فشار زندگی ، فقر نداری، نبود راهنما، بیسوادی، و هزاران چیز دیگر را دلیل انحراف و گناه می دانند در این فرصت دوباره، همه آنچه او دلیل بد رفتاری خود می دانند برداشته شده و فرصت و موقعیت هایی که می خواهد در اختیار او قرار داده می شود تا حجت بر او تمام شود و نکته سوم اینکه مرگ و مدت زمان برداشته شده و این زمان نامحدود است تا انسانها و سایر مخلوقات به هر چه می خواستند و آرزو داشتند و هر موقعیت و فرصتی را خواستار بودند فراهم و به آن در حد اکمل برسند تا حجت خدا برآنها تمام شما و این است عدالت و رفعت و مهربانی خداوند چهارمین نکته اینکه، در این زمان خیر و شر شفاف روشن است دیگر کسی نمی تواند نیات خود را پنهان کند و نیات هم روشن و پیداست مخلوقی نمی تواند با ترویز و حیله و خود را خوب جا زدند و شیطان با ظاهر روشن و شناخته شده با فرزندانش در میان انسانها به آنان مشاوره داده و آنان را گناه و خطا هدایت می کنند. نکته پنجم اینکه الان برخی خود را از سریازان از رهروان مهدی(ع) می دانند غافل از اینکه اینان هنوز خود را در برابر آزمون اصلی قرار نداده تا پاکی و درستی آنان تایید شود مثلا انسانی ادعای مهدویت می کند در صورتی که هنوز در مقام و منصبی بزرگ یا ثروت و مکانی گناه آلود قرار نگرفته است تا ارزش و مقام خود را نشان دهد و در این دوره هست که خوشنامان و پاکان واقعی مشخص می شوند.
سوال : علائم و مقدمات حکومت صالحان و پاکان چگونه است و آیا زمانش مشخص است
پاسخ : انسانها و سایر مخلوقات که فرصتی دوباره به آنها داده است بر در زمین آسمانها و غیره پراکنده شده برخی به بندگی و عبادت خدا توجه نموده ار کارها و اعمال اشتباه پرهیز می نمایند و برخی نیز علیرغم اینکه می دانند باردیگر تمرد نموده و گناه می کنند و کم کم انسانها شر و خیر مشخص می شوند دنیا پر از فساد و گناه و انحراف می شود در این زمان امام مهدی (ص) بر تک تک انسانها بار دیگر عهدی که بندگان بسته اند را بازگو می کند و همه را به راه راست می کشد و شیطان و فرزندانش که اینکه هر آنچه دارند رو می کنند و دیگر آشکارا بر مردم ظاهر می شوند انسانها را به فساد گناه می رانند و در این بین انسانها پاک با در مواجه با آرزوها و خیالات و فرصت هایی خطایی که در دنیا داشته اند و اینک دوباره در آن موقعیت که قرار می گیرند و گاهی در دنیا از روی ندانسته انجام داده اینبار و از انجامش انصراف می دهند علیرغم اینکه تمام کمال برای انجامش فرصت زمان و امکانات دارند و هر فرصتی و موقعیتی که کسی در معرض انجام گناه قرار می گیرد از انجامش انحراف می دهد نور روحش روشنتر می شود و چنان می شود در در آخر زمان انسانهای پاک به روشنی و خوش عطری در شب و روز بوضوح مشخص هستند و انسانها ضعیف نیز تاریکتر و بدبو می شوند که در شب و روز بواضحی مشخص می شوند چنان که از تاریکی شب تاریکتراند همچنان که نور پاکان از روشنی روز روشنتر است. تا تمام مخلوقات هر آنچه درخواست نموده یا آرزو دارند در اختیارشان قرار داده و برخی جسم خود را و برخی روح خود را پروانده و برخی که از این فرصت در جهت امیال و شهوات و حواس خود بهره برده اند چنان در گناه و آلودگی می روند که روحشان اینقدر ضعیف و کم سو است که در برابر جسمشان ذره بیش نیست و چون انبوهی از نجاست در زمین دیده می شوند و پاکان چنان روحشان بزرگ و روشن و تابان که خورشید و ماه در برابرشان به سجده می افتند و و خجل می شوند. وقتی حجت حق بر همه پایان یافت نوبت آغاز حکومت صالحان می رسد حضرت مهدی( ع) به اذن خداوند مقدمات حکومت الهی را را فراهم می نماید تا با از بین بردند ناپاکان و شر حکومت عدل و داد به پا کند پس جرس فریاد بر می دارد که ای مخلوقات فرزند محمد(ص) را یاری کنید پاکان چون فریاد جرس به گوشان می رسد و صدای امام را که کیست که مرا یاری کند تعجیل نموده چنانکه اگر آبی در دهان دارند از به گلو نمی رسد و پلکی در نیمه راه می ماند تا خود را امامشان برسانند و آنان که در جسم پروانده و بنده جسم بوده و خوار خواب شهوات بوده اند چنان سنگیند که نتواند سر تکان دهند یا حرفی منعقد کنند یا پلکی بزنند تا دو سپاه شر و خیر رو هم قرار گیرند امام مهدی (ع) لباس عاشورا بر تن دارد و بر ذوالجنان نشسته است و شمشیر امام علی(ع) در دست دارد و تمام خصوصیات برجسته پیامبران و امامان دارد و مانند صحنه عاشورا انسانها درون شر را با همان خطبه های عاشورا به بندگی خدا می خواند قرآن را بر دست می گیرد به حقانیت آن می خواند که حرمله ها آنرا با تیر می زنند و آه و نفرین قرآن آسمان و زمین را می لرزاند. رویایی لشکر خیر و شر ده روز با زمان آن روز است و مطابق جریان عاشورا است و دشت کربلا که وسعتش به آسمانها کشیده است و در این ده روز بسیاری از سپاه کفر به سپاه خیر می آیند تا سرانجام حجت به پایان میرسد و جنگ در می گیرد لشکر شر از بین می رود و مقدمات حکومت صالحان در عالم را فراهم می شود اما این زمان بر خلاف زمانهای قبل بسیار بسیار کوتاه است با وجود اینکه نعمت ها بیشمار و بیماری و مرض ریشه کن شده و تمامی لذتهای دنیا در بهترین حال فراهم است اما انسانها کم سو شده بدنها بشدت نحیف و پدر از فرزند و فرزند از مادر بریده همسر از شوهر علتش این است که تمام صالحان بجای صرف نمودن در عیش و لذت در دعا و نیایش و درخواست از خداوند برای بپا شدن قیامت تا هر چه سریعتر بتوانند به مراتب بهشت و از آن مهم تر تقرب الهی برسند و این زمان است که کسی جز خدا زمان آن نمی داند و خداوند زمان آن که برسد وعده بپا شدن قیامت را می دهد و انسانها بجای خوف و ترس از رسیدن قیامت اشکهای شوق سرازیز می شود تا قیامت بپا می شود. سوالات خود را می توانید به ایمیل weareiran@yahoo.com (weareiran@yahoo.com) ارسال نمایید


پي نوشت ها:
ـ در سوره اعراف آيه 172: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَآ أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غفِلِينَ. به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت وصلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خويشتن ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟! گفتند آرى، گواهى مى دهيم (چرا چنين كرد؟) براى اينكه در روز رستاخيز نگوئيد ما از اين غافل بوديم (و از پيمان فطرى توحيد و خداشناسى بى خبر).
ـ «فقال لها و للارض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتا اتيناطائعين» (فصلت ـ 11): «خداوند به آسمان و زمين فرمود: با ميل يا از روى اجبار بيائيد و سر بر فرمان نهيد آنها گفتند: ما از روى ميل آمديم و سر بر فرمان نهاديم».(تفسير نمونه 7/6)
ـ وَ ما' خَلَقْت الجِن وَ الاِْنس اِلاّ'لِيَعْبُدوُن : و من جن وانس را نيافريدم مگر آنكه مرا عبادت كنند. [ذاريات / 56]
ـ اِلَي اللّه الْمَصيرُ : و بازگشت به سوي خداست . [نور 42 و فاطر 18]
ـ وَاِلَي الِلّه تُرْجَع اْلاُمُور امور به سوي خدا باز مي گردند.[فاطر 4، حديد 5]
ـ اِلي اللّه مَرْجَعُكُم : بازگشت همه شما به سوي خداست . [مائده، هود 4]
ـ يا' اَيُّهَا الاِنْسا'ن اِنِّك كا'دِح اِلي ' رَبَّك كَدْحاً فَمُلا'قيه : اي انسان، همانا تو با تلاشها و شدنها، رهسپار پيشگاه پروردگارت هستي و به ديدار او نايل خواهي شد. [انشقاِق/ 6]
ـ وَلَوْ شا'ءَ ربُّك لَجَعَل النّاس اُمَّه وا'حِدَه وَلاَيَزالُون مَخْتَلِفين اِلاّ مَن رَحِم رَ بُّك وَلِذلِك خَلَقَهُم . : و اگر پروردگار تو مي خواست مردم را يك امت مي كرد، پيوسته مختلف خواهند بود مگر كساني كه پروردگار تو، به آنها رحمت كندو (انسانها) براي رحمت آفريده شده اند. [هود 119 و 118]
ـ هُوَ الَّذي خَلَق السَّموات وَالاَرْض في سِتَّه اَيّا'م وَكا'ن عَرْشُه عَلَي اْلماء ِلِيَبْلُوَكُم اَيُّكُم اَحْسَن عَمَلاً . اوكسي است كه آسمانها وزمين رادرشش روزآفريد وعرش او بر روي آب بود تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكار هستيد؟ [هود 7]
ـ «اللّه الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن هي لتعلموا انّ اللّه علي کل شي‏ء قدير و انّ اللّه قد احاط بکلّ شي‏ء علماً»( سوره طلاق، آيه 12) خداوند کسي است که هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز مانند آن خلق کرده است، فرمان او در ميان آن‏ها نازل مي‏شود تا بدانيد خداوند بر هر چيز توانا است و علم او به همه موجودات احاطه دارد.
ـ «الذي خلق الموت و الحيوة ليبلوکم ايّکم احسن عملا»( سوره ملک، آيه 2) او کسي است که مرگ و زندگي را آفريد تا شما را آزمايش کند.
ـ هدف را عبادت خدا مي‏داند و مي‏فرمايد: «ما خلقت الجن و الانس الّا ليعبدون»( سوره ذاريات، آيه 56) من جن و انس را نيافريدم جز اين که مرا عبادت کنند
ـ امام باقر(ع) فرمود: «من قال لااله الّا اللّه فلن تلج ملکوت السماء حتي يتمّ قوله بعمل صالح»( بحارالانوار ، ج 75،ص 152) اگر کسي به خدا معتقد بود و وحدانيت خدا را باور داشت و گفت «لااله الّا اللّه» زماني به باطن عالم راه پيدا مي‏کند که اين گفتار را با عمل صالح آن را تتميم کند. در واقع عمل صالح انسان را به درون رهبري مي‏کند.
ـ «ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلک ظن الذين کفروا فويل للذين کفروا من النار»( سوره ص، آيه 27) ما آسمان و زمين و آنچه در ميان آن دوست باطل و ياوه و بيهوده نيافريده‏ايم. اين گمان کافران است واي بر کافران از آتش دوزخ.
ـ اقامه عدل و قسط: لیقوم الناس بالقسط.
ـ عبادت : وماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون. در آیه دیگرمی فرماید: ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم( بقره : 51)
ـ تزکیه و تعلیم وحی و حکمت: و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه. در آیه دیگر می فرماید:قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها. در سوره آل عمران :79 می فرماید: کونوا ربانیین بما کنتم تدرسون.
ـ دست یابی به حیات طیبه: من عمل صالخا من ذکر او انثی من ذکر او انثی فلنحیینهم حیاه طیبه.
ـ لقای الهی، ثواب و عقاب ، ورود به بهشت و جهنم: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات تجری من تحتها الانهار. در سوره انعام : 127 می فرماید: لهم دار السلام عند ربهم
ـ « وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ و اوست كسي كه آسمان‌ها و زمين را در شش دوره آفريد و عرش او بر آب بود، تا شما را بيازمايد كه كدام‌يك نيكوكارتريد.» « الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ؛ همان كه مرگ و زندگي را پديدآورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده.» لازمه امتحان، اختيار است؛ از اين روي، خداي بزرگ، انسان را مختار آفريد و او را بر سر دو راهي خير و شر و سعادت و شقاوت قرارداد تا يكي را برگزيند. « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ در حقيقت ما راه حق و باطل را به انسان نموديم، چه سپاس‌گزار باشد و هدايت پذيرد و چه ناسپاس باشد.» خداي متعال آدمي را براي برطرف كردن جهل خودش نمي‌آزمايد؛ زيرا او به همه چيز آگاه است.« وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ و به هر چيز داناست.» بلكه آزمودن او براي شكوفايي استعدادهاي نهاني انسان و بالابردن مرتبه اوست.
ـ « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نيافريدم جز براي آن‌كه مرا بپرستند.»
ـ«) وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ؛ و اگر پروردگارت مي‌خواست قطعاً همه مردم را امت واحدي قرارمي‌داد، در حالي كه پيوسته در اختلافند، مگر كساني كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براي همين آنان را آفريده است.»
ـ«وإِذ أَخذ ربّك من بنى ءَادم من ظهورهم ذريّتهم و أَشهدهم على أَنفسهم أَلست بربّكم قالوا بلى شهدنا أَن تقولوا يوم القيمة إنّا كنّا عن هذا غفلين ، أو تقولوا إِنّما أَشرك ءَاباؤُنا من قبل و كنّا ذرية من بعدهم أفتهلكنا بما فعل المبطلون ; (اعراف ،172 و 173) و هنگامى كه پروردگارت از پشت هاى آدمى زادگان ، فرزندانشان را گرفت و ايشان را بر خودشان شاهد قرار داد ، آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند : چرا ، شهادت داديم و خدا اين كار را انجام داد تا روز قيامت نگوييد ما از اين مطلب غافل بوديم ، يا نگوييد كه پدران ما قبلا شرك ورزيدند و ما نسلى بعد از ايشان و دنباله رو آنان بوديم پس آيا ما را به واسطه كارهاى باطل گرايان ، تباه مى سازى ؟»
ـ هدف از آفرینش جهان، چیزی است كه جز با وجود پیامبر صلی الله علیه وآله تحقق نمی یابد. از دیدگاه قرآن، همه جهان برای انسان آفریده شده است ۱ و انسان نیز برای بندگی آفریده شده است.
ـ حدیث قدسی «لولاك لما خلقت الافلاك»، دارای سند متواتر است كه حضرت فاطمه علیهاالسلام بهانه آفرینش است و عالم هستی برای محبت آن حضرت آفریده شده است.
لَوْلا'ك لَما' خَلَقْت اْلاَفْلاك «اگر تو نبودي افلاك را نمي آفريدم .»
با محمد بود عشق پاك جفت بهر عشق او را خدا لولاك گفت
لَو لا' مُحمَّدٌ(ص) ما' خَلَقْت الدُّنيا' وَالا'خِرَه وَلاَ السَّمو'ات وَاْلارْض وَلاَالَعَرْش وَلاَ الكُرسِي وَ لاَ اللُوْح وَلاَ الَْقلَم وَلاَالجنَّه وَلاَالنّارَ وَلَوْلا' مُحَمَّدٌ ما'خَلَقْتُك يا' آدَم
اگر محمد(ص) نبود نه دنيا را خلق مي كردم و نه آخرت را،همچنين نه آسمان و نه زمين و نه عرش و نه كرسي و نه لوح وقلم ونه دوزخ را خلق مي كردم . و اگر محمد(ص) نبود اي آدم، تو راخلق نمي كردم .
خَلَقْتُك لاِجلْي وَخَلَقْت الاَشيْا'ءَ لِاِجْلَك
تو را براي خودم آفريدم و اشياء را براي تو
شيخ صدوقِ نيز از حضرت رسول (ص) روايت كرد كه به علي (ع)چنين فرموده است :
يا' عَلي لَو لا'نَحْن ما' خَلَق اللّه آدَم و الحّوا وَلاَ الْجَنَّه وَ لاَالنّارَ وَ السَّما'ءَ وَالارْض
يا علي اگر ما نبوديم، خدا نه آدم و حوا را خلق مي كرد و نه بهشت و جهنم و نه آسمان و زمين را.


منابع:
- تفسير نمونه (آيت الله مكارم شيرازي)
- ميزان الحكمه (محمد محمدي ري شهري)
- تفسير الميزان آيت الله علامه طباطبائي
- نهج البلاغه (مصطفي زماني )
- انسان و ايمان (استاد شهيد مرتضي مطهري)
- كتاب مقالات فلسفي (استاد مطهري)
- معارف قرآن (استاد مطهري)
- مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي (استاد مطهري)
- انسان و ايمان و جهان بيني توحيدي (استاد مطهري)
ـ علم و دين، باربور، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، ص 19 ـ 21.
ـ سوره ص، آيه 27.
ـ سوره آل عمران، آيه 185.
ـ سوره عنکبوت، آيه 64.
ـ سوره غافر، آيه 39.
ـ سوره همزه، آيه 4.
ـ سوره قصص، آيه 81.
ـ بحارالانوار، ج 7، ص 228.
ـ بحارالانوار ، ج 75،ص 152.
ـ سوره ذاريات، آيه 56.
ـ سوره ملک، آيه 2.
ـ سوره طلاق، آيه 12.
ـ آل‌عمران، آيه191؛ مؤمنون، آيه115، دخان، آيه38؛ انبيا، آيه16-17.
ـ هود، آيه7.
ـ ملك، آيه3.
ـ انسان، آيه3
ـ بقره، آيه29.
ـ ذاريات، آيه 56.
ـ ميرزا حسين نوري، مستدرك ا لوسايل، قم، مؤسسه آل البيت، ج11، ص258.
ـ محمد كليني، الكافي، تهران، دارالكتب ا لاسلاميه، ج2، ص352.
ـ هود، آيه118-119.
ـ اسرا، آيه20.
ـ هود، آيه 123.
ـ ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، ج8، ص44؛ ج10، ص157؛ ج18، ص386-387 / جعفر سبحاني، الالهيات، قم، مركز جهاني دروس اسلامي، ج1، ص263-271 / محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، ص154-179.
ـ قرآن کریم ، نهج البلاغه
ـ امام خمینى(ره)، شرح چهل حدیث، چاپ دوم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، زمستان 1371.
ـ جوادى آملى ـ عبدالله، صورت و سیرت انسان در قرآن، با تنظیم و ویرایش غلامعلى امینى وین، چاپ اول، قم، مرکز نشر اسراء، 1379.
ـ رجبى ـ محمود، انسان شناسى، چاپ اول، قم، مؤسسه امام خمینى، 1379
ـ سادات ـ محمد على، فلسفه حیات انسان، چاپ دوم، مشهد، انتشارات قدس، 1361
ـ طباطبایى ـ سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه: موسوى همدانىـ سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1363
ـ قرشى ـ سیدعلى اکبر، تفسیر احسن الحدیث، چاپ اول، تهران، واحد تحقیقات اسلامى، 1366
ـ مصباح یزدى ـ محمدتقى، اخلاق در قرآن، چاپ اول، جلد اول، قم، انتشارات مؤسسه امام(ره)، 1376 8. مصباح یزدى ـ محمد تقى، خودشناسى براى خودسازى، چاپ اول، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینى، 1377
ـ مصباح یزدى ـ محمدتقى، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، 1373
ـ مکارم شیرازى ـ ناصر، تفسیر نمونه، چاپ 19، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363
ـ نصرى ـ عبدالله، فلسفه خلقت انسان، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، 1378
ـ جوهرى ـ اسماعیل، بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالکتاب العربى، 1979 ق
ـ حلى ـ ابن فهد، عدة الداعى چاپ سنگى
ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم
ـ شُبَّر ـ سید عبدالله، تفسیر شُبَّر، چاپ اول، بیروت دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزیع، 1412 ق
ـ طبرسى طوسى ـ امین الدین ابوعلى الفصل بن الحسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربى، 1379 ق
ـ کلینى ـ محمدبن یعقوب، کافى، اصول، فروع و روضه، تحقیق: على اکبر غفارى، بیروت، 1341 ق
ـ کلینى ـ محمدبن یعقوب، کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388
ـ مجلسى ـ علامه محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء بیروت، 1430
ـ مصطفوى ـ حسن، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360
ـ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین» اسراء/ 82.
ـ مفردات راغب اصفهانى: «العبودیةُ و اظهار التَّذلُّلِ و العِبادَةُ اَبْلَغ مِنْها لاَِنَّها غایَةُ التَّذَلُّل».
ـ «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون» ذاریات/56.
ـ یس/ 61
ـ روم/ 29.
ـ نهج البلاغه، خطبه ى اول.
ـ ر.ک: چهل حدیث، حضرت امام(ره)، صص 167 ـ 170.
ـر.ک: خودشناسى براى خود سازى، مصباح یزدى، محمد تقى، صص 64 و 65.
ـ هود/ 7.
ـ ملک/ 2.
ـ کهف/ 7.
ـ صحاح اللغه: «البلاء و الاختباز یکون بالخیر و الشَّر»
ـ ر.ک: چهل حدیث حضرت امام(ره)، حدیث 15.
ـ آل عمران/ 119، مائده/ 7، لقمان/ 23.
ـ غافر/ 19.
ـ ذاریات/ 56.
ـ بقره/ 30.
ـ «أَلاَ إِنَّهُ بِکُلِّ شَىْء مُّحِیط» فصلت/ 54.
ـ «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُم» حدید/ 4.
ـ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید»، «فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»بقره/ 115.
ـ حدیث قدسى «یابن ادم! انا غنى لا افتقر اطعنى فى ما امرتک اجعلک غیناً لاتفتقر یابن ادم انان حى الا امرت اطعنى فیما امرتک اجعلک حیاً لاتموت یابن ادم انا اقول للشىءِ کن فیکون اطعنى فى ما امرتک اجعلک تقوم للشىءِ کن فیکون» (عُدة الدّاعى، ابن فهد، ص 291).
ـ ر.ک: صورت و سیرت انسان در قرآن، جوادى آملى، عبدالله، صص 286 الى 292.
ـ هود/ 119.
ـ نجم/ 42.
ـ بقره/ 210.
ـ هود/ 123.
ـ ترجمه هاى آقایان مکارم شیرازى، مجتبوى، فولادوند، خرمشاهى، فیض الاسلام و الهى قمشه اى
ـ ترجمه و شرح هاى آقایان فیض الاسلام، شهیدى
ـ تفسير الميزان ، ج 8 ، ص 340
ـ تفسير الميزان ، ج 8 ،ص 345
ـ تفسير الميزان ، ج 8 ، ص 323 ـ 326
ـ اعراف(7) آیه 172 - 174.
ـ مجمع‏البیان، ج‏5، ص 390، بیروت، مؤسسه اعلمی؛ تفسیر فخررازی، ج‏15، ص 47 - 46، چ داراحیاءالتراث، بیروت.
ـ تفسیر تبیان، ج‏5، ص 28؛ مجمع‏البیان، ج 4، ص 390.
ـ مجمع‏البیان، ج‏4، ص 391؛ تفسیر ظلال القرآن، ج‏9، ص 59 - 58؛ تفسیر رازی، ج‏15، ص 53.
ـ تفسیر المیزان، ج‏8، ص 455.
ـ فصلت(41) آیه 16.
ـ حشر(59) آیه‏21.
ـ جوادی آملی ، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
ـ وسائل الشیعه ،ج9 ،ص 402.
ـ المیزان، محمد حسین طباطبایی، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 8، ص 306.
ـ مانند: اعراف / 102 و حدید / 8. ر. ک: تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.
ـ اعراف / 172.
ـ منشور جاوید، جعفر سبحانی، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.
ـ کنز الدقایق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول، ج 3، ص 742؛ المیزان، ج 8، ص 310.
ـ المیزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضی مطهری، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 455.
ـ ابن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ از فطرة لله پرسید. امام فرمود: « هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ فَقَالَ: ] أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است که خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت.» البرهان، ج 3، ص 236.
ـ امام باقر ـ علیه السلام ـ آیة ذر را با حدیث «کل مولود یولد علی الفطره» تفسیر کرده اند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
ـ یس / 82.
ـ در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخ شاد، چاپ اول، نهاوندی، صص 42 ـ 43.
ـ کنز الدقایق، ج 3، ص 742.
ـ اعراف / 172.
ـ همان / 172.
ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 3، ص 276.
ـ فطرت، شهید مطهری، ص 27.
ـ البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بیشتر ر. ک: التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، چاپ اول، مکتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30 ؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، چاپ سوم، توحید، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.
ـ اعراف / 172.
ـ اعراف / 173.
ـ تفسير نمونه – جلد 24 – ص 186 – سوره‌ي تعابن – آيه 3.
ـ تفسير نمونه – جلد 11 – ص 144 – سوره ي حجر – آيه 99-98.
ـ تفسير نمونه – جلد 6 – صفحه‌ي 68 – سوره‌ي انعام – آيه 165.
ـ تفسير نمونه – جلد 11- ص 145 – سوره‌ي حجر – آيه‌ي 99-98.‌
ـ تفسير نمونه – جلد 16 – ص 377- سوره‌ي روم – آيه‌ي 11.
ـ بقره، آیه ۲۹.
ـ ذاریات، آیه ۵۶.
ـ شیخ علی نمازی، مستدرك سفینهٔ البحار، ج ۳، ص ۱۶۸ و ۱۶۹.
ـ شیخ علی نمازی، مستدرك سفینهٔ البحار، ۱۶۷.
ـ مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۶۱۱.
ـ مجلسی، بحارالانوار ، ج ۴۳، ص ۳۱۶.
ـ مجلسی، بحارالانوار ، ج ۴۳، ص ۱۹ به بعد.
ـ اعراف(7) ، آيه 172.
ـ الميزان، ج 8 ، ص 320-333.
ـ مصباح يزدي ، معارف قرآن ، ج 2 و 1، ص 47-37.
ـ كيهان انديشه، شماره 58؛ مقاله نگاهي به عالم ذر از محمدحسن قدردان.
ـ علامه طباطبايي، الميزان، ج 8، ص 327-325.
ـ كيهان انديشه، شماره 58.
ـ ملاهادي سبزواري ، غررالفوائد، چاپ سنگي،ج 1، ص 20.
ـ منشور جاويد، ج2، ص 80.
ـ فطرت در قرآن ، ج12، ص 137-122.
ـ الميزان، ج 8، ص 334.
ـ نهج البلاغه، محمد دشتي، ص 38.

masoud_
26-08-2012, 19:45
سلام به همه دوستان
در این پاورپوینت سعی شده ویژگی های امام زمان (عج) رو از قرآن به صراحت نشان بده
امیدوارم لذت ببرید ........
برای تعجیل در فرج آقامون صلوات


لینک دانلود
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
لینک دانلود کمکی
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](M.Rakhshani).rar.html)




تشکر یادتون نره:39:

orochi
20-11-2012, 18:12
انبیا و اولیای الهی در طول حیات بشری برای هدایت انسان ها آمده اند و در این راه نیز سختی های بی شماری را تحمل کرده اند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تنها بازمانده از انبیا و اولیا علیهم السلام است و هر آنچه آن بزرگواران از علم و قدرت و معجزه دارا بوده اند و هر آنچه در اختیار آنان بوده، همگی در حال حاضر در اختیار آن حضرت می باشد. تمام صفات انبیا و مکارم ائمه علیهم السلام در وجود امام مهدی (عج) جمع است و از آن حضرت بروز می کند. بر این اساس، شباهت هایی بین آن حضرت و پیامبران و اولیا الهی وجود دارد که در کتاب های معتبر حدیثی از آن یاد شده است.
شباهت به آدم علیه السلام
خداوند، حضرت آدم علیه السلام را خلیفه خود در تمام زمین قرار داد و او را وارث آن ساخت 1؛ حضرت مهدی (عج) را نیز وارث زمین خواهد ساخت و خلیفه خود در زمین خواهد نمود.2 آدم علیه السلام زمین را با عبادت خدا زنده کرد، پس از آنکه با کفر و طغیان جنیان مرده بود؛ حضرت مهدی (عج) نیز زمین را با دین خدا و عبادت و عدالت و برپایی حدود الهی زنده خواهد کرد، در حالی که با کفر و معصیت اهل زمین مرده است.3 آدم علیه السلام از گروه بسیار گریه کننده (بُکّائین) بود و در فراق بهشت بسیار گریست4؛ حضرت مهدی(عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه آمده، بر مصیبت امام حسین علیه السلام بسیار گریسته و می گرید. خداوند تمام اسماء را به آدم علیه السلام آموخت5؛ به حضرت مهدی(عج) افزون بر آنچه به آدم علیه السلام آموخت، مطالب دیگری که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای آن حضرت داده شده را می آموزد. 6
شباهت به هابیل علیه السلام و شیث علیه السلام
نزدیک ترین و خویشاوندترین افراد یعنی قابیل، هابیل را کشت7؛ در مورد حضرت مهدی(عج)  نیز عمویش جعفر کذاب که نزدیک ترین افراد از نظر خویشاوندی به امام بود، قصد کشتن ایشان را نمود.8 حضرت شیث اجازه نیافت علم خویش را آشکار کند؛ زیرا می ترسید همانند برادرش هابیل به قتل برسد؛ حضرت مهدی(عج) نیز تا روز معیّن که خداوند از آن آگاه است، اجازه ندارد علم خویش را آشکار سازد؛ چنانکه در روایت آمده است: حضرت به هنگام ولادت عطسه ای زد و فرمود: «ستمگران پنداشته اند حجت الهی باطل و نابود است، حال آنکه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داده شود، شک از بین می رود.»9
آدم علیه السلام از گروه بسیار گریه کننده (بُکّائین) بود و در فراق بهشت بسیار گریست؛ حضرت مهدی (عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه آمده، بر مصیبت امام حسین علیه السلام بسیار گریسته و می گرید. خداوند تمام اسماء را به آدم علیه السلام آموخت؛ به حضرت مهدی (عج) افزون بر آنچه به آدم علیه السلام آموخت، مطالب دیگری که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیای آن حضرت داده شده را می آموزدشباهت به نوح علیه السلام
حضرت نوح علیه السلام شیخ الانبیاء نام دارد که بنا بر روایات دو هزار و پانصد سال عمر نمود 10؛ حضرت مهدی(عج) نیز شیخ الاوصیاء است11 و تاکنون در قید حیات می باشد. حضرت نوح علیه السلام با دعای خود که فرمود: «پروردگارا! بر روی زمین بشری از کافران قرار نده> 12، آنها را از بین برد؛ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز زمین را با شمشیر از لوث وجود کافران پاک می کند. خداوند فرج نوح و اصحابش را آن قدر به تأخیر انداخت تا بیشتر معتقدان به حضرت از او برگشتند و آنان که ایمان حقیقی داشتند بر عقیده خود پابرجای ماندند؛ ظهور و خروج حضرت مهدی(عج) نیز به قدری به تأخیر می افتد که بیشتر معتقدان به حضرت برمی گردند تا آنان که عقیده ای راسخ و حقیقی دارند باقی بمانند.13 نداهای حضرت نوح علیه السلام به شرق و غرب عالم می رسید و این یکی از معجزات آن حضرت بود؛ حضرت مهدی(عج) نیز هنگام ظهور، میان رکن و مقام می ایستد و فریادی برمی آورد و یارانش را فرا می خواند و ندایش به شرق و غرب عالم می رسد. 14
شباهت به ادریس علیه السلام
ادریس علیه السلام که جدّ پدر نوح علیه السلام است، به آسمان چهارم بالا رفت در حالی که زنده بود؛ حضرت مهدی(عج) نیز برای لحظاتی هنگام تولد به جایگاه والایی در آسمان برده شد.15 هنگامی که دشمنان می خواستند حضرت ادریس علیه السلام را بکشند، وی از قومش غایب شد و طول غیبتش به حدی بود که پیروانش در سختی و شدت و فشار قرار گرفتند16؛ حضرت مهدی(عج)  نیز هنگامی که دشمنان می خواستند او را به شهادت برسانند، غایب شد و در طول غیبتش که بسیار هم طولانی است، شیعیان و پیروانش به منتهای سختی و فشار و مشقت می رسند.17 وقتی غیبت ادریس علیه السلام به طول انجامید، مردم جملگی به درگاه خداوند توبه کردند و تصمیم گرفتند حضرت را یاری نمایند، خداوند نیز حضرت را ظاهر ساخت18؛ حضرت مهدی(عج) نیز ظهور خواهد کرد، اگر مردم به سوی خدا توبه کنند و تصمیم قاطع بر یاری حضرت داشته باشند.
خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد؛ حضرت مهدی (عج) نیز از آتش نجات خواهد یافت. براساس روایتی از امام صادق علیه السلام، هنگامی که حضرت ظهور می کند، مردی نزد ایشان آمده، تقاضای معجزه ابراهیم علیه السلام می کند. حضرت هم دستور می دهد تا آتشی را فراهم کنند، سپس داخل در آتش شده و به سلامت از آن خارج می شودشباهت به هود علیه السلام و صالح علیه السلام
خداوند کافران را به وسیله حضرت هود علیه السلام و باد عقیمی که بر آنها فرستاد، نابود کرد19؛ در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) نیز جمعی از کافران به وسیله حضرت و باد سیاهی که خواهد وزید نابود خواهند شد.20 حضرت صالح علیه السلام از قوم خود غایب شد و وقتی بازگشت، عده بسیاری آن حضرت را انکار کردند؛ امام عصر (عج) را نیز انکار خواهند کرد. با آنکه حضرت مهدی (عج) در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور می کند، اما به صورت جوانی کمتر از چهل سال دیده می شود و مردم نیز در آن زمان سه دسته خواهند بود: اهل یقین، اهل شک و انکار کنندگان. اهل انکار را دعوت می کند، او را انکار می کنند؛ پس آنها را می کشد. اهل یقین و شک هم از او علامت هایی می خواهند که ارائه می دهد و آنان با حضرت بیعت می کنند.21
شباهت به ابراهیم علیه السلام
دوران حمل و ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام مخفیانه بود و حضرت در یک روز به قدری رشد می کرد که دیگران در یک هفته رشد می کنند و در یک هفته به قدری که دیگران در یک ماه و در یک ماه به قدری که دیگران در یک سال22؛ حضرت مهدی(عج) نیز از این جهات شبیه حضرت ابراهیم علیه السلام بود.23 هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام در آتش افکنده شد، جبرئیل برایش لباسی از بهشت آورد؛ حضرت مهدی (عج) هنگامی که قیام می کند، همین لباس را به تن می کند.24
خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را از آتش نجات داد 25؛ حضرت مهدی (عج) نیز از آتش نجات خواهد یافت. براساس روایتی از امام صادق علیه السلام، هنگامی که حضرت ظهور می کند، مردی نزد ایشان آمده، تقاضای معجزه ابراهیم علیه السلام می کند. حضرت هم دستور می دهد تا آتشی را فراهم کنند، سپس داخل در آتش شده و به سلامت از آن خارج می شود.26
شباهت به لوط علیه السلام و یعقوب علیه السلام
خداوند فرشتگان را برای یاری حضرت لوط علیه السلام فرستاد27؛ برای یاری امام زمان (عج) نیز فرشتگان فرود خواهند آمد.28 یعقوب علیه السلام در فراق یوسف علیه السلام به قدری گریست تا چشمانش از اندوه سفید شد و بینایی خود را از دست داد در حالی که حضرت خشم خود را فرو می خورد29؛ حضرت مهدی (عج) نیز چنانکه در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید، در اندوه جدّش امام حسین علیه السلام بسیار می گرید، در حالی که خشم خود را فرو می برد تا زمانی که اجازه ظهور بیابد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش بگیرد. یعقوب علیه السلام منتظر فرج بود30؛ حضرت مهدی (عج) نیز منتظر فرج می باشد.
 پی نوشت ها:
1. بقره: 30
2. نور: 55
3. بحارالانوار، ج51، ص54
4. همان، ج11، ص204
5. بقره:31
6. موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج1، ص197
7. مائده: 5
8. کمال الدین، ج1، ص320
9. همان، ج2، ص 430
10. مکیال المکارم، ج1، ص199
11. اصول کافی، ج1، ص514
12. نوح: 26
13.کمال الدین، ج2، ص385
14. بحارالانوار، ج53، ص 7 .
15. مجمع البیان؛ ج6، ص519 .
16. مکیال المکارم، ج1، ص202 .
17. بحارالانوار، ج51، ص68 .
18. مکیال المکارم، ج1، ص202 .
19. ذاریات: 42-41 .
20. بحارالانوار، ج53، ص13 .
21.کمال الدین، ج1، ص136 .
22. بحارالانوار، ج12، ص19 .
23. همان، ج51، ص27 .
24. کمال الدین، ج1، ص 142 .
25.انبیا: 69 .
26. مکیال المکارم، ج1، ص 208 .
27.هود: 88 .
28. کمال الدین، ج2، ص 431 .
29. یوسف: 84 .
30.همان: 87.

orochi
27-12-2012, 12:18
آيا با 313 نفر مي توان در جنگ پيروز شد؟ البته قيام امام زمان (عج) يک قيام ويژه است که نمي توان درباره جزييات آن به راحتي قضاوت کرد. در عين حال بنا نيست همه ياران حضرت تنها همين 313 نفر باشند.
در روايات درباره ياران حضرت، چند عدد بيان شده است. در برخي روايات به 313 نفر و در برخي روايات ديگر، به ده هزار نفر اشاره شده است.
ابوبصير از امام صادق (ع) نقل مي کند که حضرت فرمود: «تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمي کند. گفتم کامل شدن حلقه به چند نفر است: فرمود: ده هزار نفر». (2)
در برخي روايات ديگر نيز به دوازده تا پانزده هزار نفر اشاره شده است. امام علي (ع) فرمود: «مهدي ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد کرد». (3)
در برخي روايات ديگر به توده هاي انبوهي اشاره شده که از نقاط گوناگون جهان، به ويژه مشرق زمين به ياري امام مي شتابند. (4)
از مجموع اين روايات مي توان به اين جمع بندي رسيد که فرماندهان اصلي و مهم ترين ياران حضرت مهدي (عج) همان 313 نفر هستند، ولي در رده هاي بعدي، ده تا پانزده هزار نفر جزو ياران خاص حضرت هستند و در نگاهي کلي، هزاران، بلکه ميليون ها سرباز در اين قيام حضور دارند.
در برخي روايات هم به تکميل ياران حضرت اشاره شده است. امام صادق (عج) فرمود: «سيصد و سيزده نفر با او بيعت مي کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده، سپس رهسپار مدينه مي شود». (5)

اين 313 نفر اهل کجا هستند؟
در اين باره نمي توان به طور قطع و يقين سخن گفت، ولي از روايات به دست مي آيد که اين افراد از مناطق گوناگون عالم هستند و از نظر معنوي، برترين و کامل ترين افراد زمان خود به شمار مي آيند که به محض شنيدن نداي امام زمان (عج) در مکه، به سرعت خود را به آن حضرت مي رسانند.
از آنجا که اين افراد، فرماندهي قيام حضرت در مناطق گوناگون را بر عهده خواهند داشت، به طور طبيعي، از مناطق مختلف عالم و شهرهاي متفاوت خواهند بود.
در روايات آمده که در آغاز 45 تن از نُه قبيله و شهرهاي مختلف نزد حضرت گرد مي آيند، سپس به اين عده افزوده مي شود و از شهرهاي مختلف و دوردست ياران حضرت با سرعت ويژه اي به سوي حضرت رهسپار مي شوند و دور حضرت حلقه مي زنند، در حالي که برخي از آن ها حتي هم ديگر را نمي شناسند.
در منابع ديني از بيش از هشتاد شهر و ديار نام برده شده که اين عده (313 نفر) از آن شهرها هستند؛ شهرهايي مانند قم، کوفه، طالقان، گرگان، طبرتان، طرابلس، بيروت، دمشق، ري، فلسطين، قزوين، شيراز، ديلمان، بصره، اهواز و کرمان. (6)
اين 313 نفر از نظر سن و جنسيت و نژاد چگونه اند؟
آن چه در حلقه ياران حضرت مهدي (عج) مهم است، ايمان و تقوا و قابليت همراهي در قيام جهاني حضرت است، نه چيزي ديگر و به همين خاطر در اين جمع ويژه، نه سن و سالم و مقام، موضوعيت دارد، نه جنسيت افرا و نه نژاد و رنگ و مليت.
در بعضي روايات آمده که زنان تعدادي از ياران امام زمان (عج) را تشکيل مي دهند. امام باقر (ع) فرمود: «سوگند به خدا، سيصد و چند نفر بدون وعده پيش گرد مي آيند که در ميان آنان پنجاه زن است». (7)
وجود زنان در ميان ياران خاص و وزيران حضرت مهدي (عج) نشانه جايگاه والاي زنان در انقلاب جهاني حضرت است. هم چنين ياران حضرت از صنف و نژاد ويژه اي نيستند، بلکه از گروه ها و نژادهاي گوناگون و از سراسر جهان هستند. چنان که از روايات به دست مي آيد، اکثريت قريب به اتفاق ياران امام زمان (عج) را جوانان تشکيل مي دهند.
امام علي (ع) فرمود: «ياران مهدي (عج) جزو جوانان اند و پير و کهن سال در ميان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکي». (8)
البته در اين که مقصود از جوان بودن در اين روايت چيست، دقيقاً نمي توان اظهار نظر کرد. شايد مقصود از جوان بودن آن است که ياران حضرت از نظر روحيه و قدرت و توان جوان هستند، ولي احتمال اين که منظور از ياران جوان، سن کم آنان باشد، بسيار زياد است. در مجموع مي توان گفت بيشتر ياران حضرت مهدي (عج)، جوان و نيرومندند.
پي‌نوشت ها :

1. کمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص 672.
2. کتاب الغيبه، ص 307.
3. اعلام والفتن، ص 65.
4. بحار الانوار، ج 51، ص 316.
5. ارشاد مفيد، ج 2، ص 383.
6. اعيان الشيعه، ج 2، ص 84.
7. بحار الانوار، ج 52، ص 223.
8. همان، ج 53، ص 334.

گردآوري: گروه اينترنتي تاجريان
منبع:انتظار نوجوان شماره

orochi
27-12-2012, 12:21
پاکي بود که با اوصياي عيسي بن مريم پيوند مي يافت . نام اين کنيز ، نرجس يا صيقل بود . او پيش از ازدواج با امام حسن (ع) در کشور خود ، به خاطر خوابي که ديده بود ، اسلام آورد و هنگامي که طلايه داران سپاه اسلام به ديارش هجوم بردند خود را تسليم آنان کرد تا تقدير ، او را به خانه امام عسکري بياورد و مادر حجت خدا گردد .

ميلاد امام مهدي
در شب نيمه شعبان سال 255 و يا 256 هجري و در شهر سامراء پايتخت خلافت در روزگار معتصم عباسي ، امام مهدي چشم به جهان گشود .
ولادت او را شواهدي بود که نشان مي داد خداوند براي اين نوزاد با سعادت چه اثري بر زندگي بشر مقدر نموده است .
اجازه دهيد با هم به سخنان حکيمه دختر امام جواد و عمه امام حسن گوش فرا دهيم و ماجرا ولادت آن حضرت را از زبان او بشنويم :
امام حسن عسکري مرا خواست و گفت :
حکيمه ! امشب نزد ما افطار کن . امشب نيمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالي حجت را در اين شب آشکار فرمايد . او حجت خدا بر زمين است .
حکميه گويد : پرسيدم مادر اين نوزاد کيست؟ فرمود : نرجس .
گفتم : فدايت گردم! نشاني از حمل ، در نرجس نمي بينم . فرمود: همين است که با تو گفتم .
حکيمه گويد : به خانه آن حضرت آمده ، سلام دادم و نشستم . نرجس آمد ، کفش از پاي من درآورد و گفت : اي بانوي من و بانوي خانواده ام امشب چگونه ام؟ به او گفتم : تو بانوي من و بانوي خانواده مني . گفت : چنين نيست . سپس گفت : عمه چه شده است؟ به او گفتم : خداوند متعال امشب تو را فرزندي عطا خواهد کرد که در دنيا و آخرت سرور است ...
حکيمه گويد : نرجس ، از شنيدن اين سخن خجل شد و شرم کرد . چون نماز شام را گزاردم ، افطار کردم به بستر رفته ، خوابيدم . نيمه شب براي خواندن نماز شب از جا برخاستم . نرجس خفته بود و نشاني از وضع حمل نداشت . نمازگزاردم و به تعقيبات نماز پرداختم و آنگاه دوباره خوابيدم . پس از لحظه اي مضطرب برخاستم و او را ديدم که خوابيده ، سپس برخاست و نماز گزارد و خوابيد . حکيمه گويد ؛ براي آنکه ببينم سپيده دميده يا نه ، بيرون آمدم . ديدم که هنوز فجر اول است . نرجس خفته بود . درباره سخن امام حسن (ع) دچار ترديد شدم که ناگاه

حضرت از جايي که نشسته بود با صداي بلند به من بانگ زد : «عمه شتاب مکن! هنگام وعده نزديک است». حکيمه گويد : نشستم و سوره هاي «سجده» و «ياسين» را قرائت کردم . در اين حال بودم که ناگهان نرجس مضطرب از خواب بيدار شد . به طرف او جستم و نام خدا را بر او بردم و آنگاه پرسيدم : آيا چيزي احساس مي کني؟ گفت : آري عمه . گفتم : روح و قلب خود را قوي نگه دار . اين همان چيزي است که با تو گفته بودم . مرا سستي فرا گرفت و او را زايمان . ناگهان متوجه صداي سرورم امام زمان شدم . پرده از نرجس برداشتم . ديدم نوزاد به دنيا آمده و سجده گاههاي خويش را بر زمين نهاده و در حال سجده است . او را در آغوش گرفتم . ديدم (بر خلاف ساير نوزادان) تميز و پاکيزه است .
در اين هنگام امام عسکري مرا بانگ زد : عمه!‌ پسرم را نزد من بياور . او را خدمت امام (ع) بردم . امام با دست ، زير رانها و پشت بچه را گرفت و پاهاي او را روي سينه خود گذارد و سپس زبان در دهانش گردانيد و دست بر چشمان و مفصلهاي بدن نوزاد کشيد . (کمال الدين- صدوق، ج 2، ص 99)




پس از ولايت اين کودک ، امام حسن عسکري آداب و رسوم تولد را به تفصيلي که در زير مي آيد به اجرا گذارد .
ده هزار رطل نان (رطل واحد وزن و تقريبا برابر با 84 مثقال است) و ده هزار رطل گوشت براي او صدقه داد و سيصد گوسفند نيز به خاطر او عقيقه کرد و از روز تولد نوزاد آنها را براي بني هاشم و شيعيان فرستاد . سپس ياران خاص خويش را از ولادت فرزندش و اينکه او پس از ايشان امامت را عهده دار است ، آگهي داد و آنان را فرمود تا اين خبر را در ميان خود مخفي نگه دارند . از محمد بن حسن بن اسحاق قمي نقل است که گفت : چون امام زمان به دنيا آمد ، مولاي ما امام عسکري نامه اي به جدم احمد بن اسحاق نوشت که در آن به خط خويش که بدان نامه هاي خود را صادر مي فرمود ، نگاشته بود :
«نوزاد به دنيا آمد . بايد اين خبر پيش تو پنهان بماند و ديگر مردمان از آن اطلاعي نداشته باشند . ما کسي را از خبر ولادت او آگاه نمي کنيم مگر خويشاوند نزديک را به خاطر خويشاوندي ، و دوست را به خاطر ولايتش . دوست داشتيم اين خبر را نيز به تو اعلام کنيم تا خداوند همچنانکه ما را بدان مسرور ساخت ، تو را نيز از شنيدن آن شاد و خوشحال سازد . والسلام».(کمال الدين – صدوق، ص 158-138)
از ابراهيم ، صحابي امام حسن عسکري نقل است که گفت :
«مولايم امام عسکري (ع) چهار قوچ برايم فرستاد و نامه اي نيز به من نوشت (بدين مضمون) .
بسم الله الرحمن الرحيم . اين قوچها به خاطر (ولادت) فرزندم محمد المهدي است . از آنها با لذت بخور و هر که از شيعيان ما را ديدي بدو نيز بخوران» (بحارالانوار، ج 51 ، ص 2-3)

پنهان بودن ميلاد حجت الله
ولادت امام زمان (ع) بدين گونه انجام پذيرفت و به خاطر شرايط سياسي آن دوران در زير پرده کتمان پوشيده ماند . امام حسن عسکري (ع) تولد فرزند خودش را جز با اصحاب خاص خود در ميان ننهاد . در روايتي از کتاب غيبت ، از عده اي از اصحاب امام عسکري نقل شده است که گفتند :
«نزد امام عسکري (ع) گرد آمده بوديم و از وي درباره حجت و پيشواي پس از او پرسش مي کرديم . در مجلس او چهل مرد حضور داشتند . عثمان بن سعيد بن عمر عمري در برابر آن حضرت برپا خاست و گفت : فرزند رسول خدا ! مي خواهم درباره مطلبي از شما سوال کنم که خود بدان داناتر از مني . امام به او فرمود : بنشين عثمان! عثمان ناراحت و خشمگين برخاست تا خارج شود . اما آن حضرت فرمود : کسي بيرون نرود . هيچ کدام از ما بيرون نرفتيم . تا پس از ساعتي که امام ، عثمان را با صداي رسا ندا داد . عثمان روي پاهايش برخاست . امام فرمود : آيا شما را به خاطر مطلبي که آمده ايد ، آگهي دهم؟ همه گفتند : آري اي فرزند رسول خدا! فرمود : شما آمده ايد تا درباره حجت پس از من سوال کنيد :
همه گفتند : آري. ناگهان پسري را ديديم مثل پاره ماه ، شبيه تر از هر کسي به امام عسکري! فرمود : اين پس از من پيشواي شماست جانشين من بر شما . او را فرمان بريد و پس از من به تفرقه دچار نشويد که در دين خويش به هلاکت افتيد . بدانيد که شما پس از اين روز او را نخواهيد ديد تا عمرش کامل گردد . از عثمان بن سعيد آنچه را مي گويد بپذيرید و فرمان او را اطاعت کنيد که او جانشين امام شماست و کار به دست اوست».( اثبات الهداه- حر عاملي، ج 7، ص 52)

ashoora.ir

orochi
27-12-2012, 12:26
خانه امام حسن عسكري (ع) در شهر سامرا نيز داراي سرداب بود ، مدتي امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) در اين سرداب زندگي كردند ، و حضرت مهدي (ع) نيز در اين سرداب زندگي نموده است ، بنابراين ، اين سرداب به خاطر زندگي اين بزرگواران ، مبارك و پر ميمنت شده است .
عصر معتضد عباسي (شانزدهمين خليفه عباسي) بود ، او در بغداد مي زيست ، او سپاهي را به سامرا براي دستگيري حضرت مهدي (ع) فرستاد ، يكي از مأموران برجسته او به نام ‹‹رشيق›› مي گويد : وقتي كه سپاه معتضد وارد سامرا شدند ، از آنجا به طرف آن سرداب كه حضرت مهدي (ع) در آنجا بود ، هجوم آوردند ، پشت در سرداب صداي تلاوت قرآن را از حضرت مهدي (ع) كه در سرداب بود شنيدند ، لشگر در پشت در سرداب اجتماع نمودند ، تا امام صعود نكند و بيرون نرود ، فرمانده لشگر در پيشاپيش لشگر ايستاده بود ، تا همه افراد لشگر برسند .
ناگاه حضرت مهدي (ع) از راهي كه به در سرداب منتهي مي شد آمد ، و از پيش روي لشگر عبور كرد و رفت و غايب شد .
در اين هنگام فرمانده لشگر ، خطاب به سپاه گفت : ‹‹وارد سرداب شويد و مهدي (ع) را دستگير كنيد.››
سپاهيان گفتند : مگر نديدي كه مهدي (ع) از روبروي تو عبور كرد .
فرمانده گفت : من او را نديدم ، شما كه ديديد چرا به او حمله نكرديد ؟
سپاهيان گفتند : ما گمان كرديم كه تو او را ديدي ، چون فرماني ندادي ما نيز حركتي از خود نشان نداديم . (بحارالانوار ج52 ، ص52 و 53) .
به اين ترتيب حضرت مهدي (ع) با قدرت اعجاز ، از گزند سپاه خونخوار معتضد نجات يافت و غايب گرديد . اين سرداب مبارك ، از آن زمان تاكنون- در كنار مرقد مطهر امام هادي (ع) و امام حسن (ع) باقي مانده است ، و شيعيان كنار آن سرداب مي روند و به خاطر آنكه در آن سرداب ، سه امام (امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) و حضرت مهدي (ع) مدتي زندگي نموده اند ، تبرك مي جويند ، زيرا آن سرداب خانه اي است كه خداوند آن را شايسته احترام و اكرام نموده است .


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين بود اصل ماجراي سرداب ، از ديدگاه شيعيان.
ولي با كمال تأسف ، بعضي از نويسندگان و گويندگان بي انصاف اهل تسنن و ديگران اين موضوع كاملاً معمول و طبيعي را به باد مسخره گرفته ، و با دروغ پردازي خود ، به شيعيان نسبت مي دهند كه آنها معتقدند : حضرت مهدي (ع) در ميان سرداب غايب شده ، و يا در آنجا سكونت دارد ، و كنار سرداب مي آيند و مي نشينند و منتظر مي مانند تا آن حضرت از سرداب خارج گردد و ...
اين دروغ پردازان با چنين نسبتهاي ناروایی ، شيعه و عقايد شيعه را به باد مسخره مي گيرند ، با اينكه هرگز شيعه چنين عقيده اي ندارد و چنين كاري نمي كند ، بلكه به آن سرداب به خاطر آنكه مدتي سه امام در آن سكونت داشته ، احترام مي گذارند ، و تبرك مي جويند . نه اينكه معتقد باشند امام مهدي (ع) در آنجا مخفي شده و از آنجا ظهور مي كند .
بهتر اين است كه از دروغ پردازي و دهان كجي ياوه سرايان سخن نگوييم ، كه قابليت سخن گفتن را ندارند ، بلكه مسأله را با لعنت خدا بر دروغگويان ، و تهمت زننده هاي ياوه گو و گستاخ به پايان بريم

orochi
27-12-2012, 12:49
شيعيان خاص ، مهدي ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدي كه پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدي ( ع) مي رسيدند از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد آنان پسري را ديدند كه بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسكري فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت كنيد ، از گرد رهبري او پراكنده نگرديد ، كه هلاك مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينكه زماني دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت كنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت كبري ، امام مهدي را به جماعت شيعيان معرفي فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يكي از متفكران و فيلسوفان قرن سوم هجري كه به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختي مي باشد باري ، حضرت مهدي ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامي ، مي بايست حضرت مهدي بر پيكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفاي ستمگر عباسي جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلي منحرف كنند ، و وراثت معنوي و رسالت اسلامي و ولايت ديني را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند كودكي همچون خورشيد تابان با شكوه هر چه تمامتر از سراي امام بيرون آمد ، و جعفر كذاب عموي خود را كه آماده نماز گزاردن بر پيكر امام بود به كناري زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد

ضرورت غيبت آخرين امام
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بيرون آمدن حضرت مهدي ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسي به خانه امام حسن عسكري (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند كمتر يافتند ، و در چنين شرايطي بود كه براي بقاي حجت حق تعالي ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهي براي حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حكمت الهي بر اين تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وي كوتاه گردد ، و واسطه فيوضات رباني ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنماي مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين كيفر كردار امت اسلامي است كه نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علي ( ع ) و فرزندان معصومش روي بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نيز اقدام كرد ، و لزوم نهان زيستي آخرين امام را براي حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما براي اينكه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند ، به نقل قول پروفسور هانري كربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي كه با علامه طباطبائي داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، براي هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولي ولايت راكه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند . رابطه اي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي كشف نمايد ، بواسطه دعوتهاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وي ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتي است زنده كه هرگز نظ ر علمي نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آري تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي ، براي هميشه ، باقي و پا برجاست " يعني با اعتقاد به امام حي غايب

صورت و سيرت مهدي ع
چهره و شمايل حضرت مهدي ( ع ) را راويان حديث شيعي و سني چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابرواني هلالي و كشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش كشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي - كه از بيداري شب عارض شده -بر گونه راستش خالي مشكين . عضلاتش پيچيده و محكم ، موي سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله اي از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شكوه رهبري سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدي صاحب علم و حكمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وي نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اكنون از نظرها غايب است . ولي مطلق و خاتم اولياء و وصي اوصياء و قائد جهاني و انقلابي اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكيه كند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گيتي جاري كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهرباني كند .حضرت مهدي ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلي است و همه هستي او را فراگرفته است . مهدي ( ع ) عادل است و خجسته و پاكيزه . ذره اي از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حكومت او ، به احدي ناراحتي نرسد مگر آنجا كه حد خدايي جاري گردد .مهدي ( ع ) حق هر حقداري را بگيرد و به او بدهد . حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدي ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سياسي منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمين - مركز حكومت انقلابي مهدي شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخي به او بگروند ، با ديگران جنگ كند ، و هيچ صاحب قدرتي و صاحب مرامي ، باقي نماند و ديگر هيچ سياستي و حكومتي ، جز حكومت حقه و سياست عادله قرآني ، در جهان جريان نيابد . آري ، چون مهدي ( ع ) قيام كند زميني نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدي : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدي ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بياموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلي توده ها تمركز يابد . مهدي ( ع ) با تاييد الهي ، خردهاي مردمان را به كمال رساند و فرزانگي در همگان پديد آورد ... .مهدي ( ع ) فرياد رسي است كه خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بيمانند دست يابند . حتي چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه هاي زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدي ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جاي ويراني نماند ، مگر آنكه مهدي ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدي ( ع ) و در حكومت وي ، سر سوزني ظلم و بيداد بر كسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند .مهدي ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه هاي مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد .

شمشير حضرت مهدي ع
شمشير مهدي ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيري است خدائي ،شمشيري است انتقام گيرنده از ستمگران و مستكبران . شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمكش را مي كشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجاي آوردند . بسياري از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتي اولياء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدي بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدي ع آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضي گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعني از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزي كه در مورد حضرت مهدي ع آمده است ، خبري است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت
حضرت باقر ع مي گويند : " مهدي ، بر مركبهاي پر صدايي ، كه آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي كند " . و نيز در روايت امام محمد باقر ع گفته شده است كه بيشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته اين آسمان شناسي اسلامي ، كه از مكتب ائمه طاهرين ع استفاده مي شود ، ربطي به آسمان شناسي يوناني و هيئت بطلميوسي ندارد ... و هر چه در آسمان شناسي يوناني ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسي اسلامي ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه هاي فراوان . و گفتن چنين مطالبي از طرف پيامبر اكرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائي امكان نداشته است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
غيبت كوتاه مدت يا غيبت صغري
مدت غيبت صغري بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد از سال 260ه. تا سال 329ه كه در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدي ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص كه افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند كه به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدي ( ع ) عثمان بن سعيد اسدي است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجري وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است كه در سال 305هجري وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديك چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختي : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختي بود كه در سال 326هجري فوت كرد . علي بن محمد سمري : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجري قمري در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وي نزديك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغري واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشكلات آنها بوسيله حضرت مهدي ع بودند .

غيبت دراز مدت يا غيبت كبري و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغري آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده اي به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصي كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوي امام ، ولي جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره اي پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اكنون نيز ، كه دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگي كه داراي همه شرايط فقيه و داناي دين بوده است و نيز شرايط رهبري را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي كنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدي ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حكومتي را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتي است ، زيرا رابطه اي با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعي اسلامي ندارد . بنابر راهنمايي امام زمان عجل الله فرجه براي حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايسته و اهل باشد ، و چون كسي - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه ديني و اسلامي قرار گرفت بايد مجتهدان و علماي ديگر مقام او را پاس دارند ، و براي نگهداري وحدت اسلامي و تمركز قدرت ديني او را كمك رسانند ، تا قدرتهاي فاسد نتوانند آن را متلاشي و متزلزل كنند . گر چه دوري ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدي ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولي بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست كه حضرت مهدي ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگي مي كند ، روزي كه " اقتضاي تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابي پر شور و حركتي خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامي را عزت دوباره خواهد بخشيد .

اعتقاد به مهدويت در دوره هاي گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي در دينهاي ديگر مانند : يهودي ، زردشتي ، مسيحي و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اعتقاد به حضرت مهدي ( ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدي ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلكه بسياري از مذاهب اهل سنت( مالكي ، حنفي ، شافعي و حنبلي و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در كتابهاي فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدي ( ع ) از حديثهاي متواتر و صحيح مي دانند.
دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
اين دعاء حضرت صاحب الا مرعليه السلام است كه تعليم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است
الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام
وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى
چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد
فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ
همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
محمد و آل پاكيزه اش

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
كفعمى در مصباح فرموده اين دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ است
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ
خدايا روزى ما كن توفيق اطاعت و دورى از گناه
وَصِدْقَ النِّيَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ
و صدق و صفاى در نيت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسيله هدايت شدن و استقامت و استوار كن
اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ
زبانهاى ما را به درستگويى و حكمت و لبريز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن
بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ
اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى
وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ
و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خيانت و ببند گوشهاى ما را از شنيدن سخنان بيهوده
وَالْغيبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ
و غيبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسايى و خيرخواهى كردن و بر دانش آموزان
بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى
به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پيروى كردن و پند گرفتن و بر
مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ
بيماران مسلمان به بهبودى يافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت
وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ وَعَلَى الشَّبابِ
و مهربانى كردن و بر پيرانمان به وقار و سنگينى و بر جوانان
بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَياَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِياَّءِ
به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران
بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ
به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكيبائى و قناعت و بر پيكار كنندگان
بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ
به يارى و پيروزى و بر اسيران به رهايى يافتن و آسودگى و بر زمامداران
بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ وَبارِكْ
به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده
لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ
براى حاجيان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ايشان واجب كردى از
الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَالرّاحِمينَ
اعمال حج و عمرة بوسيله فضل و رحمت خودت اى مهربانترين مهربانان

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ
درمهج ذكر شده كه اين دعاء حضرت حجّة عليه السلام است
اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ
خدايا به حق هركه با تو راز گويد و به حق هر كه
دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ
تو را در صحرا و دريا بخواند تفضل فرما بر فقيران مؤ منين و مؤ منات
باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنينَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ
به توانگرى و ثروت و بر بيماران مؤ منين و مؤ منات به بهبودى يافتن
وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْياَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ
و تندرستى و بر زندگان مؤ منين و مؤ منات به لطف و بزرگوارى
وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى
و بر مردگان مؤ منين و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر
غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمينَ غانِمينَ
غريبان مؤ منين و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق
بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعينَ
محمد و آل او همگى

استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
سيّد عليخان در كلم طيّب فرموده اين استغاثه ايست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله عليه هر جا كه باشى دو ركعت نماز بحمد و هر سوره كه خواهى بگذار پس رو بقبله زير آسمان بايست و بگو:
سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّاَّمُّ
سلام خدا بطور كامل
الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ
و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پيوسته و بركتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت
اللّهِ وَوَلِيِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَليفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ
خدا و ولى او در زمين و ساير كشورهايش و جانشين او بر خلق و بندگانش و نژاد پاك
النُّبُوَّةِ وَبَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ يمانِ
نبوت و باقيمانده عترت و (آن سرور) برگزيده يعنى حضرت صاحب الزمان و آشكاركننده ايمان
وَمُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ
و ياددهنده احكام قرآن و پاك كننده زمين و گسترنده عدالت در درازا و پهناى
وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ
زمين و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسنديده و فرزند
الاْئِمَّةِ الطّاهِرينَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِياَّءِ الْمَرْضِيّينَ الْهادِى
امامان پاكيزه و وصى فرزند اوصياء پسنديده آن راهنماى
الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُعِزَّ
معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم
الْمُؤْمِنينَ الْمُسْتَضْعَفينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُذِلَّ الْكافِرينَ
مؤ منى كه ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خواركننده كافران
الْمُتَكَبِّرينَ الظّالِمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمانِ
سركش و ستمكار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ
سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانيان سلام
عَلَيْكَ يَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومينَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ
بر تو اى فرزند پيشوايان و حجتهاى معصوم و پيشواى بر خلق
اَجْمَعينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ
همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولايت و پيرويت
اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ
گواهى دهم كه تويى آن پيشواى راه يافته چه در گفتار و چه در كردار و تويى آن بزرگوارى كه زمين را پر از
قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَسَهَّلَ
عدل و داد كنى پس آنكه پر از ستم و بيدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم كه شتاب كند در فرج تو و راه آمدنت را هموار
مَخْرَجَكَ وَقَرَّبَ زَمانَكَ وَكَثَّرَ اَنْصارَكَ وَاَعْوانَكَ وَاَنْجَزَ لَكَ ما
و زمان ظهورت را نزديك و يار و ياورت را بسيار گرداند و آنچه
وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلينَ وَنُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا
به تو وعده فرموده درباره ات وفا كند زيرا كه او راستگوترين گويندگان است كه فرموده ((و ما خواستيم بر كسانى كه
فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ
در زمين زبون شمرده مى شدند منت نهيم و ايشان را پيشوايانى كنيم و وارثانشان گردانيم )) اى سرور من اى صاحب
الزَّمانِ يَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى كَذاوَكَذا (وبجاى كَذاوَكَذاحاجات خودراذكركند (
الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم اين و اين است
فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَيْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ
پس شفاعت كن برايم در برآمدنش زيرا كه من با حاجت خويش به تو متوجه شده ام زيرا مى دانم كه
عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ
شفاعت تو به درگاه خدا پذيرفته و مقامت پسنديده است پس به حق همان خدايى كه شما را در كار خود مخصوص كرده
وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ سَلِ اللّهَ
و براى راز و سِرّش پسنديده و بدان مقامى كه شما در نزد خدا ميان خود و او داريد كه از خداى
تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَكَشْفِ كُرْبَتى
تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعايم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گويد: كه بهتر آنست كه در ركعت اوّل نماز اين استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در ركعت دويّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ

orochi
27-12-2012, 12:51
ناگريز بايد از روايات و گفتار پيامبر (ع) و امامان (ع) استفاده كرد مطابق بعضي از روايات ، آن حضرت همه ساله در مراسم حج شركت مي نمايد .
همچنين هرجا كه بخواهد ، به خصوص در كنار قبر امامان (ع) و مكانهاي شريف ، خواهد رفت.
او بر اساس برنامه هاي اسلام ، داراي همسر و فرزند خواهد بود ، چنانكه در بعضي از دعاها به اهل بيت (ع) آن حضرت اشاره شده است .
و در مورد اقامتگاه او چندين مكان در روايات ذكر شده مانند : مدينه ، دشت حجاز ، كوه رضوي ، كرعه (قريه اي در يمن) و سرزمينهاي دوردست . از جمله روايت شده : ‹‹حضرت مهدي (ع) و فرزندانش در جزيره هاي بسيار بزرگ و پهناور در دريا زندگي مي كنند .
و مطابق روايت ‹‹علي بن فاضل مازندراني›› كه در نجف اشرف سكونت داشته ، حضرت مهدي (ع) و ياران و فرزندانش در جزيره خضراء است .
داستان علي بن فاضل مازندراني ، به طور مشروح در كتاب اثباه الهداه ، ج7 ص371 آمده است ، كه فشرده آن بعداً خاطرنشان مي شود .
در مورد جزيره خضراء ، بحث و گفتگو بسيار است ، بعضي از دانشمندان از قراين و ويژگيها ، حدس زده اند كه جزيره خضراء ، همان ‹‹مثلث برمودا›› است كه از عجيب ترين و مرموزترين مكانهاي روي زمين است و در دل غربي ترين اقيانوس اطلس قرار دارد .
از عجائب مثلث برمودا اينكه : هر هواپيما يا كشتي به حدود آن برود ، به طور اسرار آميزي ناپديد مي گردد ، و جالب اينكه آبهاي آن سفيد است ، و هر روز خبر غرق شدن تعداد تازه اي از كشتيهاي اقيانوس پيما در آبهاي سفيد مثلث برمودا ، به گوش رسيده و مي رسد .



از دعاهاي حضرت مهدي (ع) اين است :
اللهم احجبني عن عيون اعدائي، و اجمع بيني بين اوليائي :
‹‹خدايا مرا از ديد دشمنانم پوشيده بدار ، و بين من و دوستانم ، در يكجا جمع كن.››
به مقتضاي استجابت اين دعا ، اقامتگاه آن حضرت از ديدگاه و دسترس دشمنان ، محفوظ خواهد ماند ، و ممكن است همين مطلب تأييدي باشد كه اقامتگاه اصلي آن حضرت در مثلث برمودا است . به هر حال اين يوسف گم گشته ، روزي به كنعان بر مي گردد ، و چشم يعقوب را بينا و روشن مي كند به گفته حافظ :
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نگشت دائماً يكسان نماند حال دوران ، غم مخور
حال ما در فرغت جانان و ابرام رقيب جمله مي داند خداي حال گردان غم مخور
حضرت مهدي (ع) هنگام ظهور ، در مكه ظهور مي كند ، و بر كعبه تكيه نموده خطبه مي خواند ، 313 نفر از ياران مخصوصش ، در همانجا به آن حضرت مي پيوندند .
مطابق بعضي از روايات ، آن روز ، روز جمعه است ، و در روز شنبه روز عاشورا از مردم بيعت مي گيرد . امام جواد (ع) فرمود :
كاني بالقائم يوم عاشوراء ، يوم السبت، قائماً بين الركن و المقام بين يديه جبرئيل ينادي : البيعه الله:
‹‹گويا قائم (ع) را در روز عاشورا ، روز شنبه مي نگرم كه بين جحرالاسود و مقام ابراهيم ايستاده ، و پيش روي او جبرئيل فرياد مي زند : بيعت مخصوص خدا است.›› يعني با امام مهدي (ع) بيعت كنيد ، كه بيعت با او بيعت با خدا است.
و امام صادق (ع) فرمود : ‹‹نخستين كسي كه با قائم (ع) بيعت مي كند ، جبرئيل است.››
سپس 313 نفر اصحاب مخصوص ، فرا مي رسند و بيعت مي كنند ، حضرت مهدي (ع) در مكه مي ماند تا يارانش به ده هزار نفر مي رسند ، آنگاه از آنجا به سوي مدينه حركت مي نمايد . و سپس از مدينه به سوي عراق و كوفه حركت مي كند و در مسير راه ، گروههاي بسيار ، به سپاه آن حضرت مي پيوندند ، سرانجام آن حضرت وارد كوفه مي شود و آنجا را مركز حكومت جهاني خود قرار مي دهد .
امام باقر (ع) در ضمن گفتاري فرمود : ‹‹سپس مهدي آل محمد (ع) به كوفه باز مي گردد ، و 313 نفر اصحاب خاص خود را به سوي تمام نقاط جهان مي فرستد (كه هر كدام حاكم يكي از بخشهاي جهان خواهند شد) حضرت مهدي (ع) دستي روي شانه ها و سينه هاي آن 313 نفر مي كشد ، پس از اين لطف و عنايت ، آن 313 نفر آن چنان در سطح عالي از مقام و كمال قرار مي گيرند ، كه در شناخت احكام و امور و قضايا هرگز درمانده نخواهند شد.›› (الامام المهدي من المهدالي الظهور،ص543)
منبع:.ashoora.ir

orochi
27-12-2012, 14:55
مقدمه امام مهدی (عج ) برای تحقق آرزوهای دیرین و فرو خفته بشر و برای تحقق وعده های حتمی الهـی قـیـام خـواهـد کـرد و در سـایـه حـکـومـتش امت اسلامی مجد و عظمت فوق العاده پیدا می کـند و پرچم اسلام بر فراز گیتی به اهتزاز درخواهد آمد. ندای اسلام در تمام اقـطـارو اکـنـاف عـالم طـنـیـن انـداز مـی شود، نشانی از شرک و کفر بر روی زمین باقی نمی مـانـد و در هـر نقطه بانگ وحدانیت پـروردگـارو شـهـادت بـه رسـالت رسـول اکـرم طنین می اندازد و مردم را به ولایت امیرالمؤ منین (ع ) و برائت از دشمنان آن حضرت فرا می خواند. بـه مـدد الهـی زمـیـن را از لوث وجـود دشـمـنـان اهل بیت پاک می کند و ریـشـه حکومت های جابرانه را برمی کند. شـرق و غـرب عـالم بـه تـسـخـیـر آن حـضـرت درخـواهـنـد آمـد و هـمه گردنکشان در برابر حضرتش تسلیم خواهند شد.
در ایـن مـیـان تـاءمـل و تـفـکـر دربـاره فـرمـانـدهـی ایـشـان مـبـتـنـی بـر اصـول و مـبـانـی اصـیـل اسـلامی برگرفته از آیات و روایات ازجمله ضرورتهای عصر حـاضـر تـلقـی مـی گـرددکـه ((مـهـدی پـژوهـان )) باید با جدیت هر چه تمام تر خود را درگـیر این عرصه کنند و در این میدان پژوهشهای عمیق ، فنی و کاربردی مبتنی بر واقع گرایی ، نگاه کلان و نیاز سنجی جامعه ارائه دهند.
نـوشـتـار پـیش رو با توجه به نیاز ذکر شده در این مسیر در صدد بیان نکاتی درباره فرماندهی آن حضرت به هنگام قیام است .
اصل دعوت آنـچـه مـسـلّم اسـت حـکـومـت جـهـانـی بـا مـحـوریـت اسـلام اصـیل بر اساس فضیلت محوری و عدالت گستری توسط امام زمان (عج ) محقق خواهد شد. امـام بـاقـر(ع ) مـی فرماید: در عصر ظهور امنیت در حد اعلاء خود می باشد و هر سنت حسنه متروک احیاء می شود)).
حال پرسش اساسی این است که استراتژی امام (ع ) برای تحقق حکومت متعالی خود چیست ؟ آیـا بـا روشـهـای مـسـالمت آمیز به هدف خود می رسد؟ و یا جنگ و جهاد نیز گزینه ی مورد نـظـر مـی بـاشـد؟ در حـقـیـقـت آنچه برای امام (ع ) در مسیر قیامش پایه و اساس می باشد ((اصـل دعـوت )) اسـت . بنابراین در ابتداء امر و در سرآغاز قیام مهدوی آنچه مورد استفاده حـضرت قرار می گیرد دعوت و تبلیغ به روشهای مسالمت آمیز و عاری از هر نوع خشونت اسـت ، امـام زیـن العـابـدیـن (ع ) در قـالب روایـتـی طویل می فرماید:
حـضـرت مـهـدی (ع ) مـردم را بـه آن چیزی که پیامبر(ص ) دعوت نمود، دعوت می کندو می گوید: ((انا ابن نبی اللّه ، ادعوکم الی ما دعاکم الیه نبی اللّه ؛ من پسر پیامبر خدا هستم و شما را به آنچه او دعوت کرده دعوت می کنم .))
امـا از آن جـا کـه هـدف از قیام حضرت مهدی (عج ) برپایی حکومت الهی در سراسر جهان و نـابـودی و اضـمـحـلال سـتـم و سـتمگر در اقصی نقاط گیتی می باشد، طبعا با موانع و کـارشـکنی هایی روبرو و ملزم و مجبور به جنگ و جهاد نظامی می گردد. روایات بسیاری به این مسئله اشاره کرده اند. مرحوم شیخ صدوق در روایتی ویژگی های امام زمان (ع ) را ایـن چـنـیـن تـوصـیـف مـی نـمـایـد: ((ان فـی القـائم مـن آل مـحـمـد(ص ) شـبـها من خمسه من الرسل ... و اما شبهه من جده المصطفی مخروجه بالسیف و قـتله اعداء اللّه و اعداء رسوله و الجبارین و الطوغیت و انه ینصر بالسیف و الرعب ))
((امـام زمـان (عـج ) بـه پـنـج پـیامبر شبیه است . اما شبهات ایشان به جدش مصطفی خارج شـدن او بـه وسـیـله شمشیر و کشتن دشمنان خداست . و او به وسیله شمشیر و ایجاد رعب در دل دشـمـنـانـش ‍ یـاری مـی شـود)). اشـاره روایت به برخورد قاطع پیامبر اعظم (ص ) با سـران شـرک و کـفـر در بـدو تـاءسـیـس حکومت مدینه می باشد که امام زمان (ع ) هم برای تاءسیس حکومت خود این چنین شیوه و سیره ای را اتخاذ خواهد کرد.
امـام صـادق (ع ) بـا یـک نـگـاه تـطـبیقی و مقایسه ای بین اوضاع و زمانه پیامبر(ص ) با فـضا و فرهنگ حاکم بر عصر ظهور، جنگ نمودن امام زمان با مخالفان را بسی دشوارتر از غزوات پیامبر(ص ) می داند و می فرماید:
القـائم یـلقـی فـی حـربـه مـا لم یـلق رسـول اللّه ، ان رسـول اللّه (ص ) آتـاهـم و هـم یعبدون حجارة منقوره و خشبا منحوته و ان القائم یخرجون عـلیـه فـیـتـاءولّون عـلیـه کـتـاب اللّه و یـقاتلونه علیه .
قـائم آل مـحـمـد درجـنـگ بـه امـری بـر مـی خـورد کـه رسـول اللّه هـرگـز بـرخـورد نـکـرد. دشـمنان پیامبر بت پرست بودند و سنگ و چوب را پـرسـتـش مـی کردند اما کسانی بر امام زمان خروج می کنند که برای امام قرآن تفسیر می کنند و با حضرت می جنگند!
در حقیقت دشمنان پیامبر(ص ) اعراب بدوی بودند که در عصر جاهلیت زندگی می کردند و بدون هیچ گونه نفاقی در مقابل پیامبر صف آرایی می نمودند، اما مخالفان امام زمان (عج ) در قـالب نـفـاق ، کـتاب خدا می خوانند و با حضرت به مقاتله و مبارزه می پردازند. لذا کـسی که دارای بصیرت دینی و درک صحیح پیرامون خود باشد و در رکاب امام زمان (عج ) مـجاهده نماید و به فیض ‍ شهادت نائل گردد، پاداش عظیمی را به دست آورده است . امام باقر(ع ) می فرماید: شهادت در رکاب امام زمان (عج ) ثواب دو شهید دارد. در کافی شریف روایتی با چنین مضمونی وارد شده است ((رزمنده امام عصر(عج ) اگر دشمن را بکشد پـاداش بـیـسـت شـهـید را دارد و کسی که همراه قائم ما به شهادت برسد پاداش ‍ بیست و پـنـج شهید را دارد))
نکاتی درباره فرماندهی امام (عج ) پـس از بـیـان ایـن بـحـث کـه امـام زمـان (عـج ) در مـسـیـر تحقق حکومت جهانی خود به ناچار مـتـوسـل بـه شـیـوه نظامی خواهد شد، در ادامه ، برخی نکته ها در مدیریت راهبردی کلان و فرماندهی امام (ع ) در این عرصه مورد بررسی قرار می گیرد.
1. خشونت مقدس خـشـونـت از جـمـله امـوری اسـت کـه فـاقـد حسن و قبح ذاتی می باشد و با توجه به نوع کاربرد آن ، حسن یا قبیح بودن خشونت مشخص می شود.
بـنابراین استفاده امام زمان (عج ) از خشونت در انقلاب جهانی خود در چارچوب خشونت مقدس مـورد امضای شارع قابل تجزیه و تحلیل می باشد، زیرا نجات بشریت متوقف بر تحقق حـکـومـت جـهانی مهدوی است و رفع موانع این حکومت از باب مقدمه واجب ، واجب و حتمی است و رفع موانع میسر نمی گردد مگر با مبارزه و مقاتله با مخالفان این حکومت . حسن بن هارون می گوید ((در محضر امام صادق (ع ) بودم ، معلّی بن خنیس از حضرت پرسید: آیا هنگامی کـه حـضـرت قـائم (ع ) ظـهـور نـمـایـد بـر خـلاف روش امیرالمؤ منین (ع ) در برخورد با مخالفان رفتار می کند؟ امام فرمود: آری ، علی (ع ) ملایمت و نرمش را در پیش گرفت چون می دانست پس از او دشمنان بر یاران و شیعیان حضرت چیرگی پیدا می کنند، ولی سیاست حـضرت قائم (ع ) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنان است ، زیرا می داند که پس از او کـسـی بـر شـیـعـیـان تـسـلّط نـخـواهـد یـافـت .
در حـدیـثـی دیگر مفضل می گوید: در محضر امام صادق (ع ) بودم و حضرت یادی از قائم آل مـحـمـد(ص ) بـه مـیـان آورد، مـن عـرض کـردم : امـیدوارم که برنامه و حکومت حضرت به آسانی برقرار شود. امام صادق (ع ) فرمود: خیر چنان نمی شود، مگر پس از آنکه سختی هـا و مـرارتـهـای بـسـیاری را متحمل گردد. و این همان خشونت مقدسی است که فاکتور ضمانت اجرایی حکومت حضرت تلقی می شود.
2. قاطعیت امام (عج ) در برخورد با مخالفان یـکـی از عوامل مهم و حیاتی برای یک فرمانده جنگی قاطعیت و جدی بودن می باشد، زیرا جنگ فراز و نشیب های بسیاری دارد و مدیریت و هدایت در آن حرف آخر را می زند. بنابراین فـرمـانـدهـی و اداره کـردن جـنـگ ، نـوع ، چـیـنـش نـیـروهـا، رعـایـت مـسـائل حفاظتی و... نقش اصلی را در مشخص کردن نتیجه جنگ دارد و این میسّر نمی شود مگر بـا مـصـمـم بـودن و قـاطـعـیـت فـرمـانـده جـنـگ و ایـن ویـژگـی را امام زمان (عج ) به طور کـامـل دارد و خـود را مـتـعـهـد بـه آن مـی دانـد. مـرحـوم عـلامـه مـجـلسـی در بـحـار از کـتـاب فـضـل بـن شاذان روایتی بدین مضمون نقل کرده است : ((روی اَنَّه فی راءیة المهدی (عج ) اسـمـعوا و اطیعوا))؛ یعنی در پرچم حضرت نوشته شـده اسـت گـوش فـرا دهـید و اطاعت کنید. حضرت عبد العظیم حسنی از امام رضا(ع ) روایت نقل می کند که حضرت مهدی (عج ) پس از ظهور آن قدر از دشمنان خدا را می کشد تا خداوند راضی شود. مان ، ص 283.
همچنین در باب قاطعیت امام زمان پیامبر(ص ) به علی (ع ) می فرماید:
یـا عـلی هنگامی که قائم ما قیام نماید سیصد و سیزده نفر به عدد اصحاب بدر پیرامون او هـسـتـنـد و شـمـشـیـر حـضرت ندا می دهد: برخیز یا ولی اللّه و دشمنان خدا را نابود کن .
3. بهره گیری از تجهیزات نظامی فوق العاده پیشرفته یـک پرسش در این بحث این است که امام زمان (ع ) با چه نوع تجهیزاتی و با کدامین ساز و بـرگ نـظـامـی حـکـومت جهانی خود را عینیت خواهد بخشید؟ روایات در این باب از وضوح کاملی برخوردار نمی باشد و به اجمال و ایماء و اشاره به این موضوع پرداخته اند.
بـه طـور قـطع نوع سلاحی که حضرت (ع ) در نبردها به کار می گیرد با دیگر سلاح هـای آن روزگـار تفاوت اساسی دارد. و واژه سیف که در روایات وارد شده شاید کنایه از سـلاح بـاشـد نـه خصوص شمشیر، زیرا طبق روایات ، سلاح امام (ع ) به گونه ای است کـه بـا بـه کـارگـیـری آن دیـوارهـای شـهـر فـرو مـی ریـزد یـا شـهـر پـودر و تـبـدیل به دود می گردد و دشمن با یک ضربه همانند نمک آب شده ، چون سرب ذوب می گـردد. سـلاح سربازان حضرت از آهن است ولی چنان است که اگر بر کوه فرود آید، آن را دو نیم می کند. دشمن نیز از سلاح آتش زا استفاده می کند، زیـرا امـام زمـان (عـج ) لبـاسـی بـر تـن دارد کـه ضـد گـرمـاسـت و آن لبـاسی است که جبرئیل آن را از آسمان برای ابراهیم (ع ) آورد تا از آتش نمرود رهایی یابد و آن لباس در اختیار حضرت حجت (ع ) قرار دارد. امام صادق (ع ) می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام می کند، شمشیرهای نبرد فرود می آید شمشیرهایی که بر هر کدام نام و نام پدر یک رزمنده نوشته شده است .
4. بهره گیری از نیروهای لایق
1 ـ 4. بهره گیری از نیروهای جان برکف مـهـدی بـاوران کـه در عـصـر ظـهـور مـنتقم آل محمد(ص ) و منجی عالم بشریت در زمره مهدی یـاوران قـرار خواهند گرفت با تمام وجود شیفته جهاد و مبارزه در راه خدا هستند و با قرار دادن جـان و خـون خـود ـ که تمام هستی یک انسان به شمار می رود ـ در طبق اخلاص ، دلداده امـیـر لشـکـر خـود و لحـظـه شـمـار کـسب فیض عظمی شهادت در راه معبود و معشوق خود می بـاشـنـد. امـام صـادق (ع ) شـهادت پیشگی و روحیه جانثاری اصحاب قائم (ع ) را با این کـلمـات و مـضـامـیـن تـوصـیـف مـی کند ((آنان از ترس خدا بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خـواسـته شان این است که در راه خدا کشته شوند و شعارشان ((یا لثارات الحسین )) است ))
2 ـ 4. استفاده از نیروهای پرهیزکار و عابد حکومتی که بنیان آن بر تقوا و عدالت پی ریزی و استوار گردیده و هدف و مقصد آن به تـعـالی رسـانـدن انـسـان و حـفظ و حراست از هنجارهای اسلامی در ابعاد اخلاقی ، اجتماعی سـیـاسـی و... اسـت ، لامـحـاله نـیـازمـنـد سـپـاهـیـانـی اسـت کـه واجـد تـمـامـی مـلکـات و فـضـایـل انـسـانی باشند و اصحاب حضرت قائم (ع ) این چنین هستند. امام صادق در بیان حالات و روحیات مهدویون می فرماید ((آنان پارسایان شب و شیران روز هستند و از ترس خدا حالت خاصی پیدا کرده اند. خداوند به وسیله آنان به امام حق یاری می رساند.))
3 ـ 4. دارا بودن حداکثر آمادگی نظامی همراه با نشاط و شور جوانی ارتـش مـهـدوی همچنان که در مسیر معنویت و سیر الی اللّه پله های ترقی را پیموده است و بـه حـد کـمـال نـائل شـده انـد، هـمـچـنـیـن در بـُعـد نظامی و توان برخورد با دشمن در حد بـالاتـریـن آمـادگـی قـرار دارنـد و بـا تـکـیـه بـر شـور و نـشاط جوانی بنیان دشمن را سـرنـگـون خـواهـنـد کـرد. حـضرت امیر(ع ) در تبیین این ویژگیِ یاوران امام زمان (ع ) می فـرمـایـد ))یـاران مهدی همه جوان اند و پیر و کهنسال در میان آنان وجود ندارد، جز اندکی کـه مـانـنـد سـرمـه بـرای چـشـم و نـمـک بـرای غـذا لازم هـسـتند.))صلابت ، پایمردی و دشمن شکنی مهدی یاوران از لسان مبارک دیگر ائمه معصومین نـیـز تـوصیف شده است . امام صادق (ع ) می فرماید: ((منظور لوط پیامبر(ع ) از این سخن خود که به دشمنان گفت : ای کاش نیروی قدرتمندی علیه شما داشتم یا به استوانه ای محکم پناه می بردم ، نیرویی همانند نیروی مقتدر مهدی موعود و یاران او بود که یک تن از آنان توان چهل مرد را دارد. آنان دلهایی استوارتر از پاره های آهن دارند و چون از برابر کـوه هـا بـگذرند، صخره ها به لرزه در آیند، شمشیرها را غلاف نمی کنند تا آن هنگام که خداوند بخواهد و خشنود شود. حار الانوار، ج 52 ص 317.+
4 ـ 4. عشق به ولایت و روحیه فرمانبرداری از امام (ع ) ولایت مداری و اطاعت پذیری از ولی امر از خصوصیات برجسته سپاهیانِ حضرت مهدی (عج ) است .
((یـاران امـام زمـان (ع )، دسـت های خود را بر زین مرکب حضرت می کشند و با این کار خود درخواست برکت می نمایند و به دور ایشان حلقه می زنند و در جنگ جسم و جان خود را سپر بـلای او می کنند و هر فرمانی به آنان بدهد اجابت کرده ، انجام می دهند.))
5 . تعداد سپاهیان امام زمان (عج ) در بـرخـی روایات تعداد سپاه مهدوی 313 نفر عنوان شده و در پاره ای از احادیث به عدد 000,10 و هـمـچـنـیـن دوازده هـزار و پـانـزده هزار اشاره شده است . در وجه جمع بین این دو دسته روایات باید به دو نکته توجه کرد.
اول : سـیصد و سیزده نفر منقول روایات نیروهای ویژه ای هستند که در آغاز قیام ، همراه آن حـضـرت خـواهـنـد بـود و آنـان در حـکـومـت جـهـانـی حـضـرت از عوامل و کارگزاران امام عصر(ع ) می شوند.
دوم : ارقام دیگر مثل ده هزار و... نمایانگر این مطلب است که کمیّت سپاه حضرت منحصر در سـیـصـد و سـیـزده نفر نیست بلکه همچنان که از روایات نیز استفاده می شود هر یک از این ارقـام نـشـانـگـر تـعـداد نـیـروهـایی است که در برهه ای از زمان عصر ظهور یا در پیکار خـاصـی در گـوشـه ای از جـهـان شـرکـت دارند. بنابراین سپاه حضرت مهدی (عج ) را می توان دو قالب کلی خلاصه کرد:
1. نـیروهای مخصوص : یونس بن ظبیان می گوید: در خدمت امام صادق (ع ) بودم که نامی از یـاران امـام زمـان (عـج ) به میان آورد و فرمود: ((آنان سیصد و سیزده تن هستند و هر یک خـود را در مـیـان سـیـصـد نـفـر مـی بـیـنـنـد.)) مراد از روایت شاید این باشد که هر کدام از آنان فرمانده یک گردان سیصد نفری هستند.
2. سپاه حضرت ولی عصر(عج ): ابوبصیر می گوید مردی از اهالی کوفه از امام صادق (ع ) پرسید: چندنفر با حضرت قائم (عج ) قیام می کنند؟ مردم می گویند همراهان حضرت بـه تـعداد سربازان بدر یعنی سیصد و سیزده نفرند؟ امام فرمود: ((حضرت مهدی ظهور نمی کند مگر با سپاهی قوی و نیرومند و سپاه قدرتمند کمتر از ده هزار نفر رزمنده نخواهد داشـت .)) امیرالمؤ منین (ع ) پیرامون تعداد سپاهیان حضرت ولی عصر(عج ) می فرماید:
مـهـدی حـداقل با لشکر دوازده هزار نفری و حداکثر پانزده هزار نفری ظهور می کند، رعب و تـرس از سپاه او، پیشاپیش سپاهیانش در حرکت است . هیچ دشمنی با ایشان روبه رو نمی شـود جز اینکه شکست می خورد. آن حضرت و سپاهیانش در راه خدا به ملامت و سرزنش کسی فکر نمی کنند.

6 . بیعت سپاهیان با امام زمان (عج ) بـیـعـت در انـدیشه سیاسی شیعه عبارت است از ((یک پیمان سیاسی که بیعت کننده خود را متعهد می کند در مقابل کسی که با او بیعت کرده مطیع و فرمانبر باشد.)) بیعت در حقیقت یک نـوع رابـطـه مـتـقـابل بین حاکم اسلامی و مردم است و به رسمیت شناختن نقش مردم در روند حکومت .
لذا در حـکـومـت مـهـدوی نیز نقش بیعت و آثار و تبعات آن کاملا برجسته و نمایان است ، امام صـادق (ع ) در حـدیـثـی مـطـوّل بـه مـفـضـل مـی فـرمـایـد: ((ای مـفـضـل قـائم ما به دیوار تکیه می دهد و دست مبارکش را پیش می کشد، در حالی که بسیار سـفـیـد و زیـباست می گوید: این دست خداست و از طرف خداست و به امر خداست ، سپس آیه دهـم سـوره فـتـح را می خواند: ان الذین یبایعونک انما یبایعون اللّه یداللّه فوق ایدیهم فـمـن نـکـث فـانـمـا یـنـکـث عـلی نـفـسـه و مـن اوفـی بـمـا عـاهـد عـلیه اللّه فسیؤ تیه اجرا عظیما)). در روایتی از امام علی (ع ) بیعت حضرت ولی عصر با یارانش بدین صورت توصیف شده است :
حـضـرت قـائم (عـج ) بـه سـوی کوه صفا در مکه حرکت می کند و یاران نیز در پی او می رونـد، در آنـجا حضرت شرائطی را بر می شمارد که یاران باید ملزم به آن باشند. آن شـرائط طـبـق نـقـل روایـت بیست و چهار بند است که از جمله ای آنها استواری در میدان رزم ، دوری از ربـا و دزدی ، عـدم کـمک به منافق و کافر، امر به معروف و نهی از منکر و ترک گـنـاه و مـعـصـیـت می باشد.
7. کادر فرماندهی در حکومت مهدوی قـرار داشـتـن شـخـص حـضـرت ولی عـصـر(عـج ) در راءس هـرم فـرمـانـدهـی حـکـومـت از اصـول مـسـلم و قـطـعـی مـی بـاشـد کـه مـسـتـفـاد از روایـات اسـت . آنـچـه مـحـل بـحـث و تـبـادل آراء قـرار گـرفـته افرادی هستند که باید در سمت فرماندهان سپاه حـضـرت قـرار گـیـرنـد در بعضی از احادیث نام برخی اشخاص به عنوان فرمانده سپاه مطرح شده است .
1 ـ 7. حضرت عیسی (ع ): در این زمینه حضرت امیر(ع ) بیان می فرماید:
آنـگـاه مـهـدی حـضـرت عـیـسـی را بـه جـانـشـیـنـی خـود در عـمـلیـات تـهـاجـمـی عـلیـه دجـّال بـر مـی گـزیـنـد و عـیـسـی (ع ) بـرای یـافـتـن و سـرکـوبـی دجـال حـرکـت مـی کند.
2 ـ 7. شعیب بن صالح : امام علی (ع ) می فرماید:
سفیانی و صاحبان پرچم های سیاه با یکدیگر رو در رو می شوند، در حالی که میان آنان جـوانـی از بـنـی هـاشـم قـرار دارد کـه در کـف دسـت چـپ او خـال سـیـاهـی اسـت و پـیشاپیش لشکریان او شخصی از قبیله بنی تمیم به نام شعیب بن صـالح اسـت .
3 ـ 7. اسماعیل فرزند امام صادق (ع ): ابوخدیجه می گوید، امام صادق (ع ) فرمود:
مـن از خـدا خواستم که اسماعیل را پس از من بر جای گذارد ولی خداوند نخواست و به جای آن ، مـقـام دیـگـری بـه من بخشید، وی نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش به یاری حـضـرت قـائم (ع ) بر می خیزد و عبداللّه بن شریک یکی از آن ده نفر است که پرچم دار اوست .
8 . حضور زنان از جمله مباحث مطرح در حکومت حضرت ولی عصر(عج ) نقش زنان در قیام مهدوی است . آنچه از روایـات استفاده می شود نشانگر حضور زنان مؤ من در انقلاب جهانی امام زمان (عج ) است . بـر پـایـه برخی روایات چهار صد زن هنگام ظهور حضرت ، ایشان را همراهی می کنند و اکـثـر آنـان در بـخـش بـهـداشـت و درمـان مـشـغـول هـسـتـنـد. طـبـق نـقـل ابـن حـمـاد تـعـداد مـؤ منان به هنگام خروج دجّال دوازده هزار مرد و هفت هزار و هفتصد زن هـسـتـنـد. مـفـضـل بـن عـمر می گوید از نقش زنان در حکومت مهدی موعود پرسیدم ، امام صادق (ع ) در جـواب فـرمود: همراه حضرت قائم (عج ) سیزده زن هستند که زخمی ها را مداوا می کنند و از بیماران پرستاری می نمایند.
آنـچـه از روایـات فـوق بـه عنوان امر تعیین می شود استنتاج نمود، حضور زنان در عصر ظـهـور و کـمـک و مـسـاعـدت آنـان در پـیشبرد اهداف متعالی حکومت جهانی ولی عصر(عج ) می باشد.
مـسـلمـا در بـعـد مـدیـریت نظامی و فرماندهی حضرت به ویژه در زمان قیام و آغاز حکومت ، نکات بسیار دیگر وجود دارد که پژوهشگران امت که آنها را دریابند و ارائه دهند.

منبع:.hawzah.net